بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8719
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز با عرض معذرت ایمیلم را دفعه قبلی اشتباه دادم و جوابی برایم نیامد لطفا مرحمت کنید و جواب بنده را بدهید. سوالی در مورد هیات های عزاداری مدتیست ذهن مرا مشغول کرده ما اعتقاد داریم که قیامت الان حاضر است چون زمان نیست بلکه عالم است و به همین ترتیب جهنم و بهشت هم موجود است و افراد بهشتی نشانه ها و رفتارهای اهل بهشت و افراد جهنمی نشانه ها و رفتارهای اهل جهنم را در دنیا دارند. حال اگر در باب گریه برای اباعبدالله الحسین (علیه السلام) داریم که کسی که گریه کند بهشت بر او واجب میشود، بر این اساس کسانی که در هیات های عزاداری شرکت میکنند اهل بهشت هستند؟ حال اینکه مشاهده میکنم معمولا افراد بعضی از هیات ها اصلا مشخصات و خصوصیات اهل بهشت را ندارند و بعضا با مبانی دینی هم مشکل دارند از طرفی وقتی برای آنها اهمیت این مبانی را هم بازگو میکنم پذیرش ندارند یعنی پذیرش حق ندارند و معمولا مسخره هم میکنند از طرفی بعضا با جمهوری اسلامی و مبانی حکومت دینی هم مشکل دارند حال سوال اینجاست که اگر به روایت نگاه کنیم میگوید بهشت واجب است بر گریه کن اباعبدالله(علیه السلام) و اگر اثار و نتایخ و خروجی این هیات ها را ببینیم خلاف جهت بهشت و بهشتیان را مشاهده میکنیم؟ کدام درست است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عنایت داشته باشید این نوع روایات با نظر به سایر مقتضیات مدّ نظر بوده است. یعنی اگر سایر شرایط فراهم بود آن گریه تا آن حدّ برای انسان کارساز خواهد بود. موفق باشید
8449
متن پرسش
آیا گناه و توبه پس از ظهور وجود دارد ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آری تا انسان در این دنیا است و اختیار دارد امکان گناه و توبه برای او هست منتها در فضایی که نور حضرت ظهور کند و حقایق برای مردم روشن شود ظلمات و کفر بر جامعه‌ی بشری غلبه ندارد. موفق باشید
7647
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر در پرسش و پاسخ های سایت آمده است (سبک زندگی غربی ( 3113 ) س: سلام آیا انسان با استفاده کردن از ابزار و رویه ی غربی و سبک زندگی آن پذیرنده ی فرهنگ مدرنیته و اندیشه ی سکولار می شود؟ آیا همین، پذیرش ولایت طاغوت نیست؟ ج: باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر درست تبیین شود همین است که می‌فرمایید ولی همه با این نیت سبک زندگی غربی را اراده نکرده‌اند. موفق باشید) 1-چگونه کسی با پذیرش سیک زندگی غزبی ولایت طاغوت را می پذیرد مگر می شود چنین کسی که شیعه ومحب اهل البیت است به فرض هم سبک زندگی غرب را انخاب کند ولایت طاغوت را پذیرفته باشد؟ 2-ما در زندگی شخصی مان سایل زندگی مان مثل ماشین و دوچرخه و یا کامپیوتر را دوست داریم آیا این به معنی سکولار بودن و پذیرش ولایت طاغوت است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- یک شیعه‌ی محبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» هیچ‌وقت با اراده‌ی خود زندگی طاغوتی را انتخاب نمی‌کند ولی شیطانِ خنّاس خود را به صورت ناصح ظاهر می‌کند و در انتها ما را به شجره‌ی ممنوعه نزدیک می‌نماید و ما از آن تناول می‌کنیم و آن می‌شود که باید نمی‌شد 2- ما در حال حاضر در شرایطی زندگی می‌کنیم که نمی‌توانیم برای ادامه‌ی زندگی از این ابزارها استفاد نکنیم ولی اگر إن‌شاءاللّه به خودآگاهی لازم برسیم ابزارهایی مناسب اهدافی که زندگی ایمانی پیش می‌آورد می‌سازیم که بحمداللّه در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» به آن متذکر شده‌ایم. موفق باشید
7481
متن پرسش
باسلام خدمت استاد بزرگوار اگرانسان درشرایط استجابت دعا قرار بگیرد ایا دران شرایط ازخدا طلب مقام یقین کردن می تواند بهترین دعاباشد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنیئاً لک؛ گوارایت باد. زیرا تنها با نور یقین است که هیچ حجابی بین عبد و ربّ باقی نمی‌ماند و خداوند برای برآوردن این دعا چه الطافی که به ما نخواهد کرد، از رفع دغدغه‌های دنیایی بگیر تا محبت به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» که عامل تحقق یقین عینی هستند. موفق باشید
4039
متن پرسش
بسمه تعالی سلام خسته نباشید . از این که وقت گذاشتید و پاسخ سوال را دادید بسیار ممنون و متشکر هستم . حالا می خواستم سوال کنم که : چطور باید حجاب‌های ماهیت برطرف شود تا انسان متوجه شود ؟ و چطور باید به هست‏ها رسید ؟ و سوال دیگری در مورد روش مطالعه کردن داشتم که بهترین روش مطالعه از نظر شما چیست ؟ منظورم از روش مطالعه ، چطور خواندن کتاب است ؟ از این که وقت می گذارید و پاسخ می دهید واقعاً تعجب می کنم . زیرا افرادی چون شما مسلماً خیلی باید سرشان شلوغ باشد ولی با این حال به سوالات ما افرادی که کوچک هستیم و شاید وقت شما را می گیریم ، پاسخ می دهید و این باعث تعجب است چون افرادی را که با آن ها در ارتباط بودم می دیدم که با کمی کار دیگر نمی توانستند به موارد دیگر رسیدگی کنند و یا حتی خیلی از کارها را فراموش می کردند . این کار شما باعث می شود انگیزه زیادی حداقل در خود من بوجود بیاید . باز هم تشکر می کنم . انشاالله خداوند خیر عظیمی نصیب تان بفرماید . موفق باشید .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سراسر کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» با شرح آن را برای عبور از ماهیت عرض کرده‌ام مگر کار ساده‌ای است ؟ گفت: «تا خون‏ نکنى دیده و دل پنجه سال‏.........از قال تو را ره ننمایند به حال‏» 2 - بحث روش مطالعه که در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» شده إن‌شاءالله جوابگوست. امیدوارم بنده بتوانم از این طریق در این شرایط وظیفه‌ی تاریخی خود را انجانم دهم و تلاش نمایم تا افقی که انقلاب اسلامی در مقابل بشر امروز گشوده است با دسسیه‌ی دشمنان اسلام مکدر و تیره نشود. موفق باشید
3970
متن پرسش
با توجه به این که از طرفی می‌دانیم که کسی نمی‌تواند بدون نظر به این انقلاب و تلاش برای اعتلای آن به قرب حق برسد و عارف بشود، و با توجه به این که از طرف دیگر شما معتقدید هر کس بخواهد اشراقات این انقلاب را بگیرد، حتماً باید به حضرت امام نظرکند، آیا شما معتقد هستید که هر کس خواست به قرب برسد، باید نگاهش به شخصیت اشراقی حضرت امام باشد؟ یعنی اگر کسی از حضرت امام فقط چند گزارة حصولی گرفت و تماماً با یک استاد دیگر سلوک کرد، به نظر شما آیا این شخص اصلاً نمی‌تواند سلوک کند و اگر هم سلوک کرده سلوکش به خاطر نظر به حضرت امام بوده اگر چه خودش منکر باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز سلوکی که انسان بتواند در اثر آن به جامعیت لازم برسد بدون نظر به حقیقتی بنام سلوک حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» محقق نمی‌شود و دلایل آن را در جزوه‌ی «. وظیفه و نحوه‌ی سلوک طلبه‌ی عصر انقلاب» عرض کرده‌ام. موفق باشید
2104

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم چندی پیش بنده این سوال را از شما کردم ولی جوابی دریافت نکردم نظر شما در مورد حاج آقا مجتبی موسوی در درچه چیست ایشان را چگونه می بینید و باید چگونه از ایشان استفاده کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام :بنده چیزی نمی‌دانم. موفق باشید
22285
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد زبانی در بعضی روایات بکار رفته که در ترجمه فارسی به مشکل بر می خورد، مثلا در روایات داریم که بیشترین چیزی که انسان را به خدا نزدیک می کند فلان چیز است بعد روایاتی دیگر با همین کلمات چیز دیگری را مطرح می کند. مثلا یک جا می فرماید «احب الاعمال الی الله الصلاه لوقتها» در جایی دیگر با همین عبارت می فرماید «احب الاعمالالی الله حفظ اللسان» و موارد متعدد دیگر و یا می فرماید: «ان اخوف ما اخاف علی امتی بعد چندین چیز را همچون منافق چرب زبان، عمل قوم لوط، پیشوایان گمراه کننده در روایات متعدد عنوان می فرماید. حال بالاخره پیامبر بیش از هر چیز از کدام یک بر امت خویش بیمناک بود؟ با تشکر و التماس دعا. لطفا در سایت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همه‌ی زبان‌ها این‌‌گونه ادبیات‌ها هست. باید گفت هرکدام در جای خود چنین اقضایی دارند. مثلاً در نسبت بین انسان و خدا، أحبّ الأعمال، نماز است و در نسبت بین انسان و سایر انسان‌ها أحبّ الأعمال، حفظ لسان است. موفق باشید  

22174

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و احترام محضر استاد فاضل و گرامی: اگر یک خانم که علاقمند به مباحث معرفتی از جمله کتاب نفیس خویشتن پنهان است، موافقید جهت بهتر فهمیدن مطالب این کتاب ارزشمند یک استاد مرد نامحرم باتقوا داشته باشد، نظر حضرتعالی چیست؟ حدود اخلاقی و عرفانی این ارتباط باید چطوری باشد؟ آیا در تاریخ، زنان عارف یا باتقوایی داشته‌ایم که یکی از علل موفقیت‌شان داشتن استاد مرد بوده؟ کلاس هم به صورت خصوصی بوده باشد. (فقط استاد و شاگرد تنها باشند و کسی دیگر نباشد؟) اینکه در فقه می‌گویند زن و مرد نامحرم ارتباط نزدیک نداشته باشند و یا هر دو با هم در یک اتاق نباشند را شما چگونه تحلیل می‌فرمایید؟ لطفا مستند بفرمایید تا بتوانم آن را به دیگران هم اعلام کنم. حقیر استقاده وافری از مباحث صوتی و کتبی شما داشته‌ام. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال باید شرایط طوری نباشد که خلوت دو نامحرم پیش آید. در مورد حاجیه‌خانم امین داریم که استادها در منزل ایشان می‌رفتند و به ایشان درس می‌دادند، ولی شرایط طوری نبوده است که حالت خلوت با نامحرم پیدا کند. موفق باشید

21076
متن پرسش
سلام علیکم: در ادامه پرسش 21060 مگر در عالم معنا فعلیت محض نیست؟ پس تغییر و حرکت هم نیست. بنابراین چطور آن صورت زشت تبدیل به صورت زیبا می شود؟ و اگر تبدیل نمی شود چگونه جای خود را بصورت زیبا می دهد و چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به تعبیر آیت اللّه شجاعی در کتاب «معاد یا بازگشت به خدا» در قیامت، حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل نیست، ولی رفع حجاب به این معنا که صفتی ظهور کند و صفتی پنهان شود؛ هست. موفق باشید

20427
متن پرسش
سلام محضر استاد طاهرزاده: موضوع سخنرانی حجج اسلام پناهیان در بیت رهبری و قاسمیان در دانشگاه شریف در محرّم امسال حول محور ظهور فتنه عدالت طلبان تندرویی که ولایت را محکوم به کندروی نموده و با علم عدالت (به رسم خوارج) به ستیز با امام خویش برمی خیزند بود. جناب استاد، نظر به اینکه: اولا: عدّه ای قلیل از شاگردان و مرتبطین با جنابعالی با موضع گیری پیرامون سخنان این دو شخصیّت موضع منفی گرفته و آن را در تضاد با مواضع شخص حضرت آقا و به نفع جریان عدالت گریز در حاکمیّت دانسته و نفس طرح این قبیل مباحث را تضعیف جریانات عدالت طلبی و تقویت دشمنان عدالت می دانند، ثانیا: امروز ما با جریانی با شاخصه هایی که این دو خطیب محترم به آن اشاره داشته اند مواجهیم و به حق می بینیم که جریان بهار به اسم عدالت خواهی در صدد طرح خود بعنوان بانیان انحصاری عدالت در حاکمیت بوده و تمام ارکان حاکمیت از رهبری تا قوه قضائیه و دیگر ارکان حاکمیتی را راضی به وضع موجود معرفی می نمایند، خواهشمندم ما را از این دوگانه نجات داده و راهنمایی بفرمایید. ضمنا چنانچه صلاح می دانید صورت سوال را بنا بر مصالحی که مدنظر حضرتعالی هست تغییر دهید. پیشاپیش متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با افکار جناب آقای قاسمیان آشنا نیستم ولی با این‌که سخنرانی‌های امسال آقای پناهیان را گوش ندادم، افکار ایشان را هوشیارانه و عالمانه می‌دانم. و نکته‌ی اخیری هم که فرمودید نکته‌ی مهم و جدّی است و نباید از خطر چنین افکاری در بین مدعیان طرفداری از انقلاب غفلت کرد. مطمئن باشید عبور از رهبری به هر بهانه‌ای که باشد، عبور از انقلاب اسلامی است. موفق باشید

19642
متن پرسش
با سلام: پیرامون سخنان رئیس جمهور در ضیافت افطاری در مورد رای مردم مطالبی خوانده شد ولی از این میان بیانات مقام معظم رهبری در مورخ 22 خرداد 66 در خطبه های نمازجمعه بسیار جای تامل دارد اگر مقدور است توضیحی بفرمایید ممنون میشم: در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأی مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام می دهد، مورد قبول و پذیرش قرار گرفته. لذا شما می بینید که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با اینکه خود را از لحاظ واقع منسوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری می داند، آن وقتی که کار به رأی مردم و انتخاب مردم می کشد، روی نظر مردم و رأی مردم تکیه می کند. یعنی آن را معتبر می شمارد و بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامدارىِ زمامدار است. اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند، یعنی آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانه‌نشین خواهد شد و مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوئیم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است. آن وقتی که بعد از قتل عثمان مردم آمدند اطراف خانه‌ی امیرالمؤمنین را گرفتند، امیرالمؤمنین خطاب به مردم نفرمود که شما چه کاره‌اید؟ رأی شما چه تأثیری دارد؟ فرمود: «دعونی و التمسوا غیری»؛(۲) وقتی می خواست استنکاف کند از قبول خلافت و زمامداری، به مردم گفت من را رها کنید، به سراغ دیگری بروید. یعنی اراده‌ی شما، خواست شما، انتخاب شماست که تعیین کننده است؛ پس از من منصرف بشوید، به سراغ دیگری بروید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم مردم می‌توانند حکومت را به هرکس می‌خواهند بدهند، ولی آیا در آن صورت به وظیفه‌ی خود عمل خواهند کرد یا نه؟ 2- حضرت بعد از قتل عثمان، ملاحظه فرمودند جریان اُموی با انتساب استانداران خود تمام سریان‌های نظام را در اختیار گرفته‌اند و عملاً نمی‌توانند کاری بکنند. به همین جهت پیشنهاد کردند اگر من وزیری باشم بهتر است زیرا در این صورت برای تقویت حاکمی که عملاً مردم در آن فضا انتخاب می‌کردند که حاکم غیر اموی بود، دست‌شان بازتر بود. موفق باشید

19387
متن پرسش
سلام استاد: منظور از بهشتي كه حضرت آدم (ع) و حوا در آنجا خلق شدند آيا همان بهشت وعده داده شده به انسان در قرآن است؟ در كتاب قصه هاي قرآني اشاره به بهشت دنيا شده كه محلي درختزار و خوش آب و هواست، آيا منظور همان بهشت وعده داده شده است؟ بهشت و جهنم آيا در همين هستي كه وجود دارد هست يا غير قابل كشف است؟ چنانچه حضرت آدم (ع) و همسرشان از گندم استفاده نمي كردند، نسل آدم توليد مي شد؟ يا اگر توليد مي شد زندگي چه شرايطي داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهشتی که انشاءاللّه شما وارد آن می‌شوید، دیگر شیطان در آن نیست. پس غیر از بهشتی بود که حضرت آدم و حوّا در ابتدا در آن بودند 2- هبوط از آن بهشت بر روی زمین، خبر از آن می‌دهد که آن بهشت به معنای زمینی آن نبوده است. در این مورد به طور مفصل در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» که بر روی سایت هست، صحبت شده است. موفق باشید

19127
متن پرسش
حالا که می نویسم خودم هم نمی دانم مخاطبم کیست ... فقط همین را می دانم که بعد از این چند سال دلم باز هم تایتانیک خواست. می دانم تایتانیک آرامم می کند. تایتانیک لذت نقد به من می دهد، تایتانیک دلم را می بَرَد. خسته شدم از دروغ، از فریب! پنج سال اسم آنچه را بعدها فهمیدم مدرنیته می گویند، بوسیدم و کنار گذاشتم. پنج سال زجر کشیدم، فحش خوردم، کنار گذاشته شدم، فرصت هایم را یکی یکی از دست دادم و به دامان کسانی پناه بردم که گمان کردم راه رهایی مرا بلدند. تاریخ فلسفه خوانده ام، رمان خوانده ام، فیلم مستهجن دیده ام، آواره ی خیابانهای ... بوده ام، صدای قه قه های دخترانه مان پر بود در فضا، در لجنزار خودم کسی بودم! من در سکولارترین ِخودم زندگی کردم! فاکنر، پائولو، آندره ژید و کافکا مونس خلوت هایم بودند، حالا پنج سال گذشته است. پنج سال پشت کردم به تمام شان. حالا فهمیدم من لذت نقد می خواستم، کمی هویت می خواستم. خسته شدم از دروغ و ریا! از نیرینگ و فریب! از سوالهای بی جواب! از این همه تناقض و دورویی ... شاید صداقت برای من کافی بود! برادرم راه دیگری رفت، راه ترقی را در فرنگ جست و رها کرد. سوئد را، ایتالیا و آمریکا را شاید جای بهتری دید. او به آمریکا سفر کرد و من به فکه رفتم! او اکنون در مدرنیته ی خویش مردیست برای خود و من در انقلاب دیگران بی سهم ترین مانده ام! شأن منه گمگشته چه بود؟! کمرم زیر این بار شکست. آوینی چهره ی محبوب من است. او که پاسخ های مرا خوب می دانست چرا که راه طی شده ی مرا طی کرده بود اما چه کنم زمان ما را از هم دور ساخت! من به کدامین سو می روم؟! ظهور موعود؟! مرا بیش از این صبری نیست، بریده ام! به خودم نمی توانم دروغ بگویم. در انقلاب جای زن را ندیدم. گویی مردانگی برای همراهی انقلابی میسرتر است. انقلاب جایی برای دختری همچون من نداشت، صدای ما صدای دیگری ست، نفسهامان نفس های دیگری ست، ما لذت های دیگری چشیده ایم. ما جور دیگری ناجوریم. می گویند شأن ما بی شأنی ست. من ِ لعنتی شأن نمی خواستم اما جسم نحیف دورانم را توان حمل این همه تضاد نیست، خسته ام، خسته همچون بیابان نوردی که به یک کلبه پناه آورده و از شدت تشنگی و بیچارگی حتی رمق در زدن ندارد، امیدم را دیگر امیدی نیست، راه گذشته ام را به باد دادم، در اعتبار گذشته ام بی اعتبارم و اکنون راه پیشرویم بسته است، صادقانه پیش آمدم اما نمی دانستم دروغ ِاین راه سیلی بدی به من می زند و نمی دانستم روزی آنهایی را که انقلابی یافتم دیگر پاسخی برای من ندارند. شاید مدرنیته مرا نمک گیر کرده است، گرسنگی این راه مرا به نمک ِ او حواله داد. با ناامیدی به راهیان نور رفتم و به دل لعنتی ام گفتم آنجا، آنجا همه چیز خوب می شود، تحمل کن! تحمل، اما همه چیز بدتر شد، همه چیز، آنجا دروغ چهره ی دیگرش را به من نشان داد! گناه من چیست که گذشته ام مرا بیشتر می فهمد. من در این غربت ذره ذره جان می دهم و ایکاش کسی را می یافتم مرا از این غربت تلخ و کشنده نجات می داد. گمان بردم انقلاب جواب روح سرگردان من است، در گذشته خود را برده ای می دیدم اما نمی دانستم مسیر امروز روزی خودش با دستهای خودش مرا می فرستد به راه پنج سال قبل، نمی دانستم روزی خواهد رسید که خودم را به حساب بکشم و بگویم: چه غلطی کردی با دست خودت؟! اینجا هم همان بردگی ست، اینجا راه حریت بسته است، حر که باشی چوب می خوری، حر که باشی تو را می گذارند در زمره ی شفیتگان غرب . حال آنکه من از همان جا گریخته ام. انقلاب شما مردانه است، انقلاب شما برای همرنگ های خودتان است، ما بیچاره ها، باید از دور نظاره گر شما باشیم و مدام حسرت بخوریم که چرا این گونه شد عاقبت کار ما. دنیای آباد خویش را رها کردم و حالا دنیا و آخرتی سوخته می بینم که از دور به من پوزخند می زنند. ناجوری ام بدجوری ناجور تر شده، می ترسم برگردم و خرابکاری ام بیشتر از این شود. کباب می گندد اما نان فقط خشک می شود! حالا از گندیدن می ترسم. تشنه ام، آب می خواهم، بی خانمان ِ امروز منم، جای ماندنم دیگر نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر تاریخِ بی‌خبری قصه‌ی کوچکی است که به‌جز امثال حضرت روح اللّه از جهتی و امثال شهید اهل قلم از جهت دیگر آن را توانِ درک‌کردن باشد؟! دوران، سیاهی‌اش را به همه نشان نمی‌دهد و اگر هم نشان دهد، راهِ عبور در چنین ظلماتی سختْ ناپیداست مثل ناپیدایی تشعشع نور در بین انبوه درختان جنگلی سیاه. می‌گویی به راهیان نور حوالتت داده‌اند؛ و عجب جایی است جایی که دروغِ دوران را در مقابل راست‌قامت‌ترین راستانِ این تاریخ در خود مزمزه کرده‌ای، چه قبض و بسطی است حالت رویارویی با عزیزترین عزیزانِ جان ما که بر خاک فرو رفته‌اند، این تنِ علم‌الهدی نیست که در هویزه ابتدا از پای نشست و سپس به زیر خاک رفت، ولی این خاک، خاک نیست، راهِ گشوده‌ای است در جنگل سیاه این دوران. این همان تشعشع نوری است که تمام عمر می‌توان با آن زندگی کرد.

این گناه تو نیست که گذشته‌ات را بیشتر می‌فهمی، این گناه هرکسی است که بخواهد از عهدِ نفس امّاره به سوی عهدِ نفس لوّامه گذر کند. مگر آب گل‌آلودِ دوران گذشته، این پایِ ما را رها می‌کند؟ که گفت:

آب گِل خواهد که بر دریا رود

گِل گرفته پای او را می‌کشد

آیا راهی برای رسیدن به نفس مطمئنه جز جنگ بین نفس امّاره و مطمئنه می‌شناسی؟! نجات از این غربتِ تلخ را جز انقلاب روح‌اللّهی که روحم فدای او باد، نیافتم. ولی این انقلابِ سیاست‌بازان نیست. در این راه است که اگر هزار بار زمین بخوری و هزاران بار پایت بشکند، باز باید لنگان لنگان هم که شده است همین راه را ادامه دهی. فقط باید به خودت بگویی:

 بیا باز امشب ای دل در بکوبیم

بیا این بار محکم‌تر بکوبیم

از کدام بی‌راهه رفته‌ای که می‌گویی امروزت می‌خواهد تو را به پنج‌سالِ قبل برگرداند؟! راه، بی‌راهه بوده است یا در جنگ بین عهدِ قبلی و عهدِ جدید در قبض و بسط در حالِ دست و پا زدنی؟! و این سخن دیگری است که باید در موردش گفت:

اگر دیر آمدم مجروح بودم

اسیر قبض و بسط روح بودم

نه انقلاب محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» انقلابِ مردان بود و نه انقلاب حضرت روح اللّه«روحی فداه» انقلابِ مردان است. اگر فاطمه و زینب «سلام‌اللّه‌علیهما» نداشتیم، آری. و اگر رهبر ما چِگوارا بود، آری. ولی حضور فاطمه «سلام‌اللّه‌علیها» در جبهه‌ها مگر فراموش‌شدنی است؟ مگر پهلوی شکسته‌ی بسیجیان ما در عملیات‌های «یا فاطمه‌ی زهرا» سند حضور آن حضرت نیست؟!! مگر قصه‌ی فرماندهی آن حضرت را از زبان آن سردار بزرگ یعنی شهید برونسی نشنیدی؟!!

من، راه را در این دورانِ فترت و سرگردانی، پیداکردنِ خدایی می‌دانم که در این تاریخ ظهور کرده است که این، خدایِ کتاب‌ها و سخنرانی‌ها نیست. از «هستی و زمانِ» هایدگر متوجه شده‌ام که هستی را در زمان که امروز، همان تاریخِ ما است باید جستجو کرد، هرچند می‌دانم این واژه را یعنی این تاریخ را یعنی این آینه‌ی حضورِ «کلّ یومٍ هو فی شأن» را روحِ مدرنیته می‌بلعد مثل بلعیدنِ جرقه‌ها توسط ظلمات. اما اگر بر این راه ویران، صبر پیشه کنی، صدای «بَشِّرالصابرین» گوش‌هایمان را حتماً می‌نوازد. و اگر آن مرد الهی در «اسفار اربعه‌»ی خود گزارش نداد «المعرفة بذر المشاهده»، یعنی اگر با معارف الهیه به‌سر بردی مسلّم با مصداق‌های آن مفهوم روبه‌رو خواهی شد و این معجزه‌ی صبر است. صبری که باید بین عهدِ قدیمی که می‌شناسیم و می‌خواهیم از آن عبور کنیم، و عهدِ جدیدی که هنوز رُخ ننمایانده است، تجربه نماییم. که گفت:

 پرده‌های دیده را داروی صبر                    هم بسوزد هم بسازد شرح صدر

آینة دل چون شود صافی و پاک               نقش‌ها بینی برون از آب و خاک

هم ببینی نقش و هم نقاش را                     فرش دولت را و هم فراش را

موفق باشید  

18037
متن پرسش
سلام استاد: اگه میشه این دو تا اصطلاح رو توضیح بدین و فرقشون رو هم بفرمایید. حقیقت، واقعیت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این دو واژه از نظر معنای اولیه عبارت است از چیزی که در خارج از ذهن انسان محقق و واقع باشد. بعضاً حقیقت را به معنایِ وجهِ آرمانی یک موضوع به‌کار می‌برند و واقعیت را به معنای وجهِ فعلی آن. مثل این‌که می‌گویند حقیقت انسان، تشبه به انسان معصوم است ولی واقعیت او همین است که امروز در حال زندگی است. البته همیشه هم این دو واژه به این معنا به‌کار نمی‌روند، بعضاً به جای همدیگر هم مصرف می‌شود. از فضای خود جمله باید متوجه مقصود و مقصد گوینده شد. موفق باشید

17876

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد حضرتعالی برای بیان مطالب خودتان پیرامون موضوعات مختلف که با سلسله جلسات انجام می گیرد و منجر به یک کتاب یا جزوه می شود، اولا بفرمایید قبل از بیان مطالب خودتان اندیشه می کنید و ذهن خودتان را برای هر جلسه معطوف به یک موضوع می کنید یا فی البداحه صحبت می کنید؟ ثانیا برای اثر گذاری در جان مستمع باید از شیوه خاصی و مهارت ویژه برخوردار بود؟ ثالثا اگر عنایت کرده باشید وقتی انسان به یک سخنران توجه خاصی به کیفیت و چگونگی سخنوری اش می کند بعد از مدتی نوع صحبت کردنش مثل آن شخص می گردد، به نظر شما آیا اساسا چنین رویکردی خوب هست؟ و بفرمایید ما چه شخصیتی را مد نظر قرار دهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده عموماً برای صحبت‌های خود از قبل مطالعه و یادداشت‌برداری می‌کنم و بعضاً سرفصلِ یادداشت‌ها به صورت برگه‌ای چاپ‌شده در اختیار حضار قرار می‌دهم و بر اساس آن صحبت می‌شود.  2- فکر نمی‌کنم بد باشد. باید خودتان ببینید با چه شخصیتی روح‌تان هماهنگی دارد. موفق باشید

17349

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام: سوالی که داشتم اینکه فرق مقام نبی با امام در ارتباط با شریعت چیست؟ (با توجه به اسفار اربعه)، اگر در مقام تفاوتی ندارند ائمه (ص) هم در مقام نبوت با نبی اکرم یکسان هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نبیّ اللّه شریعت می‌آورد و امام، تبیین‌کننده‌ی آن شریعت است، هرچند از نظر مقام، هر دو نسبت به اُنس با حقیقت یکسان باشند ولی دارای دو مأموریت‌اند. موفق باشید

17267

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: می خواستم بدونم آیا اجنه می توانند از خانه کسی دزدی کنند چیزهایی مثل طلا یا لوازم خانگی و اگر می توانند جنسیت فردی که از او دزدی می کنند فرق می کند؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بله چنین توانایی را دارند. البته این در صورتی است که خود افراد پای اجنه‌ی منحرف و فاسد را به زندگی خود باز کنند. زیرا این نوع اجنه، به خودی خود ترسو هستند. در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» نکاتی در این مورد هست. کتاب بر روی سایت قرار دارد و می‌توانید به آن رجوع کنید. موفق باشید

16958
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد بزرگوار:می خواستم بدونم از نظر شما در زمینه ی ازدواج اگر خانم معتقدتر و مذهبی تر باشند مشکلی پیش میاد؟ چون شنیدم که آقایون باید اعتقادشون قوی تر باشه مثلا اگر خانم اهل موسیقی نباشند و آقا پسر باشند یا اهل مسجد رفتن و هیئت رفتن و... سوال دیگرم این هست که اگر این دو نفر هم سن باشند، آیا خانم می تونه تاثیرگذار باشه در مورد مسائل مذهبی آقا پسر؟ اصلا اختلاف سنی چقدر مهمه تو مقوله ی ازدواج؟ (منظور هم سن بودن هست نه بزرگتر بودن خانم از آقا پسر)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خانم متدیّن‌تر باشد با خُلق و خوی بهتری زندگی را می‌گرداند و زندگی حکیمانه‌تر جلو می‌رود تا آن‌جایی که بدی‌های مرد نیز کاهش می‌یابد. 2- اگر مورد قابل قبولی باشد، نباید موضوع همسنی را چندان مهم دانست. موفق باشید

16754

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب حیات حقیقی انسان در قرآن ص 18 ذیل بحث تغییر نعمت ها و آیه «ان الله لایغیرما بقوم حتی یغیروا مابانفسهم» این تعبیر را بکار می برند که: «در همه موارد که از تغییر خلقت سخن به میان می آید، تضعیف فطرت مراد است نه اعدام و تبدیل آن.» لطف می فرمائید با عنایت به آیه مزبور و آیه «لاتبدیل لخلق الله»، مقصود استاد از «تضعیف فطرت» و «اعدام فطرت» را بفرمائید. اعدام فطرت به چه معناست و آیا امکان پذیر است؟ با تشکر از زحمات
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که استاد می‌فرمایند فطرت ممکن است غبار بگیرد و تضعیف شود در حدّی که انسان متذکر اشارات فطرت خود نشود؛ ولی از بین نمی‌رود. از طرفی همه‌ی انسان‌ها در داشتن فطرت مساوی‌اند و فقره‌ی «لاتبدیل لخلق‌اللّه» در آیه‌ی 30 سوره‌ی روم به همین نکته اشاره دارد. موفق باشید

15958
متن پرسش
سلام استاد عزیز: 1. رابطه ادعیه های ماثوره با قران چیست؟ و چه نیازی به ادعیه می باشد؟ آیا صرف قرآن کفایت نمی کرد؟ 2. دعا بالاتر است یا قران؟ آیا می توان گفت ادعیه تفصیل قرآن مجمل هستند؟ لطفا کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است. حقیقتاً ادعیه‌ای که از طرف امامان به ظهور آمده، تفصیل قرآن است و به این معنا به گفته‌ی بعضی از بزرگان دعا؛ قرآن صاعد است به همان معنا که قرآن نازل است. موفق باشید

15670

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام وقت بخیر: استاد عزیز اگه برایتان مقدور است در جلساتی که دارید قسمت های دشوار کتاب 40 حدیث امام خمینی (ره) را شرح دهید تا ما که در اصفهان نیستیم با صوت آن بهره ای عمیق تر از آن کتاب عزیز ببریم. در پناه خدا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح حدیث شماره‌ی 13 قبلاً داشتم و در حال حاضر هم حدیث شماره 27 را عرایضی در موردش دارم. موفق باشید

13451
متن پرسش
سلام علیکم استاد: یکی از معضلات زندگی بنده ضعیف بودن توکل و توسل است که خیلی توی این دو موضوع ضعیف هستم الان هم از شما درخواست دارم که کمکم کنید این دو تا رو قوی کنم. اگه از ابتدا و صفر شروع کنید ممنون میشم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توحید مطرح در نهج‌البلاغه سعی کنید هرچه بیشتر خدا را وارد زندگی خود کنید تا در ذیل نور توحید، انتخاب‌های اساسی داشته باشید. موفق باشید

11892
متن پرسش
سلام: با چه کتبی می توان سلوک کرد. عملی و قلبی. لطفا سیر مطالعاتی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی روی سایت خوب است. موفق باشید

10329
متن پرسش
ناظر مالى بازار اهواز دزدى می کرد، در مسائل اقتصادى خلاف شرع می کرد، به حضرت امیر خبر دادند، حضرت دستور داد که فورى عزل اش کن، بازداشت اش کن، تمام حقوق اش را از بیت المال قطع کن، ببرش به زندان، ملاقات ممنوع! کسى نیاید به او امید بدهد که کمک ات می کنیم بیایى بیرون و راههاى دروغگویى را یادش بدهد، به زنجیر ببندش و فقط موقع نماز یا هواخورى زنجیرش را باز کن، جمعه هم در نماز جمعه جلو همه مردم شلاقش بزن که تمام مردم ببینند که ما با یک مدیر خائنى که به حقوق مردم خیانت مالى می کند، تعارف نداریم. البته برخى می گویند آقا مواظب آبروى متهم باشید!!! باید به آنها گفت، حفظ آبروى این، آبروى اسلام را می برد، اگر الآن بخواهى آبروى این فرد را حفظ کنى، آبروى حکومت اسلامى را می برى، چون مردم می گویند همه اینها دزد اند، هواى همدیگر را دارند، باید جلوى مردم بى آبرویش کنى، حضرت امیر فرمود در بازار اهواز اعلام کنید که این متهم از هرکس رشوه اى گرفته یا مالش را خورده، بیاید و حق اش را بگیرد. یک روز هم سوار الاغ بکنیدش و در اهواز بچرخانید تا همه او را ببینند. این منطق مدیریت اسلامى است، مدیرانى که دزدى می کنند از بیت المال و حق مردم را می خورند و خیانت می کنند، باید بى آبرو شوند «اسلام، حکومت در اتاق شیشه اى ٢ / سال٩١ / استاد ازغدی» می خواستم بپرسم که کشور ما چه قدر اسلامی است؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین ضعف ما آن‌که متأسفانه قضات ما عموماً مجتهد نیستند و همین امر از بسیاری از ابتکارات در امر قضاوت قضات محترم ما را محدود می‌کند و ضعف‌های دیگری که یکی دو تا نیست، ولی با این‌همه به تنها جایی که امید داریم قضاوت اسلامی در آن به‌وقوع بپیوندد نظام جمهوری اسلامی است. موفق باشید
نمایش چاپی