فهرست مطالب
مقدمه. 11
مقدمه مؤلف.. 15
زن؛ آنگونه که بايد باشد. 21
امام؛ خودْ راه است.. 23
امامِ نار 25
زنان و غفلت از جنبهي يمين.. 28
هويت گمشدهي زن. 31
زنان و تضاد با خود 33
زنان شكستخورده. 36
همسران و انتقام از هم. 38
جمع محبت الهي با محبت به همسر 42
زن و روحانيت رحماني.. 44
زن؛ قدرت يا خدمت؟. 53
جايگاه تاريخي فمينيسم. 55
جايگزيني شعارهاي انحرافي.. 58
کمال زن با حفظ زنبودن. 61
مردان و قوام خانواده. 65
زن؛ و غفلت از کمالات خود 69
روز زن! 72
نقش زنان در اقتصاد پايه. 74
غفلت از ارزشهاي اساسي.. 77
مشورت با زنان.. 83
مرد و زن داراي حقيقتي واحد. 88
ارزش مساوي شخصيت زن و مرد 90
محروميت از بهشت.. 92
مادر و ارزشهاي متعالي.. 94
عدم مشورت با کدام زن؟. 97
آشفتگي روح زنان در بيرون خانه. 102
محروميت بزرگ.. 105
آفات غيرتورزي بيجا 108
زن و هويت جديد. 111
مربي و آسودگي روان. 114
زنان و ظرائف تربيت.. 117
زنان و روحيهي عرفاني.. 119
کارآيي دلِ مادران. 121
زن و مرد و حيات طيب.. 125
چگونگي و جايگاه عذاب قيامت.. 127
چگونگي جزاي عمل اهل ايمان. 130
بودنِ پاک.. 132
زندگي بيوسوسه. 135
تفاوت بدنها و حقيقت واحد. 139
حجاب دوگانگيها 144
دوگانگي بين زن و مرد از کجا؟. 146
فرهنگ بحرانزا 151
بينشهاي کهنه با واژههاي نو 155
بيماري غرب يا بيماري ما؟. 158
کمال حقيقي از آن کيست؟. 159
وظايف الهي؛ راه ورود به قرب.. 165
خودت باش، غيرِ خودبودن را نخواه. 167
ازدواج؛ تولدي ديگر. 173
ازدواج و نفي منيت.. 178
خانواده؛ بستر تضادها و سير به سوي توحيد. 181
نقش ازدواج در کنترل خيال. 184
تأثير ازدواج بر پرورش ابعاد مختلف انسان. 188
ازدواج و تکميل نصف دين.. 190
انس با همسر؛ مرتبهاي از انس با خدا 192
محبت اوليه. 195
عشق اوليه. 199
خانواده؛ بستر انس با خدا 203
معناي پختگيِ حاصل از ازدواج. 206
مأنوس شفيق.. 210
ملکوت ازدواج. 217
عوامل بحران خانواده و راه هاي برون رفت از آن.. 221
خانواده؛ گسستها و پيوستها 223
خانواده؛ اولين واحد توحيدي.. 223
گسستگي خانواده، يك بحران. 224
اومانيسم، ريشة فرو ريختن خانواده. 231
تصور غلط غرب، از زن. 232
راز احياء خانوادة اصيل. 234
انسان، گرگِ انسان ميشود 236
راه حلّ اساسي.. 236
خصوصيت خانوادة جديد. 237
دگرگوني در معني خانواده. 239
يگانهشدن دو انسان از دو سوي زندگي.. 239
فمينيسم و حيلهي سرمايهداري جهت ويراني خانواده. 240
زن و اسارت جديد. 242
فمينيسم يا جنگ بين زن و مرد؟. 243
تنهاي زنانه و ذهنهاي مردانه. 244
زنان؛ بر تخت تربيت نسل انسان. 245
راه برونرفت.. 247
رعايت كرامت زن. 247
ايجاد بستري براي تربيت.. 248
همسران صالح، بستر تعالي مردان. 249
تقبيح ازدواج مكرر 252
راه بازگشت.. 253
جمعي غيرممكن.. 254
راه حلّ خيالي.. 254
1- غفلت از كرامت زن و گسست خانواده. 255
2- عقل زن. 258
3- مشورت با زنان. 259
آفات پشت كردن به طرح اسلام در خانواده. 260
ريشة اصلي عقبرفت.. 262
اينك نوبت اسلام است.. 263
خانواده؛ قلب جامعه. 264
بهانهاي غير منصفانه. 267
سكناي گمشده. 268
حفظ قلب يا حفظ خانواده. 269
معجزة پيوند. 270
نزديكيهاي حقيقي.. 273
خانهي گمشده. 275
محل بشارت پروردگار 276
سراي بودن. 278
معناي بودن. 279
آزاد از گذشته و آينده. 280
جايگاه «بودن». 280
ازدواج؛ شروع سكني گزيدن. 282
خانواده؛ زمينهي وجوديِ آرامش بخش... 284
هدف از تشكيل خانواده. 286
نامهاي به زوجهايي كه در ابتداي پرواز خود هستند 287
مقدمه
باسمه تعالي
1- كتابي كه در پيش رو داريد، مجموعهي چند سخنراني از استاد طاهرزاده است كه در آنها از زواياي مختلف موضوع زن و خانواده مورد بررسي قرار گرفته، به اضافهي مجموعهي سؤال و جوابهايي كه در مورد ازدواج از ايشان شده است.
چون معتقديم موضوع زن و خانواده و ازدواج، موضوعات بسيار حساسي است كه بايد با تعريف درست با آنها برخورد كرد، بر آن شديم تا مباحث را به صورت كتاب در اختيار عزيزان قرار دهيم.
2- سخنران محترم موضوع زن و خانواده را در آينهي جهان معاصر بررسي كرده و معتقد است در شرايط جديد نمي توان با تعريفي كه در گذشته از زن و خانواده داشتيم با آنها برخورد كرد و اساساً بايد موضوع باز خواني شود، وگرنه بحران خانواده همچنان باقي مي ماند. لازم است عزيزان با دقت كامل مطالب را دنبال بفرمايند تا تصور نكنند ديگر كار از كار گذشته است و بايد تسليم وضع موجود شد و يا اصرار داشته باشند همسرانشان بايد مثل مادر و مادر بزرگانشان عمل كنند.
3- با اينكه موضوعات بحث شده بيشتر مربوط به زنان است ولي گويا به همان اندازه كه زنان بايد در شرايط جديد تعريف درستي از خود داشته باشند تا تعريف فرهنگ مدرنيته از زن بر روح و روان آن ها غالب نشود، مردان نيز بايد متوجه باشند در شرايط جديد ضروري است موقعيت زنان را درست ارزيابي كنند وگرنه يا هنوز چشم در گذشتهاي دارند كه قابل برگشت نيست و يا چيزي را دربارهي زنان ميپذيرند كه فرهنگ ظلمانيِ مدرنيته بر آنها تحميل كرده است و لذا پيشنهاد ميكنيم آقايان نيز مباحث كتاب را با حساسيت كامل دنبال فرماييد.
4- نقطه ضعفي كه در بعضي از خواهران و برادران متدين به چشم ميخورد، نشناختن جايگاه لذات حلال با محرم خود است، به طوري كه با روحيهاي مقدس مآبانه نسبت به آن بيتوجه هستند.
در اين كتاب سعي شده است آفات چنين روحيهاي بررسي و تحليل شود و اين كه اگر موضوع درست ديده شود نه تنها هيچ تنافي با سلوك ديني ندارد، بلكه موجب نشاط در انجام واجبات نيز ميشود.
5- در بحث «ازدواج؛ تولدي ديگر» استاد به سؤالاتي جواب دادهاند كه عموماً خواهران و برادران در ابتداي زندگي با آنها روبهرو هستند، كه اگر درست با آن سؤالات برخورد كنند و جواب درستي بگيرند، منجر به تصميماتي نمي شود كه بعد از سالها از انجام آن تصميمات پشيمان باشند.
6- زيبايي «خدمت» به جاي «قدرت» از نكات دقيقي است كه كتاب در بحث «زن؛ قدرت يا خدمت؟» بدان پرداخته تا حجابِ «ارادة معطوف به قدرت» كه شاخصهي فرهنگ غربي است، جايگاه حساس زن را ناديده نگيرد و ما از بصيرت بزرگي كه بايد نسبت به زنان در نظام هستي داشته باشيم محجوب گرديم، بصيرتي که رسول خدا(ص) در سخن خود ما را بدان آگاه كردند که؛ «حُبِّبَ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا ثَلَاثٌ، النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»[1]محبت سه چيز از دنيا به قلب من افتاده است، زنان، عطر و قرار داده شده است نور چشم من در نماز.
7- از نكاتي كه متأسفانه دشمنان دانا و دوستان نادان به آن دامن ميزنند موضوع عدم مشورت با زنان است، و رواياتي را نيز به عنوان نمونه مطرح ميكنند. استاد در بحث «مشورت با زنان» با دعوت ما به آيات قرآن و تدبّر در آنها، ابتدا به خوبي روشن ميكنند، محال است از نظر ارزش و رسيدن به كمال، ذرهاي بين زن و مرد تفاوت باشد و سپس به جايگاه روايات پرداختهاند تا معلوم شود اگر خاستگاه روايات درست روشن گردد نه تنها كوچكترين تحقيري در آنها براي زنان نخواهد بود، بلكه برعكس آن روايات حساسيت جايگاه زنان را براي داشتن بستري مناسب در امر تربيتِ فرزند مدّ نظر دارند.
8- در بحث «عوامل بحران خانواده و راه برونرفت از آن» سعي شده با دقت در مشكلاتي كه فرهنگ مدرنيته براي خانواده ايجاد كرده، ابتدا موضوع موشكافي شود سپس با نقد پيشنهادهايي كه بدون در نظر گرفتن آفات فرهنگ مدرنيته، مي خواهند نظام خانوادة از دست رفته را به آن برگردانند، احياء خانواده را با عبور از مدرنيته مدّ نظر قرار دهد.
9- اگر بدانيم که زنان در تعيين شخصيت و سرنوشت جامعه نقش اساسي دارند و هرگونه اخلاق و منش و شخصيتي پيدا کنند، تأثير مستقيم و ماندگار بر فرزندان و همسرانشان ميگذارند، زن و مرد دست به دست هم ميدهيم تا براي رسيدنِ جامعه به افقهاي متعالي، نسبت به جايگاه زنان نهايت هوشياري را به صحنه آوريم.
اميد است اين کتاب قدمي در راستاي فهم جايگاه زن و خانواده باشد. إنشاءالله
گروه فرهنگي الميزان
[1] - وسائلالشيعه، ج 2 ، ص 143.
مقدمه مؤلف
باسمه تعالي
1- با آنکه ميدانم بحمدلله در دهۀ اخير بسياري از انديشمندان، متوجه بحران خانواده و جايگاه واقعي زن در کشور عزيزمان شدهاند و هر کدام به سهم خود تلاشهاي موثري نمودهاند؛ ولي از آن جائي که بايد قبل از نظر به آرمانها، بستر تحقق آنها را شناخت و تحليل نمود. من نيز بر آن شدم که مباحث مربوط به زن و خانواده را از زاويهاي خاص خدمت عزيزان عرض کنم.
با توجه به اين که نبايد در مقابل سؤالهاي جديد، جوابهاي کهنه را تکرار کرد، بايد عرض کنم فرهنگ مدرنيته، عالَم جديدي را براي ما پيش آورده که در ظلمات آن همه چيز گم شده است.
قصۀ ما قصۀ آن روستایي در مثنوي است، که در روشنایي روز گاو خود را به طويله برده و شب هنگام در تاريکي رفته است، تا آن را بجويد و چون شير، گاو را خورده و به جاي آن نشسته، روستایي بدون آنکه بداند دست به پشت و پهلوي شير ميکشد، به تصور اينکه گاو خود را نوازش ميکند.
دسـت ميمـاليد بـر اعضاي شـير پــشت و پــهلو، گـاه بالا، گـاه زير
گفت شيراَر روشني افزون شـدي زهرهاش بِدريدي و دلخون شـدي
ما نيز پديده ها را در شرايط جديد نمي بينيم و برنامه هاي خود را براي پديده هائي پيشنهاد مي کنيم که به آن شکل وجود خارجي ندارد.
فکر ميکنيم ماشين سواري همان اسب است که کمي تندتر ميرود و يا بيل مکانيکي همان بيل است که با حجم بيشتري خاکها را جابجا ميکند؛ غافل از اينکه اينها تمام زمين را در اختيار خود قرار مي دهند و چهرۀ زندگي را به کلي نسبت به گذشته تغيير دادهاند.
در مباحث کتاب روشن خواهد شد در دنياي جديد انسان، تعريف ديگري از خود دارد و به تبع آن زن نيز معني ديگري به خود گرفته که اگر بستر مناسبي براي ارتباط با او فراهم نشود؛ با نگاههاي گذشته و در بسترهاي گذشته نميماند و موجب بحران خانواده و جامعه مي شود، و اين در حالي است که بهشت زير پاي مادران است. و اگر مادرانِ جامعه درست عمل نکنند؛ جامعه به جهنمي تبديل مي شود که نه مرد مي تواند ادامۀ حيات دهد و نه زن.
2- همان طور كه زنان با مباني ديني در شرايط گذشته توانستند تعريف صحيحي براي خود تدوين كنند و زندگي انسان را رونق بخشند، در شرايط جديد نيز بايد تلاش كنند بر مبناي نگاه الهي به زن، تعريف مناسبي از خود داشته باشند، تا بتوانند نقشهايي كه هميشه در تاريخ اسلاميِ ما آفريدهاند، ادامه دهند. چارهي كار نه ماندن در زندگي گذشته است در حالي كه شرايط، شرايط گذشته نيست؛ و نه تسليمشدن به آن نوع زندگي كه فرهنگ مدرنيته به زنان پيشنهاد ميكند؛ كه بيشتر زنان عضوي مزاحمند و بايد كاري كرد که از شرّ آنها آزاد شد؛ و يا اسباب دست كمپانيهاي بزرگ خواهند شد و عامل هرچه بيشترِ سقوط جامعه.
با حساسيت به موضوع فوق است كه در مباحث كتاب سعيشده موضوع زن و خانواده طرح شود و در حدّي كه بضاعت بنده اجازه ميداده، افق حركت روشن گردد. آنچه بر آن تأكيد دارم اين است كه اگر خانوادة كنوني دچار پريشاني است، اين پريشاني امري عارضي نيست كه بر اثر عوامل خارجي بهوجود آمده باشد تا عواملي از همان نوع بتواند آن را مرتفع كند، اين پريشاني به تعريفي بر ميگردد كه در شرايط جديد براي عالم و آدم ميشود. بايد علت گسستگي از زندگي دينيِ گذشته پيدا شود تا درمانها مؤثر افتد و اين بدون شناخت تمدن جديد كه علت اين گسست است امكان ندارد.
3- همهي ما معتقديم وقتي ارزش خانواده را شناختيم، مي فهميم بايد در مراقبت از آن سخت كوشا بود. ولي حرف ما اين است كه:
آه زنداني اين دام بسي بشنيدم حال مرغي كه رهيده است از اين دام بگو
راه حلي نياز است كه در شرايط جديد حيات توحيدي خانواده حفظ شود و آزاد از روحيهي غربزدگي بتوان از طريق خانواده به سكنيگزيدن روحي رسيد. لازم است همه تلاش كنيم تا بيش از آنكه هنوز پديدهي زن و خانواده را در گذشته بنگريم و افسوس رفتن آن شرايط را بخوريم - در حالي كه به گذشته برگشتن محال است - واقعيت را درست بنگريم و امكان تحقق آرمان ها در شرايط جديد را برنامهريزي كنيم، كاري كه از طريق انقلاب اسلامي انجام داديم، درست در شرايطي كه نظامهاي سياسي كشورها تماماً سكولار بود و همه ميگفتند دوره دين گذشته - چون برگشت به گذشته را محال ميدانستند- انقلاب اسلامي نشان داد در شرايط جديد نيز ميتوان نظامي سياسي بر مبناي تفكر ديني پديد آورد، كه در عين مترقي بودن و قدم به جلو برداشتن، تعريفي از انسان دارد كه بندگي انسان و معبوديت خدا در آن محفوظ خواهد ماند.
4- شايد اگر كسي بخواهد يكي از خطرات بزرگي كه آيندهي كشورِ ما را تهديد ميكند بشناسد و پيشاپيش از آن خطر عبور كند و خدمت بزرگي به جامعه بنمايد، بايد در رابطه با خطر فروپاشي خانواده فكر كند و راه حلّي مطابق روح زمانه ارائه نمايد. و متوجه باشد هر چند كار، كار مشكلي است ولي اولاً: مباني فطري و تكويني خانوادة توحيدي در جان انسان ها نهفته است. ثانياً: سرماية بزرگي چون قرآن و سنت و عترت در دست ما است. ثالثاً: بحران غرب كه به اذعان همهي كارشناسان مربوطه با بحران خانواده شروع شد، پديدة عبرت آموزي است كه زمينه را براي بهخودآمدن نسل موجود آماده مي كند.
5- ريشهي فروريختن خانـواده در دورة مدرنيتـه را بايد در امانيسم يا خودبنيادي بشر -كه اصالت نفسانيات است- جستجو نمود. آيا جمع اصالت نفسانيات با هر عنوان، با حفظ خانواده ممكن است؟ خانوادهاي كه شرط بنايش عدم حاكميت نفسانيات است. زيرا در حاكميت نفسانيات هيچ جمعي به عنوان جمعِ همدل موجود نميشود، يا همه پراكندهاند و يا همه مقهور قدرت يك فرد، كه هيچكدام از اين دو حالت، خانواده نيست.
6- خانواده مركب از اجزاي پراكندهاي نيست كه در كنار هم آمدهاند، بلكه جمع يگانهاي است كه همه سعي دارند براي هدف توحيدي آن جمع، منيت و انانيت خود را نفي كنند، و لذا هرگز با پذيرش تمدن غربي خانواده باقي نمي ماند. و نيز متوجه باشيم جمعي كه طبق عادتِ خشك و خالي كنار هم آمدهاند خانواده نيست و اصرار براي حفظ اين نوع خانواده دور شدن از مطلب و باقي ماندن در سرگرداني است.
7- پند و اندرز در يك جمعْ متذكر هدف پذيرفتهاي است كه مورد غفلت قرار ميگيرد و لذا مؤثر هم خواهد بود، ولي در شرايط حاضر با پند و اندرز نمي توان خانوادهاي را كه به جهت اومانيسم فرو ريخته است برپا نگهداشت.
تا حدّي كه براي بنده ممكن بوده سعي شده است بر اساس نكتهي فوق روشن شود عامل برپاداشتن خانواده، برگشت به روح بندگي است و موضوع از اين زاويه پيگيري ميشود.
8- اومانيسم به معني تصرف نفس امّاره انسان در همه چيز، حتي در انسان است و اين با استيلا همراه است، بشر در اين فرهنگ معنياش عوض ميشود و انانيت محور ميگردد، در چنين فرهنگي نميتوان به خانوادهاي نظر كرد كه نمايش وحدتِ در عين كثرت و كثرت در عين وحدت است، و همه در عين اينكه هركدام خودشان هستند، مستغرق در آرمان توحيدي حاكم بر خانوادهاند.
9- با فروپاشيدن خانواده در غرب، مأواهاي دروغيني جايگزين شد كه هرگز روح انسان را ارضاء نميكند، كابارههاي نيمه شب و عشرتكدههاي زنانِ هر جايي چگونه ميتواند جايگزين خانواده باشد و روح بشر را به آرامشي برساند كه از اينهمه خشونت رهائي يابد.
انقلاب ديني تنها راه اميد براي احياء خانواده است تا بشر از خشونت پيشآمده دست بردارد و به بقاي خود در آينده اميدوار گردد. زيرا شهر خدا در زمين با خانوادة توحيدي شروع ميشود وگرنه شياطين زمين را اشغال ميكنند.
10- سالهاي سال در هسته توحيدي خانواده زندگي كرديم و باليديم و آن طور كه بايد و شايد متوجة نقش اساسي آن نبوديم، اما با حضور فرهنگ مدرنيته و تضعيف نقش خانواده، تازه بشر فهميد در چه شرايط مباركي زندگي مي كرده، بايد بيماري هايي كه خانواده را گرفتار كرده شناخت و استبدادهاي جزئي بعضي پدران در گذشته را بهانه نكرد و بهراحتي دست از خانوادهي ديني برداشت، مگر با استبداد حاكمان در جامعه از جامعه بايد صرف نظر كرد؟ خانوادهاي كه به جاي مسئوليت الهي پدر، گرفتار پدر سالاري شود، محكوم است ولي راه حل آن انصراف از خانوادهي ديني نيست، زيرا در آن صورت به سرنوشتي دچار ميشويم که امروز غرب دچار آن شده است.
طاهرزاده