باسمه تعالی: سلام علیکم: رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» در روایتی جواب همهی سؤالات شما را دادهاند. آنجا که میفرمایند: «من تاب لذنبٍ کما لا ذَنب له» یعنی اگر کسی حقیقتاً از گناهی توبه کند مثل کسی است که آن گناه را نکرده است. بنابراین نه آثار وضعی برای آن گناه مطرح است و نه از مقربشدن عقب میافتد و نه ذهنش مشغول یاد گناهان گذشته خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال آثار تاریخی ما حکایت از نوعی توانایی در این ملت دارد. حتی آنجایی که حاکمان ظالم آن را به نفع خود تمام کردهاند. یادآوریِ این نوع تواناییها امید ما را به آیندهی خودمان بیشتر میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم به جای ترک اداره، سعی بفرمایید بدون مشاجره با همکارانتان در انجام وظیفه بدون هیچگونه حقکشی تلاش کنید. آینده، آیندهی حضور نسلی است که با امثال شما همفکری دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگو خواهم بود. بگذارید تجربهی این دلهره نیز برای شما پیش آید. مثل دلهرهی حملهی صدام که برای نسل آن دوره پیش آمد و معلوم شد عطیهی انقلاب اسلامی آغازی است که همچنان پایدار خواهد ماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به این موضوع فکر کنید که انقلاب اسلامی یک عطیهی الهی در این تاریخ است و بدین لحاظ پایدار میماند. عرایضی در این رابطه در جلسهی شنبه تحت عنوان «تقوا، شرط تحقق ادامهی تمدن دینی» شده است. خوب است صوت آن را از روی سایت دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامهی طباطبایی میفرمایند: اعتماد به نفس، که عموماً در روانشناسی مطرح است به جهت آنکه اعتمادِ به حق را به حاشیه میبرد؛ یک نوع شرک محسوب میشود، مگر آنکه با گفتنِ اعتماد به نفس، منظور اعتمادِ به حق باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن کتاب را نخواندهام ولی حرف، حرف درستی است که قسمتی از کوفه، عثمانیمذهباند و قسمتی هم شیعیانِ سیاستزده که شدیداً گرفتار ضعف فرهنگی بودهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرّ به عنوان یک نظامیِ لشکر به اصطلاح اسلام در آن زمان به کلی در جریان امر نبود، و آرامآرام با آن خطبهی مشهور حضرت که فرمودند: «اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ»؛ به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند. و ادامه دادند آیا مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و باطل به جایِ حق مورد احترام است؟ اینجا بود که آرامآرام به جهت آن نورانیتی که محبت حضرت زهرای مرضیه «سلاماللّهعلیها» در او ایجاد کرده بود متوجهی دامی بود که عبیداللّه برای او قرار داده بود. لذا ابتدا تلاش کرد تا کار به مقاتله با امام حسین «علیهالسلام» نکشد[1]، ولی وقتی از این قضیه مأیوس شد، آن اقدام بزرگ را که بینهایت کارِ بزرگی بود؛ انجام داد، در آن حدّ که از صحنه کنار نکشید، بلکه وارد جبههی حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» شد در حالیکه یقین داشت کارش به شهادت ختم میشود. و این در آن شرایط برای کسی که نه با فرهنگ اهلالبیت«علیهمالسلام» آشنایی لازم را دارد و نه از جریان یزید باخبر است، کارِ فوقالعادهای است که در عرض چند روز به زیباترین شکل، جبههی حق و باطل را در آن حدّ تشخیص دهد که حاضر باشد در وفاداری نسبت به جبههی حق تا مرز شهادت به میان آید. امام حسین(ع) پیکرش را به خیمه گاه منتقل کرده، مقابل ابا عبدالله گذاشتند، در حالی که حرّ آخرین نفسهای زندگی را می کشید، حضرت خم شد و چهره اش را از گَرد و غبار پاک کرد و فرمود: أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً فی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ.تو حر و آزادهای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای. سپس امام (ع) سر حر را که زخمی شده بود با دستمالی بست
موفق باشید
[1] - بین امام حسین (علیه السلام) و عمرسعد گفتگوهایی شد. حر شاهد بود که عمرسعد، هیچ یک از خواست های امام حسین (علیه السلام) را نپذیرفت. نزد عمرسعد آمد و گفت: بنا داری با این مرد بجنگی؟! ابن سعد گفت: آری، با او جنگی خواهم کرد که کمترین اثر آن، جدا شدن سرها از بدن ها و قلم شدن دستها باشد.
حر گفت: آیا حاضر نیستی هیچ یک از خواست های امام حسین (علیه السلام) را بپذیری تا اینکه کار به مسالمت و صلح خاتمه یابد. عمرسعد گفت: اگر کار به دست من بود چنین می کردم ولی امیر تو، عبیدالله بن زیاد، به این امر راضی نخواهد شد.
حر از نتیجه این گفتگو بسیار ناراحت و نگران شد و به محل استقرار خود برگشت. یکی از عشیره او به نام قرة بن قیس که در کنار او مستقر بود می گوید: حر به من گفت: قره، اسب خود را آب داده ای. گفتم: نه، گفت: نمی خواهی او را آب بدهی؟ گفتم: چرا.
قره می گوید: سخنان حر چنان بود که فهمیدم گویا، حر می خواهد از جنگ کناره گیرد و نمی خواهد من به حال او آگاه شوم. گویا، نگران بود که در حق او سعایت کنم. بخدا قسم، اگر مرا از قصد خودآگاه کرده بود. من هم به راه او می رفتم و به حسین (علیه السلام) می پیوستم.
بهرحال، کم کم حر از مکان اصلی خود دور شد و اندک اندک به لشکرگاه امام حسین (علیه السلام) نزدیک می شد. یکی از مهاجرین اوس به او گفت: ای حر می خواهی چه کنی، می خواهی به لشکر امام حسین (علیه السلام) حمله کنی؟! حر به او پاسخی نداد. اما کم کم بدن حر به لرزه افتاد، آن مهاجر أوسی نزد حر آمد و گفت: حر تو ما را به شک و تردید انداخته ای، بخدا قسم، در هیچ جنگی ترا با این حال ندیده بودم. اگر از من می پرسیدند که شجاع ترین مردم کوفه کیست، تنها از تو نام می بردم این لرزه چیست که بر اندام تو افتاده است؟! حر گفت: بخدا قسم که من خود را میان بهشت و جهنم می بینم. به خدا سوگند که جز بهشت را اختیار نخواهم کرد. هرچند پاره پاره شوم و به آتش بسوزم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان با صفای باطن، خود را در محضر حضرت حق احساس کند و تقوای الهی را رعایت نماید؛ آن عشق زمینی افقی میشود برای نظر به نور خدا و عبور از آن جسم خاکی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها توهّمات است. بنا نبوده است کسی صورتِ باطن خود را در آینه ببیند!!! به کارِ خودتان برسید، اینها که کار نیست. موفق باشید
سمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخنان حضرت امام در حدیث دوازدهم «چهل حدیث» که میفرماید: «افضل العباده إدمان التفکر فی اللّه و فی آلائه» باید منظور حضرت امام را اینطور فهمید که به کنه درکِ تجلیات نمیتوان رسید، اما «آنقدر هست که بانک جرسی میاید» که این خود، راهِ گشودهای به سوی حضرت حق است. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: برای بنده خیلی این حرفها عجیب است. به یاد قضیهای افتادم که مولوی مطرح میکند:
آن يكى مرد دو مو آمد شتاب پيش يك آيينه دار مستطاب
گفت از ريشم سپيدى كن جدا كه عروس نو گزيدم اى فتى
ريش او ببريد و كل پيشش نهاد گفت تو بگزين مرا كارى فتاد
اين سؤال و آن جواب است آن گزين كه سر اينها ندارد درد دين
آن يكى زد سيليى مر زيد را حمله كرد او هم براى كيد را
گفت سيلى زن سؤالت مى كنم پس جوابم گوى و آن گه مى زنم
بر قفاى تو زدم آمد طراق يك سؤالى دارم اينجا در وفاق
اين طراق از دست من بودهست يا از قفا گاه تو اى فخر كيا
گفت از درد اين فراغت نيستم كه در اين فكر و تفكر بيستم
تو كه بى دردى همى انديش اين نيست صاحب درد را اين فكر هين
در راستای افکارِ به درد بخور، موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید در نظر به انقلاب اسلامی ما به جایگاه تاریخیِ آن که عبوردادنِ انسانِ این دوران است از فرهنگ چهارصدسالهی کبر و کفرِ مدرنیته، به فرهنگی غیر از این فرهنگ. معلوم است که ما در این مسیر در بسیاری موارد آلوده به همان فرهنگ هستیم، ولی آن آلودگی را نباید به حساب انقلاب اسلامی گذاشت، همانطور که آلودگیِ اُمویان به ظاهر مسلمانشده را به حساب جاهلیت گذاشتیم و توانستیم اسلام و تشیع را پاس بداریم. از طرفی باید در موضعگیریهای رهبر انقلاب متوجهی رویکرد اصلیِ ایشان بود که وقتی دولت آقای روحانی ادعا دارد میتواند با مذاکره با آمریکا مشکلات را حل کند و ایشان اجازه نمی دادند چه میشد!! هرچند که نظر ایشان این بوده است که ادامهی کار با همان شورای امنیت ملی باشد که قبلاً بود، ولی با اصرار آقای روحانی، کار، به وزارت امور خارجه واگذار شد و فرمودند اشتباه کردند که کار را به وزارت امور خارجه واگذار نمودند. این شبیه همان عتابی است که خداوند به پیامبرش فرمود: «عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ»(توبه/43) که پیامبر اجازه دادند تا عدهای که بهانهای برای نیامدن در جنگ را داشتند، بروند و حضرت حق آیه نازل کرد که خداوند تو را عفو نماید، چرا به آنها اجازه دادی؟ زیرا خوب بود که اجازه نمیدادی تا صادق از غیرِ صادق معلوم شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه مباحث مطرحشده در کتابها عموماً مباحث زیربنایی و عقیدتی میباشد؛ به روزشدن از این جهت معنا نمیدهد. میماند که بعضاً یک موضوع که به طور اجمال گفته شده است، در کتاب بعدی به تفصیل مطرح میشود. بدین لحاظ شاید بتوان گفت هیچکدام از کتابها ویرایش به معنای تجدید نظر در موضوعاتش نمیشود. توصیهی بنده آن است که با همان سیر مطالعاتی روی سایت همراهی کنید و در کنار آن، در مباحث قرآنی به روز باشید. حال که سورهی مائده شروع شده است صوت بحث را هر هفته دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن کلیپ را به عنوان کاری که ما را متوجهی سرمایههای ارزشمند تاریخی میکند عملی ارزشمند دیدم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تقسیم وقت و الأهم و فَالأهمکردن بسیار مهم است. 2- سعی کنید در کنار کسب معرفت و اولویتدادن به آنها، حفظ دعا را توفیق بدانید، و درک فهم مفاهیم قرآن از حفظ آن اولویت دارد، ولی اگر استعداد حفظ قرآن را دارید، جمع آن دو خوب است. در هرحال برنامهریزی، کار را بهخوبی جلو میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انوار الهی در مظاهر است ولی گاهی مصلحتهایی و حکمتهایی در میان است که ظاهر بعضی از انسانها باید به اعتبارِ مصلحتی دیگر دیده شود. مثل جهاد که خوب نیست ولی بنا به مصلحت حفظ اسلام باید به آن تن داد و نوعی از زیبایی که ماوراء زشتیِ ظاهری آن است را دنبال کرد.
حضرت عیسی(عليه السلام) روزی از راهی می گذشت که چشمش به جمعیتی از مردم افتاد. آن جمعیت در گوشه ای ایستاده بودند و به چیزی نگاه می کردند. عیسی به سوی آن جمعیت رفت تا ببیند چه چیزی توجه آن عده را جلب کرده است. وقتی نزدیک رفت دید که سگ مرده ای روی زمین افتاده است و آن جمعیت به دور آن جسد جمع شده اند.
هرکس از آنان درباره ی آن سگ مرده حرفی می زد یکی می گفت:
- عجب حیوان پست و بی ارزشی است. خوب شد که مرد.
- اگر هم کسی این سگ را کشته باشد حق داشته است زیرا این حیوان زشت و بد قواره است.
- چشمش کور که مرده است. این حیوان چقدر زشت رو و پلید است.
عیسی (عليه السلام) هر چقدر گوش داد از حرف های مردم غیر از بد گویی درباره ی سگ چیزی نشنید.
وقتی آن جمعیت هر چه دلشان خواست درباره ی آن سگ مرده بدگویی کردند نوبت به عیسی (عليه السلام) رسید. آن مردم می خواستند از دیدگاه پیامبر خدا آگاه شوند.
حضرت عیسی (عليه السلام) فرمود:
- خوب نگاه کنید دندان های سفید این سگ را مشاهده کنید و ببینید که چه دندان های سفید و قشنگی دارد. آیا درّ گرانبها به سفیدی دندان های او هست؟
مردم به دهان نیمه باز سگ مرده نگاه کردند دندان های حیوان به راستی سفید و درخشان بود. دندان هایی سالم که شاید نظیرش در دهان هیچ کدام از آنان نبود.
حضرت عیسی (عليه السلام) که سکوت آن مردم را مشاهده کرد با سخن دیگری که بر زبان آورد آنها را بیشتر به اندیشه برد.
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه حضرت جسم مادی دارند حرفی نیست، ولی بیشتر با ملکوت انسانها ارتباط دارند. زیرا: «هرکه را روي به بهبود نداشت / ديدن روي نبي سود نداشت». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احساسی که مورد نظر است همان علم حضوری است ولی باید با ادبیات عرفانی بگوییم تا جنبهی مفهومی به خود نگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر خانمها وظایف خود را انجام دهند، بعضاً سختیهایی را باید تحمل کنند که از شهادت سختتر است. در مورد شهادت باید به عهدهی خدا بگذارند تا هرچه را مصلحت دید پیش آورد. موفق باشید
مه تعالی: سلام علیکم: همچنان که بدخلقی رزق را تنگ میکند، ولی رویهمرفته عدهای بنا به مصلحتشان، رزقشان تنگ است بدون آنکه بدخُلق باشند. شاید بتوان گفت اگر ما بدون دلیل خودمان باعث تنهایی نشویم، آن تنهایی تقدیر ما باشد و به مصلحت ما است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع در سورهی احزاب بحث شد که ازدواجهای رسول خدا «صلواتاللّهعلیه» همه بنا به مصلحتی برای پیشرفت اسلام بوده است حتی آن بانویی که پیشنهاد به رسول خدا کرد که او را به ازدواج خود در آورند مبنی بر آن بود که با آن ازدواج، قبیلهی آن خانم انگیزهی مقابله با پیامبر را از دست میدادند و آن خانم متوجهی آن امر شده بودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای مصطفی صادقی در کتاب «تحلیل تاریخی نشانه های ظهور» نکات محققانهی دقیقی دارند: این کتاب پژوهشی است نقادانه درباره منابع و روایات مربوط به نشانه های ظهور امام زمان(عج). در مقدمه این کتاب آمده است: آمدن مهدی موعود به عنوان منجی بشریت در متون اسلامی با نشانه هایی قرین بوده است تا منتظران ظهور با دیدن آنها به حقانیت مدعی نجات بخش پی برده و با آمادگی به استقبال او بشتابند، اما در گذر زمان دسته ای از آدمیان به انگیزه های مذهبی و یا سودجویی سیاسی به نشانه سازی هایی دست زدند تا در پرتو آن حرکت خویش را زمینه ساز ظهور و یا خویشتن را به عنوان موعود آخر الزمان جای بزنند. این علائم به مرور زمان در اندیشه برخی امری مسلم تلقی و موجب رهزنی هایی شده است. این کتاب کوشیده است اخبار و روایات مجعول و غیر مجعول نشانه های ظهور را از هم تمییز دهد و آفات و آسیب های تحریف و جعل این قبیل اخبار و روایات را بررسی کند.
مصطفی صادقی نگارنده این کتاب به تجزیه و تحلیل منابع اصلی مسئله غیبت و ظهور امام زمان پرداخته و ضمن مرور نشانه های ظهور به بررسی صحت و سقم مندرجات آنها پرداخته است. بررسی اخبار و روایات مربوط به قتل نفس زکیه، خروج سفیانی، قیام سید حسنی و سید خراسانی و روایاتی مانند طلوع خورشید از سمت مغرب از اصلی ترین پی گیری های این کتاب محسوب می شود. نگارنده این کتاب همچنین درصدد ارائه نظریه های جدید و ایجاد چشم اندازی نو در این عرصه بوده و از منابع مهم و کهن نیز سود برده است.
«تحلیل تاریخی نشانههای ظهور» اثری تحلیلی تاریخی از «مصطفی صادقی» که در پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی آماده گردیده است، جزو معدود محموعه هایی است که به بررسی و نقد روایات نشانه های ظهور میپردازد. آمدن مهدی موعود (ع) به عنوان منجی بشر، در متون اسلامی با نشانههایی قرین شده است تا منتظران ظهور با دیدن آنها به حقانیت مدعی نجاتبخشی پی برده و با آمادگی به استقبال او بشتابند؛ اما در گذر زمان، دسته ای از آدمیان به انگیزههای مذهبی یا سودجویی سیاسی، به نشانهسازی هایی دست زدند تا در پرتو آن، حرکت خویش را زمینه ساز ظهور یا خویشتن را به عنوان موعود آخرالزمان جای زنند. این علائم به مرور ایام در اندیشه برخی، امری مسلم تلقی، و موجب رهزنی هایی شده است و به جا مینماید این نشانهها، با معیارهای علمی به ترازوی نقد گرفته شوند. کتاب تحلیل تاریخی نشانههای ظهور در پی چنین هدفی شکل گرفته و به بررسی نشانههای مشهوری میپردازد که در تاریخ اسلام رخ داده یا مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. از دیدگاه مؤلف برخی نشانهها در حقیقت علامت ظهور به شمار نمیآیند. کتاب از انتشارات «پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی» در قم میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عین ثابتهی هرکس جنبههای بالقوهی اوست در علم خداوند و اینکه میتواند آن جنبهها را با اختیار خود بالفعل کند. به همین جهت یک گوسفند در عین ثابتهی خود نمیتواند یک انسان شود ولی در گوسفندی خود میتواند رشد نماید. پس چه اشکال دارد بفهمیم که چه امکاناتی برای چهچیزی هست. این فهم ما یعنی دانایی به استعدادها به این معنا میتوان گفت حدّ ذاتی عین ثابتهی هرکس امکان ذاتی اوست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با بندگی هرچهبیشتر حضرت معبود، حجابِ بین عبد و ربّ کم و کمتر میشود به همان معنایی که در دیوان فیض کاشانی داریم که میگوید:
دل از من بردی ای دلبر بفن آهسته آهسته
تهی کردی مرا از خویشتن آهسته آهسته
کشی جانرا به نزد خود ز تابی کافکنی در دل
بسان آنکه میتابد رسن آهسته آهسته
ترا مقصود آن باشد که قربان رهت گردم
ربائی دل که گیری جان ز من آهسته آهسته
چو عشقت دردلم جا کرد و شهر دل گرفت از من
مرا آزاد کرد از بود من آهسته آهسته
به عشقت دل نهادم زینجهان آسوده گردیدم
گسستم رشته جان را ز تن آهسته آهسته
ز بس بستم خیال تو تو گشتم پای تا سر من
تو آمد خرده خرده رفت من آهسته آهسته
موفق باشید