بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33600

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: شما در بحث ده نکته در معرفت نفس بیشتر جاها آنچه که مربوط به احکام نفس است به خداوند تعمیم می‌دهید. در صورتی که خداوند لیس کمثله شيئ است. در این باره چه توضیحی دارید؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای خدا، مثل یا شبیهی نیست ولی به تعبیر قرآن: «وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ» برای او در آسمان و زمین مثال و نمونه‌هایی که حکایت از حقیقت او بکند، هست.

با توجه به این‌که برای سؤالات خود ایمیلی مشخص نکرده‌اید و جواب بعضی از سؤالات شما یک کلمه بیشتر نیست و کمکی به سایر کار بران نمی کند که به آن ها رجوع کنند؛ جواب بقیه سؤالات نیز در همین‌جا داده می‌شود:

33606- باید همین‌طور باشد. جواب‌ سؤال‌های:   33607- نه     33608- نه     33609- همین‌طور باید باشد   33610- آری   33611- یک مقام است که نسبت به امکان ظهور هر کدام بحث جبرائیل و یا میکائیل پیش می‌آید. در کتاب «خویشتن پنهان» می‌توانید مطلب را دنبال کنید    33612- این قوا در نفس به جامعیت می‌باشند ولی نفس دارای ذومراتب و فراوانی است. باز همچنان توصیه ما آن است با حوصله و پشتکار، مطالب را در کتاب‌های مربوطه دنبال بفرمایید تا خود به خود این سؤالات جزیی نیز برایتان حل شود. ‌ موفق باشید

33249

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

موضوع: عوامل پیشران و انگیزه های «انسان افق گشا» ۱. به نظر شما عوامل پیشران و انگیزه های الهی و درونی انسان افق گشا چیست؟ ۲. من می‌ دانم افراد افق گشایی مثل شهید سلیمانی انگیزه های والا و قوی دارند. می‌فهمم که آن‌ها بسیار سرزنده و با حیات هستند. اما این انگیزه ها در من قوی نیستند. اگر بخواهم انگیزه های خود را به انگیزه های یک انسان افق گشا نزدیک کنم؛ شما چه توصیه ای به من دارید؟ ۳. اراده افراد ناشی از درک آن‌ها از مقصد است. مکتب های مختلف نیز انسان ها را به سودها و بهره‌مندی های مختلفی بشارت می‌دهند؛ درباره اسلام ما برای جذب افراد در بکار گیری سرمایه شخصی در راستای افق گشایی رویکرد های مختلفی داریم: گاهی به حرف های کلی و مبهم مانند سعادت دنیا و آخرت روی می‌آوریم. در صورتی که تعلق اراده به امور مبهم محال است و از طرفی غرب افراد را به بهایی مشخص مانند فلان خانه و فلان حقوق می‌خرد. گاهی در زمین غرب بازی می‌کنیم که مثلا «بیا به علم و فناوری خدمت بکن» و از پیشرفت های فن‌آوری کشور مثال می‌زنیم یا «بیا به آدم ها خدمت کن» که در این زمین بازی همیشه بازنده هستیم. گاهی نیز رشد معنوی را مطرح می کنیم که به ظاهر منطقی تر است اما باید احساس واقعی رشد معنوی در فرد ایجاد بشود که با توجه به ساختار های موجود اصلا چنین جهتی مطرح نمی‌شود. نهایتا سوال این است که ما چگونه مقصد را تصویر می‌کنیم؟ چگونه به مجاهدت در اسلام دعوت می‌کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دریافت معارف توحیدی در ابعاد مختلف آن، نظر به چشم‌اندازی که انقلاب اسلامی به لطف الهی مقابل انسان می‌گشاید، انسان‌ها در افق حیات خود به اصالت های خود می‌رسند. در این مورد إن‌شاءالله کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع بین دو جهان» می‌تواند مدد رسان باشد. موفق باشید

38375

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: در بحث عالم داشتن و عالم دینی و... سوال پیش می آید که چگونه می‌شود وارد عالم دینی شد؟ اینجا هست که بحث ناارادگی و انس و انتظار و وارستگی مطرح می‌شود در جزوه انقلاب اسلامی انتظار و وارستگی این بحث را به میان آورده اید ولی احساس می‌کنم بحث وارستگی و ناارادگی بیشتر از این ها جای کار دارد لطفا راهنمایی بکنید چطور می‌شود در این مبحث قدمی برداشت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید عرایضی که در شرح غزل اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش آمد، راه‌گشا باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/17543. موفق باشید

36992

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب جناب استاد طاهرزاده: ۱. حقیر بیست و یک ساله و فارغ التحصیل رشته ریاضی هستم، به واسطه الطاف الهی و عنایات امام زمان (عج) در عین بی لیاقتی حدود دو سالی هست که علاقه‌ی شدیدی نسبت به علوم و معارف اسلامی به ویژه فلسفه و عرفان پیدا کردم و روز به روز عطش بیشتری را در وجود خود برای تحصیل این معارف الهی و استفاده از آن در جهت رضای خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الأمر (عج) حس می‌کنم، اما نمی‌دانم ادامه‌ی این مسیر را باید به چه شیوه‌ای طی کنم که رضایت خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الزمان (عج) را در پی داشته باشد، می خواستم از جنابعالی درخواست کنم در امر برنامه ریزی و تدوین یک سیر مطالعاتی جامع در حوزه علوم و معارف اسلامی، این حقیر را راهنمایی بفرمایید. درضمن حقیر علاقه زیادی به آثار امام خمینی (ره) و آیت الله العظمی جوادی آملی (حفظه الله تعالی) دارم اگر امکان دارد برای خواندن آثار این دو بزرگوار این کمترین را راهنمایی بفرمایید. ۲. درخواست دیگری هم از شما داشتم حضرت استاد، حقیقتاً چند ماهی افکارم به شدت درگیر این موضوع شده است که برای آینده‌ی تحصیلی خودم چه مسیری را انتخاب کنم که رضایت خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الأمر (عج) در پی داشته باشد. می خواستم از جنابعالی درخواست کنم که بنده را در امر انتخاب شغل و مسیر تحصیلی برای آینده‌ ام راهنمایی بفرمایید، شغلی که رضای خداوند متعال و ولیّ او حضرت قائم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) را در پی داشته باشد. بنظر شما جناب استاد طاهرزاده، در حال حاضر و در شرایط کنونی جامعه امام زمان (عج) در چه حوزه ای نیاز بیشتری به نیروهای متخصص دارند و وظیفه ما در حال حاضر و با این شرایط جامعه چیست؟! ۳. اگر ایرادی ندارد می خواستم نظر جنابعالی را درباره کتب مرحوم علی صفایی حائری را نیز بدانم. از اینکه بیش از اندازه صحبت کردم و وقت گرانبهای شما را گرفتم بی‌نهایت عذر خواهم، لطفاً این کمترین را حلال بفرمایید. با تشکر، التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیشنهاد می‌شود پس از بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها، سراغ شرح سوره حمد حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» بروید تا گشایشی باشد برای رجوع به دیگر آثار حضرت امام، مانند «مصباح الهدایه» ۲. مهم  آن است که ملاحظه کنید خداوند چه کاری و راهی را مقابل شما قرار داده است، در همان کار با جدیّت وارد شوید، ان شاءالله مورد رضایت حضرت حق است. ۳. در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره ۳۶۲۱۵ رجوع فرمایید. موفق باشید

36666
متن پرسش

سلام و ادب وقت بخیر: استاد ملاکِ اسم شهید چی هست؟! چرا به شهدای اخیر شهید می‌گن؟! تشخیص شهید از غیر شهید چگونه است؟! جواب مستدل و قانع کننده ای می‌خوام تا برایم شفاف شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که از معنای واژه «شهید» بر می‌آید؛ شهید آن کسی است که در میدانی وارد می‌شود که میدان حضور و نظر در زمانه‌اش می‌باشد و در این مسیر به قتل می‌رسد. و حقیقتاً آن عزیزانی که در بستر رجوع به شخصیت حاج قاسم سلیمانی قدم گذارده اند تا با روح متعالی او که روح فهم زمانه بود؛ مأنوس گردند، مصداق شهید هستند حتی آن کودکانی که تقدیرشان آن بود تا در این مسیر قرار گیرند زیرا ما در زیارت جلیل القدر «امین الله» پس از آن‌که سلام می‌دهیم به امامی که به زیارت او رفته‌ایم؛ داریم: «حَتّى دَعاكَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ فَقَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ،» یعنی آن‌طور نیست که مثلاً شمر و یزید به اختیار خود، شما را به قتل رسانده باشند بلکه تا آن‌جا جلو رفتید که خداوند شما را به جوار خود خواند و روح شما را با اختیار خودش قبض کرد. بدین معنا که هرگز دشمنان ما آن اندازه اختیار ندارند که به گمان خود فکر کنند. آنان ما را به قتل می‌رسانند و در همین رابطه حتی کودکانی که در صحنه گلزار شهدای کرمان شهید شدند، با نظر و اراده خداوند بود تا به تقدیری این‌چنین نایل گردند، هرچند روسیاهیِ این عمل بر پیشانی آن جنایتکاران نگاشته شد. موفق باشید          

36413

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بنده چند روز دیگر ۲۷ سالم تمام می‌شود. در تمام این سال‌ها همه اطرافیان و هرکسی که با من آشنایی پیدا کرده است مرا به عنوان شخصی مهربان و متواضع و خوش‌اخلاق و خوش‌قلب می‌شناسند. من اما همیشه از بیماری‌های قلب خودم رنج می‌برده‌ام. اخیرا دوباره درباره خودم فکر کردم و به این نتایج رسیدم: من در قلب خودم حسود هستم هرچند در تمام این سال‌ها جلوی بروز حسادتم را گرفته‌ام. من در قلب خودم گاهی بدخواه دیگران هستم هرچند در زبان و عملم نمی‌گذارم این بدخواهی آشکار شود و به خلاف آن تظاهر می‌کنم. من کینه‌ای هستم و بدی دیگران در حق خودم را تقریبا هیچوقت فراموش نمی‌کنم. خلاصه اینکه قلب سلیم ندارم و قلبم پر از غل و غش و دغل است! در ضمن روحیه فوق‌العاده صلح‌جویی پیدا کرده‌ام که از دعوا ترس دارد و دوست دارد همه همیشه با هم دوست باشند! به خاطر همین تقریبا هیچوقت دوستانم که مرتکب حرام می‌شوند را نهی از منکر نمی‌کنم و تقریبا مطمئنم که اگر در موقعیت جهاد هم قرار بگیرم از ترک‌کنندگان جهاد خواهم بود. به این دلایل، به شدت از حال خودم ناامیدم. البته همچنان به فضل خدا امید دارم ولی با ویژگی‌ها و روحیاتی که در خودم می‌بینم بسیار از شب اول قبر و برزخ و قیامتم می‌ترسم چون می‌دانم کسی با این ویژگی‌ها رستگار نمی‌شود. از طرفی هم واقعا نمی‌دانم چطور باید این ویژگی‌ها را تغییر بدهم چون سالهاست با آنها درگیرم اما آنها در قلب من رسوخ کرده‌اند. وقتی به این فکر می‌کنم که چقدر ویژگی‌های بد شخصیتی دارم حتی از تلاش هم ناامید می‌شوم. از شما دعا و راهنمایی برای خروج فوری از چاه ترسناک و عمیق این ویژگی‌های بد طلب می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه انسان از طریق معارف عالیه توحیدی و مقیّدشدن نسبت به دستورات شریعت وارد شود می‌تواند در افق شخصیت خود دریای بیکرانه رحمت الهی را احساس کند و جلو رود. در این راستا با وسعتی که پیدا می کند، ان شاءالله از هر دو مشکل که فرمودید، رها می‌شود. پیشنهاد می‌گردد پس از دنبال‌کردن مباحث معرفت نفسی،https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA%20%D9%86%D9%81%D8%B3 مباحث مربوط به سوره «حجر» را دنبال فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/1257?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%AD%D8%AC%D8%B1 . موفق باشید

35245
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد: ببینید استاد خداوند می‌فرمایند که من هرکس که توبه کند گناهانی که در گذشته انجام شده را نادیده گرفتم و او را مورد رحمت قرار داده ام در صورتی که ایمان واقعی آورده باشد خوب پس بهشتی هم به حساب میاد ان شاءلله، ولی خوب فرقش با کسی که چندین سال به ظاهر خدا را ستایش کرده و از زمانی که مسلمان شده است یعنی منظور با احکام آشنا شده و قوانین و حد و حدودی را رعایت کرده چیه؟! خداوند بهشت را حالا به اصطلاح هفت طبقه ایی آفریده نسبت به درجه هر کس، خوب این درست حالا آیا امکانش هست این آقایی که توبه کرده و ایمان واقعی آورده از فردی که سال ها به اون احکام عمل کرده، درجه اش بالاتر باشه (ببینید نمیخوام بگم قطعا، میخوام بگم آیا ممکن نیست همچنین اتفاقی بیوفته و نمی‌شود از ظاهر کارها برای افراد در آخرت جایگاه مشخص کنیم) حالا نمی‌دونم این مثال درسته یا نه؛ اون موقعی که امام حسین (ع) از میان انگشتان خود حقایقی را به یاران خود نشان دادند ولی همان ها او را در جنگ یاری ندادند و چه بسا سال های سالیان عبادت کردند ولی حر در آخر کار توبه کرد این یعنی ممکن نیست باز هم حر جایگاه بالاتری داشته باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم: «من تاب لذنب کمن لا ذنب له» هر آن‌کس که از گناهی توبه کند در آن حدّ است که گویا آن گناه را انجام نداده است. پس از این جهت با توبه، گناهان مانع حضور انسان ذیل رحمت او نخواهند بود. حال بستگی دارد که انسانِ تائب در مسیر سیر إلی الله چه اندازه همت به خرج دهد تا مصداق «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» باشد که تنها سیئات او با توبه برطرف می‌شود و یا مصداق «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ  وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» باشد که حتی به جهت همت بلندش، گناهان او به حسنات تبدیل می‌شود و این مصداق همان جناب حرّ است. موفق باشید

35082

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و خسته نباشید: بنده طلبه پایه سه هستم. می خواستم تحقیقی در مورد قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» و روایت پیامبر اول ما خلق الله نوری بنویسم. می خواستم کمی در این مورد توضیح دهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به بحث «برهان صدیقین» رجوع فرمایید که رابطه وجودیِ بین حضرت حق و مخلوقش را به میان می آورد. نکاتی در این رابطه در جزوه «فلسفه و کلام» اسلامی شده است. در مورد روایت «اول ما خلق الله نوری» می توانید به کتاب «حقیقت نوری اهل البیت «علیهم السلام» رجوع فرمایید. جزوه مذکور و کتاب هر دو روی سایت هست. موفق باشید

34963
متن پرسش

یا محبوب! به اسم خدایِ آرمان علی وردی: عرض سلام و رضوان حضرت معشوق بر شما باد و عیدِ مبارک و سعیدِ عاشقان نیز برایتان پر از قرب باشد.

 شاید دیگر این صفحه و این نام کاربری نشان دهنده‌ی انسان پریشانی باشد که خودش هم در کار خودش مانده، اما این از الطاف الهی است که کسی سخن دل را بشنود. من در مورد مکاتب غربی و پوچ گرایی و این نیست‌انگاری که گریبان بشر امروزی را گرفته است چیزی نمی‌دانم و به حدّ خود تقریباً بی‌سوادم. اما همین را می‌دانم آن‌جا که آرمانِ علی وردی درون آن خفته و سید مرتضی آوینی روایت می‌کند و چمران مناجات می‌خواند، یک خبری دیگر است. هر قدر بیشتر عزم مواجه می دهند من بیشتر در می‌یابم که وای! جز این جهنم است! به راستی که این است آنچه است که جز آن هیچ نیست! و این جز خدا نیست تمام آنچه از سواد و کلمات بی‌حس از او در ذهن ریخته بودم به آنی به برون رفت، انگار می‌گفت سخن از چه می‌گویی اگر چیزی در دنیا هست این است! آری! اصلاً نمی‌توانم بگویم چه خبر است، جان تصدیق می‌کند و عقل می‌خندد. لیک این چیست؟!! انگار هر بار قوی‌تر از قبل این فریاد مرا سراسیمه صدا می‌زند و انگار هر بار آن‌قدری قوی‌تر از قبل هست که به حذف‌شدن مانند آن راضی نباشد. از هدف خلقت و اسفار اربعه هیچ نمی‌دانم ولی می‌دانم هرچه هست این است. از طرفی این مستی را فقط «بغض» و «اشک» معنا می‌کنند. انگار عقل راحت است که نمی‌فهمد ولی دل فقط گریه می‌کند. باید با آرمان علی وردی و شهید چمران و حاج حسین چه کرد؟! نمی‌دانم!! اما می‌دانم بی یاد آنان و چیزی فراتر از آن که نمی‌دانم چیست، نیست می‌شوم...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً باید به شهدا و عطشی که نسبت به شهادت‌شان داشتند، فکر کرد. از آن جهت که با تمام جان، یافته بودند در دل شهادت است که می‌توانند حیاتی فعّال ماورای حیات دنیایی و برزخی را به‌دست آورند و فهمیده بودند به حکم «بل احیاء» حیاتی به سراغ آن‌ها می‌آید که می‌توانند به نور آن حیات، جواب دغدغه‌های‌شان که نجات انسان‌ها است، بهتر و بهتر بدهند. و این‌جا است که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» همین نکته را رازگشایی کردند و فرمودند: «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت‌ مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» موفق باشید        

34942

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت خدا بر استاد طاهرزاده شرمنده دو سوال داشتم: ۱. در مشهد الرضا برای استاد اخلاق به چه کسی مراجعه کنیم؟ ۲. در مورد حق الناس فیلم های مستهجن که کمک به جبهه کفر هست و کمک به ضلالت برای جبران کامل آن چه کارهایی می تونیم بکنیم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد فردی را به صورتی خاص نمی‌شناسم به‌خصوص که به نظر بنده باید به پیشنهاد آیت الله بهجت توجه کرد که موضوع «علم تو، استاد تو است» را در این زمانه به میان می‌کشند https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA 

۲. هر اندازه از طریق معرفت نفس بتوانیم روح توحید را مدّ نظر قرار دهیم، زشتی این نوع گناهان و کثافت‌ها، بیشتر و بیشتر برای روح‌مان مشخص می‌شود. موفق باشید

34691

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقت بخیر. دیدگاه شما در مورد این سخن مقام معظم رهبری چیست؟ ایشان می خواهند متذکر چه نکته ای بشوند ؟ رهبر انقلاب: شواهد نشان می‌دهد فلسفه‌هایی که در ایران رایج شد که الان هم اوج آن است، عادی نبود. خواستند برای فلسفه اسلامی رقیب درست کنند؛ لذا فلسفه‌های غربی را آوردند و ترجمه و ترویج کردند. با غفلت حوزه‌های علمیه ما تدریجاً کار به جایی رسید که هر وقت در محیطهای دانشگاهی اسم فلسفه برده می‌شود ذهن به سمت «کانت» و «هگل» و امثال اینها می‌رود و تصوّر می‌شود اصلاً فلسفه محصول تفکّر اینهاست. زمانی که تفکّرات مارکسیستی در ایران خیلی رواج داشت، یکی از قلمهای عمده تبلیغاتىِ کمونیستها کوبیدن منطق ارسطویی و منطق شکلی بود که در مقابلِ منطق دیالکتیک فحش محسوب می‌شد؛ می‌گفتند اینها طرفدار منطق ارسطویی هستند! تا این حد فلسفه اسلامی از جمله منطق را ضد ارزش کرده بودند. البته نمی‌گوییم هر دانشجو یا استادی وارد فلسفه جدید شد، لابد با سیا ارتباط دارد؛ نه، اما امثال فروغی و دیگران که ارتباطات سیاسی و خارجی و تلاشهایشان مشخص است، پیشروان این کار بودند! ۸۲/۱۰/۲۹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً فضایی که مارکسیست‌ها ساخته بودند همین بود که حضرت آقا می‌فرمایند و فلسفه اسلامی را با آن همه عظمت نادیده می‌گرفتند و البته بعد از انقلاب بحمدلله تا حدّی فضا تغییر کرد آن هم با نظر به شخصیت فلسفی و عرفانی حضرت امام بود. ولی هنوز آن طور که باید و شاید صاحبان اندیشه و اهل فکر و نظر به فلسفه اسلامی و به‌خصوص به صدراییِ آن، آن‌طور که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند، نپرداخته‌اند. ایشان می‌فرمایند: «به گمان ما فلسفه‌ اسلامي در اسلوب و محتواي حکمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه‌ انسان اين روزگار مي‌جويد و سرانجام آن را خواهد يافت.» موفق باشید

34679

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحیت و آرزوی سلامتی یرای شما جناب آقای استاد طاهرزاده عزیز و بزرگوار. استاد عزیز و فرهیخته الان در هر محفلی که نشسته ای حتی در کوچه و خیابان و مغازه اکثریت قریب به اتفاق مردم حتی مسجدی ها به آقای خامنه ای و رییسی به خاطر سوء مدیریت و پدید آوردن اوضاع وحشتناک اقتصادی ناسزا و لعنت میگند حتی بعضی ها به اجداد اینا نوهین می‌کنند و میگن الهی گورشون آتش بگیره. مردم واقعا در تنگنای شدید قرار دارند و چاره ای جز این ندارند. انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و آبیاری توسط خون شهدای عزیزی مثل خرازی ها و باکری ها و چمران ها پایدار ماند. اما الان در مسیر انحراف افتاده و عده ای خاص با امتیازات خاص خودشون را ‌ذیحق می‌دونند و ثروت و مال اندوزی می‌کنند. بگذریم استاد عزیز، سرتون درد نیارم، سوالم از محضر جنابعالی این است که آیا انتقاد و ناسزا مردم به حاکمان غیبت محسوب می شود یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غیبت که چه عرض کنم؟!! تهمت است! و این افراد ایمان خود را و توفیقات‌شان را از دست می‌دهند. در رابطه با مسائل اقتصادی عرایضی در جواب سؤال شماره 34662 تحت عنوان «ما و آینده پیروز جنگ اقتصادی» شده است. موفق باشید

34621

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و نور خدمت استاد گرامی: استاد چرا نمیتونم هیچ کاری رو برای رضای خدا انجام بدم؟ چرا هر کاری انجام میدم حتما نفس سرکشم یه دخالتی توش میکنه؟ حتی همین پیامی که برای شما میدم خودم متوجه میشم که پر از ناخالصی هست، نه یک مورد، چند مورد... ( مثلا وقتی این پیام رو می‌نوشتم یه لحظه به ذهنم خطور کرد که استاد طاهرزاده بگن عجب پسر خوبی که توی این سن به فکر اصلاح نفس و رضایت خداست) به نمازهام که نگاه می‌کنم، دو رکعت که خالصانه برای خدا بوده باشه، پیدا نمی‌کنم): خوابیدنم، بیداریم، نفس کشیدنم، راه انداختن کار مردم، قرض دادن پول، همش برای این نفسه، پس رضایت خدا کو؟ پس قلب سلیمی که برای خدا باید ببرم کو؟ خسته ام از دست این نفس... چطوری مبنای کارام رو رضایت خدا قرار بدم؟ چطور نور الهی رو وارد زندگیم کنم؟ چطور با این نفس سرکش مبارزه کنم و به پیروزی برسم؟ چطور رضایت الهی رو وارد زندگیم کنم و بنده خوب خدا بشم؟ آیا میرسه اون روزی که اعمال و نیاتم خالصانه برای رب باشه؟ وای فکر و خیالشم حال آدم رو خوب میکنه و به دلم انبساط میده. کمکم کنید استاد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً متوجه می‌باشید که انسان هر اندازه در معارف توحیدی عمیق و عمیق‌تر شود، به همان اندازه حجابِ أنانیت و خودبینیِ او ضعیف و ضعیف‌تر می‌گردد و نور حضرت حق، بیشتر و بیشتر در جان او جلوه می‌کند و او را فرا می‌گیرد. در این رابطه مباحث «معرفت نفس» جهت معرفت به ربّ در روایات ما مورد تأکید است. پیشنهاد می‌شود مباحث «معرفت نفس» را در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» را و سپس کتاب «معاد، بازگشت به جدی‌ترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، دنبال فرمائید إن‌شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید

34608

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: استاد چند تا شبهه بود می‌خواستم باهاتون مطرح کنم: ۱. آیا شما این نقل قولی که از علامه طباطبایی پخش شده که گفته میشه ایشون بعد از شنیدن خبر شهادت آقای قدوسی گفتند این انقلاب فقط یک شهید داره اون هم اسلامه را شنیدید و در موردش بررسی داشتید؟ ۲. استاد اگه جمهوری اسلامی بتونه فضای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی اسلامی و مناسبی فراهم کنه خوب در واقع همون آرمان انبیا و اولیا را بدون حضور امام معصوم محقق کرده و الگوی سایر جوامع هم قرار میگیره، آیا چنین امری ممکن الوقوع هست؟ اگه شیعیان در چنین شرایطی قرار بگیرند دعا برای فرج هم کم رنگ خواهد شد. ۳. استاد حضور میلیونی مردم در ۲۲ بهمن واقعا چشمگیر بود ولی آیا اون مردم شریف چند درصد جمعیت ایران بودن و آیا میشه اون حضور را به عنوان همه پرسی مطرح کرد و یا جهت گیری اونها را جهت گیری ملت ایران دونست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فرزند خود علامه طباطبایی این موضوع را رد می‌کنند. ۲. نه تنها حضور چنین موقعیتی برای انقلاب اسلامی ممکن‌الوقوع است حتی می‌توان گفت حتمی‌الوقوع باشد و افق آینده بشر، نظر به افقی دارد که جمهوری اسلامی مدّ نظر بشر جدید قرار داده. که البته در این رابطه عرایضی در سلسله مباحث «راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی» شده است. ۳. همیشه همین‌طور بوده که عناصر فعّال یک کشور، نقش‌آفرین می‌باشند به طوری که می‌فرمایند آنچه موجب انقلاب فرانسه شد ۳ درصد از آن نوع مردم بودند. و یا در انقلاب روسیه حدود ۶ درصد و در ایران را ۱۰ در صد می‌دانند، و این بدان معنا نیست که بقیه بی‌تفاوت یا مخالف بوده‌اند. موفق باشید

34420

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: داستان کتاب سیاحت غرب که از آقا نجفی قوچانی نقل شده است آیا طبق تجربیات ایشان در موت اختیاری بوده؟ یا ایشان جبرا مرده‌اند و دوباره زنده شده اند؟ یا چیز دیگر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح حالات جناب آقای نجفی قوچانی در جزوه «انکشاف صور برزخی در سیاحت غرب» به آدرس زیر شده است https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%AD%D8%AA%20%D8%BA%D8%B1%D8%A8&tab=posts&inner_tab=leaflet  مبنی بر آن‌که این امر در مسیر سلوک ممکن است برای افراد پیش آید که خود را در ساحتی دیگر با همان اتفاقاتی که با آن روبه‌رو شدند که صورت‌های برزخیِ دنیایی‌شان بوده، پیش آید و به تعبیر خودشان حقیقتاً مرده‌اند. نکاتی در جواب سؤال‌های شماره 9437 و 23021 و 24713 مطرح شده است. موفق باشید

34075

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: درباره قیامت الان موجود است چه چیز قیامت هست؟ چه چیز آن را ما شکل می دهیم؟ متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عالَم، باطنی دارد که باطنِ عالم هم‌اکنون موجود است و اعمال ما هم‌اکنون در آن‌جا ثبت می‌شود. در این مورد خوب است به کتاب «معاد؛ بازگشت به جدی‌ترین زندگی» که روی سایت است، رجوع فرمایید. موفق باشید

33771

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: وقت بخیر. از آن جهت که عین وجود عین کمال است و ازلی و ابدی و (بی نیاز و همه جایی است) نمی‌توانم در خارج نیازمندی و نقص را تصور کنم حال آنکه انسان و نباتات و جمادات نقص دارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالمِ امکان و ممکن‌الوجودها نسبت به امکانی که می‌توانند به دست آورند، نقص دارند. ولی این غیر از حضور خداوند است برای خود در همه عالم که عین بی‌نیازی است. موفق باشید

33430

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد در مورد چگونگی سیر روح و رشد آن در عوالم دیگر بفرمایید. کتاب در این مورد که بره سر اصل مطلب داریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» و «معاد» إن‌شاءالله موضوع را روشن خواهد کرد. موفق باشید

33375

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: چگونه می‌توان علم حصولی را تبدیل به علم حضوری کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حضوری، جایگاه خاص خود را دارد و با نظر به «معرفت نفس» پیش می‌آید و چنانچه انسان در معرفت نفس خود را فربه نماید، هر علم حصولی نیز عملاً نحوه‌ای از حضور را در نزد نفس به میان می‌آورد مثل آن‌که شما در ابتدا به علم حصولی به خداوند باور دارید ولی پس از آن سعی می‌کنید آن علم را در جان خود بیابید. این‌جا است که با علم حضوری با خدای خود روبه‌رو می‌شوید و به همان معنا که در زیارت ائمه «علیهم‌السلام» می‌یابید آنچه که از آن‌ها می‌دانستید، در نزد خود شما می‌باشد. موفق باشید

33350

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

ای خدا فریاد می‌زنم گر چه صدایم ا....................................................

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت ما تنها با نسبتی که با حضرت ربّ العالمین برقرار می‌کنیم، در نزد ما حاضر می‌شود وگرنه «نِی به هند است ایمن و نِی در یمن / آن‌که خصم اوست نفس خویشتن». موفق باشید

39929

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بعد از مرگ و انتقال انسان به ملکوت و باطن عالم، آیا برای جسم انسان که در قبر دفن می‌شود هم نفسی هست (یک نفس نباتی مثل سنگ و چوب که ما معتقدیم درجه‌ای از کمال را دارد؟) چون این جسم هنوز درجه‌ای از شعور را دارد چون ماده است و ماده مرتبه ‌ای از وجود است؟ البته می‌دانم که یوم تبدل الارض غیر الارض یعنی با رفتن من نوعی از این دنیا به ملکوت کلا طومار دنیا برای من نوعی جمع می‌شود، اما برا بقیه که این واقعه دفن را می‌بینند و می‌خواهند معرفتی بیابند می‌توان جسم را به خاطر ماده بودنش دارای نفس نباتی دانست یا آن دیگر ملحق به نفس نباتی ارض می‌شود؟ اگر نفس نباتی برای جسد بعد از انتقال نفس انسانی به ملکوت ثابت است آیا رابطه‌ای بین این دو نفس وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نفس انسانی پس از موت، بیش از پیش در نزد خود حاضر می‌شود و در عین حال توجهی به بدن خود و محل دفن خود دارد و بدین لحاظ متوجۀ ظاهر خود می‌گردد و از وجود او بهره می‌برد و بهره می‌رساند. موفق باشید

39921

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: مجموعه های زیادی وجود دارند که همّ و غم و شعارشان انقلاب و نظام اسلامی است با این وجود در عمل ضعف ها و شکاف عمیقی با مبانی نظام اسلامی دارند، انجام دادن کارهای مثبت با نیت قرب خداوند که موجب تقویت این مجموعه ها می‌شود از آن حیث که نمی‌توان گفت استفاده نیکو از آن خواهد کرد صلاح است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وظیفۀ ما می‌باشد که به آن عزیزان کمک کنیم تا در کارهای خود بهترین نتیجه را پیش آورند. موفق باشید

35735

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا سلام علیکم: سبک زندگی مدرن و شهر سازی و فشارهای روحی و روند حرکت به سوبژکتیویته مردم و بالخصوص تاثیرات روحی بیماری کرونا و فشارهای نیست انگاری بر همه مردم همه و همه باعث تنهایی های شدید و رنج های غیرقابل تحمل شده که همه خوب است اما تحمل آن و سرعت آن زیاد تر از تحمل است که خدا تحمل آن را به ما می‌دهند ان شاءالله با همسویی مسائل واقعی نه مسائل اوهامی مثل مجازی. زندگی با حیوانات توصیه شده در چرخه طبیعت که برخورد معقول و شرعی با آنها مورد تایید است و بنا به تغییر شکل روز باید بازخوانی شوند و توضیحات بیشتری داده شود تا مردم بخاطر خلأ زیستی سبک زندگی ایرانی اسلامی خود را در زندگی غربی جستجو نکنند زیرا مردم مدرن روزگار با آوردن حیوانات به خانه خود این خلأ را می‌خواهند پر کنند و از طرفی خشک مقدس‌ها و سنتیها از هر حیوانی خوششان نمی آید آن را نجس می‌خوانند و درک نیازهای تعامل انسان با حیوانات را ندارند. من تنها زندگی می‌کنم ، اقوام پیر من تنهایند و بسیاری تنهایی را دارند تجربه می‌کنند، از طرفی فقط تاثیرات بد محیطی و روانی حیوانات شهری مثل گربه که باید حدود پانزده سال عمر کند به دو سه سال کاهش داده و این یعنی موظفیم آنهارا پناه دهیم در عین آزادیشان البته اگر خودشان خواستند نه آنکه آنها را محبوس کنید!؛ اگر کسانی من را محبوس نکرده بودند سر به کوه و جنگل و رود و طبیعت می‌گذاشتم و در این صورت هزاران سال می‌توانستم سختیها را با واقعیات در راه اسلام تحمل کنم و نفس خود را آرام کنم اما خب بنا به وظایفی نمی‌توانم پس دوست دارم با گربه و کبوتر و مرغ و خروس کمی خود را مشغول کنم. می‌دانم آخرالامر با حضور در ظهورات بهشتی می‌توانم نفس خویش را آرام کنم که البته هم موجوداتند اما تا آن زمان زیستن با حیوانات مسائل مرا به واقعیات نزدیک تر می‌کنند که در مقابلش توهمات سنگینی است. از شما عزیز دلم خواهش می‌کنم چند خطی در رابطه با تعامل رودر رو با حیوانات در خانه حرفی بزنید من بسیار نگرانم این فشارها مردم را بیمار یا خدایی نکرده به خودکشی متمایل کند. توجه بفرمایید این مسائل برای بهتر در راه توحید بودن است و نه برای بفراموشی سپردن خود و مسائل قیامتیمان. چند نمونه اسناد به خدمت بزرگواران -خدای متعال فرمودند زمین و آسمان را خلق کردیم و آسایش شب و روز را برای کار و چهار پایان و... آفریدیم. و جایی دیگر فرمودند هر جنبنده‌ای در زمین و هر پرنده‌ای در هوا که به دو بال پرواز می‌کند همگی طایفه‌هایی مانند شما هستند. در خاطره ای از آقای حسن سلیمی از حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آورده که: این گربه ها وقتی ‏‎ ‎‏بوی گوشت به مشامشان می رسد به سرعت جمع می شوند و آقا که ‏‎ ‎‏پنجاه گرم گوشت در غذایشان دارد وقتی این گربه ها را می بیند آن را‏‎ ‎‏جلوی آنها می ریزد تا بخورند و خودشان گرسنه می مانند.‏ ‏‏چند مورد را خودم دیدم که امام خودشان گوشت جلوی گربه ها‏‎ ‎‏می انداختند و ماها از اینکه حضرت امام غذایشان را نمی خورند ناراحت ‏‎ ‎‏بودیم.‏ در حدیثی از ابولحسن علیه السلام در کتاب مفاتیح الحیاه از آیت الله جوادی آملی حفظه الله آمده و به استحباب نگهداری این حیوانات اشاره شده است وَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع لَا يَنْبَغِي أَنْ يَخْلُوَ بَيْتُ أَحَدِكُمْ مِنْ ثَلَاثَةٍ وَ هُنَّ عُمَّارُ الْبَيْتِ الْهِرَّةُ وَ الْحَمَامُ وَ الدِّيكُ فَإِنْ كَانَ مَعَ الدِّيكِ أَنِيسَةٌ فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ لِمَنْ لَا يَقْدِرُهَا. مکارم الاخلاق ص130.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این نوع حیوانات که می‌فرمایید از یک طرف انعکاسِ حضور طبیعت است در زندگی ما، بلکه از طرف دیگر در جای خود، زندگی را در بستر طبیعی آن قرار می‌دهد و انسان مانند بشرِ متوهّم، از زندگی فاصله نمی‌گیرد تا گرفتار انواع تجملات شود. موفق باشید

35257
متن پرسش

موضوع: ذات انقلاب در تعارض قرار دادن اَدلــــه است شهید حاج قاسم سلیمانی: همان دختر کم حجاب دختر من است رهبر انقلاب: مسئله حجاب محدودیت شرعی و قانونی است و کشف حجاب حرام شرعی است اکنون تاریخ اسلام و هاکذا تاریخ انقلاب اسلامی ایران اقتضا دارد که در این برهه توسط مدعیان و علما و فیلسوفان.... اش. تا به عرصه نظر آمده و در تبین این تعارض ظاهری که توسط دو چهره بزرگوار و موثرش که در جایی فرمودند من و حاج قاسم در دنیا رفیق بودیم و خدا کند که در آخرت نیز رفیق باشیم. بیان کنند! شاید نظر معاندان این باشد که این دو چهره برای گذر از بحران مماشات می‌کنند و سیاست خرج می‌کنند. اما برای من و شما صداقت نورانی این چهره ها چنان جایگاهی دارد که مانع قبول این نظر است. این بزرگان در جایگاه استیصال حقایق نیستند تا مجبور به سیاست بازی از این قسم بشوند پس راز این تعارض‌ها کجاست؟ بد نیست اشاره به اولین دیدار ابن رشد پیر فلسفه با ابن عربی جوان و عارف که در فتوحات توسط ابن عربی بیان شده توجه کنیم «پدرم که از دوستان ابن رشد بود مرا به بهانه ای به دیدار او فرستاد هنگامی که به او رسیدم بسیار شاد شد و دست در گردنم انداخت و گفت {آری}؟؟ جواب دادم { بلی!} او از جوابم شادتر شد و و چون دلیل شادی اش را دیدم گفتم{نه‌} از این نه من سخت آشفته شد و چهره اش به انقباض گرایید!، بعد به من گفت «امر را در کشف و فیض الهی چگونه یافته ایی؟» آیا امر حق همان است که تفکر و نظر به ما عطا کرده است؟ در پاسخ گفتم (بلی _نه) در میان این بلی و نه روح از بدن پرواز می‌کند. در این حال ابن رشد لرزه به اندامش افتاد و گفت لاحول و لا قوة الا بالله. دلیل اش این بود که او چیزی که من بدان اشاره داشتم را دریافت! حال چه حکمتی میان بلی و نه نهفته است؟ چه حکمتی در تعارض سخن رهبر و حاج قاسم نهفته است؟ آیا این رفتارهای حکیمانه ما را به توجه در عمق این بلی و نه دعوت نمی‌کند؟ آیا دغدغه سالک رفع حجاب نورانی و ظلمانی نیست؟ چرا نباید عرصه بلی و نه به حجاب برای دختر دست پروده انقلاب که تحت تاثیر و بمب باران فضای مجازی است فراهم نشود؟ بناست این دختر در این بستر انقلاب به عرصه لایتناهی میان بلی _نه فرصت انتخاب یابد و الا که جهان غرب برای این بیچاره فضای انتخاب ندارد، دیکتاتوری پنهان! است آیا وقت آن نیست که به «نه به حجاب» این دختر پرورده انقلاب توجه شود؟ تا بلی و لزوم‌ اش آشکارش شود؟ آیا این موضع گیری جوانان نمایانگر پیروزی تئوری آزادی حقیقی انقلاب نیست؟ البته که است در میان این نه ها و بلی ها! آیا دختر جهان غرب اکنون از چنین آزادی برخوردار است؟ نه! او حق انتخاب ندارد و ولی دختر من حق انتخاب دارد به صدقه سری شهدا و رهبراش. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است. نکاتی را مطرح می‌فرمایید که آنانی که بنای اندیشیدن دارند نمی‌توانند خود را نسبت به این امور در رابطه با حجاب بی‌تفاوت بدانند. نکاتی که هرکدام در جای خود، جایِ گفتگو دارد. همین اندازه می‌توان عرض کرد که بخواهیم و نخواهیم بشر جدید همه وجود خود را در درکِ آزادی‌اش معنا کرده و اتفاقاً آماده است در دل همین حضورِ آزادانه، فاخرترین انتخاب‌ها را داشته باشد تا مانند دختران اسیر در سکولاریته غرب، گرفتار سطحی‌ترین انتخاب که موجب نیست‌انگاری می‌گردد؛ نشوند. در مباحث «رابطه مردمی‌بودن نظام اسلامی و آزادی» تا حدّی این امر به میان آمد تا همچنان‌که می‌فرمایید بدانیم ما نیز در میان «آری و نه» قرار داریم. اگر باید دغدغه تعالی و تربیت دختران‌مان را داشته باشیم تا گرفتار فضای ظلمانی که غرب برای خود ایجاد کرده، نشویم؛ «آری » . ولی «نه». به این معنا که باید به انتخاب انسانیِ آن‌ها که تنها می‌توانند در درون خود، خود را بیابند، احترام گذارد و اتفاقاً ذات انقلاب اسلامی دقیقاً همین است. امری که حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در راستای هرچه مردمی بودن نظام اسلامی ، در جلسه‌ای که سال 58 با اعضای مجلس خبرگان داشتند.  در ضمن در معنای آزادی در بشر چدید خوب است به بحث «نظر به ظرفیت‌های بشرِ جدید و راه معنابخشی به آن در افق تمدن اسلامی» رجوع شود https://eitaa.com/matalebevijeh/13876موفق باشید 

  - حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: من سفارش می کنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر‏‎ ‎‏ملت، من سفارش می‌کنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت‏‎ ‎‏دیگری و یک وقتهای دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرائی که‏‎ ‎‏خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من‏‎ ‎‏میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و‏‎ ‎‏یک حرفهایی زده بشود که برخلاف مسیر ملت است، اینها وجاهت خودشان را از بین‏ ملت می برند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد.‏
همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می خواهید مطابق با میل خودتان‏‎ ‎‏دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت،‏‎ ‎‏معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر‏‎ ‎‏خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم‏‎ ‎‏بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش‏‎ ‎‏هست.‏ شما هم خواهش می کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح‏‎ ‎‏بکنند که این طرح برخلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر‏‎ ‎‏مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که‏‎ ‎‏مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، ولو‏‎ ‎‏عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد.‏‎ ‎‏ملت می خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می خواهد.‏‎ ‎‏ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع‏‎ است.‏
‏‏    ‏‏در همۀ دنیا رأی اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و‏‎ ‎‏چند سالۀ ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیده اند، انصاف‏‎ ‎‏نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که برخلاف مسیر است. یعنی انصاف‏‎ ‎‏نیست، که نمی شود هم، پیش نمی رود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش‏‎ ‎‏نمی رود؛ برای اینکه اولاً مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از‏‎ ‎‏طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، برخلاف مصلحت‏‎ ‎‏ملت است؛ برخلاف مصلحت خود آقایان است.‏(صحيفه امام، ج‏9، ص: 304)

35025
متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد مطالعه کتابهای دکتر داوری و مواجه شدن با دردِ پوچی زمانه و توسعه‌نیافتگی، به شدت ما را رنجور و خسته کرده. جوان‌های باصفایی که با این نگرش مواجه می‌شوند، گویی خود را در بن‌بستی بی‌فرار می‌یابند، آزرده می‌شوند و حتی متوقف می‌شوند. در جلسه سوم «دیدار آوینی» که تشریف آوردید فرمودید همان طور که همه‌ی شما حاج قاسم هستید، همه‌ی شما یک نیچه در وجود خود دارید. لطفا کمک کنید که چگونه از درد پوچی که نیچه با آن روبرو شد به افق پرامید حاج قاسم برسیم؟ در ادامه متنی که در مواجهه با این درد به قلمم جاری شد، خدمتتان ارسال می‌کنم. لطفاً ما را راهنمایی کنید.

 پوچی، درد فراگیر زمانه است اما مواجهه با این درد، این رنج جانکاه، همیشه یکسان نیست؛ بیشترِ مردم آن را همچون مشکلی لاینحل و عمومی می‌نگرند، از آن گریزی نمی‌بینند و همچون بیماری که پزشکان از درمان او اعلام عجز کرده‌اند، تلاش می‌کنند. چند روز باقی‌مانده از حیاتشان را در غفلت از بیماری‌ در خوشی بگذرانند، به «روزمرّگی» و «روز- مرگی» رضایت می‌دهند. اما کسانی هم هستند که به دنبال شفایافتن‌اند، نه تنها برای خود که برای زمانه‌ی خود، گویی می‌خواهند و امیددارند که نه به نحوی صرفاً فردی، به نحوی تاریخی، با اپیدمی پوچی مبارزه کنند و خود را در قامت مصلحان بزرگ تاریخ تعریف می‌کنند، می‌شود ذیل گام بزرگی که امام خمینی در مبارزه با روحِ به نیستی رضایت‌داده‌ی زمانه قدم برداشت، سلوک کرد. می‌شود در دشت وسیعی که او برای ما راه به سوی او گشوده، قدم برداشت و افق روشن عصر ظهور را در آن ترسیم کرد. آری! اگر خمینی نیستم، بی‌خمینی هم نیستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً قضیه چنین است که بخواهیم و یا نخواهیم ما در این تاریخ، انسانی هستیم که تنها خود را در خود جستجو می‌کنیم و این آغاز طوفانی است که نه می‌توان از آن رهایی یافت و نه می‌توان آن را آرام کرد. تنها و تنها می‌توان خود را در ابعادی بسی متعالی، ولی در درون خود جستجو نمود و نگهبانِ «وجودِ» خود شد، آن‌هم وجودی که نسبتی با وجود مطلق دارد و وجود مطلقی که در صحنه‌های تاریخی به سراغ ما می‌آید، و این تازه اول ماجرا است. زیرا در موقعیتی قرار می‌گیریم که معلوم نیست چه موقعیتی است و هیچ تعریفی از آن نمی‌توانیم داشته باشیم از آن جهت که «وجود»، چیزی نیست که انسان بتواند در کنار آن قرار گیرد و چیزی نیست کنار چیزها. و این‌جا است که با جناب حافظ همراه می‌شویم که ندا سر داد: «چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم». به این نکته نیز خوب است فکر کنیم که فرموده‌اند: «در همه سنت‌های حکمی فلسفی گونه‌ای جهت‌گیری به سوی درک واقعیت ناب که اغلب  نامِ «حقیقت» بر آن نهاده‌اند، وجود دارد. اما بر اساس موقف نیهیلیسم، اگر این جهت‌گیری نام و تعریف و توصیفی نهایی پیدا کرد، دیگر «حقیقت» نیست.» و باز: «چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم». آیا این همان گزارشی نیست که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در مناجات با حضرت ربّ العالمین به میان آوردند و عرضه داشتند: «ما عرفناک حقّ معرفتک»؟! و این به همان معناست که فرمودند: «اگر این جهت‌گیری نام و تعریف و توصیفی نهایی پیدا کرد، دیگر «حقیقت» نیست.» موفق باشید   

نمایش چاپی