بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23395
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: استاد از اینکه از طریق نامه راحت میتونیم با شما حرف بزنیم از شما خیلی متشکرم. استاد یه وقتایی واقعا آدم نیاز داره سریع جواب بگیره هر چی به اون در و این در میزنه نمیتونه با یه عالم ارتباط داشته باشه که مشکلات اعتقادیش رو حل کنه ولی سایت شما به حمدالله برای بنده این مسیله را حل کرده. حاج آقا خیلی لطف می کنید و زحمت زیادی می کشید ولی امثال بنده واقعا گاه مضطر میشم و سایت واقعا به دردم میخوره از این که بگذریم، حاج آقا خیلی وقته این سوال برای بنده هست که گاهی روی بعضی موارد تمرکز می کنم احساس انس می کنم بخصوص در ارتباط با اهل بیت عصمت و طهارت (ع) مثلا یه مدت روی دستورات حضرت زهرا (س) تمرکز می کنم حس می کنم و اون مطلبی که شما در کتاب بصیرت حضرت زهرا (س) فرموده بودید که به حضرت نزدیک نمی شوید تا عقیده ایشان عقیده شما شود خیلی قبول دارم ولی اینو نمیدونم چطور باید فهمید که از کجا یکی میفهمه این فرد به حضرت نزدیک شده مثلا گاه پیش خودتون یا بعضی علما ایستادم یا صحبت می کنم از كجا این فرد مثلا میگه حضرت در اینجا هستن یا مثلا میگه نمیدونم شما بالاتر هستید یا پیغمبر؟ این حرفا یعنی چی یعنی پیامبر را این فرد میبینه یعنی معیت بود افراد با پیامبر را میبینه؟ این حالت را آدم تو خودش بالاخره درک میکنه تا یه حد که مثلا وقتی یه سری دستورات پیامبر را انجام میده به تبع یه اتفاقی تو وجودش میافته ولی اینکه چطور تو دیگری می فهمیم را نمیتونم بفهمم این حرف را بیشتر طلبه ها میزنن یعنی درک این موضوع لازمه بنده دروس حوزه بخونم با توجه به اینکه بنده خانم هستم نمیدونم باید چطور اینطوری بشم بنده تو خانم ها اصلا این نوع ادبیات را نشنیدم ولی از آقایون خیلی شنیدم نمیدونم متوجه شدید از طرفی دو بار رفتم حوزه حس می کنم درک حضور و.. در حوزه از بنده رخت بست درس ها نمی گذاشت من تو محضر خدا بودن را استمرار بدم و بنده خیلی برای این مسئله مهمه که روش کار کنم. تو حوزه خیلی بنده را میخواستن مجبور کنن اونطور که اونا میخوان باشم درس و معدلم فلان طور باشه و..ت هش نتونستم خودم باشم خیلی دروس حوزه را دوست دارم خواستم مجازی بخونم شرایطش نشد نمیدونم چه کنم فعلا تمرکز کردم رو همون چیزا که از امثال کلاسهای شما بلدم یعنی می بینم با یه ذره تمرکز چه غوغایی میشه ولی داشتن اون حالت که براتون گفتم را دلم لک میزنه براش که بفهمم چطور میشه فهمید این پیامبر هست یا از این حرفا که شما می زنید لذا برای همین میخوام برم حوزه لطفا بنده را راهنمایی کنید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما نمی‌دانیم آن‌هایی که آن حرف‌ها را می‌زنند از کجا می‌گویند؟ ولی آن‌چه هست اگر انسان در مسیر دینداری با صداقت قدم بگذارد به لطف الهی آن درک، برایش پیش می‌آید که انوار اولیاء الهی را احساس می‌کند و خود آن احساس طوری است که انسان متوجه می‌شود که آن نور، توهّمی نیست. موفق باشید

23394
متن پرسش
سلام: معنی این ابیات مثنوی رو می خواستم این همه گفتیم لیک اندر بسیچ بی‌عنایات خدا هیچیم هیچ بی عنایات حق و خاصان حق گر ملک باشد سیاهستش ورق ای خدا ای فضل تو حاجت روا با تو یاد هیچ کس نبود روا تکیه بر لزوم عنایات خاصان حق در کنار عنایات حق و اینکه با یاد حق یاد هیچکس روا نیست. لطفا به این موضوع هم اشاره کنید که آیا کسی می تواند عنایات حق را بدون مسیر خاصان حق دریافت کند یا الزاما و همه باید از این مسیر بروند و راهی جز این وجود ندارد و هیچ انسان متعالی وجود نخواهد داشت الا اینکه عنایات خود را از حضرات معصومین (ع) و حضرت صاحب الزمان (عج) گرفته باشد و اینکه شیعه به معنای واقعی کلمه باشد. و نتیجه اینکه از عرفا هیچکدام نمی توانند اهل سنت باشند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای شعر روشن است. آری! در مسیر رسیدن به حقیقت، سنتی باید در مقابل ما باشد، انگیزه‌ی رجوع به حضرت حق کافی نیست. لذا با نظر به سنت اولیاء الهی که تعیّن سیر إلی اللّه هستند، می‌توان مسیر رجوع به حق را به درستی طی کرد. موفق باشید

23393
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: استاد جان من هنوز درک درستی از ماهیت بدست نیاورده ام. تا حدودی وجود را می توانم بفهمم ولی ماهیت را خیر. می خواستم لطف بفرمایید کمک بفرمایید در این مورد. به عنوان مثال ماهیت درخت دقیقا چیست؟ رنگ و بو و شکل و سطح و ... که اعراض هستند و همگی وجودند پس ماهیت درخت دقیقا جیست؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تشخص هر موجودی ماهیت آن موجود است. لذا درخت‌بودنِ درخت، ماهیت درخت است، رنگ و بو و شکل، به تبع آن ماهیت مطرح است. موفق باشید

23391
متن پرسش
سلام: در خصوص سوال ۲۳۳۷۱ که کاربری پرسیده بود فرمودید روایت درست و خوبی است. من اون قسمت که در بهشت زن و مرد رو جدا میکنه و برخی از خصوصیات و اخلاقیات زن در بهشت رو به دنیا مرتبط میدونه رو متوجه نمیشم مگر در بهشت زن و مردی وجود دارد؟ و یا اینکه می گوید عزت زن بیشتر است مگر خداوند در قرآن نفرموده باتقوا ترین افراد نزد خدا عزت بیشتری دارند؟ لطفا مقداری هرچند اندک توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد مطالب ظریف عرفانی در آن روایت نهفته است که اقلاً 100 جلسه درس «فصوص الحکم» آیت اللّه حسن‌زاده را نیاز دارد. آری! ملاک تقواست، ولی صورت تقوا در قیامت، متفاوت است. موفق باشید

23390
متن پرسش
سلام استاد: جواب سوال ۲۳۳۷۹ در مورد بنیاد مستضعفین بدستم نرسیده ممنون میشم دوباره بفرستید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور جواب دادم:

23379- باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً شواهد، حاکی از چیز دیگری است. به نظرم مطالب را در جای خود مطرح نمی‌کنند. بد نیست در این مورد به جلد دوم کتاب «خاطرات آقای رفیق‌دوست» که در باره‌ی بنیاد مستضعفین سخن گفته‌اند، رجوع فرمایید. در هرحال برای خود بنده حقوق آقای سعیدی کیا نیز مسئله است. موفق باشید

23389
متن پرسش
سلام: می خواستم بدونم هدف از آفرینش انسان چیست؟ چرا انسان آفریده شده و دقیقا میخواد به کجا برسه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد به کتاب «آشتی با خدا» رجوع فرمایید که بر روی سایت هست. موفق باشید

23387
متن پرسش
سلام استاد: ۱. آیا می شود انسان در فقه از یک مرجع تقلید نکند مثلا در مساله ای از یک مرجع و در مساله دیگری از مرجعی دیگر که بین آنها اعلمیت مشخص نیست مثلا رهبری و آقای مکارم و یا آقای صافی و.... ۲. امروز نوشته ای منتسب به آقای کمال حیدری خواندم به این مضمون که ملاک در قیامت برهان است به این صورت که اگر کسی در آن روز دلیل بر مسیحیت داشته و یقین داشته است به برهانش معذور است و اگر کسی بر دین حقی باشد و برهان نداشته باشد باز هم مجازات می شود چرا که برهان نداشته! و ملاک در آن روز برهان است. با تشکر از وقتی که می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره باید یک فقیه اجازه دهد که مقلدینش می‌توانند در بعضی امور به سایر فقها رجوع نمایند. ۲. قسمت اول سخن ایشان، سخن درستی است. ولی در مورد قسمت دوم باید گفت همین‌که انسان احتمال دهد آن دین، حق است، آن شخص مصاب است و در قیامت به نتیجه می‌رسد. موفق باشید

23386
متن پرسش
سلام و عرض ادب استاد: ببخشید در مورد یکی از آیات قرآن سوالی داشتم که حین خواندن المیزان ذهنم را بخود مشغول کرده است. آیه این است: «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» خداوند در قرآن می فرمایند که هیچ خشک و تری نیست مگر اینکه در قرآن هست. حال سوال بنده این است: ۱. آیا در قرآن نحوه ساخت فلان قطعه الکتریکی یا روش درمان فلان بیماری، خاصیت فلان ستاره، نحوه چاپ یک روزنامه! و غیره و غیره آمده است؟ پس چرا خداوند گفته اند هیچ چیزی نیست مگر اینکه در قرآن آمده؟ ۲. علامه گفته اند قرآن جامع نمی شود آورد، جامع تمامی علوم و معارف (قریب به همین مضمون) حال: یعنی می شود آیه ناقص آورد؟! فقط در مورد یک چیز خاص. اصلا به چه چیزی قرآن می گویند؟ ۳. حکمای غرب و شرق، افرادی مثل گاندی یا کریشنا مورتی یا امثالهم نتوانستند یا در آینده نیز نمی توانند حکمتی که در گذشته نامشخص بوده بیاورند و مطرح کنند؟ این مطلب با گفتار قرآن مجید و مترجم محترمش چگونه تطبیق دارد؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در راستای هدایت انسان‌ها هیچ‌گونه فروگذاری نکرده است تا انسان‌ها کلیّت زندگی را بشناسند و با عقل و تجربه‌ی خود در امور جزئی، خودشان زندگی را ادامه دهند. آری! اگر فرمود: «اطلبوا العلم و لو بالصین» در همان بستر کلی می‌توان از نگاه سایر ملل بهره برد. موفق باشید

23384
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: حقیر تا الان فکر می کردم صنعت هسته ای مقداریش به خاطر منافع استکبار قبل از انقلاب و عمده آن و بومی کردن آن با مجاهدتهای شهدای هسته ای و همکارانشان صورت گرفته و همینطور فکر می کردم صنایع موشک سازی و بومی کردنش با مجاهدتهای شهید بزرگوار و پارسای بی ادعا شهید تهرانی مقدم. انجام گرفته است و شاهد آن جمله معروف از طرف شناگران درون استخر فرح پهلوی بودیم که روزگار امروز روزگار گفتگوست نه موشک و همچنین عکس العمل رهبری به این گفته که گوینده یا خائن است یا... اما زهی خیال باطل! در مراسم سالمرگ مالک پسته های لب خندان هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور حسن روحانی گفت صنعت هسته ای و صنعت موشکی فرزندان هاشمی رفسنجانی است! استاد لطفا تا دیر نشده به درگاه خدای متعال توبه کنید از اینکه تا الان می خواستید افکار ما را از زحمات شبانه روزی! رفسنجانی منحرف کنید! اعتراف کنید به چه هدفی این بلا را سر ما در اوردید؟ آیا شما هنوز نمی بینید غیر از وجود خدای متعال همه چیز و همه کس به هاشمی برمی گردد؟ از خلقت آدم و حوا گرفته تا اختراع برق و لیزر و نانو و ماهواره و سلولهای بنیادین و .... واقعا انصاف هم خوب چیزیست! در عوض به جبران پنهان کاریهایتان خودتان چند مورد دیگر از زحمات هاشمی نام ببرید. حالا اگر در کنار زحماتش مک فارلینی و پسرخائنی و خطبه مانور تجملی و نامه بی سلام و و والسلامی به رهبری و فتنه هشتاد و هشتی و روز تاسوعا تفریح در سد لتیانی و برجامی و پالرمویی و fatf ای و مجلس ششمی و سران فتنه ای و فراهم کننده جام زهری و تمام کننده جنگی و .... دیدید اینها هیچ موقع! ربطی به هاشمی عزیزتر از جان ندارد همش مربوط به آقایان کم فعالیت و نا اگاه به زمانه و خسته و متمایل به غرب و کدخدایی مثل رئیسی، احمدی نژاد، قالیباف، جلیلی، رائفی پور، طاهرزاده، قاسم سلیمانی، حسن زاده، خوشوقت، مجتبی تهرانی، قرائتی، صیاد شیرازی، باقری، باکری، همت، جهان آرا، احمد کاظمی، محسن حججی و فرزندانشان و اذنابشان و رهبری دارد. دیگر خود دانید! خدایتان ببخشایدتان و ببخشایدمان غفرالله لنا و لکم. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ای رفیق عزیز! معلوم است که از دست طرف خیلی حرص خورده‌ای؟!! بخواهی و نخواهی تا بوده است، دنیا همین‌طور بوده است. اهل دنیا زلالی و مصفای علی «علیه‌السلام» را در تحقق اسلام ندیدند. «از همه‌ محروم‌تر خفاش بود / که عدوی آفتاب فاش بود». موفق باشید

23383
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ۱. استاد جان در مورد ماهیت درست است که بگوییم ماهیت مرتبه وجود را مشخص می کند؟ به عنوان مثال در مورد ماهیت درخت بگوییم ماهیتش این است که امکان رشد و نمو دارد ولی امکان حرکت حسی و ارادی ندارد؟ ۲. استاد جان معیار تمییز پدیده های واقعی و حقیقی از پدیده های اعتباری در خارج چیست؟ مثلا چرا دیوار اعتباری است و درخت حقیقی؟ ۳. استاد جان اگر جوهر و عرض یک تحلیل عقلی است و در خارج قابل تمییز از هم نیستند پس تقسیم بندی جوهر به مجرد و مادی چه معنا دارد؟ مگر جوهر صرفا یک تحلیل دهنی نیست پس مجرد و مادی بودن در مورد یک تحلیل ذهنی به چه معناست؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ماهیت، حدّ وجود است و «وجود» از طریق آن خودْ را می‌نمایاند. و در همین رابطه است که هایدگر موجودات را روشنی‌گاهِ وجود معرفی می‌کند. ۲. نسبت هر موجود در نسبت به خدا، وَجهِ حقیقی آن است مثل درخت، و نسبت هر موجود در رابطه با انسان، وَجهِ اعتباری آن است مثل صندلی یا دیوار، که در نسبت با ما صندلی‌بودن صندلی و دیواربودن دیوار معنا می‌دهد. ۳. آن‌چه ما در خارج داریم «وجود» است و مراتب وجود و شدت و ضعف آن، لذا هر تقسیم‌بندی دیگر، ذهنی است. موفق باشید

23381
متن پرسش
سلام علیکم: استاد! من سطح 4 تفسیر را امسال شروع کردم اما با سیستم درسی حوزه که آشنایید فقه و اصول رو به هیچ وجه کنار نمی گذارند یعنی شما فکر کنید تخصصی تفسیر میخونی اما فقه و اصول واحداش از واحدای تفسیر بیشتره و اساتید هم هنوز آن نگاهی که به فقه و اصول داشتند را دارند (همان نگاهی که وقتی علامه رفت سراغ تفسیر قرآن گفتند خودشو ذبح کرده) و استادای این رشته عموما فقه و اصول خوانده اند و حتی بعضی مواقع با تفاسیر آیت الله جوادی آملی آشنایی کافی ندارند، میخوم انصراف بدم و برم دانشگاه دکترامو بخونم ولی مرددم نمیدونم چه باید کرد؟ حافظ رو باز کردم این شعر اومد یعنی چی؟ اصلا تفأل زدن به حافظ تو اینجور مواقع درسته؟ شد آنکه اهل نظر بر کناره می رفتند / هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش بیت پنجمش میگه: دلا دلالت خیرت کنم براه نجات / مکن بفسق مباهات و زهد هم نفروش // محل نور تجلی رأی انور شاه / چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش. و بیت آخر: رموز مصلحت ملک خسروان دانند / گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش یعنی چی؟ استاد من از ابتدای ورود به حوزه نیتم آموختن مسائل دینی و عمل به آن و آموختن آن به دیگران است. نه برای اسم و رسم خودم برای اینکه خدمتی کرده باشم به اسلام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره حضور در حوزه، حضور در صحنه‌ای است با وسعتی زیاد که به هیچ‌وجه نباید در عین در حوزه‌بودن، از فقه و اصول در آن غافل بود. با این وصف و در این بستر، به قرآن به صورت تخصصی رجوع کنید می‌ارزد که مدتی فقه و اصول نیز بخوانید، اگر می‌خواهید حوزوی باشید. موفق باشید

23380
متن پرسش
سلام استاد و پدر عزیز: خسته نباشید، امیدوارم که حالتون خوبه خوب باشه، استاد بنده در زمینه دعا خیلی ابهام دارم، واقعا نمیدونم مکانسیم اجابت چه جوریه، و اینکه آیا اصلا خواست ما در اجابت دخیل هست یا نه، مگر نه اینکه گفته میشه صورت درست و معرفتی دعا اینه که بگیم خدایا من فلان حاجت رو دارم اما من صلاح خودم رو نمیدونم، پس تو هر چی صلاح من هست رو به من عطا کن؟ اما سوالی که اینجا پیش میاد اینه که، مگر خداوند خودش نمیدونه صلاح ما چیه که ما باید بهش گوشزد کنیم، آیا این بی ادبی نیست؟ بعدم داریم که خداوند خیلی از خواسته ها رو حتا قبل از اینکه ما بگیم بهمون عطا کرده، یعنی مصلحت ما رو چون میدونسته خواسته ما رو حتی بدون درخواست داده، پس این شرایط فعلی که من دارم بهترینه و مصلحت هست و اونی که میخوام مصلحتم نیست، پس میتونیم بگیم دعا فقط شاید یه راه ارتباطی با خداوند باشه نه یه وسیله برای استجابت و رسیدن به خواسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که حضرت ربّ العالمین می‌فرمایند: من گنجی مخفی بودم، خواستم شناخته شوم». با اظهار عبودیت از طرف ما است که ربوبیتِ او ظهور می‌کند و با نظر به دعای ما که خودْ موجب ایجاد ظرفیتی در ما می‌شود، او ما را اجابت می‌کند و با ربوبیت خود ما را در بر می‌گیرد. موفق باشید 

23377
متن پرسش
با سلام و عرض خدا قوت خدمت شما: در كتاب تمدن زايي شيعة مطلبي فرموده ايد به اين مضمون كه: «ما فكر مي كنيم اين ادارات و سازمانها مشكلات جامعه را حل مي كنند در حالی كه في الواقع خود اين ادارات مشكل جامعه هستند و حل مشکلات جامعه در جمع شدن این ادارجات است.» اگر بنده مطلبی که فرموده اید را درست فهمیده باشم با یک سوال روبرو می شوم و آن تاکید مقام معظم رهبری بر کار تشکیلاتی و اینکه بدون تشکیلات کاری از پیش نمی رود. سپاسگزارم اگر توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم بایدکار تشکیلاتی کرد ولی با روحیه‌ی اطمینان به همدیگر و نظرکردن به وجهِ یمینیِ انسان‌ها. ادارات موجود بر مبنای تئوری ماکیاول، ساخته‌ی فکری است که همه‌ی انسان‌ها را جنایت‌کار حساب می‌کند و اتفاقاً بیشتر هم گرفتار همان‌هایی می‌شوند که می‌خواهند از آن‌ها فرار کنند، بر عکسِ تجربه‌ی ما در اوایل انقلاب و در جبهه‌ها – یادش به‌خیر- بد نیست در این مورد کتاب «خاطرات آقای محسن رفیق‌دوست» را مطالعه فرمایید که چگونه با اطمینان به همدیگر، کارها را جلو می‌بردند. موفق باشید

23375
متن پرسش
اگر سعی بفرمایید خداگاهیِ خود را نسبت به هر امری محفوظ بدارید شماره سوال: 23343 تاریخ ارسال: شنبه ۲۲ دی ۹۷ آخرین تغییر: یکشنبه ۲۳ دی ۹۷ موضوع: قلب، عقل، خیال و وهم، عشق، سلام خسته نباشید: من قبلا شاید با آثار شما ارتباطی می گرفتم اما از نظر زمانی شاید بعد از اشو دیگر به هیج بند شده ام. چه کار کنم؟ باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر سعی بفرمایید خداگاهیِ خود را نسبت به هر امری محفوظ بدارید، بعد از مدتی متوجه می‌شوید در این مسیر که قرار گرفته‌اید، بیشتر با توهّمات‌تان زندگی کرده‌اید و نه با واقعیات، در حالی‌که ما را گریزی از واقعیات نیست. سلام خسته نباشید در مورد این جمله «اگر سعی بفرمایید خداگاهیِ خود را نسبت به هر امری محفوظ بدارید.» راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه شوید که در دستورات اشو به کجا اشاره می‌شود؟ آیا جز به خودمان مشغول می‌شویم، و به حالات خودمان متمرکز می‌گردیم؟ با غفلت از ملکوتی که برای ورود به آن تنها باید راه شریعت الهی را در پی گرفت. موفق باشید

23372
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله: استاد من وقتی می شینم مداحی های زمان جنگ رو گوش میدم یا کتابهای شهدا رو می خونم و کلا هرچی مربوط به اونهاست سریع سیمم وصل میشه. مثلا اون امام حسینی رو که شهدا می شناختند رو بهتر درک می کنم یعنی به قلبم نفوذ میکنه. حتی وقتی که شهید حججی رو میارن مقابلم که ایشون با چه آشوبی لابد در برابر خدا نماز خونده، بهتر نماز می خونم. استاد جان اولا واقعا چطوری است که حال و هوای جبهه ها و رزمنده ها اینقدر حال منو خوب میکنه؟ من که نه جبهه رو دیدم و... جنگ که تمام شده ۸ سالم بوده. ثانیا آیا اشکال نداره که برای اعمال عبادی شهدا رو در منظر بگذاریم؟ استاد جان دعایم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد و شهداء در آن متولد شدند، همواره حاضر است و می‌توانید با نظر به آن شهداء، در این تاریخ زندگی کنید. لذا نه‌تنها زندگی با این شهداء حتی در عباداتمان اشکال ندارد، بلکه کار ارزشمندی است. مثل آن‌که حضرت صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: در نمازتان یکی از ما ائمه را مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید

23371
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز سوالی داشتم خدمت شما خواستم نظرتون را راجع به این موضوع بدونم. در روایت آمده که در میدان مزید در بهشت وقتی خداوند پرده های نور را از جمال خود کنار می کشد انسانها ذر جمال او غرق می شوند وقتی دوباره پرده ها کشیده می شود و بهشتیان بهوش می آیند گله می کنند که خدایا از دیدارت سیر نشدیم پرسیده می شود می دانید چند وقت نظاره کردید می گویند بسیار کم گفته می شود که هشتصد هزار سال است که دارید دیدار می کنید. استاد ما اشاره داره که در این میدان زنان اجازه ورود ندارند به خاطر فرق در عزتی است که به زن و مرد داده می شود و عزت زنان در نزد خداوند بالاتر است هر زنی در بهشت به درجه اعلای زیبایی ظاهری و کمال اخلاق می رسد شعور زن بودن و لذتهای زنانه باقی خواهد مانند همانگونه که خرید در دنیا را دوست دارد آنجا نیز به بازار خواهد رفت اما به بازار حسن و جمال در آن بازار مجسمه هایی زیبا خواهند بود و اگر میلش باشد به همان شکل در خواهد آمد. هر نسیمی که بر چهره اش بگذرد حسن و زیبایی را چندین برابر می کند خزانه حسن خداوندی انتها ندارد به همین خاطر هر روز در جنت زیباتر و لذت هر چیز افزایش پیدا می کند. طعم لقمه دوم از لقمه اول بمراتب بالاتر خواهد بود. در بهشت بانوان به این علت در میدان حاضر نمی شوند که او مزاج زنان را بهتر می داند که چه دوست دارند در فطرت زن ناز کردن و در مرد ناز کشیدن قرار داده شده. در بهشت خداوند به زیارت هر بانوی بهشتی خواهد رفت و در کاخ او زیارتش را نصیب او خواهد کرد مردان برای زیارتش باید بیرون بروند و زنان در خانه خود به زیارتش مفتخر خواهند شد. میشه لطفا استاد عزیز نظرتون را راجع به این روایت بفرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت بسیار خوب و درستی است که البته نیاز به شرحی دارد که عموماً در مباحث عرفانی بدان پرداخته می‌شود. موفق باشید

23368
متن پرسش
با سلام و عرض احترام: با توجه به مبانی وجود ذهنی در کتاب بدایه الحکمه آیا می توان در یک بررسی انتقادی تمایز میان پاسخهای مختلف به ایراد وجود ذهنی را بررسی کرد؛ با فرض اولیه این که همه یا بخش قابل توجهی از این پاسخها قابل بازگشت به یکدیگر هستند؛ آیا تحت شرایطی این کار امکانپذیر است؟ چه شرایطی برای این بازگشت پذیری باید برقرار باشد؟ پیشاپیش از پاسخگویی شما کمال تشکر را دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه در موضوع وجود ذهنی باید مدّ نظر قرار گرفت این است که نفس انسان با روبه‌روشدن با وجود خارجی، مستعد می‌شود تا صورتی مطابق صورت موجود خارجی در خود إبداع کند که آن از جنس علم است و انسان این امر را برای خود بدیهی می‌داند که آن‌چه از وجود خارجی در نزد خود دارد، علمی است از معلوم خارجی، وگرنه گرفتار شکاکیّت خواهد شد. با این فرض و با این تبیین، دیگر جایی برای آن شبهه‌ها و جواب به آن شبهه‌ها نمی‌ماند. موفق باشید

23367
متن پرسش
با سلام و عرض خدا قوت خدمت شما استاد گرامی: در خصوص مباحث معرفت نفس سوالاتی از حضورتان داشتم: ۱. طبق آیه ۴۲ سوره زمر که فرمودید «خدا» هنگام مرگ و خواب نفس ها را به تمامه می گیرد؛ سوالم اینه که کم خونی و بعضی مشکلات بدنی چه طور باعث دیرتر خوابیدن و اختلال در خواب میشه؟ این که مزاج های سرد خوابهای عمیق تر و طولانی تری دارن چطور تحلیل میکنین؟ ۲. در کتاب خویشتن پنهان فرمودین نفس در خواب هم به تمامه گرفته میشه الا اینکه با نیروی تدبیر از راه دور بدن رو تدبیر میکنه و اعضای بدن از کار نمی ایسته؛ سوالم اینه که این که در خواب پهلو به پهلو میشیم بدون اینکه متوجه بشیم آیا این با همون نیروی تدبیر از راه دوره یا نفس به بدن توجه میکنه؟ یا وقتی موقع پهلو به پهلو شدن هوشیار میشیم، بازگشت و توجه روح به بدن، بدن رو در پهلو به پهلو شدن یاری میکنه؟ ۳. با توجه به مطالبی که در بحث تدبیر از راه دور کتاب خویشن پنهان فرمودین: «می شود نفس انسان جدای از چیزی باشد و با تمرکز روی آن، اراده خود را در آن اعمال کند، و توان تکوینی خود را در اختیار گیرد» آیا می توان گفت این که در شرح حال بعضی علما هست که با یک خرما شخصی را شفا می داده اند از این سنخ امور است؟ یا مطلب، چیز دیگری است؟ ۴. میزان توجه و اعتقاد نگاه غربی به نفس و روح انسان چگونه است؟ به هر صورت نمی توان به طور کل این بعد از وجود را منکر شد؛ چیزی که این طور با بحث خواب اثبات می شود! (اگر در این زمینه منبعی جهت آشنایی با نقطه نظرات آن ها معرفی نمایید ممنون می شوم) ممنون از پاسخگویی تان. خدا حفظ تان نماید. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. توفّی و گرفتن روح توسط خداوند است ولی این‌که روح، چگونه خود را در اختیار خداوند قرار دهد مربوط به روحیه‌ی انسان و بدن انسان است ۲. به نظر بنده همین‌طور است که می‌فرمایید، یعنی روح است که چنین تدبیری را بر بدن إعمال می‌کند 3- می‌تواند از این نوع باشد، ولی منحصر به این نوع نیست. گاهی موانعِ بیماری را آن سالکِ واصل از آن شخص دفع می‌کند. ۴. نظر فیلسوفان غربی در مورد نفس متفاوت است. به نظرم کتاب «حقیقت انسان» از جناب آقای دکتر اصغر مصلح نکات خوبی در ارائه‌ی نظرات مختلف اندیشمندان غربی در اختیار خواننده می‌گذارد. موفق باشید

23366
متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام: شب اول قبر به چه شبی گفته می شود؟ آیا شبی که میت دفن می شود شب اول قبر است یا شبی که از دنیا رفته؟ اموات مومنین در برزخ غیر از خوردن و آشامیدن و خوابیدن و آرامش و نعمت از چه نعمتهای دیگری برخوردارند؟ مثلا آیا جلسات علمی با ائمه دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با توجه به نظر فقها، شب اول قبر همان شبی است که متوفی دفن می‌شود. ۲. انسان مؤمن در برزخ و قیامت در آغوش حقیقت اعمال خود مستقر می‌باشد با تقرری حضوری، که این قابل وصف نیست. موفق باشید

23365
متن پرسش
سلام: ببخشید استاد پیشاپیش از شما عذر خواهی می کنم، چون دسترسی به جایی ندارم مصدع اوقات شدم. در مباحث معرفه النفس بسیار پیش رفتم و انگار از مطالعه ها و گوش دادن سخنرانی ها عالم بزرگی از مفاهیم و اطلاعات بر وجودم افزوده می شود، اما درگیری ذهنی دارم که دایما جلو حرکت مرا می گیرد و چند روز مرا معطل می کند. حوزه را رها کردم، حفظ قرآن را رها کردم و الان نیرویی در درونم دایما به من تلنگر می زند که از مستحبات اضافه ای هم که انجام می دهم رها شوم و وقت خود را بیشتر برای کشف و فهم حقایقی بگذارم که شیرینی فهم آنها چنان مرا محو می کند که از زمان و مکان فارغ می شوم، آرامشی درونم را گرفته، در اخلاق بسیار رشد داشتم، صبر ندارم برای اینکه با برنامه ریزی جلو بروم، اما انگار نیرویی دیگر از درونم می گوید پشیمان می شوی که حفظ و درس را رها کردی، آیا تو نمی دانی می توانی از این طریق چه خدمتی به جامعه داشته باشی در صورتی که اگر مدرک نداشته باشی هر چه هم بفهمی نمی توانی به دیگران منتقل کنی، تو باید برنامه ریزی می کردی و اینها را کنار هم پیش می بردی! ولی از سوی دیگر باز یاد سخنان اهل بیت (ع) می افتم که یک ساعت تفکر بهتر است از هزار رکعت نماز است و این خداوند است که اراده کند تو را مظهر اسم هادی می کند نه مدرک گرایی که هدیه غرب است برای جامعه ما؟ مدرکی که هیچ حکمتی پشت آن نیست و در حال حاضر برای کسب آن مدرک پوچ باید از کسب معرفت حقیقی کم بگذاری. مرا از این برزخ وحشتناک رها کنید کدامیک از این نداها از عقل من است و کدام از وهم من؟ بارها دیده ام که پاسخ داده اید که هر دو را در کنار هم داشته باشند ولی آیا این وقت تلف کردن نیست، توجه به آینده ای نیست که اصلا وجود ندارد که بخواهی برای آن برنامه ریزی کنی؟ آیا امام زمان (عج) این روش حوزه ها و جوامع قرآنی را تایید می کند که همه پوست دین را گرفتند و حقیقت آن را رها کردند که من بخواهم از آن طریق حرکت کنم؟ چرا امثال شما که سخن از حقایق می زنید در هیچ حوزه و دانشگاهی تدریس نمی کنید؟ از خدا می خواهم که ولی حقیقی ما را به ظهور برساند که نفوس مضطرب مانند خود را زیاد در جامعه می بینم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، معنای انسان در ارتباط با سایر انسان‌ها به فعلیت می‌رسد. لذا اگر بستری را فراهم نکنیم که آن‌چه را یافته‌ایم را به سایر انسان‌ها برسانیم و با آن‌ها در میان بگذاریم، انسانیت ما به فعلیت نمی‌رسد. به همین جهت فکر می‌کنم باید در همان بسترِ رسمی دروس حوزه، خود را ادامه دهید. موفق باشید

23364
متن پرسش
با عرض سلام و احترام. خواهش می کنم هر کمکی دارید از بنده دریغ نکنید. ببخشید استاد مشکلی که بنده دارم اینه که اختیار بدنم دست هوای نفس و شیطان هست و اختيار بدنم دست خودم نیست. از طرفی هم سرم به شدت شلوغه و برای اینکه به کارهام که بیشتر جنبه عقلانی دارن برسم نیاز دارم کاملا خودم به بدنم حکم رانی کنم ولی بدن همراهی نمیکنه و مثل الاغی که جفتک ميندازه، بی قراری میکنه و مانع از این میشه که به کارهام برسم. بنده با جستجو راهی جز «دعا برای رهایی از کسل و فشل (دعای ابوحمزه ثمالي)، و تلاش» پیدا نکردم، تو کتابهای شما هم مطلبی خاص این موضوع پیدا نکردم، و چون سطحم بسیار پایینه با دعا حل نميشه و نمیدونم باید چه کار کنم و چه تلاشی کنم چون وضعیتم به شدت اضطراریه از طرفی هم سطح وجودی ام پایینه. خواهش می کنم یه دستور العمل عملیاتی و زودبازده بگین که بتونم به بدنم برای مقاصد خودم نه مقاصد نفس اماره و شیطان، امر و نهی کنم و بدنم همراهی کنه و اینقد بی تابی نکنه. هر دستوری بگید هرچند سخت باشه انجام میدم، چون برام خیلی مهمه و به لحاظ زمانی در مضیقه ام، لطفا راهکاری ارایه دهید که همراستا با کمبود وقت باشه. لطفا بنده رو تنها نذاريد، خواهش مندم هر راهی به ذهنتون میرسه بفرمایید بلکه خدا بواسطه شما کاری کنه بتونم به زندگیم برسم و نجات پیدا کنم. خیلی ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که روش حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به جای ذکر، متذکرکردنِ روح است به معارف عالیه. تا در بسترِ گشودگی آن معارف، انسان خود را بیابد و جلو ببرد. حضرت آیت اللّه حسن‌زاده می‌فرمودند: «دیدم اگر خود را با معارف عالیه مشغول نکنم، ذهنم مرا مشغول خود می‌کند». در این رابطه می‌توانید فکر کنید که چه مأوا و محفلی را برای خود تشکیل دهید که با گشودگی رحمت الهی روبه‌رو شوید. از زیارت شهدا و زیارت حضرت روح اللّه و تواضع و صدق غفلت نکنید. موفق باشید

23363
متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی: سوالی از حضور شما داشتم. بنده چند سالی لیاقت و سعادت داشتم ایام فاطمیه مجلس عزاي خانم حضرت زهرا (س) رو در منزلمون برگزار می کردم. پارسال از خانم خواستم به من لطفی کنند و مزد کنیزی من فرزندی سالم و صالح روزی من کنند. با توسل به خانم حضرت زهرا (س) از خدا فرزندی سالم و صالح خواستم و بعد از ایام فاطمیه متوجه شدم باردار هستم و بسيار خوشحال شدم که خانم مزد کنیزی من رو عنایت فرمودند. و فرزندی که در وجودم رشد می کرد رو هدیه خانم می دونستم. در تمام دوره بارداری به اهل بیت و اولیا از جمله سید هاشم حداد و شهدا با خواندن قرآن و صلوات و هدیه به آن وجود هاي مقدس، متوسل شدم تا فرزندم سالم باشد چرا كه من بابت بیماری هاي فرزند اولم سختی زیادی كشيدم. من مطمئن بودم که خانم و اهل بیت دست من را مي‌گيرند. اما متاسفانه بعد از به دنیا آمدن فرزندم متوجه شدم بیماری قلبی و همچنین ببماری خونی نادری دارد. و مجددا مشکلات و سختی هاي من شروع شد. من اصلاً فکر نمی کردم با وجود این همه توسلات و توجهاتی که به اهل بیت (ع) داشتم فرزندم بیماری داشته باشد و متاسفانه کمی از اهل بیت (ع) دلسرد شدم. من خالصانه و مخلصانه از حضرت زهرا (س) خواستم و ایمان داشتم هدیه ایشان سالم خواهد بود اما متاسفانه نبود و نا امید شدم. امسال همسرم از من میخواد مثل هر سال برای حضرت زهرا (س) مجالس عزا برگزار کنیم اما من دلم راضی نمی شود. حس می کنم برای ایشان بی ارزش هستم. چرا خانم مزد من را این طور دادند؟ مگر از حضرت بچه سالم خواستن چه چیز زیادی بود که حاجت من را ندادند؟ از شما می خواهم کمکم کنید تا رابطه ام با اهل بیت (ع) مثل سابق بشود. چرا اهل بیت (ع) و اولیا و شهدا با وجود این همه توسل، به من و حاجت من توجه نکردند و فرزند من با اين همه بیماری به دنیا آمد؟ حكمت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا ما باید برای خدا و اولیاء الهی تکلیف معلوم کنیم؟!! در حالی‌که آن‌ها مصالح ما را بهتر از ما می‌دانند. وقتی به هر بهانه‌ای از جمله تشکیل جلسه‌ی فاطمیّه، خود را به آن ذوات مقدس نزدیک کنیم، نسبت به آن‌چه تقدیر ما است در انجام وظیفه، سربلند خواهیم بود.

23362
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر: چگونه می شود برای درس خواندن در حوزه ی علوم تجربی مانند علوم آزمایشگاهی و.... که به دور از معنویات است نیت خدایی کرد؟! درحین مطالعه برای کنکور دچار این ترس می شوم که لحظات عمرم را تلف می کنم و در قبر و قیامت باید پاسخگوی آن باشم! با توجه به اینکه ممکن است اصلا نتیجه ای از این مطالعه در زمان آزمون نگیرم! با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به پیام رهبر معظم انقلاب به نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، که اخیراً فرمودند توجه فرمایید. موفق باشید

عین پیام این است:

 بسم الله الرحمن الرحیم

جوانان عزیز

همه می دانیم که شما دانشجویان در شمار برترین امیدهای آینده‌ی کشورید. آنچه همه باید بدانند این است که به توفیق الهی هم اکنون خیل عظیمی از دانشجویان دیروز، در کشور به کارهای بزرگ سرگرمند و لذت خدمت به پیشرفت دانش و فناوری در میهن خود را با همه‌ی وجود حس می کنند. دانشجویان امروز ما -در هر نقطه‌ی جهان- این فرصت را خواهند داشت که به این مجموعه‌های مؤمن و خدوم بپیوندند و کشور را از بیگانگان کاملاً بی‌نیاز کنند. این حرکت آنگاه که با نیت صادقانه و خدایی انجام گیرد، جهاد فی سبیل الله است. شما جوانان انجمن‌های اسلامی می توانید پیش‌گامان و راهبران این جهاد باشید. توفیق روزافزون شما را از خداوند خواهانم. سیّدعلی خامنه‌ای۲۰ دی

23361
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: اینجانب هر جا حرف از نجس بودن سگ و گربه می زنم، از من سند روایی یا از قرآن می خواهند من به چه سندی استناد کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خارج از آن‌که سالک إلی اللّه متوجه می‌شود سگ از جهتی مظهر نفس امّاره‌ی انسان است و به همین جهت اگر کسی در خواب با سگ روبه‌رو شود، معبر متوجه می‌شود که به نفس امّاره‌اش نزدیک شده است و این نیز در تجربه‌ی اجتماعی قابل درک است که چگونه انسان‌هایی که بیشتر مشغول آرزوهای نفس امّاره‌ی خود می‌باشند به همان اندازه تعلق خاطری به سگ دارند و آن را وارد خلوت‌های زندگی خود می‌کنند. زیرا عملاً خود را در آن می‌یابند. و نجس‌بودن آن تنها به اعتبار وجهِ بیرونی آن نیست، بلکه به اعتبار آن است که نفس امّاره‌ی انسان را بیش از پیش به انسان بازمی‌گرداند. با توجه به امر فوق در مورد سؤال جنابعالی می‌توان به نکات زیر نیز توجه داشت:

 اولاً: قرآن کريم در احکام فقهي معمولا به کليات بسنده کرده است. به عبارتي ديگر قرآن همچون قانون اساسي است که فروع قوانين مدني، حقوقي، جزائي و ... را در آن نمي توان يافت.

ثانياً: تبيين و تفسير آن را به پيامبر اکرم (ص) و به دنبال آن، امامان معصوم (ع) سپرده است، «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (24) يعني اي پيامبر ما ذکر بر تو نازل کرديم تا براي مردم آنچه را بر ايشان نازل شد (قرآن) تبيين و تفسير نمايي و خود قرآن دستور داده که علاوه بر آنچه خداوند در قرآن بيان فرموده، از سخنان پيامبر (ص) و امامان (ع) اطاعت کنيم: «وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(25) يعني اي مردم هر چه را رسول الله (ص) به شما دستور داد، اجرا کنيد و هر چه را نهي کرد باز ايستيد.

اگر پيامبر اکرم (ص) مى فرمايند: «إِنِّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَيْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي» (26)، من دو چيز گرانبها را در ميان شما به امانت مى گذارم که اين دو از هم جدا نمى شوند «إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»، اگر به هر دوى آنها تمسک کرديد هلاک نمى شويد. سرّ اين فرمايش پيامبر اکرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) اين است که تمام آنچه ما به آن احتياج داريم در نصّ و ظاهر قرآن نيامده است و ما بايد در کنار قرآن روايات پيامبر (ص) و ائمه (ع) را در نظر بگيريم. اما اگر گفتيم يکى را قبول داريم، اگر گفتيم «حَسبُنا کِتابُ الله»، و عترت را رها کرديم، ضمانتى براى هدايت ما نخواهد بود. اين دو چيز را بايد با هم داشته باشيم تا بتوانيم به هدايت برسيم. (27)

خلاصه اينکه براي به دست آوردن حکم شرعي، قرآن يکي از منابع استنباط احکام الهي مي باشد، علاوه بر کتاب آسماني ما، روايات معصومين (ع) يکي ديگر از منابع است که اگر حکمي در قرآن ذکر نشده بود بايد به اين روايات رجوع شود.

نجاست سگ در روايات

عمده دليل براي حکم به نجاست سگ، روايات مي باشند. احاديث زيادي در اين باره وارد شده است بطوري که در کتاب ارزشمند وسائل الشيعه و بحارالانوار ، ابواب مختلفي در اين رابطه وجود دارد با عناوين : «بَابُ نَجَاسَة سُؤْرِ الْکَلْبِ وَ الْخِنْزِيرِ»، «بَابُ طَهَارَة عَرَقِ جَمِيعِ الدَّوَابِّ وَ أَبْدَانِهَا وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ مَنَاخِرِهَا وَ أَفْوَاهِهَا إِلَّا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ»، «بَابُ نَجَاسَة الْکَلْبِ وَ لَوْ سَلُوقِيّاً»، «بَابُ جَوَازِ لُبْسِ جِلْدِ مَا لَا يُؤْکَلُ لَحْمُهُ مَعَ الذَّکَاة وَ شَعْرِهِ وَ وَبَرِهِ وَ صُوفِهِ وَ الِانْتِفَاعِ بِهَا فِي غَيْرِ الصَّلَاة إِلَّا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ وَ جَوَازِ الصَّلَاة فِي جَمِيعِ الْجُلُودِ إِلَّا مَا نُهِيَ عَنْهُ»، «بَابُ کَرَاهَة اتِّخَاذِ کَلْبٍ فِي الدَّارِ إِلَّا أَنْ يَکُونَ کَلْبَ صَيْدٍ أَوْ مَاشِيَة أَوْ يُضْطَرَّ إِلَيْهِ أَوْ يُغْلَقَ دُونَهُ الْبَابُ»، «بَابُ تَحْرِيمِ بَيْعِ الْکِلَابِ إِلَّا کَلْبَ الصَّيْدِ وَ کَلْبَ الْمَاشِيَة وَ الْحَائِطِ وَ جَوَازِ بَيْعِ الْهِرِّ وَ الدَّوَابِّ» و ...

هر يک از ابواب فوق، رواياتي را در بر دارد که بيان کننده نجاست سگ اند. کسي که از علوم ديني کمترين اطلاعي داشته باشد با ديدن عنوان اين ابواب يقين به حکم نجاست سگ در اسلام مي کند چه رسد به اينکه روايات هر باب را مطالعه و بررسي کند.

رواياتي که از پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) دربار نجاست سگ به ما رسيده اند، دو گونه مي باشند:

دسته نخست: رواياتي که به صراحت در آن واژه نجس آمده است. مانند:

۱. «سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْبَعِيرِ وَ الْحِمَارِ وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ، يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ؟ فَقَالَ: نَعَمِ، اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ. قَالَ قُلْتُ لَهُ: الْکَلْبُ؟ قَالَ: لَا. قُلْتُ: أَ لَيْسَ هُوَ سَبُعٌ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ؟ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ.» (28)

عذافر از امام صادق (ع) از نوشيدن و وضو گرفتن با پس مانده آبي که بعضي از حيوانات (سنور، گوسفند، گاو، شتر ، الاغ ، اسب، استر و درندگان) نوشيده اند، سوال کرد. امام فرمود: بنوش و وضو بگير. سپس از سگ سوال کردم. امام فرمود: نه. پرسيدم: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه به خدا، او نجس است. نه به خدا، او نجس است.

۲. «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ (29).»

عبدالله بن ابي يعفور از امام صادق (ع) نقل مي کند: همانا خداوند نيافريد خلقي را که نجس تر از سگ باشد.

۳. «عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ فَضْلِ الْهِرَّة وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ، فَلَمْ أَتْرُکْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ؛ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ؛ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْکَلْبِ، فَقَالَ رِجْسٌ نِجْسٌ.» (30)

فضلمي گويد از امام صادق (ع) از پس مانده حيوانات (گربه، گوسفند، گاو، شتر،...) سوال کردم؛ و امام فرمود: اشکالي ندارد. تا اينکه از سگ سوال کردم؛ و امام فرمود: پليد و نجس است.

۴. «سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ: رِجْسٌ نِجْسٌ، لَا يُتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ، وَ اصْبُبْ ذَلِکَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّة ثُمَّ بِالْمَاءِ. (31)

راوي حکم سگ را از امام صادق (ع) سؤال کرد، حضرت فرمود: پليد و نجس است، از اضافه آبي که آشاميده نبايد وضو گرفته شود، آن آب را بريز و (ظرف) را بار اول با خاک و سپس با آب بشوى.»

۵. «عَنْ مُعَاوِيَة بْنِ شُرَيْحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ سُؤْرِ الْکَلْبِ يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ؟ قَالَ: لَا؛ قُلْتُ أَ لَيْسَ سَبُعٌ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ، لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ. (32)

ابن شريح، حکم نيم خورده سگ را از امام صادق (ع) پرسيد که آيا مى توان از آن نوشيد يا با آن وضو گرفت؟ حضرت فرمود: نه، راوى پرسيد: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، او نجس است. نه، به خدا سوگند، او نجس است.»

۶. «عَنْ أَبِي سَهْلٍ الْقُرَشِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ لَحْمِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ هُوَ مَسْخٌ. قُلْتُ: هُوَ حَرَامٌ؟ قَالَ: هُوَ نَجَسٌ؛ أُعِيدُهَا عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، کُلَّ ذَلِکَ يَقُولُ هُوَ نَجَسٌ. (33)

ابي سهل مي گويد از امام صادق (ع) درباره گوشت سگ سؤال کردم، حضرت فرمود: از حيوانات مسخ شده است. گفتم آيا حرام است؟ امام فرمود: نجس است. سه مرتبه اين سوال را تکرار کردم و هر سه بار امام فرمود: نجس است.» و مواردي ديگر.

همانطور که در بحث لغوي گذشت، با وجود حقيقت شرعيه براي واژه نجس، اين دسته از روايات براي اثبات حکم نجاست سگ کفايت مي کنند، و به صراحت بيانگر آن هستند. موفق باشید

23360
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید: جهانی‌بودنِ دین حضرت موسی و حضرت عیسی «علیهما‌السلام» به این معنا نیست که اگر کسی بر دین حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» بود خارج از دینِ آن دو پیامبر است، مثل همین‌که جهانی‌بودنِ اسلام، به آن است که اسلام بقیه‌ی ادیان را دعوت می‌کند به رجوع به توحید، نه آن‌که دعوت کند به اسلام به معنای دین حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بلکه دعوت می کند به تسلیم خداوند بودن. در حالی که قرآن فرموده «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما» به نظرم با فرمایش شما تضاد داشته باشه. اگه امکان داره این تضاد رو برام حل کنین. اگر کسی بداند که اسلام دین حق است حق ندارد مسیحی یا یهودی باشه این فرمایش قرآن که شما فرمودین مال کسانیه که به حقانیت دین اسلام پی نبردند. اجداد حضرت رسول طبق فرمایش علامه بر دین ابراهیم بوده اند و در تاریخ نیامده که مسیحی یا یهودی باشند. استاد رائفی که می گویند یهودیت و مسیحیت دین قومی است نه دین جهانی. من با توجه به اینکه اجداد حضرت رسول هم دین حنیف داشته اند می توانم این مطلب رو قبول کنم. پاسختون برام قابل قبول نبود. به نظرم اسلام کسانی که جاهل قاصرند رو در نظر گرفته و این دعوت به توحید و اشتراکات ادیان مربوط به اونهاست و گرنه اسلام کجا قبول میکنه کسی حقانیت اسلام رو قبول داشته باشه بعد به دین قبلیش باقی مونده باشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما» در مقابل روحیه‌ی یهودی‌گری و مسیحی‌گری حزبی است که به جای آن‌که تسلیم‌بودن در مقابل خدا و توحید را محورِ فهم و عبادت خود قرار دهند، صِرفِ یهودیت و یا نصرانیت را حق می‌دانند. عرایضی در این رابطه در تبیین آیه‌ی 162 سوره‌ی نساء شده است. خوب است به آن‌جا رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی