سلام علیکم: در رابطه با گفتگوی با دوستان با موضوع صبر و رحمت در بستر ایمان سوالی داشتم. اگر همکارانی که قرار هست باهاشون گفتگو کنیم اهل دین نباشند و بلافاصله که بحث قران یا خدا میاد وسط میگویند «چه ربطی دارد؟! چرا قران و خدا را میآوری وسط؟!» و فورا بحث رو اقتصادی میکنند و میگویند اگر قرار هست آینده اوضاع اقتصادی خوب شود به ما که وصال نمیدهد میخواهم که خوب نشود!! و دنبال ارزانی ماشین و گوشت و خانه هستند. چگونه میتوان گفتگویی آغاز کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فضا، فضای جدال باشد و نه فضای گفتگو، حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» در کتاب شریف «مصباح الشریعه» میفرمایند: خدا رحمت کند کسی را که جدال را ترک کند، حتی اگر حق با او باشد. نهایتاً خوب است آن افراد را به سخنان اخیر آقای چگینی https://eitaa.com/matalebevijeh/12402 و استاد قمی https://eitaa.com/matalebevijeh/12409 راهنماییشان فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: آقای طاهرزاده لطفا آیا تقوا با ورع متفاوت است؟ برای یادگیری و اهل تقوا بودن علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات باید چه کاری دیگر کرد که اهل تقوا شویم؟ از کجا باید بدانیم؟ آیا همین که حرام مرتکب نشویم و واجبات را انجام دهیم همین ما را وصل به ملکوت و مانوس با خدا میکند؟ میشود کسی در سن جوانی به ملکوت برسد؟ ملکوت همان کشف و شهود است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! آری حقیقتاً رعایت تقوا انسان را از هزاران حجاب ظلمانی آزاد میکند تا در افقی که از نظر تاریخی در پیش خود می یابد, سراسر برکت و رحمت و امید را احساس کند. آری! در ورع, انسان با هوشیاری بیشتر حتی سعی میکند از مکروهات نیز فاصله بگیرد. عمده آن است که انسان متوجه شود با رعایت تقوا, چه صفایی در روح و روان او و در افقی که برایش پیش می آید, زندگی را احساس میکند. موفق باشید
«من ای صبا ره رفتن به کوی یار نمیدانم / تو میروی به سلامت، سلام ما برسان» چیزی برای گفتن ندارم فقط التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه ما امیدوار به رحمت الهی هستیم و همین اندازه که میدانیم راهی در پیش است و باید در انتظاری بس بزرگ به امری فکر کرد که خداوند به نور خون شهدا برای ما تقدیر کرده است. آیا امیدواری از این بیشتر که دشمنانی اینچنین خبیث و باطل داریم؟!! این همان راهی است که باید در آن قدم گذاشت انشاءالله. موفق باشید
سلام و خدا قوت: اینجانب معاون پرورشی دبیرستان پسرانه هستم. با اینکه می دانم اکثرا بچه های خوب و فطرت های پاکی دارند ولی با توجه به شرایط موجود بعضاً بچهها دیدگاه و نگرش خوبی نسبت به دین و انقلاب و امام خمینی ندارند به نظر جنابعالی از چه طریق می توان این دیدگاه ها را عوض کرد؟ و آیا باید از مسایل اعتقادی شروع کنیم و بعد به انقلاب برسیم و یا بالعکس؟ و یا اینکه هردو موضوع را مدنظر داشته باشیم؟ برگزاری هیات مفیدتر است یا جلسات مطالعاتی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید عجله نکرد, هنوز فضا بسیار مسموم است. با برخورد خوب و متانت لازم و رفاقت و دلسوزی به مرور متوجه میشوند که درمسیر جدای از اسلام و انقلاب گرفتاری هایی مثل پوچی و افسردگی مهیبی برایشان بوجود می آید. پیشنهاد میشود اگر فرصتی برای گفتگو پیش آمد, مباحثی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» را با آنها در میان بگذارید. موفق باشید
با سلام و ادب: ۱. استاد عزیز یه فرصتی جهت تدریس درس دینی و تفکر در پایه هفتم برایم پیش آمده (دختران) شما چه تئصیه و پیشنهادی دارید؟ ۲. و اینکه به نظر شما آیا صحبت از مسائلی مانند کرم چاله ها و عبور از جهان های موازی برای آماده کردن ذهن بچه ها برای فهم بهتر بحث معاد و خداشناسی کار درستی است؟ ممنونم. موید به تاییدات الهی باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. معرفت نفس از مسیری که کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» مدّ نظر قرار میدهد. ۲. به نظر میآید از طریق «معرفت نفس» مخاطب شما نسبت به آن امور که چندان واقعی نیست و بیشتر مبتنی بر تئوریها و فرضیات است، مستغنی شود. موفق باشید
سلام علیکم: استاد بزرگوار آیا ذات انسان روح اوست؟ روح انسان نسبت به وجود مطلق چه جنبه های نیازمندی یا عدم و نقص دارد؟ انا الحق منصور حلاج از کدام جهت است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقت انسان همان روح یا نفس ناطقه او است و از آن طرف روح، یکی از مراتب وجود عالم ومرتبهای از مراتب وجود است. که میتوانید اصل بحث را در «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن دنبال کنید. موفق باشید
سلام استاد: چهارسال تمام با سیر مطالعاتی چه صوتی و چه کتابها با شما بودم و خیلی خوب رفتم جلو ولی دوستی اومد و گفت دروس علامه حسن زاده عاملی هستند و خیلی خوب من برای کنجکاوی رفتم و مدتی هم بودم تا اینکه از دوروس شما عقب افتادم ولی بعد از مدتی اون دروس تعطیل شد به دلالیلی ولی تو اون مدت یکسال که از دروس شما کشیدم کنار بدجور خوردم زمین طوری که همه چیز رو از دست دادم. نمازهای شب، نمازهای نافله و تمام اون لذا تها و اون ارتباط رو از دست دادم و به سمت گناه کشیده شدم. استاد بدجور خوردم زمین حالا که پشیمون شدم ومیخوام برگردم نمیدونم از کجا و چطوری شروع کنم؟ آیا واقعا خدا من رو میبخشه؟ لطفا کمکم کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید همان مرحله هم تجربهای باشد در راستای حضور در جهانی دیگر با کمالاتی جدید. بالاخره با ایمانی تازه برای اُنس با خدای تازه، کار را شروع کنید. زندگینامه شهدا، روحانیتِ حضور در محضر خداوند را برای شما زنده و سرزنده خواهد کرد. موفق باشید
با سلام: معنی این عبارت چیست؟ «تمثل ملکات به صور مناسب بدانها در صقع نفس ناطقه را تعبیر به تجسم اعمال نمودهاند.» این صقع نفس ناطقه یعنی چه؟ معنی داخل و خارج نفس ناطقه یعنی چه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که این نوع مباحث، مباحثی نیست که طی یک سؤال و جواب بتوان بدان پرداخت. مباحثی است که باید در مدرسه و درس و مباحثه مطرح شود، وگرنه ما باید جهت جوابدادن به آن مقالهای طولانی بنویسیم که فرصت چنین کاری برای ما نیست و این سایت چنین وظیفهای برای خود تعریف نکرده است. موفق باشید
با سلام: با توجه به پرسش و پاسخ زیر: (با سلام وقتی می گوییم بسم الله آیا منظور آن است که الله اسم ذات خدا است؟ آیا منظور از اسم الله آن است که این الله اسم عین وجود است، نه خود عین وجو ؟ متن پاسخ باسمه تعالی: سلام علیکم: روی «اسم» در اصطلاحات عرفانی بیشتر فکر شود. «اسم» به معنای نام و یا عنوان نیست. «اسم» به معنای ذات است به صفت خاص، بنابراین معنا نمیدهد بگوییم «الله» اسمِ عین وجود باشد! موفق باشید) آیا میتوان گفت که از نظر عرفانی گفت که ذات به اضافه الله هم می شود یک اسم عرفانی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ذات، با صفت خاص همان اسم است، نه اینکه ذات، به چیزی اضافه شود بلکه خود ذات که با صفت خاصی به ظهور آید مثلاً با صفت «حیات» میشود اسم حیّ. موفق باشید
سلام خدمت استاد: بنده طلبه پایه چهارم در قم هستم که از دانشگاه به حوزه رفته ام و دوست دارم در کنار دروسم یک سیر اسلام شناسی کامل داشته باشم البته کتب شهید مطهری را از پایه دو خوانده ام و دنبال سیری قویتر و کامل تر هستم و بخاطر همین مزاحم شده ام که یک سیر مطالعاتی برای بنده بدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: امثال جنابعالی اصل را بر مطالعه عمیق و دقیق تفسیر «المیزان» بگذارید. آری! برای درک مطالب آن تفسیر گرانقدر، مقدماتی لازم است که با مقدمات اولیه سیر مطالعاتی همین سایت، میتوانید آماده ورود به تفسیر المیزان شویدhttps://lobolmizan.ir/page/seyr . موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: در تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) فرمودید که: «ممکن الوجود قبل از بوجود آمدن، بصورت علمی، در علم خداوند بوده است.» سوالم این است که: این صورت علمی همان اعیان ثابتع میباشد؟ با تشکر از الطاف استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن الوجود در ذات خود تنها و تنها «امکان» است و امکان یعنی نبودنی که میتواند بوجود آید. در حالی که انسان در مقام عین ثابتهاش از قبل، وجود دارد به همان معنایی که عهد اَلست متذکر آن است هرچند به صورت دنیایی در نیامده. در مورد امکانِ ذاتی که بحثی است فلسفی؛ میتوانید به کتاب «بدایۀ الحکمه» از علامه طباطبایی رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام وقت بخیر: اگرصلاح میدونید حاج آقا یه جلساتی برای متن دکتر داوری و کلا نحوه نسبت گیری با این قبیل سخنان ایشون بذارید چون فکر کنم برای علاقمندان مباحث استاد مسئله لازمی از جهت خود تفکر باشه. فکر کنم اگر استاد حالا یا در جلسه یا خصوصی صوتی شرحی را مفصلا بحث کنید میدان تفکر بازتر میشه. در سوال هم اشاره شده بود که جلساتی ظاهرا قراره صحبت کنند (البته در این موارد باید در جلساتی که پیش می آید فکر کرد، آن هم به انقلابی که بنا است در منظر شخصیت حضرت روح الله به گفته آقای نجاتبخش، ما بسیجی حضرت روح الله باشیم) خود صحبت آقای نجات بخش که استاد به آن ارجاع دادید هم مجمله. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده نیز چنین نظری دارم و در همین رابطه عرایضی در جواب رفیق عزیزمان در سوال و جواب شماره 37893 مطرح شد که راستی! نسبت ما با آقای دکتر داوری باید چه نسبتی باشد؟ نسبتی که بعضی با ایشان دارند و بدون هرگونه اندیشه آزادی، صرفاً نگاه ایشان را پذیرفته اند؟ و یا نسبتی که امثال آقای عبدالکریم سروش در نهایت بی انصافی با ایشان پیش آورده اند؟ و یا نسبتی که میتوان آقای دکتر داوری را به عنوان یک متفکر مدّ نظر آورد و در عین حال در هویت دینی و معنوی خود با ایشان رابطه برقرار کرد؟ تعبیری که ایشان سالهای قبل در نسبت با بنده ایراد فرمودند عنوان «معلم دین» بود و احترام فوق العاده و تواضع بیش از حدی که برای بنده قائلند که بنده را حقیقتاً شرمنده میکنند؛ و نامه ای که سالهای اخیر برای بنده نوشتند حکایت از آن دارد که میتوان فهمید که آقای دکتر داوری در عین حضور در تاریخی که به اصطلاح، تاریخِ اصلاح طلبی قلمداد میشود، به جای دیگر و به حضور دیگر نیز نظر دارند. و این نکته بسیار ظریفی است که باید برای فهم آقای دکتر داوری به آن فکر کرد و او را در پیامی که در رابطه با آقای دکتر پزشکیان داده اند، خلاصه ننمود. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: اینکه مکرر شما بحث توحید را به میان میآورید و تأکید دارید وقتی خود را مقابل توحید الهی احساس کنیم، خود به خود راه گشوده می شود؛ چگونه این نوع ورود را نسبت به توحید داشته باشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته میتوان فکر کرد که آن کس، که با هیچ خواستی متلاطم نمیشود و به هیچ روی نمیخواهد چیزی جر آنچه هست، شود همچون دریایی آرام ؛ او همان کسی است که متوجه «حضور اکنون بیکرانه جاودانه» خود شده است، حضوری که در عین حال از نظر وجودی خود را عین اتصال به هستیِ مطلق احساس میکند، امری که هرکس در تکوین خود از آن بهرهمند است و کافی است به آن نظر کند، و این است راهی که در عین اهمیت، آنچنان دشوار نیست که ذهن و زندگی انسان را گرفتار انواع بحرانها نماید به همان معنایی که جناب عطّار فرمود: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد». در این حال وقتی به ارزشمندترین امیدها و اهداف بشر مدرن مینگریم مییابیم در این موارد، جدّیماندن بر اساس رسیدن به اهدافِ ساختهشده جهان مدرن، چه اندازه دشوار است و چه اندازه با توهّمات همراه است. پس باز مائیم و «حضور اکنون بیکرانه جاودانه خود» که در واقع نظر به راهی است که همان توحید الهی است در مقابل ما. موفق باشید
سلام علیکم: نظر به پرسش شماره ۳۲۸۱۹ عرایضی خدمت استاد عزیز داشتم. استاد جانم اولا بدانید که سیاست حذف ارز ترجیحی یک سیاست تعدیلی هست و سیاست تعدیل یک سیاست نئولیبرالی هست. ثانیا تمام اقتصاددانان اسلامی، تکرار می کنم تمام آنها مخالف این سیاست بودند و اتفاقا نئولیبرال ها با این سیاست دولت رو زمین زدند. پروفسور درخشان و تیمشون دکتر حسن سبحانی دکتر صمصامی دکتر فرشاد مومنی و همه اقتصاددانان مکتب قم (اسلامی) و... مخالف بودند. ثالثا الان دیگه برای همه نتیجه اون سیاست مشخص شده و پیش بینی مخالفان حذف ارز ترجیحی به وقوع پیوست که با حذف ارز ۴۲۰۰، ما دوباره همین ارز ترجیحی را در نرخ های بالاتر خواهیم داشت. ۲۴ هزار و ۵۰ هزار.. که همین اتفاق افتاده الان.. ارز ۲۸۵۰۰ و ۵۰ تومنی (پیش بینی ارسلان ظاهری در سیما) به گزارش بانک مرکزی سهم قابل ملاحظه ای از تورم سال قبل، معلول این سیاست بود و کاری کردند که رهبری بارها در مورد ارزش پول ملی به دولت هشدار داده و حتی امسال را سال مهار تورم نامیدند. توصیه ای که به استاد عزیز دارم (که قلبا خیلی دوسشون دارم) اینه که در سیاست و اقتصاد اگر می خواهید ورود کنید عمیق تر باید ورود کنید. حداقل باید از مکاتب اقتصادی و توصیه هاشون شناخت داشته باشیم تا خدای نکرده از سیاست نئولبیرال های ریش دار و بی ریش حمایت نکنیم. ضمنا بگم که بانک جهانی پول بابت اجرای این سیاست از ایران تقدیر کرد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته در عین آنکه بنده سعی می کنم نگاه های اقتصادی رصد شود؛ ولی وظیفه خود نمی دانم که در این میدان وارد گردم، هرچند که تفاوتهای نگاه های اقتصادی هرکدام در جای خود قابل تأمل و توجه است. همان طور که در مناظره آقای جبرائیلی و آقای طغیانی ملاحظه کردید نمی توان یک نظر را کاملاً صحیح و نظر مقابل را کاملاً نفی کرد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: طاعات شما قبول درگاه احدیت. عرایض جناب عالی در مورد رزق و مادیات در کتاب فرزندم اینچنین باید بود و جایگاه رزق، برای بنده خیلی خیلی دلنشین بود، ولی سوال اینجاست، مطالب شما با این تفکر که اهلبیت دوست دارند شیعیانشون پولدار باشند و به دیگران کمک کنند، یا اینکه آقا روی ثروتمند شدن کشور تاکید دارند، تناقض نداره؟ خب برای ثروتمند شدن هم نیاز به صرف زمان زیادی برای کار کردن هست دیگه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید بدانیم ما در نسبت به رزق خود، آن رزق، مقسوم است و نیاز به حرص ندارد. ولی برای خدمت به مردم و کارآفرینی که نوعی عبادت میباشد، موضوع فرق میکند و البته باید مواظب باشیم گرفتار اشرافیت نگردیم. موفق باشید
با عرض ادب خدمت شما استاد طاهرزاده: صحبتهای شیخ حسین انصاریان به عنوان سرشناسترین منبری شبهای قدر درباره «حرام بودن ظلم به مخالفین» و توئیت معنادار آیتالله جوادیآملی از شاخصترین و محبوبترین شخصیتهای علمی حوزه علمیه، همزمان با روز شهادت حضرت علی (ع) درباره «منع حکومت اسلامی از ظلم به کافر» نشاندهنده نارضایتی طیف وسیعی از متدینین و متشرعین نسبت به سبک و سیاق حکمرانی در کشور است. افرادی که نه میتوان آنها را وابسته به خارج خواند و نه ضد دین و اسلام. ای کاش ساختاری که گوشش برای شنیدن صدای مخالفان سنگین است حداقل نصایح دلسوزانه این چهرههای مذهبی را بشنود. ای کاش آقای خامنه ای گوش میدادن و یکمقدار کوتاه میامدن تا مردم نفس راحتی بکشند بخدا وضع خیلی خیطه استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً این عزیزانی که نام بردید همه با تأسی و ارادت به سخنان رهبر معظم انقلاب که بیش از همه دغدغه اصلاح امور مردم و مسلمین را دارند؛ آن سخنان را فرمودهاند. آیا تنها راه برای رفع مشکلات مردم، همان راهی نیست که نایب الامام حضرت آیت الله خامنهای به نور و مدد حضرت صاحب الامر «عجلاللهتعالیفرجه» در این تاریخ به میان آوردهاند؟ در آن حدّ که افرادی مثل آقای علیزاده که در جریان امور سیاسیِ جهان میباشند، نیز متوجه این امر شدهاند. در این مورد خوب است به https://eitaa.com/jedaaltv_official/613 رجوع شود. موفق باشید
حضرت استاد سلام الله علیکم: طاعات و عبادات تان قبول. با تشکر و سپاس، من پاسخ پرسش شماره 34886 را در این بخش از فرمایش حضرتعالی یافتم که بیان فرمودید: «هرگز ربوبیت حضرت حق بدون فاتحة الکتاب نمیشود. از آن جهت که عبد با ظهور عبودیت خود در نماز، انوار خلیفه اللهی خدا را به نمایش میگذارد، تا خداوند در درک حضور خود در جامعیت باشد. هم درک حضور خود در خود، و هم درک حضور خود در اسماء و انوار تفصیلی اش.» و از اینکه دریچه دیگری را در موضوع «فقیر الی الله»، به رویم گشودید، سپاسگزارم. «هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایه هیچ» التماس دعای فراوان در سحرهای خاص دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله به گفته جناب مولوی با توجه به آنکه فرمودهاید:
عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد... از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور.... تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد
ای پیشرو مردی، امروز تو برخوردی.... ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد.... حلوا شده ای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را.... ای سینه بیکینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد.... دریاش همی گوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد.... ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده.... پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی.... کالای عجب بردی کالات مبارک باد
موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک و ریحانه: پیشاپیش از زبان درازی و بیادبی خویش خدمت جناب استاد و عزیزانی که در این سایت شریف خدمتگذاراند عذرخواهم و طلب حلالیت دارم و از همهی عزیران زحمتکش آستان معارف اهل بیت صمیمانه تشکر میکنم. باز هم میبایست ببخشید از اینکه باعث اتلاف وقت عزیزان میشوم، یا خدای ناکرده خواندن این نوشتهی ناچیز حقیر فرصت مطالعههای ناب را از شما استاد عزیز و دیگر عزیزان سلب میکند. راهیان نور، بشارت افق توحیدی انقلاب اسلامی بود به آن معنا که:
در مسلخ عشق جز نکو را نکُشند/ روبه صفتانِ زشتخو را نکُشند
گر عاشق صادقی ز مردن مَهراس/ مردار بُود هر آنکه او را نکُشند
پدیدهی شهادت، حقیتی بود که با اسلام به صحنهی حضور بشر در تاریخ قدسیاش نمودار شد. انسانی که خواست در صحنهای بس متعالیتر از زندگی طبیعی و مادی فراتر از نگاه عرضی انسانها به یکدیگر در افقی گشودهتر در معنای زندگی انسانها حاضر شود، لذا خداوند برای چنین انسانی، شهادت را باب ورود به این صحنه قرار داد. شهادت، انتحار ماده است به معنای گشودن ساحت غیب در معنای زندگی انسان، به معنای بودنی فراتر از بودن زندگی حیوانی و گرایشات و تمایلات عالم دنیا. شهید، افق معنایی از زندگی را پیش روی تاریخ میبیند و برای گشودنِ نظرگاهی که عالم مدرن برای به غفلتبردن این ساحت، انسانها را با طعمهی وَهم و خیال در دامن نیهیلیسم میپروراند به صحنه میآید. شهدا از بدو تاریخ ظهور اسلام، رافعِ حجاب ظلم و کفر و استکبار بودند. شهدا، دست گشودهی باطنی عالمند که از آستین حق به صحنهی تاریخ ظهور میکند تا تاریخ را از لوث بیمعنایی و تنگنای ظلم و کفر و نجاست استکبار آزاد کند. شهید به فرمودهی امام (رضواناللهتعالیعلیه) قلب تاریخ است و قلب، علاوه بر آنکه محل اِشراق مناسبات توحیدی است، مظهر دگرگونی و تحولات نیز میباشد. شهید، علاوه بر آنکه در تجلی توحیدی زمانهی خود حاضر میشود و محل اشراق نور میگردد، صرفاً قابل و محل پذیرش اشراق حقیقت نیست، بلکه فاعلِ اشراق توحید تاریخی نیز میباشد. اساساً شهید، منزل سلوکِ توحیدی تاریخ است که در زمانهی ظلمت برای به ظهورآوردن نور قدسی الهی در برابر توهم عالم مدرن که معنای انسان را ربوده است، به میان میآید تا دست انسانها را بگیرد و از تاریخ پوچیهای بیمعنا و سرگردان و تحیّر در میان «مکر و لیلِ» زمانه نجات دهد.
آری! میتوان گفت شهید، تابش نور الهی است به جامعهای که میخواهد در نظام تمدنی خویش حاضر شود و نظامات اجتمای برساخته از اندیشهی توحیدی را در نظام برسازد. ما به شهدا در نگاه کلان تمدن توحیدی خویش هم «محتاجیم» و هم «مدیون»؛ نه میتوانیم او را نادیده بگیریم و نه میتوانیم به راحتی این اشراق را بفهمیم. و دقیقاً جنس حضور در «راهیان نور» از این قبیل است: (درک جایگاه شهادت در تاریخ توحیدی عالم). قرار است با حضور در آن دیار بر وجه الهی شهدا نظر کنیم و افقهای آیندهی قدسی خود را بیابیم، نه آنکه در دامن توهّمات و تخیلات موجود، سفری مذهبی را تجربه کنیم. باید بستر «راهیان نور» را در وجه اصیل شهادت و نظرگاه توحیدی شهید به تاریخ آِنده ی بشر دنبال کرد تا نتایج آن را در دل صنعت و اقتصاد و تجارت و سبک زندگی و....(نظامات اجتماعی) بیابیم.
«راهیان نور» مقدس است، چون محل شروق نور الهی است بر تاریخی که با انقلاب اسلامی در مقیاس تمدنی نوین به روی بشر گشوده شد تا معنایی جدید و انسانی جدید را به صحنهی امروزین عالم بیاورد، انسانی رهیده از شرق و غرب و بشری فوق تحیّر زمانهی بیمعنایی. انسانِ امروز معنای خود را گم کرده است و این در دل این سرزمینهای خاکی قابل یافتن است. نگفتم قابل فهم است. سخن از «یافت» و «جستن» و «پیدایی» گفتم تا بدانیم در دل این سرزمینهای مقدس باید سرا پا گوش شد تا ندای سخن حق در عالم را از آن مأمن بیابیم و گشودگی انسان را فرای ساحت مادی و زمینیاش درک کنیم. انسانی که امروز غرق در تمتع عیش و نوش زمینی شده است باید لذت انسی را بچشد که ضریب هوشیاریاش صدها برابر ساحت زمین است. بنابراین آن جا باید گوشها را تیز کرد و نگاهها را تیزتر، تا آنچه رخداد توحیدی است را در دل بیابانهای فکه و شلمچه و طلاییه بیابیم و در دل آن معنای جدیدی از انسان حاضر شویم.
آری! میدانم که سخن در اجمال و یا ابهام است اما چه میتوان بیش از این گفت وقتی سخن از اشراق و ابصار توحید و عالم قدس است؟؟؟!! ما در عالم مادی دنیا با هزاران حجاب میخواهیم سخن از ساحت معنا بزنیم!! خوب معلوم است که در حجابِ الفاظ نمیتوانیم خوب از آن عالم سخن بگوییم لذا در زبان، دچار لکنت هستیم آنهم لکنتِ تاریخی و این به خاطر دردی است که از عالم مدرن به جانمان افتاد، هم گوشها را دچار بدفهمی کرد و هم زبان ما را به لکنت انداخت، و گرنه بشر بیش از پیش آماده نیوشای سخن حق است و نمونههای این شنیدن و تصدیق را کم نداریم. نمونهی بارزش همین تشییع شهدا و همین انقلاب توحیدی اسلامی و همین حاج قاسمها و حججیها و آوینیها و خرازیها و چمرانها است .
بنابراین «راهیان نور» بستر قرارگرفتن در افق معنای انسان آخرالزمانی است که از پوچی و بیهودگی رنج میبرد. اما چه باید کرد؟؟؟ گفت: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد»، تو فقط برو و هیچ مپرس، که شهدا خودشان آداب میزبانی میدانند. فقط میشود اینگونه اشاره کرد که بایست در این مکانهای مقدس با نظر به انسانی جدید و آیندهای قدسی و راههای عبور از بیمعنایی و اومانیسم و خودبنیادیِ بشر حاضر شد تا «حقیقت» به سخن آید.
یک وقت دوستی در شرهانی در آن محل نزول و اجلال ملائکه و در آن سرزمین که محل سجدهی ملائکه است پرسید: اینجا باید چه کنیم؟ یا به دنبال چه باشیم؟ دیگری به رندی پاسخ داد: آمدیم جستجو کنیم «خود» را با خدا روبهرو کنیم، به نظر می رسد «خود» را باید در ترجمان «خود» در «راهیان نور» در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنیم و از وجهی دیگر که به حاشیه رفته است سخنها بگوییم تا انسانها را در این سرزمینهای مقدس با خودشان، با آن «بودن اصیل» که میتوانند با انقلاب اسلامی در صحنههای اجتماعی حاضر شوند حاضر کنیم و باید «راهیان نور» را اشارت و بشارت این حضور در آیندهی انقلاب اسلامی بدانیم و از این بستر مقدس، انسان را از رنج بیعالَمی دوران برهانیم، فقط میماند که زیرکی میخواهد و فراستی مؤمنانه که اشارت، نه دستوری است و نه اداری، بلکه اشارت است و بشارت که انسان در افق فطرت درونی خودش آن را دارد. فقط باید بدان رجوع کند تا آن را بیابد، مانند آن هزاران دختر و پسری که در این سرزمینها با ارتباط با شهدا برایشان اتفاق افتاد. جای آن را دارد که پدیدارشناسی کنیم که دقیقاً چه اتقاقی میافتد که با هزاران سخن و نصیحت و کتاب و ... نمی افتد ؟؟؟ اینجا چه ساحتی است؟! و انسان چگونه خود را در برابر حقیقت میتواند از پوچی و بیهودگیِ خیالات و توهّماتِ این سویی برهند؟ هرکدام از اینها نیاز به سخنها، حرفها، مطالعات و گفتگوها دارد که میشود تحت عنوان «انسان و امکانهای عبور از عالم بیمعنایی» سخنها گفت. به نظر میرسد «راهیان نور»، همان بسطِ «وجود» است که انسان از درون مییابد، حقیقت وقتی ظهور میکند انسان را در بر میگیرد نه آنکه انسان بخواهد به تمام حقیقت دست پیدا کند. آری! میتواند از حقیقت سخن بگوید و گزارش دهد، اما این حقیقت است که حاضر میشود و او میتواند در این حضورِ حقیقت با آن مرتبط شود و انس بگیرد و از آن بهره ببرد. خود شهدا هم در صحنهی دفاع مقدس در دل حقیقتِ قدسی که با انقلاب اسلامی به میان آمد حاضر شدند و حقیقت بود که آنان را در برگرفت و شدند «مظهر معنابخشی آیندهی پیش رویِ تاریخ انسانها»، و خدا میداند که اگر میتوانستیم شهدایمان را به عنوان مظهر تجلی عشق و ایثار و معنا در برابر انسان ها به میان آوردیم، جهانی را در دل انقلاب اسلامیِ خود حاضر میکردیم و انسانهایی را از مرگ خاموش نیهیلیسم نجات میدادیم. آری! نه آسان است و نه ساده، و نیاز به سخنها دارد و اشارتها و عبارتهای مسألهساز و معنابخش، که باید با انسان امروز در میان گذاشت. اما ببیند انسانها از بیعالمی و بیمعنایی و پوچی به سراغ انسانهای بیمعنا در این دوران رفتهاند که نه انسان را میفهمند و نه دوران را و نه تاریخ را، غرقاند در پوچی فزایندهی عالمی که نتیجهاش یا خودکشی است و یا رسوایی و یا هرزگی بیانتهای از هر ارزش اجتماعی و اخلاقی.
سخن زیاد است و مجال در این نوشتار کم، و نیازمند وسعتی برای گفتگوهای تاریخی در برابر انسداد معنایی انسان در زندگی و سردرگمیاش در زمانهای که پشت به حقیقت در جادهی نیهیلیسم در حال تفرج است و سُکرِ عالم مدرن او را دچار خودفراموشی یا آلزایمرِ تاریخی کرده است. به خدا میدانم که گاهی سطرسطر برخی از این جملات نیازمند شرحی جداگانه و بسط و تفصیلی مجزا دارد، اما چه میشود که همین مقدار را هم با شرمساری در برابر حقیقت و اظهار شرمندگی از انقلاب و شهدا مینویسیم تا اشارتی باشد برای تفصیلهای بعد.....
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه فرمودید و چه خوب هم فرمودید؛ حقیقتاً اشاراتی بود که با حضور در مقتل شهدا در کاروان «راهیان نور» پیش میآید. مواجههای که تا این اندازه انسان را از رنجِ بیمعنایی و نیهیلیسم آزاد میکند تا انسان به معنای واقعی خود با انقلاب اسلامی که پیش آمده است، نظر کند. از خود باید پرسید در تاریخی که چنین شهدایی به میان آمدند: شجاعت همراه با خِرد را که در این تاریخ در حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و در کلیّت انقلاب دیدیم، کجا و خشونتِ کور همراه با بیخردی که در دشمنان انقلاب مانند صدام و حاکمان آمریکا دیدیم، کجا! ما بالاخره در چنین تاریخی حاضریم و در مقابله با این دوگانگیها باید صرف نظر از ضعفهای جزئیِ یک جبهه و خوبیهای ظاهری جبهه دیگر، کلیّت یکی از آنها را انتخاب کنیم و اگر در جبهه حقی که پیش آمده حاضر نشویم، عملاً در جبهه باطل قرار داریم.
آنانی که به خاطر دنیای آفریده ذهن خود، همه اصول انسانی، مگر هوس و قدرت را ردّ کردهاند، عموماً گرفتار پوچی شدهاند، هرچند بالاترین بها را برای زیستن بر طبق امیال خود پرداختهاند ولی به هر حال به انسانهایی تبدیل میشوند که یا میخواهند بمیرند و یا میخواهند سبب مرگ دیگران شوند؛ هر دوی آنها محرومشدگانِ زندگی حقیقی و از پا درآمدههای هوسِ خویشاند.
نمیخواهم اطاله کلام دهم، مایلم کاربران عزیز به مطالعه متن خود شما مشغول شوند و در آن متن به گفته خودتان: «در ترجمان خود، در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنند». تا آغازی باشد برای آغازی دیگر. به همان معنایی که جناب مولوی با نظر به چنین آغازهایی میفرماید:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون ** گویدم که انا الیه راجعون
موفق باشید
سلام علیکم: حقیر از طلاب حوزه علمیه هستم که برای تبلیغ رمضان میخوام برم یه روستایی که از لحاظ معارف دینی کم کار شده. میخواستم از شما مشورت بگیرم که از کجا شروع کنم و چه مباحثی و چه فعالیتهایی برای مدیریت و رشد دینداریشون انجام بدم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر از قرآن شروع کنید و در دل آیات الهی، متذکر مبحث معرفت نفسی و معاد بشوید، کمک خوبی به مخاطبان خواهید کرد. إنشاءالله. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. چه روش و تئوری ای برای رفع مشکل حجاب مدرنیته و پوزیتیویسم، بر آیات الهی (طبیعت) به طلبه ای که فعال رسانه ای است پیشنهاد میکنید؟ چگونه میتوان آیت بودن مثلا خورشید گرفتگی را بر حجاب علم غلبه داد؟ آیا فقط باید از دریچه ی مبادی فهم و طهارت انسان ها ورود پیدا کرد یا تبیین صحیح آیات، میتواند به عنوان اقدامی موثر در حل این مشکل در نظر گرفته شود؟ (به عنوان مثال مخاطب را با سیر دادنش تا لبه های دانش، متوجه خلأ و ضرورت وجود خدا کنیم؟)
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کاری است بس بسیار مهم و حساس، بخصوص که هنوز عقلِ کمیّتگرایِ جهان مدرن بر ذهنها سیطره دارد. آنچه در ابتدای امر باید مخاطبان با آن آشنا شوند مباحثی که روشن میکند عقل کمیّتگرا بسیاری از ابعاد واقعیت را نمیشناسد. یکی از کسانی که در این مورد به جهت درگیری که با جهان کمیّتگرا داشته است و سخن گفته است جناب آقای مارتین هایدگر میباشد بخصوص در مقاله «پرسش از تکنولوژی» و این حقیر در شرح آن مقاله، کتاب «عقل تکنیکی» خدمت رفقا عرضه داشت. مختصر آن بحث را میتوانید در بحث «پانزده نکته در جایگاه تاریخی "عقل تکنیک" و جايگاه "انقلاب اسلامی" دنبال بفرمایید. و سپس خود جنابعالی با ادبیات خودتان، مخاطبان را متذکر این امر مهم بشوید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/search?search=%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87&tab=sounds
سلام استاد عزیز: بنده در بحث اصالت وجود یک مشکلی دارم. ما وقتی مثلا مفهموم انسان را در نظر میگیریم برای آن میتوانیم یک مصداق عینی بیابیم اما در باره مفهموم وجود نمیشود این را تصور کرد که مانند انسان یک مصداق عینی در خارج داشته باشد و خارج عین خود وجود باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً معنای «اصالت وجود» همین است که تنها میتوان با مظاهر آن روبرو بود و اگر وجود مطلقی نباشد، این مظاهر چه معنایی جز مظاهر آن وجود خواهند داشت؟ موفق باشید
آموزگار لبخند، وصیت کردی میان گلستان شهدا دفن شوی که هم دل خودت آرام باشد، هم زیارتگاهت نکنند، هم دست یافتنی برای مردم باشی، میخواستی دست یافتنی باشی ولی نشدی آخر چطور دستم به آستان دستانت برسد؟ ... به قول استاد؛ بعضی ها دوست نداشتن را بلد نیستند و تو جزء آن بعضیها بودی، مهربان بودن با همه را تو به من فهماندی، کاش شاگرد مکتبت باشم... نام او از آسمانی آسمانتر، یاد او از جاودانی جاودانتر، قلب او از مهربانی مهربانتر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! او به ما فهماند که باید با همه مهربان بود تا پیامبرگونه به نجات بشریت اندیشید. مگر پروردگارمان به رسولش نفرمود: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ» (توبه/128) هان! ای انسانها، رسولی از جان خودتان به سوی شما آمده است که بسی بر او گران است که شما در سختی باشید و بسیار حریص و مشتاق است که شما در مسیری اینچنین گشوده و سراسر رحمت پای گذارید. و این است که هر محبتی از حاج قاسم فرزند انقلاب به سوی هر کسی جاری شود، در عمل، آن کس آن را به حساب تاریخی میگذارد که با انقلاب اسلامی شروع شده و ناخودآگاه، خود را متعلّق به آن تاریخ میداند و این است اسرار حضور شهید حاج قاسم سلیمانی که نزدیکِ نزدیک و دورِ دور است. موفق باشید
با سلام: آیا شریعت همیشه تجلی حقیقت است؟ گاه دیده و خوانده شده که حقیقت متفاوت با شریعت است در این صورت چگونه می توان به شریعت یقین داشت و از حقیقت اعراض نکرد؟ مثلا در شریعت حج واجب است اما در زمانی امام با توجه به حقیقت مسئله، رفتن به حج را منع کردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت در ذات خود راهی است به سوی حقیقت. حال اگر شرایطی پیش آید که آن راه به طور موقت به سوی حقیقت سیر نکند، اینجا است که نسبت به آن راه در آن شرایط، تجدید نظر میشود هرچند در هر حال شریعت الهی یک حقیقت ثابت و پایدار است. مثل آنکه انسان بالاخره با نماز به قرب الهی نایل میشود، ولی آنگاه که در حین نماز متوجه شود خطر فروافتادن کودکی در آب و یا چاه هست، نماز را ترک میکند. ولی در هر حال آنچه انسان را به خدا نزدیک میکند، در دل همین نماز و سایر دستورات شریعت نهفته است. موفق باشید
سلام علیکم استاد: اگر کسی پرسید که خداوند همه چیز را به نحو احسن و کامل خلق فرمود و بعد از آن دیگر کاری ندارد و فقط ناظر است و هیچ کاری نمیکند پس دعا هم اثر ندارد پاسخ چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خدا همواره خدایی میکند به معنای حضور مطلق او در همه عالم، و دعا موجب میشود تا حجابهای بین ما و حضرت محبوب برطرف شود و ما هرچه بیشتر، او را بیابیم. به همین جهت فرمودهاند: «اول قدم آن است که او را یابی / آخر قدم آن است که با او باشی». موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: در مورد سوال 33535، بنده در جایی نظر امام رو در مورد مسئله لغو بخشنامه چادر خانم معلم ها پیدا نکردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد امری نبوده که در جایی ثبت شود. جناب آقای اکرمی وزیر آموزش و پرورش وقت به من فرمودند که احمدآقا میفرمایند امام فرمودهاند بگویید آن بخشنامه را لغو کنند. موفق باشید
