بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21009
متن پرسش
با تقدیم سلام و عرض ادب حضور استاد گرامی: طبق فرمایشات جنابعالی آنچه که وجودش تشکیکی است و شدت و ضعف برمی دارد فوق ماده است، این سوال برای بنده مطرح شد که آیا نور (مثل نور خورشید) که شدت و ضعف را می توان بر او اطلاق کرد، وجودش چگونه است؟ ماده یا فوق آن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث تشکیکی‌بودن به «وجود» برمی‌گردد و در این رابطه بحث ماده و غیر ماده در میان نیست. به همین جهت می‌توان صرف نورانیتِ خورشید یا هر نوری را، آزاد از مادی‌بودن و غیر مادی‌بودن با نظر به وجهِ وجودی آن در نظر گرفت. موفق باشید

21007
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد ارجمند: سوال بنده در خصوص نحوه ی عبادت شش هزار ساله ی ابلیس است. با توجه به اینکه صادر اول وجود مبارک نوری محمد (ص) بوده و قاعدتا عبادت ذات مقدس پروردگار بدون ملاحظه و توجه به این وجود مقدس امکان پذیر نبوده، و از طرفی می دانیم که ابلیس استکبار از چنین تمکینی داشته، پس چگونه توانسته در این شش هزار سال عبادت مقبولی انجام دهد که مرتبه ی او را تا ملائک ارتقاء داده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل عبادت بعضی از صوفی‌ها که بدون معرفت لازم، نتایجی در حدّ داشتن کرامت به‌دست می‌آورند، بدون به‌دست‌آوردن هرگونه فنایی و بدون زیرپاگذاردن کبر و استکبار خود. موفق باشید

21006
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی: آقا در انگلیس چه خبر است یا چه چیز است که وقتی کسی مثل سروش یا کرباسچی شهردار سابق میرند آن طور دگرگون و متغیر میشند و حتی بزرگی مثل علامه طباطبایی نظرش راجع به غرب متعادل تر می شود. طبق آنچه آقای احمدی نقل کرده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظم غرب جهت اهداف خود یک بحث است که علامه طباطبایی هم از این جهت نظر مثبت به آن دارند، ولی چون اهداف علامه قدسی است، متوجه‌ی ظلم و استعمار هستند و این در تفسیر المیزان به‌خوبی نمایان است. اگر کسی اصالت را به انسان یعنی اومانیسم دهد، نمی‌تواند از غرب عبور کند. موفق باشید

21004
متن پرسش
با سلام مجدد و سپاس فراوان از همراهی استاد بزرگوار: پیرو سوال 20976 (تاسیس دبستان) سوالی که ایجاد می شود این است که آن کار اساسی چیست که باید شرایط آن فراهم گردد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نمی‌توان یک کار را اساسی دانست. با حضور در سنت الهی و حضورِ تاریخی انقلاب اسلامی هرکاری که نسبت به اهداف انقلاب اسلامی پیش آید، باید انجام داد که یکی از موارد آن تأسیس دبستان‌هایی است که با آموزه‌های دینی مدیریت شود، البته نه آن‌چنان که دانش‌آموزان حالت ایزوله پیدا کنند و خود را تافته‌ی جدابافته بپندارند، به‌خصوص که دبستان‌های دولتی هم دارای معلم‌های خوبی رویهمرفته هستند. موفق باشید

21000
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد: وجود علمای الهی در هر عصری به غیر از جنبه علمی آیا نباید در جهت هدایت و رفع غم و مشکلات مردم قدم بگذارند؟ چنانچه در زمانهای قدیم علمای الهی و عرفانی درب خانه هاشان به روی مردم گرفتار باز بوده و از تواضع و فروتنی زیاد برخوردار بودند پس چرا الان علمایی که حتی بنام هستند اینگونه نیستند و خود من خیلی تلاش کردم و زدگی برایم ایجاد شد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه صحیح همان راهی است که علمی اصیل طی کردند و طی می‌کنند که با مردم بوده‌اند و با مردم هستند. امروز هم روی هم رفته علماء از مردم جدا نیستند و بالاخره اطرافیان‌شان را همین مردم گرفته‌اند. موفق باشید

20999
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز جناب استاد: شعارهای دیروز تهران و امروز اصفهان را شنیدید. تهران: اسلام رو پله کردند. مردم رو ذله کردند. اصفهان: ما انقلاب کردیم چه اشتباهی کردیم. استاد جان مگر در روایت نداریم حکومت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم نه. استاد جان می بینیی فساد و ظلم و جنایت دارد سر به آسمان می ساید ظلم و اجحاف حکومت جان مردم را به لب رسانده آنچه در تهران و اصفهان اتفاق افتاد یعنی به زودی باید منتظر تظاهرات خیابانی و در پی آن بازداشت و حتی کشته باشیم دیگر زبان ما بند آمده هیچ دفاعی نمی شود از انقلاب کرد شما می دانید و ما نیز آنچه شاهدیم آشی است که دیگش را هاشمی بنیان گذاشت. چرا وقتی هاشمی که بنیان تجملات، تشریفات، تضاد طبقاتی، اشرافیت، اختلاس را می‌گذاشت رهبر عزیز در مقابل او کاری نکرد؟ کاری نمی‌توانست بکند؟ خوب این القاب و شلقاب چه بود به ریش او می بست تا دیگر آنهایی که عمق فاجعه را می‌فهمند نتوانند هیچ حرفی بزنند؟ القابی مثل «خداي بزرگ را سپاس كه در اين نوبت نيز، رأي مصيب ملت، مسؤوليت را به دستهاي تواناي مردي سپرد كه در ميدانهاي دشوار، لياقت و امانت و صلاحيت و كارداني و برجستگي او را آزموده بود. مردي بزرگ از سابقينِ اوّلينِ انقلاب و از حوارييّن و انصار ديرين امام راحل. عالِمي متفكّر، سياستمداري هوشمند، فقيهي زمان شناس، مجاهدي خستگي نشناس، برادري مهربان براي ضعيفان و مديري كاردان براي كشور.» استاد واقعا هاشمی فقیهی زمان شناس بود که تا هم فیها خالدون فرهنگ منحط سرمایه داری اشرافی غرب را در این کشور نهادینه کرد، کسی که در روز تاسوعا که ارمنی ها هم عزاداری می کنند برای تفریح به همراه فرزندان به سد لتیان می رود و کسی که در زمانی که بسیاری از دوچرخه ای محروم بودند به گفته خودش تفریح فرزندانش اسکی و اسب سواری بود، کسی که اختلاس و دزدی را به چیزی نمی انگارد، کسی که رشوه را هدیه نامید و حال رشوه دارد مردم را خفه می کند؟ و هزاران موارد دیگر، اصلا واقعا هاشمی برادری مهربان برای ضعیفان بود؟ مگر نه این که از زمان هاشمی له شدن ضعیفان کلید خورد؟ خاتمی و روحانی هم که دو سیئه از سیئات او هستند. احمدی نژاد هم نتوانست با این غول و یارانش مبارزه کند و در آخر هم دیوانه شد. استاد جان مردم بیش از آن که ما فکر می کنیم از انقلاب زده شده اند چه می خواستند و چه شد. کو عدالت؟ کو اجرای احکام؟ اسلام کو؟ انسانیت کو؟ ساده زیستی و زی طلبگی کو؟ رسیدگی به محرومان به زلزله کرمانشاه نگاه کن جگر آدم کباب می شود. فساد جنسی دارد تا اعماق حتی خانه های مذهبیون رخنه می کند کو انقلاب؟ کو ارزشها؟ استاد حرف اصلی مردم این است که به اسم انقلاب و اسلام دارند جنایت می کنند. استاد جان راستی باید منتظر لرزش پایه های انقلاب باشیم؟ سخنی بگوئید که داریم دق می کنیم. ايميل خراب است لطفا در سایت جواب فرمائید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم چه اندازه در جریان شخصیت آقای هاشمی هستید؟ آن القابی که می‌فرمایید که در مورد ایشان گفته شده، مربوط به هاشمیِ اول است که حقیقتاً با استعدادهایی که داشت در صدد خدمت بود و در این رابطه خدماتی از او سر زد. ولی در مرحله‌ای ایشان احساس کرد با انقلاب و تأکید بر اهداف اصیل آن نمی‌توان کار را ادامه داد و به نحوی به جریان سکولاری که اصالت را به غرب می‌داد، نزدیک شد. در حالی‌که باید تجربه‌ی تاریخیِ ما برای ایشان روشن می‌کرد که هرچه ما مشکل داریم از غرب و غرب‌زده‌ها است و مدیرانی که با نظر هاشمیِ دوم خواستند کشور را اداره کنند 2- راه‌کارِ اصلی برگشت به ریشه‌های انقلاب است و رهبر معظم انقلاب با تدبیر حکیمانه‌ی خود مواظب‌اند که جریان غرب‌زده در زیر سایه‌ی آقای هاشمی با لطایف‌الحیل مردم را همان‌طور که در انتخابات به خطا انداختند؛ به خطا نیاندازند. به این شکل که به مردم القاء شود با نزدیکی به غرب، مسائل‌شان حل می‌شود و اگر رهبری مستقیماً با این جریان درگیر شوند، در این شرایط میدان به غرب‌زده‌ها داده می‌شود به‌خصوص که رسانه‌های بیگانه نیز در این رابطه می‌توانند بر روی مردم تأثیر بگذارند. به همین جهت ما وظیفه داریم اولاً: رهبری را تقویت کنیم. ثانیاً: سعی کنیم مردم را متوجه‌ی اشارات رهبری و دغدغه‌های ایشان بکنیم. موفق باشید

20998
متن پرسش
سلام استاد گرامی: از آیت الله سیستانی نقل است که گفته اند: امثال آیت الله بهاءالدینی را خیلی بزرگ کردند و غلو در موردشون شده. استاد واقعا روی آیت الله بهاءالدینی و عرفانشون غلو شده؟ نظر شما راجع به آیت الله بهاءالدینی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بحمداللّه مدتی در خدمت آیت اللّه بهاءالدینی بوده‌ام و خدا را از این بابت شکر می‌کنم. خود ایشان هیچ ادعایی نداشتند، ولی الطافی از طرف خدا به ایشان شده بود، بنده خودم هم مواردی را تجربه کردم. مسلّم آیت اللّه سیستانی چنین سخنی را نفرموده‌اند. زیرا اساساً شخصیت ایشان آن طور نیست که خودشان را در این موارد وارد کنند. موفق باشید

20997
متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی که در پاسخ دادن به این همه سوال خستگی برایشان معنایی ندارد: استخاره ای که به دستور پدرم نه با میل خودم ولی با نیت خودم برای این وصلت کردیم بد آمد با وجودی که خیلی به استخاره اعتقادی در ازدواج ندارم، با فاصله از استخاره ی قبلی مجدد خودم استخاره ای کردم اما این بار پیش آیه الله صدیقین و خوب آمد. و چون خوب آمد ما وصلت کردیم. سوالی که از محضرتان دارم این است که: ما هر گاه در زندگی دعوایمان می شود و البته زود به زود، مدام فکر می کنم این ها بخاطر استخاره بدی بود که همان اول آمد و هر چه خودم را به انحاء گوناگون اقناع می کنم که ربطی ندارد آرام نمی شوم و تا چند روز نسبت به زندگی مان ناامید و مأیوسم و وسوسه های فکری نسبت به این موضوع سراغم می آید و این دعواها را ناشی از هم کفو نبودن که استخاره ی بد هم نماد این عدم هم کفوی بود می بینم. و اصلا نمی بینم که استخاره ی بعدی خوب آمد. زندگی را به کام خودم و شوهرم تلخ کرده ام. شما را به جدم امام سجاد علیه السلام قسم می دهم ضمن دعای ویژه در حق ما دو نفر، من را راهنمایی دقیق بفرمایید. ممنون. حفظکم الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید که ازدواج‌ها ریشه‌ی عمیق‌تر از آن دارد که به صورت اتفاق پیش آید. زیرا فرزندان شما از قبل معلوم است که فرزندان شما دو نفر هستند. بنابراین این ازدواج‌ها اتفاقی نیست. سعی کنید با تقدیر الهی کنار بیایید و همدیگر را قبول کنید. موفق باشید

20995
متن پرسش
با سلام و دعای خیر خدمت استاد عزیز: لطفاً بفرمائید منظور امام خمینی (ره) از اینکه می فرمایند تمام تصرفات خلقی، حقی است چیست؟ یا اینکه در باب رضا می فرمایند لازمه این خشنودی، خشنودی از خلق نیز هست و حصول فرح عام می باشد. سوال: چگونه می توان از خلقی که به ما ظلم می کند مثلاً حق ما را می خورد، بی احترامی می کند راضی و فرحناک بود؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظورشان این حرف‌ها نیست. می‌خواهند ما را متوجه کنند که در همه‌ی امور متوجه خدا باشیم، به همان معنایی که جناب سعدی فرمود: «به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست». موفق باشید

20994
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: خسته نباشید. استاد بنده شنیدم که شما فرمودید ابتدای انقلاب آقای سروش درس مثنوی در صدا و سیما برگزار می کردند و بعد از چندی این درس تعطیل شد و علت تعطیلی این بوده است که امام گویا اینگونه فرموده بودند که ایشان تفسیرشان از مولوی عمیق نیست و فهمشان از مثنوی سطحی است آیا این صحت دارد و اگر اینگونه هست مدرک، دلیل و منبع این خبر کجاست؟ گرچه اگر امام هم نمی فرمودند ما می توانستیم به راحتی پی ببریم به این مطلب از آنجاییی که فهم مثنوی قلبی می خواهد که مثنوی را یافته باشد و اساسا آقای سروش را کاری با اشراقات و یافته ها نیست. ثانیا استاد شما باز در جایی در نوشته ها فرمودید آنچه را جناب آقای فردید در ابتدا از سروش فهمیدند که ایشان سواد فلسفی ندارند ما بعدها فهمیدیم می خواستم بدانم ادعای شما بر بی اطلاعی و بی سوادی این فرد چیست؟ زیرا شما فرمودید ایشان واقعا یک کلمه از فلسفه اسلامی نمی دانند. حتی از فلسفه ی غرب خوب این مدعای شما نیازمند دلیلی هم هست، دلیلتان بر این مطلب چیست و نظرتان راجع به حرکت جوهری ایشان چیست؟ چون کسانی که از مباحث ایشان استفاده می کنند صرف ادعا را پذیرا نیستند و دلیل و شاهد برای این مدعا می خواهند و شاید استناد دقیق بتواند گشایشی در روشن سازی شخصیت پیچیده ی این آقا باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود بنده این موضوع را در سایت مرکز اسناد انقلاب دیدم که امام فرموده بودند این برنامه‌ی آقای دکتر سروش تعطیل شود. بد نیست در آن سایت، مطلب را دنبال کنید 2- دكتر فرديد در همان سال‏هاى اول انقلاب در همين رابطه مى‏ گويد: ... من پيام كوچكى به امام خمينى دارم، اين انقلاب را عبدالكريم سروش خراب مى‏ كند ...[1] ربط بين سخنان سروش و سوبژكتيويته و تقابل با حقيقت، در ابتداى انقلاب كار مشكلى بود، ممكن بود انسان در فضاى سوبژكتيويته از انقلاب اسلامى طرفدارى كند ولى با همان هدفى كه به كليسا رجوع مى‏ كند، اين نوع رجوع، رجوع پايدارى نيست چون مقصد و مقصود رجوع‏ كنندگان، رجوع به مجاز است و نه به حقيقت. به قول هايدگر: «هر جا سوبژكتيويته و ابژكتيويته باشد سخن از خدا نيست»[2] کافی است در این مورد نقدی که آیت اللّه صادق لاریجانی و آقای دکتر غفاری به ایشان داشته‌اند را مطالعه فرمایید و نقد آقای دکتر عبدالکریمی نسبت به رؤیای رسولان ایشان، هم خوب است نگاه شود  3- در شبی که بنده در منزل آقای میرزایی – معاون سیاسی استانداری اسبق همدان – دعوت داشتم و آقای سروش هم از سفر انگلستان برگشته بودند و در آن جلسه دعوت داشتند، آقای میرزایی فرمودند دکتر سروش گفت: سروش حرکت جوهری مُرد. در حالی‌که بنده در ابتدای انقلاب با بعضی از رفقا 7 روز به مدت 8 ساعت در روز با ایشان در رابطه با حرکت جوهری کار می‌کردیم و بعداً در جمع‌بندی متوجه شدم که ایشان طوری تحت تأثیر کانت می‌باشند که عملاً کارشان به سوبژکتیویته کشیده شد. بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این رابطه عرایضی داشته‌ام. موفق باشید


[1] ( 1)- محمد مددپور، ديدار فرهى و فتوحات آخرالزمان، ص 168.

[2] ( 2)- سيد موسى ديباج، آراء و عقايد فرديد، ص 46. جمله‏ى فوق را دكتر فرديد از قول هايدگر نقل كرده است.

20993
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: 1. خداوند علت العلل است و علت تامه برای تمام موجودات است. و معلول از علت خویش به هیچ عنوان تخلف نمی کند. در حالی که بنابر روایات انسان و بقیه موجودات از همان اول نبودند(؟) چون در حدیث داریم که «کان الله و لم یکن معه شیء» یا امیرالمومنین علیه السلام در خطبه ۱۵۲ نهج البلاغه درباره خداوند می فرمایند: «عالم إذ لا معلوم» یا در اصول کافی ج ۱ ص۱۰۷ حدیثی داریم که «خدای عز و جل، پروردگار ما، در ازل وجود داشت در حالی که علم عین ذاتش بود و هیچ معلومی در میان نبود... پس هنگامی که اشیاء را ایجاد کرد و معلوم وجود یافت، علم او بر معلوم واقع شد.» 2. اصلا دلیل خلق انسان چیست؟ آیا از سر نیاز است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بزرگان عرفان و معارف دینی در رابطه با این‌که فرموده‌اند: «کان الله و لم یکن معه شیء» می‌فرمایند: «کما الآن» یعنی حالا هم خدا هست و دیگر هیچ 2- خداوند «جواد» است و همواره هر موجودی که ظرفیت موجودشدن را دارد، «وجود» می‌دهد  3- در مورد قسمت سوم سؤال از کتاب «آشتی با خدا» قسمت «چرا خدا ما را خلق کرد؟» استفاده کنید. موفق باشید

20992
متن پرسش
بدا به حال ملتی که حقوق مجلس، دولت و عدالتخانه اش ده برابر کارگر و کارمند ساده اش باشه (خود خود حقوق را میگم نه همه حقوق و مزایا و پاداش و بندهای عجیبش را. دریافتی را نمیگم. اون که ترجیح میدیم اصلا باور نکنم) بدا به حال انقلاب محرومین که حقوق وزرای دولتمردانش 100 برابر از مستمری کمیته امدادی هایش بیشتره. از مستمری زنان بی سرپرست و مردان علیلش. می گفتم حقوق مسئولین «نظام اسلامی» باید کمتر از مردم عادی و کارگر و کارمند ساده باشه، حال کم کم به حقوق و مزایای مساوی خودم را راضی می کنم هر چند برخلاف قرآن است. بیشتر که هیچ. چرا باید بیشتر؟ بیشتر را نمی توانم بپذیرم همچنان هنوز. کجاست مجلسی که نمایندگانش بگویند وقتی قراره حقوق کارمند و کارگر و بازنشسته 5 تا 10 درصد اضافه بشه حقوق ما را کمتر از 10 درصد اضافه کنید نه 50 درصد. حقوقی که همین الان هم حداقل 300 درصد از کارگر و کارمند بیشتره. کجاست دولتی که وزرا و معاونینش بگویند وقتی مستمری کمیته امدادی ها به زور به 250 تومن میرسه، حقوق بیش از 2-3 میلیون به ما ندهید. ندهید. کجایند مسئولینی که معنی حقوق 1/400 یا 1/200 کارمند و کارگر ساده را بفهمن و فقط سه برج با آن زندگی کنند. فقط 3 ماه. انقلاب محرومین، انقلاب محرومین، انقلاب محرومیت و مستضعفین یا دوشیدن میلیون ها محروم به نفع چند هزار مسئول پدرسوخته ی راحت طلبِ رفاه زده ی منطقه ی یکِ تهرون نشین. بیایید همه با هم برای این انقلاب و نظام فاتحه ای بخوانیم مع الصلوات. پ.ن 1: «تراز انقلاب» آن گونه که من از تفسیر قرآن، تدبر در سیره معصومین، صحیفه خمینی و دل رهبری می فهمم بالاتر قرار دادن حقوق کارگر و کارمند ساده از رئیس و وزیر، معاون و مدیرکل است. پ.ن 2: تراز انقلاب یعنی مسئولیت ضمن محرومیت از تمامی مزایای عادی و فوق عادی عوام و خواص در تمام دوران مسئولیت و پس از آن پ.ن 3: «تراز انقلاب» یعنی وزیر با پایه حقوق کارگری.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این معضلی است که متأسفانه با روحیه‌ی آقای هاشمی رفسنجانی به پای انقلاب گذاشته شد وقتی بحث حق جذب را برای مسئولان مطرح کرد. راه حل مشکل هم تنها این است که بر مبنای انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن کار را به مسیر اصلی برگردانیم، وگرنه هر راهِ دیگری همین است و بدتر از این. موفق باشید

20987
متن پرسش
با عرض سلام: استاد گرامی، ظلم دولتمردان و نمایندگان مجلس و مسئولان به اوج خودش رسیده و من فکر می کنم این همه ظلم بی حد و حساب را عمدا به مردم وارد می کنند که مردم را بر علیه نظام بشورانند و آن ها از آب گل آلود ماهی بگیرند و فتنه به راه بیندازند و جنگ داخلی را آغاز کنند. به نظر شما همین زودی ها مردم در برابر این همه ظلم بی حد و حساب سر به شورش برنخواهند داشت؟ تحمل هم حدی دارد و به همین زودی ها تمام خواهد شد. چکار باید کرد؟ به غیر از خون گریه کردن دیگر چه باید کرد؟ (حقوق های نجومی دولت مردان و نمایندگان مجلس و ماه ها به تعویق افتادن حقوق کارگران و کارمندان، تعطیلی کارخانه ها، رو شدن قاچاق کالای مسئولان و فرزندانشان، کم کاری و‌جوابگو نبودن مسئولان، ژن خوب، آی کیوی بالا، و ....)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمال بدهید دشمن با نفوذی‌های خود سعی دارد بعضی از مسئولان را که جنبه‌ی سیاست‌زدگی‌های آن‌ها از جنبه‌ی معنوی‌شان و تعلق‌شان به انقلاب، ترجیح دارد؛ آلوده کند تا ما را به این نتیجه برساند که نظام اسلامی کارآمد نیست. ما وظیفه داریم مردم را آگاه کنیم تا در انتخاب مسئولان نسبت به تقوی و تعلق‌شان به انقلاب حساس باشند، نه آن‌که غرب و دنیای مدرن قبله‌ی آن‌ها باشد. موفق باشید

20985
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: استاد عزیز اکنون در فصل ۳ کتاب آشتی با خدا هستیم و همانطور که فرمودید سوالاتمان را ادامه می دهیم: استاد اگر تنوع طلبی افراطی از نشانه ی افرادی است که بیشتر اسیر دنیا شده اند + مثالی از امام آورده اید در مورد اینکه پیشنهاد دیدن کنار شط را رد میکنن یعنی آیا تنوع طلبی مانند کمال گرایی یک ویژگی فطری نیست؟ آیا به هر نحوی باید با آن مبارزه کرد؟ چون این مثال رفتار امام خمینی را واقع نمی توانم تحلیل کنم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به شرایط انسان دارد. آری! در ابتدای امر نمی‌شود انسان تنوع‌طلبی‌های مشروع را کنار بگذارد، ولی کار در این مسیر تا آن‌جا جلو می‌رود که مصداق آن شعری می‌شود که فرمود: هرکه در خانه‌اش صنم دارد/ گر نیاید برون چه غم دارد. موفق باشید

20980
متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی: شما در بحث مبانی معرفتی امام زمان می فرمایید مثل امام زمان در هستی مثل من است در تن، يعني همان طور كه من تن را اداره مي كند و تن هر کاری که انجام می دهد با اذن و اجازه من است، هیچ اتفاقی در هستی بدون اجازه امام زمان رخ نمي دهد و هر حرکت در تن با اذن من است پس هر حرکت و اتفاقی در عالم با اذن و اجازه امام زمان است، حال آیا بدی ها، ظلم ها و گناه ها هم با اذن و اجازه امام زمان رخ مي دهد؟ آیا همان طور كه من در همه جای تن حضور دارد امام زمان هم در همه جای هستی حتی در جایی که گناه و ظلم هست هم حضور دارند؟ ممنون از وقتی که می گذارید. سپاسگزارم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر تدبیر نفس توسط بدن، آن مثال، مثال خوبی است با این تفاوت که تدبیر امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در عالم در عین رعایت اختیار انسان‌ها انجام می‌گیرد. مثل آن‌که وقتی خداوند عالم را تدبیر می‌کند اختیار ما را وامی‌گذارد تا نشان دهیم چگونه انسانی هستیم. موفق باشید

20978
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. فرمودید وقتی ما متواضع میشیم اون حقیقت غیبی به ما نظر کرده، یعنی هر صفت اخلاقی نیکو یک حقیقت غیبی داره که باید نظر کنه مثل نماز که باید نظر کنه تا حضور قلب به وجود بیاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. منتها بعضی از انوار الهی ذیل نوری جامع‌تر قرار دارند و همه ذیل اسم جمال و جلال هستند. موفق باشید

20976
متن پرسش
با سلام محضر استاد گرامی: پیرو سخنان رهبر معظم جهت تحول در نظام آموزش و پرورش، اقدام به تاسیس دبستانی کردیم با روش تدریس متفاوت (تفکر محوری بجای حافظه محوری) در امر آموزش و مبنایی کار کردن در امر پرورش (معرفت نفس). با هدف توانمندسازی دانش آموزان از هر جهت. به امید ارائه یک الگوی موفق. از طرفی گروهی طرح مدرسه در مسجد را راه اندازی کرده بودند. در حال حاضر امر بر ما مشتبه شده که «آیا امروز تحول از درون همین نظام ممکن می شود و یا باید بیرون سیستم و در مقابل آن نظام طرحی برای تعلیم و تربیت ارائه داد؟» با توجه به سختی کار تحول و اشکال تراشیهای فراوان بازرسین از آموزش و پرورش اگر وظیفه ما مقاومت است که ادامه دهیم. در ضمن همکاران ما در مسجد معتقدند ما در کار آنها اخلال ایجاد کرده ایم و سد راه حق شده ایم در حالی که ما خود را در مرحله ی گذار می‌یابیم. لطفا راهنمایی بفرمائید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای شروع یک تمدن همه‌ی این کارها بنا به توان و موقعیت هرکس باید انجام شود تا إن‌شاءاللّه شرایط برای یک کار اساسی فراهم گردد. چاره‌ای نداریم که در کنار نظام آموزشی موجود، تلاش‌هایی بشود تا چشم‌ها به جایی غیر از نظام آموزشی موجود دوخته شود. این همان معنای انتقال از تمدنی به تمدن دیگر است. موفق باشید

20975
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: من سوال پرسیده بودم که چرا اکثر پیامبران در منطقه خاور میانه ظهور کردند؟ آیا در سایر مناطق و قاره ها پیامبر نبوده؟ یا اگر بوده چرا آنچنان قدر کمند و مشهور نشدند؟ و شما در جواب گفته بودید با مراجعه به سوال 1427 می توانید جواب خود را دریافت کنید ولی من با مراجعه به این بخش جواب خودم را دریافت نکردم اگر ممکن است بیشتر راهنمایی فرمایید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب آن سؤال عرض شد از یک طرف ما نمی‌دانیم 124 هزار پیامبر فقط در خاور میانه بوده باشند. خداوند تنها نام پیامبرانی را در قرآن می‌برد که در آن حوزه، مخاطبان می‌توانند تصدیق کنند و به نحوی قابل تحقیق است. و از طرف دیگر ظاهراً خاورمیانه جهت تحقق تمدن‌های دینی، مرکزیتی داشته است که دین، در این منطقه بهتر می‌توانسته ابعاد خود را به ظهور برساند و به سایر نقاط جهان برسد؛ واللّه اعلم. موفق باشید

20972
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: در رابطه با یکی از موضوعات بعد از مطالعاتی و تأملاتی، یک جمع بندی مختصری خدمت تان عرضه می داریم، امید است نکات لازم در این رابطه را از ما دریغ ندارید و چنانچه صلاح ندانستید بر روی سایت قرار ندهید و خصوصی برایم ارسال نمایید: « قاعده ای هست به نام تشکیک. از طرفی می گویند انسانیت یا آدمیت یک مقوله مشکک است. یعنی دارای شدت و ضعف است. خب اگر اینگونه است و عین الانسان چهارده معصوم هستند، پس یقینا انسان هایی در ذیل انسانیت معصومین باید در حاقّ هستی و در عالَم وجود حضور داشته باشند. و همان طور که ما بعد از تعقل در مورد جایگاه عین الانسان و معصومین در هستی، در بیرون به دنبال مصادیق خارجی عین الانسان می گردیم و آن ها را می یابیم، طبق همان قاعده، باید بعد از تعقل در وجود چنین انسان هایی در غیب عالم، به دنبال مصادیق خارجی چنین انسان هایی هم که در ذیل عین الانسان هستند هم بگردیم و پیدا کنیم. حالا در همین رابطه روایاتی هست که خود معصومین به ما کمک کرده اند تا ما به چنین انسان هایی نظر کنیم. مثلا فرمودند: فی کل قرن عدول... یا فرمودند: انهم حجتی علیکم... یا فرموده اند: ان العبد اذا اختاره الله فی امور عباده شرح صدره... اگر به این روایات با نگاه «وجودی» نظر کنیم و نه با نگاه کانتی - دکارتی، به این معنا که امام معصوم که گوینده ی چنین روایاتی است، چون در درجه وجودی و مرتبه ی بالاتری از چنین انسان هایی قرار دارد و انسان هایی که در مرتبه ی بعدی هستند تجلی وجود معصومین هستند، پس این نوع روایات گزارشی از وضع خارجی و سنت ثابتی است که در عالم هستی هست، که امامان دارند به ما از چنین وجودات متعالی ای خبر می دهند، متوجه جایگاه وجودی چنین انسان هایی در ذیل معصومین می شویم. البته این بدین معنا نیست که ما این چنین انسان هایی را با معصومین مقایسه کنیم، هرگز، چون فرمودند: «لا یقاس بآل محمد احدا... احدی را با آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین قیاس نکنید» و همان طور که امامان که اولین تجلی حضرت حق هستند را با اینکه تمام کمالات حق را به نازله دارند با خدا مقایسه نمی کنیم، این انسان هایی را هم که اولین تجلی از عین الانسان هستند را هم با معصومین مقایسه نمی کنیم. و شاید فاصله اینها از معصومین به اندازه فاصله معصومین تا خدا باشد.» البته این پایان تفکر بر روی این موضوعات نیست. ببخشید که مصدع وقت شریف تان شدم. یا حق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال وقتی حقیقت انسان یعنی انسانیت، تشکیکی باشد و هر مقوله به تشکیکی وجهِ تامّی برایش محقق باشد؛ وجوهِ نازله در ذیل آن در میان خواهد بود و آن مراتب نازله‌ی انسانیت نیز در جای خود ارزش دارد. البته این غیر از وجهی است که در آیاتی مثل آیه‌ی 113 سوره‌ی نساء مطرح است که به رسول خود به جهت کاری که بر عهده‌اش گذاشته، می‌فرماید: اگر فضل و رحمت الهی نبود نقشه‌های دشمنان تو را گمراه می‌کرد. ذیل رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» هر زعیمی که در راستای تحقق نظام اسلامی عمل کند از آن توفیقات خاص جهت امورات مردم برخوردار خواهد بود و مردم اگر به آن زعیم اعتماد کنند از رحمت خدا جهت زندگی اجتماعی و فردی بهره‌مند خواهند شد. موفق باشید

20971
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. دو تا سوال داشتم: اول فرمودید وقتی ما متواضع میشیم اون حقیقت غیبی به ما نظر کرده، یعنی هر صفت اخلاقی نیکو یک حقیقت غیبی داره که باید نظر کنه مثل نماز که باید نظر کنه تا حضور قلب به وجود بیاد؟ دوم: آیا کسی که می میرد و زنده میشه بعد از چند روز که خودم یکی رو از نزدیک دیدم، واقعا مرده؟ آیا با این حرف که مرده نمیتونه برگرده در تناقض نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حالت اغماء و روبه‌روشدن با عالم غیب به آن معنا که حضرت جبرائیل انسان را قبض روح کند و مرگ او فرا برسد، نیست. آن حالتی که می‌فرمایید حالتی است که افراد با وجه مجرد خود روبه‌رو می‌شوند و اگر ادامه یابد و مرگ آن‌ها را فرا گیرد به همان معنایی که عرض شد، تازه اولِ حساب و کتاب است و ظهور ملکین نکیر و منکر. موفق باشید   

20969
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد گرامی مرز جهان ماده کجاست؟ با آنکه گفته می شود مجردات محدودیت ندارند ولی در جهان ماده نیز چه در بحث ابعاد نجومی و چه در بحث ابعاد اتمی انتهای آن مشخص نیست. منجمین با وجود اینکه با تخمین می‌توانند تا فاصله 9 میلیارد سال نوری، چیزهایی را تشخیص دهند، ولی هنوز هم نشانه‌ای از پایان جهان پیدا نکرده‌اند. در ابعاد اتمی نیز اگر طبق نظام علت و معلولی پیش برویم با توجه به دانش امروز بشر نهایتا به الکترون ها می رسیم که مشخص نیست خود آن ها از چه درست شده اند و عملا به بن بست می خوریم همانگونه که خداوند در خصوص آسمان ها می فرماید «ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَ هُوَ حَسِيرٌ» در خصوص اتم ها و ذرات تشکیل دهنده آن نیز همین حالت پیش می آید. آیا همانند پرتقالی که انسان در ذهن ایجاد می کند جهان ماده نیز خیالی بیش نیست؟ (البته کلمه خیال در مورد خداوند کلمه مناسبی نیست.) آیا همانگونه که گفته می شود در ذات خدا نباید تفکر نمود در این مورد نیز نباید فکر کرد؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا زمانی که در عالم ماده هم‌چنان سیر کنید، تنها با ماده روبه‌روئیم. این‌طور نیست که یک‌جایی ماده تمام شود و از آن به بعد مجرد باشد، زیرا همان‌جا هم باز ماده است. عالم مجردات در ساحت دیگری قرار دارد، نه در عرض عالم ماده. مثل نفس ناطقه‌ی شما که در ساحتی غیر از ساحت بدن شما مستقر است. در این مورد با مطالعه‌ی مباحث «معرفت نفس» می‌توانید بهتر این نکات را دنبال کنید. موفق باشید

20967
متن پرسش
سلام استاد: بعد از مدتی بحث با شخصی که دکترای فلسفه خوانده و شاید اجتهاد در فلسفه داشته باشد گفته شد که «شرایط بد دخلی به سعادت انسان ندارد».بله! ممکن است شخصی بر اثر شرایط بد انتخاب های بدی داشته باشد ولی این انتخاب ها حقیقی نیست چون ممکن است غلبه شرایط بوده باشد و اسلام غالب نیست تا دل جذبه به این دین الهی پیدا کند و خدا این اثر را بی اثر می کند ولی این گونه نیست که آن شخصی که در شرایط بد است رها شده باشد، خیر هیچ کس رها شده نیست ولی انتظار خدا از همه متفاوت است، و با انتخاب های حقیقی کار دارد اگر در جایی انسان را مجبور کنند که فلان کار را انجام دهد و آن شخص هم از ترس جان یا مال یا.. مرتکب شود، اگر انسان در اثر غلبه فساد یا به وجود آمدن در خانواده کافر یا ... مجالی برایش نگذارند که میل به اسلام پیدا کند و این ها باعث انتخاب و اختیار کردن بدی باشد این انتخابها حقیقی نخواهند بود و شاید خدا از شخصی در دنیا فقط همین را بخواهد که کمی مخالفت با نفس کند به علت شرایط نتواند همه کار انجام دهد اگر این شخص در بدیها گرفتار شده، این انتخاب درونی را داشته باشد برای خدا کافی است که او را در برزخ آیت الله بهجت کند، بالاخره انتخاب حقیقی هم لوازمی دارد که از جمله آن ۱. حجت بر انسان تمام شده باشد چون عقل به تنهایی قادر نیست کار پیامبران را انجام دهد. ۲. شرایط بد خیلی غالب نباشد نه اینکه نباشد طوری باشد که خلاف جهت رفتن خیلی خیلی سخت نباشد و محال نباشد، الحاصل:۱. خدا به انتخابهای حقیقی جزا یا عذاب می دهد. 2. انتظارش از اشخاص متفاوت است این صحبت ها را اگر تایید می کنید لطفا صریح صریح بفرمایید نه حاشیه ای، و اگر اشتباه هستند اصلاح فرمائید، لطفا سر سایت قرار دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف غلطی نیست و حتماً باید به شرایط مکانی و زمانی افکار و افراد نظر داشت. ولی عنایت داشته باشید که خداوند با فطرت توحیدی که در جان انسان‌ها قرار داده، قدرت تشخیص حق و باطل را به آن‌ها داده است. خداوند در این رابطه می‌فرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَة إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»[1]

آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسل‏هايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه بر خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آرى شهادت مى‏ دهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم. آيه فوق خبر از تعهد فطرى انسان در مقابل خدا مى‏ دهد مبنى بر اين‏كه انسان ذاتاً حق را مى ‏شناسد و ربوبيت او را پذيرفته است. سپس در ادامه مى ‏فرمايد: «أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّة مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»[2] و نيز نگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از كفر و شرك آن‏ها اطلاعى نداشتيم، آيا ما را هلاك مى‏ كنى به جهت كارى كه آن باطلان كردند؟

آرى آيات فوق نشان مى ‏دهد انسان ربوبيت حق را پذيرفته و اذعان نموده و لذا جان او با حق آشناست، اين‏طور نيست كه شرايط و محيط نقش اصلى در انتخاب‏هاى انسان داشته باشند و اگر در شرايط غير الهى به دنيا آمد، شرايطى كه هيچ‏كس متذكر پروردگار عالميان نبود، جان انسان‏ها از پروردگارشان بى‏خبر باشد. با دقت در محتواى آيات فوق روشن مى ‏شود كه ذات همه انسان‏ها با پروردگار خود روبه ‏رو شده‏ است و همه بدون استثناء ذاتاً به رب‏بودن خداوند شهادت داده‏ اند. به طورى كه همه پروردگار خود را با يك علم ذاتى و حضورى مى‏ شناسند. و لذا در قيامت بدكاران نمى ‏توانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بى‏ اطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقى را همواره داشته، هرچند با مشغول ‏كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نمى‏ شنوند. با توجه به فطرتِ آشناى به پروردگار هستى، نمى‏ توانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگى را بهانه ‏اى براى انحراف خود از بندگى پروردگار قرار دهند، زيرا ريشه اصلى بد بودن و خوب بودن هر كس، خودِ فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه علت مُعِدِّه و يا شرايط مى‏ باشند و علت اصلى خود انسان است كه در مقابل نداى فطرت چه موضعى بگيرد و چه انتخابى بكند. چه بسا از والدين غير صالح و در محيطى فاسد، انسان‏هايى متعالى سربرآورند، زيرا اين انسان‏ها نگذاشتند صداى فطرت‏در جانشان خاموش شود.

چنانچه ملاحظه بفرماييد اين نوع رويارويى با پروردگار كه از طريق علم حضورى و شهود قلبى انجام مى ‏گيرد، جاى انكار و عذرى باقى نمى ‏گذارد. وچون انسان فطرت و ذاتى دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را مى‏ شناسد، انسان مى ‏تواند با فعّال نگه‏داشتن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.

كار مربى در اصلاح انسان‏ها «ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خودِ حقيقى ‏اش كه از رسيدن به آن راضى است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلى را در پذيرفتن نداى فطرت و يا پشت‏ كردن به آن، خودِ فرد به‏ عهده دارد و به همين جهت هم مى‏ شود از يك پدر و مادر در شرايط مساوى دو فرزند به ‏وجود آيد كه يكى كاملًا به فطرت خود پشت كرده باشد و يكى نه. لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اين‏ها را عمده كرد و انحراف منحرفين را از دوش آن‏ها برداشت، و يا والدين را علت اصلى انحراف فرزندان به حساب آورد.[3]

عَنِ‏الصَّادِقِ (ع) «أَنَّهُ سُئِلَ مَا تِلْكَ الْفِطْرَة قَالَ هِى الْإِسْلَامُ»[4]

از امام صادق (ع) پرسيدند مراد از فطرت الهى چيست؟ ايشان فرموند همان اسلام‏ است. يعنى انسان فطرتاً خدا را هم «خالق هستى» و هم «ربّ هستى» و هم «اله و معبود هستى» مى‏ شناسد. به عبارت ديگر فطرت انسان، توحيد را در همه ابعاد آن درك مى‏ كند. لذا امام ‏باقر (ع) مى‏ فرمايند: «فَطَرَهُمْ عَلَى‏التَّوحيد»[5]

يعنى انسان براساس توحيد سرشته شده. و در نتيجه در عمق جانش مى ‏فهمد خدايى در صحنه است كه هم خالق هستى و هم رب هستى و هم معبود اوست.

در رابطه با اين‏كه انسان‏ها در عمق جان خود با پروردگار خود عهد كرده‏ اند شيطان را نپرستند و خداوند را بپرستند؛ قرآن مى ‏فرمايد: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ، وَأَنْ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»[6] اى فرزند آدم! مگر به شما سفارش نكردم و شما تعهد نكرديد كه شيطان را نپرستيد، زيرا كه او براى شما دشمنى آشكار است، و مرا بپرستيد كه راه مستقيم همين است و بس؟ موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره اعراف، آيه 172.

[2] ( 1)- سوره اعراف، آيه 173.

[3] ( 1)- جهت تحقيق بيشتر به كتاب« تربيت اسلامى» از آيت‏الله‏حائرى شيرازى رجوع فرماييد.

[4] ( 2)- كافى، ج 2، ص 12.

[5] ( 1)-

\iُ« وَ عَنِ الْبَاقِرِ( ع) فَطَرَهُمْ عَلَى التَّوْحِيدِ عِنْدَ الْمِيثَاقِ عَلَى مَعْرِفَته أَنَّهُ رَبُّهُمْ ... ثُمّ قَالَ لَوْلا ذَلِكَ لَمْ يَعْلَمُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لا مَنْ رَازِقُهُمْ»\E

هنگام ميثاق، آن‏ها را سرشت بر شناخت اين‏كه او پروردگارشان است وگرنه ندانستند پروردگارشان و روزى‏دهشان كيست.( توحيد صدوق، ص 330).

[6] ( 2)- سوره يس، آيه 60 و 61

20965
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی توفیقات روزافزون برای استاد گرامی، چند سوال داشتم از شما 1. شما در کتاب از برهان تا عرفان درباره برهان صدیقین گفته اید که این برهان مدعی است برای اثبات وجود خداوند نیاز به هیچ مقدمه و واسطه ای نیست. و بالاتر از برهان امکان و وجوب است. در حالی که اگر به متن برهان صدیقین که توسط شما تقریرشده دقت کنیم؛ می بینیم که در این برهان هم ابتدا کار را از موجود و نه وجود شروع می کنیم. و گفته شده که "موجودات" اطراف ما یا باید عین وجود باشند و یا به عین وجودی ختم بشوند. بنده اصل برهان صدیقین ملاصدرا را در اسفار ندیده ام. ولی طبق تقریر شما، ادعای برهان با خود برهان ناسازگاری دارد و باز هم در اینجا پای موجود و نظر به موجود در میان است. یعنی نظر به موجود، تقدم دارد بر نظر به وجود. خواستم در این زمینه توضیحاتی بفرمایید. 2. شما در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم و البته به طور پراکنده در بقیه گفته ها و آثار خود و به تاسی از فلسفه اسلامی، از دوگانه هستی و چیستی سخن گفته اید و چیستی را جنبه عدمی شیء و ماهیت را حد وجود دانسته اید. این نگاه، برکات و ثمرات خود را دارد. بنده هم مدتی با آن اقناع می شدم. اما به نظر می رسد چنین نگاهی تا حدی نادقیق و زمخت می باشد. طبق این نگاه، دیگر فرقی میان یک پیراهن و یا فرش خوش رنگ و دل انگیز با یک پیراهن و یا تصویر زشت و بدرنگ نیست. چرا که در هر دو، زنگ جنبه عدمی شیء هست؛ بر طبق مثال منشور و نور بی رنگ. در حالی که بنده فکر می کنم سیطره چنین نگاهی باعث می شود تا ما نتوانیم بسیاری از زیبایی ها و ظرافت های عالم ماده را ببینیم. چرا که این امور، جنبه عدمی آن هاست و ما باید به وجود و هستی شان نظر بیندازیم. مثلا ما می توانیم از رنگ سبز درختان در جنگل، به طراوت خود وجود منتقل بشویم. در حالی که هستی درخت با هستی یک شیء معمولی تر، تفاوتی ندارد. نمی دانم تا چه حد این اشکال بنده را وارد می دانید و راه حل شما برای رفع این مشکل چیست؟ شاید نیاز باشد دیوار میان چیستی و هستی اشیاء برداشته شود. 3. در بحث تشکیک وجود، کل عالم ماده یک مرتبه از وجود به حساب می آید. در حالی که به نظر می رسد این نگاه هم در عین راه گشا بودن، زمخت و ناپخته است. درست است که به اعتبار مجرد نبودن، تمام عالم ماده را می توان یک مرتبه از وجود به حساب آورد؛ اما شاید بتوان از منظرهای دیگر این نگاه را زیر سوال برد. مثلا از منظر عدم تعین. یعنی به این اعتبار که وجود امری بی تعین و بی صورت است؛ به نظرم باید میان مثلا نور بی رنگ و سنگ و یا نور آبی تفاوت قائل شد. چرا که نوربی رنگ مادی امری بی صورت و بی تعین است و همین امر باعث شده که ظرفیت بالایی برای تمثیل های عرفانی داشته باشد. یعنی خود عالم ماده را نمی توان یک دست دید. می خواستم نظر شما در این رابطه را نیز جویا شوم. 4. فکر می کنم بر خلاف گفته شما که تفکر اصالت وجودی ملاصدرا را بالاترین تفکر می دانید؛ تفکری بالاتر از آن هم وجود دارد و البته خودتان هم با این تفکر آشنایی کافی دارید و آن هم تفکر معنوی-تاریخی است که در واقع در آن اصالت نه با وجود، که با "ظهور تاریخی وجود" است و به واقع آن چه که در صحنه است، نه وجود، که "تقدیر وجود" است. به نظرم این تفکر، حقیقی ترین تفکر است و فکر می کنم تعلق و یا شاید تعصب شما به تفکر ملاصدرا این اجازه را به شما نداده که به این ضعف بنیادی و اساسی حکمت متعالیه و فلسفه اسلامی - که در نهایت بیرون از تاریخ متافیزیک نیست - ؛ به طور جدی اشاره کنید. فکر می کنم ناتوانی اصحاب فلسفه اسلامی در شنیدن ندای وجود در این تاریخ و بیرون از تاریخ بودن قریب به اتفاق آن ها، خود گواه محکمی بر ضعف بنیادین تفکر صدرایی و فلسفه اسلامی باشد. 5. در مورد نسبت حرکت جوهری و حرکت مکانی سوالی داشتم. آیا می توان گفت حرکت مکانی به این دلیل در عالم ماده وجود دارد که در ذات این عالم حرکت هست. (یا ذاتش عین حرکت هست.) آیا عقلا محال است که مرتبه ای از وجود در صحنه باشد؛ که حرکت جوهری داشته باشد؛ اما حرکت مکانی نداشته باشد؟ و همیچنین برعکس آن. یعنی آیا عقلا محال است که در مرتبه ای از وجود، ما حرکت جوهری نداشته باشیم؛ اما حرکت مکانی داشته باشیم؟ این سوال را از این جهت می پرسم که شما در ابتدای جزوه حرکت جوهری تان گفته بودید که بحث جرکت جوهری می تواند در این زمانه سرعت و شتاب، تحلیل خوبی در مورد حرکت و نسبت آن با ذات عالم ماده به ما بدهد. یعنی به نوعی خواسته بودید میان حرکت مکانی و حرکت جوهری، ارتباط برقرار کنید. 6. در برهان صدیقین و فضای عرفانی، برای نشان دادن نسبت میان مخلوقات (عالم) با خداوند، از مثال دریا و موج استفاده می شود. اما بنده فکر می کنم با توجه به عدم تشکیک ذاتی وجود، این مثال چندان به صواب نیست. نسبت میان حق و خلق را شاید بتوان به مانند نسبت میان "معنای عقلی" و "کلماتی" است که ما بر زبان می آوریم. یعنی وجود، امری "مطلقا دیگر" است و وجود و موجود، از دو جنس اند در نهایت. اگر چه وجود با مخلوقات هست، اما یگانه با آن ها نیست. همانند معنای عقلی که همراه با کلمات هست. اما یگانه با آن نیست. در حالی که مثال موج و دریا خیلی نمی تواند این "دیگر بودن وجود" را بنمایاند. با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که از موجود، نظر به وجودِ‌ مطلق شود دیگر هیچ مقدمه‌ی عقلانی در میان نیست و به تعبیر علامه‌ی طباطبایی در تقریر «برهان صدیقین» در کتاب «اصول فلسفه»، «کافی است سوفسطائی نباشیم» یعنی همین‌که به واقعیت اطراف آگاه هستیم، می‌توانیم عین وجود را بیابیم  2- عنایت داشته باشید در آن‌جا که گفته می‌شود ماهیت، حدّ وجود است؛ نمی‌خواهد ماهیت را به عنوان مظهر وجود نفی کند 3- عالم ماده از نظر وجود، پایین‌ترین مرتبه‌ی وجود است ولی از نظر مظهریت کمال، یکسان نیست. مثل شدیت مظهریتِ چشم نسبت به کف پا در نشان‌دادن حالات نفس. ملاصدرا تحت عنوان «تفاوت مشهدبودنِ مخلوقات» این بحث را دنبال کرده است 4- اگر صدرا در وجودشناسی درست درک شود، اتفاقاً بهترین مبنا برای فهم وجود در آینه‌ی تاریخ سخن او خواهد بود در آن حدّ که هایدگر نیز از بحث هستی و زمان در شخصیت متأخر خود به هستی و تاریخ نظر می‌کند، یعنی وجود حقیقی در آینه‌ی تاریخ خود را به شکل حضوری و آزاد از انتزاعیات نشان می‌دهد و این از برکات تفکر صدرایی است به شرطی که با نگاهِ مشائی‌گری، صدرا را مطالعه نکنیم 5- اساساً وقتی حرکتِ مکانی یک حرکت عرضی باشد، مسلم ذاتی که محلِ پذیرش چنین حرکتی است که باید عین حرکت باشد در میان است 6- ذات حق، تشکیکی نیست ولی وجود، تشکیکی است و بحث در مورد وجود است، نه ذاتِ حق. موفق باشید   

20964
متن پرسش

با سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: در راستای فهم معاد جسمانی و طریق سلوک عرفا و تببین ارتباط روح با بدن و مدارج عالی سیر الی الله و تفسیر قابل فهم برای محققین در علم معرفت و النفس لطف بفرمایید حدیث معراج پیامبر اسلام را شرح بفرمایید و اگر به کتاب تبدیل شود که بهتر مورد استفاده است. ان شاءالله. در غیر اینصورت راهنمایی بفرمایید تفسیر حدیث را بجز به قلم زیبای شما از کجا باید جستجو کرد؟ با تشکر از زحماتتان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حدیث «معراج» را آیت اللّه مصباح در کتابی به نام «راهیان کوی دوست» شرح کرده‌اند. بنده هم سال‌های گذشته در اعتکاف‌های متعدد عرایضی داشته‌ام که به نظرم صوت آن‌ها باید در مجموعه‌ی دی‌وی‌دی‌های «لبّ المیزان» باشد. در این مورد می‌توانید با جناب آقای نظری به شماره‌ی 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

20963
متن پرسش
با سلام: استاد چند سوال داشتم 1. برای آغاز سلوک چه کار هایی باید بکنیم و چگونه؟ 2. آیا مدد خواستن از غیر خدا کار صحیحی است؟ برای مثال می گوییم یا علی مددی. آیا این کار صحیح است و چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با معرفت نفس شروع کنید، خوب است  2- توسل به اولیاء معصوم، توسل به غیر خدا نیست، بلکه توسل به نور خداست که در آن‌ها ظهور کرده است. موفق باشید

نمایش چاپی