باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! در کتاب «ده نکته از معرفت نفس» و در کتاب جایگاه جن و شیطان و جادو گر عرایضی در این مورد شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر! زیرا اگر کسی متوجهی خالق عالم و آن حقیقت یگانه نشده باشد، عقلی برایش پیش نمیآید که به دیگر نکات عقلی بپردازد 2- بالاخره باید هر اندیشهای را بر اساس توحید ارزیابی کرد 3- نباید به راحتی هرکس را پیرو نفس امّاره دانست، ولی هرکس خودش باید مواظب باشد که هر ادعایی را به عنوان تعقل و تفکر پیش نیاورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دعای «مکارم الاخلاق» خوب است 2- انسان باید سعی کند در راستای علم به دستورات الهی در حدّی که برایش ممکن است، آن دستورات را عمل کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احساسِ «خود»، یک علمِ حضوری است که هرکس آن را احساس میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نگاه و دیدی که صاحب عالم یعنی حضرت حق از طریق شریعت در اختیار انسانها گذارده است باید عالم را نگریست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساس همهی معانی حضرت حق است و لذا هر کس به اندازهای که به خدا رجوع داشتهباشد آنهم رجوع قلبی، از حیطهی پوچی رها میشود ولی اگر به قول «سارتر» انسان فقط در خودش متوقف شود، باز گرفتار همان سوبژکتیویته و پوچی خواهد شد. در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» در بحث خود شارژی که یک فریب بیش نیست، عرایضی شدهاست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتید اهل فن میفرمایند «در این حالت در روز قضای نافلهی شب را به جا آورند». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ به صورت نظام مند هنوز معارف به روز تنظیم نشدهاست و استادان و طلابی هم که بتوانند آن معارف را ارائه دهند به اندازهی کافی نیستند. هنوز ما در حدّ معارفی که در دانشگاهها تدریس میشود و عملا بسیار از نظر محتوا و موضوع ضعیف است، متوقف هستیم. 2ـ کارهای زمین مانده ارائهی معارف قرآنی است با همان منطق وجودی و حضوری قرآن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن علماءآن است که ملاک، توحید الهی است. آیا بالاتر از توحیدی که در اسلام مطرح است در سایر ادیان وجود دارد که کسی بخواهد از اسلام به دین و مکتب دیگری عدول کند؟ و یا اینکه از این طریق توطئهای را به صحنه میآورد چرا که هیچ وقت هیچ عاقلی از چیز برتر به چیز پایینتری عدول نمیکند. آقای ملکیان، خودشان در صحبتی که در دانشگاه صنعتی اصفهان داشتند میگویند «عقل در فهم خدا ناتوان است» حال چگونه میتوانند از حقیقتی سخن بگویند که لازمهی درک آن عقل است؟ با کدام عقل میخواهند به حقیقت برسند که میگویند مسیرشان عقلانیت و اخلاق است؟ از این تناقضات عجیب و غریب در سخنان ایشان بسیار است و اگر خودتان دقت کنید میبینید که قضیه، نفس اماره است نه تحقیق عالمانه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به کتاب «منازل السائرین» یا «صد میدان» خواجه عبدالله انصاری رجوع فرمایید. 2ـ این احوالات و کرامات در ازای سلوک مربوطه خودش میآید. 3ـ در مسیر تبلیغ دین و بی محلی به کبری که میآید، انشاءالله نور تواضع ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی برای مفصل گفتن در این مورد ندارم. همین اندازه میتوان گفت روی هم رفته برای اصلاح یک جامعه روحانیون تأثیر بیشتری دارند مگر آنکه مخاطبان، خاص باشند و فرد هم در موقعیّت شناخته شدهای باشد. شرایط اولیهی انقلاب چنین اقتضا کرد که برای افرادی امثال بنده امکان طرح مسائل معرفتی را بدون آنکه لازم باشد معمم گردند بود و این به جهت شرایط خاص انقلاب به وجود آمد که افراد در یک نحوه اتحاد و یگانگی همدیگر را درک میکردند ولی بعد از آن، این موضوع به آن شکل به جهت گستردگی شهر منتفی شد و از این جهت افراد، با کسوت روحانی میتوانند سخن دینی خود را بیشتر برای عموم قابل پذیرش کنند. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی مؤمنین منور به نور صدقاند ولی صدّیقین در اصطلاح دینی مقامی است که شخص آنچه معتقد است، عین حق است و از هر گونه کدورت وهم مبرّا است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جای توجه به این بحث هست از این جهت که جایگاه داروهایی که میدان ترمیم بیماریها را از طریق نفس تنگ میکند بیشتر روشن کنیم و موضوع پرهیز را جدیتر بگیریم از آن جهت که رسول خدا فرمودند «المعدة بیت کل داء و الحماء اصل کل دواء» معده خانهی همهی بیماریها و پرهیز اساس همهی درمانها است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، عقل به عنوان حجت باطنی خداوند بر استخاره مقدم است و از طرفی استخاره در جایی است که دیگر جایی برای مشورت و تعقّل نمانده باشد. با این همه به گفتهی علامه طباطبایی بعد از آن که استخاره کردید باز جای تعقّل هست از این جهت، پشت به استخاره نیز، پشت به قرآن نخواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آخرین آیهی سوره احزاب اشاره دارد که میفرماید «انه کان ظلوما جهولا» یعنی انسان هم ظالم است به نفس خود از آن جهت که باید آن را تذکیه کند و هم جاهل است به غیر حق و جاهل اینجا به معنای جاهل به غیر حق است و عالم به حق. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست متوجه شدهاید؛ عنایت داشته باشید وقتی اعیان ثابته به صورت علمی در مقام حضرت احدیت باشند، وجود علمی دارند و در واقع حضرت حق در میان است و علم ذاتی خودشان به خودشان حال عدهای این مقام را غیب الغیوب قلمداد میکنند و عدهای همین مرتبهی احدیت را هویت غیبیه میدانند؛ تفاوت چندانی در میان نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکتهی بسیار مهمی است منتها همین موضوع را باید به روش هنرمندانه به صحنه آورد تا به صورت مستقیم نباشد و این، کار هر کسی نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فیلم یتیمخانه همانطور که عرض شد، قصهی تاریخ ما است و اگر ما با جدیت تمام به مسائل اجتماعی خود نپردازیم همانطور که آن افسر انگلیسی به آن جوان گفت وقتی رهبرانمان را تنها بگذاریم، آن میشود که شد در آن حد که ما این همه کشته دادیم ولی نفوذ انگلستان آنقدر بود که مانع با خبر شدن حتی نخبگان شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سوال شماره 18359 اینطور در این مورد عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن معنا که انسانی فرهیخته که متوجه حقایق است و میداند در ما کمالاتی هست که از آن غافلیم، اگر به صورت تذکر ممتد ما را جلو ببرد، یک نحوه تلقین کرده است و از این جهت قابل پذیرش است و حضور در جلسات دینی جهت همین امر است. موفق باشید. بنابر این هم میتواند «تلقین» وجهی از سوبژکتیویته باشد و هم میتواند وجهی از رجوع به حق داشتهباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این یک امر طبیعی است که انسان بعد از آشناشدن با حقایق عالم، باید به مرور افقِ عمل به آن را در زندگی ظهور دهد 2- «گر خون نکنی دیده و دل پنجاه سال / از قال تو را ره ننمایند به حال»، صبر و پایداری را برای همین جاها گذاشتهاند 3- به نظرم انسان این تاریخ، وسعت آن را دارد که طوری بین سنت و تجدد جمع کند که نه تجدد هرطور خواست خر خود را براند و نه ما به اسم فرار از تجدد بخواهیم به گذشته برگردیم. این نکتهای است که هایدگر در بحث بسیار دقیق خود تحت عنوان «گَشتْ» به ما تذکر میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! میز و دیوار به اعتبار میز و دیواربودن، حقیقتی غیر از وجود مادی ندارند و چون با نگاه وجودی به عالم بنگریم، بحث وجود مطلق و مظاهر وجود مطلق به میان میآید که با وحدت شخصی وجود میخواند و تشکیک در مظاهر به میان میآید و نه تشکیک در مراتب وجود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، عبودیت است. چیزی که مانع عبودیت ما نشود که شریعت معین کرده است، مباح است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال آنچه باید نتیجهی این نوع مطالعات باشد، تأسی به سیرهی امامان معصوم است و این نوع مطالعات، تبعیت را عمیقتر میکند و فهم بهتری از آن سخنان را برای ما ممکن میسازد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت از زيد بن الشّحَّام است كه از حضرت صادق«علیهالسلام» سؤال مى كند: «أَيُّمَا أَفْضَلُ الْحَسَنُ أَمِ الْحُسَيْنُ؟ فَقَالَ: «إِنَّ فَضْلَ أَوَّلِنَا يَلْحَقُ بِفَضْلِ آخِرِنَا وَ فَضْلَ آخِرِنَا يَلْحَقُ بِفَضْلِ أَوَّلِنَا وَ كُلٌّ لَهُ فَضْلٌ» قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَسِّعْ عَلَيَّ فِي الْجَوَابِ فَإِنِّي وَ اللَّهِ مَا سَأَلْتُكَ إِلَّا مُرْتَاداً فَقَالَ: «نَحْنُ مِنْ شَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ بَرَأَنَا اللَّهُ مِنْ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ فَضْلُنَا مِنَ اللَّهِ وَ عِلْمُنَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أُمَنَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ وَ الْحُجَّابُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ، أَزِيدُكَ يَا زَيْدُ؟» قُلْتُ نَعَمْ. فَقَالَ: «خَلْقُنَا وَاحِدٌ وَ عِلْمُنَا وَاحِدٌ وَ فَضْلُنَا وَاحِدٌ وَ كُلُّنَا وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى» فَقَالَ أَخْبِرْنِي بِعِدَّتِكُمْ فَقَالَ: «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ هَكَذَا حَوْلَ عَرْشِ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُبْتَدَإِ خَلْقِنَا أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ».[1] زيد بن الشّحَّام از حضرت صادق«علیهالسلام» سؤال مى كند: از حسن و حسين كداميك افضلاند؟ حضرت صادق«علیهالسلام» فرمودند: فضيلت و برترى اولين ما ملحق به برترى و فضيلت آخرين ما مى شود و فضيلت آخرين ما به اولين ما برمى گردد، هر كدام را فضلى است. عرض كردم: فدايت شوم توضيح بيشتر بفرماييد؛ به خدا قسم من چون جوياى فضل و منقبت شما هستم اين سؤال را مى پرسم. حضرت فرمودند: ما از شجره ى طيبه اى هستيم كه خدا ما را از يك طينت به وجود آورد، فضل ما از جانب خدا و علم ما از اوست، ما امين خدا ميان مردم هستيم و دعوت كنندگان به سوى دين خدائيم و نگهبانان و واسطه ها بين خدا و مردم مى باشيم. اى زيد! هنوز هم برايت توضيح بدهم؟ عرض كردم آرى. فرمود: سرشت ما يكى و علم ما يكى و فضل ما يكى است و همه در نزد خدا يكسانيم، عرض كردم بفرمائيد چند نفر هستيد؟ فرمود: ما دوازده نفريم در اطراف عرشِ پروردگار در شروع آفرينش خود، اول ما محمّد، وسط ما محمّد و آخر ما نيز محمّد است. موفق باشید
[1] - «الغيبةللنعمانى»، محمد بن ابراهيم نعمانى، ص 86. بحارالأنوار، ج 25، ص 363 ..
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم؟!!! موفق باشید