بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25084
متن پرسش
سلام و خدا برکت: استاد چجوری میشه چهار چوب طبع شکست مرد وار بعد از آن در غار وحدت کرد قرار؟؟؟؟ من خسته شدم، نمیدونم چرا مردم خسته نمیشند؟ ولی من خستم. بسیار خسته. اما امیدی هست که هر دردی را پنجه می کشد. «ای رود مهربان از روز وصلمان چیزی بگو به من، من کم تحملم چیزی بگو گلم» من همون بنده ایم که در اوج جوانی از دنیا رو گرفتم و به سوی او رو آوردم. «بخت جوان یار ما، دادن جان کار ما، قافله سالار ما فخر جهان مصطفی» اگر دل نا امید من را به کلامی امیدوار کنید، چه کار بزرگی کرده اید. من چه میدونستم که چیز هایی که میدیدم چه قدر عالی بود دراومدم بهش گفتم برو و بهتر و در دست تر بیا تا که گوشم رو گرفت و گفت حمد و ستایش گو که این رحمت خداست، از آن روز، «روز و شب را می شمارم روز و شب» اما آنگونه نماند اینگونه نیز نماند. درسته ضعیفم اما با منصفی در قمارم که او برنده است و برد او برد من است. فقط بشینید و تماشا کنید. یادمه فرمودید محمد تو نمیتونی، مگه از اولش من تونستم؟ همش خودش بود و همش خودش هست من این رو اثبات می کنم. من محمد مرادیم پسر حاج آقا مرادی، اگر این رو نوشتم فشار روم بود باید می گفتم. این اواخر دیگه کنترل ندارم هیچ هیچ چرا اون روز با انگشتتون روز وصل را کشیدید که من اینجوری دیوونه بشم؟ چیزی ازم باقی نذاشته سر تا پا عشق شدم. خیلی خستم. «در بی خبری ماند چه هشیار و چه مست / این نباشد چاره بنده ره مانده پست» آه حُب فرمودید قرآن را بفم چیه: در یک جمله بگم در آیات عذابش جز محبت او ندیدم. حالا شما بگین با این همه بدهکاری پیش روی او چکار میشه کرد؟ شما بگین با این همه جوانی و تنهایی چکار باید کرد؟ شما بفرمایین با این همه راه که او دارد برای بندگی چگونه می شود من به درد نخور بمانم؟ شما بفرمایین من الان محتاج یک جمله شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کردم بد نیست به این «ده نکته» فکر کنید:

نكته اول‏

مقدس يا نا مقدس بودن انسان‏

آشتى با خدا از طريق آشتى با خود راستين، نگرشى است به عالم و آدم به صورتى كه هر چيزى در اين نگرش معناى خاصى مى‏ دهد و چهره مقدس عالم و آدم رخ مى ‏نماياند. راستى انسان را چگونه ببينيم؟ مقدّس يا نامقدّس؟ آيا مى ‏توان انسان را به طرزى نگاه كرد كه در عين واقعى‏ بودن، پنجره‏ اى باشد براى نظر به مقدس‏ ترين واقعيت هستى، يعنى خدا؟ و اگر انسان بتواند از طريق آشتى با خود پنجره نظر به حق گردد، آيا هيچ جنبه ‏اى جز مقدس بودن برايش مى‏ ماند؟ آيا اين انسان ديگر گوشت و استخوان است يا منظرى بسيار متعالى؟ و آن‏هايى كه انسان را در اين راستا موجود قدسى نمى ‏بينند، مگر نه اين‏است كه بسيارى از ابعاد متعالى او را ناديده گرفته‏ اند؟ راستى اين‏ها از انسان چه چيزى مى‏ بينند؟ ما آزاد نيستيم تا انسان را از سر خود مقدس بشماريم، ولى موظفيم جنبه ‏هاى مقدس او را ناديده نينگاريم و از رمزهاى وجود او روى برنتابيم و واقعيت معنوى او را انكار نكنيم، واقعيتى كه در خود راهى به سوى خدا را دارد، واقعيتى كه اگر با خدا در انس نباشد غم غربتش در اين دنيا او را از پاى درمى‏ آورد، چرا كه خود را از جهان خدايى محروم داشته و به كوير نامقدس تن گرفتار شده.

نكته دوم‏: درك غم غربت‏

انسان به صورتى شگفت ‏انگيز در طلب بازگشت به آن عالم مقدسى است كه خود را در آنجا آرام مى ‏بيند، ولى راه بازگشت را نمى ‏شناسد، وقتى خود را به عنوان پنجره‏ اى مقدس شناخت، اين بازگشت را شروع مى‏ كند و در فرهنگ مؤمنين به عالم معنا قدم مى‏ گذارد و ديگر مسئوليتى خاص نسبت به بودن خود احساس مى‏ كند، كه اين مسئوليت، غير از آن چيزى است كه انسان متجدّد نسبت به بودن خود دارد. او ديگر غم غربت از عدم ارتباط با حق را مى‏ فهمد و آرزوى زندگى كردن در قرب خدا در جان او سر برمى‏ آورد و معنا پيدا مى‏ كند و به نمونه‏ هايى از انسان‏ها دل مى ‏بندد كه فوق زمين و زمان، زندگى را طى كردند و مى ‏كنند، از روزمرّگى ‏ها آزاد است و در عالم معنوى خود رمز و رازهايى را اندوخته دارد. از دنياى تاريكِ ابهامات به آسمان شفاف معنويت نظر دارد، حتى چنين انسانى طبيعت را به مانند مادر و پرستارى مى‏ شناسد كه پروردگار انسان‏ها براى پروريدنِ او آن را آفريده و لذا با طبيعت به صورتى شفاف برخورد مى ‏كند و از آن پيام پروردگارش را مى‏ شنود و جلوه روحانى او را مى‏ بيند. ديگر براى او طبيعت و فوق طبيعت به دوگانگى مطرح نيست، چرا كه وقتى متوجه شد خودش پنجره ارتباط با حق است، راه پنجره ديدن همه چيز را تمرين كرده است، و در اين حال در همه چيز و در همه جا يك نحوه تقدس مى ‏يابد، وقتى حيات انسانى رشد كرد و از حيات بدنى بالاتر آمد همه چيز را در حيات مى‏ يابد.

نكته سوم‏: راه ورود به دنياى حكمت و خلوت‏

اول بايد متوجه بود كه غير از آن خودى هستيم كه در سطح طبيعى با خود برخورد مى‏ كنيم، در اين حالت است كه كوشش خود را به سوى مقصدى متعالى شروع خواهيم كرد، و پاى در دنياى عظمت‏ هاى وجود خود خواهيم گذارد، و دنياى حكمت و خلوت در مقابل ما گشوده خواهد شد و استعداد ارتباط با خود واقعى سر بر خواهد آورد، فقط كافى است متوجه باشيم غير از آنى هستيم كه در سطح طبيعى با آن روبه‏ رو هستيم. انسان سرّ پروردگار است، و انسانى كه بتواند با خود خلوت داشته باشد راه ارتباط با سرّى‏ ترين اسرار الهى را پيدا كرده است، خداوند اسرارى را كه در عبارت نيايد در نزد ما گذارده است تا بنگريم و بيابيم.

اى نسخه عالم الهى، كه تويى‏

 

اى آينه جمال شاهى، كه تويى‏

بيرون ز تو نيست هرچه در عالم هست‏

 

از خود بطلب هرآنچه خواهى، كه تويى‏

     

نكته چهارم‏

آشتى با خدا، آشتى با همه چيز

يقيناً آن حياتى حيات است كه مقدّس باشد، و حياتى مقدّس است كه در جهانى مقدّس و با خدايى كه مبناى همه تقدّس ‏هاست بتوان به سر برد، و لذا مى‏ خواهيم بگوييم: «آشتى با خدا، آشتى با همه چيزهاست، كه همه چيز به جهت بى‏ خدايى ما، به ما پشت كرده بودند و ما نيز به آنها پشت كرده بوديم». و با چهره ظلمانى عالم روبه ‏رو بوديم، و نه با چهره رحمانى و حياتمندش، و در اين حال در واقع با هيچ چيز آشنا نخواهيم بود، و هيچ چيز هم با ما آشنا نخواهد بود، و اين تنهايى واقعاً مرگ است و مرگ‏ آفرين.

نكته پنجم‏

بى تفاوتى چرا؟

خودشناسى گشودن جاده ‏اى است روبه‏ روى انسان تا او با طى آن همواره به لايه‏ هاى عميق و بى‏كرانه عالم دست يابد، و وارد عالمى از وحدت شود كه هرچيز آن همه‏ چيز است، انسان مى ‏تواند از اين طريق به شور حياتى كه مطلوب واقعى هر انسانى است، دست يابد. در اين رهگذر انسان نسبت به خود بى ‏تفاوت نخواهد بود تا نسبت به هر چه زمانه بر سر او آورد، تسليم شود و اميدى به دست‏يابى به خود برين نداشته باشد.

قدم ‏زدن در خود برتر، قدم ‏زدن در واقعيتى است كه در طول و عرض هستى حضور دارد. هراندازه ما با خودِ واقعى خود آشنا شويم، در تمام عوالم هستى حاضر خواهيم بود.

نكته ششم‏

خود باش، تا زندگى باشى‏

راستى آيا قيام در خود و سير از خود وهمى به خودِ حقيقى عاملى نيست كه با اولين جرقه حيات از لابه ‏لاى خاكستر روزمرّگى روبه ‏رو شويم؟ تا از آن جرقه مشعلى فراهم آيد كه هم فرا راه خود را روشن كنيم و هم ديگران را دعوت به رفتن نماييم؟

از طريق آشتى با خود، راهِ دقيق نگاه ‏كردن به عالم درون آشكار مى‏ شود، راهى به ماوراء عالم اشياء. خودت، آرى خودِ خودت، يك انگشت اشاره به عالم لايتناهى هستى، و مى‏ توانى تو اى انگشت اشاره به عالم درون! از طريق خودت راه زندگى صحيح را بيابى، آن‏ وقت كه خود را يافتى، مى‏ بينى كه خودت يك زندگى صحيح هستى، آن‏كه بيراهه مى‏ رود ناخود تو است، خود را ناخود نكن، خود باش تا زندگى باشى، و اين هم آغاز راه است و هم پايان راه، تفاوت در چگونه ‏بودن خود است، كه چقدر خود هستيم، و چقدر از ناخود آزاد شده ‏ايم.

نكته هفتم‏

حيات است كه حيات را می نگرد

اگر قبول دارى ايده ‏آل ‏هاى «معنوى» حقيقى ‏ترين واقعيات هستند، و خودت، آرى خودت واقعى ‏تر از تن و اندازه و وزن و مدرك و خانه‏ ات هستى، پس وقتى به خودت دست يافته ‏اى به واقعى‏ ترين چيزى كه در دسترس تو مى ‏تواند باشد دست يافته ‏اى و در اين حال از وهم رسته و به حق پيوسته‏ اى و در اين شرايط ديگر پاى ايمان به ميان است و نه پاى فكر و انديشه، اين‏جا ديگر موضوع دانائى به خود نيست، بلكه دارايى خود است، خود ما نزد خود خواهد بود، يعنى ارتباط با واقعى ‏ترين چيزى كه هر انسان دارد، اما نه ارتباط با مفهومى از خود، بلكه با نگاهى زنده به خود مى ‏نگريم، چون در ارزيابى خود، حيات است كه حيات را مى‏ نگرد. آرى حيات است كه حيات را مى ‏نگرد و در آن صورت حق در منظر جان نمايان مى‏ گردد.[1]

نكته هشتم‏

روبه‏ رويى با خود، نگاه با روشنايى خود

وقتى با خود واقعى روبه‏ رو نيستيم هزاران سؤال ناگشوده داريم كه مى‏ خواهيم به كمك استدلال جواب دهيم، من كارى ندارم كه بالاخره جواب مى ‏گيرم يا نه. ولى وقتى باخودمان از طريق خودمان روبه ‏رو شويم، يعنى وقتى با قدرت حيات، «حيات مجسم» را كه همان خودمان باشد، خود را ببينيم ديگر همه آن سئوالات بى معنى خواهند شد.

وقتى در آن اطاق با دست‏ ماليدن بر اعضاء فيل مى ‏خواستند آن را ببينند، هركدام چيزى گفتند كه هيچ‏ كدام درست نبود. ولى:

در كف هر يك اگر شمعى بدى‏

 

اختلاف از گفتشان بيرون شدى‏

     

نكته نهم‏

مراقبه؛ يعنى از دست ندادن خود

معنى زندگى به واقع مراقبه ‏اى است جهت از دست ندادن خود، و برگرداندن نظر از ناخودها به سوى خود، و مرگ چيزى جز ادامه و استمرار همين خود، و آزادشدن از سلطه طبيعت نيست. در مراقبه و در اين استمرارِ خود واقعى، انسان خود را از تاريخ و طبيعت بزرگتر مى ‏يابد، و در اين حال هرگز لقمه ‏اى در دهان تاريخ و طبيعت نخواهد بود، بلكه سازنده خود و سازنده زندگى خود مى ‏باشد.

گفت: «هركس چشم از حرام نگاه دارد، و تن از شهوات، و باطن را آباد گرداند به مراقبت دائم، و ظاهر را آراسته دارد به متابعت شريعت، و عادت دهد تن را به خوردن حلال، فراست وى خطا نيفتد».[2]

نكته دهم‏

شورش و زندگى‏

اگر انسان فهميد كه خداگونه است، خدا گونه زيست كردن براى او مشكل نخواهد بود، و شوريدن بر هر نارسايى كه راه جان او را به فراخناى حيات برين مى ‏بندد براى او عين زندگى است. دعوت به قيامى كه آيه‏ «انَّما اعِظُكُمْ بِواحِدَة، انْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى»[3] به آن دعوت مى‏ نمايد، معناى زندگى مى‏ گردد، و نمى ‏تواند به‏ طور جمعى يا فردى به قيام قيّوم هستى، در سراسر زندگى قائم نباشد، چنين انسانى، انسان نشسته و فرو رفته و خاكستر شده نيست، انسان ايستاده و قيام كرده است، در همه جا و همه وقت و در مقابل همه موانع.

بخت جوان يار ماست، دادن جان كار ماست‏

 

قافله‏ سالار ما، فخر جهان مصطف است‏

     

موفق باشید


[1] ( 1)- براى شرح اين نكته به كتاب «آن‏گاه كه فعاليت‏هاى فرهنگى پوچ مى‏ شود» رجوع فرماييد.

[2] ( 1)- كشف ‏المحجوب هجويرى، سخنان ابوالفوارس شاه بن‏ شجاع كرمانى

[3] ( 1)- سوره سبأ، آيه 46.

24102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: استاد چه می شود که بیکن پدر علم تجربی و یا کانت پدر علم مدرن خوانده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طرحی که آقای بیکن و یا کانت در شرایط تاریخی خود مطرح می‌کنند مطابق روح تاریخی خود و آمادگی مردم آن زمان است و به همین جهت بنیاد تاریخی آن‌ها می‌شود. در این مورد در شرح کتاب «خرد سیاسی در جهان توسعه‌نیافتگی» عرایضی نسبتاً مفصل شد. اگر بخواهید فلسفه‌ی غرب را دنبال کنید در هر صورت نمی‌شود از آن نگاه که آقای دکتر داوری مدّ نظر قرار می‌دهند، غفلت کرد. موفق باشید

23959

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم حاج آقا طاهرزاده: بنده سوالی نداشتم فقط به دلیل علاقه زیادم به شما خواستم جویای احوال شما باشم. من آلمان زندگی می کنم اگر اصفهان بودم حتما حضورا خدمت می رسیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز دعاگو خواهم بود. به نظرم آمد که از یادداشت‌هایی که داشته‌ام چند نکته‌ای خدمتتان ارسال دارم: موفق باشید

خداوند انسان را جامع جمیع اسمای فعلیِ وجوبیِ الهی و در بردارنده صفات و نسبت‌های ربوبی قرار داد. .... یعنی از هر اسمی از اسماءاش در فطرت انسان لطیفه‌ای قرار داد تا آدم با این لطایف برای تحقق یافتن همه اسمای جمالی و جلالی آماده باشد. همان‌طور که چشم اگر به تفاوت‌های رنگ‌ها توجه کند، نور را نمی‌بیند، چشم روح هم وقتی متوجه موجودات جزئی و کلی می‌شود، خودِ وجود را نمی بیند هر چند تنها به واسطه وجود است که ما با موجودات روبه روئیم. روح انسان به واسطه نحوه وجود داشتن‌اش، یعنی قاعده وجودش، با وجود خویشاوند است و به همین جهت قادر به دریافت موجودات می‌شود.

21352
متن پرسش
سلام علیکم جناب استاد طاهرزاده: آیا معاد معصومین و مقربین درگاه حق هم جسمانی خواهد بود نظر حضرتعالی و ملاصدرا در این باره چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جسمانی‌بودن معاد یعنی همه‌ی ابعاد انسان در معاد حاضر شود و این برای معصومین«علیهم‌السلام» هم تحقق می‌یابد. موفق باشید

19933
متن پرسش
با سلام و خسته نباشد خدمت شما: در کتاب بسیار مفید «خویشتن پنهان» در مورد مثال بین برگ خشک وسط حیاط و دست جنابعالی مثال زدید. یک برگ خشک که از درخت جدا شده دیگر دارای نفس نیست و دیگر نفسی آن را تدبیر نمی کند ولی هنوز وجود دارد. آیا این برگ خشک که قبلا بوسیله نفس نباتی تدبیر می شد حال بوسیله نفس جمادی تدبیر می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جماد که مثل گیاه و حیوان نفس ندارد. موفق باشید

31471

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و خدا قوت: استاد در منابر مختلف بارها شنیده ام که ائمه در بیماری رجوع به طبیب یهودی کرده اند. برایم این حرف اگر نقل درستی باشد قابل هضم نیست. چگونه امام معرفی شده در زیارت جامعه کبیره محتاج طبیب آن هم از نوع یهودی می شود؟! بنظر حقیر این نقل تاریخی نمی‌تواند درست باشد و پایه غلطی در طب بنا گذاشته شده بر اساس این نقل. ممنون میشوم توضیح بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طب سنتی بر مبنای آزمون و خطا نسبت به نفس ناطقه انسان اموری را تجربه می‌کند و ائمه «علیهم‌السلام» در امور عادی به همان علوم عرفی که مبنای آن درست باشد رجوع می‌کنند. مگر قصه گمشدن شتر پیامبر را نشنیده‌اید که حضرت به یاران‌شان فرمودند بگردید او را پیدا کنید و نخواستند از علم امامت استفاده کنند. در این مورد می‌توانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به قسمت «علم امام» رجوع فرمایید. موفق باشید

30039

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ورحمة الله: در جایی خواندم از قول جنابعالی که فرموده بودید: شهید حاج قاسم سلیمانی، بر مالک اشتر نخعی افضل است. اگر این نقل قول صحیح است، ادله تان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث سوره‌ی «نبأ» عرایضی شد از آن جهت که در جناب مالک، بعضاً پیش آمده که در کنار نظر حضرت مولی «علیه‌السلام» نظر می‌داده‌اند مثل آن‌که نظر حضرت آن بود که از اول ابومسی اشعری از حاکمیت کوفه عزل شود؛ ولی مالک تا حدّی نظر خود را داشت و بعد به آن نتیجه رسید که خودش ابوموسی را از کوفه اخراج کند. در حالی‌که حاج قاسم نسبت به مقام معظم رهبری با بصیرتی که پیدا کرده بود، اطاعت کامل داشت. موفق باشید

29357

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب. در موضوع مناظره حجت الاسلام حامد کاشانی و حسین دهباشی تاریخ شناس معاصر، نکات زیادی در مورد این تاریخ مشاهده می‌شد. حسین دهباشی برخی جزئیات شهادت حضرت زهرا (س) را منکر شد و گفت آن زمان درب نداشته خانه ها، پرده ای حائل بوده است. بعد آقای کاشانی بر خلاف باقی مذهبی ها که در حال توهین به دهباشی بودند، با احترام دعوت به «گفتگویی دوستانه» کرد و مسئله را داخل آن گفتگو به خوبی از نظر تاریخی برای یک تاریخ شناس حل کرد به شیوه خود آن تاریخ شناسان دست آخر هم حسین دهباشی تقریبا همه چیز را پذیرفتند. بنظرم این یک پدیده تاریخی بود نه از جهت مغلوب و بازنده آن! متاسفانه بیشتر نگاهها به مغلوب مناظره شدن دهباشی بود. اگر استاد منت بگذارند در مورد این پدیده در کالبد تاریخی ما نکاتی متذکر شوند که استفاده کنیم. تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن مناظره را گوش دادم و از این‌که جنابعالی آن را برای بنده فرستادید تشکر می‌کنم. و حقیقتاً ادب حاکم بر آن مناظره، ارزشمند بود. آری! ما باید دغدغه‌ی آن بزرگوار را درک کنیم. همان‌طور که جناب آقای کاشانی فرمودند لازم نبود آقای دهباشی بر سخن سید جعفر مرتضی و نفیِ در برای خانه‌ی حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» تأکید می‌کردند. ولی حرف اصلی آقای دهباشی هم قابل تأمّل است که جسارت به حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» واقعاً به آن صورت واقع شده؟ در حالی‌که احترام به آن حضرت در آن زمان بین مسلمانان فوق‌العاده بوده است و آن طرف برای آبروی خودش هم که باشد، نمی‌توانسته تا این‌جاها بیاید. آقای دخانچی هم از زاویه‌ی دیگر حرف‌هایی دارند که بد نیست روی سخنان ایشان نیز فکر کنیم. موفق باشید

 

28139

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: می‌خواستم بدانم چرا وقتی هدف درست را برای زندگی ات انتخاب می کنی از زمین و زمان در و دیوار درون و بیرون وجود انسان همه تبدیل به موانع می‌شوند؟ خیلی زجر آور است که مدام تلاش می‌کنی اما با کوچکترین کاستی هر چه کرده ایی بر باد می رود! تنها چیزی که خواسته ایی یعنی حضورت، آن حال خوبت از دست می رود و تو می مانی و یک آه، طوری‌که به این فکر می افتی که انگار بد شدن هم بد نیست و افرادی‌که راه مادیات را انتخاب کرده اند شاید به نوعی محق هستند چون بعضا در ابتدا افراد دینداری بوده اند. و اینکه لین بودن و مداراکردن در گفتار در شرایطی که ممکن است فردی مورد اجحاف قرار گرفته باشد باید به چه صورتی باشد که آسیبی متوجه شخص نشود و سخن حق را هم گفته باشد؟ برای حفظ آرامش در مواقع بحرانی چه راهکاری پیشنهاد می‌دهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است در این رابطه با حوصله برنامه‌ای جهت مطالعه‌ی کتاب‌های «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» برای خود بریزید. کتاب‌ها روی سایت هست. موفق باشید

26529
متن پرسش

سلام استاد: درد دلی داشتم خواستم اینجا مطرح کنم. آن روز جمعه صبح رفته بودم نانوایی شخصی بهم گفت سردارمون رو زدن کاملا شکه شدم. اومدم خونه پیام رهبر رو دیدم ولی اروم نشدم دو روز تمام گریه کردم اروم نشدم. استقبال با شکوه خوزسنان رو دیدم مقداری تسلی دل بود ولی اروم نشدم دل فقط یک چیز می خواست من هم برم گفتم میرم تشییع سردار اونجا رهبری چیزی میگه اروم میشیم ولی رهبری گفت «الحقنا بهم» حالمون بدتر شد. رفتیم تشییع ولی اروم نشدم. قید کارم رو زدم دیدم دیگه نمی تونم ادامه بدم. بیست و دو بهمن شد رفتیم جشن سالگرد پیروزی و ... امیدهایی که برای امسال آدم تو اون جشن حس می کرد ولی ارامش و قرار نیومد. استاد شما می دونید آرامش را کجا میشه پیدا کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آرامش در همان اشکی است که بدون اختیار با یاد حاج قاسم عزیز جاری می‌شود. مگر نخوانده‌ای که آن مردِ بی‌قرار که بعد از ملاقات شمس تبریزی، ۳۰ سال بی‌قرار بود، فرمود:

جملة بی‌قراری‌ات از طلب قرار توست                   طالبِ بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

جملة نامرادی‌ات از طلب مراد توست                    ورنه همه مرادها جمله نثار آیدت

آن نفسی که با خودی بسته ابر غصه‌ای               آن نفسی که بی‌خودی مه به کنار آیدت

آن نفسی که با خودی یارکناره می‌کند                وآن نفسی که بی‌خودی باده یار آیدت

آن نفسی که با خودی همچو خزان فسرده‌ای         وآن نفسی که بی‌خودی دی چو بهار آیدت

حاج قاسم تجربه‌ی بی‌قراری در این دنیا را به ما عطا فرمود، حالا می‌خواهی هم یاد حاج قاسم را داشته باشی و هم با قرار باشی؟!! چرا بی‌قراری را در این تاریخ، عین زندگی ندانیم؟ مگر رهبر معظم ما که حاج قاسم جانش را فدای او می‌کند؛ یک لحظه قرار دارند که ما به دنبال قرار باشیم؟!! موفق باشید  

26389
متن پرسش

با عرض سلام و تحیت: استاد بزرگوار مدتها بود که در قصه عاشورا سوال بود برایم اینکه کار اباعبدلله به سختی می افتد را چطور با مجیب بودن پروردگار می شود جمع بست؟ چرا حضرت زینب سلام الله علیها حتی لحظه ای که حضرت را در گودی قتلگاه می بینند رو به مدینه می کنند و با حضرت رسول سخن می گویند چرا از خداوند نمی خواهند فرجی رخ بدهد؟ این ادب است؟ یا تقدیر حتمی است امکان تغییرش نیست و خدا اینطور می خواهد؟ «ان الله شاء أن یراک قتیلا»؟ این رویه در زندگی دیگر افراد هم رایج است؟ اینکه گاهی کاملا کاری که می کنی در مسیر حق است ظاهرا ولی موانع متعدد، گرفتار شدن ... با همه سختی ها راه را ادامه می دهی اما از زمین و زمان هم می بارد چرا؟ این تصویری نیست که از خداوند در ذهن ما ایجاد شده خدا را دستگیر و اجابت کننده معرفی کردند بهمان، نه خدایی که سختی و فشار بنده ای که در راه خودش هست می بیند ولی تغییری گشایشی نمی دهد. پس کجا اگر یک قدم برداریم ده قدم می آید. شاید خیلی ها بگویند حسین (ع) باید اینطور شهید می شد تا اسلام احیا شود. اما عقل ناقص امثال من بر نمی تابد اگر خدا خداست و رحمانیتش و رحیمیتش پا برجاست چرا مداخله ای نکرد. عاشورا که هیچ در حد و اندازه تفکر امثال بنده نیست در زندگی خودمان هم گاهی سختی پشت سختی، منظورم سختی دنیایی است، رشد معنوی که الحمدلله هست. ولی چطور فقط غیر دنیایی ها را ببینیم مگر خدای ما فقط خدای آخرت است؟ برای دنیای مان عنایتی ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود اولیاء الهی به این نتیجه می‌رسند که بهترین بودن در دنیا، مقابله با استکبار است. ملاحظه کردید که ماه‌های اخیر جناب شهید حاج قاسم چه اندازه به دنبال شهادت بود به جهت آن‌که می‌دانست برکاتی در شهادت او برای خودش و جامعه رقم خورده است و دیدید که یکی از مسئولان آمریکایی گفته بود قاسم سلیمانی شهید برای آمریکا از قاسم سلیمانی زنده، خطرناک‌تر است.

فرعون نمونه فرهنگی است که میگوید زندگی فرصتی برای «زنده بودن» است و موسی(ع) نمونه فرهنگی است که می گوید زندگی فرصتی است برای «حرکت» و اینکه انسان از لاک خودش خارج شود، پوست بیندازد، آزاد شود و چهره حقیقی او که پشت این شرایط پنهان شده، ظاهر گردد.
وقتی یکی از آنها می گوید پیروزی، آن یکی چیز دیگری می فهمد. هرلفظی که این می گوید، در فرهنگ خودش و در قاموس خودش یک معنا دارد و دیگری از آن چیز دیگری و معنای دیگری درک می‌کند.
طبق فرهنگ موسوی، اصل بر زنده ماندن نیست؛ بلکه اصل، نتیجه گرفتن از زندگی است؛ یعنی در فرهنگ موسوی اگر با زنده بودن نتیجه گرفته می‌شود، زندگی خوب است و اگر با دادن زندگی نتیجه به دست می آید، باید زندگی را داد. 
فرهنگ موسوی می گوید پیروزی در رهاکردن زندگی است؛ اگر با رها کردن زندگی نتیجه به دست می‌آید.

موفق باشید

26235

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
حامد عطاریان: سلام: در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی بر این مطلب که باید خود را ذیل شخصیت امام تعریف کنیم، تاکید داشته اید و فرموده اید باید ایشان را مبنای علمی و عملی خود در زمانه فعلی قرار داد. حال اگر سخنی از رهبری یا از امام شنیدیم که به نظر ما خلاف واقع بود ما باید چه رویکردی داشته باشیم. باید بدون این که خود آن مطلب را قبول داشته باشیم بپذیریم؟ یا به نقد آن سخن بپردازیم؟ آیا این صحبت شما به معنای تقلید در اعتقادات نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جایی که آن بزرگان، عقل ما را خطاب قرار می‌دهند باید به صورت عقلانی و در کلیّت سخن آن‌ها را پذیرفت. موفق باشید

26080
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز جناب آقای طاهر زاده: غرض، یکی از مفسرین عزیز اخیرا طی تفسیری که در ذیل آیه «ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» در سوره نجم تفسیر فرمودند، اشاره کردند که معنی «ما ینطق عن الهوی» مربوط به مباحث اخذ وحی و ارتباطشان با خداست و نه در حالت عادی؛ و مثال می زدند که مثلا وقتی جناب رسول الله، وقتی از همسرشان غذا می خواستند شامل «ما ینطق ....» نمی‌شود؛ سوال این است که اگر این نظریه را بپذیریم، پس یعنی جناب رسول الله می‌توانند در حالت غیر وحی، رفتار عادی از ایشان سر بزند، و در این حال شاید بتوان گفت که رفتارش با هوا عجین باشد! لطفا تبیین بفرمایید که آیا چنین است یا خیر یعنی اینکه «ماینطق ... » برای پیامبر مطلق مطرح است یا نسبی؟ و آیا اگر نسبیت را بپذیریم خیلی از اعوجات در مورد پیامبر از جمله دیدگاه مثلا امثال سروش به اثبات نمی رسد؟! توضیح بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم وقتی قرآن به قلب پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نازل شده و با توجه به این‌که قلب انسان تمام وجودِ انسان است؛ شخصیت پیامبر، قرآنی می‌شود و تمام حرکات و افکار آن حضرت مطابق نور قرآن می‌گردد و در همین رابطه قرآن می‌فرماید: «نَزَل به الرّوح الامین علی قلبک» یعنی آن قرآن بر قلب تو ای پیامبر توسط روح الامین نازل می‌شود. موفق باشید    

26016
متن پرسش
سلام: ۱. اگر سر کسی را ببرند بلافاصله پس از بریدن، نفس از بدن منصرف می‌شود یا تا مدتی سر و بدن را اداره می‌کند؟ ۲. مگر نه اینکه مرگ انصراف نفس از بدن است و در همه ی انسانها این اتفاق به یک صورت انجام می شود پس چرا بعضی مرگها بدون درد اند. (مثل مرگ در خواب) و بعضی مرگها با درد و زجر زیاد همراه اند. (مثل بریدن سر) ۳. اساسا حس درد در انسان و حیوانات، مربوط به نفس است یا جسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره تا حدّی نفس، هنوز تصرف خود را دارد تا این‌که از آن تصرف مأیوس شده و منصرف شود. ۲. در هر حال هر مرگی یک نوع انقطاع از بدن است و درد خود را دارد ۳. همه‌ی احساسات مربوط به نفس است. موفق باشید

25889
متن پرسش
سلام علیکم: آیا جاذبه و دافعه در انسان موجب بزرگی روح او می شود یا بزرگواری روح او؟ چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه فرقی می‌کند! به هر حال وسعت انسان در آن است که از جاذبه نسبت به حقیقت و وسعت‌دادنِ خود در مواجهه با حقّ و حقیقت غفلت نکند و هر آن‌چه مانع اُنس با حقیقت است را از خود دفع نماید. موفق باشید .

25422

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز: استاد پیرو جواب ۲۵۳۷۸، آیا اینکه با معصوم (ع) قرار بذاری که اگر خودشان راضی به امری هستند فلان نشانه را نشان بدهند بفرموده شما این هم می شود خدای ناکرده تعیین تکلیف برای ایشان؟ سوال دوم، در بحث شرح حدیث جنود عقل و جهل بیان کردید که برای رساندن توحید به قلب بعضی اذکار مثل لااله الا الله را تکرار کنید. من از نوجوانی مرتب این ذکر را تکرار می کردم تا چند وقت پیش با موسسه یکی از علما تماس گرفتم اتفاقی عنوان شد این مسله گفتم گاها هزار مرتبه صبح گقته ام مرا نهی کردند که این ذکر مال شما نیست تنها می شوی، و حتی زیارت عاشورار هم مدام نخوان چون لعن دارد. فقط چهل روز بخوان بذار کنار. مگر سفارش امام زمان (عج) به مداومت عاشورا نیست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! بالاخره همه‌ی قواعد عالَم در اختیار ما نیست تا انتظار داشته باشیم آن‌ها بر اساس نظرِ ما عمل کند. ۲. به نظرم بی‌جا نفرموده‌اند، بالاخره ما باید موقعیت خودمان را در نظر بگیریم. موفق باشید

25407
متن پرسش
با سلام: فرق بدن مادی ما با بدن مادی که امام إنشا می کند چیست؟ آیا حر کت جوهری در بدن إنشایی امام هست یا نه؟ چون می گویند امام می تواند چندین بدن مادی ایجاد کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدنی که امام، إنشاء می‌کنند غیر از بدنی است که روح‌شان با تدبیر آن بدن در طول زندگی به کمالات خاص خود می‌رسد، هرچند که آن بدن هم به عنوان هویت مادی خود حرکت جوهری خود را دارا است. ولی نفس امام نسبت به آن بدن، غیر از رابطه‌ای است که با بدنی دارند که از مادر متولد شده است. موفق باشید

24848
متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۲۳۸۸۰ که چند وقت پیش جواب دادید خواستم بگم همین شخص در برنامه عصر جدید بارها اعلام کرده که من از هیچ علم غیبی و آینده بینی و ...استفاده نکردم و فقط از همین علوم ریاضی و احتمال و فیزیک و تردستی استفاده می کنم. جالب اینجاست که در فضای مجازی هم حقه های او لو رفته و بعضا در بعضی جاها ایشون آموزش هم میدن. این در حالی است که شما برای این کار او توجیهی معرفتی آوردید و کار او را از جنس قدرت نفس و حضور در آینده میدیدید. لطفا پاسخ بدهید. راستش استاد الان یه شبهه ای برام پیش اومده و اونم اینه که نکنه داستان معجزه و کرامت هم از این قرار باشه و ما الکی برای اینگونه امور، فلسفه پیچیدیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست که اگر طرف تلاش‌هایی در امر ریاضی کرد و نفس او متوجه‌ی واقعه‌ای در آینده شد، علت آن محاسبات ریاضی او باشد. بلکه شرایط از آن طریق آماده می‌شود که آینده‌های عالَم ماده را با نفس ناطقه‌ی خود درک کند. مثل کاری که ساحران و مرتاضان انجام می دهند که به ظاهر، حرکات مادی است ولی در حقیقت، نفسِ آن‌ها است که آن پیشگویی‌ها را می‌کند. تفاوت این حرکات با معجزات در آن است که نهایت این حرکات در حوزه‌ی عالم ماده و آینده‌ی عالم ماده تحرک دارد ولی پیابران مبانیِ خود را در عوالم اعلی دارا می‌باشند و چیزی را به میان می‌آورند که از طاقت کلّی بشر بیرون است و به همین جهت به آن، معجزه می‌گویند. موفق باشید

24125

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم محضر استاد عزیز و گرانقدر؛ استاد طاهر زاده: من طلبه پایه ی سوم حوزه علمیه و ۱۹ ساله هستم؛ بحمد الله از مدت ها قبل از حوزه تا کنون با آثار علما و بزرگان بسیاری آشنایی و انس داشته ام. از جمله آثار شهید مطهری، جنابتان، علامه حسن زاده آملی، آیت الله جوادی آملی و ...و تقریبا به صورت اجمالی با مکاتب مختلف عقلی و نقلی آشنا هستم. و با لطف و توجه اساتید حوزوی، بارها حقیر رو در استعداد مورد تشویق و عنایت قرار داده اند (که البته از فضل خداست). و شخصا علاقه ی بسیاری به پیگیری بحث های فلسفی و عرفانی دارم. منتها با توجه به توصیه ها و سیر های مطالعاتی مختلفی که وجود دارد، به نوعی دچار سردرگمی شده ام؛ خصوصا قصد دارم در این تابستان تا حد قابل توجهی جلو بروم ان شاءالله، اما دقیقا نمی دانم از کجا باید شروع کنم! خصوصا اینکه همیشه احساس می کنم از لحاظ علمی عقب افتاده ام و این احساس شدیدا آزارم می دهد! لذا از شما استاد فرهیخته خواهشمندم به صورت کامل راهنمایی ام بفرمایید: در مطالعات؛ آیا در ابتدا باید با آثار و افکار علما آشنا شوم (مانند سیر آثار شهید مطهری و یا شما و ...)؟ و اگر پاسخ بله است، باید با آثار چه کسی شروع کنم و ادامه مسیر چیست؟ و یا باید در ابتدا با خود مواد اصلی تفکرات علما، که عبارت است از فلسفه و عرفان آشنا شوم؟ و اگر پاسخ بله است، باید از چه کتابی شروع کنم و ادامه راهش را هم تبیین بفرمایید؟ برخی تاریخ فلسفه را مقدم بر مباحث آن می دانند. و برخی می گویند چون تاریخ فلسفه مناسبی نداریم، باید با آثار ابن سینا که از مقدمین بوده شروع کرد. و برخی هم می گویند از بدایه الحکمه شروع کرد. و برخی هم کتاب هایی که به نوعی مقدمه اند را توصیه می کنند؛ من جمله کتاب های: از برهان تا عرفان از حضرتعالی، کتاب آموزش فلسفه از آیت الله مصباح، کتاب فلسفه مقدماتی از آقای عبد الرسول عبودیت. ضمنا جایگاه مباحث تفسیری و احادیث را هم مشخصا نمی دانم. و من در بین این همه دستور سردرگم شده ام و لذا همیشه وقتی کتابی را شروع می کنم فکر می کنم اگر دیگری را انتخاب می کردم بهتر بود!!! استاد عزیز لطفا به صورت مبسوط پاسخ بدهید! تشکر بسیار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی آن‌چه فرمودید خوب است. ولی به نظر بنده بد نیست با سیر مطالعاتی که روی سایت هست فعلاً کنار بیایید، إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید

23654

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده: من دختر جوانی هستم که به دنبال کشف حقیقت هستم؛ دنبال هدف خلقت، خداشناسی، خودشناسی، شناخت اهل بیت (ع) و... .تا به حال یکسری کتاب ها خوانده ام، اما می ترسم اگر بدون استاد و راهنما وارد این راه شوم به بیراهه روم و همین ذره ای ایمانم را هم از دست بدهم. از شما تقاضا دارم به عنوان یک استاد به من بگویید این راه را از کجا و چگونه آغاز کنم؟ در این راه به چه چیز هایی نیاز دارم؟ چطور می توانم در این راه پله پله بالا بروم؟ در این عصر که ما زندگی می کنیم تشخیص حق از باطل خیلی خیلی سخت شده و من وقتی به خودم نگاه می کنم می بینم ضعیف تر از آنم که بتوانم در مقابل این طوفان های پرقدرت آخرالزمان مقاومت کنم. از گمراهی، به هدف نرسیدن و غرق شدن در این طوفان ها می ترسم. لطفا بگویید چه کار کنم تا بتوانم در مقابل این هجمه های دشمنان حق دوام بیاورم و شکستشان دهم؟ خیلی سردرگم هستم، لطفا در اسرع وقت جواب دهید. با سپاس و تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودآگاهیِ خوبی نسبت به طوفان‌های آخرالزمان دارید. آری! باید گام‌ها را با بصیرت برداشت. فکر می‌کنم کتاب «آشتی با خدا» که با نظر به این طوفان‌ها بیان شده و سعی دارد ما را در آغازینِ آغازها به خودمان بنمایاند؛ در این مورد بد نباشد از آن جهت که افقی در مقابل شما می‌گشاید. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

23342
متن پرسش
سلام استاد گرامی: استاد شما در پاسخ به یکی از سوال ها فرموده بودین که برای درک عدالت خداوند و مشکلات و جنگ و خون ریزی هایی که در جهان وجود دارد باید پِی به حکمت خداوند ببریم تا رازِ این مشکلات را بفهمیم. سوالم این است برای فهمیدن و درک این حکمت و عدالت خداوند شما کدام کتاب و یا صوتی را برای مطالعه و شروع پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» به‌خوبی روشن می‌شود که خداوند عین کمال است و چون حکمت، کمال است خداوند عین حکمت است. خوب است که به آن برهان رجوع فرمایید. موفق باشید.

 

23341

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام: در کتاب معاد آیت الله دستغیب قسمت «فشار قبر همه جا ممکن است» آمده کسانی که بالای دار هستند خدا هوا را امر می کند که او را بفشارد و همچنین در دریا آب دریا غریق را فشار می دهد. مگر فشار قبر مختص روح نیست چرا اینطور گفته شده که جسم دنیایی در فشار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید خواسته‌اند مطلب را توجیه کنند. زیرا در هر حال این ملکات انسان است که به انسان فشار می‌آورد و ملکات مربوط به روح است. موفق باشید.

23309
متن پرسش
سلام استاد: سوالی در زمینه حرکت جوهری داشتم. ما اگر فکر کنیم دنیا ثابت است ولی حرکت در آن جریان دارد، احتمال دارد در مسئله خداشناسی یا توحید اشتباه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه، حرکت جوهری اثبات می‌کند چون ذات عالَم ماده عین حرکت است، عین نیاز به فیض خداوند است و اگر آن فیض قطع شود، عالَم نابود می‌گردد و چون عالم، موجود است آن فیض همچنان ادامه دارد. موفق باشید

31004

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ۱. نظرتان درباره مباحث تربیتی آقای پناهیان چیست؟ ۲. مستحضرید در بحث انتخابات طرفداران آقایان جلیلی و رئیسی هر یک تأکید زیادی بر روی کاندیدای مد نظر خود دارد، آیا این دو بزرگوار با یکدیگر هماهنگ اند یا منتظر مسائل دیگری باشیم؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در جواب سؤال‌ شماره 30995  شده خوب است به آن جواب رجوع فرمایید. موفق باشید

30392

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: ضمن سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: در جلسه ای با عنوان رهنمون های سلوکی با موضوع نقش عقل در شناخت هوسها که اخیرا برگزار شد جناب عالی در مورد قرض الحسنه فرمایشاتی داشتید که بسیار شبهه برانگیز است و اگر طبق فرمایش شما باید عقلی با قضیه قرض الحسنه برخورد شود می‌شود سیستم نزول و ربای آشکار بانکی که شاهد آن هستیم. بنده خودم از مازاد درآمد مبلغی را هرماه برای این مسئله در نظر می‌گیرم و هرگز حساب گری نکردم ولی این فرمایش شما ذهن بنده را آشفته کرد. امیدوارم که بنده منظور شما را اشتباه فهمیده باشم واژه قرض الضرره فکر کنم جالب نباشه!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قرض الحسنه همیشه قرض‌الحسنه باید باشد. ولی وقتی با تورم روبه‌رو هستیم، اگر قرض‌دادن‌ها طوری باشد که تورم در آن لحاظ شود، شاید انگیزه‌ی قرض‌دادن‌ها بهتر شکل بگیرد. ولی به هر صورت آن کسی که با فرض تورم قرض می‌دهد، در این شرایط ثواب دو چندان می‌برد. موفق باشید

نمایش چاپی