باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم به راهِ گشودهای که خداوند برای «حرّ» پیش آورد، با آن گناه بزرگ که مرتکب شد؛ ایدهی خوبی در مقابل ما قرار داده است. لذا عرضی که در مورد جناب «حرّ» داشتهام را خدمتتان ارسال میدارم. موفق باشید
باسمه تعالی
حُرّ یعنی تجسم توبه در تاریخِ پر از گناه
در تقابل تمدنی که ما با غرب داریم همهی تلاش غرب آن است که فضای جامعهی ما را گناهآلود کند و طوری القاء نماید که روح جوانان ما را تسخیر کرده است و ما را گرفتار یأسِ فرهنگی نماید و هنر ما آن است که متوجه غِنای فرهنگی خود باشیم و بدانیم تمدن آیندهی ما ظرفیت جایدادنِ حرّهای زیادی را دارد همانطور که امام حسینu در نهضت خود جای حرّ را باز کردند و او را از چنگال فرهنگ اموی نجات دادند و در این راستا لازم است که شخصیت حرّ را در فرهنگ کربلا بیابیم تا در ادامهی فرهنگ کربلا نقشههای فرهنگ امویِ این زمانه یعنی فرهنگ ظلمانی غرب را خنثی کنیم و جوانانمان را از چنگال آن فرهنگ نجات دهیم. در این راستا نکات زیر قابل تذکر است:
1- حُرّ از پیوستگان به امام حسینu است، آنقدر دیر رسید که افق اقبالاش در شرف تاریکشدن بود، ولی در مقابل انبوه موانعی که در مقابل توبهی او بود، مأیوش نشد و هر موقعیتی که در مقابل او قرار میگرفت را یک آغازی جدید به حساب آورد.
2- حُرّ به عنوان فرماندهی سپاه هزار نفری دارای روحیهی استواری است که به تنهایی نیز به عزمی هزار نفری آراسته بود، همینکه از قصرکوفه به سوی امام حسینu روانه شد ندایی از پشت سر شنید که گفت: «بشارت بادت ای حرّ به بهشت»، پس نگاهی به عقب سر کرد و کسی را ندید و در منزل «ذی حُسم» با قافلهی امام حسینu برخورد کرد. حضرت به جوانان فرمودند؛ به افراد آن لشکر و به اسبانشان آب دهید. وقت نماز در حالیکه حرّ و سپاهیانش نماز را با امام اقامه میکنند، بین اذان و اقامه خطاب به حرّ و لشکریانش فرمودند: من به سوی شما نیامدم مگر پس از آنکه نامههای دعوت شما به من رسید، پس اگر بر سر سخن خود باقی هستید من هستم وگرنه اگر از آمدن من ناخرسندید من هم منصرف میشوم. حرّ گفت: « لَسْنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَتَبُوا إِلَيْك» ما از آن گروه نیستیم که به سوی شما نامه نوشتند، ما دستور داریم از شما جدا نشویم تا شما را نزد عبیداللّه بن زیاد ببریم، و امام فرمودند: « الْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِك»(الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 80 ) مرگ نزدیکتر است به تو از این آرزو. و بالاخره بنا شد راهی پیش گیرند که نه به کوفه نزدیک شوند و نه به مدینه، و در بین راه امامu خطبه خواندند و متذکر شدند که نباید از سلطان جائر پیروی کرد وگرنه در قیامت در همان آتشی وارد میشویم که آن سلطان جائر وارد میشود. حرّ در بین راه از سر دلسوزی به امام نزدیک شد و گفت: ای حسین! « ُ إِنِّي أُذَكِّرُكَ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ فَإِنِّي أَشْهَدُ لَئِنْ قَاتَلْتَ لَتُقْتَلَنَّ. » خدا را در بارهی نفسات در نظر آر، من میبینم اگر با آنها به جنگ بپردازی تو را به قتل میرسانند. امام فرمودند: «أَ فَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي؟ »آیا مرا از مرگ میترسانی؟ و حضرت در جواب او اشعاری را خواندند حاکی از آنکه مرگ برای جوانمرد در راه خدا ننگ نیست، و حرّ دید مرگ در مقابل حسینu بسیار زبون است. هر دو به راه ادامه دادند تا نامهای از طرف عبیداللّه آمد که در هرجا حسینu هست متوقفاش کنید . حضرت صلاح ندیدند مقاومت کنند و در سرزمین کربلا پیاده شدند و چون فهمیدند نام آن سرزمین کربلا است با توجه به حدیث امّ سلمه و سخنی که از رسول خداf شنیده بودند، فرمودند: «هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ هَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا»(بحار، ج 44، ص 383) اينجا موضع گرفتارى و بلاء ميباشد، اينجا محل خوابيدن شتران ما است، اينجا محل خيمه و اثاث ما است اينجا محل شهيد شدن مردان ما ميباشد. اينجا محل ريختن خونهاى ما است. برای حضرت روشن شد زمان آن رسالت تاریخی که به دوش ایشان گذاشته شده فرا رسیده و بیش از همه مقام بلندپایه و عزّت نفس خود را میدانستند و لذا یاران خود را جمع کردند و سختی کار را و آیندهی آن را متذکر شدند، تا بالاخره در روز عاشورا عمر سعد لشکر خود را در مقابل لشکر امام حسینu آماده کرد. حرّ به عمر سعد گفت: آیا تو تصمیم به جنگ با این مرد را داری؟ عمر گفت: آری به خدا، جنگی که آسانترین شکل آن بریدن سرها و قطعکردن دستها است. حرّ گفت: آیا به هیچیک از این پیشنهادهایی که به شما کرد رضایت نمیدهید؟ عمر سعد گفت: به خدا اگر کار به من واگذار بود میکردم ولیکن امیر تو إبا دارد.
حرّ برگشت و در میان لشکر در جایی ایستاد ولی به سوی نفرات خود نرفت مبادا مقام بر او غلبه کند و تا در آن فرصت اندک فکری بکند. «قُرة بن قیس» با او بود برای آنکه او را از سر خود باز کند، به او گفت: اسب خود را امروز آب دادهای؟ و او را فرستاد تا به اسباش آب دهد. حرّ راهی را انتخاب کرده بود که اگر لشکرش بفهمند صد دیوار جلوی مقصد او میکشند، باید قبل از کشف قضیه کاری بکند وگرنه ممکن است با هزار مانع روبهرو شود، در حالیکه او باید هزاران قوه بهکار برد و هزاران گذشت بنماید تا آن تصمیم بزرگ عملی شود، چگونه از این ساحت زیستی که یک عمر در آن بهسر برده خود را به ساحتی دیگر وارد کند؟
حرّ پس از دورشدنِ قُرة بن قیس، بنا کرد اندکاندک رو به سوی حسینu آمد، نظر دارد هرچه بتواند خود را از لشکر و حوزهی قدرت آنها آرامآرام بیرون بکشد و قدمقدم از میدان نفوذ آنها دورتر شود، گویی خود ستونی از لشکر است که پیش میرود. «مهاجربن اوس ریاحی» به او گفت: چه خیال داری؟ آیا خیال حمله داری؟ زیرا وضع ظاهری خود را به آن شکل درآورده بود - جواب نداد- از هیچکس ایمن نبود تا راز خود را با او در میان گذارد نکند که یا مانع او شوند و یا برای خوشخدمتی به عبیداللّه او را از پای درآورند. حرّ مرگ را انتخاب کرده بود اما پس از ساعتی دیگر و در زیر سایهی امام محبوبی که بنا است نزد او عذرخواهی کند، ندامت از گذشته و امید به آینده، قلیان خوف و رجاء در درون او جزر و مدّی بهپا کرده بود، هیچکس تا این حدّ او را مضطر نیافته بود. مهاجربن اوس که وضع حرّ را دید گفت: ای ریاحی! کار تو شبههناکاست، هرگز در هیچ موقعی مانند آنچه اکنون در تو میبینم ندیدهام. اگر گفته میشد شجاعترین مردم کوفه کیست؟ من از تو نمیگذشتم، پس این چیست که در تو میبینم؟ جواب داد: راستش من خود را مخیّر بین جنّت و نار میبینم.
حرّ و حقیقت «توبه»
حرّ در شرایط بسیار سهمگین قرارگرفته. اگر در کربلا حقیقت فداکاری ظهور کرد و تا قیام قیامت هر فداکاری که واقع شود به ذات فداکاری یعنی کربلا باید متصل باشد تا فداکاری به حساب آید. حقیقت «توبه» نیز در کربلا و از طریق حرّ اتفاق افتاد. چند قدم از حوزهی نفوذ دشمن دور شده، هنوز فرماندهی لشکر است، هنوز میتواند با سایر فرماندههای لشکر عمرسعد رقابت کند، بد آفتی است حبّ ریاست و حبّ شرف و رقابت؛ و حالا حرّ آرامآرام دارد از همهی آنها عقب می کشد. اگر اسب زیر پایش همچنان جلو رود به جایی میرسد که دیگر از آن آفتها خلاص خواهد شد . جاذبهحقیقت یعنی جاذبهی حسینu که او در این چند منزل بیشتر با او آشنا شده، قوی شده، لذا پس از آن که گفت: «خود را بین جنّت و نار مخیّر میبینم»؛ ادامه داد: «به خدا سوگند چیزی جز بهشت را انتخاب نمیکنم، اگرچه قطعهقطعه شوم و اگرچه سوخته گردم».[1] این را گفت تا مهاجربن اوس گمان نکند میتواند او را از کشتهشدن بترساند و منصرف کند. سپس به اسب خود تازیانه ای زد و به سوی سپاه امام حسینu پرواز نمود و چون نزدیک شد سپر را واژگون کرد و همه فهمیدند او امان میخواهد. مانند کسی که روی به وادی اَیمن نهاده، میآمد و مینالید و میبالید - موسی آنجا به امید قبسی میآید- قصد حسینu داشت، « وَاضِعايَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أُنِيبُ فَتُبْ عَلَيَّ- فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلَادَ نَبِيِّكَ-» دست بر سر گذاشته و میگفت: خدایا به سوی تو آمدم ، توبهی مرا بپذیر که من دلِ اولیاء تو و اولاد دختر پیامبر تو را آزردم. همینکه نزدیک شد بر حسینu سلام کرد و گفت: خدا مرا به قربانت کند ای پسر رسول خدا، من همان همراهی هستم که مانع حرکتت شدم و به تو سخت گرفتم، به حق خدایی که جز او خدایی نیست، گمان نمیکردم این مردم پیشنهادهای شما را ردّ کنند و کار را با مثل تویی به اینجاها برسانند؛ «فَإِنِّي جِئْتُكَ تَائِباً وَ مُوَاسِياً لَكَ حَتَّى أَمُوتَ بَيْنَ يَدَيْكَ أَ تَرَى إِلَى ذَلِكَ تَوْبَةً ؟» و اکنون به راستی نزد تو آمدهام و پشیمان از آنچه نسبت به تو روا داشتم تا نزد خدا توبه نمایم و جانم را فدای تو کنم تا پیش تو بمیرم، آیا این کار را برای من توبه میبینی؟ و حسین فرمودند: «نَعَمْ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْك وَ يَغْفِرُ لَكَ» آری! خداوند توبهات را میپذیرد. سپس در مقابل لشکر عمر سعد ایستاد با ظاهری پر صلابت در حالی که سر تا پایش را آهن و فولادهای ابزار جنگی پوشانده، ولی با دلی نرم و دلسوزانه خواست آنها را از تبعات جنگ با امام حسینu عافیت بخشد. اینک که از چشمهی معنویت حسینu مینوشید سرشار از دلسوزی شده بود و متذکر میشد که غریزهی انسانی آن است که میهمان را پذیرایی کنید. سر خوش از توبهی خود و متکی به حقیقتی که بدان دست یافته او را به گویندهای توانا مبدل کرده بود تا به نمایندگی آل محمدh سخن بگوید و همچون آن خانواده بهادری و سلحشوری را با عاطفه ممزوج کند.
حرّ به نمایندگی احرار عالم شرط حرّیت را متذکر شد، شروطی را که هر انسانی در هر نقطهی جهان از آن دفاع میکند و با زبان خود کاری کرد که با هزار شمشیر نمیتوان چنین کرد. تحت عنوان نکوهش سران سپاه، روشن نمود کار ناهنجار آنها با هیچیک از نظامات انسانی پذیرفتنی نیست چه رسد به نظامی که اسلام آورده.
گفت: «شما خودتان دعوت اش کردید، حالا چه شده است که او را به خود وانمیگذارید که برگردد؟ این محاصره و کشتن از کدام سنت و سیره برخاسته و با کدام خوی اسلام و حتی خوی عرب سازکاری دارد؟ هنوز به سرزمین شما نیامده - سرزمینی که خودتان دعوتش کردید- شما تاختهاید که خود را به او رسانده تا به قتلاش برسانید؟! هیچ پذیرایی از شما انتظار نیست، بگذارید برگردد، چرا آب را به روی بستهاید؟»[2]
شما در این سلحشوری و سخنوری معجزهی «توبه» را به تماشا نشستهاید، او یک تن نیست، نمایندهی همهی آنهایی است که از ظلمات دوران به سوی حقیقت اسلام توبه میکنند، او نردبان صعود کسانی است که تلاش دارند دیگر تن به گناه ندهند.
حرّ سلحشورانه در مقابل دیدگان مبارک امام جنگید و همچون اسبی پیلتن سواره در دریای دشمن تاخت، در کشتن دشمن توانایی فوقالعادهای از خود نشان داد تا بالاخره به آنچه میخواست رسید و شهید شد و امام بر بالین سرش فرمودند: « َ بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» اعیانالشیعه، ج 40، ص 614) به به تو در اين دنيا و در آخرت آزادى همانطور که مادرت چنین نامی بر تو نهاد. آزاد در دنیا و سعید در آخرت. و اینگونه امام، حرّیت او را امضا کرد.
خونی که از پیکر حرّ روان شد سخنهایی با ما دارد، به ما میگوید آزادگی با آلودگی نمیسازد هرچند روزگار انسان را در دل لشکر دشمن و تا فرماندهی یک سپاه جلو ببرد. فرماندهی سپاه بود و چشمها به او دوخته شده بود، ولی او به عاقبت کارش فکر کرد که چگونه برای همیشه خواری را با خود حمل کند. فهمید بیش از آنکه از مرگ باید هراس داشت، باید از ننگ هراسید.
خاطر نورانی بشر را با خدا رابطهای است که همراهی با ستمگران آن را تیره و تار و برگشت به سوی اولیاء الهی آن را روشن و روشنتر میکند و شجاعت مردان در همراهی با اولیاء الهی بهدرستی شکوفا میشود و در نتیجه یک تنه، نه از یک دریا لشکر میهراسند و نه یک دنیا تبلیغات سوء و دامهای انحراف می تواند او را تحت تاثیر قرار دهد. دیگر نهتنها از مرگ نمیهراسند بلکه از مرگی که نکبتها و ننگها را از صحنهی حیات آدمی پاک کند استقبال مینمایند. مرگی که در طریق نجات عالم و خلاصی امتها باشد، مرگی برای پراکندهشدن خلق از پیرامون تبهکاران. ا این مرگ، مردن نیست، احسانی است به بشریت و پس از خفتن آن شهید هزاران مولود رشید زائیده میشوند و عملاً او تکثیر شده است.
حرّیتِ حرّ در آن بود که توانست ماوراء فضایی که قراردادهای جامعهی بشری ایجاد کرده است خودش تصمیم بگیرد و به بهانهی آنکه خلیفهی مسلمین یعنی یزید چنین خواسته، تسلیم فضای حاکم نشد.
وضع نظام دنیای امروز میکوشد که اراده را در انسانها بمیراند و به نام دیسیپلین استقلال رأی افراد را محو کند تا در مقابل مافوق خود بیاراده و بیبصیرت باشد و نسبت به زیردست خود با خشونت و به اسم نظام اداری، هرگونه عاطفهای را نادیده انگارند در حالیکه در نگاه انسانهای آزاده باید نظام جامعه و اداره را طوری شکل داد که بصیرت و ابتکار همواره در میان باشد و همواره بر بصیرت افراد افزوده شود تا برای حفظ روابط ،آراء و نظرات صائب و ارزشمندی توسط افراد اتخاذ شود و در فضای ادارهی کشور نظرات فعّال و مبتکرانه به مسئولان ارائه گردد و صلابت مسئولان با پختگی و همراه با رحمت و عاطفه در میان آید و آزادگی در سراسر جامعه حفظ شود.
حرّ و ابتکار آزادی از عادات زمانه
حرّ ابتدا از نظم خشکی که به نام تبعیت از خلیفه، انسانیت افراد را در نظر نمیگرفت، آزاد شد تا توانست تصمیم بگیرد. اگر باید از حاکم اسلامی تبعیت کرد از آن جهت است که حاکم اسلامی با فطرتها سخن میگوید و در فضایی که عقلها رشد کرده است انسان ها را قانع به تبعیت میکند و دلها را به سوی اهدافی که در پیش است جلو میبرد و هرگز انتخاب را از مسلمین نمیگیرد، بلکه مسلمین با تبعیت خود نظر حاکم اسلامی را بر نظر خود ترجیح میدهند چون آن نظر را نسبت به مصالح جامعه صائبتر از نظر خود مییابند. پس جایی برای تبعیت از سلطان جائری که حرام خدا را حلال میشمارد نمیماند. باید قدرت تشخیص به جامعه برگردد تا تبعیت از حاکمان، کورکورانه نباشد.
حرّ در تبعیت خود نسبت با حاکمی مثل یزید تجدید نظر کرد و لذا آن انقلاب درونی شروع شد و جهانی دیگر را برای خود انتخاب کرد و سرحلقهی آزادگی را در دست همهی آزادگان قرار داد تا به اسم فرهنگ ظلمانی حاکم، به هر حقارتی تن در ندهند، هرکس از خود بپرسد آیا شریعت الهی و خدایی که آزادی را به ما هدیه کرده تا بهترین انتخاب را بکنیم راضی است وقتی حسینu در صحنه است به حاکمی همچون یزید تن دهیم؟ آیا خداوند از پذیرفتن چنین حاکمیتی از ما راضی خواهد بود؟
حرّ توانست ابتکار آزادشدن از عادات زمانه را به همهی بشریت متذکر شود تا به خود آیند و راهی را که حق میدانند و بدان باور دارند در پیش گیرند. حرّ یعنی حرّیت توبهکردن، حرّ یعنی رسیدن به شرافت توبه، حرّ یعنی بازگشتن از راهی که بیثمری آن روشن است و آزادشدن از زنجیرهایی که خودمان بر پای خود بستهایم و از تطور و نوشدن بازمان میدارد، حرّ یعنی برای آزادشدن از نفس امّاره از مرگْ نترسیدن و گریبان خود را از دست فضاهای فرهنگی مسمومْ آزادکردن و وضع را به سود حقیقت دگرگون نمودن و منابع حیاتی یک ملت را از دست بیگانگان رهانیدن و آزادی ربودهی خود را از او بازپسگرفتن.
حرّ به بشریت آموخت با وجود گناههای سنگین باید به تحولی فکر کرد که همهی گناهان را زیر پای آدم قرار میدهد و توبه مسیر تحقق آن تحول است. حضرت آدم با توبه توانست بهشت گمشده را باز در منظر خود بیابد و آنچه غیر از توبه در آدم هست سرّ ذاتی آدم نیست و با کوچک ترین گناه چیزی نمیگذرد همهی آنها از بین میرود مگر توبه و توجه به حضرت حق و تحولی که رو به سوی قرب الهی دارد. این است شاهکار آدم و آدمیت. توبه تحولی است از ساحتی به ساحت دیگر و از جنبهای به جنبهای بالاتر، از جنبهی غفلت از حق به سوی حق و حقیقت. قدرت بیانتهای آدم در توبه نهفته است که میتواند شخصیتی چون حرّ بسازد که تا قیام قیامت بشریت را تغذیه کند.
حضرت آدمu با تلقی کلمات الهی توبه را شروع کرد و این سرآغاز معارفی شد که سخت بدان نیاز داشت و به قرب درگاه الهی بازگشت و محبوبیت از دسترفته را بازیافت و بهشت آیندهی خود را تملک کرد. یعنی پدر ما حضرت آدمu همه چیز را به برکت توبه جبران نمود و همین توبه را برای فرزندانش به ارث گذارد که سرمایهی بازگرداندن همهی دارائیهایی است که از دستاش رفته.
حرف حرّ در کوی شهیدان این است که او سرّ خط پدر ابوالبشر را بهخوبی قرائت کرد و راز دل حضرت آدمu را فهمید که چگونه خود را از زنجیرهی گناه آزاد کند و گذشتهی خود را با نگاه به امام حسینu که همان « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ» بود بازخوانی نماید و در هبوطِ در فرهنگ ظلمانی دوران ،خود را نبازد، زیرا حسینu زنده است و عریانی هرکس را که گرفتار آن فرهنگ شد را جبران میکند. هنگام خروج از بهشت آدم را عریان کردند و همهچیز را از او گرفتند،[3] ولی سرّ پنهان او که توبه بود در او محفوظ ماند و آدم دید ازآن همه نعمت که در آن غرق بود هیچ چیز باقی نمانده جز آن سرّ پنهان که به گوشش رسید آن سرّ پنهان توبه به داد تو میرسد: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ»(بقره/37) و حرّ صورت تعیّنیافتهی حقیقت توبهی آدمu شد تا جهان اسلام از غفلت بزرگ خود که نادیدهگرفتن غدیر و تنهاگذاردن امام معصوم بود توبه کند.
توبه از گناه تاریخی
بعد از رحلت رسول خداf تحجری غلیظ بر امت اسلام روی آورد و گمان کردند هرکسی که بر مسند حاکمیت جامعه قرار گیرد قابل اطاعت است و این تصور کار را به حاکمیت یزید کشاند که از انسانیت فقط قالبی بیش نداشت، در حالیکه عادت اطاعت از امراء سوء، عادت بشر آن دوران شده بود بدون آنکه متوجه باشند قلبی که باید در پیکر خلیفه در تپش باشد، قلبی است که خدا آن را مدد میرساند و حرّ با آگاهی از روش یزید متوجه این گناه تاریخی شد و با توبه از این گناه، همهچیز در او عوض شد. آن گناه تاریخی جهان اسلام را که باید یکپارچه ایمان باشد گرفتار انحطاطی بزرگ کرد و در کربلا تنها حرّ نیست که توبه میکند، بلکه این امت اسلام است که از اطاعت هر خلیفهای توبه کرد و پس از عاشورا انقلابهای ممتدی را پدید آورد و میرود که با توبه از آن گناه تاریخی، روح انقلاب اسلامی جهانی شود.
پیام حسینu آن بود که تکیه به حکم ناروا، پرتگاهی را ماند که امت اسلام را در قعر آن تکهتکه میکند و دشمن اسلام از امت پارهپارهشده که تنها صدایی ضعیف خواهد داشت، حیاتی باقی نمیگذارد. در حالیکه وقتی همه در ذیل رهبری کسی قرار داشته باشد که متذکر اسلام است، دولتمردان در مذاکره با دشمنِ مستکبر نهتنها صدای خود را ضعیف نمیکنند، بلکه صدای حرّیت خود را به همهی جهانیان اعلام مینمایند و دشمن اسلام را حقیر میکنند.
حرّ با اتکاء بر رهبری امام حسینu و با آزادگیِ تمام پای در میدان مذاکره با لشکر یزید گذاشت و با تمام قد ایستادگی کرد و حقانیت حرکت امام را به اثبات رساند.
چراغ توبهی حرّ پر نورتر از آن بود که آرام بنشیند و در گوشهای بخرامد، تا آنجا که در توان داشت انقلابی بهپا کرد و رسم شجاعت و رشادت را به همهی آنهایی که میخواهند سرباز اسلام باشند نشان داد تا از هرگونه خضوع در مقابل کفر و استکبار توبه کنند، توبه کنند تا شکوفائی ذاتی آنها به سراغشان آید.
با قابلیتی که هر انسانی در تحول خود دارد میتواند دری به روی توبه باز کند و مقاومت با عوامل گناه را شروع نماید و متوجه شود حال که با گناه، عریان و برهنه شده نباید خود را ببازد و خود را به دست گناه بیشتر دهد، پدر ما آدم چشم خود را به دریچهی توبه دوخت و آن دریچه باز شد و از رسوایی نجات یافت و با تمام وجود زنده گشت. با یک حرکت انقلابی و معقولانه میتوانید از ساحتی به ساحتی دیگر در آیید و مانند حرّ با تمام وجدان زنده شوید و از این جهت آنچنان باید به خود بلرزید که طور دیگر بشوید، مثل لرزشی که زمین دنیائی را به زمین قیامتی تبدیل میکند. شما نیز با حضور در انقلاب اسلامی که امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» به صحنهی این تاریخ آورد از مکر لیل و نهار فرهنگ غرب توبه کنید، خود را منقلب کنید تا ارزش توّابین پیدا نمائید و بدانید در آن صورت انقلاب شما کارها میکند زیرا مورد محبت خدا خواهید بود که: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابين»(بقره/222).
آن آزادگانی که از کثرت دشمن و حضور همهجانبهی او خود را نبازند و فریب تبلیغات او را نخورند و مقهور آن نگردند، از تشخیص درستی بهرهمند میشوند و برای عملیکردن تشخیص خود جرأت لازم را پیدا خواهند کرد و در تغییر وضع موجود از هر فرصتی استفاده خواهند نمود و ملائکه را نیز به سجده خواهند آورد و اگر در زمین هبوط کنند زمین را از نور وجود خود سرسبز میدارند.
کار حُرّ، آن شخصیت عجیب، آن زادهی آدم، آن مخزن تحول و توبه، همان کارِ انقلابی بود که افکار را از اسارتِ عادت دوران آزاد کرد و جرأت روبهرویی با مرگ را و نهراسیدن از آن را به بشریت برگرداند و مرزهای حقیقت را برای او باز نمود و روشن کرد آن منبع لیاقت، با همهی انسانها هست، پس از هیچکس مأیوس نشوید و هیچکس هم از خود مأیوس نگردد، هرچند دشمن همهی اطراف شما را گرفته باشد و مرگ از هر سو بر شما ببارد، باز زندگی و آزادگی در اختیار شماست و نه در اختیار دشمن. خداوند با «توبه» حرّ را در صدر نشاند و افتخار آزادگی را به کشتهای غرق به خون داد. پس شما نیز از زیر بار سنگین گناه برخیزید، هرچند آن گناه به سنگینی کوه باشد. با یک حرکت خود را از طوری به طور دیگر درآورید.
کار حرّ اگر هبوط آدم را تجدید کرد ولی همچون آدم، راز درونی آدم که توبه بود را نیز بازگو نمود و همهچیز را جبران کرد. پس مبادا چهرهی گناهان، شما را از معجزهی توبه مأیوس کند در حالیکه رسول خداf فرمودند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه» هرکس از گناهی توبه کند مانند آن است که گناهی نکرده. زیرا با توجه به نور اسم غفّار، حق را به صحنه آورده.
وقتی تنها حسینu سخنگوی مجامع باشد احراری که - در میان مردم زیادند- موفق به توبه خواهند شد پس اینقدر گناهکاران را سرکوب نکنید، با حسینu آشنایشان نمایید. حسینu سرآمدِ تغییردهندگان اوضاع انسانها و اوضاع جهان است، لذا خود حضرت در ابتدای ورود به کربلا در حالیکه لشکر حرّ نیز ناظر حضرت بود، در خطبهای که روشن فرمودند با حاکمیت یزید حلال خدا، حرام و حرام خدا، حلال شده و باید وضع را تغییر داد؛ می فرمایند: «و اَنَا اَحَقُّ مِن غَیْر» من از هرکس دیگر برای این تغییر شایستهتر هستم. و چنین توانایی بود که از حرّ، «حرّ» ساخت و در این راستا هیچکس نباید مأیوس باشد، کافی است مقصد دینداری معلوم شود تا بتوانیم بهراحتی از حاکمیت ظالمانی همچون یزید و به اسم جانشینی پیامبر خداf سرباز بزنیم.
حرّ نشان داد اگر امام حسینu را به مردم نزدیک کنیم، مردم بهخوبی در فضایی که عبودیت خدا مقصد اصلی نیست به بازخوانی مینشینند. هیچ حرکتی را به اندازهی نزدیکی به حسینu برای تجدید نظر نسبت به زندگیِ گناهآلود نخواهید یافت، وقتی حسینu به آزادگان جامعه نزدیک شد طوفانی در آنها بهوقوع میپیوندد و افکار پست را زیر و رو میکند. از این جهت باید به آیندهی جوانان خود امیدوار بود زیرا جوانان ما از نظر نجابت و اصالت از حرّ کمتر نیستند در آن حدّ که مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در رابطه با جوانان میفرمایند: «نه، من مىدانم چه مىگذرد، اما در زیر این کفها و این گِل و لایها، من جریان عظیم و خروشان نجابت و دیانت و اصالت و نورانیّت را هم مشاهده مىکنم». و نیز حضرت صادقu در همین رابطه میفرمایند: «يَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَا تَقُلْ فِي الْمُذْنِبِينَ مِنْ أَهْلِ دَعْوَتِكُمْ إِلَّا خَيْراً وَ اسْتَكِينُوا إِلَى اللَّهِ فِي تَوْفِيقِهِمْ وَ سَلُوا التَّوْبَةَ لَهُم»؛[4] در مورد گناهكارانى كه از جمع شيعيان هستند سخن مگوئيد مگر به خير و خوبى، از خدا خاضعانه برايشان تقاضاى توفيق كنيد و از خدا بخواهيد كه توبه كنند.
حرّ از این طریق تا کوی شهیدان پیش رفت و بذری را افشاند که تنها در کوفه هزاران آدم مانند حرّ برخاستند، شبی که به کوی شهیدان رسیدند، چهارهزارتن اشکها ریختند و پس از سهسال از واقعهی کربلا حالا با سلیمانبن صرد خزاعی تصمیم گرفتهاند به قصد خونخواهی امام آنچه میتوانند انجام دهند. تو گفتی به بدرقهی حرّ آمدهام و پس از آنها هزاران هزار کوفیان به دنبال مختار حرکت کردند.
دایرهی توبه و برگشت به حسینu و سیره و سنت اولیاء الهی مسیری است که حرّ به سوی بشریت گشود که کمترین نتیجهی آن بازخوانی اهل سنت است نسبت به آنچه را که پشت سر گذاردهاند تا آنجایی که بشریت نسبت به غفلت از غدیر توبه کند و به خود آید که چرا آن پیام آسمانی را نادیده گرفت.
حرّیت حرّ را باید در دنیا مدّ نظر قرار دهیم تا در آخرت نیز بتوانیم بدان پیوند بخوریم. حرّ در کوفه بهعنوان یک شیعهی علیu مطرح نیست ولی حرّیت او در این دنیا به او کمک کرد تا ماوراء مذهب خود متوجه حقیقت راهی شود که امام حسینu بدان اشاره داشتند و به همین جهت است که امام نیز حرّیت او را امضاء کردند و فرمودند: «انت حرّ في الدّنيا و سعید الآخرة» و این قصهی هرکسی است که بخواهد با توبهی خود بهترین راه را انتخاب کند.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
[1] - «وَ اللَّهِ إِنِّي أُخَيِّرُ نَفْسِي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ حُرِقْت» ( الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 99)
[2] - «ثُمَّ قَالَ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ لِأُمِّكُمُ الْهَبَلُ وَ الْعَبَرُ أَ دَعَوْتُمْ هَذَا الْعَبْدَ الصَّالِحَ حَتَّى إِذَا أَتَاكُمْ أَسْلَمْتُمُوهُ وَ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ قَاتِلُو أَنْفُسِكُمْ دُونَهُ ثُمَّ عَدَوْتُمْ عَلَيْهِ لَتَقْتُلُوهُ أَمْسَكْتُمْ بِنَفْسِهِ وَ أَخَذْتُمْ بِكَظْمِهِ وَ أَحَطْتُمْ بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ لِتَمْنَعُوهُ التَّوَجُّهَ فِي بِلَادِ اللَّهِ الْعَرِيضَةِ فَصَارَ كَالْأَسِيرِ فِي أَيْدِيكُمْ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا يَدْفَعُ عَنْهَا ضَرّاً وَ حَلَأْتُمُوهُ وَ نِسَاءَهُ وَ صِبْيَتَهُ وَ أَهْلَهُ- عَنْ مَاءِ الْفُرَاتِالْجَارِي يَشْرَبُهُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسُ وَ تَمَرَّغُ فِيهِ خَنَازِيرُ السَّوَادِ وَ كِلَابُهُ فَهَا هُمْ قَدْ صَرَعَهُمُ الْعَطَشُ بِئْسَ مَا خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فِي ذُرِّيَّتِهِ لَا سَقَاكُمُ اللَّهُ يَوْمَ الظَّمَإِ الْأَكْبَرِ فَحَمَلَ عَلَيْهِ رِجَالٌ يَرْمُونَ بِالنَّبْلِ فَأَقْبَلَ حَتَّى وَقَفَ أَمَامَ الْحُسَيْنِ u.» گفت: اى مردم كوفه مادر بعزايتان بنشيند و گريه كند، آيا اين مرد شايسته را بسوى خود خوانديد و چون بسوى شما آمد شما كه ميگفتيد: در يارى او با دشمنانش خواهيد جنگيد، دست از ياريش برداشتيد پس بروى او آمدهايد ميخواهيد او را بكشيد؟ و جان او را بدست گرفته راه نفس كشيدن را بر او بستهايد، و از هر سو او را محاصره كردهايد و از رفتن بسوى زمينها و شهرهاى پهناور خدا جلوگيريش كنيد، بدانسان كه همچون اسيرى در دست شما گرفتار شده نه ميتواند سودى بخود برساند، و نه زيانى را از خود دور كند، و آب فراتى كه يهود و نصارى و مجوس مىآشامند و خوكهاى سياه و سگان در آن ميغلطند بروى او و زنان و كودكان و خاندانش بستيد، تا بجائى كه تشنگى ايشان را بحال بيهوشى انداخته، چه بد رعايت محمد (ص) را در باره فرزندانش كرديد، خدا در روز تشنگى (محشر) شما را سيراب نكند؟ پس تيراندازان بر او يورش بردند، و حر (كه چنين ديد) بيامد وپيش روى حسين عليه السّلام ايستاد.
[3] - «فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما...» و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، زشتیهایشان بر آنها آشکار شد...
[4] - بحارالأنوار، ج 75، ص 280
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر کنید که این شور و شعور را در شما ایجاد کرده است. به نظرم اگر سیر مطالعاتی روی سایت را دنبال کنید و آرامآرام با قرآن و منطق قرآنی آشنا شوید، راه برایتان گشوده میشود. زمان پیامبر«صلواتاللّهعلیهواله» از اینهم بدتر بود، ولی خداوند با منطق قرآن، کار را جلو برد و هدایت واقعی را به صحنه آورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم عرض شد که به شما چه ربطی دارد که چه موقع میمیرید! شما جمله حضرت علی «علیهالسلام» را مدّ نظر داشته باشید که حضرت فرمودند: «و اعمل لدنياك كأنّك تعيش أبدا و اعمل لآخرتك كأنّك تموت غدا» برای دنیایت طوری عمل کن که گویا همیشه زندهای و برای آخرتت طوری عمل کن که گویا فردا میمیری. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: «لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ (113) يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ (114)/آلعمران). همهی اهل کتاب یکطور نیستند بعضیها انسانهای متدینی میباشند که مشغول تلاوت آیات الهی در نیمهشبان و اهل سجدهاند، اینان به خدا و روز قیامت ایمان دارند، اهل امر به معروف و نهی از منکرند و در رسیدن به خیر، سرعت دارند و از صالحین هستند. و در ادامه میفرماید: «وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ (115). اینان آنچه به عنوان عمل خیر انجام میدهند از طرف حضرت حق نادیده گرفته نمیشود و خداوند به شخصیتهای با تقوا ایمان دارد. آری! اگر کسی مسلمان بود مسلّم به کاملترین دین دستیافته و اگر به معنای واقعی چنین مسلمانی سلوک کرد با ریاضتهای راحتتر به نتایج عمیقتری میرسد ولی آیهی مذکور میفرماید که حتی در همان زمان که اسلام هست، عدهای از اهل کتاب با خصوصیات فوق،تلاشهایشان بینتیجه نمیماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه ما در روایت داریم این است که میفرمایند: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ» جهاد زن جهت قرب الی اللّه خوبشوهرداریکردن است و این امتیازی برای مرد نیست، بلکه راه گشودهای است تا زنان در مسیر سلوک الی اللّه راهِ مناسب روح خودشان را داشته باشند. معنایِ «مرد، خدایِ دوم زن است» از این نوع روایات بر نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی روی سایت را اگر ادامه دهید؛ اولاً: تا حدّی تفکر فلسفی پیدا میکنید، ثانیاً: مباحث موجب میشود تا فلسفه را و جایگاه آن را بهتر درک کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به چیز قابل اعتمادی در این مورد برخورد نکردهام. ولی فکر میکنم عرایضی که در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» شده است، کمککار باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسانهای قابل اعتمادی به صحنه آمدهاند باید جهت موفقیتشان دعا کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد چارهای نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سؤال مذکور این طور عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه صبر در امری که وظیفهی ما است، کارساز خواهد بود و از این جهت در قرآن بر روی صبر تأکید فراوان میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکتهی خوبی است که مطرح کردهاید. در ضمن روی این موضوع فکر کنید که حضرت حتی در شکم مادرشان وجودشان در خفا است حتی تا روزهای آخر معلوم نیست که ایشان باردارند. یا در دوران کودکی باز در ظهور و خفا هستند. در این مورد عرایضی در کتاب «جایگاه واسطهی فیض» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند هرکس را به نحوی امتحان میکند هرکه امکانات بیشتری داشته باشد، امتحان سختتری دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر مسئله مالی است باید در حدّ امکان تکلیفتان را با طرف مقابل روشن کنید و اگر غیر مالی است باید از او حلالیت بطلبید و اگر احتمال فتنه هست، باید برای او استغفار کنید 2- میشود آن دو را در کنار هم داشت 3- احساس وَجهِ ابدی خودمان در هرحال، گوهرِ معاد است 4- به همان معنایی که عرف از این واژه میفهمد 5- مقامی است که نسبت آن با انسانها متفاوت است در این مورد خوب است کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن دنبال شود 6- با دقت مطالب را دنبالکردن تدبیر گویند 6- نمیدانم 7- این موضوع را باید با ادامهی مطالب معرفتی در امر سلوک بیابید، فعلاً طلبتان. 8- این موضوع را در جزوهی «نحوهی حیات بدن اخروی» که بر روی سایت هست دنبال کنید 9- سیر مطالعاتی به خودی خود در این امر نیز کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع بسیار مهم است از آن جهت که آمریکا بر خلاف عرف دیپلماسی در نهایت خودخواهی در تلاشِ زیادی بود که از طریق سفارت خود، نیروهای مقابله با انقلاب را تجهیز و تحریک کند و یک دشمنی بود که از طریق آمریکا شروع شد و حتماً به شکلهای مختلف ادامه پیدا میکرد و لانهی جاسوسی بهانه است. بنده در جزوهی «ریشههای انقلاب» در این مورد عرایض داشتهام که عیناً خدمتتان ارسال میکنم. موفق باشید
گـروگـانگيــري
در تاريخ معاصر حادثهاي به عظمت گروگانگيري نداشتهايم. كه لازم است در رابطه با آن حادثه دو نوع عامل را در نظر گرفت:
الف) عواملي كه ارتباط مستقيم با قضيه داشتند، ولي عوامل اصلي نبودند مثل
1- پذيرش شاه از سوي آمريكا 2- ملاقات نخست وزير دولت موقت با برژينسكي
ب) عوامل اصلي : 1- گروگانگيري بازتاب طبيعي دخالتهاي آمريكا در پنجاه ساله اخير در امور مسلمين بود 2- بازتاب الهامات تدريجي ولي مؤثر از تعاليم اسلامي، به خصوص تشيع بود و روحيه سازش نكردن با ظلم و ظالم و نگراني و شناختي كه از توطئه آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني وجود داشت، الزاماً چنين واقعهاي را ميطلبيد.
3- بازتاب كينه ديرينهاي است كه در عمق وجدان ملت موجود بود و مذهب و مليت ما از آمريكا جريحهدار شده بود.
4- بازتاب و تجلي توكل يك ملت به خدا بود كه از رهبر الهي خود آموزش ديده بودند.
سفارت در 13 آبان سال 58 به دست دانشجويان افتاد (به مدت 444 روز) و مورد پشتيباني مردم و رهبري قرار گرفت. امام فرمودند: «آن انقلابي بزرگتر از انقلاب اول است». آيتالله بهشتي در سمت نايب رئيس مجلس خبرگان از پشتيبانان اين كار بودند و گروههاي چپ و ماركسيست كه هميشه مذهبيها را به ساده گرفتن امپرياليسم متهم ميكردند و معتقد بودند آمريكا با پيچيدگيهايي كه دارد بالاخره انقلاب را منحرف ميكند و خودشان را هميشه طلايهدار و پيشتاز مبارزه با امپرياليسم ميدانستند، يك مرتبه متوجه شدند در اين راه، بسياربسيار از ملت و رهبرالهي آن عقب افتادهاند و به همين جهت در ابتدا ميگفتند حركتي است مشكوك ولي بعد كه ديگر حيثيتي براي آنها نمانده بود، ديدند حركتي بسيار انقلابي و سازش ناپذير است بخصوص كه اسناد مربوط به خط ميانه و سازشكار داخلي را نيز دانشجويان خط امام منتشر كردند، مثل اسناد مربوط به رابطه پنهاني حسن نزيه، مقدم مراغهاي و تيمسار مدني كه همگي از اعضاء دولت موقت آقاي بازرگان بودند.
افرادي مثل قطبزاده و بنيصدر با گروگانگيري مخالفت كردند و بنيصدر گفت: « با گروگانگيري ، ما گروگان شدهايم». و خود را بدين طريق به آمريكا نزديك كرد و از مسير حماسي انقلاب و رهبري آن از همان روز فاصله گرفت.
عكسالعمل آمريكا : 1- مسدود كردن داراييهاي ايران 2- تحريم اقتصادي ايران توسط متحدين آمريكا 3- حمله ناموفق طبس 4- تحريك و ايجاد كودتاي نوژه 5- دادن چراغ سبز به عراق براي حمله به ايران
امام خميني«رضواناللّهتعالیعلیه» امر رسيدگي به مسئله گروگانها را به عهدهی اولين مجلس شوراي اسلامي واگذار كردند كه نهايتاً در نشست الجزاير و با وساطت آن كشور به نتايج زير رسيد.
1- اموال ايران از توقيف خارج گشت 2- قرار شد اموال شاه و ديگر طاغوتيان فراري با تهيه درخواست حقوقي از سوي ايران به دادگاههاي صالحه ارجاع شود و آمريكا متعهد گرديد در امور ايران مداخله نكند (عجيب اينكه همانهايي كه ميگفتند چرا گروگانگيري كرديد ، بعد ميگفتند چرا گروگانها را محاكمه نميكنيد؟».
نتايج گروگانگيري
1- در عرف نظام سياسي جهان، عملي ارزش آفرين بود كه عامل بقا و شخصيت دادن به يك ملت و انقلاب شد.
2- تحقير آمريكا كه موجب ريشهدار شدن انقلاب گرديد. 3- براي جهان روشن شد كه سفارت آمريكا، سفارت نبود، بلكه جاسوسخانه بود و عملاً حيثيت آمريكا در عرف بينالمللي براي هميشه از بين رفت. 4- اسناد نشان داد نوكرهاي آمريكا در حال برنامهريزي بر عليه انقلاب بودهاند. 5- شيرازه عوامل توطئه كه توسط سفارت رهبري ميشدند، از هم پاشيد، در داخل سفارتخانه دستگاه گيرنده و فرستنده عجيبي داشتند كه با آن ميتوانستند روي تمام امواج بيسيمهاي جمهوري اسلامي بيابند. 6- بسياري از عواملشان رسوا شد و بيآبرويي برايشان آورد. 7- بسياري از برنامههايشان كشف و خنثي شد. 8- براي جهانيان روشن شد كه آمريكاييها خيلي هم قلدر نيستند و زورشان به امت مؤمن نميرسد. و در نتيجه اُبهتشان نزد ساير ملل شكست و تأثير اسلام در مقابله با قدرتهاي مستكبر نمودار گشت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم قسمت «من کو؟» در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیازی به نبی؟» افقهایی را در این امر بگشاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جناب آقای رئیسی برای ریاست جمهوری حیفاند. نظام اسلامی از ایشان بهرههای بهتری میتواند ببرد همینطور که هماکنون کار ایشان اساسیتر از یک کار اجرایی پر از تنگناها است. در مورد انتخابات، بیشتر رهنمودهای رهبر انقلاب کتابِ واقعی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم اگر با جدّیت مباحث صوتی آن را دنبال کنید و مباحثه فرمایید به خودی خود معارفی را در کنار بصیرت تاریخی بهدست خواهید آورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده اینطور جواب داده بودم: باسمه تعالی: سلام علیکم: (شخصی) اگر راه عبور از این نقصها را بشناسد و متوجه گردد باید از طرف معارف الهی و با رویکرد قلبی شوق اُنس با خدا را در خود ایجاد کند، خوب است که بماند، و إلاّ نه! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم این موارد مشکلی در تقویت بُعد حیوانی انسان ایجاد کند. آنچه باید مورد دقت قرار گیرد غلبهدادنِ جنبهی حیوانی است که خوردن همواره مدّ نظر باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آنجایی که سیاق دعا فردی است، عملاً هرکس باید خودش در آن تقاضا شرکت کند. و در آنجایی که سیاق دعا جمعی است هرکس خود را جمع، احساس میکند و دعا مینماید. و از این جهت به هر صورت که در متون دعا آمده است باید انجام گیرد. منتها با تفاوت حالتی که در دعای جمعی و یا فردی باید مدّ نظر باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده چون در حال حاضر گرفتار تاریخی هستیم که علم و عمل به نحوی از هم جدا هستند، در حالیکه در زمان خواجه عبداللّه، معارفی در پشت منازل بود که به سرعت سالک را وارد رهنمودهای منازل میکرد. از این جهت بنده اینطور پیشنهاد دارم که پس از 3 فصّ فصوص، یک قسم از 10 قسمِ منازل که همان «بدایات» است کار شود و سپس 3 فصّ دیگر کار شود و بعد «ابواب» قس علی هذا . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. حضرت حق به جهت علوّ ذاتش در مقام جلال است و به جهت تجلیات انوارش در مقام جمال است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دو سؤال مذکور اینطور جواب داده شده بود:
باسمه تعالی: سلام علیکم: از جناب امام موسی صدر کتابی نمیشناسم و کتابهای مرحوم شهید آوینی همه یکی از یکی بهتر است. از هرجا شروع کنید، همانجا اولِ کار است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه که سعی کنیم معارف ما قلبی شود، راه رجوع ما به حقایق سهلتر میشود و سختی آن قابل تحمل میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه باید سخت بدان توجه داشت عدمِ فهم فلسفهی غرب در بستر فلسفهی اسلامی است وگرنه ما کانت و هگل و هایدگر را نخواهیم فهمید، بلکه جناب ملاصدرا را در کانت و هگل و هایدگر جستجو میکنیم؛ کاری که مرحوم شهید مطهری انجام دادند. در حالیکه فلسفهی اسلامی تنها تفکر نیست تا همهی تفکرها با آن سنجیده شود. کانت و هگل و هایدگر خودْ هرکدام یک تفکراند و تنها باید با آن نوع فکر، آن فلسفهها را فهمید تا در دنیایی وسیعتر تفکر کنیم و متأسفانه هنوز این کار در محافل علمی ما صورت نگرفته است. لذا یا صدرایی فکر میکنیم بدون فهمِ فیلسوف غربی، و یا مثل بعضی از اساتید محترم دانشگاه، کانتی و هگلی فکر میکنیم، بدون اینکه متوجه باشیم تفکرِ تاریخی ما و ریشهی وجود ما در تفکر فلسفهی اسلامی معناهای ظریفی دارد. به قول دکتر داوری در کتاب «گاهِ خِرد» صفحهی 182 : «تفسیر جهان کنونی هم از عهدهی فلسفههای گذشته بر نمیآید، چنانکه مثلاً ارسطو نمیتواند ماهیت جهان سرمایهداری را به ما بگوید. معنای این جهان را باید در آثار فیلسوفان و صاحبنظران عصر جدید - تا حدی که ممکن است - شناخت، اما فلسفه - هر فلسفهای که باشد - اگر درست درک شود، متضمن درس تفکر است. ما از فلسفهی اسلامی هم درس تفکر میآموزیم و هم وجود خود را اندکی در آن باز میشناسیم. ما به قول شاعر مانند علفهایی که بر حسب تصادف در کنار جوی رسته باشد نیستیم، بلکه به تاریخی تعلق داریم که دوران آن به یک اعتبار بهسر آمده و جای آن را تجدد و تجددمآبی گرفته است. ما اگر بتوانیم حدود فلسفهی اسلامی یا فلسفهی عالم اسلام را بازشناسیم، تاریخ خود را شناختهایم». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر صدوری که از طرف خداوند صورت گیرد، ظهوری به همراه دارد ولی ممکن است آن ظهور به عوالم پایینتر کشیده نشود. در توکل، انسان خدا را مدیر کارهایش قرار میدهد، ولی در طلب نصرت از خداوند میخواهد که در این امر یاریاش کند. موفق باشید