باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این سخنان را در ابتدای امر فرمودهاند ولی بعد که مشخص شد جریان سوریه، جریان مقابله با بشار اسد نیست، بلکه جریان از بینبردنِ یکی از جبهههای مقاومت است؛ موضع ایشان تغییر کرده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت جناب آیتالله مصباح هم در امور دینی تعمّق دارند و هم در موضوعات اجتماعی در راستای اهداف انقلاب اسلامی مثل مرحوم شهید مطهری حساسیتهای لازم را دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید در این مورد شما حساس باشید. کاری به گفتهی بقیه نداشتهباشید اکثرا برداشتهای خودشان را میگویند؛ ممکن است آن فرد کاسب برای خود توجیهاتی داشتهباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ بلی 2ـ در مسیر محبت، مبشّرِ رجوع به حق را «ساقی» گویند و شعفی که در مسیر محبت به حق ارائه میگردد «میّ» نامیده میشود. حضرت امام در این رابطه میفرمایند:
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای طالبیان از طلبههای قدیم و از دوستانیاند که در مباحث معرفت النفسی و عرفان زحمت کشیدهاند و آثارشان مفید خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری خدای هر دوی ما یکی است ولی راه اتصال ما به تبعیّت از شریعت الهی یا عدم تبعیّت از شریعت الهی بستگی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر درست نیست؛ زیرا حق به معنای خالق هستی در منظر ما به عنوان معبود مطرح است و آثار حضرت حق معبود محسوب نمیشوند که این نوع قضاوتها پیش آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ نزدیکترین منبعی که میتوانید به آن رجوع کنید کتاب «صهبای حج» آیتالله جوادی است. 2ـ در گذشته مسیر بسیار سخت و طولانی بوده است و باید با پای پیاده عموما این راه را طی میکردهاند. 3ـ آنچه که باید مورد نظر باشد، روایاتی است که میفرمایند «اگر کسی نسبت به ولایت امامان معصوم عناد داشتهباشد عبادات او قبول نمیشود»که امروز مصداقش انقلاب اسلامی میتواند باشد. 4ـ فکر نمیکنم لازم باشد نسبت به این موضوع حساس باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دوستداشتنِ آسمانی با عبودیت نسبت به حضرت حق پیش میآید و با تکبّر میمیرد. 2ـ عرایضی در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» شدهاست؛ اصل کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره هر انسانی در عمق جان خود نسبت به سایر انسانها احساس یگانگی دارد و غم آنها را غم خود احساس میکند. باید سعی کنیم آن وَجهِ باطنی خود را ظهور دهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین مخلوق فوقِ سایر مخلوقات است و بر بقیهی مخلوقات ولایت دارد و نفس ناطقهی رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» با آن روحْ متحد است. کتاب «مبانی معرفتی مهدیت» به صورت کتاب تدوین شده است نه به صورت صوت 2- مقام حقیقت محمدیه مقام اتحاد با نور اللّه یعنی مقام واحدیت است و مقام احدیت باطنِ حقیقت محمدیه است. حضرت امام در کتاب «مصباح الهدایه» از آن جهت که خواستهاند مقام خلافت الهی را روشن کنند این موضوع را تا حدّی به صورت مبسوط طرح کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف در جای خود درست است ولی بالاخره ما در بدن خود نسبت به کششهای آن، آزادِ آزاد نیستیم و همینطور که بعضاً گرسنگی را بر ما و حتی بر اولیاء معصوم تحمیل میکند، سایر عکسالعملهای بدن مثل حرکت خون در رگها موجب خارش آن قسمت میشود. آری! میتوان روح را در یک تمرکز عالی نسبت به عکسالعملدادن به آن آزاد کرد، ولی نه به معنای اینکه نباید این خارش وجود داشته باشد و یا روح مجبور باشد اگر مشغول خاراندن آن قسمت شود، از حضورش باز بماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بگوییم مخلوقات از جهت «وجود» نازلهی حق هستند در حالیکه خداوند در مقام خداوندیاش کمال مطلق است، نازلهی او چون کمال مطلق نیست، پس خدا نیست و از این جهت نازلهی خداوند معنا ندارد بلکه باید بگوییم تجلیّات اسماء الهی در عالم ظهور دارد. و در مورد تشکیک در مراتب، برای وجود مرتبه قائل شدهایم. در حالیکه در وحدت شخصی برای وجود مطلق، مرتبهای قائل نیستیم، بلکه در نسبت خود با حق تفاوت قائلیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در قرآن تدبّر کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورت موضوعی قرآن را دنبال نکردهام. بیشتر در دستگاه هر سوره سعیِ بر تدبّر دارم. در مورد دو کلمهی «یصعد» و «یرفعه» وقتی به سورهی فاطر نظر کنید روشن مینماید که عقیدهی پاک به خودی خود صعود به سوی حق دارد و عمل صالح نیز آن صعود را تسریع می کند و رفعت میبخشد. موفق باشید
بباسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که متوجه شدهاید. موجودات عالم در نسبت به وجود مطلق جز وجود نیستند و همه مظاهر حق میباشند. ولی در نسبت به خودشان و محدودیتهایی که دارند، هیچکدام خدا نیستند، زیرا خدا مطلق است و از این محدودیتها منزه میباشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شخصیتِ فوقالعاده حِکمی و عرفانیِ ایشان را باید در لابهلای آثار ایشان مثل مقدماتی که بر کتابهای «رحیق مختوم» دارند؛ میتوان جستجو کرد. حضرت ایشان، بسیار در نشاندادنِ احوالات عرفانی خود از ترس آنکه شخصیت علمی و تمدنسازِ ایشان به حاشیه رود؛ احتیاط میکنند و از این جهت بسیار مکتوماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه اراده کرده باشید تا به مرور نمازهای قضا را انجام دهید انشاءاللّه مسیر سیرِ به توحید به مرور برایتان گشوده میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید خود را مشغول این افراد و این افکار بکنیم. سعی کنید با نشاندادنِ شخصیت علمی خود و جدّیت در امور طلبگی، معنای حضور یک انسان وِلایی را بنمایانید. و در مورد اطلاعدادن به بقیه اگر مطمئن شدید که نسبت به شیعیان انگلیسی گرایش مثبت دارند، در حدّی که دلیلِ کافی برای اینکار خود داشته باشید؛ رفقای خود را روشن کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برخی می خواهند آیت الله بهجت را ضد فلسفه و عرفان جلوه دهند در حالی که این طور نیست. ایشان از طریق ارتباط با آیت اللّه قاضی فهمِ خوبی از مبانی عرفان نظری و حکمت متعالیه پیدا کردند که در سخنان ایشان به خوبی معلوم است ولی سعی شخص ایشان آن بود که در کنار تعمق در فقه، در عرفان عملی خود را بپرورانند زیرا از ابتدا استعداد ایشان در این موضوع بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- اینطور که شما میفرمایید عقل، وجهِ الهی را میفهمد و این غیر از کاری است که قلب با وَجهِ الهی روبهرو و مأنوس میگردد 3- همینطور است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نتوانستم در این مورد ورودی داشته باشم. موفق باشید
انتظار یک طلبه از حوزه
باسمه تعالی. سلام علیکم. 1ـ طلبه در یک نگاه کلّی، در دو سطح فعالیت میکند؛ یکی سطح عمومی و دیگری سطح تخصصی و روشن است قبل از ورود در سطح تخصصی، لازم است سطح عمومی را طیکند و پس از آن به حسب استعداد و توانِ خود و یا به حسب وظیفهاش درهمان مرحلهی عمومی باقی بماند و یا به سوی کسب تخصص ادامهی مسیر دهد.
سطح عمومی، در زمینهی علمی، همان آموزشهای رایج حوزهی علمیه است که میتوان آن را تا پایان مکاسب و کفایه و چند سال درس خارج تعریف نمود و در زمینهی عملی، در کنار آموزشهای رایج، وظیفهی تبلیغ طلبه است که به صورت متعارف انجام میپذیرد و این، حدّاقلی است که یک طلبه و جامعهی مخاطبِ وی به آن نیاز دارند و هر طلبهای اگر بخواهد برای زمانهی خود در حدّ عمومی مفید باشد لازم است در هر دو زمینه مسلّط باشد
سطح تخصصی، در یک نگاه کلی به دو زمینهی «علمی» و «تبلیغی» قابل تقسیم است به این معنی که طلبهای که در طول دورهی سطح عمومی خود به این نتیجه برسد که لازم است در سطح تخصصی ادامهی مسیر دهد، به حسب کشف «استعداد»، «ذوق وعلاقه» در خود و نیز کشف «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان» حداقل در یکی از زمینههای دو گانهی فوق برنامهی خود را تعریف کرده و ادامه میدهد به این شکل که در یکی از موادّ علمی و یا در زمینهی تبلیغ به صورت تخصصی سیر حوزوی خود را در اواخر تحصیلات سطح عمومی و یا پس از پایانِ آن، ادامه میدهد.
2ـ در سطح عمومیِ دو زمینهی فوق، بدون شک کسی نمیتواند طلبهی موفقی باشد مگر اینکه علوم رایج حوزه را به خوبی بیاموزد. ادبیات عرب را برای فهم منابع دینی، منطق را برای تصحیح بیان و استدلالهای خود، فقه را به جهت نیاز مخاطب به احکام و نیز برای یادگیری روش استنباطِ مراد از منابع دینی، اصول را برای یادگیری اسلوب استنباط مذکور، فلسفه و حکمت را جهت ورود به معارف دینی، تفسیر را برای فهم بیشتر قرآن، عقائد و کلام را جهت آشنایی با استدلالهایی که در طول یک تاریخ جهت اقناع مخاطب به اعتقادات حقه تعلیم و تدوین شدهاست .... و همچنین دیگر موادی که زمینهی یادگیری آن در حوزهی علمیه به صورت دروس اصلی یا دروس جنبی برای طلبه فراهم میشود. آری آیا میشود شخصی به عنوان طلبه و خروجی حوزهی علمیه به فعالیّت بپردازد در حالی که در دروس فوق حاصلی نداشتهباشد؟ آیا این شخص میتواند نیازهایی که عموم جامعه از طلبه انتظار دارد و بر دوش طلبه است را ایفاء کند؟
3ـ هر چند علوم رایج در حوزه، جهت تحقق دو زمینهی فوق لازم است ولی بدون شک کافی نیست و البته باید دانست که رسالت حوزه آن نیست که یک جوانِ خالی الذهن را تحویل بگیرد و پس از آن یک بستهای به نام «متخصص دینی جامع» تحویل دهد بلکه رسالت حوزه آن است که موادّی را که یک اسلام شناس به آنها نیاز دارد در اختیار یک طلبه قرار دهد تا او با یک سیر عمومی در دورهی مقدمات حوزه با آنها آشنا شود و سپس با جستجو و پرسش پیرامون دیگر افقهای روبروی خود، با علوم و روشهای دیگری که به صورت تخصصی در هر یک از زمینههای فوق نیاز دارد مرتبط شود. اساسا یکی از اشتباههای بزرگ طلاب ما آن است که انتظار دارند حوزه مثل یک کارخانه، آنها را تحویل بگیرد و علی رغم استعدادها و نیازهای مختلف، یک محصول واحد تحویل دهد در حالی که حوزه، راه اسلام شناسی و ارتباط با مخاطبِ نیازمند به دین و معارف دینی را باز میکند تا طلبهای که پس از مدتی تحصیل در حوزه، در اواخر سطح عمومیاش به بلوغ خود نزدیک شدهاست خودش با استفاده از آن مواد و نیز با توجه به «استعداد»، «ذوق وعلاقه»، «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان»، رسالت حوزوی خود را تشخیص دهد و به صورت تخصصی در زمینهی مد نظر خود از جهت علمی و عملی قدم بردارد.
همینجا لازم است این نکته مدّ نظر عزیزان باشد که اگر طلبهای با سابقهی چند سال تحصیل و تدریس در حوزه نتوانستهاست جایگاه خود را در عصر حاضر بیابد، این را تماما پای ضعف حوزه نگذاریم بلکه به نظر میرسد آن طلبه خیال کردهاست حوزه با دانشآموزانی دبستانی و انسانهایی کم ذهن مواجه است که باید حتی تا آخر عمر دست آنها را بگیرد و قدم قدم پیش برد در حالی که حوزه در آن حد در ما آمادگی ایجاد میکند که وقتی ما در مقابل وظیفهای خاص نسبت به امور دینیِِ جامعه قرار گرفتیم، قدرت انتخابی مناسب با آن شرایط در بستر شریعت داشتهباشیم و بتوانیم راهکارهای دینی را در آن شرایط اظهار کنیم و این نتیجه حاصل نمیشود مگر این که دورهی عمومی خود را به خوبی گذرانده باشد و نسبت به سطح تخصصی نیز اطلاع کافی داشتهباشد.
4ـ آموختن و فراگیری علوم رایج حوزه، بدون شک نیازمند زمان است و عجله، یکی از آفات این امر مهم است به همین خاطر هر طلبه باید بداند که هر چند جامعه به او نیاز دارد ولی این را هم متوجه باشد جامعه نیازمند طلبهای است که خالی از علوم مذکور نباشد پس چگونه بدون تحصیل علوم رایج در حوزه میخواهد به عنوان محصول حوزه سخن براند و به عنوان تحصیل کردهی حوزه وارد جامعه شود؟ آری جوانان ما به حوزه و حوزویان نیازمند هستند ولی چرا گمان میکنیم طلبهای که در ابتدای راه است تمام وظیفهی هدایت این نسل را به عهده دارد؟ چراتصور کردهاید طلبهای که هنوز به مقدار لازم با مقدمات علوم اسلامی آشنا نشدهاست لازم است همینجا تمامی دروس خود را تعطیل کند و به داد جوانان برسد؟
5ـ با توجه به نکتهی فوق، روشن است طلبهای که پس از گذراندن دورهی تحصیلی دانشگاه وارد حوزه شدهاست، نسبت به طلبهای که پس از دورهی راهنمایی، خود را به صف طلاب ملحق نمودهاست، تفاوت جدّی دارد. یکی نیاز جامعه را بهتر میفهمد و ممکن است متأسفانه گرفتار عجله شود و دیگری با اینکه فرصت بیشتری دارد و از این آفات دورتر است، ولی احتمال لغزشش بیشتر خواهد بود. با این وصف، به هر حال هر طلبهای بایستی بر اساس سنّ و موقعیّت و نیازها و زمینههای پیشرفت خود با جدیت به تحصیل حوزوی و سپس در صورت نیاز، برای ادامهی فعالیت تخصصی خود به کشف استعداد و ذوق خود و نیازهای جامعهی هدف و نیاز زمان، در وقت خود، وظیفهاش را دنبال کند.
6ـ همان طور که مقام معظّم رهبری بارها فرمودهاند، لازم است برخی از کتب حوزه، تهذیب شده و بعضی از مسائل مطرح در آن کتب، حذف گردد به نحوی که طلبه بتواند آن دورهی عمومی و یا نیمه تخصصی خود را درکمتر از زمان فعلی بخواند به همین خاطر اگر مدیریت حوزهی علمیه هنوز خروجی خاصی با این محور بیرون ندادهاست، بهتر است طلبه با مشورت اساتید اهل فنّ و دارای دغدغههای منطبق با اسلام و انقلاب، برخی از همان مطالبی که مقام معظّم رهبری مورد اشاره قراردادهاند را به صورت ارتقایی بخواند. مثلا همین که میفرمایید مینشینید و میبینید ابن هشام و اخفش چه گفتهاند، دقیقا نقدی است که رهبری هم به کتاب مد نظر شما و برخی از دیگر کتب داشتهاند و ایشان این مسائل را در جمع طلاب مطرح کردهاند تا به صورت یک مطالبهی عمومی درآید.
رهبری در جمع نخبگان حوزوی در آذرماه 74 میفرمایند: «مسألهی کتابهای درسی را باید جدّی گرفت. باید کتابهای درسی تغییر کند. بنای بر تغییر هم باید بر صرفهجویی در وقت طلبه باشد. طلبهی ما «مُغنی» میخواند؛ در حالی که همین مطالبی که در «مُغنی» است؛ مقدار لازمِ آن در کتاب کوچکتر دیگری وجود دارد که به زبان خیلی خوبی نوشته شده و یک نفر نویسندهی معاصر، آن را نوشته است. چه لزومی دارد که ما حرف «ابن هشام» را بخوانیم؟ این کار، چه خصوصیتی دارد؟....»
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3962
بنابر این بهتر است همین موارد را به صورت ارتقایی و جهشی طی کنید تا علاوه بر جلوگیری از اتلاف وقت، گرفتار رخوت و سستی نیز نشوید.
7ـ جامعه همانطور که به روحانیونی عالم و مبلّغینی پخته نیازمند است، به طلاب جوان نیز نیاز دارد و پاسخ گویی یک طلبه به این نیاز منافاتی با تحصیل و ممحّض شدنش در درس ندارد. آری یک طلبه پس از چند سال تحصیل ابتدایی در حوزه میتواند با نو جوانان و جوانان مرتبط شود، به این شکل که در ایام خاص و تعطیلات، چند ساعتی از شبانه روزش را به جوانان اختصاص دهد ولی پر واضح است که این مهم، نباید وی را از وظیفهی اصلیاش دور کند و عرض بنده نیز در مورد این که حتی اگر یک کتاب جنبی هم نخوانید ضرر نکردهاید به همین مسأله اشاره دارد که اگر فعالیتهای جنبی، اعم از فعالیتهای علمی و یا تبلیغی بخواهد طلبه را نسبت به علوم حوزه که اهمیّت آن بر کسی پوشیده نیست و در شمارهی دو به صورت اجمالی به آن اشاره شد باز دارد، باید کنار گذاشته شود و بداند آنچه باید به عنوان یک طلبه بر آن تحفّظ کند، صرف درسخواندن و مجهّز شدن جهت ارائهی دین به جامعه است.
8ـ طلبهای که دغدغهی انقلاب را دارد اگر بخواهد از پایگاه حوزه این دغدغهها را مطرح کند و پاسخ دهد و طلبه ای باشد که دغدغههایش حضور انقلاب اسلامی درجامعه باشد، بدون شک نمیتواند از حوزه و حوزوی بریده و ساز مستقل کوک کند. آری، نبایستی جادهای در مقابل خود ترسیم کنید که یا باید در حوزه ماند و بی توجه به انقلاب بود و یا باید سرباز انقلاب بود و بی توجه به دروس حوزوی. آیا برای پیشبرد اهداف انقلاب باید به کسانی چشم دوخت که تحصیلکردهی غرب و علوم غربی هستند یا کسانی که با توجه به نیاز زمان در همین حوزههای علمیه منابع اصیل را آموختهاند؟ توجه داشته باشید که اگر بتوانید پس از چند سال عالِم عمیق حوزوی و آشنا با مبانی انقلاب شوید، در صورتی که به خاطر نیازهای جزئی تغییر مسیر دهید حتما در قیامت مؤاخذه خواهید شد و در دنیا زندگی با برکتی نخواهید داشت.
9ـ به روشنی مشخص است که وقتی طلبهای به شکلی که عرض شد تحصیل کند و در کنار آن به تهذیب خود نیز توجه نماید قطعا این چنین نیست که در آیندهاش صرفا مسجدی داشتهباشد و منبری و با عدهای که مخاطب اصلیاش نیستند مرتبط شود. نمیدانم چرا تصور میکنید که طلبهای که به جدیّت درحوزه درس خواندهباشد و به عنوان عالم حوزوی در تخصصی که با مشورت و بر اساس محورهای چهارگانهی «استعداد»، «ذوق»، «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان» کشف کردهاست و تحصیل خود را پیش بردهباشد، در آیندهاش منحصر به تبلیغ برای پیرمردها و مانند آنها باشد؟ اتفاقا به نظر میرسد حوزهی تعلیمی و تبلیغی این طلبه به گستردگی حضور انقلاب اسلامی در عالم وسعت مییابد زیرا با انقلاب اسلامی تاریخی شروع شده که جهان به شدت خود را محتاج به رجوع به امر قدسی مییابد و در این تاریخ این در حوزههای علمیه شیعی نهفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- این دو موضوع قابل جمع است زیرا باز به همان اندازه که خداوند به آنها فهم و عقل داده است خلقت آنها را دیده و در نظر گرفته است و آنها به همان اندازهی عقلشان باید توحید را دنبال کنند و اگر به آن پشت کردند و تحت تأثیر عقاید مردم زمانه قرار گرفتند با آنها برخورد خواهد شد. 3- آیتاللّه جوادی در درس خود میفرمودند: قضیهی فطرس ملک مبنائاً و بنائاً آب زیرش میرود. یعنی نه از نظر سند معتبر است و نه با مبانی عقلی و قرآنی مطابق است 4- ما در برزخ و قیامت هم با همین چشمِ نفس خود میبینیم، منتها در آن شرایط با ابزار مناسب آن شرایط. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید نمر یک عالم تقریبی است و به اتحاد بین شیعه و سنی متعهد است و این درست برعکسِ مأموریت آقایان شیرازیها است که به عهده گرفتهاند بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد کنند. موفق باشید