بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام حسین«علیه السلام»، کربلا ، اربعین

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35996
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: با همه بدی ها و گرفتاری هایم، به لطف الهی بالاخره امسال هم توفیق پیاده‌روی اربعین را پیدا کردم. بعد از اینکه با بدن خسته و مجروح به کربلا و بین الحرمین رسیدم، بعد از استراحت کوتاهی وارد حرم سیدالشهداء علیه السلام شدم.😭 اصلاً باورم نمی شد اینگونه در حرم حضرت و در کنار ضریح مطهر ایشان اشک بریزم و بسوزم. حس می کردم امام مثل پدری بسیار مهربان و دلسوز که از همه‌ی دردهایم با خبر است، مرا در آغوش گرفته و دست نوازش به سر و صورتم می کشد. این ها را گفتم که این سوال را بپرسم: آیا با توجه به اینکه بنده بسیار آدم بدی هستم، و در عین حال به این احوالات رسیدم، آیا امکان دارد دچار سنت استدراج شده باشم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! قصه استدراج با این احوالات متفاوت است. در استدراج به هر حال نوعی تکبّر و خودبینی در میان است. در این‌جا قصه، قصه همانی است که جناب مولوی می‌فرماید:
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور
تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد
ای پیش‌روِ مردی امروز تو برخوردی
ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد
حلوا شده‌ای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را
ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد
دریاش همی‌گوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد
ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده
پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی
کالای عجب بردی کالات مبارک باد
موفق باشید

 

35966
متن پرسش

سلام استاد: من یه عرضی داشتم راجب اربعین و کربلا خب من قبل این که بخواهم برم کربلا بالاخره یه زندگی دارم مثلا کتاب های شما رو دنبال می‌کنم یا سعی می‌کنم با قرآن انس بگیرم یا نسبتم رو پیدا کنم و از این جور کارا ولی تا به محرم و اربعین نزدیک میشم و واردش میشم اصلا دیگه این جور نیست. مثلا می‌رفتم تو حرم امام حسین می‌نشستم و سعی می‌کردم یه چیزیا پیدا کنم ولی یه چیزی هم بهم می‌گفت که خب این که هست تو فقط باید ببینیش و قشنگ هم بدون هیچ دقدقه ای داشتمش و الان اینجا که اومدم دارم حسش می‌کنم. خلاصه همه چیز برام حاضر بود ولی تا پا مون رو گذاشتیم دوباره توی این شهر یا این سبک انگار باید بلند شیم و خودمون رو حفظ کنیم. و دقیقا همین نقطه برا من سخت هستش. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه همین‌طور است که نفحاتی از طرف خداوند بخصوص در مکان‌های مقدس سراغ انسان می‌آید تا افق ادامه راه را بنمایاند و ما از آن به بعد از طریق رعایت دستورات شرع می‌توانیم آن افق را برای خود روشن و روشن‌تر نماییم. موفق باشید

35948
متن پرسش

با سلام: استاد محترم جنابعالی در اکثر مطالب تان روی حضور تاریخی و درک آن حضور تأکید فراوان دارید و حتی شرط عبور از نیست‌انگاری را درک حضور تاریخی می‌دانید. حال برای ما این سؤال هست که چگونه می‌توان تاریخ را آنطور که منظور نظر جنابعالی است، درک کنیم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته بسیار مهمی است و حقیقتاً مسئله امروزِ ما می‌باشد بخصوص که در روایات ما نیز شرط بصیرت و عقلانیت را، زمان‌شناسی می‌دانند. عرایضی تحت عنوان «معنای حضور تاریخی و درک حضور خود در آن تاریخ» در 9 فراز تنظیم شده. امید است بتواند این مهم را مدّ نظر عزیزان بیاورد بخصوص که موضوع درک حضور تاریخی، موضوعی نیست که صرفاً با علم به تاریخ و اطلاعات زیادی که از زمانه خود به دست می‌آوریم، حاصل شود. بلکه نیاز به حساسیت و تأمّل خاصی دارد. موفق باشید

معنای حضور تاریخی و درک حضور خود در آن تاریخ

باسمه تعالی

 در رابطه با درک حضور تاریخی ، خوب است به تلاش بی‌وقفه سعید بن عبدالله حنفی نظر کنید که چگونه از یک طرف با طی مسافتی به طول ۳۰۰ فرسنگ، نامه سران کوفه را به امام حسین «علیه‌السلام» رساند، و سپس با طی همان مسافت جواب نامه امام را به کوفیان برگرداند و سپس از کوفه با طی همان مسافت نامه مسلم بن عقیل را به امام رساند، و سپس در شب عاشورا خطبه‌ای خواند و در آن خطبه خطاب به امام حسین «علیه‌السلام» عرض کرد: «به ذات خداوند تو را ترک نمی‌کنیم» و پس از او زهیر بلند شد و آن خطبه مشهور را خواند. در روز عاشورا در مقابل امام در قبله امام آن چنان استوار ایستاد كه هر تيرى به سوى امام حسين «علیه‌السلام» مى‏ آمد سینه را سپر قرار مى‏ داد و نمى‏ گذاشت آسيبى به آن حضرت برسد، تا اين‌كه پيكرش پر از زخم شد، در اين هنگام به امام حسين «علیه‌السلام» رو كرد و عرضه داشت: «يا بن رسول اللَّه اَوَفَّيتُ؟:» اى پسر رسول خدا آيا به عهد خود وفا كردم؟» امام فرمودند: «نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِي فِي الْجَنَّةِ، فأقرء رسول اللَّه عنّى السّلام، و اعلمه انّى في الاثر» آرى! تو جلوتر از من در بهشت هستى، سلام مرا به رسول خدا «صلى‌اللَّه‌عليه‌و‌آله‌وسلم» برسان، و به آن حضرت عرض كن كه من نيز به دنبال تو خواهم آمد. در همین رابطه به شیدایی جناب بُریر، آن پیرمردِ معلّم قرآن شهر کوفه نظر کنید که چگونه شب عاشورا شوخی سر می‌داد. عبدالرحمن به او گفت: دست از شوخی بردار، سوگند به خدا که این ساعت، موقع مزاح و باطل نیست. بُریر در پاسخ گفت: سوگند به خدا که تمام عشیره و قوم من می‌دانند که من اهل مزاح و سخنِ درهم و باطل نبوده ام، نه در سن جوانی و نه در سن کهولت، ولیکن قسم به خدا که الآن نسبت به آنچه ما به آن برخورد خواهیم کرد بسیار خوشحال و مسرورم.  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


۱. با نظر به شخصیت سعید بن عبدالله و بُریر خُضیر هَمدانی و امثال آن‌ها می‌توان به معنی حضور در تاریخی که با امام حسین «علیه‌السلام» شروع شد فکر کرد، به معنای حضور در تاریخ توحیدی که انسان با درک آن حضور، نه شب می‌شناسد و نه روز، تمام جان و همّت خود را به میان می‌آورد تا خود را در آن آغازی حاضر کند که انسان را در وسعت آن تاریخ تا انتها وسعت و گسترده می‌کند.

۲. حال ما باید از خود بپرسیم چگونه باید مسیری را که با انقلاب اسلامی در پیش گرفته‌ایم ادامه دهیم؟ با توجه به آن‌که ما دارای سنت معنویِ چشمگیری هستیم که با حضورِ خود در آن سنت می‌توانیم متذکر هستی و بنیاد خود شویم.

۳. روشنفکران غرب‌زده ما به گذشته اصیل خود نظر ندارند، در حالی‌که شخصی مانند هایدگر که می‌خواهد در سنت تاریخی خود حاضر شود، یونان را به عنوان گذشته خود می‌بیند تا اکنونِ خود را دریابد و از این طریق چشم اندازی را مقابل ما می‌گشاید. حال باید از خود پرسید امکاناتی که ما در تاریخ خود داریم کدام‌اند؟ در حالی‌که با نظر به فلسفه اسلامی می‌توانیم به میراث مهمی نظر اندازیم و اگر صخره‌هایی در مقابل خود داریم که باید از آن‌ها عبور کنیم، از آن طرف سنت‌هایی داریم بسی گشوده و گسترده که راه را بسی هموار می‌کنند، به‌خصوص اگر به حکمت صدرایی متفکرانه نظر کنیم.

۴. اگر پاسخ‌های گذشته برای امروز کافی نیست، می‌توان برای امروز و فردای خود، بصیرت‌هایی را از حکمت صدرایی بیابیم. مسلماً تفکر در یک سنت شکل می‌گیرد و از این جهت به همان اندازه که از سنت‌های خود، به جهت نوعی غرب‌زدگی فاصله داشته باشیم، به همان اندازه در بحران تفکر گرفتار می‌شویم.

۵. حضور در یک تاریخ و گفت و گو با نظر به «وجود»، در بستر رخدادی ظهور می‌کند که آن رخداد نمادی از «وجود» باشد وگرنه به صرف اینکه انسان‌ها در یک زمان در کنار همدیگر باشند گفت و گو صورت نمی‌گیرد. در کنار هم بودن و گفت و گو داشتن مربوط به کسانی است که بحران را می‌بینند و متوجه شده‌اند آدمیتِ عالَم مدرن تغییر کرده، در حالی که متاسفانه بعضی‌ها با غفلت از این موضوع می‌خواهند همه چیز را به عالم خود و به گذشته برگردانند، چه سنت‌گراها باشند که از امکاناتی که بشر جدید و عالم جدید دارا است غفلت می‌کنند و چه افرادی که خود را تنها در جهان مدرن دنبال می‌کنند.
آری! اگر آینده به گذشته نظر دارد ولی در گذشته متوقف نیست و غرب اگرچه نظر به آینده داشت ولی آن روشناییِ بنیادینی که مربوط به هستی انسان بود را انکار کرد و لذا به تاریکی گرایید، روشنایی بنیادینی مانند آزادی و مذهب.

۶. اگر متفکران ما تحت تاثیر مسیر جناب فارابی در بستر عقلانیت دینی حاضرند که در جای خود امر میمونی است، باید مواظب باشیم عقلانیت فلسفی ما گرفتار نوعی متافیزیک که مانع تفکر است، نشود و از این جهت در مواجهه با دنیای مدرن، ادامه روش فارابی کافی نیست بلکه باید با جهان مدرن و با اکنونِ تاریخیِ آن مواجه شد وگرنه شکاف بین ما و جهان جدید همچنان باقی می‌ماند، شکاف دو دریایی که در این زمانه باید همدیگر را درک کنند.

۷. به گفته پروفسور هانری کربن شیعه چون باطنی‌تر بود، ایرانی‌ها آن را پذیرفتند زیرا خرد ایرانی در ذات خود نبوی است و لذا در مواجهه با اسلام در اصیل‌ترین نوع حضور، خود را یافت. آیا در این زمانه نیز جز این است که باید با نظر به اصالت‌های خود و از منظر سنت‌های تاریخی ِخود، به جهان جدید بنگریم؟ زیرا حیات انسانی، تاریخی است و باید همواره با تاریخ مرتبط بود. آیا از خود پرسیده‌ایم جهت ارتباط با ایده‌های بشر جدید، چگونه برای عزم ملی باید به سوی آن ایده‌ها روانه شد تا بتوانیم رابطه‌ای متفکرانه با تاریخ خود برقرار کنیم؟ و حضور تاریخی ما معنوی و قدسی و وجودی باشد.

۸. روشنفکران دینی نمی‌توانند از مقوله دین و معنویت دفاع کنند. زیرا درک معرفت دینی در حدّ مجموعه‌ای از گزاره‌ها، به معنای  مرگ حیات معنوی است. از آن جهت که دین، ابژه می‌شود و روشنفکران دینی درکی از خطر ابژه‌شدنِ دین ندارند و در غفلت از درک هستی و نسبتی که با هستی باید داشت، به‌سر می‌برند و متوجه نیستند معنا، قابل تقلیل به گزاره نیست بلکه درک وجودی انسان‌ از خود و یا به تعبیر هایدگر «دازاین» است که سطح معنا را تعیین می‌کند، به این معنا ما در کدام سطح از «وجود» هستیم؟ که با درک حضور خود در تاریخ، بتوانیم در مقابل نیهیلیسم و سوبژکتیویته جدید باشیم، نیهیلیسم و سوبژکتیویسمی که روشنفکران دینی در آن دست و پا می‌زنند و لذا نسبت به حضور تاریخی، به‌خصوص حضوری که با انقلاب اسلامی پیش آمده، در غفلت‌اند و از معنایی که جریان‌های حاضر در انقلاب اسلامی، همانند سعید بن عبدالله حنفی‌های این زمان در خود احساس می‌کنند، بی‌بهره‌اند.

۹. همچنان باید از خود پرسید چه تصویری باید از جهان کنونی و انسان کنونی داشت تا نه از سنت‌های دینیِ گذشته مانند کربلا، منقطع باشیم و نه نسبت به حضوری که در این تاریخ باید داشت غفلت کنیم؟ تا کربلا همچون کوزه‌ای نگردد که از زندگی خارج شده و به موزه‌ها سپرده شده. در حالی‌‌که کربلا، آرمان بزرگ امروزین ما می‌تواند باشد و البته انسانی که هیچ آرمان بزرگی ندارد به هر وضعی تن می‌دهد و این شروع نیست‌انگاری است که با حضور در تاریخ کربلا و در نسبتی که در امروز تاریخ‌مان یعنی در نسبت حضور در انقلاب اسلامی، می‌توانیم با امام حسین «علیه‌السلام» پیدا کنیم؛ امکان عبور از آن نیست‌انگاری فراهم است.  

35917
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: برای کسانی که حضور اربعینی را چشیده اند و از سفر اربعینی برگشته‌اند چه توصیه ای دارید؟ چگونه آن انس را حفظ کنند و نگه بدارند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نسبت انسان‌ها در جهان درونیِ آن‌ها به آن‌ها فکر کنید. آن‌ها می‌دانند جایی باید باشند که بسی اصیل‌تر از جهانی است که اهل دنیا برای بشر ترسیم کرده‌اند. ۲. در جواب کاربر محترمی که چهل نکته از اربعین را به خوبی متذکر شده بودند (https://lobolmizan.ir/login) عرض شد باید به تاریخی فکر کرد که خداوند از طریق مردم در اربعینِ این سال‌ها در حال شکل‌دادن است و باید آن را «فهم» کرد و وارستگی را با حضور در این تاریخ دنبال نمود. زیرا وارستگی در محدوده دیروزین، کافی نیست؛ اربعین و وارستگیِ پس‌فردایی در میان است و باید به آن فکر کرد. موفق باشید     

35909
متن پرسش

سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و زیارات، ممنون میشم نظرتون رو درباره متن زیر بدونم و نکات تصحیحی و تکمیلی رو بفرمایید.
یا رب الحسین علیه السلام اشف صدر الحسین علیه السلام بظهور الحجه علیه السلام
چهل گام در اربعین
 ۱. در اربعین؛  تمام «من»‌ها، یک «من» می‌شود و آن هم «منِ» امام است. هر منی که در امام فانی نباشد، منیّت است و محکوم به هلاکت.
۲.  در اربعین؛ می‌آموزی که همه خواسته‌ها، احساسات و ظهوراتت باید یا از امام باشد یا به سوی امام، حتی خوردن و آشامیدنت...
۳. در اربعین؛ تن‌های شیعیان چون براده‌های آهنی هستند که به سمت مغناطیس امام جذب می‌شوند. و این انجذاب ناشی از شیفتگی قلب‌ها به امام است.
۴. در اربعین؛ «خود راه بگویدت که چون باید رفت»...
۵.  در اربعین؛ خادم و زائر چون آیینه‌هایی‌اند که گرچه مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند اما  فقط تصویر صاحب جمال را نشان یکدیگر می‌دهند... حسین... حسین... حسین.
۶. در اربعین؛ می‌یابی که اگر امام طبیب دلت باشد، نسخه و دارویت جدا از هم نیستند.
۷. در اربعین؛ می‌یابی که  این تو نیستی که می‌روی، می‌برندت. «گر میروی بی‌حاصلی، ور می‌برندت واصلی، رفتن کجا! بردن کجا!! توفیق ربّانی‌ست این».
۸. در اربعین؛ عالی‌ترین مقامات عرفان برای عموم، دست یافتنی می‌شود، مثل دیدن وحدت در کثرت. کسی چه می‌داند! شاید یکی است که این‌همه به ظهور آمده  یا این‌همه است که فقط یکی را نشان می‌دهد.
۹. در اربعین؛ قدم‌ها نیز وسعت می‌یابند. این یک قدم نیست که رو به امام می‌رود، هر قدم شامل هزاران گامی است که حسرت بوسیدن این خاک را داشته و به صاحب قدم، التماس دعا گفته‌اند.
۱۰. در اربعین؛  زمین کربلا وسعت می‌یابد، و هر قلبی که خود را به ارض کربلا رسانده است این وسعت حضور را حس خواهد کرد. یک نفر، همه می‌شود و همه، یک نفر... امام.
۱۱. در اربعین؛  خود را مرکز عالم می‌یابی. گویی همه عالم گرد نقطه‌ای که تو ایستاده‌ای می‌چرخد. چه جای عجب است، که به قطب ملکوت یعنی امام نزدیک شده‌ای و زمین نیز حول خورشید امام در گردش است.
۱۲. در اربعین؛ مریم وار در طوف امام خویش به عبادت مشغولی و رزق آسمانی در جایگاه عبادتت، طریق الحسین، نازل می‌شود. ناظرانی که تو را می‌بینند خواهند پرسید: «انّی لک هذا؟» و تو خواهی گفت: «هی من عندالله.» آری! روزی‌ها از دامنه وجودی امام است که بر ما جاری می‌شود. از ما، طواف امام، از امام، روزی رساندن...
 ۱۳. در اربعین؛ می‌یابی که چگونه وقتی دنبال موسی باشی از آسمان برایت «مَنَّ وَالسَّلْوَى» نازل می‌شود. معیّت با ولی الله همان و معجزه دیدن، همان...
 ۱۴. در اربعین؛  می‌یابی که اگر در مدار امام باشی اعمال زمینی‌ات هم آسمانی می‌شود، حتی خوردن.
 ۱۵. در اربعین؛ پرده غیبت امام کنار می رود وگرنه چگونه ممکن است این همه مهربانی و ایثار به تجلی در آید؟! ۱۶. در اربعین؛  می یابی برای رسیدن به امام، بلکه به خدای امام، باید خود را در چشمه مهربانی شستشو دهی.
 ۱۷. در اربعین؛ از سویی تواضع به زائر را تواضع به امام می‌دانی و می‌یابی و از دیگر سو خود را سفیری از جانب امام می‌یابی برای تشکر از خدّام. آیینه‌ای دو وجهی هستی که از یک وجه، نور امام را می‌گیرد و از وجهی دیگر نور امام را متشعشع  می‌کند.
۱۸. در اربعین؛ همه می‌کوشند تا شکوفه لبخند بر لبان دیگران بنشانند، همین و بس. درست مثل لبخند رضایت امام. «اللّهُمَّ ارْزُقْنا».
 ۱۹. در اربعین؛  اسفار اربعه عرفا را می‌توانی بچشی. این چهار سفر  عبارتند از: ۱. سفر «من الخلق الی الحق» یا به اختصار سفر الی الحق، زائر از خلق بریده و به حق رو می‌کند. ۲. سفر «من الحق الی الحق فی الحق» یا به اختصار سفر فی الحق، زائر در خلوت خویش به تفکر و سلوک فردی پرداخته و با امام خویش نجوا می کند. ۳. سفر «من الحق الی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر الی الخلق، زائر از عزلت خویش بیرون آمده و خدام و دیگر زائران را می‌بیند. ۴. سفر «من الخلق الی الخلق فی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر فی الخلق. زائر در خدمت زوار در آمده و در سلوکی جمعی زمین را به آسمان متصل می کند. آری! انتهای این مسیر خادم الحسین شدن است.
 ۲۰. در اربعین؛ کوچکترین کارها قدر پیدا کرده و بزرگترین می شوند. چرا که مبداء و مقصد عمل، امام است. «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه...»
 ۲۱. در اربعین؛ بیشتر از آنکه به منفعت خویش بیندیشی به خدمت مطلوب‌تر همت می‌گماری. این همت برای خدمت رسانی به رضایتی درونی و ماندگار ختم می شود. برخلاف آموزه هایی که طلبکاری را حق دانسته و دیگران را فقط برای رسیدن به منافع خود می‌بینند و نتیجه اش نیز جز خشم یا افسردگی نمی باشد.
 ۲۲. در اربعین؛ همه جاده یک نقطه است، نقطه‌ای که تو ایستاده‌ای. کسی  نه احساس سبقت می‌کند، نه جاماندگی. مگر جز این است که قطره‌ها چنین حسی نسبت به هم دا رند؟
 ۲۳. در اربعین؛ می یابی که راه خدا از امام می گذرد و راه امام، از خلق.
 ۲۴. در اربعین؛ نفوذ نگاه و ثبات قدم حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» را می‌بینی که امتداد یافته است. چه جای تعجب که قدمی خالصانه هزاران قدم شود؟ و مگر نه این است که خدا اجر محسنان را ضایع نمی‌کند به حکم: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» بلکه بیشتر.
 ۲۵. در اربعین؛ رنج و لذت، معنی می‌یابد. هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام نباشد، رنج است و هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام باشد، لذت.
 ۲۶. در اربعین؛ غدیرِ نهضت اباعبدالله الحسین «علیه‌السلام» ظهور یافت؛  «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي». اکمال و اتمامِ شهادت حسین «علیه‌السلام» و یارانش، با جوشش خون آن‌ها در قلوب شیعیان ظاهر شد.
 ۲۷. در اربعین؛ جهان شمول می‌شوی، چرا که کشش قدمهایت با طپش‌های قلب امام تنظیم می‌شود. و امام، قلب عالم است.
 ۲۸. در اربعین؛ از دریچه نگاه زینب کبری «سلام‌الله‌علیها»، عالم را می‌بینی که: «مَا رَأَیْتُ إِلاّجَمِیلاً».
 ۲۹. در اربعین؛  می‌یابی که:  رضایت به داشتن نیست،  به امام داشتن است.
 ۳۰- در اربعین؛ جایی برای جاماندگی باقی نمی‌ماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر می‌فهمد یا دیر اقدام می‌کند.  دل‌های مشتاقی که از ماه‌ها قبل در انتظار سفری ملکوتی‌اند، جا نمی‌مانند هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد، «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دل‌دادگانند» و نه «جاماندگان».
 ۳۱. در اربعین؛ آمده‌ای که به امام خود بگویی:  اگر خاکی شوم،  اگر خسته شوم،  اگر گرسنه شوم، اگر تشنه شوم، اگر مجروح شوم،  اگر، اگر، اگر... باز هم شرمنده تو و خاندان پاکت هستم. و شرمندگی، علامت عشق است.
 ۳۲. در اربعین؛ دنیایت قبل اربعین و بعد از آن  عوض می‌شود. گرچه در یکی شوق وصال است  و در دیگری خوف فراق، اما این شوق و خوف، شعاعی از جمال و جلال امام اند که نقطه ملاقاتشان، طریق الحسین است و فروغی از رخ ساقی است که به جام دلت تابیدن گرفته و تو را چنین میانه میدان به رقص واداشته است.
 ۳۳. در اربعین؛ می‌یابی که وقتی عقل، عاشق  شود، می‌توان مناسبات عالم را تغییر داد.
 ۳۴- در اربعین؛ معنای فنا و بقا را خواهی یافت. رنج‌ها می‌گذرند و فراموش می‌شوند و تنها خاطرات آسمانی‌اش می‌مانند و روز بروز بیشتر می‌درخشند. «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبِّک ذوالجلالِ والاکرامِ».
 ۳۵. در اربعین؛ خلوت را در جلوت می‌یابی و جلوت را در خلوت. مناجات با خدایت را در خدمت به زائر می‌جویی و رابطه‌ات با زائران را همان رابطه با خدا می‌بینی. به مقام جمع رسیدن، طی‌کردنِ ره صدساله‌ای است که در طریق الحسین می‌شود یک شبه طی کرد.
 ۳۶. در اربعین؛ شهدا را زنده‌تر از همیشه می‌یابی. چه می‌گویم؟ گویا خودت زنده شده و آنها را می بینی. اگر بساط «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونی» آنها پهن نبود، این همه مائده آسمانی از کجا می‌آمد؟!
 ۳۷. در اربعین؛ نفس واحد را خواهی یافت. همان وجه مشترک خلقت همه انسان‌ها، حسین را می‌گویم. از این روست که گویی با همه آشنایی و همه، یکی هستند.
 ۳۸- در اربعین؛ معنای حرکت جوهری را خواهی دانست. مگر نه این است که جوهر و ذات ماده، حرکت است و تمام بودن ها به شدن ها ختم می شود و همه قوه ها به فعلیت؟ زمین به مرکزیت طریق الحسین بستر فعلیت یافتن قوایی است که با رسیدن به کمال یا همان امام خویش، آرام می‌گیرد. این یعنی: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْض». آری! گویی طریق الحسین، زمین دیگری است.
 ۳۹. در اربعین؛ برهان صدیقین را مرور می‌کنی. آنانکه پا در این طریق می‌گذارند، با قدمهای استوار، قامت‌های برافراشته، نگاه‌های نافذ و قلبهای مشتاق خویش چنین برهانی را اقامه می‌کنند که مگر می‌شود این امواج معرفت وایمان و شور و شوق و شعور و عشق به اقیانوس بیکران علم و ایمان وصل نبوده و از آن برنخاسته باشد؟ مگر جز صدیقین می توانند چنین ایمان و معرفتی را نه از خود بلکه شعاعی از خورشید وجود امام بدانند؟ «اللّهُمَّ اجعَلنا مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا..»
 ۴۰. در اربعین؛ به انتظار طلوع خورشیدی هستی که ظهر عاشورا غروب کرد. پیوند اشک و لبخند نمایانگر ایمان توست به ظهور امام موعودی که روشنایی‌ها و زیبایی‌های اربعین، فقط پرتوی از تابش وجودش در عصر ظهور است. باش  تا صبح  دولتش  بدمد کاین همه از نتایج سحر است، به همان معنای «انتظار» و «وارستگی».

 

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ما و این‌همه جهانِ گشوده اربعینی، آن هم در تاریخی که انسان‌ها تنها در خانه تاریک خودشان به‌سر می‌برند، حتی وقتی با وسایل سریع دنیای جدید هرجا که می‌خواهند می‌توانند باشند. ولی عجیب است با این‌که همه جهان بر خط است، هرچه بیشتر در تنهایی تاریک خود در هیچ جایی نیستند. سخن اصلی بنده پس از تجربه اربعینیِ این سال، این است که اگر تا دیروز معتقد بودم هرکس در انقلاب اسلامی و در مقابله با استکبار حاضر نیست، در هیچ جایی حاضر نمی‌باشد و عملاً در هیچ جهانی جای ندارد؛ امروز در همان راستا باید عرض کنم اگر در این زمانه در دل انقلاب اسلامی، این اربعین را «فهم» نکند، در هیچ جهانی حاضر نیست، زیرا جهان امروزینِ آخرین بشر و بشرِ آخرالزمانی، حضور در نهایی‌ترین جهان است که این یعنی درکِ نهایی‌ترین ایثار خدّام و حضور در تاریخِ نهایی‌ترین وجه انسانی بین سیل انسان‌هایی که آمده‌اند یگانگیِ همدیگر را تجربه کنند.
به این فکر کنید که انسان آخرالزمانی هرچه می‌تواند از بستر هستی خود که عین اتصال به خالق هستی‌ها است، اندیشه‌های تازه که مطابق روح نهایی‌ترین انسان است می آفریند، نه آن‌که به مطالبی بپردازد که باور به آن‌ مطالب آسان باشد ولی در آن مطالب جواب نهایی‌ترین طلب حاضر نباشد.
باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشه‌های معمولی که امکان تردید در آن‌ها هست، رهایی یافته تا با اصل‌ترین اصل‌ها روبه‌رو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی اولیای الهی در نمادهایی همچون علی«علیه‌السلام» و سیدالشهداء«علیه‌السلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع می‌شود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها می‌توان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی به‌سر برد، در دل تذکرات چهل‌گانه‌ای که مطرح فرموده‌اید.
رخداد اربعینیِ این سال‌ها، پنجره‌ای شده برای آن‌که ما شیعیان، به‌خصوص ما ایرانیان، تا جهان مدرن را درست بفهمیم، جهانی که تا دیروز با نوعی شیفتگی به آن می‌نگریستیم. در حالی‌که امروز متوجه شده‌ایم جهان در وضعیت جدیدِ خود بیرون از ایران نیست و آینده جهان به نقش ایران در بستر انقلاب اسلامی پیوند خورده است و در این راستا و با توجه به این حضور، مردم ما در پیاده‌روی اربعینی حاضر می‌شوند که نوعی آمادگی است برای حضور در نظم جهانی پیش رو. امری که رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم سیستان و بلوچستان با تأکید بیشتر، متذکر آن شدند که «دشمن در دشمنی و نقشه‌کشی خود جدّی است، ما هم در مقابله با دشمن به شدت جدّی هستیم.»  موفق باشید       

 

 

35901
متن پرسش

یا محبوب! یک سلام خدمت حضورتان از آنهایی که حسرت دیدار معشوق در واژه واژه اش مشهود و ملموس است! از این طور معشوق گفتن ها دورم آنقدر که گویا از هر خداناباوری ناباور ترم نه در زبان باور و آن چندین و چند استدلال واجب و ممکن هایی که در دیار وجودند! در تپش های هر روز و طلوع و غروب های روزگاری که نحسی برایش بهترین نام است آنقدر در واژه های کتاب زندگی ام معشوق نیست که دیگر روزها و شب های این جان گویا بی معنی تر از هر نیستی فقط می‌گذرند تا یادشان نرود که هستند! هر چند که باز هم در این باره اطمینان ندارم. استاد عزیز آنقدر از دیار حرف های آقا روح و الله و لبخند های حاج حسین دور شده ام که اصلا تصور آن روزها هم از توانم خارج است از نماز گریزان و آیه های قرآن را دیر زمانی است که به چشم ندیده ام! در یادآوری روزهای با او بودن تنها به لبخندی اکتفا می‌کنم و نام معشوق و دوستدارانش را تنها کلیشه ای از دست رفته می دانم! هیچ از روزهای آتش نیست و این در این دیار بیچارگی زده حتی باد آز و شهوت هم نمی وزد! گویا اصلا سوالی نبوده مثل همیشه یک درد و دل ساده!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا این حضور که می‌فرمایید همان حضوری نیست که انسان با هستی خود و در خود حاضر می‌شود تا هیچ ابژه‌ای در میان نماند؟ با حضور در بودنِ اجمالی که با هیچ واژه‌ای تعریف‌بردار نیست، ولی در حالِ سوسوزدن است تا پریروز را - که دیروز و امروز و فردا نیست- در پس فردای خود حاضر کند. در شب اربعین در موکب عمود ۱۱۳۳ عرض شد زمانه زمانه‌ای نیست که کمی خوب‌بودن در این طوفانِ آخرالزمانی کافی باشد که خوب‌هایی مانند خاوری‌ها با آن خوبی‌های ضعیف، آن اختلاس‌های بزرگ را انجام می‌دهند. ( https://eitaa.com/matalebevijeh/14651 ) باید به پریروز که همانند حضرت عباس «علیه‌السلام»، حضور ذیل سایه امام حسین «علیه‌السلام» است و پس فردا که همانند حاج قاسم، حضور ذیل سایه حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» است نظر کرد. این‌جا است که به اربعینی نظر کرده‌ایم که همه بنا دارند در نهایتِ خوبی‌ها خود را جستجو کنند؛ مثل نهایت ایثار خدّام اربعینی. موفق باشید   

35882
متن پرسش

سلام علیک بجوامع السلام: با عرض پوزش از حضرت استاد و کاربران بابت زحمت و اذیت مطالعه ی مطلبی که قرار داده می شود.
کربلا و صیرورت تاریخی انسان
همچنان که انسان در سیر الی الله در ذیل تاریخ توحیدی از مقطعی یا از طوری در طور دیگر حاضر می شود و خود را پیش از گذشته در تعیین حقانی می یابد و احساس می کند که از آن به شدنی بعد از شدن یا بودنی پس از بودن می گوییم این صیرورت تاریخی که ذیل تاریخ قدسی معنا می‌شود از حضور آدم ابو البشر آغاز و تا حضور ختمی نبوی ادامه یافت و بعد همین صیرورت با حسین علیه السلام در تاریخ تعینی دیگر یافت و معنایی دیگر از انسان را به تاریخ گمگشته و حیرانی بشر امروز بخشید تا انسان در عمق معنا بخشی خودش در دل حضور تاریخی حسین علیه السلام بودنی دیگر را تجربه کند و خود را در ساحتی از عالم و نسبت عمیق‌تر از مناسبات مادی و مدرنیته بیابد و این صیرورت تاریخی را به تماشا بنشیند و احساس کند. اربعین، همان صیرورت تاریخی است که با حسین علیه السلام شروع شد تا دستِ افتاده ی انسان زمینگیر این تاریخ و زمانه را بگیرد و در افقی و ساحتی حاضر کند که طلب پنهان و نهفته ی وجودی هر انسانی است که در این تاریک خانه ی وهم آلودِ این سویی گم شده، یا غبار شهوت‌ها و غضب‌ها آن را مسکوت گذاشته است و اما اربعین آغازی بر پایان همین سکوت تاریک خانه ی عالم غبار آلودی است که بشر می خواهد از پوستین دروغین دیروزش به در آید و در فهمی جدید و عالمی جدید در نسبتی جدید با خودش روبرو شود و اربعین بستر چنینی بودن و شدنی است که از آن تعبیر به صیرورت تاریخی انسان می کنیم صیرورتی که انسان در عالی ترین نحوه ی حضور خودش با حقیقت قرار می گیرد همان حس حضور و شهود حق که تماماً بودن و هستی است و دیگر معنایی از کنید و یا دوگانگی در میان نیست همانی که محی الدین از آن تعبیر به حق الیقین می کند و یا صدرا آن را رهایی انسان از قیود و مقام اطلاقی انسان تعبیر می کند و این همان افقی است که با اربعین به روی انسان گشوده شده است تا خود را و بقیه را در وجه اطلاقی یک حقیقت قدسی به تماشا بنشیند و اگر بپرسی چیست؟ بایست بگوییم که فقط هستی است باید به افق شهودی اربعین حسینی نظر کرد و نظر بازی را از همین بستر شروع کرد آنگاه فقط تماما حقیقت است و حقیقت و لذت تماشای آن و حضور در بیگرانگی و دوری از بیگانگی های قیودات و مناسبات و شئونات شهر مدرن ..... شاید کسی بپرسد که در مسجد چه باید کرد؟ این پرسشی است که جواب دادن به آن انسان را در مسجد متحیر می کند عوض آنکه راهی جلوی روی او قرار دهد در حالی که مسجد محل حضور و شهود و رویارویی و انس حضور است و اعمالی که در مسجد انجام می‌شود جهت تقویت این حسِ حضور و رویت و لقاء حق است نه آنکه برای خود معنایی مستقل داشته باشد. بنابراین در مسجد باید حاضر شد و به این حضور شدت بخشید تا بودن و هستی یافت شود و حس پوچی و بیهودگی و گمگشتگی را از خود برانیم و در یک حیات متعالی و حضور بی‌کرانگی و قدسی در مسجد خود را احساس کنیم یک حس حضوری در عین بودن در نسبت با احدیت و گزنه هر چه از مسجد بگوییم یا برای شخص معین کنیم که باید در مسجد چه بکند او را متحیرتر کرده ایم! اعتکاف نیز از همین جنس است روزه در مسجد همراه با خلوت و سکوت و اعمالی که در اعتکاف دنبال می شود سنخ شدت حضور دارد تا آنکه بخواهد کار خاص مستقلی باشد. اربعین هم به شرح ایضاً یافتنی است بعد از یافتن، و شدنی است بعد از شدن. باید در مسیر اربعین حس حضور را شدت بخشید و پیاده روی خود عمل مستقل نیست! بلکه در مسیر صیرورت انسان در تاریخی است که از حسین علیه السلام می‌گذرد و بایست در این طریق و مشی کردن حضوری بعد از حضوری برایمان تثبیت شود و شدت بودن در ما بیش از پیش شود. اربعین، قدم زدن در ساحت قدیم الاحسانی (حضرت احدیت) عالم توحید است که انسان در این تاریخ طلب آن را در وجودش احساس کرده است و به سوی آن قدم برداشته است و نشانه ی این طلب، حضور شهدایی است که در این سالهای اخیر در ما ظهور کرده است و تشییع شهدایی که انسان‌هابی با آرمان و اندیشه ی همان طلب در زیر این تابوت‌ها حاضر شده‌اند. آری شهدا این طلب و این حقیقت را پیش روی ما نهاده اند و ما مشتاقانه به استقبال این حقیقت تاریخی افتاده ایم تا ما هم جزو این قافله ی قدسی در دل تاریخ توحیدی حسینی باشیم و اربعین، جواب عطش تاریخی انسان آخرالزمانی است که هیچ چیز جز اصیل‌ترین بودن‌ها (بودن با حق) و حقیقی‌ترین انسان‌ها (انسان کامل) او را اشباع و ارضاء نمی کند. باید به استقبال حضور اربعین رفت تا حقیقت ما را دربرگیرد و آنگاه است که انسان در صیرورت تاریخی خود حاضر شده است.... این مطلب را در آستانه ی حرکت به کربلا در کنار موکب چایی حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام نگاشتم همراه با چای عزای سیدالشهدا علیه السلام و شاید آنگاه که این مطلب خوانده شود این کمترین در مسیر زیارت سیدالشهدا علیه السلام باشم و امیدوارم دعای خیر جناب استاد و دوستان بدرقه ای باشد تا در این سفر شهودی حضوری اربعین بیش از پیش حاضر شویم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید به لطف الهی در منزلی حاضر شده‌ایم که ذیل نظر به حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» در حال تجربه بودنی هستیم که این، نهایی‌ترین بودن است تا خود را و بقیه حاضران در صحنه اربعینی را آینه نمایش حقیقت قدسی بنگریم آن هم وقتی ماورای کثرت‌ها به هستیِ جان‌ها نظر کنیم، در آن صورت است که حیرت می‌کنیم چه اندازه خداوند در این عالَم و در این جان‌ها به ظهور آمده است.
همان‌طور که فرمودید و خوب هم فرمودید این اربعین، جوابِ عطش تاریخی انسان آخرالزمانی است که هیچ چیز جز اصیل‌ترین بودن که بودنِ «بالحقّی» است او را راضی نمی‌کند. به این فکر کنید وقتی رغبت به زندگی در انسان می‌میرد که زندگی را به پایین‌ترین شکل آن که فروافتادن در توهّمات دنیایی است، تقلیل دهیم و متوجه حضوری که حضور در بیکرانه توحید است، در میدان‌های ظهور انوار توحید، نگردیم و این یعنی عدم حضور در حماسه‌ای که تندبادِ طلب، در نهایی‌ترین حضور در این زمانه با انقلاب اسلامی و پیرو آن در رخداد اربعینی پیش آمده است. تندبادی که خداوند به حرکت در آورده تا هرکس خواست در زمانه ظهور ایمان در ایمان وارد شود، خود را به آن بسپارد بدون آن‌که تفصیلاً بداند بنا است تا کجاها جلو برود. همین اندازه می‌توان احساس کرد که: «پرّ کاهی است در مصاف تند باد / خود نداند در کجا خواهد فتاد.»
در سه جلسه‌ای که در خدمت رفقا تحت عنوان «باز اربعین» بود عرایضی شد، آن نکات می‌تواند إن‌شاءالله همچنان ما را متوجه افق گشوده‌ای بنماید که در آن از یک طرف انسان را در نهایی‌ترین حضور مدّ نظر قرار دهیم و از طرف دیگر تاریخی را که اشاره به نهایی‌ترین تاریخ که طلوع ظهور حضرت ولی عصر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است رامدّ نظر آوریم. https://eitaa.com/matalebevijeh/14529موفق باشید    

 

35879
متن پرسش

اربعین و دوستی در عصر اقتصاد
با سلام: حتماً در جریان هستید که آقای «تادمی» در کتاب ارزشمندش، دوستی در عصر اقتصاد، ترجمه ی کاوه بهبهانی، نشر نی، به طور مفصل به ویژگی های زندگی لیبرالی می پردازد و اشارهای با جزئیات کامل به دوگانه ی برساخت نولیبرالیسم یعنی کارآفرین و مصرف کننده می پردازد. او اشاره دارد که مصرف کننده فیگوری (نمادی) است که خریدکردن اساس درک اوست از کیستی خودش. فرد هویت خود را مصرف کننده بودن می داند و به ویژگی هایش یعنی مصرف لذت در حال و فردگرایی و برندسازی می پردازد. وی می گوید: این فیگور (نماد) تجسد سه درون مایه است: مصرف‌کردن در برابر خلق کردن، زیستن در چارچوب زمان حال و نوع خاصی فردیت سازی. در ادامه به توصیف کارآفرین می پردازد و اعلام می دارد که : کارآفرین، در پی سرگرم شدن نیست، بلکه دنبال فرصت برای سرمایه گذاری می گردد و با همین منش، افراد را به صورت فرصتی برای سرمایه گذاری و بهره برداری از ایشان می بیند و در همین راستا و با این کنش، به محاسبه ی سود و زیان هر کاری و اولویت بندی آن اقدام می کند. او در شاه جمله ی خود اشاره دارد که: نولیبرالیسم به جای اینکه دیگران را انسان هایی برابر با ما داند که ما در کنارشان از این جهان بهره می بریم، ما را تشویق می کند که دیگران را منابع مالی یا رقیب یا اموری برای سرگرمی بدانیم. ایشان در ادامه به ویژگی های دوستی می پردازد و در برخی موارد از حکمت های ارسطو با آن همه ملاحظاتش در دوستی بهره می گیرد. مثلا در جایی ارسطو صراحتا می‌گوید: آن ها که برای خود دوست، نیک خواه او هستند دوستان راستین اند، چون هرکدام دیگری را برای سیرتش دوست دارد و نه برای ملاحظات عرضی. تاد می ریزبینانه می داند لازمه ی دوستی راستین در مقایسه با دوستی برای منفعت و دوستی برای لذت، پیوند میان دو دوست است، پیوندی که در آن یکی به خاطر خود دیگری دغدغه ی او را دارد؛ در نگاه ارسطو یکی از ویژگی های انسان فضیلت مند این است که به درجه ی بالایی از بی نیازی رسیده باشد (البته نه آنقدر بی نیاز که به دوستی هم نیازی نداشته باشد.). همین ویژگی دوستین راستین، قیامی علیه فردیت گرایی و خودمحوری و لذتجویی و زندگی در زمان حل و آینده به شمار می رود و می توانند پایه های روابط مصرف کننده که بر لذتهای زودگذر استوارند و روابط کارآفرینانه که بر پاداش های آتی استوارند را متزلزل کند. از تاد می و نکات نابش می فهمیم که متوجه حضوری غیر از حضور نولیبرالیسم شده، گرچه به اجمال اما قطعا از آن عبور کرده. شاهدم آن نوشته ی سیسرو که در کتابش آورده: ما به انتظار قدرشناسی و سپاسگزاری، مهرورزی و سخاوتمندیمی کنیم؛ احساس دلبستگی خود را به تدبیری برای سوداگری بدل نمی کنیم. نه! چیزی در سرشت ما هست که وادارمان می کند آغوش و قلب خود را بگشاییم. او در ادامه به توصیف ویژگی های دوستی می پردازد که اولین ویژگی آن اعتماد است. او به خوبی اشاره می کند: گفتن در گرو اعتماد به دیگری است و لازمه آن از یک سو نوعی اتکا به گوینده است و از دیگر سو نوعی مسئولیت پذیری را مفروض می گیرد. اعتماد کردن به کسی که به ما سخنی می گوید صرفا این نیست که معتقد باشیم او احتمالا درست می گوید، بلکه اعتمادکردن به خود اوست، به شخص او، و خود را به لحاظ معرفتی در اختیار او گذاشتن است. تاد از وفاداری نیز سخن می گوید: وفاداری به دوست صمیمی در آن واحد هم خودجوش تر است و هم پرشورتر. وفاداری به حمایت یا مراقبت از طرف دیگر ربط دارد چون خطری که دوست را تهدید می کند خطری است که یک دنیای مشترک را تهدید می کند. او به خوبی می داند که دوستی بیش از آن که استوار بر شکلی از اقتصاد باشد، بر هدیه دادن استوار است؛ می گوید: هدیه بخششی است بدون انتظار بازگشت؛ فرق است میان این که گمان کنیم دوست از آدم مراقبت می کند چون دوست آدم است، با بخشیدن چیزی به دوست در شرایظ خاص به این دلیل که این کار باعث شود دوست از آدم مراقبت کند؛ هدیه دادن در دوستی فقط رخداد تازه ای درستر دوستی نیست، بلکه چه بسا در تحول سرشت دوستی نیز نقش تعیین کننده داشته باشد. یکی از شیوه هایی که نولیبرالیسم خودش را بازتولید می کند این است که بر فردگرایی و بی اعتمادی به دیگران صحه می گذارد و با این کار مانع شکل گیری همبستگی اجتماعی می شود. در عوض، پویایی رابطه ی دوستان مراوده ای خلاف این مسیر حرکت می کند. در عجیب نکتهای اشاره می دارد دوستی عمیق نه فقط در شادکامی ما در زندگی نقش دارند، بلکه هم برای ما و هم احتمالا برای دیگران معنا به ارمغان می آورند. همه ی این ها ذکر شد اما ایشان متاسفانه، با پدیده ی بی نظیر اربعین آشنا نیستند. اربعین تجلی دوستی در راه خدا و قیام علیه نولیبرالیسم است. اربعین نوعی زیست با تولید معنا در عصر معنازدگی است. نوعی مبارزه با پوچی گری دوران است که همه را فراگرفته و بلعیده. برای افراد لیبرال مسلکی که درکی از دوستی ندارند، صحنه های نوکری برای زوار امام و اصرار و تمنا برای رایگان بخشی و حتی برخورد جدی با کسانی که امتناع می کنند، غریبه به نظر می آید. آن جا نه لذت برای حال مهم است، نه سرمایه گذاری و چشم انداز برای آینده، آن ها در فردیت امکان زیست ندارند، می‌میرند! آن ها از خودمحوری مبرا هستند و افراد را فرصتی برای لذت جویی یا سرمایه گذاری نمی بینند، آنها با اعتماد کامل به هم‌کیشان خود، جان و مالشان را فدایشان می کند و مانند هدیه انتظار هیچ بازگشتی ندارند. حتی خود تاد می هم انتظاری از دوست بابت جان فدا کردن نداشت! در اربعین به واسطه ی دوستداران اهل بیت، جهانی برپا شده که هر چه مناسبات اعتباری در این جهان است را به هم می ریزد. هرکسی در اربعین شرکت کرده باشد، یک دوره کامل از این کتاب را بدون استاد فراگرفته است. کتابی که حاصل ساعتها اندیشه ورزی و مصاحبه است. اخ فی الله بن مایه ی ریشه کن کردن هرچه اعتباریات از تشکیلات تا رسوم های خاص تا سنت های جاهلی تا روابط مادی دیگر است. جمع شدن خودش اصالت دارد! این جمع شدن برای برکندن بنیان نه تنها نولیبرالیسم، بلکه هرچه سلطه گری و انانیت است کارایی دارد. این گونه می شود که شهید صدرزاده با همین نحوه تربیت به مثابه ی نوعی مبارزه و جهاد، خود را پرورانید و مدافعان حرم را تربیت کرد؛ یا حقیقت اینگونه در کلمات شهید باغانی ظاهر می گردد که: کربلار فتن خون می خواهد؛ این کربلادیدن بس ماجرا دارد. ماجرای کربلا ماجرای خون و قیام است؛ پیام را شما بدهید، خون از ما...

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید بشر جدید و متفکران عصر حاضر، متوجه ضعف‌های اقتصاد لیبرالی و نئولیبرالیسم شده‌اند و سعی دارند به نحوی از آن ضعف‌ها عبور کنند و البته از آن جهت که هنوز نسبت به معنای انسانِ آخرالزمانی تفکر لازم در آن فرهنگ صورت نگرفته؛ نتیجه کارهایشان عملاً عقیم می‌ماند مگر آن‌که به حضور دیگری فکر کنند. به ما گفته‌اند: «وسعت دید، تنها در دگرگونی افقِ دید ممکن است» چه اندازه این  قاعده در دل پیاده‌روی اربعینی صادق است، آنگاه که هر لحظه افقی از حقیقت در صورت‌های مختلفِ «خادم» و «زوّار» به ظهور می‌آید. تا معلوم شود آری تا معلوم شود، «وسعت دید ، تنها در دگرگونی افق دید ممکن است» زیرا هم «خادم» و هم «زوّار» افقی هستند گشوده در نسبت با همدیگر.
به طوری که ملاحظه می کنید چگونه فرهنگ اربعینی قواعد و ساختارهای اقتصاد متعارف را به چالش کشیده است، و قواعد بازار و تجارت و رابطه عرضه و تقاضا و نیز سود و زیان کارکرد متفاوتی به خود گرفته‌. و نفع شخصی جای خود را به نفع اجتماعی و ایثار داده است. در این فرهنگ خدمات اجتماعی فقط وظیفه دولت نیست.، عرضه‌کنندگانی که توان رقابت ندارند از بازار خارج نمی‌شوند. هدف عرضه‌کننده فقط کسب سود نیست و هدف تقاضاکننده نیز فقط مطلوبیت مادی نیست. اقتصادی که پیوند با فرهنگ دارد؛ از نوع توحیدی‌اش! این است آنچه در پیش است در تاریخی که ادامه تاریخ غرب‌زدگی ما نیست. موفق باشید     

35878
متن پرسش

با سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: بنده مادر دو فرزند ۵ سال و ۸ ماهه هستم. چند سالی هست که بعلت احتمال بیماری یا هرگونه خطر جانی برای بچه ها، توفیق زیارت اربعین را ندارم. با توجه به اینکه در زمان حاضر، حضور در پیاده روی اربعین یک رزمایش و یک نوع آمادگی جهت ظهور حضرت حجت هست ان شاءالله، این دوگانگی برای بنده به وجود آمده است که ۱. آیا این مسئله که انجام زیارت مستحب است و حفظ جان واجب، در زمان حال برای زیارت اباعبدالله در اربعین صدق می‌کند؟ ۲. آیا از نظر جنابعالی حضور بانوان و کودکان در این پیاده روی تا چه حد ضروری است؟ ۳. بانوان و مادران وظیفه ی اصلی شان در این ایام حفظ و نگه داری از فرزندان است یا شرکت در پیاده روی اربعین؟ و در آخر آیا این شرکت نکردن در زیارت اربعین، نشانه ی عذر و بهانه برای یاری نکردن امام عصر (عج) محسوب می‌شود؟ (عذر خواهی می‌کنم بابت طویل شدن سوال. بنده به شدت نیازمند پاسخ حضرت عالی هستم)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! ۲.  خوب است، اگر مشکلی برای بانوان و کودکان پیش نیاید. ۳. همان‌طور که می‌فرمایید و کاربر محترم سؤال شماره 35882 فرموده‌اند؛ حضور اربعینی، حضور ارزشمندی است ولی با این‌همه اگر به هر دلیلی برای انسان امکانِ آن حضور نیست، حتماً حضرت امام عصر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» همان را دوست دارند که در حدّ توانش به هر عملی دست بزند؛ زیرا به هر حال رخصت‌های ترک مستحبات جزء دین و دینداری است. موفق باشید

35850
متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم با تسلیت ایام اربعین حسینی به امام زمان علیه السلام به حضرتعالی و تمام شیعیان ۱. برای بیشتر شناختن عاشورا و اربعین و معرفت به وجود مقدس آقا ابا عبدالله حسین چه کتابی بخوانم و چه کنیم؟ کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها از حضرتعالی هست مقداری آن‌را خوندم و استفاده کردم. ۲. استاد خیلی دلم می خواست در پیاده‌روی اربعین شرکت کنم ولی نمی توانم. نیت کردم بعد از اربعین بروم اگر خداوند توفیق دهد بروم آیا همان ثواب اربعین دارد؟ استاد عزیز من اعتقاد دارم دست امام زمان روی سر و عنایت ویژه به زیارت کنندگان و این پیاده روی اربعین هست ۳. برای استفاده بیشتر از زیارت آداب زیارت و شناخت بیشتر چه کار کنیم چه کنیم از زیارت بهره ببریم؟ با تشکر از حضرتعالی و التماس دعا دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «حماسه حسینی» مرحوم شهید مطهری و کتاب «پس از پنجاه سال» از جناب استاد مرحوم دکتر شهیدی کمک خوبی است برای حضور در کربلایی که قصه دیروز و امروز و فردای ما است. ۲. ان شاءالله با حضور در پیاده‌روی روز اربعین در شهر خود به سوی گلزار و گلستان شهدا، نسبت خوبی با زائران حاضر در جاده به سوی کربلا پیدا خواهید کرد زیرا تاریخی است که شروع شده است. در هر کجای این تاریخ باشیم، در این تاریخ حاضریم ۳. جزوه «همراه با زائر عتبات» که روی سایت هست ان شاءالله مفید واقع می‌شود. https://lobolmizan.ir/leaflet/179?mark=%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%AA موفق باشید

35838
متن پرسش

سلام علیک و ریحانه و رضوانه. عذر خواهم بابت مزاحمت برای استاد و مخاطبان سایت.
 وقتی گوش هایی که آوازهای هوس آلود آنها را از شنیدن نغمه های ملکوتی محروم کرده آمادگی شنیدن را از دست می دهند باید با وجدان تاریخی انسان ها سخن گفت زیرا امروز انسان بیش از دیروز محتاج تاریخی جدید و زیستی نو در تاریخی می‌گردد که نه دیروز اش باشد و نه فردای نامعلوم! باید با وجه تاریخی و وجدانی که امروز بشر با آن مواجه شده است که تاریخی دیگر در حال ظهور است و انسان با مرحله ی جدیدی از حضور تاریخی اش مواجه است. (انقلاب اسلامی را می توان در این وجدان تاریخی بشر امروز یافت و پیدا کرد نیازی نیست مستقیم او را متوجه این تاریخ توحیدی کرد بلکه کافی است تا او را به تاریخی برای زندگی جدید و پس فردایی اش روبرو کنیم مطمئن باشید او آمادگی حضور در آن تاریخ را در خود پیدا می کنند و منتظر گشودگی آن تاریخ در فردای زندگی اش خواهد شد) اربعین دقیقا از سنخ همین زندگی پس فردایی بشر با زیستی نو و گذر از پوچی تاریخی و حضور انسانی جدید در عالمی با تاریخی جدید است. خوب است با زبان اربعین که همان وجه وجدان تاریخ جدیدی است با انسان ها گفتگو کنیم حتی آن انسان اروپایی که خارج از اتمسفر مذهب است آنگاه او هم با ما هم زبانی خواهد کرد. اربعین حضور شهودی فردای تاریخ انسانی است که می خواهد فارغ از مفهوم و الفاظ و عبارات در ساحت حقیقت و وجود با خود روبرو شود و این با قدم، قدم های انسان در اربعین محقق می شود. آمدم جستجو کنم خود را با خدا روبرو کنم خود را تاریخ گسیخته ی از حقیقت انسان را در توهم و تخیلات سرگرم می کند تا آدمی درد پوچی را کمتر احساس کند و هر روز به دنبال سرگرمی ها و آزادی های بی معنایی که بیش از آنکه آزادی باشد انسان را اسیر می کند بگردد و اربعین درست در مقابل این نقطه ی تاریک تاریخ قرار گرفته است تا انسان را با حقیقت و اصیل ترین نوع بودن تاریخ خودش روبرو کند و حسین پرچم دار این تاریخ است. «و بذل مهجته فيك، ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة. و مگر امروز حیرت ضلالت و جهالت همین تاریخ مدرن و عالم غرب مدرن نیست که انسان را در بر گرفته است و رنج پوچی دورانی که فریاد انسان ها را بر آورده است؟! خوب است زبان اربعین حسینی را در تاریخی که انسان ها از دیروزشان فارغ و نسبت به فردای شأن نا امید هستند در میان بگذاریم تا با زبانی زنده در تاریخی روشن انسان ها را از ضلالت و حیرتی که دچار شده اند نجات دهیم و شاید بتوان همین معنا را از این فراز حسین منی و آنا من حسین و یا روایت إن الحسین مصباح المهدی و سفینة النجاة باشد. باید حسین علیه السلام را در در اربعین به حضور تاریخی فردای انسان ها پیدا کرد تا بهره ای را که می خواهیم از این حرکت عظیم در زندگی فردایی مان بیابیم ان شالله و گرنه رنجی از سفر با خود بهمراه می بریم بدون آنکه در تاریخ اربعین حسینی حاضر شده باشیم.... و حرف بیش از این است که هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه با این سخن شما همراه هستم که می‌فرمایید: «و حسین«علیه‌السلام» پرچمدار این تاریخ است» و این‌که آن حضرت خون مبارک خود را به بشریت بذل و عطا نمود تا انسان‌ها در سرگردانی‌های امروزین به خود آیند که چه اندازه می‌توانند استوار و امیدوار از حیرت ضلالت و سرگردانی‌های ناشی از ناآگاهی عبور کنند.
مردی که هیچ رغبتی به سروری بر دیگران نداشت، مهرورزی و بخشش را والاترین ارزش‌های انسانی می‌دانست، در عین شجاعت و بی‌باکی و عدم ترس. کیست که نداند در کربلا با مردی روبرو هستیم که در او شجاعت و حکمت در حدّ کفایت موجود است تا ما در امروز خود در نسبت با او به خود بیندیشیم؟ گوش جان به او بسپاریم تا آهسته‌آهسته نغمه‌ای به گوش جانتان برسد که هرگز سستی و دون‌مایگی و تحقیر دیگران با فضیلت نمی‌سازد. امری که این روزها در رخداد اربعینی می‌توان در نسبت همه با هم بخصوص در نسبت خادمان و زوّار احساس کرد. ما آمده‌ایم تا در این رخداد اربعینی با جهانی سراسر دروغ در هر لباسی که باشد همانند مولایمان مقابله کنیم تا انقلاب اسلامی با باطن نورانی خود که وجدان تاریخیِ بشریت را فراگرفته همچنان ادامه یابد و وجدان انسان‌ها را به خود آورد که راه نجات، راهی نیست که زالوصفتان به جان انقلاب اسلامی افتاده‌اند تا بمانند بلکه راه، راهی است که خادم و زوّار در بستر تاریخی که با انقلاب اسلامی ذیل حضور شهدا شروع شده، آن را یافته‌اند. موفق باشید 

 

35781
متن پرسش

عرض سلام و ادب دارم استاد گرامی: امیدوارم خوب و سلامت باشید. طبق معمول به جهت پرسشی مزاحم اوقات پر مشغله شما شدم. استاد عزیز در حال خواندن مطلبی در مورد درخواست کمک هلال احمر برای ارائه خدمات به مسافران میلیونی اربعین بودم که فارغ از درست یا غلط بودن برگزاری مراسم اربعین، سوالی در ذهنم شکل گرفت که ظاهرا با جستجو در اینترنت حل شدنی نیست. نکته ای که به ذهنم رسید این بود که در قرآن کریم کمک‌های مالیِ در راه خدا، چه زکات واجب و یا خمس و کفاره باشد و چه صدقات مستحب و قرض به خدا، معمولا برای امور واقعی مثل کمک به افراد فقیر یا امور جنگی یا آزاد کردن برده و امثالهم بوده است. سوالم از حضرتعالی اینست که آیا جایی در قرآن کریم هست که خداوند برای کمک مالی در امور ایدئولوژیک مشابه آنچه امروزه در برگزاری مراسم شبهای قدر یا عزاداری امام حسین علیه‌السلام انجام می‌دهیم یا موارد دیگر، دستوری داده یا به آن توصیه‌ای کرده باشد؟ کارمند اداره ای کارشون داشتم نبودن همکارش گفت رفته کربلا. استاد عزیز مزاحمت‌های گاه‌گاه بنده را عفو بفرمایید. آرزوی بنده دوام سلامتی جان و تن شماست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اسلام، خودش جهت حفظ خود بر اساس برنامه الهی، برنامه دارد که همان حق الله است تحت عنوان زکات مال و سهمینِ خمس و سهم امام. در مورد هلال احمر به عنوان یک نهاد مردمی و کمک‌های مردمی با این‌که دولت در این مورد از بیت المال خرج کند، متفاوت است. البته هر کارمندی حقّ مرخصی دارد ولی مسئولی که به او مرخصی می‌دهد موظف است جایگزین تعیین کند. موفق باشید

35780
متن پرسش

با سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و عزاداری ها: همانطور که در سخنرانی های محرم سال های اخیر تاکید فرموده آید آشنایی با شخصیت اصحاب امام حسین در روز عاشورا بسیار مهم است از آن جهت که ما قدرت دسترسی به اعماق شخصیت امام معصوم را نداریم ولی توان درک شخصیت اصحاب را داریم. یکی از اصحاب طبق نقل حسن مثنی فرزند امام حسن علیه السلام است که آنطور که نقل شده در روز عاشورا مجروح می شود و روز بعد از عاشورا موقعی که سرهای شهدا را از تن جدا می کردند متوجه زنده بودن او می‌شوند و با وساطت یکی از اقوامش زنده می ماند اما در سالهای بعد با امام سجاد اختلاف پیدا می کند و امامت ایشان را قبول نمی کند. سوال من این است که چگونه امکان دارد کسی که در واقع شهید زنده است و در روز عاشورا در رکاب امام تا مرز شهادت پیش رفته است با آن خصوصیاتی که از زمان شناسی و شخصیت والای اصحاب سراغ داریم دچار این لغزش شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین نکته است که می‌توان به سخنان شهید بزرگوار مهدی باکری به دوستان و رفقایش نظر کرد که می‌فرماید: «دعا کنید شهید شوید؛ بعد از جنگ، رزمندگان به سه دسته تقسیم مى‌شوند،دسته‌ اول به گذشته خود پشت کرده و از آن پشیمان مى‌شوند، دسته‌ دوم با برگزیدن راه بى‌تفاوتى در زندگى مادى غرق مى‌شوند و همه چیز را فراموش مى‌کنند،  دسته سوم کسانى‌اند که به اصول خود پایبند بوده و از غصه دق می‌کنند.» واقعاً این چیز عجیبی است که حتی در خود انقلاب اسلامی پس از دفاع مقدس چنین امری پیش آمد. موفق باشید

35777
متن پرسش

با سلام و خدا قوت: می‌خواستم ببینم چطوری میتونم امسال اربعین با کاروان استاد طاهر زاده ثبت نام کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: استاد طاهرزاده کاروانی ندارند، خود ایشان هم به کمک کاروانی که برادرشان قبول زحمت کرده‌اند که شکل بدهند، می روند و ظاهراً ظرفیت آن کاروان نیز پر شده است. زیرا کاروان رسمی به معنای معمول آن نیست. موفق باشید

35771
متن پرسش

با سلام: اینکه فرمودین اربعین لز عزینه دولت نیست کاملا نادرسته و اشتباه به شما گفته اند. حتی رهبر‌معظم انقلاب هم به این امر راضی نیست دولتی که حرام را حلال می کند‌ و بالاترین ربا در دنیا را در سیستم بانکی دارد و پول مردم را بدون رضایت شان هزینه می کند حق ندارد روسری را بهانه شرعی آزار زنان و اخذ جریمه مالی قرار بدهد. اگر راست می گوید جلو فساد و دزدی و اختلاس را بگیرد. زمانی به مردم می گفتند اگر دکمه پیراهن تان غصبی باشد نمازتان باطل است. حالا بذرپاش وزیر راه شان گفته وزارت راه برای اربعین بیش از سه هزار میلیارد تومان اعتبار در نظر گرفته است. این رقم غیر از بودجه دستگاههای دیگر و نیز وام‌های ربوی و‌حق مأموریت ها برای تشویق به شرکت در راهپیمایی اربعین است درحالی که بسیاری از مردم، حتی افراد مسلمان متشرع هم راضی نیستند. کسی با راهپیمایی اربعین که کاملا مردمی و با هزینه شخصی خود علاقمندان باشد مخالفتی ندارد و این جزو حقوق شهروندان است اما در کشوری که طبق آمار خود مسئولان ۲۹ میلیون نفر زیر خط فقرند بدون رضایت صاحبان این پول، حاتم بخشی می کنید. مگر ارث پدرتان است؟ با پول حرام (ناشی از عدم رضایت صاحبان آن) تکریم امام‌حسین (ع) می کنید؟  این‌پیاده روی اربعین کاملا سیاسی شده و حالت توریستی پیدا کرده متاسفانه بگذارند مردم مثل عراق با علاقه و دل خودشون برند زیارت. یا حسین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید هزینه‌هایی که جهت وسعت‌دادن به جاده‌های کشور می‌شود؛ به هر بهانه‌ای که باشد موجب توسعه آن کشور می‌گردد و افتخاری است برای یک ملت که کوره‌راه‌ها تبدیل به بزرگراه شود و یکی از افتخارات نظام اسلامی بعد از انقلاب اسلامی در چشم جهانیان، همین گستردگیِ جاده‌ها است و بنده نیز به جهت مسئولیت‌های اجرایی که داشتم متوجه تفاوت بین هزینه جهت جاده‌‌ها و هزینه برای افراد خاص می‌باشم. و همچنان که عرض شد ابداً دولت کوچک‌ترین هزینه‌ای برای زوّار اربعین به طور خاص نمی‌کند و این دشمنان ما هستند که سعی می کنند با فریب‌کاری، هر افتخاری از این ملت را تبدیل به تحقیر کنند. در این رابطه پیشنهاد می‌شود سخنان جناب آقای دکتر سید محمد مرندی را دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/14387. ملاحظه می‌کنید    به محض اینکه یک پیروزی و موفقیت مانند همین تبادل زندانیان با آمریکا و برگشت پول هایی که آمریکا از ملت ایران دزدیده بود پیش آید ، دشمن سعی می‌کند با یک حادثه و اتفاق ناگوار مثل حادثه شاهچراغ کام مردم رو تلخ کند. چقدر خوب است که ما متوجه دشمنیِ دشمن باشیم و همواره با بدبینی به دشمن بنگریم. به گفته علامه طباطبایی چون آدم و حوّا، دشمنیِ شیطان را فراموش کردند، گرفتار هبوط شدند. موفق باشید

35765
متن پرسش

با سلام: ما برای ماه صفر برنامه روضه ای ترتیب دادیم تا ان شاءلله فضای راکد محله رو کمی بهتر کنیم. سوال من راجع ب کادر اجراییست که گاهی اوقات انگیزه خود را از دست می‌دهند، خسته می‌شوند و از هدف اصلی منحرف می‌شوند. برای رفع آن مشکل چه پیشنهادی دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که هر اندازه حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» به صورتی که انسان‌ها احساس کنند انسانیتِ گمشده خود را در آن حضرت می‌یابند؛ مطرح شوند، انگیزه احیای جلسات عزاداری برای اباعبدالله «علیه‌السلام» در افراد بیشتر می‌شود. عمده آن است که سعی کنیم محتوای جلسات، جوابِ نیاز این نسلِ آماده تعالی باشد. موفق باشید

35764
متن پرسش

عرض سلام و ادب: نظر جناب استاد در مورد کتاب شهید جاوید چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر اشکالاتی که مرحوم شهید مطهری به کتاب شهید جاوید داشتند، به نظر می‌آید سخن آقای دکتر شریعتی نیز سخن قابل توجهی است که فرموده بودند آقای صالحی قدرت درک شهادت را نداشته‌اند. موفق باشید

35758
متن پرسش

سلام و عرض ادب: من کسی را می شناسم که چندسال است در مراسم اربعین شرکت می کند ولی نه نماز می خواند نه روزه می گیرد. این چه مدل از دینداری است؟ مسولین چقدر نقش دارند؟ همه چیز به شعار خلاصه شده از اسلام فقط ظاهری باقیمانده همه عاشق اباعبدالحسین هستیم و در این مکتب بزرگ شدیم ولی چگونه است مثلا دولت محترم برای همسان سازی حقوق بازنشستگان بودجه ندارد ولی این‌همه برای اعزام به اربعین هزینه می‌نماید؟ یا حسین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر انسان بخواهد آن حضوری را که در اربعین پیدا کرده است که گویا همه حقیقت به سوی او نظر دارد؛ آن را از آنِ خود کند، باید خود را در شریعت الهی که همان رعایت احکام دینی است حاضر نماید 2- بنده چندین سال است به لطف الهی در پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کنم ولی هیچ کجا ندیدم که دولت در این موارد هزینه‌ای کرده باشد مگر آن‌که شرایط را آماده می‌کند و تا سال گذشته بودجه زیادی با پاسپورت‌هایی که تهیه می کرد از مردم به جیب می‌زد. موفق باشید

35749
متن پرسش

سلام و عرض ارادت. به خدا گفتم ای صاحب زمان و مکان، به فقیری که هیچ ندارد و حتی خودش را هم ندارد رحم کن. با خدا بارها عهد کرده بودم که به راه ادب اباالفضلی برسم، ولی عهد شکستم و سستی کردم، و چه بد کردم، بارها عهد کردم که سکوت کنم تا از جهنم زبانم بیرون بزنم ولی خرابش کردم، از خدا خواستم به من فرصت دهد تا در حق والدینم جبران کنم، بارها فرصتم داد و بارها خراب کردم؛ دعا کنید باز رحمم کند و فرصتم دهد؛ وگرنه من با اینهمه شرمندگی چه کنم؟ واقعا والدین می توانند دو بال پرواز باشند همچنانکه اگر بشکنند عامل سقوط، دعا کنید بال هایم جان بگیرد و بالا بروم، برای سلامتی جان و ابدیت والدینم دعا کنید، من، هم خسته ام، هم شرمنده، هم سرگشته. دعا کنید خدا نعمت ها را برای من ادامه دهد که در این فقر خود نمیرم، آنقدر که فقر دنیا آدم را عاشق می کند فقر ابدیت تمامِ آدم را فرسایش می دهد، دعا کنید از اربعین جا نمانیم که این کابوس سختی برای ماست. دعا کنید امام حسین که می آید و می رود، سری هم به موکب دل ما بزند، من هوس نوکری زائران به سرم زده، و اول والدینم، من هوس سختی کشیدن به سرم زده، دعا کنید در ضریح ذوب شوم و طائر سرگردان مقتل شوم، دعا کنید حسین، زهیرِ قلب مرا هم زنده کند، و دست حرّ دلم را بگیرد و به پای خیمه ها ببرد، من بی حسین دیوانه نمی شوم، من دیوانه «بودم» که اینهمه بی حسین زندگی کردم! دلم می خواهد چهره ی والدینم را تا هستم در این پیاده روی ها ببینم. دعا کنید. راستی اربعین پیاده رفتن است یا پیاده آمدن؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! از این حرف‌ها گذشته است. همان کسی که بدون حسین «علیه‌السلام» زندگی کرده است «دیوانه» است و همو که تنها وقتی حسین «علیه‌السلام» را پیدا کرد، «دیوانه» او می‌گردد. قصه دیوانگی قصه عجیبی است که چگونه انسان، همه چیز دارد و هیچ چیز ندارد؛ و این، همه زندگی است. مانند دیوانه دیوانگان حضرت مولانا، همو که در مثنوی قصه دیوانگی خود را سرود و در دیوان شمس، دیوانه دیوانه‌‌بودنِ خود را افشاند و گفت:
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور
تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد
ای پیش‌روِ مردی امروز تو برخوردی
ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد
حلوا شده‌ای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را
ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد
دریاش همی‌گوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد
ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده
پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی
کالای عجب بردی کالات مبارک باد
موفق باشید

 

35741
متن پرسش

«السلام علیک یا قتیل العبرات». سلام استاد بزرگوار: در رابطه با «راز» اسب تازاندن دشمن بر پیکر چاک چاک و عریان و خونین و بی سرِ سیدالشهداء علیه‌السلام داشتم فکر می کردم. البته حضرتعالی در جایی در این رابطه مطالبی را مطرح فرموده اید. اما واقعاً قاتلین حضرت چه چیزی در این پیکر بی سر و مطهّر مشاهده می کردند که منجر شد تصمیم بگیرند دوباره اسب بتازند؟! شاید تصورش هم برای ما محال باشد که پس از شهادت حضرت، ناگهان چه چیزی در آن پیکر خونین تجلی کرد که آن تصمیم عجیب را گرفتند؟! آیا می توان گفت که این ها تمام شکوهِ تاریخیِ آیندۀ حرکت امام حسین تا قیامت را، که در این پیکر متجلی شده بود را مشاهده می کردند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور باید باشد و به همین جهت امویان در درون خود می‌یافتند که قصه حضور حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» نه‌تنها قصه نفیِ جریان آن‌ها است، بلکه قصه حضوری از انسانیت است که تا قیام قیامت در مقابل هر جاهلیتی ایستادگی می‌کند. ملاحظه نمی‌کنید چه اندازه انسان‌ها در همین تاریخ، خود را نسبت به حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» نزدیک می‌یابند؟ موفق باشید

35738
متن پرسش

با سلام: من ائمه را مظهر اسما الله می دانم.اما چگونه؟ سیره، گفتار، رفتار، سخنان، بدن زنده مادی و قبر ملکوتی آنها همه، مرا متوجه حضرت الله می‌کند. آیا سخنان بالا تفسیر درستی از مظهر الله بودن ائمه می‌باشد؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! آیا نظر به شخصیت امام حسین «علیه‌السلام» نظر به همان انوار الهی نیست که به حکم «علّم آدم الاسماء کلّها» در جان خود او را می‌شناسیم؟ ملاحظه کنید چه اندازه مردم با ظاهرهای متفاوت با آن امام عزیز آشنا هستند. https://eitaa.com/matalebevijeh/14338 موفق باشید

35714
متن پرسش

سلام: سوالی داشتم، چرا شما سالهای گذشته فقط ده روز اول محرم رو مشکلی می‌پوشیدید ولی امسال بعد از عاشورا هم میپوشین؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! هنوز هم بنده فکر می‌کنم همان ده روز اول محرم پوشیدن لباس مشکی کافی است. می‌ماند که این امر مصادف شد با رحلت خواهرم و یا این‌که در جلساتی که صرفاً در راستای عزاداری برای حضرت است؛ از لباس مشکی استفاده می‌شود. موفق باشید

35711
متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: بعضا توی حوزه می بینیم که بعضی اساتید ما در ماه محرم خیلی حالت قبض و گرفتگی پیدا می کنن؟ حتما علت این قبض کربلاست. ولی ماها چی؟ اگر قبضی پیش بیاد چه طور بفهمیم بار گناهان هست یا مربوط به حال بد روحی مشکلات و یا کربلاست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌توان عرض کرد که چگونه دنیای پست، امکان آن را دارد که در کربلا بهترین انسان‌ها را این‌چنین مورد ظلم و بی‌حرمتی قرار دهد و معلوم است که برای روح هر انسانی یادآوریِ آن بسیار آزاردهنده است هرچند آن بزرگان، در بستر همان ظلم‌ها راه درخشش انسان را به میان آورده‌اند وگرنه با تصور این‌همه ظلم، انسان قالب تهی می‌کرد. موفق باشید

35707
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و درود خدمت استاد بزرگوار: خدا شما و خانواده محترمتون رو حفظ کنه به وقتتون برکت بده. ۱. چرا شما اهدای عضو رو قبول ندارین، دلیلش چیه؟ در مورد اهدای خون نظرتون چیه؟ ۲. چکار کنیم که حضور تاریخی داشته باشیم؟ ان شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث در قبول و یا ردّ بنده نسبت به اهدای عضو در میان نیست. عرض بنده آن است که از نظر مباحث معرفت نفسی، هنوز نفس، حتی در حالت اغماء به بدن خود توجه دارد حال اگر کسی با توجه به این امر، راضی باشد که در آن موقعیت خاص، عضوی را از بدنش جدا کنند مربوط به خودِ او است. ۲. فکر کنم مباحثی که اخیراً تحت عنوان «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند» شد (می‌توانید آن را در کانال مطالب ویژه و یا روی سایت «لبّ المیزان» دنبال کنید) کمک بکند. موفق باشید

35701
متن پرسش

سلام استاد: درسته که اگه شهید نشم و مثل حضرت زینب بعد شهادت امام حسین خودم رو حاظر کنم این هم همون شهادت هست ولی من دلم میخواد که این بدنم هیچی ازش نمونه و تیکه تیکه بشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هم اکنون هم خودتان هستید و خودتان. بدن، ابزاری است که بالاخره از آنِ ما نیست. باید سعی کرد از طریق خودمان در عوالم معنوی، خود را حاضر و حاضرتر کرد در آن صورت، چه فرق می‌کند «زیر دریا خوش بُوَد یا روی او». موفق باشید

نمایش چاپی