باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. زیرا شخصیتی که در قیامت از ما به ظهور میآید شخصیتی است که آثار گناه به جهت توبههایی که کرده است در او نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید به هر صورت، نفسِ ناطقهی انسان، بدن دارد و بعد از منتقلشدن از بدن دنیایی، بدنِ برزخی او بیشتر برایش ظاهر میشود. بلی! بحث بر سر آن است که آیا کسی که بدنِ دنیایی ندارد، چیزی هست که به عنوان بدن دنیایی به آن نظر کند؟ نه. ولی تعلقاتِ او به دنیا برایش هست و مثل هر متوفایی زمان میبرد تا این تعلقات ضعیف شود و از بین برود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اولاً: به لطف الهی با کمی حوصله و امید به رحمت پروردگار از این بلیه نجات مییابید و آن نوع پاکی که به دنبال آن هستید به سراغتان میآید. ثانیاً: با همین دست و فرمان که از گناه فراری میباشید و می خواهید ذیل شخصیت امامان معصوم «علیهمالسلام» با خداوند مرتبط باشید؛ گناهانتان را به پای کسانی میگذارند که عامل این فضا شدهاند اعم از آنهایی که شرایط ازدواج را برای جوانان سخت کردهاند و آنهایی که شرایط تحریککنندهی جنسی را فراهم میآورند. مأیوس نشوید. یادتان باشد اگر خود را با معارف الهی مثل مباحث معرفت نفس و رفقای خوب و ورزش مشغول کنید، قدرت واهمه آنقدر ضعیف میشود که شما بتوانید بر آن مسلط گردید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک ما در هر حال باید بندگی خدا باشد و آنچه برای ما ارزش دارد بندگی حضرت معبود است، با رعایت حرام و حلال الهی. چه کار داریم که از چه کسی بالاتر باشیم یا نباشیم! حضرت سجاد «علیهالسلام» به جایی میرسند که مییابند چه پروردگار خوبی دارند لذا اظهار میدارند: «و ربّی، أحسنُ ربّی». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا با معرفتِ به خود شروع میشود و سپس به معرفت به حقیقت انسان میتوان رسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در این رابطه در آن کتاب عرض شد، تحقیقی است که یکی از روانشناسانِ مشهور یعنی پیاژه انجام داده است و ملاکهایی را از نظر درک مفاهیم تنظیم کرده که مطابق آن ملاکها، آن حرف را زده است و این ربطی به هوش و استعداد افراد ندارد، بحثِ «فهم» است همانطور که ممکن است یک آدم بیسواد از یک استاد دانشگاه، فهمِ بهتری داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این مسائل نیستم ولی در اینکه امروز ما سخن مولایمان حضرت صاحب الزمان«علیهالسلام» را از زبان رهبر انقلاب میشنویم، هیچ شکی نداریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید ما در تاریخ 200 سالهی خود، گرفتار نگاه غرب به همهچیزمان هستیم و به جهت سیطرهی چنین نگاهی نمیتوانیم جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را که تقدیری است برای حضور خدا در مناسبات بشر و عبور از سکولاریته، درست درک کنیم. در حالیکه بر اساس تقدیر الهی باید به خدا رجوع کرد و جایگاه ولیّ فقیه در اینجا معنا دارد که چرا همهی کارها باید به نحوی به ایشان ختم شود از آن جهت که ولیّ فقیه کارشناس کشف حکم خدا است و این با دیکتاتوری که همهی کارها به نفس امّارهی او ختم میشود، متفاوت است. خوب است که به کتاب «انقلاب اسلامی، برونرفت از عالَم غربی» رجوع فرمایید. خوب است که سری هم به جواب سؤال شمارهی 20018 بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما وظیفه داریم دعا کنیم ولی در دعا اصرار ننماییم و زندگی خود را طوری تعریف نکنیم که اگر آن دعا مستجاب نشد، زندگی معنای خود را از دست بدهد زیرا ممکن است تقدیر الهی در عدم ازدواج کسی باشد ولی رحمت واسعهی حضرت حق از هیچ کس دریغ نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- معلوم نیست. زیرا ممکن است ما با همان ملکات حصولی خود که در عالم بیداری داریم در آنجا نیز بهسر ببریم 2- به نظر میآید همینطور است و این نکتهی مهمی است 3- از آنجایی که ذات از صفات جدا نیست، پس هرجا هر صفتی یا اسمی باشد، ذات با همهی اسماء در آنجا حاضر است. مفصل این موضوع را حضرت امام در کتاب ارزشمند «مصباح الهدایه» مطرح فرمودهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند با نیّت ما با ما روبهرو میشود و جواب نیّتهای ما را میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد قسمت اخیر سؤال، اختلاف هست. به گفتهی آیت الله طباطبایی و آیت الله جوادی، بالاخره انسانی که در کلیّت شخصیت خود مطابق فطرتش عمل نکرده و شخصیتی جدای امور فطری خود دارد، پس از مرگ دائماً با آن شخصیت در تضاد بهسر میبرد تضادی بین شخصیت او و فطرت او، و حقیقتاً این امری آزاردهنده است. مگر آنکه بپذیریم آن انسان وقتی رحلت کرد بهکلّی از انسانیت خارج میشود و نه آنکه انسانی است که گناه کرده است؛ که این امری است غیر قابل قبول. ولی اگر شخصیت کلّی افراد رویهمرفته جدای از فطرتش نبود، اعمالِ گاه و بیگاهِ خلاف او، او را مخلّد در آتش نمیکند، زیرا ملکات یا شخصیت اصلی او جهت مخالف فطرتش نداشته. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نیامدند تا نظام اسلامی بسازند؟ و مگر ائمه «علیهمالسلام» جهت این امر، شهید نشدند؟ مباحث مربوط به «انقلاب اسلامی» إنشاءالله کمککار تفکر در این دوران خواهد بود. مثل کتاب «انقلاب اسلامی؛ بازگشت به عهد قدسی». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مشکل امروز فرهنگیِ ما نداشتن گشودگی نسبت به همدیگر در عین حفظ اصول است. در این رابطه بعضی از یادداشتهایی در رابطه با بحثی که بناست در مورد محرم داشته باشم را ذیلاً خدمتتان ارسال میدارم. موفق باشید
از آنجایی که حضرت محمد (ص) غم ملتی را میخوردند که در زمان جاهلیت کینه و دشمنی سراسر وجودشان را فرا گرفته بود و این حالت در سراسر جهان حاکم بود و خداوند به حکم ربوبیتاش خواست بشریت را هدایت کند و رجوع به حقیقت را به جای دشمنی و کینه بنشاند تا انسانها متوجهی گوهر وجودی خود شوند و به همدیگر محبت بورزند؛ حضرت محمد (ص) را به پیامبری برگزید و با اسلامآوردنِ مردم جزیرة العرب صمیمیت و محبت سراسر وجود مردم را فرا گرفت ولی متأسفانه با رحلت رسول خدا (ص) آرامآرام آن صمیمیتها و ایثارها رفت و با حاکمیت بنیامیه کینهها و دشمنی در جامعهی اسلامی به اوج خود رسید. در اینجا بود که اصحاب رسول خدا (ص) بهخصوص اهلالبیت آن حضرت (ع) به فکر چاره بودند که چگونه تاریخ اسلام را به بستر اصلی خود برگردانند و در رابطه با صمیمتِ از دسترفته و بازجُستِ سعهی صدر گمشده، مطالب زیر تقدیم میگردد:
۱. در کربلا دو جبهه در مقابل یگدیگر ایستادهاند که هر دو خود را مسلمان میدانند با این تفاوت که یک جبهه غیر از فهم خود از اسلام، هر فهم دیگری را به شدت نفی و تکفیر میکند و تنها فهم خود از اسلام را حق میداند و آن جبههای است به فرماندهیِ عمر سعد، یعنی امام جماعت مردم کوفه. و جبههی دیگر جبههای است که غم گمراهیِ مخالفان را میخورد و تلاش دارد آنها را متذکر انحرافشان بکند، و آن جبههای است به فرماندهی حضرت امام حسین «علیهالسلام» فرزند پیامبر خدا«صلواتاللّهعلیهوآله».
۲. جبههی عمر سعد تحمل غیر خود را ندارد و تنها فهمِ خود از اسلام را اسلام میداند و جبههی امام حسین «علیه السلام» غیرِ خود را با همهی افراطکاریهایش، فریبخورده میداند و معتقد است با نظر به سعهی اسلام، امید آن است که آنها اصلاح شوند، هرچند تأییدشان نمیکند، ولی تا آنجا که ممکن است آنها را تحمل مینمایند.
۳. جبههی عمر سعد گمان دارد حقیقتاً بر حقّ است و بر حقّ دارد تأکید میکند، در آن حدّ که حضرت سجاد «علیهالسلام» در این رابطه میفرمایند: سی هزار نفر در كربلا جمع شدند «وَ كُلٌّ یَتَقَرَّبونَ اِلَی اللّهِ بِدَمِهِ» و همه به قصد قربت، فرزند پیغمبر را كشتند. و یا خود عمر سعد به لشگر خود میگوید: «یا خَیْلَ اللّهِ ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری» ای لشگر خدا قیام كنید، بشارت باد شما را به بهشت. یا در مورد عبداللّه جویره داریم؛ روز عاشورا، امام حسین«علیهالسلام» را صدا زد. امام فرمودند: «چه میگویی؟ گفت: «تو را به آتش جهنم بشارت میدهم». امام فرمودند: «من نزد پروردگاری آمرزنده و شفیعی بزرگ، و از خیری به سوی خیری دیگر خواهم رفت. تو کیستی؟ گفت: «من ابن جویره هستم. امام دست به سوی آسمان بلند کردند و عرضه داشتند: «خداوندا! او را به آتش دوزخ بیفکن.» ابن جویره خشمگین شد و به سوی امام حملهور شد. اما پایش در رکاب اسب لغزید و از اسب آویزان شد. اسب فرار میکرد و سر جویره به سنگها و خارهایِ بیابان میخورد. طولی نکشید که بدنش تکه پاره شد و به درک واصل گشت. (بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۷.)
همهی موارد فوق حکایت از آن دارد که این افراد خود را دیندار میدانستهاند و به پشتوانهی عقایدشان به چنین جنایتی دست زدند.
۴. تفاوت اصلی دو جبههی مذکور در تفاوت رجوع آنها به خداوند بود که یک جبهه نظر به حقیقت دارد و در دل آن حقیقت عبادات را وسیلهی اُنس بیشتر با خدا مییابد و جبههی دیگر، اسلام را در همان ظاهر خلاصه کرده و نهایتش به باورهای ذهنی خود راضی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها از نظر فطرت که شخصیت اصلی آنهاست نسبت به گرایش به حق همه مساویند و تعبیر قرآن هست که «لا تبدیل لخلق اللّه» و لذا تفاوتهای افراد از نظر شخصیتی تفاوتهایی نیست که یکی انسان بدی باشد و دیگری انسان خوبی، بلکه خصوصیاتی است تا هر کدام مطابق خصوصیات خود، یکی علامهی طباطبایی میشود و دیگری امام خمینی، و هر کدام در جای خود لازم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم صوت حضرت امام در تفسیر سورهی «حمد» که به آن تفسیر اشاره کردند؛ را شنیدم و از آن سخن برداشت نکردم حضرت امام آن تفسیر را ردّ کرده باشند! آری حضرت امام در آن صحبت، هیچ تفسیری را تأکید نکردند. از طرفی بنده ابداً اصراری بر سلسلهی گنابادیه ندارم. عرض شد افرادِ محترمی را در آن وادی میشناسم و تعمداً اسم نبردم. به هر حال روح عرفانی به ما کمک میکند تا سعهی صدرِ لازمی را که به کمک آن میتوان نظر به عهدِ ازلی انسانها کرد؛ از دست ندهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هر دو. بالاخره با خدا خلوت میکنیم تا به کمک عباداتمان، اُنس برقرار شود. ۲. بهترینِ آن، ساعتی قبل از اذان صبح است، نشد، هر وقت که پیش آمد. ۳. ساعتی کافی است. بستگی به حال خودتان دارد. ۴. در ابتدا مباحث معرفتی و تفسیر و نهج البلاغه و سپس سجدهی طولانی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید وقتی روحیهی تقابلی دشمن تا آنجا جلو برود که به نفی شرکت در انتخابات تشویق میکند و این نهایت دشمنی است، کافی است ما هم در نهایت تقابل با دشمن کارها را جلو ببریم و نه با امید به آنها. آیا فکر کردهاید که چگونه دشمن تا اینجا ها به تقابل برخواستهاست؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه. در مثال میتوان گفت نسبت به انسان قوای عقلی مانند فرشتگاناند ولی موضوع در دو جایگاه مختلف است ۲. نه. صورتِ ذهنیِ درخت، نظر به یک امر خارجی است، چه ربطی به فرشته دارد؟! ۳. نه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور است که میفرمایید. ۲. آن نوع سجده، ظهور عبودیت است که موجب گشودهشدن بهشت میگردد. ۳. به نظر بنده همان «مثلیّت» منظور است ولی چون در هر حال آن بدن، بدن انسان است میتوان گفت به یک معنا همین بدن خودمان است. ۴. به نظر میآید بیشتر با کار فرهنگی و مقاومتی که در جبههی فرهنگی در مقابل کفر در حال انجام است؛ آن جریان را به مرور به تحلیل میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تغییر مسیر زندگی، آن رذائلْ میدانِ تأثیر خود را از دست میدهند و عملاً انسان از آنها نجات مییابد. به تغییر مسیر زندگی فکر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری با نظر به هنرهای تجسمی، نظر خود را تغییر دادند به این دلیل که هنرهای تجسمی را مصداق مجسمهای که در روایات مطرح است، نمیدانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ماهیت، حدّ وجود است و «وجود» از طریق آن خودْ را مینمایاند. و در همین رابطه است که هایدگر موجودات را روشنیگاهِ وجود معرفی میکند. ۲. نسبت هر موجود در نسبت به خدا، وَجهِ حقیقی آن است مثل درخت، و نسبت هر موجود در رابطه با انسان، وَجهِ اعتباری آن است مثل صندلی یا دیوار، که در نسبت با ما صندلیبودن صندلی و دیواربودن دیوار معنا میدهد. ۳. آنچه ما در خارج داریم «وجود» است و مراتب وجود و شدت و ضعف آن، لذا هر تقسیمبندی دیگر، ذهنی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جهانیبودنِ دین حضرت موسی و حضرت عیسی «علیهماالسلام» به این معنا نیست که اگر کسی بر دین حضرت ابراهیم «علیهالسلام» بود خارج از دینِ آن دو پیامبر است، مثل همینکه جهانیبودنِ اسلام، به آن است که اسلام بقیهی ادیان را دعوت میکند به رجوع به توحید، نه آنکه دعوت کند به اسلام به معنای دین حضرت محمد «صلواتاللّهعلیهوآله» بلکه دعوت میکند به اسلام یعنی تسلیم خداوند بودن. «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»(64/آلعمران)؛ بگو اى اهل كتاب بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم، و بعضى از ما، بعض ديگر را غير از خداى يگانه به خدايى نپذيرد. هر گاه سرباز زنند، بگوييد گواه باشيد كه ما مسلمانيم. 2- در مورد وصیّبودنِ جناب عبدالمطلب، فکر نمیکنم سخن قابل اعتمادی باشد. موفق باشید
با سلام: به مناسبت سفر زیارتی مشهد به مدت یک هفته از جوابگویی به سؤالات کاربران عزیز معذور هستم. طاهرزاده
