با عرض سلام و تبریک اعیاد شعبانیه: سؤالی که بنده برایم پیش آمده این است که با توجه به این که امام مهدی (عج) روح این عالم هستند و به فرموده آیت الله بهجت سخنان ما قبل از این که از دهانمان به گوشمان برسد، امام آن را میشنوند؛ پس معنی عرضه اعمال در روزها و یا ایام خاص به ایشان چیست؟ ایشان که از کوچکترین اعمال ما همان لحظه باخبر هستند. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در اجمال و تفصیل عمل میباشد. مثل آنکه قرآن در شب قدر به صورت اجمال بر قلب پیامبر نازل میشود ولی به صورت تفصیل، طی ۲۳ سال ظهور میکند. در مورد عرضه اعمال نیز، منظور همان حالت اجمال و تفصیل است، وگرنه امام باطنِ هر ارادهای را میدانند و از آن آگاه میباشند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: امیدوارم باعث تلف شدن وقت شما نشوم. حقیر تصمیم دارم ان شاء الله مقالهای پیرامون شخصیت سیّد العارفین و آیت لله سید علی قاضی طباطبائی مرقوم سازم. قاعدتاً از کتبی که در این مورد نگاشته شده استفاده خواهد شد اما حقیر خواستم اگر حضرت استاد در این رابطه فرمایشی در گذشته داشته اند معرفی بفرمایند تا لحاظ شود و در غیر این صورت خواهشمندم اگر تمایل داشتید مطلبی در این مورد بیان بفرمائید. و همچنین در صورت تمایل شما میتوانم در پیام رسان ایتا با شما مرتبط شوم تا به جهت سهولت از پیام صوتی بهره مند شویم.
باسمه تعالی سلام علیکم: هر اندازه به شخصیت مرحوم قاضی طباطبایی بپردازیم، جادارد؛ ولی بنده نکات خاصی غیر از آنچه در کتاب «آیت الحق» و یا «کهکشان نیستی» مطرح شده و مؤلف محترم زحمت وافر کشیده، در نظر ندارم. موفق باشید
یا محبوب. درود حضرت پروردگار بر شما باد. استاد من یک دانش آموز هستم برای پیشرفت درسی و انجام رسالتم مجبورم با استادانی که خوب درس میدن کلاس بگیرم متاسفانه در این کلاس ها عقاید و بعضا روضه و مداحی و نام امامان طوری به کار گرفته میشه که تمسخر میکنن، از طرفی من هزینه کلاس رو پرداخت کردم نمیدونم چکار باید بکنم اگر میشه لطف کنید راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به ما فرموده است: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» اینجا است که شما با بیمحلی و بیتوجهی به چنین افرادی فعلاً خوب درستان را میخوانید تا به وقتش خداوند میدان دفاع از عقاید اصیل را برای شما فراهم میکند و مییابید که چگونه آنها با افسردگی و بیثمریِ کار خود، پوچی زندگی خود را در جان خود احساس میکنند. موفق باشید
اینکه در قیامت لذت و درد از مقوله فعل است نه انفعال، یعنی چه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای انسان در قیامت همهچیز «وجودی» است. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام استاد محترم حاج آقا طاهرزاده: با توجه به حساسیت مسئله لبنان و خبرهایی که در رابطه با نیاز جبهه مقاومت به گوش میرسد و بخصوص آوارگی مردم لبنان و غزه و نیازی که آن عزیزان از جهات مختلف دارند و با توجه به این که مراکز مختلف قابل اطمینانی برای جمع آوری کمکهای مالی در صحنه اند؛ از جمله «قرارگاه جهادی شهید ردانی پور» که زیر نظر سردار لادانی فعالیت میکند؛ نظر جنابعالی در رابطه با آن قرارگاه چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اساسی بودنِ صحنه تا آن جایی که جبهه استکباری مرگ خود را در صحنههای پیش آمده احساس میکند و تمام تلاش خود را به عمل می آورد که صحنه را به نفع خود تغییر دهد؛ باید موضوع را بسیار جدّی گرفت و با توجه به اینکه هرکس هرچه در توان دارد را باید به میان آورد بحمدالله مراکز قابل اعتمادی به صحنه آمدهاند. آری! از جمله «قرارگاه جهادی شهید ردانی پور» است که زیرنظر برادر عزیزمان فعالیت دارند. باتوجه به تجربههایی که آن قرارگاه در جریان کمک رسانی به زلزله زدگان و سیل زدگان در مناطق مختلف داشته اند؛ به گمان بنده قرارگاه قابل اطمینانی میباشد بخصوص که با روحیه مردمیِ خاص آن قرارگاه متوجه نقیصهها و اموری است که ممکن است مدّنظر گروههای رسمی قرار نگیرد و درعین حال ضرورت داشته باشد.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
👈 شماره کارت جهت واریز به نام قرارگاه خدمت رسانی مردمی شهید ردانی پور، حسین لادانی دستجردی :
۵۸۹۲۱۰۱۳۹۰۶۶۲۲۰۹
--------------------------------------
شماره شبا:
IR660150000003101029244459
سلام بر استادِ فهیم مسائل و بصیرِ زمانه: از روح حاکم بر حرفها و روایتهای کاندیدای اصلاح طلبان، متوجه شدم که چرا رئیس جمهورها، بعد از ریاست جمهوری، اپوزسیون میشوند و منتقد جدی یا برعلیه نظام میشوند؟! البته به گمان بنده : دلیل خاصی داره و آنهم اینه که این افراد برای «رأی اوردن» از اول بنا را بر این میگذارند که; با نظام درگیر شوند به نظام حمله کنند و علی الظاهر، خود را مدافع سر سخت مردم بدانند و کارهای عجیب و غریب دیگر و عملأ آگاهانه یا نا اگاهانه از ساحت انقلاب خارج میشوند و در میدان دیگری وارد میشوند که عملأ فرهنگ نفاق و طاغوتست اما و صد اما; که هدف اینگونه رفتارهای پوپولیستی و عوام فریبانه، رأی آوری و قدرت طلبیست. افرادی مثل شهید رئیسی، کم پیدا میشوند که صادق باشند و هدف خدمت برای رضای خدا و مردم را داشته باشند. مثلأ روش اصلاح طلبان این بوده که، سعی در انتقاد جدّی، تو ام با عصبانیت و تا حدی (کم یا زیاد) سعی درتخریب دارند. فقط از نقص ها میگویند انقدر از بدبختی و رنج میگویند که مردم فکر کنند بدبخت ترین آدم های روزگار درطول تاریخ بوده و هستند و مردم به این نتیجه برسند که; در حال غرق شدن، ویرانی و نابودی هستند. (غربگراها، توطئه ی القاء شکست و القاء بدبختی و شاید در اینده القاءات دیگر مثلأ القاء نکبت و نحوست و... را بکار ببرند) خب قدم بعدیشون چیه؟ ـــ خود را بهترین و یگانه منجی نشان دهند خود را دلسوز ترین آدم جا بزنند خود را شریف ترین، با وجدان ترین جا بزنند مگر آقای روحانی همین روش را بکار نبردند؟ رمز کلید آقای روحانی چی بود؟ و الان کاندیدای اصلاح طلبان که البته خیلی بی پرده حمله نمیکند اما تقریبأ همان مسیر را میرود اما چه کنیم از دست نفاقی که در لاک انقلاب وارد شد و از دست دنیا طلبان و الان دارم زمانه حضرت علی علیه السلام را میفهمم و البته ملت ما، ملت امام حسین است و ما یک تاریخ، فتح و گشودگی در پیش داریم و این چیزها، ما را از حضوری که هم اکنون در آینده داریم غافل نمیکند یا به عبارتی آینده ای که اکنون پیش ماست و ما در شعف و امید هستیم. ما می بینیم که آینده جهان، از آنِ جبهه انقلابست نه اینکه فکر میکنیم و رؤیا بافی میکنیم. آری می بینیم ماییم و یک تاریخِ وسیع و عزیزی که اجمالأ (در کلیات) داریم فی لوحٍ محفوظ!! آری می بینیم و انشاء الله این آینده نورانی به دست آقای دکتر جلیلی; که انصافأ دید وسیع و افق بلند دارد; محقق خواهد شد. بصیر به زمانه هست از همه مسلط تر و محیط تر به مسائل جهانست چون تا کسی، جهان و روابط جهان را نشناسد، نمیتواند ایران و مسائل ایران را بشناسد. دکتر جلیلی متفکریست که از افق بالا، همچون یک ماهواره نگاه وسیعی دارد و جهان را در هم تنیده میداند و راه برون رفت از این نقطه را میشناسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری برادر! تبارنامه این ملت بسی خواندنی است که چه زیبا حضرت معبود فرصتهایی را در مقابل یک ملت قرار میدهد تا او همینکه به خود آید متوجه میشود چه اندازه شرایط برای تعالی و صعود فراهم است. کافی است ما بدانیم فرصتهای فوقالعادهای در این شرایط تاریخی برای ایران فراهم شده که به گفته آقای دکتر محمد مرندی https://eitaa.com/jedaaltv/2373 در دو سال آینده میتوانیم بهرههای عظیمی در نسبت با ریشهدارشدن فرهنگ و اقتصاد خود ببریم. آن شهید بزرگوار، مقدمات خط خاصی را که در مقابل ما گشوده شده است، فراهم نمود که در عین آرمانگرایی، سخت عملگرا بود آنهم در شرایطی که غرب، قدرت نسبی خود را از دست داده است و بحمدالله دست ایران پر شده و به خوبی و به هوشیاری به عدم اعتماد به رقیب رسیده است با مردمی که در تشییع شهدای عزیز عملاً ما به یک مانور قدرت دست زدیم تا معلوم شود جایگاه ایران دگرگون شده و توازن قدرت به هم خورده و متحدانمان قویتر شدهاند.
ای کاش! نامزدهای انتخابات کمی و کمی بیشتر از کمی به شعار حکیمانه آقای دکتر سعید جلیلی میاندیشیدند که چرا میگویند: «یک جهان فرصت، یک ایران جهش». ما در چنین شرایطی هستیم. موفق باشید
سلام استاد: این خطبه ۴۳ نهج البلاغه که حضرت علی میفرمایند: امروز، روز عمل است و حسابی نیست، و فردا روز حساب است و عملی نیست با این حدیث شریفِ الآن قیامتی قائم برایم تضاد آمیز هست، چرا که اگر طبق حدیث الان قیامتی قائم بخواهیم دنیا را تفسیر کنیم پس علاوه بر روز عمل، روز حساب هم هست و گویا در این حدیث، حضرت علی، حساب را در آینده و فردا معنا میکنند نه الان، ممنون میشم توضیح بدین
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر ما با رعایت دستورات شرعی و رعایت تقوای الهی کار را جلو ببریم؛ حجابهای بین ما و ابدیتمان طوری برطرف میشود که إن شاءالله حضورِ قیامتی خود را احساس میکنیم. ولی به جهت آنکه هنوز در دنیا هستیم، تکالیف همچنان باقی است. همانطور که برای پیامبر خدا (ص) آن تکالیف باقی بود و اتفاقاً با رعایت تکالیف دینی آن حضور برای آن حضرت میماند و بعد از مرگ است که دیگر آن تکالیف به عهده انسان نیست. موفق باشید
استاد گرامی سلام: خواهشمندم بدون جانبداری سوال من را پاسخ بدهید. آیا واقعا حضور مردم در انتخابات برای مسئولین اهمیت دارد؟ اگر اینطور است چرا حداقل قبل از انتخابات قیمت ها کنترل نمی شود؟ این گرانی های لحظه ای و تصمیمات نابخردانه و بدون کارشناسی آیا مردم را تشویق می کند؟ بنده یک حقوق بگیرم و هر روز نسبت به روز قبل ارزش حقوقی که می گیرم کمتر می شود چون حقوق ها فقط یک مرتبه اول سال با نرخی بسیار پایین تر از تورم افزایش پیدا می کند ولی قیمت ها در طول سال در حال افزایش است. یک مالیات موقع پرداخت حقوق کسر می شود بعد با این حقوق که وارد بازار می شویم دوباره باید با عناوین مختلف مثل ارزش افزوده، آبونمان، عوارض، و ... مالیات بدهیم. واقعا دیگر امیدی ندارم. شرمنده خانواده هستم. به جوانان و فرزندانم سفارش می کنم در درجه اول ازدواج نکنند و اگر ازدواج کردند بچه دار نشوند. از یک طرف دائم تبلیغ فرزندآوری می کنند و از طرف دیگر خون به دل والدین کرده اند. مدرسه که طبق قانون اساسی قرار بود رایگان باشد چه شد؟ ما از انقلاب حسنه دنیا و آخرت می خواستیم نه اینکه بجای دارو دسته شاه یه عده دیگر بیایند و پشت همان میزها بنشینند و به بهانه فرستادن مردم به بهشت حقوق مردم را پایمال کنند و دنیایشان را خراب کنند. از شما به عنوان تئوریسین و مدافع انقلاب انتظار داریم به مسئولین تذکر بدهید و بگویید اینطور کارکردن مردم را از انقلاب و اسلام بیزار می کند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه مشکلات اقتصادی حقیقتاً زیاد است و به نظر میآید دولت آقای رئیسی تلاش خود را میکند و در اینکه خودِ ماها نیز با حرصهایی که داریم، به همدیگر رحم نمیکنیم؛ بحثی نیست. ولی حضور در انتخابات، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی آغاز شده و ما از آن طریق معنای خود را در مییابیم تا از جهان استکباری و حرصِ دنیایی آزاد شویم. موفق باشید
با سلام و احترام: با توجه به حدیثی که در ادامه آورده شده است، منظور از این که خداوند افراد مجرد را از راه مباح بی نیاز می کند چیست؟ مگر رفع نیاز جنسی غیر از ازدواج دائم و موقت و در زمان قدیم ملک یمین امکان پذیر است؟ امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) برای گریز از خطر آلوده شدن و رهایی از دام شیطان هنگام رو به رو شدن با نامحرم، این گونه رهنمود می دهد: اگر یکی از شما زنی را دید و خوشش آمد، چشم از او برداشته، نزد همسر خود رود که آنچه او دیده است، همسرش نیز دارد و مواظب باشد که شیطان را بر دل خویش راه ندهد و آن که متاهل نیست، دو رکعت نماز بخواند و خدا را زیاد سپاس گوید و صلوات بر پیامبر و خاندانش فرستد، آنگاه از فضل خدا بخواهد و خدا نیز با رحمت خویش او را از راه مباح بی نیاز می گرداند. منبع حدیث: http://lib.eshia.ir/۱۲۰۲۴/۳/۵۸۹/٪D۹٪۸۸٪D۹٪۸۱٪D۹٪۸A٪D۹٪۸۷
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هم از آن جهت که انسان از طریق همسر خود نسبت به دیگر زنان مستغنی میشود و هم از آن جهت که احوالاتی در روح انسان پیش میآید که این نوع جذبهها نسبت به نامحرم برایش سرد میگردد. موفق باشید
بسم الله: آیا راهی هست که از این خورد شدن استخوانمان از پوچی روزگار به در آییم؟ آیا راهی هست که هر چند وقت یکبار از گذشت روزها به تنگ نیامده و آرزوی مرگ نکنیم؟ به چگونه بودنی دچار شدهایم که گاه_ و نه شاید همیشه_ دیگری را کینهمندانه مزاحم بودنمان مییابیم؟ و میدانیم که راه باز است... و میدانیم که ما راهرو نیستیم... آری! راه باز است... از اشکی که هنوز که هنوز است، بیهیچ دلیل و فقط با دیدن عکسی از وجههی حاج قاسم میریزیم، با تمام بیرنگی و خلوصاش، پیداست که راه هموار است. اما همواری که چقدر دشوار مینماید... آری! هی باید رفت و آمد. هی باید گفت و باز سکوت کرد... باید ایمان آورد و باز کافر شد و باید یقین کرد و مدام پس زد، چارهای نیست. به تنگ آمدهایم...از این دویدنها که به شوق حضوری است و باز نشستن و به تنگ آمدن، و نمیدانم به خویش حق بدهم که بیتاب شوم یا نه. چه ظرفیتی میخواهد و چه همتی میخواهد که خود را در جهانی که شما از آن تعبیر به جهانی بین دو جهان میکنید، بتوان حاضر کرد؟ و قطعا همتی متعالی میخواهد که اگر سهل و به این سادگیها بود، گرفتار چنین نسبتها و وضعی که الان داریم، نبودیم. شاید و نه شاید که قطعا همتی میخواهد متعالی و شاید همتهای کوچکمان است که ما را به تنگ آورده... آخر آن همت بزرگ کجاست؟ ما گریستهایم، در بیرنگی، در اخلاصی که به تعبیر زیبایتان گریهای که گویا در عرش حاضر شدهایم. نه در طلب بهشت و نه ترس از جهنم و نه به طمع اینکه چیزی شویم و همهی اینها را قلبمان درک کرده است. با باکریها و حاجاحمدها و حاجقاسمها چه گریهها که نکردهایم. و باور کنید که قلبمان در شوق امام و حضوری که در این تاریخ آغاز کردند چنان در وجد و شعف میآید که انگار در تمام تاریخ حاضریم، اما چه میشود که این احوالات را به هوس نزدیک میبینم؟ چرا ناخودآگاه خود را دچار یک بیهمتی و بیارادگی درک میکنم که از خویش و دیگران و زندهبودنم به رنج میآیم. و چقدر پر کینه از جهان و آدمهایش میشوم. چقدر یکدفعه انگار هیچ ندارم و هیچ شدهام؟ امروز باز جمعهای است که نشستهام. و از دیشب مانند دیگر وقتها و هفتهها به تنگ آمدهام و خودم را میخورم و هیچ دلیلی برایش نمییابم. نگفتههایی است در این حرفها که هیچ کلمهای شاید برای گفتنش نیست یا حداقل من بلد نیستم. برای کسی که این چنین از پاافتاده و اینقدر اراده کرده که بیاراده شده_ و گویا حکمتی در بیارادگی است_ دوباره اراده کردن راه چاره است یا نشستن در بیارادگی تا شاید ارادهای سراغش آید؟ کفری که سراغمان آمده را چگونه تاب بیاوریم و خویش را با قیاس گذشته بیچاره نکنیم تا نور ایمان حضرت حق متذکرمان کند که تنهایت نگذاشتهایم؟ حرفی از هایدگر در ذهنم است که میگفت: (بگو پس چه باید کرد؟ رها کردن.) از این گفتهها ناگفتههایم را بخوانید. والسلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه در این کلمات، همه خودمان را احساس میکنیم. اینجا قصه شما نیست، قصه همان کسی است که به خود آمده و نمیخواهد خود را فریب دهد. گویا جناب حافظ نیز در غزل شماره ۱۲۷ که تحت عنوان «برکات درک عمق نیستانگاری پس از حضور در میدان اربعین» عرایضی در شرح آن شد؛ چنین گزارشی را از احوالات خود با ما در میان گذاشته است که چگونه و چرا همانند لاله، خونین دل است؟ و چگونه همان حضوری که حضور در نزد خود با آن بی کرانگیِ خود است، تبدیل به نوعی تنهایی میشود و قصد جان او میکند تا او را از پای درآورد. به تعبیر خودش: «طبیبم قصد جان ناتوان کرد»، همان طبیبی که به گفته شما موجب ظهور اشک برای حاج قاسم شد با تمام بیرنگی و خلوصش. میفرمایید باز ایمان و باز کفر، و عرض بنده آن است که یا توقف در ایمان قبلی و غرور و عبور از آن، و روبهروشدن با برهوت، برهوتی که حکایت حضور دیگری را بناست با ما در میان بگذارد. حکایت درک نیستانگاری این دوران، حکایت بزرگشدن انسان است و انسانهای بزرگ به جای آنکه از آن فرار کنند و یا آن را پنهان نمایند؛ باید در وسعتی دیگر و نسبتی جدیدتر خود را در نزد خود و در جهان حاضر کرد. پس کفر نیست که پیش آمده است، گشودهشدنِ راهی است تا حضوری دیگر را در افق انتظار تجربه کنیم. خواستی نام آن را به رسم عرفا جلال بعد از جمال بگذار و بگو غنایِ ذات ابدی به صحنه آمده است تا نشان دهد او را نیازی به مخلوقات و عبادات آنها نیست. و اگرچه این واژهها در جای خود درست است، ولی گویا قصه ما در عین بیربطنبودن با این سخنان، برهوتی که پیش میآید و در پیش است طاقت بیشتری میخواهد. شاید قصه چشمِ بیمار که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» از او گزارش داد بیشتر به ما نزدیک است زیرا حکایت تقابلِ خال لب را به میان آورد که چگونه اگر خال است و سیاهی و سکوت؛ به سخن میآید و به ظهور. و این همان بیماری خاصی است که گزارش بشر جدید در زبان انسانی که جانش، آینه انعکاس قصه همه ما است. در آن غزل میفرمایند:
غم دلدار فكنده است به جانم، شررى كه به جان آمدم و شهره بازار شدم
این چه غم و دوری از آن حضور است که شرری شد به جان او، که چون به جان او خورد، به جان آمد و دیگر از همه چیز دست شست. این نوع ادبیات نیز حکایت از آن دارد که هر حضوری با نوعی رخبرتافتن همراه است. ولی قصه امروز بشر که به وسعت حضور آخرالزمانی نزد خود میباشد، بسی عمیقتر است به وسعت همه حضور در جهان، خلأیی را احساس میکند به همان وسعت. و اگر در دل حضور توحیدی خود به انتظار و وارستگی در این عالم حاضر نشود و افق پیش رو را مدّ نظر نداشته باشد؛ نه اینکه بمیرد، بلکه سَقَط میکند مانند آنهایی که مقابل عزیز دلمان روح الله عجمیان ایستادند و او در آن حالت اغماء به سجده افتاد که توانست این دوگانگی را بنمایاند. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرانقدرم: آیا کتبی مانند اشارات، اسفار و تمهید القواعد از کتبی هستند که حتما باید برای فهم فصوص خوانده شوند؟ میشه در این باره مقداری توضیح بدین؟ برای فهم شرح فصوص شما چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور میشود با ورود به مسائل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و مباحث کتاب «معاد» و دنبالکردن شرح صوتی آنها بتوان وارد فصوص شد. موفق باشید
امروز در پارک نوجوانی بود بخاطر نیافتن معنی خود در زندگی لازمه اش به مشکل بزرگی خورده بود شاید او تنها خدا لازم داشت تا زار زار با صدای بلند در آغوش دوستش از تجاوز و صد اتفاق بدی که سر خودش و خانواده اش آمده خبر ندهد... من رویم نشد چهره او را ببینم تنها صدایش را شنیدم اما میدانم صراطی عاقبت باید به داد ما برسد که همه راه های راست راه های خدا هستند و شهدا با شهادت معنا کردند تا چنین نوجوانانی با یافتن خود در عین زندگی و معنا و سمت و سوی آن هیچ وقت آسیب های اَنفسی نبینند. ای شهادت تو را به خدایت ما را نجات بده. آری ما تنها نیاز به دانشگاه نداریم زیرا نه آنکه عقل بشر جدید را انکار کنیم بلکه همه آن عقل ذره را به آنی میابیم و زمان خود را صرف چنین موضوعاتی میکنیم تا از دست کُند روان که از درد های بسیار با استقرار در دانشگاه فرار می کنند راحت شویم همانهایی که ما را نمیفهمند بلکه بررسی می کنند، این ملامتی است برای ما. ای امام علی علیه السلام ای عشق دست نیافتنی اما نزدیک، صدای سخنان تو قلب مرا میلرزاند و مورد خطاب قرار میدهد که گویا هنوز میفرمایی: «شگفتا! چگونه از خطای این فرقه ها با اختلافی که در چالش های دینشان دارند در شگفت نباشم! نه راه نبی را پی میگیرند و نه از کردار وصی پی روی می کنند نه به غیبی ایمان دارند و نه از عیبی چشم میپوشند، در شُبهِ ها از عمل دوری نمی جویند و راه شهوت ها را میپویند، شایسته نزدشان کسی است که آنان بپسندند و ناشایست کسی که ایشان نپسندند در مشکلات پناه به خود می آرند و در کار های مهم به رای خویش تکیه دارند چنان که گویی هرکس امام خویشتن است».
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بشر دارد به این آگاهی میرسد که خودش به تنهایی و بدون برنامههایی که پروردگارش برای او تنظیم کرده نمیتواند به آنچه باید برسد، برسد. در این رابطه عرایضی در بیت آخر غزل شماره ۱۲۶ شده است که ذیلاً خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ
طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد
آری! به خوبی معلوم است که نباید به دوروییها و نفاقها و تجملات ، به امید صفای دل و آرامش جان ، دل بست که این بیراههای بیش نیست، باید طریق عشق که دل بستن به امام شهیدمان یعنی حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» و دلبستن به دیگر شهدا است را به میان آورد و رندی پیشه کرد که آن آزاد شدن از رسومات اهل دنیا است، تا این محرم با عظمتی که مناسب امروز تاریخ ما است برایمان ظهور کند.
گریختن به سوی امورات موهوم کار اکثر مردم این زمانه شده است وانسان متفکر پشتِ این وضع تهی را میبیند و متوجه تهیبودن پناهگاههای بشر امروز میباشد. کربلا و نظر به امام شهید، زمینهای است جهت اندیشیدن به تهیبودن پناهگاهها، یعنی اندیشیدن به نیستانگاری از آن جهت که در آن صورت غیب و حقایق ماورای محسوسات برای بشر معنا ندارد. ولی با کربلا با انسانهایی روبهرو هستید که در آغوش اموری هستند که ظاهر نیست ولی واقعی است و این یعنی کربلا عین تعلّقداشتن به اموری است که در حضور نیستند ولی حقیقتاً انسان را فرا میگیرد.
ما در غفلت تاریخی خود، بخش مستور عالم را فراموش کردهایم و با این غفلت، متجدد شدهایم و متأسفانه هستیِ ما در ارتباط با آن بخشِ مستور هستی معنا نمیشود. اینجا است که جناب حافظ در بیت آخر میگوید: «نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ / طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد».
اگر تفکرِ آینده، با نظر به کربلا، تفکری باشد که بشر را متذکر هستی میکند، ما از تاریخ نیستانگاری رها میشویم و به جای مشغولشدن به ذهنیات خود، در «وجود» سُکنی میگزینیم و دیگر در استیلای تکنولوژی و هوش مصنوعی که حاصل سوبژکتیویته است قرار نخواهیم گرفت. و اینجا است که باز امام حسین «علیهالسلام» و باز با نظر به تاریخی ماورای جاهلیت جدید، ما خود را در ساحت انسانی متعالی یعنی امام حسین «علیهالسلام» و شهدای همه تاریخ جستجو میکنیم و در نزد خود به نهاییترین حضور که عین ربط به حضرت محبوب است نایل میشویم.
به نام خدا: چند سال پیش یک نونهال ازم پرسید چرا خدا ما را خلق کرد؟ خب این سئوال من هم بود و پیش از این بشر شاید به ندرت به این شکل سوال مطرح میشده چون این سوال از روی دردِ، عرض کردم منم نمیدونم اما خودت برو پیش خدا و از خودش بپرس چون تنها حالتی که میتونه این همه رنج بشر امروز رو تسکین بده اینه که خوده خدا معنی زندگی رو بهش بده. اما امروز در این مورد یک جراتی برای جواب نسبی وجود داره: در احادیث هست بعضی پیامبران این سئوال رو از خدا پرسیدند «یا رَبّ لِماذا خَلَقْتَ الخَلْق؟ قال: کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» یعنی: پروردگارا! برای چه مخلوقات را آفریدی؟ خدای تعالی فرمود: گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند. ما هیچ وقت زندگی نکردیم و بشر از اعماق متلاشی شد و رنجی رو کشید که خدا در قرآن صداش می کنند جهنم. کما اینکه هر وقت چنین اتفاقی افتاد خدا رسولی فرستادند تا این مشکل حل بشه و آدمیزاد آینه ظهور و حضور خدا بشه تا از زندگی لذت ببره چون هیچ کسی بلد نیست زندگی کنه اِلا فقط خدا. جنگ و انقلاب ما یک جنگ سیاسی به معنای دعوای قدرت چند کشور نیست بلکه غرب دشمن خوده منه که خلق شدم زندگی کنم اما تو خونه خودم و پیش خودم هم نمیتونم چون خدا را از پیش زیستنمان مُرداندند. هیچ سیاست مدار نیستم و امام و رهبری تبلور خواسته اصیل مخلوقات که زندگیست هستند اما زندگی رو هم میشناسند که خداست در آنها زندگی میکند. آقای طاهرزاده بنده میتوانم زندگی کنم یا از زندگی خود برای زندگی بگذرم اما غیر از این دو نمیتوانم باشم چون حق هیچ کس نیست که هیچ جا نباشد و هیچ معنی ندهد هرچند چنین هم که نمیتوانستم، بودم. پس من از خدا حق دارم دوباره بپرسم خدایا چرا مرا خلق کردی؟ خدایا یک بار برای همیشه جواب این سئوال را حد اقل به صورت اجمالی بده تا من بتونم با خودی نسبی، نسبی زندگی کنم وگرنه چه کنم تو بفرما تویی که من جز زندگی از تو درخواستی ندارم؛ فقط زندگی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در مباحث فلسفی بحث امکان ذاتیِ موجودات را داریم که بحث بسیار مهمی است و خداوند به اعتبار امکان ذاتیِ هر موجودی، وجودِ مخصوص آن مخلوق را به آن مخلوق میدهد از آن جهت که صفت ذاتی خداوند «جواد» بودن است و بخشش به هر مخلوقی که امکان بودن دارد، ذاتیِ اوست. پس در واقع جواب خداوند به آن مخلوق آن است که چون تو طالب «وجود» بودهای خداوند تو را خلق کرده است به همان معنایی که در قرآن از قول حضرت موسی و حضرت هارون «علیهماالسلام» داریم که در جواب فرعون که پرسید خدای شما کیست؟ فرمودند: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» ملاحظه میکنید که به هر موجودی خلقتِ خودش را دادهاند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: من که هرچه از سوالات در رابطه با جایگاه زن خواندم و دو سه بار سوال هم ارسال کردم آخرش حرف شما را نفهمیدم. شما تذکر به آن زندگی گذشته که در آن مثلا مادری جایگاه ویژه دارد و بالاخره زن با آن کامل میشود و... دارید از جهتی آن انس را متذکر می شوید و از طرفی عجیب بدون هیچ ترمز وارد مسئله جدید هم شده اید یکبار هم که شده تصور خودتان راجع به زن امروزین اسلامی بیان کنید حدودا چه تصوری از آن دارید چون آنچه بنده دیدم شما مخصوصا در رابطه با سوال خانم ها در رابطه با مشکلاتشان هیچ گونه مثلا پیشنهاد به پذیرفتن اقتدار مرد و امثال این عبارات ندارید در صورتیکه کسانی که در کار مشاوره و مذهبی هستند کم و بیش این مسئله با شدت ضعف تاکید دارند استاد بالاخره امروزه که ازدواج ها سست و پسران عقب نشینی کرده اند جدای از علل دیگر همین نیست؟ بالاخره همانگونه که زن اگر در محل توجه و محبت خانه نباشد و محبت ندهد و نگیرد واقعا شکوفا نمی شود چه در رابطه با فرزند چه همسر چه پدر و برادر و .... مرد هم آیا اگر خودش را در مقام تکیه گاه و تامین زن یا مادر و فرزندان نداند واقعا مشکل پیدا می کند. شما هیچگونه جایی به نظر میرسد قائل نیستید برای این مسائل و یا فعلا آسیب زا میدانید و یا فعلا تصورتان این است باید جذب کرد و یا... نمیدانم اما شما در رابطه با کار و... که خودتان میدانید در فضای امروز سرمایه سالاری اقتصادی و... واقعا کمتر زنی میتواند آنچنان حضور فعال داشته باشد که همه را جمع کند و آسیب نزند و نبیند شما مثل اینکه از آن زندگی که هیچ حتی از آن نوع حضور هم کم و بیش نا امید شده اید و تلاشی در کلامتان دیده نمیشود؟! گرچه گاهی اوقات در قالب نوستالژی گفته میشه از خاطرات و ...اما زن امروز واقعا مادری را از دست داده، همسری را هم از دست داده و کم و بیش دو انسان مذکر و مونث شده اند و در کنار یکدیگر زندگی می کنند و الا زنی و مردی در کار نیست و این امر مردانگی مردان را هم نابود کرده و الان چیز هایی میشنویم که نشان میدهد مرد واقعا آن جایگاه را هم دیگر قبول ندارد و آنرا بار میداند!!! فکر کنم آقای پناهیان جایی اشاره کردند و سریع عبور کردند که ما واقعا بد کردیم این همه شرط در عقد نامه آوردیم و دست مردان را طوری بستیم که دیگر اصلا حس پسران به سمت مردانگی نیست و در نتیجه آنرا دنبال نمی کنند و غیرت مثلا کار برای خرج دادن و... را از دست داده اند برای اینکه برخی اشتباه ها شده پس مردان را عقیم کنیم واقعا راهکار است؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که عرایض بنده در رابطه با «زن»، مطالبی است که در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» گفته شده است و در ضمن کتاب «زن در آینه جمال و جلال» از آیت الله جوادی برای ما حرفها دارد. موفق باشید
با سلام و احترام استاد عزیز: یه سوال داشتم ازتون ما یه خانواده مذهبی هستیم. معمولا توی خونه نمازمونو به جماعت میخونیم ولی یه خواهر ۱۹ ساله دارم که روزه میگیره ولی توی نماز خوندن کاهلی میکنه به طوری که روزه بی سحری میگیره و نمازاش قضا میشه نظرتون چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین صحبت با او و بازنگهداشتنِ مسیر گفتگو، سختگیری به او نکنید تا خودش انتخاب کند. موفق باشید
با سلام و خدا قوت استاد: یک سوال و درخواست داشتم. سوالم اینه چجوری استاد اخلاق و استاد راه پیدا کنم؟ استاد اخلاقی داشتم که متاسفانه بنا به دلایلی از حضورشون محروم شدم، از وقتی ایشون رفتن احساس میکنم از معنویت دور شدم و مثل قبل نیستم، چیکار کنم؟ خیلی ناراحتم بابت این موضوع. درخواستم اینه میشه یک نکته ای بگین و بنده رو به کلامی زیبا مهمان کنین؟ سخت محتاج دعای خیرتون هستم🙏 التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جمله مشهور آیت الله بهجت نظر کنید که میفرمایند: «علم تو، استاد توست» رجوع شود به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت«رحمه الله»» که روی سایت هست. https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark . موفق باشید
یا محبوب! عرض سلام حضرت معشوق بر شما باد. نیمه ی شعبان این روز جلوه ی خاص معشوق و تلاوت آیه ی شریف وصال حضرت مهدی (عج) مبارک باد. استاد از درون اعماق این روزها یک سوال بر می خیزد، انسان مادّه گرا چگونه چشمش کور می شود؟ این جواب که خوب غرق می شود و دیگر نمی بیند منطقی است امّا برای مثال افرادی که در زمینه نجوم کار میکنند ابن القا را دارند که خیر اصلا ما معمولی فکر نمیکنیم و بلند پروازیم از جمله بنده که سال گذشته در این دام بودم. حال دقیقا در پی نجات دوستانم هستم در تعجبم از آنانی که به خواب می روند به وجود آمده اند و می میرند و وجود ورای مادّه را انکار میکنند. به نظر شما در این باب برای آگاه نمودن افراد باید ناقل چه سخنانی باشد؟ چنانچه: ما ز فلک برتریم وز ملک افزون تریم. التماس دعای فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید معرفت نفس، شروع خوبی باشد تا متوجه شویم وجه متعالی ما، ابعاد مجرد و ملکوتی ما میباشد که در اتصال با حضرت حق معنا پیدا میکند و غفلت از آن اتصال، موجب سرگردانی و افسردگی ما میشود. موفق باشید
با سلام: با پدر و مادری که نماز و روزه را میگیرند اما مدام به آقا و امام ناسزا می گویند و مخالف انقلاب هستند و بیشتر وقتشان را به تماشای شبکه های ماهواره ای میگذارند چه باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بدون درگیری و همراه با مهربانی از کنار چنین فضاهایی عبور کنیم به امید آنکه به نور تشیع متوجه حیلههای دشمن بشوند، باید عجله نکرد. موفق باشید
سلام: به نظر می رسد کار حجاب (روسری داشتن) را باید در ایران تمام شده دانست و از این به بعد مراقب بود که بی حجاب تر نشوند. اما افسردگی و ... که مطرح نمودید این سرخوشانی که من می بینم بعید می دانم گرد ملالتی بر خاطر شریفشان بنشیند و نیز در ادامه همه ی آنها که بدون روسری می آیند قصد تقابل با نظام را ندارند بلکه چون به مرور در جامعه عادی شده است و آنها نیز تقیدی به حجاب ندارند بدون روسری آمدند و حتی ممکن است در راهپیمایی های ۲۲ بهمن شاهد حضور بی روسریان باشیم و ای بسا صدا و سیما تصاویرشان را پخش کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این در صورتی است که کشف حجاب، نوعی همراهی با جهان استکبار در استنباط مردم نباشد. موفق باشید
سلام استاد: نظرتون در باره این مطلب چیه؟ ابتذال دین: چرا قرآن میفرماید وای به حال نمازگزاران؟ خداوند در قرآن هیچگاه نفرموده است وای به حال بیحجابان، وای به حال بینمازان، وای به حال روزهخواران، وای به حال به حج نرفتگان. اما فرموده وای به حال نمازگزاران: «واى بر نمازگزاران، کسانی که روز جزا را انكار مىكنند، واى بر نمازگزاران، کسانی که یتیمنوازی نمیکنند، واى بر نمازگزاران، کسانی که از فقرا دستگیری نمیکنند، واى بر نمازگزاران، کسانی که ریا میکنند» (ماعون / 1-6). فکر میکنید چرا خداوند این چنین نمازگزاران را نهیب زده است؟ مگر میشود کسی نماز بخواند اما مورد عتاب خداوند قرار بگیرد؟ مگر میشود کسی نماز بخواند اما روز جزا را انکار کند؟ قاعدتاً نمازگزار کسی است که روز جزا را پذیرفته است زیرا لازمۀ نماز خواندن، پذیرش دین اسلام و لازمۀ مسلمانی باور داشتن به زندگیِ پس از مرگ است؛ و لازمه باور داشتن به زندگیِ پس از مرگ اجتناب از زشتیها و رذائل اخلاقی و التزام به خوبیها و فضائل اخلاقی است. به همین خاطر خداوند میفرماید: «نماز انسان را از کار زشت و ناپسند بازميدارد» (عنکبوت / 45). حال در نظر بگیرید کسانی نماز بخوانند و در عین حال مرتکب دروغ، دغل، ظلم، ستم، اتهام ناروا، ریا، دورویی، قضاوت ناعادلانه، بیرحمی، بیعدالتی و تبعیض گردند؛ نماز بخوانند و عامل رواج فقر در جامعه باشند؛ نماز بخوانند و به مخالفان خود تهمت بزنند؛ نماز بخوانند و به زندانی خود ظلم کنند؛ نماز بخوانند و حقوق اولیه مردم را زیر پا بگذارند؛ نماز بخوانند و مکرر دروغ بگویند؛ نماز بخوانند و مسئولیتی را قبول کنند که تخصص و شایستگی آن را ندارند؛ نماز بخوانند و اصول اخلاقی را به نفع حفظ وضعیت موجود زیر پا بگذارند؛ نماز بخوانند و فقر مردم را که خود مسبب آن هستند به بیحجابی دختران حواله دهند؛ نماز بخوانند و ظالمانه بازجویی کنند؛ نماز بخوانند و مانع شکنجه نشوند؛ نماز بخوانند و کمسوادان و غیرمتخصصان را بر باسوادان و متخصصان اولویت دهند. چنین نمازگزارانی حتی اگر به زبان روز جزا را انکار نکنند در عمل منکر آن هستند. آنها نه تنها اعتقادی به روز جزا ندارند بلکه دین خدا را به ابتذال کشاندهاند زیرا با نمازخواندن خود مدعی دینداری هستند و نماد دینداری به شمار میروند اما با عملکرد خود دیگران را از دینداری بیزار میکنند. زشتی کار اینها بسیار بیشتر از کسانی است که مرتکب همین اعمال میشوند ولی نماز نمیخوانند زیرا آنها ادعای دینداری ندارند و نماد دین به شمار نمیروند. پس واى بر نمازگزاری که نمازش او را از بیعدالتی، دروغگویی، فریب و قساوت باز نمیدارد؛ وای بر نمازگزاری که عملکردش نافی روز جزاست؛ واى بر نمازگزاری که ظلم میکند؛ وای بر نمازگزاری که در مواجهه با همنوع رحم ندارد؛ وای بر نمازگزاری که تهمت بر مخالفان خود را روا میداند؛ وای بر نمازگزاری که ریاکارانه نماز میخواند؛ وای بر نمازگزاری که در جایگاهی مینشیند که شایستگی آن را ندارد؛ و در یک کلام وای بر نمازگزاری که دین خدا را به ابتذال کشانده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سخن درستی است. آری! شأن انسانی که مفتخر به نیایش با پروردگار عالم شده، آن است که نمونهای باشد برای سایر انسانها، نه آنکه نماز او و عباداتش عاملی گردد مثل تنگنظریها و دنیاپرستیها. به گفته جناب مولوی: «گر تو قرآن بدین نمط خوانی/ ببرى رونق مسلمانى» ۲. البته اگر فرمود: «ویلٌ للمصلّین» چون موضوع، موضوع مصلّین و نمازگزاران بوده، نه اینکه بخواهد مثلاً روزهخواران را تبرئه کند. موفق باشید
سلام استاد بزرگ آقای طاهر زاده: پس از ۴۴ سال که از وقوع انقلاب در ایران می گذرد وجود نابسامانی های بسیار در ابعاد مختلف این سئوال را در ذهن می آورد که چرا این انقلاب با آن پشتوانه عظیم مردمی، نتوانست انتظارات شهروندان را برآورده سازد و ایجاد شکوهمندش را به بقایی پرعظمت پیوند بزند؟! می دانیم که انقلاب کبیر فرانسه که از انقلاب های مادر تاریخ، محسوب می شود توانست تحولات گسترده ای را در سطح فرانسه و اروپا به وجود آورد و حکومت سلطنتی را پس از فراز و نشیب های بسیار به نظام دمکراتیک و ایجاد لائیسیته، سوق دهد تا جایی که توسعه این کشور و حتی اروپا اکنون محصول دگرگونی های آن انقلاب است. انقلاب مشروطیت و تلاش های بعدی آن در ایران نیز می توانست منتج به چنین نتیجه ای شود و از جمله تلاش هایی مانند نهضت ملی، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی، اصلاحات و... آن انقلاب منحرف شده و ناکام را به ریل اصلی خود بازگرداند. اما انگار تحولات هم در کشور ما جهان سومی است و با آزمون و خطا و شکست و پیروزی های مکرر و عدم ثبات و نتیجه گیری، همراه است و به جای صعود به قله های هدف، ما را گرفتار مار و پله های اصلاحی کرده به طوری که با مجموعه ای از تلاش ها بر پلکان آرزوها چند گامی صعود می کنیم و از مار ناامیدی ها و شکست ها حتی بیش از صعود قبلی مان سقوط می نماییم. دست کم اکنون این تجربه تاریخی را چون چراغی در دست داریم مراقب باشیم دوباره ترس امام زادگی، ما را به ورطه شاهزادگی نکشاند و به عقب باز نگردیم و در عصر گسترش و استیلای هوش مصنوعی، خود را گرفتار قدرت پرستان تاریخ گذشته نکنیم و با هشیاری و نظام مندی به سمت هدف های روشن و آزموده شده، پیش برویم در این مسیر حتی آن ها که آرمان اصلاحی در سر دارند اگر نتوانند خود را از بند عنکبوت باورها و تجربه های شکست خورده، رها کنند و از اسارت کلیشه ها و تعلقات فرسوده خود را برهانند هیچ تفاوتی با واپسگرایان نشان دار نخواهند داشت و تاریخ و افکار عمومی داوری واحدی در باره آن ها خواهد داشت. مراقب باشیم که علاقه مندی های گذشته ما را از نگاه به افق های بلند فردا و گام نهادن در مسیر آن غافل نکند و باور کنیم با شاخص های جهان سومی، نخواهیم توانست به قلمرو جهان اول گام نهیم. انگار حضرتعالی هم در توهم بزرگی به سر میبرید و از بی عدالتی و تبعیض بی خبرید یا زبان لال خودتان را به خواب زده اید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین نکات، اخیراً عرایضی شد. فکر میکنم با دنبالکردن آن نکات بتوانیم نسبت به موقعیتی که در آن هستیم فکر کنیم و متوجه باشیم چه آیندهای در دل همین مشکلات در پیش داریم. https://eitaa.com/matalebevijeh/12933 و https://eitaa.com/matalebevijeh/12934 موفق باشید
سلام علیکم: شما فرمودید که با انجام توبهی واقعی صُوَر برزخی و قیامتیِ حرام یا قبیح نیست میشود و میدانیم نیست شدن برابر است با عدم و همچنین میدانیم عدم تنها یک مفهوم انتزاعی است و حقیقت خارجی ندارد. این چگونه قابل جمع است؟ «باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینجا «عدم»، به معنای آن است که چیزی از آن اعمال به اصطلاح گناهآلود در صحنه نیست. موفق باشید» سلام علیکم با توجه به فرمایش شما یعنی این صور از مرتبهی وجودی انسان خارج میشود به گونهای که دیگر برای انسان قابل درک نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زیرا درجه وجودی انسان شدت مییابد و در این درجه برتر که با توبه پیش آمده است، آثار آن نوع اعمال، دیگر در میان نیست. موفق باشید
با سلام: با توجه به آیه «ان الدار آلاخره لهی الحیوان» آیا میتوان گفت که آنچه در خواب میبینم، هم مانند قیامت سراسر حیات است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در هر حال صورت ذهنیه دارای نوعی تجرد است و به همان دلیل که مجرد میباشد، حیات خاص خود را دارد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: در تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) فرمودید که: «ممکن الوجود قبل از بوجود آمدن، بصورت علمی، در علم خداوند بوده است.» سوالم این است که: این صورت علمی همان اعیان ثابتع میباشد؟ با تشکر از الطاف استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن الوجود در ذات خود تنها و تنها «امکان» است و امکان یعنی نبودنی که میتواند بوجود آید. در حالی که انسان در مقام عین ثابتهاش از قبل، وجود دارد به همان معنایی که عهد اَلست متذکر آن است هرچند به صورت دنیایی در نیامده. در مورد امکانِ ذاتی که بحثی است فلسفی؛ میتوانید به کتاب «بدایۀ الحکمه» از علامه طباطبایی رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: ضمن عرض خسته نباشید و خدا قوت استاد عزیز بنده در مورد استاد داوری اردکانی دچار حیرت شدم از طرفی ایشون منتقد فرهنگ و تمدن غرب هستند ولی از طرفی با سیاستمداران غرب زده کشورمان رابطه بسیار خوبی دارند و گاها از غرب زده ها تمجید هم می کنند. مثلا در سایت صدانت دیدم ایشان در تمجید از محمد خاتمی می گویند خاتمی وقتی از آزادی سخن می گوید می داند از چه حرف می زند در حالی که بستر و آبشخور امثال خاتمی ها تفکر مفتضح غربی است. یا در پیام تسلیت خود در مورد فوت آقای محمد جواد طباطبایی این پیام را نوشتند: متن کامل پیام رضا داوری اردکانی به این شرح است. هوالباقی؛ مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد درگذشت استاد سیدجواد طباطبایی ماتمی بزرگ برای علم و اندیشه تاریخی و سیاسی ایران است. دانایی با مرگ سخت نمیگیرد، اما مرگ کسی که در دیار نه چندان قدردان دانایی و نظر، دهها سال همواره انیس مطالعه و تحقیق و تأمل بوده و درک و فهمی تازه از تاریخ و سیاست آورده است، حادثهای کوچک نیست. طباطبایی دانشمند و صاحبنظری ممتاز بود و اگر گاهی تلخی و تندی در زبانش میبینیم من آن را بر غیرتی که نسبت به دانایی و تفکر داشت حمل میکنم. بی تردید او تأثیرگذارترین محقق معاصر در علم و فلسفه سیاسی ایران معاصر بود و آثار خوبی نوشت که ماندگار خواهد بود. این ماتم را به خانواده و بازماندگان و دوستان و همکاران و شاگردان ایشان تسلیت می گویم و از خدای بزرگ برای درگذشته گرامی طلب رحمت میکنم. رضا داوری اردکانی ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ گاها بین سیاست ورزی و رفتارها ایشان بین گفته هایشان فاصله زیادی دیده می شود و این قضاوت در مورد ایشان را بسیار سخت می کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً باید آقای دکتر داوری را همینطور ببینیم که به نظر بنده، فراسوی این نوع تقسیمبندیها قرار دارند آنهم از زاویه دیدی که خود ایشان به موضوعات مینگرند. با اینکه بنا نداشتم نامه جناب آقای دکتر داوری را که برای بنده نوشتند؛ عرض کنم ولی با توجه به سؤال شما، لازم بود برای هرچه همهجانبهدیدنِ آقای دکتر داوری، نامهای که ایشان به مناسبت سال نو ارسال فرمودند را خدمتتان تقدیم کنم:
خدمت استاد معظم حضرت آقای طاهرزاده سلام عرض میکنم.
امروزهم مثل بسیاری از روزها به یاد جنابعالی افتادم و لازم دانستم به مناسبت پیشامد نوروز ارادت خود را اظهار کنم و تبریک بگویم.
مدتی پیش قرار بود نامه یا یادداشتی برای من بیاورند و من تا امروز منتظر دریافت آن نامه بودم اما وقتی در اوراق و کاغذهای خود دنبال چیزی میگشتم در لابلای اوراق نوشتههای خود، چشمم به نوشتهای افتاد که از من نبود اما در باب نوشتههای من بود. نمیدانم که چه سهوی بوده است نوشتهای گرامی خطاب به مرا در پوشه نوشتههای من قرار دهند و آن نوشته از نظر من دور بماند؟ آن نوشته نه امضا دارد و نه تاریخ اما چون کلمه به کلمه و سطر به سطر آن بوی دانایی و خردمندی میدهد حدس قریب به یقینم این است که نوشته جنابعالی یا املا شما به شاگردانتان باشد.
چنانکه میدانید از چهل سال پیش گروهی بودهاند که در پشت سپر آزادی خواهی به من ناسزا میگفتند و من به آنها میگفتم شما به گوینده کاری نداشته باشید و اگر میتوانید گفته مرا نقد کنید ولی آنان میپنداشته اند که برای حفظ اخلاق و رسیدن به آزادی باید حریف خویش را با تهمت یا ناسزا و بد نام کردن از میدان به در کرد تا راه آزادی باز شود، آنها پی درک و بحث نبودند و آب را گلآلود میکردند.
نوشتهای که یافتم و از یافتنش بسیار خوشحال شدم (و هنوز به یقین نمیدانم نوشته کیست) پر از نکته و درس است و صاحبش از فلسفه جدید و قدیم و حکمت ایران و اسلام و از علوم کلام و شریعت آگاهی عمیق دارد هر چه فکر میکنم جز شما کسی را نمی شناسم که این مایه از خرد و حکمت و دانایی را جمع کرده باشد به همین جهت به یاد شما افتادم و مخصوصا به یاد آوردم که از شما در علم و عمل درسها آموختهام. هرچند که نتوانسته ام از همه آن درسها بهره کافی ببرم. در این نامه با نظر دقیق به مشکلات بعضی نوشتههای من اشاره شده است. این فهم و دقت نظر و دانش را در کسی جز جنابعالی جمع نمیدانم. سخن مرا حمل بر تعارف به افکار مهم و فهم دیگران نفرمایید. دیگران هم در حوزه فهم و نظر خود شاید دقت داشته باشند اما درک زمان مطلب دیگری است. شما صاحب نظری هستید که درد فهم و ارتباطش با دین و زندگی و عمل دارید. از خواندنِ نوشته بهرهها بردم و درس آموختم. نقد عالمانه قسمتی است که جامعه و کشور ما از آن محروم است و من بسیار خوش وقتم که صاحب نظری بزرگ چون شما نارساییهای فکر مرا تذکر دهد.
سال نو را تبریک میگویم و برای وجود عزیزتان سلامت و آرامش خاطر و توفیقهای بیشتر از خداوند جلَّت عظمته مسئلت دارم
ارادتمند رضا داوری اردکانی
و در مورد آخرین نگاه ایشان به انقلاب اسلامی، خوب است که به سؤال و جواب شماره ۳۱۷۸۲ رجوع فرمایید. موفق باشید