بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13477
متن پرسش
جناب استاد طاهرزاده با سلام: چگونه می توان افکار مزاحم و سمج را تحت کنترل خود درآورد به گونه ای که به محض ورود این افکار توان کنترل و توجه نکردن و دورکردن این افکار را داشته باشیم؟ با سپاس. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» جواب خود را می‌یابید. متن کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

13463

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد نظر شما در مورد دروس «طهارت نفس» آقای صمدی املی را می خواستم اشتباهی نوشتم «معرفت نفس»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم‌رفته خوب است منتها باید در حدّ وسع عمل کرد که به زحمت نیفتید. مضافاً که مدرنیته بعضاً بلایی بر سر مزاج‌های ما آورده است که درمان طبیعی به تنهایی جواب نمی‌دهد. موفق باشید

13419

تمدن اسلامیبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: بنده مسئول موسسه اسلام شناسی در عصر مدرن هستم ـ که رسالتش تلاش در راستای تحقق تمدن اسلامی است ـ که در حال حاضر به پژوهش پیرامون چیستی (تعریف)، چرایی(ضرورت شکل گیری)، و چگونگی (نحوه تحقق) تمدن اسلامی از منظر اشخاص و مراکز فعال در این عرصه اشتغال دارم. از این رو تقاضامندم حقیر را در دست یابی به دیدگاه های استاد مساعدت نمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های «تمدن‌زایی شیعه » و «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» در این رابطه نوشته شده است. إن‌شاءاللّه با مطالعه‌ی آن متون، الهامات لازم برایتان پیش آید. موفق باشید

13041
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: آیا مرجع تقلید میتونه اشتباه بکنه؟ یعنی زمانی حکمی بده و بعد از مدتی حکمش رو عوض کنه؟ (مثلا جایز بودن کاری رو حالا حرام اعلام کند). این شبهه ای است که یکی از دوستان مطرح کرده و مدعی است یکی از مراجع در مورد مسئله ای به این صورت اقدام کرده (که البته تعبیر خوبی هم به کار نبردند به اینصورت که از روند کار مطلع نبودند!! و بعد از مدتی که اون کار غیر قانونی تلقی شد حکمشان را عوض کردند!!!). بنده چون احتمال می دادم با اغراض شخصی این حرف رو میزنه از ایشون نپذیرفتم. در توجیه این دوست چه باید گفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته هیچ مجتهدی معصوم نیست، به گفته‌ی خودشان کسی که متخصص امری باشد نسبت به بقیه در آن امر کم‌تر اشتباه دارد و عاقلانه آن است که انسان‌ها در هر امری به متخصص آن رجوع کند، در عین آن‌که می‌داند احتمال اشتباه هست. موفق باشید

12479
متن پرسش
سلام: بنده پرسشگر پرسش شماره ی 12464 هستم. استاد! بنده کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» شما را هم سه سال پیش خوانده ام و برکات زیادی در زندگی بنده داشته است. من قبل از مطالعه ی این کتاب انسان بسیار خیال پردازی بودم و دچار احساسات شدید و گاها غیرقابل کنترل و هیجانی. خدا را شکر بعد از خواندن این کتاب و تمرین و ممارست زیاد تا نود درصد مسئله حل شده است. البته ویژگی هایی دارم که نمی دانم مشکل محسوب می شود یا صرفا یک ویژگی ست. در مورد پاسخ به سوال 12464 باید عرض کنم که بنده قبلا در مورد شدت محبت و علاقه ام به رهبری در سوالی شخصی خدمتتان عرض کرده بودم. ولی مدتی است شدید احساس می کنم نیاز دارم کسی را در اطراف خود داشته باشم، حالا تحت هر عنوانی: دوست، همسایه، استاد، فامیل و... که رنگ و بوی خدایی داشته باشد و من هم بتوانم از نزدیک با او در ارتباط باشم. محبت به رهبری پاسخگوی این نیاز من نیست. شاید چون من در سطحی از معنویت نیستم که محبتی گمنام و از راه دور و بدون گفت و شنود و دیدار قلبم را جلا دهد. شهدا تکلیفشان مشخص است. در مرحله ما قبل شهادت بوده اند. یعنی ما قبل بهشت. من در دوزخ دنیا گرفتار روزمرگی های دنیا و بازیهای شیطانم، آن هم بازی های نه چندان پیچیده ی شیطان، بازی های دسته چندم. من چه کنم؟ آیا این نیاز، نیازی باطل و وهم آلود است؟ چگونه این نیاز را به سمتی درست ببرم تا دلم آرام گیرد؟ ببخشید استاد! شما، امثال بنده را درک می کنید؟ من گاهی احساس می کنم چقدر دلم برای پیامبر (ص) تنگ شده است. حتی ساعتی از این دل تنگی گریه می کنم، گویی تا چند صباح پیش همنشین پیامبر (ص) بوده ام و مدتی ست جدایی افتاده است، هنوز هم گرفتار وهم هستم؟ آرام نیستم. ممنون. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت سیر از کثرت به حقیقت وحدانی چیزی است بسیار ارزشمند و همان سیر است که در زیر سایه‌ی آن می‌یابید که با پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌» ارتباط دارید و احساس یگانگی می‌کنید. یعنی انسان می‌تواندفوق تعیّن‌های محسوس با حقایق عالیه مأنوس باشد و با حقیقت اولیاء زندگی محبت‌آمیز داشته باشد و محبت خود را از سرگردانی که با دل‌بستن به موجودات محدود به‌دست می‌آید نجات دهد. شهداء که در مدیریت محبت خود تا آن‌جا پیش رفتندکه زندگی دنیایی و بدن مادی در آن محبت به چیزی گرفته نمی‌شد، توانستند به جایی برسند که سخن‌شان شد: «با خمینی تا شهادت» و این زیباترین راهی از محبت است که در این تاریخ به سوی بشر گشوده شد. از خود نمی‌پرسید در شب‌های حمله وقتی بسیجیان برای خداحافظی همدیگر را بغل می‌کردند و شانه‌هایشان از شدت اشک می‌لرزید، در چه عشقی به‌سر می‌بردند؟! آیا قصه‌ی تاریخ امروز ما چیزی غیر از این محبت است؟ موفق باشید

12464
متن پرسش
سلام: یک هفته است که جمله ای از کتاب (مجموعه مقالات شمس تبریزی) مرا به خود مشغول کرده است. در این کتاب صحبت های شمس الدین تبریزی جمع آوری شده است. جمله این است: «مقصود از وجود عالم، ملاقات دو دوست بود که روی در هم نهند جهت خدا، دور از هوا.» بنده عمق این جمله را، عمق زیبایی اش، ضرورتش و روحانیتش را با گوشت و پوست و استخوان درک می کنم و می فهمم. البته نمی دانم محیط این دوستی و هوای آن و فضای آن چه گونه است ولی یقین دارم شیرین ترین شیرینی دنیاست و دلم شدید گرفته است. دلم می خواهد دوستی این چنین باشم و دوستی این چنین داشته باشم. ولی نه من آنم که باید باشم و نه کسی را دارم آن چنان که آن گونه باشد. من دوست دارم طعم لذت های معنوی بهشت را در همین دنیا حس کنم. دلم می خواهد کسی را در دنیا داشته باشم که روی در هم نهیم جهت خدا، دور از هوا. کجا به دنبالش بگردم؟ شما چنین همدمی دارید؟ هم نشینی با اهل خدا، برای خدا، بدون هوای نفس چه لذتی دارد؟ استاد من کتاب «جایگاه حب اهل بیت (ع)» شما را سه سال پیش خوانده ام. (شرمنده اسم کتابتان به طور کامل در ذهنم نیست). همان زمان احساس کردم یک حلقه ی مفقوده دارد و حالا احساس می کنم این حلقه ی مفقوده را شمس می شناخته است. یک دوست از جنس خدا. (جسارت بنده را ببخشید.). استاد! چه کنم که دوستی باشم از جنس خدا و دوستی داشته باشم از جنس خدا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین این‌که پیشنهاد می‌کنم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را نیز به عنوان مقدمه‌ی این راه دنبال کنید تا از موانع پیشِ رو به‌راحتی عبور نمایید، عرض می‌کنم به محبوبی فکر کنید که شهداء به امید خوشحال‌کردن او حاضر بودند تا مرز شهادت جلو روند و در بی‌سیم به فرمانده‌ی خود خبر دادند به امام خمینی بگویید ما تا آخر ایستادیم. امروز باید به دنبال دوستی بود که تاریخ انبیاء را زنده کرده است و به سلوکی فکر کرد که در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌توان ولیّ‌شناسیِ فراموش‌شده‌ی بشر را دوباره احیاء کرد. موفق باشید

12446

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد با توجه به نظر جنابعالی که فرمودید قوانین راهنمایی و رانندگی مستنبط العله هستند و اگر مخالفت با آن موجب هرج و مرج و ترافیک نشود، شرعا مشکل ندارد چرا فقهای عزیز این مسئله را صریحا مطرح نمی کنند تا دغدغه متدیین را از بین ببرند.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: البته فقهای بزرگوار این مسئله را در جای خود مطرح کرده‌اند. ولی اگر تشخیص آن را به عهده‌ی عموم بگذارند، هرکس برای خلاف خود توجیهی می‌سازد و همین منجر به هرج و مرج می‌شود. موفق باشید

10582
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی: آنچه در مورد فصل اخیر فرموده اید را نمی توان قبول کرد چون وقتی انسان به عنوان نوع مطرح است و برای او جنس و فصل در نظر گرفته می شود و همان جنس و فصل را به شرط لا می گیرند و به عنوان ماده و صورت مطرح می کنند دیگر نمی توان آنها را جداگانه در نظر گرفت. آنچه در بدایه و شرح آقای شیروانی آمده بدن را به عنوان ماده و نفس ناطقه را به عنوان صورت مطرح کرده است برای همین آن مطلب خدمتتان عرض شد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع روشنی است که بدن و روح دو جوهر متفاوت‌اند و هرکدام جنس و فصل خود را دارند و تدبیر بدن توسط روح موجب می‌شود که بدن برزخیِ روح به کمال مربوط به خود برسد. موفق باشید
10207
متن پرسش
سلام استاد: تعریف غیبت را می دانم در معراج السعاده هم خواندم. اما آنچه دلم را به درد آورده به شما می گویم: من در مورد شخصی که از هر نظر بد به سرم آورده تهمت، توهین، بی احترامی، موجب قطع رحم من با شخصی از ارحامم شده و...و...غیبت کردم. کوتاه می کنم. او را پیش خدایم بخشیده ام. در دلم هم خیلی سعی می کنم ببخشمش تا منجر به کینه نشه اگر چه گاهی می خواهم زار بزنم از دستش و برایم خیلی عزیز بوده... از ارحامم هم هست. سوالم اینه که: با کسانی که در موردش درد دل کردم و در واقع چیزایی که خودشون میدونستن گفتم. و حتی اگه من خوب هم در مورد این شخص بگم کسی باور نمیکنه...چون هر کسی دردی به دلش اومده ازین آدم...گفته های من در حد همون رفتاراییه که همه ازش سراغ دارن منهم به نیت خراب کردن نگفتم... هرچی بود تکرار مکررات بود. با این حال بسیار داغون میشم بعد از حرف زدن... ضمن اینکه اونی که بهش گفتم تحت تاثیر قرار نمیگیره و حتی راهنماییم میکنه وخودش همه چیزو میدونه.... من چه کنم با این گناهی که ریشه اش در ضربه شدیدی هست که از او خوردم و ضربه هایش هنوز هم ادامه دار ست و جاری است. راستی من شنیده ام یکی از راههای جبران غیبت اصلاح سخن راجع به غیبت شونده ست. اما من وقتی می خوام این کار رو کنم خیلیها دعوام میکنن و کاملا مشخصه دارم فیلم مییام. خیلی دعا می کنم که بر نفسم غلبه کنم و آنچه را گذشت می کنم دیگه فکرش رو نکنم اما زخم عمیقیه ... درد داره استاد بزرگوار... به خدا از پاره جگر ضربه خوردن درد داره... چه کنم که حرف راجع به این شخص نزنم ...؟ البته گفته باشم همه جا سکوت می کنم یا ازش تعریف می کنم ...این قضیه غیبت فقط مربوط به همان 2نفر محرم من هستند که تاثیری روشون نمیزاره حرفای من.. طولانی شد ببخشید...خیلی مساله مهمیه ...برای مسیرم مانعه...کمک بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال همان‌طور که خودتان می‌دانید باید ذهن خود را از او منصرف کنید تا راه‌های معنوی در مقابل شما گشوده شود زیرا فرموده اند: «در سینه‌ی پر کینه، اسرار نمی‌گنجد». موفق باشید.
10002
متن پرسش
با عرض سلام بنده دختر سه ساله ای دارم که از خود استعداد و علاقه زیادی برای یادگیری نشان می دهد و من بخاطر روایاتی که داریم مبنی بر بازی کردن کودک در هفت سال اولیه مایل به آموزش دادن به او نیستم، او هم خودجوش و با پرسش های زیاد اقدام به یادگیری می نماید بطوری که مثلا خودش تفاوت کلمات را دریافته و آنها را بخش می کند و سعی می کند خواندن یاد بگیرد و تا حدودی هم موفق شده، در زمینه درک ریتم و موسیقی هم نبوغ خاصی نشان می دهد و توانایی نقاشی او هم نسبت به همسالان و حتی بزرگترهایش هم خیلی بالاتر است، آیا باید آموزش دوره ابتدایی را زود تر برایش شروع کنم یا این عطش او را با یادگیری قرآن یا زبان انگلیسی یا عربی پاسخ دهم یا همچنان بر بازی کردن صرف او اصرار کنم؟ یا ... ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این از مواردی نیست که بنده در آن صاحب‌نظر باشم. موفق باشید
6453
متن پرسش
با سلام و احترام استاد بنده اکثر کتاب های شما را مطالعه کرده ام ولی هنوز برایمن این سوال حل نشده که در ساخت یک تمدن باید از کجا شروع کرد؟ آیا باید فلسفه را زیر بنای شروع یک عالم و تمدن دانست یا اینکه آنچه بر قلم و فکر فیلسوفان جاری می شود پس از شروع فرایند تمدن سازی است؟ ساده تر بپرسم اینکه آیا برای ساخت تمدن جدید(غربی یا اسلامی یا ... ) باید به صورت دستور کار اداری (!) منتظر فعالیت باشیم؟ یا اینکه تا فلسفه ی آن تمدن و تفکر تدوین نشده باشد نمیشود به ساخت تمدن فکر کرد؟ خواهشا ارجاع به کتاب ندهیدو در صورت امکان توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ساختن یک تمدن هرگز بخشنامه و دستور از بالا کار نیست. باید یک ملت بتواند تصوری اجمالی از تمدنی که می‌خواهد بسازد در خود ایجاد کند و آرام‌آرام در طی یک فرایند دویست‌ساله آن را در زندگی به تفصیل آورد و فلسفه مثل هر تفکر دیگری پشتوانه‌ی آن آرمانی خواهد بود که آن ملت در صدد رسیدن به آن است. همین‌طور که امروزه در کشور ملاحظه می‌کنید نیروهای مذهبی هرکدام از وجهی برای تغییر سبک زندگی غربی در حال فکرکردن‌ هستند و این همان شروعی است که باید می‌شد و هرکس باید تلاش کند از تاریخی که شروع شده عقب نیفتد چه از جهت تئوریک و چه از جهت عمل. در هرحال باید در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» تأمل شود و این‌که می‌فرمایید ارجاع به کتاب ندهم معلوم است می‌خواهید بدون فکر طولانی به تصور درستی نسبت به تمدن اسلامی فکر کنید و این محال است. موفق باشید
6292
متن پرسش
سوال : باسلام و آرزوی توفیق،امروز که سخنان حضرت آیت الله محمدشجاعی را پیرامون طول أمل می شنیدم و بیان ایشان نسبت به این موضوع که طول أمل در واقع حالتی است قلبی که انسان حال غالبش این چنین باشد که حالاحالا در دنیا باقی است و فرصت زندگی دارد که این روحیه بنا به تعبیر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله در کنار تبعیت هوا از مهلکات نفس است. سوال من اینجاست که بنا بر لطف الهی روحیه من بر اعتماد به وعده های صدق الهی و حسن ظن به خدا منطبق است. و بر این اساس چونکه خود را فردی ناخالص و دارای عیبهای زیاد در زندگی توحیدی می دانم اینگونه معتقدم که خداوند به من تا تصفیه کامل این رذائل فرصت می دهد و بر این اساس هم اکنون اصلا به یاد مرگ نیستم! به این عنوان که آماده رویارویی با مرگ باشم و این در حالی است که یکی از فتوحات حوائج من در درگاه الهی شهادت است اما اینگونه عقیده دارم شهادت مقدماتی می خواهد که از جمله ارکان آنها طهارت نفسانی است و حال چون من با طهارت فاصله بسیار دارم پس حالاحالا تا پاک نشوم مرگم نمی رسد. جناب استاد،این روحیه که گفتم در من غالب است و علت آن هم اعتماد به وعده های صدق خداوندی و حسن ظن به اوست. خواهش می کنم بفرمائید آیا من دچار طول أمل شده ام و به نام اعتماد بر خدا فریب شیطان را خورده ام یا اینکه این نوع نگاه به زندگی با ادبیات طول أمل متفاوت است. با کمال تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید برای خداوند تکلیف معلوم کنیم که حتماً قبول کرده تا ما از عیوب پاک نشویم ما را نمی‌برد و یا چون قبول کرده ما شهید بشویم پس شهادت شایستگی می‌خواهد پس حالا ما را نمی‌برد. ما هر لحظه باید آماده‌ی مرگ باشیم و توبه و اصلاح خود را به تأخیر نیندازیم. موفق باشید
5489
متن پرسش
سلام استاد عزیز ابتدا تشکر می کنم به خاطر ابتکار عملی که در سایتتان قرار داده اید و سوالات ما جوانها را به صورت به روز جواب می دهید. خدا اجر جزیلتان دهد. درباره حزب قبلا فرمایشات راهگشای شما را خوانده بودم. اما سوالی که برایم می ماند این است که اگر حزب صرفا برای قدرت و منصب نباید باشد، آیا نباید برنامه ریزی سازماندهی شده ای برای انتخاباتها داشت با توجه به اینکه جناحهای مقابل این کار را می کنند و عقبه محکمی برای خود ایجاد می کنند؟ اگر نه، جایگزین آن چیست؟ آیا هر فرد باید خود جداگانه و مستقل وارد انتخاباتها شود؟ آیا گفتمان که آقای جلیلی مطرح کردند می تواند جایگزین مناسبی باشد؟ با توجه به اینکه گفتمان دیگر کاردکرد فرهنگی و عقیدتی خواهد داشت تا سازمان سیاسی و دیگر قائم به اشخاص نخواهد بود که استحاله شود. اما در این انتخابات دیدیم صرف گفتن و داشتن گفتمان کفایت موجب یروزی نمیشود... ممنون می شوم راهنمایی بیشتری در این زمینه بفرمایید. التماس دعای فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تشکیلات‌داشتن برای تقویت روح معنوی که پیرو آن حساسیت‌های اجتماعی را هم پیش می‌آورد چیز خوبی است و همان‌طور که ملاحظه فرمودید رهبری انقلاب در کرمانشاه این نوع تحزب را نفی نکردند ولی وقتی با بودن ولیّ فقیه در رأس نظام فکری سیاسی می‌توانیم بلندتر از روح حزبی در تاریخ خود حضور داشته باشیم چرا سعی نکنیم تا با دقت بر روی سخنان ایشان آن هویت معنوی سیاسی که به دنبال آن هستیم را دنبال نکنیم. بنده فکر می‌کنم این‌که می‌گویند: «حزب فقط حزب علی....رهبر فقط سیدعلی» روی حساب است و جایگزینی واقعی حزب‌بازی‌های مرسوم دنیا، رجوع به ولیّ فقیه است. موفق باشید
3192
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . . سوالی از محضرتون در رابطه با حضور در فضای مجازی داشتم،راستش رو بخواید،ما حدود 2 سالی هست که به صورت فعال در این فضا حضور داریم،یه توضیحاتی خدمتتون عرض میکنم بعد سوالم رو مطرح میکنم،بنده فضای مجازی کاری خودم رو به 2 بخش خصوصی و عمومی تقسیم کردم،در بخش خصوصی با تبلیغ سیر مطالعاتی شما و کلا مباحث مطالعاتی و راهنمایی دوستان در این زمینه فعالیت داشتم،که اکثرا با پیام خصوصی این فعالیت صورت میگرفت،الحمد لله مفید هم بوده و با دوستانی آشنایی پیدا کردم و اینها هم تغییرات شگرفی داشتند،حتی میشه گفت چند نفر نمازخون و عاشق نظام هم از همین آثار شما تربیت شدند،اما در بخش عمومی،کلا به تبیین بیانات رهبری عزیز میپردازم که این صحبتا رو در معرض دید عموم قرار میدم،حالا چه صحبتای خود ایشون،چه صحبتای بقیه بزرگان در رابطه با مقام و منزلت ایشون و رهنمود هاشون. . . حالا سوال،استاد واقعا هدفم قرار گرفتن ذیل فرمایش رهبری در فضای مجازی بوده و هست،اما در این 1 ماه اخیر بسیار فکرم مشغوله که دیگه کار بیشتر از این ،از دستم بر نمیاد،واقعا احساس میکنم این فضا فکرم رو به خودش مشغولتر میکنه،حالا نظر شما در رابطه با این حضور چیه؟آیا حضورم رو به کل در این فضا قطع کنم یا کمتر سر بزنم؟. . .ضمن عذر خواهی از مزاحمت های پی در پی. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در این‌که امروزه چاره‌ای نداریم که از طریق این فضاها پیام انقلاب را به بقیه برسانیم حرفی نیست ولی همین‌طور که می‌فرمایید باید به اندیشه و روان و قلب خود برنامه بدهیم تا همه‌ی فکر و ذکر ما حضور در فضای مجازی نشود و این به عهده‌ی خودتان است. موفق باشید
2618

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام چندی پیش از حضرتعالی سوالی پرسیدم که به علت جواب خصوصی شماره نداشت سوال و جواب این بود: {باعرض سلام در روایتی خواندم که کسی که برای کسب روزی خود و خانواده اش مسافرت کند روز قیامت در سایه عرش خداست بنده جوانی هستم که تازه ازدواج کردم و مهندس هستم بخاطر اینکه در اجتماع نمی توانستم حلال و بی غل و غش کار کنم و یا مجبور بودم که وقت بیشتری را به کار اختصاص دهم و به مطالعات نمی رسیدم کاری دولتی را انتخاب کردم که بیش از صد کیلومتر با محل زندگی ام فاصله داردو هرروز این مسیر را در طول سه ساعت رفت و آمد دارم (البته این مدت را به گوش دادن سخنرانی می گذارنم و توجهی به مسیر ندارم ) علاوه بر این مسایل همسرم واقعا توان زندگی در آن شهر را ندارد و بنده نمی توانم که مکان زندگی ام را تغییر دهم نیت اینهمه تلاش و خستگی من در همه حال رضای خدا بوده اما گاهی افکاری که به ذهن من خطور می کند که اینها خستگی کمال ساز نیست و سختی کمال سوزند و تو باید زندگی ات را به محل کارت ببری هرچند که همسرت راضی نباشد و مدام این فکر اذیتم می کند که تو هیج اجری در نزد خدا نداری لطفا مرا راهنمایی کنید و این سوال مرا در سایتتان قرار ندهید باتشکر جواب استاد: باسمه تعالی؛ علیکم السلام: (برای خودش) اگر با این کار فضای بندگی برای خودتان و همسرتان فراهم می‌شود امید داشته باشید که إن‌شاءالله مورد رضایت خدا است، در ضمن از خدا بخواهید که هرطور مصلحت می‌داند فاصله‌ی بین کار و محل زندگی‌تان را کوتاه کند. موفق باشید } در همین رابطه میخواستم بدانم آیا این مسافرت همه روزه من شامل حدیث ابتدایی میشود؟ ثانیا اینکه اگر از خدا خواستیم و تغییری صورت نگرفت میتوان نتیجه گرفت که مصلحت و رضای خدا در این است که من اینگونه کارکنم؟ ثالثا اینکه اگر بنده این کار را رها کنم با این عقیده که روزی من ثابت است و دنبال کاری راحت تر بروم کاری درست انجام داده ام یا نه؟ ضمن عرض تشکر از شما خواهشمندم جواب این سوال را هم خصوصی به بنده بدهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با توجه به این که شما تلاش می‌کنید که یک خانواده را اداره کنید إن‌شاءالله مأجور هستید. شما دعا کنید و راضی به آن باشید که پیش می‌آید حتی اگر تغییری حاصل نشد شما دعای خود را انجام داده‌اید. فکر نمی‌کنم اجازه داشته باشیم بی‌دلیل محل درآمد خود را رها کنیم. موفق باشید
2209
متن پرسش
با سلام حضور استاد گرامی ، ضمن عرض معذرت از این که وقت شریف شما را می گیرم به سئوالی می پردازم که مدتی است مرا مشغول کرده است و آن حد وظیفه پدر در قبال مسائل دنیائی پسرش می باشد بعضی از آشنایان با رسیدن فرزندشان به سن ازدواج ، ضمن گرفتن بهترین مراسم ازدواج به او یک واحد آپارتمان و ماشین هدیه کرده اند یعنی چیزی که یک شخص عادی پس از سالها کار در حدود 50 سالگی بدست می آورد را یکجا به او میدهند و از تمام دغدغه های آتی و فشارهای مالی راحتش می کنند. بعضی از آشنایان هم می گویند خودش باید برود و تلاش کند و تجربه کند و بدست آورد و توکل کردن و دعا را بیاموزد و ... اینجانب در آستانه بازنشستگی هستم و برای بعد از آن نقشه هائی کشیده ام که فکرم را به تفسیر قران و کسب معارف و ... بدهم شاید به خودم برسم اما همسرم می گوید نمی شود که کار نکنی، در این روزگار سخت دو پسرت چه کنند ؟ اگر بخواهم امکانات زندگی آنها را فراهم کنم باید یک دوره دیگر هم پس از بازنشستگی دنبال کار باشم لطفا این مقوله را شرح بیشتری بفرمائید . ضمنا بنده از مباحث شیرین شما بیگانه نیستم و در چند سال اخیر بیش از 250 سخنرانی شما را با برنامه ریزی دنبال کرده ام . خدای متعال بر توفیقات شما بیفزاید .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: پدر وظیفه دارد تا آن‌جا که ممکن است و به قیامت او لطمه نمی‌خورد شرایط ادامه‌ی زندگی پسرانش را فراهم کند ولی نه به آن قیمتی که خودش را از نظر روحی گرفتار دنیا بکند که دنیای آن‌ها آباد باشد. انشاءالله می‌توانید هر دو وظیفه را جمع کنید. موفق باشید.
1969

عالم خیالبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم. . . استاد عزیز،با توجه به مطالعه مباحث معرفتی حب اهل البیت علیهم آلاف تحیه و الثناء به قسمت عالم خیال رسیدیم. . . خواستم بپرسم ویژگی این عالم یه چه صورت است؟. . . هر چه میخواهم در موردش فکر کنم میترسم با ندانستن اصول این عالم،معارف اشتباهی را مد نظر قرار دهم،اگر میشود توضیحی جامع بفرمایید تا مشکلاتمان در مورد تعریف این عالم و شناخت آن حل شود،یا اگر مجالش نیست کتابی معرفی بفرمایید،یا مثالی بزنید. . . هر طور صلاح میدانید. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم اگر سی دی شرح کتاب «حب اهل البیت علیهم السلام» را گوش بدهید تا حدی موضوع خیال و جایگاه آن روشن شود. کتاب «عوالم خیال» از ویلیام چیتیک کمک می کند. موفق باشید
1606

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز وعالم استاد چند وقتی است که احساس می کنم خیلی از خدای خودم دور شدم واصلا حال مناجات وشب زنده داری وتوسل به اهلبیت ندارم وتوی جلسات دعا هم که می شینم می بینم خوب نمی تونم ارتباط بر قرار کنم واز این مسأله هم شدیدا رنج می برم چون حقیقتا واز عمق جان عاشق انس شبانه روزی با امام زمان علیه السلام ومناجات با خداهستم ولی نمی دانم چرا نمی تونم به این محبوب دلم برسم خیلی از این قضیه ناراحت هستم ونمی خوام اینطور باشم البته فکر می کنم بعضی وقتها به خودم سخت می گیرم حالا نمی دانم درست فکر می کنم لطفا راهنمایی ام کنیم که آیا سخت گیری بی مورد هم دارم واصلا سخت گیری در امور معنوی چیست؟ بسیار ممنون از لطف شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: سعی کنید از طریق کتاب‌های حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» معارف خود را عمیق‌تر کنید تا إن‌شاءالله به نتایج خوبی برسید. از کتاب آداب الصلات می‌توانید شروع کنید. به جز در ترک حرام و انجام واجبات در سایر امور به خودتان سخت‌گیری نکنید. در انجام مستحبات اگر قلب همراهی کرد انجام دهید. موفق باشید
1456

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد بزرگوار در جلسه ی سلوک ذیل اندیشه امام خمینی سخنان امام خامنه ای در جمع دانشجویان کرمانشاه که مطرح شد این سوال پیش آمد که این میدان دادن به تفکرات در چه حدی باید باشد؟ چطور باید تشخیص داد که تشکیل چه تحزبی و گروهی فساد ایجاد می کند و شامل این بیانات رهبری نمی شود؟ و این که می فرمایید اشخاص و گروه هایی که شخصیت اشراقی امام خمینی را قبول دارند با هم تفاهم دارند...آیا این طور نیست که فقط عده ی کمی از اشخاص فعال در عرصه های اجتماعی و سیاسی چنین دیدی رو دارند؟ و نمی توان با اکثریت متحد شد و عالم همدیگر را درک نخواهیم کرد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: باید در تبیین اندیشه‌ی امام تلاش کرد تا اولاً: افراد اصول‌گرای حقیقی به این درجه از رشد برسند که در ذیل اندیشه‌ی حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» همدیگر را تحمل کنند و به همدیگر اتهام نزنند و روح آزاداندیشی در بین‌شان حاکم باشد. ثانیاً: در چنین فضایی اگر کسانی نظر به شخصیت اشراقی امام هم نداشته باشند در عین آزادبودن جهت فعالیت‌های اجتماعی، متوجه باشند در صورت عدم براندازی می‌توانند آزاد باشند. زیرا مقام معظم رهبری فرمودند: «بعضی احزاب باشگاهی برای کسب قدرت هستند ما این‌گونه تحزب را تأیید نمی‌کنیم. اما اگر کسانی با همین نگاه دنبال تشکیل حزب باشند جلوی آن‌ها را نمی‌گیریم.» چنان‌چه ملاحظه می‌کنید به نظر رهبری ممکن است احزابی باشند که به فکر قدرت‌اند و عملاً یک نوع فساد سیاسی را پیش می‌آورند ولی جامعه‌ی اسلامی و مسلمانان طوری باید تربیت شده باشند که این نوع احزاب هم میدان فعالیت داشته باشند به شرطی که خطوط قرمز را رعایت کنند، عمده توانایی‌هایی است که افراد اصول‌گرا باید از خود نشان دهند که جامعه‌ی اصول‌گرا در ذیل اندیشه‌ی حضرت امام به آزاداندیشی برسد، در آن صورت به آن درجه از شکوفایی می‌رسد که غیر خودی‌ها جایی برای خود نمی بینند. موفق باشید
1416

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید جناب استاد با توجه مطرح شدن شخصیت هایی مانند مختار - حضرت یوسف - حضرت سلیمان و ... که جدیدا دوباره در بین عموم مردم مطرح شده اند و یا قبور بزرگانی که بعد از سالیان مورد توجه عموم مردم قرار می گیرند را می توان چنین برداشت کرد که این بزرگواران مظاهر اسما الهی هستند و با ظهور این اسما تجلیات آنها دوباره ظاهر شده اند مثلا با توجه به ظهور اسم منتقم مختار ثقفی که مظهری از این اسم می باشد دوباره به صورت یک سریال ظهور پیدا می کند؟ آیا این برداشت صحیح هست یا خیر ؟ تحلیل جناب عالی از این موضوع چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: نمی‌دانم می‌شود رجوع به خاطره‌ی مختار یا حضرت یوسف و حضرت سلیمان«علیهماالسلام» را شرایط ظهور اسماء الهی که مناسب آن‌ها هست دانست یا نه. موفق باشید
829

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم فردی از آشنایان ماموریتی40 روزه به چین داشت با اینکه ایشان را در حد یک مومن مخلص انقلابی میشناسند وهست اما ایشان عقیده پیدا کرده که اکثر اعمال مردم ان دیار را به دین نزدیک تر دیده اند عدم وجود رذلیل اخلاقی جون دروغ غیبت تهمت جدل بد اخلاقی کم کاری بی نظمی اعتیاد دزدی و..... واین واقعیات تحمل وضع مردم ایران را برایش مشکل کرده چگونه می شود این وضعیت را توجیه کرد .راهنمایی بفرمایید ،با تشکر .
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: « نَصَبَ إِبْلِیسُ حَبَائِلَهُ فِی دَارِ الْغُرُورِ- فَمَا یَقْصِدُ فِیهَا إِلَّا أَوْلِیَاءَنَا » شیطان دام‌های خود را در این سرای فریب گسترانده و این کار را جز در جهت فریب‌ یاران و دوستان ما قرار نداده. ملاحظه می‌کنید که اگر کسی در صراط مستقیم باشد شیطان با او کار دارد زیرا خودش قسم خورده که « لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ » فقط کسانی که بر صراط مستقیم تو هستند گمراه می‌کنم. پس کاری با مردمی که در مسیر الهی نیستند ندارد که دروغ بگویند یا دزدی نکنند، چون وقتی آن‌ها موفق هم بشوند در مقاصدی شیطانی موفق شده‌اند و لذا در این‌گونه موارد آن آشنای شما باید به مقصدی که مردم دارند فکر کند که آیا مقصد آن‌ها رجوع الی‌الله است و باز دارای سجایای اخلاقی نیکو هستند و از دام شیطان رهیده‌اند یا نه ؟ موفق باشید
20523
متن پرسش

با سلام: رفتن زنان در پیاده روی اربعین آیا جایز است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که رهبر انقلاب کلیتِ حرکت را تأیید نموده‌اند، دیگر تفاوتی برای زن و مرد نیست و به نظر بنده در حدّ امکان لازم است که زنان نیز در این حرکت تاریخی حاضر باشند وگرنه این حرک، عقیم می‌ماند. مثل حضور زنان در انقلاب اسلامی که امام افتخار می‌کنند به حضور زنان که پا به پای مردان در صحنه بودند. موفق باشید

19999
متن پرسش
سلام: آیا با 4 ساعت در روز خوابیدن، مشکلی برای بدن به وجود می آید؟ چون در کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا، فهمیدم که روزه خواب انسان را کم می کند و همچنین در یکی از سخنرانی هایتان گفتید که 6 ساعت خواب ضرری ندارد و همچنین بزرگان، بسیار کم می خوابیدند. می خواستم بدانم باید به صورت تدریجی خواب انسان کم شود یا در ابتدا می توان به همین مقدار اکتفا کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی فرموده بودند بین یک‌سوم تا یک‌چهارم، خواب در 24 ساعت طبیعی است و سلوک را مختل نمی‌کند. ظاهراً خواب کم‌تر از 6 ساعت به‌خصوص اگر زیادتر از معمول این کار انجام گیرد، قوه‌ی واهمه را قدرت می‌دهد و خیالات بر انسان غلبه می‌کند. موفق باشید

17822
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد هم چنان که جنابتان در جزوه «چگونه تفکر به تاریخ برمی گردد» فرمودید که بنده در کتب و جزواتم از ادبیات خاص و حضوری و غیر آکادمیک بهره می برم و جنابتان هم اعتراف نمودید که ارتباط گیری با چنین ادبیاتی سخت می باشد و واقعا هم همین طور هست چرا که این حقیر بعد از مطالعه نیمی از آثار شما باز هم درک و فهم آن بدون تدبر و تامل برایم سخت می باشد لذا پیرامون این بحث چندین سئوال از محضر منور دارم. 1. فلسفه استفاده از چنین ادبیات خاص چیست در حالی که آگاه هستید ارتباط گیری با چنین مفاهیمی زمان بر و نیاز به تامل دارد؟ 2. آیا استفاده از چنین مفاهیمی در آینده نظام آموزشی ما جایگاهی دارد و می توان از این شیوه در نظام آموزشی بهره برد؟ 3. استاد بنده و امثال بنده حتما با مطالعه مستمر و جدی آثار شما با این ادبیات که اگر خطا نکنم حضوری هست بعد از چند مدتی انس می گیریم. اما با عامه مردم که یقینا نمی توانند آن را فهم کنند چکار کنیم البته بجز کتاب های همچون «آشتی با خدا» یا «چه یاز به نبی»؟ آیا پیشنهادی دارید برای ارائه مطالب معرفتی؟ 4. حضرتعالی در مواردی فرمودید که ما نباید در روش ارائه ی دین جنبه ی «احساساتی» جوانان را هدف قرار دهیم بلکه باید فطرت انسان ها را متذکر شویم، ولی به نظر عقل ناقص بنده اگر این دو با هم جمع شوند بهتر است چون دیده شده گاها هدف قرار دادن احساسات انسان ها هم اثربخش بوده. به طور کلی در مورد بحث احساسات نکات لازم را بفرمایید؟ چون به نظرم خیلی خیلی مهم است. 5. در ارائه معارف دین به روش «حکمی» نکاتی را در پاورقی جزوه «راه های افزایش دین باوری در جوانان» فرمودید بنده دقیقا متوجه نشدم لطف کنید نکات تکمیلی و مهم آن را بفرمایید؟ با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هر فکری تنها با زبان و واژه‌های خود ظهور می‌کند و اگر با واژه‌های تفکر قبلی ارائه شود، عملاً در حجاب فهمِ گذشته قرار می‌گیرد 2- چاره‌ای جز این نیست اگر بخواهیم به تاریخ جدید خود که انقلاب اسلامی ظهور داده است وارد شویم 3- مردم ما علاوه بر تفکر آکادامیک، دارای شعور وجودی هستند و در صورتی‌که ما حقایق را به روشِ وجودی با آن‌ها در میان بگذاریم به سرعت با ما هم‌زبان می‌شوند به همان شکل که با حضرت امام هم‌زبان شدند 4- حرف درستی است زیرا احساس پاک، نظر به واقعیاتی دارد که فطرت آن واقعیات را می‌شناسد 5- در این مورد خوب است آرام‌آرام با کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» مأنوس گردید. موفق باشید  

16713
متن پرسش
سلام استاد عزیز: پیرو سوال این حقیرکه پیرامون ورودبه حوزه بود، حضرتعالی فرمودید که روحانیت به ویژه وقتی که «ملبس» باشد می تواند «تاریخ و جامعه ساز» باشد. حال سوالم این است که آیا این فرمایش شما یک «سنتی» لا یتغیر است یعنی یک انسان کت و شلواری نمی تواند هم چون حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه تاریخ ساز شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لباس روحانیت به جهت ریشه‌ی تاریخی‌اش بارِ فرهنگیِ خاصی را به همراه دارد و موجب ایجاد رفتارهای معنوی در جامعه می‌شود، هرچند افرادِ غیر ملبسی مثل جناب آقای ازغدی هم در جای خود، در ارائه‌ی معارف اسلامی می‌توانند موفق باشند. ولی نقش ایجاد رفتارهای اجتماعی در حدّ گسترده‌ی آن از طریق روحانیون ممکن است. موفق باشید

نمایش چاپی