باسمه تعالی: سلام علیکم: فقهِ مرسوم، انسان را نهتنها در موضوع احکام رشد میدهد، حتی در سایر موضوعات نیز میپروراند تا با دقت بیشتری موضوعاتی مثل عرفان و فلسفه و تفسیر را دنبال کند. به این جهت فقهِ مرسوم در این زمان میتواند برای امثال رهبری به جهت روحیهی تمدنسازی، نقش تاریخی ایفاء نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نبوت، پیامبر خدا از حضرت حق خبر میگیرند، ولی مأمور به ابلاغ آن نیستند. ولی وقتی نبی و رسول بودند، مأمور ابلاغ آن خبرها نیز میباشند. به عنوان نمونه برای حضرت زکریا داریم: «نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحين». ولی در مورد حضرت موسی «علیهالسلام» داریم: «كانَ رَسُولاً نَبِيًّا». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: غم حضرت زهرا «سلاماللّهعلیها» از آن جهت است که چرا امت اسلام به چنین انحرافی دچار شدند، نه آنکه گمان کنیم که آن حضرت به جهت آنکه تصور میکنند عالَم از دستِ خدا بیرون رفته است؛ مضطرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احساس حضور تاریخی چیزی است که انسان باید با حساسیت لازم متذکر آن شود. آری! اگر انسان تنها به عبادات فردی خود نظر کند گوشش بدهکارِ این حرفها نخواهد شد و خودش مقصر است که ابعادی از دیانت را فرو نهاده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک برتری اُمویان، برتری قومی و عربی است و اساس فکر آنها غلط است، نه آنکه از جهت تقوا بخواهند کسی را برتر بدانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معاویه نشان داد که با اصل اسلام مخالف است، ولی خلفا به جهت اشتباهاتشان، زمینهای شدند که اُمویان و معاویه به میدان بیایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعجب میکنم! مگر امروز، روزِ این حرفهاست؟! حقیقتاً اگر کسی مثل حضرت امام در اندیشهی فلاسفه تعمق کرده باشند حرفش آن خواهد بود که فلاسفه مبینِ سخنان انبیاء هستند. حضرت امام «رضوان الله عليه» در شرح حديث دوازدهم در كتاب چهل حديث مى فرمايند: نظر در ذات براى اثبات وجود توحيد و تنزيه و تقديس آن، غايت ارسال انبياء و آمال عرفا بوده و قرآن كريم و احاديث شريفه مشحون از علم به ذات و كمالات اسماء الهى است و هيچ كتابى از كتب حكما و متكلمين بيشتر از كتاب كريم الهى و كتب معتبره ى اخبار مثل «اصول كافى» و «توحيد صدوق» غور در اثبات ذات و اسماء و صفات ننموده. ليكن مصيبت در آن است كه در قرون اخير بعضى جاهلان در لباس اهل علم پيدا شده كه نديده و نسنجيده و از كتاب و سنت عارى و برى بوده، مجردِ جهلِ خود را دليل بطلان علم به مبدأ و معاد دانسته، براى رواج بازار خود، نظر در معارف را كه غايتِ مقصد انبياء و اولياء (عليهم السلام) است و سر تا پاى كتاب خدا و اخبار اهل بيت (عليهم السلام) مشحون از آن است را حرام شمرده و هر ناسزايى و تهمتى را از اهل آن دريغ ندانسته و قلوب بندگان خدا را از علم به مبدأ و معاد منصرف كرده و اسباب تفرقه ى كلمه و شتات جمعيت مسلمين گرديده و از او اگر سؤال شود كه اين همه تكفير و تفسيق براى چيست؟ متشبث شود بر حديث «لا تَتَفَكَّرُوا فِي ذاتِ الله». اين بيچاره ى جاهل از دو جهت در اشتباه و جهالت است: يكى آنكه گمان كرده حكماء تفكر در ذات مى كنند، با آنكه تفكر در ذات را و اكْتِناهِ آن را ممتنع مى دانند و اين خود يكى از مسائل مبرهنه ى آن علم است. و ديگر آنكه معنى حديث را ندانسته گمان كرده مطلقاً راجع به ذات مقدس نبايد اسمى برده شود.[1] موفق باشید
[1] ( 1)- ر. ك: شرح چهل حديث، امام خمينى« رضوان الله تعالى عليه»، حديث شماره ى 12، باب تفكر. صص 192- 193
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از مداحان حقیقتاً شخصیتشان مطابق اسمشان که مرشد گفته میشود، مرشدند و برای خود سالکی هستند، از جمله جناب حاج منضور ارضی از این جنس است هرچند ممکن است در مواضع جزئی سیاسی با بعضیها تفاوت نظر داشته باشند. بحث در کلّیتِ شخصیت این افراد است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاً این حرفها معنا نمیدهد. زیرا فرشتگان ابعاد مختلفی ندارند تا از طریق امتحان، بخواهند بُعدی را بر بُعدی ترجیح دهند. در مورد آنها قرآن میفرماید: «و ما منّا إلاّ و له مقام معلوم» یعنی هرکدام از ما مقام معلوم و ثابتی داریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در رابطه با چگونگى امامت حضرت ابراهيم (ع) مى فرمايد: «وَ اذِابْتَلي ابْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاتَمَّهُنَّ قالَ انّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ اماماً، قالَ وَ مِنْ ذُرّيَتي قالَ لا يَنالُ عَهْدي الظّالِمين»[1] آنگاه كه ابراهيم را پروردگارش به شكلهاى گوناگون آزمود و او همه ى آزمونها را به خوبى پشت سر گذارد، پروردگارش به او فرمود: من تو را براى مردم امام قرار مى دهم، و او پرسيد: آيا از فرزندانم نيز به چنين مرتبه اى خواهند رسيد؟ پروردگارش گفت: فرزندان غير ظالم تو به چنين مقامى خواهند رسيد.
از آيه ى فوق مى توان متوجه نكات زير شد: 1- آيه بعد از امتحانات ممتد بر حضرت ابراهيم (ع) نازل شده يعنى بعد از قربانى كردن فرزند و به آتش انداختن آن حضرت و مهاجرت از شام، بدين صورت آيه در آخر عمر آن حضرت بر آن حضرت نازل شده و خبر از امامت او داد.
2- حضرت ابراهيم (ع) قبل از امام شدن «نبى» بوده و علاوه بر اين كه امتحان كردن ها در موقعى بوده كه او پيامبر بوده، همين خطابِ خدا بر او - كه مى گويد من تو را امام قرار دادم - دليل بر آن است كه آن حضرت نبى بوده است.[2]
3- حضرت ابراهيم (ع) اين «امامت» را براى فرزندانش تقاضا كرد. پس اين امامت يك مقام است و عهدى است الهى كه گاهى با نبوت همراه است و گاهى جداى از آن است و ايشان همين امامت را براى فرزندانشان تقاضا كردند، آن هم به جهت آنكه حضرت متوجه ارزش امامت براى هدايت جامعه ى انسانى شدند.
4- خداوند نه تنها تقاضاى حضرت را رد نكرد بلكه فرمود: اين عهد را به فرزندانت كه ظالم باشند نمى دهم. پس از بين فرزندان حضرت كسانى كه در هيچ بُعدى ظالم نباشند، يعنى معصوم باشند، امام هستند. در صورتى كه نه ظلم به نفس و نه ظلم به خلق و نه ظلم به حق، هيچ كدام در شخصيت آنها نباشد. لذا علامه طباطبائى «رحمةالله عليه» در مورد «لا ينال عهدى الظالمين» مى فرمايند: در ابتداى امر چهار احتمال براى ظالم بودن افراد مى رود: 1- كسانى كه تمام عمر ظالم باشند. 2- كسانى كه تمام عمر پاك باشند. 3- كسانى كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند. 4- كسانى كه اول عمر پاك و آخر عمر گناهكار باشند. بعد مى فرمايند: شأن حضرت ابراهيم (ع) اجلّ از آن است كه امامت را از خدا براى قسم اول و چهارم بخواهد. پس تقاضاى حضرت مى ماند براى دو گروه ديگر كه حضرت ممكن است از آن دو سؤال كند و خداوند مى فرمايد: از آن دو - يعنى آنهايى كه تمام عمر پاك باشند و كسانى كه اول عمر ظالم و در آخر عمر پاك باشند - عهد خود را به ظالمين از آن دو نمى دهم. پس مى ماند آنهايى كه همواره در عصمت بوده اند و اينها مى توانند مقام امامت را داشته باشند. بر اين اساس ما مى گوييم امامان از ابتداى عمر تا آخر عمر معصوم هستند.
5- چون واژه ى «جَعَلَ» يعنى «قراردادن» را براى امام به كاربرد و مى فرمايد: «ما تو را امام قرار داديم» پس امامت يك منصب موهبتى است و نه اكتسابى. از طرفى بايد امام معصوم باشد، پس عصمت امام موهبتى است و نه اكتسابى. و اينكه فرمود: «انّي جاعِلٌ فِي الارْضِ خليفَةً» خبر از استمرار جعل خلافت و امامت مى دهد، يعنى همواره در هر زمانى خداوند خليفه اى از خود در زمين قرار مى دهد. در رابطه با عصمت غير اكتسابى امام، امام رضا (ع) مى فرمايند:
«مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ» امام مخصوص به كمال و فضلى شده كه خودش به دست نياورده بلكه از طريق خدايى كه داراى فضل و بخشش است به او داده شده.
6- قرآن در آيه ى 33 سوره ى احزاب مى فرمايد: اهل البيت پيامبر (ص) از هر پليدى مبرايند، يعنى معصومند. از طرفى اهل البيت فرزندان ابراهيم اند. پس آنها امامند به همان معنايى كه ابراهيم (ع) امام بود. و در آيه ى 26 سوره ى زخرف مى فرمايد: «وَ اذْ قالَ ابْراهيم لَابيهِ وَ قومِهِ انَّني بَريءٌ مِمّا تَعْبُدون الّا الَّذي فَطَرَني فَانَّهُ سَيَهْدين وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقيةً فِي عَقِبهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون» يعنى به ياد آر آن زمانى را كه ابراهيم به پدرش (عمويش) و قومش گفت: من از آنچه شما مى پرستيد مبرا هستم، و آن را مى پرستم كه مرا به وجود آورد و مرا هدايت خواهد كرد و آن هدايت را خداوند «كَلِمَةً باقيةً» و سنت پايدارى در نسل ابراهيم (ع) قرار داد تا بلكه مردم به آن امام رجوع كنند. از اين آيه مى فهميم كه هيچ گاه امامت از فرزندان ابراهيم (ع) خالى نيست. چون مى فرمايد: هدايت را يك سنت پايدار در نسل او قرار داد تا بشر از هدايت الهى برخوردار باشد. و در روايت داريم: «كلمه باقيه» در اهل بيت پيامبر (ص) و در ذرّيه ى امام حسين (ع) تا قيامت ادامه دارد.[3] موفق باشید
[1] - سوره ى بقره، آيه ى 124.
[2] ( 1)- امام صادق( ع) مى فرمايند: خداوند پيش از آنكه ابراهيم را به نبوت برگزيند، به بندگى خويش برگزيد، و پيش از آنكه او را به رسالت برگزيند، به نبوت برگزيد، و پيش از آنكه او را به عنوان خليلِ خود برگزيند، به رسالت برگزيد، و پيش از آنكه مقام امامت را به او عطا كند، او را به عنوان خليل خويش برگزيد، و پس از آنكه آن مقامات براى او حاصل گرديد، فرمود:« انّي جاعِلُك لِلنّاس اماماً» ( اصول كافى، كتاب الحجة، باب طبقات الانبياء، حديث 2).
[3] ( 1)- بحارالأنوار، ج 25، ص 253.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیاتی هست که علامه طباطبایی به عنوان غرر آیات مطرح میکنند مثل آیات 21 سورهی حجر و 50 سورهی طه. زیرا میتوان با مبانی چنین آیاتی مقصد و جهت و اشارهی بقیهی آیات را فهمید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً اگر کسی جایگاه احکام را بداند در سلوک خود بهتر میتواند از آنها استفاده کند 2- فلسفه موجب میشود که وجهِ اخلاقی امور تا آخر حفظ گردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ابراهیم«علیهالسلام» اولین امام در تاریخ بودهاند تا فضایِ تمدنسازیِ دین که نحوهای از مدیریت اجتماعی دین است در حساسترین نقطهی زمین شروع شود و از این طریق امامت در سه پیامبر بعدی به زیرساختهایی رسید که بتواند بعد از آخرین نبی با همهی موانعی که بود، ادامه یابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این مسائل نیستم ولی در اینکه امروز ما سخن مولایمان حضرت صاحب الزمان«علیهالسلام» را از زبان رهبر انقلاب میشنویم، هیچ شکی نداریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در عبادات باید سلوک خود را مطابق سیرهی امامان معصوم جلو برد و اعتناء به آن القائاتی که میگوید مثلاً 14 مرتبه باید آن ذکر را گفت؛ نباید کرد 2- به نظر میآید با مطالعهی کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در مورد قسمت دوم سؤال، نکات خوبی برایتان روشن میشود. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گاهی به نظر میآید باید به خواستگاهِ سؤال عزیزان توجه کرد و جواب داد و نه به ظاهرِ سؤالات. مثل آنکه در قرآن هست که طرف میپرسد چه چیزی انفاق کنیم؟ ولی خداوند مسئله را میبرد در جایگاه اصلی سؤال، و آن اینکه به چه کسانی باید انفاق کرد. ملاحظه کنید: «يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ» (215/بقره) بنابراین اگر به قول شما سؤالات را ذبح میکنیم، ذبح شرعی انجام میگیرد 2- در مورد شکی که به میان میاورید، بحث در محلبودن و محلنبودنِ شک در میان نیست، بحث در این که دکارت میرسد به اینکه در شکبودن، کسی دارد شک میکند که در شکبودنِ خود، شک ندارد و از این طریق بحث را تا یقینِ به وجود انسانی که شک میکند، جلو میبرد با همان جملهی مشهورِ «من شک میکنم، پس هستم». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خردمندانِ هر تاریخ کسانیاند که متوجهی ظرفیت زمانهی خود میباشند، ظرفیتی که در زمانی دیگر غایب میشود[1] و تفاوت «شهادت» با «انتحار» در همین جا است. در انتحار، احساساتی کور و بیآینده در میان است ولی در شهادت، خردمندی خاصی در راستایِ فهم ظرفیت تاریخی به میان آمده است و به همین جهت شهادت، تاریخساز است. زیرا شهید، خردمندترین انسان روزگار خود میباشد و بیش از همه به مسائل روزگار خود فکر کرده است.
از آنجایی که آیندهنگری آموختنی نیست تا کسی با درس و مدرسه بهدست آورد و آن با چشم و گوش بازِ کسانی که محرم راز زمانهاند حاصل میشود، میتوان شهدا را که متوجه راز زمانهی خود شدهاند، بصیرترین انسانهای تاریخ دانست از آن جهت که زمان و مقضیات زمانهی خود را میشناختند و میدانستند چه میتوانیم بکنیم و چه نمیتوانیم انجام دهیم، بصیرتی که در داعشیها نبود و نیست. موفق باشید
[1]- این همان غفلتی است که امثال توابین بعد از نهضت کربلا داشتند که دیگر آن ظرفیت که شهدا کربلا متوجه آن بودند برای آنها غایب شد و عملا به اسم شهادت، دست به خودکشی زدند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسانها تعهداتی نسبت به جامعهی خود دارند و سربازی در جایگاه اصلی خود، رعایتِ آن تعهدی است که ما نسبت به کشورمان باید داشته باشیم، میماند که در دل این کار تجربیات مخصوص به خودش برای ما پیش میآید و عموماً تفاوت روشنی بین کسانی که به سربازی رفتهاند با بقیه پیش میآید. و به این دلیل به نظر بنده نباید سربازی اختیاری باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً جوابها به ایمیل جنابعالی نمیرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نحوهای از سلوک، انسان متوجهی حضور تاریخی ارادهی الهی میشود و مبتنی بر آن عمل میکند. وقتی رعایت دستورات الهی را داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجلی ذات بر ذات مبتنی است بر علم خدا بر خودش و اینکه خود را در خود و یا در اسماء به تماشا بنشیند و از این جهت همیشه آنچه در میان است تجلی ذات بر ذات است حتی آنجایی که مخلوقات را خلق میکند. به همین معنا جناب حافظ رازگشایی میکند و میفرماید: «نظری کرد که بیند به جهان صورت خویش / خیمه در آب و گل مزرعه آدم زد». 2- این نحوهای از تجرد است و روبهروشدن با تجرد نفس، ارزشش آن است که انسان تجرد نفس خود را بهتر حس میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! امام مظهر یگانگی خداوند است و نور اوست که ما را متوجهی حضرت احد میکند 2- بعضی از مظاهر شدت بیشتری دارند مثل صورت که بهتر از کف پا حالات روحی انسان را نشان میدهد 3- استغفارِ ائمه، جهت دفع است تا گناه، به سراغ آنها نیاید و استغفار ما جهت رفع است تا خداوند گناهی که مرتکب شدهایم را رفع کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه شد خداوند چه راهی را در مقابل او گشوده است، در تحقق آن میکوشد و معلوم است که با موانعی روبهرو میشود. لذا هم موشک میسازد و هم در سوریه برای دفعِ موانع حاضر میشود و اینها دست به دست هم میدهند و انقلاب اسلامی را بهعنوان تمدنی غیر از تمدن غرب به میان میآورند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات خوبی است. در ضمن عنایت داشته باشید هر اندازه دشمن را بهتر معرفی کنیم، این نوع حرفهایش بیشتر بیارزش جلوه میکند. و هر اندازه بتوانیم اهداف الهیِ انسانها را به انسانها متذکر شویم، بهتر دشمن را میشناسند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اختیار عبارت است از انجام فعل و ترک فعل، و هرکدام را شما ترجیح دهید آن، فعلِ شما میشود هرچند انسان در مختاربودن مجبور است ولی نه در انجام فعل. بد نیست سری به جزوهی «جبر و اختیار» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید