با سلام: آیا ما عرفان نظری را می آموزیم تا مقدمهی عرفان عملی باشد؟ اگر پاسخ آری است، آیا عرفان عملی ما باید بر اساس عرفان نظری باشد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان نظری سراسر متذکر معارف عالیه توحیدی است و مسلّم بنا به فرمایش اولیای معصوم عبادات هرکس به اندازه معارف توحیدی او ارزش و نتیجه دارد. موفق باشید
سلام بر شما: ببخشید درباره موضوع «توفیق» سؤال داشتم. اگر خداوند متعال به انسان توفیق عمل خیری را ندهد، انسان نمیتواند آن خیر را انجام بدهد و اگر توفیق ترک پلیدی و عصیان را هم ندهد باز انسان موفق به ترک معصیت نمیشود. راجع به این سؤالاتی دارم: عمل کردن به علمی که انسان دارد به نظر بنده حقیر چیز بسیار مهمی ست همانگونه که از علما رسیده: «استادِ تو علم توست»؛ ولی عمل به این علم ناچیزی هم که دارم باز بسیار محال و دور از حال حاضر بنده است. واقعا انسان باید چه کاری انجام دهد تا توفیق عمل به علم را بدست آورد؟ بالاخره همه ما یکسری چیزها را میدانیم مثلا اینکه نماز اول وقت با شرایط بخوانیم و درس و مطالعه مفید داشته باشیم و در فضای انقلاب اسلامی فعالیت جهادی و ایثارمحور داشته باشیم و... اینها را میدانیم ولی اگر آن توفیق عمل باشد همه اینها را میتوانیم انجام بدهیم و اگر نباشد... گاهی اوقات حس میکنم که الان خیلی علاقه دارم به یک انسان ترازی در دینداری تبدیل بشوم و تا انتهای روز هم سعی میکنم تمام پارامتر هایی که میدانم را رعایت کنم اما باز فردا روز از نو... آیا برای این توفیق صبری زیاد لازم است یا نیت درست و صحیح باید داشته باشم و یا چیز دیگری که آن را نمیدانم. ممنون از راهنمایی تان با تشکر🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه فرمود: «تو پای در راه نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». امیدواری به مدد الهی و توکل به مدیریت او، کمک میکند تا به لطف الهی توفیق عمل حاصل شود. موفق باشید
بسم رب الشهداء. با سلام خدمت استاد طاهرزاده: 🌹 قطعا شما از فریضه فوری «جهاد تبیین» آگاهید. الحمدلله خداوند متعال توفیق درک قطره ای از اقیانوس ظهور حقیقت در این انقلاب قدسی را و شناخت امامت جامعه را به بنده حقیر و دیگران داده، در مقابلِ شناخت ظلم و شرک زمانه. خب امروز بیان و شناخت و معرفت دادن به مردم نسبت به حقیقت زمانه و ظلم زمانه یک امر ضروریست، لکن با توجه به اینکه خداوند متعال مسجدی را در جهت جهاد تبیین در اختیار بنده حقیر قرار داده، نمیدانم، چگونه باید این جوان ها و نوجوانانی که مسئله شان آرمان های دیکته شده غرب است را وارد مسجد و میدان کرد، و مسجد را از سه چهار نفر پیرمرد و میان سال به یک پایگاه و مرکزیت تبدیل کرد! برای بیان و تبیین افق پیش رو از طریق انقلاب اسلامی و آرمان های انقلاب. بعضی وقت ها حس میکنم انگار هر کسی (حتی یک جوان ۱۸ ساله) دنبال اثبات خود و ایجاد دَر و دُکان خود با نام اهل البیت و اسلام است نه معنا کردن و دیدن خود ذیل دستگاه حق و تقابل در مقابل دستگاه ظلم. اگر امروز نبی اکرم (ص) و یا حضرت امام (ره) بودند، در قدم اول در جهت جذب دلهای این جوان ها و افراد آخرزمانی برای ورود مساجد و بعد تبیین مبانی توحیدی انقلاب اسلامی چه کار میکردند؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همچنانکه سیره علمای گذشته ما بود با خوشرویی و ارتباط با نوجوانان و یا جوانان حتی در کوچه و محل و در حدّی که در فعالیتهای ورزشی آنها هم شرکت کنیم، موجب دلگرمی آنها نسبت به مسجد و روحانیت میشود. ۲. با آنان راه میآمدند و افقی را مقابل آنها میگشودند و متذکرشان میکردند که برای رسیدن به آن افق باید تقوا پیشه کنند. موفق باشید
بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی محضر طربناک استاد سلام علیکم: آیا خداوند به امکان ها علم دارد؟ یا امکان؛ همان علم خداوند پیش از تعین یافتن است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دو یکی است. آری! خداوند به امکانها که ذاتیِ هر مخلوقی است، علم دارد و از همان جهت که امکان هر شیئ همان علم خداوند است، میگوییم علم خداوند لغو نیست و علمِ به معلوم است. موفق باشید
جالب است در پاسخ ۳۹۱۷۳ میفرمایید خواب حجت نیست، مخصوصا خوابی که فقیه و عارف و فیلسوفی چون آیت الله بهجت از آن صحبت کند که سید بن طاووس که صاحب نسخه ایست که آن اضافه را در ادامه ی دعای عرفه دارد و در دیگر نسخه ها نیست به خواب شخصی آمده و گفته آن اضافات انشای خودم بوده، این خواب و این نقل قول را به دیوار میکوبید، اما همزمان چون آیت الله جوادی از دیدن آن متنِ اضافه در نسخه ی سید بن طاووس به وجد آمده اند و سند ندارد و در دیگر نسخ هم نیست، این نظر اعتبار دارد پس حتما از معصوم است و مگر میتواند از غیر معصوم باشد؟ چون آقای جوادی متحیر شده، آقای جوادی از نظرات برخی اساتید خودشان و برخی نظرات افراد برتر از خودشان در گذشته، حال و آینده نیز متحیر میگردند، پس همگی از معصوم است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد این مربوط به خود انسان میباشد که چگونه با این نوع متون مواجه شود. آنچه عرض شد برای آن بود که در جریان باشید. موفق باشید
با سلام: معذرت از طولانی بودن متن. این برداشت من از قضا و قدر خداوند هست مطرح کردم تا ایرادات و ابهاماتم رو برطرف کنین اگر مرحمت کنید. مسیر زندگی به شکل یک فلوچارت برنامه نویسی میدونم که متشکل از انتخاب های ماست. مثلا در مسیر زندگی میرسم به اینکه آیا میخواهم وارد دانشگاه بشوم؟ اگر بله وارد یک مسیر میشوم و اگر خیر وارد مسیر دیگر. که تمام این مسیر ها از اول زندگی هرشخص مشخص است و حتی انتخاب هایی که قرار است داشته باشد. یعنی تقدیر و سرنوشت او. یعنی جناب حر از ابتدای تولد حتی ماقبل آن جز شهدای کربلا ثبت شده چون خداوند عالم است و اینطور نیست که از تصمیم حر شگفت زده شود. و همین طور از تصمیم ابلیس ملعون و نیز حضرت آدم و حوا. یعنی تکوین ما در دایره امکانیست که خدا براساس حکمت خود به ما داده و ابتدا و انتهای آن مشخصه. و در نهایت جهنمی و بهشتی بودن افراد از ازل نزد خداوند مشخص هست. یعنی حضرت آدم در علم خداوند محکوم به هبوط بود در عین اختیاری که داشت و ما محکوم به پذیرش سرنوشت خود در عین اختیارات ظاهری. یا مثال طلب حاجتی میکنیم در حرم و با فاصله کم محقق میشود درصورتی که مقدماتش قطعا خیلی قبلتر از دعای ما فراهم آمده بوده. حال سوال: ما دعای فرج خواهیم خواند برای ظهور یا مثلا بدا حاصل شدن در امر ظهور یا اوامر دیگر تاریخی. آیا قرار است ما خداوند را از علمی که دارد منصرف کنیم؟ خداوند بهتر میداند که ما آیا دعای فرج میخوانیم یا نه آیا تضرع خواهیم کرد یا نه آیا زمینه سازی خواهیم کرد یا نه. و ما در مقام منتظر و عبد این دعا و تضرع و تلاش را داریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مرحوم شهید مطهری در کتاب «انسان و سرنوشت» و در جزوه «جبر و اختیار» که روی سایت هست، بر آن تأکید شده؛ علم خداوند به اعمال ما، همانطوری است که ما اعمال خود را انجام میدهیم هرچند که او قبل از آنکه ما انجام دهیم میداند که ما با اختیار خود آن اعمال را انجام میدهیم و دعا نیز در همین راستا است که خداوند بر اساس طلب ما آن را اجابت میکند و میداند که ما چه تقاضایی از او خواهیم کرد و از این جهت بعضاً دعا تمامنشده، آن دعا اجابت میشود زیرا او از قبل میدانست این دعا انجام میگیرد. آری! حضرت پروردگار میداند چه موقع حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» ظهور میکنند زیرا میداند چه موقع دعاهای ما تا مرز ظهور آن حضرت جلو میرود و این تحمیل به اراده خداوند نیست، بلکه به جریانانداختن سنت حضرت رب العالمین است که فرمود: «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ» بگو که اگر دعای شما نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟ موفق باشید
با عرض سلام: چند وقتی است که می خواهم بنویسم اما شاید جمله بندی آنچه در درونم می گذرد سخت بود آخر سر نتوانستم صحبت نکنم گویا زور آن بیشتربود. دوست ندارم مصدع اوقات شریفتان شوم. اگرمتن طولانی است عذرخواهی می کنم و شاید کاربران دیگری مباحث مهمتر و سوالات ضروری تری داشته باشند پس هرگاه مزاحمتی نبود ممنون میشوم دُرافشانی بفرمایید. راهی مرا فرا می خواند که سر در آن نوشته شده «مسئله این است جهان قدسی» به سبب شغلم در ساختاری هستم که زیاد با ارباب رجوع و سیستم اداری سرو کار دارم، میفهمم چگونه ساختارهای ساخته شده توسط مدل غرب ( وآنچه با ذات زندگی ما نمی خواند) انسانهای متناسب خود را می سازد و می طلبد و باید به تغییر در ساختارها و افقی که به آن می اندیشیم فکر کرد. حقیقتا گاهی سخت می شود اهل نماز و روزه بود و دراین سیستم بیگانه از سنت خودمان کار کرد. احساس می کنم برای رفتن در آن راه ابزارهایی می خواهم، ابزارهایی از جنس ایمان و امید، مثل باغبانی که با شور و شوق مراحل کاشت و داشت را به امید برداشت طی می کند. شور و شوقی از جنس ایمان و امید. احساس می کنم داشتن های غیر ایمان و امید برایم ملالت آور شده. وظیفه ی من ساختن ظرف و ظرفیت است، ظرف گدایی باید ساخت با عمل و دعا، هرچند دعا خودش عمل است و عمل دعا، عملی از جنس از میان برداشتن خود، مثل صیقل دادن چیزی تا نقش های دیگر در آن بهتر نمایان شود، تا جواد عالم ظرف ها را پرکند. ای کاش بهتر و زیباتر زمینه ساز اراده ها و تقدیرهای او بودم. تقدیری زیبا به نام شهادت، دیدن چیزی که برای دیدنش امروز نه مثل دیروز بلکه باید چیزهای زیادی را ندید. دیدنِ چقدر ساده پریدن شهیدان نفس را در گلویم محبوس می کند. ای کاش در این دوران که شمردن پولها و مشکلات مٌد شده، کمی به این فکر کنیم که اگر مبدا تفکر و عمل مان این باشد که «فقط اوست ولا غیر» چگونه همه ی مشکلات رنگ می بازد، چگونه تمدنی فتح می شود، چگونه ظرفیتی عظیم ساخته می شود، چگونه غبارهای نشسته روی چشم ها، وجودمان و جامعه پاک می شود؟ به یاد شکافتن دریا و فتح تمدن فرعونی با عصایی می افتم اصلا قشنگی قوی بودن و به خاک مالیدن بینی استکبار این است که با ضعیف ترین چیزی که استکبار در میدان فهمش گمان دارد او را به زمین بزنی تا به رای اکثریت و نظام بین الملل خود ننازد. آری همه ی همه ی همه ی تنگناهای امروز زندگی ها نه لاینحل بلکه حاصل یک سوءبرداشت و یک سوءتفاهم است که ما در فاصله گرفتن از آن در حال امتحان دادن هستیم و زیر نظر، مثل همه ی تاریخ بشرکه سادگی و پاکی بر ابرقدرتهای پیچیده پوشالی غلبه کرد، الان هم خواهد شد. تاریخ بشری که مثل یک نمایش تکرار شده که در هر قسمت آن عناصری هستند؛ موضوعی ثابت و قهرمانی و توده ای از انسانها با تفکر مشابه و شاید ضد قهرمان. امروز هم مثل همیشه جبهه مقابل حق دارد نقشش را کامل بازی می کند. مثل دیگر دوران تاریخ فراتر هم نمی رود، و این ماییم که هر روز بانگ برآمده برای ماست که ماه و خورشید و فلک در کارند «آیا قهرمان می شوی؟» باید از بودن ها صحبت کرد بودن هایی از جنس جمع بندی تاریخ، ما در جمع بندی تاریخ هستیم، تاریخ بشر مثل قسمتهای یک نمایش بود، در دوره ها انسانها جای دوست و دشمن و سرمایه و سود و زیان را اشتباهی گرفتند مثل الان برخی از ما و همین مثل کاتالیزوری عمل کرد که پایان ها را سریعتر رقم زد. در این دوره ی پایانی که سیاهی زیاد شده و شب در حال گسترش است هر چند برای زمینیان آرامشی موقتی می آورد اما ستاره هایی در حال پدیدار شدن هستند یا شاید پرنورتر از ستاره که باید نوری بزرگ افکنند. برای ستاره ای پرنور شدن باید اتقی شد و باید برای اشقی نبودن انتخاب کرد باید اتقی شدن را برای خود کرد. در دوره ای که دوران یک شبه ها شده، یکی یک شبه غنی از پول می شود و دیگری غنی از ماسوی الله، باید دوران دوران دلسوزی باشد و امید، امید به پرواز، و دلسوزی مادرانه کردن برای آنان که بال هایشان را تاجران پرنده ها چیده اند. آنچه که امروز باید برای آن فکری کرد هم حجاب و هم منیت است، در پیاده روها که راه می رویم بوی منیّت را استشمام می کنیم. بویی که فضا را مسموم کرده گاهی برخی ناگزیر از نفس کشیدن هوای مسموم را استنشاق می کنند و خطر آنجاست که این را هوا بدانیم، نه، این هوا پایدار نیست و باید تمیز شود. مادرانه پرنده بال بریده را باید درمان کرد، مسموم را باید درمان کرد. انسان نه مرد است و نه زن. انسان هم مرد است و هم زن. باید مادرانه به محبوسان، افق بیرون را نشان داد. گاهی با اشخاص که صحبت می کنم آنها روحشان به تبع کامپیوتر، صفر و یکی شده، یک رفاهی همانند آنچه که دیگری دارد، دارم یا بدبختم! چه درست فرمودید شما، که راه حل رفاه برای همه نیست باید ساحت عوض شود. نقطه ی عطف تغییر ساحت، مثل بسم الله الرحمن الرحیم، مثل انقلاب اسلامی ایران. انسان ها دور برگردانی به جاده ای دیگر می خواهند، افق می خواهند تا دل به آن بسپارند. باید برای انسانها ۱. بزرگ بودن ۲. قدسی بودن بازتعرف شود. بزرگی و تعریفی مثل اینکه چرا تو بزرگ هستی و فقط اینکه نگذار کوچک شوی؛ شاید بتوان بجای اینکه به او بگویی تهمت نزن غیبت نکن و... بگویی آن خدایی که گناه شخص را می بیند اما باز او را زنده نگه می دارد به امیدی، تو چرا او را می میرانی در تعریفی. برای روشن شدن مسیرمان کاش سوالهای جدی تری برایمان مطرح شود از قبیل؛ داستان بودن من انسان شهروند یا دست اندرکار مدیریت اجرایی کشور در این دنیا چیست چه چیزی باید داشته باشیم و چه چیزی نه؟ سیر تاریخ و جنگ و بالا و پایین آن در چه جهتی بوده؟ آیا استکبار که هر روز به رنگی است و امروز به رنگی اگر ما به آن کاری نداشته باشیم او ما را رها می کند؟ سیستم مدیریت امروز ما که در مقاطعی دچار بن بست شده چه مدیریتی است؟ دینی یا مدل غیر دینی. آری آنچه باید بیاید می آید، هرچند نگهبانان و دژبانان قلعه تمدن فعلی غربی نشانه های تغییر را زودتر از همه دیده اند حتی بهتر از مایی که درون آنیم، و در و پنجره ها را ببندند و محبوسان قلعه را از ارتباط با بیرون و واقعیت محروم کنند اما گرفتار در تونل ظلمانی را کورسو نوری بس! که بداند دیگر ظلمت از مُد افتاده، دیگر قلعه فتح و بی سکنه خواهد شد، جلوی نور را نمی توان گرفت، جوشیدن چشمه ای کافیست تا بفهمیم دریایی در پیش است. حال که نمایش تاریخ بشری رو به اتمام است خوشا به حال قهرمانان به ثمر رساننده ی زحمات و تلاش های به اندازه یک طول تاریخ انسانهای قدسی در جهت نفوذ دین در تمام جزییات زندگی ها و بنیان نهادن نظامی الهی. بازوانشان نیروی یک تاریخ قدسیت را به همراه دارد. در پایان می توان فهمید که با این همه تلاش هایی که در طول تاریخ بشر شد بشر مالک هیچ چیزی نشد و فقط در طول زندگی باید به جای برای خود کردن آنچه برای او نبود درعوض با نگاه و انتخابی که با آن زندگی کرد تا همیشه ابدیت می ماند. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. از یک طرف با بشری روبرو هستیم که آماده است در نهاییترین حضور حاضر شود، اگر در آن نهاییترین نهایت، ربطِ مطلق خود را به حضرت معبود که همان عین الربطبودنِ او است فراموش نکند. و از طرف دیگر؛ وای و صد وای اگر در چنین موقعیتی فقر ذاتی خود و عین الربطبودن خود را فراموش کند. اینجا است که در نهاییترین حضور به وسعتی که ظرف همه توهّمات است، خود را مییابد. اخیراً در سالگرد حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» نکاتی به قلم آمد که خوب است در نسبت راهِ حل عبور از خود پنداریِ بشر جدید، آن نکات را مدّ نظر قرار دهیم. موفق باشید در سالگرد رحلت مردی که معنای اصیلترین بودن را در نزد خود و در جهان به ما متذکر شد، یعنی حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه»؛ و با نظر به تاملاتی که باید نسبت به تمدن اسلامی مد نظر داشت ، خوب است در بستر آغاز تاریخی که با او شروع شد، نظری چند به خود و به بشر جدید و به جهان پیرامونیِمان بیندازیم، باشد که در بحران بیمعناشدن بشرجدید و نیستانگاری که تقدیر این دوران است، راهِ معناداریِ بشر آخرالزمانی مدّ نظر آید. در این رابطه نکات زیر تقدیم میشود:
۱. پس از کانت، تفکرِ فلسفی در حوزه حضورِ «جهانی» که انسان نسبت با واقعیات میتواند داشته باشد، و اینکه آیا انسان از این به بعد در حوزه وجودِ خود و به همان معنایی که انسان سوبژه خود است، با واقعیات ارتباط دارد و یا مانند گذشته در حوزه حضور در عالَم با واقعیات ارتباط دارد. رویکرد اول، مدّ نظر کانت است و در این حالت است که واقعیات معنای خاصی در نسبت با انسان پیدا میکند و این امری است که هم در حوزه تفکر هگل و هم در حوزه تفکر هایدگر پیش آمد که انسان و جهان معنای دیگری پیدا میکند.
۲. در جهان جدید، به عنوان جهانِ کانتی، علم مانند گذشته بازنمایی آنچه هست به حساب نمیآید، انسان با خودش بهسر میبرد و سعی میکند جهان را مطابق آنچه تصور میکند بسازد و از این طریق عملاً با خودش و با ساختههایش زندگی میکند. در حالیکه علم در جهان گذشته، علمِ به واقعیات بود و کمال انسان آگاهیِ هرچه بیشتر به واقعیات و حقایق به حساب میآمد. حال سخن در این است، آیا میتوان در این آخرالزمان تاریخی و با نظر به تمدن اسلامی این دو نوع انسان و علم را جمع کرد؟[1]
به طوری که انسان از یک طرف تنها در نزد خود و در هستی و بودن خود باشد و از طرف دیگر بودن او بودنی باشد به وسعت همه هستی و او در ذات خود، به جهت هویت تعلّقی و وجود بیکرانهاش، در همه عالم حاضر باشد، آن هم به همان معنایی که در خود حاضر است. این آن امری است که مباحث «حضور در جهان بین دو جهان» متذکر آن است.[2]
۳. با کانت و با پرسشهای چهارگانه او تاریخ مدرن شکل گرفت. او پرسید ۱. چه میتوانم بدانم؟ ۲. چه باید بکنم؟ ۳. به چه میتوانم امید داشته باشم؟ ۴. انسان چیست؟ [3] که برای جوابدادن به سه سؤال اول، باید به سؤال آخر جواب داده شود که «انسان چیست» در دل این تاریخ تلاشهای فراوانی شد تا با فهم انسان این سؤالات جواب داده شود و مطالعه فلسفه غرب برای آن است که بدانیم بشر چه جوابی برای این سؤالها یافته است تا در فهم انسان قدمی جلو بگذارد و فکر کنیم با انسان جدید چه نوع مواجههای باید داشت و آموزههای دینی و معنوی را چگونه باید با او در میان گذارد. آیا یکی از ارکان تفکر نسبت به تمدن اسلامی مواجهه ای نیست که ما باید با این سوالات چهار گانه داسته باشیم؟
۴. حال ما با ظهور انقلاب اسلامی با تاریخی روبهرو هستیم که از یک جهت باید در رابطه با سؤالات کانت به انسانی فکر کنیم که سوبژه خود شده و از جهتی دیگر همان انسان با نظر به حضور تاریخی خود، متوجه حضور بیکرانه خود در هستی باشد، آن هم ماورای دوگانگی سوبژه و ابژه بودنِ انسان و موجودات، با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی، انسان در اکنون جاودان خود حاضر است و از این جهت انقلاب اسلامی و در راستای آن تمدن اسلامی، تاریخ دیگری است غیر از تاریخ مدرن، و از انسانی پرسش میکند که به معنای کانتیاش سوبژه خود بنیاد خود نیست ولی نه به معنای آنکه انسان ابژهای باشد تا مورد شناسایی قرار گیرد، بلکه جهانی است که باید با هویت آخرالزمانی خود در جهان حاضر شود، به عنوان حامل همه اسمای الهی، ولی نه در جدایی بین او و عالَم و معنای حضور در «جهان بین دو جهان» از طریق انقلاب اسلامی در اینجا معنا میدهد.
۵. از دکارت گرفته تا کانت و هگل و هایدگر و گادامر، همگی درصدد توجه به الهیات و معنویات در جهان جدید بودهاند، الهیاتی که چندان در بستر الهیات قرون وسطی حاضر نیست و از این جهت میتوان گفت با شخصیتهایی روبهرو هستیم که معتقدند اولاً: جهان مدرن، خرد مدرن را به همراه دارد که خرد خاص خودش میباشد. ثانیاً: در این جهان، بشرِ مدرن با نگاه الهیاتی خاص خودش میتواند بهسر ببرد. در همین رابطه عرض میشود «ما با تمدن اسلامی و تأکید بر ساختن اجتماع دینی، با دغدغههای خاص خود روبهرو هستیم، شبیه دغدغههای هگل و هایدگر در ساختن اجتماعی که آن اجتماع، در عین مدرنبودن، مذهبی باشد.» امری که حضرت امام خمینی نیز با فهم انسانِ جدید و آن نوع آزادی که انسانِ جدید در خود احساس میکند؛ مردم را مدّ نظر قرار میدادند.[4]
۶. حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در عین آن که معتقد به سعادت بشر هستند و حضور در دنیای جدید را مانع آن سعادت نمیدانند و در عین رعایت اخلاقی که اخلاق اجتماعی است ولی سعادت را منحصر به هویت اجتماعی بشر نمیدانند، در حالیکه متفکرانی مثل کانت و هگل سعادت را صرفاً اجتماعی میدانند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که صرف مواجهه با عقل مدرن نمیتواند ما را از سنتهای اصیل خود غافل کند، همانطور که مواجهه جناب فارابی با عقل فلسفی یونان، ما را از اصالتهای خود جدا نکرد. زیرا فارابی میدانست چرا باید به عقل فلسفیِ یونانی رجوع کند، چیزی که امروزه ما نیز باید متوجه باشیم که چرا به فلسفه کانت و هگل در نظر به «جهان بین دو جهان» باید رجوع داشته باشیم و این غیر از آن است که ما کانتی و یا هگلی شویم، زیرا پیشاپیش جایگاه و مسائل خود را میشناسیم، و از تاریخ هزارساله خود غافل نیستیم، بلکه میخواهیم در عین حضور در این جهان، با تاریخ هزارساله خود در این تاریخ تجدید عهد کنیم. إنشاءالله
[۱] - از حضرت سجاد«علیهالسلام» داریم: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك»، خداى عزّوجلّ مىدانست كه در آخرالزمان مردمانى مىآيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آنها را خواهد، هلاك گردد. (الكافى، ج ۱، ص ۹۱)».
[۲] - در این مورد به سه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» و «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان»رجوع شود.
[۳] - گفته میشود کانت، فیلسوف اندیشه روشنگری است.
[۴] - حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در راستای هرچه مردمی بودن نظام اسلامی ، در جلسهای که سال ۵۸ با اعضای مجلس خبرگان داشتند فرمودند: من سفارش می کنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر ملت، من سفارش میکنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت دیگری و یک وقتهای دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرائی که خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و یک حرفهایی زده بشود که برخلاف مسیر ملت است، اینها وجاهت خودشان را از بین ملت می برند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد. همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می خواهید مطابق با میل خودتان دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست. شما هم خواهش می کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح برخلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، ولو عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت می خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می خواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع است. در همۀ دنیا رأی اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و چند سالۀ ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیده اند، انصاف نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که برخلاف مسیر است. یعنی انصاف نیست، که نمی شود هم، پیش نمی رود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش نمی رود؛ برای اینکه اولاً مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، برخلاف مصلحت ملت است؛ برخلاف مصلحت خود آقایان است. (صحيفه امام، ج۹، ص: ۳۰۴)
درود استاد: خسته نباشید. استاد من دوست دارم مسیر سیر و سلوک عرفان رو طی کنم و شروع کنم ولی سوال برام ایجاد شده و ابهاماتی دارم ممنون میشم پاسخ بدهید. خیلی ممنون. ۱. آیا این مسیر و هدف درست هستش؟ (قصد نیت من تقرب الی الله و خشنودی خداوند هستش) (منظور از این مسیر مسیر سلوک عرفان هستش) ۲. سوال دیگرم این هستش چرا عارفان بزرگی مثل مرحوم آیتالله قاضی، سید هاشم حداد طهرانی و...... از لحاظ روحی و بدنی خیلی اذیت میشدن؟ مثلا آیتالله قاضی میگوید بعد از۴۰ سال عبادت به عالم غیب دست پیدا نکردند رفتند حرم فتح باب اتفاق افتاد و رسید خانه از حال رفتن و همش از حال میرفتن و مرحوم سید حداد که از لحاظ روحی اذیت میشدن مگر تقرب الله سختی دارد؟ مگر هر کس هدفش خشنودی خداوند باشد روحش آرام نمیشود پس چرا این بزرگواران اذیت میشدن؟ ۳. و سوال دیگری این هستش این عارفان بزرگ خودشان درخواست چنین قدرت از خداوند داشتن یا خداوند این قدرت ها رو بهشون عطا میکرد؟ چون قاضی فرمودن ۴۰ سال عبادت کردم اما به عالم غیب دست پیدا نکردن و.... و یا سید حداد موت اختیاری داشتن آیا این موارد به خواست خداوند بدون اینکه خود آن بزرگواران درخواست کنن؟ ۴. سوال آخرم این هستش چگونه کتاب های عرفانی واقعی و شبه عرفانی و مطالب و افرادی از این قبیل را تشخیص دهیم؟ خیلی ممنون دعا گوی شما هستم استاد. ان شاءلله خداوند به شما عمر و سلامتی عطا بفرمایید. خیلی ممنون در پناه خدا
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیر عرفانی مسیری است که به گفته آیت الله حسنزاده، «حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی». آری! باید وارد آن میدان شد تا این نوع سؤالات برایمان جواب خود را بیابند و اینطور نیست که آن انتظارها و سختیها برای آنها شیرین نباشد و خود آنها انتظار داشته باشند خودشان میتوانند برای خودشان کاری بکنند. کتابهای مطمئن در این مسیر همان آثار مشهور عرفانی یعنی آثار ابن عربی و خواجه عبدالله انصاری است. موفق باشید
«الهی هب لی کمال الانقطاع الیک» سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: با عرض پوزش و کسب اجازه چند کلمه ای خواستم در محضرتان درس پس بدهم. همان طور که جنابعالی بارها متذکر شده اید، ترجمه های قرآن بعضاً ناقص است و نمی تواند اشارات آیات قرآنی را به خوبی منتقل کند، مشغول تدبر در آیه شریفه ی «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» و ترجمه «صراط مستقیم» بودم که حقیقتاً ترجمه «راه راست» نمی تواند حقیقت جاری در این آیات و کلمات را منتقل کند. ناگهان ذهنم به سوی بیتی از اشعار مرحوم علامه طباطبایی رحمت الله علیه رفت که می فرمایند: من خس بی سر و پایم که به «سیل» افتادم / او که می رفت مرا هم به دل دریا برد. انصافاً این بیت ترجمه ی بسیار بهتری و روشن تری است برای این آیه شریفه. بدین معنا که صراط مستقیم مثل این صراط های دنیایی نیست، بلکه خودش «عین رفتن و عین حرکت» به سوی دریای توحید است. لذا ما از حضرت حق با عجز و انکسار تقاضا می کنیم که ما را به رود جاری و صراط ساریِ به سوی خودش ملحق کند تا همچون خس بی سر و پایی به دریای توحید متصل بشیم. لذا حالا تا حدودی معنای روایت «علیٌّ هو الصراط المستقيم» و «هُمُ السَّبیل إِلَیْکَ» برایمان رخ می گشاید. مرحوم علامه در قسمتی از المیزان ذیل آیه شریفه ی «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» به زیباترین شکل ممکن تفاوت بین «ارائه طریق» توسط انبیاء و رسولان الهی، و «ایصال الی المطلوب» توسط امام را متذکر می شوند. و معلوم می کنند چگونه امام با هدایت های باطنی و تصرفات تکوینی و کُن فَیکونی، می تواند انسان را به سوی دریای بیکران توحید با خودش همراه کند و از موقف و منزلی معنوی به سوی موقف و منزلی بالاتر حرکت دهد. رزقنی الله و ایاکم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و به همین جهت بعد از آنکه از حضرت حق تقاضای هدایت به سوی صراط مستقیم میکنیم، عملاً با حضور در آن صراط، الطاف الهی، انسان را فرا میگیرد تا در مسیر انس با حضرت حق قرار داشته باشد و لذا در ادامه اظهار میدارید: «صراط الذین انعمت علیهم» که به گفته علامه طباطبایی: «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» کسانیاند که خداوند علمی به آنها داده که خودشان از مسیر عادی نمیتوانستند کسب کنند زیرا فرمود: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»(مجادله/11) خداوند آنهایی از شما که ایمان آوردند را بلندمرتبه کرد و برای آنهایی که به آنها علم داده شد، درجاتی است خاص.» به همان معنایی که شما به شعر علامه اشاره کردید که: «من خس بی سر و پایم که به «سیل» افتادم / او که می رفت مرا هم به دل دریا برد». موفق باشید
سلام علیکم استاد جان: وقتتون بخیر. یکی از نزدیکانم، یائسگی زودرس پیدا کرده اند در حالی که فرزندی ندارند. به دلایل شرایط روحی خودشان و استفتاء از دفتر رهبری که گفتند چون نظر به مواضع خاص حرمت داره در صورتی آی وی اف جائز هست که فرزند نداشتن عسر و حرج داشته باشه، تصمیم به این کار هم ندارند. بهترین بندگی کردن برای خدا در این حالت با چه نگاه و سلوکی ممکن است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد و چگونگی درمان آن تخصصی ندارم. ولی به هر حال تنهاییها بهترین میدان اُنس با خدا و خلق خدا و کمک به امورات انسانها است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام خدا قوت استاد: یه مشورت میخواستم ازتون. من مطالعات دینی و فکری برام خیلی مهم بود و هست و الان دو تا کار مسیر روبروم هست. یکی اینکه شرایطش رو دارم که درس های مدرسه رو خودم بخونم و فقط امتحان بدم چون درس هامون راحته و از اون طرف تمرکزم رو بزارم روی مطالعاتم و هم به این کمک کنه که یکم جلوتر بیوفتم و در کنارش هم در مسجد و مدرسه از دور فعالیتی بکنم. یکی دیگه اینکه نه وایسم تو مدرسه و کلاس ها رو برم و در مدرسه و مسجد فعالیت های پر رنگ تری داشته باشم و در کنارش مطالعاتم رو برم جلو و تمرکزم بیشتر روی فعالیت ها باشه الان نمیدونم باید چیکار کنم چون واقعا بنظرم اگه اون تفکره نباشه شاید فعالیت های اشتباهی هم انجام بدم و در کنارش نه اینکه فعالیت نداشته باشم بلکه تمرکزم روی اون تفکر هست ولی نمیدونم باید چیکار کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینهمه به نظر میآید اگر از طریق حضور در مدرسه با سایردانش آموزان و کلاس و درس رابطه داشته باشید، شخصیت اجتماعی شما بهتر وسعت مییابد. موفق باشید
سلام عرض شد: ما صور جزئی (حس مشترک! و یا...) و معنای جزئی (وهم) و معنای کلی (عقل) داریم. اما در نیافتم و ندیدم که درباره صور کلی بحثی و ذکری شده باشد در متون آنلاین که جستجو کردم و اینکه کدام قوه آن را دریافت و یا با کدام قوه در ارتباط است؟ ممنون میشوم اگر لطف کرده واضح و به تفصیل وقت خودتان و علاقه این قضیه را به ما توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه پای «صورت» در میان باشد حضور در موطن خیال مطرح است. آری! اگر خیالِ انسان نورانی باشد، آن صور را در اتصال با مبانی عقلیاش مییابد و از آن جهت آن صور کلّی است که در هر صورتی، حقایق کلّی و جامع را مییابد. بد نیست در این مورد سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
سلام استاد: من امسال برای دبیری فلسفه قبول شدم. میخواستم یه منابعی معرفی کنید برای دبیران خصوصا دبیران معارف که با وجود وضعیت فعلی آموزش و پرورش و کتابهای درسی موجود باید چه رویکردی رو دنبال کنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است ابتدا پس از مطالعه کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آنها که روی سایت هست؛ به جزوه «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» https://lobolmizan.ir/leaflet/233 رجوع شود و سپس به «بدایة الحکمه» از علامه طباطبایی با شرح استاد امینینژاد بپردازید. موفق باشید
سلام و ادب: وقتتون بخیر. استاد نظرتون درباره کتاب «چیستی و نحوه وجود فرهنگ» استاد یزدان پناه رو میخواستم بدونم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور را مطالعه نکردهام. موفق باشید
سلام استاد: نظرتون راجع به حدیثی که در وسایل الشیعه در خصوص این موضوع که هر قیامی و پرچمی قبل از قیام قایم محکوم به شکست است چیست؟ اینا که الان راس کار هستند آبروی دین و اسلام را بردند. چیزی از دین نمانده. حیثیت اسلام را لکه دار کردند، اعتقاد مردم را از بین بردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت مذکور همچنانکه قبلاً نیز عرض شد مربوط به کسی است که ادعای مهدویت بکند. در ضمن فراموش نکنید که اصل انقلاب اسلامی راهی است جهت احیای بشریت و عبور از مشکلاتی که انسانهای تحت تأثیر غرب برای ملت ما ایجاد کردهاند. در این مورد پیشنهاد میشود مصاحبه جناب آقای دکتر فؤاد ایزدی با آقای علیزاده را دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/11446 موفق باشید
با سلام استاد عزیز: آیا بر اساس مبانی دین و حکمت متعالیه طی الزمان امکان دارد؟ آیا برای عرفایی این امر اتفاق افتاده است؟ آیا در مقامات بالای عرفانی میتوان به گذشته سیر کرد اشتباهی را نکرد یا خطری را به کسی گوشزد کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. زیرا اساساً بنا نیست که با حضور در دین و عرفان، انسان به این امور فکر کند. هرچند ممکن است برای بعضی پیش بیاید. موفق باشید
سلام ببخشید: پرسش شماره ۳۲۹۱۲ پرسش من است پاسخ را دریافت میکنم ولی دلم میخواد متن پرسشم را داشته باشم و متاسفانه برام نمیاره ممکنه متن پرسش ۳۲۹۱۲ را برام ارسال کنید. به عنوان پاسخ این پرسش. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مواردی که سؤالکنندگان، سؤالاتشان مربوط به امور شخصیشان باشد و از طرفی آدرس ایمیلشان را مشخص نکرده باشند؛ با توجه به اینکه خودشان شماره سؤالشان را میدانند صرفاً جواب را در معرض نگاه کاربران قرار میدهیم. و بدین لحاظ نمیتوان این نوع سؤالات را در معرض نگاه کاربران قرار داد بخصوص که بنای این سایت آن است که جوابگوی سؤالات معرفتیِ کاربران محترم باشد ولی متأسفانه بعضاً امور شخصی و درد و دلهای عاطفی را به میان میاورند و موجب میشود تا فرصت کافی برای جواب به سؤالات اصلی از دست برود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: وقت بخیر. نحوه ارتباط روح انسان با بدن دنیایی چگونه است؟ ممنون میشم منابع احادیث و روایی رو هم بگید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای گرفتن جوابی مناسب نسبت به سؤالی که فرمودهاید، خوب است که به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن رجوع فرمایید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA%20%D9%86%D9%81%D8%B3&tab=sounds
https://lobolmizan.ir/book/71
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرامی: گروهی هستیم که کتاب ده نکته را مطالعه کرده ایم، با توجه به شرایط کنونی کشور و جهان و تحولات، پیشنهاد شما برای ادامه ی مطالعاتمان چه کتاب یا کتابهایی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخن رهبر معظم انقلاب که میفرمایند: «فلسفه در اسلوب و محتواي صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام خواهد يافت»؛ خوب است برای نزدیکی به فلسفه صدرایی بحث «برهان صدیقین» را دنبال بفرمایید و در کنار آن نیز به کتاب «جايگاه إشراقي انقلاب اسلامي در فضاي مدرنيسم» رجوع شود خوب است. موفق باشید
با سلام و احترام: کاش کتاب خویشتن پنهان، جلد دوم داشته باشد و تمام مسائل مربوط به نفس را بیان می کردید. به نظرتان حل مسائل نفس چقدر به درمان بیماری ها کمک خواهد کرد؟ یا اینکه جهل انسانها به مسائل و قدرت نفس و چگونگی استفاده از آن چقدر باعث می شود در گرفتاریهای دنیا گرفتار شوند و فرصت خود را از دست بدهند؟ استاد قبول دارم که بلا برای مومن، از طرف خدای حسن البلا آمده ولی وقتی می بینم طرف بدون دین و اهل بیت؛ بیمار را با انرژی درمانی خوب می کند و به بقیه هم می گه برین پیش امام تون، خیلی سخته. همه ی معارف را داشته باشی و دستت بهش نرسه و یک کافر اینجوری مسخره ات کنه، واقعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «معرفت نفس» و «معرفت حشر» در رابطه با حضور بیکرانه انسان است نزد خود و درک حضور ابدیاش. در حالیکه انرژی درمانی، نوعی تحریک قدرت واهمه نفس است در حوزه بدن که به گفته بعضی از افرادی که تحت درمان قرار گرفتهاند اگر خودشان فعالیتهای بدنیشان را دنبال نکنند، حتی آثار کار انرژی درمانی خنثی میشود. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: ضمن عرض پوزش، چرا باید از طریق برخی عبادات مثل روزه داری زیاد و سجده های طولانی، واهمه در انسان تقویت بشود یا مشکلات دیگری به وجود بیاید؟ حقیقتاً این مسأله برای بنده دردآور است و از خدا گلایه دارم. انسان عبادات نکند یک جور گرفتار می شود، عبادت کند جوری دیگری گرفتار می شود! در حالیکه بزرگان فرموده اند زیباترین زندگی در همین روزه داری ها و سجده های طولانی و امثال ذلک است. بنده از ترس همین نوع مشکلات نمی توانم به این نوع عبادات با عزم زیاد رجوع کنم. در حالیکه خودِ دین ما را با انواع و اقسام تعابیر به عبودیت و عبادت تشویق کرده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: علیکم به تعمیقِ معارف توحیدی! مباحث «یا هشام» که حضرت کاظم «علیهالسلام» برای انسان فرهیختهای مثل جناب هشام بن حکم به میان آوردهاند، مربوط به مخاطبانی است همچون جنابعالی. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/13028
با سلام استاد عزیز: الهی به حق ابوالفضل عباس علیه السلام اینا که دارند ظلم میکنند به این ملت، خدا عذاب آخرتشونا زیاد کنه و در این دنیا ذلیل بشند. امروز دختردارو پسردار واقعا گناه دارند. ما که دیگه از خدا هم برگشتیم نمیدونم چرا خیلی ها برگشتند. عرش خدا هم میگند با آه مظلوم میلرزه انگار قدیمی شده این حرفا خیلی دارند ظلم میکنند، گرانی بیداد میکنه، روزبروز بدتر میشه، بعد شما از افق انقلاب حرف میزنید. من نمیدونم شما کجا زندگی میکنین استاد. اگر دارید آگاهانه حمایت میکنید خدا شما در جرم اینا شریک هستید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره عنایت داشته باشید جنگی در این زمانه در بستر موضوع اقتصاد به میان آمده است. ما در جنگهای خود در تاریخ گذشتهمان، تلفات میدادیم ولی عقبنشینی نمیکردیم. مطمئن باشید همانطور که در جنگ نظامی بالاخره پیروز شدیم، در بستر مقاومت با تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، در جنگ اقتصادی هم پیروز خواهیم شد. آری! همه اجزای این جنگ نه در اختیار ما است و نه در اختیار دشمنان، ولی تجربه تاریخیِ ما نشان میدهد که با مقاومت با همه موانعی که در مقابل خود داریم و داشتیم، پیروز میشویم. این موضوع را دیروز شهید صیاد شیرازی در کردستان و امروز شهید حاج قاسم در سوریه نشان دادند و راز امیدواری رهبر معظم انقلاب نسبت به پیروزی آینده در فهم این نکته مهم تاریخی است. مگر برای جنگ دیروزمان، پیرزنان ما طلا های خود را هزینه نکردند تا قسمتی از این جبهه گشودهشده را از آنِ خود کنند؟ امروز نیز اتفاقاً مستضعفان ما که فشار معیشت بر دوششان است، بیشتر از اشراف راحتطلب متوجه این جنگ و این مقاومت هستند. موفق باشید
سلام و رحمهالله خدمت استاد عزیز: إن شا الله توفیقتون روز افزون، یک مسئله ای که درحال حاضر درگیرش هستم و به شدت بنده رو آزرده و لحظات زندگی بنده رو فرسایشی و اضطراب آوار کرده، بنده دانشجو معلم سال آخر کارشناسی الهیات و طلبه پایه ۱ و از جهت مطالعاتی مقدار کمی رو مبانی اندیشه اسلامی، بحث های تربیتی و کلامی کار کردم اما از همه اینا که بگذریم از جنبه عمل درگیر یک کار تربیتی در مسجد و بسیج شدم روی یه تعداد قابل توجهی دانش آموز ابتدایی و راهنمایی که به قول آقای صفایی حائری عشق و دغدغه بود اما شور زیاد بدون تمرین میتونه کمر آدم رو با وجود عشق زیاد بشکنه و بنده الان مبتلا به همچین دردی شدم، دغدغه کار فرهنگی و تربیتی هست، انسی با این بچه ها گرفتیم اما واقعا کم آوردم و به دلیل عمق کم، علم کم، عدم درس خواندن درست و عدم ارتباط مستمر با یک بزرگتر، وجود عادت های بد و... باعث شده علاوه بر خودم که رشدم بسیار کم شده به نظرم با این وضعیت آینده این بچه چیز خوشایندی و پر ثمر نخواهد و نگران استمرار صحیح اینا هستم، از طرفی دلم می گوید غوره نشده مویز شدی باید کمی صبر میکردی تا به حد قابل قبولی برسی بعد دیگر سازی شروع میکردی و بهشدت به این اعتقاد دارم و به نظرم گرفتاری من سر اینه و به دلم هست گرفتاری ها رو ترک یا کم کنم و وقت بزارم بیشتر رو خودم از طرفی خسته از دچار روزمرگی شدن با این بچها و خسته و ناراحت از کارهای ابلاغی نمایشی و بعضاً به نظر من مطابق آنچه که در کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود، شما خواندم بسیج که صرفا دنبال کمیت، شتابزده بدون فکر و بحث های فرعی هستند تا حضور تاریخی گام دومی و.... از طرفی هم میگویم شاید ترک این بچه ها حالا که تونستی جمع کنی آنان را صلاح نیست اما از طرفی نمی دانم با آینده آنان چه کنم واحساس اینه است که اگه اولویت و مقدمه چیزی که میشه خودسازی برای انجام بشه این قضیه به لطف خدا حفظ و اساسا تربیت دست خداست ما ها چه کاره ایم؟! خلاصه مطلب این شرایط بنده است و تردید به تصمیم صحیح دارم لطفاً راهنمایی بفرمایید و به نظر شما آیا فرضا بگیم بله اصل بر همون تقویت خودسازی عمومی مثل مبانی فکری، اخلاقی و... تقویت خودسازی تخصصی مثل درسی و علوم لازم بیشتر وقت صرف اینا تا مدتی مقدار از وقت صرف نشر چیز های که بلدیم با این بچه ها؟ ببخشید پر حرفی کردیم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید به جمع آن دو فکر کنید که از یک طرف در معارف دینی، عمق لازم را بیابید و از طرفی این یتیمانِ آل محمد «صلواتاللهعلیهوآله» را رها نکنید. به نظر میآید آشنایی آنها با معرفت نفس به روش کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و آشنایی آنها با قرآن، نتیجهبخش خواهد بود. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به صحبت های زیاد و خوبی که از دو شخصیت امام خمینی رحمهالله علیه و شخصیت هایدگر از شما شنیدم و دیدم، اگر در نهایت بخواهیم از استاد طاهرزاده که با این دو شخصیت و تفکر دمخور بوده اند سوال کنیم که به نظرتان اگر حضرت امام بخواهند از تفکر هایدگر استفاده و بهره ببرند، به نظرتان حضرت امام کدام قسمت و چه چیز از تفکر هایدگر را واقعا میپسندند و در مسیر توحید و این انقلاب از تفکر هایدگر بهره میبرند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله حضرت امام با سعه شخصیتی که در معارف الهی دارا هستند و فهمی که از انسان دارند، نیاز به هایدگر و امثال او ندارند. ولی ما میتوانیم با مواجهه با بحث «دازاین» هایدگر برای تبیین عقل بشر جدید، روشنتر مباحث انسانشناسی را مطرح کنیم. ولی آن را در بستر تاریخیِ خود باید دنبال کنیم. اینجا بود که از عظمت کار حضرت امام یاد شد که چگونه ما را متذکر جلد هشتم و نهم «اسفار» کرد که نوعی حضور در خود است. آری! و در دل همین حضور در خود، او در خودش از انقلاب اسلامی برای ما سخن گفت و انقلاب اسلامی یعنی حضور در نزد خود به وسعت حضور در نزد همه انسانیتی که بنا است وسعت آخرالزمانی خود را در خود تجربه کند ، تا جهان در نزد او باشد و او در نزد جهان. اینجا است که دنیای دوگانه ابژه و سوبژه فرو میریزد. از انسان چیست که کانت به میان آورد و از دازاینی که هایدگر متذکر شد؛ خود را در ادامه، در انقلاب اسلامی می توان دنبال کرد. انقلاب اسلامی «راه » است؛ وقتی انسان جدید بنا داشته باشد خود را راهی بداند به سوی خودی که در اجمالِ کمتری است. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: مدتی است لازم میدانم مسالهای را با حضرتعالی مطرح کنم اگر صلاح دانستید برای کاستن از مشکل، اگر راه حلی به نظرتان رسید بزرگواری کنید، دست فرزندانتان را بگیرید. چند سالی است با مرکز فرهنگی آشنا شدهام که بحمدالله دغدغه انقلابی هم دارند و ظاهرا اهل فکر و مطالعه هم هستند اما از آنجا که کار بشری بی نقص نیست، نقائصی در این جمع میبینم که از صمیم دل مایلم رفع شود. ۱. گاهی از زبان شما هم شنیدهام که میفرمایید این حرف را یا این توصیه را یک توصیه اخلاقی نبینید مساله فراتر از این حرفهاست یا مساله، مساله وجودی است، آیا این فرمایش شما به معنای عدم ضرورت پایبندی به مسائل و تعهدات اخلاقی است؟ جلسات حضرتعالی کاملا منظم و سر وقت برگزار میشه ولی این بزرگواران هیچ تعهدی نسبت به کسی که بهش قولی میدهند ندارند جلسات بی نظم هست گاهی واقعا اتلاف وقت زیادی هست ولی حتی بابت تاخیر یا عدم حضورشان عذرخواهی هم نمیکنند. ۲. وقتی فردی جدید وارد جمع میشود به جهل او درباره برخی مسائلی که به نظر آنها بسیار مهم است رحم نمیکنند و متاسفانه بارها مورد نقد و ملامت قرار میگیرد که فلان حرف تو موجود بینی بود آن دیگری شرق شناسانه و آن دیگری مشهورات، هیچ مسیری برای دستگیری و حرکت فرد از ندانستههایش به آنچه باید بداند ترسیم نکرده اند. بسیاری افراد با شنیدن کلمات پرطمطراق این بزرگواران آنچنان زمین گیر میشوند و خود را میبازند که یا مطیع کامل میشوند یا یاس آنها را فرامیگیرد. و متاسفانه خیلی از افرادی که برای کمک فکری و نفس کشیدن در فضای فکری_ انقلابی به آنها پناه میآورند یا کسانی که دوست دارند در این زمینه باری به دوش بگیرند، آزرده و سرخورده از مرکز فاصله میگیرند. ۳. تاکید بیش از حد به دستاوردها یا تحلیلهای برخی بزرگان هم راه تنوع فکری را بسته و هم پویایی را از جمع گرفته، مثلا اگر بنده به حضرتعالی ارادت دارم اگر فقط کتابهای شما را بخوانم فقط اراء شما را بپذیرم و نه راه نقد را بازبگذارم نه با اندیشههای متنوع ارتباط داشته باشم و نه مسیر علمی و سلوکی شما را داشته باشم، برای کسانی که با من به عنوان پیرو اندیشه شما مواجه میشوند، سوء تفاهم ایجاد میشود که من حاصل اندیشه شما هستم و مسیر رسیدن دیگران به حقیقتِ اندیشه شما را مسدود یا دشوار میکنم. و خود را از شنیدن اندیشه های دیگر و فهم دیگران از اندیشه و آثار شما محروم میکنم ۴. نگاه از بالا. یا همان نگاه عاقل اندر سفیه این دوستان اجازه شنیدن نظر دیگران را از آنها گرفته. مسلم میدانند که درست فهمیدهاند، درست میروند و بی هیچ درنگی دیگران را زیر شنی تانکهای کلمات بی تعریف، ادعاهای بی دلیل و حتی تمسخرهای فکری شان له میکنند. بنده واقعا متاسفم که مجبور شدم در این سطور ضعفهای عزیزانی را بگویم که هنوز هم به زعم خودم برای خدمت به اسلام و انقلاب دور هم جمع شده اند و از بسیاری آسایش ها و مزایا چشم پوشیده اند. این سطور پر درد را نوشتم چون هنوز به صفای باطنشان اعتقاد دارم اما آنها را دچار خطا میدانم. لطفا در جلساتی که با این بزرگواران دارید نه در حد چند جمله تذکر، چند جلسه آسیب شناسی خودمانی داشته باشیم. از صبر جنابعالی ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! اگر گفته میشود با واژههای اخلاقی بحث را شروع نکنیم، بدان معنا است که فرمودهاند نگاه عقل عملی باید مبتنی بر عقل نظری باشد، نه آنکه اخلاق را به عنوان آثار عقل عملی نفی کنیم، بلکه باید تلاش کرد با تأکید بر مبانی نظریِ آن، اهمیت آن را بیشتر نمود. ۲. این حقیقتاً یک ضعف است و حکایت از محدودیت تفکر میکند هرچند آن تفکر، بزرگ باشد تا آنجایی که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» یعنی همان کسی که دین اسلام را که کاملترین دین است، آوردهاند باز میفرمایند: «اطلبوا العلم و لو بالصین فان طلب العلم فریضه» و بدین لحاظ آن کس که طالب علم است واز علم برخوردار است نسبت به دیگران گشوده میباشد. امید است مباحثی که بنا میباشد تحت عنوان «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» در روزهای سه شنبه در مرکز «سُها» انجام گیرد، بتوانیم برای خود و دیگران متذکر امر گشودگی نسبت به سایرین و از بالا نگاهنکردن به افراد باشیم. موفق باشید
