بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23021
متن پرسش
با سلام و احترام: لطفا در خصوص مرحوم آقا نجفی قوچانی و کتاب سیاحت غرب ایشان توضیح بفرمایید که در ابتدای کتاب که ایشان می فرماید من مردم منظور از این مردن چیست؟ آیا منظور باز شدن چشم برزخی بوده؟ اگر اینطور است چرا عبارت مردن را بکار برده اند؟ آیا واقعا قضیه مردن بوده؟ اگر این مردن نوعی از مردن است آیا در اینجا نیز حضرت عزرائیل مجری هستند؟ کلا این قضیه برای من مبهم است و در جستجویی که در اینترنت انجام داده اند دیدم برخی (نعوذبالله) این قضیه را تخیل آن مرحوم عنوان نموده اند که با آیات و روایات مطابقت داده شده است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که جزوه‌ی «انکشاف صور برزخی در سیاحت غرب» که بر روی سایت هست، مطالعه شود. آدرس کتاب:

http://lobolmizan.ir/leaflet/1343/%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA-%D8%B5%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B2%D8%AE%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%AD%D8%AA-%D8%BA%D8%B1%D8%A8

موفق باشید

22866
متن پرسش
به اسمه تعالی سلام علیکم: دختر مجردی که تو خانواده ای زندگی میکنه که خانواده با او همراه و همفکر نیستن باید چیکار کنه؟ رزقمون اگه یه جاهایی حرام نباشه شبهه ناک است. من چیکار میتونم بکنم؟ واقعا نگران سلوکم هستم احساس می کنم هرچه تلاش می کنم و فضای بندگی فردیم رو سعی می کنم حفظ کنم اما خیلی نتیجه بخش نیست. از طرفی وقتی این چیزها رو می بینم عصبی میشم چون کاری ازم بر نمیاد. آیا واقعا این رزقی که به بنده می رسد مانعی برای سلوک و بندگی است و می تواند سرعت حرکتم رو کند کند؟ ما که امسال هم باید حسرت اربعین رو بخوریم مثل هرسال شما که میرید التماس دعا استاد واقعا فکر میکنم تحبس الدعا شدم نمیگم هیچ گناهی نمیکنم ولی سعیم بر عدم انجام گناه است،ذکر استغفار رو هم سعی میکنم هر روز داشته باشم پس چرا دعاهایم با استجابت نمیرسد گاهی این قدر از تحمل فشارهای پیرامونم اذیت میشم که احساس میکنم دیگه دارم میبرم اگه تحمل این سختیا طبیعی بندگی و مسیر تقرب تسلیمم در برابر ربوبیتش نگرانی و ترسم از اینه که هرچه بر سر ما می آید از نافرمانی ما باشد لطفا راهنمایی کنید. التماس دعا بسیار زیاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی شما مسئول رزق خود نیستید و بر ولیِّ شما واجب است که رزق شما را تأمین کند؛ نباید حساسیت به خرج دهید و یا تجسس کنید. از طرفی بسیاری امور را با خوش‌رویی و نرم‌خویی با خلقِ خدا می‌توانید جلو ببرید. ما هرچه ضربه می‌خوریم از لیّن‌نبودن است چیزی که پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» منوّر به آن بودند و اکثر امت آن حضرت از آن محروم‌اند. به گفته‌ی مولوی:

من ندیدم در جهانِ جستجو / هیچ اهلیت به‌جز خُلقِ نکو

ما را چه شده است که قلب‌های ما نسبت به هم نرم نیست؟!! موفق باشید

22717
متن پرسش
سلام عليكم: دو سؤال از محضرتان داشتم که در منابع امام شناسی جوابهایی داده شده ولی بدلیل اهمیت موضوع در صورت صلاحدید نیاز دارم که برداشت و جواب شخص شما را بصورت مفصل بدانم: ١. مسلما ائمه اطهار و کلا همه فرستادگان و حجت های خدا در تبلیغ دین و امور مربوط به رسالت الهی و هدایت مردم معصوم و دور از اشتباه بوده اند. ولی آیا امکان دارد در موارد غیر از این و امور شخصی و بدون ارتباط به رسالت و هدایت جامعه، و بدلیل محدودیت های جسم مادی و این عالم آنها نیز دچار سهو یا نسیان شوند؟ مثلا تحلیل روایاتی که سهو رسول‌الله در یکی از نمازها را بیان می کنند در فهم امثال من نمی گنجد! آیا می توان گفت حجت های الهی و مخصوصا چهارده معصوم در عالم مادی و جسمانی مطلقا از هرگونه سهو و نسيان مبرا هستند یا این سخن غلو است؟ ٢. آیا کرامات معصومین در عالم جسمانی دائمی است و هرزمان که خودشان اراده کنند قابل انجام است یا نه، در دست خداست و ممکن است زمانی خدا نخواهد که فلان کرامت انجام شود و معصوم هم توان آن را ندارد. مثلا آیا معصومین دائما درحال شنیدن سخنان حیوانات هستند یا هرزمان که اراده بکنند می توانند به هر زبانی که بخواهند تکلم کنند یا نه، این امور فقط به خواست خدا و در زمانهایی که خدا صلاح بداند انجام خواهد شد؟ ذکر این نکته ضروری است که منظور سوال در عالم مادی و جسمانی و محدودیت های آن است و ربطی به نور وجودی این بزرگواران ندارد. جسارتا خواهش می کنم سوالات را به تفکیک پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عنایت داشته باشید که اولیاء الهی در حمایت الهی هستند و تحت تأثیر انواری که از حضرت حق بر جان‌شان متجلی می‌شود قرار دارند. بدین لحاظ بحث‌هایی مثل سهو و نسیان، بیشتر از طریق اهل سنت و یا کسانی مطرح شده است که چنین مقامات و احوالاتی را نمی‌شناسند. بنده در این مورد عرایضی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» داشته‌ام ۲. در روایت از قول ائمه «علیهم‌السلام» داریم که هروقت خدا بخواهد ما چیزی را بدانیم، می‌دانیم و اگر نخواهد، نمی‌دانیم، زیرا علم مطلق از آنِ خدا است. موفق باشید

22687
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: گویند که بیابان هم باشی حسین یادت می کند مانند بیابان کربلا. گویند که هیچ عزایی در شعبان نیست و هیچ تولدی در محرم یعنی که ریشه تمام شادی ها و غمها در حسین است. اما ای کسی که این دردنامه را می خوانی همراهت کربلا هم راهی شدم اما دریغ از تغییر کردن سیر عقیده را از با بسم الله تا تا تمت در سیرتان خواندم نهج البلاغه را هم خواندم المیزان را هم اما نشد که بشود از درونم بندگی نابی تراوش کند کجای کار می لنگد انگار رازی از بندگی نکردنمان وجود دارد که شما از گفتنش حیا می کنید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روزگار، روزگارِ سیطره‌ی نیهیلیسم است. باید مسئله‌ی زمانه را شناخت و در راستای عبور از آن به خدا رجوع کرد. آری! مهم آن است که ما از خدا چه می‌خواهیم. وقتی متوجه‌ی این مسئله شدیم که اسلام در مظهریت انقلاب اسلامی بنا دارد ما را از ظلمات زمانه رجوع بدهد، نحوه‌ی رجوع ما به حضرت شیدالشهداء«علیه‌السلام» ظهور می‌کند و راه ما به سوی آن حضرت گشوده می‌گردد. موفق باشید

22411
متن پرسش
سلام. خدا قوت. طاعات و عبادات قبول حق ان شاءالله. الحمدلله بنده بسیاری از کتب و جزوات شما را مطالعه نموده و سخنرانی های شما را نیز تقریبا به روز گوش داده و خلاصه برداری می نمایم. لذا تمام تفکرم نشأت گرفته از کلام و فکر شماست البته در سطح بسیار بسیار بسیار پایین تر. این متن را نوشته ام. می دانم طولانیست و شما فرصت ندارید ولی خواستم ببینم اگر ایرادی در محتوای آن می بینید برای بنده ارسال نمایید تا تصحیح نمایم و در اختیار دوستان قرار دهم: جنگ عقل ها یکی از موضوعاتی که امروزه بسیاری از متفکران و شبه متفکران مشغول نظریه پردازی درباره آن هستند موضوع انقلاب اسلامی و بازخوانی آرمان ها و شعار های آن است. نظریات متفاوت و زیادی در سطوح مختلف تحلیل ارائه می گردد که هر کدام به زاویه ای اشاره دارد. ما در اینجا قصد داریم درباره شیوه صحیح تفکر مطالبی را ارائه نماییم تا بهتر بتوانیم تحلیل های موجود را ارزیابی کنیم. در منطق ارسطو تفکر عبارتست از:" الفکر حرکة الی المبادی و من المبادی الی المراد. یعنی فکر حرکت به سوی مبادی است و از مبادی به سوی مراد. هر سخنی که بر اساس مبادی نباشد برگرفته از تفکر نیست. مبادی تفکر در هر تاریخی مخصوص همان تاریخ است. در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک نقطه به نقطه دیگر یا سیر از مبادی تاریخی به مراد و هدف غایی. پس یکی از ویژگی های تفکر اینست که تاریخی باشد یعنی باید طبق تاریخ خود تفکر نمود نه طبق سلیقه و چشم و عقل ظاهر بین یا بر اساس تاریخ گذشته. تفکر در هر تاریخی نیازمند شناخت مبادی همان تاریخ است. خداوند متعال می فرماید: « كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿الرحمن: ٢٩﴾ » پس در هرلحظه ای خداوند نیز طبق همان زمان ظاهر می گردد و جلوه ای از خود را نمایان می سازد که در همان تاریخ قابل مشاهده باشد و بستر این نظر فراهم شده باشد. در منطق ریاضی ثابت گشته که نتایج حاصل از نگاه استقرایی نمی توانند قابل استناد و مطلقا صحیح باشند. تفکر زمانی می تواند صحیح باشد که نگاه از کل به جزء باشد. یک کُلِّ صحیح می تواند اجزاء خود را نیز تعریف نماید و جایگاه آنها را بشناساند. نگاه از جزء به کل همان نگاه استقرایی به پدیده هاست که البته در بسیاری از موارد با اشتباه روبرو می گردد، هرچند برای مواردی خاص و محدود درست است ولی برای ارزیابی کلی به هیچ وجه نمی توان استقرایی به پدیده ها نگریست. زیرا در صورت استقرایی برخورد کردن به طور مثال خواهیم گفت: وضع اقتصاد که نامناسب است، از لحاظ عدالت هم که ناقص هستیم و ... پس با مشاهده نقص در تعدادی از مسائل، یا نا امید می شویم یا اینکه کل نظام را زیر سوال می بریم که به اهدافش نرسیده و کارآمد نیست و با دیدن چند مسئول اختلاس گر همه چیز را بر باد رفته خواهیم دید. درصورتیکه اگر از کل به جزء بنگریم خواهیم دید که: امروزه شاهد رويارويي دو عقل در عالم هستيم: ۱. عقلي که همه چيز را در ماديات خلاصه مي کند و انسان را اصل و اساس مي داند. اين عقل، اکثر را بر اقلّ ترجيح مي دهد و حق را در جايي مي بيند که اکثريت آنجا باشند. (عقل غربی) ۲. عقلي که عقل الهي و و حياني را اساس و بنياد عالم مي داند و عقل انسان را وسيله اي براي کشف وحي و رمز گشايي از تعاليم وحي مي داند. (عقل انقلاب اسلامی) در گيري اين دو عقل در طول تاريخ وجود داشته ولي اکنون در اوج خود است. از زمانيکه دست خدا از آستين بيرون آمد و انقلاب اسلامي به وقوع پيوست عقل دوم به صورت رسمي وارد ميدان شد و مناسبات عقل اول را به هم زد. عقل اول تمام عالم را فراگرفته بود و داشت به پیشروی خود ادامه می داد. در تمام کشورها جای خود را باز کرده بود و مناسبات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ... آن کشورها را در دست خود گرفته بود. چنین عقلی که حاصل چند صد سال تلاش مداوم است آیا می شود یک روزه و یک ماهه یا یکساله یا ده بیست ساله از فضای جامعه و از سر مردم پرانده شود؟ آگاهی مختصری از تحولات اجتماعی در طول تاریخ نشان می دهد که عقل تمدن ها حتی پس از شکست تمدن، به راحتی قابل تغییر نیست. عقل کلیسایی یا عقل قرون وسطی با آن همه سابقه تاریخی که نزدیک هزار سال به طول انجامید پس از سیصد یا چهارصد سال از عالم رخت بر بست. وقتی یک تمدن عقل مناسب خود را وسط بیاورد هم طول می کشد تا این عقل همه گیر شود و هم در صورت شکست تمدن، طول می کشد تا این عقل از بین برود. حال چه شده که پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی هنوز به آنجا که باید، نرسیده ایم؟ در این راستا و با توجه به مقدمات ذکر شده باید اصول و سوالاتی را مدنظر داشت تا بتوان بصورت صحیح تفکری را که مناسب این تاریخ است به میان آورد: * ما بخواهیم یا نخواهیم امروز در تاریخ عقل متجدد زندگی می کنیم. تمام مناسبات ما در هر زمینه ای تحت تاثیر و سیطره عقل تجددمأبانه است. حال باید دید آیا این عقل غربی مسیر کمال انسان را شناخته و درحال طی کردن آنست یا نه؟ * قبل از وقوع انقلاب اسلامی، عالم چگونه بود و چه اتفاقی می خواست بیفتد و با چه عقلی عالم در حال جلو رفتن بود؟ اگر انقلاب پدید نمی آمد عقل غربی تا کجا می خواست پیش برود؟ * انقلاب هایی که پیامبران در طول تاریخ انجام داده اند انقلاب های دینی بوده اند. چرا بعد از خاتم پیامبران انقلابی از همان جنس و این بار به دست کسی که نه پیامبر است و نه امام اتفاق افتاد؟ امام خمینی رحمه الله علیه چه عقلی را وارد میدان کرد تا رو درروی عقل غربی بایستد و از جنس آن نیز نباشد؟ برای مقابله با عقل غربی، چگونه باید وارد میدان شد؟ آیا با عقل غربی میتوان غرب را شکست داد نظیر لنین و استالین ها؟ یا اینکه در صورت پیروزی این افراد، جلوه دیگری از عقل غربی را به میان آورده ایم؟ آیا همانند چرچیل با لیبرالیسم می توان امپریالیسم را شکست داد؟ در صورت پیروزی چرچیل آیا تغییری بوجود می آید؟ * حکومت قبلی ایران که کاملا بر اساس عقل غربی پیش می رفت و خود را سرسپرده غرب کرده بود چگونه استعدادهای فرهنگ ملی و دینی ما را می خواست شکوفا نماید در صورتیکه نه تاریخ ملی ما و نه تاریخ مذهبی ما به گواه اسناد تاریخی موجود هیچ سنخیتی با این عقل غربی نداشتند؟ آیا غیر از کور کردن این استعدادها کار دیگری می توانست انجام دهد؟ آیا رفته رفته آنچنان ما را غربی نمیکرد که فراموش کنیم چه بوده ایم؟ اگر آن حکومت دوام داشت چه میشد؟ آیا ما سراسر تغییر نمی کردیم و جنس مان غربی می شد؟ یا اینکه با اینهمه تضاد عقل متجدد با فرهنگ مذهبی ملی ایران، بالاخره روزی می آمد که مردم علیه این عقل جدید قیام کنند؟ * عقلی که انقلاب به میدان آورد 180 درجه با عقلی که در میدان بود تفاوت داشت و هیچ نقطه اشتراکی نداشتند و ندارند. به اندازه ای که بالا و پایین از هم دورند این دو عقل نیز از هم فاصله دارند. اگر می بینیم در ایران بعد از انقلاب هنوز ضعفها و مغایرت هایی با اهداف انقلاب وجود دارد ناشی از عقل هایی است که تحت تاثیر عقل غیر انقلابی هستند زیرا ما با انقلابمان می خواستیم عقل غربی را ازبین ببریم نه اینکه انقلاب کنیم و مجددا خود را از نو غربی کنیم. پس هر نوع نظر مثبت به عقل غربی به همان اندازه ما را از عقل انقلابی که دنبال آن هستیم دورتر می کند و در رسیدن با نقطه آرمانی انقلاب تاخیر بوجود می آورد. * مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که دو جنگ جهانی رخ داد و در آن حدود صدمیلیون نفر را به کام مرگ کشاند؟ مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که به اسم پیشرفت تکنیک، با آزمایش موشک ها و اتم ها در اقیانوس ها و دریاها و کشورهای مختلف، انسان ها و موجودات و منابع طبیعی بکر بسیاری را ویران نمود؟ مگر نه اینکه عقل غربی میلیون ها انسان را به استعمار گرفته و حق انسانیت را از آنان سلب کرده است؟ و... . خوب این چه عقلی است که نه حافظ طبیعت است نه حافظ انسان و انسانیت؟ چنین عقلی چگونه ما را به کمال خواهد رساند در صورتیکه چندصد سال است در یک دور برگردان تاریخی قرار گرفته است و فقط دور خود می چرخد؟ * هدف ما از انقلاب، رسیدن به جامعه آرمانی لیبرال دموکرات بود یا رسیدن به اسلام؟ چرا برخی، لیبرال دموکراسی را آرمان انقلاب می دانند و ما را طبق اصول لیبرال دموکراسی ارزیابی می کنند؟ مگر لیبرال دموکراسی همان عقل غربی نیست پس چرا ما در مقابل دولت غربی گذشته مان انقلاب کردیم؟ قاجار و پهلوی نیز دنبال حکومت لیبرال دموکرات بودند. ما باید ببینیم انقلاب لیبرال دموکرات انجام داده ایم یا انقلاب اسلامی؟ با عقل غرب به جنگ غرب رفتن خود نوعی گسترش غرب است. * انقلاب اسلامی در شرایطی واقع شد که عقل غربی، حاکم بر فضای جوامع بود و انقلاب می بایست ابتدا موجودیت خود را به اثبات برساند سپس کم کم با گذر از عهد و عقل غربی، عقل مناسب و مورد پسند خود را به میدان آورد. لذا خود به خود اولین چیزی که در انقلاب اسلامی رخ می نمایاند تقابل با عقل غربیست؟ زیرا ما آمده ایم تا این عقل را از صحنه روزگار خارج کنیم لذا بیشترین درگیری مان با همین عقل است که البته نماد این عقل هم خود آمریکا و غرب است. عقل غربی و عقل انقلاب اسلامی دو روی یک سکه هستند. حالت وسط هم ندارند. یا این یا آن. در این تقابل هر کدام توانست روبیاید پیروز میدان است و طبیعی است که هرکدام، اولویت کاریشان را حذف دیگری قرار می دهند و در مدت زمان معینی(تا رسیدن به پیروزی) خود را در تقابل با دیگری تعریف می کنند. * حال باید دانست که نسبت ما با آرمان هایمان چگونه است؟ آیا انقلاب اسلامی به اهداف خود دست یافته است؟ تا چه حد در این زمینه موفق بوده است؟ تا کی باید به انتظار نشست که به نقطه مطلوب برسیم؟ علل عدم دستیابی انقلاب به همه آرمان‌ها و شعارهایش در طی این سال‌ها چه بوده است؟ باید دانست رسیدن به آرمان ها یک فرایند دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین فرایند رسیدن به تمدن اسلامی می فرمایند: « بنده دو سه سال قبل در يكى از جلسات گفتم ما يك انقلاب اسلامى داشتيم، بعد نظام اسلامى تشكيل داديم، مرحله‏ ى بعد تشكيل دولت اسلامى است، مرحله‏ ى بعد تشكيل كشور اسلامى است، مرحله‏ بعد تشكيل تمدن بين‏ الملل اسلامى است.» (8/6/83) آنچه مسلم است تئوری انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی محقق شده است و به سلامت از این مراحل گذشتیم. اینک در حساس ترین و مهمترین پله هستیم و آن از بین بردن اثرات عقل تجدد در در دولتمردان و مردم است یعنی تشکیل دولت اسلامی و کشور اسلامی. مردمی که شیفته اسلامند ولی عمدتاً نادانسته غربی زندگی می کنند. چگونه باید این عقل غربی را با عقل انقلابی جایگزین کرد؟ عقلی که خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تا اعماق ملت و مسئولین رسوخ کرده، چگونه باید از بین برود؟ چگونه باید مسئولین مملکتی را از غرب و عقل غربی و تکنیک هایش که فرهنگ خود را به دنبال دارد جدا کرد و به آنها فهماند که عقل انقلابی راهگشای مسیر ما خواهد بود نه عقل غربی؟ آیا مرحله سه و چهار با یک آمپول یا واکسن ضد غرب حل می شوند و دوسه روزه یا بیست سی ساله، عقل غربی از سر مردم و مسئولین می پرد؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به این سوال که چرا به همه اهداف خود نرسیده ایم پنج عامل را بیان می فرمایند: 1. زمانبر بودن دستیابی به این اهداف بلند 2. تحمیل فشارهای خارجی (جنگ، تحریم و...) برای کند کردن حرکت نظام به سمت آرمانها 3. توجه به دستیابی به حجم قابل توجهی از اهداف مورد اهتمام 4. موانع درونی (ضعف‌های فکری، راحت‌طلبی، عادت‌های اجتماعی غلط) 5. عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمانهای انقلاب(http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=25277) هم چنین ایشان می فرمایند: اگر به‌ عقب‌ برگردیم‌ و راههای خطرناکی را که طی کرده‌ایم، نگاه کنیم، وحشت میکنیم. گاهی انسان در میان پیچ‌وخم‌های یک جاده‌ی کوهستانی و صعب‌العبور، با احتیاط و دقت قدم برمیدارد؛ بعد که به قله‌ی کوه رسید، پشت سر خود را نگاه میکند و با تعجب میبیند که از چه جاهای خطرناکی عبور کرده است. سالیان گذشته‌ی ما این وضعیت را دارد. جنگ، محاصره‌ی اقتصادی، همدستی قدرتهای بزرگ علیه جمهوری اسلامی، تبانی نیروهای نظامی اروپا و امریکا و ارتجاع علیه ما، توطئه‌های داخلی، نفوذیهای دشمن، طراحی کودتا، نفوذ لیبرالها و ملی گراها و بی اعتقادان به اسلام و مردم، مسیرهای صعب‌العبوری بوده‌اند که ما آن‌ها را با سلامت پشت سر گذاشته‌ایم. رهبری در24/11/1382 می فرمایند: «علیرغم آنچه دشمنان ما میخواستند و امروز تبلیغ میکنند، ما پیشرفت کرده‌ایم. معنای این پیشرفتها این نیست که ما به هدفهای خود رسیده‌ایم. من بارها گفته‌ام، الآن هم میگویم: بنده به عنوان یک طلبه‌ی انقلابىِ معتقد به اسلام و انقلاب، اعتقادم این است که در بسیاری از اهدافِ خود هنوز در نیمه‌ی راه هستیم. ما عدالت اجتماعی و بنیان‌کنىِ فقر و آبادسازی همه‌جانبه‌ی کشور را میخواستیم؛ اما هنوز به آن مقاصد نرسیده‌ایم و در وسط راه هستیم؛ درعین‌حال حرکت کرده‌ایم و جلو آمده‌ایم و بخش مهمّی از راه را پیش رفته‌ایم. این کارها را انقلاب و نظام اسلامی کرد. » نگاه از کل به جزء یعنی اینکه بدانیم کجای تاریخیم. دشمنانمان چه می خواسته اند بر سر ما بیاورند و ما چه کار می خواسته ایم انجام بدهیم. عمق دشمنیشان در چه حد بوده است؟ شناختن و یافتن عمق دشمنی، میزان تلاش آنها را برای ضربه زدن به ما نشان خواهد داد. وقتی آنها به دنبال حذف ما هستند به تمام معنا، دیگر هیچ نقشه و برنامه و توافقی را نمی پذیرند مگر اینکه مطمئن شوند این نقشه ما را به پرتگاه می کشاند. هر قدر دشمن را در رسیدن به نقشه هایش ناکام بگذاریم به پیروزی نزدیکتر شده ایم. آنها می خواسته اند ما نباشیم ولی اکنون با اقتدار جلوی تمام هجمه های آنها ایستاده ایم. دشمن در این زمینه شکست خورده است. بدیهی است پیروز های اقتصادی و سیاسی در صورتی حاصل می شوند که ابتدا نظام اسلامی مستقر باشد و مقتدرانه در عالم اظهار وجود نماید، آنگاه است که می تواند در زمینه های دیگر نیز موفق شود و گرنه کسی که نیست دیگر چگونه می خواهد پیروز شود. پس اول باید باشیم سپس پیروز شویم. ما این موجودیت و امنیت لازم را با اقتدار کسب کرده ایم و اکنون درصدد کسب پیروزی هستیم. ما می خواهیم عقل مناسب دین و ملت خودمان را جانشین عقل چهارصد ساله غربی نماییم تا با عقل خودمان زندگی کنیم نه با عقل غرب و این زمان بر است تا تمام مناسبات را چه در سطح دولت و چه در سطح ملت، انقلابی و اسلامی نماییم. عقل الهی یک چشم و یک گوش دیگر نیاز دارد و آنها را به صحنه خواهد آورد. آیا جایگزینی این چشمها و گوشها با چشمها و گوشهای موجود ساده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکاتی را که متذکر شده‌اید، حاصل تفکر حقیقی در این زمانه می‌دانم و می‌توانم روحِ این سخنان را در این جمله‌ی مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» بیابم که در 9/4/97 در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان... فرمودند: «ببینید پیام حقیقی انقلاب و نظام اسلامی چیست و ملت ایران را و امت اسلامی را و در نهایت جامعه‌ی بشری را به سمت چه هدفی می‌خواهد حرکت بدهد، به آن‌جا نگاه کنید...». آری! باید به آن‌جا نگاه کرد، آری! باید به آن‌جا نگاه کرد. و شما بحمداللّه متذکر آن عقلی هستید که باید به آن‌جایی نگاه کرد که رهبری عزیر ما را متوجه‌ آن می‌کنند. موفق باشید

22219
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: با عرض تبریک عید سعید فطر. طلبه ی پایه پنجم هستم. سوالات متعددی راجع به نظام حوزه و روحانیت از شما پرسیده شده است ولی به نظر می رسد که شما زیادی به حوزه و روحانیت کنونی، خوشبین هستید و از اوضاع آشفته آن خبر ندارید. نمی دانم شما چه چیزی در حوزه و روحانیت فعلی می بینید که به ما طلبه ها امید می دهید و ما را به صبر فرا می خوانید و ما را توصیه می کنید به خوب درس خواندن! نمی دانم وصف پریشان حالی ام را چطور توصیف کنم. خیلی از رفقایم از حوزه دل کندند و رفتند ولی چه کنم که انگار کسی دلم را به طلبگی - آن هم با این اوضاع آشفته ای که دارد - گره زده است. اگر حوزه و روحانیت به همین منوال پیش برود، باید به فکر مراسم فاتحه خوانی برایش باشیم. استاد! نمی دانی که در دلم چه خبر است. گویی قلبم می خواهد از شدت غصه از جا کنده بشود و از هم فرو بپاشد. حوزه ای که باید مظهر توحید و وحدت باشد، به کثرتی گرفتار شده که اگر نگوییم بیشتر از کثرت غرب است، ولی کمتر از آن نیست. استاد! از کجای این کثرت ها برایت بگویم؟! از مسئولینی که بیانات حضرت آقا، حتی تکانشان هم نمی دهد. از پنجاه درصد مسجد هایمان که بدون روحانی مانده. از اینکه حوزه ای که باید اول جایی باشد که به فکر حل معضلات اجتماعی باشد، حالا خودش آنقدر دچار معضلات است که حتی نمی تواند راجع به حل معضلات جامعه اش فکر هم بکند، چه رسد به اقدام. از اینکه ساختمان سازی در حوزه زیاد شده ولی آدم سازی نه؛ در حالی که حضرت امام فرمود: در حوزه هر چه پول و ساختمان زیاد گردد، درس و معنویت کم می گردد. از اینکه روحانیتی که باید بیشترین انس را با مردم جامعه داشته باشد، حالا آنقدر منزوی شده که فقط می توان آنها را در گوشه ی مساجد و حوزه ها یافت. از اینکه اسلام و قرآن و ولایت در حوزه غریب مانده اند. از ده سال عمری که برای خواندن این قیل و قال ها از طلبه ها صرف می کنند. از اینکه استاد در کلاس، نه خودش می فهمد که چه می گوید و نه ما، از طلابی که پس از ده سال درس خواندن، برای گذراندن معیشت خود، به کارگری و مسافر کشی روی آورده اند. از اینکه حداقل پنجاه درصد طلبه ها در آخر، طلبگی را رها می کنند. این درد ها و زخم های عمیق حوزه، چطور باید درمان بشود؟ روحانیت فعلی به سه دسته تقسیم شده است: دسته ی اول مسئولان متحجری هستند که با تحجر و مقدس مآبیشان دارند تیشه به ریشه ی دین می زنند و ضد ولایت تر از آنها تا به حال زاده نشده است؛ سخنان رهبری را به طور کامل گوش می دهند تا دقیقا برعکس و مخالفش را عمل کنند؛ به عبارت دیگر دسته ی اول، منافقینی هستند که مستقیما از طرف شیطان ماموریت دارند که چهره ی دین را کریه و زشت نشان بدهند. دسته ی دوم کسانی هستند که بی طرفند! بلکه آنجایی هستند که نانشان بیشتر در روغن باشد، این دسته از آخوند هایی هستند که دغدغه ی خاصی برای اسلام و مسلمین ندارند بلکه فقط به این دلخوشند که با نماز و روضه و منبری، اموراتشان سپری بشود. دسته ی سوم کسانی هستند که مثل من بی چاره درد را از عمق وجود احساس می کنند ولی نمی دانند که چه باید کرد برای دل خون امام زمان و رهبری. این بود آمال و افق های حوزه؟ استاد! ما را به چه امید می دهی و به چه فرا می خوانی؟ سوال نهایی ام از خدمت شما این است: با این آشفته بازاری که در حوزه و روحانیت هست، من به عنوان یک طلبه که خودم را مدیون امام و شهدا و رهبری می دانم، برای اینکه بتوانم رسالت تاریخی ام را به خوبی ادا کنم و بتوانم باری را از روی دوش رهبری بردارم و غمی از غم هایش بکاهم، واضح و روشن بفرمایید که دقیقا باید چه کار کنم؟ چه در روند تحصیلی و مطالعه و چه در روند عملی و تبلیغ. با تشکر فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به این موضوع فکر کرده‌باشید که قوام فرهنگ غرب در حال فروریختن است و تمدّن غربی خواسته یا ناخواسته توسط سیاست‌ مداران آن مقابله‌ی با همه‌ی مردم جهان را پیشه کرده‌است و این است راز آن که این تمدّن فروخواهد ریخت و فرایند رجوع به انقلاب اسلامی به عنوان طلایه دار دفاع از مردم در مقابل استکبار، روز به روز بهتر و بهتر و بیشتر و بیشتر شروع خواهد شد و این رجوع، رجوع به فرهنگ معنویِ انقلاب اسلامی یعنی تشیّع است که حوزه باید جواب‌گوی این رجوع در آینده باشد و اگر طلاب جوان امروز خود را برای چنین آینده‌ای آماده نکنند در عین آن‌که خدمت شایانی به اسلام نکرده‌اند، گرفتار نوعی بی معنایی خواهند شد. آری طلبه باید هم فقه خوبی را داشته باشد و هم حکمت و عرفان و قرآن را خوب تبیین کند و چنین آینده‌ ای را برای خود شکل دهد. موفق باشید

21974

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و رحمت خدا بر شما باد استاد گرامی من جواب سوال ۲۱۹۵۷ را نیافتم به ایمیل هم جواب نیامده من خیلی احتیاج به جواب این دارم لطفا کمی هم بیشتر توضیح بدید خدا از شما راضی باشد. شاید سایت مشکلی دارد که به ایمیل نمی تونه بفرسته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سایت به طور طبیعی برای ایمیل کاربران جواب‌های شخصی را می‌فرستد و آن‌ها نیز دریافت می‌کنند مشکل مربوط به ایمیل خودتان است. این‌طور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که جناب حافظ می‌فرماید: «چه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» و منظور عارف شیرازی آن است که در ابتدا، شوقی موهبی به سراغ انسان می‌آید تا افق را بگشاید ولی سپس می‌رود تا ما با سیر و سلوک خود به مرور آن را کسب کنیم و از آنِ خود نماییم. لذا باید سعی شود با کسب معارف حقه و رعایت احکام شریعت الهی، خود را جهت اُنس با انوار الهی بپرورانیم. پیشنهاد بنده آن است که به شرح غزل شماره 1 حافظ که بر روی سایت هست، نظری بیندازید و از مباحث «معرفت نفس» نیز غفلت نشود. موفق باشید

21893
متن پرسش
سلام: چرا باید پیامبری را پاس بدارم و در نمازم به او شهادت بدهم که در تاریخ طبری گفته ۹۰۰ نفر یهودی رو گردن زده یا در آیه اول سوره تحریم گفته زنی را برخود به خاطر خشنودی همسرانش حرام کرده که خدا گفته چرا به خاطر خشنودی زنانت چیزی که برتو حلال است را حرام می کنی پس چرا من باید چنین کسی را قبول کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- باید به درستی در مورد موضوع اول تحقیق کنید. جناب استاد دکتر مصطفی صادقی در کتاب «پیامبر» دلایل متقنی می‌اورند که این جریان را یهود ساخته است. مثل همین جریان هولوکاست، و متأسفانه طبری از این‌گونه روایات زیاد دارد. مثل همان اراجیفی که سلمان رشدی در کتاب خود به آن استناد کرده است 2- روحیه‌ی رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بر خلاف روحیه‌ی عرب جاهلیت روحیه‌ی لطیفی است و برای زنان خود احترام قائل بودند. لذا به خاطر رعایت آن‌ها، حلال خدا را و نه واجب خدا را، بر خود حرام کرده‌اند و معلوم نیست آن چه بوده است. مثل این‌که شما به رفیق‌تان بگویید به خاطر تو این‌کار را نمی‌کنم، کاری که از نظر دین الهی، حلال بوده است ولی واجب نبوده است. حضرت حق می‌خواهند پیامبر به خودشان سخت نگیرند. موفق باشید

21667

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت استاد: بنده با توجه به سیر مطالعاتی سایت کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس» را همراه با صوت خوانده ام و احساس می کنم مباحث آن طوری که باید جا نیفتاده است آیا توصیه می کنید کتابها را دوباره مطالعه کنم و یا با توجه به سیر مطالعاتی کتاب از برهان تا عرفان را بخوانم و مطالب برایم روشن می‌شود، و شیوه ی صحیح مطالعه کردن چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه با ادامه‌ی بحث «برهان صدیقین» و کتاب «خویشتن پنهان» و ادامه‌ی مباحث کتاب «معاد» مطالب بیشتر روشن می‌شود. موفق باشید

21284

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید سوالاتی که در مورد شماره بعدی نشریه خط در هفته گذشته برایتان ارسال نمودیم بدستتان رسیده است. چون هنوز جوابی نه به ایمیل و نه در قسمت پرسش و پاسخ نیافتیم. بحث در مورد دشمن اصلی حوزه و چگونگی مقابله با آن بود. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی جز همان سؤالات اولیه دریافت نکردم. مجدداً جواب آن‌ها ارسال می‌شود:

باسمه تعالی: سلام علیکم:

جواب سؤال 1- دشمن اصلی حوزه، غفلت از تبیین درست دین الهی است زیرا در صورت درست‌نشان‌دادنِ دین خدا در آن حدّ که انسان‌ها بتوانند از طریق شریعت الهی راهِ اُنس با خدا را بیابند، هر جریان منحرفی که راهِ ما را به سوی خدا می‌بندد و ما را نسبت به نور حق محروم می‌کند؛ معلوم می‌شود اعم از مارکسیسم، یا وهابی‌گری، یا فرقه‌ی احمد حسن، یا غرب و آمریکا. مشکل این‌جا است که اینان کالاهایی دارند که می‌تواند در عرض کالاهای ما خودنمایی کند وگرنه هرگز کالاهای این‌ها با حقیقتِ نورانی شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» آن‌گاه که درست مطرح شود، همطراز نیست.

جواب سؤال 2- آمریکا به عنوان نمود استکبار مقابل نور توحیدی است که انقلاب اسلامی در این تاریخ به ظهور آورده. توحیدی که ماوراء سکولاریته می‌خواهد بشر را متذکر این امر کند که تنها با ولایت الهی امورات دنیایی و آخرتی خود را می‌تواند سر و سامان دهد که تجسم عینی آن ولایت فقیه در مقابل ولایت شیطان است. به همان معنایی که حضرت حق می‌فرماید: «وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبيناً + يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»(119 و 120/ نساء) هر آن‌کس ولایت شیطان را پذیرفت حقیقتاً در خسرانی بس روشن و مشخص قرار می‌گیرد. شیطان در راستای ولایت خود وعده می‌دهد و آرزوسازی می‌کند و نیست وعده‌های شیطان مگر فریب. و بدین لحاظ آمریکا شیطان بزرگ است و راه عبور از دشمنی آمریکا، نجات‌دادن انسان‌ها از وعده‌ها و آرزوهای شیطانی است.

جواب سؤال 3- دشمن از طریق جهلِ ما نسبت به حقیقت می‌تواند در حوزه‌ها نفوذ کند و حقیقت چیزی جز آن‌چه وَحی الهی بدان متذکر است، نیست. آری! آن‌چه وَحی الهی بدان متذکر است و نه آن‌که تنها وَحی الهی را بدانیم. وقتی مادر بر سر فرزندش فریاد می‌زند: صبر کن تا یادت بدهم، که به چه می‌گویند حرف‌شنوی؛ مادر می‌خواهد فرزندش را به حرف‌شنوی بکشاند، نه آن‌که حرف‌شنوی را برای فرزندش تعریف کند، بلکه می‌خواهد کاری بکند که او شنوایِ آنی شود که به ذاتش تعلق دارد، گونه‌ای فراخوانش یا «ندا»ست. و ما مدت‌هاست که معنای رجوع به حقیقت را با دروس رسمی حوزوی به حاشیه برده‌ایم و نهایتاً گمان می‌کنیم با یک درس اخلاق که عموماً آن را امری اعتباری می‌پنداریم، می‌توان مشکل عدمِ رجوع به حقیقت را جبران کرد. در حالی‌که اگر آن بحث اخلاقی مبتنی بر بنیادِ جان انسان‌ها نباشد، خود نیز علمی است بر علوم گذشته.

جواب سؤال 4- حقیقتِ دوران ما انقلاب اسلامی است. طلاب عزیز باید انقلاب اسلامی را بشناسند و بشناسانند.

تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع می‌شود به معنای پناه‌جستنِ قومی است به آن‌چه به عنوان تقدیر الهی و حوالتِ قدسی به عهده‌اش نهاده‌اند تا از زهر نیهیلیسم خود را و بشریت را رهایی بخشد و این با نشان‌دادن حقیقت ممکن است، حقیقتی که امری است تاریخی، و به عنوان امر تاریخی انسان‌ها را در گذر زمان فرا می‌گیرد و دگرگون می‌کند و بدین لحاظ حقیقت با انقلاب اسلامی آغاز می‌گردد و با انقلاب اسلامی نگهداری می‌شود تا سرآغاز آن قوم تاریخی را به همراه آورد و آن قوم از عادی‌شدن زندگی رهایی یابد.

حال سؤال این است با توجه به آن‌چه گفته شد آیا ما از حیث حضور تاریخی خود در سرآغاز هستیم؟ آیا ذات انقلاب اسلامی را به عنوان سرآغاز می‌شناسیم و به آن توجه داریم؟ یا با همان فهم قبلی به آن می‌نگریم و با آن همان معامله‌ای را می‌کنیم که با سایر اتفاقات انجام می‌دهید، زیرا عزمِ نظر به دوردست‌ها در ما مرده است.

خطر آن‌جاست که با فراموش‌کردن حضور تاریخی انقلاب اسلامی، حقیقت دوران فراموش شود و در این رابطه پوچ‌انگاری یا نیهیلیسم به سراغ طلبه می‌آید و از خود می‌پرسد مرا چه شده که با مطالعات حوزوی و عبادات شرعی احساس پوچی می‌کنم؟! موفق باشید

20963

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد چند سوال داشتم 1. برای آغاز سلوک چه کار هایی باید بکنیم و چگونه؟ 2. آیا مدد خواستن از غیر خدا کار صحیحی است؟ برای مثال می گوییم یا علی مددی. آیا این کار صحیح است و چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با معرفت نفس شروع کنید، خوب است  2- توسل به اولیاء معصوم، توسل به غیر خدا نیست، بلکه توسل به نور خداست که در آن‌ها ظهور کرده است. موفق باشید

20532
متن پرسش
سلام: استاد بنظر حضرتعالی حوزه های علمیه سکولار اند؟ لطفا دلیل بیاورید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که از طریق اسلام به نظام‌سازی و حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی فکر نشود و تنها از اسلام، عبادات فردی مدّ نظر باشد، یک نوع سکولاریسم است. زیرا سکولاریسم چیزی جز جدایی دین از دنیا نیست. موفق باشید

19599
متن پرسش
استاد عزیزم، سلام علیکم: جنابعالی در اعتکاف رمضان سال گذشته بحثی را مطرح کردید درباره صرف الوجود که به طرز عجيبي قلب و جان ما را اسیر خودش کرد و از آن زمان بارها کل این بحث را مرور کرده ام و هر بار که جرعه ای از این اقیانوس راز آلود می نوشم تشنه تر و تشنه تر می شوم و حسرت می خورم که چرا چنین موضوع بی انتهایی فقط در 6 جلسه ارائه شده است. خودتان در جای جای بحث به مجمل بودن آن و نیاز برای شرح بیشتر اشاره می کنید و انتظار این بود که دوره های بسیار مبسوط تری را به بحث درباره وجود اختصاص دهید اما این انتظار به هر دلیل برآورده نشد و جان ما مدام در حسرت جرعه ای بیشتر می سوزد. مخلص کلام اینکه برای ما بیشتر بگویید، خیلی بیشتر. اگر این بحث صرف بیان دانش و اطلاعات بود اصرار نمی کردم چنانکه اطلاعات از همه جا می ریزد اما این چند جلسه برای بنده حکم نماز را دارد که هر بار تکرار می کنم در ذکر تازه ای فرو می روم و در حین بحث حضور دیگری را تجربه می کنم. استاد عزیزم، برای ما از وجود بیشتر بگویید بگذارید بیش از پیش پرنده جان ما در افقهای تازه ای که در سخنان شما گشوده می شود پرواز کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد اگر بر روی کتاب «معرفتِ نفس و حشر» تأمل کنید جواب طلب و عطش خود را بیابید. در ضمن از شرح تفسیر سوره‌ی حمد حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» غفلت ننمایید. همان‌طور که متوجه شده‌اید نظر به «وجود» از طریق «دل»، غوغا می‌کنند. موفق باشید  

19587
متن پرسش
با سلام: یکی از ویژگی های همسر خوب اصالت خانوادگی به معنی تدین و دینداری است. سوالی که برای من پیش آمده این است که اسلام برای مثلا دختران یا پسرانی که در خانواده ای غیر دیندار رشد کرده اند و بعد ها به راه صحیح هدایت شده اند چه برنامه ای دارد؟ وقتی حدیثی از پیامبر نقل می شود که گیاهی که در مزبله رشد کرده است بی ارزش است و منظورشان را از گیاه رشد کرده در مزبله دختر رشد کرده در خانواده نامناسب بیان می کنند خب وظیفه جامعه اسلامی در قبال دختری که در خانواده ای نه چندان مذهبی و متدین رشد کرده است چیست؟ و آیا اصلا این تعریف درست است که منظور از اصالت خانوادگی دینداری خانواده است؟ و اگر این تعریف درست نیست چرا در کتب اخلاق دانشگاه های ما تدریس می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از موارد، آن مطلب است که می‌فرمایید ولی موارد مهم‌تری داریم مثل این‌که قرآن می‌فرماید: «واللّه یحبّ التوابین» وقتی خداوند کسی را که راه خود را به سوی خدا تغییر داده است و مورد محبت الهی قرار گرفته است، مسلّم شخصیت با برکتی برای زندگی خواهد بود. موفق باشید

19303

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و احترام: استاد فاضل و گرامی چرا برخی از افراد کافر یا ضعیف الایمان در رعایت مسایل اخلاقی مانند محبت به دیگران، خوش اخلاقی و حلم ... کارنامه خوبی دارند در حالی که قرآن کریم می فرماید: «من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا» بنابراین این اشخاص نباید در بهشت اسما و صفات غوطه ور باشند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان قسم خورده در مسیری که به سوی حق است بنشیند و از این جهت کاری به کار آدم‌های غیر مؤمن ندارد و بیشتر تلاش آن این است که رذائل اخلاقی را بر انسان‌های مؤمن تحمیل کند. موفق باشید

19135

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تشکر فراوان: از قول عین القضات همدانی گفته شده که «اگر خدا آینه را خلق نمی‌کرد، معنای وحدت وجود و رابطه خالق و مخلوق دانسته نمی‌شد.» او قبل از محی الدین بوده و در زمان او وحدت وجود به این مفهوم هنوز تعریف نشده بود. پس آیا این نقل قول اشتباه است؟ پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این را از قول محی‌الدین دیده‌ام. ولی با توجه به سخنان عرفای قرن چهارم و پنجم و به‌خصوص با نظر به «منازل‌السائرین» پیر هرات، «وحدت وجود» موضوعِ روشنی در آن دوران بوده است. جناب محی‌الدین به صورتی از عقلانیت او را مطرح نمود. موفق باشید

18202

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در شرح ده نکته فرمودین که ماده مانع حضور مجرد نیست ولی مانع حضور ماده است، حالا در عالم مجردات فرمودین فرشتگان مانع حضور خدا نیستن جون خدا برای عالم قدس هست یعنی در خود عالم مجردات فرشتگان مانع حضور هم هستند؟ اگه نه پس چرا دوباره یک عالم به عالم مجردات اضافه کردین؟ حقیقت امام زمان برای کدام عالمه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! فرشتگان هرکدام در محدوده‌ی خود می‌توانند حاضر باشند و جایگاه هر فرشته‌ای مانع حضور جایگاه فرشته‌ی دیگر است. ولی حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» حامل همه‌ی اسماء الهی و حاضر در همه‌ی عوالم‌اند. موفق باشید

17806
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز من کتاب مبانی نظری امامت را مطالعه می کردم که سوالی برایم پیش آمد و آن اینکه شما در جایی فرمودید که ذات اقدس حق، تجلی می کند و آن تجلی می شود مقام الله که جامع اسما است و در جای دیگری فرمودید که خداوند یعنی حضرت الله، مگر مقام الله آفریده ی ذات اقدس حق نیست؟ پس ذات او اصل است؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع رابطه‌ی حضرت احد با حضرت اللّه، بحثِ آفریده‌شدنِ حضرت اللّه از حضرت احدیت در میان نیست، بلکه تجلی مقام احدیت در مظهریتِ حضرت اللّه در میان است و حضرت اللّه، رب‌العالمین است که در باطن خود، متصل به حقیقت احدی خود می‌باشد. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» به طور نسبتاً مفصل بدین موضوع پرداخته‌اند. موفق باشید

16901
متن پرسش
سلام استاد: عرض ارادت و خداقوت وقتی می گوییم در عالم برزخ زمان وجود ندارد، و یا می گوییم در خواب زمان وجود ندارد، وقتی مثلا ما در برزخ راه برویم و یک قدم جلو بگذاریم این خودش ایجاد زمان نمی کند؟ یعنی قدمی که ما گذاشتیم گذشته شد، و الان دوباره حال است، و قدمی هم می توانیم برداریم که آینده می شود. مباحث معاد را کار کرده ام، ولی کامل حل نشده. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالي: سلام عليكم: در نسبت افعال، اگر در عین عملی عملِ دیگر از منظر ما خارج نشود، عملاً گذشته و حال در نزد ما است. بدین معنا ما همیشه در «حال» زندگی می‌کنیم و قدمِ گذشته در همین زمان حال، حاضر است و لذا نمی‌توان نوعِ زمانی که ما در دنیا داریم که قبلیت و بعدیت دارد را در برزخ داشته باشیم. موفق باشید

16134

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: آیا می توان گفت معرفت نفس وجوه مختلفی دارد؟ از آن جهت که قوای نفس و فضایل و رذایل آن شناخته شود و سعی در جهت پاکسازی آن شود، معرفت النفس اخلاقی و اگر از بعد فلسفی که مثلا «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» ست معرفت النفس فلسفی، و اگر به جنبه ی شهودی و حضوری آن دقت شود، معرفت النفس عرفانی است؟ که البته معنای دقیق معرفت النفس، همان وجه سوم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همین‌طور است که می‌فرمایید و متوجه‌ی نکته‌ی دقیقی شده‌اید. موفق باشید

15799
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: از اینکه پشت سرهم مزاحم اوقات شریفتون میشم معذرت میخام ولی همیشه با زبان نالایق و دل تیره ام دعایتان می کنم بعد از یک عمر جهالت که برای یافتن استاد و جواب سوالات بی شمارم خود را به هر دری زدم و از همه کس و همه دنیا مایوس شدم خدا شما را سر راهم قرار داد و الان هر لحظه که از معارف شما دور می شوم قلبم می میرد یادم می افتد زندگی را فراموش کرده ام و دوباره برمی گردم. یکی از مشکلاتم این است که بیش از حد به نگاه و نظر مردم حساسم و نسبت به همه ارزیابی ها و قضاوتهای مردم استرس می گیرم و حالم عوض میشه نه اینکه از اونها ناراحت بشم نظرم در مورد خودم عوض میشه فکر می کنم همه درست می گویند به جز من. زیاد وارد جمع نیستم اما این افکار که همه چه فکری می کنند یا با انجام عملی خوب شاید مرتکب ریا می شوم یا دوست دارم اطرافیانم هم تاثیر بگیرند دست از سرم برنمی دارند همیشه ناخودآگاه خود را با دیگران مقایسه می کنم در زمینه معرفتی و احساس یاس یا ابهام یا ...می کنم. حس می کنم بزرگترین بدبختی و آفت همه عمر و اعمالم است منطق بردار هم نیست اینهمه میگویند کبر و خودبینی و دیگربینی و می دانم اما شما کمکم کنید. 2. من بیشتر اوقات احساساتم و اعمالم را با ذکرها و توجه به آنها کنترل می کنم اما در مورد خشم چیزی یادم بدهید که آرامم کند. ممنون از لطفتون و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مشکل اول، راه‌کارِ بنیادین تجلی نور توحید است که با رعایت دستورات الهی آرام‌‌آرام آن نور بر قلب انسان تجلی خواهد کرد. دو جلد کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» راه‌کارهای خوبی در مقابل شما می‌گذارد. در مورد سؤال دوم و کنترل خشم، که مسئله‌ی بسیار مهمی است و به این راحتی‌ها هم مشکل حل نمی‌شود، باید برنامه‌ای جهت اُنس با کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام و شرحی که بنده داشته‌ام، برای خود بریزید. موفق باشید

15347

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند. ولی در نگاه غربی بحث، بحث تغییر طبیعت است تا آن حدّی که انسان‌ها به امیال خود جواب دهند و طبیعتِ خدا را عوض ‌کنند تا مطابق امیال آن‌ها شود، این آن چیزی است که امروز در علوم انسانیِ غربی مدّ نظر است. این مطلب از حضرتعالی است. لطفا منظورتان از تغییر طبیعت را بیان کنید. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطالب را در کتاب‌های «شیعه و تمدن‌زایی» و «مدرنیته و توهّم» دنبال بفرمایید. موفق باشید

15287
متن پرسش
سلام استاد: در جلسه پیش در شرح جامع السعادات فرمودید: هرکسی خودش جای خودش است و بستر خود را داراست و.... با توجه به صحبت شما، استاد اگر کسی انتخاب هایش و رویکردش به شدت عرفانی شود و تمامی اعمال را با همان رویکرد به فعلیت برساند و وارد عالَم عرفان شود، این بسترش بیشتر می شود؟ ظرف وجودی اش بیشتر می شود؟ به میزان بستر معنویتش افزوده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. عنصر صبر، غوغا می‌کند. فرمود: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(186/آل‌عمران). موفق باشید

15188

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: پیرو پرسش یکی از کاربران گرامی مبنی بر این که هر زمان که تعداد یاران خاص حضرت مهدی روحی فداه به حد نصاب برسد! حضرت ان شاءالله ظهور خواهند نمود! حضرتعالی فرمودید که ما نیازمند 313 یار به مانند امامین خمینی و خامنه ای هستیم. حال سوال حقیراین است که واقعا ما از تاریخ ظهور اسلام تا به الان یا اصلا از آن زمان هم نه قرون بعد از آن ما به این تعداد مورد نیاز نداشتیم؟ و سوال مهم تر این که مگر غیر از این که اگر هر عالم و سالکی که به هر درجه ی نایل می گردد، هدیه ی الهی است یعنی این همه انسان وارسته ی که متمسک و دوستدار امام زمان هستند از خداوند متعال نخواستند که «خصوصیات لازم» برای یاری امام زمان را به آنها هدیه دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه زمانی در تاریخ سراغ دارید که 313 نفر مثل حضرت امام خمینی در یک زمان جمع شده باشند؟! مگر آن‌که در آینده منتظر چنین شرایطی باشیم. موفق باشید

14682
متن پرسش
سلام: 1. آیا وقتی ما با چشم سر به اطراف نگاه می کنیم وجود اشیاء رو نگاه می کنیم یا ماهیتشون رو؟ البته اساتید گفتن با چشم سر به ماهیات داریم نگاه می کنیم من این طور برداشت کردم که منظورشون اینه که وجود های خاص و مقید نگاه می کنیم و ماهیت یعنی وجود خاص و مقید درسته؟ طبق نظر تشکیک ذات مراتب 2. حالا ما که این اشیاء اطراف رو می بینیم تو بحث وجود ذهنی می خوان بگن که ما همین درخت رو که به شکل ساقه و برگ و ریشه و... مشاهده می کنیم اینها رو به واسطه صوری که انشاء ذهن به قیام صدوری هست مشاهده می کنیم.. درسته؟ منظورم اینه که وجود ذهنی فقط مربوط به معقولات یا متخیلات هست یا کیفیت ابصار و دیدن ما اشیاء خارجی رو هم به همین منوال توجیه میکنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بستگی به نوعِ رویکرد ما دارد که اشیاء را به عنوان ماهیات بنگریم یا مظاهر وجود در محدودیت‌های اعیان ثابته‌ی به ظهورآمده 2- بحث وجود ذهنی در مقابل اشکالی است که می‌گوید، چه نسبتی بین وجود خارجی و وجود ذهنی است که با «حمل اولیِ ذاتی» مشکل را حل می‌کند. ولی بحث ما آن است که چه نسبتی بین ما به عنوان نفس ناطقه و موجودات از آن جهت که مظاهر وجودند در میان است که عرفان نظری متکفّل جواب‌دادن به این سؤال است. موفق باشید

نمایش چاپی