تمام شد! و شروع شد. مبارک باشه ان شاء الله. این پایان دیگری از سال سلوکی انقلاب اسلامی و آغاز حیات جدید جمهوری اسلامی در رجب و شعبان و رمضان سه ماه اصیل خاص. مبارکه. امیدوارم چنان اوج آسمان شویم که زمین و زمانمان گم شود، زندگی تازه شروع شد، موهای سپید را حنا باید گذاشت که این جوانان سپید موی حکیم را شادییست بی غم و رقصیست بدون عزا... از تضاد ها دور بادِمان و پاینده بادمان سرای عشق و مستی و حیرت انشاءالله باذن الله. به جان جمله مستان که مستم - بگیر ای دلبر عیار دستم - به جان جمله جانبازان که جانم - به جان رستگارانش که رستم - ز حسن یوسفی سرمست بودم - که حسنش هر دمی گوید الستم - در آن مستی ترنجی می بریدم - ترنج اینک درست و دست خستم - مبادم سر اگر جز تو سرم هست - بسوزا هستیم گر بیتو هستم - تویی معبود در کعبه و کنشتم - تویی مقصود از بالا و پستم - شکار من بود ماهی و یونس - چو حاصل شد ز جعدت شصت شستم - چو دیدم خوان تو بس چشم سیرم - چو خوردم ز آب تو زین جوی جستم - برای طبع لنگان لنگ رفتم - ز بیم چشم بد سر نیز بستم - همان ارزد کسی کش می پرستد - زهی من که مر او را می پرستم - ببرد از کسی کآخر ببرد - به سوی عدل بگریزید ز استم - چو ری با سین و تی و میم پیوست - بدین پیوند رو بنمود رستم - یقین شد که جماعت رحمت آمد - جماعت را به جان من چاکرستم - خمش کردم شکار شیر باشم - که تا گوید شکار مفترستم. مبارکتان باد ❤
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «یقین شد که جماعت رحمت آمد» تا آغازی باشد پس از جریان دیروز و دیروزهایمان، و گمان نکنیم حضرت معبود ما را رها کرده. آری! باید وزیدنهای کویری را که همه احوالاتمان را خشک میکند، تجربه کرده باشیم تا با گشوده نسیم بهاری باد صبای ماه «رجب» بر جانها، حیات تازهای را تجربه و «فهم» کنیم. نه آنکه گمان کنیم در دیروزمان فراموشمان کرده بود، نه! خواست فردای ما را بسی گشوده برایمان حاضر کند تا در ماه «رجب» حیاتِ زندهتری را تجربه کنیم. موفق باشید
سلام و خدا قوت: چرا هر زمانی که میخوایم شروع کنیم و قدم بهتر و موثرتری به خصوص در جهت کسب معارف برداریم، همیشه اتفاقی میوفته و ما رو از ادامه مسیر مایوس میکنه؟ برای من این اتفاق همیشه میوفته. خسته شدم از این همه زمین خوردن و بلند شدن. تا تصمیم جدیدی میگیرم و برنامه جدید میریزم و میخوام شروع کنم به خوندن، اتفاقات زندگی نمیذاره و همیشه ذهنم درگیر مسائل دیگه میشه... چرا اینطوریه و چه کنم؟ نزدیک ۴۰ سالمه و همیشه این مشکل رو داشتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره «دوست دارد یار این آشفتگی/ کوشش بیهوده بِه از خفتگی». با همین افتان و خیزانها و لنگانلنگانرفتنها إنشاءالله به مقصد خواهید رسید. نه مأیوس باشید و نه به خود سختگیری کنید. موفق باشید
سلام علیکم: درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم چه مسجد و چه مدرسه ای مدنظر امام خمینی رحمت الله علیه بود که از آن بیزار شدند و کجاست آن میخانه ای که مدنظر ایشان هس؟ .فضای نیست انگاری آنقدر جهان ما را پر کرده و افراد و دانشگاه و حوزه و... را دربرگرفته که آگاه شدن به این نیست انگاری گویا فقط درد را بیشتر میکند. کجاست آن میخانه ای که شب و روز انسان در آن مستی میکند و از این مسجد و مدرسه که پر از مشهورات شده رهایی میابد و فریاد اناالحق سربدهد. مگر نگفت: بار دانش که چهل سال کشیدیم به دوش به یکی جرعه فکنیدم و یبک بال شدیم براستی راه تعامل با افرادی که میخواهند ما را به سوی مسجد و مدرسه ای که امام خمینی از آن بیزار بود بکشند چیست؟ شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در عرایضی که در رابطه با سوره «اخلاص» شدhttps://lobolmizan.ir/sound/962?mark=%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5، به همین نکته اشاره گردید که آن مسجدی که تنها ما را در ظاهر عبادات متوقف کند و آن مدرسهای که ما را در حدّ مفاهیم حتی مفاهیم توحیدی قرار دهد؛ جوابگوی بشر امروز نیست زیرا بشر امروز به گفته جناب آیت الله طباطبایی پرستشی را نیاز دارد که همراه با مستی و دلدادگی باشد که همان حضور میخانهای است. در این رابطه ایشان میفرمایند: «پرستش به مستی است در کیش مهر / بروناند زین جرگه، هشیارها». آری! هوشیاری بس است، باید به دنبال مستی و هستی بود. موفق باشید
سلام و درود: آیا در قران آیاتی داریم (به احادیث کاری ندارم) که ثابت کند تمام قران و یا حداقل تمام احکام آن حقیقت نهایی است؟ (چون ارتباط با خدا گاه الهام است که طبق منطق قرآن آن هم نوعی وحی است مثل زنبور عسل ولی این نوع ابدا حقیقت نهایی را بیان نمی کند)
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: «وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (انعام/۱۱۵) بدین معنا که هر آنچه پروردگارت در راستای صدق و عدل بنا بود با بشریت در میان گذارد، با این قرآن به تمامیت رساند به طوری که هیچ سخنی نمیتواند جایگزین آن شود و اوست که صدای نیاز جانها را میشنود و دانا به این امر است که چه چیزی رفع نیاز آنها را میکند. موفق باشید
خدایا با من کمی حرف می زنی؟ من با تو حالم خوش می شود وگرنه که خیلی ها هستند برای حرف زدن؛ من ولی دلم می خواهد حرفهایم را فقط تو بشنوی و در عوضش تو هم با من حرف بزنی... خدایا دلت برای من هم تنگ می شود؟ حالا چطور؛ دلت برای من تنگ نشده؟ یا از سر کرمت پس نمی زنی ام؟ خدایا تو را به خدا قسم تو من را دوست داری؟ خیلی برایم این مسئله مهم است، خیلی خیلی مهم است، خدایا هرچه هست راستش را بگو طوری نیست...... خدایا اگر دوستم نداشته باشی وجداناً به تو حق می دهم ولی اگر دوستم داری حالا من به تو می گویم پس چطور دلت می آید که اینقدر من در تعفن گناه، آلوده بمانم؟ خدایا تو که سنگدل نبودی هیچوقت؛ پس چطور دلت می آید من اینقدر سرگردان خودم، بی خبری هایم، ابدیتم، تو، تعالی، دیدن، شنیدن، و کجا رفتن باشم و تو هیچ به من حرفی نزنی!....... نه؛ از تو این کار هرگز ممکن نیست؛ پس یا من نمی شنوم یا ...... خدایا می شود حساب و کتابم را همینجا برسی؛ خیلی خواسته ی سخت و دردناک و بلکه وحشتناکی است ولی راستش من می خواهم این بدنم که مُرد دیگر فقط پیش تو بمانم و هیچ جا نروم، فقط در آسمان بالای سر تو پرواز کنم، خدایا کنار تو که جای عذاب نمی تواند باشد؛ پس یا باید همین دنیا حسابم را برسی و تمامش کنی و تمامم کنی و پاکم کنی و یکسره خاکم کنی یا که آرزویم را با خودم به گور نفسم ببرم تا همیشه!.... خدایا من دلم تو را دوست دارد و دلم می خواهد داد بزنم و این حرف را همه جا بگویم؛ تو اگر دوستم نداری که هیچ؛ اگر اما دوستم داری فریاد نزن؛ لااقل درِ گوشم یواشکی بگو، بگو تا دلم ولم کند؛ خدایا اگر دوستم نداری خب یکسره رهایم کن؛ اینطور لااقل اینقدر دلم کلافه ام نمی کند..... در ذهن خود کلاف سردرگمی دارم که آدمها را کلافه می کند، خدایا تو دلت می خواست من بهشت قشنگی باشم ولی خیلی وقتها جهنمی شدم که بنده ی خوب و بدت در آن سوخت! عجب نامردی شده ام من!.......«خدایا مرا در خدمت آن راهی که برایش خلقم کرده ای بگیر»، خدایا با من حرف بزن، هر روز حرف بزن، هر ساعت هر دقیقه هر لحظه؛ صدای تو که باشد من حیفم می آید گناه کنم و تو از پیشم بروی و من تو را نشنوم، خدایا، از پیش چشمانم مرو تا در تو شیدایی کنم..... خدایا دستم را بگیر؛ آنقدر محکم بگیر که خوبِ خوب همیشه حس ات کنم؛ تا که شرمم بیاید که در حضورت شرم نکنم، خدایا مثل یک نسیم در بدنم جاری شو و در زبانم خانه کن؛ خدایا زبانم را حرم امن خودت گردان، این حرفها همینقدر که ساده و تند تند و راحت می آیند همینقدر ساده و تند تند و راحت مرا بی تو کرده! خدایا خودت یکطوری درستش کن؛ به حُرمت موسای خودت درستش کن، درستم کن،؛ دارم راه دیگری غیر از تو می روم؛ دلم برایت تنگ می شود؛ برای موسی، برای محمدت، برای علی، برای فاطمه ات، خدایا نگذار اینقدر بروم که تا بخواهم بازگردم پیر شده باشم، پیش از اربعین عمرم اربعینی ام کن؛ وای بر آنکه در حرم حسین اهل نشود، و من تا خودِ خودِ سرچشمه هم رفتم و تشنه برگشتم؛ چقدر تاسف بار، خدایا انگار صدای تو را می شنوم که داری می گویی عملت چیست که فردوس برین می خواهی؛ اما، بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم.... راست می گویی خدایا، خودم هم که گفتم اما خدایا با این همه بدی ام هیچ وقت کارهایم را دوست نداشتم؛ پس هنوز هم آیا نظر به من نمی کنی، نگاهم نمی کنی؟ خدایا راست می گویی ولی من بی تو خب چه کنم؟ «من آن عبد پشیمان تو هستم ، همان که بارها پیمان شکستم ، خدایا با تو دارم گفت و گویی، به پیشت آمده بی آبرویی...» خدایا تو حق داری ولی من نیازمند تو هستم بگو بی تو چه کنم؟ اگر راهی می شناسی که بی تو بشود بود بگو تا زحمتم را کم کنم و آسوده ات کنم؛ ولی اما جز تو مگر راهی هست؟......... خدایا با من حرف بزن، خدایا تا دیرم نشده برم گردان........ خدایا با من حرف بزن من خیلی بی تو تنها هستم؛ من هیچکسی را جز خودت نمی خواهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنان جنابعالی مرا به یاد آن داستانی انداخت که جناب مولوی در مثنوی به میان آوردهاند که میفرماید:
آن یکی الله میگفتی شبی
تا که شیرین میشد از ذکرش لبی
گفت شیطان آخر ای بسیارگو
این همه الله را لبیک کو
مینیاید یک جواب از پیش تخت
چند الله میزنی با روی سخت
او شکستهدل شد و بنهاد سر
دید در خواب او خَضِر را در خُضَر
گفت هین از ذکر چون وا ماندهای
چون پشیمانی از آن کش خواندهای
گفت لبیکم نمیآید جواب
زان همیترسم که باشم رد باب
گفت آن الله تو لبیک ماست
وآن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
حیلهها و چارهجوییهای تو
جذب ما بود و گشاد این پای تو
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیک هاست
جان جاهل زین دعا جز دور نیست
زانک یا رب گفتنش دستور نیست
بر دهان و بر دلش قفلست و بند
تا ننالد با خدا وقت گزند
موفق باشید
سلام علیکم و رحمهالله: پرسشم درباره این است که روش سیر و سلوک مرحوم آیت الله بهجت و آیت الله حسن زاده آملی و امام خمینی رحمهالله تعالی علیهم چه تفاوت هایی با هم دارند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان تفاوت خاصی قائل شد مگر اینکه سلوک آیت الله بهجت «رحمت اللهعلیه» بیشتر تأکید بر عرفان عملی دارند و آن دو بزرگوار در عین تأکید بر عرفان عملی، بر عرفان نظری نیز تأکید خاص دارند. ولی در هر حال هر سه، ذیل سیره و عمل اولیای معصوم خود را جلو میبرند. موفق باشید
استاد در سوالی که شد فرمودید که علما بالاخره گفتند باید زمان و مکان لحاظ شود در حکم و اشاره کردید به امام من ملاک و معیار و فضا را میخواهم و الا مثال بزنم اینکه نماز صبح را چند ساعت تغییر بدهیم برای قضا نشدن چه اشکالی دارد؟! مگر مقتضای زندگی های شب بیداری امروز این نیست و به تقوا و خواندن نماز کثیر مردم نزدیک تر نیست؟ استاد سوال من این است فرق این با آنچه اهل سنت می گفتند و تمام فقها مخالفت می کردند چیست؟ با سخن امثال سروش در رابطه با احکام و عرضی بودن چیست؟ بارها در کلام و نوشتار شما دیدیم که گویی فرقی نیست و به راحتی حمل برعربیت و زمان گذشته و... می کنید الان واقعا در نظر شما ارث باید طبق قرآن تقسیم بشود یا خیر؟ اگر کار شنا کار سروش و ...نیست چگونه تشخیص میدهید از این حکم باید عبور کرد از دیگری خیر؟ چون آقای سروش حرفش این بود همه عرضی است و کنار میرود در نسبت با امروز
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال مواردی است که باید خودتان تشخیص دهید که کدام راه، راهِ حقی است. عرایضی در https://eitaa.com/matalebevijeh/13913 شده امید است راهگشا باشد موفق باشید
«یا منجی الهالکین» سلام استاد بزرگوار: حضرتعالی در موضوع ازدواج بارها به این کلام مولی امیرالمؤمنین سلام الله علیه اشاره می فرمایید: «اگر میخواهی به سیره حبیبم عمل کنی، نکاح، سنت اوست و اگر میخواهی به سیره برادرم حضرت عیسی عمل کنی، می توانی ازدواج ننمایی» حال سؤال این هست که اولاً: فرض کنید اکثریت افراد یا همه بخواهند به سیره حضرت مسیح عمل کنند، آیا نسل بشر با خطر انقراض مواجه نمی شود؟! ثانیاً: این سیره حضرت مسیح در عدم ازدواج، چه فرقی با فروپاشی خانواده در فرهنگ مدرنیته دارد. سؤال سوم که از دو سوال قبل مهم تر هست، جنابعالی در کتاب زن آنگونه که باید باشد، در عنوان «خانواده؛ اولین واحد توحیدی» بحث بسیار عجیب و قابل تأملی را مطرح می کنید و می فرمایید: « از نظر دين؛ خانواده معني «وحدت در عين كثرت، وكثرت در عين وحدت» است. بهطوري كه همة اعضاء در عين اينكه هركدام خودشان هستند، مستغرق در ديگري ميباشند و همه و همه مستغرق در روح حاكم بر خانواده.» سؤال این هست که اگر در یک خانواده ای یکی از اعضا، گرفتار انحراف از دین شد، آیا آثار منفی حاصل از انحرافات او، بر روی شخصیت دیگر اعضاء هم اثر می گذارد؟ اگر آری، راه نجات از این مشکل چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. روحیه بشر روی هم رفته میل ازدواج و انس با جنس مخالف دارد مگر افراد استثنائی. گویا آن فردی که آن سوال را ازحضرت علی «علیه السلام» کرده نسبت به ازدواج در خودش مسئله داشته و حضرت با توجه به روحیه او چنین پیشنهادی نموده اند. ۲. حقیقتاً خانواده در فرهنگ دینی، بسترِ بسط ابعاد انسانی انسان است و هرکس به هر بهانه ای نسبت به این امر غفلت کند، خود را از شرایط صفا و کمال و ایثار محروم کرده. و سایر اعضای خانواده در این موارد همچنان باید در اصالت های خانواده تأکید داشته باشند. موفق باشید
سلام علیکم: با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما. عمری ست به بیهوده گذراندم. شدیدا احساس ندامت و غم دارم. از کجا شروع کنم که بعد از این سجده به دیدار برم نه دیوار؟! لطفا برای شروع و قدم های بعد بفرمایید چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود سری به سیر مطالعاتی سایت بزنید. موفق باشید
با سلام و خدا قوت استاد: یک سوال و درخواست داشتم. سوالم اینه چجوری استاد اخلاق و استاد راه پیدا کنم؟ استاد اخلاقی داشتم که متاسفانه بنا به دلایلی از حضورشون محروم شدم، از وقتی ایشون رفتن احساس میکنم از معنویت دور شدم و مثل قبل نیستم، چیکار کنم؟ خیلی ناراحتم بابت این موضوع. درخواستم اینه میشه یک نکته ای بگین و بنده رو به کلامی زیبا مهمان کنین؟ سخت محتاج دعای خیرتون هستم🙏 التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جمله مشهور آیت الله بهجت نظر کنید که میفرمایند: «علم تو، استاد توست» رجوع شود به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت«رحمه الله»» که روی سایت هست. https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark . موفق باشید
یا محبوب! عرض سلام حضرت معشوق بر شما باد. نیمه ی شعبان این روز جلوه ی خاص معشوق و تلاوت آیه ی شریف وصال حضرت مهدی (عج) مبارک باد. استاد از درون اعماق این روزها یک سوال بر می خیزد، انسان مادّه گرا چگونه چشمش کور می شود؟ این جواب که خوب غرق می شود و دیگر نمی بیند منطقی است امّا برای مثال افرادی که در زمینه نجوم کار میکنند ابن القا را دارند که خیر اصلا ما معمولی فکر نمیکنیم و بلند پروازیم از جمله بنده که سال گذشته در این دام بودم. حال دقیقا در پی نجات دوستانم هستم در تعجبم از آنانی که به خواب می روند به وجود آمده اند و می میرند و وجود ورای مادّه را انکار میکنند. به نظر شما در این باب برای آگاه نمودن افراد باید ناقل چه سخنانی باشد؟ چنانچه: ما ز فلک برتریم وز ملک افزون تریم. التماس دعای فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید معرفت نفس، شروع خوبی باشد تا متوجه شویم وجه متعالی ما، ابعاد مجرد و ملکوتی ما میباشد که در اتصال با حضرت حق معنا پیدا میکند و غفلت از آن اتصال، موجب سرگردانی و افسردگی ما میشود. موفق باشید
با سلام: با پدر و مادری که نماز و روزه را میگیرند اما مدام به آقا و امام ناسزا می گویند و مخالف انقلاب هستند و بیشتر وقتشان را به تماشای شبکه های ماهواره ای میگذارند چه باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بدون درگیری و همراه با مهربانی از کنار چنین فضاهایی عبور کنیم به امید آنکه به نور تشیع متوجه حیلههای دشمن بشوند، باید عجله نکرد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: امیدوارم باعث تلف شدن وقت شما نشوم. حقیر تصمیم دارم ان شاء الله مقالهای پیرامون شخصیت سیّد العارفین و آیت لله سید علی قاضی طباطبائی مرقوم سازم. قاعدتاً از کتبی که در این مورد نگاشته شده استفاده خواهد شد اما حقیر خواستم اگر حضرت استاد در این رابطه فرمایشی در گذشته داشته اند معرفی بفرمایند تا لحاظ شود و در غیر این صورت خواهشمندم اگر تمایل داشتید مطلبی در این مورد بیان بفرمائید. و همچنین در صورت تمایل شما میتوانم در پیام رسان ایتا با شما مرتبط شوم تا به جهت سهولت از پیام صوتی بهره مند شویم.
باسمه تعالی سلام علیکم: هر اندازه به شخصیت مرحوم قاضی طباطبایی بپردازیم، جادارد؛ ولی بنده نکات خاصی غیر از آنچه در کتاب «آیت الحق» و یا «کهکشان نیستی» مطرح شده و مؤلف محترم زحمت وافر کشیده، در نظر ندارم. موفق باشید
سلام علیکم: اینجانب ساکن کرمانشاه هستم و از طفولیت عشق وافر به سیر و سلوک و عرفان داشتم و دارم و توفیقی هست که قرآن و سایر کتب مثل معراج السعاده را میخوانم ولی تا الان استادی نداشتم و ذکرهای مختلف رو انجام میدم ولی دستوری منسجم نداشتم. اگه لطف کنین و راهنمایی بفرمایید ممنون و دعا گوی شما خواهم بود ان شاءالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخن آیت الله بهجت که فرمودهاند علم تو استاد توست، اگر به معارف عالیهای مثل «معرفت نفس» رجوع کنید «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». سیر مطالعاتی سایت در این مورد إنشاءاللّه میتواند مددکار باشد. موفق باشید
سلام علیکم: شما فرمودید که با انجام توبهی واقعی صُوَر برزخی و قیامتیِ حرام یا قبیح نیست میشود و میدانیم نیست شدن برابر است با عدم و همچنین میدانیم عدم تنها یک مفهوم انتزاعی است و حقیقت خارجی ندارد. این چگونه قابل جمع است؟ «باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینجا «عدم»، به معنای آن است که چیزی از آن اعمال به اصطلاح گناهآلود در صحنه نیست. موفق باشید» سلام علیکم با توجه به فرمایش شما یعنی این صور از مرتبهی وجودی انسان خارج میشود به گونهای که دیگر برای انسان قابل درک نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زیرا درجه وجودی انسان شدت مییابد و در این درجه برتر که با توبه پیش آمده است، آثار آن نوع اعمال، دیگر در میان نیست. موفق باشید
سلام علیکم: چگونه شهیدانه زندگی کنیم و با شهادت از دنیا برویم؟ شهدا چه میبینند که اواخر عمر دنیاییشان رفتارهای متفاوتتری دارند؟ بنده جوانم و حیفم میآید که بیدرد و درک از دنیا بروم و میخواهم که همچون علیاکبر (ع) فدای اسلام و امام زمانم باشم. عاشق پیامبر، بانو زینب کبری و مهدی موعود هستم. بفرمایید چه کنم که خداوند مرا بعنوان قربانی بپذیرد و با شهادت بتوانم به لقاءالله برسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی است که آن بصیرت برای شهداء بهدست آمد. عرایضی در کنار مزار مبارک شهدای گمنام در کوه نور شده است. خوب است به آن عرایض که تا کنون 26 نکته از آن را در منظر خود دارید، رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/10871 موفق باشید
با سلام: آیا در قیامت داخل و خارج داریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. آنجا، حضور است. بیرون از جان ما، انعکاس همان درون ما میباشد. موفق باشید
سلام علیکم استاد: لطفاً بفرمایید زمان دقیق صلوات شعبانیه چه وقت است؟ قبل از نماز ظهر یا بعد از نماز ظهر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است قبل از نماز و در حین اذان ظهر باشد. ولی همین کاری که در مساجد انجام می شود یعنی بین نماز ظهر و عصر کار خوبی است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: استاد در حال بهره بردن جانانه از درسهای ماه رجب جنابعالی هستم و هر شب دعاگوی شما هستم. استاد اگر خداوند برای ارتباط با بنده اش، واسطه گرانقدری چون فرستاده اش را کنار می گذارد تا بگوید ای بنده من اگر مرا بخوانی، من خودم جوابت را می دهم. چرا نظر شیعه و عمل شیعه در تاریخ اساسا بر تقویت نقش ائمه بزرگوار تا جائی است که اصولا دست یافتن و ارتباط با خدا را بدون اتصال به ولایت ناممکن می شمارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدایشان شوم آن عزیزان مگر میشود واسطه به معنای حجاب بین ما و حضرت حق باشند؟!!! خدا میداند که آنان آینهاند تا در جمال آن عزیزان از یک طرف خود را در وجهی متعالی تجربه کنیم و از طرف دیگر انوار اسماء الهی را به تماشا بنشینیم. چه اندازه مولایمان علی «علیهالسلام» به ما نزدیکند و چه اندازه بدون او ما از خود دوریم. به گفته جناب عمّان سامانی:
به پرده بود جمال جمیل عزوجل
علی (ع) شد آینه خیرالکلام قل و دل
موفق باشید
نامه ای به خواهرم: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» خواهرم! زمانه به تکرار تاریخ نشست و این یعنی امید، امید به آیندهای روشن. میدانم چه دیدهای و چه کشیدهای دوری ز من و غمت به من نزدیک. از خدایمان میخواهم، میخواهم که محکم و استوار بمانی، همچون زینب «سلاماللهعلیها». در طوفان الاقصی ایمانت رو محکم گرفتهای که طوفان حوادث آن را بر باد نبرد و چه زیباست این پایداری. خواهرجان! غمهایت را با غم حسین «علیهالسلام» گره بزن تا سوار بر کشتی نجاتش شوی و در ساحل امن آرامش مأوا گزینی. مصیبتدیده، زندگی کردهای همچون زینب «سلاماللهعلیها»، اکنون زمان آن رسیده که زینبگونه نیز بنگری، بنگر که عاشورا تکرار شد! چه علی اصغرها و علی اکبرها رفته و میروند. زمین غرق به خون و دل مسلمین هم خون. این خون بر زمین ریختهی مظلوم است که همیشه نقطهی عطف تاریخ بوده و زمینه ساز ظهور حضوری از جنس نور، همان نوری که قسم کوچکش در دلت طنین انداز شد و قدرت ایمانت رو دو چندان کرد. تو شدی لیلا. تو شدی رباب. تو شدی زینب «سلاماللهعلیها» زینب زمانه آن میشوی و اینگونه است که نمیبینی به غیر از زیبایی چیزی...... خواهر ایمانی شما فاطمه
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. حقیقتاً اگر زنان در این زمانه که زمانه حضور انسان است در ساحتی قدسی و جهانی که حضوری است حق الیقینی، به وسعت اقیانوس، حاضر نشوند، گرفتار نوعی نیستانگاری خواهند شد. زیرا تنها با قهرمانشدن مانند حضرت زینب «سلاماللهعلیها» در این تاریخ میتوان در پیش خود حاضر شد و وسعت خود را احساس کرد. عرایضی در جزوه «انقلاب اسلامی و حضور نرم زبان مادریِ زنان» در این مورد شد خوب است سری به آن زده شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/15217 موفق باشید
با سلام و احترام: مدت ۱۰ سال هست، در زمینههای مختلف فرهنگی، فعالیت دارم، اما الان هر چه به عقب نگاه میکنم، چیزی نمیبینم، کانه آب در هاون کوبیدهام. چه به لحاظ درونی و چه به لحاظ بیرونی. علت چنین ذهنیتی چیست!؟ اصلا جایی قرار هست خود ما متوجه شویم، چه کردیم؟ یا دنیا و کار دنیا از ما بی نیاز است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در مسیری که حضرت ربّ العالمین به حکم ربوبیتش پیامبران را به میان آورده است؛ میتوانیم فعالیت فرهنگی خود را معنا ببخشیم و جهت بدهیم. زیرا فعالیت فرهنگی چیزی نیست جز آنکه انسان جهت هرچه بیشتر نزدیکشدن به حقیقت که همان ربّ العالمین است، تلاش کند و به همین جهت خداوند به حکم ربوبیت خود پیامبران را ارسال فرمود و پیامبران نیز جهت هرچه بیشتر تعالی انسان به میدان آمدند. حال با توجه به این امر، وقتی هرکس وظیفه خود را انجام داد دیگر به عهده افراد است که بپذیرند یا نپذیرند. همچنانکه بسیاری از هدایتهای پیامبران سر باز زدند ولی پیامبران وظیفه خود را انجام دادند و در راه هدایت بشریت به تعداد هدایتشدگان نظر نداشتند به همان معنایی که مولایمان علی «علیهالسلام» در خطبه ۲۰۱ فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ لاَ تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ». ای مردم! در طريق هدايت از کمى پويندگانش وحشت نکنيد سپس به دليل آن اشاره کرده، مى فرمايد: «زيرا مردم گرد سفره اى اجتماع کرده اند که سيرى آن کوتاه و گرسنگى آن بس طولانى است» (فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مائِدَة شِبَعُهَا قَصِيرٌ، وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ). اشاره به اينکه اگر رهروان جاده هدايت کم هستند به جهت جاذبه هاى دنياست. امام (عليه السلام) در اين کلام پرمعنا دنيا را به سفره رنگينى تشبيه مى کند که موادّ کم ارزش يا بى ارزشى از نظر تغذيه در آن گذارده شده; ولى آنها را با زرق و برق آراسته اند. دنياطلبان اطراف آن را مى گيرند غافل از اينکه موادّ غذايى آن تنها در مدّتى آنها را سير مى کند و به دنبال آن گرسنگى طولانى در پيش است.
با توجه به امر فوق، انصافاً مردم ما با مردم زمان امیرالمؤمنین «علیهالسلام» تفاوت اساسی دارند. حقیقتاً اگر با آن نوع حکمتی که مولایمان با آنان سخن میگویند، ما با آنان آن نوع اندیشهها را در میان بگذاریم، بسیاری از آن استقبال میکنند هرچند بالاخره عدهای از اهل دنیا هستند که به دنبال حقیقت نمیباشند. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: حدود ١٠ سال هست كه پدرم به بیماری پارکینسون مبتلا هست و تا حالا چندین دکتر به پیشنهاد آشنایان بردیم وهر کدام داروهاي فراوانی تجویز کردهاند ولی نه تنها بهبودی حاصل نشده بلکه پدرم روز به روز حالشون بدتر شده و حافظه و تکلم و تونایی حرکت رو هم از دست داده اند. بنده با مطالعات کتابهای شما متوجه شدم شما به اینطور درمانها اعتقاد ندارید. سوالی از خدمتتون داشتم. آیا صلاح میدونید روال پزشکان رو کنار بگذاریم وهمه چی رو به خداوند بسپریم و اینقدر پدرم و مادرم رو که پرستار ایشون هستند اذیت نکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده، نفی کلی پزشکی جدید نیست. بحث در آن است که بیشتر باید بگذاریم تا نفس ناطقه انسان، خودش تکلیف خود را روشن کند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: من که هرچه از سوالات در رابطه با جایگاه زن خواندم و دو سه بار سوال هم ارسال کردم آخرش حرف شما را نفهمیدم. شما تذکر به آن زندگی گذشته که در آن مثلا مادری جایگاه ویژه دارد و بالاخره زن با آن کامل میشود و... دارید از جهتی آن انس را متذکر می شوید و از طرفی عجیب بدون هیچ ترمز وارد مسئله جدید هم شده اید یکبار هم که شده تصور خودتان راجع به زن امروزین اسلامی بیان کنید حدودا چه تصوری از آن دارید چون آنچه بنده دیدم شما مخصوصا در رابطه با سوال خانم ها در رابطه با مشکلاتشان هیچ گونه مثلا پیشنهاد به پذیرفتن اقتدار مرد و امثال این عبارات ندارید در صورتیکه کسانی که در کار مشاوره و مذهبی هستند کم و بیش این مسئله با شدت ضعف تاکید دارند استاد بالاخره امروزه که ازدواج ها سست و پسران عقب نشینی کرده اند جدای از علل دیگر همین نیست؟ بالاخره همانگونه که زن اگر در محل توجه و محبت خانه نباشد و محبت ندهد و نگیرد واقعا شکوفا نمی شود چه در رابطه با فرزند چه همسر چه پدر و برادر و .... مرد هم آیا اگر خودش را در مقام تکیه گاه و تامین زن یا مادر و فرزندان نداند واقعا مشکل پیدا می کند. شما هیچگونه جایی به نظر میرسد قائل نیستید برای این مسائل و یا فعلا آسیب زا میدانید و یا فعلا تصورتان این است باید جذب کرد و یا... نمیدانم اما شما در رابطه با کار و... که خودتان میدانید در فضای امروز سرمایه سالاری اقتصادی و... واقعا کمتر زنی میتواند آنچنان حضور فعال داشته باشد که همه را جمع کند و آسیب نزند و نبیند شما مثل اینکه از آن زندگی که هیچ حتی از آن نوع حضور هم کم و بیش نا امید شده اید و تلاشی در کلامتان دیده نمیشود؟! گرچه گاهی اوقات در قالب نوستالژی گفته میشه از خاطرات و ...اما زن امروز واقعا مادری را از دست داده، همسری را هم از دست داده و کم و بیش دو انسان مذکر و مونث شده اند و در کنار یکدیگر زندگی می کنند و الا زنی و مردی در کار نیست و این امر مردانگی مردان را هم نابود کرده و الان چیز هایی میشنویم که نشان میدهد مرد واقعا آن جایگاه را هم دیگر قبول ندارد و آنرا بار میداند!!! فکر کنم آقای پناهیان جایی اشاره کردند و سریع عبور کردند که ما واقعا بد کردیم این همه شرط در عقد نامه آوردیم و دست مردان را طوری بستیم که دیگر اصلا حس پسران به سمت مردانگی نیست و در نتیجه آنرا دنبال نمی کنند و غیرت مثلا کار برای خرج دادن و... را از دست داده اند برای اینکه برخی اشتباه ها شده پس مردان را عقیم کنیم واقعا راهکار است؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که عرایض بنده در رابطه با «زن»، مطالبی است که در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» گفته شده است و در ضمن کتاب «زن در آینه جمال و جلال» از آیت الله جوادی برای ما حرفها دارد. موفق باشید
به نام خدا با عرض سلام و احترام: همانطور که ذکر شده است، زمان و مکان های ویژه در دعاها و استجابت آن ها اثر دارند، پس بهتر است این زمان و مکان ها را غنیمت دانسته و سعی کنیم در زمان قرار گرفتن در آن ها بهترین ها را بخواهیم، هم اکنون در دهه ی کرامت و انشاءالله در میلاد امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در مشهد مقدس و در حرم امام رئوف علیه السلام هستم، اما عقل من از تشخیص اینکه چه بخواهم بسیار عاجز و ناتوان است، می خواستم از شما در خواست کنم خود را جای من بگذارید و راهنمایی ام کنید تا انشاءالله به واسطه ی شما خداوند هدایتم نماید، اگر شما در دهه ی کرامت و در میلاد امام رئوف علیه السلام در حرم امام رضا علیه السلام بودید چه می کردید و چه می خواستید؟ اگر حتی این سوال بنده را پس از میلاد امام رضا علیه السلام مشاهده فرمودید ممنون می شوم این سوال را برای زیارت در مواقع دیگر، غیر از دهه کرامت و میلاد امام رضاجان علیه السلام هم پاسخ بفرمایید تا انشاءالله استفاده نمایم. با تشکر از زحمات و بزرگواری شما، التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! إنشاءالله در نسبتی که با حضرت ثامن الائمه «علیه السلام» در جانتان پیش می آید به عالی ترین رضایت ممکنه نایل شوید نسبت انسانیِ ما که هیچیم هیچ با آن حضرت که همه معنای انسانیت اند و این است راز اینکه انسان ها ماورای هر مذهبی در بارگاه ملکوتی آن حضرت احساس می کنند او، خودِ گمشده شان می باشد. به جزوه «زیارت امام رضا «علیهالسلام» در مشهد که روی سایت هست نظری بیندازید؛ خوب است. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/leaflet/624?mark=%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA
سلام خدمت استاد بزرگوارم: استاد من چند سالی است دست و پا شکسته با مباحث شما در ارتباطم و همین که احساس میکنم تو مسیرم خدا رو شاکرم. ولی یه مشکلی دارم که گاهی منو از مسیر باز میکنه یا جا می مونم از دوستان که تو مسیر سیر و سلوکن... اینکه که گاهی در حد پیام و یا تماس با جنس مخالف ارتباط میگیرم وهر چه میخام این حالت رو کنار بگزارم و میگزارم باز میل به این کار پیدا میکنم. یه جورایی اسیر هوای نفسم هستم. از خودم و نفس م بسیاااررر خسته ام. یه دستور و راهکاری بدین که تذکری برام باشه نخوام سمت این کار برم و میل به این کار داشته باشم. یا بفرمائید چه مباحثی رو مطالعه داشته باشم که کمکم کنه. عاقبت بخیری برام بسیار مهم ولی نفسم نمیگزاره. ببخشید بنده ایمیل ندارم اگه ممکن جواب پرسش م رو داخل کانال ایتا بار گزاری کنید. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف را میتوان در این جمله حضرت استاد آیت الله حسنزاده جستجو کرد که میفرمودند: «چون خواستم خیالاتم مشغولم نکند، خودم با مطالعات موضوعات عمیق خیال خود را در اختیار گرفتم» . آری! کار آسانی نیست، ولی نتایج شیرینی به همراه دارد. در این رابطه پیشنهاد میشود با مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» راهکارهایی که پیش میآید را دنبال بفرمایید. موفق باشید