بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19643
متن پرسش
سلام علیکم: بنده با مطالعه پاسخ های شما به سوالات 19520 و 19537 و 19628 مطالب بسیار ارزشمندی را آموختم و باب توسل به شکل روشن تری برایم نمایان شد که لازم می دانم همین جا از شما سپاسگزاری کنم. به عنوان تکمله این بحث خواستم سوال کنم: 1. روش توسل به این واسطه های فیض چگونه است؟ آیا ذوقی است و هر کس یه راهی می تونه اختراع کنه یا نه، خود روش توسل یک مبانی حکیمانه ای دارد؟ 2. اگر امکان دارد به شکل خاص روش توسل به حضرت عباس علیه السلام را نیز بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در توسل به اولیای الهی، انسان نظر می‌کند به حقایق و کمالات و توفیقاتی که خداوند به آن ذوات مقدسه ارزانی داشته است و با نظر به چنین الطافی به حضرت حق اظهار می‌دارند که خداوندا! به همان حقایقی که به آن بزرگان داده‌ای – مثل الطافی که به جناب ابوالفضل«علیه‌السلام» کرده – ما را از آن الطاف محروم نکن. مثل آن‌چه که حضرت زکریا در ملاقات جناب مریم«سلام‌اللّه‌علیهما» متوجه‌ی مائده‌های بهشتی شدند و در آن راستا طلب فرزند نمودند. موفق باشید  

17840

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت مبارک استاد عزیز: استاد بنده چندین سال هست که یک «اندیشه» را همواره با خودم متذکر می شوم، این که ما برای نیل به آرمان های انقلاب و عبور از ظلمات فرهنگ غرب، باید مسئولین ما به ویژه شخص رییس جمهور ایران علاوه بر این که در عمل و در حوزه اجرایی ما را از فرهنگ غرب عبور دهد و نظام اسلامی را عملیاتی کند (که این مورد را هم حضرتعالی در آثار گران قدرتان مشهود است) بایستی همواره بخش عمده ای از ایراد «سخنانشان» با مردم را که با انحاء مختلف صورت می گیرد به منزله ی یک «عارف و مبلغ دین» ملت ایران را متذکر عالم معنوی کند تا ان شاءالله فکر ملت از «معیشت» به «معنویت» سوق پیدا کند. اولا آیا این اندیشه صحیح هست؟ ثانیا فکر می کنید که الان مردم آمادگی چنین بیاناتی از رییس جمهوری که طبق معمول از مفاهیم اقتصادی همچون تورم و رکود صحبت کرده را دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف صحیحی است و اگر مسئولان اجرایی در سخنان خود و در اعمال خود متذکر چنین اهدافی باشند، مردم یک‌شبه ره صدساله‌ی را طی می‌کنند. ولی ما از نظر تاریخی مسیری را جهت این امر باید در مردم و مسئولان طی کنیم و مهم آن است که بتوانیم در این رابطه برنامه‌ریزی نماییم. موفق باشید

14891
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد گرانقدر و فاضل برخی از فامیلهایم در اوپا می گویند در اروپا هم مراکز فساد است و هم مسجد لذا برای پیشرفت معنوی مشکلی نیست و اوپایی ها مزاحم نماز خواندن ما نمی شوند. در پاسخ چه بگویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان عقل سکولاریته است که هیچ‌چیزی برایش اصالت ندارد و حق و باطل برایش مساوی است و این به معنای آن است که برای حق و حقیقت جای خاصی قائل نیست. موفق باشید

12210

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم: دانشجویی هستم که در آستانه طلبه شدن می باشم و از نظر موقعیت اجتماعی عموما در معرض مباحثات سیاسی می باشم. برای اینکه بتوانم در عرصه های سیاسی قدرت تحلیل و بررسی داشته باشم و در واقع بتوانیم نظر بدهم و همچنین به شناخت مناسبی از دنیای سیاست و فضای سیاسی ایران و جهان برسم چه سیر مطالعاتی یا کتاب هایی را پیشنهاد می کنید؟ با آرزوی سلامتی برای شما استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های آقایان دکتر موسی نجفی و موسی حقّانی خوب است. موفق باشید   

8137

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام آیت الله عبدالقائم شوشتری را میشناسید آیا سیر ایشان خوب است؟ 2.این جمله از آیت الله عبدالقایم شوشتری است:حضرت آیت الله خامنه ای از جنس أنبیا هستند، از مُرسلین هستند، در افق بسیار بالایی هستند. من از فدائیان رهبری هستم. به نظر شما منظور ایشان از اینکه آقا از جنس انبیا هستند یعنی چه؟ 3. استاد مدتی است تماس تلفنی را قطع کرده اید میشود خواهش کنیم باز اینکار را ادامه دهید باور کنید وقتی در اوج عصبانیت نسبت به مسایل گوناگون به شما زنگ می زدیم و راه می خواستیم شما به قدری آرامش را به ما منتقل می کردید که نگو و نپرس؟حال خود می دانید .
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- به ایشان ارادت دارم ولی سیری از ایشان سراغ ندارم 2- منظور آن است که بعضی از سخنان مقام معظم رهبری از انوار ملائکۀ اللّه است که از زبان ایشان جاری می شود و حقیقتا همین طور است 3- متأسفانه به جهت بعضی از کارهای دیگر تماس تلفنی برایم مقدور نبود. عذر می خواهم که نمی توانم از آن طریق در خدمتتان باشم. موفق باشید
7637

عالم امربازدید:

متن پرسش
با سلام عالم برزخ و قیامت حزو عالم امر است؟و آیا عالم امر عالم جداگانه ای در کنار این دو عالم محسوب میشود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: از آن جهت به این عوالم عالم امر می‌گویند که مجردند، این‌طور نیست که عالم امر عالمی باشد جدای از عالم برزخ و قیامت. موفق باشید
29670
متن پرسش
سلام استاد: ان‌شاءالله خدا عمر با عزت بهتون بدهد. من پزشک هستم و در حال حاضر برای امتحان تخصص پزشکی دارم آماده میشم. از چند وقت قبل هم با طب اسلامی آشنا شدم و از ضررها و صرفا منفعت طلبی در داروهای طب جدید هم خبر دارم و تقریبا به این یقین رسیدم که تمام طب پزشکی ما از صهیونیست اومده و فقط منفعت خودشون داخلش هست و کاملا تمام درمان ها علامتی است و با ضررهای بسیار. از واکسن های بچه ها گرفته تا درمانهای بیماریهای دیگه و الانم که درمان کرونا!! به شدت دو دل شدم برای ادامه تحصیل تخصصی و می‌ترسم چون من به این یقین رسیدم که این طب واقعا پشتش چه کسانی هستن و کیا دارن برای ما گایدلاینهای درمانی رو میگن، و می‌ترسم از اینکه تخصص بگیرم و غرق در این درمانهای غلط بشم و حق الناسی به گردم باشه اون دنیا. شما نظرتون چیه؟ چطوری میتونم مطمئن بشم که راهم رو ادامه بدم یا نه؟! چون واقعا دوست دارم از طریق پزشکیم به مردم خدمت کنم نه اینکه منم راه غلط دشمنانمون رو ادامه بدم و بشم واسطه اونها برای غالب کردن داروهاشون و اینکه اقتصاد دارویی شون ادامه پیدا کنه که همش میره تو جیب صهیونیست! واقعا گیج شدم. خواهش می‌کنم کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بین علم پزشکی که بر اساس تجربه‌ی پزشکان به روش آزمون و خطا شکل گرفته، مثل طبّ سنتی که آن هم به روش آزمون و خطا شکل گرفته، با روش‌های درمانیِ طب جدید که بدن انسان را به عنوان یک جسم مرده به تصرف داروها و تیغ‌ها در می‌آورند، باید تفاوت قائل بود. شما می‌توانید در وجوه علمیِ طب جدید وارد شوید و سپس روش درمان را با دقت بیشتر انجام دهید. این‌طور نیست که ذات طب جدید غیر علمی باشد. در نگاه انسان غربی، جسم انسان و جسم طبیعت همچون موجود بی‌جان تلقی می‌شود و در این‌جاست که هر تصمیمی برای جسم انسان یا طبیعت می‌گیرند. موفق باشید    

28033
متن پرسش
سلام پدری مهربان. و دلسوز: چند سالی هست که با کتابهای شما و درسهای شما آشنا هستم. همون کتاب اول را که هبوط آدم بود خواندم خواب دیدم اومده بودید خونه ما به دیدنم بعد از اون مرتب از کتابها و صوتهای شما استفاه می‌کنم. بیشتر تمرکزم روی معرفت نفس هست و به لطف خدا تا حدودی تونستم. در زندگی و شخصیت خودم کار کنم. اما چند روزی هست که نگاه می‌کنم و شاید مقایسه، اینکه خیلی از کسانی که به مسیر سیر و سلوک رفتن در این راه خیلی سختی کشیدن و امتحانهای سخت ازشون گرفته شد و از سن پایین. اما من چیزی ندارم. یه خانم خانه دار غیر از خدمت به خانواده و همسر اون هم برای رضای خدا چکار میتونه بکنه حس می‌کنم. مثل یه حلزون هستم. در بین همه آدمهایی که این مسیر رو دارن طی میکنن میدونم. همه چیز زمان میبره و همه چیز به وقتش اما گاهی فکر می‌کنم. این همه خوندم فهمیدم. خوب بعدش چی فقط رو خودم کار کنم. باور کنید تو خونه. اصلا بد خلاقی نمی‌کنم. وقتی مخالفت می‌کنم باشون که دروغ نگن. غیبت نکنن. یا تاکید می‌کنم که نماز بخونن حجاب رعایت کنن دشنام ندن. همه مخالفت میکنن و حرف گوش نمیکنن. اصلا مسیرم با اعضای خانواده کامل تغییر کرده. همسرم فقط نماز میخونه و مخالف همه چیز هست. پسرم که دانشگاه رفت تمام تغییر کرد پسری که اهل نماز و دین بود شده برخلاف روحانیت و اسلام و دختر هم حرف گوش نمیکنه. باور کنید سخت نمی‌گیرم دعوا نمی‌کنم. و بیخال هم نیستم. تمام تلاشم اینه که عمل کنم و آنها ببینن اما تاثیری نداره. و خودم هم ناراحت میشم. میگم نکنه راه اشتباه میرم نکنه اصلا راهم ندن. نکنه زنها جایی ندارن؟ نمیدونم هر بار هم خواستم بیام اصفهان دیدن شما قسمت نبود. مدتی هم هست واقعا حس می‌کنم پدرم هستید. و دلم برای دیدن شما از نزدیک تنگ شده از خدا میخوام بهتون سلامتی بده و سایتون بالاسر همه ما باشه. ببخشید وقتتون رو ‌گرفتم. اگه تونسیتد یه راهی یه توصیه ای بهم بکنید ممنون میشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا سلوک را همین ندانید که باید چون شمع در آن ظلمات بدرخشید و با مهربانی زیاد آن‌ها را در عمق جان‌شان متوجه کنید که ریشه‌ی این آرامش از طرف شما و آن خشونت‌ها از طرف آن‌ها در آن است که راهِ دیانت و دوست‌داشتنِ خوبان را آن‌ها گم کرده‌اند. بالاخره متذکر خواهند شد. گفت:

  نوح نهصد سال دعوت می‌نمود  ** دم به دم انکار قومش می‌فزود 

  هیچ از گفتن عنان واپس کشید  ** هیچ اندر غار خاموشی خزید

موفق باشید

23426
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: استاد جان در ادامه سوال ۲۳۳۹۳ دو تا سوال برایم پیش آمد: ۱. آیا منظورتان از تشخص همان تمایز است؟ یعنی چیزی که موجب تمایز موجودات از یکدیگر می شود ماهیت است؟ ۲. چرا تمایز موجودات را ناشی از مرتبه وجودی آنها ندانیم؟ یعنی بگوییم بواسطه تشکیک طولی و یا عرضی است که موجودات متمایز و متشخص می شوند. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده تشخص برای آن موضوع، رساتر است زیرا به خود شیئ برمی‌گردد ولی تمایز نسبت به غیر است  ۲. تشکیک عرضی که معنا نمی‌دهد. موفق باشید

23132

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد: جواب سوال ۲۳۱۱۰ رو دریافت نکردم به نظرم ایمیلم خرابه اگه میشه جواب رو روی سایت قرار بدید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد: 23110- باسمه تعالی: سلام علیکم: واللّه اعلم. بالاخره نظر مقام معظم رهبری آن است که دولت تا آخر فرصت قانونی‌اش بر سر کار باشد.  موفق باشید

22645

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: نظر شما در مورد رشته گرافیک چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صاحب‌نظر نیستم. ولی همین اندازه می‌دانم که امروزه می‌توانیم از طریق این هنر، حرف‌های مهمی را به مخاطب منتقل کنیم. مهم، دغدغه‌های هنرمند است. موفق باشید

22620
متن پرسش
سلام عصر بخیر: من یه سوال داشتم تقریبا هر جا گشتم جواب های متفاوت پیدا کردم. از نظر اسلام اعتماد بنفس درسته؟ خب من زیاد خودمو دوس ندارم. خب این خیلی ضربه زده به زندگیم. خب از یه طرف پیش خودم میگم اگه آدم بگه برا عبادت آفریده شده، پس تمام کاراش برای رضایت خداس. خب یه حس رضایت یا عزت نفس میاد تو وجود آدم. از یک طرفم برای اعتماد بنفس میگن که باید توانایی های خودتونو یاداوری کنید به خودتوت تا حس خوب پیدا کنید به خودتون اما من وقتی این کارو می کنم حس خوبی ندارم. احساس می کنم از خدا دور میشم. الان برا اون حس عزت نفس همین که من بگم برا خدا هست تمان کارام و خوب حس خوب و ارزشمندی هم تو وجودم بوجود میاد کافیه؟ کاذب نیست؟ یا نه باید توانایی ها و نعمت های ظاهری هم به خودم یاداور بشم؟! ممنون از اینکه وقت گذاشتید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی می‌فرمایند: اعتماد به نفس، که عموماً در روان‌شناسی مطرح است به جهت آن‌که اعتمادِ به حق را به حاشیه می‌برد؛ یک نوع شرک محسوب می‌شود، مگر آن‌که با گفتنِ اعتماد به نفس، منظور اعتمادِ به حق باشد. موفق باشید   

21038
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرانقدر: ببخشید آقای طاهر زاده شما مکررر در کتابها و سخرانی هایتان به انقلاب اسلامی بعنوان یه موهبت الهی برای بشر برای رسیدن به سعادت اشاره کرده اید و صحبت از تمدن زایی شیعه از این دریچه می کنید. وضع فعلی کشور از لحاظ فساد اداری ، مدیریت ، ظلم، اشتغال، اختلاف طبقاتی و ... خیلی تا خیلی بحرانی است. به نظر شما چطور می توان به این انقلاب امید داشت وقتی که فقط حرف بعضی مسائل را می زند و نسبت به کوچکترین مشکلات مردم بی اعتناست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنان‌چه مکرر عرض شده به‌خصوص در عرایضی که مربوط به آیات قرآن بوده، با شواهد کافی روشن شد که ریشه‌ی همه‌ی این مشکلات در باقی‌ماندِ ما است در گذشته‌ی غربی تاریخ ما. و هراندازه از ریشه‌های انقلاب و رهنمودهای رهبری بیشتر فاصله بگیریم، وضع بدتر و بدتر می‌شود. به گفته‌ی آقای استاد شهریار زرشناس هرچه می‌کشیم از نئولیبرال‌های وطنی است. موفق باشید

20918
متن پرسش
با سلام: سوال بنده در مورد قوم یهود است. روند تاریخی قوم یهود نشان می دهد که جریان این قوم از زمان حضرت یعقوب علیه السلام شروع می شود. و حضرت یوسف علیه السلام به تنهایی سالیانی در مصر زندگی می کرد. اما پس از این مدت قوم حضرت یوسف به مصر کوچ کردند. از این زمان به بعد بود که این قوم به صورت ویژه رسیدگی می شدند. و این جریان سالیان زیادی و در زمان پیامبران بعدی از جمله حضرت موسی علیه السلام نیز ادامه یافت. و این رسیدگی بلند مدت باعث شده است یهودیان فکر کنند همیشه برتر هستند. سوال من این است که اولا آیا این تحلیل درست است؟ ثانیا علت آن چه بوده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان مصر هم بنی‌اسرائیل بعد از حضرت یوسف «علیه‌السلام» کارشان به ذلت و خواری کشید و در مقابل فرعون تا آن‌جا ذلیل شدند که خدمتگذاریِ قبطیان کارشان بود و به همین جهت حضرت موسی «علیه‌السلام» تلاش کردند آن‌ها را از مصر خارج نمایند. بنی‌اسرائیل به جهت روحیه‌ی توحیدی که در پیروی از حضرت موسی «علیه‌السلام» به‌دست آوردند؛ قرآن در توصیف‌شان می‌فرماید: «يا بَني‏ إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي‏ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ» (47/ بقره) و آن‌ها متوجه‌ی این امر نشدند که ملاکِ برتری، توحید است و نه نژاد. و همین توهّم موجب شد تا از توحید محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» استقبال نکنند. موفق باشید

20904
متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر از زحمات استاد. این که همیشه یک دید الهی داشتیم که به دنبال توحید بوده و یک نگاه شیطانی داشتیم که نظر به کثرات داشته و غربی هم که استاد نقدش میکنن همان دید از نوع دوم است منتها چون زمان گذشته و تجربه بیشتر شده نمودش فرق کرده، به بیان دیگر نگاه شیطانی یه هویت داره و متناسب با مقتضیات ظهورش متفاوته اما از مباحث استاد اینطور برداشت میشه که نگاه غربی یه چیز جدیده، مثلا در ابتدای اسلام نبوده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی گفته می‌شود غرب، صورتِ جدیدی از انحراف است؛ می‌خواهیم عرض کنیم این عقل، عقلِ دیگری است و گمان نکنیم همان عقلی که دیروز ابزارهای ساده می‌ساخت امروز آن ابزارهای بزرگ و آن تکنیک را می‌سازد، بلکه عقلی به میان آمده است با روحیه‌ی تصرفِ جهان و نه تعامل با آن. کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه‌نیافتگی» از دکتر داوری در این مورد نکات خوبی دارد. موفق باشید

20793

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: سوالی داشتم خدمتتون. ۱. تفاوت بدن انسان در برزخ با بدن انسان در قیامت چیست؟ ۲. برانگیخته شدن انسان ها با کدام بدن است، و اینکه در آیات متعددی از قرآن، خداوند می فرماید که استخوان های متلاشی شده و پوسیده شده شما را به شکل اول خود بازمی گردانیم، پس آیا برانگیخته شدن انسان ها دقیقا با همان بدن دنیوی و همان شکل و فورم آن است و هیچ تفاوتی با آن ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه در قیامت و چه در برزخ، جسمِ انسان جلوه‌ای از روح اوست و عقاید و اخلاق است که مظهریت پیدا می‌کند. در قیامت تفصیل بیشتری می‌یابد. در این مورد خوب است که به جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اُخروی» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

20244

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: خسته نباشيد. استاد از طرفي همه روزه به خصوص در روزهاي اخير اخبار جناياتي كه در ميانمار و ساير كشور هاي مسلمان نشين عليه زن و بچه ي مسلمان و نواميس مسلمين مي شنوم و مدام اين روايتي رو كه نبي مكرم اسلام فرمودند كه هر مسلماني كه صداي مظلوميت مسلمان ديگري را بشنود و به فريادش نرسد در واقع مسلمان نيست در ذهنم تداعي مي شود و از طرفي هيچ اقدام عملي اي از طرف ما مسلمين كه تاثير جدي و سريع در اين وضع فجيع مسلمين داشته باشد را شاهد نيستم. سوالي كه داشتم اين است كه الحال وظيفه ي من به عنوان يك جوان به ظاهر مسلمان كه در ضمن دروس حوزوي را هم در حال گذراندن است چيست؟ آيا مي توانم اقدام به حضور فيزيكي به صورت فرادي و مثني در مناطق درگير مخصوصا ميانمار داشته باشم؟ اگر مي توانم آيا به اجازه اي از طرف مرجع تقليدم كه مقام معظم رهبري مي باشند نياز هست و يا خير؟ و اگر وظيفه هر چيز ديگري مثل درس خواندن و ساير امور است شما بفرماييد كه با اين همه بيدادي كه مي بينيم چه بايد بكنيم و دردمان را به چه كسي بگوييم؟ چون شما را به عنوان يك اسلام شناس مي شناسم آنچه شما بفرماييد را مي پذيرم. ممنون مي شوم كه به سوال بنده پاسخ دهيد. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در نظام اسلامی هستیم باید بر اساس مواضع نظام عمل کرد. مثل موضعی که رئیس جمهور با رئیس جمهور ترکیه در مورد فوق در حین مذاکره گرفتند. یا سخنان مقام معظم رهبری در پیام حج و یا فعالیت‌هایی که شبکه‌ی «العالم» و «پرس‌تی‌وی» انجام می‌دهند که بسیار کارساز است. موفق باشید

19993
متن پرسش
سلام استاد: اگر جوانی به مرتبه‌ای از ظلمت! برسه که فرق بین معصیت و عدم معصیت رو حس نکنه، چه باید بکنه؟ خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است در ابتدا چنین باشد که می‌فرمایید. ولی با رعایت دستورات شرع الهی آرام‌آرام فطرت انسان بیدار می‌شود و می‌یابد که اطاعت خداوند غذای جان اوست. موفق باشید

17694

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد دینانی می فرمایند که ابلیس، نماد غیرت خداوند است که هر نااهلی به حریم وارد نشود، می خواستم نظر شما را در این مورد بدانم. لطفا کمی توضیح فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم جلال حضرت حق اقتضا دارد تا هر ناشایسته‌ای به آن حریم نزدیک نشود و شیطان از این جهت، مظهر اسم جلال حضرت حق است. موفق باشید

16202
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز من قسمتی از المیزان را خوانده ام و کتبی از شما را. استاد عزیز این قسمت از قران کریم که می فرماید و شیاطین پنهانی به استراق سمع اخبار آسمان می نشینند، آسمان و شیاطین و... را فهمیدم اما این که به استراق سمع می نشینند یعنی چه؟ و اینکه خداوند علم را به وسیله قلم به انسان آموخت آیا منظور ابزار قلم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در بحث سوره‌ی «قاف» و سوره‌ی حجرات در این مورد شده است. مطالبْ گسترده‌تر از آن است که در این نوع سؤال و جواب‌ها بتوان آن‌ را مطرح کرد. احتمالاً قلم مورد بحث، شاید فرهنگ نوشتاری باشد در مقابل فرهنگ القایِ علمی به صورت سینه به سینه. موفق باشید

13287

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: اگر لطف بفرمایید این دو سئوال را که قبلا پرسیده شد ولی شما فقط اکتفا به سخن رهبری نمودید را جواب بفرمایید: 1. شما می فرمایید منظور آقا علم بوده در حالی که آقا صریحا فرموده اند فناوری و فناوری هم به معنای تکنولوژی است و چون لفظ تکنولوژی خارجی است آقا از فناوری استفاده نموده اند و دیگر اینکه آنچه از فناوری متبادر به ذهن عرف است تکنولوژی می باشد؟ 2. محسنات را تخصیص زدید و فرمودید که نظم غربی منظور است، حال سئوال پیش می آید چه چیزی به غیر از تکنولوژی غربی به غرب نظم داده؟ خود شما می فرمایید نظم غربی انسان ها را ماشینی نموده، پس نظم غربی توسط تکنولوژی حاصل شده؟ 3. به هر دلیلی که شما نظم غربی را به عنوان محسنات غرب پذیرفتید با این که می فرمایید رویکرد ناسالمی دارد باید تکنولوژی هم در بدو امر پذیرفته شود ولو اینکه رویکرد ناسالم داشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی با استناد به سخن مقام معظم رهبری در جواب سؤال شماره‌ی 13269 داشتم. این نوع مباحث را باید از طریق کتاب‌هایی که تدوین شده است دنبال بفرمایید. بنده عرایضی در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» در این رابطه داشته‌ام. موفق باشید

8232
متن پرسش
با سلام ... چرا شما سعی می‌کنید خودتان را برای بقیه الگو قرار دهید؟ چه کسی به شما مشروعیت داده که برای مردم سخنرانی کنید و فهم خودتان را ملاک دین قرار دهید؟ اگر روزی متوجه بشوید که تمام کتاب‌هایی که چاپ کردید، بالکل مقابل دین واقعی می‌ایستد شما چه کار می کنید؟ شما با طرح مباحثی که در کتاب‌هایتان می‌کنید جز این‌که ما را با حجابِ مفاهیم روبه‌رو کنید کار دیگری نمی کنید!!!! اصلا آیا بر شما واجب شرعی بوده است که در نشر آثارتان فعالیت کنید؟ امثال شما عزیزان که در رأس امور فرهنگی کشور فعالیت می‌کنید ظاهراً چشم بر مشکلات عدیده‌ی مردم پوشیده‌اید و دنبال آرزوها یا بگو هوس‌های خود هستید و با یک سری حرف و حدیث‌های در قالب دین خدا، سر خود و مردم را مشغول می‌کنید!! شما استاد محترم بر هیچ‌کس ولایت ندارید که بخواهید نحوه‌ی تربیت افراد را به‌عهده بگیرید، همان‌طور که در زندگی‌نامه‌ی خود گفته‌اید! ولایت مال حضرت ختمی مرتبت(ص) است و بس! خود باشید و خود شوید حاج آقا!! علایق شخصی شما و آنچه شما نامش را فطرت می‌گذارید برای خود شخص شما حجت است، چه ربطی به دیگران دارد؟ الآن شما در کشور دارید صاحب جریانی بین جوانان می‌شوید یعنی در حال تاثیرگذاری هستید، چقدر به آینده‌ی روحی خود مطمئن هستید؟ نمی‌دانم که چرا بنده با امثال شماها مشکل پیدا کردم؟ اشکال کار هم این است که شما نمی‌گذارید رو در رو باهاتون بحث بشه ! انگار هرچی حقیقت هست، پیش امثال شماهاست، این یعنی سرِ مردم رو شیره مالیدن !!!! آیا شما فکر می‌کنید که توانایی هدایت مردم را دارید؟ منِ جوان می‌گویم این یک توهم است ... حالا هر جور دوست دارید جواب بدید؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نمی‌دانم چه شده که تا این حدّ از دست بنده عصبانی هستید؟ آدم حسابی! مگر ما حرف‌های خودمان را می‌زنیم که روزی متوجه شویم بالکل مقابل دین واقعی بوده؟ همه‌ی تلاش بنده آن است که به عنوان یک معلم معارف اسلامی نگاه عزیزان را متوجه دین اسلام بگردانم تا هرچه بیشتر سر و کارشان با شریعت الهی و احکام پروردگارشان باشد و سعی می‌کنم عقل مخاطبان خود را مورد خطاب قرار دهم نه احساساتشان را، تا خودشان توان تفکر در دین را پیدا کنند. تعجب می‌کنم که عنایت نمی‌کنید امر به معروف و نهی از منکر واجب شرعی است و چه امر به معروفی بهتر از آن‌که افراد را متوجه معروف الهی کنیم و چه نهی از منکری بهتر از آن‌که جوانان را متوجه ظلمات فرهنگ غربی نماییم. مگر بحث ولایت مطرح است که می‌گویید بنده بر کسی ولایت ندارم که بخواهم تربیت افراد را به عهده گیرم؟! بنده معلمی هستم که وظیفه‌ی شرعی‌ام اقتضا می‌کند که متذکر دین الهی باشم تا انسان‌ها خودشان انتخاب کنند. باور کنید اگر احساس وظیفه نمی‌کردم بسیار راحت‌تر بودم که به مطالعات شخصی خود بپردازم و به عباداتم مشغول شوم که بحمداللّه خداوند شوق انجام آن را در من قرار داده. چقدر خوب بود که می‌فرمودید مثلاً کدام قسمت از کدام کتاب مخالف نظر عالِمان دین یا مخالف متن آیات و روایات است، تا بنده خود را تصحیح می‌کردم. می‌گویید اشکال کار این است که نمی‌گذاریم با ما بحث شود. چطور نمی‌گذارم؟! بفرمایید این گوی و این میدان. از طریق همین سایت هر اشکالی دارید بفرمایید، هم بنده استفاده می‌کنم و هم کاربران عزیز. ولی اجازه دهید کار به مراء نکشد زیرا در آن برکتی نیست. با این‌که بنده هرگز اقدام به چاپ هیچ‌کدام از کتاب‌ها نکرده‌ام با این‌همه امیدوارم این نسل از طریق آثاری که از بنده - به لطف الهی- به‌جا مانده، راهشان به سوی افکار عالمانی مثل حضرت امام و علامه طباطبایی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیهما» گشوده شود و از آن طریق بتوانند مستقیماً با آیات و روایات ائمه«علیهم‌السلام» مأنوس گردند. اخوی! این رسمش نبود که با ما این‌جوری رفتار کنی!! موفق باشید ‌
30713
متن پرسش
با عرض سلام: مطلبی در ضمیرم چند صباحیست که پرسه می‌زند و آن اینست که چرا اینقدر زود پا به عرصه هستی نهادم. حال اگر از بیگ بنگ و یا تکامل نسل آدمی از بقیه جانوران حساب نکنیم و همان ۶، ۷ هزار سال که دین مطرح می‌کند بگیریم و قبل از اختراع خط که چیز چندانی دست بشر نیست بعد از خط که چند هزار سال می‌شود و کل دارایی ما از تطورات هستی است قبل از رنسانس هم که چیز چندانی دست بشر نیست بعد از آن درین ۴، ۵ قرن تا قبل از تکنولوژی فیلم برداری عملا تاریخ مکتوب بود نه مصور درین ۱۵۰ سال اخیر گوشه هایی از تاریخ را می‌توان نظاره گر بود پس از آن ظهور اینترنت را شاهدیم که چند دهه ای عمر بیشتر ندارد و موجب دسترسی همگان به گوشه ای از اقیانوس اطلاعات شده است اما با همه این حرفها بشر و غرب در اوایل راه است و غرب پروژه نوپا است نه ناتمام و برایم مطلوب نیست که درین اوایل کلاس هستی باشم و بعد از این هستی و مظهر باقرالعلومی آن که غرب باشد افقهای ناگشوده ای را بشکافند و من زیر خروار خاک ها. از طرفی می‌گویم طلب عین ثابتم بوده درین زمان درین کشور جهان سوم و در ناکارامدترین دولتش باشم از طرفی این طلب کنونی که در عین ثابت بود چرا اعتنا نکرد و چرا تولدم را در آخرین سالهای اقامت بشری درین کره و به توفیق تکاپوهای غرب در سایر کره ها کهکشانها و حتی جهان های دیگر قرار نداد به عبارتی می‌خواستم آنقدر به قیامت نزدیک می‌بودم که با صور اسرافیل مرگم مصور می‌شد و قبل از آن کل دفتر هستی از اول تا انتها را ورق می‌زدم و با جمیع ظهورات هستی در تاریخ تا قیامت همراه می‌شدم تصور کنید سال ۵۰۰ میلیون شمسی متولد شده بودیم فارغ از شان های مختلفه ای که حق دران درین همه سال رخ نموده است و می‌توانستیم همه را احصا کنیم در آن سال چقدر مثلا درس تاریخ جذاب تر بود الان ۲۰ تا ۳۰ سلسله داریم و تمام. در آن سال ای بسا با میلیونها سلسله روبرو هستیم و هریک نکاتی برای آموختن دارند چه شاهنشاهی ها و ای بسا جمهوری هایی بعد ازین رخ می نمایند فرض کنید جمهوری باشد مراسم تحلیف صد و بیست و پنج میلیونی ام این رییس جمهوری دمکراتیک ایران، ببینید چقدر جذاب تر بود یک درس تاریخ چه رسد به سایر شعب علم بخصوص ادبیات و عرفان این تازه جلوه علیمی حق است سایر اسما و ظهوراتش بماند نمی‌دانم راهی هست که چند دهه قبل از قیامت رجعت کنم تا امکان مطالعه کل هستی باشد؟ چه دعایی درین زمینه وارد شده است دعای عهد برای رجعت بعد القیامی است من قبل القیامتی را خواستارم. اللهم الرجعنی قبل القیامه بلطفک و المننک و الکرامه لئن اطالعت کل الکتاب الوجود یا ذالاکرام و النعما و الجود (چه توان کرد تجربه نبوی را باید بسط داد و دعاها را تکمیل کرد اگر در دعاها مضمون من نیامده به یاری حق این دعا فوق جمیع دعاها و افقی می‌گشاید که هیچ یک از ادیان نگشود)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پسر! این حرف‌ها چیست؟!! به جمله‌ی اميرالمؤمنين (ع) فکر کنید که می‌فرمایند:

ما فاتَ مَضَي وَ ما سَيأتِي فَأين

قُم فَاغْتَنِم الْفُرْصَةَ بَينَ الْعَدَمَين

آنچه از دست رفت که گذشت، و آنچه هم که نيامده، کو؟ پس همت کن و فرصتي را که بين دو عدم - گذشته‌اي که رفت و آينده‌اي که نيامده- قرار دارد، غنيمت شمار همچنان که حضرت می فرمایند: «الْمَرْءُ بَيْنَ سَاعَتَيْهِ‏»[1] انسان بین دو ساعت- ساعتی که گذشت و ساعتی که نیامده- جای دارد

خداوند با نوري که بر قلب انسان مي‌اندازد، او را با خودش روبه‌رو مي‌کند تا راه را به او بنماياند، از اين به بعد اين انسان است که بايد مواظب باشد از آن ملاقات گوارا نهايت استفاده را بکند وگرنه آن نور مي‌رود و او براي هميشه محروم مي‌شود. حضرت اميرالمؤمنين (ع)در اين مورد مي‌فرمايند:

«مَنْ وَجَدَ مَوْرِداً عَذْباً يَرْتَوي مِنْهُ فَلَمْ يَغْتَنِمْهُ يُوشِكَ أنْ يَظْمَأَ وَ يَطْلُبَهُ فَلا يَجِدَهُ».[2]

هرکه جايگاه آب گوارايي را که مي‌تواند از آن سيراب گردد بيابد و آن را غنيمت نشمارد، بی شک تشنه ماند و در شرایطی قرار گیرد که طلب آن کند پس آن را نيابد.

یافتن آب گوارا در حدیث فوق، همان به سراغ‌آمدن «وقت» است و غنيمت‌شمردن آن، به اين شکل که انسان قلب خود را براي تجلي آن نور از هر فکر و خاطري خالي کند و از غير حق جان را منصرف گرداند، در اين حال مي‌گويند به پيام «وقت» عمل‌کرد.

در همين رابطه است که حضرت اميرالمؤمنين (ع) مي‌فرمايند: «في كُلِّ وَقْتٍ عَمَلٌ»[3] در هر وقتي عملي است. و نيز مي‌فرمايند: «مَنْ أَخَّرَ الْفُرْصَةَ عَنْ وَقْتِهَا فَلْيَكُنْ عَلَى ثِقَةٍ مِنْ فَوْتِهَا»،[4] هر که فرصت مناسبي را از دست دهد بايد مطمئن باشد که آن «وقت» ديگر به دست نمي‌آيد.

چون وقتي در «وقت» قرار گرفتي، آن وقت هدية الهي است براي ارتباط خاص با حقايق و اسماء خاص که مخصوص همان وقت است و راهنما به اموراتي است که شايسته است سالک در همان «وقت» متوجه همة آن‌ها شود. حال اگر به جهت مشغله‌هاي دنيايي از آن استفاده نکردي، به خفا مي‌رود و ديگر آن را نمي‌يابي. موفق باشید


[1] - «تصنيف غرر الحكم و درر الكلم»، ص 473.

[2] - «غررالحكم»، ص474.

[3] - «بحار‌الانوار»، ج 34 ، ص 175 .

[4] - «مستدرك‏ الوسائل»، ج 12 ، ص 143.

28943
متن پرسش
سلام و عرض ادب: عزاداریها و طاعات قبول استاد عزیز بنده به لطف خدا انسان فکور و اهل تأملی هستم، از لحاظ تحصیلی هم دانشگاه و حوزه رشته فلسفه غرب و اسلامی خواندم و فعالیت دارم، بعداز تحصیل دانشگاه به لطف خدا بیش از یک دهه است که با آثار شما هم کتب و هم صوتها آشنا شده و بهره بردم حتی نسبت به فرمایشات اخیر شما در مورد درک جهان دیگری و گشودگی نسبت به فکر و فهم دیگران هم بیگانه نیستم و در خودم حس حضور و درک این فرمایش را دارم ولی اخیرا با دوستان مذهبی و دغدغه مندی آشنا شدم که آنها هم کمابیش مأنوس با آثار شما هستند و همدیگر را به تفکر و اندیشه ورزی دعوت می‌کنند چند جلسه شرکت کردم و در موضوعات مختلف از زوایای مختلف صحبت شده و استفاده هم کردم ولی وقتی از جلسه خارج میشم یا چند روز بعد که بهش فکر می‌کنم لزوم آن را درک نمی‌کنم تازه احساس می‌کنم جز یک سری درگیری ذهنی یا مقداری فکر و تحلیل چیز دیگری به بنده اضافه نشده و دریچه جدیدی به رویم باز نشده درحالیکه مثلا شرح حدیث عقل و جهل را یا فرمایشات استاد میرباقری در محرم امسال را که گوش می‌کنم حقیقتا بهره می‌برم. حظ می‌برم و احساس اتصال به خدا اغلب می‌کنم و این وقت و انرژی که می‌گذارم بعد پشیمان نمی‌شوم. چه کنم آیا بحث با اون دوستان را ادامه ندم یا محدودش کنم نمی دانم حد تفکر تا کجاست؟ بر سر چه موضوعی و تا چه میزان باید فکر و تحلیل کرد؟ رغبت ندارم خیلی به این گونه جلسات تفکر گفتگو محوری که تجربه کردم آیا خودم را تغییر دهم یا به احساسم احترام بگذارم؟ ببخشید طولانی شد امیدوارم منظورم را رسانده باشم. خیلی ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از رفقا در رابطه با دغدغه‌های جنابعالی، دغدغه‌های خود را طیّ نامه‌ای با بنده در میان گذاشتند. فکر می‌کنم مطالب ایشان و جواب بنده بتواند در راستای تفکری که بناست در آینده‌ی تاریخ خود دنبال کنیم؛ مفید افتد. ذیلاً آن نامه را تقدیم می‌کنم. موفق باشید

سلام علیکم: اعظم الله اجورنا و اجورکم

یادداشت متضمن یکی دوتا سوال در باب جلسات یکشنبه خدمت‌تان می‌فرستم ان‌شاءلله که مفید باشد برای جلسات. همزبانی با هگل در زمانه ناهمزمانی

ایده اولیه جلسه با جزوه "جهانی میان دو جهان" متولد شد. یادداشتی که ناظر به مقاله "ایران مسایل و مشکلاتش" به نگارش در آمده بود. وقتی آن جزوه را مطالعه می‌کنیم متوجه می‌شویم که نگارنده گویی حرفی تازه دارد در نسبت با یادداشت دکتر داوری. چگونه باید از برزخ توسعه نیافتگی نجات بیابیم؟ از کجا باید شروع کرد؟ داوری معتقد است اگر اهل رسوخ در توحید نیستید لااقل از توسعه و خرد متناسب با آن انصراف ندهید تا لااقل اندکی از مشکلات‌تان بکاهید. رسوخ در «توحید» اما استاد طاهرزاده را به فکر واداشته و او را مجددا متذکر تراث غنی و قوی حکمی و عرفانی‌مان نموده است. البته شاید واژه "مجددا" چندان گویا و صحیح نتواند ماجرای طاهرزاده را بنمایاند. لااقلش این است که این "مجددا" به معنای تکرار نیست. اینبار "طاهرزاده‌ای" غیر از طاهرازده‌ی "مدرنیته و توهّم" به ماجرای فکر غربی رجوع نموده است. اما او همچنان همان طاهرزاده است. به نظر می‌رسد او این‌بار در صدد است تاریخ تفکر غربی را به گونه‌ای دیگر روایت و قرائت نماید. روایتی که طبیعتا و شاید هم تعجبا مذمت و ان قلت عده‌ای را برانگیزاند. شاید بتوان از این تعبیر زیبا و شاعرانه خود استاد کمک گرفت: طاهرزاده به پشتوانه تراث حکمی و البته انقلاب اسلامی خود را همچون اقیانوسی می‌بیند که توانایی مواجهه با هر رودخانه‌ی گل آلودی را دارد. طبعاً چنین موقفی که استاد فی الحال برگزیده است مواضع انتقادی و بعضا اتهاماتی همچون التقاط و ... را هم در پی دارد.اما به نظر می‌رسد باید به طاهرزاده اکنون دل داد و با او همراهی و همدلی نمود. چه اینکه وقتی او معتقد است ما اقیانوس شده‌ایم چه جای التقاط و ..

دو نکته و ابهامی که ذهن مرا درگیر کرده است خدمت استاد عرضه داشته و امیدوارم که به روند جلسات کمک کنند انشاللّه.

۱ - اینکه از دغدغه اجتماعی هگل، ما به سمت مباحث عرفانی و وحدت وجودی سوق داده شدیم و جهش معلوم نیست. استاد به درستی اشاره کردند که دغدغه داوری به تبع هگل اجتماع است و حس احساس مسئولیت اجتماعی که متاسفانه در میان ملت ما مغفول است. یکی دو جلسه ای هم به هگل پرداختیم اما ناگهان از دو جلسه پیش یعنی جلسات نهم و دهم گویی استاد در حال تنقیح مبانی خود برای این نحوه رجوع به تفکر غربی است. اینکه ما در حال و وضع اقیانوسی باشیم و بتوانیم با هگل و کانت و هیدگر و ... همدلی کنیم هر چند جای خطرناکی است، اما نشان از آن دارد که استاد در رابطه‌ی موضوع نحوه‌ی مواجهه‌ی ما با تفکر غربی حرف تازه‌ای دارند. طبیعتا این حرف را باید با صبر و همدلی شنید، اما دغدغه‌ی من همچنان بحث اجتماع است. اگر بپذیریم که جهان جدید چیزی به نام فرد و حیطه فردی باقی نگذاشته و هر چه هست در اجتماع رقم می‌خورد بایستی دوباره به اجتماع بازگشته و خودِ نحوه حضور اجتماعی در دوران مدرن را مورد دقت قرار دهیم.

۲- یکی از دغدغه‌های جدّی دکتر داوری شناختن جهان جدید و خلط نکردن آن با اقتضائات دوران قدیم است. ایشان در جای جای مباحث به مخاطب خود متذکر می‌شود که اساسا با فکر و عقل جهان قدیم نمی‌توان مسائل جهان جدید را حل کرد. از باب نمونه به موارد زیر توجه بفرمائید:

" مسلماً چیزی از اکنون و گذشته در تاریخ آینده باقی خواهد ماند اما آینده اگر آینده است تکرار گذشته نیست و تعلق به گذشته ساخته نمی شود اگر ما نیازمند رجوع به گذشته ایم از آنروز که اقتضای آینده همین رجوع است چنان که توجه به تاریخ نیز مقتضی رویکرد به آینده و نشانه این رویکرد است و غفلت از آن با بی اعتنایی به آینده ملازمت دارد ما باید بهتر از پیش کلمات اولیای دین و آثار بزرگانی چون شیخ مفید و فارابی و فردوسی و ابن سینا و غزالی و سهروردی و سعدی و مولانا و حافظ و ملاصدرا و دیگر بزرگان گذشته را بخوانیم اما بدانیم آنها به مسائل اکنون ما نیندیشیده اند و راه حلی برای آنها پیشنهاد نکرده اند ما از آنها یاد نمی گیریم که چه پاسخی به پرسش های امروز بدهیم بلکه می‌توانیم از آنها رسم و راه تفکر بیاموزیم و یاد بگیریم که چگونه مسائل را بیابیم و طرح و حل کنیم. خرد و توسعه ص ۲۰۱»

در جای دیگر داوری این‌گونه می‌نویسد:

" وضعیت توسعه یافتگی در واقع یک جهان نیست بلکه تقلیدی از جهان توسعه یافته است، این جهان بیشتر قوام‌اش بر تقلید و نیازمندی به کالاها و اشیاء مصرفی و مصرف است و تقلید و مصرف نیاز به عقل ندارد. البته عقل و نظام و عقلی هم با آن محقق نمی‌شود، این وضع تاریخی را با عقلی که از نیاکان به ارث برده‌ایم نمی‌توانیم بشناسیم زیرا این عقل شناسنده مفاهیم و معانی کلی است و به درک جهان جدید که آدمی در آن دائر مدار امور است کاری ندارد این که عقل‌ها گوناگون‌اند، شهرِ جهانی عقل خاص دارد نظری است که به آسانی فهمید و پذیرفته نمی شود حتی بسیاری از اهل فلسفه آن را سخن بیهوده می دانند و به نظرشان عقل یکی است و آن قوه‌ی ادراک است که همه‌ی آدمیان از آن بهره دارند(خرد سیاسی ص ۲۱۰) همچنین می‌نویسد:

"تاریخ تجدد از همه تاریخ های دیگر ممتاز است و فرهنگی دارد که فرهنگ سراسر روی زمین و همه مردم آن شده است اما همه مردمان و ساکنان مناطق روی زمین بهره یکسان از این فرهنگ ندارند و آنها که بهره کمتر دارند با صفات معنی‌دار عقب مانده و توسعه نیافته وصف می‌شوند. عقب افتادگی و توسعه نیافتگی در قیاس با وضع کنونی اروپای غربی و آمریکای شمالی و ژاپن است. گویی غایت تاریخ وضع اروپای غربی و آمریکای شمالی و ژاپن است و همه باید وقتی می‌گوییم به راهی بروند که به منزل و مقام کنونی آمریکا می‌رسد. این که با سیاست آمریکا موافق یا مخالف باشیم در این باب اهمیت ندارد، زیرا همه طالب توسعه علمی تکنیکی مشابه با وضع آمریکا هستند، مگر نمی‌بینید حتی ما که بستگان جمهوری اسلامی هستیم بیش از آن که به اخلاق و معرفت دلبسته باشیم و پیشرفت در علم و تکنولوژی علاقه داریم و نشانه های کمال را در آن می جویم وجه آن هم این است که جهان یک جهان است و آن جهان تکنیک و تکنولوژی است در تاریخ این جهان بعضی کشورها پیشرواند .....وقتی میگوییم ملاصدرا و ابن سینا همزمان اند مراد این است آنها به یک دوران تاریخی و به اصول و مبادی خاص آن دوران بستگی دارند وقتی دکارت و ملاصدرا را همزمان نمی‌دانیم و زمان و دوران‌شان را متفاوت یافتیم، دکارت در آغاز جهان تجدد قرار دارد و فیلسوف بنیانگذار دوران خویش است، اما ملاصدرا فیلسوف عالم اسلام و به اعتباری ختم فیلسوفان دوره‌ی اسلامی است. پس کارت و ملاصدرا زبان و زمان مشترک ندارند و دیدیم که حتی از وجود همدیگر با خبر نشدند آن‌ها ناهمزمان بودند و ناهمزمانی‌شان به بیگانگی میان دو زمان باز می‌گردد اکنون نمی‌دانیم آیا در کنار زمان تجدد که دوران تکنیک و زمان پیشرفت است، زمان و دوران دیگری وجود دارد و جایی هست که در آن از اصولی جز اصول تاریخ و تجدد غربی پیروی شود؟ مسلماً آداب و رسوم و آیین‌ها و ادیان در مناطق گوناگون جهان پیروان پایدار در اعتقاد خود دارند، اما دوران‌های تاریخی را با آداب و رسوم ظاهر تعیین پیدا نمی‌کنند بلکه تعیین شان به اندیشه و نگاهی است که در آن‌ها به جهان و به غایات زندگی می‌شود اکنون مردم جهان از دیندار و غیر دیندار، سفید و زرد و سیاه، خواهان توسعه و پیشرفتِ علم و رفاه و برخورداری از امکان‌های توسعه تکنولوژیک هستند آن‌ها مدرسه و دانشگاه و می‌خواهند تا به جهان تکنولوژیک راه پیدا کنند دین منافاتی با توسعه ندارد و حتی گاهی چنان توصیه می‌شود غاایتی جز رسیدن به مقاصد جهان متجدد نداشته باشد(خرد سیاسی ص ۳۱۴)

داوری در موارد فوق و در جای جای مباحث خود ما را متذکر به تاریخی بودن انسان و عقل و فهم او می نماید. اینکه جهان خود را بشناسیم و امکانات و محدودیت ها را بدانیم و البته بدانیم که همه چیز تحت اراده و قدرت ما نیست.

با این مقدمه طولانی از استاد طاهرزاده باید پرسید آیا با رجوع به مبانی و معارف تراث عرفانی برای حل معضلات امروز ما موجه است؟ آیا وضعیت ناهمزمانی را فراموش کرده ایم که اینگونه به صراحت از عرفان سخن به میان می‌آوریم؟ و اساساً مگر غیر از این است که عرفان و قرآن هم تاریخی‌اند و باید مجرا و مجلایی برای ظهور خود بیابند؟

احتمالا اینجا گفته شود که استاد در مباحثی همچون "ندای بی صدا" و مطالب مربوط به شهادت حاج قاسم در پی تبیین و اشاره به همین مجری و مجلا هستند و قصد دارند مخاطب خود را متذکر و متوجه این ندا نمایند. ندایی که او را در برگرفته است. با فرض پذیرش این نکته اما همچنان باید تکلیف ناهمزمانی که در بالا مورد اشاره داوری بود را روشن نماییم. ما در کدام زمان هستیم؟ در زمان تجدد یا در زمان انقلاب یا هر دو یا هیچکدام؟ هر چه هستیم دلبسته و آرزومند تجدد و تکنولوژی هستیم. و در این تردیدی نیست. البته برای ما جمع دین و مدرنیته هم ممکن شده است.

اگر بپذیریم که در زمانه‌ی نیست انگاری امکان این وجود دارد که حتی انقلاب و حتی شهادت حاج قاسم هم نیست انگارانه تفسیر شود - و مگر رویکرد فردی و شخصی به این پدیده ها خود چیزی غیر از نیست انگاری است- آن وقت آیا نباید با احتیاط بیشتر به سراغ تراث حکمی و عرفانی خود برویم؟

البته این نکته مهم را هم نباید از نظر دور داشت که شاید طاهرزاده در صدد است تا ما را از دوگانه جهان جدید و قدیم برهاند. همان چیزی که او خود آن را در وجود امام و شهدا به نظاره نشسته حالا در صدد تبیینش برای ماست. باید منتظر ماند و صبور بود.

باسمه تعالی

سلام بر عزیزی که به‌راحتی تسلیم دغدغه‌های خود نمی‌شود تا خود را راحت کند و آنچه در پیش رو دارد را نادیده بگیرد. آنچه می‌توانم به عنوان گفتگویی با شما در میان بگذارم عبارت است از:

1- ما خواستیم در این تاریخ با انقلاب اسلامی وارد جهانی شویم که جهان سیطره‌ی فرهنگ غرب نباشد، ولی بالاخره ناخودآگاه خود را در حاشیه‌ی جهان مدرن یافتیم. فعلاً به دنبال مقصر نمی‌گردیم و بر این هم تأکید نمی‌کنم که ظرفیت آن را داشتیم که در جهانی حاضر شویم که جهان سیطره‌ی غرب نبود. ولی هرچه هست فعلاً این‌جا هستیم که از جهاتی - و نه در همه‌ی جهات- در حاشیه‌ی جهان مدرن هستیم و نیازمند نوعی بازخوانی هستیم که فعلاً در این تاریخ که تاریخ ابتدای انقلاب و آن آمادگی نیست، چه باید باشیم و چه باید بکنیم که با خود نوعی احساس بودن داشته باشیم، بودنی که از خودمان باشیم و احساسِ «حق‌الیقینی» را کم و زیاد در خود احساس کنیم که در این زمانه گویا این تنها معنای بودنی است که می‌توانیم خود را بپذیریم.

2- آری! همان‌طور که انقلاب اسلامی همچون موجودی زنده مراحلی را به سوی بلوغ دارد، نسبت ما نیز با این ودیعه‌ی الهی مناسب حضور تاریخی‌اش در مراحل گوناگون به یک معنا متفاوت می‌شود- بدون انکار اصلِ وجود تاریخی‌اش- در این رابطه می‌توانم بفهمم چرا می‌فرمایید بنده در حال تنقیح مبانی خود در رابطه با نحوه‌ی رجوع به تفکر غربی هستم از آن جهت که وسعت توحیدی انقلاب اسلامی حالت اقیانوسی به خود گرفته که به یک معنا می‌فهمیم چگونه می‌توان دغدغه‌های کانت و هگل و هایدگر را در مواجهه با تاریخ مدرن درک کرد، بدون آن‌که از بستر تاریخی خود غافل گشت و از خودِ اسلامی- ایرانیِ خود در جای دیگر حاضر شد. ولی از این هم نباید ترسید که برای حاضرشدن در جهانی که انقلاب اسلامی بنا دارد در آن حاضر شود تا عقیم نماند، نمی‌توان از شناگری در اقیانوس ترسید. آری! آن‌هایی که آمادگی چنین حضوری را ندارند نباید وارد شوند و به نظر می‌آید عرفان و حکمت اسلامی در کنار فهم قرآن به قرائت علامه‌ی طباطبایی «رحمة‌اللّه‌علیه»، شرط چنین حضوری است وگرنه این آتش نمرودی به گلستان تبدیل نمی‌شود تا فرهنگ انقلاب اسلامی را جهانی کند و تنها در محدوده‌ی حضور سیاسی در مقابل استکبار که آن هم امر مبارکی است، باز می‌ایستیم و معنای دعوت گورباچف را که حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» او را به ملاصدرا و ابن‌عربی دعوت کردند، در نطفه می‌ماند.

به جمله‌ی آقای دکتر داوری که متذکر آن شده‌اید باید فکر کرد که می‌فرمایند: «اگر بپذیریم که جهان جدید چیزی به نام فرد و حیطه فردی باقی نگذاشته و هر چه هست در اجتماع رقم می‌خورد، بایستی دوباره به اجتماع بازگشته و خودِ نحوه حضور اجتماعی در دوران مدرن را مورد دقت قرار دهیم.»

3- همه‌ی عرض بنده در دعوت رفقا به همراهی نسبت به مباحث اخیر، توجه‌دادن به عقلی است که جهان مدرن را ساخته و آن را تحت عنوان «خرد مدرن» با رفقا در میان گذاردم و بر این باورم آن عقل در فضای تاریخیِ ما می‌تواند از نظر فلسفی از آنِ ما شود، بدون آن‌که بخواهیم آن را در عقل حکمت متعالیه و یا عقل مطرح در عرفان جای دهیم  و از درک خاص آن که بسیار حساس است، خود را غافل کنیم.

در جلسات اخیر با تذکر به این نحوه تعقل، یادداشت‌های خود را عرضه کردم تا این «عقل» به ظهور آید، نه این‌که فکر کنیم با عقلی که جهانِ جدید را درک می‌کند با آن عقل بتوانیم در مواجهه با مشکلات از آن‌ مشکلات عبور کنیم مگر آن‌که در فضای تاریخیِ خود این مواجهه صورت گیرد. با نظر به مسائلی که ما در این شرایط با آن روبه‌رو هستیم که در بسیاری از موارد با مسائل امروزِ دنیای مدرن متفاوت است، ولی در هر حال مشکلات امروز ما در جهان مدرن مطرح است و متفکران جهان مدرن مثل کانت و هگل و هایدگر نسبت به آن‌ها فکر کرده‌اند و اقتضای رجوع مجدد به آن متفکران بنیاداندیش در حال حاضر برای ما پیش آمده تا به جای نگاه جزئی به غرب، به بنیانِ اندیشه‌ی آن‌ها در مواجهه با تاریخ مدرن فکر کنیم.

4- بنده معتقد هستم قرآن و حتی عرفان، اموری فراتاریخی می‌باشند و مبانی آن‌ها ملکوت است، با سعه‌ی ذاتی که عالَم ملکوت دارد و هرکس با نظر به ملکوت در هر زمانی، می‌تواند جایگاه مسائل خود را به خوبی بشناسد و در همین رابطه با فهم خردِ مدرن اگر به قرآن و عرفان رجوع شود می‌توانیم حقیقتاً در جهانی حاضر شویم که جهانِ توهّمات مدرنیته نیست، هرچند انسان، جهانی شده و از جهانی‌شدنِ انسان نمی‌توان فرار کرد و یا چشم‌پوشی نمود، همچنان‌که به هیچ‌وجه نمی‌توانیم از روایات و آیاتی که متذکر آخرالزمانیِ ما می‌باشند و نحوه‌ی خاصی از توحید را جهت آن حضور متذکر می‌شوند؛ غفلت نمود وگرنه یا غرب‌زده می‌شویم، یا همچون قدیسی خواهیم بود که به جنگل پناه برده و خدای خود را نیایش می‌کند و با او سرگرم است، غافل از آن‌که به تعبیر نیچه، آن خدا مرده است.[1] و یا به تعبیر آموزه‌های دینیِ ما، آن خدا به حکم «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» در شأن دیگری به ظهور آمده و ما از حضور او و نسبتی که باید با او پیدا کنیم و حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» متذکر آن بودند، غافل خواهیم شد.

5- اگر بپذیریم «خرد مدرن» مربوط به همین تاریخی است که ما در آن به‌سر می‌بریم و متفکرانی مثل کانت و هگل و هایدگر اندیشمندانه با آن مواجه شده‌اند، پس بحث ناهمزمانی با آن‌ها را از نظر تاریخی نمی‌توان در میان آورد، هرچند مسائل‌مان یکی نباشند، ولی معاصرت را با فهم مسائل خود و رجوع به دغدغه‌های آن‌ها می‌توان درک کرد و این غیر از فرهنگ غربی است که با نوعی توهّم همراه است و هایدگر در مقاله‌ی «پرسش از تکنولوژی» به‌خوبی متذکر آن است.

با حضور در جهانی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده، نه از جهان قدیم منقطع می‌شویم و نه خرد مدرن را نادیده می‌گیریم و این بدون تراث حکمی و عرفانیِ ما که ملکوت را مقابل ما می‌گشاید ممکن نیست، در این حالت کم و زیاد به حضور تاریخیِ «حق الیقینیِ» خود راه می‌یابیم و عبور از نیهیلیسم را تجربه می‌کنیم. چیزی که شواهد موجود در انقلاب اسلامی حکایت از آن دارد که خداوند چنین اراده‌ای کرده و در این راستا شهدا سر از پا نشناختند. البته هنوز ابهاماتی در میان است که فکر می‌کنم با گفتگوهای بیشتر، کم و کم‌تر شود.

طاهرزاده

 


[1] - به کتاب «چنین گفت زردتشت» صفحه‌ی 21 رجوع شود.

27418

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: آقای رائفی پور در یک‌جایی فرمودند برای جذب بچه ها در مسجد اگر مکانی را در مسجد اختصاص دهیم برای بچه ها که در آن بازی کنند و اسباب بازی در آن قرار دهیم خیلی در جذب کودکان موثر است. آیا این نظر مفید است و باعث از بین رفتن فضای معنوی مسجد نمی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است جایی باشد که صیغه‌ی مسجد برایش نخوانده باشند. مثل اطاق خادم مسجد، که درون مسجد هست ولی جزو مسجد حساب نمی‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی