استاد عزیزم سلام: من ظاهراً زندگی فردی خوبی دارم. ۲۶ سالهام، ازدواج خوبی کردهام، باردارم، در حال نوشتن پایاننامه ارشد در رشتهای که دوست دارم هستم، در حوزهای که مورد علاقه ام هست و مفید میدانم مشغول به کارم، از نوجوانی فعالیتهای فرهنگی و علمی داشتهام و... . اما در باطن، آدم پوچ شکستخوردهای هستم که هیچ چشماندازی مرا به ذوق نمیآورد. همهچیز دنیا مثل تیر در قلبم فرو میرود. سختی های این عالم را نمیتوانم تحمل کنم. دوست دارم بمیرم ولی دوست ندارم جهان بعد از مرگی باشد. از وجود داشتن خودم ناراحتم. چون میدانم حتی اگر بمیرم هم از رنج کشیدن راحت نمیشوم. بارها و بارها و بارها آرزو کردهام که کاش خاک بودهام! من نمیتوانم در این دنیا انسان باشم. من نمیتوانم بار امانت خدا را به دوش بکشم. من خستهام. جانی برای تلاش کردن ندارم. هیچ لذتی در این دنیا نیست که مرا سر شوق بیاورد. خوشیهایم لحظهای و سطحی است. مدتها برای امام زمان نامه مینوشتم و جواب میگرفتم و از لذت شنیده شدن سرمست بودم. اما حالا دیگر به آن دنیایی که سختی های اینجا را میشود به خاطر شیرینیهای آنجا تحمل کرد راهی ندارم. دیگر نامه نوشتن به امام هم به من حس شنیده شدن نمیدهد. استاد! من کسی بودم که آدمها وقتی بیانگیزه میشدند به من پناه میآوردند. من روزهای دبیرستانم را با نامه شهید بیضایی و سوختن در آتش خیال مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور میگذراندم.من توی سرمای زمستان لباس گرم نمیپوشیدم چون شنیده بودم سوریه خیلی سرد است و میخواستم از راه دور همدرد مجاهدان راه خدا باشم. من با شیخ زکزاکی گریه میکردم. من قید سهمیه استعداد درخشان برای ورود به ارشد را زدم و یک سال پشت کنکور ماندم چون فکر میکردم برای کمک به حکومت اسلامی باید در حوزه دیگری تخصص داشته باشم. من میخواستم شهید شوم و جز این عاقبت دیگری را برای خودم تصور نمیکردم. من... اما حالا برای صبحها بیدار شدن از خواب هم انگیزهای ندارم. من به دعای شما اعتقاد دارم. برای من دعا کنید و لطفا راهی به من نشان بدهید. ماندن در جهنم و پیدا نکردن راه خروج درد زیادی دارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل جنابعالی نیست. همان طور که در جواب یکی از کار بران محترم عرض شد ،این قصه روح بشر جدید است که برای هرکس به نوعی ظهور میکند و در این رابطه بنده در سال اخیر بیشتر از قبل با رفقایی که در این نحوه از حضور وارد شدهاند، روبرو شدهام. نه! قصه، قصه دیگری است و آن اینکه بنا است در جهانی بسی گشودهتر با هستی خود روبرو شویم، وگرنه در دل حرکات مذهبی و فعالیتهای دینی به بودنی که وسعت ما را با انسانیت انسانها یگانه کند، نمیرسیم. در این رابطه پیشنهاد اولیه بنده آن است که عرایض مطرحشده در سوره «صف» را دنبال بفرمایید و این شروعی است برای درک انسانیت گسترده انسانها تا همان کس و کسانی که نزدیکترینها به شما هستند و دورشان میپنداریم، به نحوی دیگر نزدیکی و نزدیکتربودنشان را بیابید. ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و اینجا است که بیش از آنکه شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم. پیشنهاد بنده آن است که قسمت دوم مصاحبهای که با مجله «سوره» شد را دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424
به نظر بنده اگر رفقا از طریق انقلاب اسلامی وارد روحیه آخرالزمانی خود نشوند، بالاخره نوعی نیستانگاری که مخصوص این تاریخ است، به سراغ آنها میآید. پیشنهاد میشود در ماه رمضان به کتاب «تفسير انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی» همراه با شرح صوتی آن رجوع شود.
https://lobolmizan.ir/book/1095?mark=%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AA
موفق باشید
سلام علیکم: جوان ۳۰ ساله بیکاردارم و همسر بازنشسته با ناراحتی اعصاب وروان، بحت و دعوا میکنند، برای بیکاری پسرم چکار کنم؟ ۲. برای اینکه همسرم اعصاب ما رو خورد نکنه چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این سایت شرایط جوابدادن به موارد شخصی افراد را ندارد بخصوص که جنابعالی حتی ایمیل خود را هم ندادهاید تا به صورت شخصی جواب داده شود. با اینهمه بدانید در چنین موقعیتهایی بهترین راه آن است با تواضع و با قوت ایمان در این ماه رجب زمینه گشایش رحمت الهی را برای خود فراهم کنید. بالاخره آن جوان سی ساله باید بداند اگر تواضع به خرج دهد و سختگیری در کار نکند، خداوند وسیله مشغولشدن به کار را برای او فراهم می کند. موفق باشید
سلام وقت عالی بخیر: با وجود سابقه دیرینه عداوت یهودیان با اسلام و ثابت شدن اینکه اسلامی که در ایران هست نسبت به اسلام بقیه کشورها درصد خلوص بالاتری دارد، چقدر میتوانیم اطمینان داشته باشیم که ارکان نظام اسلامی از گزند برنامه های فساد برانگیز این قوم مکار در امان مانده؟ گفتهها و موضع گیری های جاسوسی که اخیرا دستگیر شده در قبال سیاستهای خارجی ایران که موجب به بن بست کشید شدن ایران شده حرف بسیاری از بزرگان مسئولین است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال طبق آیات قرآن، ما در عین احترام به صاحبان کتاب هرگز نباید در میدانهای تصمیمگیری خود در نظام از آنها استفاده کنیم. زیرا قرآن میفرماید: «وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ» هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها کنی. (بقره/۱۲۰). موفق باشید
عرض سلام و وقت بخیر: استاد ببخشید شما ارتباط نظریه ی وحدت وجود ابن عربی رو با مکتب پاتئیستی چطور تلقی میکنید؟ یکین؟ متضادن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مکتبها را نمیشناسم. آری! وحدت وجود به معنای آنکه حقیقتی در همه عالم با یگانگیِ خاصاش جاری است و همه عالم مظاهر حضور بیکرانه او هستند؛ قابل قبول است ولی نمیدانم آیا مکاتبی که میفرمایید به همین معنا حضور حضرت حق را متذکر هستند؟ یا پایههایی از توهّم و تصور در آنها در میان است؟ موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: روز ها با پستی و بلندی در گذرند و ندانم که چون منم... حس و احوالم همانند آنیست که مسیر را رفته اما از بد حادثه این جا به پناه آمده. روزهایی که بر من میگذرد احوالی که در نظاره نشسته ام، گویای احوالیست نه چندان ناشناخته بلکه از یاد رفته... استاد اکثر سیر مباحث ها و کتاب ها بخصوص مباحث معرفتی را که از چشم میگذرانم و بر گوش مینوازانم ، اینگونه بر نظرم جلوه گر میشوند که با آنها مأنوس بوده ام و حال آنها یادآورم شده اند. از همین رو رنجورم و دلخسته، البته نه به معنای تا امیدی به معنای شرمساری که توان از کف رفته و پیش بردن مطالعه در هر زمینه برایم آنچنان دلکش نیست و با این حال از مباحث معرفتی توان گذر ندارم... چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله در این مسیر با طی مقدمات لازم، با اُنس با روایات و قرآن، جهانی که برای اولیای الهی گشوده شده است، برایتان گشوده میشود. موفق باشید
با عرض سلام: ۱. استاد شخصی هست که هر وقت قبل از خواب قران نمی خواند، یا اینکه میخواند ولی بین طلوعین یا نیمه شب که بیدار می شود، نمیتواند بیدار بماند و میخوابد، خواب بد می بیند وبا داد و جیغ از خواب بیدار میشود طوریکه هم خودش و هم دیگران را کلافه کرده، غیر از کتک خوردن از خیالات و کتاب ادب خیال و... راهکار دیگری هست؟ ۲. و اینکه اگر خیلی سخت باشد برای او که سیر مطالعاتی که هر هفته سخنرانی نهج البلاغه و تفسیر را با هم گوش کند و بنویسد می تواند هر هفته یکی از اینها را انجام دهد یا باید ذکر یا عالم را بگوید، اما خودش هم ترسی پنهان دارد از اینکه تجربیات تلخی با سریع پیش رفتن برایش تکرار شود، حالا باید چکار کند؟ و همینطور با وجود تلاش، در برنامه ریزی موفق نیست و نمیداند ضعف از کجاست و باید چکار کند؟ ۳. و یک ویژگی بد دارد اینکه وقتی با کسی یا در جمعی هست خیلی شوخ و بذله گو و از نظر خودش بی شخصیت و سربه هوا می شود و تا مدتی بعد از آن هم اینطورمی ماند و از سیر و روالی که باید برود خارج می شود، برای همین اغلب تنهایی را ترجیح می دهد، راهی هست که بتواند در جمع جلوی خودش را بگیرد، و آنگونه که می خواهد باشد؟ اینکه پیامبر خود را از مردم می پاییدند که زیاد با آنها قاطی نشوند را چگونه می شود عملی کرد؟ در حد تعادل حرف زدن را چگونه می شود از افراط و تفریط حفظ کرد؟ ۴. انگیزه ما در محبت به کودکان و انجام خواسته هایشان چه باشد بهتر است؟ با تشکر🙏💐
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در روز باید مواظب صفای خود بود تا شبِ ما ادامه صفای روزمان باشد. ۲. نباید به خود سختگیری کرد. بیشتر باید سعی نمود در صفای خود به سراغ معارف الهی رفت و نسبت به انس با ارحام نیز بیتفاوت نبود. ۳. اینکه در جمع دوستان و ارحام، حضور همراه با نشاط داشته باشیم خوب است ولی باید سعی کنیم سخنانمان حکیمانه باشد. ۴. دلگرمی به آینده و توجه به لطف خداوند که همواره انسان را در بر گرفته است. موفق باشید
سلام استاد بزرگوارم: اگر برای کسی که به بلایی مبتلاست طلب صبر کنیم یعنی طلب بلای بیشتر کردیم؟ یا چون بلا رسیده با اون روایت که میفرماید طلب صبر یعنی طلب بلا و عافیت بخواهید منافات دارد یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: طلب صبر در معارف دینی ما به معنای طلب توانایی است تا از آن امتحانها بهخوبی عبور کنند و هرگز طلب صبر برای کسی به معنای طلب بلا نیست. موفق باشید
سلام استاد عزیز: آقای علیزاده در برنامه ۲۲ مهر ماه خود تهدید غرب را بسیار جدی گرفته بطوریکه مسولین جمهوری اسلامی را توصیه به کوتاه آمدن می کند و تاکید میکند که غرب درصدد ضربه مهلک به ایران است و شاهد خود را چرندیات مخملباف در برنامه بی بی سی میداند. به نظر میرسد این شخص هم سو با دشمن می باشد. بسیار بعید است که دشمن چنین مارهایی دراستین نپروراند که به دروغ خود را وطن پرست میدانند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده صوت آن برنامه را گوش دادم. به نظر میآید تذکرات و انتقادات خوبی در آن سخنان بود. تذکر دادند دشمن را باید جدّی گرفت تا از تفرقههای بیجایی که همدیگر را به بهانههای سطحی درک نمیکنیم، عبور نماییم. موفق باشید
سلام: شاید برای سن بالاترهای این جوانان آخرالزمانی که وارد تاریخ توحیدی شده اند این سئوال مطرح شود که ما چند ده سال است داریم تلاش میکنیم مجاهده میکنیم چطور است که رهبری میفرمایند دهه هشتادیها به اوج ها میرسند و از طرفی هم میفرمایند امروز ایمان مردم بیشتر از اول انقلاب هم هست؟! و باز میشنویم که چه قله های معنوی را فتح می کنند؟! بگذارید اینطور بگویم انقلاب اسلامی آمد تا تاریخ جدیدی را شروع کند و محقق کند و این تاریخِ آغاز شده! به عنوان (فردا)! فردا نامیده می شود زیرا بزرگترها باید از قبل خودشان را به آن برسانند و جوانان پرورش یافته در روح مدرنیته هم باید خودشان را از آن روح پلید خارج کنند به همین سبب فردای همه است. دلیل آنکه جوانان زود تر وارد تاریخ توحیدی که انقلاب اسلامی آن را گشود می شوند و به همین ورود زود تر آن تاریخ آنها را بشدت و سرعت رشد می دهد این است که روح تاریک مدرنیته بسیار طاقت فرسا و تنگ است پس جوانان زود دنبال راه فرارند، اما سنین بالاترها هنوز در گذشته سیر میکنند و میگویند خوشا قدیم ها! آری از گذشته باید بیایید و با ولایت فقیه که تعین تاریخ توحیدیست این گشایش محقق می شود. استاد طاهرزاده بارها میگویند تو پای در راه نه و هیچ مپرس خود را بگویدت که چون باید بود! آره راه همان تاریخ توحیدیست و هرکه در آن قرار گیرد جایش و کارش و وظیفه اش را آن روح عظیم تاریخی که جای حضور حضرت الله است و ما را در خود پذیراست مشخص و معنا می کند پس خود میگویدت که چون باید بود... هرچه از رهبری میشنوید را سریع در روح گذشته و مدرن خود معنا نکنید و آن را بکشید به سمت خود! خیر دستی که آمده را بگیرید و بروید تا هرچه بیشتر وارد آینده خودتان شوید آنگاه میفهمید عجب چه حرف ها حکیمانه و زنده و غنی تر از آنچه میپنداشتم بود!. میگویید دوست داریم برای خدا برای امام زمان عج الله کاری بکنیم بسم الله بیا تا خود راه بگویدت که چون باید بود و از این امر مهم تر امروز در تمام خلقت وجود ندارد زیرا عین معنای شناخت خویش و شناخت خدا و ارتباط با مردم و طبیعت و عالم آدم است. هیچ کجا هیچ معنایی نمانده و تفاوتی هم ندارد چه آیین و تفکری داشته باشیم زیرا 'نیستند' و تنها معنای زندگی در تاریخ توحیدیست و انقلاب اسلامی پل وسیع عبور از همه جا به آن فرداست. زندگیست آقا زندگیست. بحمد الله همه چیز دارد در نسبت با تاریخ توحیدی برخورد می کند پس همه چیز نیست شده و بحمد الله زبان تاریخ توحیدی باز شده است و هر کس به هر اندازه در او قرار بگیرد زبان او به وسعت حقیقت می شود و بخدا مستانه است. یک نمونه مثال از شهدای همین اغتشاشات اخیر که همسرش از قول شهید می گفت: شهید به ما میگفت «بعدا میفهمید من که بودم»!.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. بشر آخرالزمانی از یک طرف به آزادی با تمام معنای آزادی فکر میکند و از طرف دیگر به ظرفیت گستردهای که دارد و طالب حضور در قلّهها است؛ نظر میکند با امکاناتی که در انقلاب اسلامی پیش خواهد آمد. عرایضی در جلسه هفتم «دولت – مردم- آزادی» https://eitaa.com/soha_sima/1678 در این رابطه شده است. موفق باشید
سلام علیکم: ببخشید یه مقدار عبارت «السلام علی اسمِ الله الرّضی، و وجهه العلی، و صراطه السّوی» رو که در زیارت هفتم امیرالمؤمنین علیه السلام در مفاتیح هست، توضیح میدهید؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فراز نظر به اسم «الله» مورد پسند حضرت حق است در جمال حضرت علی «علیهالسلام» و وجه عالی حضرت حق، و اینکه آن حضرت راهی هستند هموار به سوی خداوند. موفق باشید
با سلام: آیا انسان با اختیاری که خدا به او داده است، آیا می تواند سرنوشتی را که در عین ثابت اوست را عوض کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اختیار، به همین معنا است که خود انسان سرنوشت خود را شکل میدهد. عین ثابته، شروعی است از انتخاب ما، حال یا همواره در دل انتخاب اولیه، خود را ادامه میدهیم و یا انتخاب دیگری میکنیم. موفق باشید
بسم اللّه.. عرض سلام و ادب و زیارت قبولی ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره در مسیر توحید و نظر به حضرت رحمان، باید امیدوار بود. ناامیدی مربوط به کسانی است که با خدا معامله نکرده اند. موفق باشید
استاد سلام: طبق تحقیقات پزشکی، قلب انسان تا ۶ ساعت بعد از مرگ متوفی زنده میماند. سوال اول: چگونه قلبی که نفس انسان از آن منصرف شده تا ۶ ساعت سلول های زنده و امکان زندگی دارد و بعد از ۶ ساعت این امکان سلب میشود؟ ( چه چیزی آن را تدبیر میکند، و چرا پس از مدتی تدبیرش قطع میشود؟) سوال دوم: در عمل های جراحی پیوند مثل عمل قلب باز، نفس چگونه عضوی که تا کنون مال خود نبوده رو تدبیر میکنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شاید بتوان گفت نفس به طور کلی از آن بدن منصرف نشده، هرچند آن حضور در آن حدی نیست که دستگاههای پزشکی آن را حیات به حساب بیاورند. ۲. زیرا در هر حال عضو جدید از همان نوع عضوی است که داشته است وگرنه پس میزد. موفق باشید
سوالی که من از محضر استاد عزیز دارم این هست که حکم فعالیت هایی که به شبهه و ایجاد شک در امور مختلف حکومت دینی می پردازند چه هست؟ شک و شبهه به اصول دین به صورت کلی یا نسبت به جنبه حاکمیتی دین، نسبت به حاکم دین یا نسبت به کارگزاران حکومت دینی چه هست؟ در حکومت دینی آیا می توان حتی به هدف خرابکاری کار فکری علیه مبانی دینی انجام داد؟ آیا تا زمانی که این کارهای فکری و تبلیغی منجر به حرکت مسلحانه و درگیری نشد می توان حکم قضایی صادر کرد؟ به عنوان مثال در جامعه امروز ما یک نفر در فضای مجازی کانالی دارد و مدام شبهه پراکنی می کند در حکومت دینی خصوصا در حکومتی دینی اسلامی و خصوصا در حکومت پیامبر و امامان آیا آزادی های اینچنینی وجود داشت یا از ابتدا جلوی این نوع فعالیت ها می ایستادند و برخورد قضایی می کردند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه میدانم بخواهیم و نخواهیم در این شرایط بالاخره و در این فضا از روبهروشدن با این شبهات، گریزی نیست عمده آن است که با جوابگویی درست به آنها بدون تعصب بیجا، عظمت اسلام حقیقی روشن میشود و مرز بین اسلام حقیقی و غیر حقیقی معلوم میگردد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرامی: گروهی هستیم که کتاب ده نکته را مطالعه کرده ایم، با توجه به شرایط کنونی کشور و جهان و تحولات، پیشنهاد شما برای ادامه ی مطالعاتمان چه کتاب یا کتابهایی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخن رهبر معظم انقلاب که میفرمایند: «فلسفه در اسلوب و محتواي صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام خواهد يافت»؛ خوب است برای نزدیکی به فلسفه صدرایی بحث «برهان صدیقین» را دنبال بفرمایید و در کنار آن نیز به کتاب «جايگاه إشراقي انقلاب اسلامي در فضاي مدرنيسم» رجوع شود خوب است. موفق باشید
سلام استاد گرانقدرم: جهت ارائه مباحث معرفت نفس به زبان ساده برای کودکان و نوجوانان چه کتبی را معرفی میکنید که میدانید اثر خواهد داشت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی بتواند کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را به نحوی شرح بدهد، خوب است. کانالهای @man_video و @honarevojud نکات خوبی را در رابطه با معرفت نفس برای جوانان تنظیم کردهاند. موفق باشید
بیابان رازی است که هنوز دست فکر بشر به آن راه نیافته؛ رازی که خودش؛ هم راز است هم محل کشف و شهود رازها، بیابان جنس برهنگی است، خالی بودن، جنس فقر، نمی دانم خدا چه قراری با بیابان دارد که برای هرکسی آغوش باز کرده در بیابان بوده گویا انگار فطرت انسانی هم بیابان را می شناسد که هرآنگاه که کسی از دنیا می بُرد دوست دارد سر به بیابان بگذارد نه به جنگل های سبز و دشتهای رنگارنگ، زیرا که دلش هیچ نمی خواهد و بیابان پر از هیچ هاست همچنانکه پر از هست هاست، آری فطرت، از جنس بیابان خوب خبر دارد هرچند درک آدمی آن را حس نکند؛ راستی چه تفاوتی میان فطرت است با درک؟ یعنی چه که بعضی چیزها را به اصطلاح عموم، فطرتاً، ذاتاً یا قلباً می فهمیم ولی درک نمی کنیم؟ مگر ما خودمان، خودمان نیستیم؟ چه شده و چگونه است که خودمان خبر از خودمان نداریم! یعنی چه که ما نزد خودمان حاضر نیستیم؟ چطور است که ما یک موجودیم ولی چند تا خودیم؟ بیابان جای عجیبی است؛ در و پیکر ندارد اما برای فریاد زدن جای امنی است، و برای دیده نشدن، و برای دیدن، برای گریستن، برای خلوت کردن! بیابان نه غذایی دارد و نه آبی ولی رفع عطش می کند، رفع گرسنگی؛ بیابان قانونش شاید با قانون آفرینش فرق می کند؛ برای خودش گویا یک آفرینش جداست؛ که به عاریت در زمین جا داده شده که هرگاه تاب بشر بی تاب شد به او پناه ببرد؛ نکند بیابان، خانه ای از خداست که در زمین پهنش کرده و از فقر الی الله فرشش کرده؟ بگذار بگویند دیوانه ام اما دلم می خواهد عاشقانه در بیابان قدم بزنم، و خدا را در آنجا بو بکشم، دلم می خواهد تا آخرین رمق در بیابان قدم بزنم و عطر نفس انبیا را تنفس کنم، دلم هوس گرسنگی کرده، هوس فقر، هوس عطش کرده، همان عطشی که خبر از تشنگی حسین برای خدایش را داد، هیچ می دانید خدای حسین با خدای من دو تا بودند، نکند بگویید مشرکم، نه، نمی دانم خدا چطوری هم واحد است و هم اینقدر متکثر؛ نه که تجلی اش و صفاتش متکثر باشد نه؛ گویا این خودش است که در عین اینکه واحد است ولی برای بعضی ها خدای جداگانه ای است؛ خب خود ما هم انگار به یک نحوی همینطوریم؛ یک نفریم ولی چند تا خود داریم! خوش بحال آدم های بیخود! نمی دانم چرا آدم های بد را بیخود می گویند؛ این یک اشتباه ادبی بزرگ است؛ هر آدمی که بیخود بشود چقدر خوشبخت است، بیابان حرف هم می زند؛ هیچ شنیده اید؟! به خدا من دیوانه نیستم؛ باورم کنید، من فقط از بیابان رانده شدم و در دنیای رنگارنگ خودم را تبعید کردم! ببینید حتی خیلی از همین شهدای گمنام هم برای ما گمنام اند ولی همصحبت بیابان اند، مسکنشان است، محل تسکین شان! مردم خیال می کنند در شهرها زندگی جریان دارد و بیابان جای سختی است! و ما دلمان به اشتباه برای مردم سختی دیده ی بیابان می سوزد، چقدر بی خبریم! به خیال باطل ما بیابان ها جای نبرد است و شهر جای زندگی! خدایا گذرنامه ی سکنی در بیابان چیست؟ همین پیاده روی اربعین شاید یک جذبه اش رفتن در بیابان است؛ آنقدر که من طبیعت را دوست دارم ولی نای اینقدر راه رفتن در طبیعت را ندارم؛ پایم می بُرد، ولی در اربعین اصلا دلم دنبال درد می گردد و خدا زندگی را در چند جا خیلی جاری کرده؛ بیابان، مسجد، حرم، چشمه، روضه، خلوت، و لابلای رفقای ایمانی. کاش از بیابان هم می نوشتید؛ نگذارید از این همه راز بی بهره بمانیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان گفت وقتی انسان به «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود نظر کند، گویا در بیابان وجود خود با بیکرانگیِ همراه با سکوتی عمیق همراه شده است. آیا این حضور، همان حضوری نیست که ما خود میتوانیم به رازهای تنهاییمان آگاه شویم؟ آن نوع تنهایی و سکوتی که هزاران راز در آن نهفته است. مانند انسانی که در مسیر خود با پیری و کهنسالیاش روبرو میشود که در عین کهنسالی چه اندازه ریشههای وجودش در عمیقترین معانی حاضر است بدون آنکه گفتنی از گفتنهای انسانهای معمولی بر زبان داشته باشد. به قول جناب مولوی: « یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه؟» در غزلی که اینطور شروع میشود:
در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذّتِ جان بینی
جان را چه خوشی باشد بیصحبتِ جانانه؟
هر گوشه یکی مستی دستی زبرِ دستی
و آن ساقیِ هر هستی با ساغرِ شاهانه
تو وقفِ خراباتی دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه
ای لولیِ بربطزن تو مستتری یا من؟
ای پیشِ چو تو مستی افسونِ من افسانه
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
موفق باشید
سلام: آیا می توان علت مصائب کنونی را این دانست که نگاهی که در سال ۵۷ به تحقق اسلام داشتند ساده اندیشانه بود حال به دو صورت می توان این سادگی را متصور شد یا اینکه فکر کردند یک فقیه بگذاریم راس کار مسائل حل می شود در حالیکه پیچیدگی های جهان جدید بیش از این حرف هاست که فقیهی هر چند وارسته بتواند حل کند. مثلا رئیس جمهوری علی رغم تایید شورای نگهبان با انقلاب زاویه دارد یا مجلسی تحصن می کنند یا مسئولین به دنبال تحقق لیبرالیسم و سایر اندیشه های غربی و سند ۲۰۳۰ و ... هستند اگر هم مشی صحیحی چون جناب رئیسی داشته باشند هر چه زمان می گذرد تحولی احساس نمی شود گویا دست هایی قدرتمند تر از دولت در کارند. تمام قوا یکدست انقلابی اند و این وضع تورم و مسکن و ... همه ی این ها باعث عدم تحقق اسلام می شود و رهبری چه کار می تواند بکند چوبش را ملت می خورد و ناسزایش را رهبر یا اینکه مشکل را بالاتر بدانیم درست است که اسلام جوابگوی نیازهای بشر است ولی ما به طور کامل به اسلام دسترسی نداریم آنچه داریم قرآن است و روایاتی چند اسلام کامل که با ظهور حضرت ارائه می شود و بیست و هفت جزء علم را آشکار می کند جوابگوست بنابرین به اسم اسلام شاید نباید حکومت تشکیل داد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که هرگاه حرکتی توحیدی در زمانه ظلمات نفس امّاره به ظهور آید، آن حرکت به راحتی جلو نمیرود و با انواع مشکلات روبرو میشود تا آنجایی که حتی مؤمنان از نصرت و یاری الهی مأیوس میشوند و به گفته قرآن در سوره مبارکه البقرة آیه ۲۱۴ «أَم حَسِبتُم أَن تَدخُلُوا الجَنَّةَ وَلَمّا يَأتِكُم مَثَلُ الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلِكُم مَسَّتهُمُ البَأساءُ وَالضَّرّاءُ وَزُلزِلوا حَتّى يَقولَ الرَّسولُ وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ مَتى نَصرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصرَ اللَّهِ قَريبٌ» آیا گمان کردید داخل بهشت میشوید، بیآنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یاریِ خدا نزدیک است!
با توجه به این امر باید متوجه حضور تاریخی انقلاب اسلامی بود و رویارویی توحیدی آن در مقابل شرک و اینکه هر روز از مراحل انقلاب اسلامی شما متوجه استعدادهای این حضور در مقابل استکبار بودهاید و خواهید بود همچنانکه دیروز در مقابله نظامیِ استکبار با ما، نشان دادیم چه اندازه توحید اسلامی استعداد ظهور کمالات انسانی را در خود دارد از عظمت شهدا بگیرید و از عظمت مادران و همسران شهدا. و امروز نیز مسلّماً در این جنگ همه جانبه اقتصادی که از بیرون و از درون به حقیقت توحیدی این تاریخ حمله شده است؛ آنچنان انقلاب اسلامی استعدادهای خود را بروز میدهد که در فردایی حاضر خواهید بود که در آن فردا، معنای زندگیِ اشرافی غربزده به شدت نهی و نفی میشود و بیحساب ندانید سخن رهبر بصیرِ زمانشناس انقلاب را که میفرمایند باید از هرگونه ناامیدی و انفعال پرهیز نمود و به قلّهها نظر کرد. موفق باشید
سلام و ارادت: مطلبی دربارهی امیرالمومنین«علیهالسلام» از کتاب «کشف الیقین» هست که ضرار بن ضمره میگويد؛ بعد از شهادت اميرالمؤمنین عليهالسّلام راهى شام شدم و بر معاويه وارد شدم. [او كه مىدانست من يكى از دلباختگان آن جناب هستم] گفت: على را برايم توصيف كن. گفتم: مرا معذور دار، چرا كه زبانم ياراى بيان اوصاف او را ندارد. معاویه گفت: عذرت پذيرفته نيست و حتما بايد او را برايم تعريف كنى، گفتم اكنون كه از پذيرش عذر امتناع دارى، بشنو تا براى تو بگويم: او در راه رضاى حق تيزبين، دورانديش، نيرومند و پر قدرت بود. سخنانش فاصل بين حق و باطل و آن دو را از هم جدا مىنمود. داوریهايش عادلانه بود و علم از چشمه پرفيض وجودش فوران داشت و از تمام جوانبش مىجوشيد و حكمت از هر ناحيۀ شخصيت و ابعاد وجوديش به سخن آمده و سيلاب عرفان از مبدأ فيّاض هستيش جارى و دلهاى حكمتپذير را سيراب مىنمود. از دنياى پر زرق و برق و فريبنده وحشت داشت، به تاريكى شب و وحشتش در جهت نيايش و تضرّع به خدا الفت گرفته و با دقّت جوانب امور را مىنگريست. تفكّر و انديشهاش دربارهی آيندهی پر آشوب و نامعلوم طولانى، و دانههاى پياپى اشكش از ديده بر محاسن مباركش مىريخت، لباس خشن و زبر برايش اعجابانگيز و خوش آيند بود، و غذاى بىخورش را دوست مىداشت. او در بين ما ياران به مثابۀ يكى از خود ما بود [يعنى سطوت حاكمان براى خود نمىپسنديد و دايرهوار در كنار او مىنشستيم] اگر پرسش داشتيم، بىمحابا مطرح نموده و به پاسخ نائل مىشديم و اگر او را مىخوانديم ما را اجابت مىنمود. و اگر در كارى از او مدد مىخواستيم به يارى ما مىشتافت و ما را امداد مىنمود، امّا به خدا سوگند با آن همه انس و الفت و زندگى دستهجمعى و بىآلايش، آن چنان در چشم ما هيبت داشت كه مجالى براى صحبت كردن و سخن گفتن با او نداشتيم و از كثرت وقار و شخصيّتى كه داشت هيچ گاه ديده را به روى او باز نمىكرديم. اهل دين را تعظيم و احترام مىنمود و بينوايان و مساكين را با نزديك كردن به خودش خرسند مىساخت و نوازش مىداد، هيچ گاه صاحب قدرتى در محضر او از قدرتش سوء استفاده نمىكرد تا در باطلش مورد تأييد قرار گيرد و نيز فرد فاقد اقتدارى از عدل و داد او مأيوس نمىگرديد و تصور نمىكرد كه چون فاقد قدرت است از عدالت او بهرهمند نخواهد شد. سپس گفت: خداى را گواه مىگيرم كه در بعضى مواقفش و در دل شبها در حالى كه شب، پردۀ تاريک خود را فرو آويخته و ستارگان به نشيب غروب نزديک مىشدند و از پايان شب خبر مىدادند، او را مىديدم كه محاسن مبارک را به دست گرفته و مانند مار گزيده به خود مىپيچد و مانند محزونى كه از سوز دل بگريد، مىگريست و دنيا را مخاطب نموده مىفرمود: (ديگرى را به دام فريبت بينداز و او را به خود مغرور كن، چرا كه من خريدار كالاى تو نبوده و نيستم، با اين حال اگر خود را به من عرضه نمودهاى و يا به من رغبت و اشتياق نشان مىدهى، سخت در اشتباهى، هر چه سريعتر سيرت خود را عوض كن، زيرا من تو را از خود دور ساخته و تو را سه طلاقه كردهام كه رجوعى در آن نيست، اى دنيا بدان كه عمرت كوتاه و ارزشت اندک و خوش و لذتت ناچيز است. آنگاه آهى از دل بركشيد و فرمود: آه از توشۀ كم، سفر طولانى و راه پروحشت) معاويه با شنيدن سخنان ضرار كه هالهاى از اندوه بر دلهاى جمع حاضر كشيده بود، شديدا متأثر گرديد و گريست و حاضران نيز بغض گلويشان را به شدت گرفته و فريادشان بلند شد. معاويه گفت: خدا رحمت كند ابوالحسن على بن ابى طالب را، او همان است كه تو گفتى؛ امّا ضرار، اندوه تو در فقدان على در چه حد است؟ گفت: اندوه آن زنى كه فرزندش در دامنش سر بريده شود! نه ديدهاش از گريه خشک گردد و نه حزنش به پايان خواهد رسيد. -کشف الیقین/ جلد ۱ / صفحه ۱۱۶-
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً هر آنکس که بخواهد نسبتی حقیقی با اسلام در خود پدید آورد، به چنین شخصیتی یعنی شخصیت مولای متقیان «علیهالسلام» نزدیک میشود تا معنای انسانیت خود را در شخصیت آن حضرت تجربه کند، امری که امروز - یعنی تاریخی که انسان، سوبژه خود شده است و میخواهد خود را و حقیقت را در خود بیابد- بیشتر از دیروز و دیروزها بدان نیاز داریم تا با چنین نسبتی با انسانیت خود روبهرو شویم. با نظر به سیره و سخنان حضرت مولیالموحدین «علیهالسلام» میتوانیم در حضوری قرار گیریم که آن حضرت نمادِ آن حضور در انسانیت انسانهایی است که دیر یا زود با خود، مسئلهدار خواهند شد. در آن صورت با نظر به سیره و سخنان آن حضرت، گمشده خود را که خودشان باشد؛ مییابند. چقدر خوب است در این شبهای قدر و با خواندن مناجات جوشن کبیر، همواره شخصیت آن حضرت مدّ نظر باشد و در نسبت با نزدیکی به آن حضرت، فرازهای آن مناجات خوانده شود. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: ببخشید یکی از اساتید ما بر این نظر تاکید داشتند که دین اسلام ابداََ با موضوعاتی نظیر نظریه سوپ بنیادین و فرگشت مخالفتی ندارد و حتی از آیات قرآن نیز این مباحث علمی استنباط می شود. با توجه بر این نکته که در آزمایشاتی، نظریه سوپ بنیادین اثبات شده است¹ و عنوان «نظریه» به خاطر این است که هنوز تحقیقات درباره آن ادامه دارد تا مطالب و تبصره های نوینی به آن افزوده شود- ما میبینیم در آیه ۳۰ سوره مبارکه انبیاء خداوند متعال در اول کار بحث اتصال زمین و آسمان را می کنند و جداسازی آن دو را: «أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا» و سپس بلافاصله میفرمایند: «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ؟»¹ و مطرح میکنند که هر چیزی را از آب آفریدیم (طبق کتاب شریف المیزان، جعل به معنای خلق برداشت می شود) حال این تطابق می یابد با همان اصل اولیه سوپ بنیادین و پیدایش نخستین آثار حیات در اقیانوس ها و پیشرفته شدن موجودات تحت تدبیر خداوند و رسیدن آنها به شکل هوشمند امروزی! جالب است که حضرت علامه طباطبایی (ره) نیز در ذیل این آیه تأکید میکنند که اصول علمی هم این قضیه را اثبات کرده است و می فرمایند: «و جعلنا من الماء كل شى ء حى»- از ظاهر سياق بر مى آيد كه كلمه «جعل» به معناى خلق، و جمله «كل شىء حى» مفعول آن باشد، و مراد اين باشد كه آب، دخالت تامى در هستى موجودات زنده دارد، همچنان كه همين مضمون را در جاى ديگر آورده و فرموده است: «و اللّه خلق كل دابه من ماء»، و شايد واقع شدن اين مضمون در سياقى كه در آن آيات محسوس را مى شمارد، باعث شود كه حكم در آيه شريفه منصرف بغير ملائكه، و امثال آنان باشد، ديگر دلالت نكند بر اينكه خلقت ملائكه و امثال آنان هم از آب باشد، و اما مسأله مورد نظر آيه شريفه ، يعنى ارتباط زندگى با آب، مسأله اى است كه در مباحث علمى به خوبى روشن شده و به ثبوت رسيده است.)² در صورتی که قبل از حضرات آدم و حوا (علیهم السلام) نوع بشر بر روی زمین زندگی می کردند و از این موضوع آگاهی داریم و این آیات را به آن بشر نسبت می دهیم از افراد مذهبی که می پرسیم می گویند خلقت آدم و حوا خاص بوده است و آنها از این قاعده مستثنی هستند و خداوند آنها را در عرش خلق نمود و بعد از ترک اولایی آنها را هبوط داد و دفعتا آنها وارد زمین شدند! و این موضوع قدری تعجب آور و صد البته انحراف ساز است و خدشه ذهنی ایجاد می کند. در پرانتز عرض کنم: (وقتی که حضرات آدم و حوا علیهم السلام با هم زندگی می کردند قبل از هبوط ایشان، شیطان از غیب، طرد شده بود ولی شیطان آن دو را وسوسه کرد. می توان گفت که محل زندگی حضرت آدم و حوا علیهم السلام در سطح بالاتری روی همین زمین بوده است؟) خواهشا این مشکل را برای بنده حل بفرمایید. با تشکر 🌹 ___________________________________ پانوشت: ¹-الأنبياء: أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ(۳۰) ²-ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» شده که خوب است برای رجوع مفصل به این بحث، به آن کتاب رجوع شود. به نظر میآید میتوان این نکته را مدّ نظر آورد که احتمالاً «هبوط» به معنای جابجاییِ مکانی نباشد، بلکه تغییر منظر است و از این جهت چون آدم و حوّا – که نماد آدمیت انسانها هستند- به شجره نزدیک شدند، خود را عریان دیدند، یعنی منظر آنها نسبت به «خود» و جهان بیرونی تغییر کرد.
در مورد «آب» یا «ماء» میتوان به آیهای نظر کرد که میفرماید: «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ» که «ماء» در اینجا وجه مطلق و بیکرانهای از «وجود» است که در آن مقام متعین به جلوه خاصی نشده. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: در مدرسه کار می کنم مدیر آنجا زن انسان خودخواه و بد اخلاق هست رفتار آن درست نیست با اطرافیان خسیس هست اگر از او انتقاد کنم از آنجا من را بیرون می کند و تبیعض قایل می شود. من هم مجبورم تبعیض قایل شوم هوا بعضی از مراجعین را داشته باشیم. من چون یک خدمتگزارهستم باید چه کارکنم و او تعادل نداری الان خوب بعداً دوباره عصبانی می شود من مجبور هستم از ترس به او احترام بگذارم آدم دهن بینی هست پشت سرش حرف می زنم و جلوی او احترام می گذارم. چه کنم هر جایی کارمی کنم در اداره، رییس بد اخلاق دروغگو هستند ما هم وادار به دروغ گفتن می کنند و پارتی بازی می کنند ما چه کنیم؟ یک سوال دیگه داشتم چند وقت زیادی یاد مرگ به سراغم می آید، هی می ترسم و فکر مرگ از سراغم نمی رود آیا این فکر بد است؟ چه کارکنم این فکر برود؟ و روز پنجشنبه و جمعه که می آید دلم می گیرد چه کارکنم دلم بسط می شود؟ خیلی وقتها نماز صبحم قضا می شود چه کارکنم خیلی ناراحت می شوم و خوابم می برد. با تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وظیفه مؤمن در این موارد آن است که مدارا کند و سختگیری ننماید. ۲. یاد مرگ در آن حدّ که موجب رعایت حقوق افراد بشود، خوب است ولی نباید ما را از کار و بار و فعالیت و نشاط در زندگی و ارتباط خوب با همسر و فرزند، باز دارد. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز همانطور که درپاسخ سوالی فرمودید در بحث دانش بنیان منظور دانشمندانی مثل اگر اشتباه نکنم فرمودید شیخ بهایی مد نظر هستند، سوال اول اینکه در تحلیل شخصیت این بزرگان آیا مثلا ایشان در درجه اول متقی واهل عالم معنا بودند که به واسطه ی این سلوک، به خواست خدا، مثل باغبانی که می داند با ایجاد بستری، این عالم توانایی دادن آن میوه را دارد، استعداد درک توانایی و ظرفیت و تقدیر عالم برای حل فلان مشکل را داشته و به واسطه تقوی، علم ایجاد بستر برای ظهور آن توانایی عالم را داشتند؟ سوال دوم اینکه اگر ما امروز اشخاصی مثل ایشان در درجه اول متقی و مومن و با تاکید دارای سلوک ایمانی را لازم داریم که به خواست خدا قدرت حل مسائل کشور را با یافت تقدیر از عالم بالا و تعامل با طبیعت دارا باشد، چرا باز گویا داریم در فضای علمی که به نظر امتداد یا در زمین علم صرفا برای علم نه برای در خدمت مردم بودن و حل مشکل برای نیل به زندگی اسلامی است، ادامه می دهیم؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! داریم و بحمدلله بسیار هم داریم و اینکه حضرت آقا «حفظهاللهتعالی» امیدوار به آیندهاند، در همین راستا است. و در همین رابطه رئیس جمهور محترم در اصفهان که تشریف آوردند به «بهیار صنعت» که یکی از مراکز مهم تولید دانشبنیان است، سر زدند. موفق باشید
سلام علیکم: جمله ای از استاد مطهری در ذهن دارم (متاسفانه منبع رو نمی دونم) به این مضمون که ملتی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه رو یاری می کنند الزاما مردم ایران نیستند و ممکن است مردم کشور دیگری باشند.[چرا که وعده الهی حتمیست] از سوی دیگر شما در پاسخ به این سوال به شماره 32266 که آیا جمهوری اسلامی ایران باعث تضعیف اسلام می شود با استناد به این جمله از شهید سلیمانی که جمهوری اسلامی حرم است فرمودید جمهوری اسلامی ایران عامل تضعیف اسلام نیست. ممنون میشم این تناقض رو با توجه به عملکرد ضعیف و ریاکارانه بسیاری از مسوولین و جایگاه این دو بزرگوار توضیح بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که تنها یاران حضرت منحصر به ایرانیها و اهل فارس نیستند، ولی با تأکیدات پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نسبت به اهل فارس میفهمیم که گویا مسئولیت خاصی بر مردم ایران بخصوص در آخرالزمان هست. در روايات متعدد از رسول خدا (ص) در رابطه با شرافت قوم فارس يعني ايرانيان داريم که از آن جمله حضرت ميفرمايند: «اَعظمُ النّاسِ نصيباً فِي الاسلامِ اهلُ الفارسِ» برترين مردم از جهت بهرهمندي از اسلام، اهل فارساند. يا ميفرمايند: «لَوْ كَانَ الْعِلْمُ مَنُوطاً بِالثُّرَيَّا لَتَنَاوَلَتْهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِس» (بحار الانوار، ج1، ص195) اگر دين در ثريا و آسمان باشد، مرداني از فرزندان خطّهي فارس به آن دسترسي خواهند داشت. موفق باشید
سلام استاد: اگر برایتان امکان هست و فرصت دارید مقداری دستنوشته هست برایتان ارسال کنم که بفرمایید چه کنم، اگر نه هم که ممنون. استاد یک مشکل خطرناکی هم که دارم اینست که بعضی اوقات فکر می کنم ایمان خوبی دارم و به خودم مطمئن می شوم و از خودم راضی؛ مگر اینکه گناهی که می کنم به خودم می توانم نهیب بزنم که چه زشتی هایی در ایمانم هست وگرنه اکثراً نمی توانم عیب ایمان خودم را ببینم و از این بابت در خطرم. لطفا مرا فرو بریزید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمیدانم آن دستنوشتهها در باره چیست و چه نسبتی میتواند با بنده داشته باشد که بنده نظر بدهم. ۲. هرکس باید اندازه ایمان خود را در نسبت با انس با حضرت حق و انوار اسمای الهی او در نظر بگیرد و اینجا است که حتی پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» عرضه میدارند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ.» یعنی نه آن اندازه که شأن تو بود، تو را عبادت کردیم و نه آن اندازه که شأن تو بود، تو را شناختیم. موفق باشید
با سلام: اگر الله هم مظهر ذات باشد. ما یکسره داریم الله را پرستش میکنیم. در صورتی که ما باید ذات را پرستش کنیم. من در نماز دچار دوگانگی شدهام. من نمی دانم الله را پرستش می کنم یا نه. می گویم بسم الله الرحمن الرحیم من دارم به نام الله رجوع می کنم پس ذات چه میشود. نکند اصلا ذات خیال است و ما سر کاریم. لطفاً درباره این دو گانگی بین الله و ذات توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ذات حضرت حق جدای از اسماء نیست. او است که الله است و یا حیّ و یا قدیر است. این ذهن ما و انتزاعات ذهنی است که در ذهن خود بین ذات و اسماء و صفات تفکیک میکند. با توجه به این امر چند سؤال بعدی شما نیز جواب داده شده است. موفق باشید