سلام استاد بزرگوار: مدتی پیش از شما سوالی پرسیدم در این باب که بتوانم خودم را در حضور ائمه درک کنم و ارتباطم را با آنها تقویت کنم و به معرفت حضور ایشان برسم. جواب شما در زمان خاصی به دستم رسید که آن را لطف و هدیه ی امام رئوف دیدم. کتاب مبانی نظری نبوت و امامت و حقیقت نوری اهل البیت را که فرمودید مطالعه کردم و سعی در ترک گناهان و عمل به واجبات و رعایت اخلاق دارم. با مطالعه حقیقت نوری اهل البیت حقایق خوبی را به وسع خود فهمیدم و تشکر میکنم اما حس میکنم از دنیایی گفتید که من آن را ندیده ام و فهم و درک من از کتاب اندک بود. من بیچاره حتی یک لحظه در خواب نیز هیچ امام معصومی را ندیده ام که این مطالب را تطبیق و تمرین و دید خود را اصلاح کنم. نمیدانم باید کتاب دیگری مطالعه کنم یا اگر تمرین عملی خاصی دارید که به چشمم کمک کند ممنون میشوم مرا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به ابعاد انسانیِ اولیای الهی و پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نظر کرد آن هم به حکم آیه «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» کمال انسانی به درک الهامِ «فجور» و «تقوا» است و اینکه همواره این دو حالت به او الهام میشود تا از فجوری که او را از خودش و از خدا دور میکند، به سوی تقوایی سیر کند که او را به خود و خدا نزدیک مینماید و این با رعایت شریعت الهی ممکن است که انسانترین انسان یعنی پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» مأمور ابلاغ آن است. آیا ممکن است پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» به انسان و کمال انسانی نظر نداشته باشند و خداوند اینچنین عمیق معنای انسان را با پیامبر خود و بدون مطالبه درونیِ رسولش با او در میان بگذارد؟ راستی را! رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نسبت به انسان چگونه میاندیشیدند و به دنبال چه بودند که خداوند در جواب این وسیعترین انسان، این آیات را به او وَحی میفرماید تا در این زمانه که انسان خودش مسئله خود شده است، بتواند از طریق وحی الهی اصیلترین جواب را دریافت کند؟ و این اصلیترین سخن بنده است در نسبتی که میتوان با اولیای الهی داشت یعنی نسبت بین انسانیتِ خودمان در نسبت عالیترین افقهای انسانی. امری که حتی امروز و فردا بیش از دیروزها بدان نیاز داریم و در جواب موضوعی که سؤالکننده شماره 34902 به میان آوردند، باز بر همین نکته تأکید شد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرانقدر: آیا با خواندن دقیق کتاب شرح فصوص الحکم و درک آن در حد توان، نیازی به مطالعه کتاب مصباح الانس ابن فناری نیز هست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد چه اندازه میخواهیم در این میدان حاضر شویم. آری! با «فصوصالحکم» مطالب بسیار ارزندهای برای تفکر عرفانی به دست میآوریم که میتواند جوابگوی بسیاری از نکات روحانی و معنوی ما در مسیر دینداری باشد. موفق باشید
یا محبوب! سلام و رضوان خداوند بر شما باد. ببخشید استاد من کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا رو خوندم و به واقع لب کلام رو دیدم که روزه چه تاثیر شگرفی داره. میخواستم بپرسم اگر به هر دلیلی نتونیم روزه بگیریم و بخوایم اون جان سازی که در کتاب گفتید رو داشته باشیم (عقل و جان هر دو بگوید خدا) میتونیم هر روز به نیت روزه، سحر مختصر غذایی بخوریم و برای مواقعی که نمیشه روزه گرفت خوردن مختصر غذایی در وعده ی ظهر و نهاتا باز افطار در شب مطلوب حاصل میشه؟ چون روزه نگرفتن و کنترل هوس خوردن سخته و با این برکاتی که ذکر کردید و برکاتی که به عنایت حضرت محبوب شاهد بودم اصلا بر آن شده ام تا ایامم بر روزه باشد یا حداقل اگر روزه نیست شبیه ترین به آن باشد و آن شور دعای سحر و لک صمنای افطار را ره مطلوب کنم آیا ممکن است؟ به راستی که خوش گفت مولوی که با یک لقمه اضافی چشم دل کور می شود ـ آه بر آن چند چند لقمه های اضافی و حجاب های دوباره نیست شده و دور کننده آه!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه خوبیهای روزه، جوانان نباید نسبت به خود سختگیری کنند تا نفس ناطقهشان اذیت شود. همینکه جوانان مواظب خوردنهای خود باشند که پرخوری نکنند، رویهمرفته ادب ماه رجب را که ماه گستردهشدنِ رحمت الهی است؛ رعایت کردهاند. در این ماه میتوان گفت از طریق تأمّل بر دستورات این ماه «آنقدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: سالهاست پرسشی است که ذهن و روح بنده را مشغول کرده است و آن این است که آیا ممکن است ارواح ۱۴ نور مقدس و در درجه پایین تر ارواح مومنین، عینیت و اتحاد با ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی پیدا کنند.... به طوری که ما باشیم ولی فقط او باشد؟ ممنون و متشکر اصلا معنی فنا چیست؟ آیا فنای یک موجود کوچک در موجود بزرگ به طوری که روح کوچک همان کوچک بماند البته با فنا نابود میشود یا روح فانی بزرگ و عین خداوند تبارک و تعالی میشود؟ این که مولا علی فرمود هر چه پرده ها کنار روند بر من افزووه نمیشود دلالت بر فنا در همه ذات دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ارواح چهارده نور مقدس به عنوان واسطههای فیض الهی، آینههای نمایش اسماء و انوار حضرت حق میباشند و در واقع از طریق نور آنها است که ما میمانیم و خدا. به همان معنایی که خداوند فرمود: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ» (اعراف/180) او را اسماء حسنای هست، پس خداوند را به آن اسماء بخوانید و حضرت صادق «علیهالسلام» فرمودند: «نحن و الله الأسماء الحسنی» به خدا سوگند، اسماء حسنای خداوند ما هستیم. ۲. فنا، به معنای فانی از خودشدن و باقی به حق گردیدن است. آری! در این شرایط حجابی بین انسان و حقیقت نمیماند. موفق باشید
با سلام و احترام: بنده دبیر درس هنر دبیرستان هستم و متاسفانه در شرایط اخیر غالب شاگردانم حرفها و صحبتها و جو فضای مجازی را تکرار میکنند. از اسلام و حکومت جمهوری اسلامی زده هستند. البته همه به علت جو خانواده و تربیت نادرست و حضور در فضای مجازی و باور اخبار کذب بیگانگان است. خیلی دوست داشتم که در بین دانش آموزان و به مناسبتهایی از انقلاب دفاع کنم. چند جلسه هم برایشان از اساتید بیرون مدرسه و قوی در کلاس آورده شد و بحث کردند. اما اثری نداشت. همچنان بر همان فعل هستند که هستند. از طرفی عذاب وجدان دارم که سکوت کردم و در این موضوعات روز حرفی نمیزنم. چند باری خواستم حرف بزنم اما جو بهم میریزد. و بجای تدریس درس باید کل کلاس حرف بزنم و یک تنه دربرابر ۳۰ دانش آموز که متاسفانه اهل سکوت کردن و گوش کردن نیستن. اگر هنگام صحبت کردن سکوت میکردند عالی بود. اما در حالت عادی هم اهل همهمه و صحبت زیادن. شما می فرمایید من چه کنم؟ آیا در پیشگاه خدا مسئول نیستم که از انقلاب دفاع نمیکنم در کلاسهای درسم؟ خیلی آشفته و عذاب وجدان دارم. احساس میکنم شبیه آدمهایی هستم که از ترس آسیب ندیدن و اذیت نشدن از سیدالشهدا دفاع نکردند و خسرالدنیا و الاخره شدند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید هنوز فضا در ذهن بسیاری از دانشآموزان آشفته است. هنوز زود است اینان باور کنند گرفتار فریبهای فضای مجازی هستند هرچقدر جلو برویم بیشتر دروغهای فضای مجازی از یک طرف و شکست به اصطلاح براندازانه آنها بیشتر و بیشتر روشن میشود. در آن حالت اگر زمینههای آن را با دلسوزی نسبت به آنها فراهم کرده باشیم، و زمینه گفتگو بدون طعنه پیش آید، این نسل با هوشیاری خود متوجه فریب بزرگی میشود که از طریق فضای مجازی گرفتار آن شده بود. موفق باشید
سلام استاد: مدتی هست ذهنم دچار پراکندگی و عدم تمرکز زیادی شده. سر مطالعه به گروه فرهنگی میپرد. وسط جلسه فرهنگی روی بچه ها میپرد. وسط بازی بچهها روی مجموعه های دیگری که فعالیت میکنم و همینطور ادامه دارد. نوشتن را دوست دارم ولی همین پرش ها توفیق نویسندگی را هم از من سلب کرده. استاد چه کنم ذهنم قرار بگیرد؟ چه کنم موقع انجام هر کاری فقط به همان فکر کند؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همیشه در هر مطالعهای به دنبال مسئله اصلی متن و کتابی باشیم که در حال مطالعه آن هستیم. و یا در هر جلسه و هر تلاشی و در هر نوشتنی، آنچه مدّ نظر داریم را مشخص نماییم و در اطراف آن بگوییم و بنویسیم. موفق باشید
سلام و رحمت الهی بر شما استاد عزیز: این روزها که هجمه هجوم شبهات از سوی ملحدین و حتی برخی به ظاهر مهذبین و متدینین از قبیل موارد زیر در زمینه جمهوری اسلامی مطرح می شود👇 ( حکومتی که ادعا میکند همه مردم پشت سر او هستند چرا از رفراندوم اینچنین هراس دارد؟ چرا کسی که سخن از رفراندوم بگوید از نظر حکومت بدترین سخن را بر زبان آورده است؟ حکومت یکبار و برای همیشه خیال مخالفان و جهانیان را آسوده کند و در یک همهپرسی به همه نشان دهد که مردم خواهان او هستند. چقدر اینها دارند با جان و دل از اسلام حمایت میکنند و چقدر دلسوز اسلام و مسلمین هستند حتی بیشتر از حضرت علی علیه السلام که با وجود حق. مسلم الهی استخوان در گلو در خانه ماند تا مردم او را خواستند آمد) قلوبمان به تنگ آمده و مانده ایم که آیا جهاد تبیین با این افراد لازم است یا سکوت و دعا برای حفظ عقاید و باورهای خویش؟ ممنون خواهم شد که با انفاس حقتان برای تقویت و ثبات ایمانمان دعا بفرمایید و تکلیف ما را در این مقوله اعلام فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً جوابهای مفصلی که اساتید محترم از جمله جناب استاد رحیمپور ازغدی به این شبهه دادهاند را شنیدهاید که بالاخره هیچ نظامی خودش برای بود و نبود خودش رفراندم نمیگذارد. رفراندمها عموماً در رابطه با بود و نبود موضوعاتی است در داخل نظام. ولی تغییر نظام چیز دیگری است مثل کاری که مردم ما با انقلاب و کشته و شهیددادن، نظام شاهنشاهی را سرنگون کردند. موفق باشید
با سلام: اینکه گفته می شود بین نفس و معلوماتش اتحاد است، منظور یگانگی بین نفس و معلوماتش می باشد و یا چیز دیگری است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث اتحاد علم و عالم و معلوم را در کتاب «معرفت نفس و حشر» و کتاب «خویشتن پنهان» دنبال بفرمایید. موفق باشید
با سلام استاد: طرحی به ذهنم رسید شاید یه کم چکش کاری میخاد ولی چیز خوبی درمیاد، استاد الان شما در زمینه کتب درسی واقعا خلا داریم از یه طرف مردم میرن جلسات معرفتی با سطح بالا ولی شاکیند از اینکه این چرت و پرت ها چیه تو کتابهای درسی به بچه ها و خود ما یاد دادن، از طرفی خود من وقتی چرت و پرتها را خوندم خودم به این نتیجه رسیدم، باید مطلب چیز دیگه باشه، شایدم همین که نفس بنده تو دانشگاه حضورداشت خودش آثارش را داشته شاید اگر چرت نخونده بودم اینقدر علاقه به مسایل دینی نداشتم، از اون طرف یه قشر بزرگی از افرادی که سواد ندارن ولی باطن نورانی و ملکوتی دارند از یه طرف مبحث سوادآموزی که بعضا مثلا یه جانباز بنده خدا رفته بود از اول درس بخونه نمیتونسته تو کلاس دوام بیاره شاید هم لازمه اول یه آموزش در زمینه هایی بهشون داده بشه تا بتونن حضور مثمرثمری در هر محیط داشته باشن، از یه طرف حضور امثال همین ها و قشر خانواده شهید و ایثارگران درمحیطای علمی اگر با مدیریت صحیح باشه به نظرم کمک زیادی در اینکه کتب درسی چه محتوایی باید داشته باشه میتونه داشته باشه، از یه طرف آخه یه عده میرن اون بالا برای همه تدوین کتب درسی میکنن استاد واقعا تو این زمینه یه طرح جامع میخاد بچه های طفل معصوم چه گناهی کردن این وسط اصلا بعضا مادرها سردرگم ازهماهنگ کردن خود با آموزش و پرورش که به گمانم اگر یه طرحی تلفیقی ازاین مواردی که گفتم ایجادشه شاید یه چیز خوب از آب دربیاد یه چیز بدی که یه مدت هم رواج داشت نمیدونم الانم هست یا خیراینکه یه مدت گفتن افراد بالای مثلا۵۰ سال دیگه سوادآموزی براشون برداشته شده حالا ما طرح تشویقی نداریم و این مسئله پشتیبانی نمیشه یه چیز قوانین که داره گذاشته میشه وعدم حمایت مالی یه چیز،
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله همانطور که متوجه شدهاید بسیاری از دلسوزان و اهل نظر نیز متوجه این مشکلات شدهاند و ملاحظه فرمودهاید که رهبر معظم انقلاب نیز موضوع «علم لا ینفع» در کتابها را مطرح فرمودند. شواهدی در کار است حاکی از آنکه إنشاءالله اقدامات خوبی در حال انجام است. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: آیا به نظر شما برای تقلید از مرجع تقلید باید برای اعلم بودن شان، بحث نگاه و جهان بینی آن مرجع بطور مثال نسبتی که با فلسفه وعرفان و انقلاب اسلامی دارد را هم باید لحاظ کرد و مدنظر داشت؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرجع تقلید در رابطه با احکام، مرجع تقلید میباشند و کافی است در موضوع فقه مجتهد باشند و نسبت به زمانۀ خود نیز جهت تطبیق احکام شرعیه آگاهی داشته باشند. و این ربطی به فلسفه و عرفان ندارد. موفق باشید
سلام علیکم: نظر استاد در مورد متن زیر چیست؟ بی زحمت یکم استاد توضیح دهند تا دفع شبهه شود ۲. آشکار کردن نفاق جریانی که خود را مدعی امتداد شریعتی و فردید می دانند و بسیار همسو و همدلانه با تجدد همراه می شوند متاسفانه در بین جریان انقلابی استاد طاهرزاده که خود فردی مؤمن و انقلابی هستند شدیدا اندیشه ها و کتاب های آقای اردکانی را تبلیغ می کنند و جوانان انقلابی را به سمت ایشان سوق می دهند در حالی که آقای اردکانی مثل آقای عبدالکریمی هر نوع پیشرفت ابزاری را محصول تجدد و توسعه غربی می دانند و در مقابل تجدد کاملا تسلیم محض می شوند برخلاف ادعای استاد طاهرزاده اصلا از اندیشه های ایشان انقلاب اسلامی زاییده نمی شود زیرا در نگاه های ایشان در عصر مدرنیته امکان تحقق امر قدسی در ساحت اجتماع ممکن نیست و هیچ امر اشراقی و متعالی و الهی در تفکرشان دیده نمی شود خدای ایشان خدای بی تفاوت و نظاره گر هست بنظر حقیر خبط بزرگی است که اندیشه های مترقی شاگردان علامه طباطبایی (ره) را کنار زد و دست به دامان داوری ارکانی هایی شد که حتی نقدهای هایدگر و فردید را به مدرنیته بازگو نمی کنند ای کاش حداقل شجاعت و صداقت فردید و هنری کربن را داشتند. واقعا عجیب نیست چرا جریان لیبرال داخلی اصلا از طرف آقای داوری احساس خطر نمی کنند و به راحتی با ایشان کنار می آیند؟ دلیل تمجید افراد خائنی مثل محمد خاتمی و آخوندی و ...از ایشان چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً قضاوت در مورد آقای دکتر داوری بسیار مشکل است بخصوص که بخواهیم ایشان را هم سنگِ آقای دکتر عبدالکریمی بیاوریم. و اساساً فهم گفتار و حرکات متفکری همچون آقای دکتر داوری با نگاه ایدئولوژیک، حتماً ما را از اندیشه و تفکر چنین انسان بزرگی محروم میکند. حتماً از خود پرسیدهاید که چرا حضرت امام خمینی ایشان را یکی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی قرار دادند و نیز حتماً از خود پرسیدهاید که چرا بعضی از همان رفقایی که میشناسید در عین تعلقِ محض به انقلاب، برای جناب آقای دکتر داوری تا این اندازه ارزش قائل هستند. بالاخره چه چیزی در کلام و سلوک این مرد متفکر مییابند که آن را جهت حضور هرچه بیشتر در تاریخی میدانند که با انقلاب اسلامی طلوع کرده است. موفق باشید
سلام علیکم: درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم چه مسجد و چه مدرسه ای مدنظر امام خمینی رحمت الله علیه بود که از آن بیزار شدند و کجاست آن میخانه ای که مدنظر ایشان هس؟ .فضای نیست انگاری آنقدر جهان ما را پر کرده و افراد و دانشگاه و حوزه و... را دربرگرفته که آگاه شدن به این نیست انگاری گویا فقط درد را بیشتر میکند. کجاست آن میخانه ای که شب و روز انسان در آن مستی میکند و از این مسجد و مدرسه که پر از مشهورات شده رهایی میابد و فریاد اناالحق سربدهد. مگر نگفت: بار دانش که چهل سال کشیدیم به دوش به یکی جرعه فکنیدم و یبک بال شدیم براستی راه تعامل با افرادی که میخواهند ما را به سوی مسجد و مدرسه ای که امام خمینی از آن بیزار بود بکشند چیست؟ شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در عرایضی که در رابطه با سوره «اخلاص» شدhttps://lobolmizan.ir/sound/962?mark=%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5، به همین نکته اشاره گردید که آن مسجدی که تنها ما را در ظاهر عبادات متوقف کند و آن مدرسهای که ما را در حدّ مفاهیم حتی مفاهیم توحیدی قرار دهد؛ جوابگوی بشر امروز نیست زیرا بشر امروز به گفته جناب آیت الله طباطبایی پرستشی را نیاز دارد که همراه با مستی و دلدادگی باشد که همان حضور میخانهای است. در این رابطه ایشان میفرمایند: «پرستش به مستی است در کیش مهر / بروناند زین جرگه، هشیارها». آری! هوشیاری بس است، باید به دنبال مستی و هستی بود. موفق باشید
درباره علت اذن خداوند برای افزایش زمان زندان حضرت یوسف علیه السلام بنظر من چون در آیه گفته شیطان کاری کرد که زندانی حرف یوسف را فراموش کنه پس اشتباه یوسف نبوده بلکه امتحانش بوده مثل ایوب. آیا درست برداشت کرده ام؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً همینطور است که میفرمایید. و علامه طباطبایی بر اساس آیه ۲۴ همان سوره که میفرماید: «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ» میفرمایند شیطان بر مخلَصین سلطهای ندارد که بخواهد فرد را گرفتار فراموشی کند و بنابراین ضمیر فراموشی، به آن کسی ارجاع داده میشود که از زندان آزاد شد. موفق باشید
با سلام و احترام: برای تفسیر نهج البلاغه منبع پیشنهادی شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرحهای فارسی به نظر میآید شرح مرحوم علامه محمد تقی جعفری که بعضی از خطبهها را شرح فرمودهاند، مفید باشد. موفق باشید
بذارین من میون تموم علم و دانش های آدما دو کلمه حرف راست بزنم هرچند برای آدما معنی نمیده اما اگه بهش برسن باعث می شه یه کاری برای خودشون بکنن بالاخره یه تکونی برای خودشون بخورن. چرا هعی میخوای زندگیتو خوب کنی یا دنبال اینی که دیده بشی یا گدایی بودن کنی از عالمو آدم؟ مشکل ما قیافه و اقتصادو دانش و مدرک، پول، چقدر فهمیدن و... نیست! مشکل ما اینه که میخوایم باشیم! ما اصلا نباید باشیم بخدا قسم نباید باشیم چون ذات اینی که هستیم بکل دشمنه ماست! بر فرض آدم خوبی که فکر میکنی بودی و خوب بودنت نتیجه داد، عزیزم اصلا چرا متوجه نیستی که نباید باشی... ما نباید باشیم بخدا قسم نباید باشیم. اصلا نه علمی بخون و نه برای من حرف تو آستین داشته باش و نه خدارو قاطی اشتباهاتت کن، واقعیت خودتو بپذیر چون این عین واقعیت خوده تک تک آدمای دنیاست یعنی نبودن. بخدا نه به تو ربطی داره که چرا فلان آدم دین درستی نداره و نه به اون مربوطه تو چته، به تنها کسی که مربوطه خداست تموم مشکلاتو با خدا حل کن اما وقتی هستی خدا نیست پس بیخود با خودت حرف نزن رازش اینه که نباشی وقتی نباشی خدا هست اونوقت کاری کن که هیچ وقت نباشی و اینقدر نباش تاتموم شی. اگه ادمیزاد میدونست میتونه نیست و نابود شه حتی تو دنیا و برزخ و قیامت. بخدا قسم تو آروزی نبودن آتیش می گرفت خاکسترشم به باد میداد تا حتی بو و دودِ سوختگی هم ازش نمونه. بس کن آدمیزاد خسته شو از خودت خسته شو... . بذار راستشو بگم بهت تو کلام خدا "دنیا" یعنی نفسانیت یعنی خواستن یعنی بودن برای نفس یعنی"بودن"! خدا خودش داره میگه بازیه . از وقتی که یادمه دردم این بوده که چرا هستم الان قلبم درد میگیره، گاهی ریه هام خفم می کنه، بدنم از بین رفته، هیچ آدمی منو دوست نداره، هیچ کسیو ندارم، سواد ندارم، مدرک ندارم، پول ندارم؛ من هیچی نیستم و بخدا از اولم هیچی نمی خواستم چون اصلا خودمو نمیخوام. نه میخوام بهشت برم نه جهنم نه میخوام خوب باشم نه بد نه میخواممراد باشم و نه مرید من فقط میخوام نباشم و بابت این خواسته که عاجزانه هیچی نمیخوام و نیست و نبودن رو میخوام عذاب کشیدم. بخدا اگه اینو نوشتم فقط بخاطر اینه اگه کسی میترسه از نبودن بدونه نبودن تنها راه نجاته. نور از خودش میاد و خوده نور هیچی نیست اما یادت باشه تو تاریکی نبودن معنی نمیده پس لازمه نبودن نوره و نور اسلامه و یادت باشه هیچ یک ازین کلمات به دردت نمیخوره چون من نیستم و تو هستی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کلمات مرا به یاد آن غزل جناب فیض کاشانی انداخت که میفرماید:
گفتم رخت نديدم گفتا نديده باشي
گفتم ز غم خميدم گفتا خميده باشي
گفتم ز گلستانت گفتا که بوي بردي
گفتم گلي نچيدم گفتا نچيده باشي
گفتم ز خود بريدم آن باده تا چشيدم
گفتا چه زان چشيدي از خود بريده باشي
گفتم لباس تقوي در عشق خود بريدم
گفتا به نيک نامي جامه دريده باشي
گفتم که در فراقت بس خون دل که خوردم
گفتا که سهل باشد جورم کشيده باشي
گفتم جفات تا کي گفتا هميشه باشد
از ما وفا نيايد شايد شنيده باشي
گفتم شراب لطفت آيا چه طعم دارد
گفتا گهي ز قهرم شايد مزيده باشي
گفتم که طعم آن لب، گفتا ز حسرت آن
جان بر لبت چه آيد شايد چشيده باشي
گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي
گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي
خود را اگر نبيني از وصل گل بچيني
کار تو (فيض) اينست «خود» را نديده باشي
موفق باشید
به اسم سرای عاشقان: بیدارتر از بیداریِ رایج چه میتوان گفت از غروب طلاییه؟! چه میتوان روا داشت از کرور کرور عشقِ جاری در دارخوین؟!! نگاه نافذ حاج حسین و لبخند زیبای عَلَم الهدی در هویزه، از ما چه میخواهد؟ یا زهرای (س) عملیات فتح المبین در دل خویش چه پهلو شکستنهایی را جنون داده است!! و در وصفِ بیتوصیف کربلای اینجا میتوان گفت: این کشتهی فتاده به هامون، حسین (ع) توست.
اولاً: سپاس فراوان از شما برای این راهیان عشق. ثانیاً: آنچه مرا فرا گرفته نگاه نافذ حاج حسین در دارخوین است که سخن میگفت و سخنش، جان را میتراشید و در قلب رسوخ میکرد، اما افسوس از تمامشدنها! افسوس از زیر و روشدنهای قلب! افسوس از لشکریان جهل که غالب میشوند!! قلب آه میکشد و درد، جای خود را نشان میدهد و هر رفتار مستی را روانهی قلب میکند و میگوید: تو این را میخواستی، من از من خسته نشدم، چرا که توهّمی بیش نیست. اینجا فقط دو لشکر، نقش بازی میکند: «عنایت محبوب» و «عدم آن»، اما افسوس از شرارههای عاشقانهای که خاموش میشوند. دردِ دلی که آنقدر خود را در باتلاقِ کثرات غرق میکنیم که دیگر نشانی از آن نمیماند، هرچند هست. چه کنم تا در کوچه پسکوچههای مسلخِ عشق، این درد فراموش نشود؟!! تا نالهی مستانه شود تکتک لحظههای قربِ وجود. راه، مشخص است، آری! اما کنون مثل مجنونیم که لیلایش از دست رفته! نمیداند بنشیند گریه کند و عزا بگیرد، یا برخیزد و دنبالش رود!! گرچه «ای برون از وهم و قال و قیل من/ خاک بر فرق من و تمثیل من». آری! اگر هستی هست، لیلی است، لیک منِ گرفتار توهّم، حال! هستی میطلبم. میدانم سید علی ۴٠ ساله سید علی شد، شاید اصلاً دردی احساس نمیکنم! اما خوبِ خوب اشتیاقِ جان را وجدان میکنم، چه کنم تا نگاه حاج حسین بماند؟ تا قربِ وطن شهید درویشی سرودِ جان بخواند؟!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد شهید حاج حسین خرازی https://eitaa.com/matalebevijeh/13112 «حکایت رازی است از رازهای این تاریخ». و آینهای بود تا اراده و عزم خداوند را جهت تحقق تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد؛ در او بنگریم و «آینه یعنی صورت و معنی». آینهها، صورتهایی هستند که به امری ماورای آنچه در آینه مشاهده میشود، اشاره دارد و اگر بتوانیم به معنایی که آن صورتها بدان اشاره دارند، نظر کنیم در واقع «در دلِ انگور، میّ را دیدهایم». و این رازِ حضور در این تاریخ است که تنها با سرمستی الهی میتوان از سرمستیِ حاصل از ظلمات کفر این دوران عبور کرد. عرایضی در شرح غزل شماره ۱۲۳ در حال تدوین است. امید است سخنی باشد برای درک آینههایی مانند حاج حسین خرازی و دیگر آینههایی که شخصیت آنها اشاره به حقیقت این تاریخ است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: صوت یکی از سخنرانیها را گوش میدادم که فرمودید مشاهده کردید کارتهایی چاپ کردند و سفارش شیخ نخودکی را به امام خمینی که این مختص امام خمینی بوده و عمومیتی نداره. حالا سوال پیش میاد خواب اعمال ام داود هم مختص ام داود هستش و از این دست مثال ها زیاد و این تضاد نیست به نظر شما؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر توصیه ائمه (ع) در مورد آن عمل هم منحصر به جناب امّ داود بود باید عمومیت نمیدادیم. در صورتیکه آن عمل را خود حضرت به عنوان یک عمل و آداب برای رفع مشکلات بقیه نیز توصیه فرمودهاند. موفق باشید
سلام استاد مهربان: خیلی ممنون که در سوال قبلی جوابم را دادید و اینقدرامیدوارم کردید، خواستم بگم اولین دوره معرفت نفس را تمام کردم و شاگردانم همراه خودم خیییلی لذت بردیم برای هر نکته، ۳ جلسه که هر کدام ۱:۳۰ ساعت طول کشید صحبت کردم، هر چه بیشتر بحث میکردم مطالب بیشتری برام روشن میشد، خواستم بگم چرا این صحبتهای ارزشمند را کسی برای ما نگفته بود؟🥺 چرا اینقدر ما از خودمون و شناخت نفسمون دوریم؟ چرا قانون نمیشه این سخنان در مدارس برای بچه ها گفته بشه؟ و یه خواهش هم داشتم که لطفاً راهنماییم کنید که از این به بعد و بعد از معرفت نفس نسبی که پیدا کردیم، چطور کاملش کنیم و از این به بعد دنبال چه مباحثی بریم و چه مطالبی سر کلاسهام بگم تا انشاءلله موثر در ظهور باشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مطالعه کتاب «خویشتن پنهان» اگر به مباحث کتاب «معاد» همراه با شرح صوتی آن رجوع فرمایید، إنشاءالله نتیجه خواهید گرفت. موفق باشید
با سلام به استاد گرامی: با توجه به صحبتهای اخیری که داشتهاید در مورد «به خودآمدنِ انسان» و اینکه انسان باید «خود» را در «خود» و در هستی خود تجربه کند، به نظر میآید موضوعی بسیار حساس و لازمی است. چنانچه بخواهیم مطلب را با وسعت بیشتر دنبال کنیم، چه کتابی از کتابهایتان و یا سخنرانیهایتان را پیشنهاد میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید مسئله بشرِ جدید، انسانبودنِ خودش است و معنایی که باید نسبت به انسانبودنِ خود دنبال کند و به همین جهت متفکران عالَم، بحثِ «بحران در انسانیت» را در این دوران پیش کشیدهاند و بدین لحاظ چنانچه ملاحظه میفرمایید با طرح سوره «دهر» یا سوره «انسان» و سپس با بحث سوره «التین» که موضوع خلقت انسان در «احسن التقویم» را به میان آورد و بحث سوره «الشمس» که سوگند به نفس و تعادل آن را مطرح فرمود؛ خواستیم حساسیت موضوع را با مخاطبان در میان بگذاریم. در این مورد پیشنهاد اصلی بنده آن است که کتاب «تفسير انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی » که اخیراً از زیر چاپ خارج شده، همراه با شرح صوتی آن میتواند شروعی جدّی در مورد انسانی باشد که نسبت به حضور نهایی خود میاندیشد. و بنده نیز امیدوار هستم رفقا در محافل خود نسبت به موضوعات مطرحشده در آن کتاب، بحث و بررسی مفصلی را دنبال بفرمایند. و این مشروط بر آن است که صوت مربوط به متن را نیز استماع فرمایند و پس از آن در جمع خود برداشتهای همدیگر را تقویت نمایند. موفق باشید
عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی: عذرخواهی میکنم که مصدع اوقاتتون میشم. یکی از راهبردهایی که در علم روان شناسی برای درمان اختلالات اضطرابی مطرحه، رویکرد درمان شناختی رفتاری (CBT) هست. یکی از بخش های این رویکرد شامل مواجهه مکرر فرد با یک موقعیت اضطراب زا است که فرد طی مواجهه های پی در پی با یک موقعیت متوجه میشه که بسیاری از پیش بینی ها و تفاسیر اضطرابزایی که در مورد اون موقعیت داشته نادرست بوده. به عبارت دیگر، فرد متوجه میشه که شناختش از یک موقعیت خاص غلط بوده. فرد در این رویکرد میتونه شناخت های نادرستی که در ذهنش وجود داره رو شناسایی و برطرف کنه. من فکر میکنم این همون چیزی هست که امیرالمومنین (ع) فرمودند: إذا هِبتَ أمراً فَقَع فیهِ فإنَّ شِدَّةَ تَوَقّیهِ أعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ. یعنی هر وقت از یه کاری ترسیدی خودت رو بنداز داخل اون کار. برداشت من اینه که رویکرد درمانی شناختی رفتاری یا همون CBT اگر منجر به اصلاح شناخت های نادرست بشه و ترس های بیمورد رو از بین ببره، میتونه حتی بر اساس تعالیم اسلامی هم مفید باشه. با این عرایضی که خدمتتون داشتم، آیا شما با این رویکرد درمانی که علم روانشناسی داره پیشنهاد میده مخالفید؟ به نظر شما باز هم چنین رویکردی در درمان اختلالات روانی با چیزی که اسلام گفته در تضاده؟ ضمنا من نظرات قبلی شما در مورد فرق روان شناسی و معرفت نفس رو خوندم، خواهشمندم در مورد همین موضوع خاص نظرتون رو بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در هر حال، روانشناسی با همه شبکههایی که دارد در زمرّه علوم انسانی است که در صدد است مسائل پیشآمده برای بشر جدید را به نحوی مرتفع و یا تقلیل دهد. و امثال بنده در این موارد تخصصی نداریم. آنچه را که بنده میتوانم نظر بدهم در مورد معرفت نفس است که در حوزه علم حضوری و فلسفه میباشد. موفق باشید
ازدواج هایی که تا به این سن و سال دیدم جز چیزایی که نمیشناسم نبوده! دختری بیچاره با دروغی که بهش گفتند منتظر میمونه هر کسی بیاد خونه شون و حالا هم چمیدونه کدوم اون افراد به دردش میخوره و چه بسا اصلا کسی هم نیاد، مگر یه احساسی بهش بگه همینه! کدوم احساس؟! پسرها هم ننه شون میگفت فلانی و اینا خیلی دیگه غلدر میشدن میگفتن همینو میخوام! حالا چی دیده که اینقدر احساسی شده؟! معلوم نیست. پیامبر خدا با اون شرایط ازدواج کردند که شما توضیح بفرمایید برامون؛ بنده نیز نمیدانم ازدواج اصلا چیست، جنس مقابل چیست، من هیچ چیز از زندگی مشترک را، حتی دوست داشتن یا حتی صحبت کردن با فردی که او مرا دوست بدارد نمیدانم و نمیخواهم مثل هیچ کسی که تا به امروز دیدم ازدواج کنم. من چیزی دیگر میخواهم که نمی دانم چیست. نه! در نسبت با غرب نه در نسبت با مذهبیانی که تا کنون بوده اند. در نسبت با خودم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید در همین دنیا با همه این حرفها خود را بیابیم و به حضوری بیندیشیم که در این تاریخ همچون حاج قاسم سلیمانی ما را در بر بگیرد، آنهم در نسبتی که او در دل تاریخ جمهوری اسلامی با رهبر انقلاب پیدا کردند و جناب استاد آقای محسن عباسی ولدی، متذکر آن هستند. https://eitaa.com/matalebevijeh/12615 موفق باشید
با سلام: ۱. با توجه به موقعیتی که در آینده داریم و در آینده ای نزدیک قرار است که در نظم نوین جهانی (در کلام حضرت آقا) نقش آفرینی کنیم؛ با توجه به موقعیت آخرالزمانی ما و با توجه به سعه وجودی انسان آخرالزمانی، چه ویژگی ها و چه مهارتهایی را باید در خود نهادینه کنیم تا به وقتِ عمل از آن استفاده کنیم؟ ۲. باید چگونه برای این مهارت ها برنامه ریزی کرد؟ ۳. از الان باید منضبط و عالی عمل کرد تا به تعالی برسیم؛ رازِ اینگونه عملکرد چیست؟ با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه عرض بنده آن است که حضور در تاریخ انقلاب اسلامی با رعایت دستورات الهی به امید گشودهشدن هرچه بیشتر افقی که در پیش است، خود به خود آنچه را باید در آن قرار گیریم، پیش میآید. ما به انقلاب اسلامی و گشودگی و انتظار و وارستگی بسیار باید حساس باشیم. موفق باشید.
سلام علیکم استاد عزیز: عده ای معتقدند خداوند فقط جهان و قوانین آن را آفریده و الان دیگر اثر و تدبیری در عالم ندارد گویا توحید ربوبی را نفهمیده یا انکار میکنند در این خصوص برهان و یا ادله عقلی نقض کننده چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین در «برهان صدیقین» روشن میکنند که جهان در ذات خود و در امکان ذاتیاش، عین فقر است و همینکه ارتباط آن با مبدأ اعلی قطع شود، نابود میگردد. به گفته جناب شیخ محمود شبستری: به اندک التفاتی زنده دارد آفرینش را / اگر نازی کند در هم فروریزند قالبها
موفق باشید
سلام علیکم استاد: در فیزیک عنوان میکنند که انرژی نه بوجود می آید نه از بین می رود بلکه از صورتی به صورتی دیگر تبدیل میشود بعد عده ای نقبی میزنند که در این صورت مبدا جهان انرژی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته لاوازیه همواره انرژی تبدیل به ماده و ماده تبدیل به انرژی میشود. ولی بحث در این است که ماده اولیهای که این تبدیل در آن صورت میگیرد، نمیتواند به خودی خود و بدون علت باشد. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز صوتی از سایت را گوش دادم، قسمتی سوالی برایم پیش آمد ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید. شما فرمودید طبق آیه قرآن مجید، عملی که دائما فرد انجام داده (کانوا یعملون) جزا دارد، سوالی که پیش آمد اینکه در جمع این آیه که خداوند می فرماید هر کس به اندازه ذره ای عمل خوب و بد کرده می بیند و اینکه اعمال خوب با ارزشی که شخص شاید یکبار در عمر انجام داده چه می شود؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مَلَکهشدن عملی است که برای انسان سرمایه میشود. حال اگر به قصد انجام آن عمل هرگاه که پیش آمد، یکبار هم آن عمل را انجام دهد، عملاً جزو شخصیت او میگردد حتی اگر به اندازه مثقال و ذرّهای باشد. موفق باشید
