باسمه تعالی: سلام علیکم: شنیدهام حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» بعد از نماز صبح میخوابیدند، إنشاءاللّه با برنامههای خوبی که در روز دارید، کراهت آن کم میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که فرمودهاید. ولی به گفتهی آقای دکتر داوری در سخنان اخیرشان و آقای دکتر طالبزاده؛ هر اندازه با فلسفهی غرب آشنا شویم، در زندهترکردنِ فلسفهی اسلامی موفقتر خواهیم بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام عرایض بنده در کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و 70 جلسه شرح آن کتاب در همین رابطه بود. بنده این خطر را در آنجا متذکر شدهام و راه حلهای آن در حدّ فهم خود ارائه داده شد.
برای اصیلشدن، برای آنکه یکبار دیگر جماعتی زنده باشیم باید از نو در عطیهی جامعهی اسلامیمان داخل شویم. از طریق چنین التزامی، یک جامعه به یک قومِ زنده تبدیل میشود و جماعت افراد به نحو اصیلی با یکدیگر پیوند مییابند.
محققگشتن یک قوم، پیششرطِ اصول روابط حقیقی آن قوم است. در این حالت است که زندگی فرد نیز معنادار میشود. اگر فرد، و هر فرد به طریق خاص خود در وظیفهی تاریخیِ قوم سهمی به دوش بگیرد، تنها چنین چیزی میتواند ما را از شبِ بیمعنایی معاصر نجات دهد.
محققشدن یک قوم، توسط اتحاد روحانی که در جامعه و در نسبت بین افراد پیش میآید چیز مهمی است زیرا از طریق این امر و صرفاً از طریق این امر، همگرایی و یا معنایابیِ افراد ممکن میگردد.
هنگامیکه عالَم در حجاب میرود و خود را پنهان میسازد، هنگامی که درک ما از آن به ورطهی ابهام و انحطاط میافتد، بیگانگی و نیستانگاری سر بر میآورد و این وقتی است که جامعهای معنوی و قدسی نداشته باشیم. چیزی که حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» متوجهی آن بود و انقلاب اسلامی را به مردم ما پیشنهاد نمود.
مدرنیته، زمانهی هجرتِ معنویت و زمانهی سقوطِ معنا است. معنویت، بنیادِ لاینفکِ اصالت جماعت است. صرفاً با سکونت در سایهسارِ خدا است که بشر میتواند تاریخی شود، یعنی به یک قوم تبدیل شود. از آنجا است که افراد، صرفاً در جماعت، همگرایی پیدا میکنند و در التزام به تقدیرِ جمعی خود معنا مییابند. امید است که در بستر معنویتبخشیِ این ماه با برکت، باز سکونت در سایهسارِ خدا را همچون زمان دفاع مقدس که زمان ایثار و فداکاری بود؛ احساس کنیم. باز شهید بهشتیها با آن سعهی صدر و با آن امید به آیندهی انقلاب اسلامی طلوع نماید.[1] موفق باشید
[1] - اخیراً بنا شد عرایضی در مورد شخصیت شهید بهشتی بشود. متن عرایض بنده چنین بود:
شهید بهشتی یک امت بود
۱. در مورد وسعت نظر شهید بهشتی، همین بس که دشمن همیشه نسبت به تنگنظریِ افراد به ظاهر مذهبی امیدوار بود و شهید بهشتی برعکس، به عنوان یک شخصیت مذهبی، شدیداً بر آزادی اندیشه و وسعت نظر تأکید داشت. و بدین لحاظ دشمن، دشمنِ شهید بهشتی بود. زیرا او با وسعت نظری که داشت بسیاری از حیلههای دشمن را خنثی میکرد.
۲. شهید بهشتی اسلام را به وسعت جهان مدّ نظر داشت و آن را جهانی میدید، لذا برای بقیهی اندیشهها احترام قائل بود، ولی نه آنطور که جریانهای مقابل نظام اسلامی انتظار داشتند که در تصمیمگیریهای کلان نظام اسلامی حاضر باشند. در حالیکه بیش از ۹۰ درصدِ مردم به جمهوری اسلامی رأی داده بودند.
۳. تفاوت روش شهید بهشتی با شهید منتظری در نگاهی بود که شهید بهشتی به سعهی نظام اسلامی در این تاریخ داشت که در هر حال، جای خود را در این جهان باز میکند و نباید نگران جریانهایی بود که سعی داشتند با روحیهی غربگرایی نظام اسلامی را استحاله کنند.
۴. شهید بهشتی در صحبتی که در دانشگاه داشتند وقتی نسبت به تهمتها و اتهاماتی که به ایشان زده شده، سؤال کردند؛ فرمود: وقتیکه بنده چنین تریبونی در اختیار دارم و میتوانم از خود دفاع کنم، عملاً امکان دفاع از کسانی که چنین تریبونی ندارند، گرفته شده است، پس بهتر است از اتهامزنندگان، دلیل و مدرکِ سخنانشان پرسیده شود.
5- نکاتی از نامهی شهید بهشتی به امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» در مورد بنیصدر: 22/12/59
دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه ها و برداشت های بینابین، که نه بهکلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند، و گفته ها و نوشته ها و کرده ها بر این موضوع بینابین گواه.
بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را می خواهد و زبانش همین را می گوید و قلمش همین را می نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.
بینش اول به نظام و شیوه ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه بهسوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی می کشاند که خود به خود درها را بهروی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می گشاید.
بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می کند که جامعه را بهسوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می کند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می سازد.
اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد
امام عزیز، به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره افسرده اینها را ببینم و ندای یاللمسلمین آنها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر می کنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.
ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آنقدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهمها افزوده شده است و هرگز باور نمیکردیم که آقای بنیصدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.
ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنیصدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند. در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگنظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنیصدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.
۶. شهید بهشتی با وجود اینکه تقابل ایدئولوژیک با بنیصدر داشت اما با ادبیاتی منصفانه، انحرافات وی و جریان متبوع وی را نقد کرد.
۷. شهید محمد منتظری با من رفیق بود. به او گفتم شما در مورد آقای بهشتی اشتباه می کنی. اجازه بده با ایشان قرار ملاقاتی بگذارم و برویم با هم صحبت کنیم. ایشان هم به این ملاقات راضی شد. سه یا چهار روز مانده به واقعه هفتم تیر بود که برای جلسه ای خدمت ایشان رسیدم. ورود من درست مصادف با ختم جلسه بود و مرحوم شهید بهشتی به طرف اتاقش می رفت. من تا آقای محمد منتظری را دیدم که سر پله ها ایستاده بود او را در آغوش کشیدم. تا محمد را بغل کردم شهید بهشتی که در حین حرکت متوجه حرکت من شده بود با صدای رسایی فرمود یک بار دیگر هم از طرف من آقا محمد را ببوس و ادامه داد همانطور که به شما گفتم محمد خودمونه و مسائل ما با همدیگر حل شد. خیلی هم راحت حل شد و به نفع ایشان هم حل شد. تا شهید محمد منتظری این عبارات شهید بهشتی را شنید زد زیر گریه. آمدیم پائین توی محوطه حیاط روی نیمکت های کنار باغچه نشستیم. از او پرسیدم محمدآقا حالا نظرت چیست؟ پاسخ داد بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمی کند. پرسیدم چطور؟ گفت من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید و بعد سرش را جلو آورد و گفت یک کلمه راجع به گذشته حرف نخواهی زد. از حالا به بعد را با هم صحبت می کنیم. هرچه خواستم بگویم در گذشته فلانجا چه گفتم و قضیه چه بود اصلاً اجازه نداد حرف بزنم.
۸. نقش شهید بهشتی در تصویب قانون اساسی در دو جهت یکی در تنظیم محتوا و اصول و دیگر در مدیریت مجلس را که حاکی از سعهی صدر و تحمل فوقالعادهی او بود، نباید فراموش کرد.
۹. مرحوم آیت اللّه مهدوی کنی میفرمودند: مرحوم بهشتی نسبت به عقاید بنی صدر احساس خطر میکرد، ولی تحمل کرد تا سرانجام بنیصدر باطن خود را ظاهر کرد و امام هم راضی شدند تا او را بردارند.
۱۰. حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» اولاً فرمودند: «بهشتی یك ملت بود برای این ملت ما». و ثانیاً: متذکر شدند: «بهشتی مظلوم زيست و مظلوم مُرد و ... » حال سؤال اساسی آن است که نباید به معنایِ یک ملتبودنِ آن مرد الهی فکر کرد؟ راستی! چگونه میشود که یک انسان در تاریخ خود و درک حضور تاریخیاش به وسعتِ یک ملت میشود؟! و چگونه با عدم درکِ چنین انسانی و با انواع تنگنظریها، او را مظلوموار از دست بدهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در افق نگاه حضرت به عالَم، زندگی خود را معنا خواهیم کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید در بحث «عقل تکنیکی» خواستیم نظر هایدگر را در مورد ماهیت تکنیک متذکر شویم و اینکه چگونه انکشاف تاریخی که در غرب شروع شد، با حجابِ گِشتل از جایگاه خود خارج گشت. ولی در بحث «گزینش تکنولوژی» سخن از آن است که ما به عنوان شرایط اضطراریِ خود لااقل افسونِ تکنولوژی نگردیم آنهم تکنولوژیِ گِشتلشده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً در این موارد یا بدن انسان به تعادل میرسد مثل درمانهای صحیح و سالم که در این مورد نفس، آرام میشود و یا نفس را با داروهای منفی فریب میدهیم تا گمان کند جسم و بدن سالم شده است. پس بستگی به نوع دارو دارد. ظاهراً اکثر داروهای مسکن نفس را فریب میدهد ولی اینهم کلی نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: طبیعی است که درک مباحث فلسفی با عبور روح از مسائل جزئی به مسائل کلّی همراه است و این بدون فشار نیست. ولی بعضی روحها اصلاً متوجهی امور فلسفی نمیشوند، آنان نباید در فهم مسائل فلسفی به خود فشار بیاورند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در قسمت «ما و حافظ» که بر روی صفحهی اصلی سایت هست، در مورد جناب حافظ شده است به آنجا رجوع فرمایید. در همان رابطه میتوان با فال حافظ متوجهی اشاراتِ او شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود برای مسیری که آن وجود مقدس گشودهاند، کثرت قائل شد؟ به آن فکر کن که چگونه آن عبدِ محضِ خدا برای اسلام همهچیز خود را هزینه کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اهلالبیت «علیهمالسلام» به ما فرمودهاند: «من جاهل بنفسه، جاهل بکل علم و معرفت» یعنی هرکس به خود جاهل باشد نسبت به هر علمی جاهل خواهد بود. و از این جهت اگر رفقا بخواهند با رجوع به متون دینی به نتیجهی لازم برسند، لازم است با مبانی معرفت نفسی جلو بروند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بفرمایید ماورای سطح فکری آنها خود را قرار دهید. بالاخره آنها در تاریخ خودشان و با مسائل خودشان زندگی میکنند. مدارا با آنها در عین حال، مافوقِ آنها زندگیکردن روش پیامبرانه است. در همین رابطه جناب مولوی میفرماید:
اين يكى نقشش نشسته در جهان
و آن دگر نقشش چو مه در آسمان
اين دهانش نكته گويان با جليس
و آن دگر با حق به گفتار و انيس
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر به دنبال چه هستید؟!! اگر حق را تصدیق میکنید و سخنان رهبر انقلاب را نه به عنوان تکلیف، بلکه به عنوان نوری که قابل قبولِ جانتان است، تصدیق میکنید؛ به نورِ امام و معصوم نزدیک شدهاید که سخن نایب او برای شما اینچنین روشن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بر عزم خود پایدار بمانید 2- زمینههای رجوع به سایتهای مستهجن را از بین ببرید مثل از بینبردن فیلترشکن 3- سجدههای طولانی داشته باشید 4- هر روز 21 مرتبه آیت الکرسی بخوانید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان دستگاهی که میفرمایید آیهی فوق اینطور با ما سخن میگوید که اگر مردم دستورات الهی را بهخوبی بپذیرند تا مرحلهی رحمت خاصهی پروردگارشان جلو میروند زیرا حضرت ربّ رئوف و رحیم است و آنها را در میانهی راه رها نمی کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جایگاه تاریخی خودتان در آینده فکر کنید که رجوع زیادی مردم به عالمان دین خواهند داشت وقتی از وعدههای فرهنگ سکولار سرخورده میشوند. از این جهت باید شب و روز در مطالعهی دروس رسمی و غیر رسمی نشناسید. برنامهای دقیق و سنگین به خودتان بدهید و کار را دنبال کنید. از ورزش نیز کوتاهی نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه جوادی در تفسیر آیهی ۱۷۳ سورهی اعراف به طور نسبتاً مفصل نکاتی در رابطه با فطرت فرمودهاند و موضوع عالم ذر را چندان برنمیتابند و بیشتر بحث فطرت را مدّ نظر قرار میدهند. سیدی تفسیر سورهی اعرافِ ایشان در بازار هست خوب است که به آن رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرایط فتنهی حاکمیتِ عباسیان، حقیقتاً شیعیان با راهنمایی حضرت رضا «علیهالسلام» باید کنار میکشیدند و به هویتی مستقل فکر میکردند و همین امر موجب شد تا در زمان صفویه، شیعه حکومتی مستقل پیدا کند. امروز هم باید بیرون از تفکر مدرن، به تمدنی فکر کرد که ادامهی مدرنیته نباشد، مشکلی که روشنفکران ما دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مبارک باد بر جنابعالی و دوستانتان عید حضور تعیّن وَحی در جمال امام معصوم که باید راه به ظهورآمدنِ نبوت را در عالم و آدم به نمایش بگذارد. آیا عطایِ چنین انسانی، عید بزرگ بشریت نیست؟ دیروز با مفاتیح الجنان فهمیدیم در نسبت فردی خود با خدا چگونه باشیم و پس از چندی با مفاتیح الحیات فهمیدیم در نسبت خود با طبیعت و افراد چگونه باید بود و امروز در کنار آن دو اثر نفیس باید راهِ سومی گشوده شود تا احساس حضور تاریخی و اجتماعی خود را به فعلیت آوریم در آن حدّ که قبل از احساس خود به عنوان یک فرد، خود را به عنوان یک اجتماع احساس کنیم و اصالت را در جمع اجتماع برای خود احیاء نماییم و حضور مولایمان در تاریخ صدر اسلام حکایت از چنین حضوری است و ما از این جهت علیبنابیطالب «علیهالسلام» را گم کردهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد مواردی نیست که امثال بنده بتوانم راهنمایی مفیدی داشته باشم. زیرا مواردی است هرکس باید با عقل خود و با مشاوره با اطرافیان صاحبنظر کار را جلو ببرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم سیر مطالعاتی سایت جهت امر فوق جوابگو باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز هیچکس نمیگوید من پیرو فرعون هستم. ولی همهی بشریت میخواهند به دنبال پیامبران باشند. از این جهت گفته میشود پیامبران زندهاند که انسانها به دنبال راهی میباشند که پیامبران گشودهاند ولی کسی به دنبال آن راهی نیست که فرعونیان داشتند و موجب هلاکتشان شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به اسباب و مسببات عالم، حضرت حق فاعلِ بعیدند و از طریق سببها ارادهی خود را محقق میکند. ولی با نظر به حضور خدا در عالم و ظهور اسماء الهی در مخلوقات، حضرت حق است که در هر صحنهای حاضر است و لاغیر. باید مشخص شود ما در کدام منزل نشستهایم و به عالم مینگریم. موفق باشید
