بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
548
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوارم بنده دانشجوی رشته فنی هستم.به دلیل علاقه زیاد به مباحث تولید علم و جنبش نرم افزاری قصد تغییر رشته دارم.به نظر شما آیا وارد شدن به فضای علوم انسانی کار درستی است؟ برای رسید به این هدف آیا حتما باید حوزه رفت؟ آیا مسیر حوزه ما را از رسیدن به این هدف باز نمی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی؛ علیک السلام:
جهت تولید علم ورود به جنبش نرم‌افزاری، لازم نیست وارد حوزه‌ شد، ولی باید بتوانید نگاه دینی را از قرآن و روایات بگیرید که لازمه‌ی آن اولاً: دانستن زبان عربی است. ثانیاً: مطالعه‌ی فلسفه‌ی اسلامی و غرب‌شناسی است. اگر کسی با رویکرد درست وارد حوزه شود نه‌تنها حوزه او را از امور فوق باز نمی‌دارد، بلکه مدد هم می‌رساند.
موفق باشید

10280
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و عرض خسته نباشید: بنده از دوران نوجوانی تا کنون که 29 سال دارم مبتلا به مشکل کم رویی شدید و کمبود اعتماد به نفس و ترس و استرس بوده ام. مثلا وقتی که می خواهم به یک محیط تازه بروم - مثلا به یک مهمانی یا جلسه خواستگاری - استرس شدیدی وجودم را فرا می گیرد تا حدی که گاهی معده ام به هم می ریزد. یا مثلا اگر با یک نفر یک مقدار کوچکی درگیری و برخورد پیدا کنم قلبم به شدت می تپد و بدنم یخ می کند. یا مثلا جرات اظهار نظر بر خلاف جمع را ندارم. البته چند وقتی است که سعی دارم این مشکلات را حل بکنم ولی پیشرفت چشمگیری نداشته ام و البته نا امید هم نیستم. اما مطلبی که می خواستم از شما بپرسم این است که چندی قبل در روایات پیرامون مساله جبن - ترس، که مبتلایش هستم - جستجو می کردم و در این زمینه روایات تکان دهنده ای دیدم که چند نمونه اش را در اینجا می آورم: عن امیرالمونین علیه السلام: فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ‏ وَ الْحِرْصَ غَرِیزَةٌ وَاحِدَةٌ یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: لَا یُؤْمِنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَ الْحَسَدُ وَ الْجُبْنُ‏ وَ لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَ لَا حَرِیصاً وَ لَا شَحِیحاً. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثَلَاثٌ إِذَا کُنَّ فِی الرَّجُلِ فَلَا تَحَرَّجْ أَنْ تَقُولَ إِنَّهُ فِی جَهَنَّمَ الْجَفَاءُ وَ الْجُبْنُ‏ وَ الْبُخْلُ وَ ثَلَاثٌ إِذَا کُنَّ فِی الْمَرْأَةِ فَلَا تَحَرَّجْ أَنْ تَقُولَ إِنَّهَا فِی جَهَنَّمَ الْبَذَاءُ وَ الْخُیَلَاءُ وَ الْفَجْرُ «مِنْ شَرِّ مَا أُعْطِیَ الْعَبْدُ شُحٌّ هَالِعٌ، أَوْ جُبْنٌ‏ خَالِعٌ». از طرف دیگر در شرح مرحوم ملاصدرا بر یکی از روایات کافی که حضرت علی علیه السلام می فرمایند: "قال امیر المؤمنین علیه السلام: العقل غطاء ستیر و الفضل جمال ظاهر، فاستر خلل خلقک بفضلک و قاتل هواک بعقلک تسلم لک المودة" مرحوم ملاصدرا در بخشی از شرح خود به این روایت اینگونه می فرمایند: ان من الاخلاق ما لا یمکن ازالته بالاصل و حسمه بالکلیة فى دار الدنیا لمخالطة الخلق بالفتح مع الخلق بالضم و نشوهما متمازجین، فیتعذر على الانسان المخلوق‏ ______________________________ (1) المحبة (الکافى). شرح أصول الکافی (صدرا)، ج‏1، ص: 399 على صفة الجبن‏ مثلا ان یصیر شجاعا مقداما فى الحروب، و کذا المجبول على صفة الغضب سیما اذا تأکدت فى نفسه بالنشو علیها مدة من العمر، فغایة سعیه فى المعالجة عن مثل هذه الامراض الباطنة هى ان یمنعها عن الظهور بمقتضاها و لا یمهلها لان تمضى افعالها، بخلاف ازالة الهوى و الکفر و الجحود للحق، فانها مقدورة لکل احد. حال از محضر شما چند سوال داشتم: 1- واقعا بنده که آدم ترسویی هستم بر اساس روایات مذکوره به خداوند سوءظن دارم یا بی ایمان هستم یا بدون تردید در جهنم هستم؟ حقیقتا من خیلی فکر کردم تا ریشه شکل گیری این ترس در وجودم را پیدا کنم و نتیجه ای که به آن رسیدم این است که به خاطر محیط خانه و فضای تربیتی و نحوه برخورد پدرم با من در کودکی و نوجوانی این حالت ترس و خودکم بینی در من پیدا شده است؟ 2- نظر شما در مورد بیانات مرحوم ملاصدرا چیست؟ الف- آنجا که می فرمایند بعضی از صفات امکان ریشه کنی اش در دنیا وجود ندارد؟ ب- منظور ایشان از المخلوق علی صفه الجبن چیست؟ آیا منظورشان این است که مادرزادی ترسو است یا مثل بنده در اثر تربیت بد ترسو شده است یا چیز دیگر؟ (و آیا واقعا این مطلب درست است که می گویند فلانی از بچگی نترس و بی کله بوده و فلانی ترسو و بی عرضه بوده است؟) ج- در هر صورت آیا این مطلب با روایات مذکور منافات ندارد؟ یعنی این فرد ذاتا به خداوند سوءظن دارد و یا لابد از این است که به جهنم برود؟ د- منظور از ایشان از اینکه می فرمایند: فغایة سعیه فى المعالجة عن مثل هذه الامراض الباطنة هى ان یمنعها عن الظهور بمقتضاها و لا یمهلها لان تمضى افعالها. چیست؟ یعنی کسی که ترسوست چگونه می تواند از ظهور ترسش جلوگیری کند؟ 3- از نظر شما راه حل درمان ترس و کم رویی و عدم اعتماد به نفس چیست؟ 4- بنده چند وقتی است که قصد ازدواج کرده ام و پیگیر آن هستم. به نظر شما با این وضعیتی که دارم می توانم یک خانواده را اداره کنم و بار مسئولیت زندگی را بر دوش بگیرم؟ یا صبر کنم وضعیتم بهتر بشود و بعد اقدام کنم؟ مثلا یکی از موارد که خواستگاری رفته بودم و جور نشد دختره از خجالتی بودن و عدم قاطعیتم ناراضی بود. خیلی ممنون
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر ترس از آن‌جا ناشی شود که گمان کنیم در عالم هیچ مدیریتی نیست و همه‌ی کارها در دست جبّاران است، این از بی‌ایمانی است، ولی یک‌وقت هست که وَهم بر عقل غالب است که با تقویت عقل قوه‌ی واهمه از حاکمیت می‌افتد، در این‌جا بحث قوت قوه‌ی واهمه است و به همین جهت گفته می‌شود با تدبّر در قرآن انسان از این نوع ترس آزاد می‌شود 2- در مقایسه بین روحیه‌هایی که از ابتدا نترس هستند نسبت به آن‌هایی که یک نحوه ترس و محافظه‌کاری در آن‌ها هست، باید گفت دومی‌ها باید سعی کنند ترس خود را اظهار نکنند تا آرام‌آرام آن ترس ضعیف شود و نقش تعیین‌کننده پیدا نکند و در این رابطه می‌فرماید این نوع روحیه‌ی محافظه‌کاری تا آخر در این افراد هست و اگر آن را بشناسند می‌پذیرند که لااقل به آن رسمیت نبخشند بلکه از آدم‌های شجاع پیروی کنند و این ترس غیر از آن ترسی است که گمان شود در عالم هیچ مدیریت الهی وجود ندارد و از سوء ظن نسبت به خدا حاصل می‌شود و انسان را جهنمی می‌کند 3- وقتی انسان مطابق وظیفه‌ی الهی عمل کند و به خداوند اعتماد کند از ترسی که مانع اقدام شود آزاد می‌گردد و بر همان اساس اقدام به خواستگاری می‌کنید و از همان ابتدا هم می‌گویید ببخشید که من کمی خجالتی هستم. موفق باشید
9871
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: سؤالی به ذهن بنده رسیده در رابطه با اخلاق جنسی در عرفان که برای آن مبتنی بر بصیرت‌های معرفت نفس و عرفان ابن عربی پاسخی یافته‌ام که می‌خواستم به تأیید حضرت عالی برسانم. در گذشته برای بنده عجیب بود که با توجه به مهذب بودن کامل ائمه معصومین (ع) و اولیاء الهی آن ها این قدر در بحث روابط با نامحرم احتیاط می‌کنند. به عنوان مثال در روایات آمده که حضرت علی (ع) با آن مقام زهد و عصمت ملکوتی در خیابان به زنان جوان سلام نمی‌کردند که مبادا به گناه بیفتند. از طرف دیگر از عرفای کامل مثل آیت‌الله بهجت که مطمئنا مراتب تخلیه و تحلیه و فراتر از آن را به طور کامل طی کرده‌اند و کنترل عجیبی نیز بر خیال و هوس‌های خود دارند نقل است که ایشان حتی به بدن برهنه‌ی عروسک نگاه نمی‌کردند مبادا که وسوسه شوند! در قرآن کریم نیز آمده که حضرت یوسف (ع) در مواجهه با زلیخا اگر «برهان ربّه» نبود لغزیده بود! برای بنده مدت‌ها این همه ترس و احتیاط و یا علی الظاهر به ذهن ناقص من متزلزل بودن این قله‌های انسانیت در برابر جلوه‌های جنس مخالف عجیب می‌نمود. تا این که اخیرا شاید بنا بر نگاه ابن عربی به زنان و تجربه‌ی شخصی خودم نکته‌ای به ذهنم رسید که شاید پاسخ این مسئله باشد. این که وقتی انسان به وحدت شهود می‌رسد و تمام هستی را آیات حق می‌بیند آن طور که با کوچک‌ترین نشانه‌ای مجذوب حق می‌شود و به اصطلاح قدرت سیر و انتقال سریع بین آیات و اسماء می‌یابد، آنگاه مواجهه با زنان آن طور که ابن عربی آنان را بالاترین جلوه‌ی جمالی الهی در ملک می‌داند ممکن است آن‌ها را چنان شیفته ظهور جمال الهی در مرآت زنان کند که یک لحظه در اثر غلبه‌ی نفس مسوله (که اسماء حق را در مرآت وهم و خیال حصر و نازل می‌کند و بدین ترتیب منشأ تمام گناهان می‌شود) یک آن نتوانند بین آن مرآت و اصل اسم تفکیک کنند و در نتیجه به سمت آن صورت و جلوه متمایل شوند و همین باعث گناه شود یعنی ادراک جمال بی‌صورت حق که در آن صورت جسمی ظهور کرده یک آن امر را بر ولی یا عارف مشتبه کند و خیال او را به سمت آن صورت برانگیزد به جای اصل اسم. اگر تحلیل بالا درست باشد یعنی نفس مسوله در عارف قوی‌تر باشد آنگاه نظر جناب صدرا که نگاه به زیبارویان از کودکان و حتی جنس مخالف را با نظر عقلی و قلبی برای عارف مجاز می‌شمارد باید مورد تأمل قرار گیرد. می‌خواستم در مورد تحلیل و گمانه‌ی بالا نظر حضرت عالی را جویا شوم. آیا نتیجه‌گیری من صحیح است که نفس مسوله در هنگام مشاهده‌ی زنان در عارف فریباتر و خطرناک‌تر از انسان‌های معمولی که به ندرت قادر به نظر عقلی و قلبی به جمال زنان هستند عمل می‌کند؟ و آیا بر همین مبنا نظر جناب صدرا که ظاهر آن مخالف نظر شریعت نیز هست رد نمی‌شود؟ تا باز به این نتیجه برسیم که زنده باد شریعت محمدی که ورای جهدهای عقلی و سلوکی حکماء و عرفاء تا چه ظرائف و دقایقی را مد نظر قرار داده؟ با تشکر از حسن امتنان استاد فرهیخته
متن پاسخ
سمه تعالی: سلام علیکم. بر روی قدرت انتقال جنس زن هم فکر کنید که چگونه اگر انسان احتیاط نکند خداوند استعدادی در زنان گذاشته که مرد را به امور جنسی منتقل می‌کنند و باید سالک عارف جهت باقی‌ماندن در فضای اتصال و شهود، مواظب باشد با نامحرم مرتبط نباشد. ولی بحث ملاصدرا سختْ تخصصی است و اگر کسی از ابتدا تا انتهای سخن او را دنبال کند هرگز مباحث جنسی به ذهنش نمی‌اید. بحث شمایل محبوب همراه با عشق عفیف که ملاصدرا می گوید، غیر از صورت جنسی و میل نفس امّاره است. موفق باشید
7782
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله در بحث ازدواج امروزه می گویند برای ازدواج علاوه بر بلوغ جنسی به یک بلوغ اجتماعی و درک از زندگی مشترک نیز نیاز است. از طرف دیگر در روایات خاصتا در مورد دختر توصیه اکید به زود ازدواج کردن شده که حتی در روایت داریم از سعادت های مرد این است که دخترش در خانه خودش حیض نبیند. تا همین چند دهه پیش نیز در همین ایران خودمان دختران در سنین 9 و 10 و 12 سالگی ازدواج می کردند؛ و پسران نیز در سنین 16 و 17 سالگی ازدواج می کردند. حال سوال من این است که در آن زمان اصولاً این بلوغ اجتماعی و درک از زندگی مشترک مطرح نبوده یا مطرح بوده اما واقعا یک دختر 10 ساله به بلوغ اجتماعی لازم برای ازدواج رسیده بود!؟ اگر آن زمان واقعاً یک دختر حدود 10 12 ساله و یک پسر مثلاً 16 ساله واقعاً درک درستی از زندگی مشترک داشتند و به آن بلوغ اجتماعی لازم رسیده بودند؛ چرا الان اینگونه نیست!؟ من خودم وقتی دختران در این سن فامیل را مشاهده می کنم و در ذهنم تصور می کنم که مثلاً این دختر خانم قرار است شوهر و احتمالاً بچه داشته باشد و خانه ای را اداره کند حقیقتاً خنده ام می گیرد. دختر 10 ساله امروزی ما یک نیمرو بلد نیست خودش درست کند یک فلاکس چای بلد نیست درست کند. از کل لباسهایش اگر هنر کند فقط جورابش را خودش بشوید. دختری که هنوز چیپس و پفک می خورد و عمور پورنگ و خاله سارا نگاه می کند و عروسک بازی می کند. و قس علی هذا. و ایضاً پسر 16 17 ساله ماه. امروزه شاید دختر به 20 سالگی و پسر به 25 سالگی نیز برسد؛ اما همچنان آن بلوغ اجتماعی لازم را برای ازدواج پیدا نکرده باشند. همچنین چه کار می توان کرد که آن بلوغ اجتماعی لازم برای ازدواج تقریباً مقارن بلوغ جسمی و جنسی برای پسر و دختر ایجاد شود؟! همچنین سوال دیگری نیز در زمینه ازدواج از خدمتتان داشتم که بی ارتباط با این موضوع نیست و آن اینکه امروزه اینهمه کتاب و مقاله و سایت و سخنرانی و ... در مورد ازدواج وجود دارد که مسأله ازدواج را از ابعاد مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار می دهند. کلی هم جلسات مشاوره وجود دارد. در دانشگاهها نیز در واحدهائی همچون تنظیم خانواده و تدبیر زندگی و ... به این موضوع پرداخته می شود؛ دختر و پسر هم قبل ازدواج چندین جلسه مفصل با هم صحبت می کنند و دقیق با ملاکها و سلایق و علائق همدیگر آشنا می شوند و بعد ازدواج می کنند؛ اما با اینهمه درصد زیادی از ازدواج ها به طلاق می انجامد. اما در گذشته ممکن بود حتی دختر و پسر تا شب عقد و حتی تا شب زفاف همدیگر را نبینند و هیچ صحبتی با همدیگر نکنند و اصلاً طرف مقابلشان را نشناسند و صرفاً والدین در این وسط همه کاره باشند؛ اما آمار طلاق نزدیک به صفر بود واقعاً دلیل این امر چیست!؟ که امروزه با اینهمه بحث و صحبت و ... باز هم طلاق بیداد می کند اما در گذشته با توجه به اینکه هیچ شناختی نبوده آمار نزدیک به صفر بوده است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این یک موضوع مفصلی است که در جاهای دیگر کم و بیش بحث شده. و اما وقتی زندگی از ابتدا جدّی باشد و در بستر آن زندگی عمو پورنگ در منظر فرزندان ما آن حرکات بچه‌گانه را در نیاورد، فرزندان ما حرکات مسئولیت‌پذیر مادرشان را می‌نگرند و از طرفی اگر در آن بستر دختران و پسران در همان ابتدای بلوغ ازدواج کنند با هدایت‌های غریزی و خدادادی به‌خوبی زندگی را خواهند شناخت و به معضلات بعدی که جوانان دچار می‌شوند، دچار نمی‌گردند. در مورد قسمت دوم سؤال و علت طلاق‌ها باید به غفلتی توجه داشت که بین زن و شوهر نسبت به مسئولیت واحد خانواده و تربیت فرزندان پیش آمده. این‌که در اصطلاح در مورد مادران ما می‌گفتند آن‌ها زنان بسازی هستند، بدان‌جهت بود که مسئولیت واحد خانواده و تربیت فرزندانی مسئول را به عهده می‌گرفتند و در راستای چنین هدفی با مشکلات کنار می‌آمدند، در صورتی‌که در حال حاضر از این نکته غفلت شده. موفق باشید
4083
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز بنده امر به معروف ونهی از منکر راوظیفه خود میدانم ولی نمیدانم چرا اثری ندارد مثلا من هرچه به خواهر وفامیل میگویم حجابتان رادرست کنیدد ونگذارید مورد تعرض دیگران قرار گیرید انها باوجود قبول کردن این مطلب باز هم حجاب خود رارعایت نمیکنند و به حرفهای من اعتنای ندارند به نظرم این حرف برایشان تکراری شده وازاین حرفها براحتی میگذرند نمیدانم مشکل از کجاست -من بایداز چه جملاتی واحادیثی استفاده کنم تاانها رااز این تکراری بودن وبی اعتنایی نجات دهم وخواهران را فاطمی کنم لطفا جملات واحادیث رانقل کنید میخواهم از زبان شما توصیه به حجاب را بشنوم باتشکر از شما استاد گرانقدر وساده زیست
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با رفاقت و محبّت کار را جلو برد، ‌اگر بشود جلد اول کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» را بخوانند بد نیست ولی مأیوس نشوید به مرور اثر می‌کند به شرط آن که رفاقتتان را به هم نزنید تا به عالم دین نزدیک شوند. موفق باشید.
27531
متن پرسش
سلام علیکم: مطلع هستید که علامه جوادی آملی هم در تفسیر تسنیم و هم در یکی از بیاناتشان این نظر که انسان حیوان ناطق است و بصورت متواتر از ارسطو نقل می شود و حتی در غرب کار بجایی رسید که انسان را بسیاری نظریه پردازان محوری و مطرح، حیوان شگفت انگیز یا حیوان نجیب یا حیوان غیر قابل اعتماد یا حیوان نمادین نامیدند و حتی گفتند باید انسانها را از توحش به تاهل از طریق علوم تربیتی رساند و سپس متمدن کرد از طریق علوم اجتماعی، را رد می کنند و موضع محکمی مقابل آن می گیرند و مقابل نظریه غالب انسان؛ حیوان ناطق می آیند نظریه انسان؛ حی متاله را مطرح می کنند. آیا یکی از مهم ترین علل اینکه غرب خواست آزادی اجتماعی را بدون آزادی معنوی پدید بیاورد و تمدنی به قصد تصرف در طبیعت به قصد ارضای حال خویش و ابزار سازی بسازد، همین نیست که مدام انسانها را در وهله اول تعریف حیوان می دانند که باید اهلی و متمدن شود و حتی علامه جوادی آملی صرفا هم نمی آیند مقابل این نظریات موضع بگیرند بلکه مقابل همان حیوان ناطق هم واکنش جدی نشان می دهند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید دستگاهِ منطق ارسطویی است که مطرح می‌کند هرچیزی باید بر اساس جنس و فصل آن تعریف شود. تعریف حیوان ناطق بر اساس آن منطق، تعریف درستی است یعنی انسان از نظر جنس، به معنای منطقی آن نه جماد است و نه فرشته. و از نظر فصل هم، ناطق است یعنی قدرتِ درک دارد حتی اگر آن را متألّه بدانیم، از آن تعرف، خارجش نکرده‌ایم؛ می‌ماند که اگر دستگاه خود را تغییر دهیم مثلاً با دستگاه اصالت وجود به موضوع بنگریم، دیگر آن تعریف، تغییر می‌کند و با موجودی روبه‌رو هستیم که ظهوری از وجود است. و یا اگر انسان را مانند هایدگر و گادامر عین فاهمه‌ی تاریخی بدانیم، دیگر جایی برای تعریف ارسطو که بر اساس اصالت‌دادن به ماهیتِ موجودات آن‌ها را تعریف می‌کند؛ نمی‌ماند هرچند به هر صورت تعریف منطقیِ پدیده‌ها در جای خود باقی است. موفق باشید      

10524
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده در اینترنت سایتی را مشاهده کردم که مدیر اون سایت برای حل مشکلات بوسیله دعانویسی و طلسم اقدام می کنه و هزینه را هم بعد از حل مشکل می گیره. مطلبی را هم که در ادامه می نویسم از قول خودشون در جواب سوالی در مورد اینکه آیا جن عاشق وجود داره یا نه؟ در سایت اسک دین است. (در این سایت عضو شدم که فقط عرض کنم اگر سؤالی ازمون شد بدون اطلاع جواب ندیم و مردم بیچاره رو سر در گم نکنیم. دوست گرامی گمنام طبق فرموده پیامبر گرامی اکرم (ص) اینان جنیان از برادر های شما هستند پس باید حق آنها را از خوراک بدهید در قرآن کریم و سوره جن آمده بزرگان جن گفتند (و انا منا المسلمون و منا القاسطون... ) برخی از ما مسلمان و برخی کافر و ستمکارند نحوه زندگی و معاشرت این طایفه از خیلی موارد شبیه ما انسانها هستنش فقط نوع خلقت آنها با انسان فرق میکنه و با قدرتی که خداوند کریم بهشون داده میتونن وارد جسم بشر بشن و خیلی راحت در امور انسانها دخالت کنن و متآسفانه میتونن مسیر زندگی یک انسان رو تا حدود زیادی تغییر بدن بین همسران جدائی و طلاق و بیچارگی رو باعث بشن البته به اذن خدا در علوم غریبه بهش سحر میگن مدرک این مطلب بنده آیه 102 سوره بقره هستش حتما آیه رو بخونین در بسیاری از موارد به دخترانی بر می خوریم که بدون هیچ علتی موفق به ازدواج نمی شوند خواستگاران و طالبان زیاد ولی فقط در حد صحبت و یا دیدن دخترانی با موقعیت های بسیار خوب و با چهره هائی زیبا و بدون عیب که هنوز موفق به ازدواج نشدن و نمی شوند خب دوست گرامی آیا توضیحی برای این مشکل دارین؟ اگر سحر یا بخت بستگی نباشه فقط مانعش جن عاشق میتونه باشه که هر خواستگاری رو نرسیده پشیمون می کنه دختران زیادی به بنده مراجعه کردن و گفتن در خواب یا بعضا در بیداری شخصی بهشون میگه من تو رو دوس دارم و می خواهم باهات ازدواج کنم فقط صدا رو میشنون صدای هاتفی که فقط دختره میشنوه اگر این مزاحم برطرف نشه اون دختر خانم تا آخر عمرش بدون نصیب باقی میمونه من بارها با این مزاحمین جن صحبت کردم میگن ما عاشق این دختریم و دوسش داریم بعضی رو اجازه ازدواج میدن و بعضی رو خیر بعضی رو وادار به عمل زنا میکنن و بعضی رو اگر به خواسته های پلیدشون گوش ندن وادار به خودکشی میکنن. مدرک دیگه بنده دعای معروف و بسیار کارآمد (ابو دجانه) هستش که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده و معتبر ترین دعا هستش و در این دعا به جن عاشق اشاره شده میتونین در جستجوی گوگل بگردین پس لطفا نگین این مطالب خرافاته یا .... وهبی دائی وهاب http://www.vahabidaeivahab.com/) همچنین نظر یکی از همکارانشون در اصفهان که اینطور گفتن (از اسمش معلومه دعانویسی یعنی آیات قرآن و دعاهایی با سند معتبر از معصومین و علما. اما یه چیزه دیگه هست به نام ساحر که ساحر یعنی کسی که از اجنه و شیاطین استفاده میکنه تا به اهداف پلیدش برسه) و یا اینکه آیات قرآنی به عدد تبدیل می کنن و طلسم درست میکنن و اگه لازم باشه در کارشون از طلسم خیر استفاده می کنن. حالا می خواستم نظرتون را راجع به این مطالب بدونم. آیا مراجعه به اینگونه افراد برای حل مشکل جایزه؟ فرق دعا و طلسم چیه و اصلا" طلسم خیر هم داریم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرایضی داشته‌ام که با مطالعه آن می‌توانید متوجه ادعاهای بی‌پایه ای که این‌ها می‌گویند بشوید. اتفاقاً آیه‌ی 102 سوره‌ی بقره فوق‌العاده راهنما است و در آن کتاب روی آیه‌ی مذکور بحث شده ولی این‌که طرف ادعا می‌کند جنّیان عاشق یک دختر از جنس انسان می‌شوند؛ یک ادعای کاملاً بی‌پایه است و اساساً این دو موجود یعنی انسان و جنّ از دو جنس هستند با دو گرایش مختلف، و رابطه‌ی عشق و عاشقی در بین آن ها معنایی ندارد. این‌که می‌گوید اگر مشکل‌شان حلّ شد حق‌الزحمه‌ی آن طرف را بدهند، طبیعی است که بعضی مشکلات بعد از مدتی حل می‌شود، چرا حل مشکل را به پای چنین افرادی بگذاریم که با جنّیان ارتباط دارند. سخیف‌ و بی‌پایه‌بودن بحث عاشق‌شدن جنّیان نسبت به انسان نیاز به مقدماتی دارد که جایش این‌جا نیست ولی این نشان می‌دهد طرف بسیار حیله‌گر و فریب‌کار است. موفق باشید
6163
متن پرسش
سلام استاد. در بیاناتتون در جاهای مختلف می فرمایید آفرینش تجلی حضرت حق است و اسماء الهی و....استاد پس خس و خاشاک و مواد آلوده و ...چه جایگاهی دارند؟ چه نسبتی با خدا دارند؟آیا اینها هم مظهر اسمی هستند؟بببخشید این سوالی است که مدتهاست داشتم.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که قرآن می‌فرماید: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَق‏» ما آسمان و زمین و آنچه در بین آن‌ها هست را خلق نکردیم مگر به حق. پس هرچیز از آن جهت که مربوط به خدا است حق است و بدی بعضی از پدیده‌ها از جهت نقص خودشان است و یا نسبت به ما بداند.برای بررسی بیشتر مباحث مربوط به برهان صدیقین را دنبال بفرمائید. موفق باشید
372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. دو سه هفته ی قبل چند سوال پرسیدم اما در ازای همه ی سوال ها به اشتباه یک جواب داده شده. سوال ها برایم مهم است لطفا در جواب و ارسال آن ها تجدید نظر فرمایید. با تشکر.
متن پاسخ
بسمه تعالی . علیک السلام سوالتان دو قسمت داشت که جواب داده شد .
4805
متن پرسش
سلام علیکم با تسلیت این ایام خدمت شما آرزوی سلوک الهی تحت توجهات خاص حضرت حجت صلوات الله علیه وعلی ابائه را دارم. اما آنچه شما و تمام دوستان ارزشهای الهی تا حال نسبت به شخص اقای رئیس جمهور محترم انجام داده اید ان شاالله مورد نظر خداوند متعال قرار گیرد ولی به عنوان شاگرد کوچک شما باید این نکته را بگویم که به هر دلیلی جناب آقای رئیس جمهور از خطوط اصلی ارزشی خارج شده اند و دفاع از ایشان از مصادیق هتک نفس شما محسوب میشود که هرچند کسب آبرو واجب نیست ولی حفظش واجب است. بنده خبر موثق با دو واسطه دارم که ایشان گفته اند: (خدمتی که اقای مشایی به من کرده احدی زیر این آسمان به من نکرده)، ناقلش آقای صفار هرندی است. دلبستگی زیاد ایشان به اقای مشایی قطعا فقط در حد ارتباط کاری و شغلی نیست و شاید مهمترین ضعفی که در شخصیت آقای ریئس جمهور محترم وجود دارد ضعف معرفت شناسی ایشان است یعنی متاسفانه- با توجه به اخبار بسیار موثق بنده که فقط با یک واسطه از نزدیکان ایشان دارم- ایشان اعتقاد زیادی به خواب و استخاره و شاید مسایلی از این قبیل دارند و این راهها را دریچه ای مطمئن وکاملا صحیح برا ی دسترسی به واقع قلمداد میکنند و لذا بعضی از سودجویان از همین راه در شخصیت ایشان نفوذ کرده اند و شد آنچه شد. البته منظور بنده بی انصافی در مقابل خدمات این بزرگواران نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از تذکر دلسوزانه‌تان ممنون هستم ولی مشکل در آن‌جا است که بنا به فرمایش رهبری عزیز نباید برجستگی‌های رئیس جمهور فعلی در امور کشور را نادیده گرفت به طوری که متهم شویم انقلاب اسلامی کار نکرده و از این بدتر دارند تلاش می‌کنند بگویند: اولاً: آقای احمدی‌نژاد در این 8 سال کشور را به پرتگاه فرستاده. ثانیاً: رهبری مانع او نشده پس نهاد ولایت فقیه کارآیی لازم را جهت حفظ انقلاب از خطرات ندارد. این‌ها آن نکاتی است که باید بنده و امثال جنابعالی در نظر بگیریم و وظیفه‌ی بسیار حساس خود را انجام دهیم که بنا به توصیه‌ی شما متهم به تأیید کارهای اشتباه آقای احمدی‌نژاد نشویم که موجب هتک نفس‌مان شود و از طرف دیگر به اسم حفظ آبروی خود از حفظ آبروی نظام و رهبری چشم بپوشیم. موفق باشید
2667
متن پرسش
بسم الله با سلام خدمت استاد گرامی درباب نحوه معاشرت با همسر و آداب همسرداری روایات متعددی وجود دارد. متأسفانه این روایات به صورت نظام مند تدوین نشده و در اختیار جوانان قرار نمی گیرد یا حداقل بنده ندیده ام. همان چیزی که امام خامنه ای بسیار بر آن تأکید دارند و در واقع بخشی از سبک زندگی است. از طرف دیگر، گاهی دیده می شود که یک جوان مذهبی به دلیل اصرار و تأکید بر رعایت شرع، دچار افراط و تفریط هایی در رفتار با همسر خود می شود که به نظر می رسد بیشتر به جهت اشتباه در تعیین موضوع احکام و نیز عدم دسترسی به روایات مربوط به سبک زندگی باشد؛ چرا که اصل بر این است که در مواردی که شرع منعی ایجاد نکرده باید با همسر مدارا نمود. یکی از مهم ترین مسائل مبتلا به، بحث اسراف و تبذیر است. خصوصا اینکه خانم ها نسبت به مسائل مربوط به خرید پوشاک، وسایل خانه و... خیلی حساس هستند. سوال بنده این است که چکار کنیم تا در تعیین موضوع دچار افراط و تفریط نشده، زندگی را بر همسر خود تلخ نکرده و به اسم اسلام موجب سست شدن نظام خانواده نشویم؟ نیز اگر منبع مطالعه مناسبی در باب سبک زندگی و خصوصا نحوه رفتار با همسر سراغ دارید لطف بفرمایید معرفی کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور است که می‌فرمایید. جناب آقای رحیم‌پور ازغدی در چند جلسه نکات ارزشمندی را مطرح کردند در ضمن کتاب «زن، آن‌گونه که باید باشد» می‌تواند کمک کند. موفق باشید
11718
متن پرسش
سلام استاد گرامی: در بحث فعلیت یافتن باورها در بحثی فرمودید که زبان مقدر می کند. آیا یعنی اگر من بگویم که من قبول نمی شوم در عدم قبولی من تاثیر دارد؟ اگر چنین است در موارد مثبت من آن را دائم تکرار کنم مثلا بگویم من در کنکور قبول می شوم من قبول می شوم من خوشبختم من اسمم در قرعه کشی در می آید و غیره آیا تاثیر دارد؟ 2- آیا درجه قرب امثال امام که انقلاب کردند با شخصی که درجه عرفان به اندازه امام بود ولی مسیر بندگی خود را در خفا گذرانده یعنی فهیده که نمی تواند مثلا مسئولیتی بگیرد نه اینکه کوتاهی کرده باشد. آیا در جه قرب مساوی است؟ اگر مساوی نیست و امام بالاتر ست پس کسی که خداوند به او توانایی اداره و مدیریت نداده نمی تواند خشنود باشد چرا که کمالی را از دست داده و دائما باید ناراحت باشد که مثلا چرا من نشدم چرا مردم به من اقبال نکردند چرا و...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری زبان مقدِّر است ولی در حدّ علّت مُعِدّه، یعنی اگر سایر زمینه‌ها فراهم باشد زبان بستر تحقق آن می‌شود 2- ملاک تنها انجام وظیفه است، هرکس در آن حوزه‌ای که قرار دارد باید وظیفه‌اش را انجام دهد و بس! موفق باشید

10870
متن پرسش
سلام: زیارتتون قبول. یادش بخیر چند سال قبل روزی سعادت پیدا کردیم و با زیارت شما شدیم زائر حرم آقا ان شاالله. سوال اول: استاد میخوام ازتون درباره تفکر بپرسم. مدتی است بخصوص با وجود اینترنت و گروههای اجتماعی و مشارکت در گروهها که البته همه هم مذهبی هستند یا در قالب صحبتهای دوستانه فرصت مطالعه تفکر و خیلی کارهای خوب از من گرفته شده. بارها قصد دوری ازین ابزارها رو گرفتم و همه ناموفق بوده. حتی در دوران دوری ازین ابزارها هم توفیقی برای کارهای مفید مثل قرآن خواندن یا مطالعه نداشتم. انگار دست و دلم پیش نمیره و بیخود موبایل دستم میگیرم. میدونم که وقتم داره تلف میشه. چطوری غلبه کنم؟ نور زندگیم کم شده، شوق مناجاتم، کیفیت نمازهام و...همه کم شدن. چه کنم؟ سوال دوم: از وقتی ساکن تهران شدیم و از کلاسهای هفتگی شما و سخنرانی های هفتگی آقای معمار منتظرین فاصله گرفتم روحم کسل شده و ذهنم پر از افکار بیهوده، نیاز به تذکر دارم. به نظرتون چه کتابی یا چه سخنرانی رو ازتون گوش کنم یا بخوانم تا حالم جا بیاد؟ سوال سوم: رهبر عزیزمون که فرمودن فلسفه رو باید از کودکی به فرزندانمون بیاموزیم، چطوری باید چنین کنیم؟ وظیفه ما والدین چیه؟ آیا شما در این زمینه مطالب آماده ای دارید؟ ممنونم. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جای شما و همه‌ی دوستان حقیقتاً خالی بود 1- با توجه به آنچه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شد باید به خودتان برنامه بدهید و همچنان روی برنامه مقاومت کنید تا شخصیت جدیدی برایتان ظهور کند 2- می‌توانید همان مباحث را به‌خصوص مباحث جلسات شنبه را از روی سایت دنبال کنید تا فضای حضورتان محفوظ بماند و در انتخاب کارها به کمک‌تان آید 3- فکر می کنم مباحث معرفت نفس مثل بحث «من کو؟» در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» خوب باشد. موفق باشید
36091
متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده: وقت شما بخیر و نور. آیه الله کشمیری که معروف بودند به «سید الذاکرین » فرمودند که زیارت عاشورا چوب دارد (سنگین است) منظور از این جمله چیست؟ نظر به اینکه در حکایت سید رشتی، حضرت مهدی (عج) تاکید بر جامعه کبیره و زیارت عاشورا و نافله داشتند آیا خواندن زیارت عاشورا به صورت روزانه، عوارض دارد؟ اگر با ۱۰۰ لعن و سلام باشد چطور؟ من راجع به چله برداشتن شنیده ام که باید زیر نظر استاد باشد، در غیر این صورت، بعد از پایان چله باید منتظر نزول بلا بود، علت بلا بعد از اربعینیات، گناه و پاک نشدن نفس هست، لذا نازل شدن بلا برای تطهیر است. نفس پاک کمتر آسیب می‌بیند، چله باعث می‌شود معایب بالا بیاید، وقتی چله می‌گیریم، در صورتی که روی طهارت نفس و برطرف کردن رذیله ها و ترک گناه کار نشود، بلا به سمتمان می آید مثل کربلا رفتن که وقتی برمی‌گردیم درونمان بهم می‌ریزد، ابراهیم بت های درون را می‌شکند کلا انسان بر مبنای شاکله الهی خودش به سمت خدا می‌رود ولی متاسفانه با غفلت های زیاد مثل یک مرده زیر قبر غفلت شدیم که این مرده دارای بت های زیادی مثل حب دنیا و مقام و ثروت است و دل کندن روح از این‌همه تعلقات میسر نمی‌شود و هر دفعه بعد از بیداری دوباره بسمت عصیان میره و اینجا ابراهیم بت شکنی لازم است یا اسرافیلی که شیپور بیدار باش باید بزند که سرتا پا گوش و جان شوی تا لایق جانان شوی و بلا بهترین و سریع ترین کار رو انجام میده و انسان را از عقل جزیی که همش دنیا دنیا می‌گوید رها می‌کند و به عقل کلی که همش الله الله می‌گوید می‌رساند لذا استاد لازم است که شخص رو از خطرات و عوارض ذکر حفظ کند. صلوات و استغفار چون جزء ذکرهای عمومی هستند، آسیب و عوارض ندارند اگر هم بدون استاد چله برمی‌دارید، سعی کنید چله ها رو در جهت استغفار انجام بدید، که همون اولین منزل یعنی توبه هست. مثلا‌چله ذکر یونسیه یا استغفار یا نماز استغفار و... خیلی خوبه و عمومی هست، اما همون هم بهتر هست نیت چله نشود و زمان تعیین نشود، مداومت شود. ذکر باید با حالت روح تناسب داشته باشد لذا استاد لازم است که تعیین کند برای هر شخص، چه ذکری مناسب است و همانطور که هر قفلی، کلید خاص خود را دارد، هر حاجت و مشکلی، ذکر خاص خود را دارد، لذا نمی‌شود سرخود چله برداشت اینها مجموعه ای از شنیده ها بود ممنون می‌شوم در مورد درستی یا نادرستی مطالب پاسخ دهید🙏

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون بنده وارد این امور نشده‌ام نمی‌توانم نظر بدهم. تصور بنده آن است که بیشتر باید در معارف حقه، مانند «معرفتِ نفس» و «معرفتِ حق» و «تدبّر در قرآن» وارد شد که برکات خاص خود را دارد. موفق باشید      

35265
متن پرسش

استاد جانم سلام: متن زیر را خواندم در دلم با شما سهمیمش شدم .. ▪️ دل‌نوشته‌ای به‌بهانۀ سی‌وچهارمین سالگرد آغاز رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای از آقای سید محمدحسین دعائی که می‌فرمایند:
 دیروز، پیر پیل‌افکن ما، در هشتاد و چهار سالگی، هفتاد دقیقه در مراسم بزرگداشت رحلت امام بزرگوار سخنرانی کرد و البته صدایش گرفت. می‌خواهم از همین صدای گرفته بنویسم؛ همین صدای گرفته‌ای که شنیدنش دلمان را باز می‌کند؛ همین صدای گرفتۀ راهگشا. صدایی که از سال‌ها تکرار حق گرفته، نه از خستگی. صدایی که گرفتگی‌اش عجین با پختگی است. صدایی که در عین گرفتگی، دروازه‌های حکمت را به روی بشر امروز گشوده است. صدایی که در پیچ و خم کوچه‌های شلوغ دهکدۀ جهانی، حامل پیغام‌های مهمی از هفت شهر عشق است. صدایی که به رغم بدخواهان عنود و حسود، اگرچه گرفته، اما همچنان در جهان طنین‌انداز است. آری؛ این صدای حقیقت، صدای اصالت و صدای معنویت است؛ این صدای انقلاب اسلامی است. صدایی که قرآن‌گونه، غبارروب قلب مؤمنان است و آیینۀ دق منافقان. صدایی که به‌سان نسیم، دل تفتیدۀ مستضعفان را خنک می‌کند. صدایی که همچون گردباد، بساط مستکبران را در هم می‌پیچد. صدایی که درس‌ها داده است، سخن‌ها رانده است، خطبه‌ها خوانده است و یادگارهایی ماندگار آفریده است. صدایی که شجاعت و مظلومیت علوی را، هیبت و حکمت حسنی را و عزت و غربت حسینی را با هم دارد. صدایی که شب‌ها نالیده است و روزها غریده. صدایی که به رنگ خداست. صدایی که هیچ‌وقت کم‌فروشی نکرده؛ چه قبل‌ها ـ در اوج جوانی ـ که لاجرعه گوش را سیراب می‌کرد؛ و چه حالا ـ در پختگی پیری ـ که پیاله‌پیاله می‌نوشاند. آری؛ ما با این صدا بزرگ شده‌ایم. ما ـ جوان‌های انقلاب ـ چهل سال است که داریم با این صدا زندگی می‌کنیم. این صدا، موسیقی متن زندگی ماست. تُن این صدا، طنین این صدا، جوهر این صدا، رنگ این صدا، مردانگی این صدا، پختگی این صدا، ملاحت فارسی این صدا، لحن عربی این صدا، گویش معیار این صدا، لهجۀ خراسانی و آذری این صدا و خلاصه جذابیت و نورانیت این صدا، همۀ عشق ماست. ما در تمام این سال‌ها، با طنازی این صدا خندیده‌ایم و با بغض آن گریسته‌ایم. با وقار آن آرام شده‌ایم و با شور آن به هیجان آمده‌ایم. با طمأنینۀ آن بر بالش امنیت آرمیده‌ایم و با نهیب آن از خواب غفلت پریده‌ایم. با لرزش آن لرزیده‌ایم و در آغوش غرش آن غنوده‌ایم. ما درس دین و دنیا را با این صدا آموخته‌ایم. صدایی که صلابت خمینی و لطافت طباطبائی، در آن به هم رسیده‌اند. صدایی که هم ترنّم عرفان را دارد و هم طنین حماسه را. این صدا شاید گاهی بگیرد، اما هیچ‌وقت گم نمی‌شود؛ چون در حافظۀ تاریخی جهان ثبت است؛ چون صدای سخن عشق است. پس برای همیشه ماندن، باید در این صدا گم شد؛ و شده‌ایم. این صدا ـ این صدای سحرآمیز و خاطره‌انگیز ـ همۀ هویت ماست. این صدا، تصویر حقیقی پروفایل ما در دنیای لبریز از مجاز امروزی است. این صدا، نه فقط صدای ملت ایران، که صدای امت اسلامی است؛ صدای همۀ مظلومان و مستضعفان جهان. آری؛ دیروز این صدا گرفته بود؛ و چرا نگرفته باشد؟ اصلا اگر نگرفته بود تعجب داشت. کسی‌که سال‌هاست حنجره‌اش را خنجر کرده است و تیزی کلامش را بر قلب تاریک اهریمن فرومی‌برد، باید هم صدایش بگیرد. تازه این گرفتگی صدا چه اهمیتی دارد، وقتی پیرنامرد مفلوک و خرفت حاکم بر مثلا ابرقدرت دنیا، تا یک مزخرف نامربوط نگوید یا زمین نخورد، روزش شب نمی‌شود؟ الغرض، گرفتگی صدای رهبر عزیزتر از جان ـ که عمرش دراز و پرچمش همیشه بر فراز باد ـ عجیب نیست؛ بلکه این صافی صداهای ماست که عجیب است. آری؛ باید مجروح جهاد تبیین شد که اجرش از شهادت اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌توانم در استقبال از این نوشته فاخر عرض کنم چه زیباسخنی که حکایت تماشاگریِ راز است و گرفتگی صدای رهبر معظم انقلاب را به زیبایی تماشا کرده و آن را گزارش داده. این کلمات، انعکاس دیدن حقیقت است در بوستان خداوند به عنوانِ راست‌ترین کلمات. هرچه در رابطه با این کلمات بگویم حجابی می‌شود نسبت به اشاراتی که این کلمات بدان حقایق اشاره دارد. آری! به گفته جناب آقای دعایی، «باید مجروح جهاد تبیین شد» که در این‌جا آنچه زخم برمی‌دارد حنجره است برای حضور در جان همه جوانان. باید بنگریم در جان جوانان‌مان چه می‌گذرد و سپس با آنها گفتگو کرد حتی با حنجره‌ای خسته. و این است آنچه در کلمات رهبر معظم انقلاب استشمام می‌شود و معلوم است که صدای هرکس که باشد می‌گیرد زیرا از دریا سخن‌گفتن آنهم برای جوانانی که جان‌های دریایی دارند، کار آسانی نیست. موفق باشید.

11429
متن پرسش
سلام: در کتاب جوان و انتخاب بزرگ موضوعی با این مضمون که کسی که جهت گیری الهی دارد و ورزش می کند و به اندازه غذا می خورد به همان اندازه که به خدا نزدیک می شود دارای قدرت می شود. در حدیث قدسی هم داریم که خدا می گوید اگر به من روی آورید قدرت خودم را به شما می دهم و حضرت علی (ع) هم به عنوان یک معصوم که مجسمه ی کمالات انسان است، قدرت بدنی در ایشان به عنوان کمال وجود دارد. آیا رسیدن به این قدرت بدنی برای ما هم ممکن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیاء الهی قدرت خود را از خدا می‌گیرند و سعی می‌کنند با غذای محدود و ورزش مناسب و اخلاق حسنه زمینه‌ی تجلی قدرت الهی را در خود فراهم کنند. شما هم به اندازه‌ای که توحید خود را تقویت کنید و زمینه‌ی تجلی  قدرت الهی را در خود فراهم نمایید إن‌شاءاللّه نتیجه می‌گیرید. عمده «توحید» و «معرفت قلبی» به خدا است. موفق باشید

4889
متن پرسش
استادجون سلام،من بخاطر نتیجه انتخابات خیلی غصه خوردم و دوست دارم نظر شما رو نسبت به فکرام بدونم ؛ 1-اینکه مردم چندان گناهی نداشتن که به این انتخاب متمایل شدن چون نتیجه طبیعی چنین وضع اقتصادی متمایل شدن توده ها به سمت قطب سرمایه داریه ،ولی این یه تلنگر بزرگ به اصولگراها بود که بدونن حتی اگه اونام بد کار کنن کنار گذاشته میشن و ملت فکر کردن که اصولگراها بهشون اهمیت ندادن و کمکاری کردن پس کنارشون گذاشتن،ولی فکر اینکه چه خوب برنامه ریزی شد تا تفکر مقابل رهبری روی کار بیاد خیلی دلمو میسوزونه اینکه از4سال پیش تحریماشدید بشن سرمایه دارای داخلی هم همکاری کنن تا مردم بستوه بیان و جریان اعتقادیشونو بخاطر اقتصادشون نادیده بگیرن، 2-توجریان انتخابات حجاب بودن امثال ولایتی برام خوب روشن شد ولی فکر کردن به اینکه توده مردم با رهبرین و در عین حال که به حرف ایشون گوش میکنن خیلی راحت متضادترین نظر مقابل ایشون رو انتخاب میکننن خیییییلی غصه داره و اینازنظرمن یعنی به حجاب رفتن رهبری ! و این همون فتنه بزرگتر از 88 رو برام تداعی میکنه ، 3-رهبری عزیز قبل انتخابات گفتن که ما نمیدونیم تقدیر الهی چیه ...منم به حکمت کار خدا مطمئنم ولی حس میکنم همونطور که 88 امتحان خواص بود 92 شده بود امتحان عوام و ملتمون به خاطر این انتخاب تاوان پس میده، 4-به نظرم روحانی فقط یه مهره س و هاشمی خودشو رئیس جمهور میدونه،وعرصه رو مناسب میبینن برا تاختن و دوباره روی کار آوردن تفکراتشون، 5-توی مناظره ها عمق کینه ی اصلاح طبا رو نسبت به گفتمان انقلاب درک کردم و بهمین خاطر نگران هروز حاشیه پرداختنشونم اگرچه به این نکته هم نظر دارم که به نسبت 8 -16 سال پیش نیروهای انقلاب خیلی بیشتر و پخته تر شدن و آگاهی مردم و جهتگیری مجلس خیلی آزادشون نمیذاره واسه هر خطایی ،ولی شما خییلی ناامید نیستین انگار،میخوام بدونم حالا که رای آوردن سعی میکنید امیدوار باشید یا از قبل همینطور فکر میکردید؟ 6- برای افزایش بصیرت و اخلاص چیکار کنیم تا به بهترین شکل ممکن توی تقدیر الهی نقش بازی کنیم؟ و در آخر اینکه استاد خییییییلی دوستتون دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده با شما در این مورد موافقم که اگر اصول‌گراها هم به مردم اهمیت ندهند مردم از آن‌ها عبور می‌کنند، ولی قبول ندارم حالا کار دست سرمایه‌دارها افتاده. مگر انقلاب چنین اجازه‌ای به دولت می‌دهد ؟ بر فرض هم که دولت بخواهد چنین کاری را بکند که روی این فرض هم باید تأمل کرد 2- بسیاری از آن‌هایی که به آقای روحانی رأی دادند قبول ندارند که رأی‌دادن به آقای روحانی به معنای پشت سرگذاردن رهبری است، به‌خصوص که آقای روحانی در فیلم مستند شماره‌ی 1 خود از رهبری بسیار خرج کرد و از طرفی آقای روحانی در هیچ‌جا چیزی نگفت که افراد تصور کنند مقابل رهبری می‌خواهد عمل کند 3- بنده فکر نمی‌کنم مردم به جهت این انتخاب تاوان پس بدهند، مردم تصور می‌کنند می‌توانند با انتخاب آقای روحانی هم انقلاب را داشته باشند و هم به گمان آن‌ها تندروی نداشته باشند 4- خیلی تند قضاوت می‌کنید. هنر شما باید این باشد که جای افراد را بفهمید. بنده با تفکر آقایان هاشمی و روحانی و خاتمی موافق نیستم ولی هرگز این افراد را در مقابل انقلاب نمی‌دانم، هرچند فکر می‌کنم در عین احترام به رهبری در رابطه با آینده‌ی انقلاب و ارتباط با غرب نگاه دیگری دارند 5- واقعاً ناامید نیستم چون با نگاه دیگری به جریان آقای هاشمی نگاه می‌کنم که در عین آن‌که تقابل زشتی با دولت آقای احمدی‌نژاد کرد ولی این کار را از سر دلسوزی می‌کرد و از این جهت باید مواظب باشیم همه‌ی جوانب را در نظر بگیریم 6- برای افزایش بصیرت نظر من آن است که سعی کنیم جایگاه تاریخی انقلاب و جریان‌ها را بشناسیم. در کتاب اخیر تحت عنوان «جایگاه تاریخی حادثه‌ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» سعی بنده همین نکته بوده است و اصل بصیرت را سعی کنید با سلوک ذیل شخصیت امام در خود نهادینه کنید. موفق باشید
3014
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی انصافا نیاز نیست همه فلسفه را بفهمند ولی بسیار عجیب است که فلسفه را نفهمیده بر ان نقد بنویسی در ان وبلاگ نقدی هم نوشته بر اصالت وجود که حقیر با اینکه اطلاعات چندانی در فلسفه ندارم بر ان نقد مختصری نوشته ام دوست دارم نظر شما را بدانم: جملات نقاد اصالت وجود : (- درست است که یک چیز ـ مثلا سیب ـ ممکن نیست مصداق چند عنوان مانند سیب، گلابی، چوب، انسان، صندلی و... باشد وگرنه لازم می‎آید که یک چیز چند چیز باشد، اما تمامی مفاهیم چنین نیستند چنانکه مثلا همان سیبی که مثال زدیم به نحو یکسان مصداق واقعی مفاهیمی مانند سیب، کره، موجود، شیء (چیز)، میوه، واحد و... می‎باشد و هرگز هم لازم نمی‎آید که یک چیز چند چیز باشد. در مورد وجود و ماهیت هم امر کاملا همین طور است و هر واقعیت خارجی به نحو یکسان مصداق واقعی وجود و شیئیت و ماهیت و... می‎باشد و هیچ اشکالی هم لازم نمی‎آید. - معنای ماهیت نیز بر اساس دو دیدگاه فوق کاملا متفاوت می‏باشد، چه اینکه شخص موحّد و الهی ماهیت اشیا را عین واقعیت و هویت قابل وجود و عدم حقیقی آن‏ها می‎داند که به ایجاد خالق متعال موجود شده، و بر اساس آفرینش حق متعال، به نحو یکسان هم مصداق واقعی وجود و موجودند، و هم مصداق واقعی ماهیت و شیئیت؛ بلکه مصداق واقعی عناوین دیگری مانند: حادث، مقداری، متجزی، و... نیز می‏باشند، و البته چنانچه خداوند متعال آن‏ها را معدوم و نیست فرماید (که فلسفه و اصالت وجود این امر را محال می­داند!) مصداق عینی هیچ‏کدام از این عناوین نخواهند بود.) نقد حقیر : 1- این حرف زمانی درست است که ما ثابت نماییم وجود اشتراک لفظی است در ان صورت اتحاد ماهیت و وجود و یکی دانستن انها بی اشکال هست 2-اگر شی خارجی مصداق هم ماهیت و هم وجود است پس اثار شی خارجی هم باید مربوط به هر دو باشد از طرفی چون بدیهی است در ماهیت تشکیک نیست و ماهیت در ذهن همان ماهیت شی خارجی است پس باید اثار شی خارجی در ذهن هم باشد و مشخص است که چنین نیست پس مشخص میشود اثار شی خارجی ربطی به ماهیت ان ندارد و از وجود است پس نمیتوان شی خارجی را مصداق بالذات ماهیت در نظر گرفت 3- ایشان میگوید (مثلا مفهومی مانند سیب می تواند مصداق مفاهیمی مانند کره، موجود، شیء (چیز)، میوه، واحد و... می‎باشد و هرگز هم لازم نمی‎آید که یک چیز چند چیز باشد.) درصورتیکه مفاهیمی مانند کره و واحد مفاهیم عدمی هستند اصلا دربیرون مابازای خارجی ندارند و اتفاقا این حرف به جای اثبات حرف ایشان نقض حرف ایشان می باشد. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بحمدالله به خوبی متوجه ضعف مستشکل شده‌اید، از طرفی مگر در فلسفه این اشکالاتی که مطرح کرده‌اند تماماً مطرح نشده و جواب کافی به آن‌ها داده نشده است؟ اشکال آن است که این بنده‌های خدا تلاش نمی‌کنند حرف فیلسوفان را بفهمند، با همه‌ی وجود تلاش می‌کنند که نفهمند و این را کاری نمی‌توان کرد. چون بحث علمی در میان نیست ، در بحث علمی تلاش دو طرف فهم موضوع است. بیشتر حالت مراء و جدال پیدا می‌شود و ما در اسلام دستور داریم که مراء را ترک کنیم و به همین جهت اساتید بزرگ وارد بحث با این افراد نمی‌شوند. موفق باشید
308

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز. شما در نکات معرفت النفس گفته اید که بر اساس آیه "کل نفس بما کسبت رهینه" ما در آخرت تنها با اعمال تشریعی خود روبرو هستیم و چون مرد و یا زن شدن ما اراده تکوینی ما بوده است پس مرد و زنی در قیامت نیست. حال سوال بنده این است که ازواج مطهره ای که قرآن از آن سخن به میان می آورد آیا هر دو از یک جنس هستند؟ و اگر این طور است چه نیازی است که دو نفر باشند؟ مگر دیگر تکامل مرد و زنی به معنای دنیایی آن در آنجا وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام عرض شد علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» در تفسیر آیه‌ی 101 سوره‌ی مؤمنون می‌فرمایند: «فَلا اَنْسابَ بَیْنَهُم یَؤْمَئِذٍ...» در آن روز نسبتی بین انسان‌ها نیست تا یکی فرزند یا همسر دیگری باشد. می‌فرمایند: موضوع همسربودن زن برای مرد و یا مرد برای زن جهت تولید مثل است و چون در قیامت موضوع تولید مثل منتفی است پس چنین نسبت‌هایی در آن‌جا معنی ندارد، و لذا موضوع ازواج مطهره را باید طور دیگر نگاه کرد و آن عبارت است از این‌که آثار اعمال معنوی که انسان به خلوص نیّت انجام داده در آن‌جا با جان انسان ممزوج است و به‌عنوان جلوه‌هایی از انوار بهشتی با انسان مأنوس می‌باشد که در بحث در باره‌ی حوری در سوره‌ی واقعه مورد بررسی قرار گرفت. می‌توانید سی‌دی‌های مربوط به سوره‌ی واقعه را مطالعه فرمایید. موفق باشید
16543
متن پرسش
با سلام: 1. ببخشید آیا در حال فنای ذاتی، عین ثابت باقی می ماند یا نه؟ آخه علامه حسن زاده و آیت الله رمضانی نظرشون اینه که باقی می ماند ولی متوجه شدم که علامه طهرانی میگه در حال فنا، حتی عین ثابت هم باقی نمی ماند و حتی در این مساله با علامه طباطبایی چند جلسه بحث داشتند چون علامه طباطبایی هم موافق با باقی ماندن عین ثابت بودند که در نهایت علامه طباطبایی نظر ایشان را قبول کردند. به هرحال بنده گیج شدم. لطفا بفرمایید کدام درست است؟ 2. در کتابی خواندم که حضرت ابراهیم (ع)، فنای اسماء و صفات یا به عبارتی توحید اسماء و صفات برایش به صورت مقام و ملکه شده بود ولی فنای ذاتی به صورت حال برایش پیش می آمد و مقام نشد. البته در آن دنیا، مقام فنای ذاتی برای ایشان حاصل می شود. خواستم بپرسم آیا این حرف درست است؟ 3. پیامبران امت های گذشته تا چه درجه ای رشد می کردند؟ آیا به پایان سفر اول یا فنای ذاتی می رسیدند؟ مقام بقاء چطور؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در فنای ذاتی، انسان از خود فانی و به حق باقی است و چنین احساسی حتماً با بقای عین ثابته‌ی سالک همراه است، ولی او خود را که همان عین ثابته‌اش می‌باشد، ابداً مدّ نظر ندارد ولی عین ثابته‌ی او به حقّ باقی است و او به نور حق می‌بیند و می‌شنود بدون آن‌که آن حالت را به خود نسبت دهد. اگر اختلافی هست، اختلاف در تعبیر است 2- با توجه به آن‌که در آیه‌ی 260 سوره‌ی بقره، حضرت ابراهیم مأمورند تا به اراده‌ی الهی آن 4 پرنده‌ی ذبح‌شده و مخلوط‌شده را بخوانند و آن‌ها به صورت زنده به سوی حضرت برگردند تا حضرت ابراهیم به مقام احساسی بشود که حضرت حق مردگان را زنده می‌کند؛ حضرت در مقام فنای ذاتی قرار دارند 3- ما در سوره‌ی واقعه در توصیف مقام مقربین که در مقام بی‌واسطه با حضرت حق هستند در توصیف امت‌های گذشته داریم: «ثلة من الاولین و قلیل من الاخرین» که مقربینِ در امت آخر، یعنی حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» اولیاء معصوم هستند. و سوره در توصیف امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» است. از این جهت باید متوجه بود که مقربین در امت‌های گذشته، کم نبوده‌اند. موفق باشید

16085
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: 1. تفاوت بین (ندا، دعا، نجوا، تقاضا) در چیست؟ کدام یک بالاتر است و در نهایت قرب الهی است؟ 2. آیا می توان گفت نجوا بالاتر از دعا و دعا بالاتر از ندا است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم «نجوا» بالاتر از دعا و ندا که از راه دور است، می‌باشد. و شاید تقاضا به عنوان یک مفهوم کلی شامل آن سه بشود. موفق باشید

11644
متن پرسش
سلام: ببخشید که دوباره سوال می کنم، طبق سوال 11632 مگر در خواب ما نمی توانیم صحبت کنیم و یا گفتمان کنیم حالا هم همینطور است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی کسی در خواب شک ندارد که خواب است یا بیدار! اگر کسی در این دنیا فکر کند در خواب است، که مثل بیدارها سؤال نمی‌کند. از این جهت عرض شد وقتی یک کسی بگوید ممکن است من در حال حاضر در خواب باشم معنا ندارد که گفتمانی صورت گیرد. به همین جهت گفته اند در فضای سوفسطائی گری امکان مفاهمه وجود ندارد. موفق باشید

471

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام به استاد عزیز 1) چه شد که عمر سعد , عمر سعد شد و نتوانست بین یک خوب بزرگ و یک بد بزرگ انتخاب کند و آیا این شکاف بزرگ که ما امروز بین این دو گزینه می بینیم در نظر عمر سعد نیز وجود داشت؟ 2) بنده علاقه دارم که وقتی کتاب خوبی را می خوانم آن را به دوستانم هم امانت بدهم اما اول از همه آن کسانی به ذهنم می آیند که یا امانت دار نیستند یا بعضا باید چندین بار به آن ها بگویم تا آن کتاب را پس بدهند در این مواقع چه باید بکنم ؟ 3) در ذهن من با توجه به صحبت های شما و آیات قرآن کریم این گونه جای افتاده که در طول تاریخ کفار با خالقیت خداوند مشکلی نداشته اند بلکه با ربوبیت او مشکل داشته اند پس چگونه است که امروز بر سر وجود خداوند تشکیک می کنند؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- هرکس در عین داشتن فطرت الهی دارای نفس امّاره است، اگر به فطرت خود پشت کند دیگر بزرگی گناهِ خود را نمی‌بیند. 2- بنده هم مثل شما به این مشکل افتاده‌ام. ظاهراً در این مورد بایدخیلی دست و دل باز نبود و یا از قید کتابی که به کسی می‌دهید باید بگذرید. 3- عموماً شک در وجود خدا یک امر نوظهوری است به جهت فرهنگ مدرنیته و هرچه بیشتر حسی‌شدن انسان‌ها و در همین افرادهم انکار خدا خیلی جدّی نیست، خدا را انکار می‌کنند تا مقیّد به شریعت الهی نباشند. موفق باشید
252

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام، از نظر شما فرد باید به چه ابعادی از رشد (روحی، جسمی، علمی، فرهنگی...) رسیده باشد تا آماده ی ازدواج باشد؟ لطفاً جواب خود را قدری مفصل، و مجزا برای دختر و پسر بازگو کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: به نظرم جوابی مفصل‌تر از کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» نیاز نیست. که با خواندن کتاب روی‌هم‌رفته جواب بسیاری از سؤالاتتان داده خواهد شد. با این‌همه همین‌که یک مسلمان احساس کرد نیاز به جنس مخالف دارد و امکان ازدواج برای او فراهم است، نباید آن را به تأخیر بیندازد، خداوند به صورت باطنی هدایت‌های لازم را می‌کند. موفق باشید
6140
متن پرسش
سلام.درادامه سوال وجواب های 6100_حضرت استاد اگر می بینید که هنوز با چند سوال درباره این موضوع وجواب های حضرت عالی بازهم شروع به سوال کردن می کنم یک دلیلش این است که واقعا جواب سوالات را نگرفته م وهنوز فکر می کنم ازبرخی مسائل ساده رد می شویم.حضرت استاد ابتدا باید عرض کنم که ما متوجه نگاه کلی شما ذیل دغدغه تمدن سازی شیعه می باشیم ولی در همین کلیت باید عنایت داشته باشید که افرادی می توانند با روش های مخرب و وسیله نادرست این دغدغه ومسیر را به انحراف بکشندشما فرمودید در این کلیت باید نظر به کلیت آقای مصباح داشته باشید.حضرت استاد در این که ایشان دغدغه مورد نظر شما را دارند وبه مبانی انقلاب پایبندند شک نمی کنیم ولی باید دید آیا می توان باصرف دغدغه هر روشی را برگزید .آیا می توان برای این که شما به عنوان یک مجتهد وبه تشخیص خودتان یک فرد را عامل فاجعه وانحراف در اسلام وانقلاب اسلامی بدانید برای اینکه از شر اوراحت شویم هر تهمتی را بزنیم تا عوام از او دور شوند ؟آیا تمدن اسلامی که مد نظر شما است وسیله ای نیست که رشد اخلاقی درآن هدف است؟اگر ما در این امور روزمره وجزیی نتوانیم آنچه را اسلام واخلاق اسلام برآن حکم می کند را ظاهر کنیم اگر آن تمدن هم شکل بگیرد مطمئنا تمدن اسلامی شیعی مطلوب نیست !حضرت استاد نمی توان برای یک هدف برتر به زعم ونظر یک مجتهد یک نفس پاک مسلمان وشیعه را (حتی کافر وملحد برای تبیین این موضوع رجوع به فرمایش رهبری من باب موضوع اخلاق وسیاست که به عنوان کلیپ قول سدید مطرح است رجوع کنید)نابود کنیم واو را به بدترین صفات بخوانیم!حضرت استادجوابی که ما از شما درباره اظهارات آقای مصباح انتظار داشتیم اظهار این مطلب بود واتفاقا بعد می‌توانستید جایگاه ایشان را در آن کلیت را هم متذکر شوید.آن موقع بود که ما با جان و دل می پذیرفتیم . ولی شما با اصرار بر روی جایگاه کلّی ایشان به‌کل منکر عملکرد بد ایشان در انتخاب روش و وسیله شدید وآن تمجیدهای نابحق را درمورد ایشان بیان داشتید که خوشبختانه در جواب6100 کمی تعدیل شد. با عرض پوزش. حضرت استاد شما آن صحبت‌هایی را که ایشان ابراز داشتند را با خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها شبیه دانستید.آیا نعوذبالله آن حضرت تهمت می زدند و دروغ می گفتند و واقعیت را دگرگون می کردند یا حقیقت را تبیین می کردند! به نظرم در اینجا به جایگاه خطبه‌ی حضرت ظلم شد. نمی‌خواهم وارد جزییات جوابیه شما شوم ولی آنجایی که واژه‌ی طلسم را تبیین کردید و شائبه‌ی بدفهمی را مطرح فرمودید می‌خواهم عرضی را متذکرشوم. وآن این‌که آیا بهتر نیست واژگان را به نحو صحیح آن به کارببریم .آخر بعد از آن‌همه سیاه جلوه‌نشان‌دادن چهره‌ی آقای احمدی نژاد و تمجید و تأیید آقای مصباح و بعد آوردن واژه‌ی طلسم چه چیزی را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند؟ واگر هم تحت تاثیر قرارگرفتن شدید باشد هم باید دید در مشی و اعتقاد جناب دکتر احمدی نژاد(حفظه الله ) چه تغییری ایجاد شده.آیا می توان صرف این‌که یک شخصی به یکی اعتماد و علاقه دارد و نظرات ایشان را در مواردی پخته‌تر از خودشان می‌داند تکیه کند باید آن را حمل بر طلسم کرد؟ آیا رییس جمهور مملکت حق ندارد به یکی اعتماد کند ودیگران به خاطر بی تقوایی وحسادت خودشان که از این مطلب خشنود نیستند را باید بصیرت و تیزبینی آنان نامید؟ به نظرم در این دیدگاه یک تفکر قیّم‌مآبانه نسبت به دو دولت احمدی نژاد وجود داشت وکسانی می پنداشتند که خودشان احمدی نژاد را روی کار آوردند(وجایگاه مهندسی حضرت بقیه الله (عج)را نادیده گرفتند) و دچار نوعی غرور و کبر شدند و انتظار داشتند که احمدی نژاد با ساز آنها برقصد که احمدی نژاد نشان داد جز آنچه حق می‌داند انجام نمی‌دهد و اهل سازش و نرمش در برابر مستکبرین داخلی نیست. و متاسفانه آن جبهه که ابتدا خود را حامی ایشان نشان می‌دادند با خنجری که از پشت زدند بیش از 2 سال فضای رادیکال و تشنج و حاشیه‌سازی در کشور به پا کردند که اگر هرکسی جز احمدی نژاد بود عطای این مسئولیت را به لقایش می بخشید و جا خالی می‌کرد ولی ایشان بود که با معجزه توانست این 2 سال پایانی را با افتخار به پایان برساند . و آیا این تنهایی احمدی نژاد و مظلومیتش در بین خواص راست و چپ و پایداری این را به شما نشان نمی دهد که برای عدالت باید تاوان داد و احمدی نژاد هم به واقع می دانست و این هزینه را پرداخت که اجرش با حضرت بهار(عج) می باشد و جز او کسی لایق اجرت‌دادن نیست. ببخشید که کمی در پایان عرائضم احساساتی شدم واین را حمل بر غمی بدانید که در سینه از این موضوع دارم و درد و دلی با استاد خویش . انَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (خداوند انحراف ومنحرف را خوب می‌شناسد) ومن الله توفیق.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً عرایضی که در جواب سؤال شماره‌ی 6136 داشتم را ملاحظه نفرموده‌اید، با این وصف همین‌طور که متوجه شده‌اید در نگاهی که باید به نظام‌سازی و تمدن‌سازی داشت تا از این طریق به‌واقع از ظلمات غلیظ تمدن غربی نجات پیدا کرد، در آن نگاه باید از خود بپرسیم آفاتی که مانع تحقق این هدف بزرگ می‌شود چیست؟ شیعیانِ ابوسفیان و شعیان علی«علیه‌السلام» هر دو نماز می‌خواندند ولی شیعیان ابوسفیان با حفظ تمدن جاهلیت و امویان نماز می‌خواندند و اراده‌ای در راستای تحقق نظامی که نسبت‌ها و ارتباطات اجتماعی سیاسی را اسلام تعیین کند نداشتند، ولی شیعیان علی«علیه‌السلام» که متوجه پیام غدیر و نقش تمدن‌سازی آن بودند، مواظب بودند اختلاف‌هایی که امویان مأمور ایجاد آنند تا زمینه‌ی نظام‌سازی اسلامی فراهم نشود، انگیزه‌ی حرکت آن‌ها نگردد، در حدّی که حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در روز عاشورا نیز تلاش می‌کنند دوگانگی جبهه‌ای که عبیداللّه ایجاد کرده نسبت به جبهه‌ی امام حسین«علیه‌السلام»، تغییر کند. آنچه تأکید بنده است و در زمان دولت آقای احمدی‌نژاد نیز بر آن تأکید می‌کردم آن است که مواظب باشیم در جبهه‌ای که همه معتقد به نظام‌سازی هستند شکاف و شقاق ایجاد نشود و همواره ریشه‌ی اختلاف‌هایی که بین خودی ها هست را از بیرون بدانیم، از دشمنانی که سخن‌ها را از جایگاه خود بیرون می‌آورند و طوری تفسیر می‌کنند که خودشان به نتیجه ای که می خواهند برسند. نمی‌دانم عین سخنان آیت‌اللّه مصباح را در مواردی که می‌فرمایند خودتان گوش داده‌اید یا نه؟ بنده خودم گوش داده ام و حقیقتاً نظرم آن است که در عین آن‌که انتقاد می‌کنند ولی احتیاط لازم را هم می‌فرمایند و باز این بدین‌معنی نیست که بنده در بعضی موارد در روش با ایشان موافق باشم ولی دلواپسی ایشان را از آنچه در دولت دهم پیش آمد را درک می‌کنم که چگونه متوجه شده‌اند چه ضرر بزرگی جهت ادامه‌ی انقلاب به ما خورد. اگر این مسئله روشن می‌شد و اگر مواظب باشیم سخنان ایشان توسط عده‌ای مصادره به مطلوب نشود، شاید سخن بنده که عرض کردم اعتراض ایشان از جنس هوشیاری زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» در درک انحراف بود، مورد پذیرش قرار گیرد و نمی‌فرمودید عده‌ای به جهت بی‌تقوایی و حسادتشان از اعتماد آقای احمدی‌نژاد به آقای مشائی خشنود نیستند. می‌فرمائید عده‌ای قیّم‌مآبانه انتظار داشتند آقای احمدی‌نژاد به ساز آن ها برقصد! چرا نمی فرمائید عده ای که دلسوزِ نظام و ارزش های آن بودند انتظار داشتند آقای احمدی‌نژادِ دولت نهم ادامه پیدا کند؟ چرا به این قسمت فکر نکنیم و علت این تغییر را جستجو ننمائیم؟. تمام عرض بنده در این است که ابتدا باید در این موضوع فکر کرد آیا آقای احمدی‌نژاد دولت دهم همان احمدی‌نژاد دولت نهم است؟ اگر نه، علت آن را جستجو کنیم تا ریشه‌ی سوز آیت‌اللّه مصباح‌ها معلوم شود و اختلاف فوق‌العاده و بی‌دلیلی که در بین نیروهای انقلاب پیش آمده از بین برود و ما در بستر نظام‌سازی مناسب اهداف جمهوری اسلامی قرار گیریم. بیایید به این فکر کنیم که تاریخ جدیدی در شُرف ظهور است و با بصیرتی خاص می‌توان در آن وارد شد، در بصیرتی که جایگاه اختلاف بین خودی‌ها معلوم شود که ریشه‌ی بیرونی دارد و ما به عقلی نیاز داریم که بتواند ماوراء این حرف‌ها، وارد آن تاریخ شویم. شما کمی به موضوعی که عرض می‌کنم بنگرید تا شاید از اجمال به تفصیل آییم و راه گشوده شود، راهی بس طولانی و با برکت. موفق باشید
نمایش چاپی