بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19813

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: اینطور که من مطلب تنفس آزادیتون رو خوندم پس در این صورت به نظرم اصلاح طلبان بهترن برای کشور و من طرفدار دکتر روحانی هستم. می خواستم نظرتون رو بدونم. آخه آقای رییسی هم مثل آقای احمدی نژاد بودن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع آزادی و احترام به حقوق افراد، بعضاً در مذهبی‌ها ضعف‌هایی هست. ولی برعکسِ ادعاها و شعارهایی که اصلاح‌طلبان می‌دهند یک نحوه دیکتاتوری و خودخواهیِ شدیدی را بنده در آن‌ها تجربه کرده‌ام. تا آن‌جا که بنده جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای دکتر رئیسی را می‌شناسم، ایشان انسان آزاده و آزادی‌خواه است و به نفع مردم بود اگر به ایشان رأی می‌دادند. موفق باشید

19737
متن پرسش
2. اعتباری بودن ماهیت یا عینیت آن با عرض سلام و تشکر فراوان در حالی که غالبا طرفداران حکمت متعالیه ماهیت را اعتباری و آن را حد وجود می دانند، کدام گروه مخالف این موضع اند و معتقد به عینیت ماهیت با وجودند؟ آیا همان گرایشی که آیت ا... مصباح یزدی در راس آنهاست اینگونه می اندیشد؟ پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشائین به یک معنا ماهیت را محور تفکر می‌دانند و به وجودهای متباین قائل‌اند. و این غیر اعتقاد به ماهیتی است که عرفا تحت عنوان «عین ثابته» بدان نظر دارند. موفق باشید

19479
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: عباداتتون قبول باشه ان شاءلله جناب استاد: سوال اول چرا بعضی از افراد با اینکه در قبل انقلاب، نیروی انقلابی فعالی بودن به شهدا هم ارادت زیادی دارند به زیارت شهدا هم می روند از لحاظ عبادات فردی هم ستودنی هستند انسانهای خیر و درستی هم هستند اما در مقطع کنونی جزو نیروهای انقلاب نیستنذ؟ ولایت فقیه را قبول ندارند و به اصلاح طلبان رای می دهند. چه اتفاقات درونی و بیرونی مسبب چنین جهت گیری اشتباهی می شود؟ سوال دوم: این افراد (هم نسل اولیها و هم نسل سومی انقلاب) را چگونه می توان با نیروهای انقلابی آشتی داد؟ در تاریخ خواندم که خوارج هم اهل رزق حلال بوده اند و نماز خوان، اما استاد عزیز، سوال سوم: درون انسان چه اتفاقی می افتد که نمی تواند ولایت را در ادامه توحید بداند و نعوذ بالله، امام علیه السلام را به شهادت می رساند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین مشکل، غفلت از جایگاه توحیدی انقلاب اسلامی است که این افراد گرفتار آن هستند و در جواب‌های قبلی عرایضی در این مورد شده است. مشکل دیگر غفلت از معنایی است که انسان‌ها باید از خود داشته باشند تا در دل زندگی، بندگی خود را اصل بدانند تا در نسبت اطاعت از ولیّ الهی، خودِ گمشده‌ی خود را جستجو کند و عقل حقیقی را عقلی بدانند که خداوند از طریق آن کسی که برای امور مردم تعیین شده است به بشریت متذکر می‌شود که ما به آن، عقلِ ولیّ خدا می‌گوییم و آن را به گفته‌ی مولوی «عقلِ عقل» می‌دانیم. که گفت:   

عقل عقلند اولیا و عقلها

بر مثال اشتران تا انتها

اندریشان بنگر آخر ز اعتبار

یک قلاووزست جان صد هزار

چه قلاووز و چه اشتربان بیاب

دیده‌ای کان دیده بیند آفتاب

یک جهان در شب بمانده میخ‌دوز

منتظر موقوف خورشیدست و روز

اینت خورشیدی نهان در ذره‌ای

شیر نر در پوستین بره‌ای

اینت دریایی نهان در زیر کاه

پا برین که هین منه با اشتباه

اشتباهی و گمانی را درون

رحمت حقست بهر رهنمون

موفق باشید

18570
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و تبریک به مناسبت دهه ی مبارک فجر انقلاب سلامی: علامه طباطبایی (ره) در مورد رابطه ی صراط مستقیم و سبل رحمانی، صراط را مهیمن بر سبل می دانند طبق آیات و رابطه ی آن دو را با مثال نفس و بدن تشریح می کنند که صراط همان سبیل است بدون حدود و تعینات سبیل. سبل را متعدد و درای مراتب می دانند. (اينكه طرقى كه به سوى خداى تعالى منتهى مى‏ شود از نظر كمال، و نقص، و نايابى و رواجى، و دورى و نزديكي اش از منبع حقيقت، و از صراط مستقيم، مختلف است، مانند طريقه اسلام و ايمان، و عبادت، و اخلاص، و اخبات. هم چنان كه در مقابل اين نامبرده‏ ها، كفر، و شرك، و جحود، و طغيان، و معصيت، نيز از مراتب مختلفى از گمراهى را دارا هستند، هم چنان كه قرآن كريم درباره هر دو صنف فرموده: ( «وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا، وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ، وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ‏، براى هر دسته‏ اى درجاتى است از آنچه مى‏ كنند، تا خدا سزاى عملشان را به كمال و تمام بدهد، و ايشان ستم نمى‏ شوند». و اين معنا نظير معارف الهيه است، كه عقول در تلقى و درك آن مختلف است، چون استعدادها مختلف، و بالوان قابليت‏ها متلون است، هم چنان كه آيه شريفه (رعد- 17) نيز باين اختلاف گواهى مي داد. ترجمه تفسير الميزان ؛ ج‏1 ؛ ص 54) یکی از اساتید در ذیل این نکته فرمودند که صراط مثل روح برای سبل رحمانیست ولی سبل شیطانی چنین روحی که مایه ی وحدتشان بشود ندارند و اگر وحدتی باشد عرضی است. از طرفی امام خمینی (ره) در شرح حدیث جنود عقل و جهل می فرمایند (و در مقابل این حقیقت نورانیه، حقیقت دیگر است که آن وهم کل است در انسان کبیر، که به حسب فطرت و جبلت، مایل به شرور و فساد و داعى به اغلوطه و اختلاق است و آن بعینه، حقیقت ابلیس الابالسه و شیطان بزرگ است، که سایر شیاطین و ابالسه از بروزات و مظاهر آن است و از براى این حقیقت، تجرد است، تجرد برزخى ظلمانى، نه تجرد عقلانى نورانى، چنانچه پیش اصحاب معرفت و یقین روشن و واضح است......(صفت) اول آن که این حقیقت جهلیه، پس از حقیقت عقل، مخلوق شده است، با تراخى که از کلمه ثم استفاده شود. و این شاید اشاره به آن باشد که این حقیقت پس از عقل کلى و نفس کلى، مخلوق است و این شاهد آن است که پیش از این به آن اشاره نمودم که حضرت صادق علیه السلام بیان عقل کل و نفس کل را اولا فرمودند و پس از آن، اشاره به عقول جزئیه و جهل جزئى فرمودند که مورد نظر سائل بوده....) سوال بنده اینجاست که آیا اینکه قائل باشیم وهم کلی هم داریم که سیطره بر وهم های جزییه دارد همان است که می گویند روح تمدن غرب و ....؟ اساسا از چه بابی عالم غربی را توجیه می توان کرد؟ عالم انسان دینی قابل توجیه است که از طریق سبل وارد صراط می شوند ولی عالم انسان غربی که کثرت محض است چگونه و بر چه مبنایی قابل توجیه است؟ گویا پاسخ این سوال وجه اختلاف دو دیدگاه در غرب شناسی را مشخص کند. دیدگاهی که غرب را یک روح واحد به هم پیوسته می داند و دید گاهی که غرب را بعض بعض می کند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وَهم از آن جهت که رجوع به هر میلی دارد که جنبه‌ی حقانی ندارد، یک «کلّ» است. زیرا روح واحدی است در مقابل توحید  – هرچند در ذات خود به حقیقت واحدی رجوع ندارد -  در فضای این روحِ واحد، موضع‌گیری‌های مختلفی نسبت به امور از آن سر می‌زند. مثل آن‌که غضبیه را تبدیل به خصومت با اولیاء می‌نماید به جای تبرّی از شیطان. و یا عشق را تبدیل به شهوترانیِ صِرف می‌نماید و تعالی را به کبر تبدیل می‌نماید. این‌ها سُبُلِ رجوع به وهم است و غرب از این جهت یک روحِ واحد است و نمی‌توان آن را به صورت جزء‌جزء نگریست مگر از آن جهت که بتوانیم به سیره‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» شیطان تاریخیِ خود را مسلمان کنیم و در راستای اهداف توحیدی و ضد استکباری از عقلِ تکنیکی استفاده نماییم، مشروط بر این‌که آن را ذیل توحید قرار دهیم. کاری که شهید شهریاری‌ها و مقدم‌ها انجام دادند. موفق باشید 

18498
متن پرسش
با سلام: در خصوص سوال قبل که عرض کردم عالم خلق به اعتبار وحدت در عین کثرتی که بر آن حاکم است تجلی همان علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است و لطف نمودید جواب را بیان فرمودید. حالا در ادامه می شود این طور گفت: چون از آن جهت که علم اجمالی از همان جهت مطرح است که کشف تفصیلی مطرح است و عبارت از همان جهت یعنی: علم اجمالی عین کشف تفصیلی است و همان است و از همان جهت که اجمال است تفصیل است. حالا چون عالم خلق هم تجلی همین مقام است وحدت از همان جهت کثرت مطرح است و بطون از همان جهت ظهور است و در واقع ظاهر عین باطن است این طور اگر بگوییم مساله وحدت در عین کثرت به اعتبار اینکه ظهور آن مقام یاد شده است اگر طرح شود این سخن امام علی که فرموده اند: ما رایت شی الا و رایت الله قبله و بعده و معه نزدیک تر به زبان عقلی و فلسفی و قابل فهم تر می شود. و اینکه می فرمایید اگر نگاه عوض شود همه هستی همه در همه است روشن تر می شود. و اینکه چرا اگر معرفت عوض شود ظهورات را کل فی الکل می شود رویت کرد - این طور اگر تقریر شود مساله این که در هر مظهری و در هر ظهوری همه مظاهر و اسماء قابل رویت است شفاف تر می شود. البته بنده چیزی اضاف تر از آنچه شما فرموده اید بیان نکردم استاد عزیزم آیا مطلب را درست فهمیده ام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته‌ی بسیار مهمی است که اگر انسان به نور توحید، سعه‌ی لازم را پیدا کند می‌تواند در یک لحظه، وحدت را در عین کثرت و کثرت را در عین وحدت و اول را عین آخر و آخر را عین اول بیابد. جمعِ این اضداد بستگی به سعه‌ی توحیدی افراد دارد وگرنه در مفهومِ عقلی، مفهومِ کثرت غیر از مفهوم وحدت است. موفق باشید  

17691
متن پرسش
سلام علیکم: آیا این سخنان در مورد فلسفه اسلامی که می گویند: «فلسفه یک شبه علم بوده و زاده ذهنیات و تخیلات انسانی بوده و فلسفه اسلامی نداریم بلکه همان فلسفه یونانی ای است که برچسب اسلامی بدان زده یا اینجور می توان گفت که فلسفه اسلامی، فلسفه التقاطی یونانی و تصوفی است.» درست است یا خیر؟ چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درست نیست. فلسفه، نوعی از تعقل است و تعقل در هرجا که باشد محترم است. مگر قرآن ما را دعوت به تعقل نکرده؟ «أَفلا تَعْقِلُون‏». آیا علامه طباطبایی‌ها بر اساس همین تعقل فلسفی، جواب‌گویِ سؤالات اساسی این تاریخ نشدند؟ البته بحث آن مفصل است. موفق باشید

17632
متن پرسش
سلام علیکم: گاهی که در یافتن بخشی از حقیقت احساس پیشرفت می کنم و نکته ای پیرامون حقایق درمی یابم، احساس وجد نموده و عبادات نیز به تبع برایم شیرین می شوند. اما تا مدت زیادی پس از آن دچار رکود می شوم و عبادات نیز جنبه ی عادی و تکراری می یابند. چه راهی برای خروج از این رکود و ورود به عرصه ی پیشرفت در یافتن حقایق به طور پیوسته وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن حال و شور نمی‌رود، بلکه مقدمه می‌شود برای معارف و احوالات و شورهای دیگر. چرا که اگر فقط آن حال و شور بماند، کمالات بعدی ظهور نمی‌کند. می‌ماند که باید تلاش کرد با داشتن برنامه‌ی معرفتی و اخلاقی، بسترِ حالات روحانی و معرفتیِ بعدی را فراهم کنیم و إن‌شاءاللّه آن‌چه در آخر عمر و در قیامت سراغ‌تان می‌آید جمعِ توحیدیِ همه‌ی آن احوالات است. موفق باشید

17478

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
هوالجميل: با سلام و تسليت ايام سوگواري حضرت سيد الشهدا خواهشمندم تفاوت لذت نفساني با مطلوب نفساني را با مثال روشن سازيد. زيرا استاد شجاعي در كتاب مقالات جلد سوم تاكيد دارند كه سالك بايد تفاوت بين اين دو موضوع را بداند. در پناه خدا باشيد.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس انسان به عنوان نفس ناطقه طالب قرب الهی است. ولی نفس امّاره طالب لذّاتِ دنیایی می‌باشد و از این جهت باید مطلوب این دو را یکی نپنداشت زیرا لذّات دنیایی وقتی به صورت افراطی در میان باشد، لذّات نفس امّاره در میان است. موفق باشید

16136

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در مورد سوال ۱۶۰۷۲در آن قسمت که نویسنده فرموده اند که آیا من هستم که واقعا نگاه می کنم، نه، خداوند از دریچه امکان ما به خود نگاه می کند» را کمی توضیح می فرمایید؟ من کتابهای زیبای شما را مطالعه کرده ام. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نویسنده‌ی آن سؤال از کسانی‌اند که جنبه‌های مختلف وحدت وجود را می‌شناسند. إن‌شاءاللّه در فرصت مناسب با مطالعه‌ی شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی، این مطالب برایتان روشن خواهد شد. عجله نکنید. موفق باشید

16075

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام جناب استاد: چه کار کنم که شم اقتصادی ندارم و به بلوغ و استقلال برای زندگی نرسیده ام و می خواهم ازدواج هم بکنم و آینده ام را بسازم. آیا داشتن شم اقتصادی و زرنگ و زیرک بودن در امور مالی برای کسب ثروت چیز خدادای است یا اکتسابی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدّ معقول، همه عقل اقتصادی دارند. در عین حال حضرت حق رزق بعضی را وسیع مقدّر فرموده است و رزق بعضی را تنگ اراده کرده است. در هرحال در این موارد خوب است که با افراد متدین و دارای شم اقتصادی مشورت کنید. موفق باشید

15846
متن پرسش
سلام استاد عزیز: چندی پیش کتابی می خواندم که در واقع پرسش و پاسخ بود از دکتر دینانی. ایشان مطلبی فرموده بودند به این عبارت که نبوت مقام نیست بلکه اصل ولایت است و نبوت ظهور ولایت است و نبوت برای مردم است بعد در ذهن بنده سوالی پیش آمد با توجه به کتاب مبانی نظری نبوت و امامت شما نبوت ظهور ولایت است. آیا ولی مقام عصمت را دارا می شود؟ یا اگر خداوند او را نبی کند معصوم می شود؟ چه فرقی بین مثلا آیت الله قاضی و بر فرض حضرت موسی (ع) وجود دارد؟ آیا عارف می تواند معصوم شود همچون پیامبر؟ اگر نه باید نبوت را یک مقام حساب آورد چون علاوه بر مقام قرب و ولایت مقام عصمت را داراست. ضمنا فرق بین رسول و نبی در چیست؟ متاسفانه احتمالا شما این را در کتابتان نیاوردید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که استاد فرموده‌اند تا مقام قرب و ولایت برای نبی خدا پیش نیاید، مأموریت شریعت به او واگذار نمی‌شود. ولی فراموش نفرمایید وقتی شریعت وارد تاریخ شد، مسیر قرب الهی برای بقیه فراهم می‌شود و هرکس به اندازه‌ی رعایت ظاهر و باطن شریعت، منوّر به عصمت اکتسابی می‌گردد. موفق باشید

15690
متن پرسش
سلام استاد عزیز: دو سوال از محضر شریف تان دارم: 1. برای کسب معرفت و عظمت عالی حضرت ولی عصر (روحی له الفداه) چه شاه راهی را پیشنهاد می نمایید؟ 2. زیباترین و لطیف ترین و مجذوب ترین جمله و شنیده ای که انسان را مجذوب و معشوق امام زمان (روحی له الفداه) می کند چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام شناسی به صورت عرفانی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» مطرح کرده‌اند 2- بنده با این شعر مأنوس هستم: «ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بی‌قیل و قال» و نور حضرت را در جمال و گفتار نایب‌اش حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌بینم. موفق باشید

15063

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: حال شما خوب است. سوال دارم در مورد احکام خواندن. من که طلبه نیستم. احکام خودمم بلدم خدا رو شکر. حالا من اگر بخوام یکم ریزتر بشم روی حکم های خدا. باید اصول بخونم؟ من گیج شدم. یه طلبه گفت معراج السعاده بخون. یه طلبه دیگه گفت اصول بخون. من موندم چیکا کنم؟ ممنونم استاد. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه نیاز نیست. اگر سیر مطالعاتی سایت را دنبال بفرمایید و از مباحث صوتی مکارم الاخلاق نیز غفلت نکنید، إن‌شاءاللّه گشایش لازم ظهور می‌کند. موفق باشید

12575
متن پرسش
با سلام و احترام: بنده با مطالعه ی کتب شما الحمدلله تا حدودی در خصوص اینکه غرب حجاب ظلمانی خاصی به بشریت عرضه کرده و خیلی هم استحقاق حلوا حلوا کردن ندارد مطالبی به دست آوردم ولی یک فردی به من گفت همان نویسنده ی محترم اگر (خدای نکرده) شبی احساس قلب درد کنند ابتدا با تکنولوژی غربی (تلفن) تماس می گیرند با اورژانس و سپس با همان تکنولوژی غربی (آمبولانس) به بیمارستان منتقل شده و دوباره با همان تکنولوژی غربی تحت عمل جراحی قرار می گیرند و... و ایشان نتیجه گرفت راه غرب خدمت به بشریت است و اتفاقا تا کسی نفس نداشته باشد نمی تواند ابداعات و مصنوعات به آن منظمی بسازد. البته ظالم و مستکبر نیز که تکلیفش معلوم است. بنده ماندم چه جوابی به ایشان بگویم هرچند قلبا مطالب شما را پذیرفته ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در همان کتاب‌های مربوط به نقد غرب این تذکر داده شده است که ما در شرایطی نیستیم که از گرفتاری‌هایی که تکنولوژی برای ما ایجاد کرده است، خود را آزاد کنیم. عمده آن است که متوجه باشیم این تکنولوژی نسبت ما را با طبیعت به‌هم زده است و مسلّم در این راستا آن نوع زندگی که ما می‌توانستیم بدون این تکنولوژی داشته باشیم را، دیگر نداریم. آری اگر بنا است به خاطر تکنولوژی فاصله‌ها زیاد باشد و بیماری‌ها از جمله بیماری قلب به روش غربی و با جراحی‌هایی که غرب در تصرف در بدن به میدان آورده است، استفاده کنیم حتماً همان آمبولانس را می خواهیم با همه‌ی تجهیزات. اما آیا نمی‌توانستیم به روش طبّ سنتی و در بستر رشددادنِ تدبیر نفس ناطقه اگر قلب‌مان قابل درمان بود، درمان کنیم؟ و اگر هم نفس بنای درمان‌کردنِ قلب را نداشت، شرایط را فراهم کنیم تا با آرامش کامل بدن را ترک کند؟ این‌ها مباحثی است که در مجموعه‌ کتاب‌های نقد غرب و کتاب «هنر مردن» به آن پرداخته شده است. موفق باشید

10518
متن پرسش
چرا حضرت عباس با دیگر برادرانشان تفاوت دارند؟ با اینکه پدر هر چهار نفرشان امام علی (ع) و مادرشان ام البنین بود و شیوه تربیتی یکی بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آن حضرت زندگی خود را به آن وسعتی که مدّ نظر خود داشت شکل داد. تربیت، زمینه است، خود انسان باید آرمان‌های زندگی خود را متعالی انتخاب کند. موفق باشید
10476

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خسته نباشید. ببخشید استاد تا چقدر سحر و جادو صحت دارد و آیا در حق کسی می شود سحر و جادو کرد و اینکه می گویند کسی در حق کسی کاری کرده آیا صحت دارد؟ یا اینکه می گویند بخت کسی را بستن. و بهترین دعا برای باطل کردن سحر و جادو چیست؟ تو را خدا راهنمایی فرمایید. خیلی ذهن من را مشغول کرده.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکات را در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرض کرده‌ام. متن کتاب روی سایت هست. موفق باشید
8471
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز در مورد ارتباط باجمع مومنین،ممکن است برداشت های غلطی هم از این موضوع بشود،مثلا اینکه به بهانه جمع مومنین از این به به بعد هر شب خونه هم جمع شویم،و خودتون بهتر می دونید که این یعنی سوزاندن عمر.مگر اینکه از این جمع شدن یک هدف دنبال بشه مثل مباحثه در مورد یک موضوع.وباز هم به نظر من اگر این طور باشد از هفته ای یک بار نباید تجاوز کند.میخواستم تاکید بیشتری کنید که منظور از جمع مومنین همان مسجد و راهپیمایی و... میباشد نه دور هم جمع شدن های بی ثمر وپوچ.ممنون التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید حضور مؤمنین کنار همدیگر برای مبادله‌ی موضوعات معرفتی و ایجاد انگیزه‌ی بیشتر در امر تعالی است. در رابطه با ارتباط با براداران ایمانی حضرت صادق«علیه السلام» مى‏فرمایند: «إِنَّ فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا یُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْکَ السَّاعَتَیْنِ» در حکمت آل داود چنین است که شایسته است مسلمانِ عاقل زمانى از روز خود را براى کارهائى که بین او و خداوند انجام مى‏گیرد، اختصاص دهد و زمانى دیگر برادران ایمانى خود را که با همدیگر در امر آخرت مشارکت دارند، ملاقات کند و زمانى نفس خود را با لذائذى که گناه نباشد آزاد بگذارد. زیرا این زمان، آدمى را در انجام وظائف دو امر دیگرش کمک مى‏کند.(الکافى، ج 5، ص 87). موفق باشید
7932

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم.به نظره شما گوش کردن به نوحه هایی که الان مداحان کشور میخوانند.حال به هر سبکی.انسان را از عرفان حقیقی دور میکند یا نه؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: فکر نمی کنم. به نظر بنده امثال آقای حامد زمانی با کار خود به ساحتی زنده و متعالی اشاره دارد. موفق باشید
7630

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام حضرت رسول یک نفس ناطقه دارند و یک حقیقت نوری و فرموده اید از جنبه نفس ناطقه است که وحی را از جبرائیل دریافت میکنند و روحشان توسط عزرائیل قبض میشود.استاد گرانقدر آیا مقام نوری ونفس ناطقه حضرت رسول از یکدیگر جدایی دارند؟این موضوع را متوجه نمیشوم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: دو مقام است که در شخص رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» جمع است و حضرت با عبادات خود با مقام نوری خود متحدند. موفق باشید
6691

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی پیرامون بحث هست بودن خدا و اینکه هست بودنش رو حس حس کنیم. گاهی به اون ارامس می رسم و لی ناگهان که مشکلات زیاد می شه و یا نامعلوم بودن و عدم کنترل ما بر شرایط بروز یدا می کند ودو باره اضطراب می اید. مثل کسی که ناگهان زمین می خورد... چه کنم که واقعا این رهایی و ارامش در قلبم بنشیندو دچار تلاطم نشوم. در این هیاهوی دنیا... با تشکر سمیه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه دنبال‌کردن مباحثی که روی کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» شده کمک می‌کند. موفق باشید
3328
متن پرسش
با سلام می خواستم معنای ولایت مداری را به صورت دقیق بدانم. باتشکر از شما و عذر خواهی که وقتتان را گرفتم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ولایت‌مداری موضوع مبهمی نیست باید برسیم به این‌که در زمان غیبت امام عصر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» باید در امور حکومتی به فقیهی رجوع کنیم که حاکم بر امور جامعه است و تلاش کنیم حکم او در جامعه نافذ باشد. موفق باشید
2839
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم علم غیبی ائمه برای آنها تکلیفی را ثابت یا ساقط نمی کند با توجه به این نکته که از شما واز آیت الله جوادی شنیده ام پس اینکه امیر المومنین علیه السلام بر اساس علم غیب قضاوت می کردند ویا جنگ بر اساس تأویل در مورد امام زمان علیه السلام چگونه جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه ائمه«علیهم السلام» مأمور بودند بر اساس ظاهر قضاوت کنند و این که گفته شده حضرت علی«علیه السلام» جهت تأویل قرآن جهاد می کردند به آن معنا است که می خواستند قرآن را در مسیر اصلی و اولیه ی خود برگردانند و این غیر از آن است که بخواهند با جنبه ی باطنی علم خود عمل کنند. در این مورد به بحث »علم امام» در جزوه ی کلام 2 رجوع فرمایید. موفق باشید
2093
متن پرسش
سلام علیکم 1- در کتاب معرفت النفس گفتید که زن و مرد بودن مربوط به تن است نه من پس تفاوتهای انها مثل احساساتی بودن زن اقتدار مرد و نیازهای روحی متفاوت آنها مربوط به کجاست؟2-هنگام خواب گاهی انسان اراده میکند که بخوابد و خوابش میبرد پس این چه جان گرفتنی است؟3-نظر کردن یعنی چه؟ و فرقش با نگاه کردن چیست؟4-فرق عقل عملی و عقل نظری چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ از آن‌جایی که هر کس بدون بدنش خودش است و بدن انسان زن یا مرد است،‌ پس زن و مرد بودن مربوط به بدن است اما این بدین معنی نیست که روح او گرایشی به زن بودن و یا مرد بودن نداشته. از آن‌جایی که روح او بدنی را برای خود شکل داده که یا زن و یا مرد است پس از این جهت نمی‌توان گفت که روح زن و مرد نسبت به هر بدنی بی‌تفاوت است که در کتاب «خویشتن پنهان» به این نکته اشاره شده. 2ـ انسان اراده می‌کند که بخوابد و دراز می‌کشد تا زمینه‌ی خوابیدن را فراهم کند و از این به بعد نفس انسان از طریق عالم بالا جذب می‌شود، زیرا اگر در این حالت هم اراده‌ای داشته باشد، هنوز بیدار است. 3ـ نظر کردن در این نوع مباحث مربوط به توجه قلب است به موضوعاتی که به صورت وجودی می‌خواهیم مورد توجه قراردهیم. 4ـ عقل نظری توجه به هست‌ها و نیست‌ها دارد و عقل عملی نظر به باید‌ها ونباید‌ها دارد. مفصل آن‌را باید در کتاب‌های فلسفی بخوانید. موفق باشید.
24349
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده عزیز: ۱. در نقد روشنفکران دینی مانند سروش و ملکیان و شبستری کتاب «دین اندیشان متجدد» از آقای محمدمنصور هاشمی انتشارات کویر کتاب خوبی هست؟ کتاب «هویت اندیشان و میراث فکری سید احمد فردید» از همین نویسنده چطور؟ ۲. استاد عزیز آشنایی من با شما و کتاب هايتان در حوزه غرب شناسی مانند علل تزلزل تمدن غرب، گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی و... تاثیر زیادی بر نگاه من به غرب گذاشت و از طریق شما بود که من با آقای دکتر داوری اردکانی آشنا شدم و علاقه مند شدم که کتاب های ایشان درباره غرب و مدرنیته مانند درباره غرب را مطالعه کنم و انصافا چیزهای زیادی از ایشان آموختم مخصوصا اینکه فهمیدم نسبت ما با غرب به صورت رد و قبول مطلق یا غرب مخلوطی از چیزهای مثبت و منفی بی ارتباط با هم هست و ما مختاريم که مثبت ها را اخذ کنیم و منفی هایش را طرد کنیم، نیست. درست هست که غرب یک عالم هست ولی یک کل واحد مطلقاً خوب یا بد هم نیست و ما هم چاره ای جز تلفیق و گزینش چیزها از عالم غرب نداریم اما نباید با تقلیل گرایی و ساده انگاشتن پیچیدگی های تاریخ غرب تصور کنیم که غرب صرفا مخلوطی از چیزهای خوب و بد جدا از هم هست و ما هم می توانیم به راحتی اجزای این مخلوط را از هم جدا و خوبی های آن را گزینش کنیم، تفکری که هنوز هم در جامعه ما و متاسفانه در بین جریان های انقلابی و اسلام گرا وجود دارد. شاه بیت تمام حرفهای دکتر داوری توجه به امکان ها و شرایط تاریخی مدرنیته و خودمان هست و خطاب به جريان هایی که به دنبال توسعه و ترقی تاریخ غرب مدرن هستند می گویند باید با توجه به شرایط و امکانات تاریخ خودمان و با خودآگاهی تاریخی و برون رفت از تقلید و غربزدگی با همت قدم در این راه دشوار بگذاریم و از طرفی خطاب به جريان هایی که به دنبال عالم دینی ماورای مدرنیته هستند می گویند اولا راه بیرون شدن از وضع کنونی از درون جهان موجود می گذرد و تجدد را نمی توان دور زد و از کنارش گذشت بلکه اگر راهی گشوده شود آن راه را در درون باید جست و ثانیاً باید شرایط و امکانات و مقدمات این راه را فراهم کرد و با همت آن را طی کرد و با صرف دستورالعمل سیاسی و حکومتی نمی توان این امر تاریخی و کلان را متحقق کرد. در نهایت اما یک سوالی همیشه برای من مطرح بوده و آن اینکه آیا تأسی ایشان در فلسفه به امثال گادامر و هایدگر و نگاه تاریخی نگری به همه چیز باعث نمی شود ما به یک جور نسبی گرایی معرفتی دچار شویم؟ اینکه ایشان به همه چیز به صورت تاریخی نگاه می کنند باعث نمی شود ایشان به امری ماورای ادوار تاریخی بشری و فراتر از آن قائل نباشند؟ با توجه به اینکه کسانی مانند آقای عبدالکریمی که به هایدگر و گادامر اقتدا می کنند در نهایت کارشان به نفی ذات گرایی (در این صورت چیزی از اصول اعتقادی دین و شریعت باقی نمی ماند) و نفی اصالت دادن به امور دینی و معنوی ورای ادوار تاریخی که هایدگر و گادامر مطرح می کنند می کشد. اگر طبق فرمایش شما حساب آقای عبدالکریمی و تفکراتشان از دکتر داوری جداست پس چرا دکتر داوری کم و بیش به ایشان ارادت دارند و مثلاً مطالب کتاب پایان تئولوژی ایشان را تقریباً تایید می کنند؟ البته من با مباحث فلسفی آشنایی عمیق و مداوم نداشته ام و بیش تر مباحث غرب شناسی را دنبال می کردم ولی انگار احساس می کنم در عمق تفکر دکتر داوری یک جور نسبی گرایی تاریخی نهفته هست و ایشان همانند اشپنگلر حرکت تاریخ را ادواری می دانند به طوری که سیر حرکت تاریخ تکاملی نیست و هدف مشخصی ندارد و دوره های تاریخی می آیند و می روند و مثلاً همان طور که تاریخ غرب از ۲۵۰۰ سال پیش شروع شده و الآن در حال احتضار هست زمانی پایان خواهد پذیرفت و دوره تاریخی و عالم دیگری طلوع خواهد کرد و آن عالم هم سیر و مراحل و ظهور و افولی خواهد داشت و در نهایت پایان خواهد پذیرفت و عالم دیگری جایگزین آن خواهد شد و همین طور تا ابد این دور ادامه خواهد داشت و شواهدی هم از این نگاه ایشان در کتاب هايشان یافت می شود حال آیا فکر نمی کنید ارجاع دادن صرف جوانان انقلابی و دین گرا به دکتر داوری یا فردید فقط به خاطر آنکه ایشان تجدد را نقد می کنند بدون اینکه تفاوت بنیادین نگاه این افراد به دین، اسلام، ماوراءالطبيعه، تاریخ را متذکر شوید کار خطرناکی هست؟ شاید بگویید نباید جوانان حزب اللهی و دلبسته انقلاب اسلامی و امام خمینی خوشان را از تفکرات امثال دکتر داوری محروم کنند. قبول. من هم با واکنش های تند و کوته نظرانه و بدون عمق آقای عباسی در برابر تفکر فيلسوفانه دکتر داوری مخالفم و تاسف می خورم ولی به نظر من با وجود بهره های فراوانی که می توان از اشارات دکتر داوری در راه تحقق تمدن نوین اسلامی گرفت اما نگاه ایشان به دین، وحی، نبوت، نقش ولی معصوم در دنیا و زندگی انسان ها، حکومت جهانی حضرت مهدی در پایان دنیا و قبل از قیامت اساساً با نگاه بزرگان دین و بزرگان تشیع تفاوت دارد و ایشان هم مثل آقای عبدالکریمی و دیگر اساتید غالب دانشگاهی ما این چیزها را سنتی و صرفاً متعلق به گذشته می خوانند و نقشی برای آن ها در جهان کنونی قائل نیستند و چه بسا بزرگانی مثل آیت الله جوادی آملی و مصباح یزدی را سنت گرا و بنيادگرا قلمداد کنند. شاید دکتر داوری مانند سروش، ملکیان، شبستری آشکارا کارکرد دین در زندگی بشر در تمدن سازی و تکامل تاریخ در حکومت جهانی حضرت مهدی در پایان دنیا را زیر سوال نبرند اما تلویحاً اصالتی برای آنها قائل نیستند و آنها را هم عرض امور بشری دیگر که ممکن است زمانی در یک دوره تاریخی اتفاق بیفتد و سپس بعد از سال ها افول کند و عالم دیگر جایگزین آن شود قلمداد کنند. هم چنین به نظر می رسد ایشان به رسالت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در فراهم کردن شرایط و مقدمات ظهور حضرت ولی عصر اعتقادی ندارند. آیا نگران این نیستید که با توصیه مدام و بی حد و حصر جوانان حزب اللهی (که زیاد اطلاعی از مباحث فلسفی و معرفتی ندارند و صرفاً علاقه مند به مباحث نقد مدرنیته هستند) به دکتر داوری باعث انحراف و اعوجاج آن ها در مسائل اعتقادی و معرفتی شوید؟ این اتفاقی است که احساس کنم برای من پیش آمده و مثل زمان قبل از آشنایی با دکتر داوری به تمدن نوین اسلامی و تحقق آن اعتقاد محکم و استواری ندارم. ۳. نظر شما درباره مقاله ای که اخیراً آقای حامد زارع با عنوان چه کسی ایدئولوگ انقلاب ۱۳۵۷ بود؟ سروش یا داوری؟ در روزنامه سازندگی نوشته چیست؟ آقای زارع در عین اینکه سروش و ادعاهای همیشگی او درباره دکتر داوری را نقد کرد، سروش و شریعتی و آل محمد و فردید و نراقی را فراهم آورندگان زمینه های انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ و پيشگامان مسابقه تجدد ستیزی معرفی کرد. دکتر داوری را به عنوان کسی که از همان قبل از انقلاب درباره ایده گزینش از غرب به تجدد ستيزان نقد کرده بود معرفی کرد اما مهم تر اینکه آقای زارع جوری از انقلاب اسلامی و اینکه سروش معلم جمهوری اسلامی در اراده سیاسی برای انقلاب فرهنگی بوده، صحبت می کند که انگار اساساً انقلاب اسلامی و تمام اتفاقات بعد از آن که به قول ایشان ناشی از تجدد ستیزی محض نخبگان ما بوده کار عبث و اشتباهی بوده و به اسم دفاع از دکتر داوری و حمله به سروش آشکارا انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را زیر سوال برده. چرا باید این مقاله که آشکارا انقلاب اسلامی را زیر سوال می برد در سایت ایشان منتشر و عملاً به ایشان منتسب شود؟ حتی با استناد به کتاب های اخیر ایشان نمی توانیم بگوییم ایشان اساساً فلسفه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را زیر سوال بردند و آقای زارع با نقل و قول ناقص و یک جانبه از کتاب های ایشان سروش را نقد کردند ولی چرا این مقاله که آشکارا سیاسی و جناحی و یک جانبه بود در سایت دکتر داوری منتشر می شود و آیا با رضایت و اطلاع شخص خودشان بوده؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را مطرح کرده‌اید. بنده آن‌چه می‌دانم را به طور اختصار عرض می‌کنم و انتظار دارم خود رفقا فکر کنند.

۱. آن دو کتاب از آقای محمد منصور هاشمی را نمی‌شناسم، ولی نظر شما برایم مهم است اگر نظر و برداشت خود را بفرمایید.

۲. به نظر بنده مطالبی که دکتر داوری مطرح می‌کنند را به خوبی تقریر کرده‌اید. ولی نمی‌دانم چرا از آن مطالب برداشت کرده‌اید که انسان با مطالعه‌ی نظرات ایشان یا نظرات هایدگر و گادامر، گرفتار نسبی‌گرایی می‌شود؛ در حالی‌که حضور حقیقت به صورت های مختلف در متن تاریخ، نحوه‌ای از حضور تشکیکی است و این، به هیچ‌وجه آن نوع نسبی‌گرایی که منکر هرگونه حقیقت باشد نیست.

۳. در موضوع حضور سنت‌های جاری در هستی و قرار گرفتن در آن سنت‌ها، نشانه‌ی عقلِ برتر انسان است و به یک معنا نظر به حقایق فراتاریخی است نه جبرِ تاریخ به آن معنا که انسان در تحقق شرایط زندگی خود دست‌بسته است و ما این را در آموزه های دینی خود به‌خوبی متوجه هستیم.

۴. در مورد نسبت آقای عبدالکریمی و آقای دکتر داوری باید با دقت فراوان مطلب را دنبال کرد. نمی‌دانم در مورد نظر آقای دکتر داوری نسبت به کتاب «پایان تئولوژی» دقت فرمودید یا نه؟ که چگونه خیلی ظریف دکتر داوری این‌طور شروع کرد که اولاً: آقای عبدالکریمی باید جواب آقای دکتر پورحسن را خودشان بدهند – دکتر پورحسن در انتقادی جانانه می‌گفت همان اشکالاتی که دکتر داوری به آقای مطهری در رابطه با تئولوژیک‌بودنِ افکار شهید مطهری دارد، به افکار دکتر شریعتی که آقای عبدالکریمی سختْ شیفته‌ی اوست؛ وارد است – و سپس دکتر داوری فرمود تئوس یعنی خدا، و هیچ‌وقت خدا پایان نمی‌یابد، و برای آن‌که عملاً حرفْ دهانِ آقای عبدالکریمی گذاشته باشد، فرمود منظور اقای عبدالکریمی آن است که باید دینداری را به افراد و جوامع برگرداند نه آن‌که دوران دینداری تمام شده است. در حالی‌که آن‌چه بنده برداشت کرده‌ام نظر آقای عبدالکریمی آن است که دوران دینداری تمام شده است؛ که بحث آن مفصل است. عرض بنده در هنر جناب اقای دکتر داوری است که چگونه همچون پیری مرشدگونه عمل می‌کند و امثال چنین ظرایفی در شخصیت آقای دکتر داوری إلی ماشاءاللّه است. مشهور است که آلکی‌بیاس در مورد سقراط می‌گوید: خدا بکشد سقراط را و وای اگر خدا خدا سقراط را بکشد. بنده در مورد دکتر داوری چنین شیفتگی را دارا می‌باشم.

5- می‌فرمایید راه دکتر داوری به تحقق تمدن اسلامی ختم نمی‌شود؛ نمی‌دانم به آخرین مقاله‌ی ایشان در اسفند ۹۷ تحت عنوان «ایران پر از مشکل است، اما مسئله ندارد» توجه داشته‌اید که در فرازی از آن مقاله می‌فرماید:

« ... در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن تمدن نوین اسلامی است. برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق های باز خداحافظی می کند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن -که نمی دانیم چگونه ممکن است- متصوّر نمی شود. زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمی دانیم و نمی خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با دردِ تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود. ما امروز به هر جا بخواهیم برویم باید از همین جا که ایستاده ایم آغاز کنیم...»

بنده عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی طلوع جهانی میان دو جهان» داشته‌ام که متن، و صوت آن را بر روی بنر سایت «لب‌المیزان» می‌توانید دنبال کنید.

6- عنایت داشته باشید که دکتر داوری استاد فلسفه است و نه یک معلم دینی؛ و لذا خارج از واژه‌های دینی سعی دارد در متن تفکر فلسفی سخن بگوید.

7- در موضوع ایدئولوژیک‌کردن انقلاب اسلامی می‌توان نقش سروشِ قبل از کتاب «دین فربه‌تر از ایدئولوژی» بسیار غلیظ دانست و البته معلوم است که این افراد پس از عدول از آن نگاه بنا دارند رقیب خود را متهم به عملی بکنند که خودشان بی‌تقصیر نیستند در آن حدّ که ملاحظه کرده‌اید دکتر احمد فردید را فقط به جرم انتقاد از دکتر سروش، نه‌تنها از حضور در دانشگاه ممنوع کردند، از هرگونه سخنرانی او را محروم نمودند. موفق باشید

23855

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: دلیلِ اصلیِ اینکه افرادی که در غدیر حضور داشتن، ولی بعد از پیامبر رفتن با ابوبکر بیعت کردن چی بود؟ آیا دلیلش این بود که خودسازی نداشتن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً جریانی برنامه‌ریزی کرده تا با جوّسازی هم که شده «غدیر» دیده نشود. بد نیست در این مورد سری به کتاب «بصیرت فاطمه‌زهرا «سلام‌اللّه‌علیها» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

نمایش چاپی