بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7987
متن پرسش
با سلام چرا مردم نسبت به مسائل معرفت النفسی آگاهی ندارند و وحدت وجودی می پندارندو این مساله را بزرگ می پندارند و برای دیگران شبهه ایجاد می کنند و این مسائل را فقط مربوط به دوران قدیم می دانند آیا این به دلیل عدم آگاهی است ؟ چرا رسانه ها آگاهی نمی دهند به افراد ؟ آیا پوشش غربی مانند پوشیدن شلوار لی و جوراب نازک در شان یک دختر شیعه هست یا نه ؟و پوشش مانتو بلند با حجاب اسلامی مانعی در راه کمال انسان حساب می شود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- همیشه این‌طور بوده که اهل دنیا به بهانه‌های مختلف از معارف الهی خود را محروم می‌کردند 2- مانتوی بلند با حجاب اسلامی مانعی در سیر انسان نباید داشته باشد. موفق باشید
7217
متن پرسش
سلام علیکم خسته نباشید شما در کتبتون در مورد اینکه غربیها شرطی شده اند و چون قانونی برقرار است دروغ نمی گویند بحثهایی داشته اید بنده هم قبول دارم . اما بحث با دوستان پیش آمد که نظام ما با تو جه به اینکه اسلامی است و مسلمان هستیم همه به نحوی دروغ می گویند به استثنای بعضیها و اینکه افرادی که واقعا معرفت و بینش پیدا کرده اند و این دلیل دین گریزی سایرین شده است و اینکه همه چون توجه به دنیا دارند و از آخرت غافل شده اند برای رفاه بیشتر دروغ را مقدم می دانند . واستناد به بالاتر از خود می کنند . در پاسخ به این افراد چه کاری باید کرد؟البته بنده تا حدی زمینه را عدم تفکر و مادیگرایی و غفلت از یاد خدا می دانم . موفق و موید باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه در بستر نظام اسلامی، آرام‌آرام مردم به جایی می‌رسند که دین را به جای مجموعه‌ای اعتباریات، دستوراتی می‌دانند که ریشه در حقایق دارد. وقتی فهمیدند هر دستوری که از دین رعایت نشود رابطه‌ی آن‌ها با حقیقت قطع می‌گردد، تاریخ آن‌ها تغییر می‌کند و فضای دروغ‌گویی دگرگون می‌شود. مشکل ما مشکلی است که فعلاً در تاریخ ما وجود دارد. کتاب «فلسفه، ایدئولوژی، دروغ» از دکتر داوری خوب است. موفق باشید
29420
متن پرسش
سلام علیکم: امروز که در شرایط جنگ احزابیم و دوباره همان وضعی برای این انقلاب برآمده از طرح کلی نهضت نبوی (ص) پیش آمده که حتی قرآن می‌فرمایید «تظنون بالله الظنون»؛ به خداوند چه گمانها که نبردید و شرایط آنچنان شده که «زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ.» گویی در صددند جنود جهل و دولت ابلیس که به مردم چنان القاء کنند همین که ارزاق و مایحتاج کفاف زندگی تان را تامین کنید هم خوشحال باشید و دست از آرمانخواهی انقلابی و آینده بردارید و فعلا مهم است کفاف معیشت و مایحتاج مان را بدهیم و دیگر چقدر تاوان انقلابی بودن و حضور در جمهوری اسلامی را بدهیم حال آنکه خود آن تمدن مدرن جائرست و حجابی برای ظهور حق در عالم است و البته منافقین هم با نفاقشان در داخل امت و حکومت اسلامی، موریانه وار در حال تولید شک و شبهه و معضل اند و به راستی چه عمیقانه زعیم امت فرمود که جنگ، جنگ اراده هاست و آنکه اراده اش را محفوظ بدارد پیروزست. خود دشمنان خوب فهمیده اند اراده ها را باید نشانه گرفت تا انقلاب از پا بیفتد و هراسشان تبدیل به واقعیت نشود؛ دو سال پیش دکتر ریچارد واتسون که آینده پژوه مطرح سازمان ملل است گفت تا سال ۲۰۳۶ کلید اقتدار جهانی در اختیار تفکر انقلاب اسلامی است چون که نرم افزار تمدن را دارد و بدنبال ارائه تمدنی دیگر در این تاریخ هست و هویتش آنچنان است که می‌تواند تمدن آینده را بسازد و چقدر هراس دارند که مبادا این بشود و آن فتح مکه پس از جنگ احزاب پیش بیاید آنچنان که سخت ترین برهه نهضت نبوی گذشت و رسول الله به ابوسفیان فرمود از این به بعد ما پیش میاییم و جنود عقل و دولت آدم پیش آمد تا فتح مکه رقم خورد. حال هم هراس از فتح الفتوح انقلاب اسلامی دارند و فکر می‌کنند می‌توانند مانع از انحطاط مدرنیته شوند اما حتی نیچه هم فهمید قرن ۲۰ آغازی بر پایان این تمدن است و حال در تقلایند مانع از این پایان شوند اما این تمدن آنگاه آغازش شروع شد که به فرمایش سید شهیدان اهل قلم، خلافت اللهی انسان در وجود انسانی مانند امام راحل امت تجلی یافت و جای جای مناطق عملیاتی لبریز از انسان های ترازی شد که سبب اتصال ارض و سماء بودند و پس از آن نایب خلف امام راحل فرمود قرن آینده قرن اسلام ناب و انقلاب است و مستکبران و عهد غربی چه بخواهند چه نخواهند عصر جدیدی در عالم شروع شده و پیچ تاریخی برای ملت ما حادث شده و شرط عبور از آن نظر به افق تمدنی است که هدف والای ماست و فرمود راهش جنبش نرم افزاری و علوم انسانی اسلامی و تولید الگوی پیشرفتی بر اساس مبانی اسلام تمدن سازست. حال اراده ما و پایداری مان در این مسیر افق آینده را روشن می‌کند و حقا بزرگترین خطر، عدم مقاومت در مسیری است که ذیل انقلاب پیش گرفته ایم و اینکه با یکسری کاستی ها و نارسایی های تلخ و دردناک و موجب غم، فراموش کنیم در کدام مسیریم و قطعا طلوع حق چون تشکیکی و ذو مراتب است، زمان و مراحل خود را می‌برد آن سان که خلافت اللهی انسان هم ذو مراتب است و سیر از عبودیت تا ربوبیت این منازل را دارد. هر چند قدر مسلم است وقتی عهد قدسی در صحنه بیاید، یکسری که همچنان در سیطره و تصرف عهد طاغوتند نمی‌توانند خود را وارد عالم قدسی کنند و نمی‌توانند تاب بیاورند جامعه ای عبودیت حق را و سیر الی المطلوب را در پیش بگیرد البته آن چنان که حضرتعالی به کرات فرمودیده اید به راستی اگر این افراد خود را با انواع سهل انگاری ها و قانون شکنی ها و فسادها و بی اعتنایی ها به مردم و عدم طهارت اقتصادی و اخلاقی در صحنه نمی‌آوردند آیا آینده انقلاب و تمدن نوین اسلامی در خطر نبود و آیا خط نفاق و التقاط اگر آشکار نمی‌شد براستی نباید غم آینده و نفاق را می‌خوردیم. و براستی مومنین احزاب با این بینش و نظر به تاریخ و افقی که آنها را فراگرفته است گفتند: «وَ لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌چیز گواه است که خداوند اراده کرده تا بشریت در تاریخی بیرون از تاریخ مدرن حاضر شوند و معلوم است همان‌طور که انسان‌ها نمی‌توانند از روی سایه‌ی خود بپرند، غرب‌زده‌های ما هم نمی‌توانند این را بفهمند که باید خود را برای حضور در تاریخی قدسی و معنوی که تاریخ دیگری است، آماده کنند و به همین دلیل برای حفظ خود در نظام سرمایه‌داری به دنبال سکه و دلار و خانه‌های آنچنانی هستند. ولی بخواهند یا نخواهند، راه دیگری در پیش است و او که فرمود: «من انقلابی‌ام، من دیپلمات نیستم»؛ راه دیگری در مقابل ما گشوده است. مقاله‌ای در این رابطه تنظیم شده که بعداً روی سایت قرار می‌گیرد که خدمتتان می‌فرستم تا در جریان آن باشید. موفق باشید      

او که خواست برای حفظ انقلاب، انقلابی بماند و نه دیپلمات

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

راستی را! چرا رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» فرمودند: «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام»؟ مسلّم نخواستند با این جمله جایگاه دیپلماسی را نفی و یا تضعیف نمایند، بلکه خواستند جایگاه مسئولیت‌ها را مشخص نمایند و روشن کنند خودشان به عنوان رهبر انقلاب چه جایگاه و مسئولیتی به عهده دارند.در این رابطه خوب است عزیزان به موارد زیر فکر کنند:

1- مسئولان اجرایی در قوای سه‌گانه، هرکدام وظیفه و جایگاهی دارند که باید طبق قانون به آن وظایف بپردازند ولی وظیفه‌ی رهبر انقلاب، حفظ هویت انقلاب اسلامی است، به عنوان حرکتی که کلّیت نظام را در مقابل خطر استحاله در فرهنگ استکباری حفظ می‌نماید و سعی در تربیت انسانِ تراز انقلاب اسلامی دارد، تا انسان‌ها به‌خصوص ملت ایران، هویت از دست‌رفته‌ی خود را باز یابند.

2- مسلّم است آن‌جایی که دولت یا مجلس و یا قوه‌ی قضائیه از جهت‌گیری کلّی خود غفلت کنند، این رهبر انقلاب‌اند که وظیفه دارند متذکر آن امر ‌شوند، ولی رویهمرفته سعی رهبر انقلاب عدم دخالت در امور سه قوه است و آن‌ها هستند که باید مسئول کار خود و مسئول کوتاهی‌های خود باشند و هرگز نمی‌توانند به بهانه‌ی آن‌که رهبر انقلاب مانع انحراف آن‌ها از اصول انقلاب شده‌اند، نتایج کوتاهی‌های خود را به دوش رهبر انقلاب بیندازند.

3- بصیرت رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» با نظر به جمله‌ی «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام» آن است که متوجه‌اند آن چیزی که سرنوشت یک ملت را به صورتی متعالی به ظهور می‌آورد، روحیه‌ی مجاهده و سلحشوری در مقابل جهان کفر و شرک و استکبار و جهالت است و بدین لحاظ است که حضرت حق، نه‌تنها به روح و روحیه‌ی مجاهدان قسم می‌خورد، حتی به نَفَس، نَفَس‌زنانِ اسبان آن‌‌ها و به جرقه‌هایی که در اثر برخورد نعل اسبان‌شان به سنگ‌ها پیدا می‌شود، قسم یاد می‌کند و می‌فرماید: «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً& فَالْمُورِياتِ قَدْحاً»(عادیات/1 و2).

4- خدایی به نَفَس، نَفَس اسبانِ مجاهدان و جرقه‌های حاصل از نعل اسبان آن‌ها قسم می‌خورد که کمال مطلق است و کمال مطلق جز به کمال مطلق به چیز دیگر نظر ندارد و این نشان می‌دهد خداوند در حرکت مجاهدان، خود را در آن صحنه‌ها به نظاره می‌نشیند، زیرا حرکت مجاهدان، حرکتی است در راستای به ظهورآوردن خداوند در تاریخ و حضرت حق در ادامه‌ی آیات سوره‌ی مبارکه‌ی عادیات پس از قسم‌هایی که با نظر به صحنه‌های فعالیت مجاهدان یاد می‌کند، متذکر می‌شود که چگونه می‌شود انسان از چنین نقشی در زندگی خود غفلت می‌کند و به شدت گرفتار حبّ دنیا و حبّ مال می‌شود. می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ& وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِكَ لَشَهيدٌ& وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ»(آیات 6 تا8).

5- آنچه سرنوشت یک ملت را به سوی سعادت تغییر می‌دهد، برگرداندنِ خداوند به مناسبات اجتماع است و این با انقلابی‌بودن و با مجاهده و جهاد در مقابل دشمنان خدا و دشمنان انسانیت محقق می‌شود و نه با دوستی نسبت به آن‌ها و لذا خداوند در خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ...» (ممتحنه/1).

6- رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» برای حفظ حرکت توحیدی که از طریق انقلاب اسلامی و جان‌فشانی شهدا به ظهور آمد، با جمله‌ی «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام»؛ به سیره‌ی حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» و یاران آن حضرت عمل نمودند. آن‌جا که حضرت حق به مسلمانان می‌فرماید: «‏قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ» (ممتحنه/4) رهبر انقلاب نه‌تنها ابراهیم‌وار برائت خود را از دشمنان خدا و دشمنان انسانیت اعلام می‌کنند، بلکه اظهار می‌دارند که بین ما و شما دشمنی و کینه برای همیشه برقرار است به همان معنایی که دائماً متذکر می‌شوند دشمنی با آمریکا را فراموش نکنید.

7- ملتی که بخواهد آزادانه خودش سرنوشت خود را به‌دست گیرد، باید با روحیه‌ی حماسی در صحنه باشد، تا مردم خودشان برای خود تصمیم بگیرند و نه دشمنان آن‌ها در امورات آن‌ها دخالت کنند.

نقش تربیتی رهبر انقلاب در آن‌جا است که ملتی سلحشور و حاکم بر سرنوشت خود تربیت کنند و این کاری است ماورای آنچه در مدارس و دانشگاه‌های ما شکل می‌گیرد. در مراکر آموزشی عموماً افراد جهت کارهایی که جامعه‌ی جدید نیاز دارد، تربیت می‌شوند که متأسفانه مراکز آموزشیِ استعمارزده از همین کار هم باز مانده‌اند. ولی رهبر انقلاب، یک ملت را در ابعادی بس متعالی مورد خطاب قرار می‌دهند تا آن‌جا که یک ملت است که جلو می‌رود و در انواع توطئه‌ها می‌تواند پایدار بماند و نقشه‌های دشمن را خنثی کند به طوری که إن‌شاءالله نه‌تنها دشمنان از ادامه‌ی توطئه مأیوس می‌شوند، بلکه با ظهور ناتوانی استکبار، افول ابر قدرتی آن به ظهور آید.

8- مسئولانی بودند که متوجه‌ی جایگاه حضور تاریخی انقلاب اسلامی نبودند و معنای حضور ما در لبنان و سوریه را متوجه نمی‌شدند و گمان می‌کردند ما اگر به خود بپردازیم و کاری به کار نظام استکباری نداشته باشیم، می‌توانیم سر به سلامت ببریم. غافل از آن‌که اگر ما هم کاری به کار استکبار نداشته باشیم-که این با هویت انقلاب اسلامی ناسازگار است- استکبار با روحیه‌ی تمامیت‌خواهِ خود اجازه نمی‌دهد ما سرنوشت خود را به‌دست گیریم. آری! بر فرض هم که چنین می‌شد و رهبر انقلاب به توصیه‌ی آن‌هایی که معتقد بودند ما در مقابل استکبار کوتاه بیاییم، عمل می‌کردند، نهایتاً ما کشوری می‌شدیم مانند ترکیه، که مشکلات امروزین را نداشتیم ولی مسلّم چیزی به نام انقلاب اسلامی در میان نبود و آن معنایی که امروز ما از خود در جهان داریم و عامل احساس هویتی متعالی برای ما است؛ شکل نمی‌گرفت و هرگز از آن احساسِ غرور و سرافرازی که با حاج قاسم‌ها برای ما پیش آمد، خبری نمی‌شد و این یقیناً با خِرد اسلامی- ایرانیِ ما نمی‌خواند و رهبر انقلاب حافظ چنین هویتی برای این ملت بودند تا ما در این جهان گرفتار بی‌معنایی که ملت‌ها امروزه به جهت سرافکندگیِ حاکمان‌شان در مقابل استکبار، در آن گرفتارند؛ نباشیم.

9- چه اندازه حکیمانه رهبر انقلاب در مقابل آن‌هایی که با روحیه‌ی حق به جانب، اصرار بر نظرات خود داشتند تا ما را به غرب و آمریکا نزدیک کنند و گمان می‌کردند مشکلات را به کمک غربیان می‌توانند حل کنند، با مدارا برخورد کردند، تا معلوم شود جریان استکبار هرگز تا ما تماماً در اختیارش قرار نگیریم، از ما راضی نمی‌شود. آری! آموزگار واقعی کمک می‌کند تا ملت بتواند از خود‌بیگانگی رهایی یابد. آموزگار واقعی، ما را از خود نمی‌ستاند بلکه ما را از «خودِ کاذب» می‌رهاند تا به «خودِ راستین» برساند و این با دشمن‌شناسی و تأکیدات سال‌های متمادی رهبر معظم انقلاب در این امر ممکن شد. آیا جز این است که مربیان واقعی کسانی‌اند که ما را از توهّماتِ امید به دشمن آزاد می‌کنند تا به سوی خودمان باز گردیم؟ به همان صورتی که رهبر انقلابی ما با جدّیت تمام در این امر به ما کمک کردند. آیا او بهترین دونده در این میدان به سوی حقیقت نبود؟ چه بی‌انصاف‌اند سیاسی‌زدگان که کوتاهی‌ها و علت بی‌ثمریِ برنامه‌ها و تئوری‌های خود را از رهبر انقلاب مطالبه می‌کنند.

10- آری! ما با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی بنا نیست «دیگری» را به خودمان تبدیل کنیم و یا «دیگری» را به خودمان فرو بکاهیم. در این کار، در عین آن‌که به نوعی خودمرکزبینیِ غیر اخلاقی وارد می‌شویم، عملاً از حضورِ «وجود» در مظاهر مختلف انسانی غفلت می‌شود. در حضور تاریخی انقلاب اسلامی، ما به دنبال فهم غیر خود هستیم بدون آن‌که بخواهیم همه مانند ما فکر کنند، بلکه به دنبال تذکر به چشم‌اندازی هستیم که انقلاب اسلامی برای آینده‌ی ما و بشریت متذکر خواهد بود و رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» به‌خوبی متوجه‌ی این نقش برای خود هستند.  

11- حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، یعنی ایمان به ایمانی که تا حال با آن به‌سر می‌بردیم، به همان معنایی که حضرت حق می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا»(نساء/136). سنگینی این ایمان از آن جهت است که باید در گذشته‌ی خود نمانیم و از شرایطی که همه‌چیز معنای دیگری به خود گرفته، هراس به خود راه ندهیم. گشوده‌شدن در عالمی که هرچیز در معنای این ایمان تازه، معنای اصیل‌تری به خود می‌گیرد، ایمانی است که مؤمنین آخرالزمانی بدان منوّر هستند و با به ظهورآمدن انقلاب اسلامی، حقیقت در چشم‌اندازی که توحید در مقابل انسان می‌گشاید، خود را ظاهر می‌کند و رهبر معظم انقلاب با توجه به این امر متوجه‌ی چنین حضوری برای آینده‌ی انقلاب اسلامی هستند.

12- بشرِ امروز نقاب‌هایی که بعضی از انسان‌ها به عنوان «ایمان» بر چهره‌ می‌زنند را می‌شناسد و چون نمی‌تواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهیِ کفر و یا ایمان حقیقی قرار می‌گیرد و بین این دو نوع شخصیت سرگردان است، گاهی این است و گاهی آن، تا آن‌که با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است و انقلاب اسلامی درست بستر ظهور انسان کاملی است که هرکس می‌تواند او را وجه برتر خود احساس کند. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد، مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان می‌تواند بدون نقابی از ایمان که بر چهره می‌زند، به ایمان خود ایمان داشته باشد و بفهمد:

آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت          حافظ این خرقه‌ی پشمینه بینداز و برو

13- رهبری که خواست برای حفظ انقلاب، انقلابی بماند و نه دیپلمات، می‌داند افق آینده با حفظ هویت انقلابیِ ملت تا کجاها روشن است و این تنها با روحیه‌ی سلحشوری و مجاهدت و شهادت‌طلبی ممکن است، راهی که توسط حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» گشوده شد و ایشان در وصف روحیه‌ی شهادت‌طلبی فرمودند:

 «ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ خون شهیدان و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» و فرمودند: ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌ایم و نیازمند به مشعل شهادت.»

و این همان روحیه‌ی انقلابی است که حاصل آن عبور از همه‌ی تنگناهایی است که جهان استکباری بر ما تحمیل کرده و مسلّم راه دیگری پیش روی ما نیست، هرچند دیپلمات‌ها باید کار خود را بکنند.

14- اگر متوجه شویم رفع مشکلات ما با روحیه‌ی انقلابی ممکن است و نه به روشِ تئوری توسعه و به عقلانیتی فکر کنیم که ناشی از درک امکانات خودمان می‌باشد؛ جایگاه رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» را در این تاریخ و در تاریخی که در آن قرار داریم، می‌فهمیم و می‌فهمیم چرا می‌فرمایند با روحیه‌ی انقلابی و سلحشوری و نترسیدن از مواجهه با تنگناهای استکبار غربی؛ می‌توان به اصالت‌های خود برگشت.

15- همین اندازه باید متوجه‌ی عظمت رهبریِ رهبر انقلاب شد که به‌خوبی مواظبت نمودند تا ما در نسبت با فرهنگ خودمان در جهان حاضر باشیم و در کلّیت نظام، گرفتار تجددزدگی که نوعی غرب‌زدگی است، نشویم از آن جهت که انقلاب اسلامی نوعی بازگشت به خویشتن است و نجات از خودبیگانگی. هنرِ رهبریِ رهبر انقلاب آن بود تا گام‌هایی در این دنیای طوفان‌زده برداریم، گام‌هایی لازم است که اگر آن گام‌ها در جای خود قرار ‌گیرند، گام‌هایی است آزاد از تجددزدگی که بعضاً دولت‌ها به آن تجددزدگی دامن می‌زدند.

به خوبی می‌بینیم که با رهبریِ رهبر انقلاب ما راه خود را می‌رویم و در عین حال در جهان حاضر می‌شویم و حضوری را دنبال می‌کنیم که آن حضور در گردونه‌ی جهان استکبار نیست و این است که ما را شدیداً به آینده‌‌ی خود امیدوار می‌کند. رهبر معظم انقلاب در طول مدت رهبری خود مواظب بودند ما خود را در جایی صورت‌بندی نکنیم که متعلق به فرهنگ و ایمان ما نیست و عملاً ما را از انقلاب اسلامی که راز هویت‌بخشیِ ما است، جدا می‌کند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

25205

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: دانشجو هستم و ملول، فضای رشته ام مرا درمانده کرده حس می کنم که جوانیم را بر سر هدفی نفسانی گذاشته ام نمی توانم خودم را قانع کنم که قرار است اینگونه بمیرم. نایی برای فریاد زدن هم نمانده در این فضا و رشته حبس شده ام و ظاهرا عیسا دمی هم برای احیا نیست. به فکرم که برای خودم به حوزه بروم، نیتم را خودم هم نمی دانم، فرار است یا قرار، ترس است یا چهل، حتی شاید مصداق علو فی الارض باشد اما از نوعی که نفس من می پسندد. از طرفی یک جوان بیست و چند ساله ی خسته چگونه دل به صرف و نحو حوزه ببندد و سالها بر سر قواعد عربی بحث کند یا کتاب هایی بخواند که می داند نه دیگر پاسخ گوی خودش است و نه اجتماعش. استاد ما بگو چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید با مشاوری که روح و روحیه‌ی شما را می‌شناسد مشورت کنید. موفق باشید

24826
متن پرسش
سلام: انتهای فلسفه ی اسلامی به خداوند تبارک و تعالی و افعال و اوصاف او ختم می شود؟ و سوال دوم اینکه انتهای فلسفه ی غرب به کجا می رسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه‌ی غرب، با هایدگر و گادامر و حتی کانت، نحوه‌ی دیگری از تفکر است غیر از تفکری که ما در فلسفه‌ی اسلامی داریم. موفق باشید

24454
متن پرسش
سلام: شهید آوینی در مجموعه مقالات حکومت فرزانگان می نویسد: این نكته بسیار دقیقى است كه هر كسى را توفیق ادراك آن حاصل نمى‏ شود، چرا كه در نظر سطحى این دو رأى با یكدیگر قابل جمع نیست در روش سیاسى اسلام، این یك اصل است كه ۱. حتى براى آنكه امام مفترض الطّاعه و معصوم و وصىّ بلافصلِ رسول خدا (ص) مسندِ خلافت ظاهرى را نیز صاحب شود، بیعت مردم ضرورى است. ۲. و از آن سو قرآن نظرش درباره اكثریت مردم این باشد: { جملات شهید آوینی در همان مقالات: قرآن مجید با تعبیراتى بسیار عجیب و حتّى در اكثر موارد بسیار شدیداللّحن، نه تنها «رأى اكثریت» را «معیار مطلق حقّ» نمى‏ داند، بلكه برخلاف آن، «رأى اكثریت» را غالباً باطل مى ‏شمارد. نمونه آیاتى كه در این زمینه وجود دارد آن همه است كه به ناچار باید تنها به منتخبى از آنان بسنده كرد. در بعضى از این مجموعه آیات آن همه صراحت همراه با شدّت لحن موجود است كه ما را از هر گونه تأویل و تفسیرى بى‏ نیاز مى‏ كند. مثلاً آیه مباركه ۱۱۶ از سوره «انعام» كه مى‏ فرماید:«وَ اِن تُطِعْ اَكْثَرَ مَنْ فِى اْلاَرْضِ یضِلّوكَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ اِنْ یتَّبِعونَ الاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُم الاّ یخْرُصونَ» [و اگر از اكثریت مردم كره زمین اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه خواهند كرد، كه آنان جز از «ظنّ» تبعیت نمى‏ كنند و جز «دروغ» نمى ‏ورزند]. و یا در آیه مباركه ۷۸ از سوره «زخرف» مى‏ فرماید: «لَقَدْ جِئْناكُم بِالْحقّ ولكِنَّ اَكْثَرَكُمْ لِلْحقّ كارِهونَ»(1) [ما حقّ را براى شما آوردیم، امّا اكثریت شما مردم از حقّ كراهت داشتید]. «كراهت از حقّ» در اینجا صفتى است كه قرآن براى اكثریت ذكر مى ‏كند. و یا در آیه مباركه ۱۰۶ از سوره «یوسف» مى‏ فرماید: وَ ما یؤْمِنُ اَكْثَرُهم بَاللّهِ اِلاّ وَ هُم مُشْرِكونَ» [و اكثریت مردم به‏ خدا ایمان نمى‏ آورند مگر آنكه مشرك هستند]. این آیه مباركه ناطق بدین معناست كه ایمان اكثریت مردم درآمیخته با شرك است. و در آیات دیگر اجمالاً اكثریت خلق را به صفاتى از این قبیل متّصف مى ‏دارد: «اَكْثَرَ النّاسِ لا یشْكُرونَ» (۲۴۳ بقره)؛ «اَكْثَرَ النّاسِ لا یعلَمونَ» (۱۸۷ اعراف)؛ «اَكْثَرَ النّاسِ لا یؤمِنونَ» (۱۷ هود)؛ (اَكْثَركُمْ فاسِقونَ) (۵۹ مائده) ؛ «اَكْثَرُهُم لا یعْقِلونَ» (۱۰۳ مائده) ؛ «اَكْثَرَهُم یجْهَلُونَ» (۱۱۱ انعام) ؛ «وَ ما یتَّبعُ اَكثَرُهُم اِلاّ ظَنّاً» (۳۶ یونس) ؛ «اَكثَرُهُمُ الْكافِرونَ» (۸۳ نحل)... و بالاخره مجموعه آیات قرآن درباره «اكثریت» حكایت از این دارد كه تمایلات اكثریت نه تنها با حقّ سازش ندارد، بلكه غالباً متناقض آن است.} این به ظاهر تناقض را چگونه می توان رفع کرد و جواب داد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با طلوع حرکتی توحیدی توسط پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید در مقابل فرهنگ شرک بر توحید تأکید کرد و در این‌جا رأی اکثریت هیچ جایگاهی ندارد تا این‌که آرام‌آرام انسان‌ها متوجه‌ی حقّانیت و زیبایی توحید شوند و در بستر نگاه توحیدی فکر کنند و تصمیم بگیرند. در این فضا است که خداوند به پیامبر خود توصیه می‌فرماید: «وشاورهم فی‌الامر» یعنی نگاه و نظر آن‌ها را نیز در میان آور. در همین رابطه بعد از تحقق نظام جمهوری اسلامی و گرایش مردم به عبور از فرهنگ غیر الهی است که رأی مردم ارزشمند است. موفق باشید

24022
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین یک مبحث را مطرح نموده اید که خداوند خود هدف است. من در دانشگاه تدریس می کنم و هرچه برای دانشجویان می گویم خداوند خود هدف است چون اگر بگوییم او هدف داشته از خلقت ما، برای او نقص قایل شده ایم مثل انسان که هدف دارد تا چیزی بدست آورد اما دانشجویان قانع نمی شوند و می گویند ما تابه حال در کتابهای دینی خوانده ایم خداوند هدف دارد چرا شما می گویی خداوند از خلقت ما هدف ندارد؟ سوال دیگرم مربوط به بحث خیر و شر است و می پرسند بلاها و مصیبتهایی که بر آدمیان نازل می شود مثل سیل، بیماری فرزند و یا مصیبتها شر نیست؟ می پرسند چرا یک نفر از اول عمر تا آخر عمرش بدبخت است و یکی خوشبخت و در رفاه و نعمت هست؟ وقتی به آنها می گویم آزمایش الهی است و خداوند می خواهد ثروتمندان را آزمایش کند ببیند چقدر انفاق می کنند می گویند این حرفها چیست ثروتمند کمک نمی کند آیا این فقیر باید در بدبختی بماند؟ چرا خداوند همه را در شرایط یکسان قرار نداده است؟ اینکه شهید مطهری یکی از پیش فرضهای تبعیض را اینگونه بیان می کند معلول مرتبه ضعیف علتش است یعنی چه؟ با تشکر از استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر خدا کمال مطلق است، به اقتضای حکمتش عالَم و مخلوقات را هدف‌دار خلق می‌کند، ولی خودش هدف است نه آن‌که خودش هم هدفی ماوراء خود داشته باشد، در آن صورت محتاج آن هدف خواهد بود. ۲. در جزوه‌ی «معارف ۲» در قسمت «عدل الهی» عرض شده است از این راه باید وارد شد که خداوند نه ناقص است و نه ناتوان، پس مسلماً در خلقت او و در تدبیر عالَم توسط او مشکلی نیست. لذا با توجه به این امر باید تلاش کنیم علت مصائب را پیدا نماییم که یا ریشه‌ی آن مصائب مربوط به بشر است که باید خودش در کارش تجدید نظر کند و یا حکمت خاصی از طرف پروردگار در میان است، که ما نمی‌دانیم. موفق باشید 

23862

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با اینکه فرمودید نفس ناطقه بدن متناسب را می سازد، بنده بسیار لاغر هستم. هر چه پیش می روم لاغرتر می شوم طوری که مداوم سایز کم می کنم. تلاشم هست که وزن بگیرم اما نمی شود. طب سنتی می گوید طبعم خشک است و سودایی ام. تا سودا هست این وضعیت هست. منتها سودا به راحتی از بین نمی رود و نتیجه حاصل نمی شود. مادرم خیلی ناراحت است. ۱. آیا این امکان دارد که نفس ناطقه ی من دچار ضعف است که نمی تواند بدنِ متناسب را بسازد؟ (من تلاش دارم به لطف خدا که رابطه ام همچنان خوب باشد ولی خوب مبتدی ام. مراقب بودن هنوز ملکه نشده) یا اینکه به نفسم ربطی ندارد و باید بروم جدی تر طب سنتی را دنبال کنم. تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه در آن جواب عرض شد مربوط به بدن برزخی است که رابطه‌ی مستقیم با نفس ناطقه دارد. ولی در هر حال اگر روح انسان در آرامش لازم به کمک توکل به رحمت الهی قرار گیرد، آرام‌آرام همین بدنِ مادی هم به تناسب لازم می‌رسد. موفق باشید

23333
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: استاد جان می خواستم بپرسم به نظر جنابعالی برای استخراج مطلب از آیات و روایات تا چه اندازه به علم هرمنوتیک نیاز هست؟ آیا اگر طلبه کتاب کفایه مرحوم آخوند را خوب مطالعه کند کفایت می کند یا خیر؟ و در صورت نیاز چه منابع دیگری را پیشنهاد می فرمایید؟ سوال دیگرم این است که بطور کلی به نظر جنابعالی برای استخراج مطلب از دل آیات و روایات به چه مقدماتی نیاز هست؟ و چه روشی را شما پیشنهاد می فرمایید؟ حقیر قصد مطالعه آیات و روایات با رویکرد برداشت مطلب در حوزه روانشناسی را دارم. طلبه پایه 8 و در حال مطالعه فلسفه و معرفت النفس هستم. خدا خیرتون بده
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب فکر کرده‌اید که بعد از فهم فلسفه و معرفت نفس، نمی‌توان در این زمانه از نگاه هرمنوتیکی آن‌هم بر اساس قرائتِ گادامری نسبت به متون دینی غافل بود. موفق باشید

23265

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام: استاد چندی است گروههای مختلف در قم تحت عنوان طب اسلامی اقدام به برگزاری دوره در سطح وسیع کرده اند و خیلی راحت به امثال بوعلی سینا به حکم نسخه های حرام کتاب قانون وی هزار تهمت ناروا می زنند از قبیل اسماعیلیه بودن و هرزگی و دزدی آثار دیگران و سوزاندن نسخ کپی شده و... استاد ما که دغدغه طب اهل بیت داریم در این آشفته بازار چه کنیم؟ امثال آیت الله تبریریان که بوعلی را در حیطه طب اسلامی نمی داند بدلیل استفاده از شراب و جالینوسی بودن طب وی و خود از روایتی درمان می جوید که در آن موی حرام گوشت سیخار سوزانده می شود. آیا جریان ایشان جریان صحیح و عقلانی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا فیلسوفی اندیشمند و متعهد و معتقد به دیانت اسلام است و نباید به جهت محذوراتی که در آن تاریخ در بستر اهل سنت داشته است، عظمت او نادیده گرفته شود. اما در مورد طب سنتی یا طب اسلامی بنده صاحب‌نظر نیستم تا بتوانم نظر بدهم. موفق باشید

22287
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: در بحث معرفت النفس مثالی زدید و فرموده بودین که نفس میدونه که باید برای خودش ابزاری را متناسب با این دنیا بسازه و اینکه مثلا برخی جنین ها ناقص الخلقه به دنیا می آیند مربوط به اینه که مثل یک نقاش که بهش بگن این دیوار رو رنگ کن یه خط هم توی آجر ردیف فلان بکش و بعد هی بیان باهاش حرف بزنن و حواسش را پرت کنن خب یادش میره اون خط رو بکشه، نفس جنین هم همینطوره. اینکه به مادر گفتن استرس نداشته باشه و فلان اعمال دینی را انجام بده آیا در اینکه حواس نفس پرت بشه نقش داره؟ و آیا میشه گفت هر بچه ای که ناقص الخقه است ناشی از همین حواس پرتی است؟ پس خواست خدا چی میشه؟ چه بسیار بچه هایی که مادران متشنجی در دوران بارداری داشتن که حتی اعمال دینی چندانی انجام نمیدن ولی بچه های سالمی دارند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون خداوند می‌فرماید: «و نفسٍ و ما سَویها» باید بدانیم نفس در ذاتِ خود در تعادل است و لذا چون نفس است که بدن خود را در دوران جنینی می‌سازد، پس باید بدن در تعادل باشد مگر آن‌که مانعی بیرونی، مانعِ آن تحقق شود. موفق باشید

22241
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد گرامی: اگه انسان بخواهد نسبت خودش را با حقایق که در حد اسلام است به مرحله یقین برساند و در زمان کوچ کردن قلبش آرام باشد و شاد چه بکنه؟ می دانم سوالم کلی است و هزاران هزار مطلب در آن نهفته ولی چه کنم مدام و از زمانهای قدیم دغدغه ام بوده و می ترسم که ناگهان بانگی براید و کام برنداشته و وقت از دست رفته باشد و کوله بارم خالی. ترسم آخر ز در میکده بازم دارند / وه چه سوزیست خدایا به خماری نرسم من چکنم
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: بحث در عزم کلی انسان است که سعی باید کرد رجوع ما به حقایق از طریق رجوع قلبی باشد و معلوم است که قلب همواره در تقلّب احوال است ولی جهت کلی قلب مهم است و نباید از این که بعضاً قلب در موقعیت ادبار قرار می‌گیرد ما را مأیوس نماید. بنا را باید بر آن گذاشت که در هر حرکتی رجوع ما به حضرت رب العالمین باشد که چون نوری گشوده همواره رو به سوی ما دارد. موفق باشید

22120

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات: در مورد جریان سعد معاذ که با وجود قربی که به ساحت مقدس رسول خدا صل الله علیه و آله پیدا کرده بود دچار عذاب قبر در اثر بدخلقی با خانواده شد سوالم این است که چرا اولا پیامبر گرامی به ایشان تذکر ندادند تا اخلاق رذیله خود را اصلاح کند و اهل نجات شود چون قطعا ایشان به تذکری که رسول خدا شخصا و مخصوص خود ایشان به ایشان می دادند جامه عمل می پوشاندند و دوم اینکه آیا غفلت و ارتکاب یک گناه به طور مداوم مگر انسان را کم کم به ورطه هلاکت و ظلمت نمی کشاند؟ لطفا توضیح بفرمایید. ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً هم به جهت آموزه‌های دینی و هم به جهت آن‌که سیره‌ی پیامبر، سعدبن‌معاض مورد تذکر جهت آن رذیله‌ی اخلاقی قرار گرفته است 2- گاهی انسان‌ها در عین آن‌که در بستر حیات دینی خود تلاش می‌کنند، از یک رذیله نمی‌توانند به راحتی آزاد شوند. این فرق می‌کند که انسان‌ها به رذیله یا رذایلی میدان دهند تا بر انسان به طور کلی غلبه کند. موفق باشید

12195
متن پرسش
با عرض سلام: نظر جنابعالی در مورد این جمله چیست؟ تکنولوژی انسان های دور رو به هم نزدیک و انسان های نزدیک رو از هم دور ميکنه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تکنولوژی انسان‌ها را از جهت جسم شان به هم نزدیک می‌کند لذا فاصله‌ی صد کیلومتر را از طریق ماشین‌سواری به یک ساعت تبدیل می‌کند ولی چون این پدیده در بستر طبیعی رشد نکرده و یک نحوه مقابله با طبیعت در آن نهفته است روح انسان‌های گرفتار تکنیک نمی‌توانند همدیگر را درک کند و به اصطلاح قلب آن‌ها هم از جنس ماشین می‌شود. موفق باشید

7299
متن پرسش
سلام استادمن تو جلسات مساجد نمیتونم شرکت کنم ببخشید می خواستم اگه بشه ببینمتون وکمی صحبت کنم آیا امکانش هست؟اگرهم ممکنه به جای متن سوال عبارت فرصت را برای پاسخ بگذارید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه شرایطم طوری است که تنها از طریق همین سؤال و جواب‌ها می‌توانم خدمت عزیزان باشم. موفق باشید
6870
متن پرسش
باسلام در جواب به عین ثابته فرموده بودید:سلام علیکم: عین ثابته‌ی انسان همواره با انتخاب او همراه است پس نه جبری پیش می‌آید و نه این‌که یک انتخاب اولیه باشد و دیگر هیچ. همواره با انتخاب‌اش همراه است و می‌تواند انتخاب جدیدی بکند، این درست اما سئوال اینجاست این انتخاب جدید او هم در عین ثابته تعیین شده است که فلانی این انتخاب را می کند یانه؟ 2.بنده برهان صدیقین و معاد و خویشتن پنهان و خیلی از مباحث شما را کار کردم می خواستم ببینم برای ورود به المیزان قبلش کتاب هدف حیات زمینی آدم را بخوانم و وارد شوم یا در کنار هم بخوانم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در علم خدا معلوم است که هرکس چه انتخابی می‌کند و این نیز موجب جبر نمی‌شود زیرا چون ما بعداً انتخاب می‌کنیم خدا از قبل می‌داند و نه چون خدا می‌داند ما انتخاب می‌کنیم 2- کتاب هدف حیات زمینی یک دستگاه سلوکی است هروقت آماده بودید می‌توانید وارد شوید. ولی با ورود در المیزان وارد دریایی از معارف و بصیرت‌ها می‌شوید که قواعد و سنن عالم برایتان روشن می‌گردد. موفق باشید
29893

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: در سوال 17502 آمده است: ايشان به من مى‏ فرمودند ما در محضر آقا شيخ مجتبى دو تا درس مى‏ خوانديم. ساعت اول ايشان فلسفه و منطق به ما درس مى‏ داد؛ خيلى دقيق، درست و فنى. ساعت بعد همان حرفها را مطابق نظريه‏ ى مكتب تفكيك رد مي كرد. با توجه به این مطلب که جناب حداد از قول رهبری نقل کردند مشخص می‌شود که اینگونه نیست که همه تفکیکی ها به فهم فلسفه نائل نشده باشند و صرفا بر اساس برداشتهای نادرست خود از فلسفه به نقد آن پرداخته باشند بلکه جناب قزوینی علی رغم تسلط کامل و بتعبیر رهبری خیلی دقیق خود بر فلسفه باز آن را مردود می‌دانستند و حقیقت را در مکتب تفکیک یافتند نظر حضرتعالی چیست و اگر مکتب تفکیک برحق است چگونه آشنا شویم و چه سیری را توصیه می‌کنید تا بتوفیق حق به آموزه های ناب اسلام بدور از پیرایه های یونانی و هندی و .. دست یابم نظر خودم اینست که از علامه حکیمی چون مطالبش سهل الوصول‌ترست شروع کنم اما بنظر می‌رسد آن تسلط علامه قزوینی بر فلسفه را نداشته باشند به هر حال خودتان هر کدام را صلاح می‌دانید بیان فرمایید تا آمادگی برای ادراک اندیشه های گهربار علامه میرزامهدی اصفهانی اعلی الله مقامه الشریف برایم فراهم شود و با سلوک ذیل شخصیت ایشان به چشمه زلال قرآن و عترت بدور از تمام ناخالصی ها دست یابم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته ی استاد حکیمی، علامه‌ی طباطبایی هم اهل تفکیک بوده‌اند زیرا به خوبی متوجه‌ی جایگاه فلسفه و دین می‌شدند و هرگز این دو را مخلوط نمی‌کردند. بحمدالله بنده هم خود را اهل تفکیک می‌دانم. ولی تفکیکی‌های رسمی انکارِ عقل فلسفی می‌کنند و با امثال جناب ملاصدرا، دشمنی می‌نمایند. مگر بنا بود عقل فلسفی را همطراز وحی بدانیم؟! که این‌همه وقت صرف می‌کنند که یک طوری آبروی فیلسوفان را ببرند، زیرا چیزی جز این کارها بلد نیستند. موفق باشید

28704

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: اقوال زیادی در خصوص زمان بین الطلوعین مطرح شده و بیشتر بر فاصله ی بین فجر صادق و طلوع خورشید تاکید دارند، از آنجا که بر نماز شب تاکیدات زیادی داریم و همچنین خواب در زمان بین الطلوعین نیز جزو خواب غافلان نامیده شده چطور می‌توان این دو را جمع کرد و اگر انتخاب بر یکی باشد کدام افضل است که صد البته از دست دادن هرکدام تاسف زیادی در بردارد. از طرفی در یکی از سخنرانیهای شما شنیدم که بین فجر کاذب و صادق را شما بین الطلوعین می‌دانید که به دل می نشیند، خواستم بفرمایید کدام قول صحیح می باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از اساتید محترم فرموده اند بهترین زمان نماز شب زمانی است که نماز شب به نماز صبح متصل گردد. به همین جهت می‌توان طوری بیدار شد که نماز صبح از دست نرود. موفق باشید
 

27239
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۷۲۱۷ اشاره دقیقی به مخاطب قراردادن نفس اماره و اسارت خود حقیقی و عالی بشر با مکانیزم های سکولار کردید و اینکه آزادی بندگی چه میزان در مدرنیته مغفول است. به نظرم مکانیزمی که غرب مدرن و فرهنگ مدرنیته پیش گرفت، تا منهای آزادی عبودیت تمدن سازی کند و حتی منفعت طلبی بشر را مراقبت کند، این بود که خب آمدند مطابق اومانیسم، هر انسانی را بجای خدا نشاندند و انسانها خود شدند خدایگان ها و محور آنها بودند و حتی تعبیری پیچید که خدا کشته شده و مدفون شده و دیگر آن توحید و شریعت مبنا نیست. پس حالا هر کدام از انسان خداها یا همان خدایگان ها تا جایی آزادند و قدرت عمل دارند که به آزادی و محوریت دیگر خدایگان ها ضربه نزنند و این مبنا باشد. هر چند در مکانیزم آزادی اجتماعی که اقل کار انبیا و اولیا الله است، عالم مدرنیته و غرب مدرن ویژه توانست در چارچوب هایی مثلا برای انتظام امور شهری و مدیریت شهر و پارلمان موفقیت و نقاط مثبتی بدست بیاورد ولی نهایتا همان اومانیسم باعث شده رسما امروز در مقولات مهمی به چالش و تعارض بیفتند و متناقض باشند و حتی آمارهای عجیب و نادری را شاهد هستیم. امروز با آن مبنا اگر قصد اعدام شخصی را داشته باشند رسما اگر بپرسی چرا چنین می کنی و حیات او را می گیری با وجود مبنا بودن اومانیسم رسما به همان حد آزادی و احترام تا جایی که به آزادی دیگران لطمه نزند استناد می کنند و دیگر گویی راهی برای خود متصور نمی بینند و حتی مبانی شان هم اینجا درگیر چالش می گردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به همین جهت متفکران جهان معتقدند درون فرهنگ مدرن تضادهای اساسی نهفته است. از هایدگر و گادامر که بگذریم، آثار امثال شهید آوینی و مرحوم دکتر مددپور و آقای دکتر داوری این نکته را به خوبی نمایان می‌کنند. موفق باشید

24935
متن پرسش
با سلام: به نظر شما فقه و احادیث فقهی ما، خالی از توحید و معارفند و سنخشان از سنخ احادیث اعتقادی جداست؟ یا با توجه به اینکه احکام ریشه در تکوینیات دارند نه اعتباریات، خود اینها هم معارف ما حساب می شوند و از مثلا احکام ارث و دیات هم می شود، معارف اعتقادی بیرون کشید؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم احکام فقهی در کلّیّتِ خود ریشه در حقایق دارند ولی با رویکرد کشف حکم خدا فقیه در آیات و روایات نظر می‌کند و این غیر از رویکردی است که برای کشف حقایق از طریق عقل و قلب انجام می‌شود. موفق باشید

24521

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقتی حوزه های علمیه اینچنین در حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منفعل اند، احترام و سکوت در برابر آنها چه چیزی را تغییر می دهد؟ چرا نباید اعتراض کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست که حوزه‌های علمیه در حالت انفعالِ فرهنگی باشد. کار، بزرگ است و حوزه آرام‌آرام در حالِ به صحنه‌آمدنی است که مناسب این تاریخ باشد و آینده ما را رقم بزند. ان شاء الله. موفق باشید

23925

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خوشحالم ازین که با کتابهای شما آشنا شدم. کتب زن و کتاب عقل و ادب شما رو در حال خواندن هستم.یه مشکلی در حال حاضر دارم. این که اول و آخر ما خداست. تمام ما خداست. خوب و بد پیش خداییم. هدف ما بندگی کردن در عین گذر از امتحانات دنیاست تا ثابت کنیم عاشق خدا بودن رو پذیرفتم. ولی اون ارتباط قلبی که مدنظرمه نمیتونم بگیرم. احتمالا به دلیل دل مشغولی هایی هست که به آنها عادت کرده ام. لذات و عشق های انسانی و عشق الهی را با آنها قیاس می کنم شاید فکر می کنم آنها را از دست خواهم داد. هنوز نمی توانم حس هایم را آن طور که باید در محضر خدا قرار دهم. چه کنم؟ روزه کمک می کند؟ نماز شب؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عجله نکنید. «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را در نظر داشته باشید. ۲. در مورد نماز شب، به جواب سؤال شماره‌ی ۲۳۹۰۳ نظری بیندازید. موفق باشید

23700

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: استاد چه می شود که نماز صبح آدم قضا می شود؟ آن هم در شرایطی که تو عزم خود را جزم کرده ای تا در این ماه مبارک رجب تزکیه کنی و تا جایی که می توانی رعایتت را بیشتر کنی! و اینکه آیه آخر کهف رو هم خواندم و از خداوند منان تقاضا کردم که حتی قبل از نماز صبح بیدار شوم و ساعت هم گذاشتم. اما متاستفانه بیدار میشی و می بینی ۱۰ دقیقه هست که نماز قضا شده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روز کم‌تر سخن بی‌جاگفتن، و زودخوابیدن، و در شام غذای سنگین‌نخوردن زمینه می‌شود تا رحمت الهی تأثیر خود را بگذارد. موفق باشید

23006

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: خواباندن کودک در اتاق جدا از والدین در فرهنگ اسلامی جایی دارد؟ باعث بحران روحی و عدم استحکام خانواده نمی‌شود؟ تبلیغ زیاد در مهدکودک می‌شود ولی فرزندمان مخالفت شدید می‌کند؟ ممنون از زحماتتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم تا سال‌های اول که کودک نیاز به عواطف مستقیم والدین دارد، نباید از والدین جدا شوند. ولی در موقعی که کودک، کودکِ ممیزه است حرف درستی است. موفق باشید

22785
متن پرسش
سلام: چند روز پیش، بنده از شما بعنوان یک معلم که لطف کرده و وقتی به دوستان اختصاص می دهید یک درخواست داشتم. خواستم منت گذاشته و وقتی را به مطالعه کتاب توحید، نوشته مدعی اهل بصره اختصاص داده و نظرتان را بنویسید. من چکار به محمد علی باب و بهائیان دارم؟ اصلا چکار به احمد الحسن دارم؟ بنده می خواستم از شما بزرگوار بشنوم آیا اشکالی به مطالب وارد است؟ آیا گزیده ای از مطالب علمای پیشین را جمع آوری کرده یا ادعایی تازه است؟ اگر جمع آوری است سندش کجاست و اگر ادعای تازه است نقدش چیست؟ شما دیگر چرا مانند اصولگرایان حزبی و اصلاح طلبان غربی به وادی برچسب زدن وارد شده اید؟ مگر با سمپات احمد الحسن طرف شده آید؟ و حتی اگر با چنین کسی هم طرف شده بودید شیوه ائمه مانند امام صادق علیه السلام حکم می کرد اشکالات کلام را به او یادآور می شدید! درست می بینم؟ استاد طاهرزاده و برچسب زدن بجای بحث منطقی؟! اصلا این مدعی رئیس همه شیاطین! اصلا آن زندیقی که خدمت امام صادق رسید! اگر فرصت ندارید بحثش جدا، ولی خواهش می کنم اگر فرصت کردید نقدی به افکار مطرح شده در کتاب بنویسید. با توجه به اینکه همه پرسشهای قبلی در مورد احمد الحسن را خوانده ام، خواهش می کنم اگر قصد ادامه ادبیات قبلی را دارید وقت شریفتان را ضایع نفرموده و به همانها ارجاع دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در جزئیات سخنان این افراد نیست، بصیرت اقتضاء می‌کند که انسان مشغول جزئیات سخن این افراد نشود وقتی در جایگاهی قرار دارند که عملاً به نفع دشمنان اسلام است و وسیله‌ای هستند تا انقلاب اسلامی که راهِ نجات اسلام از دست استکبارِ جهانی است؛ به حاشیه و حجاب رود. از این جهت نباید در دام چنین سؤالاتی که امثال شما مطرح می‌کنند قرار گرفت وگرنه علی محمد باب هم از این سخنان به ظاهر دل‌فریب دارد و نباید مشغول این سخنان شد و از جایگاه او که مستر همفر مأمور شکل‌دادنِ به آن است، غفلت کرد! امید است توانسته باشم حجت را بر شما تمام کنم. حال خود دانید و آینده‌ای که در پیش دارید. موفق باشید

نمایش چاپی