بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28971
متن پرسش
سلام: سوال ۲۸۹۶۳ منظورمو نرسوندم. چرا خداوند به جای اینکه به همه ما انسان ها از همان اول وحی بکند، یک نفر را پیامبر کرد؟ منظورم عصمت پیامبر نیست، بلکه منظورم علمش هست. چرا همان علم به ما داده نشد؟ حالا یا اون طرف که بهش وحی شده عمل می کند یا نمی کند. یکی از علت هایی که باعث شد این سوال رو بپرسم اینکه میخوام بفهمم پیامبری وجود داشته یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه‌ی اُنس با خدا و تجلی اسم علیمِ او بر قلب انسان، شایستگی‌هایی است که انسان‌ها بتوانند در خود ایجاد کنند. در این مورد خوب است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

28969
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: یه سوال داشتم: آیا ما می‌توانیم برای فردی که خیلی ظالم است و ظلم می‌کند آرزوی مرگ کنیم؟ و آیا این جمله از امام خمینی (ره) است که اگر فردی ظالم بود و به ظلم خود ادامه می‌داد برایش آرزوی مرگ کنید تا وضعیتش در آن دنیا بدتر نشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟! ظالمان که جای خود، قرآن در مورد منافقان می‌فرماید: «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ» خدا آن‌ها را بکشد. موفق باشید

28968
متن پرسش
سلام استاد: اول اینکه علت ارادت شدید شما به علمای اهل سنت مانند ابن عربی و رومی چیست؟ دوم اینکه شنیده ام عبور از ظلمات مدرنیته را منوط به عرفان نظری (آن هم لابد حکمت صدرایی و امثالهم) می دانید. بنده در آراء خودم از مدرنیته عبور کرده ام و اصلا نیازی به این علوم ندیدم. بلکه مبنای ما سرایت اصل نبوت عامه به جمیع زوایای سبک زندگی و تبعیت از سنت پیامبر صلی الله علیه وآله در طب و سایر امور معیشت و رد اصل اباحه در مستحدثات است. وبلاگ بنده : bornos.blog.ir 09112351774 از گیلان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موفق باشید

28967
متن پرسش
سلام: با عرض ادب و ممنون از وقت گذاری شما در پاسخ به سوالات. شاید این سنت حسنه که شما گذاشتید از بهترین بافت اصلاحات باشه تا عالمان دیگر هم چنین کنند. ببخشید نظر شما درباره این سخن حضرت امام چیست؟ آیا همه جا صادق است؟ «همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می‌خواهید مطابق با میل خودتان دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی‌خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست. شما هم خواهش می‌کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح بر خلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، و لو عقیده‌تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت می‌خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می‌خواهد. ملت رای داده؛ رایی که داده متَّبع «۶» است. در همه دنیا رای اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و چند ساله ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیده‌اند، انصاف نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که بر خلاف مسیر است. یعنی انصاف نیست، که نمی‌شود هم، پیش نمی‌رود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش نمی‌رود؛ برای اینکه اولًا مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، بر خلاف مصلحت ملت است؛ بر خلاف مصلحت خود آقایان است». امام خمینی (ره)؛ 27 مرداد 1358 بيشتر بخوانيد: http://emam.com/posts/view/1862/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86-%28%D8%AA%D9%88%D8%B7%D8%A6%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D8%A8--%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C%29
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نکته‌ای که حضرت امام متذکر شده‌اند، نکته‌ی فوق‌العاده مهمی در این تاریخ می‌باشد که مردم بنا دارند خودشان سرنوشت خود را شکل دهند و این قصه‌ی روح تاریخ ما می‌باشد. در این رابطه عرایضی در جزوه‌ی «پاس‌داشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» شده است. موفق باشید

 به آدرس http://lobolmizan.ir/leaflet/1579/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C--%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C

 

28966
متن پرسش
سلام: وقت بخیر. استاد توصیه حضرتعالی به کسی که دائم عصبانی هست و حرص می خورد با خاطر مشکلاتی که دارد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده مطالعه‌ی کتاب شرح حدیث «جنود عقل و جهل» است که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله تعالی‌علیه» تدوین کرده‌اند. موفق باشید

28965
متن پرسش
سلام استاد: ممکنه زیارت جامعه کبیره باعث امتحاناتی تو زندگی آدم بشه؟ به اصطلاح سنگین باشه یا عوارض داشته باشه؟ چون من ۶ ماهی هست مداومت هر روزه دارم و دچار یه مریضی شدم از اون موقع، آیا صرفا یه همزمانیه یا من مداومت هر روز رو ترک کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است در این موارد مبانی معرفتی خود را رشد دهید تا با خواندن زیارات، ارتباط قدسی لازم برای انسان پیش آید. موفق باشید

28964
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: استاد بزرگوار حقیر دانشجوی دکتری دانشگاه اصفهان هستم و هر چه تلاش کردم نتوانستم منبعی برای سوالات زیر پیدا کنم لطفا بزرگواری فرموده منابعی را معرفی بفرمایید که در آن به سوالات زیر پاسخ مستدل داده شده باشد. ۱. نقش مودت اهل بیت در خود آگاهی انسان ۲. تبیین عقلی ضرورت مودت اهل بیت سپاسگزارم اجرتان با اهل بیت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید با رجوع به کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» که روی سایت هست، بتوانید به جواب سؤالات خود برسید. موفق باشید

28963
متن پرسش
سلام: چه نیازی بود که پیامبر یا پیامبرانی بیایند و به ما وحی بگویند؟ منظورم اینکه چرا خداوند همه ما را پیامبر قرار نداد و از کجا معلوم پیامبر یا پیامبرانی در کار باشند؟ جواب منطقی و عقلی میخوام. نه جواب تاریخی و نقلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا هرکس شایستگی آن را دارد که به مقام قرب خدا برسد و به او وحی شود؟!! در نظر بگیرید به صدام حسین وحی شود. موفق باشید

28962
متن پرسش
سلام عليكم حضرت استاد: خسته نباشید. در این زمان شما کسی را لطفا معرفی کنید برای استاد سیر و سلوک. خیلی خیلی ممنونم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به این جمله‌ی آیت الله بهجت فکر کنید که می‌فرمایند: «علم تو استاد توست». بنابراین در این زمانه بیشتر باید معارف دینی خود را تقویت کنید تا همان معارف، شما را جلو ببرد. در این مورد خوب است به جزوه‌ی «روش سلوکی آیت الله بهجت» که در قسمت نوشتاری سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

28961
متن پرسش
سلام استاد عزیز: وقتتان بخیر. در پی هجمه های اخیر به آقای پناهیان سوالاتی ذهنم رو مشغول کرده. از علت اصلی این هجمه ها که بگذریم استاد جان ۱. چرا آقای پناهیان بایستی هدایای میلیاردی رو قبول کنند؟ ایشون نمی توانند که هر ناشفافیت مالی جلوی اظهار نظر حقه رو میگیره. (من سالهاست با یک نماینده مجلس کار می‌کنم تاکنون یک هزاری از هیچ نهاد و کارخانه و ....حتی برای کمک به فقرا نپذیرفته چون میگه گذشته از این که معلوم نیست این پولها حق کیست، ما نباید کاری کنیم که فردا برن بگن فلانی از فلان جا اینقدر پول گرفت و دیگه نتوانیم حرف حق خودمون رو بزنیم، یا خبرشو دارن همین چند وقت پیش آقایی به حاج آقا معمار گفته که من میخوام یک باغ رو به شما هدیه بدم و اصرار هم داشته اما حاج آقا گفته نه من هیچ نیاز به باغ ندارم، یا در محرم امسال دیدیم شخصی از میناب آمده بود می‌گفت حاج آقا براتون میخوام گوشی عالی بیارم و حاج آقا انداخت توی شوخی و گفتن: نه نه نه نیاریها من گوشی استفاده نمی کنم آنوقت میرم می‌فروشمش چلوکباب میخرم می‌خورم و‌...‌خلاصه نمی پذیرند، آنوقت آقای پناهیان که یک واعظ کشوری است حواسش نبوده؟) ۲. الان مردم شاکی شدند که چرا ما از این دوستان نداریم؟! خب حق دارند. ندارند؟ نظر شما چیست استاد جان؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که جناب آقای پناهیان نشان داده‌اند بیش از آن‌که به فکر خود باشند، به فکر انقلاب و اسلام هستند؛ باید این موارد را حمل بر صحت کرد و مواظب بود این شخصیت‌ها که سرمایه‌ی کشور و انقلاب هستند، خدشه‌دار نشوند حتی اگر بر فرض از طرف ایشان سهل‌انگاری هم شده باشد؛ شخصیت ایشان چیز دیگری است. موفق باشید

28960
متن پرسش
سلام استاد گرامی: اخیرا متوجه شدم هر وقت که مطلبی معرفتی را یاد می‌گیرم نفسم از این قضیه لذت می‌برد و مثل این است که بسیار دوست دارم مطالب جدیدی یاد بگیرم و حس خوبی از یاد گرفتن مطالب می‌گیرم، بنده برای مقابله با نفسم باید چه کاری انجام دهم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید این موضوع را به فطرت مربوط کنید که انسان فطرتاً به دنبال معارف است. موفق باشید

28959
متن پرسش
در سوره والعصر داریم که احتمالا این آیه برای دوران آخرالزمان هست. ببین واقعیتش الان در این دوران دو چیز کم شده، شناخت حق (نمونه اش در فتنه ۸۸ دیدیم) و یکیش افزایش گناه و غیره. خب دقیقا هم خدا دارد می‌گوید اگر می خواهید خسران نبینید، بایستی ۲ کار را انجام بدید، اولیش یکدیگر به به حق توصیه کنید (من حس می‌کنم حق، الان توصیه های رهبری و اطاعت از ایشون هست که هدف دشمن برای به زمین زدن نظام جمهوری اسلامی یکیش همین ولایت فقیه هست که بسیار مهم هست) دومیش هم یکدیگر را به صبر دعوت کنید، خب جالبه یکی از مصادیق صبر، همین صبر بر معصیت هست که خیلی جالبه، این صبر بر گناه می‌شود جز عمل صالح و کاری که انسان در دوران آخر زمان وقتی انجام دهد نه تنها ارزش بسیاری دارد بلکه جز عمل صالح هم می باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است آنچه فرمودید. آری! همه‌ی این امور در دل توحیدی ناب نتایج خوبی به بار می‌آورد. موفق باشید

28958
متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام:بنا به قولی که به حضرت استاد داده بودم، سیرهای مطالعاتی متنوعی ایجاد کردم و ادامه دارد، اولین سیر را طبق نیازی که دیدم سیر مطالعاتی مخصوص کارگران ایجاد کردم که خودشان این را به من گفتند، بالاخره بنده چندین سال است بین کارگران کار و زندگی می‌کنم، و دیدم زاعقه ها و طرز تفکر ها و نحوه ورود خروجشان به مباحث را، لذا طبق وقت کمشان، حوصله کوتاهشان، و لب مطلب خواهیشان، سیر مطالعاتی تنظیم گردید، البته بنده این را ها را امتحان هم کردم، سر ساختمانی که کار می‌کردیم یکی از برادران افغان که گچ کار بود، با همین سیر ما جلو رفت بسیار خوب هم نتیجه گرفت، بحمدلله و پیگیر سایر مباحث شد‌. ولی بنده در ذهنم اینطور نیست که این سیر را دوستان ویرایش نکنند، بلکه بنده امید دارم این موضوع بابی شود که این سراپا گناه باعث باز شدن بابش شود بلکه دوستان بنا بر شخصیت هر فرد غذایی جلوی رویش بگذارند، کاری که شما بزرگوار یک تنه چند دهه آن را انجام دادید. ولی متاسفانه کمتر در شاگردانتان دیده می‌شود، مگر یک آقای موسویانی طبق خلقیات هرشخص سیری خاص به او بگوید و امثال این بزرگوار. لذا این مورد ان شاءالله بابی شود در این راستا که همانطور که بنیاد شهید مطهری سیرهای گوناگونی ایجاد کرده و می‌کند، ما هم سیرهای گوناگون برای ذائقه های گوناگون ایجاد کنیم. علت اینکه بنده اول به کارگر‌ پرداختم نه این بود که خودم الان کارگری می‌کنم به علت حساس بودن این قشر زحمت کش بود، این بندگان خدا بدجور نیاز به توجه دارند. لذا در سیر عمدا به وقتشان اشاره شده، عمدا به رایگان بودن کتب در سایت اشاره شده، عمدا چند پرسش و پاسخ شما در باب عدالت اجتماعی و گفتگو با کارگران و ... گزینش شده. با تجربه چندین ساله ام در کنار اینها این سیر تنظیم شد. لذا به دوستان بفرمایید اگر قصد تغییرات هم داشتند، به نکات بنده حتما توجه فرمایند و بدانند که خود بنده هم می‌دانم اینها حاشیه است، ولی همین حواشی به دل آنها امید می‌دهد. ان شاءالله در حال تنظیم سیرهای دیگر هستم که شاید هفته ای یا دو هفته ای یک سیر برایتان در ایتا فرستاده شود جهت بازبینی و ویرایش دوستان ان شاءالله. سیرهای در دست تنظیم: سیر مطالعاتی نوجوان، سیر مطالعاتی جوان، سیر مطالعاتی بزرگسالان، سیر مطالعاتی دختران، سیر مطالعاتی زنان، سیر مطالعاتی مخصوص نا بینایان، سیر مطالعاتی مخصوص ناتوانان و .... نکته آخر بنده این که تمام سیر ها طوری تنظیم خواهد شد که راهنمایی بشوند که باقی سیر را هم بتوانند دنبال کنند (اگر روزی خواستند این کار را بکنند) پیشنهادی داشتید با جان و دل در خدمتم و ملتمس دعای شما هستم. و کوچک شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله رفقا در شرایطی از نظر روحی و تاریخی هستند که هر کدام، انعکاسِ دیگری است و در این حدّ به هم نزدیک می‌باشند. حال که خداوند این حساسیت را در روح و روان جنابعالی ایجاد کرده، پیشنهاد بنده آن است که با حوصله، خودِ جنابعالی مباحثی را تحت همین عنوان «سیر مطالعاتی» برای افراد مختلف تنظیم کنید تا ما بقیه را به آن تنظیمات ارجاع دهیم و تفاوت‌های جزئی ضرری به اصل کار نمی‌زند. خیلی معطل بقیه نباشید. موفق باشید

28957
متن پرسش
سلام علیکم سوال یکی از دوستان می‌باشد. بنده به لطف الهی حالات خوب معنوی داشتم و خوابهای خوب و حالات خوش عرفانی گه گاهی از رحمت خدا نصیبم می‌شد ولی سال گذشته در سفر اربعین بعد از خوردن غذای موکب های بین راه متوجه شدم دیگر آن حالات را از دست داده ام لطفا بفرمایید چکار باید بکنم تا دوباره آن حالات معنوی را بدست آورم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ربطی به غذای موکب‌ها ندارد. به هر حال احوالی است که می‌آید و می‌رود. سعی باید بکنند با تأمّل در معارف اسلامی به‌خصوص تفسیر قرآن، روح و روان خود را شکل دهند. موفق باشید

28956
متن پرسش
بسم‌الله با سلام و عرض ارادت خدمت استاد عزیزم: استاد با توجه به اینکه فعالیت ‌های اقتصادی و کار روزانه به شدت بنده را از فعالیت ‌های فرهنگی و مطالعات معرفتی عقب انداخته و فرصت کمی برایم باقی گذاسته؛ تصمیمی به ذهنم رسیده و آنکه می‌خواهم پس اندازی که جمع کرده ام را در بانک بگذارم و سود ماهانه آن را بگیرم و با آن زندگی کنم و برای امور دیگری که علاقه‌مند هستم وقت بگذارم. می‌خواستم از شما مشورت بگیرم که اینکار به صلاحم هست و در مسیر سیر و سلوک اشتباه نروم. چون کار حقیر آزاد هست و مجبورم وقت زیادی بگذارم احساس می‌کنم شاید این روش که خدمتتان گفتم مناسب باشه و از طرفی هم می‌ترسم سود بانک خدایی ناکرده تاثیر منفی در سیر و سلوک برایم ایجاد کند! به راهنمایی نیازمندم. واقعاً شرمنده ام با این سوال وقت شما را می‌گیرم حلال کنید؛ تشکر از شما استاد عزیز. یا علی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  کار و تلاش موجب درخشش و بسط روح انسان می‌شود. هرگز نباید کار را تعطیل کرد. هنر انسان آن است که با مدیریت خود طوری با کار برخورد کند که «کاری او را از کاری با ندارد». موفق باشید

28955
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: نظرتون راجع به کتب دکتر شریعتی چیه؟ منظورم این نیست که خوبه یا بده. منظورم اینه که آیا الان بدرد نیازهای زمان میخوره یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال مرحوم دکتر شریعتی و نحوه‌ی ورود او به تفکر دینی، مرحله‌ای از تاریخ تفکر ما می‌باشد و نمی‌توان او را نادیده گرفت و از گذشته‌ی خود برای حضور در آینده غافل بود. ولی به هر حال آثار آن مرحوم، وجهی از وجوه فکری و تاریخی ما است و ابداً نباید بدان اکتفا کرد. موفق باشید

28954
متن پرسش
سلام استاد: بنده ۱۶ سال دارم و به تازگی و امسال به توفیق الهی طلبه شده ام. اما انگیزه و نشاطم کم است و از حضور در حوزه گاها اذیت می‌شوم. به نظر شما مشکل از چیست؟ و راه حلش چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به لطف الهی بستر تعالی خود و خدمت حقیقی به خلق را از طریق حضور فعّال در حوزه می‌توانید نصیب خود کنید. معلوم است که ابتدای امر باید با تمام انرژی همین دروس رسمی را دنبال کنید و به دنبال حال معنوی در این دروس نباید بود. عمده آن است که متوجه باشید اگر این دروس خوب خوانده شود با مقدس‌ترین متون یعنی قرآن و روایات آشنا خواهید شد و از آن طریق خدمت بزرگی به خودتان و سایرین خواهید کرد. فعلاً «علیکم بالمتون، لا بالحواشی». موفق باشید

28953
متن پرسش
سلام: انسان یک «من» دارد که گاهی به علل مختلف سوی خوبیها و گاهی بسوی بدی ها گرایش پیدا می‌کند و این «من» یک سری قوا نیز دارد. حال سوال من اینست که این «قلب» که در شرح جنود عقل و جهل امام فرمودند مانند بچه باهاش اذکار الهی رو کار کنیم دقیقا اشاره به چه وجهی از انسان است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان درجه‌ی قلبی انسان. زیرا نفس ناطقه‌ی انسان دارای مراتب و مراحل است. مرتبه‌ی اول را «نفس» گویند و بالاتر از آن «قلب» است و بالاتر از قلب، «روح» است و نفس ناطقه‌ی انسان در همه‌ی این ابعاد حاضر است. موفق باشید

28952
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید طبق این صحبت آقای جوادی آدم بهتره بره دنبال ادامه تحصیل و مطالعه و اینا یا مثلا بره دنبال معلم شدن تو زمانه ما؟ «جامعه را اخلاق می سازد، نه علم»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر این دو قابل جمع نیست؟ آری! ابتدا علمی می‌خواهیم که بفهمیم تزکیه چگونه باید انجام شود و بعد به کمک تزکیه است که آموخته‌های ما جهت درستی پیدا می‌کنند. موفق باشید

28951
متن پرسش
سلام استاد عزیز و بزرگوار: ممنون بابت پاسخ سوال 28943 بنده تا حدودی به حضور تاریخی و این طور بحثها واقف هستم مشکل این است که آنقدر حکمت ندارم که نحوه حضور خداوند و شأن او را در این زمان بیابم امثال بنده معمولا تابع هستیم. تا اینجا می‌فهمم که باید از این فرصت عمر استفاده کنم و نسبتم با خداوند را که رابطه بندگی است اصلاح کنم (البته با توجه به شرایط زمانه و ظهور انقلاب و... نه به صورت خانقاهی و پناه به جنگل و عبادت اینگونه) خود او در شرایطی که برایم تدارک می‌بیند مرا در این تاریخ حاضر و نهایتا به ثمر می‌رساند مگر امثال حاج قاسم و امام (ره) جز خدا را خواستند او خود را اینگونه به آنها نشان داد شاید معرکه ای که برای منِ شخصی مهیا می‌کند چیز دیگری باشد. استاد خوبم نمی‌توانم در تحیر اینکه خدا یا حقیقت در این تاریخ چه حضوری دارد بمانم این خودآگاهی تاریخی را به گمانم خود حقیقت اگر مواجهه ما با او صحیح باشد و جایگاه او را نسبت به خود بشناسیم و همت کنیم برای او باشیم در حد فهم خودمان، به ما می‌نمایاند و در لحظات حساس همانگونه که شهیدان را مهیا کرد ما را نیز به ثمر می‌رساند. به نظر می‌رسد خلوت انسانها و انس با خدا و همان لیلی که در فتح خون از آن سخن گفتید، ظلمت و سرگردانی این زمانه را هم برای انسان هویدا می‌کند و هم انسان را در یک مأمن امنی در دل این اقیانوس مواج به سمت ساحل نجات قرار می‌دهد شاید نیازی به این همه تفکر و گفتگو نباشد هرچند سلوک انسان با ارتباط و گشاده رویی و خدمت به دیگران کامل می‌شود ولی نه لزوما با فهم دنیای دیگران. نمی‌دانم استاد، من اینقدر می‌فهمم و در فهم خود حاضر و در حال سیر هستم. دلم برایتان تنگ شده و عمیقا دوستتان دارم. همیشه سخنان شما مثل آب گوارا بر جان تشنه ام می‌نشیند و طهارت دهنده و روشنی بخش است. الحمدلله. عمیقا برایتان آرزو دارم که از اصحاب خاص امام علیه السلام در کربلای این زمان باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین حساسیتی که نسبت به حضور تاریخی خود دارید، کارساز است. زیرا درک حضور تاریخی، امری است حضوری و آرام‌آرام، خود را به ظهور می‌آورد. عمده گوش‌سپردن به ندایی است که در این تاریخ به سوی قلب‌ها روان است و تقوای لازم، زمینه‌ی به تفصیل‌درآوردن آن می‌باشد. موفق باشید

28950
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام بر شما. همان گونه که می‌دانیم ابتدای انقلاب و با شروع جنگ، جوانان مومن و انقلابی، برای حفظ اسلام، تکلیف خود را این دانستند که در جبهه های جنگ حضور پیدا کنند و از اسلام و انقلاب دفاع کنند و امثال شهید حسن باقری که اصلا به نظامی گری علاقه ای نداشتند و تخصصی هم در آن نداشتند، اما به خاطر ضرورت آن روزها تبدیل به یک عنصر برجسته در جنگ می‌شوند، و آنهایی که در زمانه ی خود درست و به موقع عمل کردند و در تاریخ ماندگار شدند و به وظیفه شان درست عمل کردند و دچار روزمرگی ها نشدند، حال ما در کجای تاریخ ایستاده ایم؟ امروز جبهه و خط مقدم نبرد واقعا کجاست؟ ما با باید مجهز به سلاح هایی باشیم؟ علاقه ها و استعداد را کنار می گذاریم، ندای این روزها و فردای انقلاب و اسلام چیست! که بعضی از ما جوان ها آن را نمی‌شنویم، و فکر می‌کنیم باید مانند شهدا و هشت سال دفاع مقدس وارد عرصه نظامی شویم در حالی که امروز خط مقدم شاید جای دیگری است و ما غافلیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته‌ی بسیار مهمی است که جایگاه و رسالت ما در کنار شهدا کجاست. در کتاب «گوش‌سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» عرایضی شده است بخصوص جناب شهید آوینی مدّ نظر آورده شده که چگونه در کنار شهدا با تبیین تاریخی که شهدا شکل داده‌اند می‌توان مسئولیت خود را به انجام رساند. موفق باشید

28949
متن پرسش
سلام استاد، عرض ادب: چند روز قبل درباره استاد میرباقری گفتین: ایشان به کلی!! فلسفه را نفی می کنند، چه فلسفه اسلامی و چه فلسفه غیراسلامی. به چه دلیل و بر چه اساس این نظر رو دادین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این چیزی نیست که خود ایشان منکر باشند و یا صراحت نداشته باشند. ایشان به جهت لطفی که دارند در جلسه‌ی رونمایی کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شرکت کردند و پس از صحبت‌های خوبی که نمودند، فرمودند حیف که این کتاب مقداری صدرایی است. و یا در جلسه‌ای که در خدمت‌شان در مرکز «سها» بودیم، مفصلاً در نفی تفکر فلسفی صحبت نمودند. و ما هم در عین احترام برای نظر ایشان و درک دغدغه‌های فکری‌شان؛ فکر می‌کنیم روش حضرت امام و علامه در حضور تاریخی، موثرتر باشد. موفق باشید  

28948
متن پرسش
سلام مجدد خدمت حضرت استاد: پیرو پاسخ حضرتعالی پیرامون سؤال شماره 28941 استدعا دارم کمی بیشتر راهنمایی بفرمایید. حقیقتا درمانده شده ایم و نمی دانیم چه کنیم. حداقل بفرمایید درخصوص این موضوع، بیشتر روی کدام سوره های مبارکه قرآن تمرکز کنیم؟ با تشکر و عذرخواهی بابت مزاحمت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به لطف الهی بعد از سوره‌ی روم، سوره‌ی آل عمران. البته اگر با دنبال‌کردن شرح صوتی آن سوره‌ها کا را جلو ببرید، إن‌شاءالله نتایج خوبی خواهید گرفت. موفق باشید

28945
متن پرسش
استاد گرامی سلام: با توجه به اینکه مغز واسطه بین نفس و بدن برای اجرای فرمان های نفس است به نظر می رسد کسانی که مغزشان از کار می افتد و در کما می روند و یا سالمندانی که دچار مشکلات مغزی مثل آلزایمر می شوند نفس آن ها نمی تواند به خوبی بدن را تدبیر کند و بطور نسبی شرایطی مثل مرگ به وجود می آید که نفس از تدبیر بدن عاجز می شود و به تدریج از بدن قطع امید می کند. سوالم اینست که آیا این افراد دیگر سکرات ندارند و راحت می میرند؟ اگر اینطور است آیا مشکلات مغزی در دوران سالمندی نوعی لطف خداوند است و یا اینکه به خاطر اعمال بدی که فرد در طول زندگی گذشته خود داشته این مشکلات نوعی عذاب است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه اگر چنانچه به نحوی از تدبیر بدن تا حدّی منصرف شود، آن عوارض پیش می‌آید ولی قضیه‌ی سکرات چیز دیگری است و مربوط به عبور از تعلّقات نفس ناطقه نسبت به دنیاست. موفق باشید

28943
متن پرسش
سلام و عرض ادب: عزاداریها و طاعات قبول استاد عزیز بنده به لطف خدا انسان فکور و اهل تأملی هستم، از لحاظ تحصیلی هم دانشگاه و حوزه رشته فلسفه غرب و اسلامی خواندم و فعالیت دارم، بعداز تحصیل دانشگاه به لطف خدا بیش از یک دهه است که با آثار شما هم کتب و هم صوتها آشنا شده و بهره بردم حتی نسبت به فرمایشات اخیر شما در مورد درک جهان دیگری و گشودگی نسبت به فکر و فهم دیگران هم بیگانه نیستم و در خودم حس حضور و درک این فرمایش را دارم ولی اخیرا با دوستان مذهبی و دغدغه مندی آشنا شدم که آنها هم کمابیش مأنوس با آثار شما هستند و همدیگر را به تفکر و اندیشه ورزی دعوت می‌کنند چند جلسه شرکت کردم و در موضوعات مختلف از زوایای مختلف صحبت شده و استفاده هم کردم ولی وقتی از جلسه خارج میشم یا چند روز بعد که بهش فکر می‌کنم لزوم آن را درک نمی‌کنم تازه احساس می‌کنم جز یک سری درگیری ذهنی یا مقداری فکر و تحلیل چیز دیگری به بنده اضافه نشده و دریچه جدیدی به رویم باز نشده درحالیکه مثلا شرح حدیث عقل و جهل را یا فرمایشات استاد میرباقری در محرم امسال را که گوش می‌کنم حقیقتا بهره می‌برم. حظ می‌برم و احساس اتصال به خدا اغلب می‌کنم و این وقت و انرژی که می‌گذارم بعد پشیمان نمی‌شوم. چه کنم آیا بحث با اون دوستان را ادامه ندم یا محدودش کنم نمی دانم حد تفکر تا کجاست؟ بر سر چه موضوعی و تا چه میزان باید فکر و تحلیل کرد؟ رغبت ندارم خیلی به این گونه جلسات تفکر گفتگو محوری که تجربه کردم آیا خودم را تغییر دهم یا به احساسم احترام بگذارم؟ ببخشید طولانی شد امیدوارم منظورم را رسانده باشم. خیلی ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از رفقا در رابطه با دغدغه‌های جنابعالی، دغدغه‌های خود را طیّ نامه‌ای با بنده در میان گذاشتند. فکر می‌کنم مطالب ایشان و جواب بنده بتواند در راستای تفکری که بناست در آینده‌ی تاریخ خود دنبال کنیم؛ مفید افتد. ذیلاً آن نامه را تقدیم می‌کنم. موفق باشید

سلام علیکم: اعظم الله اجورنا و اجورکم

یادداشت متضمن یکی دوتا سوال در باب جلسات یکشنبه خدمت‌تان می‌فرستم ان‌شاءلله که مفید باشد برای جلسات. همزبانی با هگل در زمانه ناهمزمانی

ایده اولیه جلسه با جزوه "جهانی میان دو جهان" متولد شد. یادداشتی که ناظر به مقاله "ایران مسایل و مشکلاتش" به نگارش در آمده بود. وقتی آن جزوه را مطالعه می‌کنیم متوجه می‌شویم که نگارنده گویی حرفی تازه دارد در نسبت با یادداشت دکتر داوری. چگونه باید از برزخ توسعه نیافتگی نجات بیابیم؟ از کجا باید شروع کرد؟ داوری معتقد است اگر اهل رسوخ در توحید نیستید لااقل از توسعه و خرد متناسب با آن انصراف ندهید تا لااقل اندکی از مشکلات‌تان بکاهید. رسوخ در «توحید» اما استاد طاهرزاده را به فکر واداشته و او را مجددا متذکر تراث غنی و قوی حکمی و عرفانی‌مان نموده است. البته شاید واژه "مجددا" چندان گویا و صحیح نتواند ماجرای طاهرزاده را بنمایاند. لااقلش این است که این "مجددا" به معنای تکرار نیست. اینبار "طاهرزاده‌ای" غیر از طاهرازده‌ی "مدرنیته و توهّم" به ماجرای فکر غربی رجوع نموده است. اما او همچنان همان طاهرزاده است. به نظر می‌رسد او این‌بار در صدد است تاریخ تفکر غربی را به گونه‌ای دیگر روایت و قرائت نماید. روایتی که طبیعتا و شاید هم تعجبا مذمت و ان قلت عده‌ای را برانگیزاند. شاید بتوان از این تعبیر زیبا و شاعرانه خود استاد کمک گرفت: طاهرزاده به پشتوانه تراث حکمی و البته انقلاب اسلامی خود را همچون اقیانوسی می‌بیند که توانایی مواجهه با هر رودخانه‌ی گل آلودی را دارد. طبعاً چنین موقفی که استاد فی الحال برگزیده است مواضع انتقادی و بعضا اتهاماتی همچون التقاط و ... را هم در پی دارد.اما به نظر می‌رسد باید به طاهرزاده اکنون دل داد و با او همراهی و همدلی نمود. چه اینکه وقتی او معتقد است ما اقیانوس شده‌ایم چه جای التقاط و ..

دو نکته و ابهامی که ذهن مرا درگیر کرده است خدمت استاد عرضه داشته و امیدوارم که به روند جلسات کمک کنند انشاللّه.

۱ - اینکه از دغدغه اجتماعی هگل، ما به سمت مباحث عرفانی و وحدت وجودی سوق داده شدیم و جهش معلوم نیست. استاد به درستی اشاره کردند که دغدغه داوری به تبع هگل اجتماع است و حس احساس مسئولیت اجتماعی که متاسفانه در میان ملت ما مغفول است. یکی دو جلسه ای هم به هگل پرداختیم اما ناگهان از دو جلسه پیش یعنی جلسات نهم و دهم گویی استاد در حال تنقیح مبانی خود برای این نحوه رجوع به تفکر غربی است. اینکه ما در حال و وضع اقیانوسی باشیم و بتوانیم با هگل و کانت و هیدگر و ... همدلی کنیم هر چند جای خطرناکی است، اما نشان از آن دارد که استاد در رابطه‌ی موضوع نحوه‌ی مواجهه‌ی ما با تفکر غربی حرف تازه‌ای دارند. طبیعتا این حرف را باید با صبر و همدلی شنید، اما دغدغه‌ی من همچنان بحث اجتماع است. اگر بپذیریم که جهان جدید چیزی به نام فرد و حیطه فردی باقی نگذاشته و هر چه هست در اجتماع رقم می‌خورد بایستی دوباره به اجتماع بازگشته و خودِ نحوه حضور اجتماعی در دوران مدرن را مورد دقت قرار دهیم.

۲- یکی از دغدغه‌های جدّی دکتر داوری شناختن جهان جدید و خلط نکردن آن با اقتضائات دوران قدیم است. ایشان در جای جای مباحث به مخاطب خود متذکر می‌شود که اساسا با فکر و عقل جهان قدیم نمی‌توان مسائل جهان جدید را حل کرد. از باب نمونه به موارد زیر توجه بفرمائید:

" مسلماً چیزی از اکنون و گذشته در تاریخ آینده باقی خواهد ماند اما آینده اگر آینده است تکرار گذشته نیست و تعلق به گذشته ساخته نمی شود اگر ما نیازمند رجوع به گذشته ایم از آنروز که اقتضای آینده همین رجوع است چنان که توجه به تاریخ نیز مقتضی رویکرد به آینده و نشانه این رویکرد است و غفلت از آن با بی اعتنایی به آینده ملازمت دارد ما باید بهتر از پیش کلمات اولیای دین و آثار بزرگانی چون شیخ مفید و فارابی و فردوسی و ابن سینا و غزالی و سهروردی و سعدی و مولانا و حافظ و ملاصدرا و دیگر بزرگان گذشته را بخوانیم اما بدانیم آنها به مسائل اکنون ما نیندیشیده اند و راه حلی برای آنها پیشنهاد نکرده اند ما از آنها یاد نمی گیریم که چه پاسخی به پرسش های امروز بدهیم بلکه می‌توانیم از آنها رسم و راه تفکر بیاموزیم و یاد بگیریم که چگونه مسائل را بیابیم و طرح و حل کنیم. خرد و توسعه ص ۲۰۱»

در جای دیگر داوری این‌گونه می‌نویسد:

" وضعیت توسعه یافتگی در واقع یک جهان نیست بلکه تقلیدی از جهان توسعه یافته است، این جهان بیشتر قوام‌اش بر تقلید و نیازمندی به کالاها و اشیاء مصرفی و مصرف است و تقلید و مصرف نیاز به عقل ندارد. البته عقل و نظام و عقلی هم با آن محقق نمی‌شود، این وضع تاریخی را با عقلی که از نیاکان به ارث برده‌ایم نمی‌توانیم بشناسیم زیرا این عقل شناسنده مفاهیم و معانی کلی است و به درک جهان جدید که آدمی در آن دائر مدار امور است کاری ندارد این که عقل‌ها گوناگون‌اند، شهرِ جهانی عقل خاص دارد نظری است که به آسانی فهمید و پذیرفته نمی شود حتی بسیاری از اهل فلسفه آن را سخن بیهوده می دانند و به نظرشان عقل یکی است و آن قوه‌ی ادراک است که همه‌ی آدمیان از آن بهره دارند(خرد سیاسی ص ۲۱۰) همچنین می‌نویسد:

"تاریخ تجدد از همه تاریخ های دیگر ممتاز است و فرهنگی دارد که فرهنگ سراسر روی زمین و همه مردم آن شده است اما همه مردمان و ساکنان مناطق روی زمین بهره یکسان از این فرهنگ ندارند و آنها که بهره کمتر دارند با صفات معنی‌دار عقب مانده و توسعه نیافته وصف می‌شوند. عقب افتادگی و توسعه نیافتگی در قیاس با وضع کنونی اروپای غربی و آمریکای شمالی و ژاپن است. گویی غایت تاریخ وضع اروپای غربی و آمریکای شمالی و ژاپن است و همه باید وقتی می‌گوییم به راهی بروند که به منزل و مقام کنونی آمریکا می‌رسد. این که با سیاست آمریکا موافق یا مخالف باشیم در این باب اهمیت ندارد، زیرا همه طالب توسعه علمی تکنیکی مشابه با وضع آمریکا هستند، مگر نمی‌بینید حتی ما که بستگان جمهوری اسلامی هستیم بیش از آن که به اخلاق و معرفت دلبسته باشیم و پیشرفت در علم و تکنولوژی علاقه داریم و نشانه های کمال را در آن می جویم وجه آن هم این است که جهان یک جهان است و آن جهان تکنیک و تکنولوژی است در تاریخ این جهان بعضی کشورها پیشرواند .....وقتی میگوییم ملاصدرا و ابن سینا همزمان اند مراد این است آنها به یک دوران تاریخی و به اصول و مبادی خاص آن دوران بستگی دارند وقتی دکارت و ملاصدرا را همزمان نمی‌دانیم و زمان و دوران‌شان را متفاوت یافتیم، دکارت در آغاز جهان تجدد قرار دارد و فیلسوف بنیانگذار دوران خویش است، اما ملاصدرا فیلسوف عالم اسلام و به اعتباری ختم فیلسوفان دوره‌ی اسلامی است. پس کارت و ملاصدرا زبان و زمان مشترک ندارند و دیدیم که حتی از وجود همدیگر با خبر نشدند آن‌ها ناهمزمان بودند و ناهمزمانی‌شان به بیگانگی میان دو زمان باز می‌گردد اکنون نمی‌دانیم آیا در کنار زمان تجدد که دوران تکنیک و زمان پیشرفت است، زمان و دوران دیگری وجود دارد و جایی هست که در آن از اصولی جز اصول تاریخ و تجدد غربی پیروی شود؟ مسلماً آداب و رسوم و آیین‌ها و ادیان در مناطق گوناگون جهان پیروان پایدار در اعتقاد خود دارند، اما دوران‌های تاریخی را با آداب و رسوم ظاهر تعیین پیدا نمی‌کنند بلکه تعیین شان به اندیشه و نگاهی است که در آن‌ها به جهان و به غایات زندگی می‌شود اکنون مردم جهان از دیندار و غیر دیندار، سفید و زرد و سیاه، خواهان توسعه و پیشرفتِ علم و رفاه و برخورداری از امکان‌های توسعه تکنولوژیک هستند آن‌ها مدرسه و دانشگاه و می‌خواهند تا به جهان تکنولوژیک راه پیدا کنند دین منافاتی با توسعه ندارد و حتی گاهی چنان توصیه می‌شود غاایتی جز رسیدن به مقاصد جهان متجدد نداشته باشد(خرد سیاسی ص ۳۱۴)

داوری در موارد فوق و در جای جای مباحث خود ما را متذکر به تاریخی بودن انسان و عقل و فهم او می نماید. اینکه جهان خود را بشناسیم و امکانات و محدودیت ها را بدانیم و البته بدانیم که همه چیز تحت اراده و قدرت ما نیست.

با این مقدمه طولانی از استاد طاهرزاده باید پرسید آیا با رجوع به مبانی و معارف تراث عرفانی برای حل معضلات امروز ما موجه است؟ آیا وضعیت ناهمزمانی را فراموش کرده ایم که اینگونه به صراحت از عرفان سخن به میان می‌آوریم؟ و اساساً مگر غیر از این است که عرفان و قرآن هم تاریخی‌اند و باید مجرا و مجلایی برای ظهور خود بیابند؟

احتمالا اینجا گفته شود که استاد در مباحثی همچون "ندای بی صدا" و مطالب مربوط به شهادت حاج قاسم در پی تبیین و اشاره به همین مجری و مجلا هستند و قصد دارند مخاطب خود را متذکر و متوجه این ندا نمایند. ندایی که او را در برگرفته است. با فرض پذیرش این نکته اما همچنان باید تکلیف ناهمزمانی که در بالا مورد اشاره داوری بود را روشن نماییم. ما در کدام زمان هستیم؟ در زمان تجدد یا در زمان انقلاب یا هر دو یا هیچکدام؟ هر چه هستیم دلبسته و آرزومند تجدد و تکنولوژی هستیم. و در این تردیدی نیست. البته برای ما جمع دین و مدرنیته هم ممکن شده است.

اگر بپذیریم که در زمانه‌ی نیست انگاری امکان این وجود دارد که حتی انقلاب و حتی شهادت حاج قاسم هم نیست انگارانه تفسیر شود - و مگر رویکرد فردی و شخصی به این پدیده ها خود چیزی غیر از نیست انگاری است- آن وقت آیا نباید با احتیاط بیشتر به سراغ تراث حکمی و عرفانی خود برویم؟

البته این نکته مهم را هم نباید از نظر دور داشت که شاید طاهرزاده در صدد است تا ما را از دوگانه جهان جدید و قدیم برهاند. همان چیزی که او خود آن را در وجود امام و شهدا به نظاره نشسته حالا در صدد تبیینش برای ماست. باید منتظر ماند و صبور بود.

باسمه تعالی

سلام بر عزیزی که به‌راحتی تسلیم دغدغه‌های خود نمی‌شود تا خود را راحت کند و آنچه در پیش رو دارد را نادیده بگیرد. آنچه می‌توانم به عنوان گفتگویی با شما در میان بگذارم عبارت است از:

1- ما خواستیم در این تاریخ با انقلاب اسلامی وارد جهانی شویم که جهان سیطره‌ی فرهنگ غرب نباشد، ولی بالاخره ناخودآگاه خود را در حاشیه‌ی جهان مدرن یافتیم. فعلاً به دنبال مقصر نمی‌گردیم و بر این هم تأکید نمی‌کنم که ظرفیت آن را داشتیم که در جهانی حاضر شویم که جهان سیطره‌ی غرب نبود. ولی هرچه هست فعلاً این‌جا هستیم که از جهاتی - و نه در همه‌ی جهات- در حاشیه‌ی جهان مدرن هستیم و نیازمند نوعی بازخوانی هستیم که فعلاً در این تاریخ که تاریخ ابتدای انقلاب و آن آمادگی نیست، چه باید باشیم و چه باید بکنیم که با خود نوعی احساس بودن داشته باشیم، بودنی که از خودمان باشیم و احساسِ «حق‌الیقینی» را کم و زیاد در خود احساس کنیم که در این زمانه گویا این تنها معنای بودنی است که می‌توانیم خود را بپذیریم.

2- آری! همان‌طور که انقلاب اسلامی همچون موجودی زنده مراحلی را به سوی بلوغ دارد، نسبت ما نیز با این ودیعه‌ی الهی مناسب حضور تاریخی‌اش در مراحل گوناگون به یک معنا متفاوت می‌شود- بدون انکار اصلِ وجود تاریخی‌اش- در این رابطه می‌توانم بفهمم چرا می‌فرمایید بنده در حال تنقیح مبانی خود در رابطه با نحوه‌ی رجوع به تفکر غربی هستم از آن جهت که وسعت توحیدی انقلاب اسلامی حالت اقیانوسی به خود گرفته که به یک معنا می‌فهمیم چگونه می‌توان دغدغه‌های کانت و هگل و هایدگر را در مواجهه با تاریخ مدرن درک کرد، بدون آن‌که از بستر تاریخی خود غافل گشت و از خودِ اسلامی- ایرانیِ خود در جای دیگر حاضر شد. ولی از این هم نباید ترسید که برای حاضرشدن در جهانی که انقلاب اسلامی بنا دارد در آن حاضر شود تا عقیم نماند، نمی‌توان از شناگری در اقیانوس ترسید. آری! آن‌هایی که آمادگی چنین حضوری را ندارند نباید وارد شوند و به نظر می‌آید عرفان و حکمت اسلامی در کنار فهم قرآن به قرائت علامه‌ی طباطبایی «رحمة‌اللّه‌علیه»، شرط چنین حضوری است وگرنه این آتش نمرودی به گلستان تبدیل نمی‌شود تا فرهنگ انقلاب اسلامی را جهانی کند و تنها در محدوده‌ی حضور سیاسی در مقابل استکبار که آن هم امر مبارکی است، باز می‌ایستیم و معنای دعوت گورباچف را که حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» او را به ملاصدرا و ابن‌عربی دعوت کردند، در نطفه می‌ماند.

به جمله‌ی آقای دکتر داوری که متذکر آن شده‌اید باید فکر کرد که می‌فرمایند: «اگر بپذیریم که جهان جدید چیزی به نام فرد و حیطه فردی باقی نگذاشته و هر چه هست در اجتماع رقم می‌خورد، بایستی دوباره به اجتماع بازگشته و خودِ نحوه حضور اجتماعی در دوران مدرن را مورد دقت قرار دهیم.»

3- همه‌ی عرض بنده در دعوت رفقا به همراهی نسبت به مباحث اخیر، توجه‌دادن به عقلی است که جهان مدرن را ساخته و آن را تحت عنوان «خرد مدرن» با رفقا در میان گذاردم و بر این باورم آن عقل در فضای تاریخیِ ما می‌تواند از نظر فلسفی از آنِ ما شود، بدون آن‌که بخواهیم آن را در عقل حکمت متعالیه و یا عقل مطرح در عرفان جای دهیم  و از درک خاص آن که بسیار حساس است، خود را غافل کنیم.

در جلسات اخیر با تذکر به این نحوه تعقل، یادداشت‌های خود را عرضه کردم تا این «عقل» به ظهور آید، نه این‌که فکر کنیم با عقلی که جهانِ جدید را درک می‌کند با آن عقل بتوانیم در مواجهه با مشکلات از آن‌ مشکلات عبور کنیم مگر آن‌که در فضای تاریخیِ خود این مواجهه صورت گیرد. با نظر به مسائلی که ما در این شرایط با آن روبه‌رو هستیم که در بسیاری از موارد با مسائل امروزِ دنیای مدرن متفاوت است، ولی در هر حال مشکلات امروز ما در جهان مدرن مطرح است و متفکران جهان مدرن مثل کانت و هگل و هایدگر نسبت به آن‌ها فکر کرده‌اند و اقتضای رجوع مجدد به آن متفکران بنیاداندیش در حال حاضر برای ما پیش آمده تا به جای نگاه جزئی به غرب، به بنیانِ اندیشه‌ی آن‌ها در مواجهه با تاریخ مدرن فکر کنیم.

4- بنده معتقد هستم قرآن و حتی عرفان، اموری فراتاریخی می‌باشند و مبانی آن‌ها ملکوت است، با سعه‌ی ذاتی که عالَم ملکوت دارد و هرکس با نظر به ملکوت در هر زمانی، می‌تواند جایگاه مسائل خود را به خوبی بشناسد و در همین رابطه با فهم خردِ مدرن اگر به قرآن و عرفان رجوع شود می‌توانیم حقیقتاً در جهانی حاضر شویم که جهانِ توهّمات مدرنیته نیست، هرچند انسان، جهانی شده و از جهانی‌شدنِ انسان نمی‌توان فرار کرد و یا چشم‌پوشی نمود، همچنان‌که به هیچ‌وجه نمی‌توانیم از روایات و آیاتی که متذکر آخرالزمانیِ ما می‌باشند و نحوه‌ی خاصی از توحید را جهت آن حضور متذکر می‌شوند؛ غفلت نمود وگرنه یا غرب‌زده می‌شویم، یا همچون قدیسی خواهیم بود که به جنگل پناه برده و خدای خود را نیایش می‌کند و با او سرگرم است، غافل از آن‌که به تعبیر نیچه، آن خدا مرده است.[1] و یا به تعبیر آموزه‌های دینیِ ما، آن خدا به حکم «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» در شأن دیگری به ظهور آمده و ما از حضور او و نسبتی که باید با او پیدا کنیم و حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» متذکر آن بودند، غافل خواهیم شد.

5- اگر بپذیریم «خرد مدرن» مربوط به همین تاریخی است که ما در آن به‌سر می‌بریم و متفکرانی مثل کانت و هگل و هایدگر اندیشمندانه با آن مواجه شده‌اند، پس بحث ناهمزمانی با آن‌ها را از نظر تاریخی نمی‌توان در میان آورد، هرچند مسائل‌مان یکی نباشند، ولی معاصرت را با فهم مسائل خود و رجوع به دغدغه‌های آن‌ها می‌توان درک کرد و این غیر از فرهنگ غربی است که با نوعی توهّم همراه است و هایدگر در مقاله‌ی «پرسش از تکنولوژی» به‌خوبی متذکر آن است.

با حضور در جهانی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده، نه از جهان قدیم منقطع می‌شویم و نه خرد مدرن را نادیده می‌گیریم و این بدون تراث حکمی و عرفانیِ ما که ملکوت را مقابل ما می‌گشاید ممکن نیست، در این حالت کم و زیاد به حضور تاریخیِ «حق الیقینیِ» خود راه می‌یابیم و عبور از نیهیلیسم را تجربه می‌کنیم. چیزی که شواهد موجود در انقلاب اسلامی حکایت از آن دارد که خداوند چنین اراده‌ای کرده و در این راستا شهدا سر از پا نشناختند. البته هنوز ابهاماتی در میان است که فکر می‌کنم با گفتگوهای بیشتر، کم و کم‌تر شود.

طاهرزاده

 


[1] - به کتاب «چنین گفت زردتشت» صفحه‌ی 21 رجوع شود.

نمایش چاپی