بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17882
متن پرسش
سلام علیکم: آیا درست است که حب به اهل بیت (ع) باعث رسیدن به سررشته های حکمت است؟ این حب چگونه حبی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حبّ به انسان‌های معصوم، حبّ به خوبی‌ها و کمالات انسانی است و عملاً در افکار انسان مؤثر خواهد بود. در این مورد خوب است به کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» رجوع فرمایید. موفق باشید

16586

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: جایی یه روحانی اگه اشتباه نکنم می گفت که تو قیامت کسانی که اسمشون اسم اهل بیت (علیهم السلام) نباشه، اسم ندارن؛ آیا این درسته؟ و اصلا اسم گذاری باید بر چه مبنایی باشه؟ مثلا خود ائمه مگه چگونه اسم گذاری می کردند! مثلا امام حسین (روحی فداه) اسم دخترشونو میذارن سکینه که تو زبان عربی معنی آرامش میده؛ الان یکی اسمش چمیدونم، مثلا "دلآرام" باشه بده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظورشان آن بوده که از اسامی نیکو برای فرزندان‌مان غفلت نکنیم تا به نحوی به امامان معصوم که خودشان ملاک حق و باطل‌اند، منسوب باشند. موفق باشید

16368

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز طاعات و عبادات قبول: جسارتا جزوه ای، مطالبی در مورد علت کنار گذاشتن حضرت امیر (ع) از خلافت و مسایل پیرامون و... با توجه که میگن خلیفه اول و دوم یهودی بودند و برنامه یهود در جریان بوده ایراد بفرمایین. لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «بصیرت حضرت فاطمه زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» در این مورد شده است. ولی البته بنده در مورد خلفا چنین عقیده‌ای ندارم. موفق باشید

15725
متن پرسش
سلام و احترام: استاد فرزانه، مردم ساکن در غرب از فساد و فحشا و بی حجابی خسته شده اند؛ پس چرا در عمل هنوز مدرن و غربی زندگی می کنند؟ چرا در عمل مسلمان نمی شوند؟ چرا علیه دولتهایشان قیام نمی کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مردم غرب آن‌چنان گرفتار حاکمیت ظلم و جور احزاب هستند که سال‌ها طول می‌کشد که اولاً: نسبت به این ظلم، خودآگاهی پیدا کنند و ثانیاً: بدانند باید به اسلام رجوع شود. اکثراً به جهت نداشتن بصیرت لازم به یک نوع بودایی‌گری و یا صوفی‌گری رجوع می‌کنند. موفق باشید

14677
متن پرسش
سلام: استاد عزیز من در پایین شهر بزرگ شدم و شدیدا روی دینم غیرتی ام. و شدیدا آدمای دینی رو دوست دارم. فقط بدبختیم اینه که نمیتونم لفظ قلم صحبت کنم! اصلا عادت نکردم. الان چند وقتیه با شما دارم صحبت می کنم دیگه آخر سعی خودم بوده. الانم تو گلوم گیر کرده بود به شما بگم: نوکرتم استاد. خیلی میخوامت. این بده که من نمیتونم مثل اونای دیگه که از شما سوال میپرسن حرف بزنم؟ نمیدونم چیکار کنم؟ استاد بچه های جبهه مثل منم داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی بچه‌های جبهه با دل‌شان حرف می‌زدند و نه به قول شما با لفظ قلم‌هایشان. و مثل شما بحمداللّه با دل‌شان دین را پذیرفته بودند و همان غیرت‌شان آن‌ها را تا مرز دفاع از دین و قرارگرفتن در زیر سایه‌ی لطف الهی جلو برد. موفق باشید

13888
متن پرسش
سلام استاد: از نیچه چقدر میتونیم استفاده کنیم؟ کتاب یا کتابهایی برای شناخت فلسفه اون معرفی می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از حکمت اسلامی برای فهم روح نیهیلیسیم نزدیک‌شدن به افکار نیچه خوب است ولی طرح ترتیب مطالعه‌ی کتاب‌های او را در تخصص خود نمی‌دانم. موفق باشید

13511
متن پرسش
مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با سپاهیان فرمودند: «همان‌طور که در مباهله همه‌ی ایمان در مقابل کفر قرار گرفت، امروز، همه‌ی ایمان در نظام جمهوری اسلامی در مقابل کفر قرار گرفته است؛ و همان‌طور که معنویّت و صفا و اقتدار معنوی پیغمبر اکرم و خانواده‌اش توانست دشمن را از میدان خارج کند، به فضل الهی و به حول ‌و قوّه‌ی الهی ملّت ایران با اقتدار خود و با معنویّت خود دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.» معنای این جمله چیست که ایشان جمهوری اسلامی با این همه نقطه ضعف را تمام اسلام قلمداد نموده و آن را در مقابل تمام کفر قرار می دهند؟ آیا جمهوری اسلامی همه ایمان و اسلام است؟ مسلم است که اینگونه نیست چه اینکه ایشان بارها بارها از نقاط ضعف نظام هم صحبت کرده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که کلیّت نظام اسلامی از آن جهت که در مقابله با استکبار جهانی ایستاده است، همان مقابله‌ی تمام ایمان با تمام کفر است هرچند که در درون نظام اجرایی مشکلاتی هست، ولی همین‌ها نیز به جهت حضور فرهنگ ظلمانی استکبار است. موفق باشید

13264
متن پرسش
سلام: می خواستم بدانم که شخصی که عالما و عامدا گناه می کند علتش چیست؟ درمان آن را نیز بفرمایید؟ حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی نیز فرموده اند که: ما در دستگاه بيروني‌مان يك سلسله مجاري ادراكي داريم چشم، گوش كه اينها مي‌فهمند چشم مي‌بيند، گوش مي‌شنود. يك سلسله مجاري تحريكي داريم دست، پا اينها چيز نمي‌فهمند ولي كار مي‌كنند. لامسه غير از دست است. لامسه غير از پاست. نيروي لامسه در تمام جِرم بدن مفروش است. دست و پا سرد و گرم و مانند آن را درك مي‌كنند اما حركت براي نيروي لامسه نيست. اين پا بايد بدوَد اين كار است. خب پس ما يك سلسله نيروهايي داريم كه متولّيان ادراك‌اند يك سلسله نيروهايي داريم كه متولّيان تحريك‌اند اين اصل اول. اصل دوم آن است كه افراد از نظر سلامت و معیوب بودن اين نيروها چهار گروه‌اند: گروه اول كساني‌اند كه هم نيروهاي ادراكي اينها سالم است هم نيروهاي تحريكي اينها، اگر يك مار و عقربي هست اينها كاملاً مي‌بينند و كاملاً هم فرار مي‌كنند فرار كردن براي پاست ديدن براي چشم است اينها هم از نظر ادراك سالم‌اند هم از نظر تحريك. گروه دوم كساني‌اند كه ادراك اينها قوي است ولي تحريك اينها ضعيف است يعني چشمشان سالم است مار را مي‌بينند، عقرب را مي‌بينند، خطر را مي‌بينند اما پايشان فلج است. خب اين چطور فرار بكند پايش بسته است. حالا چه كسي بست مطلب ديگر است. اين كسي كه چشمش باز است و پايِ او بسته، اين مي‌فهمد هيچ ترديدي ندارد كه اين مار است و دارد مي‌آيد و مسموم مي‌كند و مي‌كُشد اما نمي‌تواند فرار كند. گروه سوم كساني‌اند كه مجاري ادراكي اينها ضعيف است و مجاري تحريكي اينها قوي مثل نابيناهايي كه دست و پاي آنها سالم است مي‌توانند بدوَند اما مار را نمي‌بينند عقرب را نمي‌بينند، اتومبيلي كه دارد مي‌آيد را نمي‌بينند. اينها از نظر ادراك محروم‌اند و از نظر تحريك سالم‌اند. گروه چهارم كساني‌اند كه از هر دو جهت آسيب مي‌بينند هم معلولانِ اعضا و جوارحِ ادراكي‌اند هم معلولان اعضا و جوارح تحريكي، هم نابينا و ناشنواست هم دست و پاي او فلج است. اينها چهار گروه‌اند. كاملاً بين نيروي ادراكي و نيروي تحريكي فرق است. در درون ما هم اين چنين است. اگر امکان دارد راه درمان گروه دوم، سوم و چهارم را نیز استاد طاهر زاده بفرمایند. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه انسان خود را مشغول عالَم کثرات کند و آرزوهای بلند دنیایی را در خود رشد دهد، چنان‌چه از نظر عقلی متوجه اعمال خوب باشد، اراده‌ی انجام آن اعمال را ندارد و بسیاری از دستورات اخلاقی برای آن است که زمینه‌ی عمل به عقاید را در ما شکل دهد. آری! اگر فطرت با هوس‌ها آسیب نبیند، قدرت ادراک حقیقت در ما رشد می‌کند. و اگر انسان مشغول کثرات دنیایی نشود، قدرت تحریک و انجام اعمال صالح در او شکل می‌گیرد. موفق باشید

12600

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: حضرتعالی در جواب سوال 12566 فرمودید «اُنس با حضرت حق برای هر مؤمنی گشوده است، حال چه اُنسی که موجب ارتباط قلبی با حضرت حق باشد و چه اُنسی که موجب گردد انواری از حضرت حق به عبد منتقل شود و عبد دارای ولایت تکوینی گردد». حضرت امام خمینی(ره) در کتاب ولایت فقیه فرموده اند: «عنوان ولایت در زمان غیبت برای فرد شان و مقام خاصی را پدید نمی آورد، بلکه منظور از ولایت اجرای احکام اسلامی می باشد که نوعی وظیفه است و در اجرای این وظیفه بین پیامبر(ص) امام علی(ع) و ولی فقیه تفاوتی وجود ندارد. در واقع مقام ولی فقیه با ائمه یکی نیست بلکه وظیفه آنها در حکومت و اجرای احکام یکی است. ولایت یک امر اعتباری عقلایی است و اعتباری جز جعل ندارد؛ مانند قیم برای صغار. ولایت تکوینی مقامات معنوی ائمه می باشد که سایر افراد جامعه از آن برخوردار نمی باشند. این مقامات معنوی قبل از بحث تشکیل حکومت برای ائمه وجود دارد و حتی حضرت زهرا (س) که نه قاضی بوده و نه حاکم از این ولایت تکوینی برخوردار می باشند.» چگونه می توان بین این دو مطلب جمع نمود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این دو، دو موضوع است در یک لفظ. یکی به معنای اُنس با حضرت حق است و قرارگرفتن در جایگاه ولایت تکوینی حق. و دیگری به معنای ولایت و حاکمیت است و قرارگرفتن در جایگاه ولایت تشریعی حضرت پروردگار. موفق باشید

10513
متن پرسش
سلام علیکم: چرا زندگی در بهشت طبق آیه 108 سوره کهف «خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا» برای انسان خسته کننده نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا انسان با حقیقت روبه‌رو می‌شود ما وقتی خسته می‌شویم که چیز بالاتری را بخواهیم وقتی به حقیقت رسیدیم همه‌ی آرزویمان آن است که در آن حالت بمانیم. موفق باشید
9616
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. با توجه به مقام نورانی معصومین علیهم السلام، آیا در زمانی که امام حی است، امام بعد در همان مقام والای ولایت قراردارد؟ برای مثال در زمان امامت امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام در مقام ولایت نیستند؟ آیا امامت حالت خاصی به معصوم می دهد؟ برای مثال امام حسین علیه السلام بعد از امام حسن علیه السلام وضعی پیدا می کند که از قبل نداشت؟ الله بالخیر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی امامان در طول عمر خود معصوم بوده‌اند ولی هرکدام در زمان امامت‌شان، امام هستند و در آن زمان بصیرت خاص امامت‌ نصیب‌شان می‌شود و چون رحلت کردند آن بصیرت به امام بعدی می‌رسد. موفق باشید
7069
متن پرسش
بسمه تعلی.سلام علیکم من خیلی وقته که بحث ""رابطه طولی و عرضی" رو دنبال میکنم اما تو این زمینه خیلی سوالها و مشکلات برام پیش اومده مطالعات زیادی کردم در این مورد اما مثل اینکه با مطالعه زیاد چیزی مشخص نشد!به شما یا استادهای دیگه ای که مد نظرم هست حضوراً دسترسی ندارم.اگه میشه یکم در مورد "رابطه ی طولی " به خصوص این مطلب که"اراده ی ما در طول اراده ی خداست"توضیح بفرمایید که احساس میکنم خوندن کتب مختلف د بحث اختیار و جبر گیج شده ام با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برهان صدیقین را با شرحی که به صورت صوت عرض کردم در کتاب «از برهان تا عرفان» دنبال کنید إن شاءاللَه مسأله برایتان روشن می شود. و در مورد این که گفته شده «اراده ی ما در طول اراده ی خدا است» در شرح جزوه ی جبر و اختیار مطلب خود را به دست می آورید زیرا باید روشن شود حضرت حق اراده ی ما را اراده کرده است ولی اراده ی ما تنها مسجدرفتن و یا پارک رفتن ما نیست بلکه عین مسجد رفتن و پارک رفتن است و این ما هستیم که از درونِ اراده ی خود مسجد رفتن یا پارک رفتن را انتخاب می کنیم و لذا می گوییم خداوند اراده ی ما را به ما داده ولی مسجد رفتن یا پارک رفتن ما را به ما نداده و مسجد رفتن مربوط به خود ما می شود. بد نیست به شرح جزوه ی جبر و اختیار رجوع فرمایید. موفق باشید
2643

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام من یک سوال در مورد قضاوت در مورد اشخاص کرده بودم با همین نام و همین ایمیل ! چرا جواب نمیدهید ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم : سؤالی با شماره‌ی 2515 با ایمیلی که داده‌اید به این سایت واصل شد که جواب آن خدمتتان عرض گردید. موفق باشید
1254

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشیدخدمت استاد گرامی ببخشید استاد طبق آیه ی 12 و 13 سوره ی احزاب اگر مردی دو فرزند دختر و همسر و مادر و پدر داشته باشه یک ششم از ارث به هر یک از پدر و مادر و دو سوم به دخترها و یک هشتم به همسر میرسه اما وقتی اینا رو جمع میکنیم بیشتر از یک میشه 1/6+1/6+2/3+1/8 که بیشتر از یکه.وقتی من این سوالو میپرسم در جواب میگن که اول باید سهم همسر را داد بعد بقیه را تقسیم کرد در صورتی که در هیچ کدوم از این دو آیه اینو نگفته که اول باید سهم همسر رو داد و این کارو برای این میکنند که نمیشه طبق قران اونجوری تقسیم کرد و مسلما جواب قانع کننده ای هم نیست.خواهش میکنم جواب قانع کننده ای برای نحوه ی تقسیم ارث در این حالت به من بدید طبق اون چیزی که در قران گفته شده نه کاری که الان میکنند.ممنون میشم اگه بفرمایید. باتشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در این امور تخصص ندارم، در تخصص علمایی است که در فقه کار کرده‌اند. موفق باشید
23973

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: جمعی دانشجو و طلبه هستیم، که در قسمت شورای واحد آموزش و تربیت مجموعه ای فرهنگی فعالیت می کنیم و برنامه های آموزشی و تربیتی برای جوانان مسجد و محله خود برگزار می کنیم. در راستای رشد مبانی تربیتی خود و فراگیری شیوه تربیتی اسلام، چه برنامه مطالعاتی پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با مباحث «معرفت النفسی» مثل آن‌که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» آمده و بحث‌هایی که در رابطه با انقلاب اسلامی شده؛ بتوانید با آن عزیزان مراوده داشته باشید. بحث «ولایت فقیه» نیز آن‌ها را متوجه‌ی عطایی که خداوند در این تاریخ به بشر داده است، می‌کند. درس‌گفتارِ بحث ولایت فقیه را در ذیل برایتان ارسال می‌کنم. موفق باشید

مباني حكومت دينـي

در رابطه با جايگاه انقلاب اسلامي دو نکته را بايد مدّ نظر داشت؛ يک نکته در مورد جايگاه آن به عنوان نظام ديني، در مباني عقلي و شرعي است و نکته‌ی ديگر جايگاه تاريخي و اهدافي است که دنبال مي‌کند. در رابطه با مباني عقلي و شرعي نظام ديني به طور مختصر مي‌توان موارد زير را برشمرد:

۱. در مباحث عقلي اين نکته روشن است که در هر موضوعي همواره مقام وحداني، عامل حفظ و بقاي جنبه‌هاي كثرت در آن موضوع است، مثل روح انسان که به عنوان مقام وحداني عامل حفظ و بقاي بدن است و تا نظر به بدن دارد مانع مي‌گردد تا بدن متلاشي شود و بين سلول‌هاي آن گسستگي ايجاد گردد.

از آن جايي که جامعه عبارت است از مجموعه‌اي از افراد که جهت رفع حوائجِ خود کنار هم آمده‌اند، اگر از طريق پذيرش حکم حضرت اَحد به مقام وحدت متصل نشود، نمي‌تواند داراي بقاء و حياتِ حقيقي باشد و به مقصدي که به دنبال آن است دست ‌يابد، بلكه حياتش دروغين و انسجامش وَهْمي خواهد شد. مثل بدن مرده‌اي است كه به واقع انسجام و يگانگي حقيقي ندارد و در آن صورت اعضای آن در اختيار يك هدف واقعي قرار نمي‌گيرد و زماني نمي‌گذرد که متلاشي مي‌شود. پس بايد نظام اجتماعي انسان‌ها، همچون نظام فردي‌شان، تحت تدبير و حاكميت حضرت «اَحد» باشد تا به ثمره‌ي حقيقي دست يابد و بر اساس قاعده‌ي ارتباط کثرت‌ها به وحدت، ادامه‌ي حيات متعالي در آن فراهم باشد.

۲. خداوند در سوره‌ي شوري آيه‌ي 9 مي‌فرمايد: «فَاللّهُ هُوَ الْوَليُّ» يعني فقط خدا «وليّ» است و لذا فقط حكم خدا بايد در امور انسان‌ها - اعم از امور شخصي و اجتماعي- حاكم باشد، و هرگونه حاكميتي در امور انسان‌ها كه مظهر حكم خدا نباشد، خلاف واقعيت جاري در هستي است.

۳. براي حاكميت حكم خدا بر انسانِ مختار، «نبي» و «امام» نياز است. پس نبي و امام آينه‌ي نمايش حكم خداونداند و هيچ چيزي از خود ندارند، مثل آينه كه صِرفاً حكايت‌كننده و نمايش‌دهنده‌ي وجود شخصي است كه در مقابل آن است. در همين راستا امام باقر(علیه السلام) مي‌فرمايند: «بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا»[1] قلب هاي ما ظرف خواست و مشيت خداوند است چون او بخواهد ما مي خواهيم.

۴. در زمان غيبتِ امام زمان(عجل الله تعالی) براي اين‌كه رابطه‌ي انسان‌ها و جامعه با حضرت اَحد قطع نشود و حكم خدا در امور انسان‌ها - اعم از امور شخصي و امور اجتماعي- جاري و حاكم باشد، ضرورت دارد يك كارشناسِ كشف حكم خدا از طريق كتاب و سنت، در صحنه‌ي مديريتِ بالاي جامعه باشد تا اين نياز برآورده شود و جايگاه مراجعِ صاحب فتوي در امور فردي و وَليّ فقيه در امور اجتماعي بر همين مبنا است.

۵. خدايي كه براساس حكمت بالغه‌‌اش هيچ نيازي را بي‌جواب نمي‌گذارد و بر همين اساس پيامبر و امام را براي بشر مي‌پروراند[2] در زمان غيبت امام زمان(عجل الله تعالی) چون جامعه نياز به يك فقيه اَعْلم و شجاع و متقي دارد، اين چنين فقيهي را هم مي‌پروراند. حالا وظيفه‌ي مردم این است که از طريق خبرگان فقيه‌شناس او را كشف نمايند و اگر افراد در اين مورد حساسيت لازم را به‌کار نگيرند و تلاش نكنند، گرفتار حاكماني مي‌شوند كه افكار و خواست‌هاي خودشان را بر مردم حاكم مي‌كنند. در حالي كه فقيه، حكم خدا را بر جامعه حاكم مي‌كند، حکمي که مطابق فطرت همه‌ي انسان‌ها است و تمام ابعاد وجودي انسان را رشد مي‌دهد.

امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در کتاب ولايت فقيه با استدلال به لزوم وجود مؤسسات اجرايي و ضرورت اجراي احکام اسلام و ماهيت و کيفيت قوانين اسلام (احکام مالي، احکام دفاع ملي و احکام احقاق حقوق و احکام جزايي) و لزوم وحدت بين امت اسلام و ضرورت قيام علما براي نجات مردم مظلوم و محروم و همچنين با استناد به سنت و رويّه‌ی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)و رويّه‌ي امير مؤمنان علي بن ابيطالب(علیه السلام) و... بر ضرورت تشکيل حکومت اسلامي در عصر غيبت تاکيد کرده و مي‌فرمايد: «اکنون که دوران غيبت امام(علیه السلام) پيش آمده و بناست احکام حکومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا کند و هرج و مرج روا نيست، تشکيل حکومت لازم مي آيد. عقل هم به ما حکم مي‌کند که تشکيلات لازم است... اکنون که شخص معيني از طرف خداي تبارک و تعالي براي احراز امر حکومت در دوره‌ي غيبت تعيين نشده است، تکليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها کنيد؟ ديگر اسلام نمي خواهيم؟ اسلام فقط براي دويست سال بود؟ ...يا اين‌که حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معيني را براي حکومت در دوره‌ی غيبت تعيين نکرده است، لکن آن خاصيت حکومتي را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی) موجود بود براي بعد از غيبت هم قرار داده است. اين خاصيت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده‌ی بيشماري از فقهاي عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، مي توانند حکومت عدل عمومي در عالم تشکيل دهند. اگر فرد لايقي که داراي اين خصلت باشد به پا خاست و تشکيل حکومت داد، همان ولايت را که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)در امر اداره‌ی جامعه داشت دارا مي باشد، و بر همه‌ي مردم لازم است که از او اطاعت کنند».[3]

امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در کتاب البيع مي فرمايند: «همان دلايلي که لزوم امامت را پس از نبوت اثبات مي‌کند، عينا لزوم حکومت در دوران غيبت حضرت ولي عصر(عجل الله تعالی) را در بر دارد... آيا مي توان تصور کرد که آفريدگار حکيم، امت اسلامي را به حال خود رها کرده و تکليفي براي آنان معين نکرده باشد؟ و آيا خردمندانه است که بگوييم خداوند حکيم به هرج و مرج ميان مسلمين و پريشاني احوال آنان رضا داده است؟ و آيا چنين گماني به شارع مقدس رواست که بگوييم حکمي قاطع جهت رفع نيازهاي اساسي بندگان خدا تشريع نکرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟»[4]

آري، لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي کشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، از بديهي ترين امور و واضحات عقل است، بي آن‌که بين زمان حضور و غيبت امام و اين کشور و آن کشور فرقي باشد.

آيت الله العظمي بروجردي به طور منظم و منطقي بر اثبات ولايت فقيه استدلال عقلي کرده و در بين کلمات خويش صراحتاً از نصب فقيه براي سرپرستي جامعه‌ی اسلامي سخن گفته است.ايشان، در باره‌ی اثبات ولايت فقيه و بيان ضوابط کلي و شئون و حدود ولايت مي فرمايند:

اولا: در جامعه اموري وجود دارد که مربوط به فرد خاصي نيست بلکه از امور عمومي اجتماعي است که حفظ نظام جامعه بدان وابسته است، نظير قضاوت، سرپستي اموال غايب و ناتوان و مجهول المالک، و حفظ نظام داخلي جامعه و پاسداري از مرزها و دستور جهاد و دفاع هنگام هجوم دشمنان و مشابه آن که با سياست مُدُن مرتبط است.اين امور از مواردي نيست که هر شخصي مستقلا بتواند عهده دار آن گردد، بلکه از وظايف سرپرست جامعه و آن کسي است که زمام امور اجتماعي مردم به دست اوست.

ثانيا: براي کسي که قوانين اسلام و ضوابط آن را بررسي کند، ترديدي باقي نمي ماند که اسلام دين سياسي، اجتماعي است و احکام آن به اعمال عبادي شرعي محض که هدف آن، تکامل فرد و تامين سعادت اخروي است منحصر نيست، بلکه اکثر احکام آن مربوط به امور سياسي و تنظيم اجتماع و تامين سعادت دنياي مردم است.مانند احکام معاملات و سياسات و جزاييات از قبيل حدود و قصاص و ديات و احکام قضايي، و مالياتهايي نظير خمس و زکات که حفظ دولت اسلام متوقف بر آن است.به همين خاطر علماي خاصه و عامه اتفاق نظر دارند که در محيط اسلام وجود سياستمدار و رهبري که امور مسلمانان را اداره کند ضروري است بلکه از ضروريات اسلام است.هرچند در خصوصيات و شرايط او و چگونگي تعيين او از سوي رسول الله(صلی الله علیه و آله)يا با انتخاب عمومي، اختلاف نظر دارند.

ثالثا: بي ترديد سياست بلاد و تامين جهات اجتماعي در دين اسلام جداي از جهات روحاني و شئون مربوط به تبليغ احکام و ارشاد مسلمانان نيست، بلکه از همان صدر اسلام سياست با ديانت در هم آميخته و سياست از شئون ديانت محسوب مي شده است.رسول الله(صلی الله علیه و آله)شخصا به تدبير امور مسلمانان مي پرداخت و امور آنان را سياست‌گزاري مي‌کرد و مسلمانان براي حل و فصل خصومت‌هاي خويش به وي مراجعه مي‌کردند. پس از آن حضرت نيز سيره‌ي خلفاي راشدين و غير راشدين و امير المؤمنين(علیه السلام) به همين منوال بود. آن حضرت پس از تصدي ظاهري خلافت، امور مسلمانان را تدبير مي‌کرد و براي ولايات، قاضي و حاکم منصوب مي‌فرمود.[5]

اين است مباني عقلي و شرعي حکومت ديني. حال ممکن است سؤالاتي در اين رابطه پيش آيد که به آن‌ها مي‌پردازيم.

سؤال: با توجه به اين‌كه انساني نياز به وَلِيّ دارد كه خودش به خودي خود نتواند امورش را مديريت كند و به اصطلاح صغير يا سفيه باشد، اين سؤال پيش مي‌آيد که مگر مسلمانان صغير يا سفيه‌اند كه نياز به وَليّ دارند؟

جواب: نياز به وَليّ دو جنبه دارد. يكي از جنبه‌ي صغارت و يا ديوانگي و يكي هم از جنبه‌ي فرزانگي. يعني هم پيامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(ع)وليّ و سرپرست نياز دارند كه سرپرست آن‌ها خدا است، و هم در همين راستا مؤمنين نيازمند وَليّ و سرپرست هستند و هم انسان‌هايي مثل کودکان و ديوانگان - از آن جهت که نمي‌توانند امور معمولي زندگي خود را مديريت کنند- نياز به وَليّ و سرپرست دارند. منتها ديوانگان و كودكان از جنبه‌اي ديگر نيازمند سرپرست هستند و اين دو با هم تفاوت دارد.

«وليِّ» مؤمنين مثل پيامبر و امامان(ع)، وقتي دستوري را از طرف خداوند به مؤمنين مي‌دهند، انجام آن دستور براي خودشان هم واجب است - چون در واقع حكم خدا را اظهار مي‌دارند- اما سرپرست و «وَليّ» كودكان و سفيهان اگر دستوري بدهد براي خودش واجب نيست. و لذا گفته مي‌شود «ولايت فقيه از نوع ولايت بر فرزانگان است و نه ولايت بر ديوانگان». و به همين جهت هم حكم فقيه بر خودش هم واجب است چون در راستاي إعمال ولايت الهي است و منجر به قرب انسان به حضرت پروردگار مي‌شود.

سؤال: اگر تنها راه نجات انسان‌ها اجراي حكم خدا در امور اجتماعي و فردي آنهاست، چرا پس از سال‌ها اجرايِ برنامه ولايت فقيه هنوز مشكلات زيادي در جامعه باقي است؟

جواب: اولاً؛ غفلت نكنيم كه مسئله‌ی ولايت فقيه، مثل مسئله‌ی روزه گرفتن است كه بايد همواره تلاش كنيم كه روزه‌ي ما به آن روزه‌ي واقعي كه دين دستور داده است نزديك شود، و اين طور نيست كه اگر امسال نتوانستيم آن‌گونه كه دين فرموده روزه بگيريم و به واقع تمام اعضائمان، اعم از چشم و گوش و قلبمان روزه نبود، تصميم بگيريم سال ديگر روزه نگيريم، بلكه تلاش مي‌كنيم سال ديگر روزه‌اي بگيريم كه به مقصد و هدف نزديك‌تر باشد. مسئله‌ي حاكميت حكم خدا از طريق وَليّ فقيه براي نجات جامعه نيز همين‌طور است كه بايد همواره تلاش كنيم حكم خدا از طريق ولايت فقيه در امور جامعه حاكم شود تا آرام‌آرام به آن نتايجي كه بايد برسيم دست پيدا كنيم. در همين راستا خداوند مي‌فرمايد: «...بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ. وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ»[6] پيامبر حق را براى مردم آورده؛ امّا بيشترشان از حق كراهت دارند ولي اگر حق از هوس‌هاى آن‌ها پيروى كند، آسمان‌ها و زمين و همه‌ي كسانى كه در آن‌ها هستند تباه مى‏شوند. پس ملاحظه مي‌کنيد دين به جهت حقانيتي که دارد خداوند آن را براي مردم آورد، حتي اگر در ابتدا مردم نسبت به آن کراهت داشته باشند ولي چون مطابق فطرت انسان‌ها است پس از مدتي از درون جانشان آن را مي‌پذيرند.

ثانياً؛ اگر از حاكميت حكم خدا از طريق وليّ فقيه دست برداريم، آيا راه ديگري براي اداره‌ی امور اجتمايي بشر داريم؟ آيا بقيه‌ي كشورهاي دنيا به جهت همين فاصله‌گرفتن از حكم خدا نبوده است که گرفتار اين‌همه مشكلاتِ غيرقابل علاج شده‌اند و مگر نه اين است كه گرفتاري‌هاي مسلمانان هم امروزه به جهت تأثيرپذيري از همان فرهنگ‌هاي بريده از حكم خدا به‌وجود آمده است؟

سؤال: اگر چند فقيه همگي مدّعي امر ولايت فقيه بودند، چه بايد كرد؟

جواب: همچنان که در سخن آيت‌الله بروجردي«رحمة‌الله‌عليه» ملاحظه فرموديد ولايت بر جامعه از نوع ولايت بر امور حِسْبيه يعني امور بي‌سرپرست است، و بدين لحاظ ولايت بر جامعه براي فقيه، واجب كفايي است و بر اين اساس اگر فقيهي كه توانايي امر مديريت جامعه را داشته باشد، كار را به عهده گرفت، وظيفه از بقيه‌ی فقها ساقط مي‌شود و نه تنها وظيفه از آن‌ها ساقط مي‌شود بلکه بر همه‌ي آحاد جامعه و از جمله فقيهان واجب است تا زماني كه فقيهِ حاكم بر اساس حكم خدا حكم مي‌كند، از او تبعيت كنند. مضافاً اين‌که در حال حاضر با وجود مجلس خبرگان که از فقهايي تشکيل شده که فقيه اَعْلم و توانا بر امر حکومت را مي‌شناسند، ديگر چنين فرضي واقع نمي‌شود زيرا اين علمای مجلس خبرگان هستند که مشخص مي‌کنند چه کسي شايستگي لازم را در امر ولايت بر جامعه‌ي مسلمين دارد.

سؤال: اگر ولايت فقيه يك مسئله‌ی ديني است و در زمان غيبت بايد محقق شود، چرا بين خودِ علماء اسلام در مورد آن اختلاف هست؟

جواب: در بين علماء اسلام در بود و نبود اصل ولايت فقيه در زمان غيبتِ وليّ‌عصر(عجل الله تعالی) اختلاف نيست. تفاوت در استناد آن‌ها به ادلّه‌ي حاکميت فقيه است. بعضي به اعتبار اين‌كه حكم جامعه، حكم امور بي‌سرپرست و حسبيه است، لازم مي‌دانند فقيه به عنوان نماينده‌ي اسلام، امور جامعه را به دست گيرد. و بعضي مي‌فرمايند: همين‌كه خداوند فرموده است: «فَاللهُ هُوَالْوَليّ»؛ پس بايد حكم خدا همواره در جامعه حاكم باشد و در راستاي اين ولايت، پيامبر و ائمه(ع)ولايت خدا را اِعمال مي‌كنند و خودِ امامان(ع)در زمان غيبت، فقيه را براي اِعمال ولايت خدا نصب كرده‌اند.

البته از اين نكته نبايد غفلت كرد كه بعضاً در طول تاريخ در كلمات علماء دين، «ولايت» به معناي اجراي امور جامعه به‌كار رفته، مثل اعمالي كه والي يك شهر انجام مي‌دهد و لذا وقتي با توجه به اين امر مي‌فرمايند: درست نيست فقيه، ولايت داشته باشد، منظور آن‌ها اين است كه نبايد فقيه در جايگاهِ والي شهر قرار گيرد. ولي هيچ عالِم اسلامي در اين‌كه بايد حكم فقيه در جامعه‌ي اسلامي نافذ باشد ترديد ندارد.[7]

سؤال: آيا ولايت فقيه، مطلق است يا نسبي؟

جواب: از آن‌جايي كه فقيه؛ حكم خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)را اظهار مي‌دارد و نه نظرِ خود را، ولايت فقيه مطلق است. و بر همين مبناست كه مخالفت با حكم وليّ فقيه، مخالفت با حكم خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)است. و امام‌خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» مي‌فرمايند: همه‌ي اختياراتي كه براي امام معصوم(علیه السلام) به عنوان وليّ امر جامعه‌ي اسلامي ثابت است براي فقيه نيز بايد ثابت باشد و وليّ فقيه از اين نظر هيچ حد و حصري ندارد مگر آن‌كه دليلي اقامه شود كه برخي از اختيارات امام معصوم به ولي فقيه داده نشده است. در ضمن، ایشان مي‌فرمودند «ولايت فقيه همان ولايت رسول الله(صلی الله علیه و آله)است.» ولايت مطلقه‌ی فقيه به اين معنا كه فقيه هر كاري دلش خواست انجام دهد و هر حكمي دلش خواست بكند و اختيار مطلق دارد و هيچ مسئوليتي متوجه او نيست واقعيت ندارد واژه‌ي مطلقه در ولايت مطلقه‌ي فقيه در مقابل ولايت محدودي است كه فقها در زمان طاغوت داشتند.

نكته‌ي دومي كه ولايت مطلقه‌ي فقيه بدان اشاره دارد اين است كه فقيه هنگامي كه در رأس حكومت قرار مي‌گيرد هر آنچه از اختيارات و حقوقي كه براي اداره‌ي حكومت، لازم و ضروري است براي او وجود دارد و از اين نظر نمي‌توان هيچ تفاوتي بين او و امام معصوم(علیه السلام) قائل شد؛ يعني بگوييم يك‌سري از حقوق و اختيارات عليرغم آن‌كه براي اداره‌ي يك حكومت لازم و ضروري است مع‌هذا اختصاص به امام معصوم(علیه السلام) دارد و فقط اگر شخص امام معصوم در رأس حكومت باشد مي تواند از آن‌ها استفاده كند اما فقيه نمي‌تواند و حق ندارد از اين حقوق و اختيارات استفاده كند. بديهي است كه اين سخن قابل قبول نيست چرا كه اگر فرض مي‌كنيد اين حقوق و اختيارات از جمله حقوق و اختياراتي هستند كه براي اداره‌ي يك حكومت لازمند و نبود آن‌ها موجب خلل در اداره‌ي امور مي شود و حاكم بدون آن‌ها نمي‌تواند به وظيفه‌ي خود كه همان اداره‌ي امور جامعه است عمل نمايد، بنابراين عقلاً به هيچ‌وجه نمي‌توان در اين زمينه تفاوتي بين امام معصوم و وليّ فقيه قائل شد و هرگونه ايجاد محدوديت براي فقيه در زمينه‌ي اين قبيل حقوق و اختيارات، مساوي با از دست‌رفتن مصالح عمومي و تقويت منافع جامعه‌ي اسلامي است. بنابراين لازم است فقيه نيز به مانند امام معصوم(علیه السلام) از مطلق اين حقوق و اختيارات برخوردار باشد كه اين مسأله هيچ ربطي به حكومت فاشيستي ندارد و موجب توتاليتر شدن ماهيت حاكميت نمي شود بلكه اين امرِ عقليِ مسلم و بسيار واضحي است كه در حكومت‌هاي ديگر نيز پذيرفته شده و وجود دارد.

 مطلب ديگري كه ولايت مطلقه‌ی فقيه به آن اشاره دارد در رابطه با اين سؤال است كه آيا دامنه‌ي تصرف و اختيارات وليّ فقيه، تنها منحصر به حدّ ضرورت و ناچاري است يا اگر مسأله به اين حد هم نرسيده باشد ولي رجحان عقلي و عقلايي در ميان باشد فقيه مجاز به تصرف است؟ ذكر يك مثال براي روشن‌شدن مطلب مناسب است: فرض کنيد وضعيت ترافيك شهر دچار مشكل جدي است و به علت كمبود خيابان و يا كم عرض‌بودن آن، مردم و ماشين‌ها ساعت‌هاي متوالي در ترافيك معطل مي‌مانند و خلاصه، وضعيت خيابان‌هاي فعلي پاسخگوي نياز جامعه نيست و به تشخيص كارشناسان امين و خبره، احداث يك يا چند بزرگراه لازم و حتمي است. يا وضعيت آلودگي هواي شهر در حدي است كه متخصصان و پزشكان در مورد آن به مردم و حكومت هشدارهاي پي در پي و جدّي مي‌دهند و راه حل پيشنهادي آنان نيز ايجاد فضاي سبز و احداث پارك است. در اين‌گونه موارد هيچ شكي نيست كه وليّ فقيه مي‌تواند با استفاده از اختيارات حكومتي خود حتي اگر صاحبان املاكي كه اين بزرگراه و پارك در آن ساخته مي‌شود راضي نباشند با پرداخت قيمت عادلانه و جبران خسارت‌هاي آنان، دستور به احداث خيابان و پارك بدهد و مصلحت اجتماعي را تأمين كند.

 اكنون با اين توضيحات روشن مي‌شود ولايت فقيه و ولايت مطلقه‌ي فقيه به معناي آن نيست كه فقيه بدون در نظرگرفتن هيچ مبنا و ملاكي، تنها و تنها بر اساس سليقه و نظر شخصي خود عمل مي كند و هر چه دلش خواست انجام مي دهد و هوي و هوس و اميال شخصي اوست كه حكومت مي كند. بلكه ولي فقيه، مجري احكام اسلامي است و اصلاً مبناي مشروعيت و دليلي كه ولايت او را اثبات می كند عبارت از اجراي احكام شرع مقدس اسلام و تأمين مصالح جامعه‌ی اسلامي در پرتو اجراي آن احكام است؛ بنابراين بديهي است كه مبناي تصميم‌ها و انتخاب و عزل و نصب و كليه‌ی كارهاي فقيه، احكام اسلام و تأمين مصالح جامعه‌ي اسلامي و رضايت خداي متعال است و بايد اين چنين باشد و اگر وليّ فقيهي از اين مبنا عدول كند خود به خود صلاحيتش را از دست خواهد داد و ولايت او از بين خواهد رفت و هيچ‌يك از تصميم‌ها و نظرات او مطاع نخواهد بود. بر اين اساس، به يك تعبير مي‌توانيم بگوييم كه ولايت فقيه در واقع ولايت قانون است؛ چون فقيه ملزم و مكلف است در محدوده‌ي قوانين اسلام عمل كند و حق تخطي از اين محدوده را ندارد، همان‌گونه كه شخص پيامبر و امامان معصومh نيز چنين هستند. بنابراين به جاي تعبير ولايت فقيه مي توانيم تعبير "حكومت قانون" را به‌كار بريم البته با توجه به اين‌كه منظور از قانون در اينجا قانون اسلام است.

سؤال: در خصوص نظارت مجلس خبرگان اشکالي تحت عنوان دور مطرح است. اشکال اين است که رهبري، فقهاي شوراي نگهبان را نصب مي‌کنند، و فقهاي شوراي نگهبان صلاحيت اعضاي مجلس خبرگان را بررسي و تأييد مي‌کنند و مجلس خبرگان شخص رهبر را گزينش مي‌کنند. پس به اين ترتيب رهبر درصدر و ذيل اين سلسله، قرار مي‌گيرد و اينجا دور فلسفي يعني توقف شئ بر نفس خود پيش مي‌آيد. به اين دليل که صلاحيت فقهاي خبرگان توسط فقهاي شوراي نگهبان تأييد مي‌شود و فقهاي شوراي نگهبان کساني هستند که توسط رهبر منصوب شده‌اند.

جواب: اين حالت، دور محسوب نمي‌شود و تالي فاسد دور را به همراه ندارد، چون وظيفه‌ي شوراي نگهبان در حدّ تأييد اجتهاد و عدم سوء پيشينه‌ي كانديداهاي نمايندگي مجلس خبرگان است و همه‌ي افرادي كه در حدّ اجتهاد هستند مي‌توانند خود را كانديدا كنند و مردم به هركدام كه صلاح ديدند رأي می‌دهند. در حالي‌كه وقتي دور پيش مي‌آيد كه شوراي نگهبان عده‌اي را به عنوان مجلس خبرگان انتخاب كند - بدون امكان كانديداشدن مجتهدين- و بعد هم همان افراد، مجلس خبرگان را تشكيل دهند- بدون انتخاب مردم- .

اين بود آنچه بعد از بحث از جايگاه نظري نبوت و امامت تحت عنوان مباني حکومت ديني و ولايت فقيه مي‌توان مدّ نظر قرار داد، زیرا ما معتقدیم ولایت فقیه ادامه‌ی امامت در زمان غیبت امام عصر (عجل الله تعالی) تا ظهور و حکومت امام عصر است.

«والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته»

 


[1] - بحار الأنوار ، ج‏52، ص 51.

[2] - در راستای پرورش انسانی که حکم خدا را در جامعه جاری کند در مورد رسول خدا، حضرت علي(علیه السلام) در خطبه‌ي 193 مي‌فرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ.(صلی الله علیه و آله)مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ» از همان لحظه‌اي كه پيامبر(صلی الله علیه و آله)را از شير گرفتند، خداوند بزرگ‌ترين فرشته‌ي خود را مأمور تربيت پيامبر كرد تا شب و روز، او را به راه‌هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.

[3] - به کتاب ولايت فقيه(حکومت اسلامي)، امام خميني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373، ص 39- 40 رجوع شود.

[4] - به کتاب البيع، امام خميني،  مؤسسه اسماعيليان، ج 2، ص 461- 462 رجوع شود.

[5] - به کتاب البدر الزاهر في صلوة الجمعه و المسافر، حسينعلي منتظري، (تقرير لما افاده آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي طباطبائي)، ص 52- 57 رجوع شود.

[6] - سوره‌ي مؤمنون، آيات 70 و 71.

[7] - شيخ انصارى مي فرمايد: «کسى که در ولايت فقيه ترديد کند، طعم فقه را نچشيده و رمز کلمات ائمه معصومينh را نفهميده است»( جواهر الکلام ج21/ 395 ـ 397.) و آيت‌الله خويي مي‌فرمايد: به دو دليل، فقيه جامع شرايط در عصر غيبت مي‌تواند مجري احکام انتظامي اسلامي باشد: اولاً، اجراي احکام انتظامي اسلامي در راستاي مصلحت عمومي تشريع گرديده و براي حفظ نظم است تا جلوي فساد گرفته شود و ظلم و ستم، تجاوز و تعدّي، فحشا و فجور و هرگونه تبهکاري و سرکشي در جامعه ريشه‏کن شود و اين نمي‌تواند مخصوص يک برهه بوده باشد؛ ثانيا، از نظر فنّي و قواعد علم اصول، دلايل احکام انتظامي اسلام اِطلاق دارد ـ اِطلاق اَزماني و اَحوالي ـ و نمي‌توان آن را بي‏جهت، مقيد به زمان يا حالت خاصّي دانست و همين اطلاق، چنين اقتضا دارد تا در امتداد زمان همواره ادامه داشته باشد و اجرا گردد. و اجراي احکام انتظامي اسلام بر عهده کسي است که شايستگي اِعمال‏نظر و حکم کردن را دارا باشد.يعني صدور حکم در عصر غيبت شايسته فقهاي جامع شرايط.( بنگريد به: مباني تکملة المنهاج، ج1، ص226-224.) ايشان همچنين در باب «حسبه» از کتاب اجتهاد و تقليد مي‌فرمايد: «إنّ هناک أمورا لابدّ أن تتحقّق خارجا، المعبّر عنها بالأمور الحسبية، والقدر المتيقَّن هو قيام الفقيه بها.» (بنگريد به علي غروي، کتاب التنقيح - اجتهاد و تقليد، ص 425-419.) قدر متيقّن از مکلّفان به اين‏گونه واجبات - که اهمال و فروگزاري آن در هر زمان، شرعا و عقلاً روا نباشد - فقهاي عادل و جامع شرايط مي‏باشند.

22273
متن پرسش
با سلام: آیا آیه تطهیر تنها سند قرآن در معصومیت امام است؟ منظور از اراده خدا در آیه تطهیر تشریعی است و یا تکوینی و به چه دلیل؟ آیا بدون استفاده از احادیث می توان این آیه را مختص به 5 تن دانست؟ با استناد به حدیث کسا که مربوط به 3 امام اول است عصمت باقی امامان چگونه دریافت می شود؟ با توجه به اینکه آیه تطهیر نصف دوم یک آیه است چگونه همسران پیامبر که در قسمت اول آیه مورد خطاب قرار گرفته اند در گروه قرار نمی گیرند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی در این رابطه در کتاب «دعاى ندبه، زندگى در فردايى نورانى» ص: 41

مطالبی عرض شده که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود:

درباره خاندان آن حضرت فرمودى فقط خداوند اراده كرده تا شما اهل بيت را از هرگونه رجس و ناپاكى دور سازد و آن هم پاك‏بودنى خاص.

اين قسمت حاوى نكات مهم معرفتى است و اشاره دارد به قرآن كه مى‏ فرمايد: «... انَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا ...»[1] اى اهل البيت! فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدى بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد.

با دقت در آيه‏ تطهير نكات زير مورد توجه قرار مى‏ گيرد.

1- «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، به معنى هرگونه پليدى جسمى و روحى است.

2- بيش از 70 حديث كه بيشتر از اهل سنت است اقرار دارد كه «اهل البيت» شامل، رسول خدا (ص) و حضرت‏ على (ع) و فاطمه ‏زهرا (س) و امام‏ حسن و امام ‏حسين «عليهم االسلام» مى ‏باشد.[2]

3- امّه ‏سلمه مى ‏گويد: بعد از آمدن آيه تطهير، رسول خدا (ص) عباى خود را بر سر حضرت على و همسر او و حسنين «عليهماالسلام» انداختند و بعد گفتند: بارالها! اين‏ها آل محمداند. من گوشه عبا را بالا زدم كه وارد شوم، حضرت آن را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستى،[3] (يعنى؛ تو زن خوبى هستى ولى جايت اين‏جا نيست).

سؤال: چرا آيه شامل زنان پيامبر نمى‏ باشد؟

جواب: اولًا: هیچ کس تا به حال قائل به عصمت زنان پيامبر نشده است، در حالى كه آيه خبر از عصمت «اهل البيت» مى ‏دهد و از جريان مباهله هم روشن مى ‏شود كه زنان پيامبر (ص) معصوم نيستند و لذا در كنار اهل البيت پيامبر (ص) جهت مباهله يك نفر از آن‏ها هم وارد مباهله نشده است.[4]

ثانياً: همه روايات از سنى و شيعه پنج تن مذكور را به عنوان اهل البيت معرفى كرده ‏اند.

ثالثاً: اگر آيه مربوط به زنان پيامبر بود از ضمير «عَنْكُنَّ» كه قبل از آيه به صورت جمع مؤنث بود، بايد استفاده مى ‏شد و نه اين‏كه بفرمايد «عَنْكُمْ» يعنى ضمير را عوض كند.

4- بنا به روايات و هم‏چنين با توجه به سياق آيه، جاى اصلى آيه اين‏جا نبوده و با وَحى جبرائيل به دستور پيامبر (ص) بعد از نزول، به اين صورت تنظيم شده است، و اين روش در كليه آيات مربوط به اهل‏ البيت (عليهم السلام) هست كه در بحث مستقلى بايد به آن پرداخته شود.

5- از همه مهم‏تر چون اراده براى تطهير را در آيه منحصر به اهل‏ البيت (عليهم السلام) كرده و گفته است «انَّما»، اولًا: اين تطهير، آن تطهير عمومى كه خداوند براى همه مسلمين اراده كرده است نمى‏ باشد، و اگر همان تطهير بود كه براى عموم مردم اراده كرده، ديگر مقام خاصى براى اهل‏ البيت (عليهم السلام) محسوب نمى‏ شد. ثانياً: چون خداوند تشريعاً طهارت و تزكيه را براى همه خواسته است، پس اين طهارت، طهارت تشريعى نبوده، بلكه طهارت تكوينى مى ‏باشد. يعنى طهارت و عصمتى است موهبتى كه در اثر آن، نيروى فوق العاده باطنى عصمت در آن‏ها ايجاد شده است، تا آن‏ها نمونه كامل زندگى صحيح براى بشريت باشند.

6- خداوند در قرآن فرمود: «انَّهُ لَقُرْانٌ كَريم* في كِتابٍ مَكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ الّا الْمُطَهَّرُون»[5] فقط مطهرون مقامشان، مقام تماس با قرآنى است كه در كتاب مكنون است كه همان مقام غيبى قرآن است. از طرفى در آيه تطهير فرمود: فقط شما اهل‏ البيت به تمام معنى مطهريد، پس در واقع فقط اهل‏ البيت‏ مترجمان واقعى قرآن‏ اند و بقيه بايد قرآن را از آن‏ها ياد بگيرند. از طرفى فرمود: آن قرآن كريم را كه در كتاب مكنون است غير مطهرون نمى ‏توانند «مَسّ» كنند، و متوجه هستيد كه نفرمود: غير مطهرون نمى‏ توانند بدانند، بلكه فرمود: غير مطهرون نمى ‏توانند با آن حقيقت غيبى قرآن تماس بگيرند. اين نشان مى‏ دهد كه حقيقت قرآن يك امر وجودى و واقعى است و نه اعتبارى، و شرط تماس با آن حقيقت مطلق، داشتن طهارت مطلق است، و بقيه به اندازه ‏اى كه از نظر طهارت به اهل‏ البيت نزديك باشند از قرآن بهره دارند. البته لازم است عزيزان متوجه باشند كه فرهنگ اهل‏ البيت، فرهنگ طهارت است و از طريق طهارت مى ‏توان با قرآن ارتباط داشت. يعنى علمشان را با حفظ طهارت تكوينى خود پايدار نگه مى‏ دارند و فلسفه وجود آن همه عباداتى كه ما در سيره پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) مى‏ بينيم براى حفظ همين طهارت تكوينى است. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره احزاب، آيه 33.

[2] ( 2)- به كتاب امام شناسى، ج 3، از آيت‏ الله سيد محمد حسين حسينى تهرانى رجوع شود.

[3] ( 1)- امام شناسى، ج 3، ص 144، نقل از غايةالمرام، ص 287.

[4] ( 2)- ابن جرير و طبرانى آورده ‏اند كه رسول خدا فرمود: « انْزِلَتْ هذِهِ الْايةُ فى خَمْسَةٍ: فِى وَ فى عَلِى وَ الْحسن وَ الْحسين وَ فاطِمه» يعنى فرمودند: اين آيه در مورد پنج كس نازل شده (در زمان نزول) كه عبارتند از من و على و حسن و حسين و فاطمه (عليهم السلام). از طرفى در سوره تحريم خداوند دو تا از زنان پيامبر را به باد انتقاد مى‏ گيرد و مفسرين عامه آن را عايشه و حفصه معرفى مى ‏كنند. حال چطور مى‏ توان چنين تطهيرى را به زنان پيامبر نسبت داد. در ضمن اصل روايت كِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهل‏ البيت معرفى كرده است.

[5] ( 1)- سوره واقعه، آيات 77 تا 79.

19790

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام: 1. میشه یه سیر مطالعاتی در زمینه انسان شناسی ارائه دهید. 2. یه سؤال از امام خامنه ای حفظه الله شده که آیا اینکه فرمودید اجناسی که مشابه داخلی دارند از خارجی آن استفاده نکنید شامل نرم افزارها هم می شود ایشان فرموده اند بله. بعضی این سؤال و جواب را دلیلی برای حذف تلگرام صهیونستی می دانند و می گویند ما همیشه دم از مبارزه با اسرائیل می زنیم اما در عمل با تلگرام داریم به آنها کمک می کنیم واقعا موندیم چیکار کنیم هر کی یه چیزی میگه!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سیر مطالعاتی بر روی سایت به اضافه‌ی مطالعه‌ی کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای روح» در این مورد کمک خواهد کرد. 2- مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در صحبتی که در تاریخ 19/8/95 که با جبهه‌ی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، می‌فرمایند: «درباره‌ی استفاده و ورود به شبکه‌های اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکه‌های اجتماعی و مجازی خارجی‌ها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد /  آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید

19606
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی قبولی طاعات: استاد راجع به روایت معروفی که ساعات زندگی مومنین را به ۴ قسمت تقسیم می کند و یکی از ساعات را دیدار با برادران دینی ذکر می کند، سوال دقیقی خدمتتان داشتم. اول آنکه چه دلیلی برای تقسیم بندی ساعات به این شکل بوده است!؟ توجیه شما! دوم آنکه در این زمانه چگونگی و کیفیت دیدار با برادران را با توجه به سیره ی پیامبر و ائمه توضیح دهید!؟ چرا بخش مهمی از زندگی مومنین باید دیدار با برادران دینی خود باشد!؟ اعتدال این قسمت از ساعات چگونه است!؟ (دوری از افراط و تفریط) با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی فضای تاریخی فضای ایمان و نظر به افقی باشد که از طریق اسلام گشوده شده است، یکی از زمینه‌های تعالی انسان مجالست با اهل ایمان است و در این فضاست که بزرگان فرموده‌اند: «انسان با انسان ها، انسان می‌شود» به شرطی که در کنار همدیگر تذکر به مسئولیت‌ها و ابدیت پیش رویمان، محور ارتباط باشد. موفق باشید

19381

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: از آنجا که بنده متاهل هستم و شغل و کسب و کار مناسب و قطعی ندارم اکثر مواقع ذهنم دگیر مسایل معیشتی که فردا چگونه می شود و از این قبیل مسائل می شود و با توجه به اینکه شرایط کشور هم شرایط مساعدی نیست و لااقل تا چهار سال دیگر هم بناست بهتر نشود، 1. راهکاری در مورد رفع مشکل بیکاری بدهید؟ 2. سوال اینجاست که طبق حدیث امام علی علیه السلام: «در توكّل كردنت همين بس كه هيچ كس جز خدا را جريان بخش روزى خود ندانى.» آیا رییس جمهور که توسط مردم انتخاب می شود به عنوان متولی اصلی اقتصاد کشور نقشی در افزایش رفاه اقتصادی مردم ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وظیفه‌ی رئیس جمهور آن است که در جای خود شرایط کسب و کار را فراهم کند. ولی جنابعالی با توکل به خدا و همراه با تواضع لازم به سخن حضرت علی«علیه‌السلام» اعتماد کنید. موفق باشید

18910
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز حفظه الله: جناب استاد جایگاه و ابعاد علمی استاد حسن رحیم پور ازغدی در حوزه غرب شناسی، اسلام، تاریخ، فلسفه، سیاست و.... چقدر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله ایشان یک سرمایه‌ی بزرگ برای نظام فکری جامعه‌ی ما هستند و از عقل خوب و جامع و انقلابی برخوردارند. موفق باشید

18359
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و خسته نباشید: استاد نمیدونم چه جوری تشکر کنم از اینکه ما رو بی نصیب از علم و توجهتون نمیذارین و بدون هیچ چشم داشتی جواب ما رو میدین، اینجا جایی هست که بیشترین اطمینان رو میتونیم داشته باشیم که به جوابمون می رسیم و از سردرگمی درمیام، در یک جمله، خیر دنیا و آخرت نصیبتون ان شاءالله. استاد سوالی برای بنده پیش اومده که آیا اصلا چیزی به عنوان تلقین داریم یا نه و اگر هست آیا در بعد معنوی و سیر و سلوک هم میشه از این پتانسیل استفاده کرد و نحوه به کارگیری این توان در زمینه سلوک معنوی به چه طریق هست؟ تشکر استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن معنا که انسانی فرهیخته که متوجه حقایق است و می‌داند در ما کمالاتی هست که از آن غافلیم، اگر به صورت تذکر ممتد ما را جلو ببرد، یک نحوه تلقین کرده است و از این جهت قابل پذیرش است و حضور در جلسات دینی جهت همین امر است. موفق باشید

17724

رزقبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در رابطه با رزق اگر در جایی حق انسان با پارتی بازی عده ای ضایع شود تفسیر این واقعه با توجه به مطالب گفته شده در کتاب رزق چیست؟ آیا می تواند اینگونه باشد که علاوه بر گناهی که آن افراد به سبب پارتی بازی مرتکب شده اند آن رزقی که بدین سبب از دست رفته است به خیر صلاح فرد نبوده و رزق او در جای دیگری مقدر شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده دقیقاً همین‌طور است. کسی در مقابل خدای رزّاق نمی‌تواند قد عَلَم کند. موفق باشید

16942

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: خستگی و بیماری مربوط به جسم است نه روح. پس علت خواب گناه انسان است. آیا این درسته؟ که هر کس خوابید یا بیماری به سراغش آمد گناهی انجام داده است. لطفا این مبحث را توضیح کامل دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! مباحث معرفت نفس را دنبال کنید. موفق باشید

16475

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: شب بخیر استاد جهل هم استغفار دارد؟ چگونه به یکباره جهل مان را به علم تبدیل کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات ما هست که به آن‌چه می‌دانیدعمل کنید تا خداوند شما را به آن‌چه نمی‌دانید عالم کند و این راه عبور از جهل است. از جهلی باید استغفار کرد که خودمان موجب کوتاهی در آن باشیم. موفق باشید

16461
متن پرسش
با سلام و تحیت: ببخشید 1. آیا به نظر شما اقای بهجت (ره)، به تجلیات ذاتی رسیده بودند؟ 2. نظر شما درباره ملاصدرا چیست؟ یعنی آیا ایشان به این درجه رسیده اند یا خیر؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دوی این بزرگواران به کمالات لازم رسیده‌اند، ولی «و ما ادریک ما الملاصدرا»؟ ملاصدرا چیز فوق‌العاده‌ای است. به تعبیر حضرت امام، او صدر الحكماء المتألهين و شيخ العرفاء الكاملين است. موفق باشید

نمایش چاپی