باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فکر باشید که ممکن است بحث لجبازی دولت در میان نباشد. بحث بر سر آن است که ملت ما به این نوع خودآگاهی دست یابند که این فکر نمیتواند انقلاب را در حقیقتش بشناسد و مطابق اهداف آن عمل کند. لذا ملت ما در این صحنه نیز به تجربهی خوبی میرسند و آن، عبور از اصلاحطلبی است و این امر مهمی است به شرطی که اصولگراها نیز تندی و تنگنظری نکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. آیت اللّه جوادی در یکی از جلسات تفسیر خود از قول مرحوم فاضل تونی که در مدرسهی صدر درس میخواندند، این را فرمودند 2- طوری آن سخن را میگفتند که گویا از مورد خاص بیشتر بوده است 3- وقتی نحوهی آموزشی مدرسهای به شکل مدرن آن به میان آمد، آن نحوهی آموزش که در مکتب و مکتبخانه بود و در آن فضا به کتابهایی مثل رسائل و مکاسب توجه میشد، به حاشیه رفت. به همین جهت هست که شما میبینید در اصفهان به راحتی نهتنها امثال حاجیه خانم امین تربیت میشوند، بلکه ایشان در هفته چندین جلسهی درس داشتند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر نمیکنم اشکالی داشته باشد زیرا خود قرآن میفرماید: «فاستبقوا بالخیرات» یعنی در امور خیر با همدیگر مسابقه بگذارید و از هم سبقت بگیرید 2- ملاک، آموزههای شریعت است به اضافهی ذوق خودتان که با کدامیک همخوانی دارید. از نامهی 31 امیرالمؤمنین«علیهالسلام» به فرزندشان غفلت نکنید. شرح آن نامه تحت عنوان کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید در فضای عدالتگرای نظام اسلامی بعد از آنکه جرمی اثبات شد، تازه باید بررسی کرد با مجرم چگونه برخورد کنیم. اگر بشود تنبیه او را بیسر و صدا انجام داد، این بهتر است، مگر آنکه مجرم و جرم یک جریان باشد. اینجا است که بنا به توصیهی علی«علیهالسلام» به مالک اشتر باید او را به مردم معرفی کرد و در شهر گرداند تا آن جرم و آن مجرم و آن جریان رسوا شود که به نظر بنده در موضوع بیبند و باری نسبت به حقوقهای نجومی، موضوعِ آخر باید مدّ نظر باشد. زیرا این یک جریان است که از اول انقلاب در متن انقلاب با عنوانهای به ظاهر انقلابی نفوذ کردند و همواره برای انقلاب مشکل ایجاد نمودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از آن جهت که وجود ما از خداوند است، بیش از آنکه ما به اصل خود آگاه باشیم و به خود نزدیک باشیم، خداوند به ما نزدیک است. زیرا او اصل وجود ما و مرتبهی برتر وجود ما است و به این معنا، او بین ما و قلب ما حائل میباشد 2- واژهی «دود» یا دخان، واژهی مبهمی است و ظاهراً خدا بیش از آن نخواسته است مطلب، روشن شود. هرچه هست «وجود» است که به آن شکل درآمده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در برزخ مثل دنیا، ارادهای جهت رشد و تعالی نیست، بلکه رفع حجاب است و روبهروشدن با ذات ارادهها و اعمالی که در دنیا داشتهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤالهای شمارهی 10958 و 12594 عرض شده، واقعاً نمیتوانم که حقایق عالم را به صورت گزینشی و موضوعی بنگرم. زیرا لازمهی این کار، نظر به کثرت است در وحدت، که توان بنده در این حدّ نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن کتاب را مطالعه نکردم . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه فلسفه غرب در قسمت شک دکارت این طور نوشته ام شاید به کارتان آید:
شك دكارتى
آنچه عامل معرفت است يكى حواس است و ديگرى تعقل. اما دكارت خواست به آنچه در اثر به كار بردن «حواس» و «عقل» در نفس انسان حاصل مى شود شك كند. مى گويد: كيست كه به من اطمينان بدهد حواس ما هميشه ما را فريب نمى دهد؟ و يا كيست به من اطمينان دهد كه وقتى من خيال مى كنم درست استدلال كرده ام، به حقيقت دست يافته ام و در اشتباه نمى باشم؟ بدين سان از نظر دكارت؛ نه حواس و نه عقل و خرد، براى اثبات يك قضاوت كافى نيست، و در همين جاست كه او نخستين مطلب خود را به نظر خود كشف مى كند كه «من مى انديشم پس هستم». مى گويد: حواس و عقل تنها منبع كسب معرفت انسانى نيستند منبع ديگرى هم هست كه از آن بسيار غفلت شده است و آن تجربه درونى است كه هر وجدانى نسبت به خود دارد. مى گويد: «من مى انديشم» حقيقتى است كه نه حواس و نه خرد آن را به من تعليم نداده اند. و من اين حقيقت را در نتيجه يك عمل وجدانىِ بى واسطه مى شناسم و فقط به وسيله اين عمل است كه حس مى كنم مى انديشم. حال من در نتيجه تجربه درونى به وجود خاص خودم پى بردم. پس من به حقيقت مسلّمى دست يافته ام و آن وجود انديشه من است كه براى من يقينى و فوق هر گمانى است و اين نخستين يقينى است كه من مى توانم داشته باشم و انديشه من ممكن نيست رؤيا باشد و حقيقت آن از همان لحظه اى كه شروع به كار مى كند و به كاركردن خود وجدان دارد، مسلم است.
مى گويد: ممكن است فكر كنم راه مى روم، بى آنكه راه بروم. اما نمى توان فكر كرد كه فكر مى كنم، بى آنكه فكر كنم. و لذا اين حال كه «فكر مى كنم، پس هستم» حالت ممتازى است غير اينكه بگويم راه مى روم پس هستم، و لذا اين قضيه از تمام سفسطه هاى شكاكان مصون است.
فقط چيزى كه او در فلسفه اى كه مطرح مى كند، متوجه است اينكه تعيين حقيقت تخمينى است، چون در واقع روح ما با تعقل مى تواند چيزى بسازد، حال چه اعتمادى داريم كه اين تعقل ما را فريب نمى دهد. دكارت مى گويد: اگر ممكن باشد كه وجودِ يك خداى فوق العاده خوب و فوق العاده قادر را ثابت كنم خيال ما به كلى آسوده خواهد شد.
مى گويد: خدا فوق العاده خوب است، زيرا نخواسته است ما را فريب بدهد، و فوق العاده قادر است پس او مى تواند از همان لحظه اى كه بخواهد ما را فريب ندهد، فريب ندهد پس ما مى توانيم به او و در نتيجه به عقل خود اعتماد داشته باشيم . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار درست و شروع خوبی است. در ضمن کتاب «تعلیم و تربیت» مرحوم شهید مطهری را نیز مدّ نظر داشته باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث ده نکته در معرفت نفس در جواب این نکته إنشاءاللّه کمک میکند 2- در ابتدای امر مباحث تشکیک وجودی صدرایی، راه را میگشاید ولی در ادامه تشکیک در ظهور، و بحث وحدت شخصی وجود محیالدین کمک میکند. خود ملاصدرا نیز در کتاب «ایقاض الأنام» نظر به وحدت شخصی وجود دارد 3- این فراز از دعا نظر به حضرت حق به صورت بیواسطه دارد به همان معنایی که میفرماید: «انّی قریب» ولی چنانچه کسی بخواهد به مقام قرب حضرت حق نایل شود و سیر به سوی او داشته باشد، نیاز است که او را در مظاهر بنگرد. و در این رابطه تقاضا میکنیم که پیامبر خود را و حجت خود را به ما بنمایاند تا در آینهی وجود آنها به حکم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(35/ مائده) سیر به سوی حضرت حق صورت گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی موارد، جسم ضعفهایی و یا نقصهایی دارد که روح نمیتواند تدبیرات خود را بر جسم إعمال کند و بعضی موارد، موضوع برعکس است بدین معنا که روح به جهت گرفتاریهایی که امورات دنیایی و ارادههای پراکنده برایش پیش آورده است آنچنان ضعیف است که نمیتواند جسمِ خود را مطابق مقصود خود تدبیر نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: واژهی جبر در مقابل اختیار بهکار میرود و نه در مورد ذاتیات. هیچوقت نمیگوییم آب جبراً تر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اتحاد معلوم با عالِم، معلوم از جنس علمِ عالِم میشود و لذا همینکه علم به خودش دارد، علم به معلوم خواهد داشت. موفق باشید
