بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20958
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید وقتتون رو میگیرم. جزوه انسان در اسلام رو در سایت پیدا نکردم. چه طور میتونم این جزوه رو تهیه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن کتاب تحت عنوان «انسان از تنگنایِ بدن تا فراخنای قرب الهی» بر روی سایت هست. آدرس: 

http://lobolmizan.ir/book/1380/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%86%DA%AF%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C    . موفق باشید

20957
متن پرسش
سلام استاد: 1. لطفا آدرس بدید که این بحث دقیق عرفانی که انسان انتخاب های خود را در قبل دنیا کرده در چه کتابهایی است؟ فارسی باشند بهتره چند کتاب را نام ببرید. ۲. چرا خدا شیطان را در حالی که می دانست خود را جهنمی می کند آفرید؟ بله، برای کسی که جهاد اکبر می کند وسوسه ها مفید است ولی استاد توجه بفرمایید که خدا بعضی انسانهای مومن را اجازه سربلند شدن برای نماز شب نمی دهد چون برایشان ضرر دارد پس چرا از آفریدن شیطان، یزید، معاویه و... خودداری نمی کند در حالی که برایشان ضرر دارد آیا صحیح است که چیزی آفریده شود که می دانیم جهنمی خواهد شد و شقی ازل و ابد می شود؟ فکر می کنم که این جواب که وجود خیر محض است و ماهیتشان طلب موجود شدن می کند جواب کاملی نباشد یک بچه اگر آتش را طلب کند ما به او اجازه نمی دهیم پس این چگونه...؟ با تشکر اگر می شود استاد عزیز جواب تفصیلی بفرمایید که باعث سوالات متعدد نگردد و در آینده این جواب تفصیلی مورد رجوعتان باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع مباحث در کتاب‌های مربوط به عرفان تحت عنوان «اعیان ثابته» مطرح می‌شود. کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد حجت‌الاسلام و المسلمین آقای یزدان‌پناه نکاتی در این مورد در اختیار شما می‌گذارد 2- در مباحث «عدل الهی» و جزواتِ مربوطه عرایضی شده است و مرحوم شهید مطهری نیز در کتاب «عدل الهی» به این موارد پرداخته‌اند. فراموش نکنید که خداوند به عنوان حکیم مطلق، حجت را بر همه تمام می‌کند. لذا اگر شیطان و یزید آفریده نمی‌شدند، فردای قیامت که باید جایگاه هرکس معلوم شود، آن‌ها طلب‌کار بودند. از طرفی خداوند جواب طلبِ وجودیِ آن‌ها را داده است و نظام عالم را به آن‌ها نبخشیده که از کنترل خدا خارج کند. موفق باشید

20956
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: لطفا به سوالات ذیل پاسخ دقیق و کامل دهید: 1. بشریت به ویژه ملت های مسلمان و شیعه از نظر معرفتی و عقلی باید به چه مرحله ای برسند، تا ان شاءالله ظهور حضرت ولی عصر «عج» محقق گردد؟ 2. آیا اغلب انسان ها یا دست کم شیعیان بایستی «سالک» بشوند، تا ظهور تحقق یابد؟ 3. با توجه به ارائه مباحث معرفت نفس توسط جنابعالی به نظر میاد، که اغلب انسان ها بالاخص شیعه باید، سالک گردند، تا تمدن اسلامی شکل بگیرد، و إن شاءالله ظهور محقق گردد؟ 4. با توجه به روایاتی که موجود هست، مبنی بر این که در زمان ظهور حضرت حجت «علیه سلام» عقول مردم رشد می کند، و با عنایت به این که خداوند متعال مقلب القلوب است، پس بیان این که یکی از الزامات ظهور بلوغ انسان ها است چه توجیهی دارد، این دو چگونه با هم مجتمع می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اعتقاد به این‌که انسان کاملی در این عالم هست که واسطه‌ی فیض است و حقیقتاً باید به آن اعتماد کرد؛ شرطِ امیدواری آن حضرت است که می‌توانند به صحنه بیایند و جهان را مدیریت کنند. کتاب «جایگاه و معنی واسطه‌ی فیض» به آدرس  http://lobolmizan.ir/book/1370/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C-%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%87-%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D8%B6     در این رابطه نکاتی را در میان گذاشته است 2- دستِ کم باید متوجه‌ی جایگاه امام در هستی باشند و در این مورد ما بسیار کم کاری کرده‌ایم 3- حدّاقل متوجه‌ی این معارف باشند که باید به امام اعتماد واقعی داشت، نه آن‌طور که متأسفانه با نایب او برخورد می‌کنند. در حالی‌که نایب امام، عموماً مظهر سخنان آن حضرت است 4- وقتی انسان در مسیر راهی قرار گرفت که حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در مقابل او قرار می‌دهند، آن بلوغِ فکریِ خاص پیش می‌آید. ملاحظه نکرده‌اید که چه اندازه از نظر فکری بین کسانی‌که حقیقتاً نایب امام را پذیرفته‌اند با بقیه، تفاوت هست؟ موفق باشید  

20954
متن پرسش
سلام علیکم: بنده قبلا سوالی را در سایت مشاهده کردم که کاربری در مورد جناب دکتر باقری از خدمت شما سوال کرده بودند و شما ایشان را در زمینه تربیت اسلامی مورد تایید قرار داده بودید. در حال حاضر با دیدگاه تعدادی از شاگردان ایشان آشنا شدم که نقطه نظرات خود را به مبانی آقای دکتر باقری مستند می کنند و حتی در قالب گروه های تربیتی در اصفهان، شروع به کار برای کودک و نوجوان نموده اند. متاسفانه با توجه به آشنایی ای که با مباحث حضرتعالی دارم، دیدگاه این دوستان بزرگوار را شدیدا مقهور تفکر نظام سلطه و غیرمنطبق بر معارف ناب شیعی دیدم. موردی را مصداقا خدمت حضرتعالی می فرستم و از محضرتان استدعا می کنم، اگر چه مقداری از وقت شما گرفته می شود اما چون این قضیه را فتنه ای جدید علی الخصوص در شهر فرهنگی اصفهان می دانم، نظر صریح خود را قاطعانه بفرمایید تا برای عده زیادی از خانواده ها خصوصا خانواده های مذهبی فصل الخطاب و روشنگر راه باشد. چندی پیش گروه تربیتی ساقه که منتسب به ایشان است، کتابهایی را برای معرفی و فروش به یک نمایشگاه کتاب کودکانه در یکی از مدارس ابتدایی آورده بودند که تقریبا صددرصد کتب، ترجمه شده و دارای نویسنده و تصویرگر خارجی بود. متاسفانه تصاویر این کتب، دارای صحنه های نامناسب من جمله بدن های نیمه عریان خانم ها و ... بود و در خوش بینانه ترین حالت تداعی کننده سبک زندگی غربی در ذهن کودکان بود. در متن داستان ها انواع مختلف کلمات زشت و رکیک به کار رفته بود و باز مملو از آداب و رفتارهای خاص غربیها و در خوش بینانه ترین حالت، ایجاد کننده اخلاق سکولار در بچه ها بود. برای مثال در یکی از این داستان ها که با هدف رفع خجالت در کودک نوشته شده بود از ابتدا تا انتها شخصیت اصلی داستان به رقص تشویق می شد تا بر حس کم رویی خود غلبه کند. بعد از اعتراض تعدادی از خانواده های مذهبی جوابیه جناب دکتر مدنی فر از تهران به دوستان اصفهانی این بوده است: [Forwarded from محمدرضا مدنی فر] سلام: دغدغه های شما قابل تقدیر است. اما فکر می کنم در مفهوم تربیت تفاوت نظرهایی داریم. شما انسان را تا حدی شبیه دیگر موجودات عالم می بینید که معیار قضاوت در مورد خوبی یا بدی آنها وضعیت موجود آنها است نه چگونگی رسیدن به این وضعیت. بطور مثال عطری مه خوشبو است دیگر مهم نیست که چگونه و با چه فرایندی خوشبو شده مهم این است که بوی خوب می دهد. این در حالی است که برای آدمی مهم تر از این که چه هست این است که چگونه به این وضعیت رسیده؟ آگاهی و خواست و اراده او در رسیدن به این وضعیت چقدر دخیل بوده و خود این فرد چه نقشی در وضعیت خودش داشته است. (لیس للانسان الا ما سعی). آیا آنچه دارد ناشی از محیط است؟ آیا ورودی های او کنترل شده؟ انسان عامل است و بر خلاف دیگر اشیا باید وی را بر اساس عملی که انجام می دهد ارزش گذاری کرد. او ارزش ها و ضد ارزش ها را دریافت نمی کند بلکه "کسب" می کند (ما کانوا یکسبون)، "اتخاذ" (اتخذ الا ربه مابا) می کند. پس مهم تر از این که ورودی های انسان چه هستند این است که او در مقابل این ورودی ها چه واکنشی از خود نشان می دهد و چه مهارتی در حفظ خود دارد. کودکان هم از این قاعده کلی مستثنا نیستند فقط شدت موضوع متفاوت است و الا مسیر همان است. مهارت کسب از بیرون باید از همان ابتدا مورد توجه قرار گیرد. [Forwarded from محمدرضا مدنی فر] من منکر اهمیت دادن به ورودی ها نیستم. اما پرسش اصلی معطوف به میزان این توجه و نسبت آن با مهارت "کسب" از محیط است. خواه ناخواه وقتی به شکلی افراطی به کنترل ورودی ها توجه شود، سهم مهارت مواجهه با ورودی ها دچار تفریط می شود. من حساسیت هایی از نوع که مبادا ودک بفهمد که در جای دیگری از دنیا برای ابراز شادی و هیجان از رقص استفاده می شود را افراط در کنترل ورودی ها می دانم. خود رقص ذاتا ناپاک نیست بلکه در موقعیت های خاصی ناصواب است پس از آن جنس نیز که یک ورودی ذاتا آلوده محسوب شود. دوم این که در موقعیتی که در آن کتاب تصویر شده حرف از رقصیدن یک کودک بوده که اساسا در شرع حرام شمرده نشده. سوم این که کودک دبستانی قطعا با مفهوم رقص در گذشته آشنا شده و یا در آینده ای نزدیک مواجه می شود و والدین لازم است آن را برای او تبیین کنند. دقت کنید که آنچه در کتاب آمده چه بوده؟ به همین ترتیب در مورد واژه هایی مثل "خنگ". واقعا ما چه تصوری از کودکان خود داریم؟ کودکان در جمع های خصوصی خود حرفهایی به مراتب بدتر را با هم مبادله می کنند. تحریم کردن کودک از بیان این حرف ها فقط او را پنهان کار تر و جسور تر می کند. کودک را کنجکاوتر و حریص تر می کند. کودک دیر یا زود احساس می کند که از همسالان خود بی اطلاع تر بوده و منزوی است. همین احساس کمبود او را بر این می دارد که بسیار زیرکانه اطلاعات خود را از منابع دیگر کسب کند و این خود شروع مشکلاتی دیگر است. اتفاقا در چنین مسائلی نباید سخت گیری کرد و کودک را ایزوله کرد. فرض کنیم حالا کودک از سر شیطنت چند حرف زشت هم بزند. چه اهمیتی در مقابل دیگر آسیب های بزرگی دارد که در کمین او است؟ توجه به امور جزئی و کم اهمیت توجه ما را از موضوعات مهم تر منحرف می کند. خطراتی به مراتب مهم تر در کمین کودکان ما است و انرژی تربیتی خود و کودک را نباید صرف امور پیش پا افتاده کرد. و در انتها کلیه صحبتهایشان را مستند به مبانی دکتر باقری نموده و کتاب «تربیت دینی در قرن 21 ام» دکتر باقری را جهت مراجعه ارسال کرده اند که قسمتی از آن را در ایمیل بعدی خدمتتان ارسال می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با اولین کتاب ایشان که تحت عنوان «نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی» روبه‌رو شدم که مبتنی بر آیات و روایات بود؛ و بعد هم که در همان سال‌ها در چندین جلسه‌ی مناظره‌ی تلویزیونی شرکت کردند، نقصی در سخنان ایشان ندیدم. یک‌سال پیش هم یک سخنرانی در کانال‌شان گوش دادم، چیز منفی به نظرم نیامد. ولی با توجه به آن‌چه می‌فرمایید بیشتر حساس می‌شوم و صحبت‌های ایشان را دنبال می‌کنم. اگر مطلبی و یا نوشته‌ای هست که در این امر به بنده کمک کند، متشکر می‌شوم. موفق باشید

20952
متن پرسش
ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی: شما در فایل صوتی مربوط به مبحث حرکت جوهری فرموده اید که: «جسم مثالی حاصل حرکت جسم طبیعی است» یعنی جسم مادی در اثر حرکت جوهری به جسم مثالی تبدیل می شود. این در حالی است که انسانها در خواب هم دارای جسم مادی هستند و هم جسم مثالی و جسم مادی به مثالی تبدیل نشده! یا وقتی کسی می میرد جسم مادی هنوز ماده است و به جسم مثالی تبدیل نشده ولی متوفی در برزخ جسم مثالی خود را داراست. استدعا دارم این ابهام ذهنی بنده را روشن بفرمایید. بی نهایت از الطافتان سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جسم مثالی که حاصل حرکت جسمِ طبیعی است، آن جسمی است که انسان پس از مرگ با خودش در قوس صعود دارد و مربوط به خود اوست. ولی آن‌چه فعلاً به‌عنوان جسم مثالی دارد، مربوط به قوس نزول است و بعد از مرگ، مثل همین جسم که برای او از بین می‌رود، جسم مثالی قوس نزول هم از بین می‌رود و خودش می‌ماند و اعمال او و جسمی که حاصل اعمال و عقاید اوست. موفق باشید 

20948
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: 1. طبق حدیثی که معصوم می‌فرمایند زمین از حجت خدا خالی نمی شود عصر دایناسور ها چطور توجیه می شود؟ آیا در آن زمان حجتی از خدا روی زمین حضور داشته است؟ اصلا آیا چنین زمانی اثبات شده است؟ آیا وجود دایناسور ها حقیقتا ثابت شده است یا این هم از آن دروغ هایی است که مدرنیته آن را به اسم علم به خورد ما داده؟ 2. همچنین آیا حقیقتا عصری به نام عصر انسان های نخستین وجود داشته است؟ اگر واقعا وجود داشته پس چرا در قرآن و روایات اشاره ای به این مطالب نشده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حساس شده‌اید نمی‌دانیم قضیه‌ی دایناسورها به چه نحو و در کجاها بوده؟ و آیا مانع حضور حجج الهی بوداه‌اند یا نه؟ از طرفی شاید موضوع «لَوْ لَا الحُجّه لَساخَتِ‏ الْارض باهلِها»؛ اگر حجت الهى نبود زمين نابود مى ‏شد، داراى مفهوم وسيعى است، يعنى همين حالا نيز اگر مديريت حضرت نبود جهان شديداً گرفتار بحران‏هاى غير قابل تحملى بود. به عبارت ديگر اين طور نيست كه حجت خدا آن بالا نشسته و منتظر زمان ظهورشان باشند بلكه در جاى جاى زمان در تصميم‏ گيرى‏هاى مردم براساس ظرفيت زمانه نقش دارند، و اگر ظرفيت زمانه از آن چه فعلًا هست بيشتر مى‏ شد و ظهور آن حضرت محقق مى‏ شد، نقش حضرت هم فوق‏ العاده      مى‏ گشت. 2- مسلّم اولین انسان بر روی زمین پیامبر بوده که همان حضرت آدم «علیه‌السلام» است. موفق باشید

20947
متن پرسش
سلام و درود خدا بر شما باد: سوال بنده از جنابعالی درباره فلسفه مخلوقات خدای متعال است ؛ خدا می دانست که شیطان بر انسان سجده نمی کند یا خیر؟ اگر می دانست چرا شیطان را آفرید؟ و اگر نمی دانست که سجده نمی کند چطور متوجه نشده بود که همچنین موجود مغرور و خود بزرگ بینی در خدمت اش است ، قبل از آفرینش انسان! حال هم که تا روز رستاخیز به شیطان مهلت داده شده! در قرآن سوره بقره آمده که شیاطین و جنیان استراق سمع می کردند علوم خدا را، و خدا بعد که قضیه را فهمید ستارگانی را برای تعقیب به دروازه آسمان ها فرستاده تا آنها را تعقیب کنند. شهاب ها استعاره از فرشتگان اند) چطوری می شود که خدای علیم ، سمیع ، بصیر و... پیش بینی همچنین دزدی ها و عصیان ها در مورد اجنه ، و در مورد ابلیس پیش بینی این اعمال و رفتار هایی را خدای با عظمت نکرده باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نظام الهی بی‌شیطان باشد، که نظامِ تعالی و تکامل‌بخش نخواهد بود! بالاخره هر عارف و سالکی که به جایی رسید، با مقابله با شیطان به آن مقام رسید و به همین جهت فردای قیامت شیطان به گناهکاران می‌گوید: « وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (22/ابراهیم) و شيطان، هنگامى كه كار تمام مى‏ شود، مى‏ گويد: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد؛ خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرك شما درباره خود، كه از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند!

از طرفی خداوندشرایط را طوری فراهم کرده که وقتی انسان با خدا زندگی کرد، خدا کمکش کند و شیطان را از او براند و جریان « إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ (18)/ حجر) استراق سمع شیاطین و زدن آن‌ها توسط شهاب‌ها، مربوط به زمان ظهور دین حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بود که خداوند از آن طریقه کمک می‌کند تا شیاطین نتوانند به حرکت پیامبر ضربه بزنند تاآن دین تثبیت شود. موفق باشید  

20946
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: می خواستم بدونم معنای واژه نفس الامر به چه معناست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی واقعیتِ خارج از ذهن. موفق باشید

20943
متن پرسش
سلام استاد گرامی: با وجود اینکه مدتی است جدی روی معرفت نفس کار می کنم و سعی کردم توجهم به این موضوع اساسی باشه نمی دونم چرا یه سری گره هایی تو امور زندگیم پیش میاد. مگر نه اینکه خدا خودش کفیل امور ما هست و وعده داده که روزی با خودش هست. البته تلاش ما سر جاش هست. ولی من انتظار گشایش دارم. اتفاقا مشاهده میشه تمام برنامه ریزیها به هم می ریزه. این انسان رو نگران می کنه که آیا من در راه درستی رفتم؟ این تزلزل و وحشتی که ناگهان برای انسان پیش میاد رو چه طور مدیریت کنم؟ چه بسا کسانی که رو غیر حساب باز کردن در کوتاه مدت جواب سریع تر گرفتند. فکر من این بوده که خدا بهترین پناهگاه هست. آیا این خوش خیالی من بوده؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بخواهند متذکر شوید که در کنار مباحث معرفتی، با عقل معاش به امور زندگی نیز بپردازید، تا یک بُعدی نشوید. موفق باشید

20942
متن پرسش
به نام الله استاد طاهرزاده سلام: در سوال 20919 من به معنای معجزه کار نداشتم بلکه بحث معرفت شناسی بود و ارتباط معجزه و شکاکیت مدنظر بود. امید که این مسئله را برایمان حل نمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه شوید پیامبر خدا با معجزه ما را به این نتیجه می‌رساند که او از طرف خداوند برای ما راه‌کار آورده است، دیگر نسبت ما با خدا روشن می‌شود و جایی برای شک و شکاکیت نمی‌ماند. موفق باشید

20939
متن پرسش
با سلام: با توجه به سوال 20910 سوالاتی پیش می آید: 1. به نظر می رسد طب اسلامی مدنظر شما غیر از طبی است که ابن سینا و... ارائه کردند والا با توجه به اینکه کتب موجود است چرا اطبا باید از صفر شروع کنند؟ 2. اگر طب مورد نظرتان شفاهی بوده چرا اطبا نسبت به کتابتش اقدام نکردند و چرا در انتقال کوتاهی کردند؟ چون رضاشاه بساط حوزه ها را هم می خواست برچیند ولی با مقاومت علما موفق نشد یا عرفا علی رغم همه مخالفت ها باز اسرار را سینه به سینه و مکتوب انتقال دادند 3. اسناد تاریخیتان مبنی بر نابودی طب اسلامی توسط رضا شاه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب‌هایی مثل «قانون» بوعلی، تئوری‌های طبّی موجود است ولی ما از تجربه‌ی هزارساله‌ تاریخ طب‌مان محروم شدیم 2- مدت‌ها به صورت سینه به سینه، تجربه‌ی طبیبان به نسل بعدی منتقل می‌شد و ضرورتی برای ثبت آن‌ها نبود. ولی متأسفانه در زمان رضاخان غافلگیر شدند 3- این مسئله‌ای نیست که درتاریخ پنهان باشد که چگونه رضاخان به بهانه‌ی کهنه‌بودن، مانعِ ادامه‌ی طبابت اطبایِ سنتی می‌شد. هم بنده مختصری شاهد این مسئله بودم و هم حضرت امام در کتاب «کشف الأسرار» متذکر آن ‌هستند. موفق باشید

20938
متن پرسش
سلام استاد: چرا شخصی در آمریکا در بدترین شرایط به وجود می آید و شرایط بر روی او موثر می شود و خودش با دست خودش، خودش را به گنداب گناه می اندازد در حالی که اگر در ایران می بود این گونه نمی شد واقعا چرا؟ لطفا به کتابی ارجاع ندهید و نفرمایید خدا به اندازه توان می خواهد. تشکر از استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث دقیق و عمیق عرفانی است که هرکس قبل از تولدش، خودش زندگیِ زمینی خود را و نحوه‌ی آن را انتخاب می‌کند و خداوند سمیع و علیم جواب طلب او را می‌دهد به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» ‏(50/طه) پروردگار ما کسی است که به هر موجودی خلقتِ مخصوص آن موجود را می‌دهد و پس از آن هدایتش می‌کند. حال اگر کسی طلب خلقت در آمریکا را داشت، خداوند همان را به او می‌دهد، منتها از هدایت او باز نمی‌ماند تا در همان شرایط نیز بتواند حق را از باطل تشخیص دهد. موفق باشید  

20937
متن پرسش
برای مراحل بالای تزکیه و کنترل قوه واهمه و خیال، انسان باید عزلت داشته باشه، به معنای اینکه در ابتدا اموری که انسان رو متأثر میکنه ترک بشه، اما وقتی این سخن به مرحله ی عمل میرسه نقاط مبهمی بوجود میاد که برای اون نقاط سوال داشتم خدمتتون. اول اینکه در طول روز بعد از انجام کارهایی مثل مطالعه کردن و سخنرانی گوش دادن و ذکر گفتن و غیره، ساعاتی هست که حال مطالعه و ذکر و سخنرانی نیست، از طرفی اموری که انسان رو متأثر میکنه باید ترک بشه، مثل تلوزیون دیدن و تلگرام رفتن و بازی کردن و غیره... در این ساعات چه کاری باید کرد؟ و دوم اینکه هر کاری که انسان رو متأثر میکنه و فکر رو مشغول میکنه به طور کامل یعنی چی؟ یعنی عکس دوران قبل رو دیدن هم شامل میشه؟ و یا نوع پیراهن پوشیدن؟ و یا خیلی از مسائل عادی روزمره دیگه؟ لطفا اگر میشه به طور کامل توضیح بدید، ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اُنس با رفقا، صله‌ی رحم، رفع حاجات خانواده و ورزش اموری است که در کنار مطالعه و عبادت می‌تواند مفید باشد 2- در ابتدا باید از هرگونه عملی که سالک را از عالَمش خارج می‌کند، خودداری شود ولی بعد از مدتی با وسعت بیشتری که پیش می‌آید این امور عادی، مُخلّ سلوک نخواهد بود. موفق باشید

20933
متن پرسش
سلام: یه روایتی خوندم که پیامبر فلان دستور رو داد، مثلا قصاص مردان توسط زنان و بعد از نزول آیه 34 سوره نساء این دستور لغو شد. مگه میشه؟ پیامبر دستوری داد که حق نبود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن یک بار به صورت اجمالی و کلی بر پیامبر نازل شد و در این رابطه حضرت کلیّات مطلب را می‌دانستند و مطابق آن دستور می‌دادند و سپس طی 23 سال به صورت تفصیلی نازل شد و حکم هر چیزی به صورت جزئی مشخص گردید. موفق باشید

20931
متن پرسش
سلام: بنده طلبه پایه دوم حوزه مشکات هستم، این ترم به ما درس نهج البلاغه ارائه شده و پژوهش علمی ترویجی مبتنی بر نهج البلاغه از ما خواسته شده، بنده در انتخاب موضوع، موضوعی رو از کتاب کربلا مبارزه با پوچی های شما الهام گرفتم مبتنی بر نحوه مواجهه با تاریخ در نهج البلاغه و اونجا مبتنی بر این جمله امیرالمومنین (ع) در نامه به امام حسن (ع) که می فرمایند: «گونه ای با گذشتگان زندگی کردم که گویی یکی از آنان شدم» می خواستم در مورد تایخ حضوری یه تحقیق چند هزار کلمه ای بنویسم، با یه جستجو متجه شدم مطلب خاصی توی این موضوع تولید نشده، خواستم اگر مقدور است در معرفی منابع و یا اگر ایده ای دارید بنده رو یاری کنیدد. در ادامه طرح اولیه را که حوزه قبول کرده براتان می فرستم که بیشتر با مراد بنده آگاه شوید: الگوی مواجهه با حوادث تاریخی در نهج البلاغه روش معمول در فهم حادثه‌های تاریخی اینگونه است که به واسطه آثار، بقایا و متون تاریخی درکی حصولی از آن به دست می‌آوریم اما گاهی به وسیله اتحاد روحانی با حادثه مذکور، محقق به آن حادثه وصل شده و نه تنها شناسای آن بلکه به بازیگر آن حادثه تبدیل می‌شود. این روش تنها با شناخت حضوری از تاریخ به دست می‌آید. تاریخ حضوری درآمدن از امروز و فردا و وارد شدن به ساحت اقدس وقت حضوری است. تمام تلاش عرفان عملی فهم حادثه‌ها از این طریق است به همین دلیل در اشعار فراوانی مضامینی اینگونه وارد شده که: صوفی ابن وقت است ای رفیق. در نامه ای از امیرالمومنین به امام حسن (ع) وارد شده است که: چنان در احوال گذشتگان نظر کردم که یکی از آنها به حساب آیم و گویی با آن‌ها زندگی کرده ام. از این روایت این ایده به ذهن خطور می کند که نحوه مواجهه حضرت امیر (ع) با تاریخ نه از جنس مطالعه بلکه از جنس تدبر حضوری و هم عالم شدن با آنان بوده است. راز مطرح کردن روایت‌های تاریخی از زندگی انبیاء توسط قرآن در همین نکته نهفته است. هدف نه بیان نکاتی تاریخی بلکه هم عهد شدن و هم تاریخ شدن با زندگی آن نبی است. اگر تاریخ پا در صحنه حضور بگذارد به فکر و ذکر منتهی می‌شود در غیر این صورت تنها اساطیر الولینی بیش نیست. لازمه این نوع نگاه به تاریخ تبیین فلسفه تاریخی یا به عبارت دقیق تر تبیین نوع جدیدی از حکمت تاریخ است. کلید واژه ها. فلسفه تاریخ. حکمت تاریخ. تاریخ حضوری. وقت اقدس. مفسر حضوری حادثه ها. عالم حوادث تاریخی.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم در مواجهه‌ی حضرت با معاویه و نامه‌هایی که حضرت در این رابطه نوشته‌اند، به کمک شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن ابی‌الحدید نکات خوبی به‌دست آورید. در ضمن جلد چهارم کتاب «عنصر شجاعت» از آیت اللّه کمره‌ای در تبیین فضای تاریخی امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» در کوفه نکات ارزشمندی را در اختیار شما می‌گذارد. موفق باشید

20930
متن پرسش
سلام: برای افزایش هوش (نه حافظه) چه راهکارهای علمی و نقلی و عقلی و تجربی پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً «هوش» یک امر موهبی است که به بعضی داده می‌شود. آری! اگر انسان ذهن خود را مشغول امور بیهوده نکند، از هوشی که دارد می‌تواند بهره ببرد، وگرنه همان اندک هوشِ موهبی را هم بی‌نتیجه می‌گذارد. موفق باشید

20928
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: بنده با شدت با شاغل بودن همسرم مخالفم ولی چند روزی است که شاغل شده و هر چه نهیش می کنم تاثیری ندارد. بی توجهی می کنم گر چه از نظر روحی اذیت می شود ولی باز هم فایده ندارد. راستش من با این موضوع اصلا نمی توانم و نمی خواهم کنار بیایم. تکلیف چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» شده است مبنی بر آن‌که امروز در تاریخی زندگی می‌کنیم که دیگر بسیاری از کارهایی که دیروز در خانه انجام می‌شد، به بیرون خانه منتقل شده است و زن، اگر کاری جدّی و معنابخش در خانه نداشته باشد، وجودش در خانه با یک نوع بی‌هویتی همراه می‌شود که نتیجه‌ی آن مشغول‌شدن به امور وَهمی و یا دنبال‌کردنِ سریال‌هاست. آری! خوب است که کمک او کنید تا نشان دهد با مسئولیت‌های اجتماعی می‌توانند انسان‌های متعهد و نمونه باشند. موفق باشید

20924
متن پرسش
با سلام: لطفا راهنمایی بفرمایید که آیا ایرادی دارد که برای رفع بیماری های ذهنی مثل ترس های خیالی و توهم از تمریناتی استفاده کنیم که با عنوان تمرینات پاکسازی و آمادگی برای آزادسازی کندالینی نام برده میشه و بصورت آنلاین و بدون حضور استاد هم انجام میشه. و کلا میتونیم از آزادسازی کندالینی استفاده کنیم؟ چون تاثیرش گویا خیلی سریع هست اگر در کنارش عبادت هم داشته باشیم. البته نماز هم بجا می آورم. سالهاست نماز می خوانم. ولی تحولی در خودم ندیدم. ممنون میشم. اگر در سایت جواب نمی دهید حداقل ایمیل بزنید. تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که بنده اطلاع دارم این روش‌ها در رابطه با آزادکردنِ نفس است تا وجهِ تجردِ آن با شدت بیشتر عمل کند که کلاً مرتاض‌ها نیز در همین مسیر عمل می‌کنند. ولی روش توحیدی مسیری است که انسان به‌جایِ آزادکردنِ قدرت نفس، سعی می‌کند با منبعِ لایزالِ هستی مرتبط شود. و این غیر از آن است که نفس را آزاد کنیم تا مثلاً قوای خود را تا مراحل فوق کیهانی سیر دهد. در این حالت، هنوز در محدوده‌ی تجرد نفس از نفس بهره می‌بریم. در این مورد کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» و شرح صوتی 17 جلسه‌ی آن به نظرم بتواند کمک کند. موفق باشید

20923
متن پرسش
استاد عزیزم سلام: یکی از شاگردان تان هستم. البته با یک واسطه. مدتی است فوق العاده ذهنم را درگیر کرده است. اوایل مسائل بنیادین خیلی درگیرم می کرد مثل اصل وجود خدا و ... می دانید، رفتار و گفتار خیلی از آنها که منتسب به دین بودند به دلم نمی نشست. همانند مسئله ای چون قتل که با وجودم سازگار نبود، این تنها مشکل خودم نبود. می توان گفت ۹۹ درصد جامعه به همین مشکلات گرفتار اند که من هم جز آنها بودم. بعضا حرف ها و دستور العمل های شخصیت های لیبرال و تمدن مدرن بهتر به دلم می نشست و جریان منتسب به توحید را وجدم قبول نمی کرد. چه از حرف هایی که از عرفان می زدند و طوری لیدر های خود را معرفی می کردند که چون کاهنان معابد از آنها و هر چه منتسب به آنها بود بدم می آمد. تنها چیز خوب شان اصل خود توحید بود. آن هم نه تمام توصیفاتی که از توحید ارائه می کردند. ائمه را هم جوری توصیف می کردند که انسان با مقایسه ی با ملحدان، ملحدان را به خد نزدیک تر می یافت. اما هیچ گاه کامل دلم با جریان مدرن و امانیسم پاک نمی شد تا اینکه بالاخره به درس های معرفت النفس و برهان صدیقین شما رسیدم. گویا آن وقت محبوب حقیقی خود را یافتم. دیگر سر از پا نمی شناختم. بنده که تا مدت ها به فردی لیبرال شناخته می شدم، زیبایی توحید تمام جذابیت لیبرالیسم را برد. حال سالها می گذرد. تا مسئله ی تمدن نیز رسیدم و خیلی خوب بسیاری از اهدافم مشخص شد در زندگی و هویتی پیدا کردم. اما هنوز در ارتباط با جریان خودی و رجوع به منابع زدگی هایی برایم حاصل می شود که گاهی آنقدر سخت است که این ظن به ذهنم می رسد که همه چیز را کنتر بگذارم و همان زندگی قبلی خودم بهتر بود، اما در این مواقع همه چیز را کنار می گذارم و با دلم پیش مبدا عالم می روم و مستقیم بدون در نظر گرفتن همه ی حرف هایی که می زنند پیش خودش می روم و خیلی خودمانی با او صحبت می کنم. آخر گاهی برخی برداشت ها آنقدر سنگین است که انسان می ترسد حتی با او صحبت کند. فکر می کند بنده هایش مهربان تر از اویند. آنوقت تکیه ام را می گذارم بر وجود خودم. آنوقت می بینم که نه آنها غلط بود ولی باز نمی توانم درست برخی برداشت ها را درست هضم کنم. رفتار برخی از بزرگان را آنطور که دیگران می گویند اصلا درک نمی کنم اما با خودشان مستقیم که مرتبط می شوم اصلا شخصیت دیگری از آنها می بینم. مثلا تا مدتی پیش از علامه حسن زاده اصلا تصور خوبی نداشتم تا آنکه تعدادی از صوت هایشان را گوش کردم. فوق العاده بودند. یا مثلا علامه طباطبایی. تا آنکه با آثارشان مستقیما ارتباط گرفتم. خیلی فرق می کردند. تعریف دیگران همانند کاهنان بود و ارتباط مستقیم همچون آب زلال. یک بار هم با علامه مصباح ارتباط مستقیمی داشتم. خیلی خودمانی. خیلی عالی بود. اما نمی توانم خیلی چیز ها را درست درک کنم. مثلا یکی در مسائل اجتماعی، در ارتباط با دیگران و‌ مسئله ی عذاب و گناه، اینکه می بینم خوب همه تقریبا گناه کم و زیاد دارند اما اینکه آیا وارد عذاب می شوند؟ اینکه مغضوب خدایند؟ و اینکه نباید با مغضوب خدا انس گرفت؟ همه چیز می پاشد. از خانواده کمی ترس دارم. و هزاران مشکل از این دست. سر کلاس های معارف هم عمده ی دوستانم از آنطور خدا برایشان با دین معرفی شده که الحاد را بهتر می دانند. نه اینکه مسائل برایشان حل شده باشد و طغیان کنند. خوب بعضا با نگاهی که به دین دارند حق را به آنها می دهم. هفته ی پیش هم یکی از دوستانم چون نتوانست درست مشکلات فکری خود را در ارتباط با خدا حل کند در حمام خوابگاه خودکشی کرد. می دانید این مشکلات دارد خفه مان می کند و هیچ کس را هم نداریم. تنها چیزی که داریم در نهایت عمق دلمان تکیه به وجودی است مهربان که بعضا با آنچه از خدا برداشت می شود خیلی متفاوت است. این سردرگمی ها و این مشکلات دارد خفه ام می کند. و هیچ کس را جز همان مهربان ندارم.می دانید بعضی وقت ها حتی نمی توانم به قرآن هم رجوع کنم چون آنچه برداشت می کنم خیلی بد است. اگر می شود کمکم کنید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:چرا باید از روح و روحیه‌ای که نمی‌خواهد با بازی‌های زمانه خود را فریب دهد؛ گله‌مند باشید؟ نهیبی که در درون شما هست، نهیبی است به سوی سعادت ولی همین راهی را که شروع کرده‌اید را آرام‌آرام ادامه دهید، مطمئن باشیدآن زمانی که گذرتان به روایات و آیات افتاد صدبرابرِ زمانی که با آثار مستقیم آن عالمان بزرگ روبه‌رو شدید، روحیه می‌گیرید و متوجه می‌شوید معنایِ خلقت شما چه اندازه دقیق و حساب‌شده و حکیمانه و عالمانه بوده است. فراموش نکنید بعضی از این مطالب که فعلاً شما از آن‌ها سرخورده‌اید، مربوط به تاریخِ خودش بوده است و در آن زمان، معنای خوبی داشته است. اشکال ما در آن است که متوجه نیستیم تفکر، تاریخی است هرچند متون مقدس، ماوراء تاریخ است. موفق باشید

20922
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در بحث روانشناسی ما شاهد این هستیم که استاد روانشناس سرکلاس وقتی از تغییر جنسیت صحبت می کند آن را صرفا یک گرایش و یک نیاز عادی در انسان هایی معرفی می کند که این کشش نسبت به رفتار های جنس مخالف در او هست و این را کاملا عادی می دانند و رفتار جامعه را از بسته بودن ذهن معرفی می کند و آن را یک حق انسانی معرفی می کنند حداقل در مورد اساتید بنده اینگونه هست. نظرتون رو لطف بفرمایید در مورد این موضوع. استاد من یه مدتی کتب جنابعالی رو کار می کردم در حد چند کتاب نخست اما بعد از مدتی جذب فلسفه و فلسفه اسلامی شدم و اون زمان اختصاص داده شده رو با فلسفه جایگزین کردم خواستم راهنمایی کنین بنده رو که آیا اون روند قدمی رو ادامه بدم و به خودشناسی و سایر مباحث بپردازم یا روند فلسفه را که تازه شروع کرده ام ادامه بدم؟ خودم حس کردم مطالعات قبلی به عنوان یک پایه و اساس احتیاج دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند میل به جنس مخالف را در انسان قرار داد جهت بقای نسل، و لذت‌بردن، فرعِ آن است و موضوع گرایش به تغییر جنسیت به دلایل واهی مثل این‌که از جنس دیگر لذت می‌برد، کافی نیست برای به رسمیت‌شناختن آن الااین‌که واقعاً از نظر فیزیولوژیک مانعی در میان باشد که مانع ظهور جنسیتِ واقعی طرف شده است که موضوع آن متفاوت است 2- به نظرم مقدمات فلسفی حداقل در حدّ «بدایة الحکمه» کار را جلو می‌برد. موفق باشید

20921
متن پرسش
سلام: با توجه به مطالب صفحه 58 کتاب «ده نکته از معرفت نفس» که میگه «اصل اساسی انسان همین روح است که فوق ملائکه است ........ و همان وجه الله است.» و طبق روایات هم که وجه الله اهل بیت هستند پس روح همان مقام اهل بیت است؟ یا خود اهل بیت هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. زیرا در روایت داریم: «اول ما خلق اللّه» حضرت محمد و آل او «علیهم‌السلام» است. از طرفی داریم که روح، بالاترین مخلوق یعنی همان اولین مخلوق است. موفق

20919
متن پرسش
با عرض سلام: به نظر می رسد قبول معجزه موجب بسط شکاکیت می شود البته مقصودم این نیست که نباید پذیرفت بلکه ضمن اینکه اعجاز را قبول داریم یکی از تبعاتش شکاکیت است. مثلا شتر حضرت صالح را در نظر بگیرید با قبول این اعجاز از این پس چگونه می توانیم مطمئن شویم هر شتر یا حیوان دیگری که می بینیم سیر طبیعی را طی کرده یا به اعجاز به وجود آمده؟ دقت داشته باشیم که قواعد عقلی استثنا پذیر نیست یا باید پذیرفت هر شتری سیر طبیعی دارد یا اگر استثنا آمد در بقیه موارد نیز باب شکاکیت باز می شود. البته این اعجاز محدود به زمان گذشته نیست و ممکن است در عصر ما نیز حضرت حق بنا به مصالحی چنین کراماتی را به دست اولیا جاری کند. دقت داشته باشید بحث معرفت شناسی است و حقیر آن را جایی مطالعه نکردم و امید که این مسئله را برایم حل کنید و در این سوال ابدا به بعد عملی مسئله کار ندارم یک شکاک مثل بقیه زندگی و عمل می کند اما این ربطی به مسائل علمی ندارد، پس ما به نحوه برخورد با آن شتر کار نداریم مسئله اینجاست که فرض کنید شخصی مطلع نبوده شتر اعجازیست قطعا با مشاهده آن به خطا افتاده و به یقین می رسیده این شتر از نطفه به اینجا رسیده و فرض کنید رهگذری بوده است و به سمعش نرسیده شتر اعجازیست و طبعا در این خطا باقی خواهد ماند و ما در این بحث معرفت شناسی می خواهیم جلوی این خطا را بگیریم البته شتر مثال است و بقیه موارد به همین نحو است چگونه بفهمیم هر فرد پدری دارد هر مار مار است نه عصا و قس علی هذا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معجزه یعنی چیزی که اگر همه‌ی انسان‌های عالم با همه‌ی توانایی‌های علمی و عملی جمع شوند، نتوانند آن را به‌وجود آورند. در این راستاست که افراد متوجه می‌شوند آن معجزه در محدوده‌ی توانایی‌های انسانی نیست و باید اراده‌ی خداوند از آن طریق به طور خاص به میان آمده باشد و این‌جاست که افراد متوجه می‌شوند آن فرد حقیقتاً باید رسول خدا باشد. به همین جهت خداوند در اثبات نبوت پیامبر می‌فرماید: «وَ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (/23بقره) یعنی اگر شک دارید که آن‌چه بر بنده‌ی ما نازل شده است از طرف خداوند است، همه‌ی یاران‌تان را بدون آن‌که خدا در صحنه باشد بیاورید و یک سوره مثل سوره‌های قرآن شکل دهید. در مورد سایر معجزات نیز قضیه از همین قرار است. موفق باشید

20918
متن پرسش
با سلام: سوال بنده در مورد قوم یهود است. روند تاریخی قوم یهود نشان می دهد که جریان این قوم از زمان حضرت یعقوب علیه السلام شروع می شود. و حضرت یوسف علیه السلام به تنهایی سالیانی در مصر زندگی می کرد. اما پس از این مدت قوم حضرت یوسف به مصر کوچ کردند. از این زمان به بعد بود که این قوم به صورت ویژه رسیدگی می شدند. و این جریان سالیان زیادی و در زمان پیامبران بعدی از جمله حضرت موسی علیه السلام نیز ادامه یافت. و این رسیدگی بلند مدت باعث شده است یهودیان فکر کنند همیشه برتر هستند. سوال من این است که اولا آیا این تحلیل درست است؟ ثانیا علت آن چه بوده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان مصر هم بنی‌اسرائیل بعد از حضرت یوسف «علیه‌السلام» کارشان به ذلت و خواری کشید و در مقابل فرعون تا آن‌جا ذلیل شدند که خدمتگذاریِ قبطیان کارشان بود و به همین جهت حضرت موسی «علیه‌السلام» تلاش کردند آن‌ها را از مصر خارج نمایند. بنی‌اسرائیل به جهت روحیه‌ی توحیدی که در پیروی از حضرت موسی «علیه‌السلام» به‌دست آوردند؛ قرآن در توصیف‌شان می‌فرماید: «يا بَني‏ إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي‏ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ» (47/ بقره) و آن‌ها متوجه‌ی این امر نشدند که ملاکِ برتری، توحید است و نه نژاد. و همین توهّم موجب شد تا از توحید محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» استقبال نکنند. موفق باشید

20917
متن پرسش
سلام: طلبه هستم می خواستم در رشته علوم تربیتی کار کنم به نظرتون غیر از مطالعات حوزوی چه مطالعات دیگه ای نیازه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر از من بپرسید علوم تربیتیِ واقعی «عرفان عملی و نظری» است یعنی «منازل‌السائرین» و «فصوص‌الحکم». موفق باشید

20914
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: لطفا بفرمایید نظر ملاصدرا در مورد زنها چگونه است؟ چندی پیش مطلبی شنیدم حاکی از اینکه ایشان زنان را حیواناتی در اختیار مردان می داند و جایگاه سخیفی برایشان قائل است بنده با توجه به مبانی ایشان نتوانستم باور کنم. لطفا شما راهنمایی بفرمایید. ممنون و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد: «ابداً این‌طور نیست. در این مورد خوب است به کتاب «سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن سینا تا ملاصدرا» از آقای دکتر مهدی امامی جمعه رجوع شود. موفق باشید

نمایش چاپی