بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5238
متن پرسش
باسلام 1- استاد ایا شما جایگاهی عرفانی هم برای ولایت فقیه قائل هستید یعنی این ولایت را ضعیف شده همان ولایت تکوینی انسان کامل می دانید؟اگر این طور است پس نظر ایت الله جوادی املی دراینباره چگونه تبین می شود که ولایت را تقسیم وتفکیک می کنند وتنها در بخش جزی فقیه را دارای ولایت می دانند؟ 2-استاد چرا علامه طباطبایی وعلامه جعفری تئوری ولایت فقیه رانپذیرفتند، درصورتی که زمان این دوبزرگوار این نظریه مطرح ودرحال نظریه پردازی بود؟ 3-استاد شما ازجریان فراماسونری چه تعریفی دارید وجایگاه آن را-باتوجه به مستنداتی که این شبها تلوزیون پخش می کند-در تمدن سازی مدرنیته به این شدت قبول دارید؟ 4-پیرو سوال قبل استاد شما در ظهور مدرنیته آیا نقشی برای فعالیت های عرفانی کابالایی و نوعی ارتباط با ماوائ شیطانی قائل هستید؟ 5- آیا این حرف درست است که(( حق وحقیقت ثابت است واین باطل است که در تاریخ چهره های گوناگونی به خود میگرد وامروزه باطلی که ما با آن روبه رو هستیم فضای غرب ومدرنیته است)) اگر صحیح است ما چگونه مردم را متوجه مدرنیته کنیم درحالی که انها نه بااصطلاحات فلسفی وجامعه شناسی اشنایند وهم بسیار با تکنولوژی خو گرفته اند برای انها امری بدیهی شده است و بدی تمدن غرب را در مفاسد اخلاقی ان می دانند وخواستار ژاپن اسلامی هستند در این فضا ما باید کجا شروع کنیم تا دیگران رامتوجه غرب کنیم؟ استاد این راهم باید اضافه کنیم که بسیاری ازعلما هم غرب را فقط ازفیتلر فقه ما می گذارنند ومردم هم این را می پذیرند. التماس دعا
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هیچ‌کس ولایت فقیه را به اعتبار جایگاه ولایت فقیه، جایگاه عرفانی نمی‌داند. هرچند ممکن است شخصی که به عنوان ولیّ فقیه در مسند کار قرار گرفته انسان عارفی باشد و تأثیرات تکوینی بر جامعه داشته باشد. می‌ماند که بنا به سخن حضرت رضا«علیه‌السلام» هرکس امور بندگان را به‌دست گرفت خداوند مددهایی از جمله مددهای تکوینی به او می‌کند که آن بحث دیگری است و بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این مورد عرایضی داشته‌ام 2- ابداً این طور نیست که این دو بزرگوار ولایت فقیه را قبول نداشته باشند. بنده با افکار علامه جعفری و علامه طباطبایی آشنایم و این را یک تهمتی می‌دانم که رادیوهای بیگانه مطرح کردند 3- نمی‌دانم منظورتان چیست. معلوم است که یکی از ابعاد فرهنگ غربی فراماسیونری است 4- تمام این‌ها برای ترمیم روح مدرنیته است تا فرهنگ مدرنیته بتواند جای دین را بگیرد 5- همیشه حقایق ثابت‌اند و ظهورات مختلف دارد و باطل همیشه مانع ظهور حقیقت است. به نظرم رنه‌گنون بعد از مسلمان‌شدنش این کار را به‌خوبی به عهده گرفت و بنده در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» سعی کرده‌ام اندیشه‌ی او را تبیین کنم و مردم به‌خوبی از این طریق می‌توانند متوجه حجاب مدرنیته نسبت به حقایق قدسی بشوند. موفق باشید
4593

بصیرت لازمبازدید:

متن پرسش
سلام ایا تهذیب نفس و پاکی دل ربطی به داشتن اندیشه درست دارد؟ بهتر بگویم کسی که عارف است دارای نظریات درستی در حوزه های مختلف است؟ اصلا این دو به هم مربوط اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس در زیر سایه‌ی قرآن و عترت به تزکیه‌ی لازم بپردازد به همان اندازه به بصیرت لازم می‌رسد، مشکل در قسمت اول بحث است که انسان بتواند صادقانه با قرآن و عترت برخورد کند که این کار ساده‌ای نیست، عموماً انانیت‌ها رهزن هستند. موفق باشید
1907
متن پرسش
سلام استاد میخواستم کمکم کنید دارم کم کم به گناه مبتلا میشم می ترسم از عذاب جهنم . گناه اذیتم میکنه. ازدواج هم نمیشه چون پدر و مادرم راضی به کمک کردن به من نمیشن چون در منطقه ما ازدواج پسر از حدود 28یا 30 شروع میشه چون کار و خونه و پول از عوامل مهمه که من حالا دانشجو هستم ندارم پس حالا حالا ها باید منتظر بمونم برام دعا کنید و راهنماییم کنید .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شده که چگونه باید خیالات واهی را کنترل کرد. باید این را بدانید به اندازه‌ای که به این نوع خیالات میدان بدهید قدرت می‌گیرند و به اندازه‌ای که از آن‌ها عبور کنید می‌بینید که چیز مهمی نیستند. از خداوند بخواهید به نور اهل‌البیت«علیهم‌السلام» در ماه رجب شما را از این‌گونه خیالات عبور دهد. موفق باشید
345

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام. هنگامی که کتاب بصیرت حضرت فاطمه (س) را می خواندم در فصلی با مضمون خطر کنار کشیدن مبارزان گذشته خواندم که اغلب افراد مهاجر و انصار واقعاً خیرخواه اسلام بودند و اسلام و پیامبر (ص) را دوست داشتند و برای استقرار اسلام جان فشانی های بسیاری هم کردند. ولی پس از رحلت آن حضرت (ص) ناگهان در شرایط پیش آمده کنار کشیدند و هر چند می دانستند که خلافت حق علی (ع) است اراده برخواستن و مجاهدت را نکردند. می خواستم بدانم که آیا این آزمون الهی که در این برحه از زمان برای آنها قرار داده شد، واقعا بیشتر از حد توان و ایمان آنها نبود و مصلحت خدا چگونه بر این امر تعلق گرفت که تمامی تلاشها و جان فشانی های انها در این جریان هبط شود و بنا به حدیث وارده به جز چند نفر همگی مرتد بشوند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام اگر مبارزان راه حق مواظب خود نباشند و پس از مدتی که شرایط رفاه‌زدگی پیش آمد خود را گرفتار رفاه کنند چنین خطری آن‌ها را تهدید می‌کند، و این آزمونی فوق طاقت نیست بلکه این سنت خدا است که همیشه همه افراد در شرایط امتحان‌دادن هستند و هیچ‌کس در هیچ شرایطی، حتی رزمندگان دیروز از سنت امتحان‌دادن استثناء نمی‌شوند. موفق باشید
15507
متن پرسش
سلام و ارادت، عقلی که تاریخ ما را نجات می‌دهد، نه عقل مدرن است و نه عقل فلسفی و نه عقل عرفانی. عقلی است که با امام خمینی (ره) آمد. البته معلوم است این عقلی که با امام خمینی (ره) آمد، عقلی است که در ذیل اسلام و ولایت علی«علیه‌السلام» قرار دارد، ولایی است. یادتان باشد خدایِ مرحوم قاضی طباطبایی هم برای نجات ما در امروز کافی نیست، باید در ذیل شخصیت إشراقی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نجات ملت خود را جستجو کنیم. این عقل، آن عقلی است که ظلماتِ شما را در این دوران از بین می‌برد؛ وگرنه اگر شما سراغ استاد اخلاق بروید تا بفرماید نگاه به نامحرم نکن، غیبت نکن؛ این خوب است، اما برای این‌که بتوانیم در تاریخ زندگی کنیم، توصیه‌ها کافی نیست. شما سی‌صدسال پیش هم باید این کارها را در امور اخلاقی می‌کردید، ولی در این تاریخ زندگی نمی‌کردید، عالِم به زمانه‌بودن، اقتضائات خود را دارد. آیا منظور حضرتعالی از این مطلب چیست؟ عقل عرفانی مگر همان عقل امام خمینی (ره) نیست؟ مگر عقل عرفانی همان عقل ملاصدرا و ابن عربی نیست؟ منظور حضرتعالی از تفاوت عقل عرفانی با عقل امام خمینی (ره) چیست؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل عرفانی به آن صورت که بتوانیم روح زمانه را درک کنیم، بسیار مهم است و شخصیت إشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نمونه‌ی مجسم آن عقل‌اند و آن سلوک که شهداء به او اقتدا کردند و ره صدساله را، یک‌شبه طی نمودند. ولی عقل عرفانیِ آموختنی و یا عقلِ عرفانیِ بیگانه از زمانه، در این تاریخ کارساز نیست. موفق باشید

10830
متن پرسش
ﺳﻼﻡ: ۱۸ ساله هستم، ﺁﻗﺎﯼ ﻃﺎﻫﺮﺯﺍﺩﻩ ﺩیگه اﻋﺼﺎﺑﻢ ﺧﻮﺭﺩ شده، ﻫﺮﭼﯽ ﺗﺮکﮔﻨﺎﻩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺟﺎﯾﯽ دﺭ ﻣﯽ‌ﺭﻡ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻨﺎﻩ، به ﺧﺪﺍ ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ این ﮔﻨﺎﻩ‌ها به هم می‌خوره. ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮک گناهان، ﻣﺜﻞ ﻭﺭﺯﺵ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ‌ی ﺁﺛﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﻭ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺯه ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻡ ﻭ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﻢ. ﺧﻮب ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻮﺍﻗﻊ هم ﻣﻮﻓﻖ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻡ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺍﻡ نمیاﺭﻡ. ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﯾﯽ هم تهیه کرده‌ام. دائم به ﺧﻮﺩﻡ ﻟﻌﻨﺖ می ﻔﺮﺳﺘﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ این ﮐﺎﺭ ﺭﺍ کردی ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺜﻞ ﺁﯾﺖ‌اللّه ﺑﻬﺠﺖ ﻭ ﯾﺎ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﻄﻬﺮﯼ ﺷﺪی این ﮔﻨﺎﻩ ﺭﺍ ﮐﻪ به ﯾﺎﺩت ﻣﯿﺎﺩ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯽ؟!! ﻭ وقتی که ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ شدی اگر ﮐﺴﯽ ایمیل و ﺳﺎﺑﻘﻪی ﺗﻮ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ چه ﻣﯽ‌ﮐﻨﯽ؟ مثل ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽها. ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ باشد. ﺣﺎﻻ چه ﮐﻨﻢ؟ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ام کنید. خدا ﻋﻤﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻨﺪ.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حارث محاسبی آن عارف بزرگ می‌گوید در مورد یک گناه هفتاد بار توبه کردم تا بالاخره میلم به آن کم شد. شما از این توفیق که گناه به دهانتان طعم نمی‌کند غافل نباشید، مطمئن باشید به لطف الهی از آن آزاد می‌شوید و خدای ستارالعیوب به‌کلّی آثار آن را از صحنه‌ی هستی و در جان شما پاک می‌کند. موفق باشید
10712
متن پرسش

سلام علیکم: 1. در هنگام ورود به حرمین شریفین در کربلا ابتدا به زیارت امام حسین (علیه السلام) مشرف شویم یا حضرت عباس (علیه السلام)؟ 2 نماز در زیر قبه مطهر کامل است یا در صحن هم می توان کامل خواند؟ چگونه بیشترین استفاده و ره توشه را داشته باشیم؟ در هنگام بیاده روی متذکر چه باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم فرق نمی‌کند. بزرگانی مثل مرحوم قاضی در تجربه‌ی خود فرموده‌اند حضرت ابالفضل«علیه‌السلام» باب الحسین«علیه‌السلام»اند و امکان اُنس با حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» را بهتر فراهم می‌کنند ولی این یک قاعده‌ی کلّی نیست که برای همه صدق کند 2- این را باید طبق فتوای مرجع تقلیدتان عمل کنید 3- عرایضی در مقاله‌ی «حضور تاریخی ما در راستای اربعین حسینی» داشته‌ام که روی سایت هست. موفق باشید

2514
متن پرسش
سلام علیکم در یکی از فایل های صوتی شما هست که ورزش بدنسازی اصصصصلا مورد تایید شما نیست میشه دلیلتون رو بخاطر این همه جدیت بر نفی این مساله بگید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم اگر بحث «تأثیر روح بر حرکات ورزشی» از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را مطالعه فرمایید عرض من آن‌جا آن است که ما به ورزش به عنوان وسیله‌ای برای تقویت اراده و نفوذدادن اراده در بدن، نیاز داریم ولی بدن‌سازی به این معنا که بخواهیم بدن‌های خود را به شکل پرورش اندام به نمایش بگذاریم ، چیزی نیست که بتوان به آن نظر کرد و آن را مثبت دانست. موفق باشید
17217
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد طاهرزاده: جناب استاد از این که وقت گرانبهای شما را می گیرم عذر خواهی می کنم جناب استاد وقتی صحبتهای آیت الله جوادی را در باره هاشمی در سوال یکی از کاربران خواندم شوک زده شدم. روزگاری اگر آیت الله جوادی در مقابل آیت الله مصباح از هاشمی دفاع می کرد تا اندازه ا ی قابل هضم بود اما امروز را به هیچ نحوی نمی توان توجیه کرد. کسی که موضع گیریهایش درباره رهبر آفتابی شده است و وقتی رهبر سهم مهلک را درباره ارتباط با آمریکا از برجام می داند ایشان با کمال وقاحت و بی ادبانه می گوید بعضی چشمانشان را می بندند و دهانشان را باز می کنند و می گویند برجام سم مهلک است. کسی که وقتی رهبر، نبود آیت الله مصباح و آیت الله یزدی را در مجلس خبرگان خسارت می دانند چه توهین هایی در در آن نامه که برای مردم می نویسد نثار این دو عالم می کند خصوصا کسی که رهبر انقلاب او را کسی می داند که خلاء شهید مطهری و علامه طباطبایی را برای نسل امروز پر کرده است. کسی که صریحا حکم قوه قضاییه جمهوری اسلامی را به سخره می گیرد چرا که دامن خود او را گرفته و فرزندش را به محاکمه کشیده و در مقابل همسرش که لغت بی ادبابه پدر سوخته بازی را به حکم قوه قضاییه می دهد هیچ موضعی نمی گیرد. کسی که فرزندانش در جریان فتنه بر اساس صوت موجود چه توهین هایی به رهبر معظم می کنند و ایشان دم بر نمی آورد و همیشه حمایتشان می کند. کسی که وقتی بیشتر مردم در فقر و فشار زندگی از اولین امکانات محروم هستند خودش فرزندانش را تشویق به اسب سواری و اسکی و گردش در سد لتیان و.... می کند و گویی سخن امام علی (ع) را در باره وظیفه حاکمان در زندگی را نشنیده است. کسی که اشرافیت و تجمل پرستی را در این کشور نهادینه می کند و گویی نهیب هایی مکرر امام خمینی (ره) را نشنیده که فرمودند اگر روزی دولت ما توجه به کاخ پیدا کند و خوی کوخ نشینی را فراموش کند آن روز است که باید فاتحه دولت وملت را خواند. کسی که لیبرالیسم را تا هم فیها خالدون در این مملکت نهادینه کرد و مسبب بسیاری از ناهنجاریهای اعتقادی و اخلاقی.... شد و فرهنگ و ارزشها را به مسلخ برد. به قول دکتر شهریار زرشناس غرب شناس برجسته، دولت سازندگی ظالمانه ترین مدل اقتصادی یعنی سرمایه داری شبه مدرن ایران را که ام الفساد و منشا فاصله طبقاتی ها و منشا بی عدالتی ها و منشا بحران های مستمر است را در ایران باسازی کرد و بعد ثمره وحشتناک اعمال خودشان را به حساب انقلاب گذاشتند. کسی که در صحبتهایی که مخ آدم سوت می کشد نگران است عساکری پیدا نشوند و این خانمها و چهره های زیبا را از دست مردم خارج کنند!!!! کسی که هم مسبب آتش فتنه می شود و هم در طول فتنه بی توجه به توصیه های مکرر رهبر خطش را از فتنه جدا نمی کند و تایید تلویحی هم دارد. کسی که در این سالها تمام تلاشش این است که با اتهام تند روی نیروهای مومن و انقلابی که به قول رهبر انقلاب در زمان خطر مدافع انقلاب اینانند را به هر شکل ممکن لجن مال و از صحنه خارج کند. کسی که کرباسچی و مدیران از این دست، دست پرورده های اویند کرباسچی که جنابعالی او را شمر انقلاب خواندید. کسی که هر جا سخن می گوید بوی منیت از سخنانش هویداست و مشام را آزار می دهد. کسی که امروز اگر در ایران کسی باشد که آمریکا و اسراییل و تلویزیون ضد انقلاب و حتی وهابیت و داعش به او امید داشته باشند ایشان است و این مطلب از سخنان آنها به راحتی قابل درک است و بعضا تصریح می کنند. کسی که مواضعش درباره مقاومت در سوریه و...تامل برانگیز است. تازه اگر سخنان سید حمید روحانی تاریخ نگار انقلاب درباره ایشان و نامه اش به ایشان را بپذیریم که فاجعه است که حتما استاد عزیز ما خود خوانده و شنیده اند. حال جناب استاد عزیز ما اینها نمونه هایی از نقدهای منتقدان و دلسوزان به ایشان است حال شما بفرمایید کدامش نابجا دروغ و تهمت و تخریب است که آیت الله جوادی از تخریب هایی که صورت می گیرد ابراز تاسف می کنند اگر این روشن گریها هم نبود که واقعا حقیقت گم می شد. عجیب تر این که آیت الله جوادی می فرمایند تشکیل حکومت و زمینه سازی برای راهنمایی انسانها آرزوی همه انبیاست و این انقلاب فرصتی برای ماست که مردم را راهنمایی کنیم و در این راه از تلخی ها نرنجیم و باید صبر کنیم. جناب استاد گرچه این سخن در جای خود بسیار درست است اما چه نسبتی به مخاطب این جملات که اقای هاشمی هستند دارد واقعا سخنان ، سیره عملی و زندگی شخصی هاشمی، همسر و فرزندان ایشان نوع زندگی و موضع گیری و صحبتهایشان ، حزب کارگزاران ایشان ، سیاست لیبرالیستی غفلت زای ایشان که خود شما می فرمودید پس از سخنرانی ایشان در اصفهان ، برای رهبری همان سالهای اول نامه نوشتم که این سخنان غفلت زاست یا به قول آقای احمد توکلی که می گفتند همان سالها در روزنامه مقاله نوشتم که این سیاست توسعه کم کم در خیابانهای تهران علاوه بر موی سر خانمها ساق پای آنها را هم برهنه خواهد کرد. براستی کدام یک از اینها در جهت راهنمایی انسانها به سوی خدا بوده که آیت الله جوادی چنین چیزی را به ایشان گفته و صبر ایشان را می ستاید؟ هاشمی که اتفاقا عکس اینها عمل کرد و جامعه را دچار غفلت و تجمل پرستی نمود مانور تجمل ایشان که اظهر من الشمس است. تازه می فرمایند هر نعمتی با مسئولیتی همراه است که یکی از ویژگی های شما صبر است که به قول معروف کیمیاست و خدا هم به شما داده است. جناب استاد براستی آیت الله جوادی خبر ندارند که در دوران سازندگی حاکم بلامنازع ایشان بودند و تقریبا تمام صداها در گلو خفه و مردم شعار می دادند مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبرست. در دوران اصلاحات دوستان و مشاوران خود ایشان همچون اکبر گنجی و....بر ایشان شوریدند و مطالبی گفتند و نوشتند و در آخر هم که خاتمی ادامه دهنده راه ایشان بود در زمان احمدی نژاد هم که با آن نامه بدون سلام والسلام سراسر منیت، زمینه آتش فتنه را فراهم کردند و از هر فرصتی برای تخریب دولت استفاده کردند و سخن گفتند، در زمان روحانی هم که دیگر چه باید بگویند تخریب دولت گذشته، توهین های سنگین به منتقدان حتی آیت الله مصباح و....به سخره گرفتن حکم قوه قضائیه در باره پسرش را هم با ساختن فیلم خدا حافظی ، اگر ایشان آنچه که آقای جوادی می گویند کیمیای صبر را داشتند حداقل در این باره صبر می کردند و یکی از قوای مملکت را زیر سوال نمی بردند، آن هم درباره کسی که جرایمش روشن است. البته ما جایی سراغ داریم که ایشان واقعا صبر و سکوت کردند آن هم در فتنه. استاد عزیز باز هم ما را ببخشید ولی به ما حق بدهید که دل ما از این همه کوه علم و تفسیر سرد شود و برای ما روشن کنید پس جایگاه بصیرت قرآنی کجاست اگر نبود سخنان بزرگانی مثل رهبر انقلاب، آیت الله مصباح، خود شما، کارشناسان برجسته انقلاب و،،،، به خود می گفتم جوجه تو چه می فهمی او کوه علم است و ساده از کنارش رد می شدیم. اما اکنون نمی شود اگر روزگاری در جریان انتخابات بعضی طلاب در حرکت بسیار بسیار غلط به ساحت ایشان توهین کردند علتش همین نگرش ایشان است. استاد عزیز در جواب از مقام بلند آیت الله جوادی و حفظ شان ایشان ننویسید این وظیفه همه است و ما باید عقیده ایشان را محترم بشماریم بلکه علت ندیدن این همه انحراف را روشن بفرمایید. آنچه شما و.....می بینند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً اگر آیت الله جوادی از نادر علمایی نبودند که به شدت مقام معظم رهبری را تأیید نمی‌کردند، راحت می‌توانستیم مسئله را برای خود حل کنیم و بگوییم آیت الله جوادی در این موارد که نقد آقای هاشمی است، با رهبری اختلاف دارند و بدین دلیل است که بنده تصور می‌کنم قضیه باید چیز دیگری باشد و آیت الله جوادی از حرکات آقای هاشمی تفسیر دیگری باید داشته باشند به خصوص که اگر آقای هاشمی قبل از صحبت رهبری چیزی را تأیید کرده باشند و بعد رهبری آن را نفی کنند به معنای آن نیست که آقای هاشمی در مقابل رهبری چنین گفته‌اند. بعضی از نکاتی که فرموده‌اید از این جنس است ولی به هر حال نامه‌ی بدون سلام او که منشأ فتنه‌ی سال 88 شد؛ از خاطره‌ی تاریخ انقلاب پاک‌شدنی نیست، هرچند نمی‌خواهیم بگوییم آن نامه علت اصلیِ آن فتنه شد و آقای هاشمی را پشتیبان فتنه بدانیم، اما بالاخره معنای آن نامه بسیار معنای تلخی بود. آن‌چه بنده در این موارد و امثال آن تأکید دارم عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب در این تاریخ است بدین معنی که سعه‌ای باید که در آن سعه، انقلاب اسلامی جایگاه چنین افرادی را تعیین می‌کند که نه آن جایگاه صفر محض است و نه تأیید محض بلکه شعوری و بصیرتی در این مرحله از انقلاب نیاز است که با همه‌ی طول و تفصیل‌های طیف شخصیتی افراد بتوانیم نسبت مناسبی با افراد بیابیم و این مرحله‌ی بلوغ انقلاب اسلامی است و عبور از خطر دو قطبی شدنی که ما را هنوز در مرحله‌ی قبل از انقلابی که مقابله‌ی کفر با ایمان بود قرار می‌دهد. موفق باشید

16726
متن پرسش
سلام: در مورد فتوای اخیر آیت‌الله مکارم نوشتم برای دوستان. نیازی به دانستن فقه نیست. دلایلم را بخوای می گویم. جناب مکارم که بنده ایشان را صعصعه بن صوحان می نامیدم. نمی دونم چجور و با چه ادبیات و چه کلماتی این اشتباه بزرگ تاریخی را بشرحم و از چه زوایایی. جناب استاد اصلا این فتوا که ضرورت مسلم اسلام را تبدیل و موکول به اما و اگر و شرایط زمانه کرده مرا بدجور رنجونده. دیگه مگه میشه جلوشو گرفت؟ جلوی توجیه را؟ سوءاستفاده را؟ جلوی خباثت و قلدری غربی ها و نهادهای دانشگاهیشون را؟ اگر دانشگاه و کشوری در برابر اصرار دانشجویان مسلمان پا عقب گذاشته بود و حجاب را آزاد، دیگه اونا هم بر موضع نفی حجاب خود مصر. پس لابد اون زن هایی که زمانه رضا خان برای دوش گرفتن و خرید و کار در مزرعه که ضرورتی بیش از تحصیل داشت اشتباه کردند که تو خونه نشستن در زمانه کشف حجاب رضاخان ملعون. تجربه و عقل میگه هر چه ما عقب بنشینین استکبار و اسلام ستیزان پا جلو گذاشته اند. در زمانه ای هستیم که اگر تا دیروز حجاب مستحب بوده الان حجاب واجبه و شاخصه اسلام و علم و پرچم دین ماست. اگر تا دیروز مانتو کفایت می کرد الان خود خود چادر برتر و والاتر و انقلابی تر و اسلامی تره (تو مملکت ما). در زمانه ای هستیم که به تعبیر اصغر طاهرزاده شیطان با همه مظاهر و جلوات و بدیهاش در صحنه است پس ما با تمام مظاهر و نمادهای مذهبی مون در صحنه. هیهات که حضرت حجت به ترک اختیاری حجاب تحت هر عنوان و توجیه و بهانه و شرایطی رضایت داشته باشند چه رسد به چار کلمه سواد مسخره دانشگاهی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این فتوی، از قبل در مواردی مثل رجوع زن به پزشک مرد در صورتی که مضطر بوده و راه چاره‌ی دیگری نباشد مطرح بوده‌است و خود ایشان هم به این مورد اشاره می‌کنند ولی در مورد برداشتن حجاب به خاطر تحصیل به نظر می‌آید که صلاح نبود این فتوا در معرض دید همگان قرار گیرد، زیرا افرادِ غیر متخصص متوجه‌ی قیوداتی که آیت اللّه مکارم به‌کار برده‌اند، نمی‌شوند. در حالی‌که با فرضِ آن قیودات، یک نفر هم در کلّ دنیا پیدا نمی‌شود که بخواهد به جهت چنین مشکلاتی در آن مرحله‌ی خاص از داشتن حجاب عدول کند (چرا که ایشان می‌فرمایند این حکم در صورتی‌است که رعایت حجاب و محرومیت از تحصیل اولا مشکلاتی برای شخص یا جامعه‌ی اسلامی پیش آورد و ثانیا آن مشکلات، مشکلات مهمه‌ای باشد که وی یا جامعه‌ی اسلامی را تهدید کند و این قیود مثلا در صورتی محقق می‌شود که جامعه‌ی اسلامی شدیدا نیازمند آن رشته باشد و هیچ مردی نباشد که در آن رشته تحصیل‌کند و....). بنابر این عملاً ممکن است این فتوی موجب سوء استفاده گردد و عده‌ای فکر کنند حضرت آیت اللّه فرموده‌اند «اگر داشتن حجاب برای کسی مشکل است، می‌تواند از داشتن حجاب عدول نماید!» در حالی‌که چنین نیست. لینک فتوای مذکور در سایت ایشان ارائه می‌گردد. http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=4&lid=0&mid=394272&catid=6412  .موفق باشید.

10333
متن پرسش
با توجه به نقد هایی که درباره مباحث آقای سروش و شبستری روی سایت قرار داده اید آیا نمی توان اینگونه و به آسانی پاسخ داد که پیامبر (ص) قرآن را اعم از لفظ و معنا خودشان ایجاد فرموده اند، اما با این توضیح که حقیقت قرآن عین حقیقت پیامبر (ص) است و تنها لازم است که ایشان آن را تنزل بدهند و به شکل الفاظ دربیاورند. کما اینکه جبرئیل نمی تواند از حقیقت پیامبر (ص) که اشرف مخلوقات هستند بالاتر باشد. و با این توضیح قرآن که تنزل یافته آن حقیقت است نمی تواند خطا یا اشتباه باشد. اما اگر خداوند را در مقابل پیامبر (ص) و دو وجود بدانیم آن اشکالات وارد می شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود قرآن می‌فرماید تماماً حتی الفاظ آن از طرف خداوند آمده و به انسان‌ها می‌فرماید اگر شک دارید که این قرآن از طرف خدا نیست و سخنانی است که یک انسان آن را تنظیم کرده شما هم به عنوان یک انسان یک سوره همانند آن بیاورید. لذا نمی‌توان گفت الفاظ قرآن از خود پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باشد. حتی بعضاً رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند جبرائیل این آیه را برای من نازل کرد و جای آن را نیز تعیین می‌کند که در کجای قرآن قرار دهم. موفق باشید
298

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. پسری 24 ساله ام. کتاب زن آن گونه که باید باشد شما را چند بار مطالعه کردم. به این نتیجه رسیده ام که باید قبل از ازدواج درباره زن ، خانواده ، تربیت فرزندان و کلا مقوله هایی از این دست معرفت پیدا کنم. اگر ممکن است منابعی را در این زمینه به همراه سیر مطالعاتی و ترتیب مطالعه آنها معرفی نمایید. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام خداوند در ذات و فطرت انسان راه درست زندگی‌کردن با همسر را گذاشته، کافی است جناب‌عالی مطابق شریعت الهی عمل کنید بقیه را خداوند درست می‌کند و در طول زندگی و به مرور زن و مرد سجایای اخلاقی لازم را به مدد الهی به دست می‌آورند. عمده آن است که انسان‌ها متوجه جنبه‌های آرمانی خود و زندگی‌شان باشند. در ضمن منابعی که در آخر کتاب آمده می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. موفق باشید
13923
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت استاد: سوالی داشتم و اینکه آیا در حال حاضر وظیفه و تکلیفی در مورد سوریه رفتن و یا عراق (برای جنگ) برای افراد غیر نظامی هست؟! البته سوال های قبلی را در این مورد دیدم! قبلاً گفته بودید که در حال حاضر وظیفه نیست! ولی خب سوالاتی هم پاسخ داده بودید که اگر فکر می کنید وظیفه تان است بروید! در حال حاضر دوستانی را می بینم که بعضی شان طلبه اند و بعضی شان بسیجی یا هیئتی و خیلی علاقه مند شده اند به سوریه و عراق رفتن! من خود مشتاقم... ولی خب با تحقیقات زیاد متوجه شده ام که اولاً احتیاج به نیروی تخصصی و چریک هست و دوماً این طور نیست که همان لحظه نیروی به دفاع از حرم بپردازد. (الحمدالله اطراف حرم حضرت زینب سلام الله علیها موقعیت خوبی دارد.) بلکه به آزادسازی مناطق و کارهای دیگر می پردازد. البته مطمئناً نبرد و شهادت در این عرصه که مشخصاً دست نشانده های اسراییل و آمریکا و انگلیس آنها را تامین و پشتیبانی می کند، بسیار با ارزشمند است! اما سوالم بیشتر از باب فهم وظیفه است. خیلی از دوستان (که شاید بنده هم خودم جزء آن ها باشم) مقداری احساسی عمل می کنیم؛ شاید بهتر است به سخنان حضرت آقا فکر کنیم و بار سنگین تری برداریم! از طرفی هم با خود می گویم شاید این حرفا از سر فرار از نبرد باشد! دوست داشتم نظر دقیق استاد عزیز را که همیشه به لطف خدا باعث عمیق شدن در همه ی مسائل را برایم فراهم کرده بدانم... باز هم تشکر می کنم و از خدا خواستارم که به شما اجر و سلامتی همچنین توفیق و عنایت کند. «یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها مدد»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که خودتان متجه شده‌اید موضوع؛ موضوع خیلی صریحی نیست که راحت بتوان نظر داد در عین آن‌که حضور در چنین جبهه‌ای مسلّم حضور در جبهه‌ی حق است در مقابل باطل. آن‌چه مورد بحث است این می‌باشد که آیا این تنها جبهه‌ای است که ما باید در آن وارد شویم؟ این‌جاست که هرکس باید با خودش مسئله را حلّ کند که نسبت به مقابله با باطل با توجه به موقعیت و روحیه‌ی خودش، کدام جبهه را انتخاب کند. موفق باشید

11589
متن پرسش
سلام: «نفس اماره» و «نفس ناطقه» و «نفس مطمئنه» و «روح» و «من» این ها چه فرقی دارند؟ بر اساس سوال 11460 مربوط به قدرت نفس ناطقه برای رسیدن به قدرت حضرت علی (ع) یک کتاب برای آشنایی با نفس و راه بالفعل کردن قدرت هایش لطفا معرفی فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نفس ناطقه همان حقیقت انسان است که حال یا ما آن حقیقت را گرفتار میل‌های بد می‌کنیم در آن حال آن نفس، نفس أَمَّارَةٌ بِالسُّوء می‌شود و یا آن نفس را در ذیل اعتماد به خدا قرار می‌دهیم، که می‌شود نفس مطمئنه. و در فارسی عموماً وقتی می‌گویند «روح»، منظور همان نفس ناطقه است و این غیر از روح به معنای مقام فوق ملائکه و یا روح الأمین است. 2-  ابتدا کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را با شرح صوتی آن دنبال کنید، سپس کتاب «خویشتن پنهان» را و در آخر کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را. موفق باشید

9207
متن پرسش
با سلام موضوع: نظر حضرت عالی درباره فلسفه اسلامی و فلسفه مسلمین و عرفان اسلامی و عرفان مسلمینی که استاد علی صفائی مطرح می کنند چیست؟ در صورتی که محی الدین و اسفار هم به طور کامل خواندند و نقد می کنند نه اینکه در ستیز آن باشند؟ به عنوان نمونه درمورد عرفان: استاد ابن عربی و امثال ایشان را نماینده عرفان مسلمین می دانند نه عرفان اسلامی و با تفاوتی که ایشان بین این دو عرفان قائل است که در نوشته های ایشان از جمله کتاب نقد ج 3 و کتاب اخبات و فوز و سالک و سایر نوشته ها آمده، نظر ایشان روشن است و برای مثال ایشان در جایی به مناسبت نقد افکار دکتر سروش می فرمایند: مباحث عرفانى به خصوص آنجا که از قید مذهب رها مى‏شود و همچون مذاهب بودایى و هندى و ژاپنى و چینى و یا عرفانى الحادىِ سرخ و کاستاندال، به دنبال تصرف و قدرت مى‏آید، با همین مایه و روش‏هایى همراه است که عرفان اشراقى و یا محى‏الدین(ابن عربی) با آن همراه شده است، تمامى ریاضت‏ها همین است. [اما] عرفان دینى، جریانى متفاوت و هدف و روشى جدا دارد. عرفان دینى با هدایت و شکر و تمحیص و بلاء و با معرفت و محبت و عمل و بلاء و عجز و اعتصام همراه است، در حالى که عرفان‏هاى دیگر با ریاضت و تمرکز و استناد به پیر و توجه مرشد. و همین است که خاستگاه و جایگاه و اهداف و روش این دو متفاوت است. آقاى سروش با تسلطى که بر عرفان مولوى دارند اگر به عرفان الحادى کریشنا مورتى و کاستاندال و ... و عرفان هندى و بودایى و چینى و دون خوان هم برسند، همین اصول را مى‏بینند، پس بهتر است که ولایت و عرفان دینى را با این جریان آزاد، حتى اگر در دل مسلمین هم باشد یکى نگیرند؛ که جریان قدرت و تصرف و تسخیر، جریان دیگرى است و جریان معرفت و محبت و بلاء و تمحیص و اعتصام و عبودیت و شیدایى و اخبات و قرب و رضا و رضوان جریان دیگرى. این دو در انگیزه و هدف و روش و شکل کار و آثار و مراحل و منازل از هم جدا هستند. مشابهت‏ها در اسم و در اجزاء نباید محققى را گرفتار کند؛ که مجموعه‏ها با هم مقایسه مى‏شوند و شروع و ختم‏ها مطرح هستند و روش‏ها و منازل و آثار ... (از وحدت تا جدایی-ص 45) با تشکر و آرزوی سلامتی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای سروش واقعا هیچ بهره‌ای حتی یک کلمه از عرفان و مولوی نبرده‌اند. شما ملاحظه کنید وقتی می‌خواهد از مولوی سخن بگوید ابدا نمی‌تواند از وحدت وجود و وحدت در عین کثرت که اصل عرفان است درآید. پس نباید فهم دکتر سروش از عرفان را ملاک تجزیه و تحلیل عرفان قرار داد. ملاک عرفان محیی الدین، حضرت امام و علامه طباطبایی هستند که برای عرفان محیی الدین جایگاه فوق العاده‌ای قائل هستند. واقعا اگر کسی با عرفان محیی الدین به خوبی آشنا شود در مقایسه با بقیه‌ی افراد و افکار، عالی‌ترین نزدیکی را در خود نسبت به دین و آیات و روایات احساس می‌کند و مگر ملاک مفید بودن یک فکر همین نیست؟ موفق باشید.
4602
متن پرسش
- با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی: در این بیت عارف شیراز که می‌فرماید: «به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید.... ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها» ربط بین مصرع اول و دوم در چیست ظاهرا مقصود خواجه این است که عارف که به ذکر و مراقبه می‌نشیند امید دارد عنایتی از حضرت دوست بشود و منتظر است این در مصرع اول مطرح میشود ولی منظور از مصرع دوم را نمی‌فهمم چون می‌گویند منظور از تاب زلف مشکین یعنی وقتی که زلف در اثر باد به حرکت در میاید و بوی مشکش منتشر می‌شود که این همان امید در مصرع اول است یعنی آن‌ها منتظر جلوه و عنایتی از حضرت دوست هستند چرا در مصرع اول طوری می‌گوید و در مصرع دوم طور دیگر؟ با تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر عارف آن است که دارای انتقالات روحی فراوانی است و به راحتی از چیزی به چیز دیگر منتقل می‌شود. حافظ می‌گوید: اگر با نسیمی که از نافه‌ی نور حقیقت می‌وزد و طره‌ی دل را بگشاید، در ازای آن انکشاف روحانی عشق ظهور می‌کند و از آن‌جایی که عشق همواره خونی است و دل را در هوای محبوب می‌برد و انسان در این مسیر زیباترین خون دل‌ها را می‌خورد. در اثر آن انکشاف که تاب زلف مشکین‌ات ایجاد می‌کند، خون دل سالک شروع می‌شود و راه برای او گشوده می‌گردد. این در حالی است که مسیر عشق مسیر ‌پیچ و تاب‌داری است و دارای مظاهر گوناگونی از انوار اسماء حسنای الهی است. موفق باشید
2465
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی سوال : فرق بین وسوسه ی شیطان که از طرف شیطان اعمال می شود و امتحان الهی که از سمت خداوند جل جلاله اعمال می شود چیست؟آیا قدرت داشتن شیطان رجیم در اعمال وسوسه در طول امتحان و فتنه الهی است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هرجا شرایط منجر به رجوع ما به حضرت حق شود و بندگی ما را تقویت کند مبارک است و الهی است و هرجا نظر ما را به غیرحق معطوف کند و برای خود یک نحوه استقلال قائل باشیم پای شیطان در میان است. موفق باشید
484

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام حضور محترم استاد طاهرزاده چند سؤال پیرامون بحث‌های مطالعاتی از حضورتان دارم: بنده دو سال اخیر به مطالعه در مباحث پایه‌ای سیر مطالعاتی پیشنهادی حضرت‌عالی پرداخته‌ام و مبتنی بر آن مباحث ده نکته، برهان صدیقین، حرکت جوهری، معاد، مدرنیته و توهم، شیعه تمدن زایی، جلد 8 و 9 اسفار را مطالعه کردم.  حقیر با نظر راهگشای شما آغاز به مطالعه کتاب شریف المیزان نمودم و اخیراً جلد یک را با مطالعه وسپس تلخیص به پایان رساندم و بسیار استفاده کردم. در حال حاضر مطالعه جلد دو را آغاز کرده‌ام اما احساس می‌کنم اکنون به اندازه‌ای که در جلد اول دریافت داشتم به افق علامه منتقل نمی‌شوم. نمی‌دانم اشکال از کجا ناشی می‌شود، چگونه فهم خود را محک زده تا که سطحی از مباحث عبور نکنم و اساساً راه حل چیست؟ آیا باید واو به واو متن را بفهمم و سپس عبور کنم یا به گونه‌ای دیگر باید عمل کرد؟  مطلب دیگر اینکه چندی است که بنده به این دریافت از خود رسیده‌ام که در حوزه فکری نسبت به آنچه که باید باشم، به شدت دچار فقر ماده حصولی هستم و چه بسا نیاز خود را به بحث‌های حصولی بیش از مباحث حضوری می‌دانم. سؤالی که برای بنده وجود دارد این است که آیا واقعاً بنده درک غلطی از موضوع پیدا کرده‌ام یعنی نباید چندان به علوم حصولی مانند، حکمت و فلسفه اسلامی و غرب، و نیز تفسیر چندان توجه کنم و خود را متوجه مباحث حضوری نمایم، یا آنکه باید عمده وقت خود را به آموختن و مطالعه بیشتر اختصاص دهم؟  سؤال دیگر آنکه در حوزه فلسفه و حکمت بنده در حال حاضر بدایه الحکمه علامه طباطبایی «رضوان الله تعالی علیه» را با شرح استاد فیاضی گوش می کنم، اما دقیقاً نمی دانم بعد از آن چه سیری را باید در پیش بگیرم. وقتی که انسان نداند راه چقدر طولانی است عزمش نیز ضعیف خواهد شد لذا خواهشمندم قدری از ادامه راه در حوزه فلسفه اسلامی (آنچه که باید خوانده شود) را به بنده بنمایید تا بیشتر و با تلاش مضاعف کار خود را ادامه دهم. همچنین در حوزه غرب شناسی در یک سال اخیر عمده آثار دکتر داوری، مرحوم فردید،‌ برخی آثار حسین نصر و نیز تقریباً آثار شهید آوینی را مطالعه کرده‌ام اما اکنون در حوزه غرب شناسی مشتاقم به یک افق فکری بالاتر منتقل شوم لطفا در این زمینه نیز با معرفی آثار مفید و دستورالعمل های لازم بنده را یاری فرمایید.  تصور بنده این است که آنچه تحت عنوان حکمت شرق مطرح است که مباحث لائوتسه، کنفوسیوس یا بودا را شامل می شود حرف های بسیاری برای گفتن دارند. در خود احساس نیاز می کنم که با اندیشه آنها نیز انس بگیرم اما نمی دانم از کجا باید آغاز کنم. در این مورد با حاج آقا مرتضی توکلی نیز مشورت کردم ایشان می فرمودند قدری زود است، ‌احساس می‌کنم نمی توانم آن را به تأخیر بیندازم اما اگر شما نیز بفرمایید باید به تأخیر بیندازم آنگاه قلبم آرام می‌گیرد. لطفاً در این زمینه نیز بنده را راهنمایی فرمایید.  پس از مشورت با برخی دوستان حوزوی و نیز اساتید مدرسه، اکثراً اصرار داشتند که از هم اکنون انس خود را با زبان عربی با خواندن هر چه بیشتر متون عربی افزایش دهیم و این کار را در یک برنامه مستمر و در طول چند سال انجام شود. اما بنده شناخت صحیحی از آثار ارزشمندی که به زبان عربی نوشته شده است اشراف ندارم . خواهشمندم در صورت امکان در موضوعات مختلفی که خود صلاح می دانید منابعی با این خصوصیت به بنده معرفی فرمایید تا با مطالعه آنها هم از متن دریافت علمی داشته باشم و هم انس بیشتری با زبان عربی یافته و نیاز درسی خود در این زمینه نیز برطرف شود. با تشکر طلبه مدرسه میرزا حسین
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- نوع تأمل در المیزان و یادداشت‌برداری مختصر در ذیل هر آیه خود به خود روح را به آن‌جایی که باید ببرد می‌برد، نگران نباشید. 2- به نظرم در شرایط حاضر مطلب همان است که خدا به شما لطف کرده که علاقه‌مند به دریافت علوم حصولی شده‌اید تا إن‌شاءالله همین‌ها از یک طرف بذر مشاهده شود و از طرف دیگر بتوانید دست بقیه را بگیرید. 3- با توجه به تأکیدی که روی فقه و اصول برای طلبه دارم، بعد از بدایة و نهایة إن‌شاءالله اسفار را کامل از اول تا آخر باید مطالعه کنید و پس از آن در غرب‌شناسی ، هیدگر و رنه‌گنون دستگاه‌های خوبی دارند. 4- حقیقتش آن است که بنده خودم در حکمت شرق به‌جز چند کتاب محدود و یک نگاه به اوپانیشادها کار نکرده‌ام تا بتوانم نظر دهم. موفق باشید
246

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید جناب استاد با توجه به اینکه من به نقاشی و هنر علاقند هستم و از سویی مطالبی در مورد مذمت نقاشی در بعضی از کتب از جمله حلیته المتقین دیده ام می خواستم بدانم آیا باید این کشش درونی را جزوه نفسانیت و هوس دانست و با آن مبارزه کرد و یا باید هنر را وسیله برای بیان احساسات متعالی خود دانست و آن را رشد داد و نظر اسلام در مورد هنر ( نقاشی - موسیقی - مجسمه سازی و غیره)چیست
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: جزوه‌ای تحت عنوان «احکام مجسمه و تندیس» خدمت عزیزان تدوین شده، فکر می‌کنم با مطالعه‌ی آن جوابتان را بگیرید. موفق باشید
18500
متن پرسش
سلام استاد عزیز: قربان شما شوم ممنون از این همه صبوری و دلسوزی هایتان. عزیزجان خاک بر سر من که این سوال را می پرسم ببخشید. عزیز جان این چه نگاهی هس چه دیدی هس چه سلوکی هست که یه مشت ببخشید پابرهنه از همون اول اسلام عمارها و یاسرها و سمیه ها دور اسلام جمع شدند تا الان که انقلابی شده و باز هم پابرهنه ها برای اسلام از زندگی و روزگار و زن و بچه و عشق و پدر و مادرشون میگذرن برای یه مشت آدم که نه سری دارن نه پایی فقط و فقط شکم و پول و... براشون مهمه.. از شهدای آتش نشان گرفته تا پاسدارن مدافعان حرم و مدافعان وطن بزرگان نظامی و انتظامی ... که ببخشید همه بدون تعارف اکثریت از طبقه پایین از نظر مالی هستن و به نظر بنده که خودمم هم جزیی از اینان هستم یه نیروی معمولی با چندر غاز حقوق ماهیانه با هزار منت به اصطلاح دولتی هسیم می گیریم در مقایسه با اون بالا بالایی ها جان فشانی اینان و خاطره گویی و اختلاس آنان با موضع گیری انقلاب و اسلام و غرب و مدرنیته که شما پرچم دار آن هستید. جز همونی نیست که گویند جوانان ما را کشتند به عنوان جهاد، مال و دارایهایمان را بردند به عنوان زکات، دلیل اونم همین جو اختلاس ها و اجتماع و فرهنگ حاکم بین اکثر مسئولین این ملت که انگار مردم پت و مت هستن! هرکی تیغش ببره برداره ببره حالا اون جوان از نظر مالی پایین از نظر رتبه دولتی پایین همون یاسرهای اسلام قدیم و برده های نوین اند که اتفاقی بیفته یا علی شما ایثارگرید برید جلو، اسلام به شما نیازه داره برید تا اسلام بمونه، آخرش هم پولداره و سرمایه داره یه چیز طلبکاره، به خدا من چیزی ندیدم جز دروغ و لاپوشالی از مافوق و بالا بالایی ها بعنوان اسلام و حاکمیت جهانی و .. واقعا چیزی هست که منم بشم ایثارگر واقعی بشم مدافع وطن یا حرم.. یا نه واقعا سرکاریم و یاران ابوسفیان زمانه هستیم که آقا توپ رو بین خودتون چرخش بدید که نه اسلامی هست و شهادتی... که بابا سرکاری... تو رو قرآن راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ای عزیز! مگر ما برای سرمایه‌داران در مقابل نظام استکباری می‌ایستیم؟ قصه‌ی ما قصه‌ی اسلام و انقلاب است و معامله‌ای که در راستای سربازی برای اسلام و انقلاب با خدا به میان آورده‌ایم. بگذار خدا و پیامبر برای ما باشند و پول‌ها و شترها برای ابوسفیان‌ها. حتماً در جریان این قضیه هستی که در یکى از جنگهاى بزرگ عصر پیامبر اسلام (ص) که در سال هشتم هجرت، به دنبال فتح مکه، واقع شد، جنگ حنین بود، که در سرزمین حنین (بین مکه و طائف) رخ داد، مسلمانان به رهبرى پیامبر (ص) پیروز شدند و غنائم بسیار، به دست مسلمانان افتاد، پیامبر (ص) در سرزمین جعرانه (محلى بین مکه و مدینه) به تقسیم آن غنائم پرداختند آن حضرت براى جذب قلوب تازه مسلمانان (مانند ابوسفیان و امثال او) غنائم بسیار به آنها داد، تا آنجا که بعضى اعتراض کردند.

 یکى از اصحاب، عرض کرد: اى رسول خدا! به عیینه و اقرع، غنائم جنگى زیادى عطا کردى، ولى به جعیل بن سراقه چندان ندادید؟

رسول خدا در پاسخ فرمود: سوگند به خدائى که جانم در دست قدرت او است، اگر زمین پر از افرادى مانند عیینه و اقرع، باشد من جعیل را از همه آنها بهتر و محبوبتر مى دانم، ولى دادن غنائم جنگى به افرادى مانند عیینه و اقرع، براى جذب دلهاى آنها به سوى اسلام است، ولى جعیل را به اسلام خودش نگریستم و بر این اساس با او رفتار کردم.

                                 ***

رسول خدا (ص) در ماجراى جنگ حنین، با دادن غنائم جنگى، قلوب رؤساى عرب از قریش و سایر قبایل مضر، مانند ابوسفیان و عیینه بن حصین فزارى و امثال آنها را جذب کرد.

انصار مسلمانان مدینه (از این جریان)، خشمگین شدند، و نزد (رئیس خود) سعد بن عباده رفتند، سعد آنها را (در سرزمین جعرانه) به حضور پیامبر (ص) آورد، آنگاه، سعد عرض کرد: اى رسول خدا! آیا به من اجازه سخن مى دهى؟!

پیامبر: آری.

سعد: اگر این کار (تقسیم غنائم به تازه مسلمانان قوم خود) را که انجام دادى، به دستور خدا بود، به آن راضى هستیم، وگرنه ما رضایت ندهیم.

پیامبر: اى گروه انصار! آیا همه شما با گفتار آقا و بزرگتان سعد موافق هستید؟

انصار: آقا و بزرگ ما، خدا و رسولش مى باشد دوبار این سؤال و پاسخ تکرار شد، ولى در بار سوم، انصار گفتند: ما با رأى سعد بن عباده موافق هستیم./ به نقل از اصول کافی

                                                    ***

 در جنگ با قبیله ثقیف و هوازان، غنایم زیادی نصیب پیامبر و مسلمانان شد. آن حضرت از خمس این غنایم به اشراف و بزرگان مكه بخشش كرد. طبری می ­نویسد: «پیامبر به كسانی از اشراف مكه كه می­ خواست دل­های آنها را جلب كند، عطا داد و آنها به «مؤلفة قلوبهم» مشهور شدند که عبارت­ اند از: ابوسفیان بن حرب و پسرش معاویه، حكیم بن حزام، نضر بن حارث، علاء بن حارثه، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، سهیل بن عمرو، خویطب بن عبدالعزی، عیینة بن حصن، اقرع بن حابس و مالك بن عوف كه هر كدام صد شتر گرفتند.»(1)

 آمار غنایم درجنگ حنین

«در جنگ حنین و برخورد با قبیله ثقیف، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. 6 هزار اسیر، 24 هزار شتر، 40 هزار گوسفند و بز و چهل هزار اوقیه نقره ... . آن حضرت این اموال را بین مسلمانان تقسیم كرد. ابتدا اموالی را به كسانی پرداخت كه می­ خواست دل­های آنان را با پرداخت مال به دست آورد. ابوسفیان بن حرب 40 اوقیه نقره و صد شتر، یزید بن ابوسفیان و معاویه بن ابوسفیان نیز همین مقدار، حكیم بن حزام 200 شتر و نضر بن حارث و اسید بن جاریه 100 شتر، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، قیس بن عدی، سهیل بن عمرو... 50 شتر و عباس بن  مرداس 100 شتر.»(2)

اعتراض انصار

 بخشش­ های حضرت رسول­ (ص) به اشراف قریش برای جلب دل­های آنها به اسلام، باعث حرف و حدیث­ هایی، میان انصار شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر (ص) از غنایم به مردم قریش پرداخت كرد، اعتراض کردند. (3)

 حضرت پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب اندك چیزی از دنیا آزرده ­دل شده ­اید كه قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپرده ­ام؟ مگر راضی نیستید كه مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی كه جان محمد به فرمان اوست، اگر هجرت نبود، من یكی از انصار بودم... .»(4) انصار كه از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسول ­خدا (ص) ما بسیار خشنودیم كه شما همراه ما و بهره ما باشید.» پیامبر(ص) فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را رحمت فرمای.» (5) یعقوبی می­ نویسد: «پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش كردم تا دلشان را به دست آورم و شما را به اسلامتان وا می ­گذارم.»(6)

 ابن ­هشام می ­نویسد: «مردی به خاتم انبیا (ص) اعتراض كرد كه به عیینة بن حصن و اقرع بن حابس، هر یك صد شتر دادی؛ ولی به جعیل بن سراقه كه یكی از بزرگان قبیله غفار است هیچ ندادی؟ حضرت فرمود: «سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست ... من این كار را كردم برای آنكه دلشان را به دست آورم تا اسلام آورند؛ اما جعیل بن سراقه را به همان اسلامی كه دارد واگذار كردم.» (7)

  پاورقی

1. تاریخ طبري، ج3، ص 1214 و 1215.

2.   طبقات الكبري، ترجمه محمود مهدوي دامغانيج2، ص 147 – 150.

3.طبقات الكبري، ج 2، ص 151.

4.سيرة النبويه،  ابن­ هشام،ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 2، ص 318 و طبري، ج3، ص 1217.

5. طبقات الكبري، ص151.

6.تاریخ  يعقوبي، ج 1، ص 425.

7. سیرة النبویه، ج 2، ص 315 و 316.

امیدوارم که از این قصه ما بتوانیم راهِ درستی را انتخاب کنیم که شترها برای آن‌ها باشد و پیامبر برای ما! موفق باشید

11487
متن پرسش
سلام علیکم: سؤال بنده اینست که تعریف لغتی و اصطلاحی واژه تمدن چیست و منظور ازتمدن اسلامی چیست؟ از حضورتان تقاضامندم اگر یک سیرمطالعاتی در مورد انقلاب اسلامی مد نظرتان است بنده را راهنمایی کنید. از مسؤل سایت خواهشمندم که از طریق ایمیل جواب سؤال و سیر را برای بنده ارسال کنند. با تشکر از شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمدن به معنای نزدیکی انسان‌ها در کنار همدیگر است با این نیّت که بخواهند با در کنار هم بودن بستری جهت زندگی خود مطابق اهدافی که مدّ نظر دارند فراهم کنند و در تمدن اسلامی انسان‌ها جهت اهدافی که اسلام مدّ نظر آن‌ها قرار داده در کنار هم می‌آیند و در تحقق آن اهداف به همدیگر یاری می‌رسانند. بنده در چهار کتاب عرایضی در مورد انقلاب اسلامی داشته‌ام، از کتاب «انقلاب اسلامی؛ بازگشت به عهد قدسی» می‌توانید شروع کنید. کتاب‌ها روی سایت هست. موفق باشید

7571
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی. الان که اینها رابرایتان می نویسم واقعا خسته ام؛ از دست خودم و از دست این دل پریشان هرجایی!! استاد الان نمازم تمام شد! از همان نمازهایی که حواسم همه جا هست الا به محبوب! این قلب پراکنده انگار اصلا کشیده نمی شود! استاد حق دارید اگر عمق حرفهایم را درک نکنید؛ احتمالا شما این حالات را تجربه نکرده اید! استاد عزیز، به خودم گفتم بیا و نافله ها را بخوان؛ حال نافله هم یعنی خیر سرم میخوانم صد برابر پراکندگی که در فرایض دارم در نوافل دارم. استاد خسته شده ام ولی به لطف خدا هنوز رها نکرده ام؛ هنوز ناامید نشده ام. استاد کتاب ادب خیال و ... را هم خواندم اما به این قلب سنگ کارگر نشد. استاد چه کنم؟حسرت به دل کسانی هستم که در یاد دوست غوطه ورند. حسرت به دل کسانی که دلشان یکدله است. همه نشانه های که شما در فرمایشاتتان اشاره می کنید که مثلا خوابهای پراکنده و غیرمستحکم، پرش مدام خیال به آینده و گذشته و توهم و...را دارم. استاد من چه کنم که آدم شوم؟از خودم خسته ام؛ استاد کی مرا هم در جمع دلشدگان کویش می پذیرد؟دیروز نشستم 70 بار آیات مسخرات را خوندم؛ شما فرموده بودید حداقل یکبار اون دل بی شیطان را به آدم میدن؛ اما ندادن!!!فکر کنم این قلب من از کوه سخت تره که نرم نشد و من تغییری احساس نکردم...استاد می شود مرا راهنمایی کنید؟تشکر بیکران، خداوند عاقبتتان را به خیر کند
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: گفت: « بیا باز امشب ای دل در بکوبیم/ بیا این بار محکم تر بکوبیم/ مکوب ای دل به تلخی دست بر دست/ در این قصر بلور آخر کسی هست/ بکوب ای دل که این جا قصر نور است/ بکوب ای دل مرا شرم حضور است/ بکوب ای دل که غفار است یارم/ من از کوبیدن در شرم دارم/ بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست/ مرا هر چند روی در زدن نیست ». به فرمایش استاد بزرگوار حضرت آیت‌اللّه حسن‌زاده؛ ما باید گدای سمجی باشیم. شما به عنوان یک کار سلوکی عبادات خود را با صبر و حوصله ادامه دهید و به خدا بگویید: من با همین دل‌پریشان عبادت‌هایم را می‌کنم، اگر عبادت با حضور قلب می‌خواهی خودت حضور قلب را بده. موفق باشید
5264
متن پرسش
سلام جایگاه نقد در اسلام کجاست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نقد اسلامی به این معناست که حرکات و گفتار افراد و جریان‌ها را بر مبنای نظر به حقیقت اسلامی ارزیابی کنیم تا هر فکر و جریانی متوجه دوری و نزدیکی‌اش نسبت به حقیقت بشود و خود را بازخوانی کند. مثلا یکی از نقدهای اساسی که ما باید نسبت به وضع خودمان داشته‌باشیم،‌آن است که روح اصول‌گراییِ سیاسی و حزبی‌شده سعی می‌کند بانگاه‌های فرهنگی که مطابق سلیقه‌اش نیست برخورد امنیتی کند و این برای نظام فرهنگی ما بسیار مضر است. فرهنگ ما توان آن را دارد که مخالف خود را تحمل کند و جواب‌گوی القائات منفی آن باشد. با این که بنده در هیچ زمانی هیچ گرایشی به آقای مشائی نداشته و ندارم،‌ برایم سوال است چرا با افراد و سایت‌هایی که به ایشان گرایش دارند برخورد امنیّتی می‌شود و سایت‌های این افراد فیلتر می‌گردد در حالی که ما به خوبی می‌توانیم با این افراد وارد گفتمان فرهنگی شویم. چگونه با نظر به اهداف مقدس نظام اسلامی می‌توانیم این حرکات امنیتی را نقد نکنیم؟ موفق باشید.
573
متن پرسش
با سلام و تشکر از استاد ارجمند.در قران امده کسی که در راه خدا جهد کند سبل (راه خود )را به او نشان خواهد دادو خود او را هدایت میکند. حالا سئوال من این است که اگر بپذیریم مسیحییت دین منسوخ میباشد وپیروان ان راه سعادت را پیدا نکرده اند آیا بین مسیحیان و حتی راهبان مسیحی یک نفر جهد کننده در راه خدا وجود ندارد .در خصوص اهل تسنن هم که ما به علت ولایت ناپذیری آنها را فرقه ناجیه نمیدانیم آیا در بین علمای آنها کسی نیست که در راه خدا جهد کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: برادر عزیز همه‌ی مشکل را علماء رسمی فرقه‌های مذکور ایجاد کرده‌اند که با انجمادی که در فهم دین به‌خرج می‌دهند راهی به سوی خدا در مقابل‌شان گشوده نمی‌شود وگرنه مردم کوچه و بازار به راحتی آماده‌ی شنیدن حق‌اند. وقتی آن عالِم وَهابی می‌گوید: شیعیان کافرند، و یک قدم بر نمی‌دارد ببیند حرف شیعیان چیست و یا وقتی جناب پاپ در سخنرانی که سال گذشته در بروکسل داشت در نهایت بی‌پروایی می‌گوید: اسلام دین غیر عقلانی است، آیا چنین روحیه‌هایی می‌توانند در راه خدا مجاهده کنند یا امثال روژه گارودی‌ها یا فریتیوف شوان‌ها و مارتین لینگرها هستند که بدون انجماد فکری با اسلام روبه‌رو می‌شوند و اسلام را زیباترین راه برای ارتباط با خدا تشخیص می‌دهند و یا امثال دکتر تیجانی عالم اهل سنت که شیعه شده می‌گوید: «اگر برای علی میسّر شده بود که سی‌سال طبق سیره‌ی پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» بر مردم حکومت کند، همانا اسلام امروز جهان را فرا گرفته بود و عقیده‌ی متین و محکم در قلوب مسلمانان جایگزین شده و فتنه‌های کوچک و بزرگ رخ نمی‌داد و نه کربلایی می‌بود و نه عاشورایی. اگر همان‌طور حکومت سایر ائمه که پیامبر آنان را به نام وصیّ خود قرار داده بود، ادامه می‌داشت، جز مسلمانان، ملتی بر روی زمین وجود نداشت و دنیا نه چنین بود که امروز مشاهده می‌کنیم و زندگی ما به معنای واقعی‌اش، زندگی انسانی بود.» موفق باشید
353

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر از خداوند به خاطر وجود آدم هایی مثل شما. من نمیدونم چرا ولی همیشه عذاب وجدان دارم. اصلا نمیدانم این عذاب وجدان از چیست ولی انگار عادت کردم که همیشه از خدا عذر خواهی کنم مثلا اگر سر کلاس از استاد سوال بپرسم، بعد از این بابت که استاد نا محرم بوده (با وجود این که نگاهش نکردم ) و یا از این بابت که میخواهم کلا سکوت پیشه کنم تا قصاوت قلبم کم شود ، و موارد بسیار زیاد دیگر که اصلا در رابطه با خوبی یا بدی کارم علمی نداشتم از خدا عذر خواهی میکنم. میخواستم یک موقع این کارم به وسواس فکری تبدیل نشده باشد . این کارخوب است یا نه ؟ 2)علت کوری چشم چیست و از چه راه هایی میتوان کوری آن را برطرف کرد؟(خیلی مهم است برایم) باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- شما طبق وظیفه عمل کنید و تا آن‌جایی که طبق وظیفه‌ی دینی عمل می‌کنید از خدا شاکر باشید و دیگر دغدغه‌ای نداشته باشید و آن‌جایی هم که شک دارید وظیفه چیست اگر می‌شود اقدامی صورت نگیرد تا موضوع روشن شود. 2- نمی‌دانم منظور شما از کوری چشم، کوری چشم دل است یا کوری چشم سر؟ کوری چشم دل در اثر حبّ دنیا و تکبر پیش می‌اید و کوری چشم سر هم که یک موضوع فیزیولوژیکی است که روح عضو مناسبی که در اثر آن قوه‌ی بینایی خود را بروز دهد، در اختیار ندارد. موفق باشید
نمایش چاپی