باسمه تعالی: سلام علیکم: همانروز از طریق پیامرسان سروش جواب ارسال شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی که بنده خدمت رفقا در جواب به سؤالات عرض میکنم با فرض این نکته است که اصل مباحث را در متون اصلی دنبال کردهاند وگرنه با سؤال و جواب نمیتوان به موضوعات علمی دست پیدا کرد. در کتب فلسفه همیشه این نکته مورد بحث هست که چرا انسان در تطبیق یک موضوع به اشتباه میافتد. مثلاً چرا سراب را آب تلقی میکند، در آنجا گفته میشود که حسّ انسان اشتباه نکرد، ولی تطبیق آنچه حسّ به ما داد، با خارج که به این عمل «حکم» میگویند، خطا پیش آمده. که البته باید مطلب را در کتب فلسفی دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه، به صورت مشخص افرادی را در این رابطه نمیشناسم. ۲. در این رابطه با کارشناسی بیشتر باید وارد شد. آری! در این حدّ که اگر در کلاس و یا مدرسه هیچ مرد نامحرمی نباشد، نباید به پوششِ سر سخت گرفت، یک بحث است؛ ولی بحث فرم و پوشش به عنوان یک دانشآموز، بحث دیگری است؛ مثل فرم لباس پرستارها در کل دنیا. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم علم به آنچه در خارج یافتهایم به حکمِ آن قاعده که «هر علم حصولی، مسبوق به علم حضوری است» علمِ ما به خارج برای نفس، حضوری است هرچند که در نسبت به خارج حصولی باشد. ولی بحث بدیهیبودنِ اعتماد به علممان به خارج، برمیگردد به اینکه نفس ناطقه در پیش خود و بدون هرگونه مقدمهای علمِ خود به خارج را قابل اعتماد میداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورتهای مختلف در این مورد عرایضی داشتهام و این موضوع، موضوعی است با عرضی عریض، از آن جهت که اولاً: ما در چهارصدسال اخیر با تمدنی روبهرو هستیم که زیرساختهای خود را شکل داده و برای هرچیزی، تعریفی دارد. منتهی به جهت آنکه به گفتهی متفکران غربی نتوانست به وعدههای خود عمل کند، فکر تمدنی دیگر به ذهن انسانهای دارای تمدنهای کهن آمد. تمدنهای دیگری مثل تمدن لائوتسهای در چین و یا تمدن هندی و تمدن ایرانی. و این به معنی مقابله با تمدن غربی نیست، بلکه به معنای به خودآمدنِ تمدنهایی است که در مواجهه با تمدن غربی نسبت به آموزههای بومی خود به خود آید و به یک معنا آن نوع معنایی از انسانیت که در تمدن غربی به حاشیه رفته است را، به میان آورند و همانطور که در بحث «جایگاه تمدن اسلامی و نسبت آن با این تاریخ» عرض شد: «رفت و برگشتی باید صورت گیرد تا آموزههای دینی و فلسفهی اسلامی مجدداً فهم شود و این همزمان با شناخت غرب ممکن است و افق این غربشناسی برای بازگشت به وطن و نوعی خودشناسی در تاریخ جدید است تا از داشتههای خود مطابق تاریخی که هستیم بهرهمند شویم. این آن راهی است که در آن قرآن و روایات و فلسفهی اسلامی از انزوای تحمیلیِ توسط فرهنگ سکولاریته آزاد میشوند و رجوعی ماورای رجوعِ فعلی به آنها خواهد شد، رجوعی که فعلاً متون دینی و فلسفی ما در حدّ موضوعاتِ درسیِ آموختنی، تقلیل داده شده و دین و فلسفه وارد زندگی جامعهی ما به صورت حضوری تاریخی و تمدنی نشده.»
آنچه در حال ظهور است ابداً با وضع موجود ربطي ندارد. مدت مديدي است با ظهور مدرنيته زندگي حقيقي يعني آن نوع زندگي که بر مبناي يک تمدن زنده اداره شود، فراموش شده و آن فرهنگي که همچون يک موجود زنده بايد مناسبات بشريت را مديريت کند دستخوش تجزيه قرار گرفته است. هيئت دروني زندگيها از هم پاشيده شده زيرا آن نيرويي که موجب ميشود تا اعمال انسانها در يک وحدت و يگانگي نسبت به همديگر قرار داشته باشند از ميان رفته و کشش کلّي و عمومي که نحوهي فعاليت افراد را تحت تأثير خود قرار ميدهد، از ضمير وجداني افراد جامعه به حاشيه رانده شده است. مسائل اقتصادي در حدّي بزرگ گشته، که نفوذ افراد، به موضوع اقتصاد گره خورده و معناي زندگي، در ثروت و بهرهمندي از دنيا جستجو ميشود وثروت، مترادف با شرافت تلقّي شده، بدون نظر به روح زندگي. تجسم عيني اين نوع برداشت از زندگي، ظهور «شهرهاي بزرگ» و کندهشدن دهقانان از آب و خاک اجدادي و مجتمعشدن در شهرها شد.
در اين دنياي سنگي و سنگشده يعني شهرها، تودههاي انساني که بايد آن را به تودهي بيشکلِ شن شبيه دانست، به وضع هولناکي کنار هم جمع شدهاند. از اين ماده يعني تودهي شني مردم، ميتوان هرگونه ترکيب تصنعي که خيلي زود در معرض تجزيه واقع ميشوند، پديد آورد. از آنها ميتوان حزب درست کرد و آرمانهاي زودگذرِ خيالي را پيش چشمشان آورد و مشغول تشکيلات ساختگيشان کرد.
در اين شنزار انساني، ديگر آنگونه نيروي طبيعي که سبب نشو و نماي عقل و عاطفهي انساني شود، بهکلّي مرده است. در اين شنزار انساني، ديگر انسانهايي به چشم نميخورند که زندگي را براي ما به معناي واقعي آن معنا کنند و روشن کنند چرا کشش و کوشش براي ادامهي خانواده از ميان رفته و ازدياد نسل و فرزند که بارزترين نشانهي جامعهي سالم است، اسباب دردسر و تمسخر شده است.
ساکنان شهرهاي بزرگ اَتموار استقلال پيدا نمودهاند و خودخواهانه تنها به خود فکر ميکنند. با اینکه نه در تودهي اَتمها زندگي هست و نه در تودهي انسانهاي منفرد از يکديگر آن نوع زندگي به چشم ميخورد که در جمع انسانهاي وارسته در جريان بود و در ذيل اهداف قدسي، در زير سايهي همديگر زندگي ميکردند. آنچه از شهرهاي سنگي و از ريگزارهاي انساني بيرون ميآيد «مُد» روز است يعني تصورات بيپايهي روزمرّهگيها که ابداً روح و بقاء ندارند.
در مقابل آنچه در بالا گفته شد تمدن حقيقي قرار دارد که با ارتباط با عالم قدس و معنويت مانند يک موجود زنده ميرويد و قد ميکشد و داراي تقسيماتي مثل ريشه و تنه و برگ است، گل ميدهد و به ميوه مينشيند و هرکدام از اعضاء در جاي خود مطمئن و راضي هستند. هر اندازه آن تمدن واقعيتر باشد و مبتني با آموزههاي الهي شکل گرفته باشد، بيشتر قد ميکشد و يال و کوپال پيدا ميکند و اعضاي آن بهتر در جاي خود قرار ميگيرند و دقيقتر جاي ديگران را درک ميکنند و سنن و آداب تکويني و تشريعي دقيقتر در آن جاري ميباشد.
تمدن حقيقي عبارت از نظامي است که در عين مراتب مختلف که در بين اعضاي آن هست هيچکدام از اعضاء نسبت به هم احساس حقارت نميکنند زيرا آنچه عامل کرامتو شرافتميباشد تقوا است.
در تمدن حقيقي، متانت در کليهي حرکات و سکنات با تعريفي معنوي که محصول پرورشي است مطابق آداب محکم و متقن الهي، چون خون جاري است، زيرا آن حرکات و سکنات ريشه در حقايق عالم دارد و عملاً آن جامعه را با هزاران وظيفهي ناگفته و تعهدات نانوشته اداره ميکند و به جهت نظر به آن حقايق عِلوي امور جامعه سر و ساماني غير قابل تصور مييابد. جامعهاي که به حقايق عِلوي نظر دارد به صورت طبيعي داراي نوعي متانت و آداب محکم از زندگي است که همهي مردمان تحت نفوذ غير محسوس آن قرار دارند و چون با فطرت آنها هماهنگ است، آنها را در نوعي از يگانگي و حياتي واحد قرار ميدهد که افراد آن جامعه از حدود فرديت خود فراتر رفته، معناي خود را در گسترهي تمدني جستجو ميکنند که شرف و شرافت و غيرت را معناي قدسي ميبخشد و در آن حال عناوين قدسي در سراسر زندگي افراد بيشتر از عناوين اجتماعي نفوذ کرده است. شرف شخصي در چنين جامعهاي عبارت است از احساس وظيفهي هر فرد در مقابل تمدني که در آن زندگي ميکند. زيرا هر فرد در چنين فضايي حيات اجتماعي خود را احساس ميکند و با حيات آن تمدنِ قدسي زندگي را معنا کرده و لذا وجود ديگران را که در آن تمدن زندگي ميکنند، وجود شخصِ خود ميپندارد. همان چيزي که شما در صدر اسلام ملاحظه کرديد تا آنجايي که خداوند در وصف چنين روحيهاي فرمود: «يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة»(حشر/9) آنها آنچه بود را به ديگران ايثار ميکردند در عين آنکه خودشان به آن نياز داشتند.
تمدني که ما مدّ نظر داريم
در تمدني که ما در ادامهي انقلاب اسلامي مدّ نظر داريم، هر فرد پيرو انديشه و روش خود نيست، بلکه مسئول جامعهي خود است و همه مسئول روش و انديشهي واحدي هستند که آن جامعهي قدسي اقتضاي آن را دارد. اساس و جوهر چنين جامعهاي از تعهد معنوي انسانها سرچشمه ميگيرد و تعهدي که افراد نسبت به همديگر دارند. در چنين جامعهاي عدم شرافت مربوط به کساني است که تنها به خود ميانديشند. هر کسي به جهت تعلقي که به آن جامعه دارد شرافت دارد، مگر آنکسي که به شرافت ديگران توجه نميکند که خود به خود به او به عنوان انساني فرومايه نگاه ميشود. در تمدن الهي تنها چنين افرادي فرومايهاند وگرنه ثروتمندنبودن، مغايرِ شرافت نيست. انسانهاي حسودِ امروزي که در فرهنگ غربي تنفس ميکنند تصور ميکنند ناداري يک نوع عدم شرافت است، زيرا اينها به زندگي شريف حساس نيستند و کشش طبيعي آنها از شرافت واقعي منحرف شده است.
اين همان جدايي از نيستان است
ايران شيعه قبل از ورود فرهنگ غرب فارغ از آنچه در دربار شاهان ميگذشت، به عنوان يک دولت نامرئي نسبت به دولت رسمي، مناسباتي را بر اساس آموزههاي ديني بين افراد جامعهي خود ايجاد کرده بود و امروز ميتوان گفت در آن شرايط و با آن محدوديتها يک تمدن قدسي به حساب ميآمد ولي متأسفانه به جاي آنکه ادامه يابد و تمدني مقابل تمدن غرب شود، حاکمان خودباخته و تازه به دوران رسيدهي قاجار با شيفتگي نسبت به غرب، مانع ادامهي آن شدند. همين امر موجب شد امروز شما با شرايطي روبهباشيد که نهتنها هيچکس در جاي خود نباشد، بلکه ارزش و شرافت انسانها بر محور ثروت و مقام اداري و اجتماعي آنها بنا شده باشد. اين همان جدايي از نيستان است که صداي آن از گذشتهي تاريخ ما به گوش ميرسد، اين دردِ هجران از آن روح ظريفي است که زماني ما را به هم پيوند داده بود و زمينهي ريزش الطاف الهي را بر جامعهي ما فراهم ميکرد و هرکس نسبت به جايجاي آن جامعه احساس مسئوليت مينمود. با ورود فرهنگ مدرنيته و طرح آرمانهاي فرومايهي دنيايي، آن پيوند به حاشيه رفت و ما امروز در ادامهي گذشتهي توحيدي خود قرار نداريم، بايد در راهي که صدسالهي اخير طي کردهايم، تجديد نظر کنيم. زندگي آيندهي ما مديريت زمين است از طريق آسمان با نفي خودخواهيهايي که بايد آنها را زير پا گذارد. اکنون آن زمان فرا رسيده که ما به آنچه ميتوانيم باشيم نظر کنيم و تصميم نهايي را اَخذ کنيم و پاي در راهي بس طولاني گذاريم که تنها راه سعادت ما است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در آموزههای دینی در مورد خودکشی مطرح است غفلت از رحمت الهی است که موجب یأس از ادامهی زندگی میگردد. در این رابطه در چند قسمت اول کتاب «آشتی با خدا» عرایضی شده است و کسانی که در خودکشی ناموفق بودهاند نیز باید به این موضوع فکر کنند؛ چرا آرزوهایی را برای خود برجسته و با اهمیت کردهاند که با عدم دستیابی به آنها، احساس میکنند در زندگی شکست خوردهاند و زندهبودن خود را به چیزی نمیگیرند؟ در حالیکه رحمت الهی وسعت دارد و راههای دیگری برای زندگی هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره این دین آخرین پیامبر است که باید در پرتو حضور دین او تا قیامت به وسیلهی کسانی که آنان قلبشان مطابق قرآن است، بشریت متوجهی مسیر هدایت شود. چنین شرایطی برای پیامبران قبلی نبوده است تا انتظاری اینچنینی برای دین آنها باشد. همان اندازه که آنان نوّابی برای ادامهی دین و رساندن دین به پیامبر بعدی داشتهاند، کافی بوده است. ۲. کار بسیار خوبی است وقتی متوجهی حضور تاریخی خود در بستر انقلاب اسلامی باشیم و بدانیم هدف همهی داناییها و معارف، رجوعِ بهتر به حضرت حق و به محتوای بیشتررساندنِ عبادات است. نکند بخواهیم با نگاه هایدگر، دین را ارزیابی کنیم. در حالیکه با حقّانیتِ دین و سیرهی اولیاء الهی باید بقیهی اندیشهها را اندازهگیری کرد و استفاده نمود. آری! سفر به سرزمینهای فکری بیگانه برای رجوع به وطن کار خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین در این مورد نکات ارزندهای را مطرح میکنند مبنی بر اینکه صورت خارجی «مُعِد» خواهد بود تا نفس ناطقه، صورتی مطابق آن در ذهن ابداع کند و بدین لحاظ میتوان به نحوی به آنچه از خارج در ذهن داریم، اعتماد کرد و این غیر از بدیهییافتنِ ادراک خارجی است که در جواب سؤال شمارهی ۲۴۱۴۱ عرض شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی آن استاد زدهاند. در کتاب «صلوات» که بر روی سایت هست عرایضی در این مورد شده است. منظورشان از آن جمله که فرمودند آن است که ذکر «لا إله الاّ اللّه» شدت بیشتری دارد همان برکات را میتوان به دلیل روایتی که در کتاب «صلوات» آمده است از ذکر صلوات گرفت. ولی نه به این معنا که از ذکر لااله الاالله غفلت کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی آنچه فرمودید خوب است. ولی به نظر بنده بد نیست با سیر مطالعاتی که روی سایت هست فعلاً کنار بیایید، إنشاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را که به صورت کلّی سؤال میشود باید در کتابهایی مثل کتابهای شهید مطهری و مرحوم صفائیحائری دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انطباقِ صورت ذهنی با صورت خارجی هیچوقت به معنای یقینی که از طریق برهان و استدلال حاصل میشود، نخواهد بود. آری! انسان به صورت بدیهی متوجه میشود که نفس ناطقهی او به همان چیزی علم دارد که در خارج هست. در این مورد سری به سؤال شمارهی 24128 نیز بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر غافلاید از این سخن شیطان که قسم خورده است تنها در راهی که به سوی خدا است، مینشیند و مانع میگردد؟!! پس معلوم است که به راحتی دست از سرِ من و شما برنمیدارد. ولی به هر حال، او کار خود را میکند و ما هم با توبه، کار خود را و هیچوقت مأیوس نمیشویم. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات خدمت شما استاد محترم و ارجمند بعضی از دوستان ان شاءلله برای تاریخ ۲۵ ۲۶ و ۲۷ ماه مبارک رمضان قصد حضور در مراسم اعتکاف حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام را دارند. لذا از شما استاد محترم و گرانقدر درخواست برنامه برای این سه روز را دارند. لطفاً راهنمایی بفرمایید. خداوند خیر دنیا و آخرت را نصیب شما و خانواده محترم گرداند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم جزوهی «اعتکاف» که بر روی سایت هست، اگر برای مطالعه در اختیار معتکفین قرار گیرد، خوب است. در ضمن عرایضی در اعتکاف رمضان سال ۹۷ شده است، بد نیست اگر صلاح دانستید آن را برای رفقای معتفک پخش کنید تا نگاهشان به معبد و مسجد کمی متمرکز شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی پایِ ملک و فرشتهبودن روح به میان آید، با توجه به اینکه مقام فرشتگان «ما منّا إلا و لهُ مقامُ المعلوم» است نمیشود بحث جامعیت اسماء را در مورد آنها به میان آورد، مگر آنکه روح را خارج از مقام فرشتگان بدانیم که آن نیز در جای خود نکتهای است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اعیان در تعیّن خود، صورتِ اسماء هستند ولی آن اسماء، مطابق هویت و امکانِ اعیان به ظهور میآیند. مثل اسم «حیّ» که در هویت «شجر» ظهور میکند. ولی جایگاه اصلی اعیان یعنی مقام علمی آنها در «احدیت» است، به همان لحاظ که ابنعربی با نظر به این مقام در مورد آنها میفرماید: «ما شَمّت رائحةَ الوجود» یعنی هنوز اساساً موضوع خلقت برای آنها پیش نیامده است، بلکه در جودِ علمی خود هستند نه در وجودِ عینیشان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خانم هاشمی در آن مناظره بعضاً کلمات حقی را در مورد حقوق شهروندی مطرح کرد، ولی متأسفانه ارادهی باطلی در طرح آنها داشت و به دنبال بستری بود که عملاً در آن بستر هیچ هویتی از انقلاب اسلامی باقی نمیماند. ایشان نمونهی خوبی است که ما فکر کنیم اگر کشور به دست این افراد بیفتد چگونه آمریکا یکشبه بر همهی مقدرات ما حاکم میشود. ۲. به نظرم حضور در مؤسساتی که نگاه تمدنی دارند خوب است. ۳. آن مباحث، همه در کانال تگرامی «ندای اندیشه» هست. برای مسئولان سایت مشکل است که بخواهند وارد این امور شوند. چقدر خوب بود که رفقای «ساحت حضور» در سایر پیامرسانها کار خود را ادامه دهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید رفقایی از طلاب و سرداران سپاه هستند که با تمام وجود در خدمت آن امر مهم که مورد رضایت امام زمان «عجلاللّهتعالیفرجه» و رهبر معظم انقلاب میباشد؛ بنده با آن عزیزان تماس گرفتم و ایشان شماره حساب زیر را به نام آقای امیر رضا ریاحی منش اعلام فرمودند. شماره کارت ۶۰۳۷۹۹۷۵۳۰۵۸۱۸۵۰ میباشد. به خصوص که بسیاری از افرادی که قبلاً در میدان بودهاند، میدان را ترک کردهاند و بدین لحاظ بنده احساس کردم نباید مسئله را فراموششده گمان کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکات را مرحوم علامه طباطبایی در «بدایة الحکمه» روشن کردهاند مبنی بر اینکه آری! ادراکِ حضوری بیواسطه است به اعتبار آنکه معلوم، نزد عالِم است و صورت محسوسه به صورت حضوری نزد عالم میباشد. آنچه احتمال خطا دارد حکمی است که نسبت به صورت خارجی، صورت میگیرد یعنی آیا آنچه نزد عالِم است منطبق است با صورت خارجی یا نه؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلبی جز آنچه با نظر به مطالب جناب ملاصدرا که در جزوهی «نحوهی حیات بدن اخروی» تنظیم شده و بر روی سایت هست؛ به یاد ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده در این رابطه مطالعهی مباحث به صورت زیر است:
۱. کتاب «ده نکته در معرفت نفس» با شرح صوتی آن. ۲. کتاب «از برهان تا عرفان» با شرح صوتی آن. ۳. کتاب «خویشتن پنهان» ۴. کتاب «معاد» هوراه با شرح صوتی آن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فرمودهاند روح، عظیمالملائکه است. ۲. حتماً هر اسمی در عالم ملکوت، مظهری دارد. حضرت ملکالموت را به یک اعتبار میتوان مظهر اسم جلال حق دانست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. علمِ به اعیان که همان علم ذات حضرت حق به حضرت حق است در مقام احدیت است ولی علم به تعیّن اسماء مربوط به مقام واحدیت میباشد. ۲. به نظر میآید تقسیم ملائکه در این موارد به ارضی و سماوی، مشکل را حل نمیکند بلکه موضوع اعتراض فرشتگان همانطور که ابنعربی در فصّ آدمی میگوید مربوط به یکبُعدیبودنِ مقام آنها است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حکمت متعالیه نوعی از تفکر است و معلوم است که انسان در تاریخی که تاریخِ تمدنها است باید به تفکری که مناسب این تاریخ است، مجهز بود و جناب صدرالمتألهین با روبهروشدن با اندیشهی دکارتی متوجهی این امر شد. لذا حکمت متعالیه، روحی را مجهز میکند که میتواند در عبور از تفکر دکارتی آماده باشد. بحثی تحت عنوان «ما و حکمت متعالیه» بر روی سایت هست. به آدرس http://lobolmizan.ir/sound/1284
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تا آنجا که ممکن است کمکش کنید تا نمازش رابدون هرگونه مستحباتی که در نماز هست، انجام دهد البته دعوا کارساز نیست ولی قهر موقت، بد نیست. ۲. به هر حال فرزندان ما باید به نوعی از ایمان و آگاهی مجهز شوند تا از این فتنهها بگذرند. عقبنشینی شرط کار نیست. موفق باشید