باسمه تعالی: سلام علیکم: ما نمیدانیم آنهایی که آن حرفها را میزنند از کجا میگویند؟ ولی آنچه هست اگر انسان در مسیر دینداری با صداقت قدم بگذارد به لطف الهی آن درک، برایش پیش میآید که انوار اولیاء الهی را احساس میکند و خود آن احساس طوری است که انسان متوجه میشود که آن نور، توهّمی نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای شعر روشن است. آری! در مسیر رسیدن به حقیقت، سنتی باید در مقابل ما باشد، انگیزهی رجوع به حضرت حق کافی نیست. لذا با نظر به سنت اولیاء الهی که تعیّن سیر إلی اللّه هستند، میتوان مسیر رجوع به حق را به درستی طی کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تشخص هر موجودی ماهیت آن موجود است. لذا درختبودنِ درخت، ماهیت درخت است، رنگ و بو و شکل، به تبع آن ماهیت مطرح است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد مطالب ظریف عرفانی در آن روایت نهفته است که اقلاً 100 جلسه درس «فصوص الحکم» آیت اللّه حسنزاده را نیاز دارد. آری! ملاک تقواست، ولی صورت تقوا در قیامت، متفاوت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده اینطور جواب دادم:
23379- باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً شواهد، حاکی از چیز دیگری است. به نظرم مطالب را در جای خود مطرح نمیکنند. بد نیست در این مورد به جلد دوم کتاب «خاطرات آقای رفیقدوست» که در بارهی بنیاد مستضعفین سخن گفتهاند، رجوع فرمایید. در هرحال برای خود بنده حقوق آقای سعیدی کیا نیز مسئله است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد به کتاب «آشتی با خدا» رجوع فرمایید که بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره باید یک فقیه اجازه دهد که مقلدینش میتوانند در بعضی امور به سایر فقها رجوع نمایند. ۲. قسمت اول سخن ایشان، سخن درستی است. ولی در مورد قسمت دوم باید گفت همینکه انسان احتمال دهد آن دین، حق است، آن شخص مصاب است و در قیامت به نتیجه میرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در راستای هدایت انسانها هیچگونه فروگذاری نکرده است تا انسانها کلیّت زندگی را بشناسند و با عقل و تجربهی خود در امور جزئی، خودشان زندگی را ادامه دهند. آری! اگر فرمود: «اطلبوا العلم و لو بالصین» در همان بستر کلی میتوان از نگاه سایر ملل بهره برد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ای رفیق عزیز! معلوم است که از دست طرف خیلی حرص خوردهای؟!! بخواهی و نخواهی تا بوده است، دنیا همینطور بوده است. اهل دنیا زلالی و مصفای علی «علیهالسلام» را در تحقق اسلام ندیدند. «از همه محرومتر خفاش بود / که عدوی آفتاب فاش بود». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ماهیت، حدّ وجود است و «وجود» از طریق آن خودْ را مینمایاند. و در همین رابطه است که هایدگر موجودات را روشنیگاهِ وجود معرفی میکند. ۲. نسبت هر موجود در نسبت به خدا، وَجهِ حقیقی آن است مثل درخت، و نسبت هر موجود در رابطه با انسان، وَجهِ اعتباری آن است مثل صندلی یا دیوار، که در نسبت با ما صندلیبودن صندلی و دیواربودن دیوار معنا میدهد. ۳. آنچه ما در خارج داریم «وجود» است و مراتب وجود و شدت و ضعف آن، لذا هر تقسیمبندی دیگر، ذهنی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره حضور در حوزه، حضور در صحنهای است با وسعتی زیاد که به هیچوجه نباید در عین در حوزهبودن، از فقه و اصول در آن غافل بود. با این وصف و در این بستر، به قرآن به صورت تخصصی رجوع کنید میارزد که مدتی فقه و اصول نیز بخوانید، اگر میخواهید حوزوی باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که حضرت ربّ العالمین میفرمایند: من گنجی مخفی بودم، خواستم شناخته شوم». با اظهار عبودیت از طرف ما است که ربوبیتِ او ظهور میکند و با نظر به دعای ما که خودْ موجب ایجاد ظرفیتی در ما میشود، او ما را اجابت میکند و با ربوبیت خود ما را در بر میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم بایدکار تشکیلاتی کرد ولی با روحیهی اطمینان به همدیگر و نظرکردن به وجهِ یمینیِ انسانها. ادارات موجود بر مبنای تئوری ماکیاول، ساختهی فکری است که همهی انسانها را جنایتکار حساب میکند و اتفاقاً بیشتر هم گرفتار همانهایی میشوند که میخواهند از آنها فرار کنند، بر عکسِ تجربهی ما در اوایل انقلاب و در جبههها – یادش بهخیر- بد نیست در این مورد کتاب «خاطرات آقای محسن رفیقدوست» را مطالعه فرمایید که چگونه با اطمینان به همدیگر، کارها را جلو میبردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه شوید که در دستورات اشو به کجا اشاره میشود؟ آیا جز به خودمان مشغول میشویم، و به حالات خودمان متمرکز میگردیم؟ با غفلت از ملکوتی که برای ورود به آن تنها باید راه شریعت الهی را در پی گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد و شهداء در آن متولد شدند، همواره حاضر است و میتوانید با نظر به آن شهداء، در این تاریخ زندگی کنید. لذا نهتنها زندگی با این شهداء حتی در عباداتمان اشکال ندارد، بلکه کار ارزشمندی است. مثل آنکه حضرت صادق «علیهالسلام» میفرمایند: در نمازتان یکی از ما ائمه را مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت بسیار خوب و درستی است که البته نیاز به شرحی دارد که عموماً در مباحث عرفانی بدان پرداخته میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در موضوع وجود ذهنی باید مدّ نظر قرار گرفت این است که نفس انسان با روبهروشدن با وجود خارجی، مستعد میشود تا صورتی مطابق صورت موجود خارجی در خود إبداع کند که آن از جنس علم است و انسان این امر را برای خود بدیهی میداند که آنچه از وجود خارجی در نزد خود دارد، علمی است از معلوم خارجی، وگرنه گرفتار شکاکیّت خواهد شد. با این فرض و با این تبیین، دیگر جایی برای آن شبههها و جواب به آن شبههها نمیماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. توفّی و گرفتن روح توسط خداوند است ولی اینکه روح، چگونه خود را در اختیار خداوند قرار دهد مربوط به روحیهی انسان و بدن انسان است ۲. به نظر بنده همینطور است که میفرمایید، یعنی روح است که چنین تدبیری را بر بدن إعمال میکند 3- میتواند از این نوع باشد، ولی منحصر به این نوع نیست. گاهی موانعِ بیماری را آن سالکِ واصل از آن شخص دفع میکند. ۴. نظر فیلسوفان غربی در مورد نفس متفاوت است. به نظرم کتاب «حقیقت انسان» از جناب آقای دکتر اصغر مصلح نکات خوبی در ارائهی نظرات مختلف اندیشمندان غربی در اختیار خواننده میگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با توجه به نظر فقها، شب اول قبر همان شبی است که متوفی دفن میشود. ۲. انسان مؤمن در برزخ و قیامت در آغوش حقیقت اعمال خود مستقر میباشد با تقرری حضوری، که این قابل وصف نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، معنای انسان در ارتباط با سایر انسانها به فعلیت میرسد. لذا اگر بستری را فراهم نکنیم که آنچه را یافتهایم را به سایر انسانها برسانیم و با آنها در میان بگذاریم، انسانیت ما به فعلیت نمیرسد. به همین جهت فکر میکنم باید در همان بسترِ رسمی دروس حوزه، خود را ادامه دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً میدانید که روش حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» به جای ذکر، متذکرکردنِ روح است به معارف عالیه. تا در بسترِ گشودگی آن معارف، انسان خود را بیابد و جلو ببرد. حضرت آیت اللّه حسنزاده میفرمودند: «دیدم اگر خود را با معارف عالیه مشغول نکنم، ذهنم مرا مشغول خود میکند». در این رابطه میتوانید فکر کنید که چه مأوا و محفلی را برای خود تشکیل دهید که با گشودگی رحمت الهی روبهرو شوید. از زیارت شهدا و زیارت حضرت روح اللّه و تواضع و صدق غفلت نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا ما باید برای خدا و اولیاء الهی تکلیف معلوم کنیم؟!! در حالیکه آنها مصالح ما را بهتر از ما میدانند. وقتی به هر بهانهای از جمله تشکیل جلسهی فاطمیّه، خود را به آن ذوات مقدس نزدیک کنیم، نسبت به آنچه تقدیر ما است در انجام وظیفه، سربلند خواهیم بود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به پیام رهبر معظم انقلاب به نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، که اخیراً فرمودند توجه فرمایید. موفق باشید
عین پیام این است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جوانان عزیز
همه می دانیم که شما دانشجویان در شمار برترین امیدهای آیندهی کشورید. آنچه همه باید بدانند این است که به توفیق الهی هم اکنون خیل عظیمی از دانشجویان دیروز، در کشور به کارهای بزرگ سرگرمند و لذت خدمت به پیشرفت دانش و فناوری در میهن خود را با همهی وجود حس می کنند. دانشجویان امروز ما -در هر نقطهی جهان- این فرصت را خواهند داشت که به این مجموعههای مؤمن و خدوم بپیوندند و کشور را از بیگانگان کاملاً بینیاز کنند. این حرکت آنگاه که با نیت صادقانه و خدایی انجام گیرد، جهاد فی سبیل الله است. شما جوانان انجمنهای اسلامی می توانید پیشگامان و راهبران این جهاد باشید. توفیق روزافزون شما را از خداوند خواهانم. سیّدعلی خامنهای۲۰ دی
باسمه تعالی: سلام علیکم: خارج از آنکه سالک إلی اللّه متوجه میشود سگ از جهتی مظهر نفس امّارهی انسان است و به همین جهت اگر کسی در خواب با سگ روبهرو شود، معبر متوجه میشود که به نفس امّارهاش نزدیک شده است و این نیز در تجربهی اجتماعی قابل درک است که چگونه انسانهایی که بیشتر مشغول آرزوهای نفس امّارهی خود میباشند به همان اندازه تعلق خاطری به سگ دارند و آن را وارد خلوتهای زندگی خود میکنند. زیرا عملاً خود را در آن مییابند. و نجسبودن آن تنها به اعتبار وجهِ بیرونی آن نیست، بلکه به اعتبار آن است که نفس امّارهی انسان را بیش از پیش به انسان بازمیگرداند. با توجه به امر فوق در مورد سؤال جنابعالی میتوان به نکات زیر نیز توجه داشت:
اولاً: قرآن کريم در احکام فقهي معمولا به کليات بسنده کرده است. به عبارتي ديگر قرآن همچون قانون اساسي است که فروع قوانين مدني، حقوقي، جزائي و ... را در آن نمي توان يافت.
ثانياً: تبيين و تفسير آن را به پيامبر اکرم (ص) و به دنبال آن، امامان معصوم (ع) سپرده است، «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (24) يعني اي پيامبر ما ذکر بر تو نازل کرديم تا براي مردم آنچه را بر ايشان نازل شد (قرآن) تبيين و تفسير نمايي و خود قرآن دستور داده که علاوه بر آنچه خداوند در قرآن بيان فرموده، از سخنان پيامبر (ص) و امامان (ع) اطاعت کنيم: «وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(25) يعني اي مردم هر چه را رسول الله (ص) به شما دستور داد، اجرا کنيد و هر چه را نهي کرد باز ايستيد.
اگر پيامبر اکرم (ص) مى فرمايند: «إِنِّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَيْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي» (26)، من دو چيز گرانبها را در ميان شما به امانت مى گذارم که اين دو از هم جدا نمى شوند «إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»، اگر به هر دوى آنها تمسک کرديد هلاک نمى شويد. سرّ اين فرمايش پيامبر اکرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) اين است که تمام آنچه ما به آن احتياج داريم در نصّ و ظاهر قرآن نيامده است و ما بايد در کنار قرآن روايات پيامبر (ص) و ائمه (ع) را در نظر بگيريم. اما اگر گفتيم يکى را قبول داريم، اگر گفتيم «حَسبُنا کِتابُ الله»، و عترت را رها کرديم، ضمانتى براى هدايت ما نخواهد بود. اين دو چيز را بايد با هم داشته باشيم تا بتوانيم به هدايت برسيم. (27)
خلاصه اينکه براي به دست آوردن حکم شرعي، قرآن يکي از منابع استنباط احکام الهي مي باشد، علاوه بر کتاب آسماني ما، روايات معصومين (ع) يکي ديگر از منابع است که اگر حکمي در قرآن ذکر نشده بود بايد به اين روايات رجوع شود.
نجاست سگ در روايات
عمده دليل براي حکم به نجاست سگ، روايات مي باشند. احاديث زيادي در اين باره وارد شده است بطوري که در کتاب ارزشمند وسائل الشيعه و بحارالانوار ، ابواب مختلفي در اين رابطه وجود دارد با عناوين : «بَابُ نَجَاسَة سُؤْرِ الْکَلْبِ وَ الْخِنْزِيرِ»، «بَابُ طَهَارَة عَرَقِ جَمِيعِ الدَّوَابِّ وَ أَبْدَانِهَا وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ مَنَاخِرِهَا وَ أَفْوَاهِهَا إِلَّا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ»، «بَابُ نَجَاسَة الْکَلْبِ وَ لَوْ سَلُوقِيّاً»، «بَابُ جَوَازِ لُبْسِ جِلْدِ مَا لَا يُؤْکَلُ لَحْمُهُ مَعَ الذَّکَاة وَ شَعْرِهِ وَ وَبَرِهِ وَ صُوفِهِ وَ الِانْتِفَاعِ بِهَا فِي غَيْرِ الصَّلَاة إِلَّا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ وَ جَوَازِ الصَّلَاة فِي جَمِيعِ الْجُلُودِ إِلَّا مَا نُهِيَ عَنْهُ»، «بَابُ کَرَاهَة اتِّخَاذِ کَلْبٍ فِي الدَّارِ إِلَّا أَنْ يَکُونَ کَلْبَ صَيْدٍ أَوْ مَاشِيَة أَوْ يُضْطَرَّ إِلَيْهِ أَوْ يُغْلَقَ دُونَهُ الْبَابُ»، «بَابُ تَحْرِيمِ بَيْعِ الْکِلَابِ إِلَّا کَلْبَ الصَّيْدِ وَ کَلْبَ الْمَاشِيَة وَ الْحَائِطِ وَ جَوَازِ بَيْعِ الْهِرِّ وَ الدَّوَابِّ» و ...
هر يک از ابواب فوق، رواياتي را در بر دارد که بيان کننده نجاست سگ اند. کسي که از علوم ديني کمترين اطلاعي داشته باشد با ديدن عنوان اين ابواب يقين به حکم نجاست سگ در اسلام مي کند چه رسد به اينکه روايات هر باب را مطالعه و بررسي کند.
رواياتي که از پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) دربار نجاست سگ به ما رسيده اند، دو گونه مي باشند:
دسته نخست: رواياتي که به صراحت در آن واژه نجس آمده است. مانند:
۱. «سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْبَعِيرِ وَ الْحِمَارِ وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ، يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ؟ فَقَالَ: نَعَمِ، اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ. قَالَ قُلْتُ لَهُ: الْکَلْبُ؟ قَالَ: لَا. قُلْتُ: أَ لَيْسَ هُوَ سَبُعٌ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ؟ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ.» (28)
عذافر از امام صادق (ع) از نوشيدن و وضو گرفتن با پس مانده آبي که بعضي از حيوانات (سنور، گوسفند، گاو، شتر ، الاغ ، اسب، استر و درندگان) نوشيده اند، سوال کرد. امام فرمود: بنوش و وضو بگير. سپس از سگ سوال کردم. امام فرمود: نه. پرسيدم: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه به خدا، او نجس است. نه به خدا، او نجس است.
۲. «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ (29).»
عبدالله بن ابي يعفور از امام صادق (ع) نقل مي کند: همانا خداوند نيافريد خلقي را که نجس تر از سگ باشد.
۳. «عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ فَضْلِ الْهِرَّة وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ، فَلَمْ أَتْرُکْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ؛ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ؛ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْکَلْبِ، فَقَالَ رِجْسٌ نِجْسٌ.» (30)
فضلمي گويد از امام صادق (ع) از پس مانده حيوانات (گربه، گوسفند، گاو، شتر،...) سوال کردم؛ و امام فرمود: اشکالي ندارد. تا اينکه از سگ سوال کردم؛ و امام فرمود: پليد و نجس است.
۴. «سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ: رِجْسٌ نِجْسٌ، لَا يُتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ، وَ اصْبُبْ ذَلِکَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّة ثُمَّ بِالْمَاءِ. (31)
راوي حکم سگ را از امام صادق (ع) سؤال کرد، حضرت فرمود: پليد و نجس است، از اضافه آبي که آشاميده نبايد وضو گرفته شود، آن آب را بريز و (ظرف) را بار اول با خاک و سپس با آب بشوى.»
۵. «عَنْ مُعَاوِيَة بْنِ شُرَيْحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ سُؤْرِ الْکَلْبِ يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ؟ قَالَ: لَا؛ قُلْتُ أَ لَيْسَ سَبُعٌ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ، لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ. (32)
ابن شريح، حکم نيم خورده سگ را از امام صادق (ع) پرسيد که آيا مى توان از آن نوشيد يا با آن وضو گرفت؟ حضرت فرمود: نه، راوى پرسيد: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، او نجس است. نه، به خدا سوگند، او نجس است.»
۶. «عَنْ أَبِي سَهْلٍ الْقُرَشِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ لَحْمِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ هُوَ مَسْخٌ. قُلْتُ: هُوَ حَرَامٌ؟ قَالَ: هُوَ نَجَسٌ؛ أُعِيدُهَا عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، کُلَّ ذَلِکَ يَقُولُ هُوَ نَجَسٌ. (33)
ابي سهل مي گويد از امام صادق (ع) درباره گوشت سگ سؤال کردم، حضرت فرمود: از حيوانات مسخ شده است. گفتم آيا حرام است؟ امام فرمود: نجس است. سه مرتبه اين سوال را تکرار کردم و هر سه بار امام فرمود: نجس است.» و مواردي ديگر.
همانطور که در بحث لغوي گذشت، با وجود حقيقت شرعيه براي واژه نجس، اين دسته از روايات براي اثبات حکم نجاست سگ کفايت مي کنند، و به صراحت بيانگر آن هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید آنجایی که قرآن میفرماید: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما» در مقابل روحیهی یهودیگری و مسیحیگری حزبی است که به جای آنکه تسلیمبودن در مقابل خدا و توحید را محورِ فهم و عبادت خود قرار دهند، صِرفِ یهودیت و یا نصرانیت را حق میدانند. عرایضی در این رابطه در تبیین آیهی 162 سورهی نساء شده است. خوب است به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید