باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع آزادی و احترام به حقوق افراد، بعضاً در مذهبیها ضعفهایی هست. ولی برعکسِ ادعاها و شعارهایی که اصلاحطلبان میدهند یک نحوه دیکتاتوری و خودخواهیِ شدیدی را بنده در آنها تجربه کردهام. تا آنجا که بنده جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای دکتر رئیسی را میشناسم، ایشان انسان آزاده و آزادیخواه است و به نفع مردم بود اگر به ایشان رأی میدادند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشائین به یک معنا ماهیت را محور تفکر میدانند و به وجودهای متباین قائلاند. و این غیر اعتقاد به ماهیتی است که عرفا تحت عنوان «عین ثابته» بدان نظر دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین مشکل، غفلت از جایگاه توحیدی انقلاب اسلامی است که این افراد گرفتار آن هستند و در جوابهای قبلی عرایضی در این مورد شده است. مشکل دیگر غفلت از معنایی است که انسانها باید از خود داشته باشند تا در دل زندگی، بندگی خود را اصل بدانند تا در نسبت اطاعت از ولیّ الهی، خودِ گمشدهی خود را جستجو کند و عقل حقیقی را عقلی بدانند که خداوند از طریق آن کسی که برای امور مردم تعیین شده است به بشریت متذکر میشود که ما به آن، عقلِ ولیّ خدا میگوییم و آن را به گفتهی مولوی «عقلِ عقل» میدانیم. که گفت:
عقل عقلند اولیا و عقلها
بر مثال اشتران تا انتها
اندریشان بنگر آخر ز اعتبار
یک قلاووزست جان صد هزار
چه قلاووز و چه اشتربان بیاب
دیدهای کان دیده بیند آفتاب
یک جهان در شب بمانده میخدوز
منتظر موقوف خورشیدست و روز
اینت خورشیدی نهان در ذرهای
شیر نر در پوستین برهای
اینت دریایی نهان در زیر کاه
پا برین که هین منه با اشتباه
اشتباهی و گمانی را درون
رحمت حقست بهر رهنمون
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وَهم از آن جهت که رجوع به هر میلی دارد که جنبهی حقانی ندارد، یک «کلّ» است. زیرا روح واحدی است در مقابل توحید – هرچند در ذات خود به حقیقت واحدی رجوع ندارد - در فضای این روحِ واحد، موضعگیریهای مختلفی نسبت به امور از آن سر میزند. مثل آنکه غضبیه را تبدیل به خصومت با اولیاء مینماید به جای تبرّی از شیطان. و یا عشق را تبدیل به شهوترانیِ صِرف مینماید و تعالی را به کبر تبدیل مینماید. اینها سُبُلِ رجوع به وهم است و غرب از این جهت یک روحِ واحد است و نمیتوان آن را به صورت جزءجزء نگریست مگر از آن جهت که بتوانیم به سیرهی رسول خدا«صلواتاللّهعلیهواله» شیطان تاریخیِ خود را مسلمان کنیم و در راستای اهداف توحیدی و ضد استکباری از عقلِ تکنیکی استفاده نماییم، مشروط بر اینکه آن را ذیل توحید قرار دهیم. کاری که شهید شهریاریها و مقدمها انجام دادند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکتهی بسیار مهمی است که اگر انسان به نور توحید، سعهی لازم را پیدا کند میتواند در یک لحظه، وحدت را در عین کثرت و کثرت را در عین وحدت و اول را عین آخر و آخر را عین اول بیابد. جمعِ این اضداد بستگی به سعهی توحیدی افراد دارد وگرنه در مفهومِ عقلی، مفهومِ کثرت غیر از مفهوم وحدت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست نیست. فلسفه، نوعی از تعقل است و تعقل در هرجا که باشد محترم است. مگر قرآن ما را دعوت به تعقل نکرده؟ «أَفلا تَعْقِلُون». آیا علامه طباطباییها بر اساس همین تعقل فلسفی، جوابگویِ سؤالات اساسی این تاریخ نشدند؟ البته بحث آن مفصل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن حال و شور نمیرود، بلکه مقدمه میشود برای معارف و احوالات و شورهای دیگر. چرا که اگر فقط آن حال و شور بماند، کمالات بعدی ظهور نمیکند. میماند که باید تلاش کرد با داشتن برنامهی معرفتی و اخلاقی، بسترِ حالات روحانی و معرفتیِ بعدی را فراهم کنیم و إنشاءاللّه آنچه در آخر عمر و در قیامت سراغتان میآید جمعِ توحیدیِ همهی آن احوالات است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس انسان به عنوان نفس ناطقه طالب قرب الهی است. ولی نفس امّاره طالب لذّاتِ دنیایی میباشد و از این جهت باید مطلوب این دو را یکی نپنداشت زیرا لذّات دنیایی وقتی به صورت افراطی در میان باشد، لذّات نفس امّاره در میان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نویسندهی آن سؤال از کسانیاند که جنبههای مختلف وحدت وجود را میشناسند. إنشاءاللّه در فرصت مناسب با مطالعهی شرح تفسیر سورهی حمد امام خمینی، این مطالب برایتان روشن خواهد شد. عجله نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدّ معقول، همه عقل اقتصادی دارند. در عین حال حضرت حق رزق بعضی را وسیع مقدّر فرموده است و رزق بعضی را تنگ اراده کرده است. در هرحال در این موارد خوب است که با افراد متدین و دارای شم اقتصادی مشورت کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که استاد فرمودهاند تا مقام قرب و ولایت برای نبی خدا پیش نیاید، مأموریت شریعت به او واگذار نمیشود. ولی فراموش نفرمایید وقتی شریعت وارد تاریخ شد، مسیر قرب الهی برای بقیه فراهم میشود و هرکس به اندازهی رعایت ظاهر و باطن شریعت، منوّر به عصمت اکتسابی میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امام شناسی به صورت عرفانی که حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در کتاب «مصباحالهدایه» مطرح کردهاند 2- بنده با این شعر مأنوس هستم: «ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بیقیل و قال» و نور حضرت را در جمال و گفتار نایباش حضرت امام خامنهای«حفظهاللّه» میبینم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه نیاز نیست. اگر سیر مطالعاتی سایت را دنبال بفرمایید و از مباحث صوتی مکارم الاخلاق نیز غفلت نکنید، إنشاءاللّه گشایش لازم ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در همان کتابهای مربوط به نقد غرب این تذکر داده شده است که ما در شرایطی نیستیم که از گرفتاریهایی که تکنولوژی برای ما ایجاد کرده است، خود را آزاد کنیم. عمده آن است که متوجه باشیم این تکنولوژی نسبت ما را با طبیعت بههم زده است و مسلّم در این راستا آن نوع زندگی که ما میتوانستیم بدون این تکنولوژی داشته باشیم را، دیگر نداریم. آری اگر بنا است به خاطر تکنولوژی فاصلهها زیاد باشد و بیماریها از جمله بیماری قلب به روش غربی و با جراحیهایی که غرب در تصرف در بدن به میدان آورده است، استفاده کنیم حتماً همان آمبولانس را می خواهیم با همهی تجهیزات. اما آیا نمیتوانستیم به روش طبّ سنتی و در بستر رشددادنِ تدبیر نفس ناطقه اگر قلبمان قابل درمان بود، درمان کنیم؟ و اگر هم نفس بنای درمانکردنِ قلب را نداشت، شرایط را فراهم کنیم تا با آرامش کامل بدن را ترک کند؟ اینها مباحثی است که در مجموعه کتابهای نقد غرب و کتاب «هنر مردن» به آن پرداخته شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را مطرح کردهاید. بنده آنچه میدانم را به طور اختصار عرض میکنم و انتظار دارم خود رفقا فکر کنند.
۱. آن دو کتاب از آقای محمد منصور هاشمی را نمیشناسم، ولی نظر شما برایم مهم است اگر نظر و برداشت خود را بفرمایید.
۲. به نظر بنده مطالبی که دکتر داوری مطرح میکنند را به خوبی تقریر کردهاید. ولی نمیدانم چرا از آن مطالب برداشت کردهاید که انسان با مطالعهی نظرات ایشان یا نظرات هایدگر و گادامر، گرفتار نسبیگرایی میشود؛ در حالیکه حضور حقیقت به صورت های مختلف در متن تاریخ، نحوهای از حضور تشکیکی است و این، به هیچوجه آن نوع نسبیگرایی که منکر هرگونه حقیقت باشد نیست.
۳. در موضوع حضور سنتهای جاری در هستی و قرار گرفتن در آن سنتها، نشانهی عقلِ برتر انسان است و به یک معنا نظر به حقایق فراتاریخی است نه جبرِ تاریخ به آن معنا که انسان در تحقق شرایط زندگی خود دستبسته است و ما این را در آموزه های دینی خود بهخوبی متوجه هستیم.
۴. در مورد نسبت آقای عبدالکریمی و آقای دکتر داوری باید با دقت فراوان مطلب را دنبال کرد. نمیدانم در مورد نظر آقای دکتر داوری نسبت به کتاب «پایان تئولوژی» دقت فرمودید یا نه؟ که چگونه خیلی ظریف دکتر داوری اینطور شروع کرد که اولاً: آقای عبدالکریمی باید جواب آقای دکتر پورحسن را خودشان بدهند – دکتر پورحسن در انتقادی جانانه میگفت همان اشکالاتی که دکتر داوری به آقای مطهری در رابطه با تئولوژیکبودنِ افکار شهید مطهری دارد، به افکار دکتر شریعتی که آقای عبدالکریمی سختْ شیفتهی اوست؛ وارد است – و سپس دکتر داوری فرمود تئوس یعنی خدا، و هیچوقت خدا پایان نمییابد، و برای آنکه عملاً حرفْ دهانِ آقای عبدالکریمی گذاشته باشد، فرمود منظور اقای عبدالکریمی آن است که باید دینداری را به افراد و جوامع برگرداند نه آنکه دوران دینداری تمام شده است. در حالیکه آنچه بنده برداشت کردهام نظر آقای عبدالکریمی آن است که دوران دینداری تمام شده است؛ که بحث آن مفصل است. عرض بنده در هنر جناب اقای دکتر داوری است که چگونه همچون پیری مرشدگونه عمل میکند و امثال چنین ظرایفی در شخصیت آقای دکتر داوری إلی ماشاءاللّه است. مشهور است که آلکیبیاس در مورد سقراط میگوید: خدا بکشد سقراط را و وای اگر خدا خدا سقراط را بکشد. بنده در مورد دکتر داوری چنین شیفتگی را دارا میباشم.
5- میفرمایید راه دکتر داوری به تحقق تمدن اسلامی ختم نمیشود؛ نمیدانم به آخرین مقالهی ایشان در اسفند ۹۷ تحت عنوان «ایران پر از مشکل است، اما مسئله ندارد» توجه داشتهاید که در فرازی از آن مقاله میفرماید:
« ... در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن تمدن نوین اسلامی است. برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق های باز خداحافظی می کند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن -که نمی دانیم چگونه ممکن است- متصوّر نمی شود. زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمی دانیم و نمی خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با دردِ تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود. ما امروز به هر جا بخواهیم برویم باید از همین جا که ایستاده ایم آغاز کنیم...»
بنده عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی طلوع جهانی میان دو جهان» داشتهام که متن، و صوت آن را بر روی بنر سایت «لبالمیزان» میتوانید دنبال کنید.
6- عنایت داشته باشید که دکتر داوری استاد فلسفه است و نه یک معلم دینی؛ و لذا خارج از واژههای دینی سعی دارد در متن تفکر فلسفی سخن بگوید.
7- در موضوع ایدئولوژیککردن انقلاب اسلامی میتوان نقش سروشِ قبل از کتاب «دین فربهتر از ایدئولوژی» بسیار غلیظ دانست و البته معلوم است که این افراد پس از عدول از آن نگاه بنا دارند رقیب خود را متهم به عملی بکنند که خودشان بیتقصیر نیستند در آن حدّ که ملاحظه کردهاید دکتر احمد فردید را فقط به جرم انتقاد از دکتر سروش، نهتنها از حضور در دانشگاه ممنوع کردند، از هرگونه سخنرانی او را محروم نمودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً جریانی برنامهریزی کرده تا با جوّسازی هم که شده «غدیر» دیده نشود. بد نیست در این مورد سری به کتاب «بصیرت فاطمهزهرا «سلاماللّهعلیها» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
