متن پرسش
سلام علیکم: در مورد حرّ نوشتید. اما یک اما وجود دارد. حرّ زمانی از ظلمات بلوتوث و شهوت و حب جاه و مقام و زنان ساپورتپوش و سخن زیاد و غذای زیاد و پیشانی پینهبسته و ریای در عمل و تنبلی و خواب و ..... دل کند که با لقای خداوند چند ساعت بیشتر فاصله نداشت اما! ما تا کی باید این کارد بر استخوان را با عنصر صبر تحمل کنیم؟! شنیدم که فرمودهاید دینداری تا آخر، تکلّف و جانکندن نیست و میرسید به جایی که دین غذای جانتان شود. به نظر میرسد حرّشدن و حرّیت به این راحتی نیست و کار هر بز نیست خرمن کوفتن! غرق در یادداشتتان در مورد حرّ بودم و باورم شده بود که می شود!!! و لذتی بردم نا گفتنی!! و انگار بار روی دوشم زمین افتاد و خواستم سجدهای بروم بدون بار روی دوش. تا آمادهی سجده شدم! چشمم به تمام کتابهایتان بر روی قفسه افتاد!!! ناگهان ندایی آمد برو بچه؛ اگر حرّ شدن به این راحتی است، تمام این خط به خطها و صفحهها و نکات باریکتر از مو و ... برای کیست؟ و اینها مگر کاربردشان به این راحتی است؟! کتاب روزه با نخوردن، و آشتی با خدا و دل کندنش، و نامهی 31 و سلوکش، و ادب خیال و جان کندنش، و امام شناسی و حیرت، و معاد و آمادهنبودن، و رزق و سخت قبول کردنش و !!!! ... آمادگیم برای سجده تبدیل شد به بازگشت بار سنگین روی دوش. هیهات که کسی بتواند حرّ شود! هیهات!! فقط معجزه میخواد این دلِ سخت. باورم است از این سنگ قرار نیست ناقهای خارج شود، قرار نیست این رود عمیق شکافته شود و لشکرِ دل عبور و لشکرِ کفر غرق. قرار نیست عصای دلمان مارهای ریز و درشت دنیای دنی را ببلعد، اما قرار است در دلِ ماهی دنیا و ظلمات دریای شهوات و نفهمیدن عقاید و معارف غرق شود و خبری از ناجی یونسِ جان نیست. مگر چند نفر میتوانند طاهرزاده باشند و در دل شب بگویند (ان فی خلق السموات والارض) آیهای است برای صاحبان لُب. شما لُب بیاور تا بعدش و فهمش طلبتان. هیهات از حرّشدن. کاربران عزیز شما کاری به این نوشتار نداشته باشید شما به حرّشدن امید داشته باشید، به دل من چکار دارید، کار خودتان را بکنید. من داستانِ بار خودم و سجده نکردن خودم را گفتم. کاملا معلوم است خدایِ دل شما با خدایِ دل من متفاوت است. سلام بر حسین و یارانش و حرّش. استاد آنگاه که محرم رفت چه کنیم با قهقهی مستانهی رجیم درگاهش؟ و نفس قویتر از آن در نزد خودمان؟ و این داستان ناامیدی همچنان ادامه دارد. میترسم آخرش هم جدّی جدّی خاک بر سر منتقل شوم. آه آه آه آه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مانند حرّ بتوانیم به امام حسین«علیهالسلام» نگاه کنیم، آری با یک نگاه، همهچیز حل میشود. این کتابها که در جلو خود دیدی، تنها برای درستنگاهکردن است و مقالهی «حرّ یعنی تجسم توبه در تاریخ پر از گناه» میخواهد نشان دهد چگونه از طریق حرّ به امام«علیهالسلام» نگاه کنیم. قبول دارم برای حرّشدن معجزه نیاز است، ولی مگر این معجزه روی نداد؟ مگر نظر مبارک اباعبداللّه«علیهالسلام»، زهیر را افلاکی نکرد؟ نگو داری شعار میدهی و این حرفها عملی نیست، در جواب سؤال شمارهی 10358 عرایضی در این مورد داشتهام. بنا نیست همدیگر را در قاب عصمت قرار دهیم، بناست راهی را بگشاییم که با نظر به حسین«علیهالسلام»، وجود مقدس حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» به ما نظر کنند تا از آن طریق خدا به ما نظر نماید. حرف خدا آن است که به قول مولوی: «من ز صاحبدل کنم در تو نظر / نی به نقش سجده و ایثار زرّ». پس عنایت ربوبی از طریق قلب مبارک حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» به ما خواهد رسید. گفت: «تو دل خود را چو دل پنداشتى / گفتگوى اهل دل بگذاشتى» اگر تو نظرت به قلب کل و صاحبدلِ مطلق نبود و خودت را دل گرفتى، از مسیر نظر حق به خودت، که همان دل صاحبدل است، محروم مىشوى، مثل ترى این لباس است که به ترى مطلق وصل نباشد چیزى از ترى آن نخواهد ماند. «صاحبِ دل، آینه شش رو بود / حق در او از شش جهت نازل بود»
صاحبِ دل یعنى امام حسین و امام زمان (عج) کسى است که همه ابعاد وجودش رو به سوى خدا است و بنده محض اوست و نظر مطلق خداوند به او است.
«هر که اندر شش جهت دارد مقرّ / کى کند در غیر حق یکدم نظر»
هر کس که تمام ابعادش را خدا فرا بگیرد، تنها به خدا نظر دارد، پس عصمت دارد، یعنى معصوم است.
«گر کند ردّ، از براى او کند / ور قبول آرد، همو باشد سند»
اگر صاحبدل که تمام ابعادش را خدا گرفته، یعنى امام زمان (عج) اعمال ما را قبول کند، خدا قبول کرده است و اگر ردّ کند، خدا ردّ کرده است، او سند ردّ و قبول خداوند است.
« چون که او حق را بود در کلّ حال / برگزیده باشد او را ذوالجلال»
خداوند امام زمان (عج) را به جهت آنکه در تمام حالات در پیش خود دارد، برگزیده است و بقیه را با معیار امام زمان (عج) سنجش مىکند.
«هیچ بى او حق به کس ندهد نوال / شمّهاى گفتم ز اصحاب وصال»
بدون مسیر وجود مبارک امام زمان (عج) پروردگار به هیچ کس هیچ بهرهاى نمىدهد و آنهایى که به مقام وصال رسیدهاند، با همین قاعده رسیدهاند. و با عزاداری برای امام حسین قلب مبارک امام زمان (عج)را به خود جلب می کنیم.
این همان مفهوم واسطه فیض است، یعنى هر چه بخواهى از خدا بگیرى باید از امام زمان (عج) بگیرى و چون مفهوم این حقیقت را که امام واسطه فیض است همه مردم نمىفهمند و ممکن است کجفهمى و سوء تعبیر شود، تنها شمّهاى گفته است. اینها از اسرار است. بدون مقدّمه نمىتوان گفت.
«موهبت را بر کف دستش نهد / وز کفاش آنرا به مرحومان دهد»
خداوند به هر کس که بخواهد رحمت کند، به واسطه امام زمان (عج) او را مورد رحمت قرار مىدهد.
«با کفاش دریاى کل را اتّصال / هست بىچون و چگونه در کمال»
همه مخزن غیب در دست مبارک امام (عج) است، خزینهدار عالم غیباست، چراکه بىچون و چرا، عین کمال انسانى است.
« صد جوال زر بیارى اى غنى/ حق بگوید دل بیار اى منحنى»
هر چه مىخواهى صدقه و اطعام کن، حضرت حق مىبیند که آیا از دل برخوردارى، دلى که به صاحب دل مطلق وصل است.
اگر دل امام زمان (عج) را به دست نیاورى و جانت به قلب هستى نظر نداشته باشد، اگر چه صدها مسجد بسازى و چراغانى کنى، سودى نمىبخشد. البته همه زحمات عزیزان إنشاءالله براى وصلشدن به دل وجود مقدّس حضرت است. اگر چه بعضى از مداحان اهلالبیت مورد تأیید نیستند، امّا همینکه صداى خوب خود را به روش صحیحى در این مسیر به کار مىگیرند یک توفیق است. حضرت حق مىفرمایند:
«گر ز تو راضى است دل، منراضىام / ور به تو مُعرِض بود، اعراضىام»
یعنى اگر آن دل مطلق از تو راضى است، من هم راضىام و اگر او از تو روىگردان است، من هم روىگردانم. پس اوّلًا؛ یک دل حقیقى در عالم هست که همه دلها باید توجّهشان به او باشد. ثانیاً؛ ملاک ارزیابى هر کس نزد خدا، هماهنگى با او و جلب رضایت او را نمودن است.
«ننگرم در تو در آن دل بنگرم / تحفه آن را آر، اى جان در برم»
به اندازهاى که به امامزمان (عج) نزدیک هستى، آدم هستى و دل دارى، خدا فقط به دلِ کلّ نگاه مىکند، هر دلى که عشق به پیامبر اکرم (ص) و امام (ع) دارد، به حق نزدیک است. یعنى تو وقتى عملًا چیزى در محضر حضرت حق بردهاى تا بهرهاى از رضایت حق نصیب خود کنى، تو را به دل امامزمان (عج) حوالت مىدهند که:
«با تو او چون است؟ هستممنچنان / زیر پاى مادران باشد جنان»
هر طور که امام زمان (عج) با تو هست، من هم که خداى تو هستم، همانطورم با تو؛ پس زیر این آسمان یک قلب کلّى هست که ملاک رضایت و غضب خدا است و هر کس باید خود را با او هماهنگ کند،
همچنانکه در روایت داریم که بهشت زیر پاى مادران است؛ پس اگر مىخواهى به بهشت بروى، باید مادرت از تو راضى باشد. اگر مىخواهى ببینى کجاى بهشت هستى، ببین کجاى قلب مادرت هستى، حالا همین را در مورد رضایت و عدم رضایت امام زمان (عج) قیاس کن.
«مادر و بابا و اصل خلق، اوست / اى خنک آنکس که دل داند ز پوست»
مادر حقیقى و پدر حقیقى که منشأ انسانیت ماست، اوست. خوشا به حال کسى که پدر و مادر حقیقىاش را از پدر و مادر پوست و بدنش مىتواند تفکیک کند. آن حضرت اصلِ اصل و قلبِ قلب هر انسانى است.
«تو بگویى نک دل آوردم به تو / گویدت این دل نیرزد یک تِسو»
اگر تو در محضر حضرت حق، دل جداى از قلب امام زمان (عج) بیاورى، یعنى دلى که به انسان کامل وصل نباشد، آورده باشى، اصلًا خداوند برایش هیچ ارزشى قائل نمىباشد.
«آن دلى آور که قلب عالم است / جانِ جانِ جانِ جان آدم است»
مىفرماید: باید دل خود را غرق دل آن حضرت کرده باشى و در واقع با رضایت قلب حضرت آمده باشى. قلبى که قلب عالم و اصل اصلِ اصل همه است.
«از براى آن دلِ پر نور و بَر / هست آن سلطان دلها مُنتظَر»
به جهت آن دل پربرکت و نور است که امام زمان (عج) را «مُنتظَر» نام نهادهاند؟ یعنى دلى که خداوند هم منتظِر اوست و هر کس هر دلى را نزد خداوند بیاورد، خداوند انتظار دارد بهرهاى از آن دلِ سلطان دلها، یعنى دل امام منتظَر را با خود آورده باشد، از براى آنکه دل قطب عالم، فقط دل است و همه منتظِر آن دل هستند.
«تو بگردى سالها در سبزهزار / آنچنان دل را نیابى ز اعتبار»
به این راحتى کسى به آن نمىرسد، ریاضتها و ارادتها باید پیشه کرد.
«پس دل پوسیده پژمردهجان / بر سر تخته نهى آن سوکشان»
بیا و این دل بدون ارتباط با امام زمان (عج) را که پوسیده و پژمرده است به طرف دل آن حضرت بکشان تا اعتبار گیرد و زنده شود.
«گویدت این گور خانه استاى جَرى / که دل مرده به آنجا آورى»
تا دل تو مرده است در واقع در قبر زندگى مىکنى. اگر خواستى این دنیا برایت قبر نباشد، باید دست را از این حالت مردگى با پیوست به سلطان دلها زنده گردانى.
«رو بیاور آن دلى آن شاهجوست / که امان سبزهوارِ کون از اوست»
برو دلى را به دست بیاور که از طریق عزاداری برای امام حسین به دنبال امام زمان (عج) باشد، آن دلى که عالم کون و وجود به جهت وجود مقدّس او در امان و بقاء و طراوت هستند، چراکه در روایت داریم: در زیارت جامعهی کبیره میخوانی: «یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوبا لا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلا رِضَاکُمْ» با جلب نظر سیدالشهداء«علیهالسلام» اگر خروارها گناه داشته باشی مثل حرّ، تماماً به نور عصمت آن حضرت رفع میشود و با تولدی دیگر در دنیایی دیگر وارد میشوی. با زیارت و اشک و روضه به حضرت نظر کن، این میشود زیارت حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» که مانند زیارت خدا در عرش است. موفق باشید