بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29998

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: در سالهای اخیر در فیلم های غربی بسیار بر مسئله جهانهای موازی تاکید می‌شود بنظر شما امکان دارد این مسئله صحت داشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نگاه فلسفی خود بر اساس اصالت وجود این موارد را حاکی از توهّم می‌دانیم. موفق باشید

29551
متن پرسش
با سلام: در خواب و با توجه به خواب به دو نکته رهنمون شدم ملاحظه فرمایید مورد تاییدتان است: ۱. قلب یا هرچه که هسته حقیقی و لب وجودی آدمیست دارای لایه هاییست حال در عرض هم باشند یا در طول و آدمی در لایه هایی در آن واحد می‌تواند مومن باشد و در لایه هایی کافر. حقیر درین خواب احساس کردم در عمیق‌ترین لایه ها کافرم این لایه ها هرکدام ظهوراتی دارند با توجه به اینکه اهل نماز هستم و با عرفان انس دارم سخن درینست که در قیامت بر اساس ژرفای وجودی انسان حق حکم می‌نماید یا لایه های سطحی تر هم می‌تواند در سعادت دخیل باشد؟ ۲. با توجه به اینکه در خواب انسانست و ملکاتش پس از مرگ هم وضع مشابه آنست که در عین اینکه احساس وجود داریم لکن ملکات حاکمند و اختیار منداست و آدمی تماشاگرست. البته بعضا برایم پیش آمده که در خواب اختیار خواب به دستم بوده است و می‌توانستم با اراده ی خویش رویاهایم را به منصه ظهور برسانم حال پس از مرگ همچون حالت اول منفعلیم یا چون دومی فاعل یا حالت سومیست که ساحت آن متفاوت از این دو است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر حال نباید به خواب اطمینان کرد به‌خصوص که بعضاً شیطان ورود می‌کند و القائات خطرناکی برای ما پیش می‌آید. ۲. آری! در برزخ و قیامت بر اساس ملکات‌مان عمل می‌کنیم، ولی در شرایطی فوق‌العاده متفاوت از شرایطی که در خواب داریم از آن جهت که در خواب هنوز، روح انسان تحت تأثیر بدن او می‌باشد. موفق باشید

29450

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اخیرا خبر از ساخت موفق واکسن کرونا توسط شرکت آمریکایی داده شده است. سوالات سایت در مورد کرونا را جستجو کردم بعضا سخن از الهام به پزشکان ایرانی در راستای انقلاب بود یا سخن از زمین گیری علوم جدید که این‌هم ظاهرا ناشی از عدم آشنایی با مکانیسم ساخت واکسن است که چون با جان میلیاردها نفر ارتباط دارد نمی‌توان بدون طی پروسه طولانی آزمایش آن را روانه بازار کرد زمانی می‌توان دم از ناکارامدی زد که اثبات کنید با این علوم هیچ گاه نمی‌توان به واکسن رسید که خود بهتر می‌دانید دلیلی برین ادعا ندارید بلکه با ساخت واکسن توسط آمریکا کارامدی علوم جدیده ثابت شد و انقلاب نه تنها کاری نکرد دعا و توسل هم گرهی نگشود. بفرض ایران هم موفق به ساخت واکسن می‌شد جز این بود که با علوم جدیده موفق به این کار می‌شد بنظرم شما بهتر است قدری از نگاه ایدئولوژیک خارج شوید و مسائل را صرفا از دریچه تنگ انقلاب نبینید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی خوب است جنابعالی عجله نکنید. بحث ما در رابطه با هویت جهان مدرن است. آیا واقعاً برای عبور از بحران کرونا، یک واکسن جواب می‌دهد؟ و یا این، آدرسِ غلط‌دادن است به پدیده‌ای که جهان مدرن را فرا گرفته؟ و این چیزی نیست که بنده و امثال بنده مطرح کرده باشیم. این نگاهی است هستی‌شناسانه و پدیدارشناسانه به هویت جهان مدرن. بر فرض که از این بحران نیز درآمدیم، به گفته‌ی هگل با جهانی که سراسر گرفتار تضادهاست، چه باید کرد؟ موفق باشید

28785

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد سلام: بین الطلوعین به چه زمانی گفته می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از زمانی که اذان صبح گفته می‌شود تا طلوع آفتاب. موفق باشید

28730

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی طول عمر زیاد برای شما: اینکه ما در عقائد توحیدی خود معتقدیم که دنیا در قبضه ی خداست و همه کاره عالم فقط و فقط اوست و هیچ چیزی از دست خدا در نرفته است و عدم او یعنی عدم کل هستی و اراده ی ما نیز در طول اراده ی حضرت رب کریم است و جز خیر از ایشان صادر نمی شود و بطور کلی هیچ ما سوی الله اثر استقلالی ندارد پس: معنای این دعای ما که به خداوند عرضه می‌داریم خدایا ما را به خود وامگذار در چیست؟ مگر چنین چیزی اصلا ممکن است؟ (بنده بارها دوستان و نزدیکانی را دیده ام که به هیچ وجه اعقتادات توحیدی قوی ندارند ولی خداوند بسیار با آنها مهربان است و از آنها دستگیری کرده و خودشان اصلا از این موضوع اطلاعی ندارند یا به حساب خوش شانسی می‌گذارند)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خداوند کسی یا جامعه‌ای را به خود واگذارد، آن را از رحمت حضرت حق محروم می‌شوند و نتیجه‌ای که باید در راستای خلقت خود بگیرند، نخواهند گرفت. موفق باشید

28601

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و درود: استاد نظر شما در مورد شبههء استاد «دین و زندگی» ما چیست؟ لزوم فوری و قاطعانه ی بازنگری و حذف سازمان اوقاف و تملک همه ی موقوفات بنفع مردم و دولت (وزارت اقتصاد و دارایی)..
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر می‌شود؟ وقف، حقوقی است که واقف آن جهت و وجه آن را مشخص کرده که مثلاً اموال شخصی خود را در امر خاصی وقف می‌کند و هرگونه تصرفی غیر از تصرفی که واقف تعیین کرده، تصرف غیر مجاز است. موفق باشید

28532

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: صوت جلسات ۵۶ ،۵۷ و ۵۸ شرح بر مقالات ایه الله شجاعی بارگزاری نشده. لطفا با توجه به اهمیت این جلسات امکان دسترسی به این جلسات را فراهم نمایید. منتظر هستم. بسیار متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای توکلی بررسی نمایید. موفق باشید

27992

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با توجه به این که در نظام تربیتی اسلام توجه به قیامت و ابدیت خیلی اهمیت دارد حال برای بنده که معلم ابتدایی هستم این سوال پیش آمده که دانش آموزان دوره ابتدایی را چگونه به قیامت متوجه کنم؟ آیا مدام از بهشت و جهنم بگویم کافی است؟ لطفا اگر منبعی هست معرفی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به حضور زیبای ابدی‌شان متذکرشان کنید و این‌که گناه، مانع آن حضور زیبا و گسترده و جامع است. موفق باشید

27504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد جان: چند تا سؤال از خدمتتون داشتم. ۱. بعضی اوقات توانایی هایی برای انجام کارهای بزرگ در خودمون حس می کنیم ولی از طرف بزرگترها با چشم تحقیر دیده میشیم. باید چیکار کرد؟ ۲. ما به اندازه بزرگان سابق برای تحصیل وقت نداریم و کارهای دیگه مثل فعالیت فرهنگی و خانواده و ... اجازه نمیده تمام وقت روی درسهای دینی باشیم. آیا برای همیشه از دسترسی به این علوم حقه محرومیم؟ ۳. بنده با مطالعه برخی آثار آیت الله جوادی فهمیدم خداوند با اسماء خود انسان را تربیت می‌کند. چراکه اسماءالله بعضی بر بعضی دیگر حکومت می کنند. می خواستم روی این موضوع در تربیت فرهنگی یک تحقیق داشته باشم. لطفا راهنمایی ام کنید. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در حدّ امکان باید جلو رفت. ۲. هنر ما باید جمع‌کردنِ آن‌ها باشد تا یک بُعدی در این زمانه نباشیم. ۳. خوب است به کتاب «اسماء الحسنی، دریچه‌ی رجوع به حق» سری بزنید. موفق باشید

27487
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: ۱. از کجا بفهمیم عبادات ما، چقدر مقبولند؟ ۲. چقدر در رشد روحیِ ما مؤثرند؟ ۳. معیار محک عبادات‌مان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، احساس عبودیت در مقابل بی‌نهایت خوبی‌ها است و موجب وسعت روح انسان می‌شود و انسان خود را در عالمی بس گسترده‌تر از عالم مادی احساس می‌کند. در این رابطه خوب است به قسمت «با دعا در آغوش خدا» مربوط به جلسه‌ی دوم شرح «مناجات التّائبین» سری بزنید. موفق باشید   

27375

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد محترم: اینکه در پاسخ به سوال حقیر در مورد وسواس فرمودید، خود آن فرد باید به این مطلب برسد که یک فرد متدین را ملاک اعمال خود قرار دهد و در اموراتش مانند او عمل کند و نه طبق توهماتش؛ واقعا چطور می شود که فرد به این دست یابد، که یک فرد متدین را ملاک اعمال خود قرار دهد؟ چطور او را باید به این باور رسانید؟ وظیفه خانواده اش در این رابطه چیست؟ آیا صلاح است آن شخص چون به علت بروز نوعی اختلالات رفتاری یا بهتر بگویم بروز و ظهور نوعی رفتارهای غیر طبیعی، برای مدتی خانه نشین شود؟ اگر بله به چه نحو که آسیب هم نبیند و گستاخی هم نکند؟ اگر نه، پس چه باید کرد؟ با توجه به اینکه با رفتن به بیرون از منزل، نوعی تصویر بد از وی در ذهن دیگران نقش می بندد، به دلیل کارهای غلط و غیر معمول. ممنون می شوم جزئی تر پاسخ دهید، با تشکر فراوان. ارادتمند
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این امور هم روان‌پزشکی و هم عزیزانی که در روش‌های سنتی کار کرده‌اند، ورود کرده‌اند. یا باید به روان‌پزشک رجوع کنند و یا با مؤسسه‌ی «إنشاء» تماس بگیرند. شماره‌ی تماس 09135553661 می‌باشد. موفق باشید

27074

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز خواستم در موردی راهنمایی بفرمایید. اینکه در آیات قرآن کریم داریم که قبل از قیامت شهری نیست مگر اینکه هلاک یا عذاب شدید شوند و این در کتاب قوانین الهی است و اینکه داریم خداوند شهری را هلاک نکند مگر اینکه قبل آن با ارسال رسول با مردم اتمام حجت کند، در ذهنم اینگونه بود که رسول، حتما نبی است. حال با توجه به ظهور امام زمان (عج) و اتمام حجت در آینده تاریخ، خواستم لطف بفرمایید که در مورد آن قسمت اول و ارسال نبی رسول و اینکه امام زمان (عج)، امام هستند راهنمایی بفرمایید که آیا این رسول و امام فقط یک مصداق در کلمات متفاوت است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باطن نبوت و امامت، ولایت است و ولایت به معنای قرب بی‌واسطه با حضرت حق می‌باشد. موفق باشید

26259
متن پرسش
سلام: بعد از ظهور آقا امام زمان (عج) و چیزهایی که ما بیسوادانِ عامی میدونیم که بر علیه باطل میایستند و حق و باطل از هم جدا میشن و عدل همه گیر میشه و دنیا رو در میگیره، چی میشه؟ بعدش چی میشه؟ رستاخیز فرا میرسه؟ یعنی بعد از ظهور آقا و این همه بدبختی های بشر، همه چی تموم میشه؟ یعنی تا همه چی خوب میشه، تمام؟ یعنی هدف خلق همین بوده؟ از اول میگم: ببینید من عرضم اینه بعد از اینکه آقامون صاحب الزمان (عج) بعد از ظهورشون که ان شاءلله به زودی باشه، و انجام وظیفه ی الهیشون، چیزی که خداوند براشون تعیین کردند، به اتمام رسید چی میشه؟ روز رستاخیز فرا میرسه؟ یا دنیا ادامه داره. دنیای فانیِ ما شده همونی که وعده دادند. آقا تشریف فرما شدند و حق و نا حق از هم معلوم شدند. نا حق در نبردی با حق شکست میخوره و محو میشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم بعد از ظهور با برکت حضرت، جهان به بلوغ خود می‌رسد و همچنان ادامه می‌یابد تا همه‌ی قوه‌های آن بالفعل شود و معنیِ واقعی خلقت عالَم مشخص گردد. در این مورد خوب است به کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که بر روی سایت هست، مراجعه شود. موفق باشید

26056

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: ۱. پس اینکه فرمودید در خواب ملکات می ماند واقعا باعث امیدواری من شد. پس اگر دایما در خواب خود را در حال پرواز و ذکر اسماء الاهی ببینیم و یا در حال برطرف کردن مشکلات اعتقادی دیگران و یا کمک به دیگران می توانیم امیدوار باشیم که این صفات را کسب کرده ایم شیطان بسیار از راه خود کم بینی و نا امیدی از خود به من نزدیک می شود، آیا اینگونه خواب ها می تواند نشانه ای باشد از خدای رحمان برای رشد ما، البته رشدی که هنوز جا برای ادامه دادن دارد؟ ۲. و اینکه اگر انسان در خواب با اختیار حرکت کند و امور آزار دهنده را به امور دلچسب تغییر دهد با توجه به اینکه می داند که در خواب است، آیا می تواند نشانگر تقویت اراده انسان در طول زندگی باشد، چون از شما پرسیدم و فرمودید، اراده انسان که مد نظر امام در کتاب معاد بوده اراده ای در جهت خدایی نمودن افعال است؟ ۳. در حالی که در چندین جا از شما شنیده ام انسان در خواب و برزخ اختیار ندارد، ولی برای خودم بارها پیش آمده که اشکالی می خواهند در خواب مرا آزار دهند که در خواب می فهمم از خیال خودم هست ولی من یا اراده خود آنها را به نیکوترین چهره ها تبدیل کردم، چهره های که در کنارم دعا بخوانند و کمک من کنند برای پرواز در آسمان ها و ذکرهایی که تمام جانم را پر از لذت و شعف می کند؟ حضور خود را در این خواب ها به خوبی حس می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌همه، همچنان‌که مکرر خدمت کاربران عرض شده است، بنده تعبیر خواب نمی‌دانم و قسمت دوم و سوم سؤال جنابعالی نیاز به تعبیر دارد. موفق باشید

25479

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اگر علم داشته باشیم شخصی که می آید وسط نماز به ما سلام می کند برای این است که عکس العمل ما را ببیند و این کار تقریبا همیشگی باشد آیا جواب سلام واجب است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نه. ولی بهتر است از دفتر مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید

25120

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اگر در قرأن‌ منظور از« ارض» کل آسمان و کهکشانها و کرات و خود این زمین هست و منظور از «سماوات» عالم غیب و مجردات هست چرا در المیزان ذیل ایه ۴ سوره جاثیه آمده است «و خلقت انسان علاوه بر اینکه موجودی است زمینی و مرتبط با ماده، نوع دیگری است از خلقت که با خلقت آسمانها و زمین اختلاف دارد برای اینکه آسمانها و زمین تنها موجودی مادی هستند....» در همین قسمت آخر گفته شده آسمانها و زمین، منظور ماده یعنی سماوات که در آیه ۳ آمده یعنی آسمانهای مادی و مگر آسمان ماده تعداد دارد؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در معنایِ آسمان و یا سماوات، باید با توجه به جمله‌ای که مطرح می‌شود فهمید آیا منظور همین آسمانِ بالای سر ما است و یا آسمانِ غیب و معنا است؟ موفق باشید

24834
متن پرسش
استاد سلام علیکم: ۱. تقسیم مراتب نفس به نفس اماره و لوامه و مطمئنه به چه معناست؟ ۲. آیا در زمانی که نفس اماره فعال است نفس لوامه هم فعال است؟ چون بعضی مواقع انسان در جنگ با فکر و خواهش نفسانیست. ۳. همه می دانیم خطورات نفسانی یا هدایت به نیکی و مبارزه با پوچیست از جانب ملائکه و یا وسوسه و ترغیب به بدی و پذیرش افکار پوچ است از جانب شیطان،آیا شیطان وقتی وسوسه می‌کند با نفس اماره مرتبط می شود و نفس اماره در اصل نقش سرباز و نوکر او را بازی می کند و وقتی ملائکه الهام می کنند با نفس لوامه مرتبط می شوند و نفس لوامه سرباز و فرمانبردار آنهاست؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» متوجه می‌شوید که نفس امّاره و لوامّه و ... همه، مراتب مختلف نفس ناطقه هستند. آری! زمینه‌ی وسوسه‌ی شیطان و یا الهامِ ملک در خود انسان هست و به وسیله‌ی همان نفس‌هایی که برشمردید، آن‌ها کار خود را انجام می‌دهند. موفق باشید

33489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خدمت آقای طاهرزاده: بنده سرباز هستم و اوایل خدمت خودم را می‌گذرانم. حدود سه ماه خدمت هستم. در این سه ماهی که سرباز بودم، تغییرات مثبت زیادی داشته‌ام. به عنوان مثال فرصت گناه کردن از من گرفته شد و مثلا نمازهایم را مرتب می‌خوانم که البته همه از لطف خدا بود. ولی مسئله‌ای ذهن من را درگیر کرده و آن هم این که من در سربازی (که در یگان پاسدار هستم) بیشتر از نماز و بیشتر از گناه نکردن (حداقل گناه‌هایی که انسان به راحتی متوجه‌شان می‌شود) کار بیشتری در حین خدمت نمی‌توانم انجام بدهم! مثلا وقت نمی‌کنم قرآن بخوانم یا مستحبی انجام بدهم! حتی گاهی اوقات سر وقت نماز صبح به مشکل بر می‌خورم. بنابراین چند سوال داشتم. ۱. اول این که در این دو سالی که خواهد آمد، بر فرض این که ان‌شاءالله عمری باشد، اگر نتوانم بیشتر از این کارها (نماز و گناه نکردن) کار دیگری انجام بدهم، آیا در رشد و سیر تکامل خودم دچار خسران نمی‌شوم؟ مثلا در زندگی عادی می‌شد کارهای بیشتر انجام داد! آیا در خدمت دچار خسران و عقب‌افتادگی نخواهم شد!؟ ۲. سوال بعد با توجه به این که خدمت سربازی، اجباری و با اکراه صورت می‌گیرد و به مدت دو سال در زندگی انسان وقفه‌ای ایجاد می‌کند، می‌خواستم بپرسم نظر بزرگان دین راجع به خدمت سربازی در زمانه ما چیست؟ از آنجایی که معنای سربازی با معنای سربازی زمان قدیم تفاوت پیدا کرده و هر سربازی لزوماً خدمتی انجام نمی‌دهد. نظر بزرگان دین و مراجع تقلید و اساتید اخلاق و همچنین خود شما راجع به این دو سال خدمت اجباری سربازی چیست؟ ۳. و سوال بعدی این که، من در مواقع نماز صبح به دلیل عوض کردن پست‌های نگهبانی گاهی اوقات به مشکل بر می‌خورم. زمانی که پست نگهبانی من مصادف با زمان بین اذان صبح و طلوع خورشید می‌شود. می‌خواستم بپرسم که اگر سر پست نگهبانی نماز بخوانم (که مثلا هر کاری غیر از نگهبانی دادن ممنوع است) و با توجه به این که در جای حساسی هم نیستیم و در شهر تهران می‌باشیم، تکلیفم چیست؟ آیا نباید سر پست نگهبانی نماز بخوانم و بگذارم نمازم قضا شود؟ در این صورت مرتکب گناه می‌شوم؟ آیا سر پست نگهبانی نماز بخوانم؟ که ممکن است کسی من را در آن حالت ببیند و برایم دردسر شود و در طول خدمت اذیت شوم و اذیتم کنند. با توجه به این که صحبت کردن با بالادستی‌ها و مسئولین مربوطه بیفایده است می‌خواستم از شما راهنمایی بگیرم. در زمانی که این اتفاق می‌افتد، تکلیف بنده چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باقی‌ماندن بر وظیفه در حدّ توان، به خودی خود نوعی بندگی به حساب می‌آید. ۲. خدمت سربازی یک امر قانونی و اجتماعی است و مثل همه قوانین اجتماعی باید رعایت شود. ۳. شاید بتوان به عنوان واجب الهی، سریعاً نماز صبح را بدونه هرگونه مستحباتی انجام داد. البته در این مورد خوب است که به مرجع تقلید خود رجوع فرمایید. موفق باشید

33204
متن پرسش

سلام و خسته نباشید خدمت استاد: سوال ۱: شما در نکته های معرفت نفس گفتید که ما عین حیات ایم، خود زنده بودن ایم، زنده ایم به جلوه أسم حی، و زنده بودنشون رو با تو نمایش بگذارند نه چیزی هستید که زنده اید و نه مرده بودی زنده ات کردن. حال برداشت من از حرف شما اینه که  من دائما زنده بوده ام و از همون لحظه که خدا  اراده کرده به من هستی(وجود) بخشیده تا ابدیت و چون ما جلوه (أسمی) از خدا ایم پس از خدا ایم  و خدا هم که عین حیات است و دائما بوده است پس ما هم دائما بوده ایم نه اینکه مرده (نیست) بودیم و زنده شدیم. اما شما در نکته ده معرفت نفس فرمودین که ما مستقیم از ذات خدا نیستیم بلکه مخلوق خدایم  چون مقام روح بالا است خدا روح رو از خودش میدونه و ذات خدا مثل ماده تقسیم پذیر نیست وحدت دارد. حال معنی خلق کردن چیست مگر این نیست که یعنی فلان چیز اول نبوده بعد ایجاد شده ساخته شده و اگر مستقیم از ذات خدا نیستیم چطور جلوه ای (أسمی) از خدا ایم یا برداشت من از نکته دهم اشتباهه و اشتباه متوجه شده ام؟ سوال ۲: در کتاب معرفت نفس، آشتی با خدا، آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوج می‌شود، چگونگی فعلیت یافتند باورهای دینی، أسماء حسنی متوجه شدیم که باید خدا دار باشیم (ارتباط با حق، حضور قلب، متجلی شدن أسماء بر قلب، احساس حضور) نه خدا دانی صرف. از طرفی متوجه شدیم که این کار توسط استعداد بعد قلبی وجودی روحی انجام میشه و اگر خدا با أسماء اش با ما برخورد کند احساس سرزندگی و بی نیازی رو تجربه می‌کنیم و پی می‌بریم که این احساس وجودی و تجربه از جنس فکر و خیال نیست از جنس دیگری (قلبی) است و این کار توسط بعد قلبی انجام می‌شود. اما شما در مباحث عالم خیال فعال فرمودید که با عالم غیب الغیوب که نمیشه مرتبط شد و أسماء الهی در عالم خیال منفصل (مثالی) تجلی میکنه و وقتی پای تجلی میاد وسط پای صورتِ حقیقت معنا میاد وسط و ما از طریق خیال متصل خودمون با عالم مثال با صورت أسم یا صورت معنا مرتبط میشیم. حال سوال اینجاست که بالاخره ارتباط با أسماء از طریق خیال فعال صورت میگیره یا از طریق استعداد قلبی؟ تفاوت جایگاه  خیال فعال با قلب چیست؟ آیا به هم مرتبط اند؟ البته فرمودید که خیال فعال با خيال پردازی (وهم) درون ذهن تفاوت دارد و با فکر درون ذهن تفاوت دارد و خیال فعال چیز دیگری است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نفس ناطقه انسانی همان‌طور که ملاحظه فرموده‌اید عین حیات است همان‌طور که آب عین رطوبت و تری است ولی وجود آن‌ها از خداوند است به این معنا که مخلوقات در ذات خود ممکن‌الوجود هستند و وجودشان را از خداوند می‌گیرند که عین وجود است و از این جهت تنها خداوند است که خداوند است و بقیه در «وجود» نیازمندِ خداوند می‌باشند و از جهتی مظاهر انوار اسماء او هستند. ۲. همچنان‌که در پاورقی آن کتاب عرض شد، خیالات پاک در موطن حضور قلبی عامل ظهورات صور معنوی می‌شوند و از این جهت می‌توان تفاوتی بین آن‌ها قائل نبود. موفق باشید

32941

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: خوبید؟ بخشی از نوجوان‌ها و جوان‌ها وقتی بحث گناه و معصیت میشه دیدشون اینه که چرا انسان باید خلاف طبیعت و وجودش گام برداره؟ مثلا زن دوست داره دلبری کنه، برقصه، طنازی کنه و..‌‌. چرا باید یک سلسله دستور برای شنا کردن خلاف جهت آب آمده باشد به نام دین؟ بگذارید انسانها طبق طبیعت و وجودشان رفتار کنند. پاسخ چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در گذرگاه بین گرایش‌های نفس امّاره و فطرت الهی خود باید با انتخاب‌هایش، خود را شکل دهد و انتخاب‌های فطری او است که انسان را به اصالتِ اصیل و پایدار سوق می‌دهد. موفق باشید

32009

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: پیرامون اسفار اربعه صحت و سقم برداشتم رو می‌خواستم از شما جویا شوم بلکه اصلاحش فرمایید، ممنون می شوم: بجز سفر چهارم سیر سالک انفسی و باطنی هست که در سفر اولش از بطون ملکوت و جبروت و عالم اسماء گزر کرده به صقع ربوبی ورود پیدا می کند و تا مقام واحدیت اوج می گیرد و بعدش سفر سوم رو از اسماء تا اعیان ثابته طی می کند۔ علاوه ازین وقتی سفر چهارم رو سفر من الخلق الی الخلق بالحق عنوان می کنیم مراد از خلق اول اعیان ثابته در صقع ربوبی هست و خلق بعدش خلق خارجیست۔ لطفاً بفرمایید آیا درست متوجه شده ام۔ اگر مقدور باشد لطفاً با پاسخ کوتاه و مختصر بسنده نفرمایید۔ پیشاپیش خیلی سپاسگزارم۔

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برداشت خوبی است و البته باید مبانی آن روشن شود. حتماً می‌دانید که اسفار «من الحق الی الخلق» با زاویه‌های گوناگونی مطرح شده است. در این مورد خوب است به مقدمه شرح «منازل السائرین» جناب عبدالرّزاق کاشانی رجوع شود. بنده در جواب یکی از کاربران سؤالی فرموده بودند و جوابی داده شد که ذیلاً سؤال و جواب را خدمتتان ارسال کردم.

با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر: حضرت علامه طباطبایی «رحمة‌الله‌عليه» راجع به آیه ۲۲ سوره اعراف مي‌فرمايند: «همين كه از آن درخت چشيدند، عيب‌هايشان بر ملا شد: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءاَتُهُمَا» به علت نزديكي به طبيعت، نقص‌هاي آن‌ها پيدا مي‌شود، حالا هر چه بيشتر به آن نزديك شوند- به اميد بر طرف شدن نياز- نيازشان بيشتر مي‌شود». در کتاب شریف «هدف حیات زمینی آدم» توضیحات بسیار خوبی در این باره ایراد فرموده اید. با الهام از آن توضیحات و مطالعاتی که بنده در حال انجام آن هستم، برداشتی از این آیه شریفه داشتم که نظر جنابعالی را در این زمینه جویا هستم (اینکه آیا چنین برداشتی می تواند صحیح باشد؟): حکما و محققین در رابطه با ارتباط میان نفس و بدن بیان کرده اند که نفس با قطع نظر از تعلقی که به بدن دارد، «عقل» است و صفات عقلى، مَلكى است و به اقتضاى سرشت خود ناظر به كمال و ديار مناسب خود است كه: «العقل ما عُبد به الرحمن، و اكتسب به الجنان»... بدین سبب گرفتاری انسان به اخلاق و عاداتی که مانع از این اتصال به عالم اعلی می شود به سبب تعلقی است که بعد از کینونت عقلی خود به بدن می یابد. یعنی تا در عالم عقل و آن بهشت نزولی است غرق در تماشای جمال یار است اما به محض تعلق به بدن، گرفتار نقائص مزاجی خود می شود و تا بر اقتضائات این مزاج غلبه نکند و قوای حیوانی را تحت حاکمیت عقل به اعتدال نرساند در بند تعلقات بدنی و مادی خود گرفتار خواهد بود. حال سوال بنده این است که آیا این حالتی که برای آن موجود عقلی و مَلکی بعد از هبوط در عالم طبیعت پیدا می شود، به علت همان قاعده ای است که در این آیۀ شریفه ذکر شده؟ یعنی انسانی که در کینونت عقلی خود موجودی ربانی است، به علت نزدیک شدن به شجرۀ ممنوعه و کثرات عالم طبیعت، انسانی طبیعی می گردد که در طبیعت خود حائز نقص های مختلف است که همین نقائص مانع از شهود حق می گردد در حالی که در عالم قبلی این نقائص آشکار نبودند یا مزاحم وصل او به مبدآ ایجادی اش نمی شدند؟ همچنین: و آیا این تقریر صحیح است که چون هر موجودی مظهر اسمی از اسماء الهی است و این اسماء در مقایسه با اسم جامع الله دارای نقص می باشند، اگر از عالم وحدت و آن بهشت نزولی به عالم کثرت هبوط کنند، همین نقصی که در جامعیت اسمائی خود دارند در عالم طبیعت نمودار می شود و عدم اعتدال ناشی از نقص در مظهریت اسماء برای انسانی که مستعد ظهور همۀ اسماء است بصورت عدم اعتدال در مزاج و ترکیب جسمانی نمودار شده و او را به سوی عادات حیوانی و جاذبۀ مادی سوق می دهد؟ و انسان در مواجهه با این مزاج باید روشی را پیش بگیرد که نقائص مزاجی خود را با قاهریت و حاکمیت نفس بر آن به اعتدال نزدیک کند تا بدین صورت از تاثیر آن خلاصی یابد و نقص اسمائی خود را در فرصت حیات زمینی جبران نماید؟ با تشکر فراوان از شما استاد عزیز

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و به همین جهت بعد از آن‌که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم» پس از آن می‌فرماید: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين‏» حقیقتاً انسان را در بالاترین قوام خلق کردیم، سپس او را به پایین‌ترین پایین‌ها ارجاع دادیم؛ این سؤال پیش می‌آید چرا خداوند اگر قوام ما را در ابتدا آن بالا بالاها قرارداده و سپس گرفتار پایین‌ترین پایین‌ها کرده است؟ عجیب است که می‌فرماید خودمان آن‌ها را به «أَسْفَلَ سافِلين» ارجاع دادیم و پایین آوردیم. آیا این آیه خبر از آن ندارد که اگر مقام «أَحْسَنِ تَقْويم» را چشیدی، حال باید در دل یک تاریخ آشفته، «أَسْفَلَ سافِلينِ» هزار ساله را نیز تجربه کنی؟ تا ابر مردی بشوی به وسعت همه‌ی عالم و همه‌ی تاریخ. این‌که ما را در «أَسْفَلَ سافِلين» آورد، جز این است که می‌خواست ما در همه‌ی عوالم حاضر باشیم؟

حتماً درباره‌ی چهار منزل عرفانی فکر کرده‌اید. منزل اول «سیر من الخلق الی الحق» است. سپس سیر «من الحق فی الحق» می‌باشد که انسان در این منزل چه عشقی با خدا می‌کند. اصلاً کاری به کار مردم ندارد. در سیر سوم که سیر «من الحق بالحق الی الخلق» است، سالک در عین حضور در عالم انوار، بنا است در عالم سافل نیز حاضر شود تا این عالم را نیز تجربه کند و تا این‌جا سیر سالک جریان دارد تا سلوکش کامل شود و با نور خدا در جامعه‌ی بشری حاضر گردد. ولی سیر چهارم مأموریت است برای هدایت بشریت و مربوط به نبوت و نبیّ می‌باشد، پیامبر می‌آید تا رسالت خود را نسبت به مردم انجام دهد و از این جهت در واقع نوعی مأموریت است. آنچه سلوک را کامل می‌کند منزل سوم است که انسان جرأت خطرکردن داشته باشد و در این جهان حاضر شود تا بداند بر مردم  چه می‌گذرد. خداوند ما را نیافریده است تا شیخی باشیم در گوشه‌ای پنهان. اگر فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم‏» و ما را در جایگاه خوب و خوشی آغاز کرد، مانند اوایل انقلاب و حالت خوشی که فضا را فرا گرفته بود ولی یک مرتبه در تهاجم فرهنگی و تهاجم نظامی قرارمان داد تا برای حضور در جهان، این سختی‌ها و تنگناها را تجربه کنیم و آن تجربه‌ی حضور خودمان در «أَسْفَلَ سافِلين» است ولی با حفظ هویت «أَحْسَنِ تَقْويم». در این حالت است که ظلمات به نور تبدیل می‌شود و انسان آتش را ابراهیم گونه برای خود گلستان می‌کند. موفق باشید  

31908

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

این ترکیب جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی را چگونه می‌بینید؟ چرا افرادی مثل دکتر داوری و کچوئیان و گلشنی کنار گزاشته شده اند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امثال آقای دکتر داوری و دکتر گلشنی و دکتر ولایتی به جهت کهولت سن، واقعاً توان کار در شورایی که باید جریان‌های فرهنگی کشور را رصد کند و لایحه بدهد؛ ندارند. ولی همان‌طور که می‌فرمایید امثال آقای دکتر کچوئیان، موضوع‌شان متفاوت است و احتمالاً باید خودشان عدم آمادگی خود را اعلام کرده باشند. موفق باشید

31714

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله. سلام استاد بزرگوار: متن زیر را بعنوان یکی از شاگردای شما که اگر لایق آن باشم نوشتم اگر میشه لطفی کنید، آن را بخوانید و اگر نکته‌ای هست ممنون میشوم گوش‌زد کنید. بسم الله فیلمنامه نویس و داستان نویس و کارگردان امروزی انقلاب اسلامی، باید با خانواده‌های شهدا و یا جانبازان نشست و برخواست و گفتگو و رفت و آمد داشته باشد، علاوه بر آن باید خود را با متون واقعی داستان های شهدا مأنوس کند، تا آن افق هایی را که در دفاع مقدس به سمت دل‌های مردم آن زمان گشوده شده درک کند تا آن را در قالب هنری که خود دارد بیاورد. با این عمل شور ایمانی هنرمند تعالی پیدا می‌کند، و زمینه الهام نفسانی تاریخ آینده خود که همان انقلاب اسلامی است در دل پیدا خواهم کرد، و با توجه به جهان بینی که امام خمینی (ره) به میان آورد خوب متوجه خواهیم شد که با این عمل (فکر و ذکر خود را درگیر زندگی و ابعاد زندگی شهدا و خانواده‌های آنها کردن) خیال هنرمند پاک نورانی خواهد گشت، که می‌تواند با این شأن، خوب می‌تواند راه انقلاب اسلامی را با حفظ جایگاه‌اش ادامه دهد. در ادامه راه خوب متوجه این خواهید شد که نمی توان با فکری که غرب بر ما (بخصوص به وسیله‌ی هنرش) تحمیل کرده و مثل روحی، دستگاه فکری ما (که با آن پدیده‌ها را برسی می‌کنیم) تحت تأثیر خود در آورده، و می‌خواهیم با خون، خون را پاک کنیم. اگر نکته قبلی را خوب متوجه شویم، می‌بینیم با دست و پا زدنی در خون باید از این طور تفکری که عین نیاندیشیدن (بی تفکری) است، چرا می‌گویم عین بی تفکری است چون خود شخص متوجه خواهد شد در برکه‌ی گِلی قرار دارد، که اگر پای اولی را بیرون بیاورد می‌بیند پای دومی بیشتر در گِل فرو رفته، و آنجاست حس می‌کند باید کسی از بالا دو دست او را بیگرد و از بالا او را بیرون بیاورد، این بیرون آمدن مگر با تفکر یقینی (وجودی) رقم نخواهد زد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است. در مسیری که اراده الهی، روح شهدا را احاطه کرده است و مطابق آن احاطه الهی، آن شخص و شخصیت به ظهور آمده، می توان قدم زد و در آینه حرکات آن‌ها اراده و انوار الهی را دید و هنرمندانه وصف کرد. اخیراً در رابطه با پیام امام نسبت به شهدای هنرمند که در تاریخ ۳۰ شهریور سال ۶۷ دادند در اینستاگرام عرایضی شد. امید است که مفید افتاده باشد. موفق باشید

31663

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام حاج آقا وقت بخیر: ببخشید من می‌خواهم دلیل تکوینی یا به طور کلی دلیلی که انسان از طین صلصال کالفخار و حما مصنون و تراب آفریده شده را بدونم و اینکه مثلا چرا اینجا گفته تین و جای دیگر صلصال مگر فرقشان چیست و دلیلش چی هست؟ میشه چند تا کتاب معرفی کنید؟ این هم می‌خواهم بدونم هر کدام چه مزیتی داره نسبت به آفرینش؟ مثلا توی علل الشرایع نوشته بود طین میشه صلصال چون آب شور با آب شیرین قاطی میشه که اگر آب شور بیشتر باشه دشمن خدا و اگر آب شیرین باشه دوستان خداوند هستند و اینکه چون آب شیرین جواب خدا را داده متعلق به دوستان و دیگری چون جواب نداده متعلق به دشمنان خدا. تاثیر هرکدام در روح را می‌خواستم بدونم در این باره چند تفسیر را نگاه کردم چیزی نبود. و اینکه مطالب بیشتری می‌خواهم چون برای تحقیق هست و اینکه منظور از آب در قرآن چیست که مخلوط آن با خاک که وجود آدمی را می‌سازد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر می‌کنم در تفسیر قیّم المیزان بتوانید نکاتی را بیابید. ۲. در ظاهر، قضیه از این قرار است که می‌فرماید انسان بسترِ ظهورش در پایین‌ترین درجه عالم یعنی عالم ماده بوده است که همان «طین» گفته می‌شود و در تبیین آن، عنوان «صلصال کالفخّار» به کار می‌برد به معنی گل کوزه‌گری. و این در حالی است که به صورت «حمأ مسنون» یا لجنی در می‌آید که بستر رشد موجودات آلی خواهد بود و در اصطلاح زمین‌شناسی به آن زاپروپل‌های پرکامبرین می‌گویند که منشأ تک سلولی‌های اولیه است. موفق باشید

31470

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی، سلام علیکم: استاد در ص ۸۹ و ۹۰ کتاب «راز شادی امام حسین در قتلگاه» داستانی ذکر شده که در کتاب «گزیده دانشنامه امام حسین» در مورد اون داستان اینطوری گفته شده: درباره اين داستان مفصّل كه نگارنده الدمعة الساكبة، آن را در بيش از دو صفحه بيان كرده، بايد گفت كه هيچ اثرى از آن در منابع معتبر، ديده نمى شود و احتمالاً، وى نخستين كسى است كه اين ماجرا را گزارش كرده است. البتّه وى اين گزارش را به شيخ مفيد، نسبت داده ؛ [۱] ولى اين مطلب، در هيچ يك از كتب موجود شيخ مفيد و بلكه در هيچ كتاب معتبر ديگرى نيز يافت نشد. ضمنا بايد توجّه داشت كه هلال بن نافع كه اين گزارش به او نسبت داده شده، از ياران امام عليه السلام نيست؛ بلكه از سپاه دشمن است و نام صحابى امام، «نافع بن هلال» بوده است! ---------- [۱]: . الدمعة الساكبة: ج ۴ ص ۲۷۲. غرض اینکه ممکن است داستان غلط باشد و اگر امکان دارد از کتاب حذف شود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بر عکس نافع بن هلال که از اصحاب حضرت است و در شب عاشورا آن گفتگوها را با حضرت دارد، هلال بن نافع در جبهه دشمن است و از همان جبهه، ناظر آن صحنه بوده و همه شواهد هم حکایت از صدق گزارش او دارد بخصوص با نظر به روایت حضرت سجاد «علیه‌السلام» که می‌فرمایند: «لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب«علیه‌السلام» نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ كُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ«علیه‌السلام» وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْتِ فَقَالَ‏لَهُمُ الْحُسَيْنُ«علیه‌السلام» صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ».

  آن وقت كه كار بر امام حسين «علیه‌السلام» سخت شد، اصحاب نظر به جانب آن جناب نمودند و حالِ آن امامِ همام را به خلاف احوال خود مشاهده كردند، زيرا كه چون امر بر آن‌ها سخت مي‌شد، رنگ‌هاشان متغيّر مي‌گرديد و بر پشت‌هاشان لرزه مي‌افتاد و دل‌هاشان هراسان مي‌گرديد ولي آن امام «علیه‌السلام» و بعضى از خواص كه در خدمت حضرت بودند، رنگ چهره‌شان برافروخته‌تر و اندام‌شان آرام‌تر و جان‌هایشان آسوده‌تر می‌گشت؛ پس اصحاب به يكديگر مي‌گفتند حضرت را ببينيد كه از مرگ باك ندارد، آن‌جناب به آن‌ها مي‌فرمود: صبر پيشه کنيد اى بزرگ‌زادگان كه مرگ جز پلى كه شما را از پريشانى و بدحالى به بهشت وسيع و عيش جاويد مي‌رساند، چيز ديگري نيست، پس كدام‌يك نگرانيد از اين‌که از زندان به قصر رويد؟

آن اصحابی که همانند امام‌شان چهره‌های‌شان درخشان و قلب‌های‌شان آرام بود، همان‌هایی بودند که در شب عاشورا به حضرت عرض کردند اگر صدها مرتبه بمیریم و زنده شویم، دست از  تو بر نمی‌داریم. زیرا متوجه بودند در چه شرایط تاریخی قرار دارند و چگونه می‌توانند در تاریخی حاضر شوند که حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» حاضر شدند که همان حق ‌الیقینی تاریخی است.

موفق باشید

نمایش چاپی