بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شرح حدیث

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39179
متن پرسش

سلام بر استاد طاهرزاده: بنده مباحثی که حول روایت «ان العبد اذا اختاره الله لامور عباده...» مطرح فرموده اید و نظر مخالفین را در سؤال و جواب شماره‌های 38956 و 38967 و 38985 و 38999 و 39054 و 39067 و 39103 و 39105 و 39149 پیگیری و مطالعه کردم. از آن جهت که احساس می کنم بحث، کمی از محل اصلی‌اش خارج شده است نکته‌ای را که به ذهنم می‌رسد بیان می‌کنم و اگر حضرت عالی یا کاربران محترم صلاح دیده و قابل توجه دانستند، آن را مدّ نظر قرار دهند. گاهی ما مطلبی را بتمامه از روایت اخذ می کنیم (همان گونه که در مسائل تعبدی که عقل و تجربه در آن راه ندارند، این گونه عمل می شود) این جاست که آن نکته ی معرفتی، وجودا و عدما تابع روایت است و از این رو، بایستی سند و دلالتش در حدی باشد که قابلیت احتجتاج عند الله داشته و به عبارتی آن روایت بایستی «سندا» و «دلالة» حجت باشد. در مقابل، گاهی مطلبی از معارف الهی را از راهی دیگر اتخاذ می‌کنیم و برای اطمینان بیشتر و از باب تأیید مطلب توسط روایت، به کلام منسوب به ائمه علیهم السلام مراجعه می کنیم. روشن است که در گونه دوم، این چنین نیست که آن نکتۀ معرفتی از صفر تا صد تابع روایت باشد و همین که مورد نهی معتبر امام معصوم قرار نگرفته باشد، اعتماد به آن بلا اشکال است؛ به عنوان نمونه می‌توان تشکیک را مثالی برای نوع دوم دانست. بنده احساس می‌کنم اساسا مطلبی که مورد کلام و بحث و گفتگو قرار گرفته است در دسته دوم قرار می‌گیرد و اگر بخواهیم این بحث را در جایگاه خود مطرح کنیم این چنین می‌توان بیان نمود: نقطه اصلی استدلال عبارت است از این که: وقتی خدای متعال عبدی از عبادش را برای هدایت خلق اختیار و نصب می کند (همان طور که طبق ادله ی معتبری که در مبحث ولایت فقیه مطرح شده، ولی فقیه را منصوب از جانب شارع می دانیم) از آن جهت که از وی هدایت عبادش را تکوینا و تشریعا خواسته، بهره ای از کشف حقایق به وی عطا می کند (و یا در نگاهی دیگر، وی به درجه ای از کشف وجود راه می یابد) که فوق بهره ای است که دیگرانی که امر هدایتشان به دست آن عبد مختار است از آن بهره برده اند و در یک کلام، دیگران آن بهره از کشف حقایق را نخواهند داشت. حال در کنار این نکته، ما به روایتی برخورد می کنیم که فرموده «ان العبد اذا اختاره الله لامور عباده...» که اتفاقا سندش به خاطر رفع یا مجهول بودن راویانش نه در کتاب شریف کافی مورد اعتماد است و نه در کتاب خصال و دلالتش نیز جای بحث و گفتگو دارد، به نظر شما با این روایت چه کنیم؟ آیا سندش در حدی است که بتوان آن را معیار إسناد محتوایش به امام دانست؟ آیا دلالتش به گونه است که بتوان به روشنی (و بدون دخالت قرائن خارجی و تنقیح مناط) به موضوعی دیگر سرایتش داد؟ پاسخ منفی است ولی آیا اگر این روایت را در دست نداشته باشیم، از آنچه با مقدمات حکمی - معرفتی به دست آورده ایم چشم بپوشیم؟ پاسخ مجددا منفی است. حال در کنار آن نکته ای که تحت عنوان نقطه اصلی استدلال گفته شد، سوال دیگر آنست که به این روایت در حدّ مؤید هم نمی توان نگریست؟ اساسا مستند ما این روایتی که خالی از اعتبار سندی است نخواهد بود (برفرضی که بابی مستقل در اعتبارسنجی این نوع روایات باز نکنیم) ولی آیا نمی‌توان در حد مؤید و باز تأکید می‌کنم در حدّ مؤید، احکام این روایت را با تنقیح مناط به موضوعی مثل فقیه با لحاظ تشکیک سرایت داد؟ به نظر می‌رسد این نتیجه را با توجه به چند مقدمه بتوان به دست آورد: اولا: مناط این که خدای متعال قدرت کشف خاص و ویژه را به این عبد مختارش داده، عبارت از «اختیاره لهدایة العباد» است و این، همان مناطی است که در فقیهی که در عصر غیبت انتخابش کرده نیز موجود است. ثانیا: سنخ سپردن هدایت در عصر غیبت به دست فقیه از همان سنخ هدایت در عصر حضور است که حضرت امام نیز فرمودند: «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله» است. ثالثا: امر هدایت، امری است وجودی و تشکیکی. حال و باتوجه به سه مقدمه فوق، چرا نتوانیم آن امر وجودی را به شکل ضعیف تر بر موضوعی مسانخ جاری بدانیم؟ جمع بندی عرض بنده آن است که: اولا: این روایت باشد یا نباشد به خاطر آن چه تحت عنوان «نقطه اصلی» ذکر شد، فقیه در عصر غیبت را کاشف حقایقی فوق کشف عادی بشری می‌دانیم. ثانیا: در این نحوه مواجهه، روایت را منشأ یک نظریه قرار نداده ایم (چرا که سندا مخدوش و دلالتا قابل بحث است) ولی به کلی هم کنارش نمی‌گذاریم و اتفاقا وقتی به دلالتش رجوع می‌کنیم با تنقیح مناط واضح، می‌توان آن را برای نکته‌ای که به کمک عقل و شواهد وجدانی خارجی به‌دست آورده‌ایم موید بدانیم. امید است عزیزانی که به صورت‌های مختلف در نقد نظر جنابعالی وارد شدند، متوجه مقصد اصلی شما شده باشند. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این که در کلمات جنابعالی نوعی سعه صدر در میان است، جای خوشوقتی است و همان‌طور که فرمودید شایسته بود که رفقا جوانب مختلف روایات را مدّ نظر قرار دهند به‌خصوص که تعجب بنده آن است که چرا منتقدین به بحث آن‌طور که شایسته است مانند شما و یا مانند کاربر محترم سؤال شماره 39172 جوانب موضوع را در نظر نمی‌گیرند. آیا نسبت به آنچه عرض شد معنای نفیِ اطلاقِ عصمت چهارده معصوم پیش می‌آید؟ یا وسعت هدایت الهی را گوشزد می‌کند برای رهبرانی که امور مسلسمین را به عهده دارند؟ مشکلِ برداشت اشکال کنندگان آن است که گمان می‌کنند وقتی در آن روایت از عصمت سخن می‌گوید، منظور مطلقِ عصمت است که مسلّماً مربوط به چهارده معصوم می‌باشد. ولی از این نکته غفلت می‌شود که خداوند اگر جهت امور مسلمین کسی را انتخاب کرد، مددهای خاصی به آن شخص می دهد به همان معنای «شرح صدره» که در یکی از جواب‌ها عرایضی در این مورد شده. خداوند در قرآن به پیامبر خود «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏» (نحل/44) به این معنا که ای پیامبر! ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو مبیّن انواری برای مردم باشی که بر آن‌ها نازل شده است. و این حکایت از آن دارد که نسبتی بین آنچه بر پیامبر نازل شده است و آنچه بر مردم نازل شده است، در میان است، هرچند مسلّم مراتب آن که همان تشکیکی بودنِ قضیه است، محفوظ می‌باشد. آیا انقلاب اسلامی از همین جنس نیست که اصل آن در زیر سایه‌ اسلام، به صورت تفصیلی بر قلب حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نازل شده و به صورت اجمال بر قلب مردم نازل گشته و حضرت امام همان حقیقتی از انقلاب را که بر قلب مردم نازل شده است تبیین می‌کنند؟ این‌جا بود که عرض شد نیاز است تا با درک جایگاه تاریخی روایات نسبت به امروزمان به تمدن نوین اسلامی بیندیشیم. در این مورد باز تأکید می‌شود در رابطه با نسبت بین ولیّ فقیه و امام معصوم که جایگاهی است غیر از جایگاه مرجع تقلید؛ خوب است به سؤال و جواب شماره 39172 رجوع شود. موفق باشید

39169
متن پرسش

پدر جان آنچه در سوال 39149 به منتقدین نسبت دادید که فلان کلام امام رضا را بر نمی تابند خلاف اخلاق و تقواست، و مغلطه ی پهلوان پنبه، اشکالات منتقدین به آنچه در پاسخ 38956 فرموده اید با آن جملاتی که در سوال 39149 نسبت داده اید تفاوت پهلوان واقعی ست و پهلوان پنبه ای که مدام از همان اشتباهات خود قدم‌به قدم عقب می‌روید و بعد منتقدان را متهم می‌کنید. مسلم است حضرتعالی در عباراتی که در سوال اول از حدیث منحصر معصوم برای ولی فقیه استفاده کردید عباراتی دال بر مطلق عصمت بود و ادله ی آن ها کاملا صحیح. شما ظاهراً حتی نهی های امام خمینی از این شیوه مواجهه با قرآن و حدیث را در موارد متعدد و در کتب متعدد ندیده اید یا نمی‌خواهید بپذیرید. با استاد ندیدن و مطالعات سطحی و نداشتن منطق در مواجهه با متون و شاعرانگی به معنای «فی کل واد یهیمون» نمی‌شود مرشد شد. متاسفم که مجبور شدم نقد کنم، اما دلم به حال آن افراد سوخت که به هر بهانه برچسب اخباری و غیر متعقل و متحجر بدیشان زدید. من که سواد ندارم، اما خدا رو شکر تناقضات مبنایی و رفتاری را هنوز درک می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179  رجوع فرمایید. موفق باشید

39165
متن پرسش

سلام: به لحاظ ساختار ادبیاتی عبد در حدیث «العبد اذا اختاره الله...» نکره بوده و الف و لام عهد ذکری است یعنی همان عبدی که در سطور قبل در موردش سخن گفتیم و جملات قبل انحصاری امام بود نه کل کسانی که زمام امور مسلمین را دارند. (عبد جنس نیست که ال را استغراق بگیریم مانند الانسان). اگر هم بپپذیریم ال استغراق است و سخن در مورد هر عبدی است که امور عباد را به عهده بگیرد سیاق روایت انحصار در معصوم را می رساند به قرینه جملات بعد و قبل. فلم یعی بجواب: درمانده نمی شود در پاسخ دادن یعنی نیاز به فکر و طرح و مشاور و ...ندارد و چنین چیزی برای غیر معصوم مصداق نداشته و ندارد و حق چنین تعمیمی بر اساس قواعد هیچ‌یک از علما ندارید و با این مبانی ناقص و اشتباهی که دارید خدا به خیر کند. بعد هم حضرت دلیل دارند که چرا معصوم این ویژگی ها را دارد؟/ به دو دلیل. ۱. لیکون حجته علی عباده و ۲. شاهده علی خلقه که همه می دانند شاهد خلق بودن چه به معنای شاهد خلقت قبل از تولد آدم باشد و چه به معنای شاهد اعمال مخلوقات از غیر معصوم برنمی آید. ثانیا استنادی که به تشکیک وجود کردید هم شاید از مبتدیان فلسفه بشود نادیده گرفت اما کسی که دو سال فلسفه خوانده باشد متوجه مغالطات متعدد حضرتعالی می‌شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179  رجوع فرمایید. موفق باشید

39149
متن پرسش

سلام استاد: چند سال قبل در محفلی دانشگاهی در جلسات محرم، استاد پناهیان حدیث «ان العبد اذا اختاره الله ... » را بیان فرمودند و بر ولی فقیه تطبیق دادند و بحث مفصلی کردند که ولی فقیه هم اختیار شده است و آن اثرات را از جانب خداوند می‌گیرد، در آن جلسه که بنده حاضر بودم یکی از فضلا با ایشان مباحثه ای کردند که این حدیث به فلان دلایل تطبیق بر معصوم دارد فقط، شب بعد آقای پناهیان روی منبر عذرخواهی کردند و اشتباه خود را پذیرفتند و اصلاح کردند، به نظرتان چرا امثال ایشان هم در برابر تحجر و اخباری گری شکست می‌خورند اما متفکرانی چون شما اینگونه از این موانع عبور کرده و سربلند می‌شوید؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید به اندازه کافی در این مورد بحث شد بخصوص با طرح نکته‌ای که در جوامع رواییِ ما مطرح است تحت عنوان: «علینا بالقاءالاصول و علیکم بالتفریع» به آن معنا که ما باید در برخورد با روایات اولیای معصوم مبنا و اصولی را بیابیم و آن را تعمیم دهیم. و به همین جهت برای بنده جای تعجب است که چه جریانی باید در میان باشد که نمی‌تواند این نکته را برتابد که وقتی حضرت رضا «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ الله - عَزَّ وَ جَلَّ - لِأُمُورِ عباده، شَرَحَ صَدْرَهُ لِذلِكَ‌، وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ‌، وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً.» هرگاه خداوند، بنده اى را براى امور بندگانش برگزيند، براى اين كار سينه اش را گشاده گرداند و چشمه هاى حكمت به دل او سپارد و علم را به كمال بر او الهام كند و از اين پس ديگر در پاسخى درمانده نگردد و در (تشخيص) صواب، سرگشته نشود. نمی‌تواند در جای خود و با حفظ مراتب؛ آن را برای شخصیت‌هایی همچون حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب تعمیم دهند! آیا حکایت این روایت، حکایت اعتماد به سخن و پیشنهادات کسانی نیست که خداوند «لِأُمُورِ عباده» برای اصلاح امور بندگانش انتخاب کرده؟ آیا به عظمت بصیرت رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیرشان در جریان سوریه؛ نبایداعتماد کرد؟ آیا به این سخن حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که سال‌ها قبل فرمودند؛ نباید اعتماد کرد؟ که می‌گویند: « مكرر اين مسئله ذكر شده است كه اسرائيل قناعت نمى‏‌كند به آنجايى كه هست؛ قدم قدم پيش مى‏‌رود و هر قدمى كه رفت، هى مى‌‏گويد ما كارى نداريم، همين است، فردا قدم بالاترى برمى‏‌دارد؛ امروز لبنان است، فردا -‌ خداى نخواسته- سوريه، پس فردا عراق است و همين‏طور.» (صحیفه امام؛ ج16؛ ص461 ). آیا این همان معنای «شَرَحَ لِذلِكَ صَدرَهُ ، وأودَعَ قَلبَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ ، وألهَمَهُ العِلمَ إلهامًا ، فَلَم يَعيَ بَعدَهُ بِجَوابٍ» براى اين كار سينه اش را گشاده گرداند و چشمه هاى حكمت به دل او سپارد و علم را به كمال بر او الهام كند و از اين پس ديگر در پاسخى درمانده نگردد و در (تشخيص) صواب، سرگشته نشود. امری که مکرراً ما در حضرت امام و رهبر معظم انقلاب می‌یابیم. این‌جا است که انسان تأسف می‌خورد از کسانی که ادعای تفکر در دین دارند و تا این اندازه در ظاهر متوقف‌اند و چه توهین‌ها که در نوشته‌هایشان اعمال کردند که ما از طرح آن‌ها در قسمت سؤال و جواب‌ها إبا کردیم. چگونه می‌توان با چنین افرادی به تمدن نوین اسلامی اندیشید که کوچک‌ترین تفکر تاریخی در روایات ما ندارند؟! موفق باشید          

39134
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد گرانقدر: استاد بزرگوار سوالی داشتم از خدمتتان. مدت زیادی است که شدیداً تحت آسیب‌های «غضب» هستم. در اختلافاتِ کلامی، جدل‌ها، بگومگوهای با همسر، به طرفة العینی، آتشی کل وجودم را فرا می‌گیرد و در حالتی جنون‌وار عنان رفتار و کلام را از دست می‌دهم و به توهین و فحاشی و آسیب‌های فیزیکی ختم می شود. بعد از آن من می‌مانم و حرمت‌های شکسته شده و آب ریخته‌ای که دیگر نمی‌شود جمعش کرد. احساس می‌کنم هیچ کنترلی بر روی ایجاد شدن چنین حالتی ندارم و از طرفی این عمل، زندگی و کار و عقیده و دین و دنیا را برای من متوقف کرده است. فرزندم ۵ ساله است و ناراحتم که در مواقع بحران چنین رفتارهایی از پدرش می بیند و بیم آن دارم که در بزرگی تحت آسیب چنین رفتارهایی از من باشد. لطفا راهنمایی بفرمایید که چطور می شود کنترل کرد؟ حتی به روانشناس و روانپزشک هم مراجعه کردم. ولی دریغ از ذره ای تغییر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که بزرگان دین فرمودند همه امید شیطان برای بی‌نتیجه کردن زحمات اهل ایمان، القای روحیه غضب است که در نتیجۀ آن انسان همۀ زحماتش را بر باد می‌دهد. بلایی که انسان به گفته مولایمان علی «علیه‌السلام» بر سرِ خودش آورد. و لذا وقتی انسان متوجه این نکته بشود، بیشتر از خود مواظبت می کند. حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» نکات ظریفی در رابطه با عبور از غضب دارند که خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید 

39103
متن پرسش

سلام و عرض ادب استاد گرامی: بنده در مورد اصول و قواعد کلیه و قول مشهور که فرمودین چند مطلب به ذهنم میرسه ۱. درباره سند روایت طبق گفته علمای اصولی، خدشه و تردید وجود داره راجع به دو روایت القاء اصول و تفریع (یکی از امام رضا و دیگری از امام صادق (علیهما السلام) مصدر آن دو منحصر به کتاب ابن ادریس، در آخر کتاب، بخش متطرفات می باشد. خود ابن ادریس آن دو را از کتاب بزنظی نقل کرده است. در آن بخش بین اعلام اختلاف واقع شده، عده ای آن دو را ـ صحیح می دانند و عده ای هم بخاطر روشن نبودن طریق ابن ادریس به کتاب بزنظی آن را مرسل می دانند، شاید مشهورتر در السنه أصحاب تعبیر به صحیحه باشد ولی با شواهدی شاید اثبات بشود که ظاهراً ابن ادرس اینجا این کتاب را جامع بزنطی تصور کرده اند و اصولاً روشن نیست این کتاب که ایشان از آن به عنوان (جامع البزنطی)  یا الجامع للبزنطی  نام برده اند متعلق به کیست؟ طبق شواهد موجود معلوم نیست این کتاب همان (جامع بزنطی) معروف باشد. خود این تعبیر «القاء الاصول» و «تفریع» فقط در این دو روایت و فقط در همین کتاب آمده است اصل آن کاملاً مشکوک است، حداقل آنکه مرسل باشد و دلیل بر حجیت آن نیست مگر اینکه اگر بنا بر نظر عده ای از فقها چون شهرت فتوایی دارد می‌توان به آن عمل نمود. ۲. در مورد مفاد حدیث که گروهی از فقها اصلا شک در حدیث بودن اون دارند و بعضا میگند جزء قواعد فقهیه است نه روایت. ۳. بر فرض صحت و قبول حدیث ظاهرا شما از اصول عملیه و کاربرد اون خلاف مشهور سخن گفتین چرا که اولا چیزی که شما گفتین تنقیح مناطه نه اصول عملیه ثانیا بر فرض صحت تعریف شما از اصول علمیه. اصول عملیه شما بیشتر شبیه قیاسه و استحسان نه اصول عملیه مورد قبول شیعه. ثالثا فهمی که در غالب عقل و سنت نباشه نه اینکه مورد تایید ما نیست بلکه مطمئنا مورد تایید شارع مقدس هم نیست و شما باید دلیلی بر سخن خود بیارین نه اینکه دلیل تراشی کنید و به قول فقها شما سعی در ایجاد فقه جدید دارین که اصلا مورد تایید هیچ کس نیست برای همین موکدا پیشنهاد می‌کنم در علومی که تخصص ندارین نظر ندین دوما اصطلاحات علوم دیگه رو با هم خلط نکنید سوما اگه تمایل به آشنایی با علم اصول و قواعد دارین حداقل کتاب الموجز استاد سبحانی میتونه کمی کمک حالتون باشه. و چهارم اینکه قبل ازینکه هرکس خلاف نظرات سطحی و اشتباهتان موضع گرفت را حواله به منشور روحانیت حضرت امام ندهید. موفق باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: آن روایت‌ها را ما مکرر از زبان علمایی همچون آیت الله جوادی شنیده‌ایم مبنی بر اینکه بالاخره اصول را باید از سرچشمه‌های اصیل یعنی قرآن و روایت گرفت و با تدبّر در آن اصول، مصداق‌ها و موارد را پیدا کرد وگرنه گرفتار نوعی تحجر می‌شویم. ثانیاً: بنده از کسانی تعجب کردم که مسئله‌ای به این روشنی را مدّ نظر ندارند که بالاخره خداوند چنانچه شخصی را جهت امور بندگانش انتخاب کرد، او را منوّر به شرح صدر خاصی می‌کند و در اموراتش به او مدد می‌رساند که مصداق تامّ و تمام آن ائمه معصومین «علیهم‌السلام» هستند. ولی قاعده عقلانی دقیق «اصالت وجود» و تشکیکی بودن آن ما را راهنمایی می‌کند که از وسعت آن قاعده که جناب صدرالمتألهین متذکر آن هستند، غفلت نکنیم. آن هم صدرالمتألهینی که امام خمینی در کتاب چهل حدیث، صدرالمتألهین شیرازی را فخر شیعه معرفی می‌کند و او را چنین لقب می‌دهد: «جناب محقق فلاسفه و فخر طایفه حقه، صدر المتألهین، رضوان اللّه علیه». موفق باشید

39078
متن پرسش

یادداشت قدیمی دیدم که روایت مقام لیله القدری حضرت زهرا (س) را معتبر نمی داند. شما به عنوان نویسنده کتابی که این روایات را شرح کرده چه دفاعی از این روایات دارید؟ او مدعی است: از میان روایاتی که قائلان به تأویل حقیقت شب قدر به حضرت فاطمه (س) برای اثبات مدعای خود بیان می کنند، تنها مضمون 4 روایت موافق با این مدعاست که همگی جزء اخبار آحاد ضعیف می باشند و هیچ گونه قرائنی نیز وثاقت صدوری آنها از معصومین (ع) را تأیید نمی کند و در میان قدماء نیز از شهرت برخوردار نبوده و تنها بر اساس ملاک های برخی اخباریون مبنی بر صحت تمامی احادیث کتب اربعه، می توان به صحت این روایات حکم کرد.‌ از این رو، چه با ملاک قدماء یعنی وثاقت صدوری و چه ملاک متأخران یعنی اعتبار اسنادی، احادیث تأویل شب قدر به حضرت فاطمه (س) معتبر نمی باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به سخن عالِم ذوالفنون حضرت آیت الحق آیت الله حسن زاده توجه فرمایید که فرمودند: «از عظمت حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» در حیرت بودم تا اینکه استادِ بزرگ ایشان یعنی آیت الله شعرانی می‌فرمایند در این مورد به روایت مشهور حضرت صادق «علیه‌السلام» نظر کن که فرموده‌اند: «فَمَنْ عَرَفَ فاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتَها، فَقَدْ اَدْرَكَ لَیْلَةَ الْقَدْر»؛ آیا به سخن اندیشمندی بی‌نظیر همچون آیت الله شعرانی می‌توان بی‌تفاوت بود؟ و البته عمده روایات غیر فقهی ما حساسیتی برای نقل سلسله سند در بین عالِمان نبوده است و نباید به جای توجه به محتوای روایات تنها به سلسله سند تکیه کرد وگرنه بسیاری از متون گرانقدر ما مانند «مناجات شعبانیه» و قسمت دوم مناجات امام حسین «علیه‌السلام» در روز عرفه، سلسله سند ندارد ولی به گفته آیت الله جوادی مگر می‌شود این نوع معارف جز از سرچشمه شخصیت‌های معصوم صادر شود؟ موفق باشید 

39067
متن پرسش

آنچه در پرسش ۳۹۰۵۴ فرمودید که معصوم فرمودند: أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ‏ فَإِذَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ أَنْطَقَ‏ لِسَانَهُ بِالْحَقِّ با آنچه قبلاً از حدیث حضرت رضا علیه السلام تقطیع کردید متفاوت است، این حدیث کاملا تعمیم دارد، هم از جهت لفظ و هم از جهت قرائن و قواعد اصولی، اما اینکه حدیثی خاص معصومین که دال بر عصمت است را تقطیع کرده با ادعای اجتهاد و عقلانیت، رهبری را مصداق آن معرفی کنید قابل قبول نیست، اینجا عبدا آمده و آنجا العبد، اینجا امام در مقام بیان ویژگی های ائمه نیست اما آنجا اختیار کردن و اختاره الله را برای انتخاب الهی ائمه استفاده کردند و بارها احتجاج می‌کنند که آیا مردم و فقها و علما و... می‌توانند اینچنین فردی را اختیار کنند؟ بنابر این آن برداشتی که کرده اید از هرکس باشد خطاییست نابخشودنی و لازم الاصلاح، عرض شد در سوالات قبل که اطلاق شرایطی دارد که قرائن یکی از آن هاست، ما یصلح للقرینیه یکی از آن هاست، در مقام بیان بودن یا نبودن یکی از آن هاست، امام معصوم در مقام بیان خصائص امامند و ده ها کلمه دال بر عصمت و نبود خطا می آورند، صرفا کلمه ی معصوم را حذف کردید که کسی خرده نگیرد اما تمام کلمات و عبارات دیگر را می آورید، بعد هم ادعا می‌کنید این اجتهاد و تعقل است، ممنون که تعریفی جدید از اجتهاد و تعقل ارائه فرمودید، تن علما و مراجع و بهبهانی ها را نلرزانید بنده ی خدا. واضح است در اموری ورود می‌کنید که اطلاعات و صلاحیت آن را ندارید، تفسیر قرآن و حدیث کار هر کسی نیست. یکی از سوالاتی که حذف کردید دعوت از شما بود برای حضور در جلسه ای علمی با حضور فضلا برای بحث پیرامون آنچه مدعی بوده اید، چه توهینی؟ چرا با سانسور و اتهام زنی از اقرار به خطا و اشتباه طفره می‌روی بزرگوار؟ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بقَومٍ خَيرا أكثَرَ فُقَهاءَهُم و أقَلَّ جُهّالَهُم ، فإذا تكَلّمَ الفقيهُ وَجدَ أعْوانـا ، و إذا تَكلَّمَ الجـاهِلُ قُهِـرَ . و إذا أرادَ بقَـومٍ شَرّا أكثرَ جُهّالَهُـم و أقـلَّ فُقَهاءَهُـم ، و إذا تَكلَّـمَ الجاهِـلُ وَجـدَ أعْوانا ، و إذا تَكلَّـمَ الفَقيـهُ قُهِرَ

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می‌کنید که بحمدالله تفاوت نظر اساسی با امثال جنابعالی داریم و این به معنای آن است که اساساً جهان امثال بنده با جهان شماها متفاوت است. باید به تاریخ دیگری فکر کرد و افق حضور دیگری را مدّ نظر قرار داد تا امکان گفتگو با بشر جدید فراهم شود و به نگرانیِ رهبر معظم انقلاب که در خطاب به مبلغین فرمودند نگران تبلیغ هستند؛ فکر کنیم. موفق باشید

39054
متن پرسش

طبق توصیه و دستورات اهل بیت علیهم السلام و فتاوای تمام فقهای اسلامی هرگاه کسی در احکام شریعت یا اعتقادات چیزی را به اشتباه به دیگران انتقال دهد وظیفه دارد اصلاح کند و جلوی به فنا رفتن مخاطبانش را بگیرد، و اگر ابزار لازم برای تکیه زدن بر جایگاهی را ندارد، آن جایگاه برای او حرام است، چه جایگاه استادی و تعلیم باشد و چه اجرا و... ، با توجه به اینکه خطای شما در برخی پرسش ها توسط سوال کنندگان تذکر داده و اصلاح می‌شود و بسیاری از موارد را گزینشی حذف و سانسور می‌کنید، (مثل سوال راجع به سوتی بزرگ در تفسیر از حدیث امام رضا علیه السلام : العبد اذا اختاره الله...)، اگر هنوز بر عقیده ی خویش هستید سوالات را پاسخ دهید یا اگر متوجه اشتباه تان شدید اصلاح کنید. مخصوصا که خود را مصداق عاقل اصولی همچون وحید بهبهانی رحمه الله دانسته و منتقدینِ برداشتتان را اخباریون غیرعاقل، سوالات و اشکالاتی که ارسال شد اتفاقا راجع به قواعد اصولی بوده است. امانت علمی، اخلاق علمی و تقوای علمی را رعایت کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً بحث مصداق امثال بنده با عالم بزرگواری همچون آیت الله وحید بهبهبانی «رحمت‌الله‌علیه» نیست. تعجب بنده از آن است که سؤال کننده محترم در جریان مکتب اصولی آیت الله بهبهانی در مقابل اخباریون نمی‌باشد و این‌که اساساً مکتب اصولی علمای ما که باب اجتهاد را گشوده می‌دانند، در همین رابطه است که چگونه از روایات قواعد و اصول را استخراج کنند و در همین رابطه عرض شد از روایت مشهور حضرت رضا «علیه‌السلام» به همان دلیل که در همان روایت قاعده اصولی مطرح است، می‌توان آن نتیجه را اخذ کرد که: « إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ لاُِمورِ عِبادِهِ شَرَحَ لِذلِكَ صَدرَهُ ، وأودَعَ قَلبَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ» هرگاه خداوند، بنده اى را براى امور بندگانش برگزيند، براى اين كار سينه اش را گشاده گرداند و چشمه هاى حكمت به دل او سپارد. همان‌طور که عرض شد مصداق تامّ این قاعده، مربوط به معصوم است ولی خود روایت به ما اجازه می‌دهد که آن را برای هر آن کس که به نحوی برای امور بندگانش به میدان آمده است، آن کمک‌ها و الطاف را بنماید که البته بنده مصداق آن را در این زمانه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب می‌دانم و مثل روز روشن است که افکار این بزرگان، حقیقتاً منوّر به تأییدات الهی است. و این‌جا است که انسان متأسف می‌شود که چگونه بعضی با ادعای فهمِ دینی گرفتار همان بلای اخباری‌گری می‌شوند که مرحوم شهید مطهری ناله‌ها و گِله‌ها از آن‌ها دارد. آیا به این سخن حضرت صادق «علیه‌السلام» فکر کرده اید که می فرمایند:« أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ‏ فَإِذَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ أَنْطَقَ‏ لِسَانَهُ بِالْحَقِّ وَ عَقَدَ قَلْبَهُ عَلَيْهِ فَعَمِلَ بِهِ فَإِذَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ تَمَّ لَهُ إِسْلَامُهُ » (الكافي، ج‏8، ص: 14‏) هر گاه خداوند خير بنده ‏اى را خواهد سينه ‏اش را براى پذيرفتن اسلام بگشايد و چون اين مرحمت را در باره او كرد زبانش بحق گويا شود و بستگى بدان پيدا كند و بدان عمل كند و چون همه اينها را خدا براى او فراهم كرد اسلام او را كامل گرداند.
به نظر شما آیا باید به سؤالاتی که در آن‌ها آن نوع بی‌پروایی‌ها و توهین‌ها نه‌تنها به بنده، حتی به اشخاصی که شخصیت‌های محترمی در فرهنگ دینی ما هستند، جواب داد و در معرض نگاه کاربران محترم قرار گیرد؟! آیا این همان تشییع اموری نیست که شریعت و قانون آن را منع کرده‌اند؟! در حالی‌که حتی منع قانونی دارد. جالب است که هیچ کدام از این افراد حتی جنابعالی ایمیل خود را نمی فرستید تا لااقل به صورت خصوصی جواب داده شود. موفق باشید
 

38967
متن پرسش

حضرت استاد، پس از ۱۵ سال مطالعه ی کتب تان و حضور در تمامی جلسات و محافلتان و تدریس آثار حضرتتان درخواست می‌کنم، لطفا پرده از علوم نورانی تان بردارید، پرده از آنچه معتقدید بردارید و فاش گویید، به جای بیان تلویحی و رازگونه صراحتا بیان کنید آنچه در پاسخ به پرسش ۳۸۹۵۶ فرمودید، بگویید اگر معتقدید رهبر انقلاب روحی له الفداء مصداق فراز حدیث علی بن موسی الرضا علیه السلامند که ان العبد اذا اختاره الله... ، پس مصداق قبل و بعد این حدیث طولانی هم هستند، از چه شرم داری یگانه ی تفکر و تعقل و تفسیر و تاویل؟ فاش گو از آنچه دیده ای برای کران مخاطبت طاهرزاده ، ای گنگ خواب دیده، بگو الْإِمَامُ يُحِلُّ حَلَالَ الله، وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ الله خامنه ای ست، بگو فَالْإِمَامُ‌ هُوَ الْمُنْتَجَبُ الْمُرْتَضى‌، وَ الْهَادِي الْمُنْتَجى‌ وَ الْقَائِمُ الْمُرْتَجَى اصْطَفَاهُ الله بذلك، وَ اصْطَنَعَه عَلى عَيْنِهِ‌ فِي الذَّرِّ» خامنه ای ست ، بگو عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ‌، مَحْبُوّاً بِالْحِكْمَةِ فِي عِلْمِ‌ الْغَيْبِ عِنْدَهُ‌، اخْتَارَهُ بِعِلْمِهِ‌، وَ انْتَجَبَهُ لِطُهْرِهِ‌؛ بَقِيَّةً مِنْ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ‌، وَ خِيَرَةً مِنْ ذُرِّيَّةِ نُوحٍ‌، وَ مُصْطَفىً مِنْ آلِ إِبْرَاهِيمَ‌، وَ سُلَالَةً مِنْ إِسْمَاعِيلَ‌، وَ صَفْوَةً مِنْ عِتْرَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌، لَمْ يَزَلْ مَرْعِيّاً بِعَيْنِ الله يَحْفَظُهُ‌ وَ يَكْلَؤُهُ‌ بِسِتْرِهِ‌، مَطْرُوداً عَنْهُ حَبَائِلُ إِبْلِيسَ‌ وَ جُنُودِهِ‌، مَدْفُوعاً عَنْهُ وُقُوبُ‌ الْغَوَاسِقِ‌ وَ نُفُوثُ‌ كُلِّ فَاسِقٍ‌، مَصْرُوفاً عَنْهُ قَوَارِفُ‌ السُّوءِ‌، مُبَرَّأً مِنَ الْعَاهَاتِ‌، مَحْجُوباً عَنِ الْآفَاتِ‌، مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ‌، مَصُوناً عَنِ‌ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا، مَعْرُوفاً بِالْحِلْمِ وَ الْبِرِّ فِي يَفَاعِهِ‌ مَنْسُوباً إِلَى الْعَفَافِ وَ الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ عِنْدَ انْتِهَائِهِ‌» هم حضرت آقاست، بگو ای طاهرزاده که امام رضا علیه السلام در همان حدیث فرمودند خامنه ای جان « فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ‌ الْخَطَأِ وَ الزَّلَلِ‌ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ الله بذلك لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلى عباده، وَ شَاهِدَهُ عَلى خَلْقِهِ‌، وَ «ذلِكَ فَضْلُ اَللّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ‌، وَ اَللّهُ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِيمِ‌» فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلى مِثْلِ هذَا فَيَخْتَارُونَهُ؟ أَوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمُونَهُ؟ والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا به این قسمت از فراز آن روایت توجه ننموده‌اید که حضرت رضا «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُور عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» و موضوع را تعمیم می‌دهند به هر آن کس که خداوند او را برای امور بندگان انتخاب کند و مسلّماً امثال حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» می‌توانند مصداق چنین موضوعی باشند و البته معلوم است مصداق کامل و اتمّ چنین موضوعی پیامبر خدا و ائمه معصومین «علیهم‌السلام» می‌باشند و حتی اگر همان‌هایی که سخت متوجه عنایات الهی به حضرت امام و رهبر معظم انقلاب هستند؛ بخواهند آن عزیزان را در حکم معصوم قرار دهند، اولین کسانی که سخت با آن موضوع مخالفت می‌کنند خود حضرت امام و رهبر انقلاب می‌باشند. آیا نباید به کریمه: «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ» در این موارد نظر کرد وقتی قرآن می‌فرمایند: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»؟ و علت آن‌که بنده مصداق آن روایت را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» تشخیص دادم؛ سخنی بود که سال‌های قبل مرحوم شهید مطهری در نسبت با حضرت امام چنین فرمودند. البته متأسفانه فراموش کرده‌ام در کدام یک از سخنان ایشان این نکته مطرح شد ولی چون مطلب را در ذهن خود داشتم گفتم آنچه که عرض شد. با این‌همه بحث بر سخن مرحوم شهید مطهری نیست، بحث بر آن فراز از روایت است که موضوع را تعمیم می‌دهد. و آنچه مانع می‌شود تا ما جایگاه رهبری را در این تاریخ درست بفهمیم و متوجه تاییدات خاص پروردگار نسبت به ایشان بشویم، حجاب معاصرت است، آری «حجاب معاصرت» به این معنا که چون در کنار ایشان هستیم نقش اساسی ایشان را در این زمانه نمی‌فهمیم و فردا و فرداها معلوم می‌شود رهبری چه اندازه نقش اساسی در این تاریخ داشته‌اند. موفق باشید 

38956
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: استاد خیلی وقت است می‌خواهیم کار رسانه ای را شروع کنیم برای مخاطب جوان و نوجوان با موضوع شخص رهبری واقعا نسل جدید ارتباط شان با آقا اصلا خوب نیست. ولی واقعا نمی‌دانم چه کنم چون به شدت راجع به این موضوع موضع گیری دارند. در نظرم بود ابتدا با جبهه ی حق و باطل و مقاومت شروع کنیم و در میان اینها غیر مستقیم راجع به رهبری هم پیام بدهیم اما واقعا اراده ی خداوند در این تاریخ چه چیزی است و اولویت با کدام است؟ چطور به این موضوع بپردازم یعنی با چه نگاهی و چه دیدگاهی به موضوع پرداخته شود؟ چه کتاب هایی کمک کننده هست؟ و از یک طرف دیگر قالبی که گفتم شاید زبان این نسل هست فیلم کوتاه باشد؟ نظرتان چیست؟ چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکتۀ خوبی رسیده‌اید که با توجه‌دادنی شاعرانه به جبهه مقاومت، جایگاه بصیرت مقام معظم رهبری را که به نظر بنده در این زمانه، زبانِ هستی می‌باشد؛ به میان آورید. از سید مقاومت و از شهید یحیی سنوار بگویی و رهبری را که اینان مدّ نظر خود داشتند، ترسیم نمایید. ما نمی‌گوییم که رهبر انقلاب معصومند، ولی آیا آنچه بر زبان می‌آورند حکایت الهامات الهی برای هدایت این ملت نیست؟! از امام رضا «علیه‌السلام» هست که حضرت می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده ای از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینۀ او را گشاده می‌گرداند. تا در مدیریت خود کوچک ترین لغزشی نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آنچنان توانا می شود که در جواب گویی به هیچ نیازی در نمی ماند و غیر از صواب از او نخواهی یافت و به خوبی مصلحت مردم را در نظر می گیرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهی است. موفق باشید          

38775
متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد مدتی هستش گمگشته طورم. همش فکرمی‌کنم باید کاری بکنم واسه خودم و فرزندانم. یه روز میرم به سمت اینکه حافظ حافظ بشم یه روز میرم برای حفظ قرآن. رشته خودم هنر هستش دست و دلم به کار خودم نمیره همش فکرمی‌کنم بیهوده اس کارای خودم. راهنماییم کنین لطفا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم؛ سیر مطالعاتی سایت دنبال شود و یا به عنوان شروع، به شرح حدیثی که تحت عنوان «ای اباذر» شده است، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B0%D8%B1&tab=sounds . موفق باشید

38675
متن پرسش

با سلام: آیا شما اعتقاد به این دارید که بعضی از افراد دارای انرژی مثبت و بعضی از افراد دارای انرژی منفی می‌باشند؟ و اگر چنین است آیا درست است که بعضی افراد انرژی مثبت دیگران را به سمت خدا جلب می‌نمایند و بالعکس؟ و افرادی که انرژی مثبت دیگران را جلب می‌کنند حالشان خوب می‌شود و افرادی که انرژی مثبت شان جذب دیگران می شود دچار بیماری و خستگی می شوند؟ اگر چنین است آیا آیه «فاستقم کما أمرت» که باعث شد پیامبر در مورد آن بگوید «شیبتنی سوره هود» ارتباطی به این موضوع دارد؟ و یا آیه «فبما رحمةٍ من الله لنت لهم» با این ارتباط دارد؟ اگر این مطالب صحیح باشد آیا در عرفان عملی راه هایی نظیر سجده و صلوات و‌ استغفار در جذب انرژی های مثبت و دفع انرژی های منفی موثر است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد روایت و آیه ای که فرمودید بحث بسیار است و بعید است بتوانیم آن ها را با دوگانه انرژی مثبت و منفی تطبیق دهیم. آری! بعضی افراد، قدرت تأثیرگذاری بیشتری دارند ولی به هر حال این خود انسان ها هستند که باید انتخاب کنند. موفق باشید

38628
متن پرسش

سلام و عرض ادب: با توجه به اینکه احدی از انسان ها دسترسی به ذات احدیِ خدای متعال ندارند، پس در واقع هیچ کس نتوانسته تاکنون خدای متعال را بپرستد. پس آن عباداتی که انجام گرفته، عبادت چه کسی است؟ معبود کیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: از رسول خدا «صلوات الله علیه وآله» داریم: «ما عرفناک حق معرفتک، و ما عبدناک حق عبادتک» ما تو را چنانکه حق معرفتت مى باشد نشناختیم ، و ما تو را آن گونه که حق عبادت تو است پرستش ‍ نکردیم. بنابراین به همان اندازه که به خداوند معرفت داریم او را پرستش می کنیم، نه در اندازه ای که حق عبادت اوست. موفق باشید

38534
متن پرسش

سلام علیکم: برای عرفان عملی کدام صوت های خودتان را پیشنهاد می‌کنید ؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی که عرایضی در شرح آن کتاب به صورت صوتی شده و روی سایت هست، ان شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید

38373
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: در حدیث عنوان بصری منظور حضرت از عبارت «بنده خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نمی‌کند» چیست؟ با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان توکل به خداوند است و ذیل اراده الهی عمل‌کردن، به همان معنای «با توکل زانوی اُشتر ببند». موفق باشید

38308
متن پرسش

سلام و وقت به خیر: می‌دانم سوال سطحی ای است ولی انقدر درگیرم کرد که مجبور شدم وقت شما را بگیرم. استاد در مورد ارتباط با آدمها سخت به تنگ آمده ام. در نوجوانی بسیار خجالتی و کم حرف بودم و از خدا می‌خواستم فقط یک دوست با من همراه کند و محتاج توجه دیگران بودم ولی اکنون خدا لطف کرد و خجالت و کم رویی را کنار گذاشته ام و دوستان زیادی دارم اما مواجهه من با اینهمه دوست را نمی‌توانم مدیریت کنم. هرروز یک دوست از من دلگیر می‌شود که چرا توقعاتش را براورده نکردم و حقوقش را ادا نکردم. و به جز این مشکل وقتی می‌خواهم به سفر بروم و در زیارت‌ها مخصوصا تنهایی را دوست دارم افرادی که به من لطف دارند از من می‌خواهند که با هم باشیم و من نمی‌توانم این‌همه بودن در کنار یک نفر را که شاید اصلا به او علاقه و محبتی ندارم و نمی‌توانم اخلاقم را با او متناسب کنم و به توقعات او رسیدگی کنم و از طرفی نمی‌توانم دست رد به سینه اش بزنم و او را تنها بگذارم. سفر اربعین یکی از افرادی که در دلم از او خوشم نمیامد ولی سعی می‌کردم بروز ندهم امد و گفت با هم همسفر شویم و من هم مجبور به قبول شدم ولی هرکاری کردم نتوانستم انتظارات او را براورده کنم و محبت واقعی اش را به دل راه دهم. اصلا نمی‌دانم حقوق دوست در اسلام چیست؟ در مقابل انتظارات بی جا و قهرهای متعدد و مقدار حضور در کنار همسفر و دوست چیست و آیا اگر ابراز دوستی کسی را نپذیرم خطا کرده ام. چه کنم استاد؟ از کجا اینها را یاد بگیرم؟ حس می‌کنم اسیر قفسی شده ام که به خاطر ضعف نفس و علاقه به استقلال و تنهایی است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: پیشنهاد می‌شود کتاب «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی که شرح آن روی سایت نیز هست، دنبال شود. ثانیاً: با شوخ مزاجی از اموری که می‌خواهید عبور کنید، عبور کنید بدون آن‌که موضع مستقیم بگیرید. موفق باشید

38234
متن پرسش

سلام و ادب: امام خمینی در کتاب آداب نماز بسیار زیاد از جملات کتاب مصباح الشریعه به عنوان روایت و با قال صادق استفاده می‌کنند. اما در کتاب مکاسب محرمه و در نامه‌ای در جلد ۱۸ صحیفه این کتاب رو روایت نمی‌دانند. آیا این موضوع اعتبار و وزانت مباحث کتاب اداب نماز را کم نمی‌کند؟ تفصیل سوال اینکه: امام در مقاله اول اداب الصلوة از مصباح الشریعه جملاتی رو نقل کردن (نوشته شده در سال ۱۳۲۱) ولی در حدود سال ۱۳۳۹ در جلد اول مکاسب محرمه نوشتن: و أمّا رواية «مصباح الشريعة» الدالّة على التفصيل بين وصول الغيبة إلى صاحبها وعدمه، فلا تصلح للاستناد إليها؛ لعدم ثبوت كونها رواية فضلاً عن اعتبارها، بل لا يبعد أن يكون كتابه من استنباط بعض أهل العلم و الحال ومن إنشاءاته. چهار تا احتمال میشه در نظر گرفت برای رفع این تضاد! اول اینکه بگیم با توجه به اینکه امام در چهل حدیث و سر الصلوة هم جملاتی نقل کردن از مصباح الشریعه، روش سنجش اخبار در مباحث عرفانی متفاوت با مباحث فقهی هست و اسون تر گرفته میشه. و باید روش شناسیش رو تبیین کنیم که چه تفاوتی داره. ولی این احتمال ضعیفه، چون امام تصریح داره مصباح الشریعه روایت نیست اصلا. امام در سال ۶۳ هم یک نامه در مباحث اخلاقی عرفانی برای عروسشون می‌نویسن داخلش هست که: «مصباح الشریعه» گویی از عارفی است که به نام حضرت صادق- علیه السلام- به طور روایت نوشته است. احتمال دوم اینکه بگیم امام اول قبول داشته مصباح الشریعه رو و بعد نظرش عوض شده از ۱۳۲۱ به بعد عوض شده نظر و حتی چهل حدیث هم مال قبلش هست ۱۳۱۷. ولی بازم ضعیف هست این احتمال چون در همون نامه که بالا گفتم سال ۶۳ یک جمله از مصباح الشریعه میاره. سال ۵۸ هم همون اول سوره‌ی حمد عبارت «العبودیّة جوهرة کنه ها الربوبیّة» رو امام بیان میکنن. احتمال سوم اینکه بگیم امام خمینی از اول هم روایت نمیدونسته و همیشه به عنوان جمله‌ای از مصباح الشریعه نقل کرده و نه به عنوان روایت. و اقای شبیری در جلد ۳ اون کتاب جرعه‌ای از دریا میگن امام خمینی جمله‌ی «العبودیة جوهرة کنه ها الربوبیة» رو نقل می‌کرد ولی اون رو به کسی منسوب نمی‌کرد. این احتمال آخر بنظر قوی‌تر و منطقی‌تر باشه و کار مرسومی هم هست گویا بین علما. علامه طهرانی هم به عنوان یک اهل عرفان در جلد اول کتاب نور ملکوت قران دیدم این جمله رو که میارن به عنوان روایت نمیارن. به عنوان یک جمله علمی عرفانی میارن. همچنین آقای جوادی هم در کتاب جامعه در قران این جمله رو نقل میکنن ولی نه به عنوان روایت. آیت‌الله مصباح هم در کتاب شکوه نجوا این جمله رو آورده و فرموده هر چند سند صحیحی نداره، منتها مضمون این جمله صحیح هست. آقای وکیلی در سلسله جلسات شرح کتاب آداب الصلوة اشاره‌ای میکنن به موافقین و مخالفین مصباح الشریعه و میگن اهل معرفت این جمله رو پذیرفتن که درسته و وارد شرحش میشن. استاد عابدینی هم در جلسه ۶۷ تدریس کتاب الشموس المضیئة‌ آقای سعادت‌پرور که در مورد روایات مهدویت هست این جمله رو میارن ولی نه بعنوان روایت. در جلسه‌ای از تدریس المیزانشون هم میارن این جمله رو و میگن فقط منسوب به امام صادق هست و شرحش میدن. احتمال چهارم هم اینکه شاید بشه جمع بین احتمال دوم و سوم کرد و گفت نظرشون عوض شده و ازون به بعد به عنوان روایت نقل نمی‌کردن. قرینه هم دارم براش چون در اداب نماز عبارت «العبودیة جوهرة کنه ها الربوبیة» رو با قال صادق (ع) بیان کردن ولی ۳۷ سال بعد در تفسیر سوره حمد بدون قال صادق (ع) بیان کردن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید می‌توان به سخن بعضی از اساتید در رابطه با نگاه حضرت امام به این نوع متون حتی به «مناجات شعبانیه» نظر کرد که حضرت امام نظر به محتوای سخن دارند که چه اندازه می‌تواند آن سخن منسوب به اولیای الهی باشد، خارج از آن‌که آیا سلسله سندی برای آن باشد یا نباشد. موفق باشید

38223
متن پرسش

«اللهم الرزقنا زیارة الحسین علیه‌السلام فی الاربعین» سلام علیکم: ابتدا قسمتی از روایت حضرت صادق علیه‌السلام رو تقدیم می کنم و سپس پرسش خودم را مطرح می کنم: امام صادق علیه‌السلام به زراره می فرمایند: «...هیچ چشم و اشکى نزد خداوند محبوب تر از چشم و اشکى نیست که بگرید و بر آن حضرت جارى گردد. و هیچ گریه کننده اى نیست که بر آن جناب بگرید مگر آنکه گریه اش به حضرت فاطمه علیها السلام رسیده و آن بانو را یارى مى کند و نیز گریه اش به حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسیده و بدین وسیله حق ما را ادا کرده. و هیچ بنده اى نیست که روز قیامت محشور شود مگر آنکه چشمانش گریان است غیر از گریه کنندگان بر جدم حضرت حسین بن على علیه السلام! چرا که ایشان در حالى که چشمانى روشن و باز و همراه با اشکی خنک که بیانگر ملاقاتی همراه با شادی است دارند محشور مى گردند و بشارت مرتب ایشان را ملاقات می کند و شادى و سرور در جمال ایشان جلوه گر و آشکار است. اما در همان حال مردم در فزع و ناراحتى بوده ولى ایشان از هر غم و محنتى در امان هستند، مردم متفرق و پراکنده و پریشان و در معرض حساب بوده ولى ایشان در زیر عرش و سایه آن به یاد حسین علیه السلام بوده و درباره آن جناب به گفت و شنود و حدیث مشغولند. از ناملایمات و ناراحتی هاى روز حساب هم هیچ خوف و هراسى ندارند! به ایشان گفته مى شود: داخل بهشت شوید ولى آنها از ورود به بهشت امتناع نموده و مجلس ذکر و یاد حسین علیه السلام را اختیار مى کنند، فرشتگان و حورالعین به آنها پیغام مى دهند که ما با ولدان مخلد مشتاق شما هستیم ولى ایشان از فرط سرور و نشاط و کرامتی که در مجلسشان دارند سرشان را بالا نکرده و حتی به آنها نگاه هم نمی کنند!...» استاد با توجه به اینکه به گفته سالار شهیدان همت انسان باید متعالی باشد و خدای متعال همت های بلند را دوست دارد، برای اینکه انسان به مقامی که این روایت اشاره کرده برسد، چه راهی را باید طی کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در نظر به انسان‌های کامل یعنی ائمه «علیهم‌السلام» است که در حضرت امام حسین «علیه السلام» تا حدّی به جهت شرایط تاریخی‌شان از اجمال به تفصیل آمده‌اند و باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشه‌های معمولی که امکان تردید در آن‌ها هست، رهایی یافته تا با اصل‌ترین اصل‌ها روبه‌رو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی نظر به اولیای الهی در نمادهایی همچون علی «علیه‌السلام» و سیدالشهداء «علیه‌السلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع می‌شود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها می‌توان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی به‌سر برد، در عین همراهی با مردم غزه. عرایضی اخیراً تحت عنوان «رسانه، اربعین و آینده ای که در پیش است» شده است. امید است موجب درک بیشتر تاریخی شود که در دل انقلاب اسلامی منجر به تولد انسانی باشد که انقلاب اسلامی در آینده خود در پیش دارد. https://eitaa.com/matalebevijeh/17417موفق باشید          

38121
متن پرسش

با عرض سلام و ادب: سوالی رو محضر استاد گرامی داشتم. بنده چندی پیش کتابی رو مطالعه کردم به اسم در محضر علامه طباطبایی (ره) که نویسنده پرسش و پاسخ هایی که از جناب ایشون شده را در کتاب آورده اند. یکی از این پرسش و پاسخ ها برایم شبهه ناک شد. سوال بنده این هست: آیا شخص با وجود توبه واقعی کردن باز هم از بعضی از نعمات آخروی در بهشت محروم هست؟ در حدیث زیر آمده که حتی اگه توبه کند در بهشت آن نعمت را ندارد. این متن سوال و جواب است: سوال ۴۲۹: معنای روایت زیر چیست که می فرمایند: سامع الغنا محروم من سماع اصوات شجره طوبی، و شارب الخمر من الرحیق المختوم، و الملوط من الجلوس علی سرر الرحمه، و ان تابوا و دخلوا الجنه. کسی که به آوازخوانی گوش فرا دهد، از شنیدن صدای درخت طوبی، و شراب خوار از (نوشیدن) شراب سر به مهر، و کسی که لواط شده از نشستن به تخت های بهشت محروم خواهد بود، اگر چه توبه کنند و به بهشت وارد شوند. جواب: یعنی درک این اشخاص محدود می شود بحيث لا يشعرون با محروميه من الرحيق و الجلوس على سرر الجنه، بل يدركون و يشعرون غيرها من النعم. و لايكونون بحيت يدركون و يشعرون الم المحروميه من هذه النعم، لمنافاته قوله تعالى: لا لغو فيها‌. (طور: ۲۳) به گونه ای که به محرومیت خود از شراب و نشستن بر تختهای بهشتی توجه ندارند، و تنها دیگر نعمتهای بهشتی را درک می کند و فقط به آنها توجه دارند، البته ناراحتی و رنج محرومیت از این نعمتها را نیز درک نمی‌کنند و به آن توجه ندارند زیرا در این صورت روایت با فرمایش خداوند متعال که می فرماید (هیچ کار بیهوده ای در بهشت نیست) ناسازگار می گردد. ممنونم از اینکه پاسخ می‌فرمایید‌.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌همه بستگی به درجه توبه دارد. وقتی شخص تماماً شخصیت خود را به کلی نسبت به آنچه مرتکب شده، تغییر دهد؛ شامل آن روایت می‌شود که از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم: «من تاب لذنب کمن لا ذنب له» هر آن‌کس که از گناهی توبه کند در آن حدّ است که گویا آن گناه را انجام نداده است. پس از این جهت با توبه، گناهان مانع حضور انسان ذیل رحمت او نخواهند بود. حال بستگی دارد که انسانِ تائب در مسیر سیر إلی الله چه اندازه همت به خرج دهد تا مصداق «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» باشد که تنها سیئات او با توبه برطرف می‌شود و یا مصداق «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ  وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» باشد که حتی به جهت همت بلندش، گناهان او به حسنات تبدیل می‌شود و این مصداق همان جناب حرّ است. موفق باشید

38035
متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوارم: ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب نقل می‌کند که روزی عباس عموی پیامبر(ص) نزد علی بن ابی طالب آمد و به ایشان گفت من عموی پیامبرم لذا میراث او- که چیزی جز دلدل و شمیشرش ذوالفقار و زره و عمامه‌اش نیست – به من می‌رسد. حضرت علی(ع) فرمود: میراث انبیاء به اوصیاء آنان می‌رسد نه به دیگران، حتی فرزندانشان. استاد جان، این فرموده امیرالمؤمنین شبیه به صحبت ابوبکر نیست که گفت: انبیاء ارث باقی نمی گذارند برای فرزندان خود و در آنجا حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام، این حدیث رو رد کردند و ادله قرآنی حضرت زهرا آوردند؟ متشکر از لطفتون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: میراثی که در راستای ادامه راه «موصی علیه» هست غیر از میراث عادی است. آری! شمشیر و زره مربوط به کسی است که بناست راه آن حضرت را ادامه ‌دهد. ولی ماترکِ عادی مربوط به ورثه است همان‌طور که کتاب‌های فرد متوفی به فرزند عالِم او می‌رسد و یا شمشیر او به فرزند ذکور او می‌رسد. البته در این مورد بحث‌های خاصش مطرح بوده است. موفق باشید

37659
متن پرسش

سلام استاد: درسته که اهل بیت مستقیما از نور حضرت غیب الغیوب آفریده شده اند و شیعه ها از نور اهل بیت، خوب وقتی میگم پروردگارم من دارم با امام زمان علیه السلام ارتباط می‌گیرم ؟ او داره من رو پرورش میده؟ یا پروردگارم رو غیب الغیوب مخاطب قرار بدم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با موضوعی که مطرح می‌فرمایید نکات دقیقی هست که بیشتر جنبه تأویلی دارد که بحث آن مفصل است و در شرح کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» تا حدّی به آن پرداخته شده. مهم آن است که باید ما با نظر به حضرت «ربّ»، خود را وسعت دهیم. موفق باشید

37580
متن پرسش

با سلام: اینکه گفته می‌شود که اولین چیزی که در قیامت سوال می‌شود نماز است و... آیا این روایت صحیح است. این چگونه با عدالت خدا سازگار است؟ کسی یک عمر کار خوب بکند و بعد بخاطر نماز هیچ شود؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در نسبتی است که انسان در ذات خود به حکم عبودیت با خدا دارد و نماز، صحنه تعیّنِ چنین حضوری است و انسان می تواند از طریق نماز که صورت اصلی و اصیل عبودیت است آن را در خود شکل دهد. و بدین لحاظ پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ اَلْعَبْدُ اَلصَّلاَةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا.». موفق باشید

37549
متن پرسش

سلام علیکم: در بعضی روایات داریم که فاطمه زهرا سلام الله علیها در برزخ اطفال شیعیان را که از دنیا رفته اند تربیت می‌کند. این مطلب با بحث حرکت جوهری چه می‌شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت حکایت، حکایتِ همان عزمی است که آن اطفال در عین ثابته خود دارا هستند و حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» همان عزم را با نور مادرانه خود به ظهور می‌آورند. والله اعلم. موفق باشید

37532
متن پرسش

سلام استاد عزیزم: در مقوله دعا سوالی داشتم که عرض می‌کنم: استاد چند وقتی است نمی‌توانم برای مثلا شفای بیمارم یا حل فلان مشکل دنیایی دعا کنم و به اصطلاح اشکم برای اینجور دعا در نمی‌آید! حس می‌‌کنم همین که هست درست است و طلب الان من نشان از نرسیدن است. از یک طرف هم می‌فرماید نمک سفره‌تان را از ما بخواهید! از یک طرف داریم که اگر مومن می‌دانست به سبب بلا چقدر به او ملکات نورانی می‌دهند در آخرت، آرزو می‌کرد با قیچی تکه تکه می‌شد. از یک طرف علامه حسن زاده می‌فرماید همه می‌گویند بده حسن می‌گوید بگیر! از یک طرف اصلا دنیا در چشم عارف نیست که پی اصلاحش باشد، از یک طرف در حال غفلت دنیا فشار می‌آورد بیماری اش و سختیهاش، از یک طرف اولیا الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون! از یک طرف دنیا خواب و لهو و لعبی بیش نیست و عکسی در آینه! از یک طرف بقیه دور و بری ها توجیه نیستند و عاجزمان می‌کنند! استاد چه کنیم با این دور و بری های ترسیده از مشکلات دنیایی؟ چرا ما را نمی‌فهمند؟ من هم نمی‌فهممشان! استاد چطور دعا کنیم؟ آیا ارزش دارد زار بزنیم تا مریضمان شفا بیابد؟ خودم جواب را می‌دانم اما با بقیه اهل دنیا که احاطه مان کردند و از ما اینجور دعاها را می‌خواهند چه کنیم؟ استاد در خصوص دعا برای حاجات دنیایی بفرمایید چه کنیم در حالی که کارساز ما به فکر کار ماست و فکر ما در کار ما آزار ما!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به دعای جناب اباذر عزیز فکر کنید که فرشتگان به پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» خبر دادند که آن دعا در آسمان‌ها مدّ نظر قرار گرفته است. دعایی که جناب اباذر اظهار می‌دارند: «اللّهمَ انی اسئلکَ الامنَ و الایمانَ بکَ وَ التصدیقَ بنبیکَ و العافیةَ من جمیعِ البلاء وَ الشکرَ عَلَی العافیة وَ الغنی عن شرارِ الناس .» اصول کافی ج 4 . صفحه 381 باب الدعا . بار خدایا ! از تو امان و ایمان به خودت را درخواست می کنم ، توفیق تصدیق و دنباله روی از پیامبرت را آرزومندم . آری! عافیت به معنای آن که مشکلاتی که ما را گرفتار دنیا می‌کند، رفع شود و اگر صلاح است بیمارمان شفا یابد و شرار ناس هم که معلوم است انسان گرفتار آدم‌های آن‌چنانی نباشد و حقیقتاً این نوع دعا و تقاضا، نوعی حضور بهتر در زندگی را برای انسان مقرر می‌دارد. موفق باشید              

نمایش چاپی