باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید بر روی تفکر متذکر شد. در مورد تفکر از طریق انقلاب اسلامی عرایضی را تحت عنوان «گوشسپردن به ندایِ بیصدای انقلاب اسلامی» شروع کردهام که جلسهی اول ان را در کانال Esharat @ میتوانید دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جایی بحث آن شده است بهخصوص اگر به صوت شرح کتاب «جنود عقل و جهل» رجوع فرمایید. آری! عقلِ ریاضی نظر به کمیتها دارد و عقلِ تجربی حاصل محسوساتِ ما را جمعبندی میکند و عقلِ فلسفی نظر به مفاهیم کلّی مینماید و عقلِ قدسی، حقیقت را مدّ نظر دارد و نحوهای اُنس با آن برقرار میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکرات خوبی است. همهی ما باید متوجهی چنین اموری باشیم. بالاخره یک شخصیت فکری فرهنگی نباید با نگاه محدودِ حزبی به جریانهای کشور نظر کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر واهمه در میان نباشد همهچیز مظهر انوار الهی است، ولی بعضاً ما گرفتار واهمهایم که مخلوقات را آینهی انوار الهی نمیبینیم و بعضاً انسانها طوری در حرکات و ظاهر خود عمل میکنند که حجاب حقیقت میشوند بهخصوص وقتی نامحرمی حرکاتی خلاف شرع از خود ظاهر کند و به همین جهت در شریعت الهی اصرار میشود مواظب نگاه به نامحرم باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- صوتهای آقای دیباج رسید 2- به نظر میآید که در عین نگاه مثبت به آن روایات، مواظب خطورات شیطانی که موجب سوء ظن میشود، باید بود 3- کار خوبی را آقای دکتر صافیان شروع کردهاند 4- بنده هم همینطور فکر میکنم. در این مورد بد نیست به جواب سؤال شمارهی 21542 و بحثی که دیشب در جلسهی تفسیر تحت عنوان «عدالت؛ شرط قوام و بقاء نظام اسلامی» رجوع فرمایید. 5- یعنی رعایت دستورات شرع با رویکردی که انسان نظر به حقیقت خود داشته باشد تا آن حقیقت ظهور کند 6- نگاه دکتر داوری همانند هایدگر بیشتر هستیشناسانه است 7- شاید با این عنوان بحثی نشده باشد، ولی روح سلوک برای انسان عالمِ خاص خود را میآورد 8- نمیدانم 9- بحث دیشب در این مورد شاید کمک کند 10- در طبّ اسلامی نظر به معرفت نفس، زیربنای آن طبّ است 11- در این مورد بد نیست به صحبتهای 9 اسفند آقای دکتر داوری که سیمافکر آن را تهیه کرده، نگاهی بیندازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: توبه، تواضع، خدمت به خلق و تلاش برای کسب معارف الهی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چون چیز مدونی در مورد تاریخ فلسفهی اسلامی نداریم، نهایتاً همان عرایضی است که بنده در جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» مطرح کردهام. لذا بهتر است فعلاً به کتاب «نهایة الحکمه» بپردازید و بعداً جایگاه آن نظرات را در سیر تاریخیاش دنبال کنید 2- در حال حاضر نمیدانم کدامیک از اساتید شرح بهتری دارند. اگر آقای امینینژاد شرح داده باشند باید شرح خوبی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار فقیه در این مورد ارائهی حکم خدا است که حجاب را واجب میداند و بر این مبنا نظام اسلامی قانون رعایت حجاب را مدوّن کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به همین صورت که رعایت حجاب یک قانون است و البته این قانون بر اساس حکم خدا است، باید مورد تأکید قرار گیرد. البته به همین صورت که فعلاً هست، که نه چندان سختگیری شود و نه نسبت به بیحجابی کامل بیتفاوت باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از «عقل» در متون دینی غیر از عقل در مباحث فلسفی است. در متون دینی «عقل» به عنوان اولین مخلوق، عالیترین مرحلهی درک حقیقت در نظر و عمل است و ربطی به درک مفهومی موضوعات ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه مرحوم آشتیانی، انبیاء و ائمه را افضلِ خلق میدانند؛ احتمالاً منظورشان باید این باشد که انبیاء و ائمه با نظر به سطح مخاطبانشان سخن میگفتند و از این طریق در اصلاح جامعه میکوشیدند. ولی عرفا چنین محدودیتی نداشتهاند. ولی در هر حال، همان اسرار و مبانی که عرفا دارند همه را در لابهلایِ سخنان انبیاء و اولیاء به دست آوردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچوقت نباید به کسی که مشکل عقیدتی برای کسی ایجاد میکند، کمک کرد. آنکه فرمود: «من علّمنی حرفا قد صیّرنی عبداً» مربوط به معارف الهی است، نه آنکه اگر کسی به ما فیزیک آموخت عبد او شویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبران و امامان ما، بر جنّیان نیز ولایت دارند. در این مورد میتوانید به تفسیر سورهی جنّ و کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» که بر روی سایت هست، مراجعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه میتوان به صورت کلی گفت این است که نباید سایر موجودات را کشت مگر آنکه آزار برسانند. ابن عباس میگوید: «پیامبر (ص) از کشتن هر جاندارى نهى فرمود، مگر حیوانى که آزار [و آسیب] برساند»[1] از امام موسی بن جعفر (ع) در مورد کشتن مورچه سؤال شد؛ ایشان فرمودند: «مورچه را نکشید، مگر اینکه موجب اذیت و آزار شما گردد»[2]. و احتمالاً بر همین مبنا گفته میشود: «اقتلوا الموذی قبل ان یوذی»، حیوان موذی قبل از اینکه آزار برساند، بکشید. موفق باشید
[1] - کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج 15، ص 39.
[2] - عریضی، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص 157، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در روایت داریم که «رحم» در عرش جای دارد و عنایت داشته باشید 2- شرط جاریشدن صیغه، «إنشاء» است و نه «إخبار». یعنی باید وقتی جملهی «زوّجْتُ» گفته میشود، ارادهی تحقق آن در میان باشد. البته اگر کسی ازدواج نکند چنین چیزی بین او و دیگری برقرار نمیشود ولی ارتباط او با خدا جای خود را دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه توحیدی، به آن معنا که آنچه در عالم جریان دارد مشیت الهی است، تنها وظیفهی ما نسبت به افراد در میان است، و نه نظر به خودمان و نه نظر به دیگران. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ حرف درستی است زیرا رابطهی وجودی در میان نیست. 2ـ میتوان این را پذیرفت. 3ـ آری. 4ـ «ثابت» یک اصطلاح است یعنی چیزی که نه موجود است و نه معدوم. 5ـ وجود علمی. 6ـ آری. 7ـ تعیّن اسماء به مخلوقاتی است که مظهر آن اسماء هستند. 8ـ هر مخلوقی از مخلوقات عالم میتواند مظهر اسماء اربعه باشد مثل یک درخت که هم مظهر اسم « اول» است به اعتبار ظاهرش و هم مظهر اسم «آخر» است به اعتبار آن که در نهایت آن به فهم میآید و هم مظهر اسم «ظاهر» است به اعتبار ظهورش و هم به اعتبار وجه علّیت آن، مظهر اسم «باطن» است. 10ـ آری فقط مظاهر اسماء قابل مشاهده است. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» استاد یزدان پناه مراجعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی را در کتاب «مبانی نظر نبوت و امامت» داشتهایم؛ عیناً آن را خدمتتان ارسال میداریم.
حدود علم غيب امام
علم غيب امام به ميزانى است كه خدا بخواهد. راوى مى گويد از امام صادق (ع) پرسيدم: آيا امام غيب مى داند؟
«قَالَ: لَا وَ لَكِنْ إِذْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك»[1]
حضرت فرمود: نه، ولى هرگاه بخواهد چيزى را بداند خدا آن را به او بياموزد.
با توجه به روايت فوق آنچنان نيست كه علم غيبى امام ذاتى باشد و امام بدون اذن الهى همواره از آن علم برخوردار باشد، بلكه هرچه حكمت خدا اقضاء كند كه امام بداند مى داند. امام هم به عنوان انسانى كه تنها به بندگى خدا راضى است، خواست خدا را مى پسندد. البته آنچه در هدايت مردم لازم است كه امامان بدانند، خداوند به ايشان مىدهد به همين جهت مى فرمايند:
«بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه»[2]
دلهاى ما ظروف مشيت و خواست الهى است و آنچه خدا مى خواهد ما مى خواهيم.
نكته ى ديگر در مورد علم امام آن است كه گاهى امام بنا به مصلحتى در موضوعى اصلًا نظر به عوالم غيبى نمى كنند و اظهار بى اطلاعى مى نمايند و سعى مى نمايند از طريق عادى اقدام به تحقيق نمايند، پس اگر سؤال شود: اگر پيامبر و امامان (ع) علم غيب داشتند، چرا رفتارشان آنچنان عادى است كه گويا هيچ اطلاعى از غيب ندارند، آيا اگر واقعاً علم غيب داشتند نبايد خودشان را در معرض هلاكت قرار نمى دادند؟ در جواب بايد گفت: قرار نيست امامان از علم غيبى كه خداوند در اختيار آنها گذارده تا بشريت را هدايت كنند، در زندگى عادى و به نفع شخصى خود استفاده كنند و نظام زندگى خود را از مجارى عادى خارج كنند. به همين جهت با اينكه منافقين را مى شناختند با آنها با حفظ ظاهر برخورد مى كردند و يا در قضاوت هرگز از علم غيب استفاده نمى كردند. از طرفى علم غيب، مسير حوادث را تغيير نمى دهد بلكه علم به مسير حوادث است از طريقى كه واقع مى شود. يعنى امام علم دارد كه فلان حادثه با چه عللى حادث مى شود، در واقع علم غيب، علم به سلسله ى زنجيرهاى علل است كه اراده ى خود فرد يكى از اجزاء اين سلسله است و علم به سلسله و زنجيره ى علل مسير سلسله و زنجيره را تغيير نمى دهد، امام پى مى برند كه فلان حادثه به طور حتم در فلان زمان واقع مى شود. علم به غيب، علم است به آنچه پيش خواهد آمد و اين علم، مسير حوادث را تغيير نمى دهد و تكليفى هم نمى آورد تا امام براى تغيير آن واقعه تلاش كنند زيرا آن علم، علم به نظام تكوينى و غيبى عالَم است، مى بينند كه اين فرد به خاطر اعمالش طبق نظام تكوين سرنوشتش چنين مى شود. زيرا علم امام، علم است به آنچه در لوح محفوظ هست و حتمىالوقوع مىباشد و لذا آنچه حتمى الوقوع است تكليف به آن تعلق نمى گيرد. امرى را انسان در موردش تلاش مى كند كه امكان شدن و نشدن دارد، پس علم امام ربطى به تكاليف خاصه او ندارد. و چون امام به مقام رضا به قضاى الهى رسيده، دوست دارد آنچه را خدا اراده كرده است واقع شود. لذا چون در قضاى الهى رانده شده كه مثلًا حضرت على (ع) به دست ابن ملجم شهيد شود، امام جز اين مطلب را طلب نمى كند، و اين غير از آن است كه انسان در شرايط عادى بايد از مهلكه خود را رها كند، چون اين مهلكه ها را در نظام عالمِ تكليف، براى او ايجاد مى كنند و او هم بايد با اراده و اختيار خود در رفع آنها تلاش كند.[3] برعكسِ آن حقايق غيبى كه براى امام از طريق علم غيب مى نمايانند و خبر از نظام حتمى و قضاى رانده شده به او مى دهند تا در هدايت مردم به آن حقايق آگاهى كامل داشته باشد و هدايتش همه جانبه باشد، نه اينكه اين علوم غيبى براى او تكليف و موضعگيرى شخصى در برداشته باشد.
سؤال: حدّ علم امام در علوم معمولى چقدر است؟ و امام چقدر از اين علوم معمولى را بايد دانا باشد؟
جواب: نصاب علم امام، كليه ى علوم و معارف و احكامِ شريعت و مطالبى است كه براى زمامدارى و هدايت مردم لازم است و اصولًا مقام امام اقتضاء دارد كه هرگاه مصلحتى در ميان بود، هرچيزى را بخواهد برايش روشن شود.
از نمونه ى اعمالى كه نشان مى دهد پيامبر و ائمه (ع) مأمور به حكم به ظاهر بودند اينكه علامه ى عسگرى مى فرمايد: ابن ملجم از اسكندريه با گروهى جهت تبريك و بيعت، خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيدند. حضرت به ابن ملجم نگاه كردند و چون بيرون رفت فرمودند: «اريدُ حَياتَهُ وَ يُريدُ قَتْلي»[4] من مى خواهم او زنده بماند و او مى خواهد مرا به قتل برساند. عده اى گفتند پس او را بكش. فرمودند: «اذاً قَتَلْتُ غَيرَ قاتِلي» در اين صورت غير قاتل خود را كشته ام.[5] ملاحظه مى كنيد علم غيبى امام موجب تكليف خاص براى حضرت نشد تا اراده كنند ابن ملجم را به قتل برسانند.
[1] ( 1)- تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 633.
[2] ( 2)- بحارالأنوار، ج 52، ص 51.
[3] ( 1)- مثل آنجا كه امام على( ع) از سايهى ديوار كج بلند شده و جاى ديگرى مىنشينند.
[4] ( 2)- ارشاد، ترجمهى ساعدى، ص 16.
[5] ( 1)- در رابطه با علم غيبى امامان« بحارالانوار، ج 58، ص 138» به نقل از« بصائر الدّرجات» با سند متّصل خود از بعضى از اصحاب أميرالمؤمنين( ع) نقل كرده است كه: عبدالرّحمنبنملجم مرادى با جماعتى از مسافرين و وافدين مصر در كوفه وارد شد و آنها را محمّدبنأبىبكر فرستاده بود، و نامهى معرّفىآن مسافرين و وافدين در دست عبدالرّحمن بود. چون آن حضرت نامه را قرائت مىكرد و مرورش به نام عبدالرّحمنبنملجم افتاد، فرمود: تو عبدالرّحمانى؟ خدا لعنت كند عبدالرّحمن را! عرض كرد: بلى اى اميرمؤمنان! من عبدالرّحمن هستم! سوگند به خدا اى أميرمؤمنان من تو را دوست دارم! حضرت فرمود: سوگند به خدا كه مرا دوست ندارى! حضرت اين عبارت را سه بار تكرار كرد. ابنملجم گفت: اى اميرمؤمنان! من سه بار سوگند مىخورم كه تو را دوست دارم؛ آيا تو هم سه مرتبه سوگند ياد مىكنى كه من تو را دوست ندارم؟ حضرت فرمود: واى بر تو! خداوند ارواح را دوهزارسال قبل از اجساد خلق كرده است، و قبل از خلق اجساد، ارواح را در هوا مسكن داده است. آن ارواحى كه در آنجا با هم آشنا بودند در دنيا هم با هم انس و الفت دارند، و آن ارواحى كه در آنجا از هم بيگانه بودند در اينجا هم اختلاف دارند؛ و روح من روح تو را اصلًا نمىشناسد! و چون ابنملجم بيرون رفت حضرت فرمود: اگر دوست داريد قاتل مرا ببينيد، او را ببينيد. بعضى از مردم گفتند: آيا او را نمىكشى؟ يا آيا ما او را نكشيم؟ فرمود: سخن از اين كلام شما شگفتانگيزتر نيست؛ آيا شما مرا امر مىكنيد كه قاتل خود را بكشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف آن استاد درست است زیرا مسئولیت آن فرد در جای خود محفوظ است و بالاخره ضعفی در آن فرد بودهاست که خداوند او را جهت چنین آزاری انتخاب کرده مثل آن که شیطان را برای اغوای خلق انتخاب کرد زیرا شیطان روحیهی استکباری داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مادی بودن زمین تا آخر هست ولی ظرفیت آن در ظهور حقایق متفاوت میشود مثل چشم انسان که در ظهور حالات روح نسبت به سایر اعضای بدن متفاوت است یعنی شما از طریق چشم به حالات روحی طرف مقابل سریعتر منتقل میشوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرگ بد به آن معنا است که با عقیدهی فاسد از این دنیا برود. در آن حال است که انسان به شدت به مشکل میافتد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ قصهی سخن شاعرانه، قصهی گفت و گویشی است ماوراء شخصی که سخن میگوید بلکه آن ندای تاریخی است که شاعر را در بر میگیرد و از طریق او میگوید، به همان معنایی که حافظ میفرماید: «در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند ـــ هر چه استاد ازل گفت بگو میگویم» روحی است که جناب حافظ را فراگرفته و او اظهار کنندهی گویش آن روح است لذا هر چه میگوید اشاراتی است ماوراء روزمرگی ها و اینکه بخواهد مدحی بگوید یا شخصی را به میان آورد. همهی آن شخصیتها در غزلیات او نماد یک معنا است و اگر این موضوع در حافظ فهم نشود نمیتوانیم به حافظ رجوع کردهباشیم به همان معنایی که در مرتبهی بالاتر ما وحی را در کلمات قدسی قرآن مییابیم. 2ـ در مورد یزد به نظرم همان چیزی که در غزل شماره11 عرض شد حرف حافظ باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشتهباشید که در عین وجود مشکلات و کم نبودن آنها روح جامعه آن چیزی نیست که رسانههای معاند آنرا برجسته میکنند؛ بیشتر مردم از همین نظام انتظار دارند که مشکلات را رفع کند. بد نیست نظری به نظر سنجی دانشگاه مریلند در بهمن ماه همین امسال بیاندازید که میگوید «بیش از 90درصد مردم ایران معتقداند باید در بستر نظام جمهوری اسلامی اصلاحات انجام گیرد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ آموختن بخصوص موسیقی از مقولهی عمل است و فرق میکند با آموختن ادبیات. 2ـ مطلق آموختن حتی اگر به خودی خود ملازم با عمل نباشد، از آن جهت که منشأ عمل قرار میگیرد میتواند متعلّق احکام فقهی قرار بگیرد. 3ـ علاوه بر این که در مورد خصوص آموختن موسیقی بسیاری از علما آن را جایز میدانند. موفق باشید