«اینکه ما نمیتوانیم در امورمان منظم باشیم، بخاطر عدم التزام به نظم یا بیتعهدی نیست، بلکه یک مناسباتی جاری است که این مناسبات، اجازه درست و به موقع انجام دادن امور را به ما نمیدهد. اینکه مرحوم امام آنقدر منظم بودند چون در یک عالمی تنفس میکند و یک افقی از آن عالم را چشیده که میتواند منظم باشد، حال اگر ما این را کنار بگذاریم و بگوییم آدمیان هم باید این نظم را داشته باشند، این انتظار ما، آدمیان را در بن بست قرار میدهد. با این کار آدمیان در جایی قرار میگیرند که مایوس میشوند و دائم بر سر خود میزنند و به نتیجهای نمیرسند.» سلام استاد عزیز: ولادت امام رضا را خدمت شما تبریک عرض میکنم. استاد عزیز این متن در یکی از کانالهای مرتبط با شاگردان و اطرافیان حضرت عالی درج شده به این مناسبت خواستم از شما راهنمایی بگیرم: با درک این حقیقت که قوت شخصیت امام خمینی (ره) موجب شد که ایشان نظم، زهد و جدیت و توکل ویژه خود را داشته باشند و تمنای داشتن این اوصاف با همان شدت برای افرادی که از نظر معارف و شدت وجودی به شدت پایینترند، تمنایی نشدنی و مایوس کننده است آیا این تبیین مجوز بینظمی حاد و آزاردهنده در طیف بچههای انقلابی است؟ در جزئیترین مثالها: حضرتعالی در طی ۳۰-۴۰ سال برگزاری جلسات با کمترین بینظمی و بسیار به موقع و همراه با متن مورد نظر جلسات را برگزار میکنید اما در دایره شاگردان و اطرافیان و همین افرادی که دم از ساختن آینده انقلاب اسلامی میزنند، اکثر جلسات با تاخیرهای زیاد برگزار میشه و گاه مخاطبان همراهانی که منتظر همراهی و شرکت در جلسات هستند را آزارده میکنه آیا واقعا حق همین است و این افراد با چنین تبیینهایی که در ابتدای پرسش نقل شد حق دارند وقت و شخصیت طرف مقابل را نادیده بگیرند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال حضرت حق به اعتبار وحدت ذاتی و یگانگی که بین ذات و صفاتشان هست، عین نظماند و هر اندازه ما در نسبت با شرایطی که در اطراف خود داریم؛ رابطه توحیدی برقرار کنیم به نور وحدتی که در اثر نور توحید پیش میآید، نوعی یگانگی با کثرات اطراف برقرار میکنیم و گرفتار افراط و تفریط و بینظمی نمیشویم و در نتیجه میتوانیم هرچیزی را در جای خود قرار دهیم و از این جهت نظم حقیقی نه نظم تصنعی و ساختگی در زندگی ما ریشه در توحید انسان دارد. موفق باشید
با سلام: شما در تعریف اسم عرفانی میفرمایید: اسم یعنی ذات به صفت خاص. سوال: شما در جایی الله را اسم حساب می کنید و در جایی دیگر آن را ذات حساب میکنید. این دو با هم چگونه قابل جمع است.؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: «الله» به معنای خدایی که رزّاق و علیم و سمیع است، همان اسمِ جامعی است که جامع همه اسماء است. میماند که ممکن است در سوره توحید منظور از «الله»، نظر به حضرت احد باشد. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: بنده سالیانی است مطالعاتی از کتابهای امام خمینی و ابن عربی و علامه حسن زاده آملی و شیخ پهلوانی و شاگردانشان، کتابها و تفسیر ارزشمند علامه طباطبایی عزیز را انجام داده ام وهمواره سعی بر ترک گناه با چله ها و زیارت عاشورا و انجام کارهایی که این اساتید گرامی فرمودند، البته که در هیاهوی دنیا و مشغولیات نیز گرفتاربودم و توفیق چندانی حاصل نشد، اما روزی در ۳ محرم درروضه امام حسین که بودم و در حالت توجه به امام و گریه بودم ناگهان دیدم ذهنم از همه افکار پاک شد و خالی شد و انگار به خدا نزدیک تر شدم و نیرویم قویتر شد بعد از روضه که به خانه آمدم همین حال را داشتم اگر اراده میکردم به جیزی فکر میکردم و اگرنمیخواستم آن را از ذهنم خارج میکردم و شب که خوابیدم فردای آن روز آن حالت رفته بود ولبگی وقتی که مطالعه میکردم یا قدگرآن میخواندم یا به جیزی فکر میکردم دوباره آن حال میشدم ولی به مرور زمان وغوطه ورشدن در دنیا آن حالت خیلی ضعیف شده و نیست، میخواستم بدانم آن چه حالی بود. لطفا برایم شرح دهید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه بوده، امری نبوده که باید میمانده و یا باید با آن بهسر میبردید. مهم همان حضور توحیدی است که به لطف الهی سراغ انسان میآید و انسان نسبتی خاص با خدا و با خود و با دیگران پیدا میکند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: مدتی است که از صحبت های شما استفاده می کنم، حس می کنم هم در نگرش خودم نسبت به دنیا هم مقدار اندکی هم در عمل تغییر کرده ام، اما گاهی فکر می کنم شیوه استفاده ام از بحث ها درست نیست و مثلا قسمت هایی رو فراموش می کنم و یا خیلی از مطالبی که فهمیدم و پذیرفتم عمل نمی کنم. مراجعه ما به این درس ها و بحث ها چطور باید باشد، آیا صرف گوش کردن مطالب و اندکی تأمل روی آن کافی است؟ یک ترسی هم دارم از اینکه این دانسته های عمل نکرده اثر عکس نداشته باشند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور خوب است. إن شاءالله به مرور که مبانی توحیدی انسان قوت میگیرد، انعکاس آن در گفتار و رفتار انسان بیشتر میشود. موفق باشید
با سلام: آیا در وسوسه ای که توسط انسان نیست و صرفا جنبه درونی دارد، آیا ما معلوم بالذات و معلوم بالعرض داریم.؟ اگر جواب مثبت است. لطفا توضیح دهید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: وسوسههایی که از طریق خیال پیش میآید مربوط به توهّمات ما میباشد و انسان را در ناکجاآبادها پرت میکند و معلوم بالذاتبودنِ آنها بدین معنا است که از طریق حسّ به ما نرسیده، نه آنکه قابل اعتنا و اعتبار باشد. موفق باشید
با سلام و عرض تسلیت ایام شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام: سوالم درباره تحلیل فلسفی زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی علیهالسلام است. آقایان حکما میفرمایند وقتی نفس به فعلیت کامل خود رسید نیازی به بدن ندارد و در سیر مرگ طبیعی بدن را ترک گفته، بازگشت او به آن بدن امکان نخواهد داشت. چون قوهای در کار نیست تا با تعلق به بدن بخواهد به فعلیت در آید. در قیامت بدن به تناسب آن نشئه از حیات برای روح خلق میشود. در این هم مشکلی نیست. اما در این دنیا چطور معجزه آن حضرت قابل تحلیل است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: زندهکردن مردگان توسط حضرت عیسی «علیهالسلام» به عنوان معجزه آن حضرت، غیر از رجعتی است که جهت به فعلیترساندنِ قوههایی است که هنوز توسط شخص رجعتکننده به فعلیت نرسیده، بلکه با معجزه آن حضرت، انسانِ رحلتکرده زنده میشود تا حضور آن فرد به قدرت معجزه نشان داده شود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: برای خواندن و فهم کردن سیر تفکر غرب؛ بنده انشاءالله میخواهم یک دوره فلسفه غرب را به صورت کامل اما خودخوان بگذرانم. به دنبال یک استاد یا مسیر درستی هستم که این کار را شروع کنم و پیش بروم انشاءالله. در فلسفه و عرفان اسلامی چند وقتی ست با استادی همراه شدم و از بدایه شروع کردیم. چون دغدغه نهایی ام این است که گامی در جهت تمدن سازی نوین اسلامی که از رهگذر اسلامی شدن علوم انسانی میگذرد بردارم ان شاءالله. آثار و مباحث شما را نیز دنبال میکنم؛ اما برای فهم فلسفه غرب و دال مرکزی تفکر آن، که از یونان باستان تا به امروز امتداد یافته؛ نیاز به راه نمایی استادی در ابتدای مسیر دارم و مشورت شما میتواند راه را بنماید. انشاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر با جزوات «تاریخ فلسفه غرب» که روی سایت هست، شروع فرمایید شروعِ خوبی باشد. موفق باشید
سلام استاد: الان در تعطیلات هستیم و من هم به عنوان یک دانش آموز باید بنشینم و کار های عقب افتاده ام را انجام دهم اما نمیدونم چرا نمیشه، اصلا هیچ کنترلی بر روی خودم ندارم. دارم اذیت میشم، ... اینجاس که میگم هیچ وقت هیچ چیز نمیشه. این که من بیام و برنامه بریزم و بگم حالا میخوام این کارها رو انجام بدم، شدنی نیست. پس کی میشود؟ شما گفتید باید سعی کنم در بودنم، بشوم. اما، نمی دانم! ... چه شده است ای دل. باز آمده ای ای هوش، عقل را معنا کرده ای. هر دم با عف خودت عفافی بزرگ بر گردنم انداخته ای. کجا رفته روزهای بیداری، روزهایی که ملک لایبلی شده بود مسکنم. سکنی میگزیدم در بیداری و لحضه ای نمی گذاشتم خوابم ببرد. میرقصیدم و میرقصاندم برای ستاره های آسمان، شهدا چه خوب قطب من بودند به وقت اشک آمدنم، به وقت آه و سوز... یاد گرفتم از آوینی عقل معاش میگوید که شب هنگامِ خفتن است، اما عشق میگوید که بیدار باش… و من برای آنها زحمت نمی کشیدم بلکه پیش می آمد. یک لحظه باید نظری و توسلی به حاج قاسم میکردم. یک لحظه به سروران دیگری ... آه ... چه سخت میگذرد بی آن ها. مریضم و درمانده ام در تیک تاک ساعت. برای این که از یاد نبرم چوب خطش را هک کردم بر روی دیوار، الان قریب به سال های نوری است که من در این قوطی بتونی هستم. دیوار یادهایم دیگر جا ندارد! (بغض یعنی خنده های ساختگی ، شکنجه بشی از طرف من، تو مبادا آخ بگی. همه منتظر اینن که یجایی گاف بدی) سوار بر این کلمات شدم و به عنوان این که دارم به بالا میرم اما در جهان موازی ام و در حققیت دارم به پایین چاهی بی پایان و ژرف ناک سقوط میکنم،... یاد روزهای فخر و عصمت را ... حضرت عجل مجالی ده! تازه راه رفتنم را یاد گرفته ام اما دریغا که زمان رفتن است. نه توسط پا های خودم و جاده های زمین... بلکه توسط بال هایی که یافتم در روزهای فخر و عصمت... چون رهبر من علی است و او هم راه های آسمان را بهتر از راه های زمینی میشناسد... اما من میسوز که دیر رسیدم و تک بالی بهم نرسید. آیا میشود با یک بال به از لای میله های زندان به آسمان تاخت؟ حضرت عجل مجالی ده!
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه!! باید در عین برنامهریزی برای اوقات خود، چندان هم به خود سخت نگرفت. پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» مطالعه شود. موفق باشید
سلام: دلم میخواد که یک عمر برم و برم و فقط طی مسافت کنم، نوری را فتح کنم که از دل این عقیق سرخ کربلا به بیرون میتابد. به شدن ها فکر کنم در وقتی که بودم و بعد عمری خستگی، که فکر نمیکنم حالا حالا ها پیدایش شود. مرگ چه زود و چه دیر به سراغم آید و بگویم: وقتی برگشتی و اسم از دریا بگو... از سختی های راه بگو... چی آخر این جاده بود... وقتی برگشتی و اسم از فردا بگو... از دشت پروانه ها بگو... یک عمر یاد داشتم را بیندازم در دَله ی آتش تا بلکه از سرمای روزگار آتشم خاموش نشود و سرد نشود. ای پسر پیغمر خطاب به من میگویم که پیغمر تو کیست؟! چیست؟ ای پیامر به تو میگویم که به همان که تو را آفرید بگو که من را هم آفرینَش کند، وگر که نه شکسته شود شیشه ی موج های آفرینش من! « سحری چو شاه خوبان به وثاق ما درآمد / به مثال ساقیان او به سبو و ساغر آمد / نه سبوی او بدیدم نه ز ساغرش چشیدم / که هزار موج باده به دماغ من برآمد / بگشاد این دماغم پر و بال بینهایت / که به آفتاب ماند که به ماه و اختر آمد / به مبارکی و شادی چو جمال او بدیدم / ز جمال او دو دیده ز دو کون برتر آمد» دشت مون با یه اراده سوخت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت آن است که برای نزدیکشدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرمشدن را فرا میگیرد. بعضیها حادثهای را پشت سر میگذراند، بعضیها مرضی کشنده را؛ بعضیها درد فراق میکشند، بعضیها درد از دست دادن مال. همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر میگذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم میآورند برای نرمکردن سختیهای قلب. بعضیهایمان حکمت این بلایا را درک میکنیم و نرم میشویم، بعضیهایمان اما افسوس که سختتر از پیش میشویم. موفق باشید
با سلام و درود خدمت استاد عزیز: چنانچه در بین کاندیداها فرد صالح وجود داشته باشد ولی احتمال رای آوری فرد نالایق بالا باشد می توان در این شرایط بین بد و بدتر انتخاب بد رو انجام بدیم. لطفا نظر اسلام رو در این مورد توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث حساسی است. آری! اگر رقیب آن فرد صالح، فردی است که صالح نیست و فردی که ما اصلح میدانیم امکانِ رأی نیاوردنش زیاد است؛ معلوم است که برای دفع غیر صالح، به فرد صالح رأی میدهیم. ولی باید در این مورد با دقت و مشورت به چنین نتیجهای رسید. موفق باشید
سلام: بنده سعی میکنم به اختصار مشکلات خودم را بیان کنم ان شاء الله برنامه متناسب ارائه شود. ۱. بنده حدود ۵ سالی هست که درگیر رذیله اخلاقی حسادت هستم و خودم رو مقایسه میکنم. البته الان خیلی بهتر شده با صوت استاد شجاعی و استاد پناهیان و.... ولی هنوز فکر میکنم ریشه کن نشده است. ۲. من وقتی کسی کنارم کاری انجام میده ذهنم درگیر میشه و این مشکل قبلا خیلی شدید بود و انگار اصلا از خودم بیرون میومدم و ذهنم درگیر شخص کناری میشد و تو نماز هم این مشکل مضاعف بود در حال حاضر با اینکه بهتر شدم ولی هنوز بعضی وقتها این مشکل سراغ من میاد راه حل اصلی و ریشه کن شدن این مشکل کجاست؟ ۳. من ازدواج کردم و احساس میکنم وسواس دارم. وسواس فکری مثلا با خودم میگم نکنه عقد ازدواج مون باطل باشه و... امثال این فکرها. و همسرم رو مقایسه میکنم و در نتیجه سردی پیش میاد و به همسرم توجه نمیکنم. چجوری باید عشق الهی رو تو زندگی مون جریان بدیم؟ چجوری از این مقایسه رها بشیم؟ ۴. بعضی وقتها فکر اینکه الان سن من گذشته و نمیتونم تغییر کنم من رو اذیت میده و دنبالش تنبلی میاد. احساس میکنم در تغییر کردن خیلی کند هستم و اراده محکمی ندارم. ۵. با وجود گناهانی در گذشته هنوز حس توبه واقعی در من شکل نگرفته برای توبه واقعی باید چیکار کنم؟ ۶. بعضی اوقات حس بدبینی نسبت به خدا و وجود حضرات معصومین در من میاد و نمیدونم از کجا میاد و نمیتونم کنترلش کنم و سخته و این بدبینی من چحوری حل میشه؟ ۷. دنبال همین بدبینی نسبت به خدا و اهل بیت شبهات زیادی در ذهن من میاد از جمله موارد نقضی که ذهنم خیال میکنه و میگه اگر خدا و اهل بیت تو رو دوست داشتن اینجوری نمیشد و... با اینکه میدونم من خیلی خراب کردم و اهل طاعت و بندگی نبودم و این فکرا سراغم میاد. از موفقیت بقیه در لحظه اول که میشنوم شاد نمیشم و ناراحت میشم و بعدش به خودم تلنگر میزنم که چرا اینجروی هستی و بعدش کم کم برطرف میشه. چجوری این حس رو باید درست کرد؟ همش با خودم میگم چرا نباید از پیشرفت بقیه خوشحال بشم؟ ۸. بعضی اوقات حس پوچی سراغ من میاد که این درس که میخونم به چه کاری میاد. ۹. چیکار کنم محبت خدا و اهل بیت و آقا امیرالمومنین در وجودم زیاد بشه؟ ۱۰. میخوام خودم رو بشناسم که اصلا من کی هستم و خود شناسی داشته باشم. ۱۱. مدت زیادی شاید ۳ سال کم وبیش درگیر نگاه حرام و نامحرم بوده ام چجوری ترک و توبه کنم؟ ۱۲. بهترین راه توسل به اهل بیت چیه؟ چرا سیمم وصل نمیشه (یکم اراده ضعیف دارم البته) خلاصه که خیلی دوست دارم سرم تو زندگی خودم باشه نه اینکه مثل یک دیده بان زندگی بقیه رو سرک بکشم و مقایسه کنم.. خیلی دوست دارم معرفت خدا و اهل بیت رو بدست بیارم و نماز خوب داشته باشم، نماز با توجه، اهل یقیین و توکل به خدا باشم. راه تقویت صفات حسنه و خوب در وجود آدمی چیست؟ برای اینکه محبت خدا و اهل بیت در وجودم زیاد بشه چیکار کنم ان شاء الله به امید خدا با برنامه شما این مشکلات حل بشود. البته اجمالا یقیین دارم که آنچه پیش می آید خیر است ان شاء الله استاد محترم: لطفا برنامه کامل بدهید و بدانید که من پای کار هستم و این برنامه را انجام میدهم و تشنه تغییر هستم چراکه اگر غیر این بود این عریضه را نمینوشتم و وقت شما را نمیگرفتم. خیلی ممنونم تشکر خدا خیرتان بدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حُسنِ آگاهی از این ضعفها حکایت از آن دارد که به لطف خدا، طلبِ عبور از آنها در شما پیش آمده و درمانِ همه آنها ورود به ایمان حضوری است که ابتدا با مباحث «معرفت نفس» و صوتهای آن که روی سایت هست شروع بفرمایید و با تدبّر در قرآن راه را ادامه دهید. در ارتباط با سورههای زمر و عنکبوت و روم و آلعمران از طریق صوت آن سور که روی سایت هست. موفق باشید
سلام: وقتتون بخیر، خدا قوت آیا نصب آینه های قدی در منزل نهی شده و آیا اثر ماورایی داره؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم اشکال داشته باشد. شاید حُسناش آن میباشد که انسان جهت خروج از خانه با ظاهری آراسته باشد ولی نه آنکه بیش از حدّ وسواس درظاهر باشد. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: عبادتی که تمام فکر و حواس من جلب و معطوف به ادای صحیح حروف یا محسابه رکعاتش هست را نمیتونم بپذیرم. اگر نسبت به ظواهر نماز کم اهمیت بشم، نماز باطله. اگر نسبت به ظواهرش اهمیت قائل باشم، چطور انتظار داشته باشم که از چنین عبادتی افق و دریچه جدیدی به روی من باز شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در عین رعایت صحیح کلمات، بدون وسواس، به معانی و فوق معانیِ آن کلمات که همان حضور در محضر حق است نایل شد ، به حکم «اقم الصلواة لذکری». موفق باشید
با سلام: بر اساس آنچه که در پاسخ ۳۷۵۴۹ دادید. آیا با عدالت خدا سازگار است که آن طفل بدون امتحان در دنیا به مقامات معنوی برسد و به بهشت برود ؟! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به عین ثابته آن طفل، آنچه در جان خود او و در اراده اولیه او هست، او را جلو میبرند. موفق باشید
با سلام: اگر حقیقت انسان مدرکات اوست. چه عیبی دارد با مدرکات خودش باشد. اگر مطالب بالا درست است خیال پردازی و خیال بافی چه عیبی دارد چون انسان با خودش روبروست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مدرکاتی که با فطرت و با حقایق مربوط به وحی الهی منطبق باشند، موجب درخشش انسان در نزد خود و در ابدیت میشوند. موفق باشید
سلام: از جایی که دنیای امروز دنیایست که نیست انگاری و ندانم کاری در آن مثل یک ماهی هستش که اگه اون رو در بیارن میمیره. و در آوردن هم با درک اون هست. منم بی منظور شروع میکنم. کورم و کر، برای رسیدن به نور و بیرون آمدن از اون پرده ای که همه رو تار نشون میده، نمیدونم ... « پرده نشین / این قافله از صُبح ازل سوی تو رانند / تا شام اَبد نیز بسوی تو روانند / سرگشته و حیران هَمه در عشق تو غرقند / دل سوخته هر ناحیه بی تاب و توانند / بُگشای نقاب از رُخ و بنمای جَمالت / تا فاش شود آنچه هَمه در پی آنند / ای پَرده نشین دَر پی دیدار رُخ تو / جانها هَمه دل باخته، دلها نگرانند / در میکده رندان همه در یاد تو مستند / با ذکر تو در بُتکده ها پَرسه زنانند / ای دوست دل سوخته ام را تو هدف گیر / مژگان تو و اَبروی تو تیر و کمانند» تفکر تاریخی هر چی هست من نمیدونم فقط یادم هست اربعین رو و نشستن در زیر گنبد اباعبدالله الحسین و بطور باور نکردنی صیغل دادن همونی که من کلی براش تلاش کردم که بهش برسم و نگهش دارم « گواه دل / سٰاغر از دست ظریف تو گُناهی نبود / جُز سر کوی تو ای دوست! پناهی نبود / درِ اُمّید ز هر سوی به رویم بسته است / جُز در میکده، اُمّید به راهی نبود / آنکه از بادۀ عشق تو لبی تازه نمود / ملک هستی بر چشمش پرِ کاهی نبود / گر تو در حلقۀ رندان نظری ننمایی / به نگاهت، که در آن حلقه نگاهی نبود / جان فدای صنم باده فروشی که بَرَش / هستی و نیستی و بنده و شاهی نبود / نظری کُن که نباشد چو تو صاحبنظری / به مریضی که دَر او جُز غم و آهی نبود / عاشقم عاشق دلسوخته از دوری یار/ در کفم جُز دل افسرده گواهی نبود» خدایا شروع میشوی تو و شسته میشود از دریای حکمتت کدری ها و زلال خودت را به من می بخشی، دیگر تحمل ندارم که به روی خودم نیاورم که تویی خودم و در آغوشت بیابم آنی را که دنبالش میگشتم «آتش عشق / کیست کآشفتۀ آن زلف چلیپٰا نشود؟! / دیده ای نیست که بیند تو و شیدا نشود / ناز کن ناز، که دلها هَمه در بند تواَند / غمزه کُن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود / رُخ نما تا هَمه خوبان خجل از خویش شوند / گر کشی پَرده ز رُخ کیست که رُسوا نشود / آتش عشق بیفزا، غمِ دل افزون کُن / این دل غمزده نتوان که غم افزا نشود / چٰاره ای نیست به جُز سوختن از آتش عشق / آتشی ده که بیفتد به دل و پا نشود / ذرّه ای نیست که از لُطف تو هامون نبود / قطره ای نیست که از مهر تو دریا نشود / سر به خاک سر کوی تو نهد جٰان، ای دوست / جان چه باشد که فدای رُخ زیبا نشود» آه ... « عطر یار / ما ندانیم که دلبستۀ اوئیم هَمه / مست و سَرگشتۀ آن روی نکوئیم همه / فارغ از هر دو جهٰانیم و ندانیم که ما / دَر پی غمزه او بادیه پوئیم هَمه / ساکنان دَر میخانۀ عشقیم مُدام / از ازل مَست از آن طرفه سبوئیم هَمه / هَرچه بوئیم ز گلزار گلستان وی است / عطر یار است که بوئیده و بوئیم هَمه / جُز رُخ یار جمٰالی و جمیلی نبود / در غم اوست که در گفت و مگوئیم هَمه / خود ندانیم که سرگشته و حیران همگی / پی آنیم که خود روی بروئیم هَمه» جهان امروز به نهوه ای شده است که عصاره و شاخصی را از آن میخواهیم و میخواهم. اما چجوری «خود» رو که دریاییست از پیشرفت ها و بینش ها رو هر روز جلوی پنجره ندانم کاری ها میبینم و بدون سلام علیک از کنارش میگذرم. ای دل راهم دهید!! قول میدهم بدون حجاب بیایم در دل افاق تاریخ!! تفکر تاریخی در یاب من را!! « تشنۀ پاسُخ / ای دوست هر آنچه هست نور رُخ تو است / فریادرس دل، نظر فرّخ تو اَست / طی شد شب هجر (قدر) و مطلع فجر نشد / یارا! دل مُرده تشنۀ پاسخ تو است» « ایمان / آنرا که زمین و آسمٰانش جا نیست / بر عرش برین و کُرسیش مأوا نیست / اندر دل عاشقش بگنجد ای دوست / ایمانست این و غیر از این معنا نیست» بخدا که همین است و بست!! و مگر جز عاشقان را راهی ست به سوی حقیقت. « عشق / آن دل که بیاد تو نباشد دل نیست / قلبی که بعشقت نطپد جُز گِل نیست / آن کس که ندارد بسر کوی تو راه / از زندگی بی ثمرش حٰاصِل نیست» آمداه ام با قلبی آکنده از زشتی ها و بدی ها، ببخش مرا که سابقه ام همچون شمر کربلاست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به شهداء بخصوص به شهید حاج قاسم سلیمانی نظر کرد. عرایضی تحت عنوان «شهید حاج قاسم سلیمانی؛ سری از اسرار تاریخی ما»https://lobolmizan.ir/leaflet/1121?mark=%D8%AD%D8%A7%D8%AC%20%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85 شده است. امید است که افقی نسبت به آنچه به میان آوردید، برایمان بگشاید. موفق باشید
سلام استاد: من دوست دارم تمام اعضا و جوارح و فکر و کارام همه چیزم درکل، اصل وجودم. همه ی کارام به دستور و اذن خدا باشه. یعنی هیچگونه اختیاری از خودم نداشته باشم و خدا از پشت پرده، با بدن من هر طور میخاد رفتار کنه، و در این بدن من بُروز کنه. ذکری هست که با گفتن مداوم این ذکر این درخواست رو از خدا بکنیم و به اجابت برسه. یعنی مثلا کلا اختیار دست من، دست خدا باشه. حرکتم. تمام افعالم. آیا ذکر لاحول و لاقوه الا بالله، با رعایت تقوا. من رو به این مقصد مورد نظر میرسونه؟ نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً آن ذکر، با روح توحیدی خاصی که دارد کارساز است همانطور که ذکر «آیت الکرسی» با توجه به نور توحیدیِ متعالیاش، عامل صعود انسان و رفع موانع میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام و درود و نور الهی و سپاس تقدیم به شما استاد طاهرزاده مهربان: استاد شما در صوتهای معاد فرمودید که خواب عالمی رو دیدن به معنای آن شخص نیست، بلکه علمیست که از جانب آن عالم به شخص خواب بیننده میرسد. من خواب آیت الله خامنه ای مدظله رو دیدم و به من اشاره کردند که نزدیک بیا، رفتم و روبروشون نشستم و دستم رو به ایشون دادم، بعد از لحظه ای خواستم که بی ادبی نکرده باشم و زود بلند شم برم که ایشون دستم رو محکم تر گرفتند و با نگاه اشاره ای کردند که نرو بنشین. این خوابم به چه معناست؟ کاش خدای بزرگ و قادر متعال توفیق دیدار ایشون رو نصیب مون بفرماید. کاش خداوند توفیق معیت وجودی با اهل بیت علیهم السلام رو نصیب مون بفرماید. واقعا دیدن جسمی خیلی لذت داره ولی اگر با همسنخی وجودی همراه باشه، آدم استرس بی ادبی در حضور اولیای خدا رو نداره. یا حق، به امید دیدار. استاد از خدا میخوام قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دلتنگ شما باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله زیر سایه رهبر معظم انقلاب که نایب الامام میباشند بتوانیم زندگی را ادامه دهیم. ولی بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
سلام استاد: خانواده همسرم در مهمانیها رعایت شنونات را نمیکنند و محرم و نامحرم براشون مطرح نیست و این روی فرزندانم تاثیر میگذاره، آیا باید در این مهمانیها شرکت کنم در زمانه امروز تکلیف چیست همسرم هم به داشتن روابط خیلی پایبند هست ولی خانواده همسرم بنده رو سوپر انقلابی و نادان میدونن اگر به مهمونیهاشون هم نرم دیگه...
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال تا میتوانیم نباید قطع رابطه کنیم، ولی با حفظ شئونات دینی. و فرزندان ما با نظر به حرکات و گفتار مهربانانه مادرشان، ملاکِ تشخیص را همان تشخیصِ مادرشان قرار میدهند. موفق باشید
سلام: ۱. تفسیری از قرآن که عرفانی باشد و تأویلات را بیان کرده باشد وبه فارسی هم نوشته شده باشد، کدام مناسب است؟ ۲. بهترین ترجمه قرآن کدام است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد کتاب «تأویلات قرآن حکیم مشهور به تفسیر ابن عربی» مربوط به عبدالرزاق کاشانی که آقای سیدجواد هاشمی علیا ترجمه کردهاند، خوب است. ۲. البته هرگز ترجمه، جای متن اصلی را نمیگیرد ولی با اینهمه ترجمه مرحوم آقای موسوی همدانی که فعلاً در بازار هست، کمک میکند. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: حاج شیخ جعفر آقای ناصری جایی میفرمایند: واي بر آن کسي که قائل است زمان موهوم است. زمان ظرفي است که عامل و عمل صالح در آن قرار ميگيرد و انسان هيچگاه حتي در بهشت هم از زمان و مکان خارج نيست، آيه شريفه «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» اشاره به اين معناست. زمان، آيينه عمل و اعتقاد است؛ يعني انعکاسدهنده ارکانِ اصليِ تجسمِ عالَمِ غيب است. زمان، ظرفي است که شخص، شخصيت و عمل فرد در آن منعکس ميشود و به عالم غيب ميرسد. در زمان، همهچيز حاضر است: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» (کهف/۴۹). ایشان جایی از زمان به عنوان حضرت زمان نام می برند و جایی از رفاقت با زمان می گویند و در جایی هم در قالب شعر میفرمایند: لحظه و ثانیه همچون ملک است ملکی هست که نامش فلک است لحظه را تا به ابد پیوند است هر که فهمید دلش خرسند است این نگاه به زمان، حال خوبی در من ایجاد کرد. نمی دانم چه بگویم ولی نسبتی عجیبی در من ایجاد کرد. خواستم از شما بپرسم آیا این نوعی گشودگی است یا توهم... چون تعریفی که از زمان برای ما شده بود، هرگونه گشودگی را بر ما می بست و حضور ما را محدود می کرد تا این که با این تعریف از زمان مواجه شدم و احساس حیاتی به من دست اما نگاه و نظر شما خیلی برایم در نسبت با این حالی که دارم مهم است. خواهشمندم تفصیلا برایم روشن کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً سخن جناب استاد ناصری مبتنی بر آن روایت است که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرموده باشند: «لا تسبوا الدهر فان الله هو الدهر» و البته این دهر و زمان، غیر از زمان تقویمی است که دیروزش رفته و فردایش نیامده. عرایضی در این رابطه نسبت به زمان تقویمی و زمان انفسی در شرح سوره «قدر» شد. موفق باشید
عنوان: خواندن فلسفه و جایگاه آن. سلام و عرض تبریک سال نو. طاعات قبول. استاد لطفا راهنمایی بفرمایید؟ : ۱. با یادگیری ده نکته از معرفت نفس و برهان صدیقین و کتاب معاد، باز هم نیاز به خواندن فلسفه هست؟ ۲. اگر باز هم نیاز به خواندن هست از کدام کتاب و استاد استفاده کنیم؟ خودتان آموزش فلسفه ندارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خودتان دارد که روحاً مایل هستید در این موضوعات جلو و جلوتر بروید یا نه؟ کتاب «بدایة الحکمه» با شرح استاد امینینژاد خوب است. موفق باشید
سلام: در باب تقوا چند عرض برای یادآوری دارم. جهان امروز بر بنیان انانیت و بی تقوایی بر پا شده و مشکل است، این انقلاب خون ها داده که یقین دارم ثمرش گل ظهور است و ما در راه ظهور قدم بر میداریم؛ ما خیلی دوست داریم مثل بزرگان این انقلاب تقوی داشته باشیم اما مسائل و چالش های زندگی هنوز کافرانه است. از خود شرمنده ام نتوانستم آنطور که شایسته است خدمت این انقلاب و مردم کنم با اینکه گاهی با تمام وجود خود را خرج کردم اما از خدای خودم شرمنده ام ولی بیش از این به هر دلیلی نشد که خود را هم مقصر میدانم. با این حال دانه ای که کاشته شده ثمر خواهد داد. دانه خون شهدا و مجاهدین راه حق و به بذر پاشی حقیقت حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه. با اینحال این دانه ها جوانه زده و قلب مرا گاه گاه میرباید و باید گفت: یک نفر دارد مرا هر دم هوایی میکند! عاشقم کرده، ولی بی اعتنایی میکند! بی وفا با اینکه میداند دلم درگیر اوست مثل یک بیگانه او از من جدایی میکند، دل به سودای کسی جز او نمیگوید سخن در دل من او فقط فرمانروایی میکند، آرزو کردم بماند در کنار من نماند! من نمیدانم چرا او بی وفایی میکند، با وجود اینکه میآزارد این را ولی، دل مرا همواره سمتش راهنمایی میکند، چند روزی میشود از او ندارم یک خبر، غم درون سینه ام زور آزامایی میکند، شب که میآید دلم آرام میگیرد کمی، شب مرا درگیر عشق و دلربایی میکند، آسمان هم صحبت ماه است و میخندد ولی، ماه من ای خدا کی رو نمایی میکند.. سئوالم از شما این است آیا ممکن است در این راه ما ملموس تر با خودمان روبرو باشیم و حسّ فعالیت های خود را بچشیم و هم اراده با اراده این این انقلاب دستمان چون دلمان در کار باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً قصه حضور تاریخی از همین قرار است که اولاً: ما معنای ایمان را درک میکنیم که ایمان، تنها باور به وجود خداوند نیست بلکه ایمان، احساس حضور انوار الهی است در عین آنکه در همان دَم، رُخ برمیتابد. ثانیاً: آن حضور تاریخی ما را در وسعت جهانی که در آن هستیم با خود روبهرو میکند. در غزل شماره ۱۳۱ عرایضی در رابطه با ایمان شد و عرایضی نیز تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم و عرفا» در حال تدوین است. موفق باشید
سلام استاد گرامی: ۱. استاد همیشه این سوال با بنده همراه بوده است که با توجه به اهمیت جمعه چرا امام خمینی دوشنبه و پنج شنبه ها را برای روزه گرفتن دستور داده اند؟ ۲. استاد برای رجوع به مصباح الانس چه راهی و چه شرحی را پیشنهاد میکنید؟ ۳. استاد بنده نمیدانم آیا ارتباط با مطالب کانال ویژه برایم کافی است یا باید به اساتید دیگر هم رجوع کنم؟ رجوع به آنها وقت بسیار نیاز دارد چونکه از بدایه الحکمه بایستی شروع کرد البته به دستور شما حاضرم اینها را کار کنم ولی در وجودم هیچ نیازی به این مطالب احساس نمیکنم. حقیقت که در جلو ما حاضر است چه نیازی به استدلال و... است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. گویا شرایط زمین و زمان برای چنین حضوری آمادهتر باشد بخصوص که زیارت اموات نیز در این زمان بیشتر تأثیر دارد. ۲. به نظر میآید ابتدا باید با «فصوص الحکم» شروع کنیم زیرا در واقع «مصباح الانس» بر مبنای نگاهی که ابنعربی به میان آورده است و جناب قونوی متنی را تنظیم کرده است؛ جناب فناری به نگارش آن کتاب پرداخته است. ۳. به هر حال بستگی دارد که ما در رجوع به مثلاً کانال مطالب ویژه چه اندازه احساس کنیم آنچه را از نظر روحی و معرفتی نیاز داریم، آن کانال به میان میآورد بخصوص مباحث قرآنی و روایی و مثلاً شرح سوره «حمد» حضرت امام خمینی و یا شرح «دعای مکارم». در ضمن عقل، در مکتب صدرایی از نوعی حضوری متعالی آخرالزمانی سخن میگوید و کتاب «بدایه الحکمه» مقدمهای است برای آن نوع تعقل. موفق باشید
با سلام: استاد روزگاری فکر می کردم مطالعه بهترین کار و سرمایه گذاری است و مطالعه در الهیات و دین و نفس و... نامتناهی و شگفت انگیز است. ولی الان فکر می کنم نیازی به این همه مطالعه نیست. اصول را که بدانی تمامه. هیچی تازگی لازم را نداره که انرژی راه افتادن بده. حتی در مراجعه به آیات و روایات می گم آخرش دستور بندگی و رضا به قضا است، فقط می خوانم و رد می شم. در امور روزانه هم به اندازه رفع حاجت بیشتر نیستم. انگار همه چی را فقط تماشا می کنم، همین! نماز و اعمال را انجام می دم بدون اینکه طالب چیزی باشم. مثل باغبانی که زمین را آماده کرده و نهال را کاشته و دیگه کاری نداره. فقط نگاه می کنم. چه حالتیه؟ در دام شیطان؟ چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در بستر حضور در «وجود» آنچه پیش میآید، شدت وجود است و نه مطلب جدید. زیرا ما با قرارگرفتن در صراط مستقیم، همچنان در صراط هستیم، ولی با حضوری بعد از حضور قبلی روبهرو میشویم که دارای شدت بیشتر است. حضور در بیکرانه جاودانه خودمان و قرآن و روایات چنین بهرههایی را به انسان عطا میکنند. موفق باشید