بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14934
متن پرسش
سلام علیکم: تو جلسه دوشنبه فرمودید بی باکی در جایی بی عقلی و در جایی عقل محسوب میشه از کجا میشه فهمید کاری که کسی انجام داده بی عقلی بوده یا نه و آیا ممکنه کاری برای کسی بی عقلی و برای کسی عین عقل باشه؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌باکی وقتی مطابق شرع باشد و عقل، انتهای آن را درست بررسی کرده باشد شجاعت محسوب می‌شود. ولی وقتی برای خودنمایی باشد و به انتهای آن فکر نشود، «جُربزه» نامیده می‌شود و یک عملِ غیر عقلانی است. موفق باشید

14933
متن پرسش
سلام علیکم: می بخشید می خواستم بپرسم اگه کسی تو یه برهه از زندگیش متوجه این موضوع نباشه که استخاره کردن در مورد مسائل زندگی و چه بسا مسائل مهم زندگی نسبت به عقل و مشورت تقدم نداره و شاید گاهی اوقات به ضد عقل هم هست با این وجود استخاره رو یه جور حرف زدن خدا با خودش بدونه که قرآن رو باز کنه و در مورد مسئله ای به اصطلاح نظر خدا رو بپرسه و به این نظر عمیقا اعتماد داشته باشه و عمل کنه آیا این وسط خدا چنین کسی رو حتی اگه کارش احمقانه باشه وقتی از خدا در مورد چیزی استخاره میکنه به شیطان واگذار میکنه یعنی اینجا شیطان داره عمل میکنه یا خدا طرفو راهنمایی میکنه؟ یعنی خدا براش مهم نیست بنده اش ازش یاری خواسته و حتی اگه بنده اش احمق باشه اجازه میده سر این حماقت بنده اش بزرگترین سرمایه های زندگیش رو از دست بده. یه سوال دیگه اینکه در ساحت عقل که حضور ما با حقایق غائبانه هست در ساحت قلب هم که نیاز به میزانی به عقل داره و این دو در دو ساحت جدای از هم هستند پس چطوری در عین بودن در ساحت قلب از ابزار عقل میشه استفاده کرد؟ چطوری توأمان از هر دو میشه بهره برد؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در هرحال خداوند به ما عقل و شرع داده تا مطابق آن دو نور الهی انتخاب‌های خود را شکل دهیم و استخاره در مرحله‌ی بعد است. به همین جهت علمای بزرگ چندان در امور خود استخاره نمی‌کردند 2- عنایت داشته باشید که عقل و قلب هر دو در ساحت انسانیت شما حضور دارند و در همین رابطه عقل، متوجه‌ی حقایق می‌شود و قلب، با رفعِ حجاب با آن حقایق مأنوس می‌گردد. موفق باشید

14932
متن پرسش
با سلام: دبیر معارف اسلامی دبیرستان در شهر اصفهان هستم. با دانش آموزانی سر و کاردارم که هم خواهان اسلامند و هم شبهات زیاد پیرامون دین خود دارند و عده ای طالب مطالعه می باشند. آنها در بعد شناخت دین،ب سیار ضعیفند زیرا تازه امسال اهمیت دین را درک کرده اند از من خواستند تا راهنمایشان کنم تا در مسیر درست قرار گیرند. استاد از محتوای کتب دینی مطلع هستید اما این مطالب برای اقناع ذهنی و ایجاد باور نوجوانان و جوانان این نسل کافی نیست. به آنها پیشنهاد مطالعه کتب شهید مطهری دادم ولی می گویند سخت است و نمی فهمیم. لطفا منابع روان و کامل و جذاب معرفی کنید. اگر توصیه ای هم دارید بفرمایید هم برای خودم و هم دیگران.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر از طریق معرفت نفس جلو بروید هم دانش‌آموزان جذب می‌شوند و هم خودشان به‌راحتی جوابِ شبهات خود را خواهند داشت. کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن بر روی سایت هست. از جمله کتاب «آشتی با خدا» و «چه نیاز به نبیّ» و «جوان و انتخاب بزرگ» می‌تواند کمک‌کار باشد. موفق باشید

14931
متن پرسش
سلام استاد بزرگ: این غمنامه‌ای است که نمی‌دانم چقدر حدیث نفس است و چقدر ریشه در حقیقت دارد لذا بر شما عرضه می‌کنم و نظر حضرتعالی را می‌خواهم. ببخشید که طولانی است، حجم آن را به نصف رساندم. درکی که از کلیت فضای اطراف خود دارم این است که آدم ها به لحاظ سطح فرهنگ و حداقل‌های زندگی اجتماعی، بعضا در سطح خیلی پایینی هستند. گاهی بی‌دلیل و گاهی نیز با دلایلی همچون خودبینی، حسادت، کینه یا ... دیگران را با زبانشان یا از طرق دیگر مورد آزار قرار می دهند یا ایجاد مزاحمت یا دخالت یا ..... می‌کنند. و همچون مار گزنده ای که از آنها می گریزی ولی اگر دستشان بهت برسد از نیششان در امان نیستی. اینکه مزاحمت ها و آزارهای خلق، همه در هستی جایگاه دارد و برای پاک شدن ما از رذایل و ظهور حلم است و همانطور که معصوم می فرمایند «ما رضای حق را در جفای خلق قرار دادیم»، یک موضوع است که از بحث حقیر خارج است. ولی اینکه چه می شود که آدم‌ها اینگونه می شوند و حتی گاهی بدون هیچ دلیلی خلق آزاری می کنند، موضوع دیگری است که برایم محل سوال و تأمل است. (تکمله: منظورم افرادی هستند که چنین رویه ای دارند وگرنه هیچ کس معصوم نیست). و اینکه چه اتفاقی می افتد که گاهی شخصیت خود را با خلق آزاری زیر سوال می برند و چه شده که از چنین درکی بازماندند که اگر رذیله ای دارند حداقل آن را بروز ندهد و در ظاهر آداب معاشرت و انسانیت را برای خاطر خودشان حداقل، حفظ کنند؟؟ اینکه پیامبر فرمودند مؤمن کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند، شاید بیشتر چنین تحلیلی بهم می‌داد که افراد مؤمن اینچنین نیستند (یعنی حرمت دیگران را حفظ می کنند) ولی مدتی است که مشاهدات تجربی ام غیر از این را می گوید. و ظاهرا بیشتر به فرهنگ تربیتی و خانوادگی آدم ها برمی گردد تا به ایمانشان. متأسفانه بعضا افرادی با سطح معرفتی خیلی قوی حرف هایی می زنند و برخوردهایی می کنند که می مانی به درک و شعور خودت از احترام به دیگران و از دین، شک کنی یا به «نوع» معارفی که خروجی اش پس از ده ها سال احترام به دیگران و عدم خلق آزاری نیست؟ نظرتون چیه؟ و آیا برای رساندن کتب معرفتی به افرادی که به خاطر فرهنگ و شخصیتشان خلق آزاری می کنند هم باید دغدغه داشت؟ آن وقت خروجی و ثمره ی این معارف دینی اجمالا غیر از حالات خوش معنوی برایشان چیست؟ وقتی به تجربه می بینیم چیزی به ایمان افراد به آن معنایی که معصوم فرمودند اضافه نمی شود و دیگران را از دست و زبان آنها ایمن نمی کند؟ یا باید به فکر چگونگی تغییر این رویه (رویه ی خلق آزاری) بود؟ (منظورم این نیست که در دل معارف چنین خاصیتی نیست و حرفم ناظر به خروجی عملی معارف است) اینها در حد سوال است و ابدا حرف نهایی برای این مسائل ندارم. آیا درکی که حقیر از انسانیت و ایمان دارم غلط است؟ نظر و تحلیل شما از این پدیده چیه؟ به نظرتان ضرورتی دارد به عنوان انسان مسلمان، الگوی احترام به دیگران و ادب در جهان باشیم با معنایی که شامل آنچه ذکر شد، باشد؟ از اساتیدی که در جلسات دانشگاه خیلی انسانی و حق مدارانه و بزرگوارانه تعامل می‌کردند نهایت تشکر را دارم، و با نظر به نگاهی که آن بزرگواران به ما آموختند، این غمنامه را به پایان می‌رسانم و منتظر نظرات راهگشای شما می‌مانم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جنابعالی به نکته‌ی بسیار مهمی اشاره کرده‌اید و این مشکلی است که بیش از آن‌که فردی باشد، ریشه‌ی تاریخی دارد و بدین لحاظ چون معارف الهی در جایِ خود قرار نمی‌گیرند، تأثیر لازم را نیز نخواهند داشت. زیرا «تفکر» در جامعه حاکم نیست و عموماً افراد در فضای خصومت‌های ژورنالیستی به‌سر می‌برند. به همین جهت از سال‌ها قبل بنده به این نتیجه رسیدم که اگر «تفکر» به جامعه برنگردد و انسانیت انسان‌ها مدّ نظر قرار نگیرد، ما از دیانت خود بهره‌ی کافی نمی‌بریم، به همان معنایی که قرآن در ابتدایِ سوره‌ی بقره می فرماید: «این کتاب برای متقین، کتاب هدایت است». یعنی آن‌هایی که بنا دارند از کدورت‌ها و تنگ‌نظری‌ها آزاد شوند. کانون‌های دینی ما به‌جای آن‌که انسانیتِ دیگر انسان‌ها را درک کنند؛ غیرِ خود را با نگاه غیرِ حق می‌بینند و این تا آن‌جایی ریشه دارد که ما در تاریخ گذشته، اهل سنت را غیرِ خود می‌دانستیم و همین روحیه، از آن به بعد به نحوه دیگری وارد جامعه‌ی خودی یعنی شیعه شد، و هنوز با این‌که بنا است در بلوغِ آزادشدن از غیرِ خودی‌دیدنِ اهل تسنن رسیده باشیم، روحیه‌ی تحقیر دیگران در ما باقی مانده است. می‌فرمایید: «آیا درکی که از ایمان و انسانیت دارید، غلط است یا صحیح؟» کاملاً صحیح است. متأسفانه ما عادت کرده‌ایم رقیب‌سازی کنیم و لذا در تذکرات اخلاقی هم به‌جای آن‌که خود را متهم کنیم، رقیبِ ذهنی خود را متهم می‌کنیم که چرا رعایت اخلاقیات را نمی‌کند! و این‌جا است که حتی درس اخلاق، نتیجه‌ی ضدِ خود را می‌دهد. در کتاب «امام خمینی«رضوان‌الله‌‌تعالی‌علیه» و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» صفحه 351  عرض شده است: «ما هنوز گمان می‌کنیم با تحقق انقلاب اسلامی امری ساده به وقوع پیوسته که می‌توانیم در جزیره‌ای به نام ایران با آن به سر ببریم و به همین جهت نیازی نمی‌بینیم تا نسبت خود را با اطرافیانی که در یک گروه قرار داریم و با دیگر جریان‌ها باز تعریف کنیم. در این صورت باید بپذیریم ما با خیالات خود در این واقعه‌ی عظیم یعنی انقلاب اسلامی وارد شده‌ایم. و هرگز نباید برای خود امید پیروزی داشته باشیم زیرا نه خود را مجهز به سعه صدری کرده‌ایم که در آینده سخت به آن نیازمندیم و نه تلاش می‌کنیم جامعه را از دو قطبی بودن بین جناح‌هایی که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنیم؛ همچنان اسیر جناح‌بندی‌های گذشته هستیم، زیرا معنای حضور در آینده‌ای را که در میان سایر ملت‌ها برای ما رقم خورده است متوجه نمی‌باشیم.» تا وسعت خود را و افراد جامعه را در این تاریخ وارد نکنیم، هنوز در تنگیِ فردانیت خود با افراد برخورد می‌کنیم. پیشنهاد بنده آن است که سعی کنیم حیطه‌ی انسان‌ها تغییر کند. وقتی افراد خود را به وسعت حضور در تمدن اسلامی احساس کردند، معنای خود را آن‌چنان تغییر می‌دهند که دیگر نه‌تنها به کسی بدی نخواهند کرد، از بدیِ دیگران نیز خواهند گذشت. موفق باشید   

 

14930
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل لطفا کتاب مختصر و مفید در مورد آشنایی با نظریات فلاسفه غرب معرفی کنید. مکاتب فلسغه غرب آیا در اصول عقایدشان همانند فلاسفه اسلامی وحدت دارند یا ندارند؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است ابتدا از جزوات «فلسفه‌ی غرب» که بر روی سایت است شروع بفرمایید و سپس صوت جلسات آقای دکتر مهدی بنائی را از سایت «روزگار نو» بگیرید و در آخر، به کتاب‌های «تاریخ فلسفه» کاپلستون رجوع فرمایید. موفق باشید

14928
متن پرسش
سلام استاد: داشتم صوت گوش می دادم از آیت الله مشکینی. در مورد معرفت النفس. خیلی تعجب کردم. چون چیزایی رو می گفت که شما و علامه حسن زاده میگید!! تعجبم به خاطر اینه که ایشون مگر بجز فقه اینهارم خونده بودن؟ خیلی خوب توضیح میدادن!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دلِ زلال این مرد الهی از هزارهزار کتاب معرفت النفس زلال‌تر بود. خداوند ما را از چنین عالِمانِ باللّهی هرگز جدا نکند. بر سر مزار مبارک ایشان و زیر سایه‌ی ایشان به خداوند توسل جویید. موفق باشید

14926
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله: استاد خسته نباشید. در مورد سوالاتی که با نام (انتظار یک طلبه از حوزه) مطرح شده است و پاسخ فرمودید باید عرض کنم موضوعی بابش باز شده در این میان و تکمیل نشده است. آن هم موضوعِ ارتقایی خواندنِ دروس است. حال که مجبوریم این دروس را بخوانیم بهتر نیست که زودتر از موعِد تمام کنیم و درس خارج برویم مثلا؟ همانطور که حضرت آقا هم فرموده اند. به خاطر غیر استاندارد بودن کتب وقت هدر می رود پس ما باید کاری کنیم و با جنبشی خودجوش بتوانیم زودتر دروس را بخوانیم تا وقتمان هدر نرود. نه اینکه جوری بخوانیم که ملکه نشود. خیر. بلکه با ملکه شدن زودتر بخوانیم و جلو برویم. الان پایه سوم در حوزه بخاطر سه تا کتاب الاف می شوند یک سال.! خب انسان خیلی زورش میاید تا این همه وقتش برود. بنده در یک تابستان تقریبا یک سومِ کتب شما را خواندم و صوت گوش دادم و خیلی قوی هم خواندم. وقتی می شود چرا انجام ندهیم؟ می گویند: برای اینکه ارتقایی بخوانید باید تمام نمراتتان و معدلتان بالای ۱۶ بشود! کسی نیست بگوید خیلی مشکل است یک طلبه در پایه ۵ یا ۶ هم اصول مظفر به آن سنگینی را هم بقیه دروس را بالای ۱۵ و ۱۶ شود. از آن بدتر اینکه گفته اند اگر یک درس از آنچه گفته شد کمتر شود بقیه را هم نمی توانید ارتقایی امتحات بدهید. یعنی واقعا انسان تاسف می خورد که در حوزه با منطق برنامه تنظیم نمی کنند. برنامه های بد را بدتر می کنند. انتقاد طلبه ها را جدی نمی گیرند. به مسئولین می گوییم اینجا اینجا ایراد دارد! می گویند: طلبه ها تنبل شده اند....! بنده می دانم طلبه تنبل هم داریم ولی ایرادها را تک تک باید بررسی کرد. حال با این وضعیت ما طلاب به شدت نیازمندِ راهنمایی شماییم. ان شاءالله این پاسخ ارزشمند شما تکمله ای باشد برای آن دو سوال قبلی. التماس دعا یاعلی.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم:

اصل ارتقایی خواندن از آن جهت که به معنای خواندن دروس در زمان کمتر از زمان در نظر گرفته شده است، بدون شک دو آفت را به دنبال دارد؛ یکی عدم تعمّق و دیگری تبدیل نشدن به حالت ملکه. حتی اگر عدم تعمّق را به شکلی جبران کنید، گرفتار مشکل دوم خواهید ماند. بنابر این در مورد ارتقایی خواندن باید به سه نکته توجه کرد:

اولا: در ارتقایی خواندن نهایت خسّت را به خرج داده و اصل را بر این قرار دهید که کتاب را نه به صورت ارتقایی بلکه در زمانی که برایش برنامه ریزی شده و در کلاس همراه با مطالعه و مباحثه و در صورت نیاز همراه با تقریر نویسی بخوانید و تا ضرورت ایجاب نکرده است، به سمت ارتقائی خواندن نروید.

ثانیا: کتبی که قصد ارتقایی خواندن آن ها را دارید حتما با مشورت اهل فن انتخاب شود و به توانمندی هایی که در آینده ی حیات حوزوی تان مورد نیاز است لطمه وارد نکند. مثلا کتاب هایی که به نظر اساتید جنبه ی رجوعی داشته و یا تکرار مکررات است برای ارتقایی خواندن انتخاب گردند. البته باید توجه داشت که مثلا برخی کتب فقهی به صرف این که فروع زیادی مطرح کرده کنار گذاشته نشود بکله سعی کنید در همان فروع، مبانی استنباط و تطبیق آن ها را بیاموزید و پس از یادگیریِ آن مبانی و روش، در صورت تکرار بیش از نیازِ آن موارد، آن گاه به عنوان مواد ارتقایی انتخاب گردند.

ثالثا: این چنین نباشد که به خواندن تلخیصی از کتاب بسنده گردد بلکه کتابی که برای ارتقایی خواندن انتخاب کرده اید، با استاد و یا فایل صوتی ولی به صورت سریع خوانده شود و در کنار آن، از مطالعه و مباحثه غفلت نگردد؛ چرا که ارتقایی خواندن به معنای بد خواندن نیست بلکه به این معنی است که پس از مشورت به این نتیجه رسیده اید که در یادگیریِ کتاب مد نظر، سرعت بیشتری به خرج دهید. موفق باشید

14925
متن پرسش
سلام: پس از اینکه مبانی معرفتی مهدویت را خوب کار کردیم. آیا رجوعِ صحیحی به روایات مهدویت می توانیم داشته باشیم؟ امثال کتابهای (کمال الدین شیخ صدوق و غیبت شیخ طوسی و نعمانی و... ) اگر توضیحی هم لازم دانستید منت می گذارید اگر بفرمایید. ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سری هم به کتاب «بصیرت و انتظار فرج» بزنید خوب است. کمک می‌کند تا جایگاه روایات بهتر معلوم شود. ولی در هر حال این نوع کتاب‌های روایی خزینه‌ی بسیار ارزشمندی هستند. موفق باشید

14924
متن پرسش
سلام استاد: آیا می توان کتاب شریف «فص من کلمه فاطمه». را که علامه نوشتند ادامه فصوص یا تکمله ی فصوص دانست؟ ظاهرا علامه حسن زاده در این رابطه مکاشفه ای داشتند؟! التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات ارزشمندی را در آن فصّ مطرح کرده‌اند و ظاهراً از الهامات قلبی ایشان می‌باشد. موفق باشید

14923
متن پرسش
کتاب لغت برای اینکه لغات قرآن را بفهمییم کدام خوب است؟ یه دونه جدید چاپ شده از استاد محمدتقی فیاض بخش. روش نوشته بود با ترتیب و لغاتِ المیزان. طبق المیزان مثل اینکه نوشتن. الان من نمیدونم قاموس قرآن بهتره یا راغب یا این کتاب جدید که آقای فیاض بخش نوشتند (تفسیر واژگان قرآن کریم). به نظرتون چیکار کنم؟ کدوم رو بگیرم؟ یا اگر خیلی مهمه کدوم دوتا رو بگیرم؟ من اقای فیاض بخش رو نمی شناسم. تو قرآن سر رشته دارن یا نه؟ چون این روزها همه در مورد قرآن می نویسند ولی کمتر کار قوی از آب در می آید. به خاطر همین گفتم با شما مشورت کنم. ممنون یا علی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مفردات راغب» در مورد لغات قرآن یک کتاب اساسی است و ترجمه‌ی آن تحت عنوان «قاموس قرآن» نیز چاپ شده است. و آقای فیاض‌بخش در این موارد شخصیت قابل اعتمادی هستند. موفق باشید

14922
متن پرسش
آقای یثربی که کتب فلسفی و عرفانی نوشته اند شخص قابل اعتمادی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه درک کاملی از عرفان و حکمت متعالیه ندارند. مطالب را خیلی سطحی و گذرا فهمیده‌اند. موفق باشید

14921
متن پرسش
سلام: 1. اینکه می گویند خواب سرّالله است درست است؟ ۲. علت اینکه بزرگانی مثل علامه حسن زاده از شاگردان خاصشان خوابشان را می پرسیدند و سپس دستور می دادند چی میتونه باشه؟ مگه خوابها اکثرا غلط نیستند؟ پس به چه دردی میخورن که علامه می پرسند و با آن می توانند احوال شخص را کاملا تفسیر کنند؟! یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خواب سرّ اللّه است ولی آن غیر از اضغاث و احلام است با این‌همه، خواب حجت نیست. موفق باشید

14920
متن پرسش
سلام: به کتب کلامی با چه نحوی برخورد کنیم و در حال خواندن آنها چه رویکردی داشته باشیم تا بیشترین استفاده را ببریم؟ مثلا در خواندن کتاب «شبهای پیشاور» یا خواندن کتاب «الغدیر» یا کتاب «آنگاه هدایت شدم» و.... ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کتاب‌ها سرمایه‌های مهم فکری ما جهت اثبات حقانیت دین است. عمدتاً باید اصول و مبانی آن‌ها را شناخت. موفق باشید

14917
متن پرسش
سلام استاد: من زمانی از طریق سایت آقای جعفری تبار استخاره می گرفتم و فوق العاده دقیق و با توضیحات مکفی بود. حالا شایع شده به جرمهای گوناگون به اعدام محکوم شده. اینطور است؟ نظر شما در مورد فعالیتها و کتب و.. او چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تمام این موارد شیطان در صحنه بوده است و سراسر کار ایشان شیطانی بوده است. موفق باشید

14916
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: استاد به حضرتعالی خسته نباشید میگم و تقاضای دعای خیر دارم از شما می خواستم بپرسم اینکه در روایات داریم که اگر انسان هر چه را حقیقتا دوست بدارد با آن محشور می شود چگونه است؟ فی المثل اگر من واقعا علامه طباطبایی رحمه الله علیه را دوست دارم در عالم دیگر با ایشان محشور می شوم؟ خودم اینگونه خودم را قانع می کنم که این حدیث در عالم خواب هم عملی می شود، مثلا من در خواب کسی را می بینم و با او هستم بدون اینکه روح آن فرد هم درگیر من باشد، یعنی آن فردی که من خوابش را می بینم، روح او در جایی دیگر در حال سیر است و ابدا نمی داند که همزمان من هم همراه او هستم (با توجه به تجرد روح که شما در مباحث بیان کردید). حالا سوال اصلی من این است که در عالم آخرت هم همین گونه با افرادی که دوستشان داریم محشور می شویم؟ (صرفا با تصویر ذهنی که از آنان داریم)، یا اینکه حقیقتا با افرادی که دوستشان داریم محشور هستیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چرا که نه! 2- آری! هرکس را که دوست داشته باشیم با آن محشور می‌شویم ولی اگر دنیا را دوست داشته باشیم؛ دنیا در قیامت به صورت آتش است و با آتش محشور می‌شویم. موفق باشید

14914
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اگر مرگ کسی فرا رسد حال یا مرگ طبیعی باشد و یا اخترامی، آیا شعور نفس ناطقه است که تعیین می کند که مرگ بصورت مبتلا شدن به یک بیماری باید باشد و یا مثلا در اثر یک تصادف که بدن متلاشی شده و غیر قابل استفاده گردد و یعنی نفس خودش شرایط را برای ترک بدن فراهم می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. شاید موضوع را بتوان به تقدیر الهی نسبت داد از آن جهت که تقدیر الهی در نسبت با شخصیت انسان سرنوشت انسان را مقدّر می‌کند. موفق باشید

14913
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: چیزی که باعث شد بنده روی اخلاقم جدی تر فکر کنم، قضیه ازدواج بود، بنده الان که در این مراحل قرار گرفتم و تا حدودی رضایت طرفین به لطف خدا حاصل شده، فکر می‌کنم بنده اون تواضع رو ندارم که کسی رو حقیقتا دوست داشته باشم و در خدمت او قرار بگیرم، هر چند که با فکر خودم رو قانع کردم، خدمت به فرزند امام زمان (علیه السلام)، ایجاد زمینه برای رشد سرباز حضرت، محبت کردن به کسی که خدا به او محبت کرده، همه این ها از لحاظ نظری ادله بسیار خوبی برای دوست داشتن هست، اما وقتی می بینم تا الان نسبت به کسی اون قدر محبت نداشتم و رابطه ام با خانواده و دوستان در اون حد از محبت نبوده، فکر می کنم اگر وارد ازدواج بشم، خدای نکرده به طرف مقابلم ظلم می کنم و این جور وقت ها فقط از خودم می ترسم. احساس می کنم رابطه ام با دیگران مثل حیوانات شده، شدیدا وابسته به رفتار طرف مقابل و انفعالی، اگر محبت کنند، من هم می کنم اگر نه، نه، یعنی در واقع به خودم محبت می کنم، خود خواهم نه دیگر خواه، متکبرم نه متواضع، سنگدل و غلیظ القلب نه رئوف و مهربان، مادرم رو اگه دوست دارم و نمی خوام به او آسیبی برسه، به خاطر اینه که حوصله درد سر ندارم، چون او اگه مریض شد، برام زحمت درست میشه، دوستان رو اگه دوست دارم، چون می گم مگه چند ساعت تو هفته و تو روز اون ها می بینم بذار تصویر خوبی داشته باشند... در واقع از رافت نسبت به خلق در من چیزی نیست... از دیگران توقع تشکر و احترام دارم، اگر بی احترامی‌ای کنند هر چند به شوخی، نمی توانم با تغافل و شوخی بگذرم، ناراحت می شوم، خودم را آدم حساب می کنم... در جمع دوستان و خانواده اهل شوخی و انس و صحبت نیستم، یک کم حرفی و حرف لغو نزدن شنیده ام اما یادم رفته کسی که این حالت را دارد این حالت از درونش می جوشد نه اینکه مثل من حرف نزند اما توی دلش یا دیگران را هم به خاطر صحبت های لغوشان مسخزه کند یا اینکه ترس داشته باشد از آشکار شدن جهلش در جمع منتظر بحث علمی‌ام، منتظرم به من رجوع کنند، نمی توانم مثل دیگران عادی باشم، به همین خاطر همه در مقابل من با تعارف برخورد می‌کنند، انگار معذب اند در مقابلم، خواهر زاده ام اگر با من تلفنی صحبت کند،‌ مدام می‌گوید ببخشید وقتت را گرفتم،‌ مزاحم شدم خودم را در برابر آن‌ها شی‌ءای می دانم، انگار علمم نمی‌گذارد مثل آن‌ها باشم، همیشه دنبال تاثیرم، نمی خواهم یا بلد نیستم چه طور محبت کنم، از نشستن با بندگان خدا لذت نمی‌برم، دلم برای دیدن شان پر نمی‌زند، تنگ نمی‌شود، از خانواده و دوستان تا... وقتی باهاشان خوبم که از من تعریف کنند، اگر نه، نه اگرچه در ظاهر محبت می کنم اما در باطن، انتظار خوش آمد آن ها را دارم... خیلی بدبختم اگر کسی را برای اولین بار ببینم نمی توانم با او صحبت کنم و رفاقت کنم، مگر اینکه در موردش به یک جمع بندی برسم، پشت زمینه های ذهنش را از رفتارش کشف کنم بعد متناسب با آن عمل کنم، اگر نکنم، نمی توانم رفتار خوبی داشته باشم (در واقع به خودی خود رفتار خوب ندارم، رفتار صرفا واکنشی دارم) هر فعلی از هر کس می بینم، می خواهم کشف کنم انگیزه اش از این کار چه بوده، آن وقت متناسب با آن واکنش نشان بدهم، اگر خواهرم محبتی می کند و از قرائنش کشف کنم که این محبتش از روی مثلا ضعف بوده، تشکر نمی کنم، وجود بنده مجمع انواع و اقسام رذائل است و عجیب آنکه پرده پوشی حضرت حق امر را بر خودم هم مشتبه کرده. گاهی فکر می کنم علت این رفتارها و حالات من چیست، زیاد محبت ندیدن از خانواده است؟ سرگرم نبودن به یک دغدغه متعالی و غرق شدن در اخلاق شخصی و رسیدن به وسواس است؟ نداشتن عزت نفس و محتاج نگاه و تایید دیگران بودن است؟ یا... (اما فکر می کنم همه این توجیهات را صرفا می تراشم که به خودم حسن ظن پیدا کنم و بگویم آن قدرها هم بدبخت نیستم در حالیکه حسن ظن تنها باید به خدا تعلق داشته باشد) خجالت می کشم که بگویم بنده طلبه ام. استاد بزرگوار، به نظر شما در این شرایط ازدواج کنم یا خیر؟ با توجه به اینکه مراحل تحقیق هم انجام شده. چه باید بکنم؟ التماس دعا از شما و دوستان دارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به‌خوبی متوجه‌ی ضعف‌های خود شده‌اید و این‌را لطف خدا بدانید و خیلی خوب ضعف‌های خود را کند و کاو نموده‌اید و می‌دانید که راهِ عبور از این ضعف‌ها؛ حسن ظنّ به خلق و خالق است و هر اندازه بیشتر رعایت خطورات قلبی را بکنید، بیشتر رقّت قلب پیدا می‌نمایید. کاری که عرفا در این مسیر انجام داده‌اند. به نظر می‌رسد با نظر به این ضعف‌ها بتوانید به ازدواج اقدام کنید و در متن ازدواج، ایثار و تواضع و احترام به بقیه از جمله به همسرتان را به میدان آورید. موفق باشید 

14912
متن پرسش
سلام و ادب خدمت شما استاد عزیز و گرامی: استاد من در مورد رزق و روزی مطالبی جمع آوری کردم و تصمیم دارم اجرا کنم. متاسفانه به شما دسترسی ندارم. در صورت امکان این محتوا را ببینید و اگر قسمتی را می‌دانید که اشکال دارد به من بگویید تا حذف کنم و اگر شما مطلبی مدّ نظرتان است که در این مورد برای عموم مردم خوب و تاثیرگذار است؛ بیان فرمایید ممنون دارتان می‌شوم. اگر مطالب ساختار ادبی ندارد عذر خواهی می‌کنم قصدم نشان‌دادن محتواست. بسم الله الرّحمن الرّحیم: عوامل گشایش رزق و روزی: امام باقر«علیه‌السلام» فرمودند: کسی که دهان خود را به سوی آسمان باز کرده و می‌گوید خدایا مرا روزی بده، در حالی‌که برای به‌دست‌آوردنِ روزی تلاش نمی‌کند، دشمن دارم. عوامل افزایش رزق: 1. درستکاری؛ رعایت تقوای الهی (و من یتق الله یجعل له مخرجا) 2. استغفار (اکثر الاستغفار تجلب الرزق) 3. خوش اخلاقی 4. انفاق (مفتاح الرزق الصدقه) 5. با وضو بودن 6. نشسته شانه زدن 7. انگشتر عقیق در دست داشتن 8- شکر نعمت (الحمد الله رب العالمین) 9. دست کشیدن از کار هنگام صدای اذان 10. نماز شب (ان صلاه الیل تضمن الرزق نهار ) 11. شستن دست قبل و بعد از غذا. 12. صله رحم 13. نیکی به پدر و مادر (پیامبر«صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم» هرکس دوست دارد عمرش افزوده شود و روزی‌اش فراوان باشد، به پدر و مادرش صله و احسان کند) ( پیامبر«صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم» هرکس عهد کند به پدر و مادرش نیکی کند و صله‌ی رحم به‌جا آورد ضمانت می‌کنم مال و عمرش افزایش یابد) 14. قرائت سوره‌ واقعه هنگام خواب 15. کمک به مومنان 16. خلال‌کردن دندان 17. انجام تعقیبات نماز (به‌خصوص نماز صبح و عصر) 18. همسایه ی خوب‌بودن 19. مهمان نوازی 20. قرائت آیه‌ی «ما شاءالله لا قوة الا بالله» 21. زیاد صلوات فرستادن. عوامل فقر: 1. گناه‌کردن (ان العبد لیذنب فیروی عنه الرزق) (اللهم غفر لی ذنوب التی تغیر النعم) 2. اسراف 3. ظاهر به فقر 4. نفرین پدر و مادر 5. تنبلی و کسالت (کثرت النوم و الکسل یورث الفقر حضرت امیر«علیه‌السلام») 6. گوش‌کردن موسیقی حرام 7. بی توجهی به نیازمندان 8. ترک نهی از منکر 9. خوردن و آشامیدن در حالت جنابت 10. ترک رابطه‌ی خویشاوندی 11. خواب قبل از طلوع آفتاب 12. بی‌حرمتی به نان 13. باقی‌گذاشتن تار عنکبوت در خانه 14. شستن اعضای بدن در دستشویی 15. نشستن ظرف‌ها در منزل 16. سخن دروغ‌گفتن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنظیمی است بسیار عالی در موضوع رزق. حقیقتاً هر اندازه انسان به رعایت این نکات توفیق بیابد، به همان اندازه رزقی پاک و با برکت نصیب او خواهد شد. موفق باشید

14910
متن پرسش
سلام: چرا سوال 14899 رو جواب ندادین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی جواب داده شده است. آیا ما مسئولیتی بیش از این داریم؟!!! موفق باشید

14909
متن پرسش
خوانندگان محترم کانالی درست شده که پرسش و پاسخ های استاد طاهرزاده را در آن خواهد گذاشت، کسانی که به سایت دسترسی دائم ندارند می توانند عضو کانال این کانال شوند آدرس کانال: https://telegram.me/rahrobasirat
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است کاربران محترم نیز بتوانند از آن کانال استفاده کنند. ولی در هرحال مسئولیت محتوی آن کانال به عهده‌ی خود آن عزیزان است. موفق باشید

14908
متن پرسش
با سلام: می خواستم اگر امکان دارد نظریه تیوریک قبض و بسط شریعت را در یک خط توضیح دهید، خواندم ولی متوجه نشدم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌گوید شریعت قبض و بسط دارد ولی نه بر اساس تعمق عالمانِ دین در مبانیِ اصیل قرآن و سنت، بلکه با مطابقت شریعت با علمِ جدید آن‌هم علمی که نه‌تنها بر مینای حس و تجربه شکل گرفته، بلکه در بسیاری موارد مبتنی بر حدس علمای تجربی است و به یک معنا می‌خواهد بگوید دین ذیلِ علم تجربی و آن‌هم با نگاه غرب به آن قرار گیرد که در عمل دینی برای بشر باقی نمی‌ماند و غرب بر همه‌چیز سیطره می‌یابد. که البته بعداً از این هم عدول کرد و اعلام نمود، «اساساً نبوتی وجود ندارد، آن‌چه پیامبر گفته‌ است آن‌هایی است که به فکرش رسیده ولی پنداشته است پیامبر است». موفق باشید  

14907
متن پرسش
بسمک اللهم با سلام: در شرح نامه 31 نهج البلاغه تان گشتم، پیدا نکردم! طلبه ای هستم؛ چند وقتی است که دنبال فهم دقیق معنای «رزق به غیر حساب»، رزق طالب و مطلوب یا تعابیر دیگر هستم و این خیلی به زندگی ام گره خورده و اذیتم می کند؛ نکته در این است که به هر جایی که رجوع کردم توضیحات و توجیهات بعضا سطحی و عموما اجمالی غیر قانع کننده بوده. خواهش می کنم یک توضیح همه جانبه بدهید و بگویید که با مبنای شما جایگاه رزق طالب و مطلوب در زندگی کجاست؟ سخت منتظر جوابتان هستم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هم در کتاب «جایگاه رزق در هستی» و هم در کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» عرایضی شده است. در ضمن سؤال شماره‌ی 14912 نکات ارزشمندی را، سؤال‌کننده تنظیم کرده‌اند، خوب است که به آن سؤال نیز رجوع فرمایید. موفق باشید

14905
متن پرسش
سلام استاد: بنده دچار نوعی رخوت و کاهلی شده ام که با نوعی حسن ظن بیش از حد و سرخوشی مخلوط است، به گونه ای شده ام که در حد اعتقادات به اندازه کافی معتقدم اما در مقام عمل دچار نوعی کاهلی و تنبلی هستم مخصوصا در مورد نماز، به نوعی آن قدر خداوند را بخشنده و بزرگ می بینم که در من نوعی بی خیالی و عدم ترس از عاقبت کاهلی در نماز با این توهم که خدا بخشنده است و میب خشد و... به وجود آمده، می دانم که دچار حیله و مکر از طرف شیطان شده ام، اما راه برون جستن از این مکر وحیله را نمی دانم، نمی دانم چگونه به خود نهیب بزنم تا از این خواب و خیال بیدار شوم و حواسم جمع شود و در مسیر درست حرکت کنم، لطفا به بنده راهی نشان دهید تا از این حالت توهم بیرون بیایم و عاقلانه و عاشقانه بندگی کنم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید راه رجوع ما به خدا فقط از طریق نبوتِ نبیّ است و نبوت یعنی بشارت به سعادت در مسیر شریعت و توجه‌دادن به خطرات دوری از دستورات شرع. لذا به رسول خود می‌فرماید: «قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (اعراف/188) «ای پیامبر! به بشریت اعلام کن که من هیچ‌چیزی از خود که موجب نفع و ضرر من باشد ندارم، مگر آن‌که خدا بخواهد و اگر به عالم غیب آگاه بودم چیزهایی از این دنیا بیش از آن‌چه دارم نصیب خود می‌کردم و در آن صورت سختی‌هایی که به من می‌رسید، نمی‌رسید؛ من هیچ‌چیزی نیستم مگر نذیر و بشیری برای مؤمنین.» ملاحظه فرمایید چگونه خداوند به پیامبرش تأکید می‌فرماید که نبوت تنها حذردادن از خطرات و بشارت‌دادن به سعادت‌ها است. بدین معنا که پیامبران وارد تاریخ شده‌اند تا روشن کنند ادامه‌ی وضع موجود، بشر را دچار بی‌ثمری و پوچی می‌کند. و از طرف دیگر افقی را در مقابل بشر گشودند که اگر مطابق شریعت الهی عمل کند نه‌تنها از بن‌بست موجود نجات می‌یابند؛ بلکه در حیاتی بس متعالی‌تر از زندگیِ سراسر پر از بحران قرار می‌گیرد. و از آن‌جایی که زندگی یعنی قرارگرفتن در زیر سایه‌ی احکام شریعت؛ ما نمی‌توانیم مقیّد به تمام احکام شریعت نباشیم. موفق باشید

14904
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز 1. آیا دعای صباح سند محکمی دارد؟ 2. آیا خواندن دعای صباح خاص است و عوارض دارد؟ 3. ادب «اللهم نزق الخرق منی بازمه القنوع و هذه ازمه نفسی عقلتها بعقال مشیتک» را لطفا اندکی شرح دهید که منظور حضرت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای صباح با مضامین فوق‌العاده‌ای که دارد ابداً محال است که از غیر معصوم صادر شده باشد. عوارض آن این است که می‌خواهد ما را از دنیا بِکَند. «طوبی» به چنین لطفی! در این فراز از خدا تقاضا می‌کنیم بداخلاقی‌های ما را با مقیّدشدن به قناعت، از ما جدا فرماید- زیرا هر انداره که انسان قانع باشد واز کسی انتظار نداشته باشد کمتر بد خلقی دارد- و در ادامه اظهار می داری،این نفس من تماماً در اختیار خواسته و مشیت و اراده‌ی خدا قرار گیرد تا هر طور او می‌خواهد برای من اراده کند که این زیباترین نحوه‌ی حضور در این عالم است و چه زیباست که انسان صبح خود را با چنین فرازهایی آباد و آبادان و نورانی کند. موفق باشید

14903
متن پرسش
باسمه تعالی: سلام: با نسلي که کمّيت‌گرا است و اصالت را به دنيا و ثروت‌هاي دنيايي مي‌دهد با چه زباني صحبت کنيم؟ با مردمي که از جهتي تا آخر با انقلاب هستند و این در تظاهرات 22 بهمن ملاحظه شد، ولي از زاويه‌هايي ديگر مقام معظم رهبري را درست درک نمي‌کنند، چگونه سخن بگوييم. هنوز ما بر روي قصه اقتصاد مقاومتي بحث نکرده‌ايم، روي فرهنگ هنوز بحث نکرده‌ايم. ما چطور مي‌توانيم در بحثِ سلوک ذيل شخصيت امام و با نگاه به حضرت امام به عنوان مبادي تفکرِ اين عصر با آن‌ها صحبت کنيم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زبانِ عبوردادنِ نسلي را که کمّيت‌گراست ما در دفاع مقدس آموختيم، ما در دفاع مقدس متوجه شديم استعدادي داريم که مکر ليل و نهار دنياي مدرن نمي‌گذارد آن را ببينيم. ولي چون شرايطِ بروز آن استعداد در دفاع مقدس پيش آمد، آن را ديديم و استفاده کرديم و با نگاه به آينه‌ي دفاع مقدس بنده به راحتي مي‌توانم بگويم ما در تاريخي قرار داريم که بالاتر از منافع مادي با مردم مي‌توان سخن گفت و جواب مناسب شنيد. مردمي که حاضرند با نگاه به حضرت امام«رضوان‌الله‌‌تعالي‌عليه» و اشاراتي که آن مرد بزرگ داشت، جانشان را بدهند معلوم است که آماده‌ي شنيدن چيزهايي هستند که ماوراء منافع مادي آن‌ها است. ما با اين انقلاب اين را تجربه کرده‌ايم و به خوبي هم جواب داد. فراموش نفرمائيد که مردم در حال حاضر در گرفتاري دوره‌ي فَتْرت هستند، يعني نه از عهد گذشته‌ي خود که آلوده به غرب‌زدگي است درست بُريده‌اند، و نه بر عهد خود با خداوند که حضرت امام متذکر آن‌ عهد است درست وارد شده‌اند. انسان‌ها يک وجه ميمني دارند و يک وجه مَشْئَمي، که بشر غرب‌زده در تقلاّي غلبه‌دادن وجه مَشْئَمه‌ي خود است. خوبي اين دوره آن است که وجه يميني بشرِ امروز هم قابل ديدن شده و مي‌توانيد آن وَجه را مورد خطاب قرار بدهيد. با نظر به حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌‌تعالي‌عليه» مي‌توانيم متذکر وَجه يميني انسان‌ها باشيم و از اين طريق معناي زندگي در فضاي اقتصاد مقاوتي را به او متذکر شويم و جواب بگيريم. بنده به شما عرض کنم چه بخواهيد و چه نخواهيد بحمدالله در اين تحريم‌ها کارد به استخوان‌تان مي‌رسد و در متن اين تحريم‌ها يک نحوه حياتي که دوست و دشمن پيش‌بيني نمي‌کردند ظهور مي‌کند، همان نوع حياتي که در رابطه با مقابله با دشمن در دفاع مقدس ظهور کرد و امثال دکتر چمران‌ها از همان ابتدا فهميدند که اين انقلاب استعداد آن را دارد که در مقابله با دشمن به آنچنان حياتي برسد که شما در دفاع مقدس ملاحظه کرديد و لذا نه‌تنها عقب ننشستند بلکه با اميدواري تمام جهت تولّدِ حياتي که با دفاع مقدس ظهور کرد کار را جلو بردند. بني صدر هرگز فکر نمي‌کرد اين انقلاب چنين استعدادهايي را دارد.

در کتاب سلوک سعي شده متذکر استعدادهايي شويم که با ظهور امام خميني«رضوان‌الله‌‌تعالي‌عليه» در اين تاريخ نهفته است و در همين رابطه است که ملاحظه مي‌کنيد هر اندازه دنيا با تحريم‌هاي اقتصادي مي‌خواهد کمّيت‌ها را براي ما برجسته کند شما گوشتان بدهکار آن‌ها نيست. زيرا مردم ما چيز ديگري را مي‌بينند که دشمن از ديدن آن‌ ناتوان است. مردم ما با حضورشان در اين تاريخ متوجه افقي هستند که ديگر کمّيت‌گرائي در آن جايي ندارد و کمّيت مغلوب معنويت مي‌شود. مجله‌ي «سوره‌ي انديشه» در شماره‌ي 78 و 79 بحث «کار» و جايگاه آن را در فرهنگ‌هاي مختلف به ميان آورده که آيا کار، عملي است که سود و ثروت به ما مي‌دهد يا زندگي و هويت؟ مجله را با جمله‌ي شهيد آويني شروع کرده که مي‌گويد: «وقتي پول تنها انگيزه‌اي باشد که انسان را به «کار» وا مي‌دارد، ديگر کار معناي حقيقي خويش را از دست مي‌دهد و به شرِّ واجبي تبديل مي‌شود که بايد بيش‌تر و سريع‌تر از آن خلاصي يافت». يعني يکي از چيزهايي که شما اتفاقاً بايد از آن عبور کنيد کاري است که عين به‌دست‌آوردن ثروت است. بنا نيست کار تنها براي به‌دست‌آوردن ثروت باشد. کار در سنت بشر به خودي خود فرهنگ و ادب و سلوک خاصي دارد که مدرنيته آن را به حاشيه برده و ملاحظه مي‌کنيد که با انقلاب اسلامي دارد آن ادب و فرهنگ به تاريخ ما برمي‌گردد. نمونه‌اش همين عزيزاني که در حال فعاليت‌هاي فرهنگي در ذيل انقلاب هستند. اگر توانستيم اين را درست نشان دهيم ملاحظه خواهيد کرد چگونه اين ثروت و زندگي مطابق دنياي مدرن از چشم مردم ما مي‌افتد. از خود پرسيده‌ايد اين مردمي که اين‌گونه براي امام حسين (ع) کار مي‌کنند به دنبال ثروت‌اند يا به دنبال هويت؟ مدرنيته فضايي ايجاد کرده که به قول آقاي ميرشکاک: «همگان کار مي‌کنند تا نان بخورند و هزينه‌هاي زندگي مدرن را تأمين کنند و زندگي مدرن روز به روز نيازهاي تازه‌تري پديد مي‌آورد».[1] زيرا از کار خود به دنبال هويتي که روح‌شان را راضي کند نيستند. لذا کار آن‌ها بي‌کاري است مثل فوتباليست‌ها که ثروت هنگفتي از طريق فوتبال به‌دست مي‌آورند ولي کار آن‌ها عين بي‌کاري است و به همين جهت همه‌ي کارهايشان بي‌سرانجام است و انقلاب اسلامي متذکر اين اشکال است و بشر امروز آماده شنيدن و نيوشيدن چنين تذکري است که چگونه به هويتِ از دست‌رفته‌ي خود برگردد و ديگر يک شيئي نباشد که يا بايد مصرف کند و يا مصرف شود. انقلاب اسلامي از اين طريق راه عبور از غلبه‌‌ي کمّيت است و روحانيت اصيل در انقلاب اسلامي جرياني است که کارش برايش ثروت نمي‌آورد. شغلش برايش يک کار است بدون اين که هويتش را در ثروتمندي جستجو کند. شما اگر متذکر همين امر بشويد که «کارِ افراد در فضاي فرهنگ مدرنيته براي توليد نيست بلکه براي مصرف است و وقتي کار براي مصرف شد و انسان‌ها خواستند هويت خود را از طريق مصرف کسب کنند کار و زندگي از هم جدا مي‌شود و زندگي، ديگر کار نيست بلکه مصرف است و کار در خدمت مصرف قرار مي‌گيرد و نه براي زندگي و نه براي هويت بخشيدن به خود.» به‌راحتي مي‌توان مردم را متوجه اشکالات کمّيت‌گرايي کرد و دلاّلي و واسطه‌گري را از چشم مردم انداخت و اين تولد جديدي خواهد شد در راستاي بازگشت به هويت از دست‌رفته که در آن که شرف بر ثروت مقدم مي‌‌شود و مردم ريشه‌ي خود را در کار و اقتصاد مقاومتي جستجو مي‌کنند و مي‌فهمند اصولاً کار، از بنيادي‌ترين منابعي است که هرکس براي تغذيه روح خود به آن نياز دارد و شما اين سؤال را به عنوان يک آسيب اجتماعي مطرح مي‌کنيد که چرا پول‌درآوردن از خودِ کار مهم‌تر شده است؟

موفق باشید

 


[1] - مجله سوره انديشه شماره 80-81

نمایش چاپی