باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جزوات مربوط به حج که روی سایت هست، آمادگی لازم را پیش میآورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به سیرهی مولایمان به عنوان افقی که در مقابل بشریت است و سعهی صدر ایمانیِ آن حضرت موجب میشود تا طرف با آنهمه جسارت بگوید: «لو لا علیٌ لهلک العُمر». این یعنی در موضع توحید و گسترهی توحید، با بقیهی انسانها مواجه شدن، ولی نه آنطور که انسانهای معاند مورد تأیید قرار بگیرند و به اسم سعهی صدر از اصول خود عدول کنیم. همه میدانستند که علی «علیهالسلام» یک قدم در راه باطل با کسی همراهی نمیکند، ولی در عین حال دل میسوزاند تا آنها را هرچه بیشتر از آتشی که در آن افتادهاند، برهاند. از این جهت هر اندازه با خُلق علوی با افراد برخورد شود انگیزهی مخالفان جاهل کم میگردد و ما امروز در مقطع تاریخی حساس و مهمی قرار داریم که به جاهلان تحت تأثیر تبلیغات دشمن نشان دهیم چه اندازه به آنها دروغ گفتهاند. آری! باید نشان داد و این یعنی سیرهی علوی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در این صحنهها از موضع تقوا و وظیفه موجب رشد و بسط انسان میشود. «ز آبِ خُرد ماهی خُرد خیزد / نهنگ آن بِه که در دریا ستیزد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با این وضع در نظام آموزشی و این نوع طرح مسائل دینی به روش سنتی، باید پیشبینیِ این امور را میکردیم. عرایضی در جزوهی «گویی ولیّ شناسان رفتند از این ولایت» در این رابطه شده است. به هر حال در این شرایط باید به انتخاب این افراد احترام گذاشت تا خودشان با سعهی صدری که مبتنی بر روح اسلامی در ما میبینند متوجهی خوبیهای شریعت الهی شوند. بد نیست در این مورد به جواب سؤال شمارهی ۲۸۶۶۷ نظری بیندازید و اگر ایشان آماده بود با او در میان بگذارید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جزوهی «انقلاب اسلامی و عصری جدید در گام دوم» که روی بنر سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده نگاهی است که انسان در مواجهه با غرب باید داشته باشد. اگر در سنت قدسی و عقلانی با غرب مواجه شویم، نه غربزده میشویم و نه از خرد مدرن بیرون میمانیم و در این مواجهه ابن عربی و صدرا افقهای خوبی را در مقابل انسانها میگشایند زیرا ذات این دو فکر بیش از آنکه ایدئولوژیک باشد به «وجود» نظر دارد. رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» در توصیف حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» میفرمایند: «یک نمونهی دیگر از این تحوّل در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود، در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه میکرد؛ در عین حال به شدّت پابند به تعبّد.» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به معارف الهی و تدبّر در قرآن، انسان از این امور عبور میکند و با جهانی بس گشوده و معنوی روبه رو میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر خودتان درست است. روزگار را تماشا کن! عدهای خدایی را که اینهمه در جان جهان حاضر است، منکر میشوند و عدهای اموری را که هیچ واقعیت خارجی ندارد، جستجو میکنند پیدا شود! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. حرکتهای توحیدی در تاریخ همچنان نور خود را از باطن به ظاهر میآورند و این نکتهای است که انسانهای توحیدشناس میفهمند و علاوه بر آنکه متذکر آن میشوند، آن حرکت را به طریقی که میفهمند جلو میبرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: استاد محمدرضا حکیمی فردی متفکر در امور دینی میباشند. البته رابطهی خوبی با فلسفه ندارند که آن هم چندان مهم نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان نیستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً باید منظور خاصی از آن روایتها مدّ نظر باشد. زیرا تأکید بیشتر روایات آن است که در اولین فرصت که انسان وارد برزخ شد ملکین نکیر و منکر به سراغ او میایند و رویهمرفته و به طور کلی موقعیت او را مشخص می کنند تا در قیامت که «یوم الحساب» برپا میگردد، هویت تفصیلی انسان معلوم شود. با توجه به این امر احتمالاً منظور از آن که فرمودهاند از کسانیکه در ایمان محض و یا کفر محض هستند، سؤال میشود به این معناست که آنچه برای بقیه در «یوم الحساب» روشن میشود، برای این افراد از ابتدا مشخص است و «یوم الحسابی» نیاز ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن روایات که میفرماید بچهها را به مسجد راه ندهید؛ یعنی بچههای کوچه که بدون همراهی والدین وارد مسجد میشوند و شلوغ میکنند. موفق باشید
سمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث نیاز نیست، بحثِ احساس حقیقیِ خودمان است که در چه جهانی باید حاضر باشیم تا خودمان باشیم. امروز زنان ما خود را در جهان یافتهاند و نباید از این نحوه بودن که بودنِ حقیقی آنهاست غفلت کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: بالاخره باید با «خودتان» مسئله را حل کنید دریا شوید تا خطورات همچون رودِ کوچکی باشند که دریای شما را از استقرار خارج نکند. سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. ثانیاً: چرا دعا میکنید که آن طرف بمیرد؟! دعا کنید خودتان از این نحوه بودن بمیرید، و با حیاتی برتر زنده شوید! همانطور که جناب مولوی میفرماید:
بمیرید، بمیرید، وزین مرگ مترسید کز این خاک بر آیید، سماوات بگیرید
بمیرید، بمیرید، وزین نفس بِبُرید که این نفسچو بند است و شما همچو سرابید
یکی تیشه بگیرید پی حفرة زندان چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید، بمیرید، به پیش شهِ زیبا برِ شاه که مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید، بمیرید، وزین ابر برآیید چو زین ابر برآیید همه بدرِ منیرید
موفق باشید
سلام علیکم: در پاسخ به یکی از پرسشها فرمودید که اصلیترین مشکل ما، نداشتن گشودگی به هم در عین حفظ اصول است. جداً امروز در سطح نیروهای فرهنگی، مشکل اساسی پیش آمده است. یکی اینکه بسیاری اوقات برای جذب افراد، چنان از اصول فاصله میگیرند و یا برای اینکه بین افراد مختلف مطرح شوند که اینها دغدغهمند هستند، رسماً با ریشهها و مبانی، به صورت عجیبی برخورد دارند و حتی گاهی چنان سیاه نمایی و فضاسازی در برابر انقلاب و نظام میکنند که بسیار تعجب آورست و حتی در مباحث معرفت دینی هم با رویکرد عجیبی کار خود را پیش میبرند و چنان برخورد میکنند که انگار بله ما خودمان مخالف این ساختارها هستیم و انقلاب از ریشهها فاصله گرفته و منحرف شده و ما در یک انحطاط بسر میبریم و برای تصدیقش هم متأسفانه دست به فضا سازی میزنند. اینکه شخصیتی و معممی مثل آقای زائری چنین با مبانی دینی و انقلاب و نظام برخورد کنند جداً تعجب آورست و حتی گاهی به نظر میرسد رسماً دارند دست از مبانی و ریشهها میکشند. آقای مهدی نصیری که بسیار تعجب آورتر کار میکنند و با تمدن اسلامی مخالفت کرده و استفاده از تجارب همین نظامهای سکولار برای مدیریت و رفع مشکلات در عین اعتقاد به مهدویت را راهگشای عصر غیبت میدانند و حتی دربارهی حجاب هم مواضع عجیبی گرفته و روندی مانند مباحث شریعت سهله که در اواخر دهه هفتاد مطرح میشد را پیش گرفتهاند. از طرفی قبول دارم برخی با کمترین مبحثی افراد را از قطار انقلاب و نظام پیاده میکنند و یا تاب و تحمل کار فرهنگی در کنار آنان را ندارند و یا حتی افرادیکه در مبانی و ریشههای اسلامی و انقلاب معتقدند ولی در یکی دو مسئله مواضع دیگری ممکن است پیدا کنند را غیر انقلابی میخوانند و به قصد عدم انحراف در مسیر، از ارتباط درست و متقن هم نارسایی و کاستی قابل تامل دارند. حضرت آقا هم در همین مباحث فرموده اند دایره انقلاب را گسترده و هدایت و بصیرتافزایی و گفتمان سازی کنید و از طرفی سخت بر روی مبانی پافشاری کنید و از مبانی کوتاه نیایید و مراقب باشید به طرف افراد منافق یا بیاعتقاد هم نروید و در آن راستا قرار نگیرید. و جداً مشکل در همین دو بحث است که جمع کثیری هدفشان به جای هدایت و بصیرت افزایی و تربیت نیروهای انقلابی صاحب فکر و توانمند و در عین حال نشاندادن مبانی اسلام و انقلاب و تمدن اسلامی در قالب گفتمان ویژه گفتمان هنری رسانهای و تولیدات فرهنگی _ هنری، جذب افراد حتی در ازای سیاه نمایی و فضاسازیهای حیرتآور و مخالفت یا کاستی و اصلاحگری مبانی و پرداختن به مسائلی تعدد قرائتها در دین و تساهل و تسامح و تحریف شرایط تاریخی که حتی موجب گلایه و ناخشنودی حضرت آقا در سخنان عید قربان شد؛ است و از طرفی عدم آشنایی با مقتضیات کار قوی فرهنگی من جمله تولید آثار فاخر جذاب و عدم تخاطب مستحکم و حکیمانه در راستای گشودن افق متعالی انقلاب مقابل افراد و عدم دست گشاده و روی مهربان در برابر افراد و بیرون کردن آنها از دایره انقلاب حتی بخاطر چند مسئله یا موردی اختلافی و عدم اعتقاد به ارتباط درست با مردم ویژه نسل پس از پیروزی انقلاب، هم یک مورد و مسئله و امر ناصواب دیگر است. ببخشید اطاله کلام کردم خواستم کمی بحث از اجمال در بیاید تا فرصت و مجال شود در اینباره، باب بیانات حضرتعالی هم مفتوح شود و در اینباره بیانات خودتان را بفرمایید. به جهت تجارب کار فرهنگی و مشغول بودن به آن، آنچه به نظرم رسید این بود و به نظرم رسید عرض کردم و امید دارم ان شاء الله مبنا و منظومه فکری_عملی ما در کار فرهنگی جداً همان مبنای بیانیهی گام دوم انقلاب و هدایتگری و بصیرتافزایی و تولید محتوا و اثر و کرسیهای آزاد اندیشی و تعمق در حدّ جذاب و فاخر و مهمتر توانمند سازی و تعلیم نیروهای فرهنگی دغدغهمند به انقلاب و تلاش در راستای صاحب فکرشدن آنها بر اساس مبادی مشخص مثل نظام فکری امامین انقلاب، علامه طباطبایی، شهید مطهری و شهید آوینی و علامه مصباح باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صد سینه سخن در میان است. وقتی توحید به صحنهی تاریخی ما در میان آید، از آنجایی که توحید نافذ است و هرچه جلو بیاید گسترهی خود را بیشتر میکند و همچون ذاتش، جهان بیشتری را در برمیگیرد. دیروز یعنی در ابتدای انقلاب اسلامی باید مواظب بودیم که در دریاچهی توحیدیِ انقلاب اسلامی رودی گِلآلود ورود نکند تا کلّیّتِ دریاچه را گلآلود کند، ولی توحید انقلاب همچنان گسترده و گسترده شد در آن حدّ که امروز اقیانوسی شده است که هزاران رود گلآلود را در آغوش میگیرد، آلودگیهای آنها را فرو مینشاند و آنها را از آنِ خود میکند.
اگر به هر دلیلی نسبت به انقلاب با روحیهی مقدسمآبانه گرفتار تحجر شدیم، انقلاب را دفن کردهایم. رهبر معظم انقلاب فرمودند انقلاب مثل یک موجود زنده است، همواره در حیات جدیدی باید خود را تجربه کند، ایشان در ۲۶ تیرماه سال ۹۸ حکمی به امام جمعه بندرعباس دادند. بنده خواهش میکنم به جملاتی که در آن حکم هست دقت فرمایید. میفرمایند: «تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویی گشاده و دست مهربان با عموم طبقات، توصیهی مؤکد من است.» عموم مردم در این پیام چه کسانیاند؟ در حالیکه قبل از آن فرمودهاند تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن. آیا عموم مردم جز مردمی خواهند بود که نه در راستای تقویت جریان انقلابی قرار دارند و نه در راستای جوانان مؤمن؟ بنده همان زمان که این پیام را دیدم به رفقا عرض کردم این پیام نشان میدهد انقلاب وارد مرحلهی دیگری شده که میتواند مردم معمولی را که به ظاهر نسبتی با انقلاب و حتی اسلام ندارند در بر بگیرد و آنها را از آنِ خود بداند، همان آدمهایی که نه انقلابی هستند و نه کاری به انقلاب دارند و نه مؤمن میباشند. شما باید نسبتتان را با اینها تغییر دهید، آنهم با رویی گشاده و دستی مهربان. آیا این پیام خبر از آن نمیدهد که این انسانها که به ظاهر ربطی به انقلاب ندارند، دیگر خود را در تاریخ مدرن معنا نمیکنند، هرچند ظاهرشان مدرن است؟ و باید آنها را از خود بدانیم و ما این را در تشییع پیکر شهدایی مثل شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی دیدیم که چه کسانی خود را وابسته به آن شهدا احساس میکردند که از نظر ظاهر تحت تأثیر فرهنگ غرب بودند.
باز عرض میکنم بحث بسیار است. اگر تا دیروز باید از «دیگری» بترسیم، امروز در فضای توحیدیِ انقلاب اسلامی بسیاری از انهایی که «دیگری» بودند در درون خود نوعی احساس یگانگی با ما دارند مشروط بر آنکه از ترس آنکه دریاچهی ما گلآلوده نشود، از اقیانوسبودنِ خود غفلت نکنیم. در این مورد عرایضی در جزوهی «انقلاب اسلامی و عصری جدید در گام دوم» شده است. شاید موجب گشودگی راهی باشد که فراموشش کردهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. میشود گفت همینطور که می فرمایید تشکیک در وجود، جنبهی تعلیمی داشته باشد و بیشتر، تشکیک در ظهور، مدّ نظر بوده است. ۲. ممکنالوجود در ذات خود، وجودی ندارد تا این بحثها به میان آید. آری! نسبت به عدمِ مطلق، اقتضای وجود دارد ولی در هر حال، عدم است. به همین جهت اصطلاح «عدمٌ مّا» را برای آن بهکار میبرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابهای متعددی در رابطه با انقلاب اسلامی روی سایت هست. فکر میکنم از هرکدام شروع فرمایید، بتواند شروعی برای جواب جنابعالی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با صبر و راضیبودن به رضای الهی با موضوع برخورد کنید، به همان نتایجی که میخواهید میرسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مشکل امروز فرهنگیِ ما نداشتن گشودگی نسبت به همدیگر در عین حفظ اصول است. در این رابطه بعضی از یادداشتهایی در رابطه با بحثی که بناست در مورد محرم داشته باشم را ذیلاً خدمتتان ارسال میدارم. موفق باشید
از آنجایی که حضرت محمد (ص) غم ملتی را میخوردند که در زمان جاهلیت کینه و دشمنی سراسر وجودشان را فرا گرفته بود و این حالت در سراسر جهان حاکم بود و خداوند به حکم ربوبیتاش خواست بشریت را هدایت کند و رجوع به حقیقت را به جای دشمنی و کینه بنشاند تا انسانها متوجهی گوهر وجودی خود شوند و به همدیگر محبت بورزند؛ حضرت محمد (ص) را به پیامبری برگزید و با اسلامآوردنِ مردم جزیرة العرب صمیمیت و محبت سراسر وجود مردم را فرا گرفت ولی متأسفانه با رحلت رسول خدا (ص) آرامآرام آن صمیمیتها و ایثارها رفت و با حاکمیت بنیامیه کینهها و دشمنی در جامعهی اسلامی به اوج خود رسید. در اینجا بود که اصحاب رسول خدا (ص) بهخصوص اهلالبیت آن حضرت (ع) به فکر چاره بودند که چگونه تاریخ اسلام را به بستر اصلی خود برگردانند و در رابطه با صمیمتِ از دسترفته و بازجُستِ سعهی صدر گمشده، مطالب زیر تقدیم میگردد:
۱. در کربلا دو جبهه در مقابل یگدیگر ایستادهاند که هر دو خود را مسلمان میدانند با این تفاوت که یک جبهه غیر از فهم خود از اسلام، هر فهم دیگری را به شدت نفی و تکفیر میکند و تنها فهم خود از اسلام را حق میداند و آن جبههای است به فرماندهیِ عمر سعد، یعنی امام جماعت مردم کوفه. و جبههی دیگر جبههای است که غم گمراهیِ مخالفان را میخورد و تلاش دارد آنها را متذکر انحرافشان بکند، و آن جبههای است به فرماندهی حضرت امام حسین «علیهالسلام» فرزند پیامبر خدا«صلواتاللّهعلیهوآله».
۲. جبههی عمر سعد تحمل غیر خود را ندارد و تنها فهمِ خود از اسلام را اسلام میداند و جبههی امام حسین «علیه السلام» غیرِ خود را با همهی افراطکاریهایش، فریبخورده میداند و معتقد است با نظر به سعهی اسلام، امید آن است که آنها اصلاح شوند، هرچند تأییدشان نمیکند، ولی تا آنجا که ممکن است آنها را تحمل مینمایند.
۳. جبههی عمر سعد گمان دارد حقیقتاً بر حقّ است و بر حقّ دارد تأکید میکند، در آن حدّ که حضرت سجاد «علیهالسلام» در این رابطه میفرمایند: سی هزار نفر در كربلا جمع شدند «وَ كُلٌّ یَتَقَرَّبونَ اِلَی اللّهِ بِدَمِهِ» و همه به قصد قربت، فرزند پیغمبر را كشتند. و یا خود عمر سعد به لشگر خود میگوید: «یا خَیْلَ اللّهِ ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری» ای لشگر خدا قیام كنید، بشارت باد شما را به بهشت. یا در مورد عبداللّه جویره داریم؛ روز عاشورا، امام حسین«علیهالسلام» را صدا زد. امام فرمودند: «چه میگویی؟ گفت: «تو را به آتش جهنم بشارت میدهم». امام فرمودند: «من نزد پروردگاری آمرزنده و شفیعی بزرگ، و از خیری به سوی خیری دیگر خواهم رفت. تو کیستی؟ گفت: «من ابن جویره هستم. امام دست به سوی آسمان بلند کردند و عرضه داشتند: «خداوندا! او را به آتش دوزخ بیفکن.» ابن جویره خشمگین شد و به سوی امام حملهور شد. اما پایش در رکاب اسب لغزید و از اسب آویزان شد. اسب فرار میکرد و سر جویره به سنگها و خارهایِ بیابان میخورد. طولی نکشید که بدنش تکه پاره شد و به درک واصل گشت. (بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۷.)
همهی موارد فوق حکایت از آن دارد که این افراد خود را دیندار میدانستهاند و به پشتوانهی عقایدشان به چنین جنایتی دست زدند.
۴. تفاوت اصلی دو جبههی مذکور در تفاوت رجوع آنها به خداوند بود که یک جبهه نظر به حقیقت دارد و در دل آن حقیقت عبادات را وسیلهی اُنس بیشتر با خدا مییابد و جبههی دیگر، اسلام را در همان ظاهر خلاصه کرده و نهایتش به باورهای ذهنی خود راضی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. آری! رکوع، نحوهی عبور از أنانیت به سوی بندگی است و انسان در نیمه راهِ بندگی خدا به عظمت او نظر میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. در زمانی هم که بنا بود نماد شهداء را در شهر اصفهان بگذارند، نهایتاً به این نتیجه رسیدند که به طور کامل، حالتِ مجسمه نداشته باشد بلکه بر روی سنگ حکاکی شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جهان باید حاضر شد. فکر میکنم بعد از مدتی که در امر وکالت حاضر شدید، آن حضور قلب و طمأنیهای که به دنبال آن هستید بهدست آورید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به اندازهی عقل مردم با مردم سخن گفت ولی باید معارفی که منجر به فهم جهانی میشود که در آن زندگی میکنیم، را بشناسیم. موفق باشید