بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17521
متن پرسش
با سلام و تشکر صمیمانه از عنایت شما: در مراحل فرایند تحقق اهداف انقلاب اسلامی (انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، کشور اسلامی، تمدن اسلامی) دلیل تقدم مرحله دولت اسلامی بر کشور اسلامی چبست؟ در حالی که ظاهرا جامعه باید دولت سازی کند. لطفا نسبت این دو مرحله را به اختصار توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سیر تعالی جامعه به سوی اهداف الهی و اسلامی ابتدا از طریق انقلاب و ایجاد نظام سیاسی می‌توان انتخاباتی برقرار کرد و دولت اسلامی را به این معنی پدید آورد که قوانین و مقررات مطابق اسلام باشد ولی برای تحقق جامعه‌ی اسلامی باید تلاش‌های زیادی نمود تا روحیه‌ی مردم از تعلّقات غربی به سوی تعلّقات اسلامی سیر کند و از این جهت بعد از دولت اسلامی محقق می‌شود. موفق باشید

16502
متن پرسش
سلام: هدف نهایی خلقت انسان قرب الهیست و یا رسیدن به توحید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید عبارت است از «عبور از کثرات و حاضر شدن در محضر حق» که این همان قرب الهی است. موفق باشید

16285

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: داشتم سخنرانی آقای ظریف در موسسه سیپری سوئد را می خواندم. آنچه که خیلی نمود داره متاسفانه نگاه آقای ظریف (و هم فکران آقای ظریف) به مسائل جهان با غفلت از نگاه قرآن است. متاسفانه مساله حق و باطل در نگاه اینها یا نیست و یا بسیار کمرنگ است. به نظر می رسد آنچه که غدیر، عاشورا، واقعه 15 خرداد 42، بهمن 57 ، دفاع مقدس، و تمام یوم الله هایی که اتفاق می افتد را داشتن نگاه حقانی به عالم دانست که در عالم سیاست هم باید این جلوه کنه و خمینی عزیز این را به ما یاد داد و به نظر می رسه راهی غیر از این یعنی دفن حقیقت، زیبایی، شور و حماسه
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: البته در گفتمان‌های بین‌المللی و در فضای دیپلماسی باید عرف جهانی را رعایت کرد، در عین روحیه‌ای که مختص نظام اسلامی است به همان معنایی که رهبری عزیز تأکید می‌کنند. به همین جهت نمی‌توان راحت با در نظرگرفت آن سخنان، قضاوت کرد که آقایان از اهداف انقلاب اسلامی عدول کرده‌اند. موفق باشید

16151

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض معذرت و عرض سلام: یعنی شما می فرمایید در این قضیه که روسی ها وارد بلاد اسلامی شدن هیچ مسئولیتی بر گردن ما نیست؟ بنده غیر از این سوال می خواستم بدونم استفاده از کفار اهل کتاب بر علیه مسلمانان طبق فقه ما صحیح هست؟ استفاده از کفار بر علیه کفار صحیح هست البته با شرایطی، ولی بنده هرچه جست و چو کردم متوجه نشدم استفاده از کفار اهل کتاب علیه مسلمانان صحیح باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که روسیه بر اساس حضور قبلی که در بندر طرطوس در سوریه دارد و قراردادی با آن کشور از قبل داشته، موضوع فرق می‌کند با آن نوع تقسیم‌بندی‌هایی که ما در فقه خود داریم که در مقابل تجاوز کفار به بلاد مسلمین وظایفی را به عهده داریم. موفق باشید

15762
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به روایت «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَطْلَقَ عَلَى لِسَانِهِ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقُ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَإِ وَ الزَّلَلِ خَصَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ ذَلِكَ حُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ شَاهِداً عَلَى عِبَادِه» هر چند صدر و ذیل روایت امام رضا (ع) درباره ائمه معصومین و دلیل عصمت آنهاست آیا می توان عمومات در روایت را شامل حاکم غیر معصوم دانست؟ می توان ولی فقیه را در هدایت گری معصوم دانست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که مستحضرید سیاق کلام به صورت عمومی آمده که چنان‌چه خداوند بنده‌ای را برای امور بندگانش اختیار کرد، به او توانایی‌های خاصی می‌بخشد و از این جهت نمی‌توان آن را منحصر به امام معصوم نمود، هرچند مصداق تامّ و تمام آن امام معصوم است. موفق باشید

14038

رجعتبازدید:

متن پرسش
سلام: در برخی منابع مساله رجعت رو به این صورت طرح کردن که رجعت با جسم مثالی اتفاق میوفته آیا بنابر این نظر اون بدن مثالی در نفس ناطقه و قوه خیال انسان های زنده در دنیا ظهور میکنه که انسان ها اون رجعت کنندگان رو میبینن و یا در عالم خارج واقعا با جسم مثالی میشه حاضر بشن؟ و تمثل ملائک به حضرت ابراهیم به کدوم نوع بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رجعت در این دنیا صورت می‌گیرد و باید با همین بدن مادی باشد. جزوه‌ای در این رابطه بر روی سایت هست. موفق باشید

13657
متن پرسش
سلام حضرت استاد: جملاتی از نیچه می خواندم اگه ممکنه منظورش را برام بگید و اگر هم حرفش اشتباهه جوابش را بنویسید. امکان داره این جملات نقد دنیای مدرن باشه. «از زمانی که بشر توانست وقایع را ثبت و ضبط کند، دیگر نه عصا مار شد، نه دریا شکافت، نه کودکی بی پدر متولد شد، نه مرده ایی زنده شد!!!، نه انسانی در دل ماه رفت، نه انسانی با حیوان سخن گفت!!!، نه انسانی سوار بر قالیچه پرواز کرد!!!، نه آتشی گلستان شد!!!، نه پیامبری ظهور کرد!!!»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول جناب اقبال لاهوری؛ نیچه دارای قلبی ایمانی و عقلی کافرانه است و این جملات در مقابل افراط کلیسا از وجه عقل کافرانه‌ی او ظهور کرده است. موفق باشید

13012
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: شما در برهان صدیقین فرمودید که هر جا پای وجود است پای کمال است خدا عین هستی است پس عین کمال است، حالا ما می گوییم خدا غضب می کند، خدا منتقم است یعنی صفت غضب و انتقام را به خدا نسبت می دهیم، آیا یعنی غضب و انتقام جنبه وجودی کمال است و ذات احدی آن را داراست یا انتقام و غضب کمال نیست و جنبه عدمی دارد؟ و در ضمن وقتی می گوییم خدا غضب کرد بر فلان قوم آیا به این معنی است که به صفت غضب جلوه کرد و چیزی را خلق کرد یا معنای دیگری دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق از آن‌جایی که عین کمال است و از او جز کمال صادر نمی‌شود وقتی غضب کند بدین معنا است که کمالی را که به بنده‌اش داده است، از او سلب می‌کند و معنای «لعنت خدا» به همین معنای «اخذ فیض» است. موفق باشید

8316

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و خداقوت ببخشید استاد من میخوام به مدد الهی تفسیر رو شروع کنم قبلا هم سوره زمر رو تا قسمتهایی پیش رفتم اما الان به جهت اینکه کلاس حفظ هم میرم دلم میخواد تفسیر رو هم از اول قران شروع کنم.نظر شما چیه؟ سوال دیگم اینه ک شما چه سوره هایی رو از اول قران تفسیر فرمودید؟ ممنونم.محتاج دعا...
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: کار خوبی است که در کنار حفظ قرآن، تفسیر را هم کار کنید. بنده سال‌های قبل سوره‌ی بقره را شرح کردم که ضبط نشد. سوره‌های انعام و اعراف و انفال از اول قرآن به صورت ضبط شده موجود است. موفق باشید
8084
متن پرسش
باسلام 1.در جواب سئوال بنده فرموده بودید که امام خمینی از حیث عرفان اجتماعی همان است که رهبری فرمودند اما در سلوک فردی آقای قاضی منحصر بودند، الان بنده سوالی که دارم این است که یعنی در امور فردی به آقای قاضی و علامه طهرانی رجوع کنیم جلوتر میفتیم؟ و دیگر اینکه مگر امام در سلوک فردی کار نکرده اند و خروجی اش سرالصلوه و چهل حدیث نشده که ما بگوییم از آقای قاضی چیزی کم دارد؟ و دیگر اینکه پس معنای سلوک ذیل اندیشه امام چه می شود؟ 2.اینکه روایت می فرماید برای مردم آخرالزمان سوره توحید را نازل کردیم، از کجا معلوم که ما امت آخرالزمانیم؟ 3. بالاخره اینکه امام می فرماید شهدا راه صدساله را یک شبه طی کردند و اینکه شهید آوینی می فرمایند ما در شب عملیات به چیزهایی رسیدیم که حتی عرفای دلسوخته بر سر دار هم به آن نرسیدند-عرفای دلسوخته- این یعنی چه؟ شهدا چون در جبهه رفتند به قول آوینی کرامت انسانی را در مبارزه به آن رسیدند، واقعا این چگونه جمع می شود با سلوک عرفا، آیا در مقام و مرتبه یکی اند، پس اگر شهدا همان راه عرفا را رفتند مدادالعلما افضل من دما الشهدا چگونه جمع می شود با این جمله امام که یک شبه راه صدساله را رفتند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- مرحوم قاضی در زمان خودشان که بیشتر باید جنبه‌های فردی عرفان پروریده می‌شد منحصر به فرد بودند، ولی حضرت امام جمع آن عرفان و عرفان اجتماعی است و به همین جهت شما در عین اراده به مرحوم قاضی و استفاده از ایشان در ذیل شخصیت حضرت امام می‌توانید سلوک خود را به نتیجه‌ی نهایی برسانید 2- شاید از این‌که امروز شرایط طرح معارف عمیق سوره‌ی توحید فراهم است بتوان چنین حرفی زد ولی با این‌همه نمی‌توان قسم خورد که امت آخرالزمان مائیم 3- هرکدام طی راهی که خداوند در مقابلشان گشود کوتاهی نکردند، چه آن راه ده‌ها ساله و چه این راه یک شبه. موفق باشید
3711

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
منظور شما از این که «مبادی، بالاتر از فکر است.» کدامیک از گزینه‌های زیر است؟ الف) منظور از «مبادی» همان مقدمات استدلال است. و منظور از این که «این مبادی، بالاتر از تفکر است.»، این است که مقدمات، در رتبة قبل از استدلال قرار دارند. و منظور از «جهت‌دادن» هم همین است که بخشی از صحت استدلال متوقف است بر صحت مقدمات. ب) منظور از این مبادی، عالمِ انسان متفکر است و فضایی که در آن می‌اندیشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو. موفق باشید
29525

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی و عزیز: صلواتی مخصوص قبرستان به شرح زیر به نقل از امام رضا علیه السلام مشاهده نمودم. از حضرت رضا (ع) روایت شده: هر کس داخل قبرستان مسلمین شود و این صلوات را یک مرتبه بخواند، خداوند متعال تا ۱۰ سال عذاب از اهل آن بردارد و اگر دو بار بخواند تا ۴۰ سال و اگر سه بار بخواند برای همیشه عذاب از آن قبرستان برداشته شود و هر کس بر سر قبر پدر و مادر خود بخواند چنان باشد که حقوق ایشان را ادا نموده است. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ ما دامَتِ الصَّلَواتِ وَ صَلِّ عَلَی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ ما دامَتِ البَرَکاتِ وَ صَلِّ عَلَی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ ما دامَتِ الرَّحمَةِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی رُوحِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَرواحِ وَ صَلِّ عَلَی جَسَدِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَجسادِ وَ صَلِّ عَلَی قَبرِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی القُبُورِ وَ صَلِّ عَلَی صُورَةِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الصُّوَرِ وَ صَلِّ عَلَی تُربَةِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی التُّرابِ وَ صَلِّ عَلَی نُورِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَنوار بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحِمینْ. آیا چنین صلواتی سند صحیح دارد؟ و اگر صحیح هست، تفسیر شما از این صلوات چیست؟ التماس دعا. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان این روایت نیستم. آری! اگر اهل قبرستان با همین اذکار متذکر عظمت اهل‌البیت «علیهم‌السلام» باشند و همراه ما آن صلوات را تصدیق و تکرار کنند، إن‌شاءالله به نور اهل بیت منوّر می‌شوند. موفق باشید

25306
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: بنده حقیر در تکمیل پاسخ شما استاد عزیز به سوال ۲۵۳۰۴، خواستم به پرسشگر عزیز بگم که یکی از گیرها و گلایه های ما مسلمون ها که اتفاقا شایع هم هست، اینه که میگیم چرا با اینکه فلان تعداد چله گرفتم، فلان تعداد صلوات نذر فلان امام معصوم کردم و غیره، ولی هنوز که هنوزه دعام مستجاب نشده، یا فلان گرفتاریم حل نشده و بعدش نتیجه می گیریم که خدا (نعوذ بالله) به ما توجهی نداره. اصلا با ما قهر کرده، خدا عادل نیست، اگه عادل بود، بعد از این همه توسل و دعا، دعامون را مستجاب کرده بود و برخی هامون ممکنه کم کم معنویات را بذاریم کنار و بعضا به کفرگویی کشیده میشیم. من هم چنین تصورات غلطی نسبت به جایگاه دعا داشتم و خیال می کردم هر کسی هر دعایی کرد، قطعا باید برآورده بشه. ولی بعد از اینکه سیر مطالعاتی استاد پناهیان به خصوص سلسله سخنرانی های استاد با عنوان « تعیین کننده عامل در مقدرات بشر» را گوش دادم، واقعا نگاهم ۱۸۰ درجه عوض شد. ببین دوست عزیز! انسان ها مثل هم نیستند، ظرفیت انسان ها متفاوته، بر همین اساس مقدرات انسانها هم متفاوته. ممکنه شما آدم پولداری باشی ولی یه نفر دیگه که اتفاقا خیلی هم دعا میکنه پولدار بشه ولی تا آخر عمرش ممکنه از نظر مالی زندگی سختی داشته باشه. دلیلش چیه؟ دلیلش اینه که ظرفیت وجودی انسانها متفاوته. شما با فقر و مشقت بهتر امتحان میشی، اون فرد پولدار با پولدار بودن بهتر امتحان میشه. در این دنیا، نه پولدار بودن نشانه کماله، نه تنگدستی نشانه ذلت و پستی. بلکه هر دو امتحانه. وگرنه اصل زندگی و راحتی و لذت حقیقی، مربوط به عالم آخرت است (ان الاخره لهی الحیوان). پس چقدر خوبه به مقدرات خدا احترام بگذاریم، و نه تنها گلایه نکنیم، بلکه شکر هم بکنیم. البته رسیدن به چنین مقامی که انسان در حال تنگدستی، تن به تقدیر الهی بده و خدا رو شاکر باشه، مقام رضاست که کاریست کارستان که از همگان بر نمی آید. در پایان به شما دوست عزیز پرسشگر پیشنهاد می کنم در کنار مباحث بسیار عمیق و عالی معرفت نفس و برهان صدیقین استاد طاهرزاده، مباحث تعیین کننده ترین عامل در مقدرات بشر (از علیرضا پناهیان) را هم گوش بدید. کم کم با کمبودهای ظاهری زندگیتون کنار می آیید. استاد طاهرزاده عزیز، ببخشید من بر پاسخ شما تکمله زدم. خدا توفیق روز افزون به همه مسلمانان عنایت بفرمایید. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تازه انسان در این دنیا آمده است که مأوای حضور در آغوشِ حق را پیدا کند و این با راضی‌شدن به تقدیر الهی محقق می‌شود. در این شرایط برایش سختی و آسانی یکسان است.

«زیر دریا خوش بود یا روی آن / مهر او دلکش بود یا قهر او». موفق باشید

25001

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: ۱. آیا برای یک طلبه صلاح می دانید که کتاب معادشناسی علامه طهرانی و شرح مصباح الهدایه شما را کار کند؟ (تمایل بسیار زیادی در کار کردن این ۲ بحث در بنده وجود دارد و کتاب معاد بازگشت به جدی ترین زندگی و جلد اول معادشناسی را مطالعه کردم و حدود شاید ۲۰ جلسه از صوتهای کتاب معاد را گوش کرده ام.) بنده چند جلسه اول (شاید حدود ۱۰ جلسه) مصباح الهدایه را گوش کردم و به نظر می رسد که چنین کتابی را یا اصلا نباید گوش داد یا باید تا آخر و باحوصله و تکرار گوش داد. فکر می کنم، معرفت ناقص و اشتباهی حاصل شده و با کامل نکردن بحث دچار لغزش و انحراف می شوم. ۲. آیا مباحث معاد و تاثیر وضعی و زندگینامه عرفا (که مثلا اجر خاصی برای فلان عمل داده شده یا برای فلان عمل مورد عقوبت قرار گرفته) تاثیر قابل توجهی در حل مباحث فقهی دارند؟ ۳. چه مقدار در روز به ادعیه و زیارات پرداخته شود؟ ۴. آیا صلاح می دانید که در اوقات استراحت، کلیپ ها و مستندهای سیاسی و اخبار دیده شود؟ و آفت این مسأله که نگاه به چهره نامحرم است را چگونه می توان به حداقل رساند؟ آیا اصلا ضرر قابل توجهی دارد؟ شرمنده از اینکه وقتتان را گرفتم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا بحث معاد را همراه با شرح صوتی آن تا آخر دنبال نمی‌فرمایید و بعد به کتاب «معاد» آیت اللّه تهرانی بپردازید و پس از آن به سراغ کتاب «مصباح الهدایه» و شرح صوتی آن بروید؟ ۲. به نظر می‌اید می‌تواند چنین باشد. ۳. بعد از نماز صبح و قبل از خواب ۴. نظر به چهره‌ی نامحرم از طریق تلویزیون اگر به قصد ریبه نباشد، مانع سلوک نمی‌شود. موفق باشید

23540
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. استاد جنود جهل به نظر جنابعالی وجودی هستند یا عدمی؟ به عنوان مثال آیا غضب همان عدم رحمت می باشد یا واقعا چیزی هست به نام غضب؟ ۲. استاد وقتی شخصی غضب رحمانی می کند ظاهرا این غضب دیگر از جنود جهل نیست. آیا از جنود عقل است؟ پس چرا در جنود عقل چیزی به نام غضب رحمانی وجود ندارد؟ ۳. استاد همانطور که فرمودید زمان از حرکت انتزاع می شود. سوالم این است که چرا زمان را بعد چهارم ماده می نامند و چرا خود حرکت را بعد چهارم ماده نمی گویند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در تقسیم‌بندیِ فلسفی خداوند منشاء غضب نیست، زیرا غضب از نظر فلسفه عدمی است. ولی در هر حال عدمِ رحمت، آثاری را در عالم ظاهر می‌کند مثل بیماری که عدمِ سلامت است. ۲. شاید عنوان «غضب رحمانی» را بتوان در راستای تبدیل نعمت قلمداد کنیم ۳. حرکت، موجب چهار بُعد ماده می‌باشد. موفق باشید

22953

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد گرامی سوالی در باره چیستی انسان، فرشتگان، شیاطین و نقش و جایگاه اونها در وجود انسان و در ارتباط با انسان خدمتتون ارسال شد جوابی دریافت نکردم. الهم صل علی محمد و آل محمد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی این‌طور جواب داده شد:

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جواب‌گویی به این سوالات باید وقت زیادی صرف بفرمایید. پیش‌نهاد بنده کار بر روی سیر مطالعاتی است که بر روی سایت هست. موفق باشید

22063

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: چطور میشه با اسماء خدا ارتباط برقرار کرد؟ مثلا اگر کسی بخواد با اسم علیم خداوند ارتباط برقرار کنه باید درس زیاد بخونه؟ اصلا چطور میشه با خوندن درس منظورم درس های فلسفی و... نیست به کمال رسید یا با اسم علیم خداوند ارتباط برقرار کرد؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند اسماء را به حقیقت انسانیت تعلیم کرده. بنابراین نمی‌توان گفت که انسان در فطرت خود از آن اسماء غافل است. کافی است با توجه به معنای آن اسماء، حضرت حق را بخواند مثل دعای سحر. موفق باشید

21485

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بانو امین رحمت الله علیه در کتابشان اسماء را ذکر و ترجمه کرده اند. برای خواندن اسماء باید یاء ندا را بیاوریم یا مقصود مطلق اسم بدون نداست؟ و اینکه در مورد اسمای الهی اگه میشه کتابی معرفی کنید که اسماء را با معنا بیان کرده باشه. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً باید با «ندا» اسماء الهی را مخاطب قرار داد، مگر آن‌که خودِ متن چنین اقتضایی نداشته باشد 2- کتاب «اسماء حسنا» از جناب ملاهادی سبزواری و کتاب «کامی از نام» شرح جوشن کبیر از سیدعلی نجفی خوب است. موفق باشید

21099
متن پرسش
سلام: در مفاهیم شما می خوانیم که انسان جهان کوچک است یعنی برزخ، باطن عالم ماده و عقل، باطن عالم برزخ و ... است و هرچه موجود مجرد به مراتب بالاتر نائل می شود جامع تر می شود یعنی من ما باطن تن ما است و.... یعنی سیر انسان از خود مادون به خود عالی است یعنی سیر از خود در خود به خود و این هم بدون تزکیه پیش نمی آید. حال سوال من این است که جنیان شرور که تزکیه ای نکرده اند و این مراتب را پشت سر نگذاشته اند چه طور پیش از تولد پیامبر وارد باطن عالم می شدند و می توانستند اخبار کسب کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که جنیان صعود می‌کنند مراتب مثالیِ عالَم است و نه مراتب عقلی. و نوع خلقت آن‌ها طوری است که بدون تزکیه می‌توانند چنین حضوری در عالَم مثال و خیال داشته باشند و این به خودی خود برای آن‌ها کمال نیست، مثل کاری که مرتاض‌ها می‌کنند. آری! اگر انسان با نیّت عبور از عالم ماده و سیر به سوی حقیقت به عالَمِ مثال برسد و عالم مثال برای او آینه‌ی نمایش عالم عقل شود، برایش کمال خواهد بود. موفق باشید

20713

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد چند وقتیه میخوام با بچه مسجدیا و کلا بچه مذهبیا یه کاری رو شروع کنم حتی در بسیاری از موارد خودشون پیشنهاد میدن ولی کلا در حد حرفه و اصلا انگار اراده ای برای عمل ندارن این در صورتیه که بچه های غیر مذهبی پای کار ترند و در کل بیشتر میشه رو حرف و قولشون حساب کرد دل زده شدم ازشون و گاهی میخوام قید کار با مذهبیارو بزنم و برم سراغ مردم عادی براچی اینطورین؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید کار مشخص و تعریف‌شده‌ای را با آن‌ها در میان بگذارید تا هرکس نسبت به وظیفه و تکلیفی که دارد با آن ارتباط برقرار کند. موفق باشید

20515
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: از این جهت که ان شاءالله قرار است فلسفه بخوانیم و نیز جامعه چه از بعضی از علماء و چه از دیگران این شبه مطرح می شود که: می گویند که اصلا چیزی به نام فلسفه اسلامی نداریم. چه جوابی می توان به این داد تا هم خودمان که ان شاءالله می خواهیم فلسفه بخوانیم قانع شویم و هم دیگران. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه نوعی از تفکر است که نظر به جایگاه وجودی موضوعات دارد. حال اگر به موضوعاتی نظر شود که اسلام مدّ نظر بشریت قرار داده آن فلسفه، فلسفه‌ی اسلامی است مثل کاری که از فارابی شروع شد تا ملاصدرا. موفق باشید

19598

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: با توجه به اینکه ورزش باید با رویکرد حاکمیت روح بر بدن و امیال بدن صورت گیرد، حضرتعالی بصورت مصداقی چه ورزش هایی را پیشنهاد می کنید. 16 ساله ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سایقه‌ی شکل‌گیری ورزش‌های رزمی مثل کاراته و تکواندو، به نظر می‌آید با چنین ورزش‌هایی بهتر بتوان روح را بر بدن حاکم نمود. موفق باشید

19186
متن پرسش
به نام خدا استاد عزیزم سلام: متن های رنج دوران دوستان را خواندم، بعضا حرف دل خیلی از ماست، کاش این قلم مادی می‌توانست حال مرا آنگونه که می شود برایتان بنویسد، کاش من هم می‌توانستم رنجم را بگویم. از خانه خسته بودم، صبح شنبه ای آمده ام امام زاده نزدیک منزل مان اینجا برایتان بنویسم، تنهای تنها، هیچ کس اینجا نیست، جز من و گنجشک ها و امام زاده. استاد دل مرده شده ام، دل خسته، دل زده، از دنیا، گرفتار تنهایی ام، بانوی مذهبی و به اصطلاح دین دار، اما دین داری ام حال دلم را خوب نکرد، اینها هستند با من، منتها هر از گاهی در کشاکش زمان گم می‌شوند. اما می آیند باز و جواب می خواهند از من. دل طلب ها کرد،طلب های زیادی، هیچ کس و هیچ چیز اما پاسخگوی این طلب ها نبود، سعی ام را کردم، مراقبت کردم، توجه کردم که قلب را زنده نگه دارم ولی نمی‌شود. از خودش خواسته ام، صبر و استقامت کرده ام، چرا دری گشوده نمی‌شود بر حال ما؟ استاد نمی دانم چیست در درونم که اینقدر مرا می آزارد؟ این چیست که جان ما می خواهد و نمی یابد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول غزالی:

ما جامه نمازي به سر خم كرديم      بر خاك خرابات تيمّم كرديم

شايد به در ميكده ها دريابيم          آن عمر كه در مدرسه‌ها گم كرديم

به نظر بنده این انقلاب موجب می‌شود تا قصه‌ی ما آن گردد که بگوییم:

 ای بخت سعید من،  ای وعد و وعید من                       ای روی تو عید من از مات سلام الله

هم اسعد و مسعودی، هم مقصد و مقصودی                 هم احمد و محمودی از مات سلام الله

هم جان جهانی تو، هم گنج نهانی تو                           هم اَمن و امانی تو، از مات سلام الله

چون یافتمت جانا، بشناختمت جانا                                جان باختمت جانا از مات سلام الله

امروز مراقبه‌ای که ما را به خدا می‌رساند، نزدیکی به روحی است که با انقلاب اسلامی در این تاریخ ظهور کرده. آری! خدا را باید در مظاهر دید و مظهر ظهور خدا امروز در آن چیزی است که آینه‌ی انقلاب اسلامی به نمایش گذاشته است. حتماً شنیده‌اید که سالکانِ دل‌داده، نیمه‌شبان اشک‌ها می‌ریزند زیرا به نحوی با خدای محبوب خود روبه‌رو می‌شوند و در این تاریخ آن نیمه‌شب‌ها در نیمه‌های روز و در جمال تاریخی ظهور می‌کند که شهدا و امام شهدا و نایب امام به صحنه آورده‌اند. مراقب باشید تاریخی که در آن انقلاب ظهور کرده است را گم نکنید وگرنه خدایی را گم کرده‌اید که می‌توان با او اُنس گرفت. تجربه‌ی حقیقت در بستر نظر به سیره‌ی انسان‌هایی ممکن است که عارف به زمانه‌ی خود باشند به همان معنایی که گفت:

 در خدا گم شو وصال این است و بس         گمشدن گم کن کمال این است و بس

اگر بناست با قصه‌ی «تعرف الأشیاء باضدادها» به موضوعات نگاه کنیم، آیا دشمنیِ خبیث‌ترین و بی‌خداترین انسان‌های عالَم با انقلاب اسلامی حجت بالغه‌ای نیست که شیاطین عالَم با تمام وجود متوجه‌ی گوهر انقلاب اسلامی شده‌اند و به کفرِ نسبت به آن کمر بسته‌اند؟! و ما باید انقلاب اسلامی را همان‌طور که شیطان می‌بیند، ببینیم ولی به جایِ کفرِ بدان، ایمانِ به آن را پیشه کنیم. موفق باشید

17702
متن پرسش
سلام استاد: جواب سوال 17693 متناسب با بحث سوال نيست. نگارنده ميخواد بگه امام خميني قبل تحقق انقلاب يك وعده اي داده بعد اون يچيز ديگه از آب دراومد انقلاب. شبهه اي شبيه آنچه علي دشتي در 23 سال براي حضرت رسول مطرح ميكنه كه در موضع ضعف نبي خدا چجوري بوده و بعد اون در دوران اوج قدرت چجوري شده (به زعم خودش البته) ممنون ميشم اگر دقيق تر جواب بدين فارغ از كلي گويي. بنظرم بايد در اين مبحث به محكم و متشابه سخن امام توجه كرد و همچنين عدم تقطيع حرفا. نظر شما چيه؟ تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم متوجه موضوع شدم. به همین جهت معتقدم یک تمدنی مثل انقلاب اسلامی وقتی بخواهد ظهور کند طی یک فرایندی ما از تمدن قبلی یعنی تمدن غرب عبور می‌کنیم. و این چیزی نیست که خلق‌الساعه واقع شود. و لذا آن‌چه را امروز در روبه‌روی خود داریم به ظهورآمدنِ عهدِ غربی ما است که شدت گرفته تا بلکه محفوظ بماند. ولی این تلاش غروب است که در عین آن‌که نورش گسترده است، ولی خبر از به‌انتهارسیدنش در میان است. موفق باشید

15319

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: استاد گرانقدر با توجه به اینکه غربی ها توانسته اند علوم انسانی را تولید کنند. فرصت ها و تهدیدات استفاده از این علوم چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث این موضوع مفصل است. متنی در این مورد داشته‌ام که خدمتتان ارسال می‌دارم. در ضمن کتاب اخیر آقای دکتر داوری تحت عنوان «خرد سیاسی در زمان توسعه‌نیافتگی» نکات خوبی را متذکر می‌شود. موفق باشید تحول در علوم انسانی با عبور از مدرنیته و نظر به اسماء الهی     

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

1- با توجه به این‌که انقلاب اسلامی تحولی است برای ورود احکام قدسی به ساحت مناسبات اجتماعی بشر، مسلّم علوم انسانی یکی از اساسی‌ترین دریچه‌های این ورود است و لذا معتقدین به حقیقت انقلاب اسلامی باید هرچه بیشتر به نحوه‌ی حضور علوم انسانی اسلامی حساسیّت داشته ‌باشند وگرنه با ادامه‌ی وضع موجود در نظام آموزشیِ خود با انسانی روبه‌رو خواهیم بود که لیبرال دموکراسی برای ادامه‌ی فرهنگ غربی تربیت می‌کند.

2- با نظر به این‌که انسان مؤمن به وَحی الهی، در مقایسه با انسان سکولار، به‌گونه‌ای دیگر به عالم و آدم می‌نگرد و نسبتی با حقیقت برقرار می‌کند که همواره منوّر به انوار حقایق عالم ملکوت است و در این راستا به درک و حسی می‌رسد که فرهنگ سکولار امکان درک آن را ندارد، باید موضوع اسلامی‌کردنِ علوم انسانی را جدّی گرفت تا بستری فراهم ‌شود که در آن بستر، انسانِ مؤمن به وَحی الهی پرورش یابد وگرنه با علوم انسانیِ سکولار انسانی شکل می‌گیرد که آرمان خود را در زندگی لیبرال دموکراسی غربی می‌یابد و به مرور از آرمان‌های انقلاب اسلامی فاصله می‌گیرد.

3- از آن‌جایی که مبنای نگاه انقلاب اسلامی به عالم و آدم با مبنای نگاهِ تمدن غربی به عالم و آدم به‌کلّی متفاوت است، هرگز نمی‌توانیم در فرهنگ لیبرال دموکراسی در جستجوی انسانی باشیم که بنا دارد زمین را به عالم قدس و معنویت پیوند زند. با توجه به این موضوع است که باید از خود پرسید چرا  با نیاز‌هایی که آن تمدّن برای بشر معنی کرده، می‌خواهیم ادامه‌ی حیات دهیم؟ چرا نباید در کنار زندگی محدود زمینی سفره‌ی تغذیه‌ی جان خود را در ملکوت پهن کنیم و جان خود را محلّ تجلّی اسماء الهی قرار دهیم؟ این آن‌چیزی است که این نوشتار بنا دارد مورد توجه خوانندگان محترم قرار دهد.

4- آری! «علم» به معنای تدوین داناییِ تمدّن، همیشه مورد نیاز بشر است ولی کدام بشر و کدام علم؟ اگر بشریت طوری دگرگون شود که تغذیه‌ی جان خود را در ملکوتِ عالَم جستجو نماید و بخواهد جان تشنه‌ی خود را با تجلّی انوار الهی سیراب کند، دنیای دیگری غیر از دنیایی که مدرنیته به او پیشنهاد می‌کند را می‌خواهد و علم دیگری غیر از علومی که فرهنگ مدرن مدّ نظر دارد را می‌طلبد تا همه‌ی عمر خود را صرف زمین و زندگی زمینی نکند و لذا علمی به صحنه می‌آورد که مقوّم حیات ملکوتی او باشد. در حالی‌که تمدن غربی با هویت قدسی انسان هیچ همخوانی ندارد و همین امر ضرورت تحول در علوم انسانی را برای کسانی  که دغدغه‌ی ادامه‌ی انقلاب اسلامی را دارند پیش می‌آورد.

5- در تحول در علوم انسانی باید از خود بپرسیم چه می‌خواهیم و به دنبال چه هستیم؟ تا معلوم شود آیا هنوز عالم وآدمی مدّ نظر ما است که فرهنگ غربی به ما معرفی کرده‌است و یا خود را متعلق به عالَم دیگری می‌دانیم که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است؟ مگر می‌شود بدون تغییر تعلّقِ خود نسبت به زندگی غربی به دنبال علوم انسانی اسلامی باشیم و نگران نفوذ فرهنگ غربی و استحاله‌ی انقلاب اسلامی نبود؟

6- آن‌چه بیش از همه مهم است این‌که از خود بپرسیم موانع تحول در علوم انسانی کجاست؟ چرا تمام جلساتی که جهت این موضوع تشکیل می‌شود در حدّ تأکید بر ضرورت تحول در علوم انسانی متوقّف می‌شود؟ تفسیر واقعیتی که اسلام به آن رسیده ‌است و باید در علوم انسانی اسلامی ظهور یابد، در چه رویکردی نهفته‌ است و چگونه آن رویکرد به تاریخ ما برمی‌گردد؟ ظاهراً بعد از ضرورت تحول در علوم انسانی لازم است به محتوایی که باید جایگزین شود و به روشی که این جایگزینی از طریق آن انجام می‌گیرد بیندیشیم؛ وگرنه فردا نیز همچنان ادامه‌ی امروز خواهد بود.

این نوشتار بر این موضوع تأکید دارد که علوم انسانی غربی به جهت دوری از وحی الهی، ناسوتی و ذهنی و نسبی است و لذا راه‌کار عبور از این نوع علوم انسانی تنها با رجوع به تفسیری است که معتقد است باید بشر در نگاه خود متوجه اسماءالهی و نقش اسماء در همه‌ی عالم باشد تا نه‌تنها از بن‌بستی که در علوم انسانیِ سکولار پیش آورده، رها شویم بلکه واقعی‌ترین رجوع را داشته ‌باشیم و متوجه باشیم به همان شکل که شخصیت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی راه‌کار عبور از نظام شاهنشاهی و فرهنگ غربی را در امور سیاسی در خود داشت و با رجوعِ ملّت به شخصیت قدسیِ ایشان، آن عبور محقق شد، با رجوع به آثار علمی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» امکان عبور از علوم انسانی غربی به علوم انسانی اسلامی فراهم می‌شود و وظیفه‌ی ما است که در سطح جامعه و با عزمی مردمی به طور جدّی به آثار حِکمی و عرفانی آن مرد بزرگ رجوع داشته باشیم.

7- انسانِ مدّ نظر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» انسانی است که دو سر حلقه‌ی هستی یعنی «ناسوت» و «ملکوت» را به‌هم پیوسته است و این درست برعکسِ انسانی است که اومانیسم در مقابل بشر قرار داده است. مسئله‌ی نفوذ و ایجاد یک حرکت استحاله‌طلبانه در فضای فرهنگی و سیاسی در متن انقلاب اسلامی از همین‌جا شروع می‌شود که از انسانِ ترازِ انقلاب اسلامی غفلت شود و تحت عنوان «تعامل سازنده با غرب و هم‌زیستیِ مسالمت‌آمیز» انقلاب اسلامی ذیل غرب قرار گیرد.

8- ما ذیل انقلاب اسلامی، در شرایطی قرار گرفته‌ایم که می‌توانیم از تنگناهای تاریخی خود عبور کنیم؛ ولی وقوع فتنه‌ی سال 88 نشان داد نیازمند به یک بازخوانی نسبت به گذشته‌ا‌ی هستیم که بعد از انقلاب پشت سر گذاشته‌ایم تا اراده‌ی تحول به سوی آرمان‌های بزرگ انقلاب اسلامی به حاشیه نرود. وقتی از خود بپرسیم قرار بود ما با انقلاب اسلامی به کجا برویم و اکنون در کجا هستیم و تحول جامعه‌ی ما بعد از انقلاب در ظاهر و در باطن چه اندازه بود، به خطر استحاله‌ی فرهنگی توسط دشمنان اسلامی آگاه می‌شویم؛ در حالی‌که می‌دانیم دشمن استکباری به سراغ کشورهای مستقلی می‌رود که می‌داند زمینه‌ی نفوذ فرهنگی در آن‌ها فراهم است در آن حدّ که به جامعه القاء شود؛ کسی در جهان با ما دشمن نیست و یک سوء تفاهم ساده و قابل حلّ است.

گم‌شدن فضای تفکر

9- در بازخوانیِ آن‌چه گذشت و با نظرانداختن به آن‌چه واقع شده، معلوم می‌شود به باطن و ظاهر آن‌چه مطلوبمان است نرسیده‌ایم، اگر علت آن روشن شود می‌توانیم به ادامه‌ی راه خود امیدوار باشیم و در غیر این‌صورت مجبوریم از اهداف بلند خود عدول کنیم و این شروع شکست ما و زمان‌زدگی و فلک‌زدگی ما خواهد بود و با تغییر فضای ذهنی جامعه، زمینه‌ی نفوذ فرهنگی غرب فراهم می‌گردد. تنها با تأکید بر علوم انسانی اسلامی است که می‌توان از چنگال  غرب‌زدگی فرهنگی جامعه را نجات داد که البته این راه‌کار خاص خود را دارد.

10- باید از خود پرسید ما در چه شرایطی هستیم؟ آیا در شرایطی هستیم که قرآن برای ما «ذکرٌ للعالمین» است و موجب تقویت عهد قلبی ما با معانی عالیه می‌گردد و یا به بهانه‌ی «لا إکراهَ فِی الدّین» متذکر فرهنگ لیبرالیته خواهیم شد؟ قرآن به پیامبر خداf می‌فرماید: «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ W لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ»[1] ای پیامبر! تو به آن‌ها تذکر بده، تو تنها تذکردهنده‌ای، تو نباید سلطه‌ی خود را بر آن‌ها إعمال کنی. در آن فضای روحانی و معنوی، این آیه همه را متذکر عهد فطری‌شان می‌کرد ولی عده‌ای در فضای لیبرالیته از این آیه استفاده می‌کنند که ما نباید مانع هیچ گناه و اباحه‌گری در جامعه باشیم، ما فقط باید تذکر دهیم. در حالی‌که همان پیامبری که این آیه بر او نازل شد دستور داشت بت‌ها را بشکند و بت‌خانه‌ها را خراب کند و زناکار را حدّ بزند. از این جهت باید برای عبور از فضائی که نئولیبرالیسم برای ما ایجاد کرده، علوم انسانی مخصوص به خود را به صحنه آورد.

11- وقتی متوجه باشیم در دنیای جدید روحی حاکم شده که آن روح مانع می‌شود بشر مدرن با حقایق مرتبط شود، اگر آن روح را نشناسیم و نسبت به آن حساس نباشیم و فکر کنیم همیشه الفاظ معانی خاص خود را دارند، ما تحت عنوان «احیاء علوم انسانی اسلامی» در مسیری قرار می‌گیریم که فراماسونرها در جلوی ما قرار دادند و قرآن را نیز با نگاهی می‌خوانیم که مدرنیته آن نگاه را به عالم و آدم دارد و عملاً به آن‌جایی می‌رسیم که می‌خواستیم از آن‌جا فرار کنیم. بنابراین تعجب نکنید اگر دیدید بسیاری از کتاب‌های اسلامی را که قبل از انقلاب چاپ شده است فراماسونرها نوشته‌اند ولی با ایجاد بستری که تفسیر قرآن‌شان تأیید فرهنگ غربی باشد و بیش از آن‌که آن کتاب‌ها قدسی باشند شبه قدسی اند. در فضای لیبرالیته می‌توان از امیرالمؤمنینu و سیره‌ی آن حضرت سخن گفت ولی نتیجه‌ای گرفت که در آن نتیجه فرهنگ مدرنیته تأیید شود و به برداشتی از عالم و آدم رسید که به غرب اصالت داده شود، از این جهت ابتدا باید روح حاکم بر فرهنگ غربی شناخته شود تا معنای عبور از علوم انسانی غربی به سوی علوم انسانی اسلامی ظهور کند.

12- با توجه به نکته‌ای که عرض شد تأکید می‌شود مشکل اصلی امروز ما نوع نگاهی است که غرب به روح و روان ما تحمیل کرده است، اگر ما بتوانیم با نگاهی که وَحی الهی در اختیار بشر گذاشته به موضوعات بنگریم، جهت‌گیری ما به‌کلّی دگرگون می‌شود  و در آن فضا زبان همدیگر را می‌فهمیم و اشاره‌ای را که الفاظ قدسی نسبت به معانی دارند درک می‌کنیم.

حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در رابطه با سرود «ای مطهّر» که در رثای مرحوم شهید مطهری بود، فرموده بودند: اگر این سرود در کشور عربستان سعودی پخش می‌شد آن را تحریم می‌کردم. زیرا پیش‌فرض‌های یک جامعه در رجوع به یک موضوع بسیار مهم است در حدّی که موجب حرام‌بودن یا حلال‌بودن آن سرود می‌شود. روح وهابیت، روح اصالت‌دادن به ماده است و نه‌تنها حالات عرفانی روح‌ها را درک نمی‌‌کند حتی عرفا را کافر می‌داند. با این‌که تنها با نگاه عرفانی است که انسان‌ها می‌توانند همدیگر را درک کنند و الفاظِ همدیگر را درست بفهمند. برداشت‌های ظاهری همواره با تحجر و انجماد همراه است و در همین رابطه نگاه ظاهری، مثل نگاه وهابی‌ها، از سرودِ «ای مطهر» به شخصیت متعالی مرحوم شهید مطهری منتقل نمی‌شود.

از کجا باید آغاز کرد؟

13-  وقتی با نسلی روبه‌رو هستیم که نسبت به اشارات قدسیِ اسلام و انقلاب یک نوع بی‌تفاوتی از خود نشان می‌دهد. باید از خود بپرسیم در علوم انسانیِ جاری در نظام آموزشی، این نسل به سوی چه هدفی کشانده شده؟ و چه سمت و سویی را مقابل آن قرار داده‌اند که در عین واژه‌های اسلامی چیز دیگری غیر از اسلام را جستجو می‌کند؟ اگر نوع جهت‌گیری در علوم انسانی معلوم نشود و صرفاً به محتوای اسلامی آن بیندیشیم، هزاران آیه و روایت هم که به میان آیند به نتیجه نمی‌رسیم. همین‌طور که خودِ قرآن می‌فرماید: این قرآن برای ظالمین جز خسارت به‌بار نمی‌آورد،[2] به این معنا که آن‌هایی که جهت‌گیری خود را تغییر نداده‌اند از آیات قرآن برای اثبات جهت خود استفاده می‌کنند، مثل کاری که وهابیت انجام می‌دهد. خداوند در ابتدای سوره‌ی بقره می‌فرماید: «در این قرآن هدایتِ متقین هست». یعنی اگر از ابتدا بنا را بر آن گذاشتید که می‌خواهید هرچه بیشتر با عالَم غیب آشنا شوید و خود را شایسته‌ی ارتباط با آن عالَم بکنید، قرآن برای شما حرف دارد و در این حالت است که می‌توانیم به جای نگاه غربی به خود و به عالم، با نگاه وَحی الهی به عالم و آدم بنگریم. در آن صورت دیگر نگاهِ غالب در تعریف زندگی، نگاهی است که بشر را مسئول می‌داند تا بیش از آن‌که به تغییر طبیعت بپردازد به تغییر خود بپردازد و خود را شایسته‌ی قرب نماید.

 14- آنچه غرب را به غرب امروزی تبدیل کرد و این نوع علوم انسانی را که در غرب هست پدید آورد، اندیشه‌های آقای فرانسیس بیکن بود و در همین رابطه او را پدر دنیای مدرن می‌دانند. تا آن‌جایی که شخصیت بزرگی مثل دکارت با آن‌همه عقل و تفکر، سعی می‌کند در ذیل افکار بیکن فلسفه‌ی خود را تدوین کند. روحی که از طریق بیکن در دنیای جدید حاکم شد این است که: «ما تا دیروز از طریق فیلسوفان به تعریف و تبیین طبیعت می‌پرداختیم، از امروز بناست به تغییر طبیعت بپردازیم».

یک وقت است شما معتقدید عالَم بر اساس عقل حکیمانه‌ی خالق آن خلق شده، در این حالت با این عالَم تعامل می‌کنید تا استعدادهایی که خدا در آن گذاشته است ظهور کند و شما در بستر چنین عالَمی به تعالیِ خود برسید و با تغییر خود، خود را مطابق نظام عالَم تربیت کنید تا به قرب الهی نائل شوید. این آن نگاهی است که انبیاء و حکما بر آن تکیه داشتند و در این حالت با نگاهی که معتقدیم باید خود را تغییر بدهیم تا شایسته‌ی قرب بشویم، در حدی به طبیعت می‌پردازیم که استعدادهایش را شکوفا کنیم و طبیعت را بستر تعالی خود قرار دهیم. در نظام حکیمانه‌ی الهی این انسان است که باید خود را مطابق نظام حکیمانه‌ی الهی تربیت نماید و به مقصدی بالاتر از مصرف‌کنندگیِ صِرف فکر کند. ولی در نگاه غربی بحث، بحث تغییر طبیعت است تا آن حدّی که انسان‌ها به امیال خود جواب دهند و طبیعتِ خدا را عوض ‌کنند تا مطابق امیال آن‌ها شود، این آن چیزی است که امروز در علوم انسانیِ غربی مدّ نظر است.

ملاحظه کنید رویکردها چقدر در فکر و عمل تأثیر می‌گذارند و ما تا نگاه غرب به عالم و آدم را نشناسیم و متوجه خساراتی که این نگاه به عالم و آدم وارد کرده نشویم، نمی‌توانیم به آن نوع از علوم انسانی بپردازیم که اسلام مدّ نظر دارد. حتی ممکن است از آیات و روایات استفاده کنیم ولی رجوع ما به عالم و آدم، همان رجوعی باشد که غرب به عالم و آدم دارد. همین‌طور که اگر توانستیم به جای درگیری با طبیعت، تعامل با طبیعت را پیشه کنیم و نظام عالم را نظام حکیمانه‌ای دانستیم، دیگر تکنولوژی موجود را با مبانی دیگر و چشم دیگری نگاه می‌کنیم.

شاخصه‌های علوم انسانیِ اسلامی

15- وقتی از یک طرف نقادی روح مدرنیته در مجامع علمی به میان آمد و از طرف دیگر به خدایی رجوع کردیم که اسماء حسنای او در مظاهر عالم ظهور دارد، علوم انسانی را با رویکرد اسلامی شروع کرده‌ایم. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در رابطه با نظر به علوم انسانی فرمودند: «باید جرأت مناقشه در رویکردِ کنونی غربِ ناشی از لیبرالیسم دموکراسی، به وجود بیاید»[3] این یک کار اساسی است. به سخن ایشان به عنوان سخن کسی نگاه کنید که مسئولیت حیات جدید نظام اسلامی را در ذیل انقلاب اسلامی به عهده گرفته است و موانع و راه‌کارهایش را می‌شناسند. حال ایشان می‌فرمایند: باید جرأت مناقشه در رویکرد غربِ ناشی از لیبرال دموکراسی به‌وجود آید. و از طرف دیگر باید رجوع به خدا، رجوع به خدای وجودی باشد که اسماء الهی، کمالات او را ظاهر می‌کنند و عالَم آینه‌ی نمایش اسماء اوست؛ این را در فرهنگ حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» باید دنبال کرد.

 اگر از این دو نکته غفلت شود، یعنی نه، مناقشه با غربِ کنونی صورت گیرد و نه، رجوع ما به خدا، وجودی و قلبی باشد، هر چه‌قدر هم بخواهیم علوم انسانی خود را اسلامی کنیم، در دامن سکولاریسم قرار داریم و در مسیری حرکت می‌کنیم که به سکولاریسم ختم می‌شود.

 با نقد غرب و با برخورد جدّی با مبانی فلسفی آن می‌توان متوجه شد این تمدن حجاب حقیقت است و حقیقت را از منظر انسان‌ها به حاشیه می‌برد در آن صورت رجوع ما به حق شروع می‌شود که این نکته‌ی مهمی است.

  رجوع به خدایِ وجودی یعنی رجوع به اسماء الهی در عالم، آنچنان جان و روان انسان را با تجلیات خود سیراب می‌کند که هرگز جایی نمی‌ماند تا قلب انسان‌ها شیفته‌ی فرهنگ غربی شود، در این حالت است که می‌فهمیم خداوند برای ما تمدن دیگری را اراده کرده و حضرت روح الله خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را جهت این امر پروریده و او نیز آثار گرانقدری جهت این امر از خود به یادگار گذاشته است.

واقعی‌ترین واقعیات

16- در رابطه با رجوع به خدایِ وجودی و اسماءُ الله جهت تحول در علوم انسانی، احتیاج است کمی بیشتر تأمل بفرمایید چون راز هم‌زبانی و تفاهم با همدیگر را می‌توانیم در این رجوع پیدا کنیم. همه متوجه‌اید که واقعیتی در این عالم داریم به نام خدا که به قول  آقای ایان‌باربور: «اُسِّ اساس معنا» است.[4] خداوند به معنی وجود مطلق که وجود همه‌ی مخلوقات از اوست، واقعی‌ترین واقعیات است. و وقتی وجودِ همه‌ی مخلوقات از اوست، پس او وجود مطلق است. وقتی خداوند وجود مطلق است، هرچیزی که حقیقتاً دارای وجود است به خدا مرتبط است و هرچیزی که ذهنی و وَهمی است، بهره‌ای برای حضور خدا در خود ندارد.  چیزهایی در این عالم هست و انسان‌ها با نظر به واقعیت آن‌ها به آن‌ها نظر دارند و چیزهایی هم انسان‌ها در ذهن خود به آن‌ها نظر دارند که «هست‌نما» می‌باشند، بدون آن‌که واقعیتی در خارج داشته باشند و انسان‌ها آن‌ها را اعتبار کرده‌اند، مثل یک طرفه‌بودن برای خیابان، در حالی‌که یک‌طرفه‌بودن برای خیابان اعتبار انسان‌ها است و خارجیت و واقعیت ندارد، اما خداوند به عنوان وجودِ مطلق، خارجیت و واقعیت دارد و بدیهی است که وجودِ مطلق تجلیاتی خواهد داشت زیرا هرچیزِ کاملی که دارای درجه‌ی وجودی متعالی است دارای تجلیاتی می‌باشد. می‌گوییم خدا وجود مطلق است و از وجود مطلق فقط وجود صادر می‌شود و آنچه از خدا صادر می‌شود به اعتبار این‌که تجلی وجود مطلق است از وجود مطلق نازل‌تر است، تفاوت‌شان در نازله و کامله بودن‌شان است، یکی کمال مطلق است و خدا است و دیگری تجلی اوست و مخلوق است.

وقتی گفته می‌شود نگاهی که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» برای ادامه‌ی انقلاب در علوم انسانی دارند بر مبنای «وحدت وجود» است بدین معنا است که عالم همه‌‌ی مظاهر اسماء حضرت حق‌اند و ضرورت دارد متوجه باشیم امام چه می‌گویند. اساس تفکر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در تمام آثارشان، به‌خصوص در کتاب «شرح دعای سحر» این است که این عالم همه مظاهر اسماء الهیه‌اند و اسماء الهی تجلیات انوار وجود مطلق‌اند و وجود مطلق که همان کمال مطلق است، وقتی تجلی کند، در اسماءِ حیِّ قیّومِ بصیرِ علیم، تجلی می‌کند.

 آنچه ما در خارج داریم حیِّ قدیرِ سمیع مطلق داریم یا به جامعیت که همان «اسم الله» است و یا به غیر جامعیت که همان اسم حیّ و یا سمیع و یا قدیر است؛آنچه در خارج و واقعیت هست، اسماء الهی است در مظاهری به نام مخلوقات.  مفهوم خدا در ذهن است ولی انوار الهی در خارج است و قلب‌های آماده را تحت تأثیر قرار می‌دهد. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌خواهند ما نگاهمان را نسبت به آن‌چه در خارج هست درست کنیم تا علوم انسانی ما رجوع به حق باشد و نه رجوع به خیالات و وَهمیات و اعتباریات.

باید معرفتی پیدا کرد که تمام عالم را مظاهر اسماء حق بنگریم و متوجه باشیم اسماء الهیه به جلوات مختلف در مظاهر مختلف ظاهر شده‌اند. بنده بر این موضوع تأکید دارم که علوم انسانی با عبور از نگاه فرهنگ مدرنیته و نظر به اسماء الهی، اسلامی می‌شود. اگر روشن شود فرهنگ مدرنیته به جای رجوع به اسماء الهی به عنوان رجوع به واقعی‌ترین واقعیات، تحت عنوان سوبژکتیویته رجوعش به خیالات و آرزوهای بشر است، روشن می‌شود که تا ما از مدرنیته عبور نکنیم محال است به علوم انسانیِ مورد نظر خود دست یابیم و بتوانیم انسانی ترازِ انقلاب اسلامی بپرورانیم.

افکاري که تحت تأثير غرب است، تحت تأثير فلسفه‌ي خاصي است که با شناخت آن فلسفه خاستگاه تربیت نسلی که امید نفوذ فرهنگ غربی در انقلاب اسلامی هستند و به وسیله‌ی آن‌ها فتنه‌ی 88 شکل گرفت، روشن می‌شود.

17- گاهي بدون آن‌که بدانيم و بخواهیم گرفتار سوبژکتيويته یعنی مبانی نظری فرهنگ غرب هستيم. سوبژکتيويته فرهنگي است که نظر به باور دروني دارد بدون آن‌که آن باور، ريشه‌اي در واقعيت داشته باشد. در حالی‌که پيامبران تلاش دارند ما را با حقيقتي مأنوس کنند که به عنوان يک واقعيت، عین حيات و علم است، و با اُنسي که قلب ما با او مي‌گيرد، از انوار علم و حيات او بهره‌مند ‌گردد.

در مکتب کانت و هيوم و دکارت که پدران تفکر فرهنگ مدرنيته‌اند، چيزي به نام حقيقت مطرح نيست و اگر متوجه روح غربي نباشيم و با عبور از آن به مکتب حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» رجوع نداشته باشيم، علوم انسانیِ غربی را ادامه می دهیم. ما تحت تأثير فرهنگ غربي غافل مي‌شويم که خداي واقعي داريم، اما با نظر به «وجود» و اصالت‌دادن به آن در مکتب صدرالمتألهین، مي‌توان متوجه وجود مطلقي شد که وجود همه‌ي مخلوقات از اوست. باید باور کنیم آنچه را که فرهنگ غربی به آن رجوع دارد با آن‌چه فرهنگ دینی به آن رجوع دارد متفاوت است و عملاً این دو فکر، دو نوع انسان به‌بار می‌آورد. ما فکر می‌کنیم غرب آن است که در قاب تلویزیون و قاب مانیتور ظهور کرده و در همین حدّ به مجاز نظر دارد، در حالی‌که باید بدانیم آن وقتی هم که انسان غربی دارد زندگی می‌کند با این رویکرد که ذهنیات خود را باید به خارج تحمیل کند زندگی می‌کند. ما هم تحت تأثیر فرهنگ غربی در چنین فضایی زندگی می‌کنیم و تا متوجه نشویم هر وقت رجوع ما در همه‌ی امور رجوع به اسماء الهیه نیست رجوع به خیالات و وهمیّات است، هنوز غرب‌زده‌ایم.  

مبنای علوم انسانی غربی

18- علوم انسانی غربی بر مبنای پوزیتیویسم و انکارِ هر حقیقت غیبی و وَحْی الهی تدوین شده است، در حالی‌که نظام اسلامی نظر به حقایقی دارد که وَحی الهی متذکر آن است و ما را متوجه آن حقایق می‌کند و وظیفه‌ی ما است در ذیل رهنمودهای وَحی الهی عقل و تجربه‌ی خود را به‌کار گیریم که از جهت اصلیِ خود محروم نشویم. به قول آقای فریتیوف شوان: خداوند عقل را به ما داد تا وحی را بفهمیم. می‌گوید اگر تنها با عقل خود می‌خواهی عمل کنی، نتیجه‌ی عقلِ مستقل از وَحی این می‌شود که در فرهنگ غربی مشاهده می‌کنید. به قول حضرت آیت الله بهاء الدینی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمودند: این علم، عالَم را به آتش کشید. به قول غزالی عقل می‌فهمد که نمی‌تواند همه‌ی عالم را تفسیر کند و محدودیت خود را می‌شناسد و می‌فهمد که نیاز به وَحی دارد. غزالی منکر عقل نیست، معتقد است عقل می‌فهمد نیازمند به وَحی است. او کتاب «احیاء العلوم» را بر همین مبنا می‌نویسد. غزالی در ابتدا به عنوان یک فیلسوف تصور می‌کرد می‌توان با عقل جایگاه همه‌چیز را فهمید ولی بعد متوجه شد حقیقت در جایگاهی است که عقل به آن اشاره دارد ولی وَحی الهی می‌تواند ما را با آن مأنوس کند، البته متأسفانه بعد از آن‌که موضوع برایش روشن شد در تحقیر عقل افراط می‌کند.

با توجه به این‌که نظام اسلام نظر به حقایقی دارد که وَحی الهی در منظر انسان قرار داده، اگر در علوم انسانی با نظر به آن حقایق وارد میدان شدیم نظریه‌های بومی و مطابق آرمان‌های انقلاب اسلامی تولید می‌شود و انسانی به صحنه می‌آید که اهداف انقلاب اسلامی را عیناً اهداف خود می‌داند.

لازمه‌ی رجوع به اسماء الهی آن است که بتوانیم از ماهیات و مفهوماتِ ذهنی عبور کنیم و به «وجود» نظر بیندازیم و با رویکرد وجودبینی، به اسماء الهی رجوع نماییم. اگر ما پدیده‌ها و حادثه‌ها را از جنبه‌ی وجودی مورد توجه قرار ندهیم و جزءها را در کل ننگریم عملاً آن‌طور که باید و شاید پدیده‌ها را ندیده و نشناخته‌ایم و عملاً گرفتار خیالاتی می‌شویم که مولوی در داستان فیل در اطاق تاریک مطرح می‌کند و می‌گوید:

دیدنش با چشم چون ممکن نبود             اندر آن تاریکی‌اش کف می‌بسود

همچنین هریک به جزوی که رسید           فهم آن می‌کرد و بر آن می‌تنید

در کف هرکس اگر شمعی بُدی           اختلاف از گفتشان بیرون شدی

چشم حس همچون کف دستست و بس            نیست کف را بر همه‌ی او دست‌رس

می‌گوید چون فیل را نمی‌توانستند با کلّیتی که دارد ببینند هرکدام با کف دست می‌خواست فیل را بشناسد، یکی دستش به خرطوم فیل خورد، چون هیچ اطلاع قبلی از فیل نداشت، آن را به صورت ناودان تصور کرد، زیرا آن‌چه را حس کرده بود با آن‌چه در ذهن داشت تطبیق داد. مولوی می‌خواهد بگوید تا نگاه کلی نسبت به عالم نداشته باشید، جزئیات را نه درست می‌بینید و نه در جایگاه خود قرار می‌دهید. نتیجه این‌که اگر توانستیم جهت تدوین علوم انسانی از نگاه غربی عبور کنیم و به نگاه وجودی – که حقیقت همه چیز است– و در فرهنگ اسلامی مطرح است، نظر بیندازیم کار را درست شروع کرده‌ایم و حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» قبل از انقلاب در کتاب‌هایشان نگاه وجودی به عالم و آدم را تدوین کرده‌اند، باید در این موضوع هم به آثار معمار انقلاب نظر کرد تا علوم انسانیِ صحیحی در منظر ما قرار گیرد؛ وگرنه آینده‌ی ما ادامه‌ی گذشته خواهد بود.

شکستن روح سکولاریته‌ی علوم

19- ملاک تشخیص را اسلام با تعیین هدف مشخص کرده است، علومی که ما را متوجه زندگی ابدی کند و زندگی و ساز و کارهای آن را در آن راستا شکل دهد، آن علوم، علوم اسلامی است. اعم از علومی مثل حقوق و مدیریت و یا جامعه‌شناسی و فلسفه و... آنچه مهم است شکستن روحِ سکولار زده‌ای است زیرا وقتی شما موضوعِ توجه به حیات ابدی را در کنار علوم انسانی سکولار زده مطرح می‌کنید، می‌گویند این سخنان کلّی است و کاربردی نیست و سپس جایگزینی را معرفی می‌کنند که شدیداً دنیایی است و نقش عالم غیب در آن نادیده گرفته شده است. وقتی معلوم شود در آرمان شهری که انسانِ اسلامی برای خود می‌خواهد، راه اُنس با خدا در آن کاملاً گشوده است، به‌خوبی می‌توان فهمید کدام علوم بومی و اسلامی است و کدام علوم سمت و سوی غیر الهی دارد و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه‌الله»، «دانش‌های ذاتاً مسموم» هستند. ایشان در سفر خود به قم فرمودند: «این علوم انسانی که امروز رایج است محتوایی دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است»[5] و بعد تأکید کردند این علوم، افرادِ مخصوص به خود را تربیت می‌کند که چون در رأس امور قرار گرفتند به ارزش‌های نظام اسلامی وفادار نخواهند بود.

20- ضرورت توجه به علوم انسانی در آن حد است که وقتی به تاریخ ملت‌ها بنگریم راز هلاکت هر تمدنی را می‌توان در بی‌توجهی به علوم انسانیِ فعّال و با نشاط جستجو کرد. ابن‌خلدون در مقدمه‌ی مشهور خود سعی وافر نموده تا نشان دهد وقتی ملتی معنی درستی از خود نداشت، چگونه سقوط می‌کند و بهره‌ای از زندگی اجتماعیِ خود نمی‌برد و آنچه به یک ملت معنی می‌دهد علوم انسانی صحیح است. علوم انسانی غربی انسان و انسانیت را از معنا و هویت خارج کرده و در نتیجه فرآیند انحطاط آن فکر و فرهنگ به اقرار اندیشمندان آن خطه شروع شده است. هیچ ملّت خردمندی سرنوشت خود را به فرهنگی گره نمی‌زند که دیر یا زود به انقراض می‌رسد. متأسفانه ما هنوز درک روشنی از دوران گذاری که انقلاب اسلامی به میان آورد تا با عبور از فرهنگ غربی به تمدن اسلامی نظر شود، نداریم و به همین جهت توجه به آن نوع علوم انسانی که مطابق اهداف انقلاب اسلامی باشد را جدّی نمی‌گیریم.

21- آنچه جوامع را به حرکت وامی‌دارد چیزی بالاتر از نیازهای مادیِ آن جامعه است. انسان لایه‌های عمیقی دارد که در ابعاد روحانیِ وی نهفته است که اگر به آن‌ها پرداخته نشود چیزی نمی‌گذرد که نسبت به فعالیت‌هایِ متعالی، بی‌انگیزه می‌شود و با روحیه‌ای اکنون‌زده نسبت به بسیاری از جوانبِ حیات خود بی‌تفاوت می‌گردد. وقتی انسان متوجه شد فطرتی دارد که زیباییِ حیات را در اُنس با خدا می‌شناسد و مقصدی دارد که آن مقصد برگشت به خدا است و در این مسیر پیامبران راه رجوع به خدا را برای او ممکن کرده‌اند و با در صحنه بودن الگوهای معصوم، به پاک‌ترین شکل می‌تواند زندگی زمینی را طی کند، با یک دنیا امید و امیدواری زندگی خود را به رسمیت می‌شناسد و با تعلقی قلبی که به این آرمان‌ها پیدا می‌کند، زندگی خود را معنی می‌بخشد و چنین شرایطی را علوم انسانی در صورتی که اسلامی باشد می‌تواند پدید آورد. انسان‌شناسی، خداشناسی، کفرشناسی و شناخت حیات ابدی از اصول علوم انسانیِ اسلامی است که منجر به تمدن اسلامی خواهد شد. شاخه‌های دیگر علوم انسانی را باید در ذیل این اصول قرار داد.

22- عمده آن است که به این نوع خودآگاهی برسیم که یافته‌های علمی در مجامع آموزشیِ ما باید با اهداف انقلاب اسلامی که عامل ریشه‌دارشدن ملت ما است، منطبق باشد وگرنه در ظلمات فرهنگ مدرنیته گرفتار گسست تاریخی می‌شویم و دانشجوی ما متوجه نمی‌شود ایرانی و مسلمان و شیعه است یا اروپایی و آمریکایی و لائیک. نظام آموزشیِ امروز ما اصلی‌ترین سنگر جریان‌های غرب‌زده است و تمام امید دشمنان ما به علوم انسانی موجود است و از عکس‌العمل شدید دشمنان نسبت به تجدید نظر در علوم انسانیِ موجود، می‌فهمیم که آن‌ها راز بقای خود را در حفظ علوم انسانی موجود می‌دانند و مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در سفر خود به قم به این دلیل بر رجوع به فلسفه تأکید کردند زیرا در نگاه اسلامی به انسان، عقل بشر مورد خطاب قرار می‌گیرد و نه امیال او و فلسفه مسئول به صحنه‌آوردن عقل بشر است.

23- نظریه‌پردازی جهت تدوین علوم انسانی که مطابق اهداف انقلاب اسلامی باشد زیرساخت‌های فکری مخصوص به خود را می‌طلبد که ریشه در سنت‌های جامعه‌ دارد و ما اصل زیرساخت‌های فکری خود را باید از اندیشه‌های همه‌جانبه و جهانیِ حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» استنباط کنیم که نظر به اسماءُ‌الله دارد و همه‌چیز را از آن منظر می‌نگرد و نباید گمان کرد این کار، کار مشکلی است، سختی آن به جهت آن است که می‌خواهیم در زمینی که فرهنگ غربی برای ما طراحی کرده این افکار را پیاده کنیم، معلوم است که نمی‌شود. آیا با عقل غربی یا راسیونال می‌توان حکمت صدرایی را به متون آموزشیِ علوم انسانی برگرداند و دانش‌آموزان و دانشجویانِ خود را به‌کلّی از ظلمات شکاکیت نجات داد؟ وقتی اصالت را به عقلِ غربی دادیم چگونه می‌توانیم در آن دستگاه ثابت کنیم فرهنگ اسلامی برترین فرهنگ است؟ آیا این شبیه یک ادعای بی‌پشتوانه نیست؟ برای انسانی که موجودیتش در محدوده‌ی تولد تا مرگ تعریف شده نمی‌توان اسلام را به عنوان بهترین راه برای دنیا و آخرت پیشنهاد کرد، در آن فضا «اسلام» سخنان کلّی و مبهمی است که کاربردی نمی‌باشد. چون واقعیتی که برای انسان غرب‌زده محسوس است محدوده‌ی عالم ماده است و از ابعاد مجردِ خود بیگانه می‌باشد و تا بر جنبه‌ی پایدار، یعنی بُعد مجرد انسان و قیامت و معاد تأکید جدّی نشود، علوم انسانی به سوی عقلِ غربی سوق پیدا می‌کند، در حالی‌که باز تأکید می‌کنم متون اصلی جهت معرفت به نفس و معاد به صورتی فوق‌العاده عالمانه و قابل دسترس توسط حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از قبل تدوین شده، باید با رجوع به آن‌ها نظریه‌پردازی‌های لازم را شروع کنیم. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» می‌فرمایند: «اگر جای این نظریه‌پردازی(در علوم انسانی) پر نشد، نظریه‌های غیر دینی جای آن‌ها را پر خواهند کرد، هیچ نظامی در خلأ نمی‌تواند مدیریت کند، یک نظام سیاسی، اقتصادی که ساخته‌ی اذهان مادی است می‌آید جایگزین می‌شود».[6]

 24- پس از آن‌که متوجه ضرورت علوم انسانی اسلامی شدیم؛ این سؤال باقی می‌ماند که زمینه‌ی تحقق علوم انسانی اسلامی کجا باید باشد؟ آیا در فضای آموزش عالی موجود که با روح سکولاریته شکل گرفته، می‌توان علوم انسانی اسلامی را جای داد؟ و یا باید مثل انقلاب اسلامی بستر ظهور و بروز آن را در مردم دنبال کرد تا در منظر مردم افقی از تمدن اسلامی گشوده شود و بتوانند از روح غربی عبور نمایند؟ زیرا ما پس از آن‌که متوجه ضرورت تحول در علوم انسانی شدیم با دو سؤال اساسی روبه‌رو هستیم: یکی محتوای آن علوم است و دیگر روش تحقق آن. به طور جدّی باید از خود پرسید ما در چه زمین و زمینه‌ای می‌توانیم برنامه‌ی خود را پیاده کنیم؟ آیا در بستر نظام آموزشی موجود می‌توان علوم انسانی اسلامی را القاء کرد و یا آن بستر در فضای سکولار خود هرچیزی را به رنگ خود شکل می‌دهد؟ اگر این‌چنین است باید کار را به میان مردم کشاند تا مثل انقلاب اسلامی که در میان مردم شکل گرفت؛ علوم انسانی اسلامی در میان مردم به همان معنایِ عبور از نگاه غربی به عالَم و آدم و نظر به اسماء الهی شکل بگیرد و نظام آموزشی و اجرایی و مقننه مطابق مطالبات مردم خود را شکل دهند.                                          

والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

 


[1] - سوره‌ی غاشیه، آیات 21 و 22.

[2] - «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (إسراء/  82)

[3] -  سایت خبری مشرق، ۱۴ شهريور ۱۳۸۹

[4] - به کتاب «علم و دین» از ایان‌باربور، ترجمه‌ی خرمشاهی رجوع شود.

[5] - ۲۸ مهر ماه ۱۳۸۸

[6] - بیانات در تاریخ 27/7/89  

نمایش چاپی