باسمه تعالی؛ علیک السلام:
جهت تولید علم ورود به جنبش نرمافزاری، لازم نیست وارد حوزه شد، ولی باید بتوانید نگاه دینی را از قرآن و روایات بگیرید که لازمهی آن اولاً: دانستن زبان عربی است. ثانیاً: مطالعهی فلسفهی اسلامی و غربشناسی است. اگر کسی با رویکرد درست وارد حوزه شود نهتنها حوزه او را از امور فوق باز نمیدارد، بلکه مدد هم میرساند.
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید دستگاهِ منطق ارسطویی است که مطرح میکند هرچیزی باید بر اساس جنس و فصل آن تعریف شود. تعریف حیوان ناطق بر اساس آن منطق، تعریف درستی است یعنی انسان از نظر جنس، به معنای منطقی آن نه جماد است و نه فرشته. و از نظر فصل هم، ناطق است یعنی قدرتِ درک دارد حتی اگر آن را متألّه بدانیم، از آن تعرف، خارجش نکردهایم؛ میماند که اگر دستگاه خود را تغییر دهیم مثلاً با دستگاه اصالت وجود به موضوع بنگریم، دیگر آن تعریف، تغییر میکند و با موجودی روبهرو هستیم که ظهوری از وجود است. و یا اگر انسان را مانند هایدگر و گادامر عین فاهمهی تاریخی بدانیم، دیگر جایی برای تعریف ارسطو که بر اساس اصالتدادن به ماهیتِ موجودات آنها را تعریف میکند؛ نمیماند هرچند به هر صورت تعریف منطقیِ پدیدهها در جای خود باقی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری زبان مقدِّر است ولی در حدّ علّت مُعِدّه، یعنی اگر سایر زمینهها فراهم باشد زبان بستر تحقق آن میشود 2- ملاک تنها انجام وظیفه است، هرکس در آن حوزهای که قرار دارد باید وظیفهاش را انجام دهد و بس! موفق باشید
عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده: وقت شما بخیر و نور. آیه الله کشمیری که معروف بودند به «سید الذاکرین » فرمودند که زیارت عاشورا چوب دارد (سنگین است) منظور از این جمله چیست؟ نظر به اینکه در حکایت سید رشتی، حضرت مهدی (عج) تاکید بر جامعه کبیره و زیارت عاشورا و نافله داشتند آیا خواندن زیارت عاشورا به صورت روزانه، عوارض دارد؟ اگر با ۱۰۰ لعن و سلام باشد چطور؟ من راجع به چله برداشتن شنیده ام که باید زیر نظر استاد باشد، در غیر این صورت، بعد از پایان چله باید منتظر نزول بلا بود، علت بلا بعد از اربعینیات، گناه و پاک نشدن نفس هست، لذا نازل شدن بلا برای تطهیر است. نفس پاک کمتر آسیب میبیند، چله باعث میشود معایب بالا بیاید، وقتی چله میگیریم، در صورتی که روی طهارت نفس و برطرف کردن رذیله ها و ترک گناه کار نشود، بلا به سمتمان می آید مثل کربلا رفتن که وقتی برمیگردیم درونمان بهم میریزد، ابراهیم بت های درون را میشکند کلا انسان بر مبنای شاکله الهی خودش به سمت خدا میرود ولی متاسفانه با غفلت های زیاد مثل یک مرده زیر قبر غفلت شدیم که این مرده دارای بت های زیادی مثل حب دنیا و مقام و ثروت است و دل کندن روح از اینهمه تعلقات میسر نمیشود و هر دفعه بعد از بیداری دوباره بسمت عصیان میره و اینجا ابراهیم بت شکنی لازم است یا اسرافیلی که شیپور بیدار باش باید بزند که سرتا پا گوش و جان شوی تا لایق جانان شوی و بلا بهترین و سریع ترین کار رو انجام میده و انسان را از عقل جزیی که همش دنیا دنیا میگوید رها میکند و به عقل کلی که همش الله الله میگوید میرساند لذا استاد لازم است که شخص رو از خطرات و عوارض ذکر حفظ کند. صلوات و استغفار چون جزء ذکرهای عمومی هستند، آسیب و عوارض ندارند اگر هم بدون استاد چله برمیدارید، سعی کنید چله ها رو در جهت استغفار انجام بدید، که همون اولین منزل یعنی توبه هست. مثلاچله ذکر یونسیه یا استغفار یا نماز استغفار و... خیلی خوبه و عمومی هست، اما همون هم بهتر هست نیت چله نشود و زمان تعیین نشود، مداومت شود. ذکر باید با حالت روح تناسب داشته باشد لذا استاد لازم است که تعیین کند برای هر شخص، چه ذکری مناسب است و همانطور که هر قفلی، کلید خاص خود را دارد، هر حاجت و مشکلی، ذکر خاص خود را دارد، لذا نمیشود سرخود چله برداشت اینها مجموعه ای از شنیده ها بود ممنون میشوم در مورد درستی یا نادرستی مطالب پاسخ دهید🙏
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون بنده وارد این امور نشدهام نمیتوانم نظر بدهم. تصور بنده آن است که بیشتر باید در معارف حقه، مانند «معرفتِ نفس» و «معرفتِ حق» و «تدبّر در قرآن» وارد شد که برکات خاص خود را دارد. موفق باشید
استاد جانم سلام: متن زیر را خواندم در دلم با شما سهمیمش شدم .. ▪️ دلنوشتهای بهبهانۀ سیوچهارمین سالگرد آغاز رهبری حضرت آیت الله خامنهای از آقای سید محمدحسین دعائی که میفرمایند:
دیروز، پیر پیلافکن ما، در هشتاد و چهار سالگی، هفتاد دقیقه در مراسم بزرگداشت رحلت امام بزرگوار سخنرانی کرد و البته صدایش گرفت. میخواهم از همین صدای گرفته بنویسم؛ همین صدای گرفتهای که شنیدنش دلمان را باز میکند؛ همین صدای گرفتۀ راهگشا. صدایی که از سالها تکرار حق گرفته، نه از خستگی. صدایی که گرفتگیاش عجین با پختگی است. صدایی که در عین گرفتگی، دروازههای حکمت را به روی بشر امروز گشوده است. صدایی که در پیچ و خم کوچههای شلوغ دهکدۀ جهانی، حامل پیغامهای مهمی از هفت شهر عشق است. صدایی که به رغم بدخواهان عنود و حسود، اگرچه گرفته، اما همچنان در جهان طنینانداز است. آری؛ این صدای حقیقت، صدای اصالت و صدای معنویت است؛ این صدای انقلاب اسلامی است. صدایی که قرآنگونه، غبارروب قلب مؤمنان است و آیینۀ دق منافقان. صدایی که بهسان نسیم، دل تفتیدۀ مستضعفان را خنک میکند. صدایی که همچون گردباد، بساط مستکبران را در هم میپیچد. صدایی که درسها داده است، سخنها رانده است، خطبهها خوانده است و یادگارهایی ماندگار آفریده است. صدایی که شجاعت و مظلومیت علوی را، هیبت و حکمت حسنی را و عزت و غربت حسینی را با هم دارد. صدایی که شبها نالیده است و روزها غریده. صدایی که به رنگ خداست. صدایی که هیچوقت کمفروشی نکرده؛ چه قبلها ـ در اوج جوانی ـ که لاجرعه گوش را سیراب میکرد؛ و چه حالا ـ در پختگی پیری ـ که پیالهپیاله مینوشاند. آری؛ ما با این صدا بزرگ شدهایم. ما ـ جوانهای انقلاب ـ چهل سال است که داریم با این صدا زندگی میکنیم. این صدا، موسیقی متن زندگی ماست. تُن این صدا، طنین این صدا، جوهر این صدا، رنگ این صدا، مردانگی این صدا، پختگی این صدا، ملاحت فارسی این صدا، لحن عربی این صدا، گویش معیار این صدا، لهجۀ خراسانی و آذری این صدا و خلاصه جذابیت و نورانیت این صدا، همۀ عشق ماست. ما در تمام این سالها، با طنازی این صدا خندیدهایم و با بغض آن گریستهایم. با وقار آن آرام شدهایم و با شور آن به هیجان آمدهایم. با طمأنینۀ آن بر بالش امنیت آرمیدهایم و با نهیب آن از خواب غفلت پریدهایم. با لرزش آن لرزیدهایم و در آغوش غرش آن غنودهایم. ما درس دین و دنیا را با این صدا آموختهایم. صدایی که صلابت خمینی و لطافت طباطبائی، در آن به هم رسیدهاند. صدایی که هم ترنّم عرفان را دارد و هم طنین حماسه را. این صدا شاید گاهی بگیرد، اما هیچوقت گم نمیشود؛ چون در حافظۀ تاریخی جهان ثبت است؛ چون صدای سخن عشق است. پس برای همیشه ماندن، باید در این صدا گم شد؛ و شدهایم. این صدا ـ این صدای سحرآمیز و خاطرهانگیز ـ همۀ هویت ماست. این صدا، تصویر حقیقی پروفایل ما در دنیای لبریز از مجاز امروزی است. این صدا، نه فقط صدای ملت ایران، که صدای امت اسلامی است؛ صدای همۀ مظلومان و مستضعفان جهان. آری؛ دیروز این صدا گرفته بود؛ و چرا نگرفته باشد؟ اصلا اگر نگرفته بود تعجب داشت. کسیکه سالهاست حنجرهاش را خنجر کرده است و تیزی کلامش را بر قلب تاریک اهریمن فرومیبرد، باید هم صدایش بگیرد. تازه این گرفتگی صدا چه اهمیتی دارد، وقتی پیرنامرد مفلوک و خرفت حاکم بر مثلا ابرقدرت دنیا، تا یک مزخرف نامربوط نگوید یا زمین نخورد، روزش شب نمیشود؟ الغرض، گرفتگی صدای رهبر عزیزتر از جان ـ که عمرش دراز و پرچمش همیشه بر فراز باد ـ عجیب نیست؛ بلکه این صافی صداهای ماست که عجیب است. آری؛ باید مجروح جهاد تبیین شد که اجرش از شهادت اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه میتوانم در استقبال از این نوشته فاخر عرض کنم چه زیباسخنی که حکایت تماشاگریِ راز است و گرفتگی صدای رهبر معظم انقلاب را به زیبایی تماشا کرده و آن را گزارش داده. این کلمات، انعکاس دیدن حقیقت است در بوستان خداوند به عنوانِ راستترین کلمات. هرچه در رابطه با این کلمات بگویم حجابی میشود نسبت به اشاراتی که این کلمات بدان حقایق اشاره دارد. آری! به گفته جناب آقای دعایی، «باید مجروح جهاد تبیین شد» که در اینجا آنچه زخم برمیدارد حنجره است برای حضور در جان همه جوانان. باید بنگریم در جان جوانانمان چه میگذرد و سپس با آنها گفتگو کرد حتی با حنجرهای خسته. و این است آنچه در کلمات رهبر معظم انقلاب استشمام میشود و معلوم است که صدای هرکس که باشد میگیرد زیرا از دریا سخنگفتن آنهم برای جوانانی که جانهای دریایی دارند، کار آسانی نیست. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیاء الهی قدرت خود را از خدا میگیرند و سعی میکنند با غذای محدود و ورزش مناسب و اخلاق حسنه زمینهی تجلی قدرت الهی را در خود فراهم کنند. شما هم به اندازهای که توحید خود را تقویت کنید و زمینهی تجلی قدرت الهی را در خود فراهم نمایید إنشاءاللّه نتیجه میگیرید. عمده «توحید» و «معرفت قلبی» به خدا است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در فنای ذاتی، انسان از خود فانی و به حق باقی است و چنین احساسی حتماً با بقای عین ثابتهی سالک همراه است، ولی او خود را که همان عین ثابتهاش میباشد، ابداً مدّ نظر ندارد ولی عین ثابتهی او به حقّ باقی است و او به نور حق میبیند و میشنود بدون آنکه آن حالت را به خود نسبت دهد. اگر اختلافی هست، اختلاف در تعبیر است 2- با توجه به آنکه در آیهی 260 سورهی بقره، حضرت ابراهیم مأمورند تا به ارادهی الهی آن 4 پرندهی ذبحشده و مخلوطشده را بخوانند و آنها به صورت زنده به سوی حضرت برگردند تا حضرت ابراهیم به مقام احساسی بشود که حضرت حق مردگان را زنده میکند؛ حضرت در مقام فنای ذاتی قرار دارند 3- ما در سورهی واقعه در توصیف مقام مقربین که در مقام بیواسطه با حضرت حق هستند در توصیف امتهای گذشته داریم: «ثلة من الاولین و قلیل من الاخرین» که مقربینِ در امت آخر، یعنی حضرت محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» اولیاء معصوم هستند. و سوره در توصیف امیرالمؤمنین«علیهالسلام» است. از این جهت باید متوجه بود که مقربین در امتهای گذشته، کم نبودهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم «نجوا» بالاتر از دعا و ندا که از راه دور است، میباشد. و شاید تقاضا به عنوان یک مفهوم کلی شامل آن سه بشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی کسی در خواب شک ندارد که خواب است یا بیدار! اگر کسی در این دنیا فکر کند در خواب است، که مثل بیدارها سؤال نمیکند. از این جهت عرض شد وقتی یک کسی بگوید ممکن است من در حال حاضر در خواب باشم معنا ندارد که گفتمانی صورت گیرد. به همین جهت گفته اند در فضای سوفسطائی گری امکان مفاهمه وجود ندارد. موفق باشید
