بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21560
متن پرسش
سلام علیکم: سوالاتی از محضرتان داشتم: ۱. در بحث «علم امام» در این موضوع که آیا ائمه اطهار (ع) آگاهانه آن جام زهری را که به ایشان می دادند می نوشیدند یا نه، اختلاف نظر است. بعضی می گویند که امام عالم به عمل خود بوده امام علم غیب تکلیف نمی آورد برخی هم چنین نظری ندارند، بفرمائید که نظر و دلیل نظر شما چیست؟ "در این موضوع نیاز است که جمع بین روایات گفته شود چرا که: از طرفی در روایات آمده که امام (ع) «علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن» رو دارند، از طرفی در روایات دیگری آماده که امامان هرگاه اراده بر یادگیری کنند خدا به آنها می آموزد، از این طیف دوم روایات برداشت می شود که در آن حالت که امام می خواسته جام زهر را بنوشد یا اراده نکرده و یا از جانب خدا اجازه اراده نداشته برای آگاهی به زهر در جام، که در هر دو صورت برداشت می شود که امام به خواست خدا عالم به این فعل نبوده، حالا آخر جمع بین این روایات چه می شود؟ همان طور که گفتم علماء نظرات متفاوتی دارند اما بالاخره یک نظر درست. لطفا توضیح دهید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی را در کتاب «مبانی نظر نبوت و امامت» داشته‌ایم؛ عیناً آن را خدمتتان ارسال می‌داریم.

حدود علم غيب امام‏

علم غيب امام به ميزانى است كه خدا بخواهد. راوى مى‏ گويد از امام صادق (ع) پرسيدم: آيا امام غيب مى ‏داند؟

«قَالَ: لَا وَ لَكِنْ إِذْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك»[1]

حضرت فرمود: نه، ولى هرگاه بخواهد چيزى را بداند خدا آن را به او بياموزد.

با توجه به روايت فوق آنچنان نيست كه علم غيبى امام ذاتى باشد و امام بدون اذن الهى همواره از آن علم برخوردار باشد، بلكه هرچه حكمت خدا اقضاء كند كه امام بداند مى‏ داند. امام هم به عنوان انسانى كه تنها به بندگى خدا راضى است، خواست خدا را مى‏ پسندد. البته آنچه در هدايت مردم لازم است كه امامان بدانند، خداوند به ايشان مى‏دهد به همين جهت مى ‏فرمايند:

«بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه»[2]

دل‏هاى ما ظروف مشيت و خواست الهى است و آنچه خدا مى‏ خواهد ما مى‏ خواهيم.

نكته ‏ى ديگر در مورد علم امام آن است كه گاهى امام بنا به مصلحتى در موضوعى اصلًا نظر به عوالم غيبى نمى‏ كنند و اظهار بى‏ اطلاعى مى ‏نمايند و سعى مى‏ نمايند از طريق عادى اقدام به تحقيق نمايند، پس اگر سؤال شود: اگر پيامبر و امامان (ع) علم غيب داشتند، چرا رفتارشان آنچنان عادى است كه گويا هيچ اطلاعى از غيب ندارند، آيا اگر واقعاً علم غيب داشتند نبايد خودشان را در معرض هلاكت قرار نمى‏ دادند؟ در جواب بايد گفت: قرار نيست امامان از علم غيبى كه خداوند در اختيار آن‏ها گذارده‏ تا بشريت را هدايت كنند، در زندگى عادى و به نفع شخصى خود استفاده كنند و نظام زندگى خود را از مجارى عادى خارج كنند. به همين جهت با اين‏كه منافقين را مى ‏شناختند با آن‏ها با حفظ ظاهر برخورد مى‏ كردند و يا در قضاوت هرگز از علم غيب استفاده نمى‏ كردند. از طرفى علم غيب، مسير حوادث را تغيير نمى ‏دهد بلكه علم به مسير حوادث است از طريقى كه واقع مى ‏شود. يعنى امام علم دارد كه فلان حادثه با چه عللى حادث مى‏ شود، در واقع علم غيب، علم به سلسله‏ ى زنجيره‏اى علل است كه اراده‏ ى خود فرد يكى از اجزاء اين سلسله است و علم به سلسله و زنجيره‏ ى علل مسير سلسله و زنجيره را تغيير نمى‏ دهد، امام پى مى ‏برند كه فلان حادثه به طور حتم در فلان زمان واقع مى‏ شود. علم به غيب، علم است به آنچه پيش خواهد آمد و اين علم، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد و تكليفى هم نمى‏ آورد تا امام براى تغيير آن واقعه تلاش كنند زيرا آن علم، علم به نظام تكوينى و غيبى عالَم است، مى‏ بينند كه اين فرد به خاطر اعمالش طبق نظام تكوين سرنوشتش چنين مى‏ شود. زيرا علم‏ امام‏، علم است به آنچه در لوح محفوظ هست و حتمى‏الوقوع مى‏باشد و لذا آنچه حتمى‏ الوقوع است تكليف به آن تعلق نمى‏ گيرد. امرى را انسان در موردش تلاش مى ‏كند كه امكان شدن و نشدن دارد، پس علم‏ امام‏ ربطى به تكاليف خاصه او ندارد. و چون امام به مقام رضا به قضاى الهى رسيده، دوست دارد آنچه را خدا اراده كرده است واقع شود. لذا چون در قضاى الهى رانده شده كه مثلًا حضرت على (ع) به دست ابن‏ ملجم شهيد شود، امام جز اين مطلب را طلب نمى ‏كند، و اين غير از آن است كه انسان در شرايط عادى بايد از مهلكه خود را رها كند، چون اين مهلكه ‏ها را در نظام عالمِ تكليف، براى او ايجاد مى‏ كنند و او هم بايد با اراده و اختيار خود در رفع آن‏ها تلاش كند.[3] برعكسِ آن حقايق غيبى كه براى امام از طريق علم غيب مى‏ نمايانند و خبر از نظام حتمى و قضاى رانده شده به او مى‏ دهند تا در هدايت مردم به آن حقايق آگاهى كامل داشته باشد و هدايتش همه‏ جانبه باشد، نه اين‏كه اين علوم غيبى براى او تكليف و موضع‏گيرى شخصى در برداشته باشد.

سؤال: حدّ علم امام در علوم معمولى چقدر است؟ و امام چقدر از اين علوم معمولى را بايد دانا باشد؟

جواب: نصاب علم امام، كليه‏ ى علوم و معارف و احكامِ شريعت و مطالبى است كه براى زمامدارى و هدايت مردم لازم است و اصولًا مقام امام اقتضاء دارد كه هرگاه مصلحتى در ميان بود، هرچيزى را بخواهد برايش روشن شود.

از نمونه‏ ى اعمالى كه نشان مى‏ دهد پيامبر و ائمه (ع) مأمور به حكم به ظاهر بودند اين‏كه علامه ‏ى عسگرى مى ‏فرمايد: ابن ‏ملجم از اسكندريه با گروهى جهت تبريك و بيعت، خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيدند. حضرت به ابن‏ ملجم نگاه كردند و چون بيرون رفت فرمودند: «اريدُ حَياتَهُ وَ يُريدُ قَتْلي»[4] من مى‏ خواهم او زنده بماند و او مى‏ خواهد مرا به قتل برساند. عده‏ اى گفتند پس او را بكش. فرمودند: «اذاً قَتَلْتُ غَيرَ قاتِلي» در اين‏ صورت غير قاتل خود را كشته‏ ام.[5] ملاحظه مى‏ كنيد علم غيبى امام موجب تكليف خاص براى حضرت نشد تا اراده كنند ابن‏ ملجم را به قتل برسانند.


[1] ( 1)- تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 633.

[2] ( 2)- بحارالأنوار، ج 52، ص 51.

[3] ( 1)- مثل آن‏جا كه امام على( ع) از سايه‏ى ديوار كج بلند شده و جاى ديگرى مى‏نشينند.

[4] ( 2)- ارشاد، ترجمه‏ى ساعدى، ص 16.

[5] ( 1)- در رابطه با علم غيبى امامان« بحارالانوار، ج 58، ص 138» به نقل از« بصائر الدّرجات» با سند متّصل خود از بعضى از اصحاب أميرالمؤمنين( ع) نقل كرده است كه: عبدالرّحمن‏بن‏ملجم مرادى با جماعتى از مسافرين و وافدين مصر در كوفه وارد شد و آن‏ها را محمّدبن‏أبى‏بكر فرستاده بود، و نامه‏ى معرّفى‏آن مسافرين و وافدين در دست عبدالرّحمن بود. چون آن حضرت نامه را قرائت مى‏كرد و مرورش به نام عبدالرّحمن‏بن‏ملجم افتاد، فرمود: تو عبدالرّحمانى؟ خدا لعنت كند عبدالرّحمن را! عرض كرد: بلى اى اميرمؤمنان! من عبدالرّحمن هستم! سوگند به خدا اى أميرمؤمنان من تو را دوست دارم! حضرت فرمود: سوگند به خدا كه مرا دوست ندارى! حضرت اين عبارت را سه بار تكرار كرد. ابن‏ملجم گفت: اى اميرمؤمنان! من سه بار سوگند مى‏خورم كه تو را دوست دارم؛ آيا تو هم سه مرتبه سوگند ياد مى‏كنى كه من تو را دوست ندارم؟ حضرت فرمود: واى بر تو! خداوند ارواح را دوهزارسال قبل از اجساد خلق كرده است، و قبل از خلق اجساد، ارواح را در هوا مسكن داده است. آن ارواحى كه در آنجا با هم آشنا بودند در دنيا هم با هم انس و الفت دارند، و آن ارواحى كه در آن‏جا از هم بيگانه بودند در اينجا هم اختلاف دارند؛ و روح من روح تو را اصلًا نمى‏شناسد! و چون ابن‏ملجم بيرون رفت حضرت فرمود: اگر دوست داريد قاتل مرا ببينيد، او را ببينيد. بعضى از مردم گفتند: آيا او را نمى‏كشى؟ يا آيا ما او را نكشيم؟ فرمود: سخن از اين كلام شما شگفت‏انگيزتر نيست؛ آيا شما مرا امر مى‏كنيد كه قاتل خود را بكشم؟

17848
متن پرسش
سلام: اگر در شب قدر خداوند سرنوشت انسان ها را می نویسد پس این حرف که اتسان ها با کارهای خوب یا بد خود سرنوشتشان را می سازند. کدام درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شب قدر جهت کلیِ انسان به صورت اجمالی شکل می‌گیرد، ولی اختیار از انسان ساقط نمی‌شود، بلکه ایده‌های خوبی در معرض فهم او قرار می‌گیرد تا اگر خواست آن ایده‌ها را انتخاب کند. موفق باشید

17057
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بحثی شد در خصوص امر به معروف و نهی از منکر، عده ای از اساتید ما قائل اند که اولا معروف چیزی را گویند که در جامعه عرف شده باشد و تا چیزی عرف نشود امر به آن نشده، بعد در خصوص حجاب چون حجاب در جامعه عرف نشده ما امر به حجاب نداریم، از آن بالاتر امر به حجاب امر به منکر و ناشناخته در جامعه است و نه تنها آثار مفید ندارد بلکه آثار سوء دارد از طرف دیگر ما نباید اولویتهای بالاتری مثل عدالت را فدا ی حجاب کنیم تمام تلاش ما باید ترویج عدالت در جامعه باشد نه حجاب، واقعا گفتن خانم حجابت رو رعایت کن به یک بی حجاب تاثیری دارد؟ اگر داشت بعد 37 سال روز به روز وضع حجاب بدتر نمیشه، پس کار ما اشتباه است. می خواستم نظر استاد محترم را در این خصوص بدانم. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «معروف» یعنی آن‌چه در جان و فطرت انسان‌ها شناخته شده است. آری! برای تذکر به «معروف» باید شرایطی فراهم شود که حجاب‌های ظلمانی از مقابل فطرت زدوده گردد. از این جهت باید در مسیر رفع حجاب‌ها که از جمله تحقق عدالت است، تلاش نمود ولی با رویکرد نظر به «معروف» و «نهی از منکر». موفق باشید

16411
متن پرسش
سلام استاد: در کتب اخلاقی قوه وهم و خیال با هم گویا یکی شده است و تمایزی برای آن قائل نشده اند. اما در کتب فلسفی قوه ی خیال نقش قابل توجهی در شناخت و مسائل مرتبط با آن دارد. در باب عوامل گرایش جوانان به برنامه های مخرب ماهواره ای پژوهشی در دست دارم که در آن به جایگاه قوه وهم و خیال هم در نهاد آدمی باید بپردازم. لطفا کتابی معرفی بفرمایید تا جایگاه این دو را متوجه شوم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در مورد دو نوع واهمه بحث شد که «واهمه» در فلسفه یعنی صورت‌دادن به معانی که یکی از ابعادِ نفس ناطقه است. ولی در اخلاق به معنای صورت‌های غیر واقعی است که نفس امّاره می‌سازد. موفق باشید

15820

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و درود: مستحضرید در برزخ رفع حجاب برای برخی ممکن است. آیا در برزخ ازدیاد علم ممکن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ازدیاد علم به همان رفع حجاب است. موفق باشید

14662
متن پرسش
با سلام: 1. حضرت استاد ما قبل از عالم ماده در عوالم مثال و عقل دارای نوعی موجودیت بودیم طبق این قاعده که معطی شی نمیتونه فاقد شی باشه، پس دارای نوعی وجود در اون عوالم بودیم. از مساله تشکیک وجود هم میشه به این رسید. حالا سوال من اینه که این حضور در عوالم سابق به نحو کثرت نبوده که من باشم و شما و دیگران متکثرا خب پس به نحو وحدت بوده یعنی همه یک حقیقت بودیم اما حالا آیا یک حقیقت بودیم یعنی بنده در عالم عقل مثلا فانی و مستغرق در اون عالم بودم به این معنا که هیچ علمی نداشتم نه به خدا نه به مجردات و معدوم محض بودم به تعبیری؟ یا اینکه فانی و مندمج و مستغرق در اون عالم بودم به این معنا که عین علم و درک و شناخت بودم به قدر وسعت عالم عقل و دیگران هم عالم و مدرک بودن اما خب همه یک حقیقت بودیم و در واقع دوئیتی وجود نداشت همه به یک علم به یک درک عالم بودیم و عین عقل بودیم؟ 2. عالم عقل دارای کثرت و اجزاء نیست پس به تمامه تجلی میکنه در ماده و نفس ناطقه من از ماده حادث میشه. یعنی تمام کمالات من بطور کامل آن در عالم عقل هست و چون تباین مطرح نیست پس عالم عقل وجود برتر من هست یعنی من برتر هست، پس من همون عقل کل هستم اما به نازله. پس باید در عالم عقل هم بنده به علم و ادراک و قدرت عقل عالم و قادر و عاقل بوده باشم آیا میتونیم اینطور استدلال کنیم؟ در واقع من در موطنی عقل به اعتباری روح و به اعتباری نفس و در موطنی هم محمد و حسین هستم. 3. آیا فرقه حروفیه که حروف رو واسط خلقت میدونن جایگاهی بین اهل ذوق و عقل داره و نظر شما در موردشون چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع مفصلی است که با مقدمات خودش حلّ می‌شود 1- همین اندازه بدانید که ما در مقامِ علمی خدا، وجودِ علمی داریم به این معنا که خدا به امکانِ ما علم دارد و هیچ شخص خاصی نیستیم که کثرت در میان باشد 2- ما به عنوان شخص خاص از رحم مادر شروع می‌شویم و در نسبت با کثرات، انتخاب‌های خود را شکل می‌دهیم و از فطرتِ بالقوه در حدّ انتخاب‌های سالم، بالفعل می‌گردیم. بنابراین نمی‌توان گفت همه‌ی ما عقلِ نازله هستیم، بلکه ما هرکدام شخصی هستیم که اگر مطابق فطرت خود عمل کنیم به همان اندازه به آن مقام عقلی نزدیک می‌شویم 3- از فرقه‌ی حروفیه چیزی نمی‌دانم. موفق باشید

10653
متن پرسش
یکی از اساتید دانشگاهمان ادعا می کند که پیامبر (صل الله علیه واله) طبق آیه ای از قرآن با این مضمون می فرمایند که من از 2دقیقه بعدخودم هم خبر ندارم. با این استدلال می خواست نتیجه بگیرد که امامان معصوم علم غیب ندارند. از دانشجویان خواست که تفاوت وحی و علم غیب را برایش ببرند می شود این شبهه را پاسخ دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور است که آن استاد محترم فرموده‌اند. رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند من بشری هستم مثل شما مگر آن‌که به من وَحی می‌شود، منتها در همان قرآن که به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» وَحی شده و حضرت با قلب مبارک خود عمق آن را درک کرده‌اند حقایقی هست که به کمک آن حقایق خیلی چیزها برایشان روشن می‌شود و می‌فهمد که مثلاً آینده‌ی ملتی که جناب سلمان از آن ملت است چه خواهد بود مضافاً که در سوره‌ی جن می‌فرماید: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَدا إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏» داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد مگر رسولانى که آنان را برگزیده. موفق باشید
9443

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در صفحه ی 108 کتاب «جایگاه رزق انسان در هستی» از یک دانشمند سوئدی جملاتی را آورده اید. نام نویسنده و کتاب ایشان را لطفا بگویید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی قبل در مجله‌ی کیهان فرهنگی دیدم و متأسفانه یادداشت نکردم. شماره‌های اولیه‌ی کیهان فرهنگی را باید بررسی فرمایید. موفق باشید
9124
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در رابطه با وصیت‌نامه‌ی علمی دکتر داوری. ایشان در این مقاله پیشرفت را یکی از اصول مقوّم تجدد می دانند که کشورهای توسعه نیافته نیز آن را غایت خود می دانند. البته دکتر داوری در مقاله خود اشاره ای به انواع پیشرفت نکرده اند و به نظر می رسد پیشرفت را تنها همان توسعه متجددانه می دانند. از طرف دیگر ما با بحث الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت مواجهیم که پیشرفت را وجه همت خود قرار داده است. این دو نظر چگونه با هم جمع می شوند؟ با توجه به اینکه خود استاد داوری هم در این نشستها حضور داشته اند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در شرح آن مقاله عرایضی داشتم که برای نشریه‌ی متین سوره‌ی اندیشه ارسال داشتم. فرموده‌اند قبل از آن‌که آن‌ها آن عرض بنده را در شماره‌ی اخیر چاپ نکرده‌اند بنده نوشته را در معرض دید کاربران محترم قرار ندهم. حوصله بفرمایید فکر می‌کنم بد نباشد به عرایض بنده در شرح مقاله‌ی دکتر داوری توجهی بشود حتی پیشنهاد بنده به رفقا آن است که روی آن بحثی گذاشته شود. موفق باشید
4846
متن پرسش
با سلام خدمت استاد و پدر عزیزم که تا به حال کتب وسخنرانیهایشان در زنگی ام خیلی راهگشا بوده؟دست شمارا میبوسم امیدوارم دعای شما پشت سرم باشد یه سوال انتخاباتی داشتم که ایکاش هرچه زودتر جوابش داده میشد//نظر شما پیرامون اقایان حداد عادل قالیباف و ولایتی چیست؟چه مشلاتی دارن؟ایا مشاور رهبری بودن دلیل بر نزدیکی افکار و بینش نیست؟ممنون ملتمس دعای خیر استاد گرانقدر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه خوب‌اند. بنده عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 4820 عرض کرده‌ام و به نظر خودم جایگاه نامزدها را در رابطه با اهداف انقلاب و تعریفی که از انقلاب دارند روشن کرده‌ام. موفق باشید
4352
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز -بنده میخواستم بدانم جایگاه انسانی که هنوز بعد مادی پیدا نکرده ووارد به دنیا نگذاشته کجاست؟ ایا در عالم علم خداست -اینکه کسی در رحم مادرش میمیرد دلیل بر این است که ان شخص در عالم علم خدا اراده کرده که در این دنیا نیایدو اراده خود راظهور ندهد؟ وجایگاه چنین فردی در قیامت کجاست؟ میخواهم جواب را از زبان مبارک خودتان بشنوم با تشکر ازشما استاد جلیل القدر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان قبل از خلقت در علم خدا به وجود علمی موجود بوده است به این معنا که خدا می‌داند چنین انسانی امکان خلق‌شدن دارد. آن کسی که در رحم مادرش می‌میرد بر اساس تقدیر الهی همین اندازه امکان حیات داشته و در قیامت با همان اندازه با خودش زندگی می‌کند که اراده کرده است باشد. پس مثل همه با خودش و اراده‌هایش زندگی می‌کند ولی اراده‌های او اراده‌های بسیط و ساده است و به همان اندازه زندگی قیامتی او بسیط و ساده می‌باشد. موفق باشید
3105

احترام پدربازدید:

متن پرسش
من پدرم ازمخالفین دولت است وگاه بی گاه علیه دولت حرف مزنند ومی گویند احمدی نزاد منحرف شدهی ازیک طرف می خواهم باپدرم بحث کنم واز طرف دیگه احساس می کنم شاید درزمان بحث حرمت ها رانگه ندارم چون یک بار این اتفاق برایم افتاده تکلیف من چیست ؟سکوت کنم یاجواب بدهم متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر بحث با پدرتان موجب بی‌حرمتی به ایشان می‌شود هرگز در این مورد وارد بحث نشوید. موفق باشید
2831
متن پرسش
لطفاً چند مثال بزنید از مبادی فکر غربی که بیکن تعیین کرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اصل قضیه در آزادشدن از تکلیفی بود که غربی ها ماوراء میل نفس اماره، از طریق دین برایشان مطرح می‌شد. پیرو این گرایش انواع هوس‌ها و شهرت دوستی و رقیب‌کشی همه به عنوان مبادی روح غربی ظهور کرد. موفق باشید
2797
متن پرسش
سلام.مساله ای برای من پیش آمده که تقاضامندم جواب بفرمایید.چند وقت قبل یکی از افراد آشنا و بسیار مومن خواب خانم آشنایی را دیده بود که چندی است به رحمت خدا رفته است.این خانم گفته بودن اون روز که فلانی(من) داشت از خیابون رد می شد و دستش خورد به بازوی یه جوون و اون جوون برگشت و سلام داد و اون(من)متوجه نشد و نشناخت،اون جوون خود آقا(امام) بودن.استاد خواهش می کنم بگووید این یعنی چی...؟واقعی بوده؟یعنی میشه...؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شیطان می‌خواسته سر به سر شما بگذارد، به کارتان برسید و به آشنایان بگویید خیر ببنید برای من خواب نبینید. موفق باشید
2791
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم اگر شما ولی فقیه را مصداق «إذا اختاره الله عبدا...» میدانید، چطور معتقد به عصمتش نیستید و احتمال اشتباه در او میدهید درحالیکه طبق این روایت، غیرصواب در مصداق این روایت نمیتوانیم پیداکنیم؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده این‌طور می‌فهمم که حضرت حق از آن جهت که امور بندگان را به عهده‌ی کسی می‌گذارد از همان جهت به او کمک می‌کند تا توانایی‌های لازم را برای رفع مشکلات مردم داشته باشد و لازم نمی‌آید که معصوم باشد چون مثل امامان معصوم همه‌ی امور مردم را به او واگذار نکرده است. در ضمن این روایت را بنده به عنوان شاهد بحث مطرح کردم لذا اگر خدشه‌ای از جهت مصداق به آن وارد شود اصل موضوع در جای خود باقی است که حضرت امام شخصیتی هستند که در این دوران به طور خاص مأمور احیاء اسلام شده‌اند. موفق باشید
1047

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا و با سلام خدمت استاد مکرم آیا اساس تکنولوژی و مدرنیسم ، شرک است؟ یا می توان آن را در مسیر توحید استفاده کرد؟ آیا در زمان ظهور امام زمان از این تکنولوژی های امروزی استفاده می گردد یا خیر؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی از آن‌جایی که نگاه تکنولوژی موجود تعامل با طبیعت نیست و روحیه‌ی تجاوز به طبیعت در آن نهفته است و معتقد نیست که این عالم حکیمانه ایجاد شده و باید با آن هماهنگ بود، پس نمی‌توان در آن روح توحیدی را جستجو کرد و به این دلیل نمی‌توان پذیرفت حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» این تکنولوژی را بپذیرند. این موضوع مفصلاً در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» بحث شده است. موفق باشید
1043

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جدیدا در جمع برخی دانشجویان این استدلال مطرح است: " سلمان فارسی کسی بود که با تمام متون قبلی تورات ،انجیل و ... آشنا بود و او بود که به پیامبر کمک کرد تا قرآن را تهیه کند " کلا اعجاز قرآن را زیر سوال می برند متاسفانه مطالبی در اعجاز قرآن بصورت صریح و متناسب با فهم این قشر بیان نشده لطفا مطالبی مستدل ارائه ژفرمایید بنظر می رسد با مباحث آقای سروش و تشکیکات جدید نیاز به سخنرانی در مورد اعجاز قرآن وجود دارد
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی اولاً: آن کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند باید دلیل برای حرف خود بیاورند. ارادت عمیق سلمان فارسی به رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه» و ائمه«علیهم‌السلام» عکس آن را ثابت می‌کند. ثانیاً: در موضوع اعجاز قرآن عرایضی در سایت در جواب آقای سروش داده شده، آیا حرفی خلاف آن را می‌توانند ارائه دهند؟ موفق باشید
872

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم من نمی دونم چرا نمی تونم برای امام حسین و خصوصا سایر ائمه علیهم السلام گریه کنم به خاطر همین وقتی داخل جلسه هستم اعصابم خرد می شه و گاهی اوقات دوست ندارم برم جلسه امام حسین ؟ اصلا من اشک چشم ندارم گاهی اوقات اینقدر دلم میخواد گریه کنم (مثلا تو حرم امام رضا) ولی نمی تونم .خیلی هم از خدا خواستم اگه به خاطر گناهانم هست مرا ببخشد ولی فایده نداره تنها چیزی که به ذهنم میخوره اینه که خدا من را به خاطر گناهانم نمی بخشد! التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: شما در مسیر بندگی خدا وظایف خود را انجام دهید، سعی کنید نسبت به خلق خدا خوشبین باشید و غم مردم را بخورید تا خداوند زمینه‌ی قرب به خود را برای شما فراهم کند ،‌ حال یا با اشک و گریه همچون حضرت زکریا«علیه‌السلام» و یا با شوق و خنده همچون حضرت عیسی«علیه‌السلام». در هر حال بی‌خودی خود را نخورید. موفق باشید
18438

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: می خواستم بدونم انسان چگونه می تواند به یک تفکر مستقل برسه؟ در کل آدم با چه دیدی باید به خود و جهان پیرامون خود نگاه کند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نگاه و دیدی که صاحب عالم یعنی حضرت حق از طریق شریعت در اختیار انسان‌ها گذارده است باید عالم را نگریست. موفق باشید

17776
متن پرسش

سلام استاد: متن اربعین خود را به مناسبت ایام اربعین برای باز خوانی خدمت تون ارسال کردم «اربعین امری فراتر از عادات» بسمه تعالی: نمی دانم باید اسم این «رازگونه‌ی تاریخ» را چه بگذارم او که نه می‌شود دانستش، نه می‌شود نوشتش، نه می‌توان خواندش، و هزاران نه‌ی دیگر... فقط می‌دانم که باید در حیرت زده‌گی، گیجی و سر درگمی نظاره‌گرش بود؛ انگار باید در او قرار گرفت و در حضور پر معنای او غایب شد به مانند قطره در میان دریا. اصلاً مگر می‌شود از «سر»، جز به اشاره سخن گفت تا وجهی از وجوهش را در هر دوره ظهوری باشد؟! چه خوش گفت شاعر که: «حقیقت را به هر دوری ظهوری ست» آری این حقیقتِ بی‌منتها را نه می‌شود و نه ظرفش هست که یک‌جا ویک‌باره به نظاره نشست. حقیقت عاشورا به مانند خورشیدی‌ست که تابِ ماندن به پیش او را کسی ندارد، آنقدر شدید است که هرکس بخواهد به آن نزدیک شود هلاک خواهد شد، حال چه در لباس حق باشد، چه در لباس طاغوت. چرا که عاشورا محل ابراز حضور و وجود نیست، روز عاشورا محل «مستهلک‌شدن» است محل «فنا و نابودی هر غیری» است با این تفاوت که عده‌ای حسینی شوند، عده‌ای یزیدی. آنقدر حرارت عاشورا شدت دارد که کسی نمی‌تواند با «منِ‌» خود که چیزی جز «وَهم» نیست در آن قرار گیرد. توانِ دیدن، فهمیدن و درک عاشورا برای کسی نیست بل باید آن را در جلوه‌ی رقیق‌شده‌اش، به نظاره نشست. «اربعین» همان تجلی‌گاه، محل و مشهد عاشوراست. اگر کسی بخواهد واقعیت عاشورا و حسین«علیه‌السلام» را در متن و جای‌جای تاریخ ببیند، باید اربعین را به تماشا نشیند و «کل یوم عاشورا» را کجا می‌شود تاویل و تعبیر و تفسیر کرد؛ إلاّ با اربعین؟! آری اربعین داستان‌ها، رازها و نگفته‌ها در سینه دارد که گاه‌گاهی بنا به کاسه‌ی ما بی‌ظرف‌ها «سرّی» از آن رازِ بی‌منتها را برایمان فاش می‌کند و ما را به حیرت و سکوت وامی‌دارد. «اربعین» آمده بشریت را به سمت و سوی «امت واحده‌ی» محمدی، اشارت و بشارت دهد. «اربعین» این بارانِ کثیرِ محبت آمده تا رودهای جاری حیات را به دریاهای خروشان فطرت، و این دریاها را به اقیانوس بی‌نهایتی به نام «اباعبدالله» منتهی کند. آری اباعبدالله «علیه‌السلام» همان کلمه‌ی واحدی ست که با «اربعین» به تاریخ آمده تا آدمی را به «بندگی‌اش» یعنی همان اصل فراموش‌شده‌ی بشر برگرداند. عالمی که امروز در آن قرار داریم عالمِ کثرات و اراده‌های معطوف به نفسانیت بشر است که طلب قدرت و طاغوتی‌گری دارد. بشرِ امروز حرف از مرگِ خدا می‌زند و حیات خدا را در گذشته جا گذاشته، به نحوی که گویی عالم امروز مطلقاً تهی از خداست، و تنها به فرهنگ انتزاعی و حصولیِ نگاه به معبود اکتفا کرده و به تبع این نگاه، می‌خواهد حسین«علیه‌السلام» را هم در حدود 1400 پیش دفن کند و تنها بر سر قبرش فاتحه‌ای بخواند. اما «عاشورا» در لباس «اربعین» همان خون حیات‌بخش در رگه‌های طول تاریخ است. «اربعین» کلمه‌ی «اُنسی» است که با زینب «سلام‌الله‌علیها» به صحنه آمد و فراهم‌کردنِ اُنس، کارِ مادر است و این زینب است که مادرانه آمده تا همه را به خانه‌ی اُنسِ انسانیت دعوت کند، انس یعنی یگانگی بشر، فراتر از هر مذهب و ایدئولوژی و جریان و فانی‌شدن ذیل محبت و «امر ولایت». امروزه بشر بی‌سرپناه و یتیم شده است و نیاز به تکیه‌گاهی حقیقی دارد، و این زینب است که مادرانه برای فرزند بی‌پناهش آغوش گشوده و تکیه‌گاهی برای آرامشش شده. امروز آدمی آنقدر دچار پوچی و قهرِ طاغوت نفسانی شده که دیگر یأس، سر و پایش را گرفته و انگار نمی‌خواهد و نمی‌تواند در دل این زشتی‌ها هیچ زیبایی را ببیند و زینب آمده تا با «صبر مادرانه» «ما رأیت إلاّ جمیلا» را ذره‌ذره حتی در غل و زنجیرِ طاغوت یزیدی هم که باشی یادت بدهد و همان طور که او، اسارت را در غل و زنجیر کرد؛ آمده تا بشر را فرا تر از «اسارت عادات» امروز بشر سیر دهد و متذکر «اذانِ» هستی که شهادت به «لا اله الا الله» است بشود تا بتوانیم آن به آن از «لا اله» که نفی هر خدایی ا‌ست با «إلا» سیر کنیم و تمام هیمنه‌ی کاخ یزیدی را برسرش فرو بریزیم و به «الله» برسیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب نگاهی به اربعین انداخته‌اید! گوارایتان باد. موفق باشید

17655
متن پرسش
سلام استاد: قصد دارم از مطالب کتاب «سوره کهف راز زندگی توحیدی» در کانال استفاده کنم. اولا آیا اجازه می دهید؟ ثانیا برای مخاطبان جوان که دوره های معرفت نفس را نگذارنده اند مناسب است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اجازه نمی‌خواهد!! این حق مردم است که از معارف الهیِ قرآنی بهره‌مند شوند 2- چون پایِ قرآن در میان است حتی بدون مباحث «معرفت النفسی»، کار خود را می‌کند. موفق باشید

16364

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: 1. آیا می توان در ماه رمضان از تفسیر البرهان که منسوب به ائمه (ع) است استفاده کرد و از آن بهره برد؟ چون بعضی می گویند سند روایات آن ضعیف است و بعضا مشکل دارند، چه پیشنهاد می کنید؟ 2. تفاوت تفسر المیزان با تفسر البرهان و دیگر تفاسیر در چه است و دلیل این همه تاکید جنابعالی بر این تفسیر چه می باشد؟ آیا می توان گفت تفسیر المیزان در راستای تبین حضور تاریخی انسان در این زمانه است و نظر به زمان شناسی دارد و آینده بشیریت را روشن و تبین می کند و ما را در آن فضا رجوع به حق قرار می دهد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در رابطه با رجحان تفسیر المیزان حتی نسبت به تفاسیری که مبتنی بر روایات، آیات را تفسیر می‌کنند؛ شده است. که خوب است به آن جزوه رجوع فرمایید و از طرف دیگر همان‌طور که جنابعالی نیز حساسیت به خرج می‌دهید، علامه‌ی طباطبایی حقیقتاً با نظر به روح زمانه‌ای که در آن هستیم نورِ قرآن را به میان آورده‌اند. موفق باشید

16049
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، اینکه در آیه ای خداوند در مورد عمل شخصی، فرموده اند که بزودی عمل او را ثبت می کنیم، این بزودی به چه معناست؟ و چرا بزودی؟ چرا همان موقع ثبت نشده؟ و دوم اینکه معنی قضا و قدر را در تفسیر المیزان مطالعه کردم، اگر امکان داره لطف کنید و معنی مشیت را هم کمی توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر عمل انسان الهی باشد که در نتیجه مطابق فطرت اوست، همان موقع ثبت می‌شود و اگر عمل او چنین نباشد چون مطابق فطرت او نیست مدتی ثبت نمی‌گردد شاید که از انجام آن پشیمان شود و اگر چنین نبود ثبت می‌گردد. 2- مشیت، همان اراده‌ی الهی است که موجب به‌وجودآمدنِ مخلوقات می‌گردد. کتاب «انسان و سرنوشت» مرحوم شهید مطهری و جزوه‌ی «انسان و سرنوشت» که بر روی سایت هست، چشم‌اندازی‌هایی را در این مورد به ظهور می‌آورد. موفق باشید

15890

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ادب: 1. در احادیث ذکر شده زمانی که حضرت حجت (عج) ظهور می کنند مردم تصور می کنند ایشان «دینی جدید» آورده اند. بر این اساس بین آنچه ما امروز از دین می دانیم و تبلیغ می گردد با آنچه حضرت ارائه خواهند داد زاویه قابل توجهی وجود دارد و دین مدنظر ما با دین واقعی اسلام یکسان نیست. به صورت مشخص این زاویه چیست؟ چه شاخص ها و ویژگی هایی دارد؟ آیا در آنچه ما از اسلام می دانیم آمیخته با تاویل ها و تفسیر به رای هایی شده است؟ 2. حضرتعالی به صورت مرتب بر آشنایی با اندیشه ها و زوایای فکری امام راحل تاکید دارید. بی تردید یکی از روشهای آشنایی با هر تفکری، آشنایی با تفکر مقابل آن است که باعث می شود زوایای آن تفکر به صورت مشخص ارائه گردد. بر همین اساس سوالی است که سالهاست برایم مطرح است و متاسفانه در این زمینه بخاطر پاره ای مصلحت اندیشی ها مساله بصورت شفاف تبیین نمی گردد، خواهشمندم به صورت مشخص و شفاف در این زمینه راهنمایی فرمایید. تفسیر سوره حمد حضرت امام به دلیل فشارهایی (نه از سوی آمریکا و از سوی یهودیان بلکه از داخل ایران و از درون حوزه علمیه) متوقف گردید. در این زمینه ماجرا را (در صورت صلاحدید به صورت مبسوط) توضیح بفرمایید. مگر امام چه می گفت که با تفکراتی در تقابل شدید قرار گرفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست هر اندازه ما با عمق بیشتر با آموزه‌های دین آشنا شویم و عبادات خود را بیشتر خلوص ببخشیم، شرایط ظهور آن حضرت و امکان فهم رهنمودهای مولایمان، بهتر فراهم می‌شود. موفق باشید

14873
متن پرسش
با سلام: 1. عرفا معتقد هستن که انسان در سیر عروج با صادر اول اتحاد وجودی پیدا میکنه میتونیم کیفیت این اتحاد رو اینطوری توضیح بدیم که نفس ناطقه انسان از اشراقات صادر اول هست و هر گاه صادر اول اشراقات خودش رو شدید کنه در واقع بود و هستی انسان شدید شده و در اثر شدت اشراق و تجلی انسان همسنگ و مانند صادر اول میشه تا جایی که هر دو دارای یک درجه از شدت وجود میشن که در این صورت انسان ذاتا و صفاتا و افعالا با اون حقیقت یگانه شده و در این حال چون هر دو دارای یک درجه از وجودن دیگه دو تا نیستن یکی هستن و این فقط در معصومین هست. 2. چون کل مجردها عاقل و مدرک هستن صادر اول هم به طریق اولی مدرک و دارای شعور هست و یک شخصیته، اما مثل نفس زید که یک شخصیت جزئی هست اینطوری خیر بلکه کلی سعی هست حالا چطوری دو شخصیت در اتحاد یک شخصیت میشن این اجتماع نقیضین نیست؟ چون به نظر میاد یکی منقلب به دیگری شده به خصوص اینکه صادر اول از دیدگاه عرفا ماهیت نداره و انسان هم در اون مقام منسلخ از ماهیت میشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است که می‌فرمایید، در نکته‌ی دهم معرفت‌النفس نکاتی در این رابطه مطرح شده است 2- مثل همان نکته‌ای که در قسمت اول سؤال فرمودید انسان تا جایی جلو می‌رود که خود را به وسعت صادره‌ی اول احساس می‌کند با همه‌ی کمالاتی که در آن مرتبه هست. موفق باشید

نمایش چاپی