باسمه تعالی: سلام علیکم: ایجاد کردن به معنای وجوددادن و تجلینمودن برای بدن بدین معنا که نفس بدن را متجلی کند، نیست. ولی ساختن به معنای آنکه از موادِ مادی استفاده کند و بدن خود را بسازد مثل آنکه استاد بنّایی ساختمان را بسازد، برای نفس هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به هر حال متوفی، نظر به محل دفن خود دارد و از قرآنی که بر سر مزار او خوانده میشود، بهرهمند میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان در دورهی جنینی بدن مناسب خود را میسازد. حال اگر در آن شرایط روح انسان با موانعی روبهرو شود که نتواند همهی اعضای خود را بسازد، در ساختن بعضی از آنها ناتوان میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن بدن تکویناً ایجاد میشود و ربطی به ارادههای جزیی ما ندارد. مثل تدبیری است که نفس بر روی بدن ما إعمال میکند و معده و قلب ما را تدبیر مینماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبل از مباحث «حرکت جوهری» باید «برهان صدیقین» مطالعه شود و با نظر به این نکته عرض شد که همهی مخلوقات در فیضِ بقاء هستند به این معنا که وجودشان از حق است و عین ربط به حضرت حق میباشند و از این جهت دائماً با تجلیاتِ وجودیِ حضرت حق، باقی هستند و اگر آن تجلی و آن ربط، نباشد بقائی نخواهند داشت و این غیر از فیضی است که موجود مادی را از قوه به فعل میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مکان، همان بُعد است. وقتی حرکت جوهری در صحنه است، لازمهی حرکت، مکان میباشد و از این جهت، زمان و مکان، وصفِ عالَم ماده است که ذات آن عین حرکت میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدای کتاب «آشتی با خدا» در بحث «چرا خدا ما را خلق کرد» عرایضی در این مورد شده است. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
جناب استاد طاهر زاده با عرض سلام و احترام: برای توکل کردن به حضرت حق در امور دو دیدگاه در ذهن خود دارم: اولی همان دیدگاه توحیدی و باور همه کاره بودن خداوند و بقول جناب مولوی: «چونکه رخنه نیست در عالم پدید / خیره یوسفوار میباید دوید» و دومی همان داستانیست که از حضرت پیامبر موقع بستن زانوی شتر نقل کرده اند همانکه جناب مولوی می فرمایند با «توکل زانوی اشتر ببند». هر چه می اندیشم برای مورد دوم هیچ سنخیتی با مورد اول نمیابم و در ذهن خود به تناقض رسیده ام و بنظرم در این مورد حق با صحابه ی پیامبر است وقتی داریم کارهایمان را حتی در کارهای جزئی مثل بستن زانوی شتر یه درستی و محکمی انجام میدهیم دیگر چه جایی برای توکل باقی می ماند؟ مثلا به طور خاص اگر در امر تصمیم برای ازدواج وقتی هیچ شرایطی حتی شرایط حدااقلی (مسکن و درآمد مطمئن) را نمی توان به طور محکم و جدی فراهم کرد پس نباید ازدواج کرد و توکل نوعی توهم ذهنی است! جناب استاد لطفا جهت حل این تناقض بنده را یاری بفرمایید. با کمال تشکر از لطف حضرت عالی
باسمه تعالی: سلام علیکم: جهانی که در آن زندگی میکنیم ظرفیت آن را دارد که نیازهای منطقی ما را جواب دهد و از این جهت تلاش میکنیم هرچند در ابتدای امر رخنهای به چشم نیاید. از طرف دیگر در این جهان و همراه با این تلاشها با هرکاری که روبهرو شدیم باید احتیاطهای لازم را در حدّ توان خود انجام دهیم تا در عین حضور در جهان با ظرفیتهای خاص و امید به گشودهشدن راه، با بیباکی جلو نرویم. موارد زیادی پیش آمده که بعضیها پس از گشودهشدن رخنهها با بیباکی عمل کردند و زانوی اشتر را نبستند و به مشکل افتادند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! امید است که طلاب به اینجاها برسند که در عین جدّیت در دروس رسمی حوزه متوجهی حضور در معارف عرفانی نیز باشند. توصیه میشود بعد از دنبالکردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» به مباحث کتاب «معاد» بپردازید. هر سه کتاب و شرح صوتی آن در سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسانها باید در دو راهیِ گرایش به فطرت و نفس امّاره، خود را انتخاب کنند که در کجا قرار گیرند تا بهتر با «خود» کنار آیند. خداوند قاعدهی جهان را اینچنین خواسته و شکل داده، حال «إمّا شاکراً و إمّا کفورا».
قرآن در آيات ۱۷۲ و ۱۷۳ سوره اعراف خبر از تعهد فطري انسان در مقابل خدا ميدهد كه انسان ذاتاً حق را ميشناسد و ربوبيت او را پذيرفته، ميفرمايد: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ، أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ» يعني آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسلهايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آري شهادت ميدهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم، يا بگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از خود اطلاعي نداشتيم، آيا ما را هلاك ميكني به جهت كاري كه آن باطلان كردند؟
نتايج آيه:
الف – ذات همة انسانها با پروردگار خود روبرو شدهاست.
ب – همه بدون استثناء ذاتاً به رب بودن خداوند شهادت دادهاند.
ج – همه با يك علم ذاتي و حضوري پروردگارشان را ميشناسند.
د – در قيامت بدكاران نميتوانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بياطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقي را همواره داشته و آنها با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نشنيدند.
ه – با توجه به اين ذات و فطرتِ آشنايِ به پروردگار هستي، نميتوانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگي را بهانهاي براي بدبودن خود بگيرند. لذا ريشه اصلي بد بودن و خوب بودن هر كس، خود فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همهشان علت مُعِدِّه يا شرايط هستند و علت اصلي خود انسان است كه در مقابل نداي فطرت چه موضع و انتخابي بكند. و چه بسا از والدين غير صالح و در محيطي فاسد، انسانهايي متعالي سربرآورند، چرا كه اين انسانها نگذاشتند صداي فطرت در جانشان خاموش شود.
و - اين نوع رويارويي با پروردگار كه از طريق علم حضوري و شهود قلبي انجام ميگيرد، جاي انكار و عذري باقي نميگذارد.
ز - چون انسان فطرت و ذاتي دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را ميشناسد، انسان ميتواند با فعّال نگهداشتن آن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.
ح – كار مربي در اصلاح انسانها «ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خود حقيقياش كه از رسيدن به آن راضي است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلي را در پذيرفتن نداي فطرت و يا پشتكردن به آن، خود فرد بهعهده دارد و به همين جهت هم ميشود از يك پدر و مادر در شرايط مساوي دو فرزند بهوجود آيد كه يكي كاملاً به فطرت خود پشت كردهباشد و لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اينها را عمده كرد و بدي بدكاران را از دوش آنها برداشت، و يا والدين علت اصلي انحراف فرزندان را به خود نسبت دهند. موفق باشید
سلام: آیا امسال هم همانند سالهای قبل حضور حداکثری در اربعین به همراه خانمها و بچه ها را تاکید دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته و صد البته، مگر کودکانی که اگر بتوانید به آشنایان نزدیک بسپارید تا کمتر اذیت شوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکلی در تثبیت عقاید ندارید. بیشتر از طریق قرآن و روایات و عبادات شرعی آن عقاید را منوّر و عمیق میتوانید بکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی قرآن از طریق تفسیر المیزان فکر کردهاید؟ اگر تصمیم به این کار گرفتید، میتوانید سری به جزوهی «روش کار با تفسیر المیزان» که در قسمت نوشتارهای سایت هست، بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئلهی مهمی است. حقیقتاً کوتاهی شده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد این یک برداشت ذوقی است که در جای خود ارزشمند است. ولی در نگاه تفسیری مثل کاری که علامه طباطبایی در المیزان انجام میدهند، چنین ورودی نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عالم مجردات که مکانی وجود ندارد معنا ندارد چیزی در عرض چیز دیگری باشد. در آنجا فقط مراتب وجود هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد که ما کثرات را چگونه بنگریم. آری! اگر آنها را دهانههای بازِ جهنم ببینیم که همهی فرصتها و عمر ما را به آتش میکشد، حقیقتاً از طریق کثرات، جهنم را دیدهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم همین طور است سعی بفرمایید با مطالعات دینی و رشد اخلاقی خود را آماده ی سربازی اسلام و انقلاب اسلامی کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روحی در جهان اسلام ظهور میکند که همه به سوی فرزند رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» رجوع خواهند کرد. شاید بتوان گفت انقلاب اسلامی بیدارباشی جهت آن رجوع باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً آن اعداد، اعداد سمبلیک است و حاکی از حاکمیت نهایی اهلالبیت «علیهمالسلام» میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تدبّر در قرآن و یا تدبّر در ادعیه، بهخصوص دعای «صباح»، نوعی تفکر است. ۲. در ذکر «لا اله الا هو» نظر به مقام احدیتِ حضرت ربّ العالمین میشود و در ذکر «لا إله إلا اللّه» نظر به مقام واحدیتِ حضرت ربّ العالمین میشود و هرکس بنا به ذوق و احوال خود میتواند به هر کدام از اذکار مذکور رجوع فرماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با «بدایه» شروع کنید برای جوابگویی به تفکراتی که در این زمان مطرح است، خوب باشد. چیزی که در جواب و سؤال شمارهی ۲۴۸۲۵ مطرح شده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه هستید این یک روح تاریخی است که بر ملتی شکستخورده در دنیای مدرن سیطره پیدا کرده است، ملتی که از اینجا مانده و از آنجا رانده، نه توانست خِردِ قومی خود را در مواجهه با فرهنگِ غربی حفظ کند و نه توانست غربی شود. راه صحیح آن است که با جدیّت و با حضور در تاریخی که انقلاب اسلامی به میان آورده است، خود را بیابد. عرایضی تحت عنوان «عقل تکنیکی» در ۹ جلسه شد، شاید به کار آید. کتاب «خِرد سیاسی در زمانِ توسعهنیافتگی» از آقای دکتر داوری مطالب خوبی را با در میان میگذارد. موفق باشید
