بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شرح حدیث

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39303
متن پرسش

در این گروه همه‌ی اعضا صلوات و قرآن خوانی و... ( به تعداد دلخواه) می‌فرستند و ثواب آن برای هدیه به ذوالحقوق کل اعضای گروه و اموات باشد. (چه اعضا فعال باشند چه نباشند). استاد آیا حتما فقط خود فرد باید برای خودش ذخیره داشته باشه و این چیزی نیست که دیگران بخواهند برای ذوالحقوق او بفرستند؟ این نیت درسته؟ ا ما ۵۰ نفریم می‌خواهیم سخاوتمندانه و آگاهانه به این نیت صلوات هدیه کنیم. اعضای فعال به این نیت کاملا راضی و آگاهند. به شدت وسوسه می‌شوم که این کا را نکنم. می‌ترسم چیزی به گردن بنده بیفته. پویش خودم گفتم هر چه استاد طاهرزاده گفت لینک فقط برای خواهران است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلِ کار، کار ارزشمندی است و هرچه قدر در آن ذکر شریف قلباً بیشتر حاضر باشید و معارف عالیۀ آن ذکر، بیشتر مدّ نظر باشد تأثیرش برای خودِ شما و برای عزیزانی که ثواب آن ذکر را به آن‌ها هدیه می‌کنید بیشتر است از آن جهت که اولیای معصوم به ما فرموده‌اند به اندازۀ معرفتی که نسبت به اعمال‌مان داریم، آن اعمال قبول می‌شود. و در این رابطه خوب است به کتاب «اصول کافی» قسمت «عقل و جهل» رجوع فرمایید. موفق باشید

39301
متن پرسش

سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: حقیقتا سوالی ذهنم را در گیر کرده. در روایت آمده است که: قال علی عليه السلام: إن للّه ِ مَلَكا يُنادي في كلِّ يَومٍ : لِدُوا لِلمَوتِ ، و اجمَعوا لِلفَناءِ ، و ابنُوا لِلخَرابِ این چه نحوه ای از حضور است که می‌گوید لدو للموت بزایی برای مردن. نمی‌گوید که بزایید ولی در آخر می‌میرد می‌گوید بزایید برای مردن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر فوق‌العاده ارزشمندی است تا ما خود را در جایی فوق این دنیا مدّ نظر قرار دهیم و دنیا را مقصد خود نپنداریم و البته این غیر از آن است که از وظایف دنیایی غفلت کنیم. موفق باشید

39280
متن پرسش

استاد آنچه در سوال ۳۹۳۷۲ فرمودید را درباره ی تشرف علامه حسن زاده چگونه توجیه می‌فرمایید؟ اگر آن شخصیتی که علامه دیده امام رضا بوده از کجا علامه مطمئن است در حالی که قبلاً او را در بیداری ندیده است؟ بر فرض که دفعه ی چندم مکاشفه بوده است، دفعه اول مکاشفه چه؟ ثانیا شخصی که در آن حدیث خواب دیده در عصری ست که پیامبر را ندیده است، و امام رضا نه بر اساس تایید خودشان آن خواب را تایید می‌کنند بلکه بر اساس حدیث نبوی خواب را تایید می‌کنند، می فرمایند بله خوابت درست است چون خود پیامبر فرمود هر کس خواب مرا ببیند فلان، یعنی قاعده می‌دهند که پیامبر فرموده هر کس در هر عصری خواب پیامبر را ببیند فلان...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که مرحوم شهید مطهری می‌فرمایند ممکن است آن خواب برای خود شخص حجّت باشد ولی بقیه چنین نیست. موفق باشید

39272
متن پرسش

سلام علیکم: چرا در سوال 39173 همان تشکیکی که در سوالات قبلی جاری می‌کردید را جریان نمی‌دهید؟ منظور اینست که حدیث زیر را همچون احادیث دیگر تشکیک کنید (اگر چه در خود حدیث لفظ شیعیان آمده): عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ رَأَيْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي اَلْمَنَامِ كَأَنَّهُ يَقُولُ لِي «كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا دُفِنَ فِي أَرْضِكُمْ بَضْعَتِي وَ اُسْتُحْفِظْتُمْ وَدِيعَتِي وَ غُيِّبَ فِي ثَرَاكُمْ نَجْمِي» فَقَالَ لَهُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ «أَنَا اَلْمَدْفُونُ فِي أَرْضِكُمْ وَ أَنَا بَضْعَةٌ مِنْ نَبِيِّكُمْ وَ أَنَا اَلْوَدِيعَةُ وَ اَلنَّجْمُ أَلاَ فَمَنْ زَارَنِي وَ هُوَ يَعْرِفُ مَا أَوْجَبَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّي وَ طَاعَتِي فَأَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاؤُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ مَنْ كُنَّا شُفَعَاءَهُ نَجَا وَ لَوْ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ اَلثَّقَلَيْنِ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ «مَنْ رَآنِي فِي مَنَامِهِ فَقَدْ رَآنِي لِأَنَّ اَلشَّيْطَانَ لاَ يَتَمَثَّلُ فِي صُورَتِي وَ لاَ فِي صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَائِي وَ لاَ فِي صُورَةِ وَاحِدَةٍ مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ إِنَّ اَلرُّؤْيَا اَلصَّادِقَةَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنَ اَلنُّبُوَّةِ»..... مردی خراسانی به امام رضا علیه السلام عرضه داشت: من دیشب رسول خدا را خواب دیدم گویا به من فرمود: چگونه خواهید بود زمانیکه پاره ای از من در سرزمین شما دفن شود و شما نگهبان امانت من قرار داده شوید و ستاره من در سرزمین شما مدفون گردد؟ امام رضا علیه السلام فرمودند: من همان مدفون در سرزمین شما هستم و من همان پاره تن رسول خدا می باشم و من همان امانت و ستاره هستم … و پدرم از جدم از پدرش (امام باقر علیه السلام) از رسول خدا نقل فرمود که ایشان فرمودند: هر کس مرا در خواب ببیند (یا: زیارت کند) واقعاً مرا دیده (یا: زیارت کرده) زیرا شیطان نه به صورت من متمثل می شود و نه به صورت یکی از اوصیائم و نه به صورت یکی از شیعیان ایشان و رؤیای صادقه جزئی از اجزاء هفتادگانه نبوت است. من لا يحضره الفقيه، ج:۲، ص:۵۸۴ (شیعه و سنی نقل کرده اند که پیامبر فرمود هرکس مرا در خواب ببیند واقعا مرا دیده چون شیطان به شکل من متمثل نمی‌شود و این حدیث مورد پذیرش بزرگان فریقین است) اگر سید بن طاووس شیعه نیست من هستم؟ آن هم خوابی که فقیه و عالم و عارفی همچون آیت الله بهجت به آن اشاره می‌کنند. چطور می‌توان به این خواب بی اعتنا بود اما حیرت آیت الله جوادی را دلیلی بر انتساب فلان متن به معصوم دانست؟ آیا این اتخاذ نظری که داشتید بدین خاطر نیست که مرحوم آیت الله بهجت وحدت وجودِ مورد قبول شما را باطل می‌داند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که عرض شد این مربوط به خود جنابعالی است که چه نسبتی با آن نوع متون برقرار کنید. اتفاقاً حدیثی که فرموده‌اید کاملاً مورد قبول علمای شیعه نیز هست. ولی با توجه‌دادن به این نکته که به گفتۀ آیت الله جوادی اگر شیطان به صورت اولیای الهی نمی‌تواند در خواب ظاهر شود که سخن درستی است؛ مربوط به کسانی است که از قبل، صورتِ پیامبر و اولیای الهی را دیده باشند. وگرنه همان‌طور که در عالم بیداری عده‌ای همچون مسیلمه کذاب تحت تأثیر شیطان ادعای پیامبری می‌کنند در خواب نیز شیطان می‌تواند به صورتی در آید و خود را به عنوان پیامبر جا بزند. به نظرم نکتۀ قابل دقتی است که آیت الله جوادی مدّ نظر مستمعین خود آورده‌اند. با این‌همه موضوعی نیست که جنابعالی این‌همه اصرار دارید. هر طور خواستید برداشت کنید. موفق باشید 

39239
متن پرسش

سلام و عرض ادب مجدد خدمت استاد گرامی: ۱. استاد گرامی کاش می‌شد از شما جزوه ای یا کتابی می داشتیم که استاد از دریچه بینش توحیدی برای سرفصل های زندگی امروز به شکل کمی مصداقی پیشنهاد داده و نظراتشان را می دانستیم. تا گفتن شما بشود پایه ای و افقی برای ساخته شدن بیشتر راهها. مثلا در باب ازدواج، اقتصاد،... جزییات زندگی. ۲. استاد در باب مسائل زندگی مثلا اخلاق و... گویا آنچه که مهم است این است که ما نسبت به غضب زاویه بگیریم و تا محبت آید، همانطور که باید به طاغوت کافر شد تا ایمان آید. یعنی از زاویه دید وجودی زمینی ما مهم پس زدن کفر و طاغوت و لشگرشان است تا عشقمان به خدا ثابت شود و او به ما رو کند. احساس می کنم که ایمان و لشگرش خیلی بزرگتر از آن است که من بخواهم اراده به داشتنش کنم. ۳. در روانشناسی می گویند که اگر غضب سرکوب شود در ناخوداگاه رفته و به شکل دیگری خودش را نشان دهد. حال من خودم ارادت خاصی به این علم ندارم. حال در حدی که می توانم شاید مقداری از این حرف را قبول کنم آیا به نظر شما درست است که طبق دانسته های دینی خودمان اینطور تحلیل کنیم و بگوییم که اگر موضوعات مان را در زندگی طبق نگاه درست وجود بینانه نگاه نکنیم دچار آتش غضب (البته مذموم) می شویم و چون این عمل در مرتبه ای از مراتب وجودی ما می شود پس در باقی اعمالمان هم اثر گذار است و همینطور در مورد ترس مذموم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همۀ آنچه می‌فرمایید با تدبّر در قرآن حاصل می‌شود و کتاب‌های علمای اصیل همه مبتنی بر روایات و قرآن است. ۲. در مورد غضب، همین‌طور است که می فرمایید. پیشنهاد می‌شود از کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی غفلت نشود. موفق باشید

39198
متن پرسش

سلام علیکم: ناظر به سوال ۳۹۱۷۹ مطالبی عرض می‌کنم، اول تقریری کوتاه از آنچه سوال کننده فرمودند و سپس پاسخی که بیان خواهم‌کرد، ایشان (پرسش کننده محترم) مدعی بودند: «روایت از جهت سندی بی اعتبار، غیر قابل انتساب به ائمه و از جهت دلالی قابل بحث است، بنابر این قاعده ی مدعای جناب طاهرزاده اساسا از این حدیث استخراج نشده بلکه از مقدمات عقلی بوده و این حدیث برای آن موید است»... و اما درنگی در این مدعا: هر حدیثی که در سندش رفع و رفعه و مرفوع در آن وجود داشت بی اعتبار و مخدوش نیست که در پایان این سوال در پانویس توضیح خواهم داد، ثانیا این حدیث توسط علمای متقدم و متاخر به عنوان کلام معصوم صدها بار بیان شده و انتساب آن به امام رضا علیه السلام مورد پذیرش بسیاری از اعاظم بوده و هست و اگر بخواهیم به روش خود استاد طاهرزاده در تصدیق و تصحیح روایات عمل کنیم (همچون ارجاع چندین باره به علینا القاء الاصول و علیکم التفریع) پس به طریق اولی اساسا از حدیث مذکور صحیح تر نداریم. به عنوان نمونه به سوالات 38234 ، 37192 ، 28809 رجوع کنید، دقت کنید این سبک تصحیح احادیث توسط هر کس چه بلایی بر سر متون خواهد آورد، من با فلان مبنا فلان متن را تایید می‌کنم، شما با مبنایی دیگر همان متن را تضعیف و تکذیب، چه خواهد شد؟ ثالثا تمام عبارات این حدیث در دایره ی محکمات قرآن و حدیثیِ شیعه و دارای عبارات و مفاهیمی ست که تماما لفظاً و معناً مکرراً آمده و هیچ عبارت و مفهوم جدید و عجیبی ندارد و خط به خط و کلمه به کلمه ی آن دارای عبارات مشابه، مترادف و مفاهیم مشابه در دیگر متونِ قطعی الصدور هستند. از جهت دلالی نیز متوجه نشدم کجایش قابل بحث است. چرا، پر مسلم است که دلالت به ادعای استاد ندارد. و اما مسأله ی تشکیک، برای اینکه یادآوری کنم جناب طاهرزاده چه فرمودند عین عبارات ایشان را می آورم و سپس با مباحث شما مورد بحث قرار می‌دهیم. ایشان در سوال اول به شماره ۳۸۹۵۶ می نویسند: «ما نمی‌گوییم که رهبر انقلاب معصومند، ولی آیا آنچه بر زبان می‌آورند حکایت الهامات الهی برای هدایت این ملت نیست؟! از امام رضا «علیه‌السلام» هست که حضرت می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده ای از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینۀ او را گشاده می‌گرداند. تا در مدیریت خود کوچک ترین لغزشی نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آنچنان توانا می شود که در جواب گویی به هیچ نیازی در نمی ماند و غیر از صواب از او نخواهی یافت و به خوبی مصلحت مردم را در نظر می گیرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهی است.» برادر گرامی اگر نگاه استاد فقط موید برای تشکیک بود چرا کلمه ی معصوم را از «معصوم موفق مسدد موید» حذف کردند؟ ضمنا آن عبارتی که آوردند «لم تجد فیه غیر صواب» یعنی چه؟ یعنی در او جز درستی و اصابه به حق نمی‌بینی. منظور عصمتِ رتبی و نسبی ست؟ خب این که بازی کردن با حدیث خاص معصوم لازم ندارد، پر واضح است هرچه انسان متقی تر شود اصابت به حق در نظرات و اعمال او بیشتر می‌شود، اما عبارت حدیث چه بود؟ جز حق و درستی و راستی از او نمی‌بینی، و در هیچ سوال و موضوع و مسأله ای از جواب درمانده نمی‌ماند، مثالی می‌زنم، پرواضح است هرچه دست انسان بیشتر در آب شستشو شود پاکیزه تر می‌شود، تشکیکی ست، اما اگر کسی راجع به فردی گفت، دست فلانی هیچ آلودگی ندارد و جز پاکی در دست او نبوده و نیست، هیچگاه آلوده نمی‌شود، اصلا او آب پاکیزه است، حالا کسی این عبارت را مدام برای افراد دیگر که از قضا به نسبت دیگران بیشتر خود را شست و شو می‌دهد بیاورد و بگوید این عبارت تعمیم برای دیگران ست. خیلی واضح است. حالا عبارتی که می‌گوید آقای الف پاکی مطلق است را تعمیم می‌دهید که بگویید آقای ب چون دستش را زیاد می‌شوید هم به نسبت پاک ترین در بین ماست؟ چرا آیه تطهیر را تعمیم نمی‌گیرید؟ چرا آیه ولایت را؟ چرا صراط المستقیم در سوره حمد را؟ انتهای این تعمیم ها و حد و مرزش کجاست؟ به سان آن عزیزی که فرمودند امام فرمود آنی تارک فیکم الثقلین، رهبری و مثلا قانون اساسی، قبلا هم عرض کردم عبارات دیگری برای نشان دادن توفیقات خداوند به ولی فقیه می‌توان استفاده کرد، همانطور که او را می توان بر اساس شرع، نقد و بررسی کرد، اما اصرار برخی برای استفاده از عبارات خاص معصومین برای ولی فقیه آنجا جالب می‌شود که اگر نظر یا عملکرد رهبری در موردی با حدیث قطعی الصدور در تقابل قرار گیرد، اصلا ذهن حق ندارد به دایره ی بررسی عملکرد رهبری ورود کند، چون ایشان زبان خداست، استاد طاهرزاده چند بار باید شفاها و کتبا بگویند و بنویسد تفاوت حضرت آقا و حضرت امام تفاوت حسنین علیهما سلام است و اساسا هر جا که خامنه ای چنین گفت و چنین کرد امام هم بود همین کار را می‌کرد؟ در زبان وجود، در زبان خداوند، مگر اختلاف و اشتباه و خطا معنا دارد؟ چند بار باید ایشان این قواعدی که نامش را عقلی می‌گذارید یا مکشوف از نقل را در خفا و علن جار بزنند؟ ما نیز معتقدیم بهتر از رهبری یا پیدا نمی‌شود یا سخت پیدا می‌شود ، اما این مبانی و این صحبت ها جز عصمت تراشی و بستن دهانِ توضیح خواهان و منتقدین با چوب تقدیس نیست. برای همین است که صدها مورد در کشاکش مباحث علمی دقیق با نقل قول از رهبری (زبان خدا) بحث را به پایان می رسانند. کما اینکه در سوال ۳۱۴۳۹ به اشتباه عبارت العبد اذا اختاره الله را ابتدای حدیث معرفی می‌کنند و در همان سوال (استاد طاهرزاده) گفته اند: خداوند هرکس را به همان اندازه که برای اداره‌ی امور بندگانش انتخاب کند، به همان اندازه مددهای فوق‌الذکر را به او ارزانی می‌دارد و در این رابطه است که ما به نائب ائمه رجوع می‌کنیم، در آن حدّ که حضرت صاحب الأمر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در تأیید نوّاب خود می‌فرمایند: سخن آن‌ها سخن من است» بلی استاد طاهرزاده. ما در تبعیت از ولی فقیه ماجوریم و اعتماد به فقیه ما را با حد زیادی به نظر امام نزدیک می‌کند، اما شما لزوم تبعیت را مطرح نمی‌کنید ، شما یکراست عصمت و علم الهام شده را مطرح می‌کنید. حال سوال این جاست اساسا ولی فقیه فقط امام و رهبری بوده اند؟ شیعه از زمان غیبت صغری تاکنون ولی فقیه نداشته؟ در هر عصر و زمان و مکان نبودند فقهایی که ولایت داشته اند؟ می‌توانید اثبات کنید هیچ‌یک خطا نکرده اند؟ نظرات متناقض و متضاد این بزرگان با یکدیگر دال بر چیست؟ (حتی در زمان واحد)، فقط هم زمان غیبت نیست، در زمان حیات ائمه نیز وکلایی بوده اند که نه مثل ولی فقیه در عصر ما غیر منصوص و عام باشند بلکه منصوص و خاص بوده اند و الی ماشاء الله در نظرات و عملکرد اشتباه هم داشته اند، اساسا نفوذ حکم حاکم اسلامی از طریق اذن عام توسط معصوم با زبان خدا بودن متفاوت است. در سوال و جواب ۳۹۱۹۳ دقیق بنگرید، جناب طاهرزاده همانگونه که مکرراً هر روز می‌فرمایند، رهبری را زبان خدا می‌دانند ، و اینچنین است که در هر دوگانه ای که نظر رهبری یک طرف باشد بی چون و چرا نظر ایشان را حق می‌داند (چیزی که خود ولی فقیه قبول ندارد)، خود رهبری این مطالب را قبول دارند؟، در همین انکار نیز همین اصل اثبات می‌شود، اگر به اشتباه منکرند که این اولین اشتباهشان و اولین نقض برای «لم تجد فیه غیر صواب» است و اگر به درستی این ادعا را منکرند که جناب طاهرزاده به خطا رفته اند و با زبان خدا مخالفت می‌کنند. پانویس: حدیث الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ مرفوع بوده و برخی از سلسله‌ی سند ذکر نشده است؛ ولی در جهت تقویت آن باید گفت این حدیث با سند کامل توسط شیخ صدوق در کتاب کمال‌الدین و تمام النعمه بدین صورت نقل شده است: «حدثنا محمد بن موسی بن المتوکل قال حدثنا محمد بن یعقوب قال حدثنا ابومحمد القاسم بن العلاء قال حدثنی القاسم بن مسلم عن اخیه عبدالعزیز بن مسلم...» (1395 ق، ج 2: 675). ولی اشکال در این است که شیخ صدوق این حدیث را به سندش از کلینی نقل می‌کند و کلینی هم از قاسم بن علاء به طور مرفوع از عبدالعزیز بن مسلم از امام رضا (علیه‌السلام) نقل کرده است. چگونه می‌شود کلینی در کافی مرفوعاً نقل کرده، ولی شیخ صدوق به نقل از کلینی مسند نقل کرده است؟ حل اشکال: شیخ صدوق این روایت را از کتاب کافی کلینی اخذ نکرده است. نجاشی، ضمن ترجمه‌ی کلینی و بیان کتاب‌های کلینی، غیر از کافی که در مدت ۲۰ سال تصنیف کرده است،‌ کتاب رسائل الائمة (علیه‌السلام) را می‌شمارد (نجاشی، 1365: 377) و شیخ طوسی در فهرست نیز آن را از کتاب‌های کلینی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شمارد و می‌گوید: «وله کتاب الرسائل» (1420 ق: 135)، این کتاب کلینی به دست ما نرسیده؛ ولی در دست شیخ صدوق بوده و در مواردی از آن اخذ کرده است. از آنجا که کسانی چون محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی و محمد بن موسی بن متوکل از ثقات هستند (خویی، 1371: 19-18، 300-54) و اینکه قاسم بن مسلم نیز از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) و فاضل و ممدوح هستند و درباره‌ی راویان این حدیث ذمی ذکر نشده و اکثر راویان آن، ثقه و مورد مدح هستند حدیث با تصحیح سندی از حالت مرفوعه ی عادی خارج می‌شود. باز هم تاکید می‌کنم عبارات و مفاهیم این حدیث در متون قطعی بارها آمده و برای شیعه قطعی ست. برای مطالعه بیشتر می تواند به مقاله ی راویان احادیث مهدویت، قاسم بن علاء همدانی نوشته ی محمد مسعودی رجوع کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عیناً جواب کاربر محترمی که با سوال جناب عالی مواجه شدند خدمت شما ارسال می‌شود ولی اجازه دهید از این به بعد این سایت وارد چنین مطالبی که بیشتر تخصصی است؛ نشود و خود عزیزان اگر مایل بودند با همدیگر مطالب را دنبال نمایند. موفق باشید
بسمه تعالی
با عرض سلام خدمت استاد گرامی و کاربر محترم که وقت شریف خود را برای مطالعه  نگاره بنده مصروف فرمودند.
در پاسخ به فرمایش شما بایستی عرض کنم همان گونه که در نوشته قبلی بنده تأکید شده بود، عرض کرده بودم حتی اگر این روایت شریف هم در میان نباشد، می توان با ادله حِکمی ـ معرفتی، هدایت شدن و هدایتگریِ فوق بشریِ فقیه در عصر غیبت را روشن ساخت و البته روایت حتی اگر از جهت سندی یا دلالی مورد قبول نباشد، ضرری به اصل مطلب نخواهد زد.
حال شما می فرمایید این روایت از جهت سندی معتبر است. خب چه چیزی نیکو تر از این؟ خدا خیرتان دهد، لله درّکم و علیه اجرکم.
از جهت دلالی هم لطفا توجه فرمایید که عرض شد: تمام اشکال عزیزان (که شما نیز در نوشته  خود مجددا بر آن تأکید فرموده اید) بر این نکته مستقر بود که موضوع روایت، منحصر به معصوم است و توسعه موضوعی درست نیست. بنده عرض می کنم که حتی اگر این را بپذیریم باز می توان با «توسعه حکمی» و «تنقیح مناط» حکم معصوم را به فقیه در عصر غیبت سرایت داد. تقاضا دارم به «تنقیح مناط» که ضمن سه مقدمه گفته شد (مخصوصا مقدمه اول که در مقام کشف مناط که عبارت از «وظیفه هدایتگری از جانب خدای متعال بر عهده بنده ی مختار» است) توجه فرمایید.
به نظر بنده این عبارت استاد که خودتان هم نقل کرده اید: «ما نمی گوییم رهبر انقلاب معصومند ولی آیا آن چه بر زبان می آورند حکایت الهامات الهی برای هدایت این ملت نیست؟» دقیقا به همان تنقیح مناط که در نوشته ی قبلی توضیح داده شد اشاره دارند.
بنابر این با روشن شدن دلالت و آن چه در تصحیح سند از راه تواتر معنوی فرمودید کمک شایانی به ادعای استاد کرده اید چرا که روایت را از مقام موید به به مقام دلیل رسانده اید.
تا این جا عرض بنده تمام است و می توانید وقت شریفتان را برای مطالعه ادامه  این نگاره که دخالتی در نتیجه ندارد صرف نفرمایید ولی از آن جهت که بحثی را به شکل علمی مطرح فرموده اید، آن چه در بررسی بخشی از کلامتان به نظرم می رسد عرض می کنم:
اولا: بحث تواتر، بحثی است صغروی و العهدة علی مدعیها. (مخصوصا که توجه داشته باشید که به دست آوردن مناط، در تواتر لفظی روشن تر است تا تواتر معنوی)
ثانیا: فرموده اید هر چند سند روایت در کتاب شریف کافی مرفوعه است  ولی با توجه به پذیرش اصحاب، معتبر می شود در حالی که می دانید که قبول اصحاب بایستی به شکل پذیرش عملی (شهرت عملی) باشد که طبیعی است در روایات اعتقادی موضوع ندارد.
ثالثا: سند در کمال الدین این چنین است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَرْوَزِيُ‏ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْقَاسِمِ الرَّقَّامِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِم‏
سند فوق، مشتمل بر دو سند است:
سند اول: محمد بن موسی بن المتوکل (به خاطر اکثار روایت اجلاء، ثقه است) محمد بن یعقوب (ثقه جلیل) قاسم بن العلاء (توثیق شیخ طوسی را دارد. رجال شیخ، رقم6243) قاسم بن مسلم (مجهول) عبد العزیز بن مسلم (مجهول)
پس به خاطر مجهول بودن دو راوی، نمی توان روایت را معتبر دانست.
البته شما قاسم بن مسلم را ممدوح و از اصحاب امام صادق«علیه السلام» دانسته اید در حالی که اولا بنده مدحی برای وی نیافتم، ثانیا همان طور که می دانید صرف مدح برای اثبات وثاقت کافی نیست و ثالثا که از همه مهم تر است این که: اگر از اصحاب امام صادق«علیه السلام» باشد چگونه از امام رضا«علیه السلام» (آن هم با یک واسطه) نقل روایت می کند؟؟
در سند دوم غیر از محمد بن ابراهیم که با ترضّی شیخ صدوق قابل توثیق است، تمامی راویان مجهول هستند.
در پایان عرض می کنم که اساسا در بحث «اعتبار سنجی احادیث»، بابی برای اعتبار سنجی احادیث غیر فقهی که در مقام کشف حجت در احکام ظاهریه نیست می توان باز نمود که در آن مقام، اعتبار سنجی احادیث به این شکل نخواهد بود.            

39179
متن پرسش

سلام بر استاد طاهرزاده: بنده مباحثی که حول روایت «ان العبد اذا اختاره الله لامور عباده...» مطرح فرموده اید و نظر مخالفین را در سؤال و جواب شماره‌های 38956 و 38967 و 38985 و 38999 و 39054 و 39067 و 39103 و 39105 و 39149 پیگیری و مطالعه کردم. از آن جهت که احساس می کنم بحث، کمی از محل اصلی‌اش خارج شده است نکته‌ای را که به ذهنم می‌رسد بیان می‌کنم و اگر حضرت عالی یا کاربران محترم صلاح دیده و قابل توجه دانستند، آن را مدّ نظر قرار دهند. گاهی ما مطلبی را بتمامه از روایت اخذ می کنیم (همان گونه که در مسائل تعبدی که عقل و تجربه در آن راه ندارند، این گونه عمل می شود) این جاست که آن نکته ی معرفتی، وجودا و عدما تابع روایت است و از این رو، بایستی سند و دلالتش در حدی باشد که قابلیت احتجتاج عند الله داشته و به عبارتی آن روایت بایستی «سندا» و «دلالة» حجت باشد. در مقابل، گاهی مطلبی از معارف الهی را از راهی دیگر اتخاذ می‌کنیم و برای اطمینان بیشتر و از باب تأیید مطلب توسط روایت، به کلام منسوب به ائمه علیهم السلام مراجعه می کنیم. روشن است که در گونه دوم، این چنین نیست که آن نکتۀ معرفتی از صفر تا صد تابع روایت باشد و همین که مورد نهی معتبر امام معصوم قرار نگرفته باشد، اعتماد به آن بلا اشکال است؛ به عنوان نمونه می‌توان تشکیک را مثالی برای نوع دوم دانست. بنده احساس می‌کنم اساسا مطلبی که مورد کلام و بحث و گفتگو قرار گرفته است در دسته دوم قرار می‌گیرد و اگر بخواهیم این بحث را در جایگاه خود مطرح کنیم این چنین می‌توان بیان نمود: نقطه اصلی استدلال عبارت است از این که: وقتی خدای متعال عبدی از عبادش را برای هدایت خلق اختیار و نصب می کند (همان طور که طبق ادله ی معتبری که در مبحث ولایت فقیه مطرح شده، ولی فقیه را منصوب از جانب شارع می دانیم) از آن جهت که از وی هدایت عبادش را تکوینا و تشریعا خواسته، بهره ای از کشف حقایق به وی عطا می کند (و یا در نگاهی دیگر، وی به درجه ای از کشف وجود راه می یابد) که فوق بهره ای است که دیگرانی که امر هدایتشان به دست آن عبد مختار است از آن بهره برده اند و در یک کلام، دیگران آن بهره از کشف حقایق را نخواهند داشت. حال در کنار این نکته، ما به روایتی برخورد می کنیم که فرموده «ان العبد اذا اختاره الله لامور عباده...» که اتفاقا سندش به خاطر رفع یا مجهول بودن راویانش نه در کتاب شریف کافی مورد اعتماد است و نه در کتاب خصال و دلالتش نیز جای بحث و گفتگو دارد، به نظر شما با این روایت چه کنیم؟ آیا سندش در حدی است که بتوان آن را معیار إسناد محتوایش به امام دانست؟ آیا دلالتش به گونه است که بتوان به روشنی (و بدون دخالت قرائن خارجی و تنقیح مناط) به موضوعی دیگر سرایتش داد؟ پاسخ منفی است ولی آیا اگر این روایت را در دست نداشته باشیم، از آنچه با مقدمات حکمی - معرفتی به دست آورده ایم چشم بپوشیم؟ پاسخ مجددا منفی است. حال در کنار آن نکته ای که تحت عنوان نقطه اصلی استدلال گفته شد، سوال دیگر آنست که به این روایت در حدّ مؤید هم نمی توان نگریست؟ اساسا مستند ما این روایتی که خالی از اعتبار سندی است نخواهد بود (برفرضی که بابی مستقل در اعتبارسنجی این نوع روایات باز نکنیم) ولی آیا نمی‌توان در حد مؤید و باز تأکید می‌کنم در حدّ مؤید، احکام این روایت را با تنقیح مناط به موضوعی مثل فقیه با لحاظ تشکیک سرایت داد؟ به نظر می‌رسد این نتیجه را با توجه به چند مقدمه بتوان به دست آورد: اولا: مناط این که خدای متعال قدرت کشف خاص و ویژه را به این عبد مختارش داده، عبارت از «اختیاره لهدایة العباد» است و این، همان مناطی است که در فقیهی که در عصر غیبت انتخابش کرده نیز موجود است. ثانیا: سنخ سپردن هدایت در عصر غیبت به دست فقیه از همان سنخ هدایت در عصر حضور است که حضرت امام نیز فرمودند: «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله» است. ثالثا: امر هدایت، امری است وجودی و تشکیکی. حال و باتوجه به سه مقدمه فوق، چرا نتوانیم آن امر وجودی را به شکل ضعیف تر بر موضوعی مسانخ جاری بدانیم؟ جمع بندی عرض بنده آن است که: اولا: این روایت باشد یا نباشد به خاطر آن چه تحت عنوان «نقطه اصلی» ذکر شد، فقیه در عصر غیبت را کاشف حقایقی فوق کشف عادی بشری می‌دانیم. ثانیا: در این نحوه مواجهه، روایت را منشأ یک نظریه قرار نداده ایم (چرا که سندا مخدوش و دلالتا قابل بحث است) ولی به کلی هم کنارش نمی‌گذاریم و اتفاقا وقتی به دلالتش رجوع می‌کنیم با تنقیح مناط واضح، می‌توان آن را برای نکته‌ای که به کمک عقل و شواهد وجدانی خارجی به‌دست آورده‌ایم موید بدانیم. امید است عزیزانی که به صورت‌های مختلف در نقد نظر جنابعالی وارد شدند، متوجه مقصد اصلی شما شده باشند. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این که در کلمات جنابعالی نوعی سعه صدر در میان است، جای خوشوقتی است و همان‌طور که فرمودید شایسته بود که رفقا جوانب مختلف روایات را مدّ نظر قرار دهند به‌خصوص که تعجب بنده آن است که چرا منتقدین به بحث آن‌طور که شایسته است مانند شما و یا مانند کاربر محترم سؤال شماره 39172 جوانب موضوع را در نظر نمی‌گیرند. آیا نسبت به آنچه عرض شد معنای نفیِ اطلاقِ عصمت چهارده معصوم پیش می‌آید؟ یا وسعت هدایت الهی را گوشزد می‌کند برای رهبرانی که امور مسلسمین را به عهده دارند؟ مشکلِ برداشت اشکال کنندگان آن است که گمان می‌کنند وقتی در آن روایت از عصمت سخن می‌گوید، منظور مطلقِ عصمت است که مسلّماً مربوط به چهارده معصوم می‌باشد. ولی از این نکته غفلت می‌شود که خداوند اگر جهت امور مسلمین کسی را انتخاب کرد، مددهای خاصی به آن شخص می دهد به همان معنای «شرح صدره» که در یکی از جواب‌ها عرایضی در این مورد شده. خداوند در قرآن به پیامبر خود «صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏» (نحل/44) به این معنا که ای پیامبر! ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو مبیّن انواری برای مردم باشی که بر آن‌ها نازل شده است. و این حکایت از آن دارد که نسبتی بین آنچه بر پیامبر نازل شده است و آنچه بر مردم نازل شده است، در میان است، هرچند مسلّم مراتب آن که همان تشکیکی بودنِ قضیه است، محفوظ می‌باشد. آیا انقلاب اسلامی از همین جنس نیست که اصل آن در زیر سایه‌ اسلام، به صورت تفصیلی بر قلب حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نازل شده و به صورت اجمال بر قلب مردم نازل گشته و حضرت امام همان حقیقتی از انقلاب را که بر قلب مردم نازل شده است تبیین می‌کنند؟ این‌جا بود که عرض شد نیاز است تا با درک جایگاه تاریخی روایات نسبت به امروزمان به تمدن نوین اسلامی بیندیشیم. در این مورد باز تأکید می‌شود در رابطه با نسبت بین ولیّ فقیه و امام معصوم که جایگاهی است غیر از جایگاه مرجع تقلید؛ خوب است به سؤال و جواب شماره 39172 رجوع شود. موفق باشید

39169
متن پرسش

پدر جان آنچه در سوال 39149 به منتقدین نسبت دادید که فلان کلام امام رضا را بر نمی تابند خلاف اخلاق و تقواست، و مغلطه ی پهلوان پنبه، اشکالات منتقدین به آنچه در پاسخ 38956 فرموده اید با آن جملاتی که در سوال 39149 نسبت داده اید تفاوت پهلوان واقعی ست و پهلوان پنبه ای که مدام از همان اشتباهات خود قدم‌به قدم عقب می‌روید و بعد منتقدان را متهم می‌کنید. مسلم است حضرتعالی در عباراتی که در سوال اول از حدیث منحصر معصوم برای ولی فقیه استفاده کردید عباراتی دال بر مطلق عصمت بود و ادله ی آن ها کاملا صحیح. شما ظاهراً حتی نهی های امام خمینی از این شیوه مواجهه با قرآن و حدیث را در موارد متعدد و در کتب متعدد ندیده اید یا نمی‌خواهید بپذیرید. با استاد ندیدن و مطالعات سطحی و نداشتن منطق در مواجهه با متون و شاعرانگی به معنای «فی کل واد یهیمون» نمی‌شود مرشد شد. متاسفم که مجبور شدم نقد کنم، اما دلم به حال آن افراد سوخت که به هر بهانه برچسب اخباری و غیر متعقل و متحجر بدیشان زدید. من که سواد ندارم، اما خدا رو شکر تناقضات مبنایی و رفتاری را هنوز درک می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179  رجوع فرمایید. موفق باشید

39165
متن پرسش

سلام: به لحاظ ساختار ادبیاتی عبد در حدیث «العبد اذا اختاره الله...» نکره بوده و الف و لام عهد ذکری است یعنی همان عبدی که در سطور قبل در موردش سخن گفتیم و جملات قبل انحصاری امام بود نه کل کسانی که زمام امور مسلمین را دارند. (عبد جنس نیست که ال را استغراق بگیریم مانند الانسان). اگر هم بپپذیریم ال استغراق است و سخن در مورد هر عبدی است که امور عباد را به عهده بگیرد سیاق روایت انحصار در معصوم را می رساند به قرینه جملات بعد و قبل. فلم یعی بجواب: درمانده نمی شود در پاسخ دادن یعنی نیاز به فکر و طرح و مشاور و ...ندارد و چنین چیزی برای غیر معصوم مصداق نداشته و ندارد و حق چنین تعمیمی بر اساس قواعد هیچ‌یک از علما ندارید و با این مبانی ناقص و اشتباهی که دارید خدا به خیر کند. بعد هم حضرت دلیل دارند که چرا معصوم این ویژگی ها را دارد؟/ به دو دلیل. ۱. لیکون حجته علی عباده و ۲. شاهده علی خلقه که همه می دانند شاهد خلق بودن چه به معنای شاهد خلقت قبل از تولد آدم باشد و چه به معنای شاهد اعمال مخلوقات از غیر معصوم برنمی آید. ثانیا استنادی که به تشکیک وجود کردید هم شاید از مبتدیان فلسفه بشود نادیده گرفت اما کسی که دو سال فلسفه خوانده باشد متوجه مغالطات متعدد حضرتعالی می‌شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179  رجوع فرمایید. موفق باشید

39149
متن پرسش

سلام استاد: چند سال قبل در محفلی دانشگاهی در جلسات محرم، استاد پناهیان حدیث «ان العبد اذا اختاره الله ... » را بیان فرمودند و بر ولی فقیه تطبیق دادند و بحث مفصلی کردند که ولی فقیه هم اختیار شده است و آن اثرات را از جانب خداوند می‌گیرد، در آن جلسه که بنده حاضر بودم یکی از فضلا با ایشان مباحثه ای کردند که این حدیث به فلان دلایل تطبیق بر معصوم دارد فقط، شب بعد آقای پناهیان روی منبر عذرخواهی کردند و اشتباه خود را پذیرفتند و اصلاح کردند، به نظرتان چرا امثال ایشان هم در برابر تحجر و اخباری گری شکست می‌خورند اما متفکرانی چون شما اینگونه از این موانع عبور کرده و سربلند می‌شوید؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید به اندازه کافی در این مورد بحث شد بخصوص با طرح نکته‌ای که در جوامع رواییِ ما مطرح است تحت عنوان: «علینا بالقاءالاصول و علیکم بالتفریع» به آن معنا که ما باید در برخورد با روایات اولیای معصوم مبنا و اصولی را بیابیم و آن را تعمیم دهیم. و به همین جهت برای بنده جای تعجب است که چه جریانی باید در میان باشد که نمی‌تواند این نکته را برتابد که وقتی حضرت رضا «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ الله - عَزَّ وَ جَلَّ - لِأُمُورِ عباده، شَرَحَ صَدْرَهُ لِذلِكَ‌، وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ‌، وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً.» هرگاه خداوند، بنده اى را براى امور بندگانش برگزيند، براى اين كار سينه اش را گشاده گرداند و چشمه هاى حكمت به دل او سپارد و علم را به كمال بر او الهام كند و از اين پس ديگر در پاسخى درمانده نگردد و در (تشخيص) صواب، سرگشته نشود. نمی‌تواند در جای خود و با حفظ مراتب؛ آن را برای شخصیت‌هایی همچون حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب تعمیم دهند! آیا حکایت این روایت، حکایت اعتماد به سخن و پیشنهادات کسانی نیست که خداوند «لِأُمُورِ عباده» برای اصلاح امور بندگانش انتخاب کرده؟ آیا به عظمت بصیرت رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیرشان در جریان سوریه؛ نبایداعتماد کرد؟ آیا به این سخن حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که سال‌ها قبل فرمودند؛ نباید اعتماد کرد؟ که می‌گویند: « مكرر اين مسئله ذكر شده است كه اسرائيل قناعت نمى‏‌كند به آنجايى كه هست؛ قدم قدم پيش مى‏‌رود و هر قدمى كه رفت، هى مى‌‏گويد ما كارى نداريم، همين است، فردا قدم بالاترى برمى‏‌دارد؛ امروز لبنان است، فردا -‌ خداى نخواسته- سوريه، پس فردا عراق است و همين‏طور.» (صحیفه امام؛ ج16؛ ص461 ). آیا این همان معنای «شَرَحَ لِذلِكَ صَدرَهُ ، وأودَعَ قَلبَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ ، وألهَمَهُ العِلمَ إلهامًا ، فَلَم يَعيَ بَعدَهُ بِجَوابٍ» براى اين كار سينه اش را گشاده گرداند و چشمه هاى حكمت به دل او سپارد و علم را به كمال بر او الهام كند و از اين پس ديگر در پاسخى درمانده نگردد و در (تشخيص) صواب، سرگشته نشود. امری که مکرراً ما در حضرت امام و رهبر معظم انقلاب می‌یابیم. این‌جا است که انسان تأسف می‌خورد از کسانی که ادعای تفکر در دین دارند و تا این اندازه در ظاهر متوقف‌اند و چه توهین‌ها که در نوشته‌هایشان اعمال کردند که ما از طرح آن‌ها در قسمت سؤال و جواب‌ها إبا کردیم. چگونه می‌توان با چنین افرادی به تمدن نوین اسلامی اندیشید که کوچک‌ترین تفکر تاریخی در روایات ما ندارند؟! موفق باشید          

39134
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد گرانقدر: استاد بزرگوار سوالی داشتم از خدمتتان. مدت زیادی است که شدیداً تحت آسیب‌های «غضب» هستم. در اختلافاتِ کلامی، جدل‌ها، بگومگوهای با همسر، به طرفة العینی، آتشی کل وجودم را فرا می‌گیرد و در حالتی جنون‌وار عنان رفتار و کلام را از دست می‌دهم و به توهین و فحاشی و آسیب‌های فیزیکی ختم می شود. بعد از آن من می‌مانم و حرمت‌های شکسته شده و آب ریخته‌ای که دیگر نمی‌شود جمعش کرد. احساس می‌کنم هیچ کنترلی بر روی ایجاد شدن چنین حالتی ندارم و از طرفی این عمل، زندگی و کار و عقیده و دین و دنیا را برای من متوقف کرده است. فرزندم ۵ ساله است و ناراحتم که در مواقع بحران چنین رفتارهایی از پدرش می بیند و بیم آن دارم که در بزرگی تحت آسیب چنین رفتارهایی از من باشد. لطفا راهنمایی بفرمایید که چطور می شود کنترل کرد؟ حتی به روانشناس و روانپزشک هم مراجعه کردم. ولی دریغ از ذره ای تغییر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که بزرگان دین فرمودند همه امید شیطان برای بی‌نتیجه کردن زحمات اهل ایمان، القای روحیه غضب است که در نتیجۀ آن انسان همۀ زحماتش را بر باد می‌دهد. بلایی که انسان به گفته مولایمان علی «علیه‌السلام» بر سرِ خودش آورد. و لذا وقتی انسان متوجه این نکته بشود، بیشتر از خود مواظبت می کند. حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» نکات ظریفی در رابطه با عبور از غضب دارند که خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید 

39103
متن پرسش

سلام و عرض ادب استاد گرامی: بنده در مورد اصول و قواعد کلیه و قول مشهور که فرمودین چند مطلب به ذهنم میرسه ۱. درباره سند روایت طبق گفته علمای اصولی، خدشه و تردید وجود داره راجع به دو روایت القاء اصول و تفریع (یکی از امام رضا و دیگری از امام صادق (علیهما السلام) مصدر آن دو منحصر به کتاب ابن ادریس، در آخر کتاب، بخش متطرفات می باشد. خود ابن ادریس آن دو را از کتاب بزنظی نقل کرده است. در آن بخش بین اعلام اختلاف واقع شده، عده ای آن دو را ـ صحیح می دانند و عده ای هم بخاطر روشن نبودن طریق ابن ادریس به کتاب بزنظی آن را مرسل می دانند، شاید مشهورتر در السنه أصحاب تعبیر به صحیحه باشد ولی با شواهدی شاید اثبات بشود که ظاهراً ابن ادرس اینجا این کتاب را جامع بزنطی تصور کرده اند و اصولاً روشن نیست این کتاب که ایشان از آن به عنوان (جامع البزنطی)  یا الجامع للبزنطی  نام برده اند متعلق به کیست؟ طبق شواهد موجود معلوم نیست این کتاب همان (جامع بزنطی) معروف باشد. خود این تعبیر «القاء الاصول» و «تفریع» فقط در این دو روایت و فقط در همین کتاب آمده است اصل آن کاملاً مشکوک است، حداقل آنکه مرسل باشد و دلیل بر حجیت آن نیست مگر اینکه اگر بنا بر نظر عده ای از فقها چون شهرت فتوایی دارد می‌توان به آن عمل نمود. ۲. در مورد مفاد حدیث که گروهی از فقها اصلا شک در حدیث بودن اون دارند و بعضا میگند جزء قواعد فقهیه است نه روایت. ۳. بر فرض صحت و قبول حدیث ظاهرا شما از اصول عملیه و کاربرد اون خلاف مشهور سخن گفتین چرا که اولا چیزی که شما گفتین تنقیح مناطه نه اصول عملیه ثانیا بر فرض صحت تعریف شما از اصول علمیه. اصول عملیه شما بیشتر شبیه قیاسه و استحسان نه اصول عملیه مورد قبول شیعه. ثالثا فهمی که در غالب عقل و سنت نباشه نه اینکه مورد تایید ما نیست بلکه مطمئنا مورد تایید شارع مقدس هم نیست و شما باید دلیلی بر سخن خود بیارین نه اینکه دلیل تراشی کنید و به قول فقها شما سعی در ایجاد فقه جدید دارین که اصلا مورد تایید هیچ کس نیست برای همین موکدا پیشنهاد می‌کنم در علومی که تخصص ندارین نظر ندین دوما اصطلاحات علوم دیگه رو با هم خلط نکنید سوما اگه تمایل به آشنایی با علم اصول و قواعد دارین حداقل کتاب الموجز استاد سبحانی میتونه کمی کمک حالتون باشه. و چهارم اینکه قبل ازینکه هرکس خلاف نظرات سطحی و اشتباهتان موضع گرفت را حواله به منشور روحانیت حضرت امام ندهید. موفق باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: آن روایت‌ها را ما مکرر از زبان علمایی همچون آیت الله جوادی شنیده‌ایم مبنی بر اینکه بالاخره اصول را باید از سرچشمه‌های اصیل یعنی قرآن و روایت گرفت و با تدبّر در آن اصول، مصداق‌ها و موارد را پیدا کرد وگرنه گرفتار نوعی تحجر می‌شویم. ثانیاً: بنده از کسانی تعجب کردم که مسئله‌ای به این روشنی را مدّ نظر ندارند که بالاخره خداوند چنانچه شخصی را جهت امور بندگانش انتخاب کرد، او را منوّر به شرح صدر خاصی می‌کند و در اموراتش به او مدد می‌رساند که مصداق تامّ و تمام آن ائمه معصومین «علیهم‌السلام» هستند. ولی قاعده عقلانی دقیق «اصالت وجود» و تشکیکی بودن آن ما را راهنمایی می‌کند که از وسعت آن قاعده که جناب صدرالمتألهین متذکر آن هستند، غفلت نکنیم. آن هم صدرالمتألهینی که امام خمینی در کتاب چهل حدیث، صدرالمتألهین شیرازی را فخر شیعه معرفی می‌کند و او را چنین لقب می‌دهد: «جناب محقق فلاسفه و فخر طایفه حقه، صدر المتألهین، رضوان اللّه علیه». موفق باشید

39078
متن پرسش

یادداشت قدیمی دیدم که روایت مقام لیله القدری حضرت زهرا (س) را معتبر نمی داند. شما به عنوان نویسنده کتابی که این روایات را شرح کرده چه دفاعی از این روایات دارید؟ او مدعی است: از میان روایاتی که قائلان به تأویل حقیقت شب قدر به حضرت فاطمه (س) برای اثبات مدعای خود بیان می کنند، تنها مضمون 4 روایت موافق با این مدعاست که همگی جزء اخبار آحاد ضعیف می باشند و هیچ گونه قرائنی نیز وثاقت صدوری آنها از معصومین (ع) را تأیید نمی کند و در میان قدماء نیز از شهرت برخوردار نبوده و تنها بر اساس ملاک های برخی اخباریون مبنی بر صحت تمامی احادیث کتب اربعه، می توان به صحت این روایات حکم کرد.‌ از این رو، چه با ملاک قدماء یعنی وثاقت صدوری و چه ملاک متأخران یعنی اعتبار اسنادی، احادیث تأویل شب قدر به حضرت فاطمه (س) معتبر نمی باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به سخن عالِم ذوالفنون حضرت آیت الحق آیت الله حسن زاده توجه فرمایید که فرمودند: «از عظمت حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» در حیرت بودم تا اینکه استادِ بزرگ ایشان یعنی آیت الله شعرانی می‌فرمایند در این مورد به روایت مشهور حضرت صادق «علیه‌السلام» نظر کن که فرموده‌اند: «فَمَنْ عَرَفَ فاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتَها، فَقَدْ اَدْرَكَ لَیْلَةَ الْقَدْر»؛ آیا به سخن اندیشمندی بی‌نظیر همچون آیت الله شعرانی می‌توان بی‌تفاوت بود؟ و البته عمده روایات غیر فقهی ما حساسیتی برای نقل سلسله سند در بین عالِمان نبوده است و نباید به جای توجه به محتوای روایات تنها به سلسله سند تکیه کرد وگرنه بسیاری از متون گرانقدر ما مانند «مناجات شعبانیه» و قسمت دوم مناجات امام حسین «علیه‌السلام» در روز عرفه، سلسله سند ندارد ولی به گفته آیت الله جوادی مگر می‌شود این نوع معارف جز از سرچشمه شخصیت‌های معصوم صادر شود؟ موفق باشید 

39067
متن پرسش

آنچه در پرسش ۳۹۰۵۴ فرمودید که معصوم فرمودند: أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ‏ فَإِذَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ أَنْطَقَ‏ لِسَانَهُ بِالْحَقِّ با آنچه قبلاً از حدیث حضرت رضا علیه السلام تقطیع کردید متفاوت است، این حدیث کاملا تعمیم دارد، هم از جهت لفظ و هم از جهت قرائن و قواعد اصولی، اما اینکه حدیثی خاص معصومین که دال بر عصمت است را تقطیع کرده با ادعای اجتهاد و عقلانیت، رهبری را مصداق آن معرفی کنید قابل قبول نیست، اینجا عبدا آمده و آنجا العبد، اینجا امام در مقام بیان ویژگی های ائمه نیست اما آنجا اختیار کردن و اختاره الله را برای انتخاب الهی ائمه استفاده کردند و بارها احتجاج می‌کنند که آیا مردم و فقها و علما و... می‌توانند اینچنین فردی را اختیار کنند؟ بنابر این آن برداشتی که کرده اید از هرکس باشد خطاییست نابخشودنی و لازم الاصلاح، عرض شد در سوالات قبل که اطلاق شرایطی دارد که قرائن یکی از آن هاست، ما یصلح للقرینیه یکی از آن هاست، در مقام بیان بودن یا نبودن یکی از آن هاست، امام معصوم در مقام بیان خصائص امامند و ده ها کلمه دال بر عصمت و نبود خطا می آورند، صرفا کلمه ی معصوم را حذف کردید که کسی خرده نگیرد اما تمام کلمات و عبارات دیگر را می آورید، بعد هم ادعا می‌کنید این اجتهاد و تعقل است، ممنون که تعریفی جدید از اجتهاد و تعقل ارائه فرمودید، تن علما و مراجع و بهبهانی ها را نلرزانید بنده ی خدا. واضح است در اموری ورود می‌کنید که اطلاعات و صلاحیت آن را ندارید، تفسیر قرآن و حدیث کار هر کسی نیست. یکی از سوالاتی که حذف کردید دعوت از شما بود برای حضور در جلسه ای علمی با حضور فضلا برای بحث پیرامون آنچه مدعی بوده اید، چه توهینی؟ چرا با سانسور و اتهام زنی از اقرار به خطا و اشتباه طفره می‌روی بزرگوار؟ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بقَومٍ خَيرا أكثَرَ فُقَهاءَهُم و أقَلَّ جُهّالَهُم ، فإذا تكَلّمَ الفقيهُ وَجدَ أعْوانـا ، و إذا تَكلَّمَ الجـاهِلُ قُهِـرَ . و إذا أرادَ بقَـومٍ شَرّا أكثرَ جُهّالَهُـم و أقـلَّ فُقَهاءَهُـم ، و إذا تَكلَّـمَ الجاهِـلُ وَجـدَ أعْوانا ، و إذا تَكلَّـمَ الفَقيـهُ قُهِرَ

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می‌کنید که بحمدالله تفاوت نظر اساسی با امثال جنابعالی داریم و این به معنای آن است که اساساً جهان امثال بنده با جهان شماها متفاوت است. باید به تاریخ دیگری فکر کرد و افق حضور دیگری را مدّ نظر قرار داد تا امکان گفتگو با بشر جدید فراهم شود و به نگرانیِ رهبر معظم انقلاب که در خطاب به مبلغین فرمودند نگران تبلیغ هستند؛ فکر کنیم. موفق باشید

39054
متن پرسش

طبق توصیه و دستورات اهل بیت علیهم السلام و فتاوای تمام فقهای اسلامی هرگاه کسی در احکام شریعت یا اعتقادات چیزی را به اشتباه به دیگران انتقال دهد وظیفه دارد اصلاح کند و جلوی به فنا رفتن مخاطبانش را بگیرد، و اگر ابزار لازم برای تکیه زدن بر جایگاهی را ندارد، آن جایگاه برای او حرام است، چه جایگاه استادی و تعلیم باشد و چه اجرا و... ، با توجه به اینکه خطای شما در برخی پرسش ها توسط سوال کنندگان تذکر داده و اصلاح می‌شود و بسیاری از موارد را گزینشی حذف و سانسور می‌کنید، (مثل سوال راجع به سوتی بزرگ در تفسیر از حدیث امام رضا علیه السلام : العبد اذا اختاره الله...)، اگر هنوز بر عقیده ی خویش هستید سوالات را پاسخ دهید یا اگر متوجه اشتباه تان شدید اصلاح کنید. مخصوصا که خود را مصداق عاقل اصولی همچون وحید بهبهانی رحمه الله دانسته و منتقدینِ برداشتتان را اخباریون غیرعاقل، سوالات و اشکالاتی که ارسال شد اتفاقا راجع به قواعد اصولی بوده است. امانت علمی، اخلاق علمی و تقوای علمی را رعایت کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً بحث مصداق امثال بنده با عالم بزرگواری همچون آیت الله وحید بهبهبانی «رحمت‌الله‌علیه» نیست. تعجب بنده از آن است که سؤال کننده محترم در جریان مکتب اصولی آیت الله بهبهانی در مقابل اخباریون نمی‌باشد و این‌که اساساً مکتب اصولی علمای ما که باب اجتهاد را گشوده می‌دانند، در همین رابطه است که چگونه از روایات قواعد و اصول را استخراج کنند و در همین رابطه عرض شد از روایت مشهور حضرت رضا «علیه‌السلام» به همان دلیل که در همان روایت قاعده اصولی مطرح است، می‌توان آن نتیجه را اخذ کرد که: « إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ لاُِمورِ عِبادِهِ شَرَحَ لِذلِكَ صَدرَهُ ، وأودَعَ قَلبَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ» هرگاه خداوند، بنده اى را براى امور بندگانش برگزيند، براى اين كار سينه اش را گشاده گرداند و چشمه هاى حكمت به دل او سپارد. همان‌طور که عرض شد مصداق تامّ این قاعده، مربوط به معصوم است ولی خود روایت به ما اجازه می‌دهد که آن را برای هر آن کس که به نحوی برای امور بندگانش به میدان آمده است، آن کمک‌ها و الطاف را بنماید که البته بنده مصداق آن را در این زمانه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب می‌دانم و مثل روز روشن است که افکار این بزرگان، حقیقتاً منوّر به تأییدات الهی است. و این‌جا است که انسان متأسف می‌شود که چگونه بعضی با ادعای فهمِ دینی گرفتار همان بلای اخباری‌گری می‌شوند که مرحوم شهید مطهری ناله‌ها و گِله‌ها از آن‌ها دارد. آیا به این سخن حضرت صادق «علیه‌السلام» فکر کرده اید که می فرمایند:« أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ‏ فَإِذَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ أَنْطَقَ‏ لِسَانَهُ بِالْحَقِّ وَ عَقَدَ قَلْبَهُ عَلَيْهِ فَعَمِلَ بِهِ فَإِذَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ تَمَّ لَهُ إِسْلَامُهُ » (الكافي، ج‏8، ص: 14‏) هر گاه خداوند خير بنده ‏اى را خواهد سينه ‏اش را براى پذيرفتن اسلام بگشايد و چون اين مرحمت را در باره او كرد زبانش بحق گويا شود و بستگى بدان پيدا كند و بدان عمل كند و چون همه اينها را خدا براى او فراهم كرد اسلام او را كامل گرداند.
به نظر شما آیا باید به سؤالاتی که در آن‌ها آن نوع بی‌پروایی‌ها و توهین‌ها نه‌تنها به بنده، حتی به اشخاصی که شخصیت‌های محترمی در فرهنگ دینی ما هستند، جواب داد و در معرض نگاه کاربران محترم قرار گیرد؟! آیا این همان تشییع اموری نیست که شریعت و قانون آن را منع کرده‌اند؟! در حالی‌که حتی منع قانونی دارد. جالب است که هیچ کدام از این افراد حتی جنابعالی ایمیل خود را نمی فرستید تا لااقل به صورت خصوصی جواب داده شود. موفق باشید
 

38967
متن پرسش

حضرت استاد، پس از ۱۵ سال مطالعه ی کتب تان و حضور در تمامی جلسات و محافلتان و تدریس آثار حضرتتان درخواست می‌کنم، لطفا پرده از علوم نورانی تان بردارید، پرده از آنچه معتقدید بردارید و فاش گویید، به جای بیان تلویحی و رازگونه صراحتا بیان کنید آنچه در پاسخ به پرسش ۳۸۹۵۶ فرمودید، بگویید اگر معتقدید رهبر انقلاب روحی له الفداء مصداق فراز حدیث علی بن موسی الرضا علیه السلامند که ان العبد اذا اختاره الله... ، پس مصداق قبل و بعد این حدیث طولانی هم هستند، از چه شرم داری یگانه ی تفکر و تعقل و تفسیر و تاویل؟ فاش گو از آنچه دیده ای برای کران مخاطبت طاهرزاده ، ای گنگ خواب دیده، بگو الْإِمَامُ يُحِلُّ حَلَالَ الله، وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ الله خامنه ای ست، بگو فَالْإِمَامُ‌ هُوَ الْمُنْتَجَبُ الْمُرْتَضى‌، وَ الْهَادِي الْمُنْتَجى‌ وَ الْقَائِمُ الْمُرْتَجَى اصْطَفَاهُ الله بذلك، وَ اصْطَنَعَه عَلى عَيْنِهِ‌ فِي الذَّرِّ» خامنه ای ست ، بگو عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ‌، مَحْبُوّاً بِالْحِكْمَةِ فِي عِلْمِ‌ الْغَيْبِ عِنْدَهُ‌، اخْتَارَهُ بِعِلْمِهِ‌، وَ انْتَجَبَهُ لِطُهْرِهِ‌؛ بَقِيَّةً مِنْ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ‌، وَ خِيَرَةً مِنْ ذُرِّيَّةِ نُوحٍ‌، وَ مُصْطَفىً مِنْ آلِ إِبْرَاهِيمَ‌، وَ سُلَالَةً مِنْ إِسْمَاعِيلَ‌، وَ صَفْوَةً مِنْ عِتْرَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌، لَمْ يَزَلْ مَرْعِيّاً بِعَيْنِ الله يَحْفَظُهُ‌ وَ يَكْلَؤُهُ‌ بِسِتْرِهِ‌، مَطْرُوداً عَنْهُ حَبَائِلُ إِبْلِيسَ‌ وَ جُنُودِهِ‌، مَدْفُوعاً عَنْهُ وُقُوبُ‌ الْغَوَاسِقِ‌ وَ نُفُوثُ‌ كُلِّ فَاسِقٍ‌، مَصْرُوفاً عَنْهُ قَوَارِفُ‌ السُّوءِ‌، مُبَرَّأً مِنَ الْعَاهَاتِ‌، مَحْجُوباً عَنِ الْآفَاتِ‌، مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ‌، مَصُوناً عَنِ‌ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا، مَعْرُوفاً بِالْحِلْمِ وَ الْبِرِّ فِي يَفَاعِهِ‌ مَنْسُوباً إِلَى الْعَفَافِ وَ الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ عِنْدَ انْتِهَائِهِ‌» هم حضرت آقاست، بگو ای طاهرزاده که امام رضا علیه السلام در همان حدیث فرمودند خامنه ای جان « فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ‌ الْخَطَأِ وَ الزَّلَلِ‌ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ الله بذلك لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلى عباده، وَ شَاهِدَهُ عَلى خَلْقِهِ‌، وَ «ذلِكَ فَضْلُ اَللّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ‌، وَ اَللّهُ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِيمِ‌» فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلى مِثْلِ هذَا فَيَخْتَارُونَهُ؟ أَوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمُونَهُ؟ والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا به این قسمت از فراز آن روایت توجه ننموده‌اید که حضرت رضا «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُور عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» و موضوع را تعمیم می‌دهند به هر آن کس که خداوند او را برای امور بندگان انتخاب کند و مسلّماً امثال حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» می‌توانند مصداق چنین موضوعی باشند و البته معلوم است مصداق کامل و اتمّ چنین موضوعی پیامبر خدا و ائمه معصومین «علیهم‌السلام» می‌باشند و حتی اگر همان‌هایی که سخت متوجه عنایات الهی به حضرت امام و رهبر معظم انقلاب هستند؛ بخواهند آن عزیزان را در حکم معصوم قرار دهند، اولین کسانی که سخت با آن موضوع مخالفت می‌کنند خود حضرت امام و رهبر انقلاب می‌باشند. آیا نباید به کریمه: «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ» در این موارد نظر کرد وقتی قرآن می‌فرمایند: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»؟ و علت آن‌که بنده مصداق آن روایت را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» تشخیص دادم؛ سخنی بود که سال‌های قبل مرحوم شهید مطهری در نسبت با حضرت امام چنین فرمودند. البته متأسفانه فراموش کرده‌ام در کدام یک از سخنان ایشان این نکته مطرح شد ولی چون مطلب را در ذهن خود داشتم گفتم آنچه که عرض شد. با این‌همه بحث بر سخن مرحوم شهید مطهری نیست، بحث بر آن فراز از روایت است که موضوع را تعمیم می‌دهد. و آنچه مانع می‌شود تا ما جایگاه رهبری را در این تاریخ درست بفهمیم و متوجه تاییدات خاص پروردگار نسبت به ایشان بشویم، حجاب معاصرت است، آری «حجاب معاصرت» به این معنا که چون در کنار ایشان هستیم نقش اساسی ایشان را در این زمانه نمی‌فهمیم و فردا و فرداها معلوم می‌شود رهبری چه اندازه نقش اساسی در این تاریخ داشته‌اند. موفق باشید 

38956
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: استاد خیلی وقت است می‌خواهیم کار رسانه ای را شروع کنیم برای مخاطب جوان و نوجوان با موضوع شخص رهبری واقعا نسل جدید ارتباط شان با آقا اصلا خوب نیست. ولی واقعا نمی‌دانم چه کنم چون به شدت راجع به این موضوع موضع گیری دارند. در نظرم بود ابتدا با جبهه ی حق و باطل و مقاومت شروع کنیم و در میان اینها غیر مستقیم راجع به رهبری هم پیام بدهیم اما واقعا اراده ی خداوند در این تاریخ چه چیزی است و اولویت با کدام است؟ چطور به این موضوع بپردازم یعنی با چه نگاهی و چه دیدگاهی به موضوع پرداخته شود؟ چه کتاب هایی کمک کننده هست؟ و از یک طرف دیگر قالبی که گفتم شاید زبان این نسل هست فیلم کوتاه باشد؟ نظرتان چیست؟ چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکتۀ خوبی رسیده‌اید که با توجه‌دادنی شاعرانه به جبهه مقاومت، جایگاه بصیرت مقام معظم رهبری را که به نظر بنده در این زمانه، زبانِ هستی می‌باشد؛ به میان آورید. از سید مقاومت و از شهید یحیی سنوار بگویی و رهبری را که اینان مدّ نظر خود داشتند، ترسیم نمایید. ما نمی‌گوییم که رهبر انقلاب معصومند، ولی آیا آنچه بر زبان می‌آورند حکایت الهامات الهی برای هدایت این ملت نیست؟! از امام رضا «علیه‌السلام» هست که حضرت می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده ای از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینۀ او را گشاده می‌گرداند. تا در مدیریت خود کوچک ترین لغزشی نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آنچنان توانا می شود که در جواب گویی به هیچ نیازی در نمی ماند و غیر از صواب از او نخواهی یافت و به خوبی مصلحت مردم را در نظر می گیرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهی است. موفق باشید          

38775
متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد مدتی هستش گمگشته طورم. همش فکرمی‌کنم باید کاری بکنم واسه خودم و فرزندانم. یه روز میرم به سمت اینکه حافظ حافظ بشم یه روز میرم برای حفظ قرآن. رشته خودم هنر هستش دست و دلم به کار خودم نمیره همش فکرمی‌کنم بیهوده اس کارای خودم. راهنماییم کنین لطفا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم؛ سیر مطالعاتی سایت دنبال شود و یا به عنوان شروع، به شرح حدیثی که تحت عنوان «ای اباذر» شده است، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B0%D8%B1&tab=sounds . موفق باشید

38675
متن پرسش

با سلام: آیا شما اعتقاد به این دارید که بعضی از افراد دارای انرژی مثبت و بعضی از افراد دارای انرژی منفی می‌باشند؟ و اگر چنین است آیا درست است که بعضی افراد انرژی مثبت دیگران را به سمت خدا جلب می‌نمایند و بالعکس؟ و افرادی که انرژی مثبت دیگران را جلب می‌کنند حالشان خوب می‌شود و افرادی که انرژی مثبت شان جذب دیگران می شود دچار بیماری و خستگی می شوند؟ اگر چنین است آیا آیه «فاستقم کما أمرت» که باعث شد پیامبر در مورد آن بگوید «شیبتنی سوره هود» ارتباطی به این موضوع دارد؟ و یا آیه «فبما رحمةٍ من الله لنت لهم» با این ارتباط دارد؟ اگر این مطالب صحیح باشد آیا در عرفان عملی راه هایی نظیر سجده و صلوات و‌ استغفار در جذب انرژی های مثبت و دفع انرژی های منفی موثر است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد روایت و آیه ای که فرمودید بحث بسیار است و بعید است بتوانیم آن ها را با دوگانه انرژی مثبت و منفی تطبیق دهیم. آری! بعضی افراد، قدرت تأثیرگذاری بیشتری دارند ولی به هر حال این خود انسان ها هستند که باید انتخاب کنند. موفق باشید

38628
متن پرسش

سلام و عرض ادب: با توجه به اینکه احدی از انسان ها دسترسی به ذات احدیِ خدای متعال ندارند، پس در واقع هیچ کس نتوانسته تاکنون خدای متعال را بپرستد. پس آن عباداتی که انجام گرفته، عبادت چه کسی است؟ معبود کیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: از رسول خدا «صلوات الله علیه وآله» داریم: «ما عرفناک حق معرفتک، و ما عبدناک حق عبادتک» ما تو را چنانکه حق معرفتت مى باشد نشناختیم ، و ما تو را آن گونه که حق عبادت تو است پرستش ‍ نکردیم. بنابراین به همان اندازه که به خداوند معرفت داریم او را پرستش می کنیم، نه در اندازه ای که حق عبادت اوست. موفق باشید

38534
متن پرسش

سلام علیکم: برای عرفان عملی کدام صوت های خودتان را پیشنهاد می‌کنید ؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی که عرایضی در شرح آن کتاب به صورت صوتی شده و روی سایت هست، ان شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید

38373
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: در حدیث عنوان بصری منظور حضرت از عبارت «بنده خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نمی‌کند» چیست؟ با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان توکل به خداوند است و ذیل اراده الهی عمل‌کردن، به همان معنای «با توکل زانوی اُشتر ببند». موفق باشید

38308
متن پرسش

سلام و وقت به خیر: می‌دانم سوال سطحی ای است ولی انقدر درگیرم کرد که مجبور شدم وقت شما را بگیرم. استاد در مورد ارتباط با آدمها سخت به تنگ آمده ام. در نوجوانی بسیار خجالتی و کم حرف بودم و از خدا می‌خواستم فقط یک دوست با من همراه کند و محتاج توجه دیگران بودم ولی اکنون خدا لطف کرد و خجالت و کم رویی را کنار گذاشته ام و دوستان زیادی دارم اما مواجهه من با اینهمه دوست را نمی‌توانم مدیریت کنم. هرروز یک دوست از من دلگیر می‌شود که چرا توقعاتش را براورده نکردم و حقوقش را ادا نکردم. و به جز این مشکل وقتی می‌خواهم به سفر بروم و در زیارت‌ها مخصوصا تنهایی را دوست دارم افرادی که به من لطف دارند از من می‌خواهند که با هم باشیم و من نمی‌توانم این‌همه بودن در کنار یک نفر را که شاید اصلا به او علاقه و محبتی ندارم و نمی‌توانم اخلاقم را با او متناسب کنم و به توقعات او رسیدگی کنم و از طرفی نمی‌توانم دست رد به سینه اش بزنم و او را تنها بگذارم. سفر اربعین یکی از افرادی که در دلم از او خوشم نمیامد ولی سعی می‌کردم بروز ندهم امد و گفت با هم همسفر شویم و من هم مجبور به قبول شدم ولی هرکاری کردم نتوانستم انتظارات او را براورده کنم و محبت واقعی اش را به دل راه دهم. اصلا نمی‌دانم حقوق دوست در اسلام چیست؟ در مقابل انتظارات بی جا و قهرهای متعدد و مقدار حضور در کنار همسفر و دوست چیست و آیا اگر ابراز دوستی کسی را نپذیرم خطا کرده ام. چه کنم استاد؟ از کجا اینها را یاد بگیرم؟ حس می‌کنم اسیر قفسی شده ام که به خاطر ضعف نفس و علاقه به استقلال و تنهایی است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: پیشنهاد می‌شود کتاب «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی که شرح آن روی سایت نیز هست، دنبال شود. ثانیاً: با شوخ مزاجی از اموری که می‌خواهید عبور کنید، عبور کنید بدون آن‌که موضع مستقیم بگیرید. موفق باشید

38234
متن پرسش

سلام و ادب: امام خمینی در کتاب آداب نماز بسیار زیاد از جملات کتاب مصباح الشریعه به عنوان روایت و با قال صادق استفاده می‌کنند. اما در کتاب مکاسب محرمه و در نامه‌ای در جلد ۱۸ صحیفه این کتاب رو روایت نمی‌دانند. آیا این موضوع اعتبار و وزانت مباحث کتاب اداب نماز را کم نمی‌کند؟ تفصیل سوال اینکه: امام در مقاله اول اداب الصلوة از مصباح الشریعه جملاتی رو نقل کردن (نوشته شده در سال ۱۳۲۱) ولی در حدود سال ۱۳۳۹ در جلد اول مکاسب محرمه نوشتن: و أمّا رواية «مصباح الشريعة» الدالّة على التفصيل بين وصول الغيبة إلى صاحبها وعدمه، فلا تصلح للاستناد إليها؛ لعدم ثبوت كونها رواية فضلاً عن اعتبارها، بل لا يبعد أن يكون كتابه من استنباط بعض أهل العلم و الحال ومن إنشاءاته. چهار تا احتمال میشه در نظر گرفت برای رفع این تضاد! اول اینکه بگیم با توجه به اینکه امام در چهل حدیث و سر الصلوة هم جملاتی نقل کردن از مصباح الشریعه، روش سنجش اخبار در مباحث عرفانی متفاوت با مباحث فقهی هست و اسون تر گرفته میشه. و باید روش شناسیش رو تبیین کنیم که چه تفاوتی داره. ولی این احتمال ضعیفه، چون امام تصریح داره مصباح الشریعه روایت نیست اصلا. امام در سال ۶۳ هم یک نامه در مباحث اخلاقی عرفانی برای عروسشون می‌نویسن داخلش هست که: «مصباح الشریعه» گویی از عارفی است که به نام حضرت صادق- علیه السلام- به طور روایت نوشته است. احتمال دوم اینکه بگیم امام اول قبول داشته مصباح الشریعه رو و بعد نظرش عوض شده از ۱۳۲۱ به بعد عوض شده نظر و حتی چهل حدیث هم مال قبلش هست ۱۳۱۷. ولی بازم ضعیف هست این احتمال چون در همون نامه که بالا گفتم سال ۶۳ یک جمله از مصباح الشریعه میاره. سال ۵۸ هم همون اول سوره‌ی حمد عبارت «العبودیّة جوهرة کنه ها الربوبیّة» رو امام بیان میکنن. احتمال سوم اینکه بگیم امام خمینی از اول هم روایت نمیدونسته و همیشه به عنوان جمله‌ای از مصباح الشریعه نقل کرده و نه به عنوان روایت. و اقای شبیری در جلد ۳ اون کتاب جرعه‌ای از دریا میگن امام خمینی جمله‌ی «العبودیة جوهرة کنه ها الربوبیة» رو نقل می‌کرد ولی اون رو به کسی منسوب نمی‌کرد. این احتمال آخر بنظر قوی‌تر و منطقی‌تر باشه و کار مرسومی هم هست گویا بین علما. علامه طهرانی هم به عنوان یک اهل عرفان در جلد اول کتاب نور ملکوت قران دیدم این جمله رو که میارن به عنوان روایت نمیارن. به عنوان یک جمله علمی عرفانی میارن. همچنین آقای جوادی هم در کتاب جامعه در قران این جمله رو نقل میکنن ولی نه به عنوان روایت. آیت‌الله مصباح هم در کتاب شکوه نجوا این جمله رو آورده و فرموده هر چند سند صحیحی نداره، منتها مضمون این جمله صحیح هست. آقای وکیلی در سلسله جلسات شرح کتاب آداب الصلوة اشاره‌ای میکنن به موافقین و مخالفین مصباح الشریعه و میگن اهل معرفت این جمله رو پذیرفتن که درسته و وارد شرحش میشن. استاد عابدینی هم در جلسه ۶۷ تدریس کتاب الشموس المضیئة‌ آقای سعادت‌پرور که در مورد روایات مهدویت هست این جمله رو میارن ولی نه بعنوان روایت. در جلسه‌ای از تدریس المیزانشون هم میارن این جمله رو و میگن فقط منسوب به امام صادق هست و شرحش میدن. احتمال چهارم هم اینکه شاید بشه جمع بین احتمال دوم و سوم کرد و گفت نظرشون عوض شده و ازون به بعد به عنوان روایت نقل نمی‌کردن. قرینه هم دارم براش چون در اداب نماز عبارت «العبودیة جوهرة کنه ها الربوبیة» رو با قال صادق (ع) بیان کردن ولی ۳۷ سال بعد در تفسیر سوره حمد بدون قال صادق (ع) بیان کردن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید می‌توان به سخن بعضی از اساتید در رابطه با نگاه حضرت امام به این نوع متون حتی به «مناجات شعبانیه» نظر کرد که حضرت امام نظر به محتوای سخن دارند که چه اندازه می‌تواند آن سخن منسوب به اولیای الهی باشد، خارج از آن‌که آیا سلسله سندی برای آن باشد یا نباشد. موفق باشید

38223
متن پرسش

«اللهم الرزقنا زیارة الحسین علیه‌السلام فی الاربعین» سلام علیکم: ابتدا قسمتی از روایت حضرت صادق علیه‌السلام رو تقدیم می کنم و سپس پرسش خودم را مطرح می کنم: امام صادق علیه‌السلام به زراره می فرمایند: «...هیچ چشم و اشکى نزد خداوند محبوب تر از چشم و اشکى نیست که بگرید و بر آن حضرت جارى گردد. و هیچ گریه کننده اى نیست که بر آن جناب بگرید مگر آنکه گریه اش به حضرت فاطمه علیها السلام رسیده و آن بانو را یارى مى کند و نیز گریه اش به حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسیده و بدین وسیله حق ما را ادا کرده. و هیچ بنده اى نیست که روز قیامت محشور شود مگر آنکه چشمانش گریان است غیر از گریه کنندگان بر جدم حضرت حسین بن على علیه السلام! چرا که ایشان در حالى که چشمانى روشن و باز و همراه با اشکی خنک که بیانگر ملاقاتی همراه با شادی است دارند محشور مى گردند و بشارت مرتب ایشان را ملاقات می کند و شادى و سرور در جمال ایشان جلوه گر و آشکار است. اما در همان حال مردم در فزع و ناراحتى بوده ولى ایشان از هر غم و محنتى در امان هستند، مردم متفرق و پراکنده و پریشان و در معرض حساب بوده ولى ایشان در زیر عرش و سایه آن به یاد حسین علیه السلام بوده و درباره آن جناب به گفت و شنود و حدیث مشغولند. از ناملایمات و ناراحتی هاى روز حساب هم هیچ خوف و هراسى ندارند! به ایشان گفته مى شود: داخل بهشت شوید ولى آنها از ورود به بهشت امتناع نموده و مجلس ذکر و یاد حسین علیه السلام را اختیار مى کنند، فرشتگان و حورالعین به آنها پیغام مى دهند که ما با ولدان مخلد مشتاق شما هستیم ولى ایشان از فرط سرور و نشاط و کرامتی که در مجلسشان دارند سرشان را بالا نکرده و حتی به آنها نگاه هم نمی کنند!...» استاد با توجه به اینکه به گفته سالار شهیدان همت انسان باید متعالی باشد و خدای متعال همت های بلند را دوست دارد، برای اینکه انسان به مقامی که این روایت اشاره کرده برسد، چه راهی را باید طی کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در نظر به انسان‌های کامل یعنی ائمه «علیهم‌السلام» است که در حضرت امام حسین «علیه السلام» تا حدّی به جهت شرایط تاریخی‌شان از اجمال به تفصیل آمده‌اند و باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشه‌های معمولی که امکان تردید در آن‌ها هست، رهایی یافته تا با اصل‌ترین اصل‌ها روبه‌رو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی نظر به اولیای الهی در نمادهایی همچون علی «علیه‌السلام» و سیدالشهداء «علیه‌السلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع می‌شود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها می‌توان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی به‌سر برد، در عین همراهی با مردم غزه. عرایضی اخیراً تحت عنوان «رسانه، اربعین و آینده ای که در پیش است» شده است. امید است موجب درک بیشتر تاریخی شود که در دل انقلاب اسلامی منجر به تولد انسانی باشد که انقلاب اسلامی در آینده خود در پیش دارد. https://eitaa.com/matalebevijeh/17417موفق باشید          

نمایش چاپی