بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17459
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نظرتان در مورد متن زیر چیست؟ و طریقه برخورد صحیح با این امر (قوه ی شهویه) چگونه باید باشد؟ لطفا کمی شرح دهید. ‍تهيیج قواي شهوي تضعيف قواي روحاني خواهد بود؛ ولو به صورت حلال. حرام كه تكليفش ‏جداست. زياد پرداختن به مسائل شهویِ حلال و اسير آن شدن طبيعتًا عوارض و عواقب بعدي دارد؛ از جمله ضعف قواي روحي و ضعف استعدادها. اشتغال بیش از حد به اموري كه حرام نيست اما مضعِّف است، توجهات را از بین مي ‏برد. خيلي افراد در مرحله‏ حساسي از توجهات قرار مي‏ گيرند اما با پرداختنِ بی حساب و کتاب به شهوات حلال ضعیف می شوند و نمي ‏دانند چرا ضعيف شدند و لطمه خوردند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: افراط در هر کاری بد است ولی سیره‌ی معصومین و سخنانشان حکایت از آن دارد که با لذّاتِ حلال، شوقِ عبادت را مدّ نظر دارند. امام صادق (عليه السلام) مى ‏فرمايند: «إِنَّ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا يُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ يُفْضِي بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ سَاعَةٌ يُلَاقِي إِخْوَانَهُ الَّذِينَ يُفَاوِضُهُمْ وَ يُفَاوِضُونَهُ فِي أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَيْنِ».[1] در حكمت آل داود چنين است كه شايسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى كارهائى كه بين او و خداوند انجام مى ‏گيرد، اختصاص دهد، و زمانى ديگر برادران ايمانى خود را كه با همديگر در امر آخرت مشاركت دارند ملاقات كند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهياتش كه گناه نباشد آزاد بگذارد. زيرا اين زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر ديگرش كمك مى‏ كند. حرف بنده توجه به نكته‏ ى آخر است كه مى‏ فرمايند؛ لذت با محرم خود روحيه‏ ى عبادت و ارتباط با مؤمنين را رشد مى ‏دهد و از انحراف ساير ابعاد انسان جلوگيرى مى‏ كند. موفق باشید

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 5، ص 87 ..

16116

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خسته نباشید. ببخشید آیا ذوالقرنین در قرآن کریم منظور همان کورش کبیر است؟ مثلا علامه طباطبایی فرمودند که ایشان از هر شخص دیگری نزدیک ترند. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی در این مورد خودشان نظری ندارند ولی تا اندازه‌ای نظر «سراحمدخان هندی» را که در مورد کورش تحقیق کرده است، به ذوالقرنین نزدیک می‌دانند. با این‌همه باید متوجه باشیم ذوالقرنین قرآن، انسان معصومی است و لذا باید کورشی را دنبال کنیم که ماوراء شخصیت تاریخی کورشی است که تاریخ به ما معرفی کرده است. موفق باشید

16092
متن پرسش

با عرض سلام و احترام: لطفا سوالات با کدهای پیگیری 16062و کد 16053 رو پاسخ بدهید. در انتظار پاسخشان به سر می برم. هم چنین قسمت دوم سوالی جامونده به این شرح: «چرا همانطور که فیلم آوینی، یادآور عالَم برتر و حقایق هست، تصویر (فیلم) یک درخت، ما را با حقیقت آن درخت مرتبط نکند؟ مطالبی که در کتاب سلوک بیان فرمودید را خواندم و سوالم این است که چه چیزی فیلم شهید آوینی را متمایز می کند از آنچه که درباره ی نسبت تصویر یک درخت با خود آن درخت در کتاب سلوکتون فرمودید. و چه اتفاقی می افتد که فیلم آوینی، باعث ارتباط دو روح می شود (روح ما و روح انقلاب)؟» با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از سؤالات جواب داده شد و سؤال دیگر هنوز برای جواب‌دادن، نیاز به فرصت دارد. در جواب به این نکته‌ی اخیر باید بدانید هراندازه که انسان از غلبه‌ی ماهیات بر ذهنش آزاد شود به همان اندازه مظاهرِ اسماء الهی انسان را به عهد قلبی‌اش با حضرت حق منتقل می‌کند. فیلم‌های شهید آوینی با نظر به عهد قدسی که شهداء به تاریخ آوردند؛ نقش بسزایی در این امر داشت و لذا می‌توان شهداء را مقدمه‌ی انتقال انسان به عهد قدسی دانست در حدّی که انسان به جایی برسد که در معراج خود، جبرائیل را پشت سر بگذارد و «آینه بشکست و رخ یار دید». موفق باشید

15887
متن پرسش
با سلام: 1. می فرمایید در مبانی عرفان اسلامی صحبت از ماده و مثال و ... نیست و فقط حق در صحنه است، به نظر میاد اشکالات آقای مطهری در این مورد که با قبول این مبنا حرکت و حرکت جوهری و زمان و ماده و بسیاری از مسائل نفی میشه، صحیح باشه اشکالات اقای مطهری. 2. باز من این مساله رو درست درک نمی کنم که جایگاه ماهیات در عرفان کجاست ما واقعا حیوان الناطق رو از انسان انتزاع می کنیم که یک معنای مستقل هست در حالی که هیچ چیزی قراره مستقلا معنا نده و باز جهان رو متکثر می بینیم و ماهیات خارجی رو مختلف بهر حال این که دروغ نیست. 3. آقای جوادی ضمن این که در سوال قبلم فرمودین که برای ماهیات هویت استقلالی قائل نیستن بنده طبق تقریر آقای فیاضی از کلام ایشون عرض می کنم که کلام آقای جوادی اینه که واقعا هیچ ماهیتی در خارج وجود نداره و ماهیاتی که ما در خارج می بینیم فقط احساس ما در برخورد با وجوده ما در برخورد با وجود، انسانی با یک سر و دو گوش و بدن و جسم احساس می کنیم و گرنه خارج اصلا اینطوری نیست. این حرف آقای جوادیه. خب حاج آقا اگر اینطور نگیریم هیچ وقت نمیتونیم کثرات رو به وحدت برگردونیم اما اینم اشکالاتی داره. اشکال اول: فرضا قبول که ماهیات در خارج نیستن اما در ذهن که هستن و ذهن هم البته موطنی از مواطن خارج هست در یک نگاه کلی این یعنی ماهیت در موطنی تحقق داره و در موطنی تحقق نداره در حالی که قواعد حکمت تخصیص نمیخوره و دلیلی هم بر این تخصیص نیست. اشکال دوم: حتی اگه بپذیریم که در ذهن مفاهیم متکثر و تصاویر و صور متعدد هست باز این کثرتی هست که مخالف با وحدته و این کثرت اصلا با وحدت جمع نمیشه حیوان الناطق با خط و با مقولات عشر جمع شدنی نیست پس در موطن ذهن کثرات موجوده کثراتی که به وحدت بر نمیگردن و به همین میزان وحدت شخصی زیر سوال میره. اشکال سوم: و باز اگه نظر آقای جوادی رو قبول کنیم ارزش ادراکات ظاهر حداقل زیر سوال میره. بنده نظر علامه رو هم تحقیق کردم ایشون میگن ماهیات حدود وجودن و از نداری ها هست اما آقای جوادی میگن همینم نیست اصلا ماهیاتی که ما اسمش رو ماهیت مخلوطه می گذاریم فقط احساس ما در اثر برخورد با وجوده وگرنه خارجیت نداره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماهیات در ذهن به عنوان صور متعدد به صورت علم مطرح است و علمِ به کثرت که کثرت نیست تا با وحدت شخصی وجود جمع نشود! از طرفی حضرت استاد جوادی که نفیِ ماهیت در خارج را مطرح می‌کنند، به معنای نفی استقلالی ماهیات است، نه آن‌که «وجود» به صورت‌های مختلف، مطابق عین ثابته‌ی اشیاء ظهور نداشته باشد. و این همان حدّ وجودی است که مرحوم علامه برای ماهیات به زبان فلسفه اظهار می‌دارند. موضوع روشن است باید زبان علمی آن را بدانیم به‌خصوص که نباید بین زبان عرفان و فلسفه خلط نمود. موفق باشید

15869
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید 1. در آیه شریفه «انّاللّه و انّا الیه راجعون» قوس صعود و نزول مد نظر است؟ می توان گفت تمام اسفار اربعه یعنی این آیه شریفه؟ (چرا که تمام اسفار در مورد قوس نزول و صعود است. البته مسلما نظر جناب ملاصدرا به قوس صعود است بیشتر...) 2. برای کسی که زود عصبی می شود و تصمیم ها و کلام های بسیار عجولانه از سر عصبانیت می گوید و به شدّت استرس دارد چه کاری بهتر است تا درمان شود؟ (بنده هر چه فکر کردم به راه دقیقی نرسیدم تا به آن شخص بگویم تا بهتر شود. بخاطر همین از شما کمک می خواهم. چرا که این بنده خدا تقریبا زندگیش به خاطر عصبی بودنش مختل شده) 3.نجوای درونی که انسان با خود در دل می کند، برای حضور قلب در نماز ضرر دارد؟ 4. در مورد کتب کلام اسلامی مثل الغدیر. بهترین رویکرد یا رویکردها چیست که با آن به نتایج مطلوبتری رسید؟ 5. در مورد تاریخ چطور؟ رویکرد تمدنی کافی است؟ التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این یک برداشت خوبی است از آیه‌ی (انّا للّه و انّا الیه راجعون) 2- در راستای عبور از عصبانیت، انسان اولاً: باید متوجه باشد عالَم در قبضه‌ی حضرت حق است و نه در دست دیگران و ثانیاً: نباید انتظارات فوق طاعت از افراد داشت. ثالثاً: سعی باید کرد محملی برای کوتاهی‌های مردم پیدا کرد. زیرا خداوند مداراکردن با مردم را دوست دارد 3- نجوای درونی اگر با نظر به حضرت حق باشد، ضرری برای حضور قلب ندارد 4- کتاب شریف «الغدیر» یک تحقیق عالمانه است، با نظر به متون اصلی اهل سنت نسبت به حقانیت تشیع. و بسیار لازم است که در وقت خودش خوانده شود 5- تاریخ بستر ظهور اراده‌ی خداوند است در مراحل مختلف زندگی. موفق باشید

15598
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد: عاجزانه التماس می نمایم گره کار بنده حقیر را باز کنید که با حالی نزار خدمتتان رسیده ام. بعد از استمداد از حضرت حق تعالی و توسل به ساحت مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام)، اینک دست یاری بسوی شما دراز کرده ام، باشد که خداوند این بنده ی حقیر را توسط شما از ضلالت و گمراهی نجات دهد. سالها پیش، در سن ۱۴ سالگی، با لطف و توفیق الهی شروع کردم به نماز خواندن. همین طور که روزها می گذشت به وضوح ید الهی را می دیدم که مرا بسمت قرب خودش پیش می کشید. کم کم نمازهایم در اول وقت و در مسجد اقامه می شد. تمام واجبات را انجام می دادم و کوچکترین گناهی مرتکب نمی شدم. بعد از مدتی شک و شبهاتی برای اینجانب در مورد خداوند و نبوت حضرت ختمی مرتبت پیش آمد که برای اقناع ذهنی مجبور گشتم به کتب کلامی پیرامون توحید و نبوت و معاد رجوع کنم و مدتی مشغول آن بودم که البته مطمئنا این شکیات از جانب باری تعالی بوجود آمده بودند زیرا هم کنترل شده بودند و هم اینکه اینجانب بدنبال مطالعه ی کتب ضاله نبودم که برایم شکی بوجود بیاید و بطور یقین خواست خدا بود برای تقویت ایمانم که الحمداله به اقناع ذهنی و فکری رسیدم. با هر گره ی ذهنی که برطرف می گشت گویی بیشتر به معنای آیه ی «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» پی می بردم و کاری جز سجده بر آستانش نمی توانستم انجام دهم. اما مسائل فلسفی و کلامی ارضا و سیرابم نمی کرد و فقط برای اقناع ذهنم مفید بود، از این رو قدم در راه عاشقی با او نهادیم که صراط مستقیم و مسیر قرب الهی را در اینجا یافتم. به مرور زمان مستحبات را نیز انجام داده و از مکروهات اجتناب نمودم. در تمام روز چشمانم به احدی از نامحرم نمی افتاد. نماز شب و تهجدم ترک نمی شد. چنان از حلاوت و شیرینی مناجات سیراب می شدم که ترک غیرالله نمودم. بیشتر اوقاتم در مسجد سپری می گشت. به هنگام نماز حضور قلبی کامل داشتم و از خطورات قلبی و نفخات الهی، حظ لازم را می بردم. از استهزاء دیگران باکی نداشتم و هدفم در زندگی که قرب الهی بود برایم کاملا بصورت ملکه در آمده بود، و با جان و در سیر درونی که باخود داشتم به این هدف متعالی رسیده بودم  پس به کارهای بیهوده و معاشرت با افراد لاابالی مشغول نمی شدم. هر از چند گاهی بابی از ابواب معرفت بر من گشوده می شد و چیزهایی از حقایق قرآن و یا عبادت و یا معرفت خدا بصورت آنی بر قلبم وارد می گشت که هیچ پیش زمینه و مطالعه ای، مسبب آن نبود. هر روز بصورت ناخودآگاه مراقبه انجام می شد، بدون اینکه اصلا بدانم مراقبه چیست، گویی نیرویی خارجی به هنگام نزدیک شدن به مناهی و معاصی و مکروهات در گوشم زمزمه می کرد که نزدیکش نشوم. در واقع سیر و اطوار مختلف نفسم را بطور کامل درک می کردم. روحم به قدری لطیف شده بود که کوچکترین کدورتی حضور قلبم در نماز را بهم می زد. گاهی گمان می کردم مخاطب خاص قرآن مجید منم زیرا آیات کریمه ای کاملا منطبق بر نفس و حالات نفسانیم بود. تعجب تمام سراپای وجودم را می گرفت وقتی می دیدم مردم لذت نماز و مناجات را رها کرده و به امور دنیوی مشغولند. ۴، ۵ سال به این منوال گذشت و من هر روز با عهدی که با رب العالمین بسته بودم، پای بند تر می شدم, می توانم بگویم در طول این مدت کوچکترین مکروهی از من سر نزد. اما... در سن ۱۹ سالگی (بعد از گذشت 5 سال)، هنوز نمی دانم در کدام امتحان الهی شکست خوردم و شیطان رجیم به کدامین فریب مرا گمراه نمود (شاید به خاطر همین منیت و عجب و غروری که در سطور بالا به چشم می خورد که سراپای مرا فرا گرفته بود) ناگهان تمامی حالات روحانیم به یکباره از بین رفت، احساس می کردم خداوند دیگر به من نظر نمی کند، من که لذت معاشقه با یار را چشیده بودم، اینک نمی توانستم این بی مهری را تحمل کنم، گمان می کردم  به استدراج مبتلا شده و در عرض مدت بسیار کمی به همان ترتیب که پله های قرب را طی نموده بودم، به همان ترتیب نزول نمودم، اصلا نفهمیدم چه شد ولی تا به خود آمدم از آن همه مراعات شرعیه چیزی نمانده بود، هیچ و هیچ و هیچ. (ناگفته نماند این مرحله با ورود این بنده ی حقیر به دانشگاه شروع شد و البته محیط فاقد طهارت دانشگاه و همچنین برخورد با نامحرم و جایگزین کردن عشق زمینی با عشق الهی تاثیر بسیار مخربی بر روح بنده داشت). نه تنها مستحبات بلکه واجباتم نیز ترک شد. این حالت عصیانگری در من از ۲۰ تا ۲۶ سالگی ادامه داشت. الامان من مکر الله. وای بر من! که آن توفیقات را از خود دانستم و ندانستم که اوست که اراده فرموده کم بخورم و کم بخوابم و کم بگویم. وای بر من از این تکبر و غرور. این حقیر عاصی در اثر جهل به عظمت و غنای خداوند و عجب به عمل و تکیه به خود، خود را به عجز و نیازمندی و حقارت نشناختم، به عمل خود دلخوش گردیده، ترس از دل بیرون کردم، غافل از اینکه چه عمل های بزرگی که فقط در نزد صاحبش بزرگ است و نه نزد خداوند. من روسیاه کی گمان می کردم از این توفیقات محروم گردم؟ وای بر من! گیرم که بابی هم از ابواب معرفت گشوده شده بود، اما حقیر از غرور و تکیه به فهم و کسب خود نترسیدم و در اداء شکر جل جلاله کوتاهی و سستی نمودم، آنگاه از فضل خدا محروم و به خذلان مبتلا گشتم و به بلای حجاب و فراق که نزد اهل معرفت، اشد عذاب است دچار شدم که آنقدر سنگین است که جوان را پیر می کند و پیر را فرتوت. می خواهم بگویم از آن نوجوان با تقوا اینک به پست تر از حیوان رسیده بودم. تا اینکه در سن 26 سالگی ازدواج نمودم. اینک که این نامه را می نویسم ۲۷ سال  دارم و دوباره آن ذوق و شوق الهی مانند دوران نوجوانی ام در من شعله کشیده است. آرام و قرار ندارم. می خواهم دوباره قدم در راه قرب الهی بگذارم. قسم می خورم هیچ فردی به اندازه ی این بنده ی حقیر بخاطر 6 سال از عمرش، اینچنین حسرت نخورده و نمی خورد. اینک می اندیشم که اگر این مسیر متعالی قرب الهی را گم نکرده بودم اینک بسیار به خدا نزدیک تر بودم و این فکر و حسرت و حسرت و حسرت هر لحظه می آزاردم. به زیارت شمس الشموس، امام رضا (ع) رفتم و در بارگاهش به درگاه خداوند توبه نمودم شاید که مقبول گردد. اینک خدا را مهربان یافتم و امیدوارم از گناهانم بگذرد، اما با این 6 سال خسران و گمراهی چه کنم؟ وای بر من.... ولله قسم که حجت بر من تمام شده بود (با وجود آن حلاوت ها، خطورات قلبی و نفحات الهی) چگونه می شود که کسی اینها را با قلبش درک کند و سپس گمراه شود؟ بخدا اگر از داغ این مصیبت بمیرم رواست. اینک نمازهایم را اول وقت و در مسجد می خوانم و از محرمات و مکروهات کناره گرفتم، وارد حوزه علمیه شده ام  و مانند گذشته می خواهم پا در مسیر قرب الهی بگذارم اما..... حسرت این 6 سال هر لحظه می آزاردم. هر لحظه بغضی در گلو دارم که به یک آه می شکند. آن الطاف و نفخات الهی کجاست؟ گویی دیگر از آن عشق بازی ها خبری نیست. بنده به حضرتش امیدوارم و صد امید دارم که این سراپا تقصیر را ببخشاید، اما به آن ذات لایزال الهی قسم، حاضرم مرا به سخت ترین عذاب ها گرفتار سازد ولی لحظه ای و آنی نگاهش را از من نگیرد که مرا تاب و توان تحمل فراقش نیست. (فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت الی عذابک فکیف اصبر علی فراقک). اینک به عنوان فردی سراپا تقصیر از حضرتعالی درخواست کمک دارم. اینک پر از خوف (و رجاء) هستم که آیا آن ارحم الراحمین توبه ام را می پذیرد؟ اما بزرگتر از این حزن و خوف و حسرت، اینست که نمی دانم با این 6 سال خسران چه کنم؟ مرا درک می کنید؟ 6 سال از جوانی و بهترین سالهای عمرم که می توانستم بسیار به خدا نزدیک شوم را در وادی گمراهی و ضلالت به سر بردم. اینک بفرمائید چه کنم تا در مقام جبران این سالهای از دست رفته ی بی بازگشت بر آیم؟ در صورت بخشش آن ذات بی همتا، آیا هنوز می توان از بندگان مقرب خداوند شد؟ این 6 سال را چگونه جبران کنم؟ بفرمائید آیا اصلا امکان جبران وجود دارد؟ چگونه می توان دوباره در مسیر سلوک الی الحق قرار گرفت؟ آیا باید از ابتدا شروع کرد؟ آیا اعمال آن 5 سال که در مسیر قرب بودم احباط شده و هیچ تاثیری در حالات کنونی من ندارد؟ خدمتتان تکرار کنم که اینک حالت نفسانی خاصی جز حسرت بر گذشته ندارم. استاد گرامی، در یک کلام، حال من خوب نیست. باور کنید خوب نیستم. هر لحظه انتظار مفارقت روح از بدنم را دارم. حسرت این 6 سال که می توانستم به خدا بیشتر نزدیک شوم، دارد ذره ذره مرا آب می کند. نمی دانم از کجا باید شروع کنم؟ الان که طلبه شده ام. حسرتم افزون نیز گشته. کاش بجای دانشگاه از ابتدا به حوزه علمیه می رفتم. آه از حماقت.... التماس می کنم این بنده ی حقیر را راهنمایی و دعا بفرمائید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته بنده گنهکار عاصی ....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حداقل آن‌چه خداوند در این رابطه به ما فرموده است این است که می‌فرماید: «انّ الحسنات یُذهبنّ السیئات» به همان معنایی که اگر شریعت الهی را ادامه دهیم، سیئات برده می‌شود و از آن مهم‌تر آن‌جا است که می‌فرماید: « مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً ( فرقان70) در این آیه آن‌چنان ما را دلگرم و امیدوار می‌کند که در قیامت، گناهان ما تبدیل به حسنات شده است. زیرا دل‌کندن از گناهانی که نفس امّاره سخت، طالب آن است کارِ کمی نیست. از آن طرف درست است که آدم از بهشت رانده شد و از آن فضای روحانی محروم گشت و با ندای «إهبطوا» گرفتار سختی زمین شد، ولی به او فرمود: «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (38)/بقره) چنان‌چه در تنگنای زمین از هدایتی که برایتان فرستاده می‌شود، تبعیت کنید، شما را خوف از آینده و غمِ از گذشته جایی ندارد. موفق باشید

14244

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: مطلبی را خدمتتان ارائه می دهم که شما در پایان نظرتان را درباره این مطالب ارائه فرمائید. نقل است که در دین زرتشت چهار عنصر آب، خاک، آتش و باد مقدس بوده و هتک حرمت به آنان موجب مجازات افراد می شد. در مورد طریقه دفن در دین زرتشت مواردی وجود داشته و دارد، من جمله دخمه که محوطه در بالای تپه که زرتشتیان فرد متوفی را در این مکان خوراک پرندگان قرار می دادند و قبرستان وجود نداشت و هر فردی که از جامعه زرتشت می مرد به این محل آورده می شد و مراسمات دخمه او انجام می گرفت. حال سوال بنده این است که جناب کوروش با توجه به اینکه زرتشت بوده چرا سفارش می کند که در پاسارگاد دفن شود، در صورتی که این نوع دفن با قوانین حاکم بر آن زمان مبنی بر آلوده کردن خاک تعارض دارد. البته باز هم نقل است که جناب کوروش اهل تساهل و تسامح بوده اند و به همه ادیان احترام می گذاشته، ولی سوال اصلی اینجاست که ایشان بیشتر به یهودیت متمایل نبوده تا زرتشت؟ متشکر از پاسخ شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی در این مورد ندارم ولی مسلّم دین اصلی زرتشت مثل سایر ادیان توحیدی، توصیه به دفن در خاک داشته است. موفق باشید

13671

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: چیزی به اسم همزاد واقعیت دارد؟ چرا بعضی ها از آن می گویند. در مورد این بحث کجا مطالعه می توان کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف غلط و عقیده‌ی بی‌دلیلی است. باید آن‌هایی که این حرف‌ها را می‌زنند دلایل خود را بفرمایند. چیزی نیست که بخواهیم به دنبال مطالعه‌ی آن باشیم! موفق باشید

13494
متن پرسش
سلام: شما گفتید بدون استاد میشه راه عرفان رفت. اگه میشه پس چرا خود آقای بهجت شاگرد داشتن؟ دیگه اینکه چرا بقیه عرفا این عقیده رو ندارن؟ لطفا در سایت بگذارید جواب را. ایمیلم خراب شده است. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه بهجت به آن معنایی که آیت اللّه قاضی شاگرد داشتند، عمل نمی‌کردند. بلکه روح و روحیه‌ای از عرفان و اخلاق را به مخاطبانشان متذکر می‌گشتند. عرایضی در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» شده است. موفق باشید

12636
متن پرسش
سلام علیکم: لطفا لینک فایل word یا pdf مقاله «وظیفه و نحوه سلوک طلبه عصر انقلاب اسلامی» در سایت قرار بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزودی قرار داده میشود.موفق باشید

12625
متن پرسش
با سلام: استاد بنده بدجور غرق گناهم و هرکاری می کنم که از بند گناه رها شم نمیشه، یعنی تصمیم می گیرم اما دوباره فورا به گناه آلوده میشم، احساس می کنم چون طرز تفکرم درباره گناه و اثرات گناه و لطف و غضب الهی غیر واقعی هست راحت گناه می کنم و مطمئنم که خدا میبخشه و...، نمیدونم چطوری نگاهم را به آثار و مضرات شوم گناه عوض کنم که دیدم نسبت به آثار شوم انجام گناه واقعی بشه، اما یه چیز رو که خوب فهمیدم گناه باعث قوی شدن وهم و خیالات و کمرنگ شدن عقل و قلبم میشه و این رو با تمام وجود درک کردم، مشکلی که دارم اینه که زیاد به خدا حسن ظن دارم یا بهتره بگم حسن ظن غیر واقعی دارم، جوری که فکر می کنم هر گناهی بکنم خدا میبخشه، در کل میدونم خطاکارم میدونم یه جای کارم میلنگه میدونم اشکال در عقیده و طرز تفکرخودمه، اما نمیدونم چطور خودم و عقیدم رو تغییر بدم و طرز تفکرم رو واقعی کنم که دیگه سمت گناه نرم و شیرینی گناه برام تبدیل شه به تلخی زهر و بفهمم که با گناه چه چیزهایی که از دست میدم، لطفا بنده را راهنمایی کنید تا بتوانم دیدم را نسبت به آثار گناه و محرومیتهایی که از انجام گناه گریبان گیرم میشه واقعی کنم، یه چیزی هم که در مورد خودم فهمیدم اینه که خوف خیلی بیشتر روی من تاثیر داره تا رجاء،مثلا احادیث و روایات که جنبه خوف آن زیاد است بیشتر روی نفس من تاثیر داره تا روایات و احادیث دیگر با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر داشته باشید که با ارتکاب گناه به هر شکلی که باشد از رسیدن به برکات فوق‌العاده‌ی توحید عقب می‌افتید. همه‌ی کمالات در توحیدِ حضرت حق به شکل جامعیتِ غیر قابل توصیفی هست و چگونه انسان که معتقد به توحید است راضی می‌شود با لذت‌های محدود زودگذر از آن لذت غیر قابل توصیف توحیدی خود را محروم کند؟ سعی کنید در شرایطی که نفس امّاره حاکم نیست شرایط گناه‌کردن را از زندگی خود دور کنید. مثل این‌که اگر فیلترشکنی دارید و یا سی‌دی‌های فاسدی در اختیار دارید، همه را از بین ببرید. موفق باشید

11158
متن پرسش
با سلام: استاد حس می کنم کل جهان هستی مامورند که اتفاقاتشونو طوری رقم بزنند که به نفع منه. نمیدونم این خیالاته یا واقعا همین طوره.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، مگر نفرمودند دنیا را خداوند برای شما خلق کرد و نه شما را برای دنیا؟ موفق باشید
10882

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم انشاالله موفق و موید باشید. فایل های صوتی نقد مدرنیته شماره های 17 و 18 و 19 و 20 خراب است لطفا اعلام نمایید که فایل های سالم را روی سایت قرار دهند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت
10814
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید و التماس دعای مخصوص خدمت استاد عزیز: 1) در مورد سیر مطالعاتی که در سایت پیشنهاد داده‌اید، پایان سیر علم حضوری است؟ یا به نتیجه‌ای دیگر می‌انجامد؟ 2) آیا می‌توان توصیفی از مسیر سیر و حضور خداوند بفرمایید مثلا در بحث حضور قلب در نماز چگونه بفهمیم الان که با حضور در نمازیم حضرت حق را مشاهده می‌کنیم و نه چیز دیگر را؟ 3) استاد چیزی که دراین مدت حدود دوسال مطالعه‌ی آثار شما و دیگرعزیزان پی برده‌ام این‌که صبر بر طاعت از رموز موفقیت است فکر نکنیم خواندن صرف مطالب چندین صفحه در روز و هرچه بیشتر ما را زودتر به مقصد می‌رساند بلکه به قول اساتید اخلاق حداقل استمرار برعمل دریک سال نتیجه‌بخش می‌باشد. این را نوشتم برای تنویر افکار عزیزان استفاده‌کننده از سایت و در صورت امکان توضیح بیشتر از سوی حضرتعالی. با تشکر فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به این‌که محور مباحث معرفت نفس است و سعی بر آن است که با نگاه وجود به نفس نظر کرد، جهت اصلی مباحث حضوری است و یا در نهایت به حالت حضوری ختم می‌شود 2- در مباحث معرفت نفس با «وجود» خودتان که تجلی نور وجود حضرت حق است آشنا می‌شوید و آرام‌آرام راه نظر به وجود مطلق إن‌شاءاللّه پیش می‌آید. راه ساده‌ای نیست، ولی عملی است 3- همین‌طور است که می‌فرمایید. فراموش نکنید خداوند است که باید به سراغ ما بیاید و با صبر بر طاعت، زمینه‌ی رضایت او فراهم می‌شود. موفق باشید
10561
متن پرسش
اگر کسی در همه عقایدش شک کند برای پاسخ به سوالاتش باید طبق روش خاصی پیش برود؟ ‬‏ اگر این فرد تصمیم بگیرد متون اسلامی رو کنار بگذاره برای اینکه شکش خالص باشه و مطمئن باشه پیش فرضهاش کمترین تأثیر رو در انتخابهاش ‏می ذاره کار درستیه؟ و اگر به هر دلیل روشمند عمل نکرد یا با روش های من درآوردی غلط کارش را شروع کرد و تا جایی ادامه داد تا رسید به اینکه دید ذهن شلوغی ‏داره که نمی دونه چی به چی بنده باید برای ساختن خونه خراب شده اش چی کار کنه؟‬‏
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره عقل ما به ما می‌گوید یک آقایی به نام محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مدعی پیامبری خدا است، و فعلاً کتاب او در میان است، آیا راه‌کاری بهتر از آن می‌یابید که به کمک شرح‌های آن کتاب یعنی تفاسیر سری به آن کتاب بزنید ببینید جواب‌گوی سؤالات تان هست یا نه؟ موفق باشید
10375

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام : من 18 سالمه، امسال کنکور دارم برای اینکه ریاضت شرعی بکشم باید چه کار کنم؟ با توجه به اینکه اگر بخواهم روزه بگیرم مورد سرزنش و... پدر و مادر و... قرارمی گیرم چه کنم؟ من هر شب نماز شب می خوانم آیا هر شب لازم است؟ اگر حالش نبود و ممکن است عادتم شود و آن شور اولیه از بین برود چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید طبق شریعت الهی عمل کنیم چه حال‌اش را داشته باشیم و چه نداشته باشیم. با تکرار دستورات الهی است که آرام‌آرام قلب آماده‌ی سیر به سوی حق می‌شود. موفق باشید
9886
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و ارجمند: سوال من درباره خواهرزاده ام هست و نیازمند راهنمایی شما هستم. او از کودکی بسیار به فیلم علاقه داشت و تمام اوقات فزاغت، اوقاتی که ناراحت بود و ... را به فیلم دیدن می پرداخت. این فیلم ها اکثرا سریالها و فیلمهای ساخت کشور آمریکا بود. در کودکی بازه ای را در خارج از کشور بود خانواده اش نیز برای اینکه زبان را فراموش نکند با این فیلم دیدن زیاد مخالفت نداشتند، و حتی گاهی دوست داشتند بیشتر فیلم ببیند. چون کودک شلوغ و کنجکاو و پر دردسری بود و وقتی فیلم می دید دیگر اینطور نبود. فیلمها به هیچ وجه جنگی و اکشن نبود و بیشتر فیلمهای خانوادگی و کمدی بود. ساختار ذهن او اینطور شکل گرفت. همیشه درباره اسلام و افراد مذهبی مشکل داشت. تا اینکه در 14سالگی دوباره به ماموریت رفتند و بعد از چهار سال برگشتند. اکنون که برگشته اند می بینم که او اصلا اعتقادی به وجود خدا ندارد. ذهن فوق العاده فعالی دارد و بارها در ماموریت با معلمان دینی اش بحث می کرده، اما نتیجه برایش قبل قبول نبوده. در استدلالهایش دنبال روش منطقی اثبات خداست ولی چون هیچ یک از اطرافیان اینطور نبوده اند به نتیجه نرسیده. چیزهایی که خوانده و معتقد است خلاف این باورهاست. خود من هم هیچگاه دنبال اثبات منطقی و ریاضی وار خدا نبوده ام و حتی برهان صدیقین را برای فهم نحوه ارتباط خدا و مخلوقات خوانده ام و سوالات کوچکی که در ذهنم بوده را مانع پذیرش نمی دیدم. پاسخ به آن سوالات را همیشه به وقتی دیگر موکول می کردم. اثبات خدا برایم هیچ وقت سوال نبوده. برایش برهان علیت را بیان می کنم، می رسیم به اینکه برای قطع این سلسله علت و معلولی یک علت العلل باشد و این خداست. می گوید این تعریف خداست نه اثبات خدا، من از این سلسله فقط به نقطه ای می رسم که می گویم نمی فهمم. از کجا به این نتیجه رسیدی که این خداست، تازه اگر هم باشد از کجا معلوم که این همان خدای شماست؟ شاید خدای شما ساخته ذهن شماست. امکان دارد دوباره برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود، حتی اگر خانواده اش را راضی کنم که درست نیست (که این خودش کار بس دشوار و سختی است) خودش راضی نمی شود و اگر بخواهد بزور خواهد رفت. ضمن اینکه خیلی هم امید ندارم که با بودن در ایران به منطق و منش درست برسد از شما می خواهم مرا راهنمایی کنید که چطور می توانم به او کمک کنم؟ خود من هیچ وقت زمان اینکه مباحث را اینطور اثباتی و استدلالی دنبال کنم نداشته ام.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت همان برهان علیت آن اشکالاتی که به ظاهر به آن می‌گیرد را جواب می‌دهد و به مباحث معرفت نفس هم کمک می‌کند. بنا نیست شما برای او به دنبال خدا باشید، اگر خودش به دنبال خدا باشد رسیدن به خدا از نظر عقلی کار مشکلی نیست. این حرفش منطقی نیست که می‌گوید؛ «اگر هم خدا را در برهان علیّت ثابت کنیم معلوم نیست خدای ما باشد». ما در برهان علیّت ثابت می‌کنیم واجب الوجودی هست که عین وجود است و همه‌ی وجودها از اوست، حال باید با نظر به آن حقیقتی که علت اصلی همه‌ی مخلوقات است بقیه‌ی مخلوقات را مدّ نظر قرار داد و جهت نجات از توهّمات باید نسبت خود را با آن حقیقتی که عین کمال است تعریف کنیم. موفق باشید
7505

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام اخیرا شنیده ام که در شهرداری مسابقه ای در رابطه با کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود برگزار می شود آیا این موضوع با اصل این کتاب در تناقض نیست؟شاید به نظر بنده روح این کتاب خارج از هیاهوی فهمیدن و حصولی شدن است و حیف است که...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متذکر این نکته باشند که باید آن کتاب را به عنوان تذکر به عالم معنا نگاه کرد و مسابقه را زمینه‌ی خواندن کتاب با این رویکرد بپذیرند، بد نیست، وگرنه مشکل همان است که جنابعالی متذکر شده‌اید. موفق باشید
7462

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم.نظرشمادرموردکتاب نقدعرفان اقای صفایی چیست.لطفامفصلابفرمایید.باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان نقد عرفان مرحوم آقای صفایی نیستم بنده خود ایشان را یک عارف می دانم. موفق باشید
7045
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله در باب رزق برخی روایات می گوید رزق هر کسی مشخص است که چه بخواهد چه نخواهد به او می رسد. حال در زمینه این روایات 2 تا سوال داشتم: 1- خب اگر اینطور است یعنی اگر من نوعی فقط در خانه بنشینم هم آن رزق معلوم به بنده می رسد؟ اگر آری چگونه؟ منظور من از این سوال این است که چند راه مثال بزنید که چگونه من حتی اگر در خانه بنشینم و هیچ کاری نیز نکنم آن رزق معلوم به من می رسد. 2- این روایات با روایات زیادی که می گوید فلان کار موجب افزایش رزق است و فلان کار موجب کمی رزق چگونه جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رزق معلوم انسان در صورتی می رسد که شخص خودش موانعی در رسیدن آن ایجاد نکند. تنبلی یکی از موانع رسیدن رزق است. روایاتی که می فرماید رزق انسان می رسد نظر به آن دارد که انسان آنچه باید انجام دهد را انجام دهد و بی خودی حرص نزند. آری بعضی از کارها هست که اگر انسان انجام دهد رزقش وسیع می شود و این با موضوع قبلی مانعۀ الجمع نیست. موفق باشید
6863
متن پرسش
سلام استاد گرامی--استادنمی دانم چگونه سوالم را بپرسم..من در گذشته از زمانی که در نوجوانی در اردوی راهیان نور شرکت کردم به طور کلی مسیر زندگیم عوض شد و به لطف خدا در مسیر حق وارد شدم گرچه فراز و فرود زیاد داشته ام ولی حداقل ظواهر دین را به خوبی رعایت کرده ام دراین مسیر به مرور با استادانی چون حاج آقا پناهیان و دولابی و استادصفایی و شهید مطهری و..آشنا شده و از آثارشان بهره برده ام...در برهه ای از زندگی هم حقیقتا خدا لطف کرده و به طرز عمیقی طعم شیرین بندگی خویش و خدا داشتن را که انسان را ازهر لذتی مستغنی می کند چشیده ام گرچه ادامه نیافت به دلیل ضعیف بودن نفس خودم یا نداشتن پایه فکری لازم...حالا بعد از حدود شش سال که در این مسیرم به این نتیجه رسیده ام که خیلی از احساسات انقلابی ام که میخواستیم و فکرمیکردیم می توانیم دنیا را تغییر بدهیم فقط-احساسات- بوده است و آدمی در این جهان خیلی نمی تواند کاری بکند و حتی خیلی در سرنوشت خودش هم موثر نیست و فقط وظیفه اش درست امتحان دادن است...دچار نوعی یاس و سستی در عمل شده ام و دیگر دلیلی برای مبارزه با نفس نمی یابم..مگر چقدر تاثیر خواهد داشت..مگر من به کجا خواهم رسید..اصلا خدا که می تواند به هرشکلی که صلاحم است مسیر زندگی مرا تعیین کند پس من چکاره ام...احساس می کنم در جهان معلقم... به هیچ احساس یا تفکری وصل نیستم--از تفکرم که فکر میکردم تنها راه درست مسیر من است پشیمانم...فکر میکنم هرمسیری که فرد را به توحید برساند کافی است...داعیه ی شیعه و انقلاب که مطلق گرا هستند درست نیست...اصلا چرا ما باید خوب شویم و... ببخشید که طولانی شد و تشکر از لطف بی حدتان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید هر مسیری که فرد را به توحید برساند کافی است و این تنها هدف زندگی ما بر روی زمین است و حقیقتاً توحید و اُنس با حق عالی‌ترین نوع زندگی است و در قیامت بهره‌های فراوانی دارد. سعی کنید حجاب‌های بین خود را برطرف کنید و قدم‌قدم جلو بروید. بنده به این نتیجه رسیده‌ام با شیعه‌بودن و نظر به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» که مظاهر کامل اسماء الهی هستند این کار ممکن است و در راستای نظر به سیره‌ی امامان معصوم است که انقلاب اسلامی را ارزش می‌نهم و معتقدم در این روش مسیر اُنس با خدا ممکن است. موفق باشید
6306
متن پرسش
آیا تفکرات شوان می تواند برای آینده ما راه گشا باشد؟ مذهب او چیست؟ و آیا با مذهب شیعه رابطه ای دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شوان به عنوان کسی که برای عبور از غرب نظر به اسلام دارد حرف‌های مفیدی دارد، مسلما تحت تأثیر عرفای علوی شاذلیه‌ی الجزایر است و از این لحاظ می‌توان گفت با وَهابی‌ها فرق دارد ولی از این‌که یک نگاه فرقه‌ای به اسلام دارد و نظر به تمدن اسلامی را در آثارش ندیدم نمی‌توان تماماً مورد پذیرش قرار گیرد مضافاً که حرف‌هایی در مورد فرقه‌ی مریمیه که ایشان رهبرشان بود و حالا دکتر نصر هست، می‌گویند. موفق باشید
6218

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم 1.نظر شما در مورد آقای امامی که شاگرد علامه حسن زاده هستند و فکر می کنم در نجف آباد اصفهان جلساتی دارند چیست و سیر ایشان چگونه است؟ 2.عده ای از طلاب با سیکل یا دیپلم وارد حوزه شده اند و برای شروع مطالعات خودشان از کتب علامه طهرانی و علامه حسن زاده استفاده می کنند ولی آیا به نظر شما این کتب برای این آقایان سنگین نیست و احساس نمی کنید بعضا بازی با اصطلاحات برایشان است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ جناب آقای امامی را نمی‌شناسم. 2ـ بهتر است طلاب عزیز در ابتدا، دروس رسمی حوزه را خوب مطالعه کنند و پس از چند سال مباحثی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» شروع کنند و بعد به متون دقیق تر بپردازند تا حیران نگردند. موفق باشید.
5552
متن پرسش
سلام پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا چطور سایتی است؟تحقیقات آنان چطوری است؟با مبانی فکری امام و علامه طباطبایی در تضاد نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سایت ارزشمندی است 2- مبانی فکری حضرت امام و علامه از جهت فلسفی یکی است. موفق باشید
3258

انسان کاملبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم.1:استاد شما در جایی فرمودید که برای اینکه انسان رجوع حضوری به حقیقت داشته باشد باید رجوع خود را به انسان کامل قرار دهد و در جای دیگر بحث از رجوع به نفس و از دریچه ی آن به معاد کردید و آن را مقدمه خواندید می خواستم در این رابطه که جایگاه معاد را و همچنین نسبتی که این بحث در رجوع به انسان کامل دارد بفرمائید؟2:به نظر شما آیا این مباحثتان در کتاب آشتی با خدا به نحوی خود محوری در انسان به وجود نمی آورد؟منظورم این است که این نوع ورود به دین که انسان را از پوچی نجات دهد( و نه اینکه ابتدا انسان خدا را ببیند و بعد از آن به خود نگاه کند و تکالیف و نسبت خود با خدا را بفهمد)یک زبان حد واسط برای شروع و بیرون آوردن کسانی که در دام دنیا اند نیست؟آیا نباید زبان دیگری به صحنه بیاید که یک مرحله بالاتر از زبان آشتی با خدا و دیگر کتب شما که می خواهد از خود انسان شروع کند و از آن دریچه به خدا برسد بوجود بیاید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- انسان کامل به عنوان واسطه‌ی فیض الهی، شدیدترین وجود در عالم مخلوقات است و تا انسان وجود را نشناسد نمی‌تواند به آن مقام رجوع کند. مباحث معرفت‌النفس و معاد ، نگاه ما را «وجودی» می‌کند و مسیر رجوع به انسان کامل را فراهم می‌نماید 2- نمی‌دانم منظورتان چیست. در روایات به ما توصیه شده از طریق شناخت خود بهتر می‌توانید حقایق عالم را بشناسید. موفق باشید
نمایش چاپی