باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل عرفانی به آن صورت که بتوانیم روح زمانه را درک کنیم، بسیار مهم است و شخصیت إشراقی حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» نمونهی مجسم آن عقلاند و آن سلوک که شهداء به او اقتدا کردند و ره صدساله را، یکشبه طی نمودند. ولی عقل عرفانیِ آموختنی و یا عقلِ عرفانیِ بیگانه از زمانه، در این تاریخ کارساز نیست. موفق باشید
سلام علیکم: 1. در هنگام ورود به حرمین شریفین در کربلا ابتدا به زیارت امام حسین (علیه السلام) مشرف شویم یا حضرت عباس (علیه السلام)؟ 2 نماز در زیر قبه مطهر کامل است یا در صحن هم می توان کامل خواند؟ چگونه بیشترین استفاده و ره توشه را داشته باشیم؟ در هنگام بیاده روی متذکر چه باشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم فرق نمیکند. بزرگانی مثل مرحوم قاضی در تجربهی خود فرمودهاند حضرت ابالفضل«علیهالسلام» باب الحسین«علیهالسلام»اند و امکان اُنس با حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» را بهتر فراهم میکنند ولی این یک قاعدهی کلّی نیست که برای همه صدق کند 2- این را باید طبق فتوای مرجع تقلیدتان عمل کنید 3- عرایضی در مقالهی «حضور تاریخی ما در راستای اربعین حسینی» داشتهام که روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً اگر آیت الله جوادی از نادر علمایی نبودند که به شدت مقام معظم رهبری را تأیید نمیکردند، راحت میتوانستیم مسئله را برای خود حل کنیم و بگوییم آیت الله جوادی در این موارد که نقد آقای هاشمی است، با رهبری اختلاف دارند و بدین دلیل است که بنده تصور میکنم قضیه باید چیز دیگری باشد و آیت الله جوادی از حرکات آقای هاشمی تفسیر دیگری باید داشته باشند به خصوص که اگر آقای هاشمی قبل از صحبت رهبری چیزی را تأیید کرده باشند و بعد رهبری آن را نفی کنند به معنای آن نیست که آقای هاشمی در مقابل رهبری چنین گفتهاند. بعضی از نکاتی که فرمودهاید از این جنس است ولی به هر حال نامهی بدون سلام او که منشأ فتنهی سال 88 شد؛ از خاطرهی تاریخ انقلاب پاکشدنی نیست، هرچند نمیخواهیم بگوییم آن نامه علت اصلیِ آن فتنه شد و آقای هاشمی را پشتیبان فتنه بدانیم، اما بالاخره معنای آن نامه بسیار معنای تلخی بود. آنچه بنده در این موارد و امثال آن تأکید دارم عقل و ادب ادامهی انقلاب در این تاریخ است بدین معنی که سعهای باید که در آن سعه، انقلاب اسلامی جایگاه چنین افرادی را تعیین میکند که نه آن جایگاه صفر محض است و نه تأیید محض بلکه شعوری و بصیرتی در این مرحله از انقلاب نیاز است که با همهی طول و تفصیلهای طیف شخصیتی افراد بتوانیم نسبت مناسبی با افراد بیابیم و این مرحلهی بلوغ انقلاب اسلامی است و عبور از خطر دو قطبی شدنی که ما را هنوز در مرحلهی قبل از انقلابی که مقابلهی کفر با ایمان بود قرار میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این فتوی، از قبل در مواردی مثل رجوع زن به پزشک مرد در صورتی که مضطر بوده و راه چارهی دیگری نباشد مطرح بودهاست و خود ایشان هم به این مورد اشاره میکنند ولی در مورد برداشتن حجاب به خاطر تحصیل به نظر میآید که صلاح نبود این فتوا در معرض دید همگان قرار گیرد، زیرا افرادِ غیر متخصص متوجهی قیوداتی که آیت اللّه مکارم بهکار بردهاند، نمیشوند. در حالیکه با فرضِ آن قیودات، یک نفر هم در کلّ دنیا پیدا نمیشود که بخواهد به جهت چنین مشکلاتی در آن مرحلهی خاص از داشتن حجاب عدول کند (چرا که ایشان میفرمایند این حکم در صورتیاست که رعایت حجاب و محرومیت از تحصیل اولا مشکلاتی برای شخص یا جامعهی اسلامی پیش آورد و ثانیا آن مشکلات، مشکلات مهمهای باشد که وی یا جامعهی اسلامی را تهدید کند و این قیود مثلا در صورتی محقق میشود که جامعهی اسلامی شدیدا نیازمند آن رشته باشد و هیچ مردی نباشد که در آن رشته تحصیلکند و....). بنابر این عملاً ممکن است این فتوی موجب سوء استفاده گردد و عدهای فکر کنند حضرت آیت اللّه فرمودهاند «اگر داشتن حجاب برای کسی مشکل است، میتواند از داشتن حجاب عدول نماید!» در حالیکه چنین نیست. لینک فتوای مذکور در سایت ایشان ارائه میگردد. http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=4&lid=0&mid=394272&catid=6412 .موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که خودتان متجه شدهاید موضوع؛ موضوع خیلی صریحی نیست که راحت بتوان نظر داد در عین آنکه حضور در چنین جبههای مسلّم حضور در جبههی حق است در مقابل باطل. آنچه مورد بحث است این میباشد که آیا این تنها جبههای است که ما باید در آن وارد شویم؟ اینجاست که هرکس باید با خودش مسئله را حلّ کند که نسبت به مقابله با باطل با توجه به موقعیت و روحیهی خودش، کدام جبهه را انتخاب کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نفس ناطقه همان حقیقت انسان است که حال یا ما آن حقیقت را گرفتار میلهای بد میکنیم در آن حال آن نفس، نفس أَمَّارَةٌ بِالسُّوء میشود و یا آن نفس را در ذیل اعتماد به خدا قرار میدهیم، که میشود نفس مطمئنه. و در فارسی عموماً وقتی میگویند «روح»، منظور همان نفس ناطقه است و این غیر از روح به معنای مقام فوق ملائکه و یا روح الأمین است. 2- ابتدا کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را با شرح صوتی آن دنبال کنید، سپس کتاب «خویشتن پنهان» را و در آخر کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ای عزیز! مگر ما برای سرمایهداران در مقابل نظام استکباری میایستیم؟ قصهی ما قصهی اسلام و انقلاب است و معاملهای که در راستای سربازی برای اسلام و انقلاب با خدا به میان آوردهایم. بگذار خدا و پیامبر برای ما باشند و پولها و شترها برای ابوسفیانها. حتماً در جریان این قضیه هستی که در یکى از جنگهاى بزرگ عصر پیامبر اسلام (ص) که در سال هشتم هجرت، به دنبال فتح مکه، واقع شد، جنگ حنین بود، که در سرزمین حنین (بین مکه و طائف) رخ داد، مسلمانان به رهبرى پیامبر (ص) پیروز شدند و غنائم بسیار، به دست مسلمانان افتاد، پیامبر (ص) در سرزمین جعرانه (محلى بین مکه و مدینه) به تقسیم آن غنائم پرداختند آن حضرت براى جذب قلوب تازه مسلمانان (مانند ابوسفیان و امثال او) غنائم بسیار به آنها داد، تا آنجا که بعضى اعتراض کردند.
یکى از اصحاب، عرض کرد: اى رسول خدا! به عیینه و اقرع، غنائم جنگى زیادى عطا کردى، ولى به جعیل بن سراقه چندان ندادید؟
رسول خدا در پاسخ فرمود: سوگند به خدائى که جانم در دست قدرت او است، اگر زمین پر از افرادى مانند عیینه و اقرع، باشد من جعیل را از همه آنها بهتر و محبوبتر مى دانم، ولى دادن غنائم جنگى به افرادى مانند عیینه و اقرع، براى جذب دلهاى آنها به سوى اسلام است، ولى جعیل را به اسلام خودش نگریستم و بر این اساس با او رفتار کردم.
***
رسول خدا (ص) در ماجراى جنگ حنین، با دادن غنائم جنگى، قلوب رؤساى عرب از قریش و سایر قبایل مضر، مانند ابوسفیان و عیینه بن حصین فزارى و امثال آنها را جذب کرد.
انصار مسلمانان مدینه (از این جریان)، خشمگین شدند، و نزد (رئیس خود) سعد بن عباده رفتند، سعد آنها را (در سرزمین جعرانه) به حضور پیامبر (ص) آورد، آنگاه، سعد عرض کرد: اى رسول خدا! آیا به من اجازه سخن مى دهى؟!
پیامبر: آری.
سعد: اگر این کار (تقسیم غنائم به تازه مسلمانان قوم خود) را که انجام دادى، به دستور خدا بود، به آن راضى هستیم، وگرنه ما رضایت ندهیم.
پیامبر: اى گروه انصار! آیا همه شما با گفتار آقا و بزرگتان سعد موافق هستید؟
انصار: آقا و بزرگ ما، خدا و رسولش مى باشد دوبار این سؤال و پاسخ تکرار شد، ولى در بار سوم، انصار گفتند: ما با رأى سعد بن عباده موافق هستیم./ به نقل از اصول کافی
***
در جنگ با قبیله ثقیف و هوازان، غنایم زیادی نصیب پیامبر و مسلمانان شد. آن حضرت از خمس این غنایم به اشراف و بزرگان مكه بخشش كرد. طبری می نویسد: «پیامبر به كسانی از اشراف مكه كه می خواست دلهای آنها را جلب كند، عطا داد و آنها به «مؤلفة قلوبهم» مشهور شدند که عبارت اند از: ابوسفیان بن حرب و پسرش معاویه، حكیم بن حزام، نضر بن حارث، علاء بن حارثه، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، سهیل بن عمرو، خویطب بن عبدالعزی، عیینة بن حصن، اقرع بن حابس و مالك بن عوف كه هر كدام صد شتر گرفتند.»(1)
آمار غنایم درجنگ حنین
«در جنگ حنین و برخورد با قبیله ثقیف، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. 6 هزار اسیر، 24 هزار شتر، 40 هزار گوسفند و بز و چهل هزار اوقیه نقره ... . آن حضرت این اموال را بین مسلمانان تقسیم كرد. ابتدا اموالی را به كسانی پرداخت كه می خواست دلهای آنان را با پرداخت مال به دست آورد. ابوسفیان بن حرب 40 اوقیه نقره و صد شتر، یزید بن ابوسفیان و معاویه بن ابوسفیان نیز همین مقدار، حكیم بن حزام 200 شتر و نضر بن حارث و اسید بن جاریه 100 شتر، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، قیس بن عدی، سهیل بن عمرو... 50 شتر و عباس بن مرداس 100 شتر.»(2)
اعتراض انصار
بخشش های حضرت رسول (ص) به اشراف قریش برای جلب دلهای آنها به اسلام، باعث حرف و حدیث هایی، میان انصار شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر (ص) از غنایم به مردم قریش پرداخت كرد، اعتراض کردند. (3)
حضرت پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب اندك چیزی از دنیا آزرده دل شده اید كه قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپرده ام؟ مگر راضی نیستید كه مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی كه جان محمد به فرمان اوست، اگر هجرت نبود، من یكی از انصار بودم... .»(4) انصار كه از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسول خدا (ص) ما بسیار خشنودیم كه شما همراه ما و بهره ما باشید.» پیامبر(ص) فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را رحمت فرمای.» (5) یعقوبی می نویسد: «پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش كردم تا دلشان را به دست آورم و شما را به اسلامتان وا می گذارم.»(6)
ابن هشام می نویسد: «مردی به خاتم انبیا (ص) اعتراض كرد كه به عیینة بن حصن و اقرع بن حابس، هر یك صد شتر دادی؛ ولی به جعیل بن سراقه كه یكی از بزرگان قبیله غفار است هیچ ندادی؟ حضرت فرمود: «سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست ... من این كار را كردم برای آنكه دلشان را به دست آورم تا اسلام آورند؛ اما جعیل بن سراقه را به همان اسلامی كه دارد واگذار كردم.» (7)
پاورقی
1. تاریخ طبري، ج3، ص 1214 و 1215.
2. طبقات الكبري، ترجمه محمود مهدوي دامغانيج2، ص 147 – 150.
3.طبقات الكبري، ج 2، ص 151.
4.سيرة النبويه، ابن هشام،ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 2، ص 318 و طبري، ج3، ص 1217.
5. طبقات الكبري، ص151.
6.تاریخ يعقوبي، ج 1، ص 425.
7. سیرة النبویه، ج 2، ص 315 و 316.
امیدوارم که از این قصه ما بتوانیم راهِ درستی را انتخاب کنیم که شترها برای آنها باشد و پیامبر برای ما! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمدن به معنای نزدیکی انسانها در کنار همدیگر است با این نیّت که بخواهند با در کنار هم بودن بستری جهت زندگی خود مطابق اهدافی که مدّ نظر دارند فراهم کنند و در تمدن اسلامی انسانها جهت اهدافی که اسلام مدّ نظر آنها قرار داده در کنار هم میآیند و در تحقق آن اهداف به همدیگر یاری میرسانند. بنده در چهار کتاب عرایضی در مورد انقلاب اسلامی داشتهام، از کتاب «انقلاب اسلامی؛ بازگشت به عهد قدسی» میتوانید شروع کنید. کتابها روی سایت هست. موفق باشید
