بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25811
متن پرسش
سلام علیکم: استاد، فرمودید حضرتعالی واقف هستید که چگونه باید با جوان امروز که به وسعت جهان می خواهد زندگی کند و سعه وجودی داشته باشد و مدام در یافتن جهانی بس بزرگ و شگرف است، باید گفتگو کرد تا نظر به بعد عمیق وجودیش و این جهان متعالی او و اگزیستانس شود. می شود این را تببین بفرمایید ویژه اینکه به شخصه در کارهای فرهنگی هستم و با جوانان سر و کار ویژه ای دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از کتاب «آشتی با خدا» بگیر تا حالا، سعی‌ام در همین روش است. تبیین دین، همان حساسیت نسبت به این موضوع است که افقِ جهانی که انسان‌ها در آن زندگی می‌کنند را مدّ نظر قرار دهیم. موفق باشید

25810
متن پرسش
سلام علیکم: آیا نتیجه عمل به این دستور که در انجام نوافل رعایت حالت روحی خودمان را بنماییم این نخواهد شد که نهایتا هیچ عمل مستحبی (خصوصا اعمالی چون نماز شب که همراه با مشقت است) از ما صادر نشود؟ چرا غالب انسانها ابتداً شوق و رغبتی به مستحبات ندارند و برای انجام آنها گریزی از قبول مقداری رنج و تعب و تحمیل بر نفس نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه چندان به خود سخت‌گیری کنید، و نه چندان نسبت به امور مستحب، سهل‌انگاری نمایید. موفق باشید

25809
متن پرسش
با سلام و ادب و احترام سوالی از حضور استاد گرانمایه داشتم: پدر و مادرم بطور تصادفی با دوره خودسازی استاد آشنا شدند و اکنون در حال شنیدن فایل های صوتی از شاگردان شما هستند این امر باعث شده که کلا زندگی را وقف درس و کلاس کردند و حتی با تهدید به ما می گویند همین هست که هست ما وقتمان پر است و همین الان هم ۴۰ سال عقب افتادیم از خودسازی و این در حالی است که کوچکترین تغییری در رفتارشان دیده نمی شود حتی بدخلق تر شده اند بنده که ازدواج کردم حتی رغبت نمی کنم تا منزلشان بروم چون همه ش در اتاق هستند و مشغول مطالعه. شما را به خدای احد و واحد راهنمایی کنید چکار کنیم چون بشدت از وضع موجود خسته شدیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور که می‌فرمایید افراطی در کار است. باید اندازه نگه داشت. ارتباط با ارحام، به خودی خود گشایش می‌آورد و روح را وسعت می‌دهد. موفق باشید

25807
متن پرسش
سلام: وقتتان بخیر. در مورد مقاله «خرد، اخلاق، سیایت» استاد داوری، مطلبی را منتشر نکردید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. ولی تعمق در آن کتاب، برای رفقا مفید است. نکات ظریفی در آن مقاله مطرح است. موفق باشید

https://www.javanonline.ir/fa/news/978585/%D8%AE%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA

25806
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در تفسیر المیزان در ذیل آیات مربوط به سوره توبه جناب علامه (ره) می فرمایند: «رواياتى كه پيرامون تفسير آيات است اگر واحد باشند حجيت ندارند، مگر اينكه با مضمون آيات موافق باشد، كه در اين صورت بقدر موافقتشان با مضامين آيات حجيت دارند، و اين خود در فن اصول، حلاجى شده است، سرش هم اين است كه حجيت شرعى دائر مدار آثار شرعيه اى است كه بر آن حجت مترتب مى شود، و وقتى چنين شد قهرا حجيت روايات منحصر مى شود در احكام شرعى و بس. و اما آنچه روايت در باره غير احكام شرعى از قبيل داستانها و تفسير وارد شده و هيچ حكم شرعى را در آن متعرض نشده بهيچ وجه حجيت شرعى نخواهد داشت. و همچنين است حجيت عقلى يعنى عقلائى، زيرا بعد از آنهمه دسيسه و جعلى كه در اخبار و مخصوصا اخبار تفسير و قصص سراغ داريم و خود المنار هم به آن اعتراف كرده و از احمد نقل كرده كه گفته است : اين روايات اصلى ندارند ديگر عقلا كجا و چگونه به آن اخبار و صحت متن آنها اعتماد مى كنند؟ پس در نزد عقلا هم حجيت ندارد، مگر آن روايتى كه متنش با ظواهر آيات كريمه موافق باشد. پس كسى كه متعرض بحث روايات غير فقهى مى شود در درجه اول بايد از موافقت و مخالفتش با كتاب بحث كند، آنگاه اگر ديد روايتى با ظاهر كتاب موافق است آن را اخذ كند و گر نه طرح و طرد كند. پس، ملاك اعتبار روايت تنها و تنها موافقت كتاب است، و اگر موافق با كتاب نبود هر چند سندش صحيح باشد معتبر نيست و نبايد فريب صحت سندش را خورد. پس، اينكه مى بينيم بسيارى از مفسرين عادت كرده اند بر اينكه بدون بحث از موافقت و مخالفت كتاب، سند روايت را مورد رسيدگى قرار داده و بصرف سند حكم مى كنند به اعتبار روايت، آنگاه مدلول آن را بر كتاب خدا تحميل نموده و كتاب خدا را تابع و فرع روايت مى شمارند روش صحيحى نيست، و هيچ دليلى بر صحت آن نداريم. تازه نامبردگان در روايتى كه جنبه قرينه دارد بحث سند را هم پيش نمى آورند. ببخشید استاد برداشت بنده درست است: ۱. اگر روایتی واحد باشد اما درباب احکام شرعی باشد و سند آن صحیح باشد حجیت عقلی و شرعی دارد. ۲. اما اگر روایتی واحد باشد و در غیر احکام شرعی (مثلا تفسیر آیات و یا شأن نزول آیات) باشد حتی اگر سند آن هم صحیح باشد، حجیت شرعی و عقلی ندارد مگر اینکه با آیات قرآن منطبق باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از آن‌جایی که در حدیث ثقلین «کتاب اللّه و عترت» را برای ما حجت قرار داده‌اند، اگر مطلبی را قرآن متعرض نشده و امام معصوم متذکر شده‌اند، برای ما حجت است. ۲. این حرف درستی است زیرا در این مورد ملاک قرآن است. موفق باشید

25805
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله: در آیه ۳۶ و ۳۷ سوره زخرف آن کسانی که که خداوند فرموده برای آنها شیطانی می گماریم که همراه وی باشد، دقیقا منظور چه کسانی است، آیا کلا منظور هرکسی که گناه کند منظور است یا نه کسانی که از شدت گناه شقی شده و در فساد غوطه ورند و به معنای واقعی کافرند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود آیه روشن می‌کند که هرکس از یاد خدا رفت، شیطان کارش را در دست می‌گیرد. حال هر اندازه بیشتر از خدا غفلت کند، بیشتر میدان را به شیطان می‌دهد. موفق باشید

25803
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: بنده جوانی ۲۹ ساله هستم و به دلیل شرایطی که داشتم بعد از اخذ دیپلم نتونستم ادامه تحصیل بدم و به خدمت سربازی رفتم و بعد از آن هم در یکی از ارگان های دولتی مشغول به کار شدم. الان هم چند سالی است که متاهل هستم و دارای فرزند. اخیرا یکی دو سالی هست که همکاران من اکثرا مشغول ادامه تحصیل شده اند در رشته هایی که شاید خودشون هم علاقه ای نداشته باشند. منتهی هدف غایی اونها صرفا به جهت ارتقاء شغلی و اضافه حقوق هست. به بنده هم پیشنهاد این کار رو داده اند. منتهی هرچه با خودم کلنجار رفتم نتونستم برای ادامه تحصیل اقدام کنم به این دلیل که هیچ جذبه ای برام نداره و اصلا هیچ حسی نسبت به اون ندارم. اما از طرفی اشتیاق شدیدی به علوم و معارف دارم مخصوصا در بخش عرفان. مدعی نیستم ولی احساس تشنگی می کنم در این حد که اگه یه روز تفسیر قرآن مطالعه نکنم و یا سیر مطالعاتی شما رو دنبال نکنم و یا حتی اگه مدتی قسمت پرسش و پاسخ های سایت رو دنبال نکنم احساس پوچی و بی هویتی بهم دست میده. همیشه به خودم میگم من که تشکیل خانواده دادم الحمدلله مشغول به کار هم هستم و از همین طریق کسب روزی می کنم. حالا با یه حقوق ساده بالاخره گذران زندگی میشه. مگه چند سال می خواهم عمر کنم. به قول علامه حسن زاده (ما ابد در پیش داریم) اگه الان تو این سن به دنبال معارف نباشم و وقتم رو صرف مسائل مادی کنم چهار صباح دیگه که وارد میانسالی میشم دیگه سخت میشه خودم رو بالا بکشم. سخن کوتاه کنم مدت زیادیست این مسئله ذهنم رو مشغول کرده و احتیاج به راهنمایی پدرانه شما دارم. حلال کنید وقتتون رو گرفتم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در وادیِ معارف حقّه، خداوند راه خود را برای شما گشوده است و زندگی به راحتی می‌گذرد، چرا خود را در امور غیرِ لازم مشغول کنیم؟! موفق باشید

25802
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیز؛ در برخی پرسشهای عزیزان می بینم که گویی بشدت از آینده انقلاب و تثبیت جایگاه اون و ساخت تمدن نوین اسلامی دل نگران اند یا حتی نا امید شده اند و در عوض آرامش و طمانینه حضرتعالی در عین دغدغه مندی برایم جذاب و امیدوار کننده است. البته فشارهای ذهنی و عملی ناشی از مشکلات مختلف ملی و روزمره، گویی ما را از توجه به این نکته غافل کرده است که در افق انقلاب اسلامی به چه تمدنی نظر دوخته شده است و ساخت هر تمدنی بدون مشکلات و سختی ناممکن است. ابن خلدون در کتاب مقدمه اشاره خوبی دارد که تمدن ها ماحصل سالها و نسل ها حیات بشری و تکاپو و جنبش اجتماعی اند و ساخت تمدن نیازمند صبر تمدنی است. خود تمدن غرب با تمام مشکلات عدیده فرهنگی، اقتصادی، نظامی و... اما ماحصل سالها مرارت و تحمل سختی ها و مبارزات و حتی جنگهای طولانی مدت است و در کتب خود تاریخ تمدن می شود وضعیت بحران زده حتی شهرهایشان را دید که تشبیه شده اند به یک زاغه بزرگ با خدمات اولیه سطح پایین. گویی این از یادمان دارد می رود که این انقلاب صرفا یک حادثه سیاسی و واکنش به اقداماتی از رژیم پهلوی نبود بلکه نقطه عطفی در تاریخ تمدن سازی انبیاء و ائمه و زعمای اسلام است و همانگونه که حضرت امام فرمود، هدفش طنین ندای لا اله الا الله در سطح جهان و ریشه کن شدن کفر و شرک است. کم اتفاق تمدنی بزرگ در طول این چهل ساله رخ نداده که بزرگترین اش همین دوام یک انقلاب و حکومت دینی بمدت ۴۱ سال است که فوق العاده و بی سابقه است و حتی چنین فرصتی برای ائمه هم حادث نشد. مشکلات و بحران های امروز هم ناشی از همین بینش غیر تمدنی و عدم صبر و توکل است. اقتصادمان رنگ و بوی لیبرالیسم غربی گرفته، آموزش و پرورش مان پریشان است و حتی دستهایی در حوزه وجود دارد که آن را سکولار سازد و البته خود حوزه در برنامه ها و تصمیم سازی هایی درگیر مشکل و ساختارهای نیازمند تغییر و ناقص است و باید معرفت الضعف نسبت به حوادث پیرامون وجود داشته باشد اما با این همه اگر بفهمیم می شود با انگاره های بومی تمدن ساخت و از ساختارهای مثبت را در روح تمدنی خود استحاله کرد و آن‌را جهت اهداف خودمان بکار گرفت و در بستر انقلاب اسلامی و گفتمان انسان سازش، نظام تمدنی بنا کنیم بلاشک اوضاع تغییر می کند و البته نکته اساسی تر که ما کمتر متوجه اش بوده ایم توکل و صبر است. هر تمدنی برای ساخته شدن درگیر مصائب می شود حال اگر تمدن اسلامی باشد که سختی هایش هم نمودی از اراده الهی برای سنجش ثبات قدم ملتهاست تا آنان رشد یابند و خود را متعالی سازند. مگر در طول نهضت نبوی نمی گفتند خدا پیامبرش را رها کرد و تمام مسیرهای گشایش مسدود است اما همانگاه بشارتی رسید: «و اما بنعمه ربک فحدث». این سختی ها نعمت است و بلاشک خدا شما و پیامبرتان را رها نکرده بلکه این سختی ها شما را می پروراند تا متعالی شود. به شخصه معتقدم ساخت تمدن اسلامی تنها متکی به کنشگری و تصمیم سازی و کار انقلابی ما نیست بلکه بخش دیگرش توکل و اعتقاد به رزق من حیث لا یحتسب است که گویی خیلی از ما این گشایش و رزق و امتحانات الهی را فراموش کرده ایم و در نمی یابیم انقلاب و ما، نیازمند چنین سختی هایی هستیم تا عیوب را کنار زده و خود را به آن عالم انسان دینی نزدیک و نزدیک تر کنیم. عذر می خواهم طولانی شد و البته محضر حضرتعالی درس پس می دهیم. به امید پیروزی نهایی جبهه توحید و ظهور حضرت بقیه الله الاعظم. اللهم عجل لولیک الفرج
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر جنابعالی همراه و هم‌نگاه هستم. به‌خصوص در این قسمت که می‌فرمایید: «به شخصه معتقدم ساخت تمدن اسلامی تنها متکی به کنشگری و تصمیم سازی و کار انقلابی ما نیست بلکه بخش دیگرش توکل و اعتقاد به رزق من حیث لا یحتسب است که گویی خیلی از ما این گشایش و رزق و امتحانات الهی را فراموش کرده ایم و در نمی یابیم انقلاب و ما،نیازمند چنین سختی هایی هستیم تا عیوب را کنار زده و خود را به آن عالم انسان دینی نزدیک و نزدیک تر کنیم». موفق باشید

25801
متن پرسش
سلام علیکم: در تفسیر آیه «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» در تفسیر اثتی عشری دیدم که نوشته شده: (عزّت مؤمنان نيز پنج است: ۱. عزّ تأخير كه: نحن الآخرون السابقون. ۲. تيسير، كه: يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ. ۳. عزّ تبشير، كه: وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ*. ۴. عزّ توقير، كه:وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ*. ۵. عزّ تكثير، كه: انّكم اكثر الامم) دستیابی به این عزتها که خاصه مومنین است، آیا بصورت تکمیلی و تشریعی است که در مراحل مختلفی ظاهر می شود یا اینکه مومنین در امتحانات و فتنه ها و ابتلائات الهی در طول عمر مراتبی از این عزتها را در می یابند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم در مسیر ایمان و اظهار ایمان در صحنه‌های مختلف، آن عزّت جای خود را باز می‌کند. موفق باشید

25799
متن پرسش
سلام: اینجانب گرفتار وسواس نجاست هستم و زندگیم را تحت تاثیر قرار داده. لطفا برای نجات از این وضعیت اسفبار مرا راهنمایی فرمایید و موسسه مورد اعتماد جهت مشاوره در اصفهان معرفی نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «ره چنان رو که رهروان رفتند». در این موارد ملاکِ خود را یکی از علماء یا افرادی که به آن‌ها اعتماد دارید، قرار دهید و مطابق عمل آن‌ها، عمل کنید. موفق باشید

25797
متن پرسش
درود بر استاد عزیز موضوع: تفسیر و توجیه اوضاع. سالیانی است که شما از انقلاب و نظام اسلامی و رهبری و ولایت فقیه دفاع کرده و برای آن کتاب نوشته و سخنرانی نموده اید. همه اینها درست و صحیح. اما توجیه شما از آفاتی که این نظام را فراگرفته و ماحصلش مجموعه ای از فقر و بی عدالتی و فاصله طبقاتی و اعتیاد جوانان و بیکاری آنان است چیست؟ لابد می فرمایید این ناکارآمدی از دولتها بوده که وضعیت را چنین کرده خوب این دولتها از کجا آمده اند؟ اینها تربیت شده همین نظام بوده اند، تایید شده شورای نگهبان همین نظامند، پیامد این ناکارآمدیها آیا جز این است که مردم را از دین و مقدسات گریزان کرده و جانشان را به لب رسانده و آنان را خسته و افسرده نموده است؟ توجیه و تفسیر شما از شرایط موجود چیست؟ تا کی مردمی که به اصطلاح پابرهنه ای بودند که انقلاب از آنان بوده باید تاوان بدهند؟ چرا فشار تحریمها را فقط مردم باید تحمل کنند؟ آیا مسؤلین رده بالای حکومتی هم متحمل این فشارها هستند؟ قصه دردها و آلام مردم سر دراز دارد. چرا آنان که زجر کشیده این انقلاب هستند فریاد اعتراضی از اینکه انقلابشان در حال مصادره شدن است بلند نمی کنند. دیگر در این کشور از چه باید دفاع کرد؟ در حوادث اخیر بی شک صدها نفر داغ دار چه سیاستی شدند؟ آیا همه آنان شورشی و اغتشاش گر بودند؟ به کدامین جرم کشته شدند؟ آیا اینقدر عقل و درایت و سیاست نبود که چنین حوادثی رخ ندهد؟ رهبری که از عدم دخالت خود در این مورد سخن می گویند بعد هم رئیس جمهور از تغییر قیمت بنزین اظهار بی اطلاعی می کند، مجلس هم کشک و بی خاصیت، هزاران میلیارد در این حوادث کشور آسیب دید. چه کسانی باید تاوان این آسیب ها را بدهد؟ چرا فریاد اعتراض علیه این بی تدبیریها برنمی خیزد؟ چرا علیه این همه دروغ پردازی کسی اعتراضی ندارد؟ مقامات این نظام در مورد مردم و سطح هوشی آنان چه فکر می کنند؟ به دروغ می گویند که ما به ۶۰ میلیون کمک معیشتی کردیم. کدام کمک؟ کدام شصت میلیون؟ با این همه مغالطه آماری کلاه بر سر کدام مردم می گذارند؟ به هر حال اوضاع خوبی نداریم، من ماندم که این مردم با این اوضاع اسف بار اقتصادی تاوان چه انتخابی را می دهند اصلا انتخاب کردند که حال تاوانش را بدهند؟ در هر انتخاباتی تعدادی را که به مذاق خوش آمد را در مقابل دید مردم گذاشتند و به آنان گفتند که به اینها رای بدهید. کدام انتخاب؟ کدام دموکراسی؟ آری در این اوضاع مردم مظلوم باید از خیلی امور چشم پوشی کنند. از درمان امراض خود، از آسایش و رفاه خود، از مسکن و داشتن خود، ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در جواب سؤال‌هایی مثل شماره‌ی ۲۵۷۵۹ و ۲۵۷۸۱ و ۲۵۷۸۰ شده است. آیا در این طوفان باید حکیمانه از چنین فرایندی عبور کرد و حقیقتاً ماورای این تنگناها به آینده‌ای بس متعالی که خدا نصیب‌مان کرده است، با گوهر مقاومت فکر کرد؟ و یا زیر میز زد و برای دستمالی، قیصریه را به آتش کشید. موفق باشید

25796
متن پرسش
سلام بر شما استاد بزرگوار: طبق آنچه در قرآن داریم برخی افراد مورد لعنت قرار گرفته اند. حال سوالم این است، ما هم می توانیم لعن کنیم؟ این رفتار برخی از عرفا و صوفیه که لعن را جایز نمی دانند، چطور توجیه می شود؟ فرمایش امیرالمومنین که فرمودند: «انی اکره لکم ان تکونوا سبابین»، اگر لعن و سب را مترادف بدانیم با آیات قران مخالفت ندارد؟ در صورتی که ما الان مخالفان اهل بیت علیهم السلام را لعن می کنیم! جمله انشائی مرگ بر آمریکا، با توجه به فرمایش امیرالمومنین مصداق سب نیست؟ و ما مجاز به گفتن این جمله هستیم؟ حضرت علی یارانش را از این کار منع فرمودند! تشکر. طول عمر و سلامت شما را از خداوند منان خواستاریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جا که لعن ما موجب تشتت در جامعه‌ی اسلامی شود، مسلّم جایز نیست ولی لعن بر استکبار، همان لعن خداست بر آن‌ها، مثل لعن بر شیطان لعین. موفق باشید

25795
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: دعای معروف برای تقویت حافظه داریم «سُبْحانَ مَنْ لا یَعْتَدی عَلی اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحانَ مَنْ لا یُاخِذُ اَهْلَ الاَرْضِ بِألْوانِ الْعَذابِ سُبْحانَ الرَّئُوفُ الرَّحیم اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فی قَلْبی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیر» این قسمت از دعا که می فرماید «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فی قَلْبی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیر» را می شود توضیحی بفرمایید بخصوص تفاوت بَصَراً و فَهْماً (قلبی) را؟ با بصیرت چه چیزی را می توات درک کرد و با فهم چه چیز دیگری را؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توضیح نمی‌خواهد! دعایی به این خوبی را کجا گیر می‌آورید؟ تا از خدا بخواهید نوری از گشودگی نسبت به حقایق هم در مرتبه‌ی قلب متجلی سازد تا حقایق را حسّ کند و هم آن گشودگی نسبت به آن‌چه دیدنی است برایت پیش آید و زیبا ببینی و هم در فهم‌ات به بهترین فهم برسی. فدای این دعا شوم که رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به برادرش یعنی مولایمان علی «علیه السلام» آموخت تا حقیقت در هیچ مرتبه‌ای از افق جان او پنهان نگردد. موفق باشید

25793
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد عزیز چرا گروهی در تلگرام راه نمی اندازید و در سایت آدرسش رو نمی گذارید که دنبال کننده های آثار شما و علاقه مندان به مباحثتون اونجا با هم گفتگو و اشتراک نظر کنند؟ به نظرتون خوب نیست که چنین گروهی وجود داشته باشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در توان بنده بیش از آن که بر روی جواب سؤالات وقت می‌گذارم، نیست. رفقا در اینساگرام تلاش‌هایی دارند. موفق باشید

25792
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد در وانفسایی که من و امثال من نفس می کشیم سوال پرسیدن نه آبیست بر آتش و نه حتی هیزمی است در آتش! ما خسته ایم از نظم دنیای مدرن و نمی توانیم در آینده ای که هنوز در بین زمین و آسمان معلق است حیات را بچشیم و خود را ادامه بدهیم. ببخشید که وقت شریف چون شمایی را می گیرم ولی بیشتر می خواهم درد و دل کنم. آخر مگر با چه کسی جز شما توانستم خودم را معنا کنم که اکنون بروم و با او بگویم که چگونه درمانده ام. حلال کنید شاگرد را... اخیرا جلسات مونس العشاق را گوش می دادم. همه ی حرفم با خدا اخیرا همین چند جمله ایست که خدمت تان می فرستم: خدایا خودت می دانی که لایق حزن نیستم که بیاید و آب و جارو کند و خانه ی دل را مهیا کند چه برسد لایق آنکه جناب سلطانِ عشق بیاید و در جانم شعله بیفکند و چون طفلان که بی توجه به اطراف به دنبال بازی خویشند هر دم در وجودم اذانی بگوید و قیام کنم و با حال خراب خود بگویم با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را و یا آنکه به زیارت حضرت حسن برویم و طوافش به جای آوریم به خودم نهیب می زنم: «ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست...» ولی ای خدای مهربان مگر در سرم خیال خانه چند میلیاردی می پرورانم و یا شهرت ماشین چند صد میلیونی؟! من که هر چه قدر گناه بکنم آخرش گدای پشت در خانه تو هستم. آخرش می نشینم گوشه ای و خیال می کنم که محرم اسرار شده ام و آنچه را از حقیقت هر از گاهی در حرم ائمه علیهم السلام یا روضه ای و یا ۱۰۰ ستون آخر اربعین چشیده ام، حال هر روز و هر شبم شده است و در آرامش محض مقیم هستم بدون آشفتگی های روزانه و درماندگی های شبانه! مگر می شود تصویر زیبای اینکه در محضر مولایمان علی ابن موسی الرضا المرتضی علیه السلام نه در صحن گوهر شاد بلکه در عالم خیال آنهم به وسعت تجلی حقیقت نشسته ایم (اللهم الرزقنا) و از نور حضرتش جان هایمان را سیراب می کنیم را فراموش کرد و دل به کتاب های عرفانی داد و یا فلسفه بافی کرد؟ نه هرگز، گناهان و معاصی تکه تکه مان بکند ما آخرش هوس وصال تو را داریم و به اول تا آخر زندگی مان، در مقابل یک رکعت نماز امثال خمینی، می گوییم بچه بازی... مگر نه اینکه بازی می کنیم؟ ولی یکی نیست به من بیچاره بگوید با این همه غفلت شکایت هم داری؟! نه شکایت ندارم فقط ای شهرستان وجود بدان که اگر وجود رسیدن به تو را نداریم لحظه ای محبت به تو را از دست ندادیم بلکه در آتش فراقت با هیزم بی وجود بودن مان سوختیم ولی نساختیم. همین. زیاده عرضی نیست جز اینکه اگر صلاح دانستید با کلامی آبی بر این آتش بریزید که نه پای رفتن داریم با این ایمان نصف و نیمه و نه دل ماندن در این ظلمات مدرنیته. خودمانیم قوس نزول و صعود هم پدرمان را در آورد. ولی تنها چیزی که با اطمینان می دانم اینست که نمی دانم. شاید در دل تاریکی مطلع فجری در پیش است. والله اعلم. ممنون بابت توجه تان و بی صبرانه منتظر کلام شیرین تان. یا علی
متن پاسخ

 

باسمه تعالی: سلام علیکم: من هم با تو هم ناله‌ام و همچنان‌که در کلماتت در عین ناله و فریاد، یک ذره ناامیدی ندیدم؛ سخنانت را چشیدم. به نظرم تا آخر از یک جهت، هم قضیه همین است که هست، گویا دوست دارد یار این آشفتگی. باز سخن عطار را به زبان می‌آورم که گفت:

دي زاهد دين بودم سجاده نشين بودم                ز ارباب يقين بودم سر دفتر دانايي

ترسا بچه‌ام افکند از زهد به ترسايي                   اکنون من و زُنّاري در دير به تنهايي

امروز دگر هستم دردي کشم و مستم                 در بتکده بنشستم دين داده به ترسايي

نه محرم ايمانم نه کفر همي دانم                       نه اينم و نه آنم تن داده به رسوايي

دوش از غم فکر و دين يعني که نه آن، نه اين     بنشسته بُدم غمگين شوريده و سودايي

ناگه ز درون جان در داد ندا جانان                      کاي عاشق سرگردان تا چند ز رعنايي

روزي دو سه گر از ما گشتي تو چنين تنها          باز آي سوي دريا تو گوهر دريايي

پس گفت در اين معني نه کفر نه دين اولي            برشو تو ازين دعوي گر سوخته‌ي مايي

هرچند که پُر دردي کي محرم ما گردي               فاني شو اگر مردي تا محرم ما آيي

عطار چه داني تو وين قصه چه خواني تو           گر هيچ نماني تو اينجا شوي آنجايي

مي‌فرمايد شرايط من از جهت فهم دين خوب بود، براي خود شيخي بودم و جلو مي‌رفتم و استدلال مي‌کردم و آدم با سوادي بودم، يک‌مرتبه ترسابچه‌ا‌‌ي[1] آمد و ما را به هم ريخت. جناب عطّار قبل از اين ملاقات، اهل يقين بود و با صد دليل مي‌توانست باورهاي خود را اثبات کند و حالا به خود آمده است که گويا جاهاي ديگري هم هست و نمي‌داند در چنين ساحتي خود را بايد چه بنامد، کافر يا مؤمن؟

ندايي بي‌صدا از درون جان سر برآورد که تو از اين حرف‌ها بيرون رفته‌اي و نحوه‌ي بودن خود را با آن‌چه در قبل بودي ارزيابي مکن. در ساحتي وارد شده‌اي که ساحت آشکاري و پنهاني حقيقت است.

ناگه ز درونِ جان در داد ندا جانان                    کاي عاشق سرگردان تا چند ز رعنايي

ما در نسبت با انقلاب اسلامي بين اين آشکاري و پنهاني جاي داريم. شايد هنوز بعضي از رفقا گرفتار اين حالت نشده باشند، آماده باشيد، گرفتار ساحتي مي‌شويد که در پيش خود مي‌گوييد اين ديگر چيست؟ اين‌که مي‌گويند: «بي پير مرو تو در خرابات»، اين‌جا پير کمک مي‌کند تا معناي احوالات ما برايمان روشن شود. ما بين آشکاري و پنهاني نسبت به حقيقتِ دوران خود جاي داريم و با اشارت‌ها مي‌توانيم نسبت به آن، تفکر کنيم. اين معنايي که به نام انقلاب اسلامي سراغ ما آمد اگر کسي بخواهد براي ما تحليل کند عملاً ما را از حقيقت دور مي‌کند، بايد انوار آن حقيقت را به سوي ما بگشايد. بهترين شخص براي نشان‌دادن انوار حقيقت انقلاب اسلامي در اين دوران، رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» هستند که نشان مي‌دهند دشمنان چگونه مي‌خواستند در افغانستان يک ملا عمر درست کنند براي اين‌که يک ميخ بشود در پهلوي ما، و نشد؛ به عراق حمله کردند براي اين‌که دائماً براي ما مزاحمت ايجاد کنند، و نشد. تجاوز هشت‌ساله به ايران را راه انداختند براي سقوط نظام اسلامي، و نشد. براي ما اين صحنه‌ها اشارت است و آن کس که اهل بشارت است ناتوانايي آن‌ها را بشارت مي‌بيند. حال اگر کسي منکر اين‌ها شد شما چکارش مي‌توانيد بکنيد؟ فکر نکنيد با دلايلِ انتزاعي مي‌توانيد او را قانع کنيد. موضوعي که امروز در صحنه است چيزي نيست که با زبان انتزاعي و استدلالي بتوان آن را نشان داد. بله زماني  موضوعاتي داشتيد که با زبان انتزاعي مي‌توانستيد آن‌ها را اثبات کنيد، مثل آن‌که مي‌خواستيد خدا را اثبات کنيد. امروز اين‌هايي که منکر حضور تاريخي انقلاب اسلامي هستند، کدام‌شان منکر خدا مي‌باشند؟ دوره، دوره‌ي نظر به خداوند است در مظاهر تاريخي. کساني هستند که فرار مالياتي دارند و وام‌هاي زيادي از بانک‌ها مي‌گيرند و موجب تورم مي‌شوند، و عموماً خدا را هم قبول دارند؛ ولي امروز تنها با اعتقاد به وجود خدا نمي‌شود در اين تاريخ قرار گرفت و از وسوسه‌هاي شيطان مصون بود. براي حضور در تاريخِ قدسي، دلِ مصفّا نياز است تا بتواند با خدا مأنوس شود. اين‌جا است که شهيد آويني سخن مي‌گويد که «انسان‌ها با دل‌شان زندگي مي‌کنند نه با عقل‌شان.» جوانان ما که جبهه رفتند به صرف دستور فلان فقيه نرفتند، به دستور شخصي رفتند که مي‌خواست آن‌ها در اين تاريخ، خدا را به جامعه برگردانند، حضوري ذيل سايه‌ي نور خدا. بايد به چيز ديگري فکر کرد و آن اين است که ما در نسبت با انقلاب اسلامي، بينِ آشکاري حقيقت و پنهاني جاي داريم و با اشارت‌هاي خاصي که رهبر معظم انقلاب متذکر آن‌هستند، مي‌توانيم نسبت به معناي آن تفکر کنيم و مي‌توانيم آن معنا را مبناي تفکر خود قرار دهيم، همان‌طور که آيه‌ي «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» را مبناي تفکر خود قرار مي‌دهيد و بزرگي انسان‌ها را به تقوا مي‌دانيد. انقلاب اسلامي حقيقتي است که اگر آن را درست ببينيم مي‌توانيم آن را مبناي تفکر قرار دهيم و جايگاه حقيقي هرچيزي را معين کنيم از آن جهت که تفکر، تاريخي است و هر چيزي در تاريخ خودش معنا مي‌شود. تفکر، تاريخي است و در بستر تفکر نسبت به انقلاب اسلامي، هرگونه فهم و درکي از مسائل زمانه در جاي خود قرار مي‌گيرد. عطار فرمود:

دي زاهد دين بودم سجاده نشين بودم                   ز ارباب يقين بودم سر دفتر دانايي

تا ديروز آن‌چه مرا معنا مي‌کرد زهد بود، ولي با حضوري که امروز يافتم «اکنون من و زنّاري در دير به تنهايي» بايد به عشق نظر کنم. «زنّار» در اين‌جا به معناي بر عهد با خدا کمربستن است.

و در آخر فرمود: «گر هيچ نماني تو، اين‌جا شوي آن جايي» يعني در عين اين‌که در اين دنيا هستي، با حقيقت مرتبط مي‌شوي و فرش را به عرش متصل مي‌گرداني، بين آشکاري و پنهاني قرارداشتن چنين حالتي است. پس اگر خواستيم با حقيقت مرتبط باشيم بايد بدانيم رويکرد و آداب خاصي بايد در ميان آيد، نمي‌شود در زهدِ تفکر متافيزيکي و تفکر انتزاعي باشيم و با مفاهيم، زندگي کنيم و بخواهيم حقيقت بر ما رخ نماياند. زبان اشاره، اولين شرط نظر به حقيقت است.

 موفق باشید

[1] - ترسابچه، سالکي است که از عشق سخن مي‌گويد.

25791
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز لطفا بفرمایید در کتاب معاد که فرمودید در احتضار شیطان تلاش می کند برای کفر انسان آیا ائمه علیهم السلام هم حضور دارن و کمک میکنن؟ چون برخی افراد هنگام مرگشان به ایشان سلام داده و سپس از دنیا می روند. سپاس و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است که انسان با نور ائمه «علیهم‌السلام» از وسوسه‌های شیطان عبور می‌کند، مثل دنیا. موفق باشید

25790
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت! صدر، قلب، فواد و شغاف نسبت به هم چه مراتبی دارند و کارکرد آنها چیست!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وارد نیستم. موفق باشید

25789
متن پرسش
سلام علیکم! استاد پناهیان در سلسله مباحثی، راهبرد اصلی نظام تربیت دینی (تنها مسیر) را جهاد با نفس یا مدیریت تمایلات نامید. نظر شما در این باره چیست!؟ آیا می شود نظام تعلیم و تربیت را حول محور جهاد با نفس تعریف کرد!!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن بسیار درستی است. موفق باشید

25788
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: علائم حیات یک جامعه اسلامی چیست؟ جامعه اسلامی امروز چگونه جامعه ای است؛ یک جامعه زنده است یا مرده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طرح موضوعات کلی در محدوده‌ی سؤال و جواب نمی‌گنجد. در یک کلمه آری! وقتی جامعه دارای اندیشه شد، جامعه‌ی زنده‌ای است. موفق باشید

25787
متن پرسش
سلام علیکم: پیامبر اکرم (ص) هفت سال دوم زندگی را دوره ی عبد بودن فرزند یا تادیب نامیدند. از منظر تربیت اسلامی «ادب» چیست!؟ چگونه می شود فرزند را مودب کرد!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متذکر کارهای خوب شدن و عادت‌دادنِ نوجوان به فرائض دینی. موفق باشید

25786
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به تفاوت میان دو مقوله عبادت و عبودیت، عبودیت دارای چه مراتب و آثاری است؟ شرط لازم برای حرکت در مسیر عبودیت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت را به عنوان رعایت بندگی انجام‌دادن و نه در مسیر طمع بهشت. مولایمان فرمود: الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک. من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشت پرستش نکرده ام، من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم. موفق باشید

25785
متن پرسش
سلام علیکم: در کتب آسمانی پیش از قرآن، مسأله نفاق یا اساساً مطرح نشده و یا بسیار کم است. پس چگونه است که در قرآن مجید اینقدر به مسأله نفاق و توصیف منافقان پرداخته شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. موفق باشید

25784
متن پرسش
سلام علیکم: استاد اینکه فرمودید حضرت رسول (ص) بوسیله نماز و روزه برای قوت نفس ناطقه، نیازمند مدد ملائکه هستند آیا برای وجود آن حضرت عیب و نقص محسوب نمی شود؟ اساساً قوت نفس ناطقه برای شخصی در مقام نبوت با فرد عادی فرق دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به اعتبار «خلق الانسان ضعیفا» هرکس در ذات انسانی‌اش ضعیف است. ولی اولیاء معصوم در هدایت الهی، مؤید به تأییدات حضرت حق می‌باشند. موفق باشید

25783
متن پرسش
با سلام خدمت استاد متفکر: حضرت استاد طاهرزاده، عرفان و فلسفه را عرفایی توانستند تثبیت کنند که این دو را با فقه پیوند دادند و سرآمد همه ی آنها حضرت امام خمینی (ره) در جواب سوال ۲۵۷۵۶ فرمودین که نمی شود به راحتی بحث رقص و سماع را در عرفان رد کرد. حال آنکه حداقل در سیره عرفای فقیه مثل حضرت امام (ره) این موارد مردود است. در سیره اهل بیت علیهم السلام که قطعاً این کارها نبوده نمی دانم چه اصراری است ارزشی در حد عصمت برای تک تک عرفا قائل شویم و تمام کارهای آن ها را یا توجیه می کنیم و یا می گوییم نمی شود به راحتی آن را رد کرد. به نظر حقیر ما فقط کارهایی از عرفا را باید قبول کنیم که حداقل یک توجیهی از کتاب و سنت برای آن بیاوریم خواستم نظر حضرتعالی را بدانم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رقص سماع غیر از رقصی است که مورد نهیِ بعضی از فقها است. یادم نمی‌آید که حضرت امام آن نوع رقص را نفی کنند. فراموش نکنید که خود جناب مولوی یک فقیهِ مبرز است. البته چون ما نمی‌شناسیم آن حالت، چه حالتی است، نمی‌توانیم نفی کنیم. همیشه حکم، مبتنی بر شناخت موضوع است. موفق باشید

25782
متن پرسش
سلام علیکم: آقای دکتر خسرو باقری می گویند که دو نوع تقوا داریم، یکی تقوای گریز و دیگری تقوای ستیز (حضور). اساسا تقوای ستیز (حضور) چیست!؟ و چگونه می توان به این سطح از تقوا دست یافت...!؟ با توجه به نحوه ی ارتباط امروزی در جامعه اگه طبق تقوای گریز بریم که باید منزوی و خونه نشین بشیم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تقوای ستیز یعنی سردار حسن باقری، یعنی سلحشوری و در دلِ آن سلحشوری‌ها متوجه‌ی موانع حضور خود در تاریخِ توحیدی خود بودن و خود را از آن موانع مثل تکبّر و دروغ، آزادکردن، وگرنه برای نجات از این نوع رذائل باید جان بکَنیم. موفق باشید   

نمایش چاپی