سلام استاد گرامی: در مورد حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» بسیار شنیدهایم ولی همیشه برای بنده این سوال هست که واقعاً چرا خداوند به آن حضرت آن طور که شایسته شأن آن حضرت باشد، کمک نکردند؟ به طوری که گویا دشمنان آن حضرت پیروز شدند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً به نکته بسیار دقیقی اشاره میکنید بخصوص که در قرآن هم داریم: «وَ لِلهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ» و از این جهت هرگز نباید حضور تاریخی حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» را طوری گزارش داد که از حضور حماسی و انقلابی و تاریخیِ آن حضرت غافل شود. اخیراً عرایضی تحت عنوان «نظر به حضور تاریخی حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در خطبه فدکیه» شده است که ذیلاً متن آن گفتار و لینک صوت آن تقدیم میشود. موفق باشید
* نظر به حضور تاریخی حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در خطبه فدکیه
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ»
* درک ظرفیت تاریخی و هنر حضرت زهرا«سلاماللهعلیها»
۱. از حضور حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در مسجد مدینه و طرح آن خطبه با آن محتوای خاص، متوجه میشویم چگونه حضرت متوجه ظرفیت تاریخی شدهاند که با اسلام شروع شده و جریان سقیفهساز از آن غفلت داشت. درک ظرفیت تاریخی، هنر بزرگ اولیاء الهی است که متوجه میشوند شرایطی پیش آمده تا بگویند «آنچه را باید بگویند». مهم نیست که بسیاری نشنیدند، ولی بالاخره آنچه باید گفته میشد، گفته شد.
*تاریخی توحیدی و انتظار حقیقی در وارستگی انسان
۲. درک تاریخی که با اسلام و توحیدِ خاص اسلامی شروع شود، انسان را منتظر گشایشهایی نسبت به خود و دیگران میکند و این است معنی وعده رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» که به زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» خبر دادند: «مهدی امت، از ما است». و در جای دیگر میفرمایند: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی، مِنْ ولد فَاطِمَة؛»
*چرا باید به آینده انقلاب اسلامی امیدوار بود؟
۳. اگر حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در آخرین کلمات خود در آن خطبه فرمودند: «فَاعْمَلُوا إنَّا عَامِلُونَ وَ انتَظِرُوا إنَّا مُنتَظِرُونَ» شما انجام دهید آنچه را میتوانید انجام دهید، ما نیز آنچه را میتوانیم انجام میدهیم، شما منتظر باشید، ما نیز منتظر خواهیم بود. با این جمله خواستند آنان را متوجه نگاه خود به آینده تاریخی کنند که با اسلام پیش آمد و پس از آن کلمات، اشاره به وعده خداوند کردند که فرموده است: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون» (شعراء/227) بدین معنا که مقابله هر جریان با مسیری که با اسلام شروع شده است، به شکست و ناکامی میانجامد و این است راز امیدواری ما به آیندهای که با انقلاب اسلامی شروع شده، هرچند استکبار با تمام قدرت مقابل آن ایستاده.
*باز نظر به سیره حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و گفتگو از اسلام در قالب انقلاب اسلامی
۴. در این زمانه این مائیم که باز باید به حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» رجوع نماییم و به گفتگویِ آن حضرت در مسجد مدینه و توجهدادن به تاریخی که دیروز، با اسلام در مقابل جاهلیت گذشته شروع شد توجه کنیم و امروز در همان راستا در مقابل جاهلیت مدرن به تاریخی نظر داشته باشیم که اگر هزاران مانع در مقابل خود دارد، ولی به جهت حقّانیت این تاریخ یعنی انقلاب اسلامی، هرگز امید در ما نمیمیرد زیرا بالاخره: «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً».
*مطالبهگری و اعتراض، آری، ولی اغتشاش و براندازی، نه!
۵. اگر آقای سلیمان کتانی نام کتاب خود را «فاطمه زهرا، زهی در نیام» گذاردند، خواستند بفرمایند حضور فاطمه «سلاماللهعلیها» یعنی اعتراض بر هر انحرافی که جامعه را از اصالتهایش جدا میکند. اعتراضی در بستر گفتگو و تبیین و نقدی متفکرانه و عالمانه و تذکر به افقی که با اسلام پیش آمده است. این اعتراض غیر از اغتشاشات بیریشهای است که جریان براندازِ آمریکایی- اسرائیلی در عین بیریشهگی، بدان دامن میزند و خود را گرفتار انواع ناکامیها و افسردگیها میکند.
*غفلت از حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و تحجّرِ وهّابیگری
۶. با سقیفه راه آیندهای که اسلام میتوانست بپیماید، گم شد و حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در خطبه خود متذکر آینده و تاریخی شدند که با اسلام پیش میآید وگرنه بدون تذکرات حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» میتوان همچنان در تاریخ جاهلیت بود و در عین حال به ظاهر عبادات اسلامی مشغول گشت.
*غفلت از «غدیر» و نفیِ «دیگری»
۷. در غدیر، سیاست و حاکمیت نظر به وجود متعالی انسان دارد، تا انسانها هر کدام به حکم «الْمُؤمن مِرآتُ الْمُؤمن» آینه دیگری شوند و با غفلت از غدیر یعنی با غفلت از وسعت انسانی که امام علی «علیهالسلام» میتواندآینه انسانیت او باشد، روحیه نفی دیگری و روحیه تکفیری جایگزین آن شد، روحیهای که هیچ فهمی از دین جز فهم محدود خود را نمیپذیرد.
*مقابله با جاهلیت دوران و پذیرفتن هزینههای آن
۸. حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» با درک عظمت اسلام و نحوه ادامه آن با انسانی معصوم، متوجه شدند از مأموریت تاریخی خود نباید غافل شد هرچند مقابله با جاهلیت دوران، چه در امروز و چه در دیروز بیهزینه نیست، مأموریتی که در این روزها بسیجیان و نیروهای انتظامی با درک هزینه از دستدادن جان، آن را به جان خریدند و خدا میداند به خوبی میدانستند با مادرِ معنویشان حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» محشور میشوند و این را چون قبل از شهادتشان درک کرده بودند این اندازه نسبت به شهادت بیقرار بودند. گواه ما، مادران و همسران شهدای امنیت است.
*درک تاریخ توحیدی و تأکید بر «مقاومت»
۹. مشکل جریان سقیفهسازان، همان بیتاریخی است و گرفتاری در اکنونزدگیِ دوران جاهلیت و غفلت از تاریخی که با اسلام شروع شده بود، امری که حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» متذکر آن بودند. همانند جریان اغتشاشگر این دوران که در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده تا انسان را معنا ببخشد، حاضر نیست و همانطور که زهرای مرضیه و حضرت علی «علیهماالسلام» در مقابل آن جریان کوتاه نیامدند، انقلاب اسلامی بر تأکید بر وجه الهی و فطری انسانیِ انسانها در مقابل این جریان کوتاه نخواهند آمد.
*مشکلاتی که امکان عبور از آن بود
۱۰. با غفلت از تذکرات حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و توجه به افقی که با اسلام پیش آمده بود، جامعه آن روز مسلمانان با اموری روبهرو شد که امکان آن را داشت تا با آن مشکلات روبهرو نشود، امری که بحمدلله جامعه تشیع امروزین با بصیرت لازم متذکر آن شد و در همه مراحل انقلاب اسلامی در مقابل فشارهای بیرونی و سقیفهسازانِ درونی ایستادگی و مقاومت کرد. باشد که به حکم «بَشِّرِ الصّابرین» نتایج صبر و مقاومت خود را در افول استکبار جهانی نظاره کند.
إنشاءالله. به امید آیندهای که مردم ما پاداش «صبر» و «مقاومت» خود را به بهترین نحو بچشند.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
https://eitaa.com/matalebevijeh/12429
سلام: چند وقتیست در به در دنبال شرحی، تفسیری میگردم که بشود از آن آیههای قرآن یا دعاها یا نهجالبلاغه و یا به هرحال متونی که از معصومین باشد رو شرح بدهند. خستهام از اینکه قرآن میخونم ولی نمیدونم واقعا چی میگه. دنبال فهم قرآن هستم که البته میدونم طبعا آسان نیست. دعا میخونم همینطور، احادیث و... اما چاره چیست!؟ تا کنون ۲۳ سال از خدا عمر گرفتم اما هنوز درکی از قرآن و نهجالبلاغه و سایر ادعیه و اینکه چه میگویند ندارم. مسیر طولانیست و عمر دنیا کم و یک بار بیشتر فرصت زندگی نداریم. در حالیکه اینا محتوای اصلی ما هستند برای رسیدن به حقیقت ولی نمیدونیم چطور باید بخونیم و استفاده کنیم و بفهمیم. خواستم تفسیرالمیزان شروع کنم منتها گیر آوردن کتابش در شرایطی که هستم فعلا سخت هست و اینکه نمیدونم چقدر اصلا میتونم با این تفسیر پیش برم. از طرفی میدانم که جانم بیشتر و بالاتر از کتب متفکرین و... میخواد (در عین اینکه دارم میخونم) اما از طرف دیگر ذهن جاییرو قد نمیده. چرا که نمیدانم چه بخوانم که پاسخ جانم باشد و چگونه بخوانم. در این مورد راهنمایی بفرمایید. ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین دغدغهها، بحثهای مطرحشده در سیر مطالعاتی سایت پیشنهاد میشود تا آرامآرام کاربران محترم را به سوی قرآن و نهجالبلاغه و روایات سوق دهد. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر شما: برداشتم از دنبال کردن مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و امام خمینی را در نکات زیر خلاصه کرده ام، ممنون میشوم ایرادات و نکات تکمیلی را بفرمایید: بسم الله الرحمن الرحیم ۱. انقلاب اسلامی تجلی اراده خدا در این تاریخ است. ۲. خداوند عین هستی است و از هستی، هستی صادر می شود. ۳. خداوند در قید زمان و مکان نیست. انقلاب اسلامی نیز، مرزهای زمان و مکان را درنوردیده است. ۴. انقلاب اسلامی مسیری است که از غدیر، بلکه از بعثت، آغاز گشته و به ظهور منتهی می شود. ۵. قبل از تجلی اسمی از اسماء الله، انسان مسوولیتی نسبت به آن ندارد و مخاطب آن اسم نیست، اما پس از ظهور آن اسم، انسان با اختیار و انتخاب خویش، آیینه ای از این اسم میشود. خواه مکدر باشد و نور را پس زند، خواه صیقلی باشد و همه نور را یکجا از آن خود کند. ۶. انقلاب اسلامی به حکم «هو الاول و والاخر»، ازلی و ابدی است. شاید منظور سید شهیدان اهل قلم، از «کرانه وجود» نیز همین باشد که «ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ابدی و ازلی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.» ۷. شهدا با درک این چنین ، مرزهای زمان و مکان را در نوردیده و از یک سو با شهدای صدر اسلام، و از دیگر سو با شهدای وقت ظهور، بل؛ رجعت، احساس یگانگی کرده اند. ۸. انقلاب اسلامی مثل هر امر وجودی و مجرد دیگری، هر ماهیت و وجودی را که جز جنس خود (وجود) نیست، پس میزند. شهید دیالمه میفرمایند: «هر از گاهی انقلاب موجی میزند و زباله هایش را بیرون می اندازد.» ۹. مسوولیت و نقش تاریخی هر فردی، بنابر تقدیر الهی در آن تاریخ، رقم میخورد. قبل از بعثت، مسوولیت ابوطالب ها، با بعد از آن تفاوت داشت و نیز مسولیت و نقش عمارها، قبل و بعد غدیر، و نیز مسولیت و نقش عباس بن علی ها، قبل و بعد از کربلا، و نیز مسولیت و نقش مطهری ها و سلیمانی ها، قبل و بعد از انقلاب... و این تجلی های پی در پی و نقش های به ظاهر متفاوت، اما در باطن، یگانه را بروز میدهد. «جلوه کند نگار من، تازه به تازه، نو به نو / دل برد از دیار من، تازه به تازه، نو به نو» ۱۰. آنگاه که اسم مرید خداوند به صحنه می آید، آزادی و اختیار انسان نیز، ذیل این اسم، تجلی میابد. به عبارتی خداوند، تقدیر انسانها را به دست خود انسانها رقم میزند. در بستر ظهور تقدیری جامعتر، یا همان اجتماع. «ان الله لایغیرما بقوم حتی لا یغیر ما بانفسهم» ۱۱. هر سیر توحیدی نیاز به زعیمی دارد، که در سفر از خلق بسوی خلق با حق، آنهایی را که عزم سفر دارند، با وِلایت و وَلایت، تا سرچشمه خورشید برساند. من به سرچشمه خورشید، نه خود بردم راه ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد و حضرت روح الله در چنین زمانه ای، زعیم امتی است که روح خدا را در او دیدند و با او بسوی «الله»، رهسپار گشتند. ۱۲. هر حرکت توحیدی ظاهری دارد و باطنی، «هو الظاهر و والباطن». واگر علمدار اسم ظاهر انقلاب اسلامی، حضرت روح الله هست، علمدار اسم باطن آن، مقام معظم رهبری است. که او مامور به تنزیل بود و این مامور به تاویل. ۱۳. هنگامه طلوع، وقت تفکری انتزاعی درباره نور نیست. فقط باید خاموش بود و ناظر. ناظری که نور را محیط بر خود میبیند، با آن متحد گشته و یکی میشود. دیگر نه نور بر او سبقت دارد و نه او بر نور. این نسبتی است که شهدا با انقلاب اسلامی یافته اند. شهدا با انقلاب، تعریف می شوند و انقلاب با شهدا. دوئیت و بینونیتی در کار نیست. ۱۴. نسبت شهدا با امام و رهبری، دلدادگی است. اما نه یک دل و یک دلبر. بلکه از هر دو سو چنان جذبه ای به یکدیگر دارند، که از هر ولیجه ای در این راه دل میکنند. اگر تنها وصیت شهدا، تنها نگذاشتن امام و رهبری است، آرزوی امام نیز، چنین است: «خدایا مرا با بسیجیانم محشور گردان» و این معجزه انقلاب اسلامی است.: ظهور عشق در زمانه ای که همه چیز هست، جز عشق. ۱۵. و اینک ماییم و انقلاب اسلامی و شهدا: اگر نسبتمان استدلال و بحث و اغنا باشد، در تاریکستان خویش، فرو میمانیم. و اگر ناطر خلوت شهدا و انقلاب و دلدادگی آنها با زعیم دوران باشیم، خویش را فانی در این سیر میابیم. من خس بی سرو پایم که به سیل افتادم او که میرفت، مرا هم به دل دریا برد. والسلام علی من اتبع الهدی
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به تکتک نکاتی که فرمودهاید، کار مشکلی است. ولی بحمدلله متوجه نکات خوبی شدهاید و چه خوب است که کاربران محترم نسبت به نکاتی که مطرح شده توجه لازم را بنمایند. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: می خواستم بدانم که چه فرقی میان جادوگرانی که روی قوه خیال مردم اثر میگذارند با پیامبر (ص) که تصرف می کند در قوه خیال مردم وجود دارد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبران در کنار منوّرکردن و به فعلیتآوردن استعدادهای قلب و عقل، خیال انسان را نیز منوّر میکنند تا متأثر از عقل و قلب باشد، برعکسِ جادوگران که انسانها را گرفتار توهّمات خیال میکنند. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» سری بزنید. موفق باشید
سلام علیکم: خدا قوت! بنده دو صوت بازخوانی تقابل حجاب و آزادی، چرا!؟ را با دقت گوش کردم. انصافا راهگشا بود و خیلی از ابهامات فکری بنده را حل کرد و ذهنم نسبت به این مسئله شفاف تر شد. بالاخره خدا رو شکر این حوادث اخیر بهانه یا فرصتی شد تا نظر شما رو در مورد حجاب و آزادی بدانیم. انصافا از دید حضوری و فطری و ماوایی نگاه کردن به حجاب هنر می خواهد. اما استاد عزیز، حرف بنده این است که اگر بشود ما ولایت فقیه را تشخیص، تعیین و معرفی اولویت ها تعریف کنیم. بعد از اتمام جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و پذیرش قطعنامه توسط امام (ره)، خود امام عزیز ما باب جدیدی برای ما گشودند و فرمودند الان اولویت و جنگ، جنگ بین فقر و غناست! اگه بشه سخنرانی های های امام و رهبری را رصد کرد اولیت های یک نظام اسلامی و مردم را عدالت اجتماعی، رفاه نسبی، مبارزه با فساد، فقر، تبعیض، ویژه خواری، رانت خواری، عدم شفافیت و... می دانند. به پشتوانه ی مجموع حرف های رهبری به نظر بنده مسئله ی حجاب، مسئله ی اصلی کشور نیست! کشور نیاز به یک اصلاح ساختار اداری _ اجرایی دارد. خود شما بهتر از بنده واقفید که قسمتی از این بدحجابی ها ریشه اعتراضی دارد به نحو حکمرانی در کشور به خصوص در مسئله اقتصاد و تورم، اشتغال، ازدواج، مسکن و... به نظر بنده این مسئله فقط در باب فرهنگ و فکر حل نمی شود! سیاسیون و مسئولین هم باید درد دل مردم رو بشنوند و پیگیر شوند! آیا نباید نخبگان ما ذیل گفتمان جنگ فقر و غنای امام که ولی فقیه است، فکر کنند و حرکت کنند!؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همینطور است که میفرمایید. ولی باز به این نکته نیز بیندیشید که انسان باید در جای دیگر احساس غنا بکند تا از بیماریِ حبّ دنیا نجات یابد. اینجا است که باید به انسان و ابعاد روحانی او از جمله آزادی و انتخاب او پرداخت. و این وظیفه امثال ما میباشد و البته وظیفه دولتمردان، شکلدادن به جامعهای است که امکان تجاوز به حقوق سایرین نباشد. و ما در هر دو مورد البته کوتاه آمدهایم و همین امر موجب شده است که نه عدالت را دوست میداریم و نه متوجه زیباییهای آن عدالت هستیم. عدالتی که تنها در یک بستر معنوی که انسان احساس غنا بکند، خود را به زیبایی مینمایاند. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد طاهرزاده ی عزیز اینجانب صوت دو جلسه ی آزادی و مردم جنابعالی را گوش دادم و به نظرم رسید استاد طاهرزاده جلسه ی دوم خلاف جلسه ی اول به آزادی فکر نمی کردند و هرچه می گفتند هرچه بود غیر از آزادی. به نظر می رسد سخن گفتن از آزادی، این فرزند دنیای مدرن نیازمند جسارتی است همانطوری که زمانی که از علم سخن می گوییم علمی که به هرحال تصرف طبیعت است. به نظر می رسد شما از آزادی پریدید و اصلا آزادی فرصتی بروز پیدا نکرد. در شوروی جز به تکنولوژی و ایدئولوژی و سیاست به چیزی اعتنا نشد و با این توجه گزینشی و بی اعتنایی به روح و تفکر، نظام بلشویکی از درون تهی و مستعد فروپاشی شد. همان طور که شما در جلسه ی اول اشاره کردید اگر به نسبت آزادی و مردم توجه نشود آینده ی انقلاب در خطر است و اگر منصف باشیم در علم نمی توانیم گزینش کنیم یعنی شرکت دانش بنیانی که جهادی در حال کار است در نهایت یک طرف آن آلودگی محیط زیست است اما راهی جز دانش بنیانی ما نداریم در نسبت با آزادی هم نمی توان گزینش کرد و باید جسارت رو به رو شدن با آزادی را داشت نمی توان آزادی را گزینش کرد یا تقلیل داد یا جنبه هایی از آن را نادیده گرفت به نظر می رسید بعضی جاها شما آزادی را با عرفان تفسیر می کردید و به دشت کربلا می زدید. کربلا ارزشمند است اما در قصه ی آزادی آیا شما جسارت این را دارید که کربلایی عمل کنید و آزادی را بپذیرید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در جلسه دوم معنایی از آزادی در نگاه آقای دکتر داوری به میان آمد به آن معنا که آزادی با پیروی از میل و هوس متفاوت است و مربوط به انسانهایی است که بنای حضور در راهی را دارند که در پیش است. از این جهت نکته زیر که برگرفته از نگاه جناب آقای دکتر داوری است خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
مشکل اینجا است که کمتر متوجه هستیم اصل و آغاز توانایی، نخواستن است. آن کس که محکوم امیال سرگردان خود میباشد نباید پیروی از امیالی که نمیتواند آنها را نخواهد، آزادی بگذارد، در حالیکه به «بودنِ» اصیل خود نظر ندارد تا به چشماندازهایی نظر کند که او را در نخواستنهایش توانا کرده است. معلوم است آنهایی که آزادی را پیروی از امیال خود پنداشتهاند، اهل راهپیمودن نیستند و مردمیبودن نظام اسلامی به معنای مانع نبودن آن نظام است در مقابل مردمی که اهل راه و اهل راه پیمودن هستند، این است آن فرهنگی که باید در بستر آزادی آن را بزرگداشت و مورد توجه قرار داد تا انسانها به «بودنِ» اصیل خود نظر کنند. آیا ما نباید سخنگوی تاریخی باشیم که آزادی انسان را به این معنا مدّ نظر آورده و منتقد موانع حضور این نوع از آزادی باشیم؟ اگر سخنگوی تاریخی نیستیم که آزادی انسان را به معنای ظهور امکاناتی که او مدّ نظر دارد، محترم میشماریم، در هیچ کجای این عالم نیستیم.
سلام علیک و رحمت الله: با آرزوی توفیق روز افزون برای شما. با توجه به رشته تحصیلی شما آیا تا به حال به این نتیجه رسیدهاید که از قدمت بشر کنونی چند سال است که میگذرد و حدیثی دیدم از امام جعفر صادق که قبل از نسل کنونی خداوند ۶ یا ۷ نسل آفریده که ظاهرا همه منقرض شدهاند و استخوانهایی پیدا شده که تا یک ملیون و بعضا تا ۴ ملیون سال قدمت دارد اما آلمانها به این نتیجه رسیده اند که دی ان ای آنها با بشر کنونی فرق دارد اگر وجود آنها قطعی است هدف از خلقت آنها چه بوده با اینکه به مرز حیوانات بیشتر نزدیکند تا انسان کنونی و حتی از روی جمجمه آنها بدست آورده اند که حجم مغز آنها حدود ۳۵۰ گرم بوده است و مسلما بحث خلیفه اللهی در مورد آنها مطرح نبوده. جزاک الله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است و از نظر زمینشناسان نمیتوان گفت حضور اولین انسان تا امروز چندسال بوده است و آن نظریهای که مدعی است انسان از نسل انسانهای میموننما بوده؛ کاملاً از نظر زمینشناسان ردّ شده است. عرایضی در جلسۀ سوم شرح سوره «سجده» در این رابطه شده استhttps://lobolmizan.ir/sound/1250?mark=%D8%B3%D8%AC%D8%AF%D9%87#sound-row-4607 . بهترین نظر همانی است که ما متوجه شویم اولین انسان حضرت آدم بودهاند که در ضمن اولین پیامبر نیز همان اولین انسان است. موفق باشید
سلام و رحمت: مطالعه پرسش و پاسخهایتان درباره عرفان عملی، چنین مینماید که میان اهل کرامات و اهل عرفان تفاوت قائل هستید. بهطوری که امثال مرحوم شیخ رجبعلی را از دسته اول و امثال مرحوم قاضی را از گروه دوم دانستهاید. در صورتی که بسیاری از زبدگان عرفان از جمله همین آیت الحق قاضی و امثالهم، کرامات عدیده داشتهاند؛ مشهور در این میان مرحوم بهجت است! آیا صرف کرامت داشتن یا نداشتن را ملاک درستی یا اشتباهی مسیر اشخاص قرار دادن کار اشتباهی نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که ملاحظه میکنید صرف کرامتداشتن و یا نداشتن، ملاک درستیِ راه نیست؛ ملاک درستی راه، حضور در شریعت محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» در عقاید و اخلاق و احکام است. آنچه هست باید متوجه باشیم هر اهل کرامتی را نمی توان اهل عرفان به معنای حضور توحیدی نامید و این امر را میتوانید در یکی از پاورقیها مفصل کتاب «آیت الحقّ» که جریان رجوع مرحوم شیخ رجبعلی خیاط به آیت الله قاضی را نقل میکند ملاحظه فرمایید. موفق باشید
سلام به استاد محترم: با تبریک به جهت حلول ماه مبارک رجب و آرزوی توفیق جنابعالی در این ماه، حقیقتش احساس میکنم باید با روحیهای بهتر از روحیههای قبلی وارد این ماه عزیز بشوم. چون از یک طرف احساس میکنم در دنیا خبرهایی است که در این ماه رجب میتوان به توفیقات بیشتری دست پیدا کرد ولی از طرف دیگر نمیدانم چه کار کنم؟ فقط میدانم گویا خبری هست. پیش خود گفتم شاید این موضوع را با شما در میان بگذارم به امید آنکه راهی گشوده شود. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله و به لطف الهی متوجه امر مهمی شدهاید. آری! به همان معنایی که جناب مولوی میفرماید: «بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری / هر روز مرا تازه خدای دگری هست»، باید از خود پرسید خدای بعد از اغتشاشات اخیر در نسبتی که باید با خود و با خدا و با انقلاب اسلامی داشته باشیم، کدام خدا است؟ اینجا است که باید نظر به انوار و جلوات خدایی داشت که به زیباترین شکل به میدان آمد و حیله دشمنان انقلاب را که به بهانههای پوچ خواستند ضربه اساسی بزنند، خنثی کرد و ما در این ماه مبارک رجب با انگیزه رجوع به شأن خدای این زمانه میتوانیم ماه رجب خود را آباد و آبادتر کنیم و در همین رابطه متن سخنانی که اخیراً عرض شده است تحت عنوان «ماه رجب و نظر به نیّت امروزین ما» خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
ماه رجب و نظر به نیّتِ امروزین ما
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ»
سلام و صلوات بر امامی که انسانیت را در بحرانیترین شرایطِ تاریخی مدّ نظر قرار دادند تا هرکس در هر زمانهای که هست، بیشتر به خود آید و از خودبیگانگی فاصله بگیرد، بهخصوص در تاریخی که تاریخ بحران انسانیت و بیمأوایی او میباشد. با تبریک نسبت به میلاد حضرت باقر «علیهالسلام».
1- اولین نکتهای که باید در این زمانه در ماه رجب بدان فکر کرد، انگیزه و نیّتی است که باید با ورود در این ماه در خود زنده نگه داریم و از خود بپرسیم راستی را! ما در اعمال این ماه به دنبال چه چیزی باید باشیم تا همچون حضرت زهرای مرضیه و حضرت علی مرتضی «سلاماللهعلیهما» که با عبادات خود متوجه حضور اسلام در تاریخِ پیش رو تا ظهور حضرت مهدی «عجلّاللهتعالیفرجه» شدند، به حضوری نایل شویم که افقِ در پیش رویِ امروزینمان که همان انقلاب اسلامی است، برایمان گشوده و گشودهتر گردد. در این راستا است که باید به راز عبادات طولانی حضرت زهرا و حضرت علی «علیهماالسلام» فکر کرد تا اعمال ماه رجب برای ما شیرین و شیرینتر گردد.
۲. آیا میتوان در این ماه به درک خود، ذیل اراده الهی نظر کرد، به آن صورتی که شهدا بدان نایل شدند؟ و فهمیدند چگونه باید عمل کنند تا خود را در قبضه اراده الهی به سوی حقیقت جلو و جلوتر ببرند؟
۳. رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودند: ماه رجب، ماه استغفار و ماه من است و نیز فرمودند: ماه رجب، «رجبُ الأصب» است یعنی ماه جاریشدن رحمت خداوند. آیا توانستهایم با معناکردنِ استغفار در این ماه، خود را در معرض و در فضای رحمت الهی قرار دهیم؟ رحمتی که ما را فرا گیرد و با امیدواری نسبت به آیندهای که با انقلاب اسلامی در پیش داریم از هرگونه پوچی و افسردگی برهاند؟ [1]
۴. به ما فرمودهاند در این ماه ذکر «اَستَغفِرُاللهَ وَ اَسئَلُهُ التَوبَهَ» را زیاد تکرار کنیم بدین معنا که از یک طرف از حضرت پروردگار درخواست داریم که با نور غفران خود، موانع رجوع به خودش را در ما برطرف نماید و از طرف دیگر از او رجوعش به جان خودمان را طلب میکنیم تا مطابق شأن این زمانه، به ما نظر کند و جان و قلب ما متوجه حقیقت این زمانه در آینههایی شود که به ظهور آمدهاند، به همان معنایی که فرمود: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ»(الرّحمن/29). خدا را در شأنِ توجه به ما در این حوادث بیابیم.
۵. آیا درک مشروعیت نظام اسلامی با فهم معنای انسان که بنا دارد از تاریخ سکولاریته خارج شود، همان درک رجوع خداوند به بشریت در این زمانه نیست تا استغفارهای ما معنای حقیقی خود را به خود بگیرد؟ از او تقاضا میکنیم تا هر مانعی که موجب میگردد حقیقت این انقلاب را درک نکنیم و در نتیجه یا گرفتار غربزدگان شویم و یا سرگردانِ متحجّرین، از ما برطرف کند.
۶. رعایت آداب ماه رجب میتواند عامل رسیدن به شعوری باشد، ماورای علمهای آموختنی، یعنی رسیدن به شعور و علوم لدنی و علم حضوری، با رجوع به ادعیه، بهخصوص ادعیه ماه رجب. لذا همواره باید در درون ادعیه این ماه منتظر شعور و فهمی باشیم که ما را از جهان غربزدگی به جهانی وارد کند که انقلاب اسلامی بدان اشارت دارد و میتواند مشکلات امروزین و فردای ما را در درون خود مرتفع نماید. این است مرز دیانت واقعی و بیدینیِ پنهان.
۷. آری! ماه رجب، ماه زندهنگهداشتنِ دینداری واقعی است تا گرفتار دینداریِ تکراری و فرسوده نباشیم و لذا از یک طرف نسبت به خودبینی خود استغفار میکنیم و در ادامه از طرف دیگر با ذکر «وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» رجوع او را نسبت به خود طلب میکنیم تا ما را به دامان گشوده خود راه دهد، برای درک راستی و درستی که پس از آن استغفار برای انسان پیش میآید. در دل رجوع او به ما است که همچون حضرت حق، انسانیت انسانها را پاس میداریم، و اگر در این زمانه با دلسوزی لازم و گشودگی نسبت به انسانیت انسانها به خوبی حاضر باشیم، بهرهای که باید از ماه رجب ببریم، نصیب ما خواهد شد، إنشاءالله.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
https://eitaa.com/matalebevijeh/12739
[1] - رهبر معظم انقلاب اخیراً در سخنان خود با مداحان تأکید فرمودند: « آن چیزی که ملت را نگه میدارد «امید» است و «وحدت».(22دیماه)
با سلام: شما در برهان صدیقین میگویید که خداوند وجود مطلق است. اگر خدا مطلق است، پس باید کمالات یک مورچه را هم داشته باشد. سوال لطفاً بفرمایید که کمالات یک مورچه مثلاً چه چیزهایی است؟ و چه چیزهایی مربوط به مورچه است که مربوط به خدا نیست (مورچه به عنوان مثال بود) با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند کمال مطلق است و هر آنچه کمال محسوب میشود او آن کمال را به صورت مطلق دارد. مورچهبودن به خودی خود کمال نیست. موفق باشید
با سلام: درباره حدیث «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف» آیا خداوند نیازمند معرفی است؟ آیا خواستن خداوند محدود کردن خداوند نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار مفصل صورت گرفته است از جمله در «فصّ آدمی» که جناب ابن عربی در «فصوص الحکم» مطرح کردهاند که خداوند در آینه مخلوقات، وجهی از حضور خود را احساس میکند و یا به تعبیر بعضی از اساتید، حضور خود را در مخلوقات میچشد. موفق باشید
عرض سلام و آرزوی سلامتی برای استاد عزیز و گرامی: بنده مشکلی یا میشه گفت رذیله ای دارم که خیلی داره اذیتم میکنه و اونم اینه که با اومدن مهمون به خونمون راضی نیستم و دوس دارم بیشتر واسه خودم خلوت داشته باشم و به برنامه های خودم برسم، مهمون اگر یه روز بمونه خوبه اما با مهمونهایی که میان ۲ هفته یا یک ماه خونمون میمونن بیشتر مشکل دارم، دو تا خانواده هستن که اومدنشون خونه ما اینجوریه و میان مدت زیادی میمونن و شاید اومدنشون هم همزمان باشه و توی این مدت زیاد ما ۲ تا خانواده مهمونمون باشن، حالا این موضوع روح و روان منو اذیت میکنه نمیخوام باعث بشه خللی در بندگیم ایجاد بشه بخاطره این عدم رضایت از اومدن مهمون، شما بفرمایید رفتار درست که مورد رضای خدا باشه چیه؟ ممنون از راهنمایی و وقتی که اختصاص میفرمایید. خداوند یار و نگهدار همیشگی شما استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه آنکه باید به میهمان احترام گذاشت، اینطور نیست که زندگی خود را بهکلّی در اختیار به اصطلاح آن نوع میهمانها قرار دهیم. باید در عین احترام به آنها برایشان روشن شود که خودتان برای زندگی خود برنامه دارید و سعی کنید برنامههای خود را داشته باشید تا آنها متوجه باشند بالاخره میهمان یکی دو روز است. موفق باشید
سلام علیکم: در کتاب آشتی با خدا فرمودین که «کسی با دنیا آرام نمیشود و آرامش فقط با خدا فرا میرسد». مسیر بندگی هم که آرامشی ندارد و همه اش اضطراب است؟ مانند خوف از خدا، ترس از رانده شدن از سوی خدا، درگیری قبل از گناه، دلهره بعد از گناه و ... این نوع اضطراب که آرامش را به هم میزند چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیر بندگی، مسیر اعتماد به راهی است که خالق ما و خالق عالَم در مقابل ما گذاردهاند و از این جهت انسان در زندگی خود وقتی رعایت دستورات الهی را بکند، سرگردان و مضطرب نیست و آن خوفی هم که در مسیر بندگی پیش میآید خوف از آن است که در بهرهمندیهای حضور در دیانت خود کوتاهی نکنیم و این غیر از اضطرابی است که اهل دنیا نسبت به دنیایی که هرچه میدوند به آن نمیرسند؛ برایشان پیش میآید. موفق باشید
با سلام و روز بخیر: من ان شاءالله در نظر دارم سیر مطالعاتی استاد طاهرزاده را شروع کنم. در لیست پیشنهادی برخی از کتب را به همراه سی دی نوشته اند. فایل کتاب ها که در سایت هست برای تهیه سی دی ها چگونه اقدام کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد با جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید
سلام علیکم: محضر جناب استاد طاهرزاده طاعات و عبادات قبول. لطفا تفاوت و وجه اشتراک تمرکز، تفکر، تعقل و توجه رو بفرمائید؟ ممنون میشم جواب و با ذکر جزئیات و مثال توضیح بفرمائید. تفصیل: اینکه در مکتب معرفت نفس توصیه به توجه به نفس شده و گفته شده انسان توجهش به هر ساحتی معطوف بشه بعد از مدتی خودش رو در اون ساحت خواهد دید و فطرتش باز خواهد شد به چه معناست؟ تمرین این توجه به من حقیقی و تمییز اون از تمرکز و تفکر و تعقل چه جوریه؟ متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این نوع موارد مفصل است. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إنشاءالله زمینه تفکر در این موارد را میگشاید. موفق باشید
سلام: چطور ممکنه کسی پا در کفش خدا کنه یا طلب چیزی رو داشته باشه که اختصاص به خداوند داره؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر حضرت حق، خودش آنچه را به خود اختصاص دارد عطا کند، باز خودش عطا کرده. خود خداوند میفرماید: «عَبْدِي أَطِعْنِي أَجْعَلْكَ مِثْلِي، أَنَا حَيٌّ لاَ أَمُوتُ أَجْعَلُكَ حَيّاً لاَ تَمُوتُ، أَنَا غَنِيٌّ لاَ أَفْتَقِرُ أَجْعَلُكَ غَنِيّاً لاَ تَفْتَقِرُ، أَنَا مَهْمَا أَشَاءُ يَكُونُ أَجْعَلُكَ مَهْمَا تَشَاءُ يَكُونُ.» بنده من، مرا اطاعت كن تا تو را مانند خود سازم. همان طورى كه من زنده هستم و نمىميرم تو هم هميشه زنده باشى. همان طورى كه من غنى هستم فقير نمىشوم تو هم هميشه غنى باشى. همان طورى كه من هر چه را اراده كنم مىشود تو را هم همين طور سازم. موفق باشید
سلام استاد،...
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر سری به آخرین مطالب «کانال مطالب ویژه» بزنید إنشاءالله نتایجی که مورد نیاز هست، مییابید. موفق باشید
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی: سوال بنده این است که چگونه از تقدیراتی که خداوند برای ما در نظر گرفته راضی شویم؟ من آنقدر در مشکلی که از نظر جسمی برایم ایجاد شده فرورفته ام و از نظر ذهنی درگیر آن هستم که تمام فرصت های زندگی را دارم از دست می دهم و نمی دانم چگونه از آن عبور کنم با این مشکل موجود هیچ آینده ی خوبی برای خود تصور نمی کنم هر چند می دانم خدایی که درد را داده درمان را نیز می دهد و جای ناامیدی نیست ولی هنوز قلبم اطمینان کافی ندارد. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! راضیشدن به مقدّرات الهی در عین انجام آنچه نسبت به آن وظیفه داریم، به خودی خود راهگشا است و موجب میشود خداوند آیندهای که در آن صفا و آرامش هست را برای ما اراده نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد ندارم. احتمالاً در اسفار باید باشد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: استاد بزرگوار قبلا هم این سوال را پرسیدم اما جوابی ارسال نشد و آن اینکه وقتی خداوند میفرماید «انی جاعل فی الارض خلیفه» اراده خداوند آنگونه نیست که محل تصمیمات جدید قرار گیرد و نمیتوان تصور کرد در مقطعی صادر اول یا نور محمدی نبوده و بعد خداوند تصمیم میگیرد همچو چیزی ایجاد کند چرا که به فرموده شما خاصیت و ذاتی موجودات مجرد از ماده آن است که تجلی و ظهور دارند بنا بر این نمیشود الله جل و جلاله باشد ولی خلیفه الهی و صادر اول که ظهور اوست نباشد که تا اینجا بحث زمان مطرح نبوده و یک حقیقت ازلی است ولی چون قرآن کریم با زبان ما سخن میگوید خود بخود و بطور قهری این حقیقت ازلی حالت زمانی و ماضی بخود میگیرد ولی همین حقیقت وقتی میخواهد در عالم ماده ظهور کند نیاز به یک بدن عنصری هست که آن در بستر زمان و با مقدماتی که از جمله آنها خلقت عالم ناسوت است ایجاد میشود که البته این بدن از آدم تا خاتم اشکال و صورتهای خاصی دارد و اوج ظهور آن حقیقت در ولی الله اعظم و پیامبر خاتم است و به قول علی (ع) ما الف الف عالم و الف الف آدم داشتیم و ظهور آن حقیقت فقط مخصوص دوره زمانی ما نیست و در هر دوره ای بصورتی ظهور کرده و ظاهرا ابو علی سینا گفته که ما قیامتها داشتیم و این مسئله یک امر تکرار پذیر است. آیا این برداشت درست است؟ جزاک الله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» عرض شده؛ آیۀ «انّی جاعل فی الارض خلیفه» حکایت ارادۀ تکوینی خداوند را متذکر میشود، ربطی به زمان و یا آغاز زمانی ندارد که در این رابطه میتوانید به مباحث «حرکت جوهری» رجوع فرمایید. موفق باشید.
با سلام و ادب خدمت استاد عزیزم: همان طور که مستحضر هستید انسان دارای ابعاد گوناگون است. تربیت و رشد انسان در مکتب اسلام ناب مبتنی بر رشد همه ابعاد انسانی است. لذا برای تربیت یک انسان جامع اسلامی که بر مسیر صراط مستقیم حرکت کند باید برای تربیت اعتقادی، اخلاقی، علمی، جنسی، جسمی، روانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دفاعی و فرهنگی او برنامه ریزی کرد. بر اساس مقدمه فوق، به خصوص در دوران هجمه فکری، فرهنگی، رسانهای و جنگ اقتصادی اجانب به حریم نظام اسلامی و آلوده شدن سطح وسیعی از جوانان و نوجوانان به انحرافات گوناگون، به نظر شما در شرایط امروز، کدام یک از وجوه فوق که به صورت تفصیل در زیر آمده، در راهاندازی یک طرح تعالیبخش برای نجات جوانان و رشد آنان در سطح یک شهر باید محور باشد و نسبت بقیه انواع تربیت با آن چیست؟ ۱. تربیت اعتقادی مستقیم از طریق پاسخ به شبهات ذهنی. ۲. تربیت اخلاقی مستقیم از طریق اصلاح سبک زندگی در امثال برگزاری مجالس آل الله صلوات الله علیهم اجمعین و انس با زندگینامه شهدا. ۳. تربیت علمی از طریق ارائه آموزشهای مؤثر و مورد نیاز به همراه مهارت افزایی در خصوص کنترل خشم، ارتباط مؤثر و... ۴. تربیت جنسی و تسهیل شرایط ازدواج و همسریابی و مشاوره در این خصوص و تبیین مسئله حجاب و پوشش ۵. تربیت جسمی و آموزشها و مهارتهای لازم در نوع تغذیه و ورزش و تندرستی ۶. تربیت روانی و ارائه مشاورههای روانشناختی و خانوده ۷. تربیت سیاسی با رویکرد تقابل با جنگ روایتها، دشمنشناسی و تبیین کارآمدی انقلاب اسلامی و محور قراردادن ارشادات و مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامی از مردم و جوانان. ۸. تربیت اقتصادی از طریق کارآفرینی و توانمندسازی جوانان در حوزه اشتغال مبتنی بر خلاقیت و روشهای نوین. ۹. تربیت اجتماعی از طریق اصلاح شبکه روابط در امثال رسیدگی به حال محرومان، اردوهای جهادی، راهیان نور، زیارت مشهد و قم با رویکرد ارتقای مسئولیتپذیری اجتماعی. ۱۰. تربیت دفاعی و ارائه آموزشهای نظامی و دفاع شخصی و تبیین عناصر جنگ شناختی و سواد رسانهای. تربیت فرهنگی که به نوعی حاصل جمع همه موارد فوق است. سؤال فوق از بابت تنظیم ایده اولیه برای انسجامبخشی به فرایندهای هدایتی و تربیتی در سطح یک شهرستان با جمعیتی حدود ۷۰ هزار نفر است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب متوجه ابعاد تربیتی که باید انسانها متذکر آن باشند، شدهاید. حقیقتاً اکثر مواردی که میفرمایید در جای خود اولویت دارد. عمده آن است که این امور در دلِ حضور در تاریخ انقلاب اسلامی و توجه اصلی به آن، هرکدام پیش آمد را باید دنبال کنیم. با این افق که در دلِ انقلاب اسلامی است که بنا داریم وارستگیِ خود را در این ابعاد رشد دهیم و به جهانی که استکبار در حال افول است، فکر کنیم. موفق باشید
سلام استاد: بنده با قرائت آیه سیزدهم سوره ممتحنه وجوهی از آیه به نظرم آمد که مقداری با تفاسیر علما تفاوت دارد آیه می فرماید: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ قَدۡ يَئِسُواْ مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِ كَمَا يَئِسَ ٱلۡكُفَّارُ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡقُبُورِ (١٣) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! گروهى را كه خداوند بر آنان غضب كرده به سرپرستى (يا دوستى و يارى) نگيريد، آنان از آخرت مأيوسند همان گونه كه كفّار از اهل قبور مأيوسند تفسیر المیزان می فرماید: «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اَللّٰهُ عَلَيْهِمْ...» مراد از اين «قوم» يهود است كه در قرآن مجيد مكرر به عنوان " اَلْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ " از ايشان ياد شده، از آن جمله در باره آنان فرموده: «وَ بٰاؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّٰهِ» شاهد اينكه منظور يهود است ذيل آيه است كه از ظاهر آن برمىآيد كه غير از كفار سابق الذكر است. «قَدْ يَئِسُوا مِنَ اَلْآخِرَةِ كَمٰا يَئِسَ اَلْكُفّٰارُ مِنْ أَصْحٰابِ اَلْقُبُورِ» مراد از آخرت، ثواب آخرت است، و مراد از «كفار» در اين جمله همان طور كه گفتيم كفار در آيه قبلى است كه منكر خدا و قيامت بودند مىفرمايد: يهوديان مغضوب عليهم مانند كفار مشرك بتپرست منكر معادند. بعضى از مفسرين گفتهاند: مراد از اين كفار فقط مشركين مكهاند، چون الف و لام در «الكفار» الف و لام عهد است، و حرف «من» در جمله «مِنْ أَصْحٰابِ اَلْقُبُورِ» براى ابتداى غايت است. خداى تعالى مىخواهد در اين آيه شقاوت دائمى و هلاكت ابدى يهود را به ياد مؤمنين بياورد تا از دوستى با آنان و نشست و برخاست با ايشان پرهيز كنند، مىفرمايد: يهوديان از ثواب آخرت مايوسند، همان طور كه منكرين قيامت از مردگان خود مايوسند، يعنى براى آنها وجود و حياتى قائل نيستند، چون مرگ را هيچ و پوچ شدن مىدانند. بعضى از مفسرين گفتهاند: مراد از كفار، معناى معروف آن نيست، بلكه منظور همه مردگان است كه در قبر نهفته شدهاند، چون كلمه «كفر» به معناى ستر و نهفتن است. در نتيجه به قول اين مفسرين معنا چنين مىشود: همانطور كه نهفته شدگان در قبر مايوسند. بعضى ديگر گفتهاند: مراد از كفار همان كفار اصطلاحى است، و كلمه «من» بيانيه است، و معناى جمله اين است كه: يهوديان از ثواب آخرت مايوسند، همانطور كه كفار مدفون در قبور از ميان همه أهل قبور مايوس از آنند، چون در آيهاى ديگر فرموده: «إِنَّ اَلَّذِينَ كَفَرُوا وَ مٰاتُوا وَ هُمْ كُفّٰارٌ أُولٰئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اَللّٰهِ» و تفسیر نمونه می فرماید: تفسير: با اين قوم مغضوب عليم طرح دوستى نريزيد چنان كه ديديم اين سوره با مساله قطع رابطه از دشمنان خدا آغاز شد و با همين امر نيز پايان مى گيرد، و به تعبير ديگر پايان سوره بازگشتى است به آغاز آن، مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد با قومى كه خداوند آنها را مورد غضب قرار داده دوستى نكنيد «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اَللّٰهُ عَلَيْهِمْ» شما نبايد آنها را به دوستى برگزينيد و اسرار خود را در اختيار آنها بگذاريد در اينكه قوم مغضوب عليهم چه اشخاصى هستند بعضى صريحا آن را ناظر به يهود مى دانند چرا كه در آيات ديگر قرآن از آنها به اين عنوان ياد شده است (چنان كه در آيه ۹۰ بقره در مورد يهود مى خوانيم: «فَبٰاؤُ بِغَضَبٍ عَلىٰ غَضَبٍ» اين تفسير با شان نزولى كه براى آيه ذكر كرده اند نيز سازگار است چه اينكه گفته اند جمعى از فقراء مسلمين بودند كه اخبار مسلمانان را براى يهود مى بردند و در مقابل آنها از ميوه هاى درختان خود به آنان هديه مى كردند، آيه فوق نازل شد و آنها را نهى كرد ولى با اينهمه تعبيرات آيه مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه همه كفار و مشركين را شامل مى شود، و تعبير به غضب در قرآن مجيد منحصر به يهود نيست، بلكه در مورد منافقان نيز آمده است (فتح ۶) و شان نزول نيز مفهوم آيه را محدود نمى كند بنا بر اين آنچه در آيه آمده هماهنگ با مطلب گسترده اى است كه در نخستين آيه سوره تحت عنوان دوستى با دشمنان خدا آمده است سپس به ذكر مطلبى مى پردازد كه در حكم دليل بر اين نهى است، مى فرمايد: آنها به كلى از نجات در آخرت مايوسند همانگونه كه كافران مدفون در قبرها مايوس مى باشند «قَدْ يَئِسُوا مِنَ اَلْآخِرَةِ كَمٰا يَئِسَ اَلْكُفّٰارُ مِنْ أَصْحٰابِ اَلْقُبُورِ» زيرا مردگان كفار در جهان برزخ نتائج كار خود را مى بينند و راه بازگشت براى جبران ندارند لذا به كلى مايوسند، اين گروه از زندگان نيز به قدرى آلوده گناهند كه هرگز اميدى به نجات خويش ندارند، درست همانند مردگان از كفار چنين افرادى مسلما افرادى خطرناك و غير قابل اعتمادند، نه به قول آنها اعتمادى است، و نه براى صداقت و صميميتشان اعتبارى، آنها مايوس از رحمت حقند و به همين دليل دست به هر جنايتى مى زنند، با اين حال چگونه بر آنها اعتماد مى كنيد، و طرح دوستى با آنان مى ريزيد؟! خداوندا! هرگز ما را از لطف بى پايانت محروم و مايوس مگردان پروردگارا! چنان توفيقى رحمت فرما كه هميشه با دوستانت دوست و با دشمنانت دشمن و در طريق دوستيت ثابت قدم باشيم بارالها! ما را به تاسى كردن به اولياء و انبياء گرامت موفق دار آمين يا رب العالمين ولی برداشت بنده با تفاسیر بالا مقداری فرق داره آنجایی که می فرماید آنهایی که خدا بر آنها غضب کرده از آخرت مایوسند، بنده فکر می کنم آخرت دراینجا همان قیامت کبری باشد و آنجا که می فرماید همانگونه که کفار از اهل قبور مایوسند منظور از کفار همه کسانی است که نه بخدا و پیامبرانش و نه به معاد باور دارند و مقصود از اصحاب قبور همه امواتی هست که در طول تاریخ وفات کرده اند چه مومن چه کافر، و اینکه کفار از حیات برزخی اصحاب قبور به کلی مایوسند بر خلاف ما شیعیان و مسلمانان که برای اصحاب قبور حیات قائلیم و معتقدیم که اصحاب قبور می توانند ما را ببینند و صدای ما رو بشنوند و درین حیات مادی تصرف کنند به اذن الله، ولی تفاسیر بالا کفار من اصحاب قبور را اموات کافران در برزخ می دانند که از برگشت به این دنیا مایوسند که کمی با بقیه آیات قرآن در تضاد هست چون در بعضی آیات قرآن می بینیم که در آن دنیا بسیاری از اموات درخواست برگشت به دنیا را می کنند که نشان می دهد هنوز امیدی به برگشت به دنیا را دارند، هرچند که بنده جرات نمی کنم تفاسیر علما رو رد کنم ولی میگم شاید برداشت بنده هم وجهی از وجوه مد نظر آیه باشد. عذر خواهم که وقت مبارکتون رو گرفتم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید با توجه به اینکه شأن نزول، آیه را محدود نمیکند به هر حال سخن در آن است که ما نبایدبا جریانهایی که با انکار حقایق و انکار مقام اولیای الهی مورد غضب حضرت ربّ العالمین قرار میگیرند، دوست باشیم زیرا آنها اساساً متوجه افقهای معنوی که با شریعت الهی پیش میآید، نیستند و از این جهت به کسانی که متوجه سنتهای حضور در آیندههای توحیدی و در ابدیت نیستند، نباید هیچ علاقهای نشان داد وگرنه به نحوی با حضور خود و با روحیه مادیگرایشان جهت روحانی انسان را تیره و تار میکنند. موفق باشید
با سلام و عرض ارادت و آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای شما استاد گرامی: بنده آرزو دارم در قیامت در ذیل شاگردان شما محشور بشوم البته اگر شما بنده را به شاگردی بپذیرید. استاد نظر شما درباره چاکراه ها و منابع دریافت انرژی در بدن چیست؟ ممکنه راهنمایی بفرمایید و منبعی برای مطالعه معرفی فرمایید. در ضمن دوره های که با عنوان باطل سحر و جادو... آموزش میدهند را تایید میفرمایید؟ ممکنه ملاکی بفرمایید تا بنده متوجه بشوم خداوند اعمال را قبول میفرماید یا نه؟ آیا امام زمان (عج الله) از من راضی هست یا نه؟ همیشه ذهنم درگیر این مسئله است اما نشانه ای در خواب و بیداری در رد و قبولی اعمالم نمیبینم؟ خداوند بر توفیقات روحانی و معنوی شما بیافزاید. ما را هم دعا بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در رابطه با تمرکزی که در این روشها هست، میتوان از آنها استفاده کرد ولی با مبانی معرفت نفسی خودمان. ۲. بنا نیست که وارد این نوع کارها و دورهها بشویم. کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» متذکر میشود که چگونه با رجوع به آیات قرآنی ما به کلی حیطه خود را از حیطه جنّیان جدا کنیم. ۳. همین توفیق انجام واجبات و ترک محرمات بهترین ملاک است که حضرت ربّ العالمین ما را از انس خود محروم نفرمودهاند. قصه آن عارف سالک را دارید که شیطان به او القاء کرد اگر عباداتت قبول است، پس چرا لبیکی و جوابی از طرف حضرت حق نمیشنوی؟ جناب مولوی اینطور موضوع را با ما در میان گذارده است که:
آن يکي الله مي گفتي شبي
تا که شيرين مي شد از ذکرش لبي
گفت شيطان آخر اي بسيارگو
اين همه الله را لبيک کو
مي نيايد يک جواب از پيش تخت
چند الله مي زني با روي سخت
او شکسته دل شد و بنهاد سر
ديد در خواب او خضر را در خضر
گفت هين از ذکر چون وا مانده اي
چون پشيماني از آن کش خوانده اي
گفت لبيکم نمي آيد جواب
زان همي ترسم که باشم رد باب
گفت آن الله تو لبيک ماست
و آن نياز و درد و سوزت پيک ماست
حيله ها و چاره جوييهاي تو
جذب ما بود و گشاد اين پاي تو
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زير هر يا رب تو لبيکهاست
جان جاهل زين دعا جز دور نيست
زانک يا رب گفتنش دستور نيست
بر دهان و بر دلش قفلست و بند
تا ننالد با خدا وقت گزند
موفق باشید
سلام علیکم. در رابطه با مطالعه و تحقیق در باب فلسفه علم چه منابعی پیشنهاد میفرمایید؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان آخرین کتابها که قابل اطمینان باشد نیستم. شاید با کتاب «علم و دین» جناب آقای آیان باربر شروع کنید به اعتبار اینکه ایشان به عنوان یک فیزیسین نگاه خوبی به امور عقلی و دینی دارند، افق ارزشمندی را در مقابل شما میگشاید. خلاصه آن کتاب تحت عنوان «کلام جدید» روی سایت هست. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/236?mark=%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%20%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF
استاد عزیز و گرانقدر با سلام مجدد: در مورد پاسخی که فرمودین «برای سرنگونی این نظام باید مانند آنهایی که برای سرنگونی نظام شاهنشاهی کشته دادند و شکنجه شدند، کشته بدهند.» استاد بفرمایید تفاوت سخن شما با این که بگوییم بسیاری دلباختگان به نظام و انقلاب مطمئنا تا پای جان پای نظام می ایستند چیست؟ شما حداقل در نظر بگیرید این نظام سی هزار نفر داشته باشه تا پای جان پای نظام باشن (حد بسیار بسیار پایین در نظر گرفتم) اینها تا پای جان پای نظام بایستند، دشمن حمله کنه، از کشتن ابایی نداشته باشه، بعد از جنایت طیف خاکستری به نفع نظام برنگرده و ..... ، این افراد اونقدر با ملایمت برخورد کنند که اگر ده نفر از اینان کشته شد یک نفر از طرف مقابل بیشتر کشته نشه، با این اوضاف باز شد همون حرف - دشمنان و مخالفان همون عدد سه هزار رو کشته میدن یعنی واضح است وقتی می گوییم دلباختگان نظام تا پای جان می ایستند، آن حرف شما رو در بطن خودش داره ولی اون حرف تحریک آمیز که باید کشته بدین، و ظاهر استکباری داشته باشه، در این جو رسانه ای کجا و این بیان کجا؟ استاد همچنین فرمودین : «واین جریان، با نظر به وابستگی شدیدش، خواسته و ناخواسته جریانی است که باید در دل آیه «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» مدّ نظر داشت» استاد سران و تحریک کنندگان اصلی شاید ولی بدنه ای که توخیابونن نه، بسیاری از اونهایی که طرفدار جریان مخالف هستند نه، طیف خاکستری نه اینطور نیست از قضیه ای ناراحته حرفی می زنه، آزادیش گرفته شده ، حقی ازش خورده شده و اجازه حرف زدن بهش داده نشده ...، حتی شاید کسی از زندگی نا امیده دنبال مقصر می گرده، دنبال هیجانه ، و ... («ویژگی مشترک همه آنها این بود که چیزی برای از دست داشتن نداشتند.») استاد مورد سوم که فرمودین : «نهتنها حتی به دنبال سرگونی نظام بلکه به دنبال نابودی کل ایران میباشند. جریانهای استکباری و تحجّر منطقه، به این نتیجه رسیدهاند که اگر ایران باشد حتی با حاکمیتی که غیر اسلامی است به جهت سابقه تاریخی و فکری و فرهنگی که دارد، همچون تیغی است در چشم آنها.» دقیقا دو سه هفته است به همین موضوع فکر می کنم، در حد خودم از این آدمین های گروه ها و کانال ها می پرسم فرض بگیریم معترضا موفق شدن و نظام برگشت و نظام جدید و کاملا همسو با غرب در ایران مستقر شد، سود و زیان کشورهای منطقه و جهان به چه صورته؟ آیا خود آمریکا منفعت می بره؟ (کی بیاد این کشورهای عربی رو بترسونه و باعث لزوم تحق قیمومیت قرار گرفتن اونها توسط امریکا و فروش چند صد میلیارد دلاری سلاح بشه؟ چجور بتونن قیمت نفت رو کنترل کنن؟) آیا ترکیه سود می بره؟ آیا اروپا سود می بره؟ آیا کشورهای عربی سود می برن؟ طالبان سود می بره؟ روسیه سود می کنه؟ ایران یکپارچه غربی به سود هیچکدوم نیست، خیلی دوست داشتم در یک برنامه آزاد چند نفر بشینن توجیه کنن که چرا ایران طرفدار غرب به نفع آمریکا و بقیه کشور هاست؟ اگر ایران یکپارچه به نفع کسی نباشه حتما تجزیه اش می کنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که هر کدام از نکاتی که میفرمایید دارای ابعادی است. به نظر میآید به تقابل دو جبهه در کلیّت آن نظر کنیم به معنای کلیّت یک جبهه با اصراری که در باطل دارد و جبهه دیگری که نظر به حق میکند، آن هم در کلیّت. در این شرایط است که میتوانیم میدان تفکر به آنچه میفرمایید را گشوده نگه داریم. آری! بحث در انگیزه دشمن است ولی توجه دارید که در دل همین فتنهها است که حقّانیت نظام اسلامی در مقابل استکبار به ظهور میآید و حضوری که در جهان آینده خواهی نخواهی برای آن رقم خورده است. به هر حال مثل روز روشن است که جهان استکبار متوجه آینده نظام اسلامی شده است و همه تلاشش آن است تا مانع آن حضور بشود و ما بیشتر اتفاقات را در دل این نحوه تلاشها تحلیل میکنیم، وگرنه در اینکه چند نفر موتور سوار بعضی از مردم و یا نیروهای انتظامی را به رگبار ببندند، هیچ معنایی نخواهد داشت و معلوم است که هیچ نتیجهای که دشمن بتواند روی آن حساب کند، حاصل نمیشود. موفق باشید
