بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30888
متن پرسش
باسمه تعالی: سلام استاد: بعد از چند سالی هنوز دستم خالی است احساس غبن دارم چکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برنامه‌ای مشخص ولی نه چندان گسترده، کارساز است. در رجوع با قرآن، از طریق تفسیر المیزان و در رجوع به روایت، از طریق اصول کافی، جهانی در مقابل انسان گشوده می‌شود که انسان احساس بودن در اکنونِ بیکرانه خود می‌کند. موفق باشید

30887
متن پرسش
با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات شما: به بهانه روز معلم نمی‌دانم چگونه می‌توان قدردان تعلیم معلمانی بود که با تمام وجودشان درختان این بوستان دنیا را با آب حیاتی که از چشمه قرآن و اهل بیت علیهم السلام است سيراب می‌کنند و مقدمات رشد و شکوفه زدن آنها را فراهم می‌کنند. گرامی باد این روز بزرگ بر شما معلم دلسوز و عزیز.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر. عرایضی در این رابطه در جواب سؤال شماره 30894 خدمت عزیزان شده است. امیدوار به موفقیت هرچه بیشتر جنابعالی هستم. موفق باشید

30886
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: پیرو سوال شماره 30873؛ شما در کتاب شریف «هدف زمینی آدم» چندین بار به وجود نقائص پنهان در عالم برزخ نزولی اشاره کرده اید. مثلاً: «آدم در زندگي در برزخ نزولي هنوز نقص دارد و آن عبارت است از اين‌كه امكان از دست‌دادن آن شرايط برايش هست. درست است كه زندگي در زمين، نقصش بيشتر است، ولي در مقايسه با برزخ صعودي، برزخ نزولي داراي يك نحوه نقص است.» همچنین: «اين‌كه «لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا» تا آنچه از عيب‌ها براي آن‌ها پوشيده بود را آشكار كند. يعني آدم و حوا در آن بهشت‌ نقص‌ها و عيب‌هايي دارند كه در آن مقام به جهت عدم توجه نظر به آن عيوب ندارند. حالا آن عيب‌ها چه چيزي است كه شيطان تلاش مي‌كند آن‌ها را عمده و آشكار کند؟ آيا همان ميل به لذات دنيايي و ميل به طبيعت که در آن‌جا اهميتي نداشت، نيست؟... چه‌چيز در آن عالم براي آن‌ها پنهان بود؟ «مِن سَوْءَاتِهِمَا» معايبشان.» عرض بنده هم این بود که بالاخره یک نقص هایی بود که هرچند در آن عوالم قبلی به جهت وحدتی که حاکم است آشکار نبود اما با ورود به عالم طبیعت آشکار می شود. حال با توجه به اینکه می فرمایید: «حالا بعد از نزديکي به شجره و در عين پذيرفتن توبه، بايد زندگي زميني‌تان را شروع كنيد. ولي اگر روي زمين بياييد در زمين از طريق شريعت الهي نقص‌هايتان را كشف مي‌كنيد و در صدد جبران آنها برمي‌آييد.» حالا همان نقایص و معایب پنهان از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ چون این عیب ها و نقص ها در عالم طبیعت برای هر کسی به نحو متفاوتی آشکار می شود. مثلا کسی قدرت طلب است و کسی شکم پرست است و ... شما در این کتاب ضمن توضیحات خود نقایص انسان را در قیاس با کمال مطلق دانسته اید و فرموده اید: «انسان طوري است كه مي‌خواهد به مقصد خود يعني بندگي خدا برسد، چون علم به خود دارد كه هيچ است، هيچ. و در مقايسه با کمالات مطلق پروردگارش كه مقصد و مقصود اوست، متوجة نقص‌هاي خود مي‌شود.» با توجه به فرمایش شما بنده این سوال را مطرح می کنم که آیا اینطور نیست که همان نقصی که در مقابل کمال مطلق داریم ــ و همین نقص در قیاس با مظاهر اسم جامع الله نیز نمود پیدا می‌کند ــ به صورت نقص های جسمانی در عالم طبیعت ظهور پیدا می کند و انسان را دچار تعب می کند؟ (در ادامه بیشتر توضیح می دهم) شما در این کتاب می فرمایید: «‌هر چه به طبيعت نزديك بشويد، به تعب مي‌افتيد و از بهشت خارج مي‌شويد، آن وقت نقص‌ها و زشتي‌ها ظاهر مي‌شود... هبوط يعني کاري کنيم که روح گرفتار جسم شود و جهت جان را به جسمي كه در دنياست معطوف داريم و همه توجه‌مان به نقص‌هاي جسم مشغول شود» پس نقائص ما به واسطۀ جسم عنصری در عالم طبیعت نمودار می شود و در عوالم قبلی نقائصی هست که نمود ندارد و منظورم از نقائص این نیست که انسان فی حد ذاته عیبی دارد بلکه خلقت هر انسانی بنابر عین ثابته ای که دارد در تعادلی مناسب شأن او انجام پذیرفته و در عوالم علوی هیچ عیب و نقصی از این جهت ندارد اما چون قرار است که مقامات خود را با ارادۀ خویش کسب نمایند همین نقصی که شما هم فرمودید در قیاس با کمال مطلق در وجود هر کسی تعبیه شده، در عالم طبیعت در قالب نقص های جسم های ظهور می یابد و انسان را گرفتار امتحان و ابتلاء می کند. جهت توضیح دقیقتر: طبق نظر عرفا مزاج زمینی انسان و ترکیب جسمانی او که مرجّح و مخصّص حدوث نفس و معیّن استعدادهای نفسانی و جبلّی اوست، صورت زمینیِ استعدادی است که در عین ثابتۀ او و اسمائی که این عین ثابته مظهر آن هاست وجود دارد. بر این اساس، مثلاً کسی که در آن استعداد اصلی در عالم علمی، اسم علیم در او ظهور چندانی نداشته باشد، در مزاج زمینی او نیز این نمودار خواهد شد و چندان استعداد فهم دقائق علمی را ندارد و یا کسی که مظهر برخی اسماء جلالی است مثلا مزاجی غضبناک خواهد داشت. به عبارت دیگر، آن نقصی که از جهت قیاس با اسم جامع الله و عین ثابتۀ آن ــ که در نهایت اعتدال است ــ دارد در عالم طبیعت که عالم اضداد است در قالب مزاجی ظهور می نماید که به جهت غلبۀ خلط صفرا و عنصر آتش او را از تعادل حقیقی انسان کامل دور می کند و همین عدم تعادل در مزاج جسمانی است که نقص او در ظهور جامع اسماء را آشکار می کند و او را به تعب می اندازد و نحوۀ سلوک زمینیِ او را معلوم می کند. یعنی انسان عصبانی مزاج باید با این خصیصه ای که در عوالم قبلی به جهت وحدت حاکم بر آن نمودی نداشت جهاد نماید و نفس خود را حاکم بر این تمایل بدنی و مزاجی نماید تا نقص او جبران شود، یا به عبارت دیگر حالتی برای او ایجاد شود که همانند عوالم قبلی با وجود مظهریت او از اسماء جلالی در تعادل قرار گیرد. اما تعادلی مناسب شأن عالم طبیعت و وقتی چنین کرد و در هر عالمی تعادلی مناسب آن عالم را ایجاد کرد (در عالم طبیعت تعادل مزاجی و در برزخ صعودی ملکۀ عدالت) آنگاه خلیفۀ حق در این عوالم گشته و آن شأن والای اولیۀ خود را با ارادۀ خویش دوباره به دست آورده است. با تشکر از زحمات شما استاد گرانقدر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته نکات خوبی را مطرح می‌فرمایید. آری! در برزخ نزولی که روح، از مقام بالاتر وجود تکویناً به مرتبه نازل‌تر نزول می‌کند، نقص‌هایی محقق می‌شود که صورت این فرآیند، نزدیکی به شجره ممنوعه است که نماد عالَم کثرت می‌باشد عالمی که جامعیت ندارد و هرچیزی، چیزهای دیگر نیست. در حالی‌که در مقام برتر یعنی در مقام جامعیت هر چیزی، چیزهای دیگری هم هست مثل نور سبز در نور بیرنگ. ولی در طیف نوری که از منشور عبور می‌کند نور سبز، شش نور دیگر نیست. در رابطه با حضور در عوالم مادون یعنی عالم اسفل السافلین و تجربه چنین حضوری خوب است به جواب سؤال شماره 30869 رجوع شود. موفق باشید

30884
متن پرسش
سلام و عرض ادب و عرض تبریک بابت روز معلم و شب‌های نورانی ای که مصادف شد با نورانیت معلمی و چه مبارک تصادفی! به تنها استادم، که زندگی و بندگی ام آموخت تبریک عرض می‌کنم و همیشه ما مدیون شما بودیم و هستیم و خواهیم بود. ان شاءالله این کوچکتان را دعا بفرمایید. ملتمس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این ها همه لطف شما عزیزان است. آنچه می توانم در مقابل عزیزان عرض کنم یک کلمه بیشتر نیست. احساس بودنی که انسان خود را از همه عالم وسیع تر بداند.

امید است در بستر احساس جاودانگی خود، انتخاب‌های جاودانه‌ای داشته باشید. زیباترین زندگی و نحوه‌ «وجود»، در «اکنونِ بیکرانه خود بودن» است. چنین «بودنی» را برایتان آرزو می‌کنم که از همه شراب‌خانه‌های دنیا، هستی‌بخش‌تر می‌باشد. هستیِ در عین مستی. موفق باشید

30883
متن پرسش
سلام استاد: اگر بهترین عمل شب قدر علم است، منظور چه علمی و به چه صورتی) مطالعه، مناظره یا ...) و چه مقدار است؟ مثلا تامل در شرح دعای سحر مناسب است؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست منظور علمی است که افقی در مقابل جان ما به سوی حقیقت بگشاید. موفق باشید

30882
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. ببخشید استاد در برنامه زندگی پس از زندگی، از کارشناس اعتقادی حجت الاسلام محمدی استفاده می کنند و ایشون در تأیید اینکه اینها (تجربه گران) مرده بودند و زنده شدند معجزات ائمه و پیامبران دال بر زنده کردن مردگان را ذکر می کنند و دقیقا اسم بدن برزخی را برای تأیید حرف اونها می آورند. این چطوری است؟ واقعاً اینطور هست که مرده بودند و زنده شدند و بحث تجرد روحی چی می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بخواهند مسامحتاً موضوع را مطرح کنند وگرنه برای این نوع مرگ‌ها هنوز برزخی واقع نشده. قرآن در اين رابطه مى‏ فرمايد: «حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ».[1] چون آن كفار را مرگ فرا گرفت، تقاضا مى‏ كنند؛ پرودگارا مرا برگردان بلكه عمل صالحى در آنچه ترك كرده‏ ام انجام دهم. جواب مى‏ شنود ديگر نمى‏ شود و تا قيامت مانعى پشت سر آن‏ها هست كه نمى‏ توانند به دنيا برگردند. پس معلوم مى‌‏شود آن‏ها، اولًا: پس از مرگ و قبل از قيامت در عالمى بين دنيا و قيامت قرار مى‏‌گيرند. ثانياً: در آن دنيا هوشيارى و شعور دارند و نتيجه كارهايشان را مى‏ يابند كه پشيمان مى‏ شوند و تقاضاى برگشت به دنيا را مى‏ كنند. ثالثاً: اين تمنّا در شرايطى است كه فاقد نفس امّاره- كه موجب انجام گناه و غفلت است- هستند، ولى اگر به دنيا برگردند به اين جهت كه زندگى دنيايى همواره با نفس امّاره همراه است، دوباره همان كارهايى را انجام مى‏‌دهند كه در مدت عمر خود انجام دادند و اين است كه در جواب به آن‏ها گفته مى‏ شود: «كلّا إنّها كلمةٌ هو قائلُها» نه! راست نمى‌‏گويند، اين يك حرفى است كه اين‏ها مى‏‌زنند و لذا خداوند مى‏ فرمايد: «و لَو رُدُّوا لَعادوا لِما نُهُوا عَنْهُ و إنَّهُم لَكاذِبُونَ».[2] اگر آنها برگردند باز به همان كارهايى كه پيامبران در دنيا از آن كارها بازشان مى‏ داشتند، برمى‏ گردند و آنها دروغ مى‏ گويند.

و ملاحظه می‌کنید که این فرآیند، فرآیندی نیست که برای این نوع افراد پیش آمده باشد. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره مؤمنون، آيات 99 و 100.

[2] ( 1)- سوره انعام، آيه 28.

30880
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: شبهه ای در درس معرفت شناسی: به این نتیجه رسیدیم که غربی ها بیشتر با مادیات سر و کار دارند و هر چیزی رو که با حواس پنج گانه قابل درک باشه قبولش می کنن. سوالی که اینجا پیش میاد اینه که اگر این ها عالم مجردات رو انکار می کنن پس این بازی و برنامه های مخربی که هدفش تخریب روح و روان انسان هست را چجور توجیه می کنیم؟ به هر حال انسان چیزی که رو می خواد خلق کنه بهش عالم و آگاه هست یعنی می گم این ها به تمام یا اکثریت ظرفیت روح انسان آگاه هستند که چنین برنامه هایی درست می کنن! مثلا تاثیر موسیقی بر کم کردن اراده انسان: قطعا اونا می دونستن موسیقی چنین تاثیری داره. پس اشکال غربی ها این نیست که مجردات رو قبول ندارند. ممنون می شم راهنمایی کنید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً روان را وجهی از ابعاد مادی و حاصل احساس‌های ممتد مادی می‌دانند و این غیر از آن چیزی است که ما ذات مجرد و ذات عالم ماده را به عنوان دو عالم می‌شناسیم. موفق باشید

30879
متن پرسش
سلام: بحثم برای اهمیت ذکر و دعا و مناجات نیست حرفم اینه که اصلا وقتی مثلا می‌خواهیم این قضیه رو شروع کنیم به هزار و یک نسخه برمی‌خوریم از نسخه شیخ نخودکی تا سوره واقعه و حشر و یس و دعای عهد و زیارت آل یس و دعای سمات و خیلی چیزهای دیگر؛ مشخصا سوال من اینه که یک جوون چه دعاهایی بیشتر به دردش میخوره (اگه لطف کنین مصداقی جواب بدین). متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌فهمم نسخه آقای نخودکی چه نسخه‌ای است؟! عمده رویکردی است مناسب روح بشرِ این دوران به ذکر و دعا و مناجات، و به این امید کتاب «با دعا در آغوش خدا» نوشته شد. خوب است مقدمه آن کتاب را با دقت دنبال بفرمایید ببینید با روح و روحیه شما چه اندازه همخوانی دارد. موفق باشید

30878
متن پرسش
سلام استاد گرامی: با توجه به اتفاقات اخیر در موضع گیری عربستان آیا امید تشکیل اتحادیه کشورهای مسلمان وجود داره یا این نگاه خوشبینانه ست و مشکلات اساسی تر از این حرف ها هستند، علاقه داشتم نظرتان را در این مورد جویا شوم بیانات رهبر معظم انقلاب (متن اصلی عربی) در اولین نماز جمعه بعد از شهادت سردار سلیمانی -------------------------------- توانایی ایران در مقاومت بلندمدّت در برابر خباثتهای آمریکا تأثیر خود را در فضای عمومی منطقه و روحیه‌ی ملّتها گذاشته است. سرنوشت منطقه، نجات از سلطه‌ی استکباری آمریکا و رهایی فلسطین از حاکمیّت بیگانگان صهیونیست است. همّت ملّتها باید زمان رسیدن به این مقصود را نزدیک کند. جهان اسلام باید عوامل تفرقه را بزداید. وحدت علمای دین، راه‌حل‌های اسلامی برای سبک زندگی نوین اسلامی را کشف میکند. همکاری دانشگاه‌های ما علم و فنّاوری را ارتقا بخشیده، زیربناهای تمدّن جدید را خواهد ساخت. هماهنگی رسانه‌های ما فرهنگ عمومی را از ریشه اصلاح خواهد کرد. ارتباط نیروهای مسلّح ما جنگ و تجاوز را از همه‌ی منطقه دور خواهد کرد. ارتباط بازارهای ما، اقتصاد کشورهایمان را از سلطه‌ی کمپانی‌های غارتگر بیرون خواهد آورد. رفت و آمدها و سفرهای مردم ما، همزبانی و همدلی وحدت و دوستی به ارمغان خواهد آورد. دشمنان شما و ما میخواهند اقتصاد خود را با منابع کشورهای ما، عزّت خود را با ذلّت ملّتهای ما، و صدرنشینی خود را با تفرقه‌ی ما تأمین کنند. میخواهند ما و شما را به دست خودمان نابود کنند. ----------- پاره ای از تحولات اخیر عربستان -------------------------------------------------------- محمد بن سلمان: عربستان خواهان رابطه‌ای خوب با ایران است از حوثی‌ها می‌خواهیم که برای پایان جنگ یمن به پای میز مذاکره بیایند. و اینکه احتمالا اختلافات غرب با عربستان بالا گرفته (زیاده خواهی ها) برای نمونه: طبق گزارش وب سایت آمریکایی هالیوود ریپورتر، محمد بن سلمان در ژانویه ۲۰۱۹ با بازیگر فیلم های غیراخلاقی آمریکایی و دوست وی دیدار و ۴۰۰ میلیون دلار به عنوان پیش پرداخت از یک میلیارد دلاری که قرار گذاشته بود به آنها بدهد، به این دو نفر هدیه کرد. و یک مورد دیگر علنی کردن رسوایی مربوط به خرید آثار هنری با مبلغ 450 میلون دلار و ... مورد دیگر باز کردن دوباره پرونده خاشقچی و تحولات اخیر یمن -------------
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث حضور روح اسلامی در جهان اسلام در مواجهه با جهان غرب، عطشی است که مردم مسلمان و متفکران جهان اسلام به دنبال آن بوده و هستند و قرائت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از این حضور نشان دادند که این نحوه مواجهه با جهان غرب، نیاز جهان اسلام است و مسلّماً آن نوع قرائت جای خود را باز می‌کند، می‌ماند قرائتِ اخوانی‌ها مثل اردوغان و قرائت وهابی‌ها که به لطف الهی با قدرت‌گرفتن قرائت حضرت امام در منطقه، این دو جریان خواسته یا ناخواسته منفعلانه مجبورند تن دهند. موفق باشید                  

30875
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله. طاعاتتون قبول. استاد جان در خصوص فایلی که از جناب ظریف منتشر شده، یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی که فرد هوشیاری هم هست این نظر رو داشت انتشار این فایل در موقعیت کنونی فقط یک علت داره و او اینه که گرا به آمریکا و اروپا داده بشه که اگر می‌خواهید جناحی در ایران رای بیاره که با شما سازگارتره و زاویه داره با دیدگاه‌های امثال شهید سلیمانی که قاعدتا منطبق با رهبری هستش، در مذاکرات فعلی کمی فتیله تحریمها رو موقتا پایین بکشید و توافق کنید (در داخل هم جریانات همراه با پایین آوردن قیمت دلار و...همراهی میکنن) تا مردم خصوصا قشر خاکستری تشویق و تهییج بشن که برای استمرار توافقات و کاهش تحریم‌ها و تنزل قیمت دلار و....به اصلاح طلبها رای بدهند بعد که انتخابات تموم شد دوباره همون آش و همون کاسه، در واقع مکانیسم تحریم‌ها طوری است که به این راحتی ها قابل برداشتن نیست. استاد جان! با شنیدن این تحلیل دود از سرم بلند شد اگر کسانی اینگونه باشن به واقع خائن هستن! اگر کسانی به خاطر اینکه از اریکه قدرت پایین نیان و اموی وار قدرت رو بخوان دست به دست کنن، حاضر بشن با سرنوشت یک کشور و مردمش بازی کنن. تا اینکه امروز در خبرها دیدم:
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست، جریانی که آن مصاحبه را به هر بهانه‌ای ترتیب داده، پروژه بعدی آن، انتشار آن بوده. چه آقای ظریف خواسته باشند و چه نخواسته باشند. همچنان که عرض شد ما باید با نگاه پدیدارشناسانه به این جریان نظر کنیم تا مردم ما به این نتیجه برسند که برای ادامه انقلاب، این تفکر، ناتوان است بدون آن‌که خود را گرفتار دعوای حیدری و نعمتی بکنیم. موفق باشید      

30874
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: سیر طهارت باطنی که از علامه حسن زاده دیدم، به این صورت خیال، ذهن، عقل، قلب، روح، حقیقت انسانی، سر، سر و سر. نوشته شده بود. بحث وجود مربوط به کدام یک از این مراتب است؟ مثلا همان پیوند وجودی با قرآن یا بسط وجود، در واقع وقتی فرد در جان روی طهارت کار می کند که با قرآن ارتباط وجودی داشته باشد، روی کدام مراتب دارد کار می کند؟ مراتب پس از روح است؟ بحث اسماء و صفات در کدام مرتبه مطرح می شود؟ مربوط به سر است؟ خفی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمی‌کند. همه این مراتب، مراتب وجودی انسان است که با شدت و ضعف وجودی، انسان در یکی از این مراتب و منازل قرار می‌گیرد. هر اندازه با نظر به وجه وجودی قرآن با کلمات و الفاظ قرآن ارتباط برقرار کنیم و سعی نماییم در مواجهه با قرآن به افق‌هایی نظر کنیم که قرآن از آن افق‌ها صادر شده، وجودمان شدت می‌یابد و مثلاً از مرحله قلب به مرحله روح سیر می‌کنیم. موفق باشید

30873
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: جناب استاد؛ این که می فرمایید انسان در برزخ نزولی و عوالم قبلی دارای نقائصی هست که وقتی به طبیعت هبوط می کند آشکار می شود، آیا این نقائص همان نقص در ظهور جامع اسماء است؟ یعنی مثلا حضرات معصومین علیهم السلام که مظهر اسم جامع الله هستند هنگام هبوط نقصی نخواهند داشت اما بقیه ذوات انسانی به نسبت نقصی که در ظهور اسماء دارند دچار کمبودهایی هستند که با ورود به عالم طبیعت آشکار می شود؟ و اگر چنین است، آیا در عوالم قبل، این نقص برای او مزاحمت و محدودیتی محسوب می شد؟ که مثلاً مانع از شهود و التذاذ مناسب او در آن عالم بشود و جهت رفع آن مجبور باشد به عالم دنیا بیاید؟ با تشکر و سپاس فراوان از توجهات بی دریغ شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظور از نقص، در برزخِ نزولی و عوالم قبلی چیست؟ زیرا اساساً در آن عالَم هنوز میدان، میدانِ عمل نیست تا نسبت به عمل‌کردن و یا نکردن نقصی ظاهر شود و در این رابطه نمی‌توان آن فرض را در نظر گرفت که نقصی باشد مزاحم حضور. موفق باشید

30870
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: پیرامون پرسش و پاسخ به شماره 30857 که در سایت، جنابعالی پیرامون مصاحبه آقای دکتر ظریف طرح گردیده می‌خواستم از منظری دیگر به این مقوله پرداخته و نظر جنابعالی را در این زمینه جویا شوم. این مصاحبه به درستی و به صورت کاملا واقعی درگیری و نزاع دو نوع نگاه را به نمایش گذاشته است. و به نظر می رسد نقطه ثقل درگیری این دو طرز فکر به نحوه نگرش شان به مقوله «قدرت» بر می گردد. قدرت در جهان معاصر امری سهل و ممتنع است. قدرت در جهان جدید از سنخ قدرت سنتی و رایجی که از جنس قدرت قصاب بر گوسفند یا قدرت سپاه غالب بر مغلوب نیست. برای درک تفاوت این دو طرز فکر شاید بد نباشد که از منظر فوکو به مساله قدرت نگریسته شود. او قدرت را منتشر می بیند. قدرتی که به وسیله همه تثبیت می شود. ما حتی با ساختار قدرت هم مواجه نیستیم. قدرت هر جایی است. برای فوکو چیزی خارج از قدرت وجود ندارد. از این منظر حتی انسان هم امری خارج از این قدرت منتشر نیست. قدرت نامحسوس و هنجارسازی که مورد اشاره فوکوست در قالب های بسیاری بر زندگی سیطره دارد. در قالب نظام های آموزشی و تربیتی به صورت نهادهای پژوهشی و دانشگاه ها به صورت نظام های حقوقی، مقررات اجتماعی، قواعد اقتصادی و نهاد سیاسی و حتی در قالب علوم و تکنیک تثبیت می شود. این قدرت به صورت امری درونی که مقوم آن خود مردم هستند تثبیت و اعمال می شود. تفکری که دکتر ظریف آن را نمایندگی می کند در عین اینکه خود را متخصص و باسواد در امور و مناسبات قدرت بین الملل دانسته و دیگران را به بی سوادی متهم می نماید، اما به هیچ وجه مواجهه دقیق و عمیقی با این قدرت نرم و منتشر ندارد و اساسا آن را نمی شناسد. اگر برای امثال ظریف قطعنامه های شورای امنیت بسیار دلهره آور است ناشی از آن است که او توجه ندارد که امروزه و بخصوص در کشورهای متکی بر عقلانیت مدرن مانع اصلی دزدی ترس از پلیس نیست، بلکه ترس از مجازاتی است که درونی شده است. اینان خود این ترس را برای خود درونی کرده اند. نمی خواهم قطعنامه ها را کاغذ پاره صرف بنامم بلکه سخن در مواجهه سطحی این گروه است. در سوی دیگر اما تربیت شدگان انقلاب خمینی قرار دارند امثال آوینی و حاج قاسم که چنان پرورش یافته و چنان به عمق تفکر غربی نفوذ کرده اند که هیچ راهی غیر از شهادتشان باقی نمی ماند. و چقدر در اشتباه اند آنهایی که گمان می کنند سردار دلها را ترامپ به شهادت رسانده و نه آمریکا. از اطاله کلام عذر خواهم. قصدم آن بود که تفصیل این نگاه را در کلام شما هم به نظاره بنشینیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری و آری! قوام جهان مدرن قدرتی است که از درون بر انسان‌ها سیطره دارد و درک این نکته یعنی درک تمام ماهیت جهان مدرن. در صفحه 57 کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» این‌طور عرض شد:

انتخاب آزاد

در حاكميّت فرهنگ اموي - روميِ معاويه، همه به‌قدري مرعوب شده‌اند كه به مديحه سرايي آن روباه مكّار افتاده‏اند، و تنها كسي مي‏تواند نترسد كه تشويش درون را با توكّل به حقّ فرونشانده وجان را با حقّ پر كرده باشد و بتواند با بزرگ ديدن خدا و حاكميّت سنّت‏هاي الهي، شكست‏ ناپذير بودن معاويه را دروغي آشكار ببيند و به رسوا كردن آن نيرنگ بزرگ دست زند. و حسين(علیه السلام)  در چنين شرايطي راه را نشان داد تا برق اسلحه‏ها ما را به انتخاب آنچه نمي‏خواهيم وادار نكند و خود انتخاب كنيم، آن‌چنان‌كه حسين(علیه السلام) خود انتخاب كرد.

محال است كسي كه نور حق در دل ندارد بتواند انتخابي آزاد بكند و حسين(علیه السلام)، به نور حق انتخابي آزاد كرد و ما را به حق دعوت نمود تا آزادانه زندگي را خود انتخاب كنيم.

اگر به حسين(علیه السلام) اقتداء نكنيم، اداي انتخاب كردن داريم؛ ولي در حقيقت اسير غوغا و جوّ زمانه‏ايم و آنچه را كه دشمن مي‏خواهد و تبليغ مي‌كند، به دست خودمان انتخاب مي‏كنيم. كساني كه به حسين(علیه السلام) اقتدا نكرده‏اند، هيچ‌گاه خودشان انتخاب‌كننده نبوده‏ اند، هميشه اسلحه‏ ها، قدرت‏ها، تجمّلات، تبليغات‏ جهاني و هوس‏ها براي آنها انتخاب كرده‏اند.

2- در مواجهه با چنین جهانی که بنا دارد انسان‌ها را از درون مرعوب خود کند، یک راه بیشتر وجود ندارد و آن راهی است که مرگ را به چیزی نگیرد.[1] و این شاهراهِ عبور از سیطره‌ جهان مدرن است، حال چه شهید بشویم و چه بمانیم. در هر صورت به زیباترین «بودن» دست یافته‌ایم. ملاحظه می‌کنید که آقای ظریف با سوابق دینداریِ خود، نشان دادند آن نوع دینداری که از حاج قاسم‌ها فاصله دارد، برای حضور در چنین تاریخی کافی نیست و عملاً انسان مرعوب قدرت‌‌های بین‌المللی می‌شود و مجبور است در مذاکره با ابرقدرت‌ها ناخواسته امتیاز بدهد. و این با امری که معتقد است: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» همراهی ندارد.

ای کاش رفقا بدون این‌که گرفتار دوگانگی دعواهای حیدری و نعمتی شوند؛ با نگاهی پدیدارشناسانه، صحبت‌های آقای دکتر ظریف را کالبدشکافی می‌کردند تا جایگاه این تفکر و نسبتی که با حضور تاریخیِ ما از طریق انقلاب اسلامی دارد، معلوم شود. موفق باشید    

 


[1] - به این فکر کنید که حضرت امام در سال‌های 41 و 42 فرمودند من سینه خود را برای شمشیرهای شما آماده کرده‌ام، ولی برای سازش با شما، نه.

 

30869
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر: حضرت علامه طباطبایی «رحمة‌الله‌عليه» راجع به آیه ۲۲ سوره اعراف مي‌فرمايند: «همين كه از آن درخت چشيدند، عيب‌هايشان بر ملا شد: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءاَتُهُمَا» به علت نزديكي به طبيعت، نقص‌هاي آن‌ها پيدا مي‌شود، حالا هر چه بيشتر به آن نزديك شوند- به اميد بر طرف شدن نياز- نيازشان بيشتر مي‌شود». در کتاب شریف «هدف حیات زمینی آدم» توضیحات بسیار خوبی در این باره ایراد فرموده اید. با الهام از آن توضیحات و مطالعاتی که بنده در حال انجام آن هستم، برداشتی از این آیه شریفه داشتم که نظر جنابعالی را در این زمینه جویا هستم (اینکه آیا چنین برداشتی می تواند صحیح باشد؟): حکما و محققین در رابطه با ارتباط میان نفس و بدن بیان کرده اند که نفس با قطع نظر از تعلقی که به بدن دارد، «عقل» است و صفات عقلى، مَلكى است و به اقتضاى سرشت خود ناظر به كمال و ديار مناسب خود است كه: «العقل ما عُبد به الرحمن، و اكتسب به الجنان»... بدین سبب گرفتاری انسان به اخلاق و عاداتی که مانع از این اتصال به عالم اعلی می شود به سبب تعلقی است که بعد از کینونت عقلی خود به بدن می یابد. یعنی تا در عالم عقل و آن بهشت نزولی است غرق در تماشای جمال یار است اما به محض تعلق به بدن، گرفتار نقائص مزاجی خود می شود و تا بر اقتضائات این مزاج غلبه نکند و قوای حیوانی را تحت حاکمیت عقل به اعتدال نرساند در بند تعلقات بدنی و مادی خود گرفتار خواهد بود. حال سوال بنده این است که آیا این حالتی که برای آن موجود عقلی و مَلکی بعد از هبوط در عالم طبیعت پیدا می شود، به علت همان قاعده ای است که در این آیۀ شریفه ذکر شده؟ یعنی انسانی که در کینونت عقلی خود موجودی ربانی است، به علت نزدیک شدن به شجرۀ ممنوعه و کثرات عالم طبیعت، انسانی طبیعی می گردد که در طبیعت خود حائز نقص های مختلف است که همین نقائص مانع از شهود حق می گردد در حالی که در عالم قبلی این نقائص آشکار نبودند یا مزاحم وصل او به مبدآ ایجادی اش نمی شدند؟ همچنین: و آیا این تقریر صحیح است که چون هر موجودی مظهر اسمی از اسماء الهی است و این اسماء در مقایسه با اسم جامع الله دارای نقص می باشند، اگر از عالم وحدت و آن بهشت نزولی به عالم کثرت هبوط کنند، همین نقصی که در جامعیت اسمائی خود دارند در عالم طبیعت نمودار می شود و عدم اعتدال ناشی از نقص در مظهریت اسماء برای انسانی که مستعد ظهور همۀ اسماء است بصورت عدم اعتدال در مزاج و ترکیب جسمانی نمودار شده و او را به سوی عادات حیوانی و جاذبۀ مادی سوق می دهد؟ و انسان در مواجهه با این مزاج باید روشی را پیش بگیرد که نقائص مزاجی خود را با قاهریت و حاکمیت نفس بر آن به اعتدال نزدیک کند تا بدین صورت از تاثیر آن خلاصی یابد و نقص اسمائی خود را در فرصت حیات زمینی جبران نماید؟ با تشکر فراوان از شما استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و به همین جهت بعد از آن‌که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم» پس از آن می‌فرماید: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين‏» حقیقتاً انسان را در بالاترین قوام خلق کردیم، سپس او را به پایین‌ترین پایین‌ها ارجاع دادیم؛ این سؤال پیش می‌آید چرا خداوند اگر قوام ما را در ابتدا آن بالا بالاها قرارداده و سپس گرفتار پایین‌ترین پایین‌ها کرده است؟ عجیب است که می‌فرماید خودمان آن‌ها را به «أَسْفَلَ سافِلين» ارجاع دادیم و پایین آوردیم. آیا این آیه خبر از آن ندارد که اگر مقام «أَحْسَنِ تَقْويم» را چشیدی، حال باید در دل یک تاریخ آشفته، «أَسْفَلَ سافِلينِ» هزار ساله را نیز تجربه کنی؟ تا ابر مردی بشوی به وسعت همه‌ی عالم و همه‌ی تاریخ. این‌که ما را در «أَسْفَلَ سافِلين» آورد، جز این است که می‌خواست ما در همه‌ی عوالم حاضر باشیم؟

حتماً درباره‌ی چهار منزل عرفانی فکر کرده‌اید. منزل اول «سیر من الخلق الی الحق» است. سپس سیر «من الحق فی الحق» می‌باشد که انسان در این منزل چه عشقی با خدا می‌کند. اصلاً کاری به کار مردم ندارد. در سیر سوم که سیر «من الحق بالحق الی الخلق» است، سالک در عین حضور در عالم انوار، بنا است در عالم سافل نیز حاضر شود تا این عالم را نیز تجربه کند و تا این‌جا سیر سالک جریان دارد تا سلوکش کامل شود و با نور خدا در جامعه‌ی بشری حاضر گردد. ولی سیر چهارم مأموریت است برای هدایت بشریت و مربوط به نبوت و نبیّ می‌باشد، پیامبر می‌آید تا رسالت خود را نسبت به مردم انجام دهد و از این جهت در واقع نوعی مأموریت است. آنچه سلوک را کامل می‌کند منزل سوم است که انسان جرأت خطرکردن داشته باشد و در این جهان حاضر شود تا بداند بر مردم  چه می‌گذرد. خداوند ما را نیافریده است تا شیخی باشیم در گوشه‌ای پنهان. اگر فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم‏» و ما را در جایگاه خوب و خوشی آغاز کرد، مانند اوایل انقلاب و حالت خوشی که فضا را فرا گرفته بود ولی یک مرتبه در تهاجم فرهنگی و تهاجم نظامی قرارمان داد تا برای حضور در جهان، این سختی‌ها و تنگناها را تجربه کنیم و آن تجربه‌ی حضور خودمان در «أَسْفَلَ سافِلين» است ولی با حفظ هویت «أَحْسَنِ تَقْويم». در این حالت است که ظلمات به نور تبدیل می‌شود و انسان آتش را ابراهیم گونه برای خود گلستان می‌کند. موفق باشید  

30868
متن پرسش
سلام و عرض ادب: ببخشید اینکه شما می فرمایید مثلا جایگاه صله رحم در عالم بالا چیست و حقیقتی عرشی دارد. جایگاه پدر و مادر همسر در عالم بالا چیست؟ و آیا مادرشوهری که با زبانش عروس رو میسوزونه نباید باهاش قطع ارتباط کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قطع ارتباط نه. به هر حال با تحمل آن‌ها، خداوند به ما سعه‌ صدر می‌دهد و می‌فهمیم ما نیز بی‌نقص و ضعف نیستیم. موفق باشید

30866
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت استاد. ببخشید در مورد اینایی که مرگ موقت (تجربه های نزدیک به مرگ) را دارند قوه خیال فعال است یا نه؟ قوه خیال نقشی ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در موطن خیالِ نفس ناطقه، این امور واقع می‌شود. مثل آن‌که در خواب پیش می‌آید. ولی چون تا حدّ نسبتاً زیادی نفسْ نسبت به بدن انقطاع حاصل کرده، حالت آن حضور شدیدتر است همان‌طور که در برزخ و قیامت که انقطاع کامل حاصل شده، آن صورت‌ها فوق‌العاده شدت می‌یابد. موفق باشید

30865
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: استاد جان پیوسته نصایح و راهکارهای شما چراغ راهم است و بسیاری از موانع و سردرگمی ها را به لطف عنایت خداوند در بستر سير مطالعاتی شما از پیش برداشته شده و از شما بابت زمانی که اختصاص می‌دهید و دلسوزانه انسانها را یاری می‌فرمایید تشکر می‌کنم. استاد جان، در انجام امور عبادی و مطالعه و برخوردهای اجتماعی و فعالیت های فرهنگی و غیره، خیلی سطح توقعم از خودم بالاست، طوری که هیچگاه لذت بندگی و رضایت از خود و نفس مطمئنه را درک نمی‌کنم، گویی آنچه توقع نفس از من است آن است که بیشتر روزهای عمر را روزه بگیرم، در نمازها همیشه حضور قلب بالا داشته باشم، کم حرف بزنم، خلاصه همه چیز را ۱۰۰ درصدی می‌خواهد، و مشکل اینجاست که یقینا اینچنین و در این سطح نمی‌توانم جواب گوی آن باشم، لذا هر روز حالت قبض پیدا می‌کنم، طوری که دیگران متوجه حالت روحی ام می‌شوند، آیا لذت بندگی و رضایت نسبی از بندگی خدا را می‌توان بدست آورد؟ آیا اینها وسواس است؟ التماس دعا دارم از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بشر امروز چنین ظرفیت‌هایی دارد و باید از طریق تعمق در قرآن و روایات و کتاب‌های عرفانی مثل کتب حضرت امام به عبادات خود عمق دهد. موفق باشید

30864
متن پرسش
سلام و عرض ادب استاد عزیز: در کتاب معرفت نفس و حشر در ص ۱۲۵ آمده است چه نیکو خبر داد خداوند به بندگان صاحب خردش از این موضوع آنجا که فرمود خداوند کسی است که صورت می دهد شما را در رحم ها آن طور که می‌خواهد منظور از ارحام مقام خیال است که هر طور که خواست در آن مقام صورتگری می‌کند. متخیله طوری که این صورت از نگاه معنوی و حمل معنوی در این رحم معانی به هر صورت که خواست در می‌آید و کشیده می‌شود و (در مقام خیال اسلام شکل و صورت می‌گیرد و قرآن به صورت روغن و عسل و دین به صورت پیراهن فراگیر و بلند و علم به صورت شیر خوراکی ظهور می کند و ترکیب میاد می یابد.) منظور از عبارات داخل پرانتز چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! صورت برزخی و خیالیِ اسلام و قرآن و دین را به خوبی متذکر شده‌اند. عمده توجه به مقام برزخی و خیالیِ اعمال و عقاید است. موفق باشید

30863
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اخیرا صوتی از آیت الله بهجت رضوان الله علیه منتشر شده است مبنی بر تشیع غزالی و محیی الدین؛ ایشان می‌فرمایند آنچه محیی الدین از مناقب معصومین در کتب خودش آورده است در کتب شیعه پیدا نمی‌شود! استاد عزیز آیا برای صلوات محیی الدین بر ۱۴ معصوم شرحی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد ندارم که شرحی بر آن کتاب نوشته شده باشد. ولی همان‌طور که اساتید محترم از جمله آیت الله جوادی در شرح فصوص می‌فرمودند جناب ابن عربی در عقیده، شیعه است هرچند از نظر فقهی به رسم حنفی عمل کند. موفق باشید

30862
متن پرسش
سلام علیکم: این سوالایی که می‌پرسیم، برای ایمیلمون هم فرستاده میشه؟ چون من خیلی وقته اصلا یه همچین ایمیلی برام نیومده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی این‌طور جواب داده شد: 30856- باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی به نظر بنده نمی‌رسد خودتان فکر کنید شاید نکته‌ای برایتان پیش آید. باید در این موارد به خود سخت‌گیری نکرد. موفق باشید

30860
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: دانشجوی بیست ساله هستم، سوالی که تو ذهنم هست اینه که آدم وقتی میخواد عبور کنه از زندگی دنیوی تکراری و در باورش عبور هم می‌کنه به وسیله رشد معرفت و عقل معادش و متوجه حقیقت خودش و عالم و زمانه ای که زندگی می‌کنه (انقلاب اسلامی) میشه و تمام زندگی گذشته و حالی که داره رو بر اساس معیار های جدیدش به زیر سوال می‌بره مثلا که چی که من زیاد بخورم؟ چه دلیلی داره و چه کمکی به حقیقت و هدفی که در پیش دارم می‌کنه؟ یا همین طور عادت های دیگه و معارض با اندیشه جدیدش، اما نکته این جاست یک دفعه با بحرانی مواجهه میشه که از طرفی عادت و تعلق به گذشته داره اما باور به اندیشه جدید و در واقع وقتی به وسیله اندیشه جدیدش گذشته رو به چالش می‌کشه خود چون اول راه هست با یک چالش مواجهه میشه که برنامه چیه؟ چه کارهایی انجام باید بدم که مثل گذشته نباشم؟ اما مثل کسی که شرطی شده دائما چون برنامه ندارم و چه فعالیت باید صبح تا شب داشته، در عمل بر می‌گردم به گذشته و زندگی یکنواخته دنیوی، خلاصه کلام این است که من نمی‌دونم به چه روشی میشه در این وادی جدید که نظر به ابدیت و حقیقت انسان دارد و بزرگان در آن قدم گذاشتن، منم بگذارم و در عمل هم از گذشته و عادت محدود عبور کنم با چه کارهایی؟ چطوری؟ بنده حقیر متناسب با اون چهار چیز که شما فرمودید که ببنید ذائقه و علاقه، استعداد، نیاز مخاطب، نیاز جامعه چیه به بحث های طلبگی و کارهای فرهنگی و تربیتی رسیدم کلیت که با توجه به مبانی اصیل در جامعه انقلاب، کار تربیتی و فرهنگی کنم، تربیت نیرو برای جامعه، روشنگری نسبت به حقایق، دشمن شناسی و مقابله با افکار انحرافی و... انجام بدم و از همه مهم تر خود از این شهد ناب دین بچشم، به این عنوان هایی که عرض شد علاقه دارم و رسیدم و یک سری مسائل بیهودی هم رها کردم اما در عمل هنوز بیکارم نمی‌دونم چه باید رو غلتک افتاد، چه باید کرد؟ استاد چیز هایی می‌دونم به عمل تبدیل بشه و شروع کنیم به تلاش فقط حرف و رو کاغذ نباشه که حقیقتا دارم خسته میشم. ببخشید زیاد شد، و اگه لطف کنید هر آنچه می‌دانید رو بگید ممنون میشم که به راهنمایی شما نیاز دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرایط عجیبی است و گفتنی‌ها در این امر بسیار زیاد. به آینده‌ای باید فکر کرد که روحِ پریروزی و پس‌فردایی دارد. آینده‌ای با حضور در جهان ولی با روحیه‌ای قدسی و هنوز ما اکثراً خود را در آن تاریخ حاضر نکرده‌ایم و در چشم‌انداز خود آن آینده را نمی‌فهمیم تا مطابق حضور در آن، خود را مجهز کنیم. تدبّر در قرآن و روایات، میدان عمیقی برای حضور در آینده می‌توانند باشند مشروط بر آن‌که با چنین رویکردی به آن‌ها رجوع شود.

در یکی از شماره‌های مقدمه کتاب «آینده دینداری ما چگونه محقق می‌شود» که هنوز در دست تهیه است؛ این‌طور عرض شد:

 9- بحث ما مربوط به حضور در جهانی است که بتوان در آینده‌ تاریخی خود، در آن دین‌داری کرد. جهانی که بر فراز جهان مدرن و روح سکولار آن است و البته حضور در چنین جهانی زبان خاص خود را می‌طلبد، زیرا همچنان‌که فرموده‌اند: «محدوده‌های زبانِ ما، محدوده‌های جهان ما است» زیرا زبان ابزار نیست تا ما افکار خود را به همدیگر منتقل کنیم، بلکه تجلی روح انسان است در قالب کلمات و روح انسان‌ها در تاریخی که در آن حاضرند، می‌تواند مأوا گزیند و هستی خود را به «گفت» آورد. با توجه به این امر در این کتاب سعی شده با شما گفت‌وگویی به میان آید، تا زبانی گشوده شود برای حضور در آینده‌ی دینی و بودنی که مربوط به حضور در جهانی است بین دو جهان. موفق باشید

30859
متن پرسش
سلام و نور: این روزها به دلیل کرونا و دور بودن از عزیزانمون و اینکه نمی‌تونیم ببینیمشون و گاهی خبر فوت شخصی از اقوام را می‌شنویم، واقعاً روزگار سختی را می‌گذرانیم. گاهی ترس از مرگ نزدیکانمان تبدیل به کابوس می‌شود. چه کنیم که این ترس‌ها و کابوس‌ها کم شوند و این دوران را با بیشترین بازده معنوی بگذرانیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه فکر کنید که حضرت حق می‌فرمایند: «نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ» مائیم که زمان مرگ را اندازه زده‌ایم و هیچ امری نمی‌تواند از ما در آن امر سبقت گیرد و لذا گمان نکنیم ویروس کرونا می‌تواند زندگی را از ما بگیرد. آری! به حکم وظیفه باید پروتکل‌ها را رعایت کرد، ولی جایی برای ترس نیست. موفق باشید

30857
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی وقت بخیر و طاعات و عبادات مقبول حق: اخیرا فایلی از مصاحبه داخلی آقای ظریف (احتمالا با اهداف خاص) در فضای مجازی پخش شد و حواشی بسیاری داشت. صرف نظر از حواشی و با توجه به اینکه شما در مباحث رویارویی با غرب بیان داشته اید و یکی از مباحث اصلی شماست خواستم در صورت صلاحدید نظرتون رو در مورد ایرادی که بر نوع نگاه شخص ظریف (شخصی که به گفته خودش حمایت رهبری را دارد، خود را سردار خط مقدم جبهه دیپلماسی می داند) بیان کنید. به هر حال سرتاسر مصاحبه پر بود از اختلاف دو تفکر و دیدگاه در بدنه انقلاب اسلامی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است و اتفاقاً نقدهای خوبی نسبت به اصل جریان از طریق‌های مختلف شده است. بنده هم آن صوت بیش از سه ساعتی را گوش دادم. فکر می‌کنم اگر کسی متوجه حقیقت انقلاب اسلامی و توحیدِ زمانه همانند حاج قاسم‌ها نباشد، با آن نوع دینداری که امثال آقای ظریف دارند که به ظاهر هم نوعی از دینداری سنتی است و در آن مصاحبه هم دائماً از قیامت‌ترسی خود می‌گویند و دروغ هم نمی‌گویند؛ نمی‌تواند از «خود» بگذرد و بالاخره با همه ظرافت‌های دیپلماسی، یک‌جایی کینه خود را نه‌تنها به حاج قاسم بلکه به هر جریانی که محوریتِ آقایان را نمی‌پذیرند، نشان می‌دهد. زیرا ذوب حضور توحیدی انقلاب اسلامی نشده‌اند. اگر دقت کنید حتی نگران است که قبلاً در نظرخواهی‌ها 90 در صد به او گرایش داشته‌اند و به حاج قاسم 70 درصد، و بعداً به گمان ایشان موضوع، عکس شده‌ است. آیا واقعاً حاج قاسم‌ها هم در معنای خود در این گردونه‌ها هستند؟ حاج قاسم‌هایی که امامشان فرمود: «اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر.‏‎ ‎‏رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است.» و این بلایی است که بسیاری گرفتار آن هستند و حاج قاسم آمد تا ما را از این أنانیت‌ها عبور دهد تا جان‌مان منوّر به نسیم جانفزای انوار انقلاب اسلامی باشد. با گوش‌دادن آن صوت می‌توان عبرت گرفت که چگونه باید در این انقلاب حاضر بود. قصه تواضع‌های حاج قاسم، رازهای بزرگی را برای ما می‌گشاید. مطمئن باشید اگر حاج قاسم زنده بود و این صوت را می‌شنید با لبخندی کوتاه، بدون هیچ‌گونه اشکال و جواب همچنان به کار خود ادامه می‌داد. راستی! چه کسی در این صحنه‌ها ضرر می‌کند وقتی سفره‌ انقلاب برای بودنی دیگر گشوده شده است؟!! حاج قاسم، ضروری‌ترین «بودن» در این تاریخ است. موفق باشید    

30855
متن پرسش
با عرض سلام خدمت حضرتعالی: ما معتقدیم که خداوند حکیم است و کار بیهوده انجام نمی دهد و هيچ چيز او عبث و بیهوده نیست. از روایت قدسی تلویحاً یا صراحتاً می توان یافت که علاقه شدیدی خداوند متعال به انسان دارد. پس حتماً انسان چیزی در انسان هست به نظر حضرتعالی حکمت این عشق به انسان دارای فقر ذاتی از سوی ذات لایتناهی حق چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ابن عربی در فصّ «آدمی» روشن می‌کنند که حضرت حق انسان را نمایش اسمای حسنای خود نمود تا خود را تفصیلاً به نمایش بنشیند. به گفته جناب حافظ: «نظری کرد که بیند به جهان صورت خویش / خیمه در مزرعه آب و گِل آدم زد». موفق باشید

30854
متن پرسش
با سلام: به استحضار جنابعالی می‌رساند مطابق تحقیق مرحوم آقای حسین حسینی تهرانی که در بعضی از آثارشان آورده اند زیادتی دعای عرفه امام حسین (ع) در مفاتیح متعلق به ایشان نبوده و در نسخه خطی کتاب اقبال موجود نیست، بلکه این دعا مربوط به یکی از عرفاست که ایشان نام می‌برند و می‌گویند طبق مذاق صوفیه است و مرحوم حاج شیخ عباس نمی‌بایستی این را به کتاب اقبال نسبت می‌داده و می‌گویند خواندن آن خوبست ولی از امام حسین (ع) نیست. اگر کتابی‌که ایشان به مطلب اشاره می‌کنند مورد نیاز است بفرمایید تا بگردم و پیدا کنم چون چند سال قبل این‌را دیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان این مطلب هستم. ولی به گفته آیت الله جوادی آن‌قدر آن قسمت دارای مضامین بلند است که باید گفت در هر حال ریشه در معارف اهل‌البیت «علیهم‌السلام» دارد هرچند که مسلّم مربوط به آن مناجات که حضرت در روز عرفه عرضه داشتند، نیست. موفق باشید

نمایش چاپی