بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1143

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خانمی هستم صاحب دو فرزند و مشغول به کار که این مشغله ها همه وقتم را پر کرده و فکر میکنم که اصلا کار مفیدی انجام نمیدهم بطوریکه شاید فقط بتوانم هر شب یک ساعت مطالعه کنم یا قرآن بخوانم یا ... احساس میکنم همه وقتم بیهوده صرف بچه داری و شغلی که مجبور به انجام آن هستم میشود لطفا راهنمایی بفرمایید چگونه میتوانم همه فعالیتهایم را در جهت پروردگار قرار دهم .
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی پرورش دو فرزند چنانچه با حفظ سجایای اخلاقی و نمایش ایمان از طرف شما باشد راه شیطان را به قلب شما می‌بندد و راه رجوع به حضرت حق را می‌گشاید بر این امر پایدار باشید که نتیجه‌ی نهایی از آن شما است. سعی کنید آن فرزندان سرباز انقلاب و علاقه‌مند به مقام ولایت فقیه باشند. موفق باشید
1044

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام سلام من دانشجوی سال اول رشته ی مکانیک هستم سوالی که ذهن من و خیلی از امثال من را به خود مشغول کرده است این است اصولا این درسی که ما می خوانیم می تواند در راه سیر معنوی ما تاثیر گذار باشد . اصلا فایده ای دارد ؟ بنده در تحقیقی که پیرامون اسلام انجام دادم به شخصیت های زیادی برخوردم که در عین این که عالم دینی بوده اند در ریاضیات . فیزیک . پزشکی و ... نیز تبحر داشته اند . اصولا چگونه می توان بین این دو جمع بست و آن ریاضیاتی که خواجه نصیر می خواند با ریاضیاتی که اویلر و ... می خوانند چه فرقی دارد ؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی عمده در علوم، رویکردی است که آن علوم دارند. اگر در آن‌ها نظر به سنن الهی باشد انسان را به خدا می‌رساند و از این جهت خواب عالم از عبادت غیر عالم بهتر است. آنچه باید بر آن تأکید شود آن نوع علوم انسانی است که باید پایه‌ی علوم تجربی و یا علوم محض باشد. سعی کنید با نظر به سنن الهی و قواعد نظام احسن به علوم بنگرید تا چهره‌هایی از حقیقت را در آن‌ها به تماشا بنشینید و لازمه‌ی این کار، داشتنِ علوم انسانی مفیدی است که باید از آن غافل نشوید. موفق باشید
21710

صله‌ی رحمبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: صله رحم در زبان شریعت چه معنایی دارد؟ استاد عزیز با توجه به زندگی امروزی که کاربردی هم باشد لطفا توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات متعدد داریم که «رحِم» در عرش مستقر است و حضرت حق می‌فرماید قطع رحم مساوی قطع با من است و رحمت الهی از طریق صله‌ی رحم برای انسان جریان می‌یابد. به همین دلیل نباید طوری عمل کرد که تصور قطع رحم پیش آید. موفق باشید

21071
متن پرسش
سلام استاد گرامی: حرکت عجیب و غریب برای قدسی جلوه دادن مرحوم آقای رفسنجانی از یک طرف و برخورد عجیب‌تر حضرت آیت الله العظمی حکیم متألهه و عارف و مفسر بزرگ ما یعنی علامه جوادی آملی هم از طرف دیگر جمع کثیری را برآشفته، از جمله آقای اکبرنژاد بزرگوار را و این بیانیه از ایشان است که از کانال خودشون نقل قول می کنم: هاشمی اخلاقی نخواهد شد حتی اگر... امروز هفت دی ماه است یعنی تنها دو روز مانده به یوم الله نه دی! روزی که دست خدا دوباره از آستین ملت بیرون آمد و فتنه را با فتنه گران ربود و چون سیلی خروشان و بارانی ریزان، هوای کشور را بهاری کرد. هاشمی نه در 19 دی 95 که در 9 دی 88 از خاطره انقلاب حذف شد. کسی که نامه ای بدون سلام نوشت و در آن از دود و آتش و خیابان سخن راند. کسی که وزارت خارجه اسرائیل مردم را به نماز او فراخواند! کسی که در نظرگاه ملت شریف ایران راس فتنه بود و صحنه گردان آن! کسی که پایه گذار اقتصاد لیبرالی در جامعه بود و چرخ شدن بخشی از جامعه را در میان دنده های اقتصاد طبیعی می دانست و هزینه برای فرهنگ را مصرف و کار اقتصادی را شکوفایی می شمرد. آقای هاشمی که تجسم یک انسان لیبرال، سیاست زده غیر اخلاقی در ارتکاز تاریخی ملت ما به ویژه مومنین به انقلاب اسلامی ماندگار شد، درست دو روز مانده به نه دی یعنی روز حذف از تاریخ ملت ایران، به عنوان مرد اخلاق و مستجمع جمیع صفات باری تعالی قاب گرفته می شود. آن هم در قم! آن هم با همکاری دفتر تبلیغات اسلامی! و مهمتر اینکه با پیام بیاد ماندنی پیر معرفت و مرجع انقلابی حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت تاییداته)! این همه رندی در روز روشن! فرزندان انقلابی روح خدا مرده بودند که این اتفاق افتاد و کسی دم برنیاورد! هاشمی که در روزهای آخر حیات خود گرفتار هجر شده بود و قدرت دفاعی کشور را انکار می کرد و از هیچ بی اخلاقی در برابر انقلاب و مردم ابا نکرد، چطور شد مستجمع جمیع صفات باری تعالی و محاسن اخلاقی و... اینها مرا به این نتیجه می رساند که اولا خدا خواست تا دوباره برخی را رسوا کند و نقاب از چهره نفاقشان بیندازد و در ثانی خواست به امثال من بیاموزد که برای عرفان علاوه بر فتوحات مکیه و حکمتهای فصوص، عرفان به زمان هم لازم است وگرنه بازی می خوری که صاحب عرفان و حکمت فرمود: (مِنْ عِرْفَانِهِ‏ عِلْمُهُ بِزَمَانِهِ‏) و این است بازی روزگار که اگر نافذ البصیره نباشی، آن همه عرفان و ادب هم به دادت نمی رسد و دار و ندارت را مفت به پای سیاست بازان می ریزی و می بازی و دست خالی باز می گردی! خدا نگذرد از برخی بیوت که بدترین جفاها را با کسانی کردند که از سفره محبتشان بیشترین لقمه ها را گرفته بودند! اما بدانند که اگر ده ها شخصیت اخلاقی را به ضرب و زور به هاشمی سنجاق کنند، هاشمی اخلاقی نخواهد شد گرچه از اعتبار اخلاقی آنان بکاهد. خدا نگذرد از کسانی که با آیت الله نامیدن برخی و قالب کردن آنان به عنوان اسوه اخلاق و قاب گرفتن آن در کوی و برزن با دین مردم بازی کردند و با گشودن پای برخی بزرگان به این بازی های کثیف، به وجاهت روحانیت و مرجعیت عظیم شیعه آسیب زنند. محمد تقی اکبرنژاد 7/10/96 @akbar_nejad ببخشید استاد وقت شریفتان را می‌گیرم. می خواستیم نظر شریفتان را جویا شویم در این رابطه. بنده احساس می کنم خود آیت الله جوادی خیلی در جریان نیستند. نمی دانم. یعنی ایشان عارف به زمانه نیستند. و برای افرادی مانند من که علاقه وافر به فلسفه و عرفان دارند برای اینکه در فتنه‌ ها مقاوم باشند و بصیرت پیدا کنند چه توصیه ای دارید؟ واقعا می ترسم استاد. استاد شما در شرح دستورالعمل های سلوکی آیت الله بهجت ره می فرمودید که اونی که عارف است، سیاسی هم هست و عارف بصیرت دارد. دعای اساسی این روزهام فقط دعای عاقبت بخیری برای همه هست استاد عزیز تر از جانم. دعا کنید برای ما استاد. با تشکر.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم عرایضی در جواب سؤال‌های شماره‌ی 21057 و 21065 عرض شد از یک طرف ما را به نگاه و حساسیت آقای اکبرنژاد نزدیک می‌کند، و از طرف دیگر ما را متذکر می‌شود تا نگاه‌های سیاسی افراد را در رابطه با تصوری که نسبت به آینده‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ دارند، بررسی کنیم. به این معنا که سعی شود جایگاه افراد را نسبت به انقلاب اسلامی بسنجیم، در همان حدّ بر روی آن‌ها حساب کنیم و از آن‌ها استفاده نماییم. فکر می‌کنم روش رهبری این‌چنین است. زیرا این افراد خود را بیرون از انقلاب نمی‌دانند تا ما آن‌ها را بیرون از انقلاب تصور کنیم. موفق باشید

15938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: ببخشید دو سوال از حضور حضرتعالی دارم: 1. اگر آقای x با سعه وجودی مثلا به اندازه 10 به فنای ذاتی و سپس به بقا بالله برسد در صورتی که بی سواد و درس نخوانده باشد؛ اما اگر همین آقای x عالم دینی و مجتهد و ذوفنون و دارای سواد بالا و درس خوانده باشد بعد با همان سعه وجودی مثلا 10 به فنای ذاتی برسد و سپس بقا، در کدام یک از این دو حالت شخص با رسیدن به عالم بقا که در آن جا مقام اولیاء کامل برحسب سعه وجودی آنهاست، دارای سعه وجودی بیشتر و به تبع آن مقام بالاتری دارد؟ 2. و بالفرض اگر عالم بودن و درس خوانده بودن در سعه وجودی تاثیر دارد و آن را زیاد می کند، آیا همه علوم مثلا فیزیک و شیمی و زیست و.. در افزایش سعه وجودی تاثیر دارند یا فقط علوم دینی مثل حدیث و فقه و...؟ خواهشا ارجاع به سوال دیگر ندهید و همچنین مثل اکثر اوقات طوری جواب دهید که بله یا نه بودن جواب برایم روشن شود نه اینکه در آخر، جواب و توضیحات داده شده برایم مبهم باقی بماند و نتوانم جواب را از آن استخراج کنم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مقامات این نوع علوم رسمی نه‌تنها کارآرایی ندارند، بلکه به قول خواجه عبداللّه انصاری در منازل انتهایی، مانعِ سیر نیز می‌باشند و یکی از کارهای سالک در آن منازل، آزادشدن از آن محفوظات و مفهومات است. با توجه به این امر جایی برای قسمت بعدی سؤال‌تان نمی‌ماند. موفق باشید

15875

حرکت جوهریبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد با توجه به اینکه می فرمایید پدیده های مختلف حاصل بروز و ظهور مختلف حرکت است، اگر در مقایسه یک گیاه و یک جماد این را بگوییم که این دو حاصل ظهور مختلف حرکت هستند با توجه به اینکه حرکت را تبدیل قوه به فعل بگیریم و گیاه مرتبه وجودی بعد جماد است، این تفاوت در ظهور حرکت فهمیده می شود اما در مورد دو جماد یکسان در مرتبه وجودی چگونه دو مرتبه یکسان، دو نوع حرکت داشته و مختلف و متفاوت از نظر صورت و ظاهر می شوند؟ مثلا سنگ چیزی است که چوب نیست و چوب چیزی است که سنگ نیست و در اصل این وجود است که فقط وجود دارد در خارج. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جمادات هم به جهت شرایط و معدّاتِ مختلف، حرکت‌ها صورت‌های مختلفی دارد که همین موجب تفاوت صورت‌های مختلف حرکت در جمادات می‌شود. موفق باشید

15607
متن پرسش
با سلام: سوالاتی از خدمتتان داشتم. یکی اینکه آیا با وقوع قیامت عالم ماده کلا برچیده می شود؟ یکی در مورد این بحث از قرآن که خداوند می فرمایند با نفوذ شیاطین به آسمان برای دزدیدن اخبار آسمان شهاب هایی آنها را دور می کند که شما فرمودید انوار عقلی است که توهمات شیطانی را دور می کند حال آیا این بحث شکل خارجی هم دارد؟ آیا این شهاب های آسمان ظاهری هم همان سنگ پرتاب شده بسوی شیاطین است؟ سوم اینکه در سوره بروج منظور از بروج که برج های آسمان است، در آسمان اصلی و وجودی ما آیا عالم عقل است اگر آری علت اینکه آن را به شکل بروج ترسیم فرمودند چیست؟ تفسیر المیزان را مطالعه کردم. و در آخر اینکه هر فرشته مظهر اطاعت از خداوند است طبق فرمایشتان حال در کتابی از کتابهایتان خواندم که بال فرشتگان اسما آنهاست چرا بال آنها اسما آنهاست؟ خواهشا به تمام سوالاتم پاسخ دهید. بخشی از تفسیر المیزان و بر خی کتابهایتان را هم مطالعه کرده ام. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حرکت جوهری روشن می‌شود که این عالم ماده ذاتاً از عالمِ ماده‌بودن خارج می‌گردد ولی باز فیض خدا عالَمی را با همین هویت، متجلی می‌سازد 2- موضوع شهاب‌های مدّ نظر قرآن هیچ ربطی به سنگ‌های آسمانی که نام آن را شهاب گذاشته‌اند، ندارد. این سنگ‌ها با برخورد با طبقات آسمانی آتش می‌گیرند 3- بروج، از نظر لغت یعنی آن‌چیزی که نمایان است و در مسیر عالم غیب، حقایقی که نمایان می‌شوند بروج نامیده می‌شوند مثل آن‌که در سفرهای قدیم، آن‌چه از دور نمایان می‌شد برجِ مربوط به آن شهر بود 4- اسماء الهی مظاهرِ مقام احدی هستند و فرشتگان از آن جهت که مأمور تجلیّات انوار الهی می‌باشند، اسماء الهی را متجلی می‌کنند که در صورتِ مثالی آن‌ها، آن تجلیّات به صورت بال‌های آن‌ها ظاهر می‌شود. موفق باشید

13290
متن پرسش
بسمه تعالی سلام خدمت استاد گرامی: در فضای کنونی انقلاب و با توجه به نیاز یک زن به رشد معنوی شخصی و به تبع آن تاثیر بر خانواده به خصوص فرزندان، به نظر شما مادری که برای امری مثل تحصیل همسر به شهر دیگری رفته، نمی تواند از کسی کمک بگیرد و همچنین نوزاد چند ماهه دارد و به تبع آن با دو مسئله زیر روبرو است چگونه می تواند کارهای معرفتی از مسجد رفتن و شرکت در نماز جماعت گرفته تا حضور در دعا، سخنرانی، کلاس معرفتی و مطالعه کتب معرفتی را انجام دهد؟ اولین مسئله این است که تمام وقت او را یا فرزندان و به خصوص نوزاد تازه به دنیا آمده به خود اختصاص می دهد یا کارهای خانه و مسئله دیگر اینکه خیلی نمی توان کودکان را ساکت نگه داشت و در بیشتر جاها که نیاز به سکوت هست مثل مساجد و کلاس ها و ... به دلیل اینکه کودکان کوچک تر گریه و کودکان بزرگتر صبحت و بازی می کنند و باعث مزاحمت برای دیگران می شود امکان حضور مادر نیست و از طرفی با توجه به آنچه صحیح به نظر می رسد نمی تواند فاصله سنی بچه ها را زیاد کند تا در این بین به کارهای معرفتی برسد چون بهتر است حداکثر تا سه سال بعد بار دیگر بچه دار شود و و هم نمی تواند این امور را موکول به وقتی کند که بچه ها بزرگ شوند چون قطعا تا هنگامی که فرزندان بزرگ شوند انجام کارهای معرفتی متناسب با نیازهای فرزندان و خانواده تقریبا خیلی دیر شده است. مشغولیات و حال نامساعد دوران بارداری را هم که به مسائل گفته شده اضافه کنیم تقریبا وقت مناسبی برای کار معرفتی منسجم برایش باقی نمی ماند. ممنون می شویم به این سوال که مشکل من و خیلی از خانم های دیگر است پاسخ دهید. ضمنا شاید همسرتان نیز بتوانند راهنماییمان کنند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین این‌که مادری‌کردن برای فرزندان به قصد تربیت معنوی، خود به خود زمینه‌ی نور معرفت از طرف خداوند را در مادر ایجاد می‌کند، شما سعی کنید در کلیّات معارف وارد شوید نه در جزئیات. و در این موارد کمک‌گرفتن برای امورات کودکان اشکال ندارد. موفق باشید

13181
متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر از پاسخگویی حضرتعالی که کلیت پاسخ خود را درباره عقل دریافت نمودم. ولی این هنوز برایم هست که 1. ما کارهای روزمره خود را با همین عقل انجام می دهیم؟ و این که می گویند عقل معاش منظور همین عقل است؟ ۲. هوش و حافظه چیزی جدای از عقل هستند یا مرتبه ای از عقل هستند؟ با تشکر و پاسخگویی حضرتعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که مستحضرید نفس ناطقه‌ی انسان ابعاد مختلفی دارد یک بُعد آن قلب است و اُنس با حقایق، و یک بعد آن عقل است با وجوه مختلف. از وَجه قدسی عقل بگیر و فهم حقایق تا وجه مادون آن که همان عقل معاش است. یکی از ابعاد نفس ناطقه هوش و حافظه است که ربطی به عقل ندارد ولی یکی از ابعاد نفس ناطقه است. به همین جهت هستند کسانی‌که از نظر هوش و حافظه قوی نیستند، ولی عقل خوبی دارند. موفق باشید

10685

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام محضر استاد گرامی: جناب آقای طاهر زاده بنده سوالی در ارتباط با ولایت فقیه دارم. اگر یکی از پایه های اصلی شکل گیری و ماندگاری حکومت ولی فقیه، خواست مردم است، پس اگر زمانی اکثریت مردم به هر دلیلی خواهان ادامه این حکومت نباشند، تکلیف چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که اگر مردم طالب حکومت دینی نباشند دین اصراری ندارد ولی تبعات آن که معصیت در دنیا و عقوبت در آخرت است را باید بپذیرند. مثل نمازخواندن است که کسی را مجبور نمی‌کنند ولی تبعات آن مربوط به خودشان است. ابن‏اثیر نقل مى‏کند که بعد از قتل عثمان، در روز بیعت با على (ع) که روز جمعه بود، مردم در مسجد حاضر شدند و على (ع) بالاى منبر رفت و فرمود: «ایُّهَا النّاس! انَّ هَذَا امْرُکُمْ لَیْسَ لِاحَدٍ فِیهِ حَقٌّ الّا مَنْ امَرْتُمْ وَ قَدِ افْتَرَقْنَا بِالْأَمْسِ عَلَی امْرٍ وَ کُنْتُ کَارِهاً لِأَمْرِکُمْ فَأَبِیتُمْ الّا انْ اکُونَ عَلَیْکُمْ، الّا وَ انَّهُ لَیْسَ لِی دُونَکُمْ الّا مَفَاتِیحُ مَا لَکُمْ وَ لَیْسَ لِی انْ آخِذٌ دِرْهَماً دُونَکُمْ»؛ «1» اى مردم، حکومت از آن شماست، هیچ کس را در آن حقّى نیست مگر کسى که شما او را به حکومت تعیین کنید، ما هم دیروز در حالى از یکدیگر جدا شدیم که من از قبول حکومت شما کراهت داشتم، مگر آن که بر شما مسئول باشم، بدانید که هیچ چیز به من اختصاص پیدا نمى‏کند، مگر همین که کلیدهاى اموال شما را در دست دارم و یک درهم بیشتر از شما نمى‏توانم بردارم. مقام معظم رهبرى «حفظه‏الله» در سخنانشان بابى را باز کردند مبنى بر این‏که؛ مشروعیت حاکمیت ما به خواست مردم است و اگر مردم ما را نخواهند، ادامه‏ى کار ما از نظر شرعى مشروع نیست، چون حق انتخاب مردم همواره جاى خودش محفوظ است، حال مردم وظیفه‏ى الهى‏شان را انجام دادند یا ندادند، موضوع دیگرى است.‏ موفق باشید
10655
متن پرسش
سلام و عرض ارادت: استاد، من نمیتونم بپذیرم که انقلاب داره رو به جلو حرکت میکنه، الان جمهوری اسلامی به بزرگترین دشمن انقلاب اسلامی تبدیل شده، چرا از این موضوع داره غفلت میشه و داریم شعار میدیم؟ چرا واقع بینی نداریم؟ حجم عظیم فساد، ناکارآمدی ، ‌رابطه بازی و بی عدالتی که الان در سیستم اجرایی، قضایی و مقننه ما بوجود اومده کمر انقلاب رو شکسته! این ناکارآمدی باعث شده با تحریم ها زمین بخوریم و خیلی راحت مذاکره با امریکا رو قبول کنیم! استاد هرچی رو بشه توجیه کرد و شعار داد، وضعیت الان گل و بلبل شنیدن با امریکا و کری و اشتون رو نمیشه توجیه کرد. این صحبت ها رو آقا توی نماز جمعه سال 76 داشتند، با توجه به وضعیت الان، به نظر شما هیچ حرفی باقی میمونه؟! «نماز جمعه بیست و ششم دی ماه سال 76 : هدف اینها چیست؟ هدف حکومت امریکا و دستگاه امپراتوری خبری امریکایی از این حرفها چیست که مرتّب می گویند: ایران میخواهد مذاکره کند؟ هدف، چند چیز است: 1- یکی این‌که اینها می خواهند آن چیزی را که تا امروز وسیله وحدت ملت ایران بوده است، به وسیله اختلاف ملت ایران تبدیل کنند. تا به حال آحاد ملت ایران به خاطر این‌که می دانستند دولت امریکا دشمن آنهاست، در مقابل دشمنی آمریکا، اگر یک وقت اختلافات جزئی هم داشتند، کنار می گذاشتند و متّحد می شدند. مقابله با آمریکا، یکی از وسایل وحدت این ملت بوده است. اینها می خواهند با این جنجالها، همین وسیله وحدت را، به وسیله اختلاف تبدیل کنند. این علیه آن، آن علیه این. این بگوید مذاکره، آن بگوید مذاکره چه فایده‌ای دارد؛ آن یکی بگوید چه ضرری دارد؟ یک عدّه از این طرف بحث کنند، یک عدّه از آن طرف بحث کنند! و اینها هم این وحدت عظیم ملی را که ملت ایران در مقابله با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ایران تبدیل کنند. 2- هدف دوم این است که می خواهند با تکرار این قضیه - مذاکره و رابطه با آمریکا - قضیه‌ای را که در چشم ملت ایران، به دلایلی منطقی، یکی از زشت‌ترین چیزهاست، قبحش را از بین ببرند. می خواهند قبح این را از بین ببرند؛ مثل کاری که سرِ قضیه اسرائیل با اعراب کردند. یک روز بود که دولتهای عرب، صحبت کردن با اسرائیل، رابطه با اسرائیل و حتّی آوردن اسم اسرائیل را یکی از کارهای بسیار زشت می دانستند. اینها با مطرح کردن و پیش کشیدن این قضیه، آنها را یکی یکی از صفوف ملت عرب خارج کردند و بار را به گردن او انداختند. بتدریج کاری کردند که قبح این قضیه ریخت؛ حتّی دولتهایی که در مرزهای اسرائیل نیستند و هیچ خطر و ضرری هم از اسرائیل نمی بینند، در خانه خودشان نشسته‌اند و صحبت از مذاکره با اسرائیل می کنند! واقعاً چه لزومی دارد؟ اما می کنند؛ چون قبحش ریخته است. 3- هدف سوم این است که اصل مذاکره با ایران، برای امریکا به عنوان ابرقدرت، بسیار مهم است... ابرقدرت، یعنی آن قدرتی که از همه قدرتهای سیاسی دنیا بالاتر است و می تواند اراده خود را بر آنها تحمیل کند... حال ابرقدرتی با این همه ادّعا، با این همه باد و بروت جهانی و سیاسی، یک جا هست که برایش ارزش و اعتبار و احترامی قائل نمی شوند؛ آن یک جا کجاست؟ جمهوری اسلامی ایران. برای آمریکا مهم است که ایران اسلامی که از روز اوّل به دلایل روشنی در مقابل امریکا ایستاد و تسلیم امریکا نشد و گفت که با امریکا مذاکره نمی کنم، حالا بگوید که بسیار خوب، چَشم، ما هم مذاکره می کنیم! می گویند بفرما، ابرقدرتی کامل شد! این منطقه‌ای هم که زیر بار نمی رفت، زیر بار آمد؛ این‌جا هم عتبه را بوسیدند! بنابراین، صِرف مذاکره برایشان خیلی مهّم است. 4- نکته دوم برای این‌که مذاکره با ایران برای امریکا اهمیت دارد، این است که حرکت جمهوری اسلامی و ملت ایران موجب شد که احساسات اسلامی در هر گوشه دنیا بیدار شود؛ در آسیا، در آفریقا و حتّی در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامی خودشان را سرِ دست گیرند و مبارزه‌ای را به نحوی شروع کنند. اگر جمهوری اسلامی با امریکا پشت میز مذاکره بنشیند، آمریکاییها خیالشان از این جهت راحت می شود؛ به هرجایی در دنیا می گویند: شما برای چه تلاش می کنید؟ شما که مثل ایران نخواهید شد، به پای ایران که نخواهید رسید! هر چه بشوید، یک ملت و یک نظام و آن شکوه و شجاعت را که پیدا نخواهید کرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و این‌جا پای میز مذاکره آمدند؛ شما دیگر چه می گویید!؟ یعنی با تسلیم ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران به نشستن پای میز مذاکره با آمریکا، خیال آمریکا از بسیاری از این مبارزات دنیای اسلام آسوده خواهد شد. این سؤال امروز در ذهن بسیاری از مسؤولان کشورهای اسلامی و غیر اسلامىِ به اصطلاح خودشان جهان سومی وجود دارد و برای دستگاه آمریکا موجب زحمت جدّی شده است؛ خارج شدن از حالت تبعیت و تسلیم، به خاطر وجود جمهوری اسلامی، که جمهوری اسلامی هست، هیچ اعتنایی هم به امریکا نمی کند و آمریکا نمی تواند هیچ کار مهمّی با آن انجام دهد. چرا؛ گاهی اوقات هارت و هورت می کنند؛ مثلاً قانون «داماتو» یی می گذرانند، قانون هم بعد از چند ماه به خودی خود منسوخ می شود؛ کار اساسی نمی توانند بکنند. پس، چرا ما خودمان را بیخودی معطّل کردیم و اسیر امریکا شدیم؟ امریکا در پی یک جواب است؛ باید کاری کند که به آنها این‌طور تفهیم شود که: «دیدید، این محاصره اقتصادی و همین فشارهایی که ما علیه جمهوری اسلامی به خرج دادیم، بالأخره جمهوری اسلامی را هم خسته کرد و مجبور نمود که او هم بیاید و زانو بزند و از آن پایگاه و از آن گردن برافراشته‌ای که داشت، بناچار پایین آید!». این را به دولتهایی که پیرو و تابعش هستند، تفهیم کند که: «نخیر؛ این‌طور هم نیست که شما خیال کنید کسی که با ما نباشد، می تواند از آسیب در امان بماند. جمهوری اسلامی هم بالاخره مجبور شد بیاید»! اینها می خواهند با شایعه مذاکره جمهوری اسلامی - که بگویند جمهوری اسلامی تسلیم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد کنار بیاید و با ما مذاکره کند - این‌طور وانمود کنند که در این مصاف، بالاخره قطب اسلامی شکست خورد و مجبور به عقب‌نشینی شد و قطب استکبار در این مصاف پیروز گردید. بالاخره امریکا از این‌که شایع شود جمهوری اسلامی تسلیم شده است تا با آمریکا مذاکره کند و پشت میز مذاکره بنشیند - یعنی از حرفها و ادّعاهای خود نسبت به استکبار دست بردارد - بیشترین استفاده را می کند. آمریکایی ها مستکبرند. آدم مستکبر و دولت مستکبر، دنبال سبز کردن حرف خودش است. بنابراین، این‌طور نیست که رابطه‌برای کشور ما فایده‌ای داشته باشد؛ که اگر رابطه نباشد یا مذاکره نباشد، این مشکلات به وجود خواهد آمد و اگر این مذاکره و رابطه انجام شد، مشکلات از بین خواهد رفت؛ نه. نه امریکا برای ایجاد مشکلات آن‌چنان دستش باز است و نه رابطه و مذاکره این چنین معجزه‌گریای برای رفع مشکلات دارد. هیچکدام از اینها نیست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه یک حکومت است، بسته به اقتدار و عزّت‌خواهی ماست که بتوانیم در مقابل امریکا بایستیم و برطبق اراده و برطبق مصالح کشورمان اقدام کنیم. رابطه و مذاکره، برای ملت ایران و برای نهضت جهانی مضّر است. اولین ضرر این است که آمریکایی ها با ورود در این میدان، این‌طور تفهیم خواهند کرد که جمهوری اسلامی از همه حرفهای دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرف‌نظر کرده و گذشته است. اوّلین چیزی که امریکاییها ادّعا می کنند، این است. اوّلین مطلبی که در دنیا شایع می کنند، این است که انقلاب اسلامی تمام شد و پایان گرفت؛ کما این‌که هنوز هیچ چیز نشده، همین حرفها را زمزمه می کنند!»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موضوع با شما موافقم که قصد آمریکا در مذاکره با انقلاب اسلامی همین است که جنابعالی و سایر اندیشمندان انقلاب اسلامی متوجه شده‌اند، ولی عنایت داشته باشید ما در شرایطی بحمداللّه هستیم که یقیناً آمریکا را ناکام خواهیم گذاشت و انقلاب اسلامی چهره‌ی دیگری از فرهنگ مقابل با استکبارش را به نمایش می‌گذارد. زیرا انقلاب اسلامی در سر تا سر جهان یک لحظه در دفاع از جریان‌های ضد استکباری کوتاه نیامده، درست در حین مذاکره با آمریکا در تقویت حماسه‌ی یمن نقش خود را بازی می‌کند که حیات خلوت سعودی بود. درست در حین مذاکره تلاش دارد کرانه‌ی باختری را مسلح کند و در قدس انتفاضه‌ی دوم را راه بیندازد. از طرفی ما باید جای این فکر را که مدعی است می‌توان در مذاکره با آمریکا مسائل انقلاب را حل کرد روشن می‌کردیم. فراموش نکنید ما در عین آن‌که از جهتی نسبت به انقلاب اسلامی در زمانِ «فانی» زندگی می‌کنیم و هر روز همان‌طور که در ابتدای سخن فرمودید با انواع ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌ها روبه‌روییم، نسبت به انقلاب اسلامی در زمانِ «باقی» زندگی می‌کنیم و حقیقتی که انقلاب اسلامی در تاریخ ما وارد کرده و در ذیل نگاه قدسی در حال عبوردادن بشریت است از فرهنگ استکباری به حاکمیت مهدوی. نگاهی که شیعه در به میدان‌آمدنِ سقیفه داشت و سقیفه را همه‌ی اسلام ندانست. انقلاب اسلامی در «زمان باقی» با هدایت‌های رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» راه‌هایی را گشوده که مذاکره با آمریکا به محاکمه با آمریکا تبدیل می‌شود و با روشن‌شدن قصد ایران در عدم داشتن تسلیحات اتمی، این آمریکا است که در جای متهم قرار می‌گیرد و انقلاب اسلامی یک گام جلو می‌رود. عنایت داشته باشید ماوراء تبلیغات غربی، متفکران جهان حرف انقلاب اسلامی را به‌خوبی می‌فهمند و این متفکران هستند که راهنمای افکار مردمشان خواهند بود. اجازه بدهید از ذکر نمونه‌ها صرف نظر کنیم. موفق باشید
9435

نماز شببازدید:

متن پرسش
سلام من با بلند شدن از خواب در نیمه شب برای نماز شب مشکل دارم، آیا از فضائل نماز شب آگاهی کامل ندارم یا باید کار دیگری برای محدودیت خواب انجام بدهم یا توفیقی است که من ندارم؟ و یا .....؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید با کنترل غذا در شب بدن را آماده کنید و اگر بیدار نشدید در روز قضای آن را انجام دهید تا روح، نماز شب را بشناسد و آثار حضور روحانیت نیمه شب را احساس کند. موفق باشید
7900
متن پرسش
به نام خدا با سلام و ارادت خدمت استاد با توجه به اینکه در اومانیسم و سوبژکتیویته محوریت انسان مطرح است تفاوت های این دو دیدگاه در چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌که ما در اومانیسم محور حقیقت را ذهن انسان بدانیم و معتقد باشیم محور حق و باطل و هست و نیست ذهن انسان است بدون نظر به خارج،عملاً گرفتار سوبژکتیویته می‌شویم. سلسله مباحث دکتر محمد رجبی تحت عنوان «غربشناسی -فرهنگستان سال 90-91» نکات خوبی در این مورد دارد. موفق باشید
7779
متن پرسش
سلام علیکم استاد . این جمله در جواب سوال 7746 بود .قسمتی از جواب را جدا کردم این یعنی چه ؟ باید غرب شناخته شود تا معلوم شود در نظر به تمدن اسلامی چرا باید از غرب عبور کرد و پشتوانه‌ی نظری این عبور را دوره‌های غرب‌شناسی به عهده دارد در این دوره هاست که معلوم می‌شود میان بسط تکنولوژی غربی و بینش و تفکر فرهنگ ما چه نسبتی هست تا کسی به‌راحتی نگوید: این‌ها وسیله است و ما هرطور بخواهیم می‌توانیم از آن‌ها استفاده کنیم و در دل آن نوع خودآگاهی که در دوره‌های غرب‌شناسی به دست می‌آید می‌توان نظر به برکات تمدن اسلامی انداخت و این غیر از آن است که کسی گمان کند دوره‌های آموزشی غرب یک نوع انتقاد به غرب است که این عین بسط مدرنیته می باشد. مخصوصا این قسمت جواب "‌ و این غیر از آن است که کسی گمان کند دوره‌های آموزشی غرب یک نوع انتقاد به غرب است که این عین بسط مدرنیته می باشد."
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این موضوع عرض عریضی در غرب‌شناسی دارد که عبور از غرب، عبور از یک تفکر است نسبت به عالم و آدم و این غیر از انتقادهایی است که در ذیل تمدن غربی به غرب می‌شود که اصطلاحاً تحت عنوان پُست‌مدرن یک نوع بازخوانی غرب است برای ادامه‌ی غرب. ما باید متوجه ذات تمدن غرب بشویم و جایگاه تاریخی آن را با نظر به رهنمودهای آیات الهی درک کنیم تا افق ظهور مهدویت را احساس نماییم. موفق باشید
7526
متن پرسش
سلام علیکم .جناب استاد در پاسخ به سوال در مورد ضمانت رزق طالب علم فکر میکنم در این زمینه یک اشتبباهی اتفاق افتاده و اینطور که شما فرموده اید و خیلی ها برداشت کرده اند یک چهره نا مطلوب و نا مطبوع از طلبه های عزیز بوجود خواهد آمد خداوند متعال اگر رزق طالب علم را ضمانت کرده از راه و مسیر عقلانی و درستش یعنی کار و فعالیت ضمانت کرده نه اینکه به امید این روایت یک طلبه بنشیند و مطمین باشد و هیچ فعالیت اقتصادی مستقیم یا غیر مستقیم نکند رزقش میرسد اینکه یعنی سربار دیگران بودن و ایجاد یک وجهه بد بین مردم از طلبه ها .مدرس هم طلبه بود کار هم میکرد و خیلی های دیگر مهم اینست که طلبه نیت طلب علم و نیت کار کردن را داشته باشد و روایت شاید ناظر بر این مفهوم است که خدا رزق او را بواسطه اندک کاری یا براحتی میرساندو از جاییکه گمان نمیبرد روزی میدهد و این فرق دارد با اینکه شما تشویق کنید طلبه ها را کار نکنند فقط بنشینند طلب علم کنند .برعکس این مطلب هم هست خدا اگر نخواهد علمی نصیب کسی بشود شما اگر کار کردن را رها کنی وشبانه روز دنبال علم بروی نخواهی یافت نمونه اش ایمه اطهار هیچ کدام در نهایت فعالیت های علمی دست از کشاورزی برنداشتند و امام باقر در داستان معروف عرق میریخت فرمود اگر کار میکنم تا محتاج امثال شما نشوم . مگر ایمه ع الگو نیستند پس چرا مطلب را سخت جلوه میدهید .ضمانت روزی برای همه هست طبق نص صریح قران ولی بواسطه کار و فعالیت معمول در دنیا برای طالب علم شاید از بقیه راحت تر و غیر منتظره تر وبیشتر از جایی که گمان نمیبرد باشد ولی هیچ کدام نیت کار و فعالیت را رد نمیکند وضمنا طلبه ای که هم دنبال علم است وهم باری از دوش فعالیت ها وامور دنیایی بر میدارد بهتر میتواند در نشر فرهنگ دینی و عقاید صحیح جلو برود
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نمی‌دانم چرا نباید کسب علم و تلاش برای انتشار علم را کار به‌حساب آوریم؟ چرا فعالیت یک استاد دانشگاه که در علوم تجربی یا جامعه‌شناسی وارد می‌شود را کار به‌حساب بیاوریم و تلاش عالمانی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام را کار و فعالیت به حساب نیاوریم. در ضمن عنایت داشته باشید ائمه«علیهم‌السلام» علم لدنی دارند ولی ما و شما باید با مطالعه‌ و تدبّر در متون دینی علم خود را به‌دست آوریم و در همین رابطه قرآن در آیه‌ی 122 سوره‌ی توبه می‌فرماید: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» شایسته نیست مؤمنان همگى(به‌سوى میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهى از آنان، طایفه‏اى کوچ نمى‏کند(و طایفه‏اى در مدینه بماند)، تا در دین(و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به‌سوى قوم خود، آن‌ها را بیم دهند؟! شاید(از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى کنند. موفق باشید
6451
متن پرسش
آیا هم اکنون کسانی هستند که مانند هایدگر دغدغه سیره تکنولوژی بر بشر را داشته باشند و راهکار هم داشته باشند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هایدگر راهی را گشود که امروز متفکران زیادی در دنیا در این رابطه فکر می‌کنند. موفق باشید
5508
متن پرسش
بسمه تعالی استاد عزیز با توجه به اینکه فرموده بودید به شخص شما تعصب نداشته باشیم می خواهیم عرض کنم که براساس پاسخ به سئوال انقلاب اسلامی عصمت دوران، ما قانع نشدیم که چرا باید تابع فعل و مخصوصاًنظر مقام معظم رهبری باشیم و حرف حق این است که نظر ایشان هم امکان خطا دارد چه اینکه خود ایشان درباره تولید مثل و فرزندارشدم از ملت و تاریخ عذرخواهی کردند و صراحتا فرمودند اشتباه کردم(بگذریم از اینکه بعضی می گویند که آقا اشتباه دیگران را برعهده خود گرفت که این با نص حرف آقا جور نیست)، و در جایی هم فرمودند امکان دارد من یک نظری بدهم بعضی طبق نظر من نخواهند عمل کنند و نظر دیگری را قبول داشته باشند که این هم عیبی ندارد پس چرا شما باز تاکید دارید تابع نظر ایشانیم، این از مبحث اول و اما نکته ای که در باب انقلاب اسلامی فرموده بودید استاد آن عده ای که انقلاب را قبول دارند که هیچ ولی عده ای هستند که خانه از پای بست ویران است خواجه در فکر نقش ایوان است می باشند و آن اینکه شما اول بیایید بفرمایید چگونه اثبات می کنید این انقلاب اشراق شده و چگونه می فرمایید ظهور اسلام است پس اگر ظهور اسلام است این اسلام باید قبل از امام هم کسی را داشته باشد که آن را ظهور بدهبد که شما طبعا خواهید گفت داشته است و آیت الله کاشانی ها و ... را مثال بزنید که در جواب خواهیم گفت پس اگر ظهور اسلام بودند چرا زمین خوردند که در جواب یا می فرمایید زمین نخورده اند یا می فرمایید این زمین خوردن ها هم برای این بود که یک ظهور تامی از اسلام شود که در جواب خواهیم گفت از کجا به اثبات می رسانید(اثبات عقلی نه مشاهده و تجربه)که این انقلاب زمین نمی خورد تا به ظهور کاملی برسیم؟!استاد عزیز به غیر از حکومت امام زمان بعید می دانیم بتوانیم بگوییم این انقلاب عصمت دارد؟قبول بفرمایید قصد بی احترامی به شما را ندارم ولی الحمدلله استادی را یافته ایم که به نورسان و مبتدیان از ابتدا آموخت تعصب به من نداشته باشید و همین باعث شد که ما اینگونه آزاد بیندیشیم؟خدا خیرتان بدهد.فقط تا جایی که حوصله جواب دادن به من ضعیف را دارید کامل جواب دهید و همه جانبه.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن جواب عرض کردم این بحث احتیاج به مقدماتی دارد همین اندازه فکر کنید اگر یک فکر در زمان خود فکر حقی است آیا به معنای آن نیست که نسبت به آن زمان در عصمت است یعنی ملاک حق و باطل زمانه می‌باشد؟ حال هرکس به اندازه‌ای که به آن فکر یعنی ولایت فقیه نزدیک‌تر است به همان اندازه از خطا مصون است و ولیّ فقیه از این جهت اظهار تفکر حق آن زمانه است هرچند به آن معنا نیست که مثل امام معصوم از هر خطایی مصون باشد بلکه به اعتبار فقاهت، حکم حق زمانه را اظهار می‌کند. ولی در مورد اشراقی‌بودن انقلاب اسلامی بر قلب حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در آن حدّ که برایم امکان داشت دلایل خود را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض کرده‌ام. این سخن شما برایم تعجب‌آور بود که می‌گویید حرکت آیت‌اللّه کاشانی و امثال آن بزرگان چون به گمان شما زمین خورده است پس ظهور اسلام نیست! در حالی‌که خودتان حرکت مولایمان امام حسین«علیه‌السلام» را در روبه‌روی خود دارید. در هرحال بر روی موضوع انقلاب اسلامی به عنوان عصمت زمانه باز هم فکر کنید و جزوه‌ی «وظیفه‌ی طلبه‌ی عصر انقلاب» را نیز مطالعه بفرمایید. موفق باشید
2229
متن پرسش
سلام علیکم. باتوجه به سوال 2208 نمونه هایی برای اثبات دلیلتان مبنی بر اینکه جسم اگرنورانی شود دیگر از جسم بودن خارج میشود و میتواند به آسمان برود اگر اینگونه است پس چرا امثال علامه ها امثال آیت الله بهجتها اینگونه نشدند؟
متن پاسخ
بسمه تعالی. مرد حسابی در بحث برهان صدیقین مگر روشن نشد که از وجود و تکوینیات بحث می‌کنیم شما مثال تشریعی در مورد اشخاص و انتخاب آن‌ها می‌زنید؟ موفق باشید.
19565
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: لطفا بفرمایید که تاکیدات شدیدی که مقام معظم رهبری (و هم چنین شخص شما) بر اینکه این کشور و این انقلاب تحت هیچ شرایطی به سمت فرهنگ غرب منحرف نشده و شکست ناپذیر است 1) بر اساس چه استدلالات منطقی و عقلانی است؟ 2) بر اساس چه استدلالاتی از قرآن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث مفصل است که وقتی جبهه‌ی توحیدی در مقابل جبهه‌ی استکبار قرار بگیرد تاریخ، تاریخِ نفیِ استکبار است و در این حالت حتی اگر مدعیان مقابله با استکبار کوتاهی کنند، خداوند کوتاهی نخواهد کرد و آن‌ها را می‌برد و کسانی را می‌آورد که نسبت به تحقق توحید و نفیِ استکبار پایمردی نشان دهند. عرایضی در این مورد در کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» شده است. قسمت مربوطه را عیناً خدمتتان ارسال می‌دارم. موفق باشید

قرآن مى ‏فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛[1] اى مؤمنان به يهود و نصارى اعتمادى همراه با محبت نداشته باشيد، و محبت آن‏ها را در دل خود جاى ندهيد، آن‏ها خودشان نسبت به هم محبت و ولايت متقابل دارند و در بين خودشان بعضى ولى بعض ديگرند، و با همه فاصله ‏اى كه دارند عليه شما متحد مى ‏شوند و به شما نمى ‏گروند و خودشان را رها كنند. هركس به آن‏ها محبت داشته باشد از آن‏هاست - در واقع با اين محبت، روح و روحيه انسان با آن‏ها يكى مى‏ شود - و همچنان كه آن‏ها ظالمند و خداوند هدايتشان نمى ‏كند آن‏هايى هم كه محبتِ يهود و نصارى را در دل بپرورانند به راه هدايت نمى‏ روند و به مقصدى كه مى‏ خواهند نمى‏ رسند. در ادامه مى ‏فرمايند: «فَتَرَى الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِى بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِى أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ»؛[2] مى‏ بينى آن‏هايى كه در قلبشان بيمارى عدم هدايت واقع است و به همين جهت ظالم ماندند، در جهت نزديكى به يهود و نصارى سرعت مى‏ گيرند و مى ‏گويند: مى ‏ترسيم در اثر جدايى از آن‏ها به ما گرفتارى برسد و بدين شكل محبت خود را به‏ يهود و نصارى توجيه مى‏ كنند، اميد است با رسيدن فتح و يا امرى از جانب خداوند، پشيمان شوند و دروغ‏شان بر مؤمنين آشكار شود. اين‏ها در دل‏شان خاموشى اسلام را پنهان كرده بودند تا بتوانند با ارتباط با يهود و نصارى و نابودى تفكر اسلامى مانعى براى شهوات دنيوى خود نداشته باشند، و وقتى فتحى نصيب مسلمان‏ها شد افسوس مى ‏خورند.

خداوند فرمود: «بيمار دلان، در جهت محبت به يهود و نصارى سرعت مى ‏گيرند» بيمار دل كسى است كه از سلامت فطرى خارج شده و از اخلاص و توحيد بيرون آمده باشد و به همين جهت گفته‏ اند؛ بيمارى دل باعث مى ‏شود كه انسان با هر بادى بجنبد و با هر سختى از مسير توحيدى خود به شك فرو رود، لذا چون در جاى ديگر فرمود: منافقان قلب‏شان مرده است، منظور از اين بيمار دلان منافقان نيستند بلكه همان مسلمانان بى ‏تفكرِ ظاهربين مى‏ باشند. سپس ادامه مى‏ دهد: «وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ»؛[3]آنگاه كه فتح رسيد، مؤمنان به سست ايمانانِ بيمار دل گويند: آيا اين يهود و نصارى همان‏هايى هستند كه سوگندهاى سخت خوردند كه با شما باشند؟ كارها و تلاش‏هاى اين محبت‏ ورزان به يهود و نصارى، همه هدر رفته و زيان‏كار شدند.

در ادامه مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»؛[4] اى مؤمنان (بدانيد) كسى كه از دوستى مؤمنين به دوستى يهود و نصارى بر گردد، به ‏زودى خداوند عده ‏اى را به جاى آن‏ها مى‏ آورد كه محبت‏شان متعلق به خداوند است و دشمني شان به يهود و نصارى، آن‏ها به خاطر خداوند نسبت به مؤمنين فروتن و نسبت به كافرين بى‏ اعتنا و گردن‏ فرازند، و خداوند كه ياور حقيقى دين است دوست‏داران يهود و نصارى را كه ظاهراً مسلمانند، مى‏ بَرد و چنين مؤمنانى را مى ‏آورد كه در راه خدا قيام مى ‏كنند و خداوند در اين قيام كه براى يارى دين است كمك‏شان مى ‏نمايد و از اوصاف آن‏ها اين كه هيچ نگران نيستند كه كسى در راه احياء دين و قيام براى دين سرزنش‏شان كند و با نظام ارزشى خودش بخواهند حركت آن‏ها را ارزيابى كنند، اين روحيه و قيام، فضل الهى است كه به هر كس خواست مى‏ دهد - مسلم به كسانى مى‏ دهد كه قصدشان تماماً قيام براى خدا باشد - و خداوند واسع و عليم است.

حضرت علامه‏ طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» در تفسير الميزان در ذيل چهار آيه فوق بحث مفصلى دارند كه خلاصه آن عبارت است از: «قرآن به چيزهايى تأكيد مى‏ كند كه اگر انسان مواظب نباشد عوامل و شرايط موجود دست به ‏دست هم داده مسلمين را به پرتگاه سقوط مى‏ كشاند، قرآن به محبت به اهل البيت (ص) دستور داده و در آن تأكيد و مبالغه نموده ولى بعدها چنان ستم‏ هايى به اهل البيت نمودند كه اگر واقعاً از طرف قرآن مأمور بودند به اهل البيت (ص) ستم كنند بيش از آنچه كردند نمى‏ توانستند بكنند. يعنى خداوند مردم را به آنچه محبت به آن‏ها موجب سعادتشان بود دعوت كرد و آن‏ها عكس آن عمل كردند، و از طرف ديگر مسلمانان را از دوستى كفار و اهل كتاب نهى نمود و آن‏ها درست عكس آن عمل كردند و هيچ نهى‏ اى در هيچ ‏يك از موارد شرعى مثل نهى از دوستى كفار و اهل كتاب تشديد و تأكيد نشده است، در حدى كه ملاحظه مى‏ كنيد در سوره مائده آيه 51 فرمود: «هر كه با آن‏ها دوست است از آن‏هاست». و در سوره آل عمران آيه 28 باز همين سخن را با مضمونى ديگر فرمود.[5] وقتى امر به معروف كه حافظ سيره و سنت پيامبر و ائمه (ص) است مختل شود، شعائر عمومى و جلوه‏ هاى اجتماعى سقوط نموده، سيره كفار به جايش مى ‏نشيند و پايه ‏هاى خود را محكم مى ‏كند، تمام چيزهايى كه اجتماع مسلمانان را احاطه نمود و امروز در بين ما جارى است همان‏ هايى است كه از كفار گرفته ‏ايم، اين‏كه در آيه مورد بحث مى‏ فرمايد: كسانى را مى آورد كه هم آن‏ها خدا را دوست دارند و هم خدا آن‏ها را ... شما امروز عكس آن را مى‏ بينيد به طورى كه ما يهود و نصارى - كه امروز در غربِ تحت تأثير يهود تجلى كرده - را دوست داريم، ما خدا را دوست نداريم كه در مقابل كفار ذليل و بر مؤمنين سركش هستيم، از جهاد در راه خدا هراس داريم و از هر سرزنشى كه از طرف آن‏ها به ما شود، جا مى‏ خوريم. اين همان است كه در سوره مائده آيه 54 خداوند مى‏ فرمايد: «اجتماع مؤمنين مرتد مى‏ شود». يعنى به جاى علاقه به خدا علاقه به يهود و نصارى پيدا مى‏ كند، ارتداد در اين آيه يعنى برگشتِ محبت ‏آميز به يهود و نصارى، يعنى گرايش قلبى به آن‏ها، كه خدا آن را به منزله كفر مى‏ داند، مى‏ گويد مردمى را مى ‏آورد كه خدا آنان را دوست دارد ... و از سرزنش ملامت‏ گرى نمى‏ هراسد. و صفاتى را براى آن‏ها برشمرده كه در عده قليلى از مردم اجتماع ما موجود است».

ما براى نجات خود از فرهنگ ظلمانى غرب مى‏ توانيم به همين چهار آيه از سوره مائده تمسك بجوئيم كه خلاصه آن عبارت بود از: 1. عدم محبت و اعتماد به يهود و نصارى كه شاخصه‏ ى امروزين آن فرهنگ غرب است، با همان تصورى كه يهود از عدم قدرت تصرف خدا در عالم و آدم دارد. 2. عدم نگرانى از ضررى كه فكر مى‏ كنيم با بريدگى از يهود و نصارى براى ما پيش مى ‏آيد. 3. اميدوارى به فتح و رحمت خدا در ازاء عقيده توحيدى و عمل الهى، در مقابل تهديدهاى غرب. 4. ارزش‏گذارى به مؤمنين و بى ‏اعتنايى به ارزش‏هاى غربى و دوستداران آن‏ها. 5. زنده نگه داشتن عشق الهى در قلب خويش و جامعه، و تلاش براى اين‏كه نگذاريم محبت به خداوند در ما خاموش شود. 6. تقويت روحيه قيام در خود براى يارى دين خدا. 7. عدم نگرانى از ملامت فرهنگ‏ها و تفكرات غير دينى در راه ايجاد حيات و روش دينى.

تفاوت غرب با مسيحيت:‏ در آخر لازم است خدمت عزيزان عرض كنم كه نبايد روحيه مسيحيت موجود را با بعضى از آموزه‏ هاى حضرت عيسى (ع) كه بعضى از مسيحيان به صورت فردى از آن‏ها متأثرند اشتباه كرد و تصور نمود بايد نقد غرب را از نقد مسيحيت جدا كرد. آرى در تحليل عقلى مسيحيت يك چيز است و غرب چيز ديگر و به ظاهر غربِ موجود با پشت كردن به مسيحيتِ مطرح در قرون وسطى شكل گرفت. ولى با تحليل دقيق ‏تر روشن مى‏ شود كه مسيحيتِ قرون وسطى در درون خود عنصر جسمانى كردن حقايق معنوى را از يهوديت پذيرفته، و اين همه‏ ى انحرافى است كه يك دين مى ‏تواند پيدا كند. يهوديت معتقد است خداوند از آسمان پائين مى ‏آيد و با پيامبرش كشتى مى‏ گيرد و يك بار زمين مى ‏خورد و يك بار هم پيامبر را زمين مى‏ زند و به آسمان بر مى ‏گردد.[6] همين تفكر منجر مى ‏شود كه مسيحيت معتقد شود خدا در عيسى حلول مى ‏كند و مى‏ شود مسيح، يعنى از آن جهت كه پيامبر است، عيسى است و از آن جهت كه تجسم خدا در زمين است، مسيح است. چنين مسيحيتِ يهودى‏ زده در عمل نمى ‏تواند راهى جز همان راهى را كه يهوديت مى‏ رود، طى كند.

از طرفى اگر امروزه دانشمندان منتقد غرب و سياستمداران منتقد صهيونيسم موضوع مسيحيت را از فرهنگ سكولاريته غرب جدا مى كنند و موضوع يهوديت را از صهيونيسم دو موضوع مى ‏دانند، كه البته در جاى خود كار درستى است، اما نبايد ما را از هويت كلى دشمنى مسيحيت و يهوديت نسبت به اسلام كه قرآن از آن خبر مى دهد غافل كند. آرى در نقد غربِ بعد از قرون وسطى مى ‏توان موضوع مسيحيت را از غرب جديد جدا كرد ولى بسيارى معتقدند آن نوع مسيحيت كه از يك طرف تحت تأثير يهوديت و از طرف ديگر تحت تأثير يونان است، به نهايتى جز همان فرهنگى كه منجر به رنسانس شد - يعنى غرب جديد - نمى ‏رسيد زيرا بيش از آن‏كه با آمدن مسيحيت، غرب مسيحى شود، مسيحيت غربى شد و در نتيجه آنچه ما امروز در غرب با آن روبه ‏رو هستيم تماميت چيزى است كه مى‏ توان گفت تركيب تفكر ارسطويى با كليسا و روحيه يهودى ‏گرى است. اگر به سخنان منتقدان بزرگى چون هايدگر در رابطه با ضعف‏ هاى غرب و راه برون رفت از آن، دقت كنيم آن‏ها براى عبور از غرب چيزى‏ را مدّ نظر دارند كه عملًا فقط در تفكر حضورى و وجودى مكتب تشيع پيدا مى ‏شود مكتبى كه تحت تأثير ائمه (ص) است و لذا حكمت خالده ‏اى كه در نظر بعضى از منتقدان به غرب مطرح است در عمل و به صورت كاربردى چيزى جز تفكر شيعه به عنوان مكتبى كه معتقد است به امامى معصوم و حى و حاضر، نيست. وگرنه از نظر تئورى و تفكر انتزاعى حرف‏ها و توصيه ‏هاى خوبى در همه مكتب ها مورد توجه است ولى آيا هيچ ‏كدام توانستند به نحوه ‏اى عملى مقابل روح غربى بايستند؟ آيا چين به عنوان مهد تفكر لائوتسه در عمل توانست راه و روشى جداى از فرهنگ غربى پيشه كند؟ فرهنگ غربى چيزى نيست كه با عقايد فردى و يا توصيه ‏هاى اخلاقى بتوان از آن عبور كرد، براى عبور از آن نياز به مكتبى است كه از همه جهات زنده و فعّال باشد و در يك مقايسه واقع‏ بينانه چنين مكتبى جز اسلام، آن هم اسلامى كه با امامى معصوم مديريت شود، نخواهد بود.[7]


[1] ( 1)- سوره مائده، آيه 51.

[2] ( 2)- همان، آيه 52.

[3] ( 1)- همان، آيه 53.

[4] ( 1)- همان، آيه 54.

[5] - در سوره آل عمران، آيه 28 مى‏فرمايد:« لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاة وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»؛ مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز او را از دوستى خدا بهره‏ اى نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از خود مى‏ ترساند و بازگشت ‏[همه‏] به سوى خداست.

[6] ( 1)- از اين نمونه تحريفات را كتاب «اسلام آيين برگزيده» گردآورى كرده است مى ‏توانيد به آن رجوع كنيد.

[7] ( 1)- در رابطه با موضوع فوق و نقش روش اهل البيت در تمدن‏ سازى به كتاب« آنگاه كه فعاليت‏هاى فرهنگى پوچ مى‏ شود» و به نوشتار « تمدن‏زايى شيعه» رجوع فرمائيد.

17852

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب: استاد من از بچگی بعنوان فردی تیزهوش و درس خوان شناخته می شدم. از دوره نوجوانی اهداف بلندی را در زمینه پیشرفت علمی در سرم می پروراندم به این صورت که همیشه آرزو داشته ام که برای جامعه اسلامی مان یک جهادگر علمی مثل سردار شهید تهرانی مقدم باشم و در راه خدا به بهترین نحو درس بخوانم. الان هم در دوره دکتری مهندسی ... مشغول تحصیل هستم اما وقتی به خودم نگاه می کنم می بینم که بسیاری از درسها را طوطی وار خوانده ام و پیش آمده ام و بسیاری از آنها از یادم رفته است و احساس می کنم که دیگر مثل قبلا گیرایی و کشش درس خواندن را هم ندارم! از این رو وقتی سراغ درس می روم ناامیدانه به شدت احساس ناتوانی می کنم به طوری که کتاب را رها می کنم و خودم را سرگرم کار دیگری می کنم!! بارها قصد تغییر رشته را داشته ام چون با خودم می گفتم شاید عدم علاقه به رشته ام باعث این بی انگیزگی شده است و شاید اگر رشته دیگری را از ابتدا شروع کنم بهتر باشد اما الان شاید برای این کار دیر شده باشد. استاد من از این متنفرم که چند صباح دیگر مرا یک دکتر خطاب کنند در حالی که اینقدر بیسواد و نالایق هستم. اینکه نمی توانم سراغ کتاب و مطالعه بروم را چه کنم؟ این در حالی است که خودم، خانواده ام و حتی جامعه در این سالهای متمادی تحصیلم سرمایه گذاری زیادی کرده ایم. از طرفی نمی توانم رهایش کنم و از طرفی نمی توانم قدم از قدم بردارم و پیش بروم! چه کنم؟ پیشاپیش از راهنماییتان سپاسگزارم و دعاگویتان هستم اگر بتوانید راهی جلوی پای من بگذارید که بتوانم درس بخوانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید که اطلاعاتِ طوطی‌وار هم از این علوم، زمینه‌ای می‌شود تا به وقتش به مناسبت نیازی که پیش می‌آید به آن اطلاعات رجوع کنید و لذا باید از همین دروس کلیاتی در ذهن خود داشته باشید تا وقتی بنا به تقدیری که دارید، با موضوعی روبه‌رو شدید که نیاز کشور است، بتوانید به آن متون رجوع فرمایید و آن متون برای شما قابل درک باشد. بقیه را به خدا بسپارید که چه پیش می‌آید. موفق باشید

17656

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد با توجه به اطلاع شما از حادثه ی اخیر (لواط گری شخص به نامی) به چند سوال بنده اگر لطف کنید پاسخ بدهید سپاسگزارم. 1) چرا رهبر (حفظه الله) که در این مسئله با توجه به اهم بودن موضوع (که یکی از کار های قبیح نهی شده ی خداوند در قرآن است) ورود نکردند؟ این کار به چارچوب اسلامی کشور لطمه می زند و رهبر (حفظه الله) هم رهبر اسلامی این کشور هستند. 2) باتوجه به اینکه این فرد به عنوان یکی از منسوبات به رهبر (حفظه الله) هستند تمام عوام در این کشور زبان به ناراحتی گشودند و در اعتراض بسر می برند چگونه می توان آنها را نسبت رهبر جامعه اسلامی خوشبین کرد؟ جواب این سوالات شاید بتواند بعضی از عوام را نسبت به ناراحتی که دارند آرام کرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که بعضی از سایت‌های دلسوز نظام مطرح کرده‌اند: در این خصوص اطلاعات موثقی در دست نیست و آنچه سایتهای ضد انقلاب می نویسند مطمئنا قابل استناد نیست. حجمه به ایشان به نحوی هست که توسط فتو شاپ برای ایشون رای دادگاه هم درست کرده اند، یک بار قاضی پرونده حیدری است یک بار جعفری، یکبار تاریخ آن ۱۸/۹/۹۳ و یک بار۲۱/۰۲/۹۳ اما طبیعی است که صدای آمریکا و سایر شبکه هایی که خود در فسادهای اخلاقی فراوان غوطه ور هستند و هر از چند گاهی اخبار و تصاویر فساد مجریان و عوامل آنها منتشر می شود، نمی توانند منابع مورد اعتمادی برای اعلام چنین مواردی باشند و نمی توان دلسوزی آنها را باور کرد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر شخص فاسقی خبری را به شما رسانید درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی – بدون آگاهی (از حال و احوالشان و شناخت راستین ایشان‌) آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید.‏ (سوره حجرات آیه ۶) در صورتیکه چنین پرونده قضایی وجود داشته باشد، فقط قاضی پرونده است که اظهارات همه مرتبطین پرونده را شنیده و می تواند نظر قطعی دهد که، آیا چنین موضوعی صحت دارد یا نه؟ با توجه به حرمت و آبروی انسانها و حق الناس بودن موضوع، بهتر است از انتشار و قضاوت در چنین مواردی پرهیز کنیم،که مطمئنا هیچ سودی در انتشار اخبار غیر موثق وجود ندارد. در قرآن و فقه اسلامی، اثبات چنین مواردی حتما باید با ادله قوی و شاهدان عینی انجام گیرد. دشمنان و بدخواهان، در چنین مواردی از هرگونه تلاشی، فروگذار نمی کنند، تا چهره دین و متدینین را تخریب کنند و با بزرگ نمایی یا شایعه پراکنی به آن دامن می زنند. همانگونه که می بینید، این فرد را به بیت رهبری منسوب می کنند، در حالی که شعرا و مداحان و قاریان زیادی، برای اجرای برنامه به محافل ایشان تردد می کنند اما هیچ یک را نمی توان به بیت رهبری منسوب کرد. برخی افراد اطلاعاتشان، در حد چند پیام تلگرامی است اما به خود اجازه می دهند در هر پرونده قضایی، جای قاضی نشسته و حکم نهایی صادر کنند. تاریخ پر است از داستانهای افراد عابد و زاهدی که عاقبتشان فساد و هلاکت شده است و چه بسیار افراد گنهکاری که توبه نموده اند و عاقبت به خیر شده اند. زبیر ها ابن ملجم ها و شمرهای تاریخ هم بسیار بوده اند که حافظان قرآن بوده اند. بنابراین حتی اثبات چنین موضوعی نیز نمی تواند دستاویزی برای معاندان برای خدشه وارد کردن به چهره اسلام و انقلاب باشد. موفق باشید  

16372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد، اینکه حضرت بقیت الله (عج) به این لقب نامگذاری شده اند، بقیه الله را می توان به معنای: باقی باللّه دانست؟ یعنی این لقب به بقای در فنا اشاره دارد؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. عرایضی در این مورد در بحث مقام بقیة اللّهی در کتاب «عوامل ورود به عالم بقیة اللّهی» شده است. موفق باشید

16326

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: 1. به نظر می رسد واژه تعصب امروزه بار منفی پیدا کرده است آیا هر تعصبی نا بجاست و معنی تعصب دینی چیست؟ آیا تعصب دینی هم بار معنایی منفی دارد؟ 2. تعصب دینی با غیرت دینی قرابت معنایی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید تعصب به ارزش‌های غیر الهی همان تعصب جاهلیت است و کار غلطی است. ولی تعصب بر اصول حق و حقّانی، کار درستی است و به یک معنا همان غیرت دینی است. موفق باشید

15277

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد به نظر شما برای رشد در بستر تفکری که نظر به وجود دارد دانستن فلسفه ملاصدرا لازم است یا نه؟ اگر چنین است برای شخصی که رشته اش این نیست و تا کنون هیچ مطالعه فلسفی نداشته است برای شروع و ادامه چه پیشنهاد می فرمایید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه صدرایی به عالم، نگاه بسیار ارزشمندی است. سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت بر همان اساس تنظیم شده است که شخص را وارد نگاه وجودی بنماید. موفق باشید

14213
متن پرسش
سلام علیکم: مباحث استاد مرحوم مهندسی و مرحوم صفایی می تواند کمک کند به ما؟ این دو استاد مورد تاییدند؟ آخر من نمی شناسم. یه بار خواستم در مورد عالم ذر تحقیق کنم رفتم تو سایت دروس حوزه دیدم فقط یک نفر درس عالم ذر داشته. دانلود کردم گوش دادم. هر چی بلد بودم هم قاطی شد. صوت آقای سیدان بود. بخاطر همون می ترسم. این دو نفر اونجوری که نیستن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا رحمت کند مرحوم صفائی را که با دلسوزیِ تمام نکات خوبی را برای ما به ارث گذاشته است. مرحوم مهندسی را نمی‌شناسم، ولی افراد مورد اطمینان از ایشان به‌خوبی یاد می‌کنند. موفق باشید

نمایش چاپی