با سلام: وقت بخیر. آیا اداراک من از جهان درست است؟ ببینید وجود انسان محدود است به حدود جسمانی، در مماس با این وجود فضای اطراف ما قرار دارد ولی وجود انسان متصل به این فضاست اینطور نیست که بین انسان و فضای اطرافش نیستی حاکم باشد، فرشتگان هم به نحوی در این عالم متصل به وجود انسانند و اینطور نیست که بین انسان و فرشتگان نیستی فاصله انداخته باشد. حالا فرض کنید یک مجموعه از انسان و فرشتگان و فضای اطراف انسان داریم جمعا این مجموعه چون به تصور در میایند محدودند یعنی فرض کنید موجودی است که یک قسمتش انسان است یک قسمتش فرشتگان یک قسمتش فضا. کل این مجموعه اگر به تصور دراید حدودی دارد. پس خدا مجموعه این موارد نیست. حالا خدا چیست؟ اگر وجود را گسترش دهیم مثلا وجود انسان را هیچگاه این وجود به عدم نمیرسد تا در جایی تمام شود این وجود بینهایت خداست و انسان قسمتی از این وجود است که قابل رویت شده فقط قسمتی از کمالالت این وجود را نشان میدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که وجود به اعتبار وجود، تقسیمبردار نیست، آنچه در صحنه شامل کثرت میشود مظاهر وجود است. در مورد انسان هم اگر انسان بتواند در وجود خود حاضر شود، خود را در بیکرانگیِ وجود احساس میکند در عین محدودیتی که در وجود خود دارد که عین ربطبودن به وجود مطلق است که بیکرانه میباشد. موفق باشید
با عرض سلام و خدا قوت: پیدا کردن معلوم زنده ۱. بعد از بالغ شدنِ نطفه بسته شده، فطرت انسان اقتضای بر تعامل دارد، اصلا یدالله مع الجماعت است، انسان نمیتواند بدون تعامل اجتماعی رشد کند، اصلا معنایی ندارد. اولین ارتباط اجتماعی یک انسان با جنس مرد، پدر اوست و با جنس محبت و لطافت که تعبیر اعم آن زن است، مادرِ اوست. ۲. اینجاست که نقش پدر و مادر بیش از پیش رنگ میگیرد و شخصیت اجتماعی فرزند شکل میگیرد. ۳. فضای مدرسه و دانشگاه جدای از اینکه فضای آموزشی هستند، اولین و بزرگترین و مهمترین محل شکلی گیری انسانیتِ انسان و شخصیت و تفکرات اوست. ۴. در همین حال و هوای رشد نوجوان در دنیای امروزی که در هیچ عنوان قابل قیاس با انسان های دیرین ندارد و در جستجوی خود در بستری فراتر از آنچه که هستْ هست، فضای مجازی را می جوید و خود را در جای جای جهان حاضر می بیند. طبیعتاً تا حدودی می تواند خود را آرم کند. ۵. تولدِ بدون فرهنگ فرزند، تحصیلِ بدون فرهنگ انسان و در نهایت فعالیت در جامعه و بسترِ بدون فرهنگ یا به بیان بهتر کج فرهنگْ، که دشمن تمام توان ازلی و ابدی اش فرهنگ بوده، مطمئناً وی را با پوچی روبروی میکند. توضیح اضافه است اما خوب است برای تکمیل نوشته اشاره ای شود؛ مستحضرید که کشور های غرب زده به چه شکلی تشنه حقیقت از فضای مذهبی حوزه های علمیه هستند، البته دین را به عنوان یک مجموعه احکام مذهبی و به طور کلی دین را یک حضور مذهبی نمیبیند، البته منافاتی ندارد این عرض بنده با اینکه فعالیت های مذهبی نیز انجام بدهند، عرض بنده اینجاست که تشنه حقیقت اند و در رسیدن به مقصود حاضر به انجام احکام مذهبی نیز می شوند. ۶. در فضای انقلاب اسلامی بعد از اینهمه تاکید سرداران این انقلاب، هنوز فرهنگ از همیشه زخمی تر و خسته تر است. نوجوان ما، جوان ما، یا راحت تر بیان کنم خوده بنده پس از تلاش های فراوان در پی جستجوی خود پناه آوردم به دین که آنهم متاسفانه در جمهوری اسلامی جز حوزه های علمیه، آنهم به صورت ضعیف در مکانی دیگر قابل جستجو نیست یا به بیان بهتر نقطه شروع دیگری نیست. ۷. حالا من هستم و یک خدای ساختگیِ به ظاهر زیبا در حوزه علمیه!!! با تنها هدفی که شهید عزیز، بهشتیْ فرمودند: ما به دنیا آمده ایم برای تلاش پر نبرد و پر رنج در راه تکامل خویش و انسانیت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزه به عنوان بستری است که پس از طی مقدمات مثل آموزش ادبیات عرب، میتواند زمینهای باشد برای انس با معارف عالیه قرآنی و روایی و انسانشناسی. پس از اینکه انسان تا حدّی در این موارد توانا شد خداوند میدان حضور ما را برای ارتباط بیشتر با انسانها در موقعیتهای مختلف فراهم میکند. هنر ما در اینجا خواهد بود که بتوانیم با درک انسانها و احترام به انتخابهای آنها، آنها را متوجه حقایق و معارف الهی بکنیم. موفق باشید
با سلام: در بحث حرکت جوهری، که ماده عین حرکت است، آیا می توانیم بگوییم که حرکت جوهری آغازی ندارد؟ چون عین حرکت است نه اینکه چیزی باشد که حرکت میکند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آریً ماده از نظر حرکت، آغازی ندارد ولی وجودی است که عین حرکت است بنابراین از نظر وجود، آغاز برایش مطرح است نسبت به عدم. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله: خدمت استاد بزرگوار بنده ۱۶ سال سن دارم و منطقی که مدرسه آموزش داده است را گذرانده ام ولی مطمئنم کافی نیست و آن طور که باید درک نکردم میخواستم منطق جناب منتظری مقدم را شروع کنم آیا به نظر شما مناسب هست یا منطق مظفر را شروع کنم؟ بعد از پایان منطق چه سیر مطالعاتی برای ورود به فلسفه باشد پیشنهاد می کنید ممنون. (این منطق و فلسفه را بر اساس صوت های اساتید بزرگوار میخواهم بگذرانم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «منطق مظفر» را که بنده میشناسم، کتاب خوبی است بخصوص که اساتید خوبی نیز آن را شرح کردهاند. ۲. کتاب «بدایة الحکمه» با شرح آقای امینی نژاد برای شروع خوب است. موفق باشید
سلام وقت بخیر: من تا حدودی درباره دین و مذهب و قانون های این دنیا (قانون جذب) میدونم و الان تا جایی رسیدم که از زندگیم راضیم و حالم عالی شده اما میخواستم بیشتر بدونم و دنبال آرامش بیشتر وعظیم تری هستم و به خاطر همین خیلی دنبالش گشتم اما چون پیدا نکردم تصمیم گرفتم حوزه برم به نظرتون حوزه میتونه جای خوبی برای من باشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر سعی شود با جدّیت و با روحیه دنبالکردن مباحث فلسفی و قرآنی وارد شوید، إنشاءالله نتایج بسی ارزشمند و گرانقدرنصیبتتان خواهد شد. موفق باشید
سلام و احترام: ببخشید درباره سوال ۳۳۳۴۱ فکر می کنم اولا آقای امید دانا تقابل مستقیم با امام خمینی نکرده و دوما حتی رهبری فرمودند اگر کسی من را قبول ندارد ولی انقلاب را قبول دارد جزو جبهه انقلاب است. خود رهبر اینطور فرمودند آن وقت شما می گید اگه کسی رهبر انقلاب رو قبول نداشته باشه ضد انقلابه؟ ببخشید این اظهار نظرتون کاملا مخالف حضرت آقاست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده اصراری ندارم که ایشان در نزد رفقا قبول و یا ردّ شوند. به نظر میآید خوب است صوت مورد بحث را دقیقاً استماع فرمایید و بعد به هر نتیجهای رسیدید، مربوط به خود شما است. نکته دیگر اینکه عنایت بفرمایید حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» آغاز تاریخی است که برای ما شروع شده است و اینطور مناقشه در شخصیت ایشان، بنیانی برای ادامه این تاریخ نمیگذارد. عنایت داشته باشید که بحث در شخص آقای هادی مطر و تأیید و یا ردّ ایشان توسط مثلاً سید حسن نصرالله نیست. اگر صوت ایشان را در این رابطه با دقت استماع فرمایید، بحث در اصل موضوع برخورد حضرت امام با سلمان رشدی است و تقابل ایشان با حضرت امام به جهت آن فتوا است. در حالیکه به گفته مقام معظم رهبری آن فتوا از متن قرآن است و تعطیلبردار نیست. موفق باشید
بسم اللّه... سلام علیکم ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً نباید حساسیت نشان دهید. احساساتِ پدر بزرگ و مادر بزرگ آنها ماورای این حرفها، جانِ این کودکان را تغذیه میکند و آنان احوالات خوشی را به آن کودکان هدیه مینماید. موفق باشید
سلام خدمت استاد ارجمند: بنده در چند ماه گذشته مطالبی راجع به استاد و لزوم آن در طریقت برای شما ارسال کردم و در پی اشکال به سخنان شما برآمدم. اما الان فهمیدم که تا انتها میشود حتی بدون استاد طی کرد چرا که استاد یک حقیقت باطنی است که از درون ذات هر شخص سرچشمه میگیرد و اگر کسی مجرای آن را به روی خود باز نکند حتی اگر خارجاً نزد صدها کامل برود و دستور بگیرد برای او بی فایده است. البته این طی کردن بدون استاد برای همه شاکله ها ممکن نیست بلکه عموم مردم در ابتدا برای عبور از برخی عوالم نیاز به کسی دارند و پس از آن سیر تا آخر از طریق الهامات صورت میگیرد. اشکال من و امثال بنده به شما از جهل و نقص ماست و شما عزیز هستید. واقعا شرح صدر شما مهمترین درس شما به من است در عمل.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این لطف شما است. إنشاءالله موفق باشید. عرض بنده آن است که در شرایط تاریخی حاضر، با توجه به افقی که حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در مقابل ما گشودهاند، با رعایت تقوای الهی و عبادات شرعی، حتی مانند شهدا إنشاءالله میتوانید ره صد ساله را یکشبه طی کنید. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر: آیا مسائلی مانند ترس، سرخوشی یا حواس پنج گانه مثل احساس سردی و گرمی و... مربوط به درک روح هست یا یک فرایند ذهنی است که توسط ذهن درک میشود؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر احساسی که برای انسان هست، مربوط به نفس و قوای نفس ناطقه او است و به همین جهت وقتی نفس ناطقه از عضوی به هر دلیلی مثل فلجشدن آن عضو منصرف شود، دیگر آن عضو، حسّ خود را از دست میدهد و از آنجایی که نفس ناطقه بدن را تدبیر میکند نسبت به بدن و حالات آن حساس است. موفق باشید
سلام استاد: کوتاه عرض میکنم وقتی بعضی مراجعه میکنند و راهکار میخواهند برای نماز خوان کردن شخص تارک نماز، راهکار قرآنی و روایی چیست؟ خودمان چه صحبتهایی با تارک الصلوة داشته باشیم که نماز خوان شود؟ ممنون خدا حفظتون کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید این افراد را متوجه حضور ابدیشان نمود که مباحث «معرفت نفس» چنین توانی را دارد. پیشنهاد میشود مباحث مطرح در کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» که همه در سایت موجود است؛ را با آنها در میان بگذارید. موفق باشید
با عرض سلام و سپاس فراوان از لطف بی دریغ شما: استاد شما در یکی از سخنرانیها جمله ایی با این مضمون فرمودید که اقوام بر ما حق بیشتری جهت توجه و صله رحم دارند، چرا؟ منظورم این است که مگر ما قرار است چه خدمتی به آنها بکنیم یا اینطوربگویم که توقع از ما چیست؟ مثلا من به دیدن کسی بروم چه کمکی به او می کند؟ فرمودید ما به افرادی که مثل حافظ عشق را به جامعه بر گردانند نیاز داریم، چطور باید این عشق و محبت به جامعه باز گردد؟ یعنی منظورتان فقط مدارا بود؟ آیا می توان جهاد تبیین را در همین سمت و سو معنا کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. رویات مکرری در رابطه با صله رحم داریم حکایت از آن دارد که ارحام نسبت به سایرین حقوق خاصی دارند که نباید از آن غفلت کرد. رعایت ارحام موجب حُسن عاقبت میشود. ۲. به هر حال باید به انسانیت انسانها نظرمان مثبت باشد و به همین جهت میفرمایند با گناهِ گناهکاران مخالف باشید و نه با خودشان. آری! یکی از نمونههای برخورد انسانی با انسانها، همان مدارایی است که میفرمایید. موفق باشید
سلام و عرض ادب: آیا روح در جهان دیگر مثل گیاهان حال نباتی میشود؟ بخاطر اعمال بدش یا کفر و نفاق و بی نمازی و .. و این خود جهنم است؟ لطفا متن سوال رو پاک کنید و فقط جواب بدهید. ۲. استاد برای اینکه توحید را خوب درک کنیم چه کتابهایی برای من مبتدی پیشنهاد دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حال نباتی که برای بعضی پیش میآید ربطی به نفس ناطقه آنها و اراده درونی آنها که مطابق آن ارادهها در قیامت حاضر میشوند؛ ندارد. ۲. همانطور که در سیر مطالعاتی سایت در مورد مباحث توحیدی عرض شد؛ پس از مباحث «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس»، خوب است به این مباحث پرداخته شود: «برهان صديقين» و «برهان حركت جوهري» در كتاب « از برهان تا عرفان»، همراه با سیدی و تفسير سورههاي حديد جلسات ۱ تا ۴ - سوره زمر- شرح نهجالبلاغه خطبههای ۱ و ۱۸۶ و ۱۶۳ و ۱۱۴. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: با خودم که فکر میکنم میبینم که چه آفرینش زیبایی داریم؛ هنگامی که با خواندن چند کلمه از یک متنِ یک کتاب، از عالم جسم ها به عالم خیال ها پرواز میکنیم. از کودکی در فن نوشتن استعدادی در خودم حس کردم و این موهبت الهی را در قالب داستان های کودکانه در دوران نونهالی بر خودم عرضه کردم. حال که دغدغه مندتر از گذشته شده ام حس می کنم که فراتر از اینها باید بود تا بتوان گوهری آفرید که راز درونی جوهر انسان را بر همگان برملا کند. خواهان خلق اثری هستم که شخص وقتی آنرا میخواند، با دیدن هر کلمه و گذشتن از هر فصل کتاب، از کالبدش رهایی یابد و به اصل خویش نزدیکتر شود. گویا می خواهم انسان را به نمایش انسان بیاورم. نمیدانم! کتاب هایی را درباره سردارِ شهید حاج قاسم سلیمانی خواندم که روحیه مناسبی داشتند. با خودم می گویم که چگونه باید ایشان را وصف کرد که ایشان وصف شود؟! اگر خواننده ای تصویر درونی ما از سردار دلها را ببیند، در هرجای دنیا بدون هیچ تعصبی می پذیرد که آری! این است «انسان» آنگونه که باید باشد. مانده ام چگونه متنی بیافرینم که هر انسان با هر نگرشی را به اصل خویش فرا بخواند؟ این متن و این اثر چه ویژگی و یا ویژگی هایی دارد؟ آن تصاویری که در عالم خیال نقش میبندند گاهی اوقات آمیخته با اباطیل است و همین، تشخیص صلاح نوشته را سخت میکند. اصلا چگونه آن خیال پاک را به عرصه بیاورم؟ اصلا آیا منشأ این تفکرات، خیالات ما هستند؟ قضیه برایم موهوم است و روشنایی میطلبم. خواهانِ پیشنهاد شما استاد بزرگوار هستم. با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور است که میفرمایید. بشر امروز با روحیه آخرالزمانیاش در جستجوی خودش میباشد. خودی به وسعت همه اسمائی که بر جان او دمیده شده است. به همین جهت باید او را با «خودش» آشنا کرد. عرایضی در این رابطه در جلسه اخیر صحبت از سوره «الشمس» شده است. خوب است به آن جلسه نظری بفرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/12566
https://eitaa.com/matalebevijeh/12574
سلام: بنده سوال شماره ۳۳۸۹۳ را پرسیدم، اما متاسفانه احساس میکنم جوابم را کامل دریافت نکردم. لطفاً بفرمایید در مورد غیر اهل کتاب هم همین مطلب صحیح است یا خیر؟ با سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: منحصر به اهل کتاب نیست. آری! هر آن کس که رویی به سوی حقیقت دارد و در همین رابطه در قرآن داریم: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (بقره/۶۲) ملاحظه میکنید که در آیه میفرماید: «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا» که حکایت هر انسانی است که نسبت به حضور حضرت حق و ابدیت خود ایمان داشته باشد و عمل صالحی مطابق آن ایمان و آن ابدیت انجام دهد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: در لشکر دوم جنود عقل و جهل، حضرت امام در بخشی میفرمایند: «با ذکر حقیقی، حجابهای بین عبد و حق خَرْق شود، و موانع حضور مرتفع گردد، و قسوت و غفلت قلب برداشته شود، و درهای ملکوت اعلی به روی سالک باز شود و ابواب لطف و رحمت حق به روی او گشوده گردد.» و در ادامه میفرمایند: «برای زنده نمودن دل، ذکر خدا و خصوص اسم مبارک «یا حَیُّ یا قَیُّوم» با حضور قلب مناسب است.» من که هر چه تلاش میکنم در طول روز یادآوری خدا را در دل داشته باشم، باز هم حواسم جای دیگر است و پی دلخوشی خودش میرود. مدتی که میخواهیم هی یاد خدا کنیم، حواسمان پرت اینور و آنور است. راهی سریعتر و شتابان تر برای حضور یاد خدا وجود دارد؟ برای دل مرده ی ما که قرار است با ذکر خدا زنده شود، چه راهکار عملی وجود دارد؟ آیا مقصود همین اذکار و اوراد است که با تسیبیح بگوییم؟ در وادی عمل راهکاری وجود دارد تا بهتر به این امر دست یافت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اذکار دینی در جای خود دل را متذکرِ مذکور میکند. مثل ذکر «یا حیّ و یا قیّوم» که حیّ حضرت حق دل را متوجه حیاتبخشی او در همه عالم مینماید تا دل انسان زنده بماند و قیّومبودنش، انسان را در عزم و اراده و در میدانماندن کمک میکند. با اینهمه همین عبرتگرفتنها که انسانهای اهل ایمان نسبت به حادثهها بهدست میآورند، در جای خود توجه به حضور خدا و نوعی ذکر است. امام صادق (ع) در توصيف اباذر «رضوان الله تعالى عليه» مىفرمايند: «كَانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبِى ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّه خَصْلَتَيْنِ، التَّفَكُّرَ وَ الِاعْتِبَار»[1]
بیشترين عبادت اباذر دو خصلت بود يكى تفكر و ديگر عبرت گرفتن از حادثه ها. چشم بصيرى مى خواهد كه آدم متوجه شود در همه ى واقعه هاى عالم جاى عبرت گرفتن است، به معنىِ عبور از ظاهر يك حادثه به سنتِ باطنى آن حادثه. ملاحظه مى فرمائيد كه حضرت مى فرمايند: اباذر اهل تفكر بود و اين بيشترين عبادت اباذر بود و اين را امام معصوم مى فرمايند و آن كار را تأييد مى كنند. از خود بايد پرسيد اباذردر اين كار به چه چيزى رسيده و اين تفكر چه تفكرى است كه بيشترين عبادات اباذر را تشكيل مى داده است؟ اين همان تفكرى است كه با ورع و از طريق ورع به دست مى آيد . موفق باشید
[1] ( 1)- الخصال، شيخ صدوق، ج 1، ص 42.
سلام استاد بزرگوار: خدا قوت. وقتی حال و روز جامعهام و فریاد زنان در کوچه و خیابان را میبینم برایم خیلی چیزها آشناست. همان ذره ذرههایی که از کودکی تا الان در درونم تلمبار شد. همانها که هرگز برایش جوابی نیافتم و هر چه گشتم گاهی اوضاعم را بدتر نمود. شاید برای برخی این فریادها غریب و ناملموس باشد اما برای خیلی از ما زنها آشناست. با وجودی که دلم برایشان میسوزد که برای همان ذره ذرهها که در وجودشان کوه شد راهی معکوس درپیش گرفتهاند اما گاهی انگار با اصل درد صدایشان همراهم! صدایی که از درون برخاسته است. صدایی که قدمتی در تمام تاریخ دارد. استاد شما در جلسهی سوم تقابل حجاب و آزادی چرا؟ داستانی را ذکر کردید که امام خمینی دخترشان را از این که به داماد خانواده سلام کنند نهی نمودند. برای من درک این موضوع اصلا راحت نیست و برایم سؤال شد که در این جهان امروزی این موضوع واقعا جایگاهش کجاست؟ یعنی من به عنوان یک انسان حق ندارم به آقایانی که میشناسم به عنوان یک انسان حتی سلام بکنم؟! با اینکه در جواب میگویند ضرورتی ندارد نمیتوانم همراه شوم چون گاهی از زوایای مختلف مسئلهساز میشود. و اصلا استاد همین مرز بندیهای زیاد از حد احساس محدود شدن میدهد. همین شعار آزادی که با جهت اشتباه دارد فریاد کشیده میشود انگار فریاد جان ماست. در طول تاریخ راهها را چنان بر ما زنان تنگ گرفتهاند و آنچنان در بنبستها و تنگناها قرار دادهاند که ما حتی خودمان را فراموش کردیم و از خودمان دور شدیم. روح ما کی طعم آزادی واقعی و لذت واقعی از زن بودن خودمان را چشید؟ کدام یک از ما هست که در طول حیات زندگیش بارها به جرم دختر بودن روحش از عبارات و حرفهایی آزار ندید؟ حتی با روایتها و احادیثی که زن را در کنار سفیه و طفل قرار داد. ببخشید طولانی شد. حرف زیاد است اما گویی ما حتی زبان گفتنش را هم از دست دادهایم که این چنین در جهتی اشتباه در خیابانها فریاد میکشیم. استاد بزرگوار ممنونم که با این همه سعهی صدر خودتان در گوش دادن و خواندن حرفهای مردم ما را به شوق میآورید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! بحث در حضوری است که انسانها در این تاریخ در خود احساس میکنند، که هر کدام جهانی هستند بسی گسترده و باید آن را پاسداشت و نباید دیروز خود را که معنای دیگری از «بودن» بود، با امروز مقایسه کرد و بخواهیم دیروزِ تاریخی خود را بر امروزمان تحمیل کنیم و از امروزمان باز بمانیم و درک حضور امروزین انسان چه مرد و چه زن بسیار امر حساسی است تا در عین زندهنگهداشتن احساس آزادی که غذای جان بشر امروز است، از وجوه قدسی خود بهره لازم را ببریم. ۲. در دل همین احوالات دیروزین و امروزین باز باید آنجا که زن و مرد در عین انسانبودن یکی باید زن باشد و دیگری مرد، امر پروردگار خود را فراموش نکرد و مرز زنبودن و مردبودن در جای خود حفظ شود. زیرا اگر این حضور با آن مرزبندی در کنار هم در صحنه نباشد، همان بلایی که بر عقل تکنیکی آمد و گِشتل جای حضور بشر در آغوش خدا تا مرزهای طبیعت را تنگ کرد، حضور آزادی که گشودگی هرچه انسان است تا بیکرانهها، و به نام لیبرالیسم اسیر بیپرواییها و اباحهگریها میگردد. چه سخت است بر صراطی قدم گذاریم که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب! سوالی داشتم از محضر استاد گرامی! امیدوارم که پاسخ آن را بدهید! سوال: شما که ما را تشویق به معرفت النفس می فرمایید، لطفا در صورت امکان بفرمایید که شما که در طی این سالها روش معرفت النفس را رفته اید، به چه نتایجی رسیده اید؟ چون حق شاگرد است که بداند استادش در چه راهیست. امیدوارم که صادقانه پاسخ دهید. لطفا توجیه نفرمایید. منتظر پاسخ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله «معرفت نفس» امری نیست که مربوط به بنده باشد. موضوع بشر جدید است که نیاز دارد ابعاد گسترده خود را بیابد، حال یا از طریق معرفت نفسی که امثال علامه طباطبایی و یا آیت الله حسنزاده به میان میآورند؛ یا از طریقی که جناب هایدگر در موضوع «دازاین» مطرح میکند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. چطور میتوان برای زنان اثبات کرد که اگر فرزند آوری نکنند به پوچی میرسند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره 32960 رجوع فرمایید. موفق باشید
طبق نظر کارشناسان، انسانها از نظر فکری به دوقسمت تقسیم میشند، اول افرادی که در حیطهی خاصی ولی عمیق فکر میکنند (مثال دریاچهای که عمق زیادی دارد)، ثانی افرادی که خیلی گسترده ولی سطحی، تامل و زندگی خود را میگذرانند (مثال دریای بزرگ ولی کمعمق) بنده تا به الآن هرکسی که عمیق فکر میکند را خیلی موفقتر دیدم تا دسته دوم!خودم به این نتیجه رسیدم که جزو دسته دوم هستم، دوستانی که دارم جزو دسته اول. هرجور نگاه میکنم میبینم این افراد بهتر فکر میکنند، بهتر تصمیم میگیرند و بطورکلی موفقتر هستند. اما برای دسته دوم که خودم جزوشون هستم حداقل شخصا چیز خاصی ندیدم و این مسئله من رو اذیت میکنه. وقتی میبینم رفقام خوب میفهمند خوب تحلیل میکنند و خوب بحث میکنند و سوال میپرسند و... ولی خودم هیچ، یک ناامیدی خاصی در وجودم پدید میاد، البته نه به این معنا که کاملا ناامید باشم و تو سر خود بزنم و...، از این جهت که بالاخره یک اذیت و آزار روحی خاصی داره و این رو نمیدونم چطور درمان کنم. حالا هم نمیدونم چقدر تونستم مسئلهای که تو ذهن هسترو روشن کنم، خواستم راهنمایی بفرمایید که برای درمان این روحیه چه کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمّق در معارف توحیدی و رعایت دستورات شرعی در امورات فردی و اجتماعی، انسان را به فطرتش نزدیک میکند که به گفته قرآن آن فطرت در همه انسانها یکسان است و میتواند از طریق دستورات شرع در گستره حضور انسانهای مؤمن حاضر شوند و از پوچیها و تنهاییهای مربوط به دنیاطلبی آزاد گردند. موفق باشید
عرض سلام و تشکر فراوان: استاد محترم برای مراقبه مخصوصا در مورد خطورات قلبی چه راهی توصیه می فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه در معارف توحیدی عمیقتر شویم، به همان اندازه خطورات، ضعیفتر میشوند. مباحث «معرفت نفس» جهت این امر میتواند مفید باشد. موفق باشید
سلام عليكم: لطفا در مورد استنشاق روح در متون دینی و تغالیم اسلامی شرحی نموده و راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلوب روح انسان به حکم فطرت الهیاش، اُنس با حضرت حق است و آلودهشدن به گناهان، این شوق را به حاشیه میبرد و با رعایت دستورات شرع، آن شوق به میان میآید و در همین رابطه قرآن میفرماید: « «فَاقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لَكِنَّ اكْثَرَ النَاسِ لَايَعْلَمُونَ»[1]پس به پا خيز و جهت خود را در جهت دينِ حنيف قرار ده كه آن همان سرشت و فطرتى است كه خداوند انسانها را بر اساس آن خلق نموده، اين فطرت در بين انسانها يكسان است، اين دين و راه پايدارى است ولى اكثر مردم متوجه اين موضوع نيستند. درنتيجه به زندگى خيالى و كارهاى ناپايدار خود را مشغول مىكنند و با پوچى و بى ثمرى زندگى روبه رو مى شوند. انسان بايد به پا خيزد و جهتش را جهت پيامبران بزرگ قرار دهد. چون جهت آنها بر اساس دين خدايى است كه سرشت آدميان را نيز بر آن اساس سرشته اند. اينكه مى گويد سرشت انسانى به دست خدا سرشته شده يعنى گرايش «جان» انسان به سوى خداست. به عبارت ديگر بنيان «جانِ» انسانها الهى است. پس كسى كه به خدا رجوع كند به بنيان جان خودش رجوع كرده است و كسى كه از خدا دور شود از «جانِ» خودش دور شده است. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره روم، آيه 30.
سلام استاد خدا قوت: با این احساس تنهایی باید چکار کرد؟ خیلی مراجعه میکنن ودنبال راهکار هستن غافل از اینکه بنده خودم بیشترین احساس تنهایی رو دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی و محبت و ایثار. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: استاد بزرگوارم من همیشه روحیه حضرت آقا رو که می دیدم امیدوار می شدم حرفهای حضرتعالی رو که می شنیدم، دیگه از آینده ترسی نداشتم، اما پریروز صوتی حدودا ۱۲ دقیقه ای در کانال استاد امینی شنیدم که جلسه ای استغاثه برای پیروزی جبهه انقلاب تشکیل دادند در حاشیه آن با راوی کتاب شنود که ظاهرا فردی موثق و از نیروهای امنیتی است صحبت کردند، که در آنچه در تجربه نزدیک به مرگ دیده بودند و قبلا به آقای امینی خواه گفته بودند را در این جلسه گفتند. اینکه بعد از حضرت آقا، جمهوری اسلامی رهبر دیگری نخواهد داشت که یا به ظهور منتهی می شود یا در محاق می رود انقلاب اسلامی و... اینکه آقای ظریف رو دیدند آمریکا و اسرائیل عریان جلوی تانک بستن و وارد کشور شدن و... یعنی اینقدر امیدم را از دست دادم که خدا می داند، من این صوت رو برای آقای نظری ارسال کردم، نظر شما چیست؟ چون راوی شنود میگفت همه چیز به نتیجه این انتخابات بستگی داره و جبهه انقلاب باید همه تلاشش رو بکنه و... ممنون از لطف و محبتتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً آن صوت را گوش دادهام و همان زمان عرض شد آن عزیز، توهّمات خود را مشاهده کرده است. موفق باشید
سلام وقت بخیر: ببخشید یک سوال که اگر لطف کنید پاسخ را با بله یا خیر برای بنده بفرستید از شما ممنون میشم، سوال: با توجه به آیه «قل هو الله احد» و با توجه به اینکه در سایت های مختلف از عرفا نقل شده است که هو در این آیه هویت غیبیه می باشد و با توجه به اینکه در همان سایت ها در مورد هویت غیبیه گفته شده است که هویت غیبیه هیچ تجلی و ظهوری ندارد. سوال اصلی بنده از شما این است که آیا هویت غیبیه به مرتبه احدیت ذاتی که بالاترین مرتبه از مراتب وجودی می باشد نیز تجلی و ظهوری ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتبار هویت غیبیه، نه. موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده: با آنکه بعضی از دوستان دغدغه مند به شما ایراد میگیرند که حمایت شما از انقلاب مبنای عقلی دارد یا خیر یا در بعضی از موارد متهم میکنند بدون دلیل از نظام حمایت میکنید، بنده یک (ادعا) جمله عرض میکنم و آن همان جمله معروف امام بزرگوارست که فرمودند: اگر من از از انقلاب برگردم مردم برنمی گردند. بنده قلبأ و عقلأ به این حقیقت رسیده ام که اگر (روزی به فرض هزاران محال) حضرت آقای خامنه ای از نظام برگردند بنده بر نمیگردم. چرا؟ چون با مطالعات و همچنین تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیده ام در طول تاریخ هیچ نظام حکومتی به مانند انقلاب اسلامی و این نظام، بر اساس حکمت و مردم دوستی، خیر خواهی و وجدان انسانیت نبوده است و این نظام حکومتی طلب تاریخی بشر بوده است ـ اری طلب تاریخی ـ . گرچه در آغاز راهیم ولی فقط این مسیر ما را به مقصد و آرمان نهاییِ تمام انسانها می رساند. امید وارم به حقیقت انقلاب اسلامی برسیم. به دوستان دغدغه مند عرض میکنم که: انقلاب شناسی دانستنی نیست انقلاب اسلامی فهمیدنی و دیدنیست، خودش بصیرت است خودش عالم غیب است، خودش امام زمان ـ عج الله است که کم کم دارد ظهور میکند و کمکم رخ نشان میدهد. باید فقط به تماشا بنشینیم البته به روش پدیدار شناسانه (نفی تعصبات خود تا حقیقت انقلاب اسلامی ظهور کند). خیلی از ما، افراد با سواد، متأسفانه گرفتار زنجیر و زندان اطلاعات خود هستیم باید بدانیم که چیزهایی را نمیدانیم و آن عالم حقیقی انقلاب اسلامیست. کلام آخر و خلاصه، انقلابی بمانیم تا در جاودانگی خود ـ الان ــ حاضر شویم نه بعدأ ـ انشاء الله و السلام علیکم جمیعأ و رحمة الله و برکاته
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر حقّانیت انقلاب را به عنوان نور حضرت حق، جهت احیای بشر آخرالزمانی نمیبینند، لااقل هویت باطل و فاسد دشمنان انقلاب را بنگرند و متوجه باشند مسلّماً خداوند به حکم «والله لا یهدی القوم الفاسقین» کار آنها را به نتیجه نمیرساند و این ملاک بسیار خوبی است که نسبت به ادامه انقلاب و رفع مشکلات با حفظ انقلاب فکر بشود. موفق باشید