سلام استاد: شرمنده از مزاحمت مجدد درباره سوالی که داشتم در سوال ۳۰۹۵۲ تا حدودی پاسخم را پیدا کردم. اما مسئله ام اینست که گویی جنگ بین دنیا و آخرتم مرا سخت گرفتار و ملول کرده، ازطرفی نمی دانم بعنوان یک خانم در جمع ها و جامعه مثلا لباسهای مشکی و ساده باید بپوشم که نظر نامحرم جلب نشود یا لباسی بپوشم که مثلا قشر نوجوان را هم جذب کند و دلزده نکند؟ که در اینصورت حکم آن را در نظر نامحرمان نمی دانم، البته گویا آنچه باید افراد را جذب کند منزلت من باید باشد نه این امور؛ اما من نمی توانم تعادل را دریابم نهایتا این مسئله ی لباس، گاهی برایم وسواس فکری پیش می آورد و خودش غفلتی برایم شده که مزاحم شما شدم راستش حتی مثلا با چادر که هستم روسری غیر از رنگ مشکی جلوی نامحرمان سختم هست و نمی دانم درست است و مشکلی ندارد یا نه، یا من وسواس دارم؟ افسوس ها دارم که چرا اینقدر به جای تعالی، ارزش سیر و بودنم را تخفیف داده ام و می دهم، که به جای کسب لباس تقوی و پیروی از صاحبان سیره، خودم را اسیر خودم کرده ام ، که ندانستم «ان العزه لله جمیعا» استاد اگر بطور مثال عفو کامله ی الهی به من برسد آیا در آنصورت خجلت زدگی کارها و غفلت هایم نابود می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نباید تا این حدّ حساس بود بالاخره مؤمنین باید خوشسلیقه باشند و در ظاهر آنها، آن زیباییِ طبیعی و خوشسلیقگی معلوم شود. آنچه مورد تأیید نیست حالتی است که به طور غیر طبیعی رنگهای لباس ذهنها را به خود مشغول کند مثل آنکه کسی به جای روسری روشن به رنگ صورتی، روسری روشن به رنگ قرمز جیغ داشته باشد. در این موارد خوب است به جزوات مربوط به «زن» که روی سایت هست رجوع شود. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی و آرزوی توفیقات روزافروزن برای شما؛ از آنجایی که مخاطب سینما قلب بیننده است، در مورد نحوه ی حرکت در این مسیر لطفا راهنمایی بفرمایید. خیلی ممنون. سینما و قلبِ مخاطب سینما قلب ها را در عالم قصه حاضر می کند و عالم قصه که در اصل، در هم تنیده با نحوه ی بیان آن است، سفری را برای مخاطب خود رقم میزند که مخاطب از این سفر نفع می بیند و یا ضرر می کند؛ و در بیان سینماییِ قصه، این مسأله چندین برابر می شود. در بیانِ قرآنی قصه ها، آیه ی «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً»، تأییدی است نه تنها بر اینکه قصه ها سود و ضرر دارند، بلکه مخاطب مؤمن و ظالم هم، دو نوع بهره مندیِ متضاد دارند؛ البته این مسأله در مورد قصه های فطرت است که تجلی گاه نور اسماء الهی هستند. و انفطار صورت در بیان سینمایی انقلاب اسلامی در جستجوی حضور در چنین عالمی است تا مخاطب را به رؤیت عید فطر برساند و بازگشت. ولی قصه ایی که نور حضرت حق ندارد و دنیایی است، عالم تاریکی است از افسردگی، خشونت و طمع کاری. و اینکه مخاطب سفری برود و در بیراهه ها راه را گم کند، عالم قصه های کثرت است. و مخاطبی که اهل ایمان به غیب است و نور را میشناسد از تاریکی قصه آزرده میشود. در حالی که قصه های قرآن اگر فرعون در امواج طغیانش غرق میشود و یا قارون با سنگینی ثروتش به عمق زمین کشیده میشود، موسی در قصه حاضر است و جایگاه اتصال با حقیقت مشخص و توحید برای چنین مخاطبی تجلی می کند. ولی چگونه سینما از ویژگی به این مهمی یعنی ایمانِ قلبِ مخاطب به حضرت حق، غافل است و در نحوه ی بیان قصه، به مؤمنین بی پروا خسارت می زند. «سُبْحانَ مَنْ يَعْلَمُ جَوارِحَ الْقُلُوبِ» قلب جریحه دار می شود و سنگینی عالم قصه بر روح مخاطبِ مؤمن تا مدتی می ماند و مخاطب در یگانگی با عالم قصه دنیایی و جِرم دار می شود. و یگانگی مجرمانه در ولایت تکنیک فیلمنامه نویسی و کارگردانی صورت می گیرد. زیرا جذابیّت در این تکنیک ها، متأثر کردن و درگیر کردن روان مخاطب است به منظور همراهی کردن او با عالم قصه. و این در حالی است که سینمای انقلاب اسلامی، حضور و بودنی است از جنس شفا و رحمت برای مؤمنین. از طرفی سینمای انقلاب اسلامی ظهور زیبایی هاست و زیبایی ها در دل زشتی ها ظهور می کند. به همین دلیل در عبور از حجاب تکنیک سینما؛ در نحوه ی نشان دادن شخصیت های خاکستری، بدی ها را بد دیدن و خوبی ها را خوب دیدن، البته بدون اینکه آدم ها خوب و یا بد نشان داده شوند اهمیت پیدا می کند و مُحِقّ بودن همذات پنداری ها و دلسوزی ها نسبت به جایگاه حق و باطل مشخص می شود. اگر وقتی که می بینیم حضرت نوح (ع) از دلسوزی برای پسرش نهی می شود، در نحوه ی بیان سینمایی غافلانه همذات پنداری با پسر نوح صورت بگیرد، سفر با کشتی نوح از دست می رود. این در حالی است که در همذات پنداری با اولیاء الهی و در یگانگی با آنها، حضوری فراتر از احساسات ادراک می شود. زیرا وقتی امام خمینی (ره) در دستگیری توسط ساواک و انتقال به بیرون از شهر، در رجوع به قلبشان ترسی نمی بینند و به ساواکی های ترسیده هم آرامش می دهند و یا در هواپیمای بازگشت به ایران، در پاسخ به خبرنگاری که از احوالات ایشان می پرسد مشخص میشود هیچ احساسی ندارند، نحوه ی بیان قصه ها در تکنیک متفاوت است و می تواند حضور در لحظاتی متعالی را رقم بزند و شخصیت را به آسمان نزدیک کند.
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید حقیقتاً در تاریخی وارد شدهایم که بیش از پیش سینما میتواند جبهههای حق و باطل را در قالب قصهها و یا صحنهها به نمایش آورد تا هرکس نسبت خود را با شخصیتهای مطرح در قاب سینما مشخص کند. مهم، اشاراتی است که نویسنده و کارگردان در بهخودآمدنِ تماشاگر به عهده میگیرد تا تماشاگر بفهمد در کجا باید وجه آرمانی خود را دنبال کند تا در این تاریخ آخرالزمانی، انسانی متوسط نماند وگرنه هرچند گمان میکند با خوبیها ارتباط دارد، ولی در «دیروزِ» خود حاضر است و به همان اندازه از نوعی پوچی رنج میبرد بدون آنکه بداند باید راه را عوض کند. ملاحظه کردید که خسرو در فیلم «موقعیت مهدی» به نظر خود میخواهد نسبت به ممد، وفای به عهد بکند و زحمات دیروزِ ممد را که او را در آن سختی به دوش کشید، جبران کند. غافل از آنکه اینجا صحنه، صحنه مهدیِ باکریبودن است هرچند در شرایط عادی کارِ خسرو یک کار اخلاقی است و باز با همان روحیه به ظاهر اخلاقی، حاضر نیست جعبههای مهمّات را از روی بدنهای شهدا عبور دهد و به خط اول برساند؛ غافل از اینکه اینجا کاری بزرگتر از آن عاطفههای اخلاقی فردی نیاز است. یا توصیههای زهرا به برادرش مهدی، به عنوان یک کار فردی توصیههای خوبی است که میگوید مگر حمید برادر تو نبود، چرا جسد او را به عقب برنمیگردانی؛ غافل از آنکه صحنه، صحنه یگانگی انسانها است که در اینجا به اوج خود رسیده است و همه برادرِ همدیگرند. و از آن پیچیدهتر، یگانگیِ مهدی باکری با رزمندگانی است که آن طرف آب ماندهاند و این، کاری است فوق اخلاقِ عرفی. و سینما میتواند به اموری اشاره کند که امروز ما را و تاریخ امروزین ما را برای ما معنا کند وگرنه در «دیروز»ماندن و به صورت خوبانِ دیروز، امروزْ خود را جستجوکردن، غفلت از زمانه است. در حالیکه ما در روایت متعدد متذکر این امر هستیم که باید در زمانه خود زندگی کنیم و راه سلوکیِ امروز ما، رهنمودهای رهبر معظم انقلاب«حفظهاللهتعالی» است. آیا آنچه که ایشان در 23 فروردین با مسئولان نظام در میان گذاردند، راستترین سخن و سلوکیترین رهنمود برای استقرار در این زمانه نبود؟ موفق باشید
سلام و خدا قوت: با توجه به اصالت وجود و تشکیک همانطور که آیت الله جوادی در رحیق مختوم چهار امر را در تشکیک معتبر میدانند: ۱. وحدت حقیقی معنای مشکک ۲. کثرت حقیقی چیزی که به تشکیک متصف میشود ۳. وحدت حقیقی محیط به کثرت و ساری در آن باشد واحاطه و سریان در آن مجازی نباشد بلکه حقیقی باشد ۴. کثرت حقیقی به نحو حقیقت منطوی در تحت آن واحد حقیقی باشد. سوال این است که ملاصدرا در اصالت وجود وبه تبع تشکیک دقیقا چه میگوید و بدنبال اثبات چیست؟ یک وجود اصیل سریانی یعنی یک حقیقت و وجود اصیل مطلق مرسل که هاضم همه کثرات است و تمام کثرات درون آن ظهور میکند حال یا به نحو تشان که بشود کثرت طولی یا به نحو مثلا حیثیت تقییدیه نفادیه که بشود کثرت عرضی این معنای تشکیک برمبنای اصالت وجوداست که مساوق تشکیک در ظهورات و نفس رحمانی عرفان است که ملاصدرا در اصل وجود مطرح کردند؟ - یا اینکه منظور از اصالت وجود و تشکیک وجود ملاصدرا، وجودات اصیل ممتاز (نه یک وجود سریانی اصیل) در کنار هم یا به نحو طولی و یا عرضی باشند که حالا یک وحدت سنخی خارجی هم برایش فرض کنیم. اگر منظور دومی است آیا با تصویر اینچنینی ما قائل به تباین وجودات نشدیم؟ چون هر وجود را اصیل و ممتاز دانستیم. و آیا تصویر اول اشکالی دارد و مردود است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در تشکیک وجود در عین ذاتیبودن آن تشکیک به همان معنای «دانٍ فِی عُلُوِّهِ، عالٍ فِی دُنُوِّهِ» که در هر موطنی وجود است که در هویت آن موطن به ظهور میآید؛ به این نکته هم فکر کنید که تشکیک در ظهور است یعنی این وجود مطلق است که در صحنهای حاضر است در عین ظهوری خاص نسبت به کسی که در آن موطن با «وجود» مواجه میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آموزههای دینی به ما فرمودهاند تا آنجا که ممکن است به افراد اعتماد کنید مگر آنکه عکس آن ثابت شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که «جهان بین دو جهان» در ذات خود، جهانی است خاص. و البته نظر به انسان جدید دارد که در مباحث دو کتاب «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما» و «در راستای بنیان های حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» به آن پرداخته میشود. توصیه اصلی بنده آن است که اگر کسی میخواهد خود را در چنین فضایی حاضر کند، باید به آن دو کتاب نیز ورود نماید. که البته در دست چاپ است. ولی بعضی از حکمتهای آن در کانال «مطالب ویژه» آمده است. مانند https://eitaa.com/matalebevijeh/7679 موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست نکاتی در این رابطه مییابید. به این معنا که بودنِ ما یعنی نسبتی با خدا داشتن، خدایی که عین کمال است و پاسداشتِ این بودن از طریق عبودیت، یعنی به منبع کمال مطلق متصل بودن و چنین بودنی را تجربه کردن و با آن بهسربردن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته اگر واقعاً این سخنان را گفته باشند، نوعی افراط در آن است. ولی تا خودتان صوت ایشان را نشنیده باشید، به راحتی نپذیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. این نظریههای شبهه علمی بیشتر ریشه در توهّم دارد. در موضوع آخرالزمان و انتظار فرج باید به متون مقدس دینی رجوع داشت. برای ابتدای امر، مطالعهی کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که روی سایت هست، پیشنهاد میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یا باید به این فکر کنیم که آن افراد رویهمرفته در آن زمان انقلاب حضرت امام را پذیرفته بودند و یا به سعهی اسلام فکر کنیم که برای دیگران نیز جای و جایگاه قائل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بنده چیزی برای گفتن ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مغز انسان، ابزار است که نفس ناطقه آن را جهت تفکرش به کار میگیرد. مثل آنکه نفس ناطقه جهت بیناییاش، چشم را به کار میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمق در آیات و روایات بهترین راهِ تفکر است. موفق باشید
هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست / هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد / هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش نیازار / زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا پنجه میفکن تو چو نمرود / این جسمِ خلیل است که آتش زدنی نیست
خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت / خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم / بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
صد بار اگر دایه به طفل تو دهد شیر/ غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست # مولانا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است و با توجه به این امر: «خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست» و بنا نیست ما در مذاکرات غیر مستقیم با جبهۀ استکبار امیدوار رفع مشکلات از طریق آنها باشیم، این عین سادگی است. قضیۀ ما در این مذاکرات غیر مستقیم، بیشتر نشاندادنِ شخصیت پنهانیِ جریان استکبار است تا همانطور که شهید آوینی عزیز متوجه شده است به جهان دیگری که جهان نظم استکباری نیست، فکر کنیم و به واقع «بیگانه برای تو برادر شدنی نیست». چه اندازه ساده و بیتاریخاند که گمان میکنند بناست استکبار با حفظ هویت استکباریاش تغییر کند. آری! همانطور که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» فرمودند: «با امریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان، و نخواهد دستش را به طرف خلیج فارس دراز کند. (ر.ک. صحیفه امام ج 19 ص 95) آیا این آمریکا در حال حاضر دستش را از آن طرف دنیا به سوی لبنان و به خلیج فارس دراز نکرده است؟ پس در واقع ما در این مذاکرۀ غیر مستقیم رسالت بزرگی را دنبال میکنیم و آن هرچه بیشترنشاندادنِ شخصیت پنهانیِ استکبار است و در این رابطه میتوان گفت که رهبر بصیر انقلاب مانع آن نوع مذاکره نشدهاند. موفق باشید
با عرض سلام و احترام 🌹 و خدا قوتک استاد می خواستم بدونم ما به عنوان یک جوان باید چه کنیم که دچار روزمرگی ها نشویم؟ و در ادامه ما چجوری میتونیم با انقلاب اسلامی و روح آن همراه بشیم؟ التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا تقویت معارف الهی مهم است که سیر مطالعاتی سایت تا حدّی این مسئله را ممکن کرده. و پس از آن تبعیت از رهبری انقلاب به شکلی که حاج قاسم سلیمانی ذیل رهبری خود را دنبال میکردند با آن روحیه فوقالعاده مدارا با مردم و ستیز اساسی با استکبار. از این به بعد «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد» زیرا بالاخره در راه قرار گرفتهایم، و این مهم است. موفق باشید
سلام استاد: نظرتون رو درباره این مطلب می خواستم. سيلى زدن موسى به ملك الموت شيخين در صحيحشان با اسناد خود به ابو هريره روايت نمودهاند كه گفت: ملك الموت براى قبض جان موسى عليه السلام بيامد و به وى گفت: أجِبْ رَبَّكَ! «دعوت پروردگارت را اجابت كن!» ابو هريره گفت: موسى يك سيلى به چهرۀ ملك الموت چنان بنواخت تا چشمش از كاسه بيرون پريد. ملك الموت به سوى خداوند تعالى بازگشت و گفت: تو مرا فرستادى به سوى بندهات كه ميل به مردن ندارد و چشم مرا از حدقه بيرون كرده است! ابو هريره گفت: خداوند چشم ملك الموت را برگردانيد و به او گفت: برگرد به نزد بندۀ من و به او بگو: زندگى را مىخواهى؟! اگر زندگى را مىخواهى دستت را بر پشت گاو نر بگذار، آن مقدار از موهاى بدن او كه در زير دستت پنهان شده است به تعداد هر موئى يك سال عمر خواهى نمود - تا آخر حديث و احمد حنبل اين حديث را در «مسندش» از ابو هريره تخريج نموده است. و در آن اين طور وارد است كه: عادت و دأب ملك الموت اين گونه بود كه براى قبض روح مردم به طور آشكارا مىآمد. پس نزد موسى آمد و وى به او سيلى زد و چشمش بيرون آمد. تا آخر حديث
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان تعجب میکند که کسی با معارف عالیه قرآن آشنا باشد و این تخیّلات را به مردم تحویل دهد و بیچاره مردمی که با این حرفها بخواهند دین اسلام را چنین بپندارند و بپذیرند!!! اساساً مگر ملکالموت جز همان اسمِ قابض حضرت ربّ العالمین است؟ که به تعبیر قرآن در توصیف جایگاه ملکالموت خداوند به رسولش میفرماید: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» (سجده/۱۱) بگو: «فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مىشويد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: جناب استاد نظر شما درباره ترک ازدواج با هدف فعالیت جدی و تماموقت در حوزه مهدویت چیست؟ با سپاس فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: شنیدهام که شخصی از حضرت علی «علیهالسلام» میپرسد که ازدواج بکنم یا نه؟ و حضرت فرموده باشند اگر بخواهی به سیره حبیبم محمد «صلواتاللهعلیهّوآله» عمل کنی، ازدواج کن. و اگر مایلی به سیره برادرم عیسی «علیهالسلام» عمل کنی، ازدواج نکن. با توجه به این امر شاید بتوان گفت که ازدواج، از جهتی به روحیه افراد بستگی دارد و البته اگر چنانچه خطر به گناهافتادن برای انسان باشد، بر او واجب است در حدّ امکان ازدواج کند. موفق باشید
سلام علیکم: سوالی که مدت هاست ذهنم را درگیر کرده و از هر عالمی می پرسم جوابم را نمی دهد، اینکه در بین مرد ها از با تقوا ترین و عالم ترین ها رهبری عزیز و هم چنین علامه حسن زاده و بسیاری دیگر هستن، حال در بین خانم ها از نظر علمی و معنوی علامه حسن زاده خانم ها کیست؟ با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله بانوانی در تراز اساتیدی که نام بردید، کم نیستند. ولی همانند حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» یعنی اسوه زنان عالم تا آنجا که ممکن است در سایه قرار دارند، مگر آنکه چارهای جز همانند حضور حضرت زهرا «سلامالله علیها» در مسجد مدینه و یا حضرت زینب «سلاماللهعلیها» در دربار یزید پیش بیاید. مگر میتوان نقشِ حاجیه خانم امین را در تاریخ خود و یا نقش خانم مرضیه دبّاغ را کمتر از مردان روزگارشان دانست؟ از نظر بنده همسران و مادران شهدا با صبری که پیشه کردهاند، مانند شهیدانشان ره صدساله را یکشبه طی نمودهاند. هم اکنون خواهرانی داریم که در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی بی سر و صدا فعالیتهایی دارند که بعداً معلوم میشود چه اندازه کارهای آنها مفید بوده بدون آنکه حتی نامشان در تاریخ بماند. ولی حضرت صاحبالأمر «عجلاللهتعالیفرجه» به تکتک آنها نظر خاص دارند. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز وقت بخیر: عذر خواهم ببخشید میشه گفت که برای کار بر روی موضوع امام شناسی (مهدویت) پیش زمینه و شرط لازم قبل از ورود به این موضوع ابتدا خودشناسی (معرفت النفس) هست؟ و در این رابطه دشمن شناسی هم ملازم امام شناسی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! معرفت نفس بسیار در امر امامشناسی مهم است. آیت الله حسینی تهرانی در مورد امامشناسی ۱۷ جلد کتاب دارند که در کتابخانه «جامعة المهدی» که یکشنبهها تشریف میآورید هست و میتوانید امانت بگیرید. در مورد شعر بابا طاهر میفرماید:
مو از قالوا بلی تشویش دیرم
گنه از برگ و باران بیش دیرم
اگر لاتقنطوا دستم نگیرد
مو از یاویلنا اندیش دیرم
موفق باشید
سلام استاد: شرمنده مزاحم شدم، چند روز قبل به شما درباره ارسال مقداری دست نوشته گفته بودم، یک فایل ورد هست، میخواستم بفرمایید کجا خدمتتان ارسال کنم و آیا بهصورت چاپی باید بفرستم؟ استاد دعا کنید اخلاق و زندگی ام رنگ و آبروی شهدایی بگیرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به صورت تایپ در آوردهاید که از طریق همین سایت میتوانید کلیات آن را ارسال فرمایید و اگر دستنوشته است، در جلسات شنبه و دوشنبه میتوانید به بنده بدهید. بنده از حضرت ربّ العالمین تقاضا دارم که جنابعالی به آنچه در موضوع اخلاق و زندگی طالب آن هستید، برسید. موفق باشید
به نام خدا: من یک دانش آموز پایه یازدهم هستم که خانوادهام اهل دین نیستند و با دینداری من هم مشکل دارند. علائقم نسبت به علم حقوق خیلی زیاد بود ولی تنها علمی که باعث کمال انسان میشود علوم دینی است و از جایی که نمیخواهم فردی عادی در دین باشم میخواهم در راه خدا و هر خدماتی که بیشتر به مردم عرضه کنم در حوزه علمیه تحصیل کنم نظر شما در این باره چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به علاقه و استعدادتان دارد . راه با برکتی است و زندگی را به صورتی ارزشمند معنا می بخشد. موفق باشید
سلام واحترام: ببخشید من سوالی پرسیدم درباره حجاب و اینکه با مانتوگشاد وروسری بلند میتوان حجاب داشت چون نگه داشتن چادر برای من سخت است و شما پاسخ دادید اصل حجاب درست است و اشکالی ندارد. حالا سوالم این است که با توجه به اینکه برای من حجاب امری درونی است و واقعا اعتقاد قلبی دارم اگر چادر نپوشم آیا این وسوسه شیطان نیست و از خدا دور نمیشوم؟ یعنی اینکه به جای چادر، مانتو مناسب بپوشم از ضعف ایمان من نیست؟ چون واقعا حجاب را قبول دارم ولی با مانتوگشاد و مناسب راحت ترم. اما میگم نکنه گناه کنم؟ و اینکه به من میگن سختی چادر را تحمل کنم که ایمانم بیشتر باشه چیه پس؟ چون واقعا حس میکنم با مانتو حجابم و آرامشم بهتره تا چادر که با بچه گاهی از سرم میوفته و درست بلد نیستم. استاد چکار کنم؟ قضاوت و حرف مردم را چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، حکم خداوند است. وقتی شریعت الهی آن نوع حجاب را جایز میداند ما نباید اگر چنانچه میفرمایید در آن شرایط با چادر به زحمت میافتید؛ سختی بیش از حدّ بر خود تحمیل کنید. آری! وقتی هم می توانید از چادر استفاده کنید، دلیل ندارد که آن را کنار بگذارید! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با نظر به حقیقت آنها جلو برویم، راههای قرب الهی در مقابل ما گشوده خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله. زیرا بالاترین حضور آن است که انسان از خود فانی و به حق باقی شود و این در حقیقت سجود پیش می آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ما فرمودهاند «الیوم، یومُ العمل و غداً یوم الحساب» بنابراین در بهشت، ترفیع درجه نداریم، ولی رفع حجاب، آری. ۲. در روایت داریم شرایطی برای اهل بهشت فراهم میکنند که او حسرتی نسبت به آنچه نیافته است، نداشته باشد. ۳. چیز خاصی در این مورد به نظر بنده نمیرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن وجودی که گفته میشود خداوند عین وجود است یک موضوع فلسفی است و از این دیدگاه، وجودِ همهی عالم از اوست به همان معنایی که جناب ملاصدرا در «برهان صدیقین» متذکر میشوند. آری! وجود مطلق که فلسفه مطرح میکند به یک معنا همان مقام اسم «الله» است که در دین مطرح میشود از آن جهت که حضرت «الله» خالق کلّ شیئ هستند و به عنوان اسم «الله» در متون دینی مطرح میشود که در عین حال، جامع جمیع اسماء میباشند. وجود مطلق هم به عنوان «بسیطالحقیقه»، کلّ الاشیاء است. این معنا از وجود، یک مفهوم است، ولی اسم «الله»، نورالسموات و الارض است. موفق باشید