بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26040
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد گرامی: ببخشید از اینکه وقت شما را می گیرم: ۱. اینکه بعضی می فرمایند انسان هنگام مرگ تمام اطلاعات خود را فراموش می کند، پس چگونه آقای قوچانی در جواب خود با دو ملک با استدلال جواب می دهند وقتی که بر ترس خود غلبه می کنند و چنان سخن گفتن را ادامه می دهند که آن دو می گویند جواب هر سوال یک کلمه است؟ و حتی کسانی که حافظ قرآن بودند و در کما فقط از آنها صوت قرآن شنیده می شود؟ ۲. اصلا سر در نمی آورم چگونه برای ایشان پرسش و پاسخ بوده ولی از بعضی استادان می شنویم که می گویند سوالات برزخ از جنس سوالات دنیا نیست مثلا مثل وقتی خداوند بخواهد از صبر بنده بپرسد او را دچار بلا می کند. ۳. اینکه انسان در مسایل توحیدی باورش رشد می کند، وقتی با اطرافیان سخن می گوید و باورهای سطحی و گاها غلط آنها او را عذاب می دهد و اصلا نمی شود با آنها بحث کرد در این زمینه، با چه جمله ای در ذهن خود را آرام کنیم، مانند شما که گاها باورهایی سطحی ما آزارتان می دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در خواب و در قیامت، ملکات باقی می‌مانند و نه محفوظات. ۲. به هر حال در آن حالت به این صورت برای جناب آقای قوچانی ملکین ظهور کرده است. شاید در برزخِ اصلی بیشتر ظهورِ حقایق قلبی به میان آید 3- باید به حقیقت آن سخن‌ها توجه کرد و با انسان‌ها مدارا نمود. در ضمن جزوه‌‌ای در رابطه با «سیاحت غرب» بر روی سایت هست. موفق باشید

26039
متن پرسش
سلام علیکم: در روایتی آمده که یار نزدیک امام صادق (ع) پیش اون حضرت از سختی زندگی و فشاری که روی ایشون بوده شکایت می کنند. حضرت بهشون یه کیسه سکه میدند. اون فرد میگه من پول نمی خواستم فقط دعام کنید. حضرت می فرمایند پول را بگیر دعا هم می کنم. بعد می فرمایند هرگز مشکلاتت رو برای مردم نگو تا عزت نفست حفظ بشه. آیا میشه مشکلات رو به امام گفت؟ایشون از گفتن به مردم نهی کردند، نه گفتن به امامان رو. آیا درسته این مطلب؟ مگر ائمه نمی فرمایند که نمک زندگیتاک را هم از ما بخواهید؟ پس می توان به خدمت ایشان شکایت از زندگی کرد. درسته؟ ممنون که وقت می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! آن‌ها واسطه‌ی فیض الهی هستند. موفق باشید

26036
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد جان در برهان صدیقین بحث از تشریع و تکوین انسان به میان آمد. حال سوال این است که آیا باقی موجودات هم تکوین و تشریعی برایشان وجود دارد؟ و اگر وجود ندارد، چگونه می توان وجودی در اشدالوجود باشد و در شدید الوجود و خفیف الوجود نباشد؟ اختیار یا یک امر وجودیست یا عدمی، اگر وجودی باشد چطور ممکن است در باقیِ موجودات نباشد؟ (آیا اختیار زمانی معنی می دهد که تشریع و تکوینی متصور باشد برای موجود؟) و اینکه مرتبه اجنه از لحاظ وجودی چیست؟ چون فرموده بودید: اجنه هم اختیار دارند. بابت مشوش بودن سوالات معذرت میخوام، حاصل ذهن درهم ریخته است. جزاك الله خيرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اختیار مربوط به موجودی است که دارای چند امکان باشد «إمّا شاکراً و إمّا کفوراً» می‌تواند هم کفر بورزد و هم شاکر باشد و این در حوزه‌ی انسان و جنّ معنا دارد و برای فرشتگان که مقام معلوم دارند، اختیار معنا ندارد. موفق باشید

26034
متن پرسش
با سلام: فرق اختیار تکوینی انسان با اختیار تشریعی در چیست؟ پیمان الست کدام یک از این اختیار ها بود؟ تکوینی یا تشریعی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اختیار تکوینی مربوط به ذاتِ وجودی انسان است و ربطی به این شخصیتی که ما فعلاً داریم، ندارد. پیمان «الست» تکوینی است. موفق باشید

26033
متن پرسش
سلام: تعبیر «ضمیر ناخودآگاه» کدام یک از ابعاد انسان در مبانی عرفان اسلامی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم هم شامل نفس و هم شامل قلب شود، بستگی به درجه‌ی افراد دارد. موفق باشید

26032
متن پرسش
سلام استاد عزیز: همیشه خدا رو شکر می کنم که با سایت شما آشنا شدم. استاد من به تازگی شروع به مطالعه کتابهای شما نموده ام. سوالم این هست دوست دارم کتابهای بیشتری در مورد معرفت نفس مطالعه کنم اگر امکانش هست یه سیری برای حقیر معرفی کنید. ان شاالله خداوند به شما و فرزندانتان عمر با عزت عطا کند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بعد از مطالعه‌ی کتاب «خویشتن پنهان» با مطالعه‌ی کتاب «معاد» و شرح صوتی آن در معرفت نفس تعمق بیشتری برایتان حاصل می‌شود. موفق باشید

26031
متن پرسش
سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیزم: بنده قبلا در مورد نشانه های ظهور کم و بیش مطالعه می کردم و در کل به مسائل مهدویت علاقه زیادی داشتم. در واقع دلیل اصلیش این بود که من از طریق اعتقاد به ظهور حضرت صاحب الامر (عج) به دین اسلام و آرمان های انقلاب باور قلبی پیدا کردم. اما وقتی با کتاب های شما آشنا شدم، فهمیدم دین داری و توحید واقعی بسیار عمیق تر از آن چیزی است که من تصورش را می کردم. وقتی نوشته ها و کتاب های شما را در باب مهدویت مطالعه کردم در مورد مهدویت هم نگاهم به طور کل تغییر کرد. چند وقت پیش هم استاد رائفی پور صوتی را از مرحوم آیت الله خزعلی پخش کردند که ایشان ۲ یا ۳ سال قبل از انقلاب در تفسیر آیه ی ۱۰۵ و ۱۰۶سوره انبیاء مطالبی را فرمودند که ما را به نزدیکی ظهور امیدوارتر کردند، می خواستم بدانم با توجه به نگاه عمیق و ریشه ای که شما به همه مسائل دارید نظرتان را در مورد این مطالب بفرمائید. بیانات آیت الله خزعلی؛ کسانی که خودشون رو عبد، حق جو، هموار، نیکخواه، ضد باطل ساخته اند، اینها به دستشان خواهد آمد و نبض زمان برای اینها خواهد زد. چون دنیا، دنیای روبه کمال است اما با تدریج، چون چنین است دنیا باید آماده شود برای اینکه به بدست صالحین سپرده شود. این آمادگی دو گونه است؛ آمادگی مادی و آمادگی معنوی. در مورد آمادگی مادی، باید جهان بشود یک خانه، یعنی از این گوشه ی اتاق صدا آمد آن گوشه ی اتاق بشنود و برعکس. باید یک سلسه اعصابی کره ی زمین را به هم ربط دهد که صداها، رنگها، چهره ها، و فریاد ها را همه بفهمند. این جنبه های مادی است که بشود به دست صالحین اداره شود. نه اینکه در سبزوار اند از ورامین بی خبر، در ورامین از دزفول بی خبر. تمام باید به آن واحد خبردار شوند. لذا در روایات به این اشاره شده که مردم نشسته اند هم همدیگر را می بینند و هم صدای همدیگر را می شنوند. باید طوری شود که مردم این قدر ظلم و جفا دیده اند که دیگر اعتمادهایشان از همه بریده است و داد می زنند آیا یک منجی پیدا می شود به داد ما برسد!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مسلّم در مراحل مختلف تاریخ، نور ظهور حضرت را داشته‌ایم و بعضاً نزدیک‌بودنِ ظهور را با نظر به این نوع ظهورات، متذکر شده‌اند. ولی ظهور تامّ، با شخص خود حضرت اتفاق می‌افتد. ۲. نحوه‌ی دیدنی که در آخرالزمان برای یاران حضرت اتفاق می‌افتد، فوق این دیدن‌هایی است که در آن کافر و مؤمن مساوی‌اند. موفق باشید

26029
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت، دو تا سوال داشتم: ۱. استاد یه جا فرمودید که «روح متناسب با نیازش، بدنی رو در دوران جنینی ایجاد میکنه و حتی از جزئیات مثل پلک و مژه هم غافل نمیشه» حالا سوالم اینه که افرادی که دچار عقب افتادگی هستن، آیا روحشون نسبت به افراد سالم ضعیف تره که همچین بدنی ایجاد کرده؟ ۲. آیا انسان در همین دنیا، می تواند بدون ابزار مادی، ببیند؟ یا بشنود؟ یعنی مثلا کسی کر مادرزاد هست و ابزار شنیدن رو نداره، خب ما که قائلیم این نفس و روح هست که می شنود، آیا در دنیا و در بیداری و معاشرات با مردم، می تواند بشنود بی ابزار مادی؟ ممنونم بابت وقتی که میذارید و پاسخ میدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در کتاب «خویشتن پنهان» در این مورد بحث شده است که وقتی به جهاتی مختلف روح، زمینه‌ی ساختنِ بدن خود را در دوره‌ی جنینی نداشته باشد، به این مشکلات می‌افتد. زیرا بر اساس «و نفسٍ و ما سوّایها» نفس، در ذات خود در تعادل است. ۲. برای دیدن پدیده‌های دنیایی ابزار مناسب خود را که همان چشم است و گوش، نیاز است. ولی برای دیدن سایر مخلوقات، و با نظر به وجهِ باطنی و ملکوتی آن‌ها نیاز به این ابزارها نیست. موفق باشید

26028
متن پرسش
سلام: من در خودم احساس غرور می کنم حتی گاهی دوستانم این را متذکر می شوند. می خواستم راه نجات از این رذیله اخلاقی را توضیح دهید. از لطفتان متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متذکر این امر باشید که «هرعنایت که داری ای درویش / هدیه‌ی حقّ بُود نه کرده‌ی خویش». موفق باشید

26027
متن پرسش
سلام: در ادامه پرسش شماره ۲۶۰۲۰ شما در جلسه ۲۲ مبانی نظری عرفان فرمودید جبرائیل با ششصد بال در خیال حضرت ظاهر شدند و این نشان می دهد انسان کامل از عالم خیال بیرون نیست و این دیگر برایتان حل می شود که چرا از یه جا دیگر جبرائیل نمی تواند جلوتر برود زیرا پیامبر می خواهند از مقام خیال جلوتر روند و به مقام وحدانی نائل شوند جایی که «دیگر مرتبه خیال نباشد » و توحید به عالی ترین شکل ظهور کند طبق فرمایش شما پیامبر جایی رفت که دیگر مرتبه خیال نیست، حال چگونه در این مرتبه که خیال نیست حقایق را مشاهده می کردند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر این حقیر در آن روایت و جریان نظر به ششصدبالِ حضرت جبرائیل، منظور مرتبه‌ای از حضور است که خیال، قوت بیشتری دارد و از این مرحله عبورکردن، به معنای عبور کلی از خیال نیست از آن جهت که خیال، بُعدی از ابعاد انسان است. موفق باشید

26026
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و عرض تشکر از دید آزاد و دموکراسی جنابعالی نسبت به اظهار عقیده و نظرات: طوری که اینجانب برداشت کردم حضرتعالی ذیل شخصیت و فرمایشات اهل بیت تقسیم بندی نهیلیست روانی و نهیلیست روحی را اجمالا تایید کردید و از ورود به مساله به دلایلی امتناع فرمودید. لطفا نظرات تکمیلی خود را در این زمینه بفرمایید: بر این مبنا ما دو آرامش داریم یک آرامش روانی: مقتضای عدالت الهی و صفت رحمانیت الهی که نمد لهولاء خوبها ولهولاء بدها دوم آرامش روحی: مقتضای اختیار صفت رحیمیت إلهی که رسالت وسایت جنابعالی و کتابهایتان مفیدی که خواندم در زمینه انسان عالم دینی یا ادب عقل و خیال بسیار در این مفید است. اما بنظر می آید بین این دو به‌نوعی بینونیت عزلی وجود دارد در محتوا و ماهیت و از طرفی در طول هم دیگر هستند. یعنی تا روان سالم نباشد روح سالم نمی شود. ان شئت قلت «روح سالم درروان سالم است» مثلا بنده چگونه حقانیت علامه حسن زاده و آیت الله جوادی را اثبات کردم داشتم بیراهه می رفتم همه ادله جریان ضد فلسفه و عرفان درست بود اما حفظوا شیئا و غابت عنهم الاشیاء تعمق که کردم دیدم دید بسیاری از این عزیزان در مرحله روان مبتلا هستند از حضرت امام راحل تمجید و از آیت الله بهجت تمجید و نوبت که به علامه حسن زاده می رسد می شود شیطان پرست، نوبت به آیت الله قاضی که می رسد می شود کاهن یا للعجب. خوب توضیح دهید پارادوکس ارادت امام راحل و آیت الله بهجت به قاضی و محی الدین را چگونه توجیه می کنید و کذا مساله وحدت وجود و ده ها پارادوکس، علامه حسن زاده در وحدت وجود به عینه کلام حضرت امیر (ع) را می آورد پس چرا به امام علی (ع) که بنوعی وحدت وجود را تبیین می کند متعرض نمی شوید؟ دیواری کوتاه‌تر از بنده صالح خدا علامه حسن زاده پیدا نکردید!! (یاحسرتا علی العباد) هنگ کردم خدایا اشکال کار کجاست؟ خوب نمی توانیم بگوییم «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا» چون اینان برادران ما هستند عزیزان ما هستند، پس قصه چیست؟ کلید معما ((اینان بیماران روانی هستند و باید هرچه سریعتر به طبیب روانی خود را معرفی کنند)) ریشه اش هم ناخودآگاه ست باید روان پزشک ازش بپرسم چی اذیتت کرده عزیزم ناخودآگاهش هم زبان بازمی کند چرا علامه حسن زاده حول حاملین عرش هست و من نیستم؟ چرا جوانان فوج فوج بدنبال ایشانند و مرده و زنده ما برایشان مهم نیست دقیقا همین را در کلامشان دیدم و قص علی هذا. حقانیت علامه حسن زاده همین بس که قریب یک یا دو سال هر وقت باشون تماس می گرفتند به من با محبت جواب می دادند و در طول این مدت فقط یک بار ازدستم ناراحت شد اونهم چون ساعت ده شب باشون تماس گرفتم که گفتند دیگه دیر وقت تماس نگیر. عنایت شود تقسیم بندی حقیر درباب روح و روان و احکام این دو به چه نحوی با مقام خیال و عقل و امثالهم تطبیق شود را فعلا وارد نشدم. عرایض بخش دوم: آیت الله ملکی تبریزی و امام خمینی سلام الله علیه در بخشی از دستورات سخن از طفل درون آوردند جهت تلقین آیات توحید که فرمودند وجود خود را بسان طفلی فرض کنید و آیات توحید را به او بیاموزید. آیا این طفل درون هم کودک درون است که اریک برن کشف نمودند؟ نظر شما چیست؟ احتمال می دهم حضرتعالی در این زمینه نظری نداشته باشید علی ای حال سوال مهمی است چون تحقیقات من در این زمینه را بدنبال خواهد داشت. صحبت پایانی بنظرم حضرتعالی از نومذهبیون نسل جدید هستید که با دید نسبتا باز سعی می فرمایید لااقل صحبت ها را بشنوید ولو انعکاس هم ندهید ولی گله اینجانب و دغدغه اینجانب از بعضی مذهبیون است که دارند از سفره ملاصدرا می خورند و سنگ بر ملاصدرا می زنند. ممنون از وقتی که می گذارید. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نگاه صدرا افقی است به سوی آینده تا ما در مواجه با جهان مدرن، توانِ ارائه‌ی معارف عالیه‌ی شیعه را داشته باشیم و معطل مخالفانِ فلسفه و عرفان که تاریخِ آن‌ها گذشته است، نشویم. موفق باشید

26020
متن پرسش
سلام: آنجایی که پیامبر از خیال هم عبور کردند و جبرائیل نتوانست جلوتر برود، پیامبر چگونه حقایق را مشاهده می کردند؟ با توجه به اینکه از خیال عبور کردند آیا بدون صورت می دیدند؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از ابعاد وجودی پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» یکی هم رؤیت حقایق در موطن خیال است و با عبور از جبرائیل از موطن خیال عبور نکرده‌اند، بلکه همواره با قلب و عقل و خیال خود هستند. موفق باشید

26018
متن پرسش
با عرض سلام محضر سیدنا الاستاد! بنده با صحبتهایتان در جلسه تفسیر این هفته راجع به برداشت از دین و گشودگی با دیگران همراهم امّا بالاخره بعضی احادیث برای من سوال برانگیز بوده؛ مثلا در همین کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق آنچنان صورت برزخی برخی گناهان مثل نگاه به نامحرم و شوخی با نامحرم و هر که یک تار مویش بیرون باشد و ... در حدیث آورده شده که ناخودآگاه هر که در جامعه این کار را می کند کانه مقامش را در جهنم می بینی؛ یا مثلا شما به شوخی مطرح کردید چه بیکاری بوده فردی که ثابت کرده افرادی که ریششان را می زنند فاسق اند اما سوال من اینه مگر اینها در اسلام مساله نیست و اسلام مرز خود را در این موارد روشن نکرده پس تغافل یا سعه چه معنایی می دهد؟! و بالاخره اینها فسق هست یا نه؟! متشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد خودِ افراد، وظیفه‌ی آن‌ها همان است که بالاخره باید مواظب اعمال خود باشند. ولی در رابطه‌ی وظیفه‌ی ما نسبت به افراد، بیشتر باید حملِ بر صحت کرد. موفق باشید

26016
متن پرسش
سلام: ۱. اگر سر کسی را ببرند بلافاصله پس از بریدن، نفس از بدن منصرف می‌شود یا تا مدتی سر و بدن را اداره می‌کند؟ ۲. مگر نه اینکه مرگ انصراف نفس از بدن است و در همه ی انسانها این اتفاق به یک صورت انجام می شود پس چرا بعضی مرگها بدون درد اند. (مثل مرگ در خواب) و بعضی مرگها با درد و زجر زیاد همراه اند. (مثل بریدن سر) ۳. اساسا حس درد در انسان و حیوانات، مربوط به نفس است یا جسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره تا حدّی نفس، هنوز تصرف خود را دارد تا این‌که از آن تصرف مأیوس شده و منصرف شود. ۲. در هر حال هر مرگی یک نوع انقطاع از بدن است و درد خود را دارد ۳. همه‌ی احساسات مربوط به نفس است. موفق باشید

26014
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد: از کتاب معاد امام سوالاتی داشتم. ۱. فرمودند بهشت اعمال که پایین ترین درجه بهشت است مربوط به انجام اعمال حسنه و اعمال عبادیه، آیا خالص نمودن اعمال برای خداوند در این بهشت فرض است یا آن مربوط به مقربین است که هر کاری را فقط برای رضای خدا انجام می دهند. ۲. در مورد بهشت صفات فرمودند اراده میزان بهشت صفات است. کسی که اراده اش تابع شهوات حیوانی باشد و عزمش مرده و خمود باشد به این مقام نرسد. منظور از اراده چیست؟ در چه مواردی باید اراده را تقویت کرد؟ آیا منظور اراده در از بین بردن صفات رذیله و کسب صفات حمیده است؟ همین یا مثلا کسانی که کاری را شروع می کنند ولی در آن کار پشتکار ندارند و انگیزه ادامه کاری را ندارد جزو بی همتان هستند؟ ۳. در شب معراج که پیامبر دیدند ملائکه دست از کار می کشند چون بندگان دست از ذکر برمی دارند؟ آیا فقط ذکر زبانی مورد نطر است؟ آیا فکر حسن و عمل حسن جزو ذکر حساب نمی شود؟۴. آیا جنت لقاء که بالاترین درجه بهشت است همان مرتبه عشق به الله است که مایه ی همه افعال و اعمال انسان است؟ آیا این همان مقام عارفانه است که هر کاری را به عشق الله انجام می دهند. ۵. اینکه درباره جهنم می فرمایند، باطن طبیعت است و اقبال به طبیعت، اقبال به جهنم است آیا منظور دلبستگی دنیا است؟ آن جذبه ای که بین انسان و طبیعت ایجاد می شود که محو در زیبایی های آن می شود مصداق توجه به دنیاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در هر حال باید در عبادات، یک عزمِ کلی جهت امتثال امر الهی در درون انسان باشد تا بتوان صورت آن عزم کلی در عبادات را در بهشت ملاحظه کرد. ۲. اراده در این موارد یعنی توجه به جهت اصلی عمل که آن توجه به حضرت حق است در عملی که انجام می‌گیرد ۳. ابداً بحث ذکر زبانی این‌جا نیست، بلکه فرشتگان نظر به شخصیت انسان در اعمالش دارند و آن نوع ذکر زبانی که منجر به عمل می‌شود. ۴. در دل هرچیز متوجه‌ی حضور کامل و تمام حضرت حق بوده‌اند. ۵. همین‌طور است. دنیا و توهّماتِ دنیایی منجر به جهنم می‌شود. موفق باشید

26013
متن پرسش
سلام استاد جانم: مراد از ترادف، الفاظ مترادفی چون قلب و فؤاد که عده ای قائل به عدم وجود ترادف شده اند و برای مثال همین قلب و فؤاد را مترادف نمی دانند بلکه مثلا می گویند: قلب به معنای چیزی که سمت راست بدن قرار گرفته است و فؤاد: به معنی قلبی که متوجه حقایق می شود. اگر ما ترادف را نپذیریم بسیاری از کلمات قرآن، دارای معنای دقیقی می شوند که ما به عنوان اینکه مترادف است از کنارش عبور می کنیم و قلب و فؤاد را یک چیز می گیریم. ولی از جهت دیگر واقعا ما در خارج مترادف می بینیم، مثلا در زبان فارسی خودمان خانه و منزل و ... حال سوال این است که علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان قائل به کدام از این دو نظر هستند (البته نظر سومی هم وجود دارد که اصل با عدم ترادف باشد که این دسته قائل به این هستند که ترادفی وجود دارد ولی اصل را بر عدم ترادف قرار می دهند) ببخشید وقتتون رو گرفتم استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حضرت علامه «رحمت‌اللّه‌علیه» چون الفاظ را در دلِ آیات می‌نگرند و عموماً به مفردات راغب و لسان العرب رجوع دارند، به ریشه‌ی لغات نظر می‌کنند که روح آن‌ها در بین عربِ آن زمان به چه چیزی اشاره داشته است. و این برای فهم متون گذشته لازم است و امروزه تحت عنوان اتیمولوژی مورد بحث می‌باشد. موفق باشید

26012
متن پرسش
سلام استاد: من یه دوستی دارم ایشون مشکلات خیلی شدیدی دارن. قبلا با وجود این مشکلات دغدغه فرهنگی داشتن اهل مطالعه بودن و اردوی جهادی راه مینداختن. اما الان از شدت مشکلات حالت پوچی و افسردگی گرفتن. پدر و مادرشون اعتیاد دارند. برادرش یه خودکشی ناموفق داشت. خواهر کوچکش رو پدرش به خاطر پول می خواست به عقد یه نفر دربیاره و نذاشته درس بخونه و.... الان ایشون باید چیکار کنن؟ چندین ساله درگیرن. از دانشگاه هم انصراف دادن. رشته کامپیوتر بودن. حالا میخوان پزشکی بخونن که پول دربیارن. ولی همینم نمیتونن جلو ببرن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه‌ی تقدیری باید بشوند که در دل همین مصائب در میان است تا موجب ‌شود نظر به مصالح حضرت ربّ العالمین بکنند و در همین حادثه‌ها خدا را احساس کنند. حضرت صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنْ تَصْبِرْ تُغْتَبَطْ وَ إِلَّا تَصْبِرْ يُنْفِذِ اللَّهُ مَقَادِيرَهُ رَاضِياً كُنْتَ أَمْ كَارِها» اگر در مشکلات و حادثه‌ها صبر كنى آن‌چنان شخصیتی آرام و وارسته پیدا خواهی کرد که مورد غبطه‌ی دیگران خواهی شد و اگر صبر نكنى، خدا آنچه مقدر است اجرا می‌كند، بخواهى يا نخواهى. موفق باشید

26011
متن پرسش
سلام علیکم: استاد طی مدتی که خواستم بهتر بشم به مشکلاتی برخورد کردم که ازتون خواهش می کنم راه حل این مشکلات را بگویید. ۱. در رابطه با مراقبه که در کتاب لب الباب در مرحله سوم مراقبه گفته شده که اگر ما خدا را نمی بینیم او ما را می بیند. وقتی می خواهم این مراقبه را رعایت کنم باید خیلی روی این فکر تمرکز کنم که خدا دارد ما را می بیند که این فکر باعث میشه کل ذهنم مشغول شه و کار دیگری نمی توانم بکنم یا در حین کار دیگری اشتباه های زیادی از من سر می زند و مجبورم که مراقبه نداشته باشم اگر بخواهم تمرکز داشته باشم باید این فکر را از ذهنم خارج کنم. ۲. مسئله دیگری که به آن برخورد کردم استرس و فشار ناشی از مراقبه است. هر وقت سعی می کنم مراقبه داشته باشم به خصوص در اجتماع به خصوص جایی که نامحرم هم باشند استرس بسیار زیاد شده بطوری که قدرت تصمیم گیری درست را از دست می دهم و حتی ساده ترین کار ها را هم نمی تونم بکنم در صورتی که اگه مراقبه نداشته باشم و به خودم فشار نیارم و ذهنم را آزاد کنم و مثل بقیه افراد آزاد باشم و هر کاری رو انجام بدم (از یاد خدا غافل باشم) اون استرس و عدم تمرکز از بین میره. احساس راحتی بیشتری می کنم. در واقع یک حس معذب بودن در هنگام مراقبه هست که راحتی را از آدم می گیرد. مگر ما آیه نداریم «الا بذکر الله طمئنا القلوب» پس چرا مراقبه که همون یاد خدا هست برای من در محیط های مختلف بالاخص در اجتماع و بالاخص در محیطی که نامحرم حضور داره برعکس کار میکنه؟ برای مثال وقتی در اجتماع و بیرون از خانه در کوچه و خیابان ذکر می گوییم قلب بیشتر تحت فشار و استرس هست نسب به روزی که چشمانم و افکارم را رها می کنم تا هر کار دلشان می خواهد بکنند. «برای خودم به تجربه ثابت شده هرچه پاک ترم به خدا نزدیک ترم و سبکی قلب دارم مثلا بعد از نماز ٫ در جامعه و اجتماع استرس و فشار بیشتری متحمل میشم و خجالتی تر و محجوب به حیا تر میشم و رفتارم تدافعی تر می شود و هرچه قلبم کدر تر میشه یا قساوت قلبم بیشتر میشه مثلا بعد از گناه یا غفلت های زیاد از یاد خدا در اجتماع به خصوص جایی که نامحرم حضور دارد کمتر دچار فشار و استرس میشم و انگار خودم را رها کردم که هر کاری می خواهم بکنم و رفتارم تهاجمی تر می شود.» و این فشار تا جایی زیاده که واقعا توان ادامه مراقبه را ندارم و می خواهم رها کنم چرا که لحظه به لحظه در فشار و استرس هستم. ۳. موضوع بعدی در رابطه با نفی خواطر است که بعضی اوقات هجوم افکار غیر قابل کنترل میشن با اینکه مدت زیادیه که می خواهم کنترل کنم ولی بازم در نفی خواطر ناتوانم بطوری که در خطورات سقوط می کنم و هیچ راه نجاتی ندارم. ۴. احساس می کنم رذایلی مثل عجب و غرور و ریا و تکبر ریشه در خواطرم دارد که نمی توانم کنترلشان کنم چرا که بعضی از اوقات در حین انجام عملی با نیت خالص ناگهان مثل صاعقه ای فکر ریا کارانه میاید و می رود و کل زحمت من را خراب کرده و احساس عجب و ریا در من خیلی آزارم می دهد به طوری که همش فکر می کنم که دیگران در مورد من دارند فکر می کند و من در فکر اینکه دیگران به چه فکر می کنند زندانی شدم. ۵. هر وقت سعی می کنم مراقبه داشته باشم و هر وقت پاک ترم و سبک ترم احساس فرار از اجتماع رو دارم و دوست دارم تنها بشم به شکلی که خیلی از دوستانم در دانشگاه گلایه می کنند چرا اینقدر می خواهی تنها باشی. وقتی احساس نزدیکی و حضور قلب دارم همنشینی با دیگران خیلی برایم آزار دهنده چرا که تمام حالت حضور و نزدیکی به خدا را از من می گیرند. در کل می خواهم از جامعه فرار کنم و وقتی قلبم از گناهان تیره و کدر است راحت تر می توانم با دیگران باشم و در اجتماع حضور پیدا کنم و دیگر انزوا طلب نیستم ( مرتبط با مسئله ۲) استاد من مدت زیادیه که با این مشکلات سروکار دارم بعضی اوقات به خودم میگم رها کن سلوک و مراقبه و... مثل مردم عادی زندگی کن تا اینقدر سختی نکشی. خواهش مندم کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  باید عنایت داشته باشید که موضوع مراقبه و توجه به حضور حضرت ربّ العالمین به همان معنایی است که انسان به طور کلّی متذکر موضوع باشد، نه آن‌که بخواهد در جزء جزء مسائل متوجه‌ی آن امر شود و از کار و بار خود باز بماند. مثل آن‌که شما تصمیم بگیرید به خانه‌ی دوستتان بروید و در حین رفتن ممکن است دهها فکر و کار دیگر انجام دهید، ولی این افکار و کارها، کلیّتِ  توجه به رفتن به خانه‌ی دوستتان را از شما نمی‌گیرد در حدّی که مثلاً به جای دیگری بروید. مراقبه یعنی همواره در فضای نظرِ خداوند به خود، اعمال‌ روزمرّه‌ی خود را انجام دهیم. در این مورد بد نیست سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید.

26010
متن پرسش
سلام علیکم: استاد طاهرزاده، با مطالعه مطالب حضرتعالی در یادداشت آینده ما چه آینده ای است و مباحثی در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم، یک مبحثی برام ایجاد شده و به نظرم نکته قابل تاملی هست. اینکه پس از رنسانس به سمت قرن ۱۸ میلادی که دوران پی ریزی اندیشه و تمدن مدرنیته هست تا اکنون که دوره به تعبیری ظهور پست مدرنیسم و حتی به تعبیری نئولیبرالیسم هست، کشورهای غرب جدید و علمداران مدرنیته که خود را تحت عنوان کشورهای متروپل و مرکزی مطرح کردند، با انواع استعمار و همین فاصله گذاری و روش های دیگری که بکار بردند، به تعبیر من احساس مستعمره بودن و گسستگی تاریخی و حتی حقارت و فلاکت را برای کشورهای غیر متروپل و به تعبیری این کشورهای غیر مرکزی، ایجاد کردند که آنها بعضی راه را در اندیشه های سوسیالی دیدند که آنها به انقراض رسید و اکنون شاید راه نجات از این غیر مرکز بودن و فلاکت یا حقارت را در نزدیکی به غرب و ایجاد مدل توسعه اقتصادی_سیاسی غرب مطابق با لیبرال_دموکراسی که جوهره غرب جدید هست ببینند. اما در همین برهه با طلوع انقلاب اسلامی و رویای بزرگ تمدن نوین اسلامی، شاید این قاعده بر هم خورده و این فاصله گذاری مدرنیته بین کشورهای متروپل و غیر متروپل در حال نابودی است. هر چند هنوز در بستر انقلابمان، ما نتوانسته ایم به آن جامعه طراز برسیم و ایران به عنوان مهد این انقلاب درگیر مسائل متعددی هست که اون هم حاصل عدم مواجهه تمدنی با غرب و غربگرایی است، اما باید صبر برای ساخت تمدن بزرگ و رویای تمدنی عظیم ما که مبتنی بر بشارت انبیاء و اولیاء است را در پیش گرفت و این را نصب العین کرد. فراموش نباید بشود در طی همین چهل ساله و دوران گذار از مدرنیته و اومانیسم چه اتفاقاتی افتاد که برای کمتر کسی قابل باور بود از استقرار یک نظام دینی به مدت چهار دهه که در دوره هیچ پیامبر و امام معصومی محقق نشد تا فروپاشی چپ مدرنیته و کمونیسم تا این ضعف و استیصال و شکست های تمدنی نظام سلطه ویژه در منطقه خودمان تا حضور فرزندان معنوی نهضت نظیر شیخ زکزاکی،سید حسن نصرالله، مجاهدان یمن، مجاهدان انقلابی سوری، حشد الشعبی عراق، مردم کشمیر و این جوانان کثیر مجذوب مقاومت در دل اروپا و آمریکا. و اما باید بالاتر از تمام اینها فهمید هنر انقلاب ما در چنین عصری با حضور لیرالیسم، تربیت و پروش انسانهای طراز و نمونه ای نظیر مرتضی آوینی و مصطفی چمران و محسن حججی و جواد الله اکرم و مصطفی احمدی روشن است که نمونه انسانهایی با قلب سلیم اند که در مواجهه با جهان مدرن، زندگانی اصیل با نظر به عالم قدس را به صحنه آورند. ان شاء الله دوره فعلیت یافتن باورهای انقلابی فرا برسد و ما به طلوع خورشید ولایت و صاحب الامر نزدیک گردیم و زمینه ظهور تمدن مهدوی را فراهم سازیم. عذر میخوام که طولانی شد؛ موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه زیبا و روشن و مطابقِ واقع اندیشه می‌کنید. بهترین عقل‌ها عقلی است که زمانه‌ی خود را می‌شناسد و بحمداللّه حضرتعالی متوجه‌ی چنین عقلی هستید. صدای «الیس الصبح بقریب» را شنیده‌اید و دل به آن داده‌اید. موفق باشید

26009
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی نسبت به مبحث تحجر دینی در کتب تان چندین بار متذکر شدید و آن را خطری برای به ظهور آمدن تمدن ناب و نوین اسلامی دانسته اید و آن را مانع رویکرد اسلام ناب محمدی (ص) می دانید. آیا جریان تحجر امروز، هنوز به سبک حجتیه است یا جریانی مانند تشیع لندنی و سنی آمریکایی است یا اینکه خود انقلابی ها و حوزه ها و متدینین درگیر تحجر اند و بجای دین داری، صرفاً دین دان اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم مشکل ، خودِ ماها هستیم که تعلق به انقلاب و رهبری داریم ولی وسعت لازم را در ارتباط با خود و دیگری نداریم، آن‌هایی که مهم نیستند آن‌ها بنای عناد و ندیدنِ انقلاب را با قرارگرفتن در بستر استکبار پیشه کرده‌اند. شاید عرایض اخیر در شرح سوره‌ی جاثیه، مطالب را روشن کند. موفق باشید

26007
متن پرسش
سلام و وقت بخیر محضر استاد فرزانه: ۱. لطفا بفرمایید یک طلبه اگر بخواهد برای انتخاب محتوای منبر و سخنرانی خودش از آثار ارزشمند شما استفاده کند. کدامیک از آثار و کتاب شما مفیدتر و آسان تر است؟ یعنی که برای عوام و مردمی لذت بخش تر است؟ ۲. برای منبر می توانیم از کدام قسمت خویشتن پنهان هم استفاده کرد؟ آخه شاید برخی از مردم توان و علاقه به این مطالب را نداشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر مباحث مربوط به کربلا، و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» و کتاب «چه نیازی به نبی»، مباحث معرفت نفس می‌توانند مفید باشند. موفق باشید

26006
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: لطفاً راهنمائی فرمائید در خصوص معرفت نفس کتاب و فایل صوتی که تدریس آن توسط شما و یا سایر اساتید انجام شده باشد وجود دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با فایل‌های صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» و کتاب «آشتی با خدا» که بر روی سایت هست، همه در رابطه با معرفت نفس می‌باشد. در ضمن مباحث معرفت نفس جناب آقای حاج آقا موسویان در کانال «صبّار» نیز در همین رابطه می‌تواند مطالب خوبی را در اختیار شما بگذارد. موفق باشید

26005
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. ببخشید که استثنائا این بار سه مطلب مجزا فرستاده می شود احتمال میدم که ضرورتی درکار هست. اگر هم زودتر تحقیق می کردم شاید ضرورتی برای مطلب اول نمی بود. علی ای حال پیشاپیش از اطاله کلام پوزش می طلبم ولی احتمال میدم مفید واقع شود و از حضرتعالی تقاضا دارم همه مطلب را مطالعه فرمایید چون به احتمال زیاد مطلب مهمی است: پس از مدتی تفکر عمیق و سرچ در مطالب یک مساله تقریبا برایم روشن شد که احتمال می دهم حکایت از واقعیت می کند یعنی اقرب به واقع است چون مسأله مهم، واقع است ولایعلم الواقعیات الا الله والمعصومین البته این کلام بنده است و حدیث یا چیزی نیست. بنظر می آید حضرتعالی هم در این سایت به نوعی تحت شعاع این واقعیت قرار گرفته اید و لااقل تا این الان از متن جوابهایی که می دهید بنظر می آید به این مساله یا علم ندارید یا علم دارید ولی ملتفت نیستید یا ملتفت هستید ولی محتاج تعمق بیشتر هستید وکاربردی کردن آن علی ای حال مهم در علم کشف واقع است و احتمالا ما با دنیای تر و تمیزی سر و کار داریم که باید مودب و خونسرد بشینیم و قوانین از پیش تعیین شده آن را کشف کنیم: عرضم این است که به نظر می آید واقع این است که حضرتعالی قبل از سوال باید سن سوال کنده را برجسته نمایید که ظاهرا در سایت شما اجمالا این لحاظ شده ولی بسرعت از آن رد شده اید مرحله یک سن ۱۲تا۲۰ مرحله دو ۲۰ تا۴۰ و مرحله سه ۴۰ تا ۶۰ عنایت شود اینها حدودی و تقریبی است ولی اجمال قضیه این است و داخل اصل بحث نمیشم چون نیاز به تخصص است و تخصص تفصیلی ندارم. بوضوح می بینم این سایت و سایتهای دیگر درگیر با این موضوع است و عزیزان پاسخگو حتی بعضی از بزرگان دراین دام می افتند. حق و واقعیت این است که احتمالا الهیون در این یکی مساله قطعا در سلسله طولی واقعیات زیر مجموعه روان شناسان هستند مثل قبول طبیب برای شفا. شاید حل مشکل به این شکل باشد که پاسخگو باید روانشناس الهی باشد والا اگر از علم روانشناسی کم اطلاع باشد قطعا در دام بی نهایت سوال، سوال کنندگان می افتد. مرحله اول نوجوانی و مرحله سوم و میان سالی مشترک است سوالات حول محور مبدأ و هستی و امثالهم است مرحله دوم این دو نوع سوال رنگ می بازد و حول واقعیات هستی و به عبارتی نوعی معقولیت ذاتی می چرخد لا اقل غالبا. خوب حالا چی می خواهم بگویم: جناب استاد باید عزیزانی که سوال می کنند را با این عبارت مورد خطاب قرار دهند با اختلاف الفاظ و اشتراک معنا برای هرکدام: مرحله اولی ها ۱۲تا ۲۰: «سوال کننده محترم به پرسشهای در زمینه مبدا و معاد خیلی خوش آمدید ملتفت باشید این سوالات و احتمالا شروع صدها سوال دیگر اقتضای ورود شما به این سن است و تا حدود این سن شما درگیر این سوالات هستید اصلا ناراحت نباشید و یادتان باشد بزودی به ثبات لازم خواهید رسید ...» عنایت بفرمایید استاد با این عبارات خطاب جزیی یا کلی مثلا اول سوالات که نوشتید قابل توجه کاربران گرامی اینها را بیاورید. این باعث رنگ باختن همه سوالات و وحشت ناشی از آن است خیلی از سوالات ناشی از وحشت سایه انداختن مرحله است نه نفس سوال با قبول نفس خیلی سوالات و لزوم توجه و پاسخ مستدل و واقعی و با حوصله به آن. مرحله دوم: «پرسشگر گرامی عنایت داشته باشید سوالات حضرتعالی نوعا و غالبا در این سن حول محور مسائل زندگی، زناشویی، عدالت، تحکیم ایمان واقعی، و...می باشد والی آخر» مرحله سوم چهل سال تا تقریبا شصت «پرسشگر گرامی به مرحله سوالات درباره هدف زندگی یا احتمالا بازنگری در مبدا و معاد و سوالات مشابه خیلی خوش آمدید و این را بدانید شروع این سوالات شروع بهار جدید زندگی شماست و منتظر ورود شما به این مرحله بودیم التفات داشته باشید این سوالات و هجوم سوالاتی از این دست اقتضای دوره سن است با حفظ آرامش و طمانینه و مدیریت این مرحله مخصوصا در بدو هجوم این سوالات به سلامت روانی خود کمک کرده و ما را در یاری دادن به شما همراهی کنید و این را بدانید که هیچ مشکلی وجود ندارد و سیستم شما سالم است و ابدا جای نگرانی نیست فقط صبور باشید و از غور در وادی دام این مرحله از سن و سوالات و بحران این دوره پرهیز نمایید.» عنایت بفرمایید استاد با این کار دقیقا بهداشت روانی، اعتقادی و سلامتی سیستم را مورد هدف قرار می دهید و شاید صدها سوال رنگ ببازند. مشکل در سوال و جواب نیست بحث ریشه ای تر است. تعداد بسیاری از عزیزان که باید عمر عزیز را در عبادات و خدمت به خانواده و اجتماع طی کنند وارد این دام این مرحله می شوند باید سریعا یا قبل از آن، آنها را از ویروس های این مرحله واکسینه کرد والا کار کمی سخت شده و باعث استهلاک عصبی می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث دینی که ورود ما در آن است، فطرت انسان‌ها مخاطب قرار می‌گیرد. با توجه به آن مبنا و بستر متذکر نکاتی می‌شویم که در معارف دینی مطرح است. در این رابطه همه‌ی انسان‌ها «فطرهم علی التوحید». و این غیر از آن نوع تقسیم‌بندی‌ها است که مطرح می‌فرمایید. موفق باشید

26004
متن پرسش
سلام: با توجه به مطالب مطرح شده در کتاب جوان و انتخاب بزرگ، اگر فرد دوره جوانی خود را گذرانده باشد و همچنان به مسئله جدایی «من» و «تن» پی نبرده باشد. به طوری که در اثر عدم تربیت صحیح و کارآمد دینی، نسبت به دستورات شریعت حساس نشده باشد و مراعات ننموده باشد، آیا جای جبران دارد و ممکن است که مسیر پرورش روح برای اینچنین فردی مهیا گردد؟ متشکرم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! هر زمان که تصمیم بگیرید، تولد دیگری را شروع کرده‌اید. موفق باشید

26003
متن پرسش
سلام: نظرتان راجع به افرادی که با وجود نقص جسمانی با هزار زحمت برای بدست آوردن موفقیت دنیایی جنگیده اند (مثل معلولی که به قله دماوند صعود می‌کند) و بعد از موفقیتشان از توکل به خدا و تسلیم نشدن خود صحبت می‌کنند چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که زمینه‌ی فعالیت دارند، خوب است در میدان باشند تا عزم آن‌ها رشد کند و به کمال برسد. موفق باشید

نمایش چاپی